| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
به خاطر دیگران، خود را زیر پا نگذارید.
اساساً انسان در كبد(رنج) آفريده شده است. بدون رنج نميتوان به حق رسيد و احراز حقانيت كرد. امكان ندارد كه آدم به حق برسد، بدون اينكه رنج، يا درد ببرد. اگر چنين بود، همة آدمها هم حق را ميگرفتند و هم لذت را. اينكه آدم به خاطر حق بايد از لذت چشمپوشي كند، به خاطر آن است كه چنين وضعي وجود دارد كه آدم بايد رنجها و دردهايي را تحمل كند.
اگر كسي به خاطر ديگران خود را زيرپا بگذارد، در سني مثل سن من واقعاً به پوچي ميرسد. من اگر ببينم كه در زندگي گذشتهام هرچقدر دروغ گفتهام و نادرستي كردهام، براي آن بوده است كه بچههايم فلان شوند و بعد در اين سني كه اكنون هستم، ببينم كه بچههايم مستقل شدهاند و در برابر من موضع ميگيرند، در آن صورت به اين حالت ميرسم كه يك عمر به خاطر آنها به هر پستي تن دادم، حال آنها در مقابل من ايستادهايد. در آن صورت به پوچي صرف ميرسم.
هر كس يك وقت اين طور است. فقط بچه آدم اين طور نيست. گاهي شاگرد آدم در مقابل آدم ميايستد و بر ضد آدم كتاب مينويسد. اگر شما براي لبخند او و خوشايند او حقي را باطل كرده باشيد، ميگوييد ما تمام اين رطب و يابسها را گفتيم تا آن شاگرد را با خود داشته باشيم. حال كار او به جايي رسيده است كه بر كتاب من نقد مينويسد.
همة امور زندگي آدم اين طور هستند و به آدم وفا نميكنند، نه فقط شاگرد آدم، يا بچه آدم. همه چيز در زندگي اين طور هستند كه به آدم وفا نميكنند. نه اينكه اين نقص اخلاقي آنها باشد، بلكه لازمة زندگي اين است. همه كه نميتوانند تا آخر با ما همراه بمانند. يك روزي راهشان از ما جدا ميشود. آن روزي كه راهشان از ما جدا ميشود، اگر ما به خاطر رضايت آنها و همراه داشتن آنها با خود حقي را باطل كرده باشيم و باطلي را حق كرده باشيم، آن روزي كه راهشان از ما جدا شود، احساس خلاء ميكنيم و احساس ميكنيم كه هيچ چيز در مشت ما نيست.
تا وقتي كه طوطي زيباي سخنگوي خوبي در قفس داريم، هرچقدر شكر مصرف او كنيم، اشكالي ندارد، زيرا او در قفس ماست. اما چه موقع ميگوييم، حيف شد و تمام آن شكرها از دست ما رفت؟ وقتي كه طوطي پرواز كند و برود. به تعبير قرآن گمان ميكنيم كه آب درش است، اما حال ميبينيم كه آب هم درش نيست. اگر انسان در زندگي بدود، تلاش كند و به دنبال آبي كه گمان ميكند برود و به سرچشمه برسد، كارهاي و رنجهاي او معنادار ميشود. اما اگر بدود و بعد ببيند كه آب نبوده، بلكه سراب بوده است، كار او هباء منثورا ميشود و همه چيز او به پوچي ميرسد.
مصطفی ملکیان، درس گفتار پاسخ به یک سؤال ،دهه70
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
شما چقدر جرأت اصلاح دارید ؟
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت ، استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم که به تو بیاموزم.
شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد
استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟
شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.
استاد به شاگرد گفت:
همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه....
( این مورد در کسب و کارها نیز مصداق دارد، این اگر در کسب و کارتان و یا شغلی که هم اکنون دارید اشتباه یا خطایی انجام دادید ، قدرت آن را داشته باشید که خطای خود را جبران کنید و از دیگران انتقاد نکنید و خود را مسئول کارهای خود دانسته یا اگر به بخشی از کسب وکار انتقادی وارد دانستید باید شهامت ارائه راهکار و اصلاح ایراد مد نظر را نیز داشته باشید، رمز موفقیت در این است)
شاگرد از استاد پرسید: چرا همه خوشبخت و شادند، جز من؟
استاد پاسخ داد: زیرا آنها شادی و زیبایی را در همه جا و همه چیز می بینند
شاگرد پرسید: پس چرا من نمی توانم ببینم؟
استاد پاسخ داد:
زیرا آنچه را که در درون نداشته باشی، در بیرون نخواهی یافت