| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
سالها بود كه تلاش زيادي مي كردم ولي به آنچه مي خواستم نمي رسيدم. رويا هايم هميشه دست نيافتني بود. هر روز افرادي را در كنار خود مي ديدم كه موفق هستند بدون نگراني و استرس زندگي مي كنند و حتي نصف من هم كار نمي كنند. ولي من اگر كمي سستي نشان مي دادم نمي توانستم از عهده تعهدات خود برآيم.
روزي در حال رانندگي به يك نوار كاست گوش مي دادم يك استاد موفقيت بود كه صحبت مي كرد. او در مورد قدرت داشتن رويا و هدف صحبت مي كرد. شايد تا آن زمان صدها نوار كاست از اين نوع را شنيده بودم. اما گويي هيچكدام از آنها تاثيري در زندگي من نداشت. اما گوش دادن به نوارهاي كاست براي من تبديل به عادت شده بود.
خلاصه در حال گوش دادن بودم كه جمله اي نظرم را بسيار جلب كرد. شايد آن جمله را قبلاً جايي شنيده بودم اما اين بار در ذهنم جرقه اي ايجاد كرد. به ياد دارم كه اتومبيل را نگه داشتم و آن نوار را چند بار برگرداندم تا چند بار آن جمله را شنيدم. من هميشه دنبال چيزي پيچيده و گرانقيمت بودم تا زندگي مرا تغيير دهد و مشكلاتم را حل كند، اما آن جمله ساده از يك نوار كاست زندگي مرا عوض كرد. شايد بسياري از افراد موفق هم به همين اصل در زندگي خود عمل كرده اند و حتي اهميت آن را هم ندانند. آن جمله طلايي اين بود.
« براي چيز هايي كه بايد عوض شوند، بايد تصويري واضح از آنچه مي خواهيد داشته باشيد. تا آنها را دگرگون كنيد.»
بله به همين سادگي است كه به نظر مي رسد. سعي نكنيد آن را براي خود پيچيده كنيد چون باعث گيج شدن شما مي شود.
بايد دقيقاً مشخص كنيد كه چه مي خواهيد و تا حد امكان آن را براي خود شفاف سازيد. بله اين توانايي انسان هاست توانايي رفتن به سمت رويايي كه در ذهن خود پرورانده اند. و در نهايت آن را خلق مي كنند. براي روشن شدن مطلب يك مثال مي آورم. فرض كنيد يك پازل هزار تكه در دستان شماست كه بايد آن را تكميل نماييد. ولي تصوير نهايي را كه از كنار هم قرار دادن تكه هاي پازل بدست مي آيد را نداريد. آيا اكنون تكميل كردن پازل سخت تر نيست؟ البته كه هست. ولي اگر كسي آن تصوير را ديده باشد احتمالاً با سرعت صد برابر شما اين پازل را كامل مي كند.
همه مي دانيم كه سرعت اين فرد براي هوش و استعداد او نيست بلكه فردي كه تصوير نهايي را ديده است به همان روشي عمل كرده كه اساس كار مغز است. مغز ما بر اساس تصويري كه مي سازيم كار مي كند و پيش مي رود. در زندگي هم اين گونه است وقتي كه دقيقاً بدانيد كه چه مي خواهيد و به چه سمتي حركت مي كنيد به نظر مي رسد مغز به صورت خودكار مراحل رسيدن به آن را توليد مي كند. و آنچه بايد انجام دهيد در برابر شما نمايان مي شود.
بنابراين افرادي كه اهداف خود را مشخص كرده اند و آن را به وضوح مي بينند از قدرت كيهاني براي رسيدن به مقصد خود كمك مي گيرند، كه بسيار پر هيبت است. و اثر آن را در اراده اين افراد به وضوح مي توان مشاهده كرد. ولي فردي كه براي رسيدن به موفقيت تلاش مي كند ولي هيچ تصوري از آن ندارد. فقط كسي است كه در كوهستاني كه معدن طلا دارد سخت كار مي كند و كوه را مي شكافد ولي نمي داند معدن كجاست و فقط كنده كاري مي كند.
مي توانيد به تجربيات و مشاهدات خود رجوع كنيد آيا افرادي كه تا كنون در اطراف شما بوده اند فقط سخت كار مي كرده اند يا اينكه مي دانستند براي چه زحمت مي كشند و مي خواهند به كجا برسند.
چيزي را كه همه بايد يدانند اين است كه قدرت ما از درك واضح و صحيح رويا هايمان بدست مي آيد. و اين جرقه اي است كه آتش درون شما را روشن مي كند، تا از موفقيت هايي كه در آينده بدست خواهيد آورد نهايت استفاده را ببريد.
اما به خاطر داشته باشيد سفر شما در راه رسيدن به مقصد از خود مقصد مهمتر است چون در اين مسير تجربياتي بدست مي آوريد كه به قدرت شما مي افزايد. و تبديل به شخصي مي شويد كه قدرت رسيدن به اهداف بزرگتر را دارد.
زماني مي رسد كه به هدف خود مي رسيد اكنون به گذشته بنگريد و ببينيد كه قبلاً كه بوده ايد و اكنون كه هستيد. سپس براي خود هدف جديدي در نظر بگيريد و شروع به ادامه مسير نماييد. شما باز هم قوي تر خواهيد شد. ولي هر كاري كه مي كنيد به خاطر داشته باشيد :
براي آنچه كه بايد تغيير دهيد، احتياج به تصويري از انچه كه مي خواهيد داشته باشيد داريد!
شما می توانید با یادگیری نشانه ها، اشارات و مفاهیم زبان بدن، به آسانی درک بهتری از افراد پیدا کنید و موثرتر و بهتر با آن ها ارتباط برقرار کنید.
شیوه ای که ما دست می دهیم، می نشینیم و می ایستیم؛ همه پیام هایی را درباره ما به طرف مقابل انتقال می دهند. بنابراین هرآنچه که در درون شما یا درون شخص مقابل می گذرد، در غالب زبان بدن، نمود بیرونی دارد.
و در آخر اگر می خواهید این مهارت را فقط در 5 دقیقه به طور خلاصه بیاموزید پس با ما در این بخش از برنامه همراه باشید.
1-محکم بایستید.
در تمام مدتی که در حال برقراری ارتباط با کسی به سر میبرید صاف ایستادن، شانه ها را عقب دادن و سر را بالا نگه داشتن نشان میدهد به خودتان اعتماد دارید.
اگر بایستید نسبت به افرادی که نشسته اند قدرتمندتر و مطمئنتر به نظر خواهید آمد. اگر به اطراف حرکت کنید فضای اضافه ای که اشغال میکنید به جذبه تان می افزاید.
اما اگر در موقعیتی قرار دارید که باید بنشینید، شانه هایتان را کاملا باز کنید یا یک زانویتان را به پشت میزتان قلاب کنید و وسایلتان را برای درخواست فضایی بیشتر روی میز جلسه بگذارید.
2-تن صدایتان را پایین بیاورید.
کیفیت صدایتان میتواند عاملی سرنوشت ساز در شکل گیری تصویر ذهنی از شما باشد.افرادی که تن صدای بالایی دارند اینطور درباره شان قضاوت میشود که قدرت کمتری دارند و از افرادی که تن صدایشان پایین است عصبیتر هستند.اما این بدین معنی نیست که آنقدر آهسته صحبت کنید که فرد مقابل به سختی صدای شما را بشنود و مجبور باشد از شما برای تکرار صحبتهایتان درخواست کند.
3- با دیگران دست دهید.
از آنجاییکه دست دادن قدیمیترین و قدرتمندترین اشاره غیر زبانی میباشد، اختصاص دادن اینکار برای ارتباطی خوب بسیار با ارزش میباشد. درست دست دادن میتواند به شما اعتبار بدهد در حالیکه اگر اشتباه دست بدهید میتواند احساسی کاملا متفاوت و بر خلاف آنچه در انتظارش هستید را به طرف مقابل انتقال دهید.محکم و با احساس دست بدهید و زمان بندی خوبی داشته باشید.
4-ژست قدرت بگیرید.
همواره اعتماد به نفس خودتان را نگه دارید و به حالات چهره خود در آینه نگاه کنید.اگر نگران باشید و آن را بروز دهید قدرتمند نیز به نظر نخواهید رسید و دیگران نیز شما را فردی ضعیف و فاقد اعتماد به نفس خواهند پنداشت.دستان خود را بسته نگه ندارید و حالت چهره تان را معمولی نشان دهید.
5-تماس چشمی مثبت برقرار کنید.
ممکن است خجالتی باشید یا زمینه فرهنگیتان جوری باشد که به شما اینطور آموخته باشند که زل زدن به چشمهای افراد درست نیست، اما برای اینکه روی افراد تاثیر بگذارید و نیز هنگامی که آنها دارند با شما صحبت می کنند نشان دهید که به مکالمات آنها توجه می کنید باید اینکار را انجام دهید.
البته این نیز بدان معنی نیست که به طرف مقابل زل بزنید! به جای زل زدن به چشمان طرف مقابل هر دو ثانیه یک بار به قسمت های مختلف صورت او نگاه کنید. نگاهتان را از چشمان روی بینی، لب ها و بقیه صورت بچرخانید..
6- هنگام گوش دادن از حرکات دست و صورتتان استفاده کنید.
هنگام گوش دادن، سر خود را تکان بدهید: گذشته از نگه داشتن تماس چشمی،تکان دادن سر به عنوان عاملی جهت نشان دادن توجه بسیار مفید است.
لبخند بزنید: لبخند تاثیر عمیقی بر ما دارد.
مغز انسان چهره های شاد را ترجیح میدهد. تحقیقات نشان داده اند که اسامی افرادی که همیشه لبخند میزنند بیشتر در ذهن میماند.مهمتر اینکه لبخند زدن مستقیما بر اینکه دیگران چطور جوابتان را بدهند تاثیر میگذارد. وقتی به کسی لبخند میزنید آنها تقریبا همیشه به شما لبخند میزنند.
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "ﺩﻝ" ﺷﮑﺴﺖ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑُﺮﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود"جدایی"انداخت!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "آشتی " داد!
با "زبان" میشود آتش زد!
با "زبان" میشود آتش فتنه را خاموش کرد!...
پس حواسمان به زبانمان باشد...
عکس عجیب تاریخی
پسری که بعد از بمباران لندن
در یك کتابخانه تخریب شده
کتاب می خواند. سال ۱۹۴۰
سلفي واقعي آنست كه عريان و بي رحم و بي تعارف، هستي واقعي آدم را به نمايش بگذارد، مثل دختركي كه با پدر رفتگرش سلفي مي گيرد كه هستي واقعا خود را نمايش دهد؛ دخترك، پدرش را، هستي واقعي خود تلقي كرده و حالا منتشرش نموده است؛ دخترك از همه قواعد شبكه هاي سلفي ساز، تخطي كرده، آنچه نيست را با رنگ و لعاب به ديگران قالب نكرده، و آنچه هست را موجب سرافكندگي و بي ارزشي خود ندانسته؛ او به هستي خود افتخار كرده است، آنچه كه بسياري از ما جرات و شجاعتش را ذره اي نداريم:
افتخار به آنچه هستيم، به قيافه مان، به فكرمان، به خانواده مان و به دار ندارمان؛
شبكه ها حالا دارند هستي ما را مي سازند، كم كم آنچه در شبكه ها نشان مي دهيم، هستي ما مي شود، مي پذيريم اش و بر اساس آن با ديگران زيست مي كنيم، يك هستي پوشالي، مركز ما مي شود، و آنچه واقعا هستيم را از مركز افتخار كردن ما خارج مي كند؛ بايد مقابل اين هستي پوشالي ايستاد، به واقعيت خود افتخار كرد، من هم فرزند يك آموزگار ابتدايي در آموزش و پرورش يك شهرستان محروم ام؛ من به هستي پدرم افتخار مي كنم، چون هستي واقعي من بود، بياييد همه با هم به هستي پوشالي سلفي هايمان شورش كنيم ؛ مي شود؟
سيد مجيدحسيني
احتمالا بارها این را شنیده اید که بزرگان موفقیت و سخنرانان انگیزشی می گویند تخیل، نقش اساسی در موفقیت و پیروزی بازی می کند. اما تخیل هم مانند سایر المان های موفقیت باید به گونه ای صحیح و متناسب صورت پذیرد تا بتواند شمارا به سعادت مندی سوق دهد. یکی از ویژگی ها که در صورت وجود می تواند رویاهای مارا از تخیلات انتزاعی به تجسم خلاق تبدیل گرداند، به چشم دیدن رویاهایمان است.
اگر هرروز تصاویر شفافی از رویاهایمان ببینیم، این تصاویر در ضمیر ناخودآگاهمان ثبت می شوند که این موضوع علاوه بر افزایش انگیزه ی ما برای دستیابی به اهدافمان، احتمال به تحقق پیوستن آرزوهایمان را ده برابر می کند.
تابلوی آرزوها ابزاری قوی و کاربردی است که به شما این امکان را می دهد تا خواسته های قلبی و رویاهای خود را هرروز و هرشب مرور کنید. طرز کار این ابزار به این صورت است که شما عکس هایی تهیه می کنید و روی تابلو می چسبانید و هرروز آنهارا مرور می کنید.
فراموش نکنید که این عکس ها قرار است در ضمیر ناخودآگاه شما ثبت شوند، و از آنجایی که تصاویر حک شده بر ضمیر ناخوداگاه شما به واقعیت تبدیل خواهند شد، خوب دقت کنید که چه عکس هایی را بر تابلوی آرزوهایتان می چسبانید! می خواهید که باشید و چه کار کنید؟ دوست دارید چه ماشینی سوار شوید و در چگونه خانه ای زندگی کنید؟ عکس هایی از رویاهایتان تهیه کرده و به واسطه ی این تابلو هر روز مرورشان کنید. یادتان باشد که زندگی چیزی جز صورت خارجی افکار و تصاویر ذهنی شما نیست.
آیا شما تابلو آرزوها دارید؟
جان کوم زمانی که 16 سال سن داشت از اوکراین به امریکا مهاجرت کرد . اون پناهنده ی بسیار فقیری بود . جوری که پول تلفن زدن به پدرش و در اوکراین نداشت و وقتی پدرش فوت کرد یه حسرت بزرگ رو دلش موند چون نتونسته بود قبل از مرگش باهاش حرف بزنه
زندگی خیلی سختی رو پشت سر گذاشت ولی هیچ وقت نا امید نشد . چندین بار شکست خورد ولی دست از تلاش دوباره برنداشت ...
در سال 2009، وی و برایان اکتون ، اپلیکیشن برقراری ارتباط واتس اَپ را برای برقراری ارتباط بهتر مردم در سراسر جهان راه انداختند که به طور غالب جایگزین ارسال پیامک شد .
این اپلیکیشن حالا بیش از 600 میلیون مخاطب در سراسر جهان دارد و اوایل امسال با مبلغ 19 میلیارد دلار به فیسبوک فروخته شد و کوم را میلیاردر کرد .
سختی برای هممون هست.. مشکلات مالی و رفاهی برای خیلیا هست . بعضی ها همین مشکلات و بهانه میکنن برای درس نخوندن و پیشرفت نکردن. بعضی ها هم مثل همین آقای کوم وخیلی های دیگه ای که داستان زندگیشونو شنیدی،
همین مشکلات و سختیها با انگیزه ترشون میکنه و بهشون قدرت میده تا دنیاشونو به کام خودشون تغییر بدن !
آدم های منفی ، در هر شرایطی فقط مشکلات را می بینند. همیشه شکایت می کنند که آفتاب خیلی داغ است، باران گل های باغچه شان را خراب کرده ، باد موهایشان را به هم ریخته و...
خلاصه، فکر می کنند همه عالم بر خلاف میل آنهاست . همیشه مشکل را می بینند و هیچ وقت راه حل را نمی بینند ،
یک ضربه کوچک مشکلات را آنچنان بزرگ می کنند که تبدیل به یک تراژدی اساسی می شود.
آنها شکست را عاقبت هر کاری می دانند؛ همچون یک بلای آسمانی که یک دفعه نازل می شود.
هیچ وقت به جلو حرکت نمی کنند و در زندگی شان تغییر زیادی نمی دهند، چرا که همیشه می ترسند حاشیه امنیت و راحتی خودشان را از دست بدهند.⭕️
در این روش شما باید هر چیزی که در ذهنتون هست بیرون بریزید. حالا چطوری؟! با استفاده از نوشتن!
۱- یک ابزار برای نوشتن انتخاب کنید: می تونید از قلم و کاغذ استفاده کنید و یا از یک نرم افزار واژه پرداز (مثل word یا notepad). نوعش مهم نیست مهم اینه که با کدوم راحتترین. من خودم به شخصه ترجیح میدم تایپ کنم چون اینطور حداقل می تونم اونها رو ذخیره کنم.
۲- هرچیزی که به ذهنتون میرسه رو بنویسید:وقتی میگم هر چیزی دقیقا یعنی هر چیزی! یعنی اینکه مثلا وقتی به صفحه خالی نگاه میکنید و با خودتون میگین که “وای چه صفحه سفیدی” همون رو بنویسید “وای چه صفحه سفیدی” یا اینکه مثلا میگین “خوب چی بنویسم چیزی به ذهنم نمیرسه” بنویسید “خوب چی بنویسم چیزی به ذهنم نمیرسه”. دقیقا هرچیزی که به ذهنتون اومد رو بنویسید و اصلا لازم نیست به اون چیزی که می خواین بنویسید فکر کنید.
۳- اینکار رو به مدت ۱۵ دقیقه ادامه بدید: تا زمانی که ذهن شما احساس خالی شدن کرد اینکارو ادامه بدید. ممکنه شما در ۱۰ دقیقه بتونید هر چیزی رو که تو ذهنتون هست بنویسید ممکن هم هست که ۱ ساعت طول بکشه که این معمولا وقتی فکر خیلی مشغولی دارید اتفاق میفته.
این نوشته ها و فایلها رو می تونید نگه دارین و بعضی وقتها به اونها مراجعه کنید چون ممکنه توش چیزای خوبی پیدا کنید. مثلا گاهی اوقات وقتی بعد از مدتی به اون نوشته های قبلی مراجعه می کنید ممکنه یک سری مطالب جالب رو پیدا کنید که ممکنه از یادتون رفته باشه و یا بعضی کارها که باید انجام میدادید یا یک فکر و ایده جالب که به ذهنتون خطور کرده بود رو انتخاب کنید و روش کار کنید.
همانطور که گفتم این روش واقعا کارساز هست و شما با این کار می تونید کارایی ذهن خودتون رو به مقدار غیر قابل باوری افزایش بدین. در مقایسه با دیگر روشها مثل خواب و یا مدیتیشن هم مزایای زیادی داره که از اون میشه سرعت بالای دستیابی به ذهن آزاد رو بیان کرد که در مقایسه با خوابیدن خوب همونطور که گفتم شما باید حداقل ۳ ساعت بخوابید تا به خواب عمیق فرو برید و ذهنتون آروم بشه و یا مدیتیشن هم شما باید در شرایط خاصی باشید تا بتونید مراقبه خوبی داشته باشید و نتیجه بگیرید.
پس این روش رو همین الان امتحان کنید مطمئن هستم که دیگه کنارش نمیزارید و در همه شرایط از اون استفاده می کنید. حالا سرعت تخلیه ذهن شما بستگی داره به سرعت نوشتن و یا تایپ شما.
اگر در زندگی سؤالات درستی از خودمان نپرسیم، به احتمال زیاد نتیجه این میشود که زندگی بر وفق مرادمان نخواهد شد. ولی مواجهه با برخی سؤالات نیز دشوار است، چون معمولا یا میترسیم پاسخی را که میخواهیم، دریافت نکنیم یا اینکه واقعا نمیخواهیم جواب را بدانیم.
همانقدر که چیزهای خوب در زندگی آسان به دست نمیآیند، فرارکردن از سؤالات دشوار هم راه مطمئنی برای داشتن یک زندگی متوسط و به دور از هیجان است.
به اعتقاد من این موضوع را سقراط به بهترین شکل ممکن بیان میکند: زندگی نیازموده، ارزش زیستن ندارد.
۱. چقدر تصورم از خودم با برداشت دیگران از من متفاوت است؟
۲. امروز بر چه کسی یا چه چیزی تأثیر مثبت گذاشتهام؟
۳. آیا به ارزشهایم وفادار بودهام؟
۴. اگر به همهی اهدافم رسیده بودم چه احساسی داشتم؟ چطور میتوانم این احساس را در راه رسیدن به آن اهداف داشته باشم؟
۵. برای یادگیری کدام موضوعات به اندازهی کافی وقت نگذاشتهام؟
۶. در کدام بخشهای زندگیام درجا زدهام؟
۷. در ۵ سال آینده دوست دارم زندگیام چگونه باشد؟
۸. اگر از چیزی نمیترسیدم چه کار میکردم؟
۹. چه کسی شایستگی و خصوصیاتی را دارد که برای پیشرفت از او الهام بگیرم؟
۱۰. داریم کدام مشکل را حل میکنیم؟
۱۱. چه چیزی مانع از انجام کارهایی میشود که باید انجام دهم؟
۱۲. مشاور یا مربی من میشوی؟
۱۳. مهمترین درسی که تاکنون در زندگی گرفتهام چه بوده است؟ آیا به آن عمل میکنم؟
اسباب بازی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیم، در ده سالگی دیگر اصلا مهم نیست.
نمره امتحانی که در دبیرستان کم شدیم و آنقدر به خاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است.
آدمی که در اولین سال دانشگاه آنقدر به خاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در سی سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور دور دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند....
و چکی که برای پاس کردنش در سی سالگی آنقدر استرس و بی خوابی کشیدیم، در چهل سالگی یک کاغذ پاره بی ارزش و فراموش شده است.
پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست، این یکی هم حل می شود، میگذرد و تمام میشود، غصه خوردن برای این یکی هم همان قدر احمقانه است که در سی سالگی برای خراب شدن عروسک پنج سالگی ات غصه بخوری!!!!!
همه مشکلات،همان عروسک پنج سالگی هستند.
بفرستید برای عشقتون
به ٢۵ زبان دنيا
افغانی : صدقه توشونم
انگلیسی : ای لاو یو
ایتالیایی : تی آمو
اسپانیایی : تی کویرو
آلمانی : ایش لیبه دیش
البانی : ته ته دوه
ترکی : سنی سویوروم
پرتغالی : او ته امو
چینی : وو آ نی نی
چکی : میلو جی ته
روسی : یاتبیا لیو بلیو
ژاپنی : آیشیتریو
سوئدی : یاگ السکار دای
صربستانی : ولیم ته
عربی : انا یحبک
فارسی : دوست دارم
فرانسوی : ژ ت آیمه
فیلیپینی : ماهال کیتا
کره ای : سارانگ هیو
لهستانی : کوهام چو
مجارستانی : سر تلک
ویتنامی : آن یه و ام
یونانی : سغه پو
یوگسلاوی : یا ته وولیم
گرجی : شن توی می قرص
سربازان از پیروزی در جنگ ناامید بودند.
فرمانده به آنها گفت:
سکه را بالا می اندازم، اگر شیر شد پیروز می شویم و اگر خط شود شکست می خوریم.
سکه شیر آمد و شادی سربازان به هوا برخاست!
آنها به جنگ رفتند و بر دشمن پیروز شدند.
فردای آن روز فرمانده سکه را به آنها نشان داد، هر دو طرف سکه شیر بود!
امید در زندگی معجزه می کند.
زندگی خود را مکتوب کنید
از روی کاغذ زندگی کنید
هر شب بنویسید
هر صبح بنویسید
نوشتن اعجاز می کند
باور کنید
خداوند به قلم و هر آنچه می نویسید قسم خورده است
هدفی را که بنویسید خلق می کنید
آرزوهای خود را بنویسید تا محقق شود
وقتی اهدافتان را می نویسید
از جایی که باور نمی کنید
و به حساب نمی آورید محقق می شود.
اول نوشتن هدف و دوم فقط تلاش...
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺑﺎﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ فقط به او گوش کن...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
خودت را با کسی مقایسه نکن...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی
کمک کن ؛ تو توانایی !
شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن ندارند...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی
با همه بی هیچ چشم داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ ، هدف داشته باش...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ .
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش .
ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
وقتی که از قدرت راز آگاه می شوید و از آن استفاده می کنید به همه سوالات تان پاسخ داده خواهد شد. وقتی که از قانون جذب درک عمیقتری پیدا می کنید می توانید سوال کردن را برای خود به عادت تبدیل کنید.
وقتی به این کار مبادرت ورزید به همه پرسش های خود پاسخ خواهید یافت. اگر در پی پاسخی برای سوالی در مورد زندگی خود هستید، بپرسید. باور کنید که پاسخ آن را دریافت خواهید کرد.
حقیقت این است که کاینات در تمام مدت زندگی به شما پاسخ داده است. اما تا موقعی که آگاه نباشید نمی توانید جواب خود را دریافت کنید. باید به آنچه در اطرافتان می گذرد آگاه باشید تا بتوانید در هر لحظه از روز به پاسخ های خود برسید.
پاسخ ها به روش های گوناگون و نامحدود به دست شما می رسند. ممکن است به صورت عنوان روزنامه باشد که توجه شما را به خود جلب کند. یا در لابلای حرف های کسی گنجانده باشد یا در میان ترانه ای باشد که از رادیو پخش می شود، یا صرفا به صورت الهام جلوه گر شود.
راندا برن
یادتان باشد وقتی مشکلی را به شما نشان میدهند، به این معنا است که شما توانایی حل آن را دارید!
اگر این توانایی را نداشته باشید، آن مشکل پیش نمیآید.
اگر بر فرض:
پول ندارید!
سلامتیتان در خطر است!
با همسرتان مشکل دارید!
با بچههایتان مشکل دارید!
ویا هر مشکل دیگر...!
بدانید که زمان "رویارویی" با آن مشکل فرا رسیده و بدانید که "میتوانید حلش کنید".
همه مشکلات قابل حلاند.
میلیونها انسان همین الآن دارند حلش میکنند.
میلیاردها انسان هم در آینده حلش خواهند کرد و شما میتوانید جزء یکی از آنهایی باشید که این مشکل را حل کردهاند.
همه مسائل قابل حلاند. فقط باید قیمتشان را بدهید:
بعضی وقتها قیمت آنها یک مقدار سکوت است
یا یک مقدار مشورت
یا یا کمی صبر و حوصله
و یا حتی کمی جرئت.
باید ببینید در آن لحظه چهکار باید بکنید:
حوصله کنید یا اقدامی انجام دهید؟
بههرحال چه صبر و سکوت و حوصله و اقدام، در نهایت باید کاری بکنید.
پس بگردید و آن کار را پیدا کنید.
ولی باز هم یادآوری میکنم:
"صبوری" یکی از راهحلها است.
پدر ثروتمندم هميشه مي گفت: "بدون داشتن استقلال مالي ، هرگز طعم آزادي
حقيقتي را نخواهي چشيد. آزادي شايد رايگان به نظر برسد، اما بهايي نيز دارد." اين
كتاب به افرادي تقديم م يشود كه حاضرند بهاي آن را پرداخت كنند.
به نحوه پاسخگویی منشی تان به مشتریان و تماس ها دقت بیشتری بکنید... برخی از منشی ها سد بزرگی برای دسترسی فرصت ها به مدیران هستند.
امروز یکبار دیگر و با دقت بیشتری به نحوه پاسخگویی و ارتباط منشی تان با مشتریان توجه کنید. آیا می دانستید بسیاری از ناکامی ها و شکست ها از بی تفاوتی و پاسخگویی غیر حرفه ای اولین فردی است که به تلفن های شرکت پاسخ می دهد.
یکی از بزرگترین سدهایی که هر کدام از ما در برخی سازمان ها و شرکت ها گرفتارش می شویم اولین فردی است که تلفن را پاسخ می دهد.
ممکن است فرصت طلایی در شرکت را بزند ولی با یک سربه هوایی و بی تفاوتی منشی به یک تهدید تبدیل شود و این فرصت در اختیار شرکت رقیب قرار گیرد.
این پیام یک پیام جدی به شما مدیران است؛ منشی خود را مسئولیت پذیر انتخاب کنید و نسبت به اهمیت مشتری و ارتباطات، او را توجیه کنید و برای ارتباط مناسب با مشتریان آموزشش دهید.
این پیامی که امروز ارایه شد، مربوط به برخی از منشی ها می باشد که شاید هر یک از ما در ارتباط تلفنی و حضوری با ایشان برخورد داشتیم و شیوه پاسخگویی تلخ ایشان را تجربه کردیم؛ در این میان بسیاری از منشی های شرکت های بزرگ آموزش دیده و نسبت به اهمیت هریک از تماس ها و ارتباطات به شرکت توجیه هستند. (لطفا موجب کدورت نشود.)
تحقیقات روانشناسی نشان داده که وقتی انسان هیجان زده میشود...
(چه مثبت و چه منفی، چه عاشق و چه عصبانی، پر از خشم و نفرت و يا محبت افراطی و ... )
عقل و خِرد او «به یک سوم، افت پیدا میکند» ! ! !
يعني اگر ما ۱۸۰ درجه IQ "ضریب هوشی" داشته باشیم و جزو نوابغ باشیم، وقتی هیجانزده شویم، ضریب هوشی مان به ۶۰ میرسد که نُرمالِ ضریب هوشی، ۱۰۰ است...
یعنی مثل یک آدم عقبمانده تصمیم میگیریم !
خونسردی، آرامش و متانت و تصميم نگرفتن در لحظه های خشم و عصبانيت و يا عشق زياد...
راهِ درست زندگی کردن و موفق و خوشبخت شدن است.
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چند ملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»
کارمند تازه وارد گفت: «نه»
آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.
در کشور ژاپن مرد ثروتمندی زندگی میکرد که از درد چشم، خواب به چشمش نمی آمد. وی برای مداوای چشم دردش انواع داروها را مصرف کرد اما نتیجه چندانی نگرفت.
پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان متعدد، درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند.
او به آن راهب مراجعه میکند و راهب پس از معاینه به او پیشنهاد میدهد که برای مدتی به هیچ رنگی به جز رنگ سبز نگاه نکند.
وی پس از بازگشت از نزد راهب، به تمام مستخدم های خود دستور میدهد با خرید قوطی های رنگ سبز، تمام خانه را به رنگ سبز رنگ آمیزی کنند و همینطور تمام وسایل خانه را به رنگ سبز درآوردند. پس از مدتی، رنگ ماشین، لباس اعضای خانواده، روپوش مستخدمان و هرآنچه را به چشم می آمد به رنگ سبز تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.
مرد ثروتمند برای تشکر از راهب، او را به منزلش دعوت میکند. راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد شده بود، متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند.
او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد، از او میپرسد آیا چشم دردش تسکین یافته؟
مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید: "بله؛ اما این گران ترین درمانی بود که تا به امروز انجام داده بودم."
راهب میگوید:
"اتفاقا این ارزان ترین تجویزی بود که تا به امروز انجام داده بودم"
شما کافی بود به جای هزینه های بسیار برای سبز کردن دنیای اطرافتان، فقط یک عینک با شیشه سبز تهیه میکردید.
نتیجه: برای تغییر دنیا، کافیست بینش و دیدگاه خودمان را تغییر دهیم.
در خیلی از مشاغل اخلاق و یا نبود آن را می تواند مشاهده کرد.پزشکان طمع کاری که جراحی های غیر ضروری را انجام می دهند.حقوق دانانی که واقعیت را کتمان می کنند.والدین و کودکانی که دروغ هایی مصلحت آمیز می گویند.حسابداران و منشی هایی که گزارش های اشتباه ارایه می دهند.
هنگامی که ما سر مردم اطراف مان کلاه می گذاریم،در واقع بیشتر از همه کلاه سر خودمان می رود.کامیابی مستلزم مسیولیت پذیری است.ما نمی توانیم در عین این که به تخریب ارزش ها و نهادهای اجتماعی می پردازیم،صنعت وزیر ساختی را هم بنا کنیم.
پیامدهای در پیش نگرفتن رفتارهای اخلاقی و رفتارهای قانونی مثل هم است.بعضی از افراد هیچ وقت نمی توانند اخلاقی باشند.آن ها فکر می کنند که راه آسانی را در پیش گرفته اند.اما واقعیت این است که راه آن ها سخت تر شده است.اگر شما کار شایسته برای مراجع خود انجام نداده باشید آیا می توانید با او روبرو شوید؟آیا می توانید با بچه هایتان بدرفتاری کنید و آنگاه به خود بالیده احساس خوبی داشته باشید؟اگر نتوانید،پس رفتارتان غیر اخلاقی بوده است.
احساس رضایت و افتخار به خود موجب می شود که شخص از راه به بیراهه نرود
طمع
ترس
زور
فشار برای انجام کاری نمی تواند توجیه کننده عمل غیر اخلاقی باشد.خوب تربیت شدن معادل معمولی تربیت شدن نیست.
شما در موقعیت های زیر چه کاری انجام می دهید؟
۱-شما می دانید که کرایه تاکسی از فرودگاه تا خانه ۴۶ دلار است.شما قبلا همین مبلغ را پرداخت کرده ایدو می دانید که همین مبلغ درست است.اما اگر راننده ی تاکسی ازشما ۲۲ دلار بخواهد،شما چه کاری انجام خواهید داد؟
۲-شما در رستوران سفارش چهار نوع غذا را می دهید و پیش خدمت آن ها را برایتان می آورد،اما به اشتباه سه تای آن ها را در صورت حساب می نویسد.شما چه کاری انجام خواهید داد؟
۳-دوست شما به بیماری سختی مبتلا شده است و شما کارگزار بیمه هستید.برای درمان دوست تان صد هزار دلار لازم است.هیچ کسی نمی داند و نخواهد توانست بفهمد که دوست تان مرده است.آیا شما حاضرخواهید بود برای او بیمه نامه ی ساختگی بسازید؟
شما نمی توانید در رابطه با اخلاقیات،قانون وضع کنید.تحت شرایط بالا به فرزندان خود چه توصیه ای می کنید؟آیا رفتار خودتان در همین شرایط با توصیه هایی که به فرزندانتان کرده اید،هم خوانی دارند؟ما درست پس از تولد به یادگیری اخلاقیات می پردازیم و این کار تا آخر عمر ادامه می یابد.آیا می توانیم رفتار اخلاقی را تغییر دهیم؟بلی،لازم است که تربیت اخلاقی داشته باشیم.
اگر ما پژوهشی را انجام دهیم و از مردم بپرسیم که((آیا شما خوب هستید؟))بیشتر آن ها پاسخ خواهند داد:((بلی))اگر از آن ها پرسیده شود ((چه چیزی شما را خوب می سازد؟))پاسخ خواهند داد:
من اهل تقلب نیستم پس خوب هستم
من دروغ نمی گویم و همین کار باعث می شود من خوب باشم.
من دزد نیستم،پس خوب هستم
اگر شما به پاسخ های قبل خوب بنگرید خواهید دید که استحکام زیادی در هیچ کدام از آن ها نیست.فقط به این گفته فکر کنید که((من تقلب نمی کنم))خوب این حرف فقط به این معنا است که شخص تقلب نمی کندو شخصی که می گوید دروغ نمی گوید و یا دزدی نمی کند،این حرف ها فقط به این معنا هستند که آن ها دزد ویا دروغگو نیستند.اما این حرف ها به این معنا نیستند که آن شخص خوب هستند.یک فرد وقتی خوب است که واقعا کارهای خوبی انجام دهد تا کارهای بد،یک شخص ارزشمندی فردی است که دارای ویژگی هایی چون جوانمردی،همدردی،شجاعت،درستکاری،همدلی،وفاداری وادب است.چه عاملی موجب می شود که شخصی با یک چنین خصلت هایی خوب باشد؟به این خاطر است که انسان هایی وجود دارند که مستقل هستند،برای عدالت قیام می کنند،به نیازمندها کمک می کنند،زندگی را برای خود و اطرافیان خوشایند می سازند.برای تشخیص دادن اشکال متنوع((خوبی))ما نیاز به معیارهایی داریم.معیارها می توانند اخلاقی یا منطقی و یا هر دو باشند.معیارهای اخلاقی به درست ها و نادرست ها می پردازند وقسمت های مبهمی را تعیین می کنند که خوب و خیلی خوب و یا بد یا خیلی بد را مشخص سازند.
در تمام جوامع فسادهای اخلاقی و بی عدالتی های بزرگ تبدیل به فاجعه می شوند.طمع کاران و خودپسندهایی که در جست و جوی لذات غیر اخلاقی هستند بایستی به وسیله ی کسانی که به ارزش های اخلاقی پای بندند،متوقف شوند.ما در فرآیند تحولات و تغییرها به بیراهه رفته ایم.
هرجامعه ای که از ارزش های خود دست بکشد با فاجعه ای روبرو خواهد شد،از این رو همه ی شکست های تاریخی به گونه ای شکست های اخلاقی بوده اند.
بیش از نیم قرن پیش،آمریکا در بحران بزرگی گیر کرده بود.یک سوم از ثروت ملی مردم ظرف چند ماه از بین رفت.تولید کارخانه ها ۷۷درصد کاهش پیدا کرد.یک چهارم نیروی کار بیکار بودند.بیشتر شهرها نمی توانستند مدارس را بازنگه دارند.بیست درصد کودکان مدرسه ی نیویورک دچار سو تغذیه شده بودندو ۳۴ میلیون مرد،زن و کودک بدون هیچ گونه درآمدی زندگی می کردند.
با این وجود در نهایت سختی ها و گرسنگی ها،فرانکلین روزولت در یک پیام رادیویی به مردم گفت:((خدایا تو را سپاسگزارم که مشکلات ما فقط چیزهای مادی است))
جان مینارد کینز، اقتصاددان و متفکر برجستهی قرن بیستم می گوید: «هنگامی که انباشت ثروت دیگر اهمیت اجتماعی بالایی نداشته باشد، تغییرات بزرگی در قواعد اخلاقی روی خواهد داد.»
ترامپ ۳/۷ میلیارد دلار دارایی دارد، اما عجیب است که وقتی با ۱۰،۰۰۰ دلار در ماه میتوان زندگی خیلی خوبی در آمریکا داشت پولهای افرادی مثل ترامپ به چه دردشان میخورد و چرا زندگیشان را وقف فعالیتی معنیدار مثل شناخت علمی از جهان یا کمک به دیگران یا آفرینش هنری نمیکنند؟
پاسخ ساده است: در شخصیت ترامپ جنبههای معنوی-فکری رشد چندانی نیافته است. برای آدمهایی مثل او پول و سلطه داشتن و مشهور بودن نزد عوام مهمترین چیز است. شاید بگویید ولی بیل گیتس که نابغهی کامپیوتر است! کسی که این را میگوید با علم کامپیوتر آشنایی کافی ندارد.
خیلی از اساتید دانشگاهی برجستهی کامپیوتر علاقهای به ورود به بازار ندارند، چون علاقهشان ثروتمند بودن و تحسین شدن توسط عوام نیست. برای مثال، وقتی پروفسور Donald Knuth، نرمافزار ارزشمند TeX را ساخت آن را رایگان عرضه نمود. او کتابها و مقالات اثرگذارش را مینویسد، خانواده و دوستانش را دارد، متخصصین بسیاری تربیت نموده، حقوق مادی مناسبی دریافت میکند، و از زندگی لذت میبرد. برای Knuth اهمیتی ندارد چند صد میلیون آدم نادان اسم او را بدانند، یا او را بهخاطر داشتن پول زیاد تحسین کنند.
به طور کلی روند قانون جذب از سه مرحله تشکیل میشود.
تجسم: برای تجسم باید از ذهن خود استفاده کنید. تجسم شفاف خواسته، که الان از آن شماست و با آن کاری انجام میدهید و از داشتن آن لذت میبرید، انگار همین حالا خواستهاتان را دریافت کرده اید.
احساس: همراه با تجسم باید احساس فوقالعادهای در مورد خواستهاتان داشته باشید، یک نوع احساس شور و شوق همراه با لذت (عشق) . بدین ترتیب فرکانس ارتعاشی ایجاد میکنید که خواسته تان را مانند آهنربا جذب مینمایید.
دریافت: وقتی با ارتعاش خواسته تان هماهنگ باشید بدین ترتیب قانون جذب از طریق نیرویی طبیعی، مرئی و نامرئی کار میکند تا انسان را از طریق شرایط و رویدادها به خواستهاش برساند.
من دست به هر حرکتی بزنم می توانم موفق شوم
من می توانم موفق شوم.
چون بخودم ایمان دارم. به دانسته هایم ایمان دارم. به توانائیهایم ایمان دارم .به قدرت فکری خود ایمان دارم. در درون من انقلاب عظیمی جاری شده است.
من قادر به حل تمام مشکلاتم هستم. تمام وجودم را انرژی مثبت فراگرفته است. من لبریز از شادی ️و نشاط هستم.
من همیشه لبخندی بر لب دارم.
به دلایل مختلفی ما ممکن است نیاز پیدا کنیم که ابعاد عکسی را بزرگتر کنیم. مثلا تصور کنید که برای مقاله خود یک عکس مناسب یافتهاید، منتها عکس خیلی کوچک است و برای درج مناسب نیست. یا تصور کنید که عکسهای خیلی قدیمی دارید و میخواهید، آنها را بزرگ کنید.
گرچه برنامههایی برای بزرگ کردن عکسها با افت کم کیفیت و پیکسلی نشدن، وجود دارند، اما هیچ یک از آنها معجزه نمیکنند.
خب، همین جا مناسب است گریزی بزنیم به سریالها و فیلمهای پلیسی. حتما دیدهاید که در سکانسهای متعددی، مواردی پیش میآید که پلیسها و کارآگاهان، عکس کمکیفیت یا تصویر یک وبکم را خیلی بزرگ میکنند و به یک عکس خیلی واضح میرسند.
تا حالا چنین کاری، در حد همان غلوهای داستانی، تصور میشد، اما شاید کار جدید گوگل، تا حدی ما را به این آرزو نزدیک کند.
گوگل یک فناوری یادگیری ماشینی جدید به نام RAISR خلق کرده است که مخفف افزایش وضوح سریع و صحیح تصاویر است.
الگوریتمهای فعلی افزایش اندازه عکسها، خیلی ساده هستند که در آن جزئیات عکس بزرگ شده با توجه به پیکسلهای اطراف، درست میشوند. تقریبا همه این الگوریتمها، منجر به ایجاد یک عکس محو یا اصطلاحا blurry میشوند.
اما RAISR مکانیسم جداگانهای دارد. در گام اول ده هزار عکس به این الگرویتم ارائه شد. نیمی از این عکسها کمکیفیت و نیمی هم وضوح بالا داشتند.
الگوریتمها این عکسها را با هم مقایسه کرد و توانست فیلترهایی ایجاد کند که با تقریب خوبی، بتوانند عکسها را بزرگ کنند.
گوگل امیدوار است که RAISR بتواند عکسهای گرفته شده با دوربینهای گوشیهای موبایل ارزانقیمت با RAISR بتوانند به سادگی بزرگ بشوند، طوری که وقتی کاربران برای زوم کردن روی آنها پینچ میکنند، دلزده نشوند. حتی از این کار میتوان برای کاهش مصرف پنهای باند استفاده کرد و در مواردی از عکسهای کوچکتر استفاده کرد تا در سوی کاربر با استفاده از RAISR در صورت نیاز، اندازهشان بزرگ شود.
شما چیزی را دارید و از آن لذت نمیبرید کافیست آن را از شما بگیرند و دوباره تقدیمتان کنند
بعضی شرکتها از همین حربه برای رضایت مشتریانشان استفاده میکنند!
قانون جذب یکی از سلسله قوانینی است که بر زندگی ما جاری میباشد ولی بسیاری ازما از آن بیخبریم. همانند قانون جاذبه زمین که تا قبل از آنکه نیوتن آنرا کشف کند هیچ کس از آن خبری نداشت اما آن قانون به قوت خود بر طبیعت جاری بود. قانون جذب بر زندگی ما جاری و ساری است چه بدانیم و چه ندانیم، ما از آن استفاده میکنیم به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه ولی چه بهتر که آنرا بشناسیم و اهداف خود را طبق این قانون برنامهریزی کنیم.
پیشینیان ما از این قانون در زندگی خود استفاده میکردهاند بدون آنکه از آن خبری داشته باشند و به صورت ناخودآگاه خواستههای خود را برآورده شده میدیدند پس ما هم میتوانیم به راحتی از این قانون در زندگی خود کمک بگیریم.
قانون جذب میگوید : هر فکر و نیتی که ما در ذهن و دلمان میگذرانیم دارای انرژی است پس ما با فکر کردن و نیت کردن در ذهن و دل، یک پرتو انرژی به کائنات ساطع مینماییم که آن انرژی به صورت تجسم یافته به ما بازخواهد گشت و ما در واقع شکل تجسم یافته و مادی آن انرژی (فکر و نیت) را جذب میکنیم.
به عبارت ساده تر:
هرآنچه که ما تصور کنیم، آنرا تجسم یاقته (به شکل مادی) خواهیم داشت یا به عبارت دیگر( تصورات ذهنی ما=عینیت یافتن ذهنیات به شکل مادی)
و یا هر آنچه که در مورد آن فکر میکنیم، آنرا به زندگی خود وارد خواهیم کرد؛ در نتیجه ی تمرکز بیشتر، ورود آن به زندگی قطعیترخواهد بود.
اما کیفیت شکل تجسم یافتۀ آنچه که ما تصورش را کرده بودیم بستگی به شدت تمرکز و توجه ما به نیت و خواسته مان دارد. به عنوان مثال اگر ما خواهان یک عدد دوچرخه هستیم، بسته به میزان توجه ما به خواسته مان، یعنی در طول روز دنبال آن بودن و پی آنرا از دوست و آشنا گرفتن، خریدن آن، شکل آنرا ترسیم کردن و خیابانها را با آن دور زدن و تمیز کردن آن و … آنرا به شکل بهتر و کاملتر – یا حتی سریعتر – جذب میکنیم.
چگونه جذب کنیم؟
۱ – دقیقا بدانیم چه میخواهیم (با جزئیات و مختصات).
۲ – از کائنات خواستۀ خود را بخواهیم.
۳ – چنان رفتار کنیم که گویا هم اکنون و مدتی است که این خواسته برآورده شده است.
۴ – آمادۀ دریافت خواستۀ خود باشیم و خواسته را بحال خود رها کنیم (وابسته نشویم).
چه چیزهایی در روند قانون جذب تاثیرگذارند؟
۱ – اعتقاد کامل به قانون جذب و قدرت فکر : به این معنا که هر چقدر اعتقاد ما به این قانون عمیق تر و شدیدتر باشد، روند نیل به اهداف و خواستهها سریعتر و با کیفیتتر بوده و باعث برانگیختن کمک کائنات خواهیم شد.
۲ – اعتقاد به اینکه در این هستی هرشخصی و هرچیزی در روند نیل به اهداف و خواستهها به کمک ما خواهند آمد : این مسئله خیلی مهم است. وقتی ما بدانیم که از لحظهای که از رختخواب بیرون میاییم تمام هستی منتظر ارادۀ ماست تا به کمکمان بیاید، خیلی بهتر جذب میکنیم. اصلا باید مطمئن باشیم که تمام کائنات دوست دارند که ما به خواستۀ مثبتمان برسیم. هیچ چیزی و هیچ شخصی و هیچ جریانی نیست که در جهت مخالف ما حرکت کند. مخالفتهای سطحی هم در جریان موافق ما هستند.
۳ – نیت و هدف ما باید مثبت و در جهتی باشد که به ضرر کائنات نباشدیعنی افکار مثبت داشته باشیم : این قسمت نیاز به توضیح خاصی ندارد ولی برای مثال ما به ندرت خواستۀ دزدی بانک سر کوچه را با کمک قانون جذب طلب میکنیم!
۴ – خالق کائنات را فراموش نکنیم : بعضی اوقات ما به شدت مطمئنیم که فقط و فقط باید به خواستهای که مد نظرمان بوده برسیم اما میبینیم که خواستۀ خود را به نوعی دیگر دریافت نمودهایم. مثلا به جای دوچرخه سه چرخه گیرمان آمد و یا یک موتورسیکلت که این قضیه به صلاح ما شکل خواهد گرفت ( تشخیص خالق کائنات و این که او بهتر از هرکسی خیر و شر ما را میداند را بپذیریم)
دوران عقب ماندگی ملت ما
زمانی آغاز شد که
جای اندیشیدن را تقلید
جای تلاش و کوشش را دعا
جای اراده برای رفتن را قسمت
و جای تصمیم عقلانی را استخاره گرفت
به این نتیجه رسیدهام که وقتی حال آدم بد است این حرامزاده فقط حال آدم را بدتر میکند. یک مشت چهرهٔ خالی از روح که پشت سر هم میآیند و میروند و تمامی هم ندارند. احمق پشت احمق، احمقهایی که بعضاً مشهور هم هستند !
آقای بابک بختیاری متولد ۱۳۵۷ اهل تهران موسس و صاحب امتیاز فروشگاه های زنجیره ای آیس پک و مدیر عامل شرکت آیس پک ایرانیان.
این مجموعه کمتر از دو سال توانست ۱۳۰ فروشگاه در داخل و خارج از ایران ایجاد نماید که در مقایسه با سیستم های بزرگ و معروف زنجیره ای دنیا نظیر مک دونالد، استار باکس، کینگ برگر و غیره قابل توجه و بلکه بسیار موفق تر عمل نموده است.
او دوران دبيرستان را در مدرسه موسيبنجعفر (ع) تهران به پايان رساند. همان سال در رشته عمران وارد دانشگاه شد، اما بعدها به دليل مشغله فراوان پس از اتمام 110 واحد درسي ترك تحصيل كرد و مدرك فوقديپلم گرفت.
ایشان دم در خانه بساط فروش نوشابه و کیک پهن کرده است. مسافر کشی هم کرده. خودش میگوید: انسان به صورت مقطعی کارهایی انجام میدهد که به سرمایه ای برسد، بعد وضعیتش را تغییر میدهد.
بختیاری میگوید:تقریباً سال دوم راهنمایی در ساختمانی ساکن بودیم که تعداد زیادی خانواده در آن بود. در آن دوران بروشوری چاپ و اعلام کردم ساندویچ هایی با قیمت مناسب می فروشیم. همسایهها زنگ میزدند و سفارش میدادند، در حالیکه اصلاً نمیدانستند رستورانی در کار نیست. با یک بروشور و خط تلفن ساندویچ میفروختم.
پس از مذاكره با مديران سه مدرسه توانستم بوفهاي را براي مدت يك سال تحصيلي اجاره كنم و با سرمايه بسيار اندك، سه يخچال دست دوم و كهنه ، بوفه اين مدرسهها را راهاندازي كردم.
سپس به خريد و فروش لوازم دست دوم روي آوردم ، به طوري كه از طريق آگهيهاي روزنامه لوازم دست دوم خريداري كرده و در طبقه دوم خانه رنگ ميكردم و پس از آن وارد بازار ميكردم.
سپس مركز ميزهاي كامپيوتر رادر خيابان ولي عصر با همكاري يك شريك راه انداختم. در ظرف مدت كوتاهي دو شعبه از مركز ميزهاي كامپيوتري را ايجاد كردم ؛ اما به دليل بيتجربگي و عجله داشتن براي پيشرفت در اثر سهلانگاري در برخورد با شريكم دچار مشكل شده و ورشكست شدم.
تصمیم گرفتم برای بدست آوردن سرمایه یک ماشین پیکان بخرم و در مسیر رفت و برگشت مسافر کشی کنم.
از مسافر کشی خسته شده بودم ، بنا براین شغلم را تغییر دادم . مغازه ای در هروی پیدا کردم . برای آن خیلی رویا داشتم و میدیدم که قرار است صاحب رستوران بشوم .
با آنکه پیکان را فروختم ، دو میلیون کم بود ، با یکی از اقوام شریک شدم و رستوران را راه اندازی کردیم . باید یک سری دستگاه و لوازم دیگر میخریدیم ، که همین مسئله به کشیدن چک یک ماهه منجر شد . از آن پس هر چه در آمد داشتیم بابت بدهی میدادیم .و در عمل پولی در صندوق برای خرید مواد اولیه غذایی نمی ماند . در نتیجه کار رستوران هم موفق نبود.
از آنجا بود كه تنها راه را در پرورش يك فكر خلاقانه و كسب و كاري جديد ديدم.
از دوران كودكي بستنيها را با هم زدن رقيق مي كردم و با موز يا اسمارتيز هم ميزدم و ميخوردم خيلي از اين كار لذت ميبردم.
لذا تصميم گرفتم اين كار را در مقياس بزرگ عملي كنم. به اين فكر افتادم كه يك بستني متفاوت براي مردم عرضه كنم.
فكر متفاوت بودن از ذهنم بيرون نميرفت.
تصميم گرفتم بستني بسازم رقيقتر، حاوي ميوه كه با بستهبندي كردن آن از طريق ني بشود آن را نوشيد.
پس از شكلگيري اين ايده در ذهنم نمونههاي اوليه آن را آماده كردم و براي امتحان به اعضاي فاميل و آشنايان دادم و ايده با استقبال خوبي روبهرو شد. تصميم گرفتم ايده خود را عملي كنم و آماده راهاندازي اولين شعبه آيس پك شدم.
از همان روز نخست چشمانداز جهاني شدن محصول را در ذهنم ميپروراندم. به همين منظور روي تابلوي اولين مغازه خود نوشتم آيس پك شعبه مركزي و بعد از سنجش توان بالقوه بازار در مكانهاي ديگر شعبات دوم و سوم و ... را راهاندازي كردم.
اكنون بالغ بر 120 شعبه در ايران و 10 شعبه در كويت، مالزي، دبي و هند در حال فعاليت ميباشد.
ایشان معتقدند زمانی که شکست می خورید و به مشکلات نگاه می کنید، دیگر نمی توانید بلند شوید، خودتان را می بازید و زمین می خورید. باید یاد بگیرید که به مشکلات فکر نکنید و به آینده نگاه کنید.
آقای بختیاری میگوید : دوست دارم همانطور که دنیا آمریکا را با فروشگاه های زنجیره ای مک دونالد میشناسد، آیس پک معرف ایران عزیزمان برای تمام مردم دنیا باشد. یقین دارم روزی فرا خواهد رسید که یکی از شعب آیس پک رادر قلب آمریکا افتتاح کنم.
وقتی صحبت از بنیانگذاران شرکت اپل می شود همه از استیو جابز و استیو وزنیاک نام می برند. اما در روزهای اول اپل نفر سومی هم وجود داشت. او بعد از 12 روز سهامش را به ۸۰۰ دلار به استیو جابز فروخت.
او اکنون می توانست صاحب صدها میلیون دلار ثروت باشد اما تصمیمی که گرفت زندگی او را تغییر داد و اکنون به عنوان مهندسی بازنشسته روزگار می گذراند...
نام او رونالد واین بود.
هرگز تسليم نشويد . شايد تا موفقيت تنها يك اينچ باقي مانده باشد .
یه روز صبح، اسبِ مورد علاقه ی یه کشاورز افتاد توی یه گودال نسبتا عمیق!
‼️ صاحب اسب بعد از کلی تلاش، وقتی که دید تونایی بیرون کشیدنش رو نداره، تصمیم گرفت که همونجا زنده به گورش کنه که زیاد زجر نکشه حیوون زبون بسته! پس شروع کرد به خاک ریختن توی گودال!
اسبِ وقتی میدید که دارن روش خاک میریزن، هی خودش رو تکون میداد و خاک میریخت زیر پاش. اونم پاشو میذاشت روی خاک و می اومد بالاتر. همین جریان تا عصر ادامه داشت. عصرِ همون روز، اسب داشت توی چراگاه علف میخورد!