۸ دلیل که داشتن یک وبسایت مانع شما برای نابود کردن کسب و کارتان می شود

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 31131
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 28803
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 3113
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 2880
    آي پي امروز آي پي امروز : 10377
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 9601
    بازدید هفته بازدید هفته : 116116
    بازدید ماه بازدید ماه : 131859
    بازدید سال بازدید سال : 1196585
    بازدید کلی بازدید کلی : 1450042

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.138.175.10
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

۸ دلیل که داشتن یک وبسایت مانع شما برای نابود کردن کسب و کارتان می شود

۸ دلیل که داشتن یک وبسایت مانع شما برای نابود کردن کسب و کارتان می شود :

 

 

۱- مشتریان توقع دارند شما سایت داشته باشید :

طبق آمارهای یک بررسی جهانی ۹۷ درصد مشتریان – فقط ۷۵ میلیون نفر در آمریکا – کالا یا خدمت مورد نیازشان را در اینترنت جست و جو می کنند، البته اگر بخواهیم منصف باشیم این عدد در ایران کمتر از ۹۷ درصد ولی همچنان قابل تامل است.

 

۲- حرفه ای تر دیده می شوید!

تمام شرکت های بزرگی که می شناسید وبسایت دارند و این به یک استاندارد حرفه ای بودن تبدیل شده، از طرفی زمانی که کسب و کار شما چندان بزرگ نشده داشتن یک سایت به شما کمک می کند مشتریان شما را به عنوان یک کسب و کار به رسمیت بشناسند، در چشم مشتریان مشروعیت و اعتبار کسب کنید و در صورتی که سایت خوبی داشته باشید حتی ممکن است کسب و کارتان بزرگتر از آنچه واقعا هست به نظر برسد.

 

۳- توانایی رقابت بیشتری پیدا می کنید :

اگر در بازار کسب و کار فعالیت می کنید، مسلما رقبایی هم دارید و احتمالا حداقل برخی از این رقبا وبسایت دارند، هیچ کس به طور قاطع نمیتواند بگوید وقتی یک نفر کالا و یا خدمات شما را در گوگل جستجو می کند در نهایت با چه کسی قرارداد خواهد بست ولی یک چیز واضح و قطعیست : آن شخص شما نخواهید بود!

 

۴- مشتری راحت تر است!

برای عموم مردم تماس گرفتن با یک شرکت برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد کالا یا خدمت مورد نظرشان آخرین راه حل است، ولی اکثر مردم با کمال میل حاضرند محتوای مفید، مستند و مرتب وبسایت همان شرکت را بخوانند و اطلاعاتی که لازم دارند را کسب کنند.

از طرفی دسترسی تمام وقت به سایت شما باعث می شود در زمان های عدم حضور شما یا زمان هایی که قادر به پاسخگویی نیستید سایت شما به عنوان سامانه پشتیبانی مشتریان ثانویه ی شما عمل کند، این بُعد از کاربرد سایت بازده ی چند برابری خواهد داشت اگر سایت شما محتوایی خوب، مفید و آگاهی بخش داشته باشد.

 

۵- مرزهای بازار خود را گسترش می دهید :

بالا بردن زمان فعالیت و دیده شدن شما تنها مزیت سایت در حوزه ی بازاریابی نیست، شما می توانید حوزه ی فعالیت خود را به آسانی گسترش دهید.

با داشتن یک وبسایت چند زبانه ی خوب شانس این را دارید که توسط مشتریان بالقوه خارج از حوزه ی مکانی فعالیت خود نیز شناخته شوید. شما بدون صرف زمان و هزینه ی زیاد قادر خواهید بود در بازار های کشور و یا حتی قاره ی همسایه حضور پیدا کرده و محصول خود را بفروشید.

 

۶- بهتر و بیشتر می فروشید:

با استفاده از زیرساخت های فروش الکترونیک قادر خواهید بود در ۲۴ ساعت شبانه روز، ۷ روز هفته و و ۳۶۵ روز سال حتی در زمانهایی که در خواب ناز به سر می روید محصول و یا خدمت خود را به آسانی بفروشید!

همچنین می توانید در ازای یک محتوای ارزشمند مثل یک گزارش یا کتاب الکترونیکی رایگان در زمینه ی کاری خودتان، اطلاعات تماس ( شماره تلفن، ایمیل و …) مراجعه کنندگان سایتتان را به دست آورید و برای فروش های بعدی از این بانک اطلاعاتی ارزشمند استفاده کنید.

 

۷- یک تریبون همیشگی خواهید داشت :
ساختن سایت اولین قدم است، وقتی یک مشتری قدیمی وارد سایت شما می شود و دقیقا همان چیزی را میبیند که ماه قبل دیده است انگیزه ای برای بازدید بعدی نخواهد داشت، از طرفی شما جایی دارید که همیشه می توانید حرفهای خود را از طریق آن به گوش مشتریانتان برسانید، اطلاع رسانی یک فروش ویژه، معرفی محصولات جدید، نمایش نحوه ی انجام سفارشات و جمله های حاکی از رضایت مشتریان قبلی می تواند نمونه هایی برای این ماجرا باشد.

 

۸- برندتان را در ذهن مشتریان می کارید :

رقابت با رقبا تنها رسالت یک وبسایت نیست، سایت شما می تواند وجه تمایز شما و رقیبانتان نیز باشد، برای توضیح بهتر این موضوع سایت خود را مانند یک تابلوی اعلانات بزرگ و پر بازدید در نظر بگیرید که در آن می توانید برندتان را به مشتریان بشناسانید، جایگاه و خصوصیت منحصر به فرد برند را به آنها گوشزد کنید، لوگو و رنگ های خود را در آن معرفی کنید و در نهایت بازدیدکنندگان را علاوه بر محصولات و خدمات با دیدگاه، ارزش ها و هویت برند خود آشنا کنید و به آنها بفهمانید چگونه می توانید به آنها سود برسانید.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 30 / 3 / 1397 ساعت: 7:51 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

از جدایی کارخانه و فروشنده چه می آموزیم

از جدایی کارخانه و فروشنده چه می آموزیم

 

 

ست گادین

 

کارخانه های تولید خودرو به معجزه شبیه اند . آنها وسایلی پیچیده و گران را در کامل ترین شکل ممکن می سازند .

 

مردم عاشق محصولات آنها هستند و بطور منظم ، حتی خیلی قبل تر از آنکه لازم داشته باشند ، آخرین مدل ماشین ها را می خرند . یک مشکل عمده ی مهندسی که حل شده است.

 

از طرفی ، نمایندگی فروش خوردرو ها افتضاح هستند . کسی آنها را دوست ندارد . آنها کلاهبردار ، اضطراب آور و غیر قابل پیش‌بینی هستند .

 

تفاوت کارخانه و نمایندگی از تفاوت بین مدیریت و رهبری سرچشمه گرفته است .

 

کارخانه جات خودرو سازی ، اندازه گیری و مدیریت می شوند. صد ها سال است که کورنومترها و صفحات بزرگ اندازه گیری ، پروسه ی ساخت خودرو را قابل پیش بینی و قابل ارتقا و بهبود کرده است . مدیریت در خودرو سازی ، اقدامی مقتدرانه و با ظرفیت بالاست که تحت تنظیمات کنترل شده کارخانه ، قادر به ادامه ی حیات مدیریتی خویش است .

 

دلال های ماشین در نمایندگی های فروش ، ممکن است معیار های اندازه گیری ساده ای مثل تعداد فروش را بیان کنند ولی آنها پیوسته در سازمان دادن به مداخلات انسانی فی البداهه و سفارش های آنی مشتریان که فروشندگان مستقیم ماشین درگیرش هستند شکست می خورند .

 

معلوم می شود که عده ی کمی از نمایندگان فروش ماشین ، به معنای واقعی بزرگ هستند و این بخاطر قدرت رهبری آنها ست نه قدرت مدیریتی شان .

 

رهبری ، عملی آمیخته با کار داوطلبانه ، یک نام نویسی معنادار و تعاملی است نه فقط یک پروسه و حرکت .

 

بیشتر ما در کارخانه کار نمی کنیم . اغلب ما تلاشی برای حل مشکلات مهندسی هم نمی کنیم . بهترین روز ما به رهبری کردن می‌گذرد یا رهبری شدن توسط انسانها یی ارزشمند از میان خودمان .

 

رهبری کار سختی است. مگر اینکه آگاهانه انتخاب اش کنیم .

 

وقتی نمایندگی فروش خودتان را مثل یک کارخانه اداره می‌کنید ، راهی به موفقیت پیدا نخواهید کرد و زیرستان ناراضی به بار خواهید آورد ‌.

 


این است آنچه بروکراسی حریص و بی عاطفه برای ما ساخته است .

 

 

و اما جایگزین :

 

 

افراد درست را استخدام کنید ، و از افرادی که هم مسیر نیستند دور شوید .

 

از ثبت نام کردن بهره برداری کنید.

 

رفتارهای الگو سازی شده را بکار ببندید .

 

شراکت های درست را جشن بگیرید .

 

یک فرهنگ یا زبان یا روشی برای بودن در مسیر درست را توسعه دهید.

 

به مسیر متعهد بمانید .

 

افرادی مثل ما این‌گونه رفتار می کنند.

 

استاندارد ها را بالا ببرید ، و همین پروسه را تکرار کنید .

 

 

 

مترجم: مصطفی منبری

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 29 / 3 / 1397 ساعت: 7:34 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

زندگی مثل والیبال است یا فوتبال؟

زندگی مثل والیبال است یا فوتبال؟

 

 

برگرفته از داستانی در توییتر

 

 

۱۸ سالم بود که عمه‌ام متوجه شد شوهرش با یک زن دیگه رابطه دارد. آبروریزی به پا کرد. بعد فهمید فقط رابطه نیست، عقد هم کرده و طرف باردار است. مدتی دعوا و جار و جنجال کرد. ۲۰ سالم که بود از هم جدا شدند. عمه‌ام ۵۶ ساله بود در آستانه بازنشستگی با سه بچه نوجوان و جوان.

 

۲۲ سالم بود که عمه‌ام بعد از بازنشستگی کلاس نقاشی ثبت نام کرد. نقاشی‌هایی که می کشید در حد بچه‌های دبستانی بود. در نظرم یک آدم داغون و شکست‌خورده بود. به قول فرنگی ها یک لوزر به تمام معنا که حالا سر پیری یادش اومده بود با یک مشت بچه کم سن و سال هم‌شاگردی بشه و نقاشی یاد بگیره

 

پدرم در نظرم یک قهرمان بود. یک سال با عمه ام اختلاف سنی داشتند. همه چیز زندگی پدرم مرتب و منظم بود. بچه‌هاش درس‌خون بودند. کار و زندگی مرتبی داشت و کم‌کم آماده می‌شد برای بازنشستگی.

 

ده سال از اون زمان گذشت. ۳۲ ساله بودم. درسم تمام شده بود در شرکتی کار می‌کردم. اتفاقی با خواهرم تلفنی حرف می‌زدم گفت الان گالری هستیم رفتیم خونه بهت زنگ می‌زنیم. پرسیدم گالری چی؟ گفت نقاشی‌های عمه دیگه!


عمه؟ نقاشی؟
گفت آره دیگه الان خیلی وقته این کار رو می‌کنه. نقاشی‌هاش رو می‌فروشه یکی دو جا هم تدریس می‌کنه. خیلی معروف شده. داشتم شاخ در می آوردم. حالا بعد از چند سال که نگاه می‌کنم می‌بینم آدم لوزر من بودم که چنین دیدگاهی به زندگی داشتم و فکر می‌کردم از یه جایی به بعد پیر هستی و نمی‌شه چیز جدید یاد گرفت و زندگی را تغییر داد و بعضی کارها را باید از بچگی شروع کرد و گرنه دیگه خیلی دیره.

 

عمه‌ام بعد از بازنشستگی، زندگی جدید برای خودش شروع کرد و آدم متفاوتی شد اما پدرم یاد گرفت چطور با کامپیوتر بازی کنه و سرخودش را با بازی کردن و شکستن رکوردهای پیاپی خودش گرم کنه. عمه‌ام تبدیل شده به الگوی خانواده. دو تا از خواهرهام بعد از لیسانس رشته‌هاشون رو عوض کردند و رفتند سراغ چیزی که دوست داشتند. یکی‌شون کامپیوتر را ول کرد رفت مترجمی زبان. دومی علوم سیاسی را ول کرد رفت سراغ معماری که از بچگی بهش علاقه داشت.

 

می‌خوام بگم زندگی مثل بازی والیبال می‌مونه مثل فوتبال نیست که اگر نیمه اول خیلی عقب باشید نیمه دوم کار خیلی سختی برای جبران دارید. مثل والیبال می‌مونه. هر ست که تمام می‌شه شروع ست جدید یک موقعیت تازه است و همه چیز از اول شروع میشه. مهم نیست تا حالا جلو بودی یا عقب.
یه مسابقه جدیده

 

 


تحلیل و تجویز راهبردی:

 

تصور از ما افق های پیش رو بسیار وابسته است به سن و سالمان. هر مقدار که پیش می رویم افق هایمان بسته تر می شود و گزینه هایمان محدودتر. اما به این فکر نمی کنیم که بسیاری از افراد موفق در نیمه دوم زندگی به یکی از شش مطلوبیت شخصی (شهرت، ثروت، قدرت، منزلت، معرفت و یا معنویت) رسیده اند.

 

ناصرخسرو، در نیمه اول در پی جستجوی بی فرجام حقیقت، دچار سرگردانی شد و برای فرار به می‌گساری روی آورد. اما در نیمه دوم غوغا کرد و شد شاعر و نویسنده درجه یک و خالق گنجینه‌های ادب و فرهنگ.

 

دیوید سندرز بعد از فوت پدرش از ده سالگی مشغول به کار شد: مامور آتش نشانی، فروشنده بیمه، کارگر کشتی‌، فروشنده لاستیک و کارگر پمپ بنزین. اما در ابتدای نیمه دوم زندگی، ساندرز برای مشتریان یک پمپ بنزین خوراک مرغ درست می‌کرد. دستپختش مورد استقبال قرار گرفت و در طول سه دهه بعدی وی به یکی از ثروتمندترین ها تبدیل شد: صاحب رستوران های زنجیره ای معروف کی.اف.سی (KFC ) با حضور در بیش از 100 کشور جهان.

 

و مثال آخر، پیرمردی 92ساله ای از نحوه اداره کشورش ناراضی بود. سال های دور نخست وزیر بود. اما اکنون مدت ها بود که سیاست را کنار گذاشته بود. اما با این حال به خاطر شرایط کشورش تصمیم گرفت که دوباره وارد عرصه سیاست شود. بسیاری پیش بینی می کردند که شکست بخورد و آبرویش برود. اما امروز او مسن ترین نخست وزیر دنیاست: ماهاتمیر محمد از مالزی.

 

 

در هر مرحله ای از زندگی که هستید این سه نکته را با خود مرور کنید:

 

 

1 هر گذشته ای که داشتم مهم نیست، اکنون اگر از اول می خواستم شروع کنم چه کاری انجام می دادم؟

 

2 اگر نیمه اول زندگی را 4 بر هیچ عقب باشم، کافیست که نیمه دوم را یک بر هیچ ببرم. لازم نیست با اختلاف 4 گل برنده شوم.

 

3 خداوند دنیا را سرشار از فرصت آفریده و در کتاب آسمانی خود فرموده آنچه برای شما روا و حلال شده است را برای خود ممنوع و حرام نکنید. پس چرا به این فکر نکنیم که در چهل سالگی یک رشته دانشگاهی جدید بخوانیم، در پنجاه سالگی بعد از یک طلاق تلخ یک ازدواج مجدد شیرین داشته باشیم و در شصت سالگی نویسندگی را شروع کنیم و در هفتاد سالگی راه اندازی یک بنیاد نیکوکاری و در هشتاد سالگی سرمایه گذاری روی ایده های جوانان خلاق. همیشه می توان از نو شروع کرد.


مجتبی لشکربلوکی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تحارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 29 / 3 / 1397 ساعت: 7:15 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۳۰ مانع مهم بین کارکنان و مدیران

۳۰ مانع مهم بین کارکنان و مدیران

 

 

1- بی احترامی بين مدیران و کارکنان


2- نداشتن اختیار تصمیم گیری لازم


3- عدم وجود آزادی برای اعلام آزادنه نظرات کارکنان


4- دیده نشدن کارهای خوب کارکنان


5- عادلانه نبودن اعمال سیاستهای پرسنلی


6- عدم توجه مدیران به صحبتها و پیشنهادات کارکنان


7- نگذاشتن احترام شخصی به کارکنان


8- اتخاذ تصمیمات ضعیف مدیریتی


9- عدم اطمینان به اطلاعاتی که از طریق مدیران اعلام می شوند.


10- عدم ایجاد انگیزه برای کارکنان


11- عدم اطمینان به نوع مدیریت


12-نبود اطلاعات لازم جهت انجام کارها


13- عدم دادن آموزش های لازم جهت انجام کارها


14- ضعیف بودن کالا و خدمات سازمان از نظر کارکنان


15- عدم وجود همکاری بین بخش های مختلف سازمان


16- وجود تشریفات زائد در سازمان


17_ وجود افراد ناکارامد در سازمان


18- ناراضی بودن از درصد حقوق


19- ناعادلانه بودن دستمزد

 

20- مفید نبودن ارزیابی عملکرد کارکنان


21- عدم وجود رابطه مناسب بین حقوق و عملکرد کارکنان


22- کمبود مزایا و تسهیلات سازمان


23- عدم وجود فرصتهای پیشرفت


24- عدم لذت بردن از شغل


25- وجود احساس نا امنی شغلی


26- عدم وجود تعادل بین زندگی کاری و شخصی


27- عدم استفاده مناسب از توانایی های کارکنان


28- عدم وجود تعهد کارکنان به سازمان


29_ نبود راهنمایی های لازم


30- اتخاذ تصمیمات استخدامی ضعیف

 

 

بروس کاچر - آدام اسنایدر
ترجمه دکتر محمد لگزیان
گردآورندگان: الهام رسایی- تهمینه مرادیان پور

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 3 / 1397 ساعت: 11:37 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 قانون کلي انتونی رابینز

10 قانون کلي انتونی رابینز:

 

 

قانون يکم:
به شما جسمي داده شده. چه جسمتان را دوست داشته يا از آن متنفر باشيد. بايد بدانيد که در طول زندگي در دنياي خاکي با شماست.

 

قانون دوم:
در مدرسه اي غير رسمي و تمام وقت نام نويسي کرده ايد که زندگي نام دارد.

 

قانون سوم:
اشتباه وجود ندارد، تنها درس است.

 

قانون چهارم:
درس آنقدر تکرار مي شود تا آموخته شود.

 

قانون پنجم:
آموختن پايان ندارد.

 

قانون ششم:
قضاوت نکنيد،
غيبت نکنيد،
ادعا نکنيد،
سرزنش نکنيد،

" تحقيرو مسخره نکنيد و گرنه سرتان مي آيد."

 

قانون هفتم:
ديگران فقط آينه شما هستن.

 

قانون هشتم:
انتخاب چگونه زندگي کردن با شماست. همه ابزار ومنابع مورد نياز را در اختيار داريد.

 

قانون نهم:
جواب هايتان در وجود خودتان است. تنها کاري که بايد بکنيد اين است که نگاه کنيد، گوش بدهيد و اعتماد کنيد.

 

قانون دهم:
خير خواه همه باشيد تا به شما نيز خير برسد.

 

آرزوی مرگ خواهی برای کسی نکنید. چون موج منفی اون نفرت اول به خودتون برمیگردد. نفرت پراکنی نکنید، لعنت نکنید. بگذارید رحمت کائنات نصیب مردم بشود.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 3 / 1397 ساعت: 11:30 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سندروم میسوفونیا !

سندروم میسوفونیا !

 

 

لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید:

 

- کسانی که موقع غذا خوردن اصطلاحا ملچ مولوچ می کنند، کفر شما را در می آورند؟

 

- از هورت کشیدن مایعات توسط اطرافیانتان عصبانی می شوید؟


- صداهای تکرارشونده مثل نفس کشیدن، خروپف کردن، جویدن آدامس و ... آزارتان می دهد؟


- شنیدن صدای کسی که با دهان پر حرف می زند، دیوانه تان می کند؟


- از صدای آروغ بیزارید؟

 

 اگر پاسخ شما به بیشتر سوالات، بلی باشد؛ شما به "سندروم میسوفونیا" مبتلا هستید. میسفونیا یا "صدابیزاری" به اختلالی گفته می شود که افراد مبتلا به آن از برخی صداها نفرت دارند. هرچه شدت این اختلال بیشتر باشد، تعداد صداهای مورد نفرت بیشتر خواهد شد. پاسخ های احساسی افراد مبتلا از ناراحتی و ترک محل تا تپش قلب، تعریق، خشم، و انزجار متغیر است.

 

 میسوفونیا اولین بار در علوم مربوط به شنوایی مطرح شد و در دسته اختلالات شنوایی طبقه بندی می شد، اما به تدریج در علوم دیگر از روانشناسی تا علوم شناختی مورد توجه قرار گرفت.


تاکنون پژوهش هایی در زمینه شناسایی منشا این مشکل انجام شده و نتایج متفاوتی نیز حاصل شده است. نتایج مطالعه ای که به تازگی و توسط پژوهشگران دانشگاه نیوکاسل انگلیس انجام شده، نشان می دهد کسانی که مبتلا به سندروم میسوفونیا هستند، تفاوت‌هایی در بخش فرونتال یا پیشانی مغزشان دارند. به عبارت دیگر ساختار مغز این افراد تا حدودی با افراد دیگر متفاوت است. نتایج این پژوهش در نشریه بسیار معتبر Current Biology چاپ شده است.

 

 بررسی ها نشان می دهند که افراد بسیاری در دنیا به این سندروم مبتلا هستند، بنابراین اگر شما هم میسوفونیا دارید، احساس عجیب بودن بهتان دست ندهد.


درمان های مختلفی برای این سندروم پیشنهاد شده است مانند حساسیت زدایی، درمان های رفتاری-شناختی، هیپنوتیزم و غیره، اما تاکنون درمان قطعی برای این مشکل شناسایی نشده است. انجمن هایی نیز وجود دارد که افراد مبتلا به میسوفونیا در آن به تبادل دانش و تجربیات خود می پردازند. در جدیدترین مطالعه ای که انجام شده از ذهن‌آگاهی به عنوان یکی از درمان ها یاد شده است.

 

با توجه به اینکه افراد مبتلا به این سندروم به طور ناخواسته دچار واکنش های هیجانی و احساسی منفی می گردند و بسیار هم اذیت می شوند، بنابراین نقش اطرافیان در بهبود حال آنها بسیار موثر خواهد بود. درک این موضوع که این افراد مقصر نبوده و عدم تولید صداهایی که باعث آزار آنها می شود، کمک زیادی در بهبود حال آنها خواهد داشت.

 

 مطالعات نشان می دهند کارمندانی که از این سندروم رنج می برند در سازمان دچار مشکلاتی می شوند که از پیامدهای آن می توان به طردشدگی سازمانی اشاره نمود. بنابراین مدیران بایستی این نکته را در نظر داشته باشند.

 

در مباحث بازاریابی و تبلیغات نیز این موضوع بایستی مدنظر قرار گیرد. برخی از تبلیغات، به ویژه تبلیغاتی که مربوط به مواد غذایی است می تواند تاثیر منفی بر افراد دچار این سندروم بگذارد. به همین دلیل لازم است تا تبلیغ کنندگان صداهایی که بیشترین احساسات منفی را برمی انگیزانند شناسایی و در تبلیغات خود از آنها پرهیز نمایند.

 

 دکتر رضا صالح زاده

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 3 / 1397 ساعت: 11:25 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

هزینه واقعی اخراج کارکنان

هزینه واقعی خروج از خدمت کارکنان

 

 

هزینه های مستقیم و غیر مستقیم خروج از خدمت کارکنان بسیار بالاتر از حد تصور شرکتها است. سه نوع هزینه بعنوان هزینه های خروج از خدمت کارکنان مطرح است:

 

هزینه های مستقیم که میتوان با بررسی، مقدار دقیق آنها را محاسبه نمود.

 

هزینه های غیر مستقیم که معمولا مرتبط با دانش صریح و ضمنی افراد میباشد. اگرچه این هزینه ها بسیار بالاتر از هزینه های مستقیم است، اما براحتی قابل اندازه گیری نیست.

 

هزینه های مربوط به فرصت ها و پتانسیل های از دست رفته که معمولا در ارزش و نیکنامی برند خود را نشان میدهد.

 

 

هزینه های مستقیم خروج از خدمت کارکنان:

 

 

هزینه های مصاحبه با کاندیداهای هر شغل


هزینه های مطالعه و بررسی رزومه کاندیداها


هزینه های آزمون های برگزار شده برای کاندیداها


هزینه های آگهی برای جذب داوطلبان


هزینه های تعهدات در قبال استخدام


هزینه های اجرایی جستجوی افراد


هزینه های مصاحبه خروج


هزینه های دپارتمان آی تی/امنیت


هزینه های شارژ صفحه موقعیت های شغلی


هزینه های آموزش هدررفته


...

 

 

هزینه های غیر مستقیم خروج از خدمت کارکنان:

 


هزینه های تأخیر

 

هزینه های مشتریان ناراضی


هزینه های سرقت توسط کارمندان


هزینه های کاربرد نادرست ابزار و سیستم ها


هزینه های بازرسی اشتباهات


هزینه های خطاهای کاری


هزینه های سرمایه فکری از دست رفته


هزینه های فروش های از دست رفته


هزینه های فرصت های بالقوه فروش


هزینه های کاهش ساعات مفید کاری


هزینه های افت اصول اخلاقی محیط کار


هزینه های کاهش شهرت و نیکنامی برند


...

 

آیا میتوان کاری کرد که نرخ خروج از خدمت کارکنان کلیدی و متخصص کاهش یابد؟

 

با تشکر از "سرکار خانم شیدا جعفری"

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 3 / 1397 ساعت: 11:20 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

تفکر جعبه‌سیاهی

تفکر جعبه‌سیاهی

 

 

در زندگی روزانه ما انسان‌ها با اغلب ناتوانی‌ها، شکست‌ها و باخت‌ها روبرو می‌شویم که بیشتر آن‌ها گریزناپذیر و یک واقعیت آشکار هستند.
برتراند راسل می‌گوید: هیچ‌چیز خسته‌کننده‌تر و در بلندمدت زجرآورتر از تلاش روزانه برای باور به چیزهایی نیست که هرروز غیرقابل باورتر می‌شوند. دست‌کشیدن از این تلاش، یک شرط ناگزیر خوشبختی پایدار و قطعی است.

 

البته این اغراق‌آمیز است چون خوش‌بختی قطعی و پایدار وجود ندارد. با این همه راسل درست می‌گوید که خودفریبی با زندگی خوب، ناسازگار است. وقتی آن‌چه را که می‌بینید باب میل‌تان باشد، پذیرفتن حقیقت آسان است. ولی وقتی حقیقت برخلاف میل‌مان هست، پذیرش آن دشوار است.
پذیرش بی‌قید و شرط شکست‌ها، کمبودها و باخت‌ها چگونه امکان‌پذیر است؟

 

اگر بخواهید روی پای خودتان بایستید به مشکل بر می‌خورید. معمولا دیگران را بسیار واضح‌تر از خودتان می‌بینید. بنابراین بهترین کاری که می‌توانید انجام دهید، یافتن یک دوست یا شریک قابل اعتماد است که تمام معایب‌تان را همان‌طور که هست، نشان‌تان دهد. حتی در این‌صورت هم مغز شما تمام تلاشش را می‌کند تا حقایقی را که دوست‌شان ندارد، نادیده بگیرد. اما با گذشت زمان، یاد می‌گیرید که قضاوت‌‌های دیگران درباره‌ خودتان را جدی بگیرید.

 

درکنار پذیرش بی‌قید و شرط، به یک جعبه سیاه هم احتیاج دارید. جعبه‌سیاه یک دستگاه تقریبا خراب‌نشدنی ثبت اطلاعات حرکت در هواپیما یا کشتی‌ها است که در هر ثانیه هزاران داده، شامل مکالمات خلبان یا ناخدا را در کابین ضبط می‌کند و بدین ترتیب علت دقیق وقوع حادثه راحت‌تر تشخیص داده می‌شود.
باید بتوانید جعبه‌ سیاه خودتان را بسازید.

 

هروقت که تصمیم بزرگی می‌گیرید، آنچه را که در فکرتان می‌گذرد یادداشت کنید؛ فرضیات، افکار، برنامه‌ها، روش‌ها و نتیجه‌گیری‌هایتان. اگر تصمیم‌تان در نهایت به‌دردنخور از آب در آمد، به اطلاعات ثبت‌شده‌ جعبه ‌سیاه‌تان نگاه کنید. البته یک دفترچه ساده برای ساخت جعبه‌سیاه‌تان کفایت می‌کند.
باید تمرین کنید که بتوانید داده‌های جعبه‌سیاه‌تان را به‌درستی و دقیق تحلیل کنید و پیدا کنید که چه چیزی باعث اشتباه هدف شما شده است.
پذیرش بی‌قید و شرط جعبه‌سیاهی، به‌خودی‌خود کافی نیست. باید اشکالات خود را شناسایی و اصلاح کنید.

 

چارلی مانگرو، شریک تجاری وارن بافت، می‌گوید: اگر مادامی‌که یک مشکل قابل‌حل است به آن حمله نکنید و معطل کنید تا دیگر غیرقابل حل شود، در واقع این‌قدر ابله هستید که حق‌تان است با چنین مشکلی مواجه شوید.
اگر تکلیف‌تان را با واقعیت‌ها روشن نکنید، به‌زودی واقعیت تکلیفش را با شما روشن خواهد کرد.

 

 هنر خوب‌زندگی‌کردن
 رولف دوبلی.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 3 / 1397 ساعت: 11:16 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

فروپاشی چگونه رخ می دهد؟

فروپاشی چگونه رخ می دهد؟

 

 

احتمالا نام مجله معتبر و معروف فوربز را شنیده باشید. جزو معتبرترین نشریات کسب وکار، موفقیت، کارآفرینی و ثروت است. این نشریه روی جلد خود را در سال 2007 به نوکیا اختصاص داد و یک تیتر جنجالی زد: «آیا کسی می تواند نوکیا را با یک میلیارد مشتری از تخت پادشاهی به زیر کشد؟». نوکیا آن روزها سلطان بلامنازع موبایل و ارتباطات بود. اما نوکیا فروپاشید: طی سیزده سال سهم بازارش از رتبه اول به رتبه دهم و ارزش شرکت از 250 به کمتر از 4 میلیارد یورو سقوط کرد.

 

خیلی از ما وسیله‌ای به نام موبایل را با برند نوکیا شناختیم. به خاطر دارم که یکی از هم‌کلاسی‌هایمان در دانشگاه، گوشی نوکیایی به نام 6600 را تازه خرید بود (جدیدترین مدل آن زمان) که از دوربینش برای تقلب سر جلسه امتحان استفاده کرد و همه دهان‌مان از تعجب باز مانده بود که دوربین این گوشی چنان کیفیتی دارد که می‌شود از برگه بغل‌دستی عکس گرفت و همان را خواند و نوشت!

 

یکی از جالب‌ترین تحلیل‌هایی که در ارتباط با فروپاشی امپراطوری نوکیا منتشر شده است، نتایج مطالعات مشترکی میان یک دانشگاه فنلاندی و مدرسه کسب‌وکار معتبر اینسید فرانسه است. این نتایج حرف‌های شنیدنی را در قالب سه نکته طرح می‌کند که خود حاصل 120 مصاحبه (شامل 9 مصاحبه‌ با اعضای هیئت‌مدیره و 19 مصاحبه با مدیران ارشد نوکیا) بوده است. اما این سه راز سقوط چیست؟

 


راز اول: نبود فضای مناسب برای گفتگوهای صریح، آزاد و بنیادین: در آن بازه زمانی فضای مناسبی برای گفت‌وگوها و بحث‌های جدی و راهبردی وجود نداشت. یکی از مدیران ارشد نوکیا نقل می‌کند که بین سال‌های 2007 تا 2011، خیلی از اعضای هیئت‌مدیره احساس می‌کردند که دیگر نمی‌توانند راحت و آزاد صحبت کنند و نتیجه‌اش این بود که تهدیدات اپل و گوگل به میزان کافی منتقل نمی‌شد و برنامه مناسبی برایش در نظر گرفته نشد!

 

راز دوم این بود که به صورت احساسی مدیران به سیستم‌عامل سیمبین وابسته شده بودند و همه گوشی‌هایش را با این سیستم‌عامل عرضه می‌کرد. کسی به خودش اجازه نمی‌داد به گزینه دیگری فکر کند. مدت ها روی سیستم‌عامل خودش پافشاری کرد وقتی هم در سال 2012 با تغییر مدیریت به فکر افتادند، دیگر خیلی دیر شده بود!

 

راز سوم: اینکه تحلیل‌ها و تصمیمات براساس داده‌های واقعی نبود و بیشتر احساسی، شهودی و شخصی بود. نقل می‌شود که وقتی نوکیا تصمیم گرفت به‌جای سیمبین از سیستم‌عامل جدیدی استفاده کند، خیلی از مدیران سیستم‌عامل ویندوز را پیشنهاد می‌دادند. این در حالی بود که داده‌ها و شواهد واقعی افق روشنی برای سیستم‌عامل ویندوز نشان نمی‌داد و موفقیت این سیستم‌عامل بسیار بعید به نظر می‌رسید. اما نوکیا ویندوز را در گوشی‌هایش استفاده کرد و نتیجه‌اش هم شکست کاملش در سال 2013 بود.

 

 

تحلیل و تجویز راهبردی:

 

 

سه نکته‌ای که به‌عنوان عوامل سقوط نوکیا بیان شد، می‌تواند عوامل شکست هر سیستم اقتصادی یا سیاسی باشد.

 

در هر سیستمی که نشود به راحتی نقد کرد، نظر داد، مفروضات را به چالش کشید و خطوط قرمز دایره گفتگوی شما را محدود کند، یک گام به سقوط نزدیک شده است.

 

در هر سیستمی که وابستگی بی دلیل به گذشته، به تصمیمات گذشته، به نمادهای گذشته زیاد شود به گونه ای که به جای آنکه تصمیم عقلایی بگیریم، بحث ها حیثیتی-ناموسی شود گام بلند دوم را به سمت سقوط برداشته ایم. هر جا احساس کردید داریم تصمیم می گیریم نه به خاطر ساختن آینده بلکه دقیقا به خاطر دفاع از عملکرد گذشته، این یک نشانه بی بدیل سقوط است.

 

اگر خواسته های شخصی و انتخاب های احساسی-هیجانی جای تصمیم گیری مبتنی بر داده ها، آمار، اطلاعات، مقایسه گزینه ها را گرفت، آنگاه جایگزین شدن احساسات و هیجانات به جای واقعیات و عقلانیت، میخ آخر سقوط را محکم خواهد کوبید. زمانی که چشم هایمان را به واقعیت بستیم و گوش هایمان سنگین شد، سقوط به ما نزدیک می شود



باور کنیم سقوط نزدیک است! خیلی نزدیک؛ لای این شب بوها! تاریخ را بنگریم بزرگ ترین امپراطوری ها به زیر کشیده شدند، شرکت های بزرگ در هم شکستند، مقتدرترین نظام ها به خاطره ها پیوستند و برندهای نام آور سرنوشتی شرم آور پیدا کردند. چرا که خطوط قرمز گلوی گفتگوی آزاد را فشرد، بحث ها حیثیتی-ناموسی شد و دفاع از گذشته به جای ساختن آینده نقش آفرین شد، چشم ها بسته و گوش ها سنگین شد. واقعیت ها و عقلانیت در برابر احساسات و هیجانات شکست خوردند.

 

فروپاشی از آن چه می بینید به شما نزدیک تر است.

 

نوشته مشترک وحید شامخی و مجتبی لشکربلوکی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 3 / 1397 ساعت: 11:4 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

8 عاملی که موفقیت استارتاپ شما را با شکست تهدید می کند

8 عاملی که موفقیت استارتاپ شما را با شکست تهدید می کند

 

 

منبع : Forbes
نویسنده : مارتین زوئیلینگ
ترجمه و انتشار در فضای مجازی : محمد امین بامیان

 

1- نوآوری بدون تجاری سازی ایده، کسب و کار نیست.
ممکن است ایده یا فناوری شما، شگفت انگیز و فرصتی بزرگ باشد ولی این به تنهایی موفقیت کسب و کار شما را تضمین نمی کند. شما هنوز نیازمند راهکاری جهت عرضه محصول، افرادی که بتوانند در کنار هم بصورت یک تیم کار کنند و مشتریانی هستید که حاضر به خرید محصول یا خدمات شما باشند. اطمینان حاصل کنید آنچه ارائه می کنید همان چیزی است که مشتری میخواهد نه آنچه شما توانایی عرضه اش را دارید.

 

2- عدم تامین منابع مالی (کافی) نتایجی بد بهمراه دارد.
حقوق و دستمزد فروشندگان و سایر کارکنان تان را به موقع پرداخت کنید چرا که در غیر اینصورت ممکن است کارشکنی بسرعت جایگزین وفاداری آنها به شما شود. تصمیمات حیاتی آنها در مواقع بحران میتواند برخلاف استراتژی کسب و کار شما بوده و موجب شکافی عمیق در فرآیند کار شود. تامین کردن پرسنل و پاسخ مناسب به درخواست های بجای آنها بسیار پر اهمیت تر از توسعه کسب و کار است.

 

3- یک شرکت نمی تواند بطور همزمان چندین خط مشی را دنبال نماید.
"خط مشی" در یک بیان ساده راه و روشی است که کلیه فعالیت ها حول محور آن انجام می پذیرد و همواره باعث پیشبرد استراتژی شما می شود. تعیین خط مشی در برخی شرکت ها برمبنای فناوری و در برخی دیگر بر مبنای مشتریان صورت می پذیرد. این بنیانگذار کسب و کار است که گفتار و عملکرد خط و مشی را تبیین میکند.

 

4- رهبران استارتاپ بایستی خود نمایانگر اعتماد و شفافیت باشند.
کارآفرینان موفق عرصه فعالیت کسب و کارشان را به گونه ای فراهم می آورند که بوجود آورنده تعهد و وفاداری است. آنها بر عملکرد افراد تمرکز دارند نه بر شخصیت شان. منظورشان همان چیزی است که بر زبان می آورند و آنچه بیان میکنند همان نیت آنهاست و همواره این را ثابت می کنند.

 

5- ناسازگاری بین اعضای تیم که به بروز اختلافات بیانجامد از سرعت پیشرفت شما می کاهد.
بهترین استارتاپ ها از مباحثات سالم بین مدیران و سایر اعضای تیم اجتناب نمی کنند. با این روش است که افراد باهوش با نگرشی نوآورانه تغییراتی اساسی ایجاد می کنند، اما جر و بحث های جنجالی تنها باعث بروز اختلاف و ایجاد اصطکاک بین افراد می شود و از یک تیم خوب، تیمی ناکارآمد می سازد.

 

6- تعصب بیجا بر روی راهکارهای اشتباه، نجات بخش نیست.
چنانچه راهکار شما در حل مساله موثر نیست و یا مشکلات جدی در بازار کارتان وجود دارد، در اینصورت هر چقدر هم که مصمم و خبره باشید با راه حل غلط کار به جایی نمی برید بالاخص در سولوشن های با فناوری "های تک" سماجت در ادامه کار برابرست با شکست . در اینگونه مواقع مدیران نیاز دارند تا با واقع بینی و درک اینکه چه زمانی لازم به عقب نشینی است از ادامه دادن مسیر اشتباه اجتناب نموده و با یک ریکاوری خوب تغییر مسیر دهند.

 

7- رسیدن به موفقیت در زمان کوتاه استراتژی با دوامی برای یک استارتاپ نیست.
آن دسته از کارآفرینانی که کسب ثروت اولویت اصلی آنهاست معمولا دیری نمی پاید که نا امید شده و خیلی زود دست از تلاش می کشند و یا انگیزه شان سست می گردد. ست گودین کارآفرین و نویسنده در حوزه کارآفرینی(با خوشبینی) می گوید: برای رسیدن به موفقیت یک استارتاپ معمولا 6 سال زمان لازم است. اطمینان حاصل کنید از فرآیند کارتان به همان اندازه لذت می برید که از رسیدن به هدف تان

 

8- بی برنامگی در کسب و کار، عین برنامه ریزی برای شکست است.
اگر نمی دانید به کجا می روید احتمالا به جای دیگری غیر از آنچه می خواهید می رسید. چنانچه طرح و برنامه مشخصی نداشته باشید هر کسی مسیر خود را دنبال می کند، کار تیمی و بهره وری که جهت ادامه حیات کسب و کارتان نیاز دارید از بین می رود. هیچ استارتاپی آنقدر ساده نیست که هر کسی بداند چه در سر شما میگذرد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 21 / 3 / 1397 ساعت: 3:46 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 نوع مشتری که هر کسب و کار باید بشناسد

10 نوع مشتری که هر کسب و کار باید بشناسد

 

 

۱. بی‌علاقه : آن ها چیزی که شما فراهم می‌کنید را نمی‌خواهند. هانسلمن : ” با تلاش برای تغییر آن‌ها وقت‌تان را تلف نکنید .“

 

۲. جداافتاده : فاقد وفاداری هستند. شما را صرفا یک تامین‌کننده‌ی دیگر می بینند که گاهی می‌توانید کمک‌شان کنید و هیچ خریدی ندارند.

 

۳. خوشحال : از انتظارات این مشتریان فراتر رفته‌اید و ممکن است نتوانید انتظارات آن‌ها را برآورده سازید.

 

۴. وفادار : انتظارات بالایی دارند . آن‌ها به شرکت شما برمی‌گردند، بیش‌تر خرج می‌کنند و راجع به شما با دیگران صحبت می‌کنند.

 

۵ .ناامید : وقتی کارها درست پیش نرود، ممکن است یک مشتری ناراضی گیرتان بیاید. این سوال را از خودتان بپرسید:‌ ” آیا از آن‌چه انجام می‌دهیم رضایت دارید؟ “ در صورت راضی نبودن دلیل‌اش را جویا شوید.

 

۶. سرخورده : مشتریان ناامیدی که مورد توجه قرار نمی‌دهید آزرده می شوند و تجربه‌شان را به دیگران می گویند. ” به هر قیمتی از به وجود آوردن مشتریان سرخورده پرهیز کنید. هرچه سریع‌تر با ناامیدی مقابله کنید.

 

۷. خاموش : این آدم‌ها در گذشته مشتریان خوبی بودند اما به آرامی کنار رفته‌اند. بهتر است به جای کسب یک مشتری کاملا تازه، آن‌ها را به بازگشت ترغیب کنید.

 

۸. تخلیه‌کننده : این مشتریان سودآور نیستند، پول و هم‌چنین زمان و انرژی‌تان را تخلیه می‌کنند. قبل از کنار گذاشتن این گروه، سعی کنید آن‌ها را سودآور کنید.

 

۹. رها شده : زمانیکه معیارهای مشخصی داشته باشید خلاص شدن از دست مشتری‌ها ایرادی ندارد. از رد کردن مشتری‌ها نهراسید؛ از خودتان بپرسید آیا مشتریان تخلیه‌کننده‌ی دیگری هم وجود دارند که لازم است رها شوند.

 

۱۰. ایده‌آل : این‌ها مشتریانی هستند که می‌خواهید و باید مدام به دنبال‌شان باشید.

 

نتیجه : در حقیقت شناخت درست مشتریان مساوی است با صرف بهینه منابع زمانی، مالی و انسانی.

 

از امروز اقدام به شناسایی مشتریانتان کنید..

 

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 21 / 3 / 1397 ساعت: 3:20 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

شروعی دوباره، اینبار در جایی دیگر!(سهند بهنام،کارآفرین)

شروعی دوباره، اینبار در جایی دیگر!

 

 

سهند بهنام، کارآفرین
خرداد ۱۳۹۷

 

دبستان که بودم دلم کامپیوتر میخواست، مادرم میرفت کلاس کامپیوتر ولی کامپیوتری تو خونمون نبود، ماجرا مال ۳۰ سال پیشه. عکس کیبورد رو روی کاغذ نقاشی کرده بودم که تایپ با کامپیوتر‌ رو تمرین کنم تا بعدا کامپیوتر دار بشم. اون زمان آتاری تازه اومده بود. ما تو خونمون تی‌وی‌گیم داشتیم. هنوز ویدئو های بتامکس رو بورس بود و VHS نیومده بود. یه دو ‌سه سالی گذشت، ۱۱ سالم شده بود. چند تا از بچه پولدارهای مدرسه Commodore64 خریده بودن. یه کامپیوتر خیلی ابتدایی که بجای دیسکت، نوارکاست میخورد و به تلویزیون وصل می‌شد. بین مسیر مدرسه و خونمون یه فروشگاه باز شده بود بنام سوپر تک (تو ‌میدون چیذر) یه غرفه داشت که کومودور و‌ آتاری میفروخت. هنوز آمیگا نیومده بود. هر روز وقتی مدرسه تعطیل میشد میرفتم سروقتش قیمت جدید میگرفتم، اونم همون قیمت قبلی رو تکرار میکرد. یادمه حدود ۲۳۰۰۰ تومن پول داشتم و قیمت اون حدود ۳۰۰۰۰ تومن بود. احتمالا فکر میکردم قراره قیمتها بیاد پایین.

 

بعد از چند ماه، طرف گفت بیا هرچی داری بده و بردار ببرش. ۲۶۰۰۰ تومن دادم و جای ۴۰۰۰ تومن بقیش ظهرها میرفتم مغازش که اون بره ناهار، منم مغازشو نگه دارم. یک سالی گذشت، کلی برنامه نویسی یاد گرفته بودم. به بچه‌هایی که کومودور داشتن، برنامه و بازی میفروختم. سر همین کسب و کارم نزدیک بود از مدرسه اخراج بشم. ناظم مدرسه نوار کاستها رو تو کیفم پیدا کرده بود و فکر میکرد گلچین آهنگهای سال رو پیدا کرده. احمق نشسته بود ۴ تا نوار یک ساعته، صدای فش فش دیتا گوش‌ کرده بود ببینه بالاخره کجاش اندی میخونه.



با پولی که درآوردم کمودور رو فروختم آمیگا۵۰۰ خریدم، بعد آمیگا ۶۰۰، آمیگا ۱۲۰۰ و تو سن ۱۵ سالگی ۸۰۲۸۶ خریدم. بعد ۸۰۳۸۶، ۸۰۴۸۶ و پنتیوم. سال ۱۳۷۴ اولین بار با یک مودم US-Robotic با سرعت 1200bps و با ترمینال برنامه NC به شبکه BBS وصل شدم. تلفن خونمون با صاحبخونمون مشترک بود، چند بار گوشی رو برداشته بود صدای فش فش شنیده بود، از مادرم پرسیده بود این صدای چیه؟ اونم گفته بود صدا نمیاد!

 

خلاصه وقتی فهمید کار منه قاطی کرد و ما رو جواب کرد. آخه فهمیده بود با دخترشم دوستم. سال بعدش اولین بار اینترنت و وب رو تجربه کردم. وقتی ۱۷ سالم بود برای خودم خدایی میکردم. آدم تو اون سن زود جوگیر ‌میشه و فکر میکنه دیگه آخرشه. تو اون سن، درآمدم از مدیر مدرسمون بیشتر شده بود. سال ۱۳۷۶ اولین وبسایتمو ساختم و یک سال بعدش تو ۱۸ سالگی من صاحب یک شرکت ارائه دهنده اینترنت بنام ایراتل بودم. ۲۴ تا خط تلفن رو با مودمهای اکسترنال وصل کرده بودم به یه مولتی پورت و با ویندوز NT4 و یه برنامه بنام NT-TacPlus سرویس میدادم. یه دیش ku باند هم‌گذاشته بودم و از KPN هلند دیتا دریافت میکردم و با ۲ تا خط که به ندارایانه وصل بود ارسال دیتا داشتم.

 

وقتی ۱۸ سالگی یه ISP داری و کلی آدم و شرکت از خدماتت استفاده میکنن حس قدرت داری. انقدر پول درآورده بودم که تو ۲۰ سالگی برای مادرم خونه خریدم. سال بعدش دولت جلوی ‌کار شرکتهای اینترنتی رو گرفت و فقط به رانتهای خودش مجوز داد. منم ورشکسته شدم و نشستم درس خوندم رفتم دانشگاه.

 

الان که به گذشته نگاه میکنم، باید همون‌ موقع مهاجرت میکردم. ولی خب کسی نبود که راهنماییم کنه. من هر مسیری که میرفتم برام مثل سفر اکتشافی بود و خودم همه چیزو‌ کشف میکردم. تازه اطلاعاتمو با بقیه هم درمیون میزاشتم، هنوزم همینطورم.

 

از ۲۱ تا ۲۷ سالگی درس خوندم و یک شرکت تو زمینه مسیریابی با GPS راه انداختم, ولی باز هم رانت دولتی جلو‌ کارمو گرفت و مجبور شدم از اول شروع کنم. تو ۲۸ سالگی شرکت شریف تراشه رو ‌راه انداختم. استراتژیم ساخت بزرگترین بانک داده‌ آب کشور بود. میدونستم تا چند سال بعد، آب میشه مشکل اول روی میز دولت. تو ۱۰ سال گذشته بیشتر از ۱۳۰۰۰ دیتالاگر ساختم و تو کشور نصب کردم. چندین ترابایت بیگ دیتا از اطلاعات آب و‌محیط زیست جمع کردم. نرم افزارهای پیشرفته تحلیل و پیشبینی برای کاهش هدر رفت آب ساختم و آماده بزرگترین حرکت زندگیم، یعنی کنترل شبکه های آب با هوش مصنوعی شدم. و دوباره داستان تکرار شد. اینبار مدیران فاسد آب و فاضلاب سنگ جلوی پای شریف تراشه انداختن و با ندادن طلبهای شرکت و دادن پروژه ها به رانتهای خودشون این شرکت رو‌ خسته کردن. درآخر هم با تهدید بانکهای اطلاعاتی رو گرفتن و بیزینس پلن ۱۰ ساله شرکت رو نقش بر زمین کردن.



الان که دارم‌ مهاجرت میکنم، هم افسوس این همه عمر و انرژی و سرمایه ای که خرج این مملکت کردم رو میخورم و هم دلم برای این سرزمین میسوزه.مسلما کسی مثل من از شروع دوباره نمیترسه و خسته نمیشه، ولی واقعیت اینه که مهاجرت با همه جاذبه‌هایی که داره، کار سختیه و پره از دل‌نگرانی و استرس. مخصوصا تو ۳۸ سالگی.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 21 / 3 / 1397 ساعت: 3:16 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

«تنبلی سیستمیک» یا «تنبلی گروهی»

«تنبلی سیستمیک» یا «تنبلی گروهی»

 

 

در سال 1913 یک مهندس کشاورزی فرانسوی به نام " رینگلمن " در یک آزمایش طناب کشی بین گروه های 1 تا 8 نفری دریافت که با اضافه شدن هر یک عضو به گروه؛ از میانگین انرژی نفرات برای کشیدن طناب و برنده شدن کاسته می شود.
این پدیده جالب و البته منفی را «تنبلی گروهی » می نامند که به مخدوش شدن مسئولیت مربوط است.

 

تنبلی گروهی در دو مرحله رخ میدهد:

 

 

در مرحله اول کارکنانی که سواری مجانی می گیرند و تنبلی می کنند چون فکر می کنند بقیه اعضاء جای خالی آنها را پر می کنند و در مرحله بعد پرکارها هم درعکس العمل به تنبلی بقیه نفرات دست از تلاش و سخت کوشی برمی دارند.

 

این تحقیق جالب بعدها با ظرافت بیشتری تکرار شد، به نحوی که افراد ابتدا به صورت انفرادی یعنی در شرایطی که همه مسئولیت فقط بر دوش آنها بود طناب را کشیدند،سپس وقتی چشمانشان بسته بود و فکر می کردند عضو یک گروه طناب کشی هستند کار را ادامه دادند و در حالی که در حالت دوم هم واقعا تنها بودند و فقط تصور می کردند تنها نیستند عملکرد و تلاش کمتری از خود نشان داده و ثبت کردند!!

 


دو عامل، تنبلی گروهی را تشدید می کند و مدیران باید مراقب آنها باشند:

 

 

اول : بزرگ بودن اندازه گروه

 

دوم: فقدان انگیزه کافی برای وارد شدن و باقی ماندن در گروه

 

 

به این ترتیب راه حل هم روشن است:

 

 

✔️تشکیل گروه های کاری کوچک


✔️واگذاری مسئولیت های دقیق و قابل اندازه گیری و قابل پیگیری به هر یک از اعضاء


✔️فراهم کردن امکان ارزیابی تلاش و سهم هر عضو توسط سایر اعضاء به نحوی که هر عضو گروه ، بقیه را برای سخت کوشی تحت فشار قرار دهد.


✔️پاداش به هر عضو بر مبنای سهم و نقش او


✔️خلاص کردن گروه از شر تنبل ها!

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 21 / 3 / 1397 ساعت: 3:0 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

گاهی خوش‌اقبالی و بداقبالی یک آهنگ تنها در دستان چند شنونده اول است!

گاهی خوش‌اقبالی و بداقبالی یک آهنگ تنها در دستان چند شنونده اول است!

 

 

 متیو سالگانیک و همکارش (۲۰۰۶) یک بازار تصنعی موسیقی با ۱۴۳۴۱ عضو از بازدیدکنندگان یک وب‌سایت محبوب در بین جوانان درست کردند.
به شرکت‌کنندگان یک فهرست از آهنگ‌های ناشناس از گروه‌هایی ناشناس داده شد. از آنها خواسته شد تا به قسمت مختصری از هر آهنگی که دوست دارند، گوش فرادهند تا بتوانند تصمیم بگیرند چه آهنگی (در صورت وجود) را دانلود کنند و به آهنگ‌های انتخابی امتیاز دهند.

 

 از حدود نیمی از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا به طور مستقل، بر اساس نام گروه‌های موسیقی و آهنگ‌ها و قضاوت خود در مورد کیفیت موسیقی تصمیم‌گیری کنند.


نیمه دیگر می‌توانستند ببینید هر آهنگ چند بار توسط دیگر شرکت‌کنندگان دانلود شده است. همچنین، تمام شرکت‌کنندگان در گروه دوم به صورت تصادفی به هشت دسته تقسیم شدند؛ افراد حاضر در هر دسته خاص می‌توانستد تنها دانلودهای دسته خود را مشاهده کنند.

 

سوال کلیدی این بود که آیا مردم تحت تاثیر انتخاب دیگران قرار می‌گیرند و آیا موسیقی‌های متفاوت در دسته‌های متفاوت محبوبیت پیدا می‌کنند؟


آیا افراد از آنچه که دیگران انجام می‌دادند تلنگر می‌خوردند؟

 

کوچکترین شکی وجود ندارد. در تمام هشت دسته، افراد به مراتب آهنگ‌هایی را دانلود کردند که قبلا به تعداد دفعات قابل توجهی دانلود شده بودند و به احتمال بسیار کمتری به سراغ دانلود آهنگ‌های نامحبوب رفتند. جالب‌تر اینکه موفقیت آهنگ‌ها کاملا غیرقابل پیش‌بینی بود، و آهنگ‌هایی که در گروه کنترل، که در آن مردم از انتخاب افراد دیگر بی‌خبر بودند، محبوبیت یافته بودند یا شکست خورده بودند، می‌توانستند در دسته‌های مختلف (دسته‌های نفوذ اجتماعی) با اقبال بسیار متفاوتی مواجه شوند.


در این دسته‌ها، بر اساس انتخاب‌های اولین دانلودکنندگان، آهنگ‌ها می‌توانستند تبدیل به آهنگ محبوب یا منفور شوند. یک آهنگ می‌توانست تنها به دلیل ساده "دیده شدن افراد در هنگام انتخاب آهنگ برای دانلود" به یک موفقیت یا یک شکست تبدیل شود.

 

 هشدار: در بسیاری از حوزه‌ها مردم فکر می‌کنند که در پرتو مهارت‌ها و ویژگی‌های یک موسیقیدان، یک بازیگر، یک نویسنده یا یک سیاستمدار موفقیت او اجتناب ناپذیر است و در نتیجه این موفقیت را کاملا قابل پیش‌بینی می‌دانند. مراقب این وسوسه باشید! چرا که مداخلات کوچک و حتی تصادفات در یک مرحله کلیدی می‌توانند تغییرات زیادی در خروجی ایجاد کنند.


خواننده محبوب امروز، احتمالا از ده‌ها و حتی صدها خواننده هم‌استعدادش که شما هرگز اسمشان را نشنیده‌اید غیرقابل تمایز است. حتی می‌توانیم جلوتر برویم. بسیاری از دولتمردان امروزی از ده‌ها یا حتی صدها نفر از سیاستمداران ناکام در نامزدی انتخابات به سختی قابل تمایز هستند.

 

 تلنگر
 ریچارد تیلر

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 21 / 3 / 1397 ساعت: 2:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۷ موردی که هرگز نباید در مصاحبه شغلی بگویید

۷ موردی که هرگز نباید در مصاحبه شغلی بگویید

 

 

1 در شرکت (یا کسب‌وکار) شما چه کاری انجام می‌شود؟

هرگز از مصاحبه‌کننده این سؤال را نپرسید! اگر نمی‌دانید کار شرکت (یا هر کسب‌وکار دیگری که متقاضی آن هستید) چیست یا اینکه برای چه کاری مصاحبه می‌کنید، چرا آنجا هستید؟ باید قبل از مصاحبه وب‌سایت رسمی شرکت را (در صورت وجود) مطالعه کنید.

 

2 کارفرمای سابق من آدم مزخرفی بود

اگر شغل سابق‌تان را تحت شرایط سخت رها کرده‌اید، شاید فراموش کردن ضربه‌ای که از کارفرمایتان خورده‌اید بسیار دشوار باشد و شاید دل‌تان بخواهد این موضوع را به زبان بیاورید، اما این کار نه‌تنها راه خوبی برای معرفی خودتان به کارفرمای جدید نیست، بلکه شخصیت شما را نیز زیر سؤال می‌برد. زیرا افرادی که خوب تربیت شده‌اند به دیگران تهمت نمی‌زنند و پشت سر آنها غیبت نمی‌کنند.

 

3 مشکلی به وجود می‌آید اگر … ؟

متقاضیان کار معمولا عادت دارند بلافاصله مکالمه‌ را به بحث در مورد نقص‌هایشان بکشانند. به همین دلیل آنها اغلب سؤالات این‌چنینی از مصاحبه‌ کننده می‌پرسند:

 

▫️اگر من کار با نرم‌افزار اکسل را خوب بلد نباشم مشکلی به‌وجود می‌آید؟
▫️من مدرک معتبر اپراتوری ندارم، آیا ایرادی دارد؟
▫️من قبلا هرگز چنین کاری را انجام نداده‌ام. مشکلی هست؟

 

اجازه بدهید آنها با توجه به سوابق و رزومه‌ شما بگویند چه چیزی مشکل‌ساز خواهد شد. نیاز نیست شما این کار را بکنید! اگر متقاضی این کار هستید، به‌طور قطع مهارت‌هایی دارید که برای کارفرما مهم است و خودش تصمیم خواهد گرفت که برای آن کار مناسب هستید یا خیر.

 

4 من در فلان کار مهارت چندانی ندارم

نیازی نیست پرسش‌های خیالی برای خودتان درست کنید و از هر چیزی که در آن مهارت کافی ندارید صحبت کنید و مثلا بگویید: «من اطلاعات چندانی درباره‌ کلان‌داده‌ها ندارم!» آنها هرچه را که دانستن آن ضروری باشد می‌پرسند. بنابراین خودتان از پیش، مهارت‌هایی را که ندارید بازگو نکنید.

 

5  من بسیار سخت‌کوش هستم ، من به‌سرعت یاد می‌گیرم و مواردی از این قبیل را عنوان نکنید

بسیاری از متقاضیان کار فکر می‌کنند اگر خود را سخت‌کوش جلوه بدهند یا ثابت کنند که به‌سرعت هرچه را بلد نیستند یاد می‌گیرند بهتر است، اما در واقع این‌طور نیست. این کار سطح شما را پایین می‌آورد و شما را در حالتی قرار می‌دهد که انگار دارید برای به‌دست آوردن کار التماس می‌کنید.
این رزومه‌ شماست که کارفرما را تحت تأثیر قرار می‌دهد. اگر شایستگی و اعتماد به‌ نفس کافی داشته باشید، کارفرما در استخدام‌تان تردید نخواهد کرد. بنابراین لازم نیست با التماس خودتان را فردی معرفی کنید که حاضر است به‌سختی کار کند.

 

6  از شغل سابقم اخراج شدم

بهترین پاسخ در برابر پرسش مصاحبه‌کننده درباره‌ اینکه چرا کار سابق‌تان را رها کردید اینست که بگویید: «دیگر زمان مناسبی بود که آن کار را رها کنم. چیزهای زیادی از آن آموختم و دیگر چالش‌ها و جای پیشرفت بیشتری برایم نداشت.»
هرگز نباید بگویید اخراج شدم یا اینکه در شرایط بدی آنجا را ترک کردم. با این حرف ممکن است هر چیزی به ذهن فرد مصاحبه‌کننده خطور کند.

 

7  اینکه دقیقا سر وقت به محل کارم برسم چقدر مهم است؟

اگر چنین سؤالی بپرسید، اعتماد فرد مصاحبه‌کننده نسبت به شما متزلزل خواهد شد. فقط زمانی می‌توانید در این مورد سؤال کنید که قرار باشد روی یک برنامه‌ انعطاف‌پذیر کار کنید.


این پرسش که «آیا به‌طور معمول برای شخصی که به این سِمت منصوب می‌شود، ساعت‌های کاری انعطاف‌پذیر وجود دارد؟» نشان‌دهنده‌ حرفه‌ای بودن شماست. در حالی‌که پرسیدن «آیا باید دقیقا سر ساعت مشخص به محل کارم برسم؟» کاملا بچگانه است.

 

برگرفته از: forbes

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 19 / 3 / 1397 ساعت: 2:42 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه با تبعیض در محل کار برخورد کنیم؟

چگونه با تبعیض در محل کار برخورد کنیم؟

 

 

 بسیاری از ما شاهد تبعیض در محل کار خود بوده‌ایم؛ یکی از همکاران‌مان بیشتر از سایرین مورد علاقه‌ رئیس است و معمولا پروژه‌های بهتر و مهم‌تر به او سپرده می‌شوند. اصلا شاید شما همان نورچشمی باشید. خُب مسلما وقتی زیادی مورد توجه رئیس قرار بگیرید، فرصت‌ها و موفقیت‌های شغلی، یکی پس از دیگری به‌سراغتان می‌آیند و کسی که قرار است ترفیع شغلی بگیرد شما هستید. چه چیزی از این بهتر؟ ترفیع گرفتن مساوی است با افزایش حقوق و احتمالا زندگی راحت تر.

 

 گاهی این استثنا قائل شدن و تبعیض در محل کار دلیل ساده‌ای دارد. معمولا ما از کار کردن با دوستان و آشنایان خود لذت می‌بریم و درنتیجه با پارتی‌بازی دست آنها را در اداره یا شرکت خودمان بند می‌کنیم.


بنابر تحقیقی که در دانشگاه جورج تاون صورت گرفت، ۹۲٪ از مدیران ارشد بازرگانی شاهد تبعیض در ترفیع کارمندان بوده‌اند و یک‌چهارم مدیران شرکت‌کننده در این تحقیق اذعان کردند که خودشان نیز بین کارمندان‌شان تبعیض قائل می‌شوند. 

 

به نظر می‌رسد تبعیض و پارتی‌بازی، یک موضوع اپیدمیک و رایج است که اثرات زیان‌باری بر محیط‌های کاری می‌گذارد.

 

 رفتار دوگانه‌ رئیس با کارمندان خود، حس نارضایتی را در آنها ایجاد می‌کند و موجب شکاف در تیم کاری می‌شود. اگر رئیس فرصت درخشش و نشان دادن توانایی را برای تمام کارمندان خود به‌وجود نیاورد، در واقع فرصت رشد شرکت خود را از دست می‌دهد و این در طولانی‌مدت موجب خسارت و از دست رفتن سرمایه می‌شود.

 

اگر قربانی تبعیض شده‌اید، چه راهکارهایی می‌توانید اتخاذ کنید؟

 

 

1  مطمئن شوید که واقعا یک قربانی هستید
اگر احساس می‌کنید نادیده گرفته می‌شوید، ابتدا یک گفت‌وگوی صمیمانه با خود داشته باشید و مطمئن شوید که احساس شما واقعی است. ایگان می‌گوید: «اگر عملکرد فردی که مورد لطف رئیس قرار دارد، بهتر از شماست، شاید وقت آن رسیده است که با تلاش بیشتر، عملکرد خود را بهتر کنید.»

 

2  با رئیس خود گفتگو کنید
به شیوه‌ای دیپلماتیک با رئیس خود وارد گفت‌وگو شوید و گفت‌وگویی واضح، آرام و موجز داشته باشید. ایگان در این‌باره می‌گوید:‌ «باید درباره‌ نحوه‌ رفتار رئيس خود قضاوت درستی داشته باشید. اگر او را به داشتن رفتار ناعادلانه میان کارمندان متهم کنید، موجب ایجاد حالت تدافعی در رئيس خود می‌شوید. بهتر است درباره‌ موضوع تبعیض میان کارمندان چیزی نگویید و به‌جای آن از رئیس بخواهید فرصتی برای همکاری بیشتر در اختیار شما قرار بدهد.»

 

3  سخت‌کوش باشید
حرفه‌ای باشید و نشان بدهید برای تیم، شرکت و مشتریان خود اهمیت قائلید. هرگز اجازه ندهید تبعیض در محل کار بر شیوه‌ی کار شما اثر بگذارد.

 

4  دلیل واقعی تبعیض را پیدا کنید
شاید دلیلِ اینکه رئيس شما به یکی از همکاران‌تان بیشتر توجه می‌کند، گذشته و تجربیات مشترک آنهاست یا شاید این توجه براساس عادت یا از روی اعتماد شکل گرفته باشد. با دانستن دلیل این توجه، عادلانه یا ناعادلانه بودن آن مشخص می‌شود.

 

5  همکارتان را سرزنش نکنید
معمولا همکار شما مقصر به‌وجود آمدن این توجه نیست. هرچند ممکن است داشتن یک رابطه‌ کاری معمولی با چنین فردی مشکل باشد اما او را سرزنش نکنید و با او رفتار مناسبی داشته باشید.

 

6  مثبت‌‌اندیش باشید
هرگاه متوجه تبعیض در محل کار خود شُدید، دید مثبت داشته باشید و مشتاقانه به کار خود ادامه بدهید. اگر اجازه بدهید این امر بر عملکرد و روحیه‌ شما تأثیر بگذارد، کیفیت کار شما افت می‌کند. اگر درباره‌ این موضوع با همکاران خود صحبت کنید، وجهه بدی در میان آنها پیدا خواهید کرد.

 

7  صبور باشید

اگر واقعا این توجه ناعادلانه است، صبوری پیشه کنید. بالاخره رئیس‌تان متوجه می‌شود که توجه به سایرین به نفع شرکت است و به‌دنبال فرد مناسب دیگری می‌گردد.
بنابر توصیه‌ پی‌لیتنر، سعی کنید عملکرد خوبی داشته باشید تا وقتی چنین زمانی فرا رسید، فرد منتخب «شما» باشید.

 

8  به‌دنبال بهبود شرایط باشید
اگر تبعیض در محل کار شما شَدید است، باید انرژی بیشتری برای ارتباطات خود صرف کنید. باید به‌طور مداوم با رئیس خود ملاقات کنید و مطمئن شوید برای گرفتن ترفیع، توانایی‌های لازم را دارید.


اگر تبعیض به شکل فاحشی در بخش شما وجود دارد، درباره‌ آن با سایرین صحبت کنید. اگر تعدادتان زیاد باشد، صدای شما شنیده می‌شود. به رئيس‌تان بگویید که افراد زیادی در اداره خواهان دیدار با او هستند و از او بخواهید بیشتر در جمع کارمندان حضور پیدا کند.

 

 درنهایت چه قربانی تبعیض باشیم و چه از آن سود ببریم، مثبت اندیشی و سخت‌کوشی عواملی هستند که ما را در هر موقعیت شغلی به موفقیت می‌رسانند.

 

منبع: forbes

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 19 / 3 / 1397 ساعت: 2:37 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

فاجعه تنبلی مذهبی

فاجعه تنبلی مذهبی

 

 

چندی پیش در سفر عتبات، با ناهماهنگی‌های زیادی مواجه شدیم که موجب آزردگی و رنج زوار می‌شدند. وقتی به مدیر کاروان اعتراض کردم، گفت: به خاطر امام «علیه‌السلام» تحمل کنید، ثواب داره!

 

من به تعبیی به او گفتم که شما به خاطر امام «علیه‌السلام»، درست کار کنید و شرافتمندانه رفتار کنید و مسئولیت‌پذیر باشید!

 

سپس در نحوه رفتار و توقعات او از مردم اندیشه کردم و متوجه نوعی سوءاستفاده از باورهای مردم شدم! این پدیده رفتاری را «تنبلی مذهبی» یا «طفره‌روی به بهانه مذهب» نامیدم.

 

در همین امتداد تأمل کردم که چقدر در کشور ما، به ویژه در عرصه‌های گوناگون اداره و حکمرانی، از مذهب و باورهای مذهبی مردم سوءاستفاده می‌شود.

 

مسئولان گوناگون در هر موقعیت بحران خویش‌ساخته، طلب‌کارانه و حق به جانب، از ما می‌خواهند که به خاطر اسلام، ایران و باورهایمان، نارسائی‌های عملکردی آنان را تحمل کنیم! خلاصه اینکه «اگر دین دارید، پس ما را با همه زشت‌خوئی‌هایمان تحمل کنید»!

 

گویا باور به مذهب و اخلاق و عشق به وطن، سنگری شده برای مخفی ساختن آلوده‌مرامی‌ها و بی‌لیاقتی‌های مدیران و حکمرانان و فرمان‌داران و شهرداران، در سطوح کوچک و بزرگ.

 

نسخه‌های گوناگون تنبلی مذهبی را می‌توان در دعاوی و وعده‌های «ژن‌خوب‌های شکم‌سیر» از جانب «مردم»، رصد کرد! به ویژه آنجا که عملکرد نابخردانه خود را مخفی ساخته، ادعا می‌کنند که «مردم ما مقاومند» یا «مردم ما تاب‌آورند»!

 

اینکه «مذهب بر قدرت تحمل و تاب‌آوری می‌افزاید»، بحثی است و اینکه «چرا باید سوء عملکرد شما با باورهای ما جبران شود؟»، بحثی دیگر!

 

ریشه‌ها و ابعاد تنبلی مذهبی در سازمان‌های دولتی:

 

 

پدیده «تنبلی مذهبی» یا «تن‌پروری در سایه مذهب» ( religious loafing)، از جمله بیماری‌های خاص جامعه ماست. این پدیده، کژکارد ابزارسازی سیاسی از مذهب بوده، به سوءاستفاده از باورهای لطیف مذهبی مردم انجامیده، ثمره گونه‌ای «ریاکاری آموخته‌شده» در جریان زندگی کاری است!


منظور از ریاکاری آموخته‌شده، گونه‌ای ریاکاری حرفه‌ای است که بتدریج به خصلت حرفه‌ای مدیران چاپلوس یا مزور تبدیل شده است!

 

در حالی که مدیر مسلمان، با اقتباس از خصال پرهیزگاران در روایت امام علی علیه‌السلام (خطاب به هُمام در نهج‌البلاغه، مشهور به خطبه متقین)، فردی متین، متواضع،سر به زیر، بی‌ادعا، مسئولیت‌پذیر و نسبت به همگان خدمتگزار است، مدیر ریاکار یا مدیر تن‌پرور در سایه مذهب، زشت‌خو، متکبر، پر سر و صدا ، مدعی، مسئولیت‌ناپذیر و از همه دنیا طلب‌کار است.

 

بر دانش‌پژوه اداره دولت و حکومت است که انواع جلوه‌های رفتاری «تن‌پروری مذهبی در سازمان» را رصد و شناسایی کرده، علل «بروز، ترویج، پاگیر شدن و متداول شدن آن» را ریشه‌یابی کند.

 

هشدار:
تا زمانی که در یک جامعه سازمانی، ریاکاری شرط بقا باشد، اخلاق مقوم حیات شرافتمندانه رشد نمی‌کند و در فرهنگ سازمان، پاگیر و متجلی نمی‌شود.

 

دکتر علی اصغر پورعزت

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تحارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 19 / 3 / 1397 ساعت: 1:48 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا باید رزومه‌ شکست داشته باشیم؟

چرا باید رزومه‌ شکست داشته باشیم؟

 

 

کاترین فسکو ،نویسنده، معتقد است هر شخصی باید رزومه‌ شکست‌ چه شخصی چه به طور علنی داشته باشد. این امر مزایای فروانی را برای شخص به همراه خواهد داشت.

 

شکست نامی ناخوشایند و کلمه‌ای است که هیچ کس از شنیدنش خوشش نمی‌آید. ما در عصر رسانه‌ای زندگی می‌کنیم در آن پرورش شبکه و نشان دادن نام خود در هر مسیر شغلی نیاز است به همین دلیل نام شکست کمتر به گوش ما می‌خورد، در عوض مردم موفقیت‌های خود را بزرگ نشان می‌دهند. با یک نگاه دقیق به فیس‌بوک و توییتر می‌توان دریافت که دنیا پر از برندگانی است که به طور مداوم موفقیت‌ها و دستاوردهای بزرگ را از لیست کارهای خود خط می‌زنند.

 

من نیز چنین حسی دارم. من همانند بقیه دوست دارم موفقیت‌هایم را جشن بگیرم. زمانی که مقاله‌ای را در مجله درجه یک در بهار گذشته منتشر کردم، این موفقیت را در شبکه‌های اجتماعی به رخ دیگران کشیدم اما چیزی که در آن پست‌های مختلف مشخص نبود سایه‌ آن کلمات بود.


من به تازگی ارزش آن شکست‌ها و به خصوص آوردن آن‌ها از تاریکی به سمت نور را مشاهده کردم. اخیراً عده‌ای از محققان و نویسندگان شروع به عمومی کردن شکست‌هایشان کردند که باعث ایجاد رزومه سایه که در کنار موفقیت‌ها، شکست‌ها را نیز نشان می‌دهد شده‌اند.

 

اگرچه فرض می‌شود که آن‌ها این رزومه‌ها را برای مصاحبه کاری نمی‌فرستند اما در وب‌سایت‌های شخصی خود قرار می‌دهند تا کارهایی که نتایج مطلوب را ارائه نداد و تلاش‌هایی که قبل از موفقیت انجام دادند را نشان دهند.

 

رزومه سایه می‌تواند هر چیزی مانند دست‌نوشته کارهایی که انجام آن را امتحان کرده‌اید، یک فایل کامپیوتری مجزا که برای تلاش‌های بی‌ثمر فونت و رنگ متفاوت استفاده شده است باشد. این اسناد می‌تواند خصوصی و یا عمومی باشند. هر دو صورت مزایای خود را دارند.

 

لیستی که برای خودتان نگه می‌دارید می‌تواند به صادق بودنتان کمک کند. کسی که هیچ وقت شکست نمی‌خورد را تحسین نکنید. زمانی که ما با چالش جدید مواجه می‌شویم قرار است چندین لحظات زشت را تجربه کنیم.

 

کودکی که تازه می‌خواهد راه رفتن یاد بگیرد را تصور کنید. در این مسیر افتادن‌های زیادی را تجربه می‌کنند اما این افتادن‌ها بخشی از فرایند است. اگر اخیراً با شکست مواجه نشده‌اید وقت آن است که با چالش‌های جدیدی روبه‌رو شوید.

 

نگه داشتن لیستی شخصی از شکست‌ها می‌توانند اعتماد به نفس ما را تقویت کنند. پس از یک ماه و حتی یک سالی که حس می‌کنید هیچ کاری انجام نداده‌اید نگاه کردن به این لیست شکست می‌توانند یادآور خوبی برای تمام کارهایی که برای آن زحمت کشیدید و تلاش کردید باشد.


بسیاری از نویسندگان معروف تمام نامه‌های رد شدنی که دریافت کرده‌اند مانند مجموعه هری پاتر و توهایلایت که قبل از پرفروش شدن پاسخ منفی بسیاری را شنیدن را نگه می‌دارند.

 

بازیگرانی که برای نقش آزمون می‌دهند اما آن را دریافت نمی‌کنند و ورزشکاری که مسابقه را می‌بازد اما این افراد می‌دانند که شکست برای موفق شدن نیاز است. بنابراین می‌توانید لیستی از شکست‌های محشر خود را نگهداری کنید و یا فهرستی از شکست‌های معمول را در حرفه‌ کاری خود تهیه کنید.

 

اگر کمی شجاع باشید عمومی شدن رزومه سایه می‌تواند بسیار ارزشمند باشد؛ نه فقط به خاطر اینکه افراد موفق را پایین می آورد بلکه به دیگران اهمیت تلاش دوباره را نشان می‌دهد. به صورت ایده آل این شکست می‌تواند یادآوری برای خود و درسی برای دیگران به منظور تلاش دوباره باشند.

 

همچنین این تلاش‌ها تجربیات ارزشمندی برای رسیدن به موفقیت نیاز هستند را نشان می‌دهند. به عنوان مثال کارگردان معروف استیون اسپیلبرگ پیش از پذیرفته شدن در آموزشگاه مورد نظر خود سه بار رد شد.
شخصی که تازه کاری را آغاز کرده است باید بداند که شکست یک بخش عادی از کار و نکته‌ای قابل انتظار در فرایند یادگیری است و مهم‌تر از همه شکست را پذیرفتن به افراد جدید کمک می‌کنند ببینند که برای هدفی خوب شکست می‌خورند.

 

چه رزومه‌ سایه را در وب سایت خود قرار دهید و یا در کشوی میز خود بگذارید به شما کمک خواهد کرد شکست را به عنوان نکته‌ای از غرور و یادآوری خوب برای رشد خود ببینید. امیدوارم همه ما خوب و اغلب شکست بخوریم.

 

منبع: Success

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تحارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 19 / 3 / 1397 ساعت: 1:44 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سازمان خود را با چک لیست پیتر دراکر ارزیابی کنید

سازمان خود را با چک لیست پیتر دراکر ارزیابی کنید

 

 

پیتر فردیناند دراکر از برجسته ترین نویسندگان و متفکران رشته مدیریت قرن حاضر است. شهرت ایشان بیشتر بخاطر نظریات و دیدگاهای مدیریتی است که باعث گردیده است که پدر مدیریت نوین دنیا نام بگیرند. پیش از جنگ جهانی دوم، مدیریت در ایالات متحده با اصول فردریک تیلور و هنری فورد که دیدگاهی علمی به مدیریت داشتند، شناخته می شد. آقای دراکر به جای این دیدگاه علمی، دیدگاهی فلسفی مبتنی بر روابط انسانی و اهداف سازمان داشت. او به جای تجزیه و تحلیل هریک از وظایف به صورت تک به تک، به اصول کلی مدیریت توجه کرد. ایشان با ترجیح بر عملکرد و کارایی محصول، مدیریت بر مبنای هدف – Management by Objective را پایه گذاری نمود.

 

در دیدگاه آقای دراکر، فرایندهای مدیریت چندان مورد توجه قرار نمی گیرد، درعوض مدیران سازمان میبایست اهداف خود را مشخص نموده و با تکیه بر دانش و روابط انسانی در راستای رسیدن به آنها گام بردارند (اشاره ای به ارزش های چابکی).

 

 

بتازگی نشریه Build چک لیستی از ویژگیهای سازمانهای مطلوب پیتر دراکر را منتشر کرده است.

حال اگر قصد محک زدن وضعیت سازمان خود را دارید، پیشنهاد میکنم که خود را با چک لیست پیتر دراکر ارزیابی کنید.

شرکت (سازمان) شما مورد تائید آقای دراکرخواهد بود اگر :

 

 

۱ – بیانیه ماموریتی قدرتمند، و پاسخی قانع کننده به سوال سخت و فریبنده ” کسب و کار ما چیست ؟ ” دارید.

 

۲ – همیشه به این فکر میکنید که “تنها یک تعریف معتبر از هدف کسب و کار وجود دارد : ایجاد مشتری” و این در حالیست که میپذیرید ” کیفیت چیزی نیست که تامین کننده داخل محصول یا سرویس قرار میدهد، بلکه چیزی است که مشتری از بیرون می بیند و حاضر است که بابت آن پول پرداخت نماید”.

 

۳ – مسئولیت پذیری و پاسخگویی را در عمق سازمان خود نهادینه و استراتژی ارتباطی و پایه ای ” به پائینی ها گوش کن و با بالائی ها صحبت کن” را همیشه دنبال میکنید.

 

۴ – با این حقیقت که این سازمان است که افراد را می سازد (یا به رشد آنها کمک و یا از رشد جلوگیری می کند) بخوبی کنار آمده اید و هرچه در توان دارید را برای کمک به رشد آنها انجام میدهید.

 

۵ – نوآوری (تغییری که بعدی جدید از کارایی را میسازد) را، مسئولیتی بر دوش تمامی افراد سازمان و نه تنها کارمندان واحد طرح و توسعه میدانید.

 

۶ – به طور منظم چیزهایی (محصولات، سیاست ها، روشها) که دیگر کارائی لازم را ندارند و یا نسبت به فرصت هایی آینده، منابع زیادی مصرف می کند را رها میکنید.

 

۷ – چیزهایی که قابل اندازه گیری هستند را اندازه و آنهائی که نمی شود را تحت نظر می گیرید و میدانید که نمی توان نیت های خوب را جایگزین نتایج و عملکرد نمائید.

 

۸ – دیدی بلند مدت دارید (نه فقط کوتاه مدت) و همواره به یاد دارید که تحلیلگران بازار سرمایه بر این باورند که “شرکت ها پول می سازند.

 

۹ – با مجموعه ای از ارزش های پایه زندگی میکنید و بر این باورید که همانگونه که بدن انسان به ویتامین ها و املاح معدنی نیازمند است، سازمان نیز به ارزشها نیاز دارد.

 

۱۰ – مسئولیت اجتماعی خود را با درک اینکه، سازمان در قبال هر چیز و هر کسی که با آن در ارتباط است مسئول است، به معرض نمایش قرار دهید. داشتن دپارتمانی برای مسوولیت اجتماعی یا کمک مالی به خیره ها به تنهایی نشانگر این مهم نیست.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 19 / 3 / 1397 ساعت: 1:26 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

نیم‌نگاهی به «پشت پرده ریاکاری» !

نیم‌نگاهی به «پشت پرده ریاکاری» !

 

کتابی می‌خوانم به نام «پشت پرده ریاکاری». در این کتاب نوشته شده که «قفل» برای این روی در قرار داده شده که آدم درستکار را درستکار نگه دارد. یک درصد از مردم ریاکار و دزد هستند، اینها به‌دنبال بازکردن قفل‌ها و دستبرد به خانه‌ها هستند. یک درصد از مردم نیز همیشه درستکار هستند و تحت هیچ شرایطی ریاکاری نمی‌کنند. باقی 98 درصد مردم تا زمانی درستکارند که همه چیز درست باشد. یعنی اگر شرایط به نحوی رقم بخورد که آنها به حد کافی وسوسه شوند ممکن است دست به خطا بزنند. معمولاً قفل‌ها برای جلوگیری از نفوذ دزدان و ریاکاران روی در نصب نمی‌شود، چون دزدها بلد هستند که چگونه قفل‌ها را باز کنند، قفل‌ها برای حفاظت از مردم نسبتاً درستکار هستند تا آنها به قدر کافی وسوسه نشوند و درستکار باقی بمانند.

 

ماجرای این قفل بسیار جالب و قابل تأمل است. می‌توانیم نتیجه بگیریم که در تربیت فرزندانمان باید نهایت تلاش را داشته باشیم تا شرایط برای درستکار ماندن آنها حفظ شود. در واقع (تقریباً) تمام آدم‌ها پتانسیل کج‌روی را دارند اما قیمت هر کسی با دیگری فرق دارد و آستانه وسوسه هر کسی با دیگر تفاوت دارد. یعنی هر قدر که تلاش کنیم فرزندی درستکار تربیت کنیم ممکن است تحت شرایطی که ما از آن بی‌خبریم این فرزند به مرز آستانه خطا برسد. شاید کشف و شناخت این آستانه کمی دشوار است اما همین که بدانیم این فرزندی که پیش چشم ما بسیار در چارچوب صحیح قدم برمی‌دارد، می‌تواند در صورت رسیدن به آن آستانه، خطا کند، دانستن این موضوع ما را برای برنامه‌ریزی به منظور مقابله با آن شرایط ترغیب می‌کند.

 

البته به نظر می‌رسد که دو کار را می‌توان انجام داد. اول اینکه باید آستانه وسوسه را در دلبندان‌مان افزایش دهیم و دوم اینکه آنها را به‌گونه‌ای از وسوسه شدن دور کنیم. البته کار به این سادگی نیست و قفل‌گذاشتن روی در، در مواجهه با فرزندان‌مان شمشیر دولبه‌ای است که اگر مراقب نباشیم نتیجه معکوس خواهد


از منظر اجتماعی نویسنده در کتاب «پشت پرده ریاکاری» آزمایش جالبی انجام داده است. او در یک رستوران به عده‌ای از مشتریان چند سؤال می‌دهد تا آنها در ازای گرفتن 5 دلار به این سؤالات پاسخ دهند، اما هنگام دادن پول به جای 5 دلار 9 دلار می‌دهد و به گونه‌ای تظاهر می‌کند حواسش نیست و اشتباهاً 9 دلار داده است. برخی ازمشتریان صادقانه 4 دلار اضافه را برمی گردانند اما عده‌ای هم به روی خود نیاورده و 9 دلار را در جیب می‌گذارند و رستوران را ترک می‌کنند.

 

در آزمایش دیگری همین کار تکرار می‌شود با این تفاوت که نویسنده در هنگام گفت‌و‌گو با مشتریان، تلفن همراهش زنگ می‌خورد و چند دقیقه‌ای با تلفن صحبت می‌کند و در انتها از مشتری برای اینکه وسط گفت‌و‌گو با آنها، به تلفن همراهش جواب داده عذرخواهی نمی‌کند. در این آزمایش تعداد کسانی که 4 دلار اضافه را برمی‌گردانند کمتر از آزمایش اول است.

 

نویسنده این‌گونه نتیجه می‌گیرد که وقتی مشتریان احساس می‌کنند نویسنده وقت آنها را بدون عذرخواهی گرفته، درصدد انتقام بر آمده و پول بیشتری که اشتباهاً نویسنده به آنها داده را باز نمی‌گردانند. این آزمایش حاوی نکته جالبی است که می‌توان از آن برای توجیه اینکه چرا در جهان آمار بالایی از ریاکاری و دزدی وجود دارد، استفاده کرد. در واقع هریک از مردم زمانی که حس می‌کنند به آنها از سوی جامعه ظلم می‌شود یا حق آنها در جایی خورده می‌شود، هرجا که دستشان برسد سعی خواهند کرد تا با ریاکاری و دزدی این حق خورده شده را جبران کنند!

 

در واقع این سطح از دزدی و ریاکاری در همه جوامع به نوع تعامل حکومت‌ها با مردم بازمی‌گردد. می‌توان نتیجه گرفت که رفتار دولت‌ها بشدت روی شکل‌گیری اخلاق در جامعه تأثیرگذار بوده و به‌سادگی می‌تواند مرزهای اخلاق را جابه‌جا کند.

 

بنابراین قانونگذار باید در وضع قوانین، قوه مجریه در اجرا و سیستم قضایی در قضاوت، منافع لایه‌ها و طبقات اجتماعی مختلف را مورد نظر قرار دهد تا احساس مورد ظلم واقع شدن در میان هیچ کدام از اقشار جامعه احساس نشود، با این کار اخلاق‌مداری در جامعه پررنگ می‌شود؛ اما در صورتی که الگوهای رفتاری حاکمیت به شکلی باشد که مردم احساس ظلم کنند، مردم خود را محق به نادیده گرفتن هنجارهای اخلاقی خواهند دانست و ریاکاری در جامعه پررنگ شده و بعد از یک دوره زمانی از اخلاق تنها نامی باقی می‌ماند.

 

 

داود قرایلو

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 19 / 3 / 1397 ساعت: 12:43 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

وقتی علی نیز سانسور می شود!

وقتی علی نیز سانسور می شود!

 

 

علی نام شخصیتی است که بعد از پیامبر، مشهورترین جهان اسلام است. اما بخش مهمی از تاریخ وی سانسور شده است. اصولا برخی دوست ندارند این بخش از تاریخ تبیین شود. حتی صفویان که مذهب رسمی این کشور را شیعه اعلام کردند فقط جنبه هایی خاص از زندگی و حکمرانی وی را برجسته کرده اند. تصویری که از وی برای ما نشان داده شده؛ قهرمانی جنگ آور، فاتحی قدرتمند و حاکمی مقتدر است که دوران کوتاه حکومتش بیشتر به جنگ گذشت. نام وی با شمشیر و خون و ذوالفقار گره خورده. بگذارید چند تصویر کاملا متفاوت از این شخصیت را با هم مرور کنیم:

 

 

1- روز بیعتش مردی از میان جمع برخاست و علنا گفت: با تو بیعت می کنم اما اگر رفتار نامناسبی داشته باشی، تو را خواهیم کشت. بدون اینکه حتی اخمی به ابرو بیاورد فقط یک کلمه گفت: قبول!

 

2- برخی افراد از بیعت او سر باز زدند، با مدارای تمام با آنان به گفتگو نشست و هیچ گونه فشاری تحمیل نکرد. برخی بیعت کردند و برخی نه! او امنیت کسانی که بیعت نکردند را تضمین کرد.

 

3- در زمان جنگ ها، همه چیز امنیتی می شود و هر کسی که همراهی نکرد می شود خائن. اما در یکی از جنگ ها، به مردم کوفه چنین نوشت: من یا ستمکارم یا ستمدیده. اگر مرا نیکوکار یافتید، یاری ام کنید و اگر خطاکارم دیدید، به سوی مسیر حق بازم گردانید. ذره ای لحن آمرانه در نوشتار او می یابید؟ فقط یک مورد نمونه مشابه در تاریخ می توان پیدا کرد؟

 

4- خودتان را جای یک فرمانده ارشد جنگ قرار دهید. عده ای می آیند و می گویند که ما با شما به میدان جنگ می آییم. آنجا حقیقت که بر ما معلوم شد تصمیم می گیریم که با شما باشیم یا با دشمنان شما. صادقانه چه می کنید؟ به او چنین پیشنهادی شد! نه تنها دلگیر نشد بلکه این سنجشگری و عقلانیت را پسندید و آنان را به چنین داوری ای تشویق کرد.

 

5- به مردمش می گفت: اگر فرامین من را در راستای پیروی خدا دیدید بر شما لازمست که همراهی کنید اما اگر در فرمان من، نافرمانی خدا نهفته بود چه از سوی من باشد و چه غیر من هرگز فرمان نبرید!! او از مردم اطاعت نمی خواست، شجاعت حقیقت طلبی را ترویج می کرد.

 

6- او خود را در حلقه محدودی از یاران (خودی ها) محصور نمی کرد. موارد متعددی در تاریخ گزارش شده که مردم را به گفتگو و مشورت فراخوانده آنهم در مهم ترین امور مانند تصمیم گیری در مورد معاویه. به ويژه در باب جنگ ها، هم با بزرگان و سران قبایل و هم با مردم عادی به گفتگو می نشست.

 

7- وی متوجه شد که برخی نمی توانند شکایات و خواسته هایشان را با وی در میان بگذارند یا به واسطه عدم دسترسی یا شرم یا ترس، برای اولین بار مکانیزمی طراحی کرد به نام «بیت القصص» تا مردم مستقیما با او در تماس باشند.

 

8- در یکی از سخنرانی‌ها یکی از سپاهیان بپاخاست و اظهاراتی کرد آمیخته به تملق. او سخنانش را چنین ادامه داد: ... من بیزارم از این که درباره من اینگونه بیاندیشید که تعریف و تمجید شما را دوست دارم. ... با سخنان زیبا از من تعریف نکنید و توصیه کرد که با گفتن «سخن حق» مرا ترک کنید.



9- انتقاد از خود را خط قرمز جامعه نکرد. در حکومتش پاسخ سخن هر چقدر تلخ بود فقط با سخن داده می شد! بسیاری از مخالفانش در مسجدی که نماز می خواند جمع می شدند اعتراض می کردند دشنامش می دادند. اما یک روز هم سهمشان از بیت المال حذف نشد. مخالفت با حکومت هزینه نداشت.

 

10- در برخوردهای قهری آن مقدار شکیبایی می ورزید و بر گفتگو، تعامل و مدارا تاکید می ورزید که برخی او را به تردید و ترس متهم می کردند (دکتر صابر اداک، اخلاق زمام داری)

 

 

تحلیل و تجویز راهبردی

 


این ها بخشی از «تاریخ تاریک» است که کمتر برای ما گفته شده. این ها کنار صدها واقعیت تاریخی پنهان داشته شده نشان می دهد که او حکومتش را بر سه اصل بنا کرد:


1- اصل عقلانیت: حاکم خدا نیست. مردم باید جرات فکر کردن و سنجیدن داشته باشند و فرامین حاکمان باید با حق سنجیده شود. پیروی وفادارانه ارزشمند نیست. استدلال و سنجشگری است که باید مبنای انتخاب باشد و خرد جمعی مبتنی بر همین عقلانیت است که باید مبنای حکومت حاکمان باشد.


2- اصل آزادی: آزادی یعنی آنکه افراد بتوانند متفاوت فکر کنند و آزادانه عقاید خود را با یکدیگر گفتگو کنند. «یکسان اندیشی»، استبداد می آورد و رکود و «متفاوت اندیشی» پویایی می آورد و رهایی.


3- اصل اخلاق: حاکمان جایز نیستند به هیچ بهانه ای حتی جنگ، اصول آزادی و عقلانیت را لگدمال خودحق پنداری کنند.

 

او فقط فاتح خیبر نبود. مهم ترین فتح او باز کردن چشمان ما به الگوی جدیدی از حکمرانی است که بر مدار انعطاف، مداراجویی، عقلانیت ورزی، آزادمنشی و مشارکت جويي است. او فاتح همیشگی سرزمین عقلانیت و آزادگی است. چه یک خانواده را اداره می کنیم چه یک شهر یا یک شرکت بین المللی اصول سه گانه فوق الهام بخش است.

 

مجتبی لشکربلوکی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 19 / 3 / 1397 ساعت: 12:39 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

6 تکنیک ارتباط مؤثر در فروش حضوری

6 تکنیک ارتباط مؤثر در فروش حضوری

 


همه کارهای ما نوعی ارتباط است و همه سعی داریم تا به طریقی در دیگران نفوذ کنیم . تحقیقات نشان داده 70 تا 75٪ وقت انسانه صرف برقراری ارتباط می شود. بهتر و بیشتر حرف زدن ، ملاک ارتباط مؤثر نیست بلکه توجه به حرکات ،استفاده از حرکات و گوش دادن فعال ، باعث ایجاد ارتباط مؤثر می گردد.

 


تکنیک 1- سخنان مشتری را تفسیر کنید
با استفاده از گنجینه لغات خود ، استنباط خود را از صحبت های مشتری بیان کنید و از این طریق به او این اطمینان را دهید که خواسته هایش را درست فهمیده اید

 

تکنیک 2- سؤال های باز مطرح کنید
برای افراد بسیار مشکل است که مدت زیادی روی سخنان یک نفر تمرکز کنند و از آنجا که گفتگوهای فروش با ارائه حقایق و بیان مشخصات و مزایای محصولات و خدمات همراه است ، طولانی شدن گفتگو باعث منحرف شدن توجه مشتری می گردد. این مشکل را می توان با استفاده از سؤالهای مناسب رفع کرد.

 

تکنیک 3- سکوت طلایی
پس از طرح سوال و گوش دادن به مطالب مشتری که باعث کشف علایق ،نیاز ها ،خواسته هاو انتظارهای وی می گردد و انطباق نیازها وخواسته ها با خصوصیات و ویژگیهای محصولات خودمان و انعکاس استنباط و احساس خود به طرف مقابل ، با متانت و شکیبایی چند لحظه مکث کنید و به مشتری مجال دهید تا فکر کند .

 

تکنیک 4– اثر گذاری اولیه
با تحقیقاتی که از مکانهای تجاری به عمل آمده روشن شده است که در سه دقیقه اول ورود مشتری همه مسائل روشن می شود .تصویری که از شما در ذهن مشتری شکل می گیرد در همین سه دقیقه اول است. تجربه های خوب در ذهن مشتری تصویر خوب و تجربه های بد در ذهن او تصویر بدی می سازد .این ذهنیت شکل گرفته را به سختی می توانید تغییر دهید.همچنین تحقیقات نشان داده اند پس از اینکه فرد به یک نتیجه کلی دست می یابد و متوجه می شود کسی یا چیزی را دوست داردیا نه ،دیگر به راحتی نمی تواند نتیجه گیری خود را عوض کند ،از اعتقدهایی که نسبت به آن شخص یا چیز پیدا می کند روی بر نمی گرداند و به داطلاعات جدیدتر توجهی نمی کند ،بلکه آنها را طوری تغییر می دهد که تصورات اولیه خود را تأیید کند.

 

تکنیک 5– قدرت خنده
فروشنده خوب ،فروشنده ای است که همیشه لبخندی ملایم اما واقعی بر لب داشته باشد .«فردی که چهره ای شاد و خندان ندارد، نباید مغازه باز کند». هیچ چیز بیشتر از تند خویی، مشتری را فراری نمی دهد.

 

تکنیک 6 - قدرت دست دادن

 


سعی کنید در ارتباط های تجاری:

 

1) به هنگام دست دادن دست ها خشک باشد.

 

2) در میزان فشار دادن حد اعتدال را فراموش کنید.

 

3) دست طرف مقابل را حدود 6 ثانیه در دست خود نگه دارید.


4) برای ابراز تسلط از «چنگ مرد بزرگ »استفاده کنید، یعنی دست طرف مقابل را بیش از حد معمول فشار داده و مدت طولانی تری در دست خود نگه دارید.


5) برای ابراز دوستی و همکاری از «چنگ همایشی »استفاده کنید؛ یعنی در فشار دادن اعتدال را رعایت کنید، مدت نگه داشتن کمی طولانی تر باشد، چهره متبسم و آرام، ارتباط چشمی ملایم داشته باشید و کمی به جلو متمایل شوید.


6) برای ابراز خشوع، به هنگم دست دادن، دست رو به بالا و در برخورد اول، گردن کمی کج باشد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 19 / 3 / 1397 ساعت: 12:30 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آینده ، هم اکنون است !(دارا خسرو شاهی،مدیرعامل ایرانی تبار سامانه تاکسیرانی اینترنتی اوبر)

آینده ، هم اکنون است !

 


سهیل ایرجیان


دانشجوی مدیریت بازرگانی دانشگاه مریلند و عضو مجمع فعالان اقتصادی

 

 

دارا خسرو‌شاهی، مدیرعامل ایرانی‌تبار سامانه تاکسیرانی اینترنتی اوبر مدتی است شخصا در تبلیغات ویدیویی این شرکت حاضر می‌شود و از تجربیات مهاجرت از ایران می‌گوید. او با اشاره به نصایح پدرش‌ در دوران نوجوانی، نوعی سیاست جدید برای دلبری از مشتریان شرکت اوبر ارائه می‌دهد. شرکتی که در زمان سکانداری مدیر عامل سابقش، رسوایی‌هایی ازقبیل سرقت اطلاعات کاربران را در کارنامه‌ ثبت کرده‌ بود، به قول شروین پیش ور، سهام دار اوبر، حالا با وجود یک "رهبر واقعی" جانی تازه بر کالبد شرکت دمیده شده است.

 

حضور گران‌قیمت‌ترین مدیرعامل جهان در سری جدید تبلیغات اوبر، انگیزه‌ای شد که مقاله‌‌ای از مجله‌ بریتانیایی اکانومیست که چند ماه قبل‌تر مطالعه کرده‌بودم را دوباره بازخوانی کنم. مقاله‌ای که با عنوان "UBERWORLD” تصویری تقریبا دقیق از آینده‌ای از‌ جهان ارائه می‌دهد که اوبر و رقبایش صنعت حمل و نقل دنیا را به تملک خود درآورده‌اند.

 

اگر فکر می‌کنید در دنیای آینده همچنان پشت رول ماشین شخصی‌تان -که چهره‌ای ترمیناتور‌گونه به خود گرفته- عازم محل ‌کارتان می‌شوید، پیشنهاد می‌کنم این مقاله را تا پایان دنبال کنید.

 

اوبر، این استارت‌آپ ۷۰ میلیارد دلاری، هم اکنون در ۴۲۵ شهر جهان فعال است و قصد دارد بازار ۱۰۰ میلیارد دلاری حمل و نقل را به عدد نجومی ۱۰ تریلیون دلار در سال برساند! البته این شرکت که افزایش سود خود را در استفاده از خودرو‌های خودران می‌بیند در این رقابت پر سود تنها نیست. شرکت‌هایی همچون اپل، گوگل و خودروسازی پیشرو تسلا رقیبان قَدَر اوبر به حساب می‌آیند. در همین راستا به تازگی شاهد قراردادی میان شرکت‌های اپل و فولکس واگن آلمان در مورد خودرو‌های خودران بودیم.

 

دنیای آینده‌ حمل و نقل، شهروندان را با صرفه اقتصادی مجاب خواهد کرد که بجای استفاده از اتومبیل شخصی، از خدمات شرکت‌هایی نظیر اوبر بهره ببرند. برای پیشبرد چنین اهدافی، پیشتازان حمل و نقل نه تنها به دنبال ارتقا خودروهای خودران هستند، بلکه به دنبال افزایش بهره‌برداری از استفاده‌ گروهی از یک خودرو هستند، خدمتی که شرکت اوبر آن را "اوبرپول" نام گذاری کرده‌است.

 

بر اساس گزارش بانک مورگان استنلی، امروزه استفاده از این نوع سرویس که چند مسافر از یک خودرو برای مقصد یکسان استفاده کنند ۴ درصد کل حمل و نقل جهانی را تشکیل می‌دهد، که این عدد تا سال ۲۰۳۰ به ۲۵ درصد خواهد رسید. طبق گفته‌های خسروشاهی در برنامه تاک ات جی اس، شرکت اوبر به دنبال برنامه‌ای است که مسافر با استفاده‌ سریالی از تمام امکانات حمل نقل شهری مانند مترو، اتوبوس و حتی دوچرخه در کنار خودرو های اوبر، از ارزان ترین و سریع ترین راه ممکن بهره ببرد. او همچنین در مصاحبه دیگری درباره‌ "اوبر ایتز" که به وسیله ماشین های اوبر غذای سفارش داده شده را به دست مشتریان می‌رساند، تاکید کرد که برای افزایش سرعت انتقال همبرگرهای سفارش‌داده‌شده به زودی از پهباد استفاده خواهدکرد!

 

شاید در نگاه نخست این میزان تغییرات در حوزه حمل و نقل، قدری غیرقابل باور به نظر برسد، اما چنین مدلی از همین حالا دست کم در سنگاپور و شهر پیتزبورگ در ایالات متحده در حال اجراست. مطالعات شرکت او ایی سی دی نشان می‌دهد که اجرایی شدن طرح پیش‌رو، باعث کاهش ۸۰ تا ۹۰ درصدی نیاز به اتومبیل خواهد‌شد، در نتیجه شهرها شاهد ترافیک کمتر، هوای پاک‌تر و البته جای پارک بیشتر خواهندبود.

 

اگرچه برخی از کارشناسان با یادآوری سرنوشت شرکت‌هایی چون نوکیا و بلک بری به استمرار و افزایش قلمروی پادشاهی شرکت اوبر بر این بازار به دیده تردید می‌نگرند، اما رسیدن این شرکت از صفر تا ۷۰ میلیارد دلار، بدون مالکیت حتی یک خودرو را شگفت انگیز خوانده اند. موفقیتی که حالا با برنامه خودرو‌های خودران قطعا تغییر خواهد‌کرد و اوبر مجبور خواهدبود هزینه‌ خودروهایش را خود بپردازد. با توجه به علاقه مدیر عامل اوبر به نوعی از تجارت که دیگرانی جز مالکین و سهامداران اصلی شرکت هم در آن سهیم باشند،بعید نیست که برای این چالش هم پیش بینیهایی شده باشد.

 

با اینکه دنیای آینده حمل و نقل کشور‌های توسعه یافته با اقتصاد و فضای مجازی ناپایدار ایران اندکی غیر قابل مقایسه است، اما چنین برنامه هایی میتواند کمکی شایان به معضلاتی در کلانشهرهای ایران کند که حالا به دید مردم بحرانی لاینحل شده‌اند.

 

شایسته نیست به جای حمایت از استارت‌آپ‌های جدید و جوانان خوش فکری که این روزها بیشتر به مهاجرت می اندیشند و قادرند با دانش و انگیزه خود به جنگ بحران آلودگی و ترافیک در کلانشهرها بروند،سرمایه های این مرز و بوم در اختیار آنهایی گذاشته شود که به گفته وزیر جوان کابینه، حتی در جلب اعتماد مردم وا مانده اند!

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 19 / 3 / 1397 ساعت: 11:7 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

دانستنی های قانون جذب

دانستنی های قانون جذب

 

 

1  آیا می دانستید که قدرت تاثیر یک عکس ( تصویر ) بر ضمیر ناخودآگاه به اندازه ی 1000 جمله ارزش دارد ؟

 

2  آیا می دانستید که تمرکز ذهن به هنگام نوشتن کلمات و جملات 75 % افزایش می یابد؟

 

3  آیا می دانستید که انسانی که دارای باور است برابر 99 انسان علاقمند است ؟

 

4  آیا می دانستید که به هر آن چیزی که در زندگی فکر می کنید همان چیز چندین برابر در کائنات به شما فکر میکند ؟

 

5  آیا می دانستید که عجله کردن برای رسیدن به هدف خود یکی از بزرگترین موانع رسیدن به آرزو است ؟

 

6  آیا می دانستید که تکرار منظم روزانه تمارین روند خلق اهداف حدود 40 برابر موثرتر از تکرار همان تمرینات یک روز در میان است ؟

 

7  آیا می دانستید که ضمیر ناخودآگاه قوه ی استدلال و تعقل ندارد در مقابله با ضمیر خودآگاه همیشه برنده است ؟

 

8  آیا می دانستید که تنها پل ارتباط ما با کائنات ، احساس است ؟

 

9  آیا می دانستید که بیش از 80 % مردم جامعه قدرت درک و هضم قانون جذب را ندارند ؟

 

10  آیا می دانستید که آرزو بهترین فردی را که می تواند آن را تحقق بخشد انتخاب می کند ؟

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 14 / 3 / 1397 ساعت: 10:54 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

از اردک ها، عقاب نسازید!

از اردک ها، عقاب نسازید!
(نکته ای حیاتی در خصوص رهبری تیم)

 

 


اگر رهبری یک تیمی رو در دست دارید، مسئول هستید که افراد رو تربیت کنید وبه آنها انگیزه بدین که عملکرد بالاتری رو نشان دهند، یک نکته ای رو همیشه یادتون باشه:

 

 


" اردک ها هیچ وقت عقاب نمی شوند".

 

بلاشک در هر تیم کاری، هم اردک ها هستند و هم عقاب ها و البته از هر دو هم باید باشند و حتی اصلا there is nothing wrong with ducks اما به عنوان یک رهبر تیم، باید تشخیص بدین که چه کسانی اردک های تیم هستند و از آنها در حد خودشان کار بخواهید و بهشون انگیزه برای رشد و پیشرفت بدین.

 

اما سوال این جاست که اردک ها رو چطور شناسایی کنیم؟!
ببینید، اردک ها همیشه یک بهانه ای دارند، نق و غر زیاد میزنند یا میگن: "ای وای من اصلا این کار رو نمیتونم انجام بدم، من با همین کاری که میکنم راحتم; این وظیفه من اصلا نیست...". حتی اگر اردک ها در برابر درخواست شما هم جواب مثبت بدهند، در نهایت دوست دارند که تو محدوده خودشان شنا کنن و انتظار دارند که تیم هم به پرواز در بیاد.

 

بنابراین هیچ وقت از اردک های گروه نخواین که مثل عقاب ها باشند، چون اون ها به این تیپ زندگی عادت کردند. اما عقاب عادت به پرواز داره، NO MATTER WHAT هر اتفاقی هم که بیافته، هیچ چیز مانع کار آنها نمیشود.

 

رهبری به معنای این است که افراد را در جای "درست" قرار دهیم تا اینکه موفق شوند و افراد را از جایی که هستند به جایی که میخواهند بروند هدایت کنید، اما واقعیت را باید ببینید که اردک های تیم ، همیشه اردک می مونند، هر چقدر هم که منبع صرف کنید، هیچ وقت شبیه یک عقاب عمل نمیکنند.

 

 

اگر اردک ها رو با عقاب های تیم یکی کنید :

 

 

1  خود اردک های تیم تان خسته و فرسوده می شوند، چون فراتر از انتظار از انها کار میخواهید.

 

2  عقاب های تیم رو هم فرسوده می کنید، چون این دسته از افراد تمایلی به هم نشینی با افرادی که آنها را یک جا نگه دارند، ندارند.

 

3  در نهایت خود شما هم فرسوده می شید.چون هر چقدر هم که انرژی مثبت بدین، برای این افراد وقت بزارید ... آنها مطابق انتظارات شما عمل نمیکنند و این جا دیگه اشکال از آنها نیست، بلکه از خود شماست.

 

در نهایت، ما هیچ نمی تونیم مردم را تغییر بدیم که افراد خوبی بر فرض مثال شوند، بلکه باید افراد خوب رو از همان اول انتخاب کنیم. مردم اگر بخواهند خودشون می توانند تغییر کنند، اما ما نمی تونیم آنها را تغییر دهیم هر چقدر هم که انرژی صرف کنیم، در اخر آنها همان رفتاری که قبلا انجام میدادند، باز هم انجام خواهند داد.

 

منبع:
snacks4es

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1397 ساعت: 7:49 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

برخورد افراد موفق در مقابل کسانی که از آن‌ها خوششان نمی‌آید!

برخورد افراد موفق در مقابل کسانی که از آن‌ها خوششان نمی‌آید!

 

 

هر کسی ممکن است در زندگی از برخی افراد خوشش نیاید؛ اما دوری از تمام کسانی که از آن‌ها خوشمان نمی‌آید، کار محالی است. وقتی قطع ارتباط با این افراد امکان پذیر نیست، باید به دنبال راه‌هایی برای مدیریت ارتباطتان با آن‌ها باشید.

 

دیپ پتل، نویسنده‌ کتاب "قصه‌ یک پسر کاغذی: 11 اصل موفقیت"، نکاتی را مطرح می کند که افراد موفق برای کنار آمدن با کسانی که از آن‌ها خوششان نمی‌آید، استفاده می کنند.

 

 

1  بپذیرید که نمی توان همه را دوست داشت

به عقیده‌ پتل، باید بپذیریم که هر انسانی عیوبی دارد. وقتی از کسی خوشمان نمی‌آید، بهترین کار این است که قبول کنیم لزوماً نباید از همه خوشمان بیاید. البته این به معنای آن نیست که شما فرد نرمالی نیستید یا طرف مقابلتان بدجنس است. ممکن است شما و طرف مقابلتان هیچ تناسبی باهم نداشته باشید. در واقع رفتارهای متفاوت و تفاوتهای ما سبب بروز اختلافات می شود.

 

2  به حرف‌های کسانی که از آن‌ها خوشتان نمی‌آید انرژی مثبت بدهید

بهتر است به دیگران نگاه کنید و ببینید چه رفتارهای متفاوتی دارند. شاید منظور خانواده همسرتان این نبوده که شما باهوش نیستید یا همکارتان نمی‌خواسته شما را تخریب کند.
اگر کسانی که از آن‌ها خوشتان نمی‌آید، به دنبال تخریبتان هستند، باز هم عصبانی نشوید زیرا در صورت خشونت و بدزبانی وجهه‌ خود را زیرسوال می برید و همه چیز به ضرر شما تمام می شود. پس کاملاً خونسرد باشید و به حرف‌های او بار مثبت دهید.

 

3  نسبت به احساسات و هیجانات خود مطلع باشید

پتل می گوید باید به عواطف و هیجانات خود اهمیت دهید زیرا خودتان باید هیجانات را تحت کنترل خود بگیرید و در موقعیت‌های مختلف بهترین واکنش را از خود نشان دهید.
پتل توصیه می کند به تمام افرادی که با آن‌ها ارتباط دارید، به یک میزان احترام بگذارید. این به معنای آن نیست که در مقابل کسی که با او موافق نیستید، تسلیم شوید، بلکه با این رفتار خود را فردی متمدن و مودب نشان خواهید داد. بدین ترتیب، می توانید مواضع خود را حفظ کنید، دست بالا را داشته باشید و به فرد مقابل حمله نکنید.

 

4  همه چیز را به خودتان نگیرید

در بیشتر مواقع سوء تفاهماتی پیش می آید که باعث ناراحتی‌مان می شود. اگر هیچ سوء تفاهمی میان شما و طرف مقابل نیست و از بنیان با طرف مقابل مخالف هستید سعی کنید قضیه را از زاویه‌ دید او ببینید. نباید واکنش تندی نشان دهید، زیرا او هم همین کار را می کند. سعی کنید واکنش طرف مقابل را، هر چقدر هم غیرعقلانی است نادیده بگیرید.
بهتر است روی مسئله تمرکز کنید نه فرد. بهترین راهکار این است حد و مرزی برای ارتباط با افراد تعیین کنید.

 

5 احساسات خود را بروز دهید و سعی کنید از فردی بی‌طرف استفاده کنید

اگر فردی باعث آزارتان می شود، وقت آن رسیده احساسات خود را به شیوه‌ای درست بیان کنید. هر چقدر واضح‌تر حرف بزنید، امکان بیشتری وجود دارد که طرف مقابل منظورتان را بهتر درک کند و شما فرصتی در اختیار او قرار داده‌اید تا از زاویه‌ دید شما به مسئله نگاه کند.
برای مواجهه با فرد مقابل بهتر است از یک فرد واسطه و بی‌طرف استفاده کنید. حتی ممکن است با طرف مقابل دوستی کنید و ارتباط مؤثر و خوبی میان شما ایجاد شود.

 

6  وارد بحث و جدل نشوید

نباید وقت و انرژی خود را صرف هر چیزی کرد. پتل می گوید بهترین راه برای یافتن پاسخ این پرسش این است که ببینید آیا مسئله‌ موردنظر دائمی است یا اتفاقی به وجود آمده است؟ آیا در طی زمان شرایط بهبود می یابد یا بدتر می شود؟ اگر فکر می کنید شرایط بدتر می شود انرژی خود را حل آن صرف کنید؛ اما اگر همیشگی نیست و اتفاقی به وجود آمده، به احتمال زیاد به خودی خود از بین می رود.

 

7 حالت تدافعی به خود نگیرید

اگر کسی همواره شما را مورد تحقیر و سرزنش قرار می دهد، خونسردی خود را حفظ کنید. بهتر است تمام توجهتان را جمع کنید و از او بپرسید چه مشکلی با شما دارد؟ چرا مدام شما را تحقیر می کند و به دنبال بهانه گیری است؟
اگر به شما زور می گویند خیلی رُک به آن‌ها بگویید. اگر توقع دارند به آن‌ها احترام بگذارند باید قبول کنند برای دریافت احترام باید به شما هم احترام بگذارند. غیبت و زورگویی در محل کار راهی برای ابراز قدرت و سلطه جویی بر دیگران است.

 

8  خودتان کنترل شادی‌تان را در دست دارید نه دیگران

نباید به کسی اجازه دهید موفقیت و شادی شما را بگیرد. اگر نظرات دیگران باعث اعصاب خوردیتان می شود، از خود بپرسید چرا این چنین است. آیا نسبت به چیزی حساس هستید یا دچار اضطراب شده‌اید؟ اگر پاسخ مثبت است، تمرکز خود را روی آن مسائل بگذارید نه انتقادات دیگران.

 

منبع: Businessinsider

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1397 ساعت: 7:41 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

شورشی ها، پیتزا سرو می کنند!

شورشی ها، پیتزا سرو می کنند!

 

 دکتر مجتبی لشکربلوکی

 

آخر هفته بود و زوجی با دو پسربچه کوچکشان برای شام به یکی از بهترین رستوران های شهر مُدِنا رفتند. مُدِنا شهری در ایتالیا است که از مشهورترین منطقه های گردشگری است به خاطر رستوران ها و سرآشپزهای فوق العاده و منحصربفردش. این رستوران ها معمولا با غذاهای کلاسیک (غیر فست فودی) ایتالیایی از مهمانان پذیرایی می کنند.
پدر یکی از منوهای محبوب رستوران را که شامل 10 نوع از بهترین غذاها بود انتخاب کرد. پیشخدمتی که برای گرفتن سفارش به سر میز خانواده آمده بود، قبل از اینکه میز را ترک کند متوجه نکته ای شد. پیشخدمت متوجه شد که به نظر می رسد پسربچه ها از سفارش پدر خوشحال نیستند و برای همین بی درنگ از پسر کوچک تر پرسید شما چی دوست دارید بخورید؟! پسر کوچک هم بی معطلی گفت: پیتزا!

 

خب مساله این بود که در چنین رستورانی اصلا پیتزا سرو نمی شد! اما پیشخدمت کار عجیبی کرد. همانجا با بهترین پیتزا فروشی شهر تماس گرفت و پیتزا سفارش داد. کمی بعد پیتزا به رستوران رسید و پیشخدمت آن را به میز خانواده رساند. و این کاری بود که در رستوران سطح بالایی مثل رستوران آن ها، غیرقابل تصور بود!


شاید برای مدیر رستوران وجود چنین پیشخدمتی اصلا اذیت کننده باشد و ترجیح بدهد عذرش را بخواهد. اما پدر، مادر و بچه ها هیچ گاه حرکت متفاوت و محبت آمیز پیشخدمت را فراموش نکردند.

 

فرانچسکو گینو، نویسنده و استاد دانشگاه هاروارد معتقد است افرادی مانند پیشخدمت این رستوران، هم برای ما بسیار قابل احترام بوده و هم رفتارشان برایمان بسیار قابل تامل است، چرا که اینگونه افراد چیزهای زیادی برای آموختن به ما دارند.


ایشان کتابی دارد که به بررسی چنین رفتارهایی پرداخته و در سال 2018 به تازگی منتشر شده است. نام کتابش «استعدادهای شورشی: چرا شکستن قوانین کار و زندگی ارزش دارد؟!» است و در آن توصیف می کند که چنین افرادی چگونه شادی و معنی را به زندگی ما می آورند.
نکته عمیقی که در داستان رستوران ایتالیایی و پیشخدمت متفاوتش وجود دارد این است که اغلب ما عادت داریم تا به این فکر کنیم که چه کاری را باید انجام دهم؟ چه کاری وظیفه من است؟ به جای آنکه به این فکر کنیم که چه کاری را می توانم انجام دهم؟ پیشخدمت رستوران خیلی راحت مانند اغلب پیشخدمت ها می توانست بگوید ما اینجا پیتزا نداریم یا اصلا برایش اهمیتی نداشته باشد که پسربچه ها از غذای سنتی خوشحال به نظر می رسند یا نمی رسند. اما بجای آنچه باید و وظیفه اش بود، آن کاری را که می توانست انجام دهد انجام داد!

 

حال ما چگونه می توانیم در مواجهه با مسائل و مشکلاتمان راهکارهای جذاب تری بیابیم؟ چگونه می توانیم یک «شورشی مفید» باشیم؟

 

1  نتایج بررسی های استاد دانشگاه هاروارد نشان می دهد رمز موفقیت در این است که «سوال» را چگونه مطرح کنیم؟ وقتی ما با مساله ای مواجه می شویم و از خود می پرسیم چه کاری باید انجام دهم؟ راه‌حلها و گزینه های محدودی به ذهن مان خطور می کند. اما وقتی که از خودمان می پرسیم چه کاری می توانم انجام دهم؟ همین «تغییر ساده از باید به می توان» در واژه ها، تحول بزرگی در مغز ما ایجاد می کند.
اطرافمان را که نگاه کنیم مادرها، پدرها، دوستان، کارمندان، معلمان، استادان و ... را می یابیم که بجای اینکه تنها دنبال شرح وظایفشان باشند، گهگاه فراتر رفته و آنچه از دست شان برمی آید را انجام می دهند و این افراد هم زندگی خودشان و هم ما را شیرین تر، جذاب تر و امیدوارانه تر می کنند.

 

2  معمولاً سه چیز ذهن ما را محدود می کند: قواعد بر آمده از دستورالعمل‌ها و آیین‌نامه‌ها، سنت‌های برگرفته از تجربیات پیشینیان و اراده یا اعتماد به نفس ناکافی برای شکستن قواعد یا سنت ها.


هر از چندگاهی می توان اینگونه اندیشید که چه کار می توان کرد که همان نتیجه مورد نظر را داشته باشد اما لزوما همان مسیری که سنت ها و قواعد می گویند را طی نکنیم؟ اینگونه پنجره های جدیدی پیش روی ما باز می شود.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 

 


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1397 ساعت: 8:5 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

شورشی ها، پیتزا سرو می کنند!

شورشی ها، پیتزا سرو می کنند!

 

 دکتر مجتبی لشکربلوکی

 

آخر هفته بود و زوجی با دو پسربچه کوچکشان برای شام به یکی از بهترین رستوران های شهر مُدِنا رفتند. مُدِنا شهری در ایتالیا است که از مشهورترین منطقه های گردشگری است به خاطر رستوران ها و سرآشپزهای فوق العاده و منحصربفردش. این رستوران ها معمولا با غذاهای کلاسیک (غیر فست فودی) ایتالیایی از مهمانان پذیرایی می کنند.
پدر یکی از منوهای محبوب رستوران را که شامل 10 نوع از بهترین غذاها بود انتخاب کرد. پیشخدمتی که برای گرفتن سفارش به سر میز خانواده آمده بود، قبل از اینکه میز را ترک کند متوجه نکته ای شد. پیشخدمت متوجه شد که به نظر می رسد پسربچه ها از سفارش پدر خوشحال نیستند و برای همین بی درنگ از پسر کوچک تر پرسید شما چی دوست دارید بخورید؟! پسر کوچک هم بی معطلی گفت: پیتزا!

 

خب مساله این بود که در چنین رستورانی اصلا پیتزا سرو نمی شد! اما پیشخدمت کار عجیبی کرد. همانجا با بهترین پیتزا فروشی شهر تماس گرفت و پیتزا سفارش داد. کمی بعد پیتزا به رستوران رسید و پیشخدمت آن را به میز خانواده رساند. و این کاری بود که در رستوران سطح بالایی مثل رستوران آن ها، غیرقابل تصور بود!


شاید برای مدیر رستوران وجود چنین پیشخدمتی اصلا اذیت کننده باشد و ترجیح بدهد عذرش را بخواهد. اما پدر، مادر و بچه ها هیچ گاه حرکت متفاوت و محبت آمیز پیشخدمت را فراموش نکردند.

 

فرانچسکو گینو، نویسنده و استاد دانشگاه هاروارد معتقد است افرادی مانند پیشخدمت این رستوران، هم برای ما بسیار قابل احترام بوده و هم رفتارشان برایمان بسیار قابل تامل است، چرا که اینگونه افراد چیزهای زیادی برای آموختن به ما دارند.


ایشان کتابی دارد که به بررسی چنین رفتارهایی پرداخته و در سال 2018 به تازگی منتشر شده است. نام کتابش «استعدادهای شورشی: چرا شکستن قوانین کار و زندگی ارزش دارد؟!» است و در آن توصیف می کند که چنین افرادی چگونه شادی و معنی را به زندگی ما می آورند.
نکته عمیقی که در داستان رستوران ایتالیایی و پیشخدمت متفاوتش وجود دارد این است که اغلب ما عادت داریم تا به این فکر کنیم که چه کاری را باید انجام دهم؟ چه کاری وظیفه من است؟ به جای آنکه به این فکر کنیم که چه کاری را می توانم انجام دهم؟ پیشخدمت رستوران خیلی راحت مانند اغلب پیشخدمت ها می توانست بگوید ما اینجا پیتزا نداریم یا اصلا برایش اهمیتی نداشته باشد که پسربچه ها از غذای سنتی خوشحال به نظر می رسند یا نمی رسند. اما بجای آنچه باید و وظیفه اش بود، آن کاری را که می توانست انجام دهد انجام داد!

 

حال ما چگونه می توانیم در مواجهه با مسائل و مشکلاتمان راهکارهای جذاب تری بیابیم؟ چگونه می توانیم یک «شورشی مفید» باشیم؟

 

1  نتایج بررسی های استاد دانشگاه هاروارد نشان می دهد رمز موفقیت در این است که «سوال» را چگونه مطرح کنیم؟ وقتی ما با مساله ای مواجه می شویم و از خود می پرسیم چه کاری باید انجام دهم؟ راه‌حلها و گزینه های محدودی به ذهن مان خطور می کند. اما وقتی که از خودمان می پرسیم چه کاری می توانم انجام دهم؟ همین «تغییر ساده از باید به می توان» در واژه ها، تحول بزرگی در مغز ما ایجاد می کند.
اطرافمان را که نگاه کنیم مادرها، پدرها، دوستان، کارمندان، معلمان، استادان و ... را می یابیم که بجای اینکه تنها دنبال شرح وظایفشان باشند، گهگاه فراتر رفته و آنچه از دست شان برمی آید را انجام می دهند و این افراد هم زندگی خودشان و هم ما را شیرین تر، جذاب تر و امیدوارانه تر می کنند.

 

2  معمولاً سه چیز ذهن ما را محدود می کند: قواعد بر آمده از دستورالعمل‌ها و آیین‌نامه‌ها، سنت‌های برگرفته از تجربیات پیشینیان و اراده یا اعتماد به نفس ناکافی برای شکستن قواعد یا سنت ها.


هر از چندگاهی می توان اینگونه اندیشید که چه کار می توان کرد که همان نتیجه مورد نظر را داشته باشد اما لزوما همان مسیری که سنت ها و قواعد می گویند را طی نکنیم؟ اینگونه پنجره های جدیدی پیش روی ما باز می شود.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 

 


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1397 ساعت: 8:5 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

جملات شگفت‌‌انگیز درباره فروش‌بهتر

جملات شگفت‌‌انگیز درباره فروش‌بهتر

 

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «نمی دانم».
نماینده حرفه ای می‌گوید: «متشکرم، پرسش خوبی است. اجازه بدهید پاسخ آن را برای شما پیدا کنم.»

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «طرح دیگری نداریم.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «اجازه بدهید ببینیم اگر مطابق میل شما نیست، چطور می‌توانیم رضایت شما را جلب کنیم.»

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «خونسرد باشید.»نماینده حرفه‌ای می‌گوید: «من از شما عذرخواهی می‌کنم.»

 

نماینده معمولی می‌گوید: «همین بیمه نامه کافیست؟»
نماینده حرفه ای می‌گوید «آیا دوست دارید در کنار این از بیمه نامه دیگری هم استفاده نمایید؟ا» یا: «آیا دوست دارید در کنار بیمه نامه ثالث بیمه بدنه هم داشته باشید؟»

 

نماینده معمولی می‌گوید: «من نمی‌توانم این کار را انجام بدهم.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «کاری که می‌توانم انجام بدهم این است که...»

 

نماینده معمولی می‌گوید: «این بخش به من مربوط نمی‌شود.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «من با کمال میل شما را پیش کسی می برم که بیشتر از من در مورد این بخش اطلاعات دارد.»

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «ما فقط این طرح را داریم.»
نماینده حرفه‌ای می‌گوید: «الان این طرح را نداریم، اما طرح‌های جدیدی خواهیم داشت. ممکن است لطفا نام و شماره تلفن خود را به من بدهید تا با شما تماس بگیریم و اطلاع دهیم؟»

 

نماینده معمولی می‌گوید: «این برخلاف سیاست شرکت ماست.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «سیاست شرکت ما این است؛ اما قصد داریم آن را تصحیح کنیم. من می‌توانم در حال حاضر این کار را برای شما انجام دهم که...»

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «من تازه‌کار هستم.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «لطفا مرا تحمل کنید، برای کمکی که نیاز دارید در خدمت شما هستم.»

 

(هنگام مکالمۀ تلفنی)نماینده معمولی می‌گوید: «گوشی...»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «ممکن است خواهش کنم چند لحظه پشت خط منتظر باشید.»

 

 فروشندگان معمولی می‌گوید: «الان سرم شلوغ است.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «خوشحال می‌شوم بتوانم به شما کمک کنم.» یا: «هم‌اکنون چه کمکی می‌توانم بکنم؟»

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «شما اشتباه می‌کنید.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «فکر می‌کنم سوء تفاهمی پیش آمده است. اجازه بدهید در موردش صحبت کنیم و حلش کنیم.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1397 ساعت: 8:1 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

دولت؟ کارآفرینی؟ شیب؟ بام؟

دولت؟ کارآفرینی؟ شیب؟ بام؟

 

 

دکتر امیرحسین خالقی

 

گفته می شود که بسیاری از نوآوری های کنونی مانند انرژی هسته ای، اینترنت، رایانه ها و هواپیماها نه حاصل پژوهش بخش خصوصی؛ بلکه پیامد سرمایه گذاری های دولت است؛ همچنین شرکت های خصوصی از آنجا که ملاحظه سودآوری دارند و نگاه کوتاه مدت را دنبال می کنند، زیر بار پژوهش های بنیادین نمی روند؛ زیرا این قبیل پروژه ها با وجود ریسک بالا، سودآوری فوری به همراه نمی آورند.

 

این نگاه چند ایراد اساسی دارد؛

 

 

1 نخست آنکه نوآوری تکنولوژیک را با نوآوری اقتصادی یکی می گیرد؛ نوآوری تکنولوژیک چیزی است که مهندسان می پسندند و از نظر فنی پیشروست، ولی به هزاران دلیل مشتریان آن را انتخاب نمی کنند و شانسی برای تولید انبوه ندارند. نوآوری های تکنولوژیک تا زمانی که آزمون سخت بازار را پشت سر نگذارند، از منظر اقتصادی نوآوری تلقی نمی شوند.

 

یک نمونه فناوری "بتامکس" و "وی اچ اس" است که با وجود آنکه اهل فن اولی را برتر می دانستند، نتوانست در بازار از پس "وی اچ اس" برآید. دانشمندان شوروی هرچند در ابداع بسیاری از نوآوری ها پیشرو بودند، ولی آن امپراتوری شر از این ابداع ها به دلیل نبود آزمون بازار بهره ای نبرد.

 

2 دوم، مسئله هزینه فرصت است، این درست است که دولت در یک حوزه سرمایه گذاری می کند و نتایجی را هم کسب می کند؛ ولی آیا منابع عمومی اگر در جایی دیگر سرمایه گذاری می شدند، نفع بیشتری نداشت؟ خصوصی ها حواسشان به ریال ریال هزینه هایشان هست و انگیزه لازم برای به ثمر رساندن سرمایه گذاری های خوب و رها کردن سرمایه گذاری های بی حاصل را دارند، ولی دولتهای درگیر سیاست چنین نیستند. فساد و کارایی پایین پروژه های دولتی در عرصه علم هم تکثیر می شود و نورچشمی ها و ژن های خوب "علمی" سروکله شان پیدا می شود.

 

3 سوم، شواهد تاریخی وجود دارد که مثلا در امریکا در قرن 19 و حتی تا سال های دهه 1940 در عمل حتی بدون بودجه های پژوهشی کلان دولتی که بعدها رایج شد، این کشور بسیار نوآور بود. نوابغ مهندسی مانند برادران رایت ، ادیسون و تسلا به هیچ رو حمایت دولتی نداشتند و با پول و وقت خودشان ریسک می کردند یا در دهه 1930 شرکت های خصوصی مانند دوپونت خودشان دست به کار پژوهش های بنیادی شدند که بعدها به ابداع نایلون انجامید.

 

4 چهارم، سرمایه گذاری دولت در "نوآوری"، باعث می شود که بخش خصوصی در آن حوزه ها وارد نشود و به اصطلاح آنها را بیرون می راند و در واقع مسیر پیشرفت علم و نوآوری مخدوش و منحرف می شود؛ خشت کج اول می تواند دیوار را تا ثریا کج ببرد، پژوهشی که برای بوروکرات های دولت و نظامی ها انجام می شود، زمین تا آسمان با پژوهش های تجاری که باید پاسخگوی نیاز مشتریان باشد متفاوت است، نهادهای پژوهشی که به اولی عادت می کنند، پس از برداشتن حمایت های دولت، برای بقا کارشان ساده نیست.

 

خلاصه آنکه حواسمان باشد کارآفرینی و نوآوری کار افراد است نه دولت ها، والله اعلم.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1397 ساعت: 5:10 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

لحظه‌های بد می‌توانند شما را به شخص بهتر یا بدتری تبدیل کنند

لحظه‌های بد می‌توانند شما را به شخص بهتر یا بدتری تبدیل کنند

 

 

ما در زندگی خود با سختی‌ها و مشکلات زیادی روبرو می‌شویم و گاهی این مشکلات مانع از موفقیت ما می‌شوند و ما را از ادامه کارمان بازمی‌دارند، اما آیا این موانع واقعا تاثیرات بدی دارند؟

 

قاعده کلی "یک شکست مقدمه‌ای برای یک بازگشت است"، منطبق با فلسفه مربی بسکتبال معروف دانشگاه کالیفرنیا-لس‌آنجلس جان وودن برای برخورد با سختی‌ها و مشکلات است.


در کتاب او "هرم موفقیت" به همکاری جی کارتی، وودن دیدگاه خود در مورد سختی‌ها و مشکلات را این‌گونه بیان می‌کند:

 

 

 "ما نمی‌توانیم اجازه دهیم تا مشکلات ما را دلسرد کنند. موانع ممکن است موجب تغییر مسیر ما شوند، اما ما نمی‌توانیم به آن‌ها اجازه دهیم تا ما را از مقصدمان بازدارند.


من اغلب گفته‌ام که ما با سختی‌ها قوی‌تر خواهیم شد. ما با یک برنامه وزنه برداری از لحاظ جسمی قوی‌تر می‌شویم. ماهیچه‌های ما در برابر اشیای سنگین کار می‌کنند. این اشیا همان سختی‌ها و مشکلات هستند.

 

 ما با سختی رو به افزایش در دوران تحصیلمان از لحاظ ذهنی قوی‌تر می‌شویم. ما با حساب دیفرانسیل تحصیلات خود را شروع نمی‌کنیم بلکه ما با جمع و تفریق و ضرب و تقسیم شروع می‌کنیم و پس از اینکه اصول را یاد گرفتیم، به جبر می‌رسیم و پس از آن به هندسه و همین‌طور ادامه می‌دهیم تا به حساب دیفرانسیل برسیم.
ما به همین ترتیب به وسیله آزمون‌های زندگی از لحاظ روحی و روانی قوی‌تر می‌شویم.

 

 نویسنده سایت Success، کریگ ایمپلمن می‌گوید از دست دادن همسرم، نلی، سخت‌ترین رویداد در زندگی من بود. برای چند سال، این واقعه سرعت زندگی من را کاهش داد؛ اما هرگز من را متوقف نکرد. در نهایت، حتی از دست دادن او باعث شد تا من از هر لحاظ (از لحاظ جسمی، اخلاقی، احساسی و معنوی)، قوی‌تر شوم.

 

 ما هنگامی که زندگی سخت است، قدرت خود را افزایش می‌‌دهیم؛ بنابراین، ما نباید نگران سختی‌های باشیم و نه می‌توانیم اجازه دهیم تا ما را متوقف سازند تا بتوانیم بهترین راه را برای رسیدن به اهدافمان دنبال کنیم. در حقیقت، با قوی‌تر شدن ما می‌توانیم و باید بتوانیم اهداف خود را گسترش دهیم. گسترش توانایی‌هایمان به آخرین حدشان نیازمند آن است که ما به صورت واقعیت‌گرایانِ قدرت و توانایی‌های خود را دوباره ارزیابی کنیم."

 

در سال 1962، تیم دانشگاه کالیفرنیا-لس‌آنجلس وودن در مسابقات نیمه‌نهایی شکست خورد. در کتاب مربی‌ها وودن درباره رهبری با استیو جمیسون، فرد اسلاتر، یکی از اعضای تیم، این تجربه را این‌گونه توصیف کرد:

 

 

"ما در نیمه‌نهایی مسابقات قهرمانی ملی به سینسیناتی به دلیل گرفتن خطای اشتباه به سود تیم حریف در دقایق آخر، بازی را باختیم. این یک خطای اشتباه بود و باعث شد تا تیم دانشگاه کالیفرنیا-لس‌آنجلس بازی و حتی شاید قهرمانی ملی را از دست بدهد.


واکنش مربی در اتاق رختکن طوری بود که انگار ما بازی را برده بودیم و هیچ شکایتی نکرد. او به ما گفت که سرهای خود را بالا بگیریم "سختی‌های و مشکلات ما را قوی‌تر خواهند ساخت" و سپس به ما گفت "به یاد داشته باشید که شما هنوز هم یکدیگر را دارید."

 

سال‌ها طول کشید تا بازیکنان وودن از درس زندگی او بهره ببرند. بیل والتون درس زندگی وودن را این‌گونه توصیف کرد:

 

 

"29 سال از زمانی که من تیم دانشگاه کالیفرنیا-لس‌آنجلس را ترک کردم می‌گذرد و این من را شگفت‌زده می‌کند که در طی این 29 سال مربی وودن به این اندازه باهوش شده باشد. من 50 سال دارم و در آن زمان فکر می‌کردم که او دیوانه است. او یک عتیقه زنده بود و من زمانی که دچار سختی‌ها و مشکلات شدم، متوجه شدم که او راست می‌گفت."

 

کنار آمدن با سختی‌ها در یک مسیر مثبت نیازمند دو قسمت نهایی بالای هرم موفقیت مربی وودن، اعتقاد و شکیبایی، است. ما باید همان‌گونه که مربی گفت به یاد داشته باشیم که، "قرار گرفتن در مقابل سختی‌ها و مشکلات، حالتی است که هر فرد به آسانی می‌تواند با آن‌ها با خود آشنا شود، به ویژه هنگامی که از تحسین‌کنندگان رهایی یابد."

 

منبع: Success

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1397 ساعت: 4:55 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا خودکفایی «استقلال» را کم می‌کند؟!

چرا خودکفایی «استقلال» را کم می‌کند؟!

 

 

امیر ناظمی

 

ما نسل عادت کرده به جشن‌های خودکفایی بودیم؛ از خودکفایی گندم تا پیکان! برای ما بدیهی بود که برای حفظ استقلال باید از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را تولید کنیم. ما تازه سال‌های انتهای دهه‌ی ۷۰ بود که فهمیدیم خودکفایی در همه‌ی امور امکان‌پذیر نیست. با خودکفایی خداحافظی کردیم، هم ما مردم، هم آن سیاستمدارها؛ چون فکر می‌کردیم نمی‌شود! نه اینکه راه حل خوبی نیست!

 

بعد شروع شد به تهیه فهرستی از کالاهای استراتژیک که فکر می‌کردند باید در آن‌ها خودکفا شویم. گندم در این فهرست بود به اسم امنیت غذایی؛ یا بنزین و خودرو بخاطر سهم اشتغال بالا. ما از ترس تحریم، از ترس کابوس جنگ با عراق، ما به هزار دلیل دنبال استقلال از طریق خودکفایی بودیم.

 

برای من گذشت و گذشت تا در مدل‌سازی‌ها رسیدم به مفهوم «استقلال»! از دید منی که بزرگ‌شده در این دوره‌ها بودم، استقلال یعنی «کمترین میزان تاثیرپذیری از دیگران» یعنی هرچقدر کسی نتواند بر تصمیمات من اثر بگذارد من مستقل‌تر هستم؛ یعنی اگر آمریکا و اروپا روی فعالیت‌های من اثر نگذارند من استقلال بیشتری دارم.

 

اما از دید کتاب‌ها و مدلسازی‌هایی که داشتم در دانشگاه تدریس می‌کردم، «استقلال» از «نسبت وابستگی دیگران به من به وابستگی من به آن‌ها» به دست می‌آمد؛ یا برابر بود با «نسبت تاثیراتی که من بر دیگران می‌گذارم به مجموع تاثیراتی که میگذارم و می‌پذیرم».

 

در این تعریف اگر من کشوری باشم که دیگران به من وابسته نیستند؛ من مستقل نیستم! و البته قدرت هم ندارم!

 

البته در مدل‌سازی‌های پیچیده‌تر، هم تعریف «استقلال» و هم تعریف «قدرت» پیچیده‌تر می‌شدند، اما در همه‌ی آن‌ها مدام نقش تاثیرگذاری‌ها در تعریف «استقلال» بیشتر می‌شد!

 

از دید مدلسازی‌های جدید، بازیگری که در یک سیستم «استقلال» داشت، بازیگری بود که باید تاثیرگذار می‌بود، وگرنه هر چقدر هم تاثیرپذیری‌اش را از سایرین کم می‌کرد، مستقل نمی‌شد.

 

 

استقلال و تحریم‌ها

 

بسیار نوشته شده که چرا اینقدر ما راحت تحریم می‌شویم؟ پاسخ اما دقیقا برمی‌گردد به دلیل همین درک نادرستی است که از مفهوم استقلال داریم.

 

بازیگر مستقل یا دارای قدرت، قابل حذف شدن از سیستم نیست. یعنی کشوری که ۱۰۰ میلیارد دلار وارد می‌کند و ۱۰۰ میلیارد صادر می‌کند؛ خیلی قوی‌تر از کشوری است که نه وارداتی دارد و نه صادراتی! کشور اول را نمی‌شود از جهان حذف کرد و دومی را می‌شود!

 

بگذارید چند واقعیت ببینیم:

 

 

1 ما ایرانی‌ها فکر می‌کنیم چون سالیانه حدود ۳ میلیارد یورو از آلمان واردات داشته‌ایم؛ خیلی شریک جذابی برای آلمانی‌ها هستیم؛ اما یادمان می‌رود که صادرات آلمانی‌ها حدود ۱۳۵۰ میلیارد است و این یعنی سهم ما حدود ۰.۰۰۲ است! یعنی قابل صرف نظر!

 

2 سهم ایران در چند سال گذشته کمتر از ۰.۰۰۱ از کل صادرات چین بوده است و سهم ایران در واردات این کشور نیز کمتر از ۰.۰۰۹! یعنی سهم ما تقریبا در اقتصاد چین آن‌قدر ناچیز است، که می‌شود درنظر نگرفت!

 

این‌ها واقعیت‌هایی هستند که معنایش متاسفانه در همان تفاوت فهم‌مان از مفهوم استقلال نشات گرفته است. ما موفق شده‌ایم تاثیری‌پذیری خود را از دیگران کم کنیم؛ اما ما به سادگی در معادلات جهانی نادیده گرفته می‌شویم؛ چون تاثیرگذاریمان هم به اندازه‌ی تاثیر‌پذیری‌مان ناچیز است!

 

 

تغییر دیدگاه

 

وقتی به شاخص‌های جهانی دقت می‌کنیم، در بسیاری از این شاخص‌ها «واردات» یک معیار مطلوب است! بله واردات اگر در صنایع پیشرفته و کالاهای سرمایه‌ای باشد، و اگر همراه با صادرات بالا باشد، یک معیار خیلی خوب است. ما هنوز افتخار می‌کنیم به کاهش واردات بدون آن‌که توجه کنیم به سایر جنبه‌ها!

 

ما بیش از هر چیز نیاز داریم تا به بازتعریف مفاهیمی اقدام کنیم، که میراث دنیای ماقبل جهانی‌شدن است! ما نیاز داریم تا دوباره در خصوص بسیاری از چیزهایی که بدیهی می‌دانیم، فکر کنیم!

 

ما اگر واردات بالا و صادرات بالا داشتیم، هرچند تفاضلش همین مقدار اکنون بود، حتما بیش از وضعیت فعلی‌مان تاثیرگذار بودیم و این یعنی به راحتی قابل صرف نظر کردن نبودیم! یعنی به راحتی نمی‌شد با یک امضا تحریم‌مان کرد!

 

در دنیای امروز، هیچ رابطه‌ای یک‌طرفه نیست. نمی‌شود تنها تاثیرگذار بود و هیچ وابستگی نداشت. مهم آن است که بیش از آن که وابسته به دیگران باشیم، آن‌ها به ما وابسته باشند.

 

دستیابی به استقلال تنها از طریق این توازن ایجاد می‌شود؛ وگرنه اگر به هیچکس وابسته نباشیم و دیگران هم به ما وابسته نباشند؛ همگی برای حذف شدنمان توافق دارند!

 

یعنی حتی اگر خودکفایی امکان‌پذیر هم باشد، قدرت و استقلال ما را افزایش که نمی‌دهد، بلکه کاهش می‌دهد!

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 8 / 3 / 1397 ساعت: 6:20 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه درخواست افزایش حقوق موفقیت آمیزی داشته باشیم؟

چگونه درخواست افزایش حقوق موفقیت آمیزی داشته باشیم؟

 

 

درخواست پول کردن کار سختی است زیرا از طرفی دوست ندارید ناسپاس، پر توقع و سمج نشان داده شوید و از طرف دیگر اگر بدانید جواب تان «خیر» است هرگز آن را مطرح نخواهید کرد.

 

شما با این که فکر می کنید ارزش تان بیشتر است یا به پول بیشتری نیاز دارید، هرگز درخواست افزایش حقوق تان را مطرح نکرده و هرگز آن را دریافت نمی کنید.

 

این رفتار به همین شکل ادامه می یابد تا اینکه به دنبال موقعیت بهتر آنجا را ترک می کنید. هفته ها به دنبال کار می گردید و سختی های زیادی می کشید. یا کار ایده آل را به دست می آورید یا خیر. این احتمال 50-50 است. به جای این کار می توانید با رعایت نکات زیر درخواست درستی ارائه داده و با افزایش حقوق تان از اتاق مدیر بیرون بیایید.

 

در زمان درست اقدام کنید
بیشتر مردم در زمان نادرستی این درخواست را ارائه می دهند. برای مثال زمانی که از شرکت ناراضی هستند یا می خواهند آنجا را ترک کنند. آنها به دنبال دلیل دیگری برای ماندن هستند و آن دلیل پول است. در این هنگام طرز تفکری که فرد با آن وارد اتاق مدیر می شود این است که «آنها قدر من را نمی دانند» و این فکر منفی او را به هیچ جایی نمی رساند. بهترین زمان برای درخواست افزایش حقوق زمانی است که کاری را به شکل مناسب انجام داده اید و رئیس تان از آن خوشحال است.

تنها زمانی درخواست کنید که همه چیز عالی پیش رفته است.

 

 

باید زمان بندی تان را با شرکت هماهنگ کنید. مثلا در آخر سال که بودجه ی سال بعد شرکت را می نویسند زمان مناسبی برای این کار نیست. وقتی که به شما مسئولیت بیشتری داده می شود یا کار بزرگی انجام می دهید بهترین زمان برای این درخواست است زیرا مدیر به خوبی به ارزش های شما آگاه شده است.

 

ارزش خود را بدانید
به یاد داشته باشید که هرگز با خواستن پول بیشتر نمی توانید به آن دست پیدا کنید. همه می خواهند پول بیشتری داشته باشند. از این رو باید تحقیق کنید. آیا کسانی که سطح مهارت های شان مانند شماست نیز همین مقدار پول دریافت می کنند؟ بهتر است درخواست تان منطقی باشد.

 

باید مانند مدیر تان فکر کنید. آیا توانسته اید کار مؤثری برای شرکت انجام دهید؟ مشتری ها از رفتار شما راضی هستند؟ آیا ایده ی پول آوری به شرکت ارائه داده اید؟ چه کاری برای شرکت کرده اید؟ اگر مدیر متوجه این کارهای شما نشده، وظیفه ی شماست که او را با این حقایق رو به رو کنید.

 

کنترل تان را از دست ندهید
داد نزنید و از تهدید یا لغات بد استفاده نکنید. باید شخصیت عالی و متعهدی را به مدیرتان نشان دهید. با رعایت اخلاق، نتیجه ی بهتری عایدتان خواهد شد.

 

مسئولیت بیشتری قبول کنید
هر شرکتی باید کارهای مشخصی را به پایان برساند و حقوق کارمندانش را پرداخت کند. شاید اگر مسئولیت بیشتری را قبول کنید بتوانید نیاز شرکت به استخدام دیگری را رفع کرده و حقوق بیشتری دریافت کنید. با این کار هم شرکت لازم نیست پول بیشتری برای استخدام فرد جدید پرداخت کند هم شما به حقوق بیشتری دست می یابید.

 

اگر جواب «خیر» است دست خالی بیرون نیایید!
اگر همه ی این استراتژی ها با شکست مواجه شد مطمئنا در موقعیت سنگینی خواهید بود. از مدیر بپرسید که شما را راهنمایی کند که چه کاری می توانید انجام دهید تا در آینده به حقوق بیشتری دست پیدا کنید. با این کار سنگینی فضا از بین می رود.

 

درخواست افزایش حقوق کار آسانی نیست اما با رعایت این نکات می توانید شرایط خوبی فراهم کرده و شاید بار دیگر راحت تر این درخواست را ارائه دهید.


/یادانه

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 7 / 3 / 1397 ساعت: 9:56 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آقا اجازه میشه مقاله ننویسیم؟!

آقا اجازه میشه مقاله ننویسیم؟!

 

 

سلام آقا، می دانم که آن بالا بالاها نشستی و این شکوایه من به دست تو نمی رسد، اما خواستم بنویسم و در بایگانی نوشته جات بی ارزشم قرار دهم که حداقل کمی دلم خنک شود.

 

آقای وزیر همین الان که این نامه را می نویسم بند بند ستون فقراتم می خواهد از هم جدا شود. یک خط می نویسم و یک دقیقه گردنم را محکم فشار می دهم تا کمی دردش فرو بنشیند. من یک استاد تازه استخدام شده در یکی از همین دانشگاه های بزرگ و کوچک کشورم. بماند که امثال ما چه کشیدیم تا وارد دانشگاه شدیم که اگر بخواهم بگویم یک مجلس روضه است با مثنوی هفتاد غم.

 


اصلا راستش را بخواهید مشکل من سر همین هیات علمی بودن است که تا نیامده بودم یک درد بود و الان هزار و یک درد. سی سال آزگار کتاب و دفتر به دست از این کلاس به آن کلاس خزیدیم. کنار خیابان آنقدر منتظر مینی بوس دبیرستان می شدیم که سوز کشنده ی زمستان روی سیبل های کم پشتمان قندیل می بست، حالا هم بعد سی سال که تازه باید این باغ ثمره بدهد، خودم نمی دانم با خودم چند چندم؟

 

اینجا همه می گویند عیار یک استاد خوب را با مقالاتش می سنجند، یعنی روز حساب کشی (تمدید حکم و ارتقاء و ...) یک ترازو می آورند چقدررر. یک طرفش تو را می گذارند و یک طرفش مقالاتت را. و وای به حالت اگر کفه تو سنگین تر بشود. پدرسوخته ی اهمال کار. پول می گیری مقاله نمی نویسی؟؟. می دهیم پدر پدر پدرت را در بیاورند. دو تا مقاله نوشته ای آن هم Q2؟؟، بخورد توی سرت.

 

راستش آقای وزیر من خیلی هم مقاله نوشتنم بد نیست. یعنی اگر بیافتم روی دور، آی مقاله می نویسم که بیا و ببین. از اینجا می کنم می چسبانم به آنجا و از آنجا می کنم می چسبانم به اینجا، بعد می شود دو تا مقاله، اسم اولی را می گذارم «واکاوی نقش اینجا در آنجا» و اسم دومی را می گذارم «بررسی تاثیر آنجا در اینجا». شما که غریبه نیستی، بگذار اصل داستان را برایتان بگویم: بعد یک مدت همین طور این ها پف می کنند و بزرگ تر می شوند. می دانی در اقتصادِ امروز ما چه چیزی ترسناک تر از همه چیز است؛ نقدینگی در جامعه که هر روز هم پف می کند.

 


می ترسم علم ما هم آنقدر پف کند که یک روز کار دستمان بدهد.

 

از بحث خارج نشویم آقای وزیر، حقیقتش من دلم می خواست برخی کلاس هایم را روی چمن های محوطه دانشکده برگزار می کردم، دلم می خواست در طول سال به حداقل یک استارت آپ کمک می کردم تا راه بیافتد، دلم می خواست می رفتم از روی علاقه چندتا کار اجتماعی انجام می دادم، اما مگر این ستون فقرات لعنتی می گذارد، امانم را بریده.

 

رفتم پیش متخصص، شغلم را پرسید، گفتم مقاله نویسم. کمی دلش به حالم سوخت، یک سری تمرین ورزشی داده که ما بین کار انجام دهم. عکسش را پایین همین نوشته گذاشتم گفتم شاید به درد کسی بخورد.

 

 راستش من دلم می خواست وقتی می میرم یک سری آدم واقعا ناراحت شوند. نه به خاطر چشم و ابروی نداشته ها، ما که آرتیست نیستیم. به خاطر کارهای معنادارم. اما حالا که فکر می کنم می بینم بهتر است وصیت کنم مقالاتم را در روز خاکسپاریم پرینت بگیرند حداقل همین عده اندکی که احتمالا می آیند، موقع نشستن بگذارند زیر پایشان که نشیمنگاهشان خاکی نشود.

 

دکتر محسن طاهری
آینده پژوه و عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 7 / 3 / 1397 ساعت: 9:53 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

کلیدهای طلایی شروع یک رابطه کاری موفق

کلیدهای طلایی شروع یک رابطه کاری موفق

 



چه اعتراف کنیم و چه نکنیم، طبیعی است همه ما به کسانی که مثل ما فکر می‌کنند علاقه داریم. آشنا بودن، ارتباط و گفت‌وگوی کلیشه‌ای را به دنبال دارد، اما شباهت داشتن به ارتباط عمیق منجر می‌شود. دانشمندان علوم اجتماعی سال‌ها مساله «شباهت‌دوستی» را در روابط مختلف انسانی بررسی کرده‌اند.


مغز ما به سرعت شیوه‌ای که هر چیزی را با هم مقایسه می‌کنیم، پردازش می‌کند. «آیا سن و جنسیت طرف مقابل با ما یکی است؟ آیا از یک قوم یا همشهری هستیم؟»

 

شباهت‌دوستی در پی یک سری اهداف مفیداست که از جمله آنها می‌توان به برقراری ارتباطات سریع با غریبه‌ها اشاره کرد. اما این موضوع یک جنبه منفی هم دارد و آن اینکه می‌تواند دنیاهای اجتماعی افراد را محدود کند. همچنین شباهت‌هایی که در ویژگی‌های سطحی وجود دارد – مثل نژاد و قومیت – می‌تواند اختلاف ایجاد کند.

 

رینا برندز، استادیار رفتار سازمانی در مدرسه کسب‌وکار لندن می‌گوید: «در ابتدا، به خاطر ویژگی‌های جمعیت‌شناختی مشترک با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم. اما هرقدر بیشتر تعامل می‌کنیم، شباهت‌های ما بیشتر می‌شود و بیشتر جذب هم می‌شویم.» این اثر دینامیک، گروه‌های متراکمی از افراد مشابه به هم را در سازمان‌ها ایجاد می‌کند.

 

از سوی دیگر، ایجاد یک شبکه متنوع مزایای زیادی به همراه دارد؛ از جمله اطلاعات جدید، چشم‌اندازهای تازه، افزایش خلاقیت و تشخیص فرصت.


دکتر برندز می‌گوید: «تنوع در شبکه‌های اجتماعی کاری ما می‌تواند روابط را تقویت کند. اصل شباهت‌دوستی یعنی افراد در گروه‌های منسجم با هم تعامل برقرار می‌کنند، اما تناقضی که وجود دارد این است که این گروه‌های منسجم جوامع شکننده‌ای ایجاد می‌کنند، چون هیچ پلی بین آنها وجود ندارد.»
این موضوع در محیط کار معنای بیشتری پیدا می‌کند و شرکت‌هایی که زیر گروه‌های به هم‌ مرتبط‌تری دارند، بهتر می‌توانند از بحران‌ها عبور کنند.

 

دکتر برندز سه فاکتور را که مانع تشکیل شبکه‌های متنوع در محیط کار هستند شناسایی کرده است:

 

 

1  ساختار: در جمعیت‌های نامتوازن که برخی گروه‌های خاص بر دیگران تسلط دارند، شباهت‌دوستی رایج‌تر است. چیدمان سازمانی و جریان کار هم می‌تواند تاثیرگذار باشد. مثلا اگر میز شما در گوشه‌ای تاریک و دور قرار گرفته، احتمال اینکه با افراد جدیدتر آشنا شوید، در مقایسه با کسی که دم در ورودی قرار گرفته، کمتر است.

 

2  خودتان: ارتباط برقرار کردن زمان‌بر است. اما برای داشتن یک شبکه عمیق، به روابط قوی‌تر و نزدیک‌تر نیاز دارید. یک شبکه هسته‌ای ۸ تا ۱۰ نفر را شامل می‌شود.

 

3  دیگران: توانایی شما برای برقراری ارتباطات تازه به واکنش دیگران هم بستگی دارد. اولویت‌های ابتدایی شما بر مبنای شباهت با طرف‌های مقابل است و سپس اولویت‌های افرادی که می‌خواهید با آنها ارتباط داشته باشید مطرح می‌شود.

 

 

برقراری رابطه با افرادی که از نظر جمعیت‌شناختی با ما شباهت ندارند، باعث می‌شود به اطلاعات جدید و چشم‌اندازهای مختلف دسترسی پیدا کنیم. اگر خواهان شبکه‌های متفاوت هستید، نکات زیر را مدنظر قرار دهید:

 

 

مدیریت کردن با سرمشق. مدیران همیشه این فرصت را دارند که دینامیک‌های درون‌گروهی و برون‌گروهی را تغییر دهند. مدیران می‌توانند به جز سن و جنسیت و قومیت، از ویژگی‌های متنوع‌تری مثل عضو یک گروه بودن، دفاع کنند.

 

حل کردن یک موضوع. دکتر برندز می‌گوید اینکه مستقیم به افراد بگوییم با هم ارتباط برقرار کنند، چندان موثر نیست. حل کردن یک مشکل و پیوستن به یک پروژه، روش موثرتری برای رونمایی از شباهت‌های عمیق و شکل‌دهی روابط متنوع است.

 

تشکر از لطف دیگران. جمله «من مدیون شما هستم» روش خوبی برای شروع یک رابطه کاری است. لطف کردن یا تشکر از لطف دیگران به فرآیند اعتمادآفرینی کمک می‌کند و نشان می‌دهد برای فردی که می‌خواهید با او ارتباط برقرار کنید، ارزش قائل هستید.

 

منبع: London Business School

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 7 / 3 / 1397 ساعت: 9:49 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا پول در اقتصاد به چرخش در نمی آید؟!

چرا پول در اقتصاد به چرخش در نمی آید؟!

 


دکتر محسن رنانی

 

اقتصاد ایران در حال حاضر همزمان سه رکود اقتصاد کلانی(توان تولید ثابت است، ولی کمتر تولید می‌شود و از ظرفیت موجود کمتر استفاده می‌شود)، رکود ساختاری (توان تولید وجود دارد، ولی ساختار روابط بخشهای اقتصادی برای هم مانع و محدودیت تولید می کنند) و رکود نهادی (خصوصیات کیفی و رفتارهای توسعه یافته ترک می‌شود) را دارد. بعلاوه با دو رکود خارجی دیگر شامل کاهش قیمت نفت و رکود اقتصادی جهانی دست و پنجه نرم می کند.

 

از این پنج دسته رکود فقط یکی به لحاظ تئوریک در اختیار دولت است. (ساختاری و نهادی دست دولت نیست و دو سطح هم که خارجی است.) اقدام برای رفع رکود نیازمند سلسله تصمیماتی است که این تصمیمات اقتصادی در سه سطح شامل تصمیمات بخش خرد (هریک از بنگاهها) ، تصمیمات کلان اقتصادی (بیشتر منظور تصمیمات و اعمال سیاست های مالی و پولی است) و تصمیمات بخش عمومی است.

 

در بخش رکودهای اقتصاد کلانی ؛ انتظار می رود رکودهای اقتصاد کلانی با تصمیمات دولت کنترل شوند. این رکود در کوتاه مدت برای اقتصاد ایران حدود یکسال است و حال آنکه رکود کوتاه مدت در اقتصادهای توسعه یافته سه ماه است. رکودهای ساختاری به 2 یا 3 سال برای تغییر ساختار نیاز دارند، تا حل شوند.

 

نهادها در بلند مدت شکل می گیرند، رکودهای نهادیهم به زمان بیشتر نیاز دارند و گاهی هم هرگز حل نمی شوند. رشد و رونق به معنای گردش بیشتر و سریع تر پول در چرخه اقتصاد کلان است. حالا چرا هر یک از بخش های بنگاه ها، خانوار، بازارهای مالی، دولت، خارجی ها اقدام به باز کردن شیرفلکه پول نمی‌کنند و پول خرج نمی کنند؟ بنگاهها می گویند؛ برای خرج کردن باید بفروشیم و مطالبات را وصول کنیم. این واحد ها به اندازه کافی وام دارند و گرفتن وام جدید برای مخارج توجیهی ندارد، اما خانوارها در این رابطه می گویند ؛ بیکار هستیم و حقوق دریافتی هم کافی نیست. از سوی دیگر ، نظام مالی اظهار می دارد که باید تا 70 درصد سپرده ها وام بدهیم، ولی همین الان 120 درصد سپرده ها وام داده ایم و بیش از این امکان پذیر نیست.

 

خارجی ها اما عنوان می کنند که می توانیم از دو راه پول تزریق کنیم ؛ جنس بخریم، ولی کیفیت و مزیت قیمتی ندارد و خرید به صرفه نیست و یا وام بدهیم. در نهایت دولت در این رابطه در حال حاضر تنها کاری که می‌تواند بکند، چاپ پول است که یک راه حل کوتاه مدت تورم زاست.

 

عدم توجه به وجود بحران یکی از بزرگترین مسائل کشور است . ویژگی خوب ما این است که در بحران خوب تصمیم می گیریم به شرطی که قبول کنیم که در بحرانیم. هم اکنون تنها ابزار دولت که ابزارهای پولی و مالی است ، کند است. بسیج ملی و یک فرمانده در قرارگاه اقتصادی می خواهیم که این فرمانده باید به اقتصاد افق بدهد و منازعات خطرناک سیاسی باید متوقف شود. تسهیل ورود سرمایه ایرانی های خارج از کشور باید برقرار شود.

 

رکود، خشکسالی و فساد اصلی ترین مسائل این کشور بوده و این در حالی است که در کوتاه مدت دولت فقط یک راه دارد و آن انتشار پول است که تورم زاست.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 6 / 3 / 1397 ساعت: 8:14 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

برگه تقلب مدیریت زمان برای مدیران

برگه تقلب مدیریت زمان برای مدیران

 

 

1  ابتدای هفته تمام کارهای مهمی که باید طی هفته انجام شود را بنویسید.
حداقل یک کار غیرفوری در فهرستان بنویسید که باعث رشد یا بهبود کارتان می‌شود.

 

2  هر روز صبح، ۳ کار مهم آن روز را مشخص کنید.
کارهای مهم کارهایی هستند که انجام آن‌ها تاثیری درازمدت بر شما و کارتان دارند.

 

3  قبل از انجام هر کاری از خود بپرسید:
آیا فقط خودم از عهده این کار بر می‌آیم؟
یا شاید بتوان این کار را واگذار کرد و به کار مهم‌تری پرداخت.
کارها را تا جای ممکن واگذار کنید.

 

4  قبل از شروع هر کاری زمان تقریبی آن را مشخص کنید و از یک شمارنده معکوس⏱ استفاده کنید.
می‌توانید از نرم‌افزارهای رایگان مثل Free countdown timer استفاده کنید.

 

5  کارهایی را مشخص کنید که می‌توان از انجامش صرفنظر کرد.
برخی کارها قابل حذف هستند و شاید صرفا به این دلیل که سال‌ها است آن کارها را انجام دادهایم، آن‌ها را ادامه می‌دهیم!

 

6  زمان انجام کارهای مهم را به ۹۰ دقیقه محدود کنید.
اگر نود دقیقه به طور پیوسته کار کنید بالاترین عملکرد ممکن را خواهید داشت.

 

7  قبل از شروع هر کار مهم تمام موارد لازم را آماده کنید تا هنگام کار بتوانید پیوسته و بدون وقفه کار کنید.

 

8  از مدل زندانی و اعدام استفاده کنید.
در انجام هر کار فرض کنید شما زندانی هستید و به شما مثلا ۹۰ دقیقه وقت داده‌اند که کار را تمام کنید.
یا کار تمام می‌شود یا اعدام می‌شوید!

 

9  هر روز حداقل نیم ساعت را به برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت و همچنین بلندمدت اختصاص دهید.
مثل افرادی نباشید که بدون آنکه تبر خود را تیز کنند فقط هیزم خورد می‌کنند و بازده پایینی دارند!

 

 جلوی وقفه‌ها را بگیرید.
قبل از انجام کار مهم به همکاران بگویید کارتان را قطع نکنند.
همچنین تمام موارد حواس‌پرتی مثل موبایل و … را از خود دور کنید.
یادتان باشد شما زندانی هستید و نمی‌خواهید اعدام شوید!

 

ژان بقوسیان، مدیر سبز

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 6 / 3 / 1397 ساعت: 8:6 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

هزینه های اولیه‌ استارتاپ را به چه مواردی تخصیص بدهیم؟

هزینه های اولیه‌ استارتاپ را به چه مواردی تخصیص بدهیم؟ 

 

 

 مهدی زارع سریزدی

 

هزینه‌های اولیه‌ی استارتاپ باید با دقت و برنامه‌ریزی کامل انجام شوند چرا که سرمایه‌ی این شرکت‌ها در ابتدا محدود بوده و فرصت اشتباه به موسسان نمی‌دهد.

 

بوت‌استرپینگ یکی از بهترین و کارآمدترین روش‌‌های سرمایه‌گذاری استارتاپ در روزهای اولیه‌ی تاسیس است. البته این راهکار دشوارترین روش نیز محسوب می‌شود چرا که منابع مالی، زمان، تیم، نیروی انسانی و بسیاری منابع در آن بسیار محدود هستند. بوت‌استرپینگ اعتبار موسس و کنترل او روی استارتاپ را نیز افزایش می‌دهد؛ چرا که بدون وجود سرمایه‌گذاران یا مدیران بالادستی، به‌تنهایی تصمیم‌گیری می‌کند.

 

بوت‌استرپینگ به‌معنای راه‌اندازی استارتاپ با سرمایه‌ی شخصی و حداقل هزینه‌ها است
نکته‌ی اساسی در زمانی که سرمایه‌ی اولیه‌ی استارتاپ کم است یا به روش بوت‌استرپینگ کار می‌کند، انتخاب زمینه‌ی مناسب برای هزینه کردن سرمایه است. چرا که در این سبک از مدیریت استارتاپ اگر هزینه‌ها به درستی انتخاب نشوند، ممکن است موسس استارتاپ سرمایه را در مسائلی بی‌اهمیت هزینه کند و از سرمایه‌گذاری در بخش‌های با بازدهی بلندمدت غافل شود. در ادامه‌ی این مطلب زومیت به بررسی چهار زمینه‌ای می‌پردازیم که موسسان استارتاپ باید سرمایه‌ی خود را در آنها هزینه کنند.

 

 ابزارهای مناسب
استارتاپ نیز مانند هر کسب‌وکار دیگر به ابزار مناسب احتیاج دارد. این ابزارها بسته به نوع شرکت می‌تواند نرم‌افزاری، سخت‌افزاری یا ابزارهای تولیدی باشد. به هر حال ابزار مناسب علاوه بر تضمین کیفیت خوب محصول نهایی، افزایش بازدهی و کارایی و کاهش هدررفت منابع را به همراه خواهد داشت.

 

 ابزار آلات
حتی اگر محصول شما یک سرویس باشد، ابزارهای مناسب برای آن حیاتی هستند. کیفیت ایده‌ی شما، همچنین مالکیت معنوی آن و تمایز شما از بازار همگی در راه‌اندازی استارتاپ مهم هستند؛ اما اگر بازدهی اجرای ایده مناسب نباشد، تمامی این موارد بی‌فاید خواهند بود.

 

همان‌طور که اشاره شد در هزینه کردن سرمایه باید دقت به خرج دهید. پس در انتخاب و خرید ابزارها نیز حساس باشید. خرید آخرین مدل ابزارها با بیشتری امکانات، برای استارتاپ مناسب نیست. باید به دنبال مواردی باشید که قطعا نیازهای شما را به بهترین نحو برطرف کنند. امکانات اضافه، به‌معنای هزینه‌ی اضافه خواهند بود و شما را از هدف اولیه یعنی هزینه کردن هوشمندانه دور می‌کنند. در نهایت به این نکته توجه کنید که هر خرید در این مرحله، یک سرمایه‌گذاری است و قطعا باید سرمایه‌گذاری با بیشترین نرخ بازگشت را انتخاب کنید.

 

 فضای کاری مناسب
موسسان و کارمندان شرکت‌های نوپا بسیار بیشتر از رقبای باسابقه‌ی خود در محیط کار می‌مانند. آنها وظایف و کارهای زیاد و زمان کمی برای انجام آنها دارند. در نتیجه در قدم اول باید به دنبال محل کاری راحت و ترجیحا جذاب باشید. البته محیط کار استارتاپ نباید آن‌چنان لوکس بوده یا تصویری بسیار بزرگتر از وضعیت کنونی استارتاپ را نشان دهد. همین که شما و همکاران از کار در آنجا راضی باشید، به هدف اولیه رسیده‌اید.

 

 راحتی محل کار مهم‌تر از زیبایی و لوکس بودن آن است
علاوه بر انتخاب محل، وسایل دفتر کار نیز باید با دقت انتخاب شوند. میز، صندلی، نورپردازی، کمد و مواردی از این دست باید به بهترین نحو گزینش شوند تا فضایی ارگونومیک برای کارمندان ایجاد شود. نکته‌ی حیاتی در این بخش این است که به دنبال جلب توجه دیگران نباشید. محیط کاری هزینه‌ای است که به راحتی می‌تواند شما را گرفتار کند و بخش عظیمی از سرمایه را ببلعد. تنها زمانی که استارتاپ شما ارتباطات متعددی با افراد بیرون داشته و نیاز به جلسات متعدد داشته باشید، می‌توان محیط کار را کمی لوکس‌تر و گران‌تر انتخاب کرد.

 

موارد تاثیرگذار روی مشتری
این بخش به طور خلاصه مشخص می‌کند که سرمایه‌ی استارتاپ در تمام موارد باید در جایی هزینه شود که روی مشتری تاثیر می‌گذارد. به‌عنوان مثال افزایش انگیزه‌ی تیم نیز روی محصول نهایی و در نهایت روی مشتری تاثیر می‌گذارد؛ پس در این دسته‌بندی قرار می‌گیرد. همیشه پیش از تصمیم برای هر هزینه‌ی جدید، این سوال را از خود بپرسید: «آیا روی تجربه‌ی مشتری تاثیر می‌گذارد؟»

 

اگر پاسخ سوال بالا مثبت بود، مراحل بعدی آسان خواهند شد. باید بازگشت این سرمایه‌ی جدید را برای خودتان مشخص کنید. به بیان دیگر پس از رسیدن محصول به مراحل اولیه، هرگونه هزینه‌ی جدید برای بهبود آن باید به سود مشتری باشد تا در نهایت سود شما را نیز افزایش دهد. در غیر این صورت شما در حال خرج کردن بی‌دلیل سرمایه هستید که برای هیچ استارتاپی خوب نیست.

 

 مدیریت تیم

همه‌ی کارشناسان کسب‌وکار در اهمیت تیم برای رشد استارتاپ هم‌عقیده هستند. شما هرچقدر هم که فردی سختکوش و باانگیزه باشید، در ادامه‌‌ی مسیر به کمک نیاز خواهید داشت. این کمک می‌تواند به شکل استخدام نیروهای آزادکار یا نیروهای ثابت باشد. به هر حال این هزینه، بخشی است که باید با دقت به آن پرداخته شود.

 

 باارزش‌ترین سرمایه‌گذاری استارتاپ روی اعضای تیم انجام می‌شود
اکثر موسسان استارتاپ تجربه‌ی استخدام دیرهنگام نیرو را دارند. آنها با تصور صرفه‌جویی، زمان استخدام را عقب انداخته‌اند و در نهایت سرعت رشد خود را نیز کاهش داده‌اند. در نتیجه انتخاب زمان صحیح برای جذب نیرو از چالش‌های اساسی شما خواهد بود. استخدام نباید در زمانی انجام شود که سرتان شلوغ است؛ چرا که یک موسس استارتاپ همیشه کارهای زیادی برای انجام دارد. در مقابل بهترین زمان وقتی است که نیاز به انجام وظیفه‌ای هست و شما مهارت کافی برای انجام آن را ندارید. مدیر فروش، برنامه‌نویس، مدیر امور مالی و مواردی از این دست، قطعا جزو نیازهای اولیه‌ی شما خواهند بود. فراموش نکنید که نیروی کاری مناسب، بهترین سرمایه‌گذاری برای استارتاپ است.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 6 / 3 / 1397 ساعت: 7:59 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

20 عادت فروش که باید حذفشان کرد

20 عادت فروش که باید حذفشان کرد

 

 

پائولو کوئیلو می گوید: همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم.

 

20 عادت در حوزه فروش و بازاریابی که تاثیر نامناسب بر روی کار دارند که اگر آنها را اصلاح نکنید، نمی توانید در مسیر پیشرفت گام بر دارید:

 



1) فقدان یا عدم توجه به اعتبارسنجی


2) به تاًخیر انداختن مشتری یابی


3) عجله کردن در مرحله معرفی


4) استفاده از موضوعات بی ربط در گفت و گو با مشتری


5) عدم به روز رسانی مهارت های فروش


6) وابستگی به یک مشتری بزرگ


7) عدم محصول شناسی


8) بیشتر از گوش کردن، حرف زدن


9) نگاه صرفا کمی به فروش


10) عدم تبدیل ویژگی ها به منافع


11) ترس داشتن از قیمت


12) عدم پیگیری


13) عدم شناخت مشتری


14) عدم شخصی سازی پیام


15) اشتباه در گفتن یا نوشتن اسم مشتری


16) استفاده از واژه های ناآشنا برای مشتری


17) حدس زدن درباره خواسته مشتری


18) زیادی به بروشورهای فروش متکی بودن


19) نامنظم بودن


20) همیشه عذرخواهی کردن یا هیچ وقت عذرخواهی نکردن

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 6 / 3 / 1397 ساعت: 7:56 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا مردم علاقه دارند درباره مسایل پیش پا افتاده بحث کنند؟

چرا مردم علاقه دارند درباره مسایل پیش پا افتاده بحث کنند؟

 

 

نورس‌کوت پارکینسون، مورخ و نویسنده انگلیسی در سال ۱۹۵۷ «اصل پیش‌پاافتادگی» یا «قانون علاقه به چرندیات» را مطرح کرد. او متوجه شد مردم به موضوعات مبتذل و پیش‌پاافتاده ارزشی بیشتر از موضوعات تخصصی می‌دهند.

 

نظریه‌ی پارکینسون بر اساس مشاهداتش از کمیته مسئول تصویب طرح احداث یک نیروگاه اتمی بود. ماجرا از این قرار بود افراد کمیته اکثر وقت جلسات را صرف بحث روی موضوعات بیهوده و پیش‌پا افتاده و غیرمهم، ولی قابل فهم برای عوام کرده بودند. درباره امضای قرارداد ده میلیون پوندی ساخت راکتور ظرف ۲.۵ دقیقه گفتگو تصمیم‌گیری شد، اما کمیته روی پارکینگ دوچرخه‌ ۴۵ دقیقه بحث کرد تا میان پارکینگ «بهتر و راحت‌تر» یا «ساده‌تر و ارزان‌تر» تصمیم بگیرد، حال آنکه فرق دو حالت حدود ۵۰ پوند بود.

 

یک راکتور بقدری پیچیده و گران‌قیمت است که یک انسان معمولی قادر به درک آن نیست و تخصصی در مورد ساختار و تجهیزات آن ندارد، لذا به راحتی با جمع کنار می‌آید و برای اینکه احمق به نظر نرسد سکوت می‌کند. اما همه می‌توانند یک پارکینگ دوچرخه ارزان و ساده را در ذهنشان مجسم کنند و هرکسی می‌تواند یکی از آنها بسازد. در نتیجه افراد عادی برای اینکه در بحث حضور داشته و درتصمیم‌سازی نقش داشته باشند وارد این بحث کم ‌اهمیت شده و برنامه‌ریزی برای این موضوع ساده منجر به بحث‌های چرند بی‌پایان می‌شود و هرکسی می‌خواهد چیزی اضافه کند و سهم خودش را در تصمیم‌گیری کلان نشان دهد.

 

اصطلاح «ساختن پارکینگ دوچرخه» استعاره از بحث‌های بی‌اهمیتی است که منجر به مذاکرات گسترده می‌شوند، پای مردم و رسانه‌ها را به میان می‌ کشند و باعث غفلت از موارد مهم و اصلی می‌شوند، چرا که برای گفتگوی بی‌خاصیت طولانی در مورد موضوعات پیش‌پاافتاده مدرک و تخصص خاصی نیاز نیست و می‌توان تا پایان دنیا در مورد آن بحث کرد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 5 / 3 / 1397 ساعت: 8:27 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم