| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
۵ راه شگفتزده کردن مشتریان
قبل از شروع هر کاری، از خود بپرسید «آیا کاری که میکنید قابلیت تاثیرگذاری بر مشتریها را دارد؟» اگر نتوانید جواب این سوال را پیدا کنید، به احتمال زیاد کسبوکارتان مشتریان ثابتی نخواهد داشت.
تاثیرگذار بودن کسبوکارهای کوچک به قدری مهم است که باید یکی از اصلهای ارتباط شما و مشتریها باشد. چرا؟ زیرا اگر بتوانید آنها را تحت تاثیر قرار بدهید، مشتریهای ثابتی پیدا خواهید کرد که آنها نیز با تعریف کردن از برند شما باعث جذب مشتریهای جدید میشوند.
اکنون سوال اینجاست که چگونه مشتریها را تحت تاثیر قرار دهید؟ اگر شما مشتریهایتان را بشناسید، متوجه میشوید چه چیزی آنها را شگفتزده میکند. با توجه به نکات زیر، شما میتوانید عامل تاثیرگذار مخصوص کسبوکار خود را پیدا کنید.
1- استفاده از دستخط خودتان
چه چیزی به مشتریها نشان میدهد که شما برای آنها وقت بیشتری گذاشتهاید؟ یک دستنوشته!
ما این روزها به ندرت یادداشت یا دستنوشته دریافت میکنیم؛ اما حتما به یاد میآورید که وقتی از دوستان کارت پستال یا نوشتهای دریافت میکردید، چقدر هیجانزده میشدید.
یک فروشگاه آنلاین سفارش من را با این یادداشت تحویل داد: «ممنون وحید، امیدوارم از خریدت لذت ببری!» من بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم و به سرعت عکسش را در «اینستاگرام» به اشتراک گذاشتم. این کار نیازمند اختصاص دادن وقت بیشتر برای هر مشتری است اما نتیجه بسیار خوبی خواهد داشت.
2- اهمیت بستهبندی
در سال ۲۰۱۶، ۵۱ درصد از خریدها به صورت آنلاین بود. سفارشهای آنلاین باید برای مشتریها ارسال شوند، بنابراین بستهبندی آنها باید متفاوت باشد. کاری کنید که باز کردن بستهبندی به یک لحظه خاطرهانگیز تبدیل شود. زمانی که از یک شرکت محلی جواهری خریدم، آن را در یک کیسه کوچک که در جعبهای براق قرار داشت، به همراه یک بروشور کوچک درباره شرکت و چند برچسب تحویل دادند. همه چیز طوری طراحی شده بود که باز کردن بستهبندی را جذابتر کند. شما هم با دقت در بستهبندی میتوانید مشتریها را تحت تاثیر قرار دهید.
3- اعتماد به مشتری
گاهی اوقات اعتمادکردن به مشتریها میتواند بهترین راه برای تحت تاثیر قرار دادن آنها باشد. سرپرست بازاریابی ما، کوین اسرج، یک آباژور از یک شرکت لوازم خانگی خریده بود؛ بعد از باز کردن بستهبندی متوجه شد یکی از پایهها کمی آسیب دیده است؛ او با شرکت تماس گرفت، در حالی که هنوز تردید داشت، زیرا به احتمال زیاد باید برای برگرداندن آن بسته بزرگ به شرکت هزینهای پرداخت میکرد: اما در کمال تعجب آنها جنس جدیدی ارسال کردند و جنس قبلی را برای اثبات از مشتری نخواستند. آنها همه چیز را برای مشتری آسان کرده بودند. واضح است که این کار هر کسی را تحت تاثیر قرار میدهد و او را برای خریدهای بعدی مشتاقتر میکند.
4- هدیهها تاثیرگذارند
مردم عاشق وسایل مجانی هستند، اما تاثیر یک هدیه دور از انتظار و هوشمند بسیار بیشتر است. سال گذشته یکی از دوستانم دندان عقلش را کشیده بود. کشیدن دندان معمولا تجربه جالبی نیست اما بستهای که در روز بعد دریافت کرد این تجربه را برای او کمی خوشایندتر کرد. درون بسته یک کارت هدیه ده دلاری برای خرید ماست یخزده و یک یادداشت از دندانپزشکش بود. او نوشته بود که ماست یخزده به بهبود درد لثههایش کمک خواهد کرد. حتما شما میتوانید واکنش ما و دوستم را تصور کنید، بله ما بسیار شگفتزده شدیم.
5- و حالا کمی تفاوت
مردم زمانی تحت تاثیر قرار میگیرند که شما کارهای معمولی را به صورت خارقالعاده انجام دهید. همه ما از خراب شدن وسیله محبوبمان پس از کمی استفاده ناامید میشویم. معمولا مشتری باید به دنبال رسید خرید بگردد تا اگر کالا هنوز شامل گارانتی میشود آن را تعویض کند. اما یک کارخانه چاقوسازی در سندیگو (این کارخانه متعلق به دو فرد با تجربه است که برای ارتش چاقو میسازند) عکسالعمل متفاوتی دارد؛ آنها به محصولات خود اعتماد زیادی دارند، بنابراین چاقوهای آنها گارانتی مادامالعمر دارند؛ آنها با این تفاوت مشتریها را تحت تاثیر قرار میدهند.
/توسعه و اقتصاد
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
۸ دلیل که داشتن یک وبسایت مانع شما برای نابود کردن کسب و کارتان می شود :
۱- مشتریان توقع دارند شما سایت داشته باشید :
طبق آمارهای یک بررسی جهانی ۹۷ درصد مشتریان – فقط ۷۵ میلیون نفر در آمریکا – کالا یا خدمت مورد نیازشان را در اینترنت جست و جو می کنند، البته اگر بخواهیم منصف باشیم این عدد در ایران کمتر از ۹۷ درصد ولی همچنان قابل تامل است.
۲- حرفه ای تر دیده می شوید!
تمام شرکت های بزرگی که می شناسید وبسایت دارند و این به یک استاندارد حرفه ای بودن تبدیل شده، از طرفی زمانی که کسب و کار شما چندان بزرگ نشده داشتن یک سایت به شما کمک می کند مشتریان شما را به عنوان یک کسب و کار به رسمیت بشناسند، در چشم مشتریان مشروعیت و اعتبار کسب کنید و در صورتی که سایت خوبی داشته باشید حتی ممکن است کسب و کارتان بزرگتر از آنچه واقعا هست به نظر برسد.
۳- توانایی رقابت بیشتری پیدا می کنید :
اگر در بازار کسب و کار فعالیت می کنید، مسلما رقبایی هم دارید و احتمالا حداقل برخی از این رقبا وبسایت دارند، هیچ کس به طور قاطع نمیتواند بگوید وقتی یک نفر کالا و یا خدمات شما را در گوگل جستجو می کند در نهایت با چه کسی قرارداد خواهد بست ولی یک چیز واضح و قطعیست : آن شخص شما نخواهید بود!
۴- مشتری راحت تر است!
برای عموم مردم تماس گرفتن با یک شرکت برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد کالا یا خدمت مورد نظرشان آخرین راه حل است، ولی اکثر مردم با کمال میل حاضرند محتوای مفید، مستند و مرتب وبسایت همان شرکت را بخوانند و اطلاعاتی که لازم دارند را کسب کنند.
از طرفی دسترسی تمام وقت به سایت شما باعث می شود در زمان های عدم حضور شما یا زمان هایی که قادر به پاسخگویی نیستید سایت شما به عنوان سامانه پشتیبانی مشتریان ثانویه ی شما عمل کند، این بُعد از کاربرد سایت بازده ی چند برابری خواهد داشت اگر سایت شما محتوایی خوب، مفید و آگاهی بخش داشته باشد.
۵- مرزهای بازار خود را گسترش می دهید :
بالا بردن زمان فعالیت و دیده شدن شما تنها مزیت سایت در حوزه ی بازاریابی نیست، شما می توانید حوزه ی فعالیت خود را به آسانی گسترش دهید.
با داشتن یک وبسایت چند زبانه ی خوب شانس این را دارید که توسط مشتریان بالقوه خارج از حوزه ی مکانی فعالیت خود نیز شناخته شوید. شما بدون صرف زمان و هزینه ی زیاد قادر خواهید بود در بازار های کشور و یا حتی قاره ی همسایه حضور پیدا کرده و محصول خود را بفروشید.
۶- بهتر و بیشتر می فروشید:
با استفاده از زیرساخت های فروش الکترونیک قادر خواهید بود در ۲۴ ساعت شبانه روز، ۷ روز هفته و و ۳۶۵ روز سال حتی در زمانهایی که در خواب ناز به سر می روید محصول و یا خدمت خود را به آسانی بفروشید!
همچنین می توانید در ازای یک محتوای ارزشمند مثل یک گزارش یا کتاب الکترونیکی رایگان در زمینه ی کاری خودتان، اطلاعات تماس ( شماره تلفن، ایمیل و …) مراجعه کنندگان سایتتان را به دست آورید و برای فروش های بعدی از این بانک اطلاعاتی ارزشمند استفاده کنید.
۷- یک تریبون همیشگی خواهید داشت :
ساختن سایت اولین قدم است، وقتی یک مشتری قدیمی وارد سایت شما می شود و دقیقا همان چیزی را میبیند که ماه قبل دیده است انگیزه ای برای بازدید بعدی نخواهد داشت، از طرفی شما جایی دارید که همیشه می توانید حرفهای خود را از طریق آن به گوش مشتریانتان برسانید، اطلاع رسانی یک فروش ویژه، معرفی محصولات جدید، نمایش نحوه ی انجام سفارشات و جمله های حاکی از رضایت مشتریان قبلی می تواند نمونه هایی برای این ماجرا باشد.
۸- برندتان را در ذهن مشتریان می کارید :
رقابت با رقبا تنها رسالت یک وبسایت نیست، سایت شما می تواند وجه تمایز شما و رقیبانتان نیز باشد، برای توضیح بهتر این موضوع سایت خود را مانند یک تابلوی اعلانات بزرگ و پر بازدید در نظر بگیرید که در آن می توانید برندتان را به مشتریان بشناسانید، جایگاه و خصوصیت منحصر به فرد برند را به آنها گوشزد کنید، لوگو و رنگ های خود را در آن معرفی کنید و در نهایت بازدیدکنندگان را علاوه بر محصولات و خدمات با دیدگاه، ارزش ها و هویت برند خود آشنا کنید و به آنها بفهمانید چگونه می توانید به آنها سود برسانید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
10 نوع مشتری که هر کسب و کار باید بشناسد
۱. بیعلاقه : آن ها چیزی که شما فراهم میکنید را نمیخواهند. هانسلمن : ” با تلاش برای تغییر آنها وقتتان را تلف نکنید .“
۲. جداافتاده : فاقد وفاداری هستند. شما را صرفا یک تامینکنندهی دیگر می بینند که گاهی میتوانید کمکشان کنید و هیچ خریدی ندارند.
۳. خوشحال : از انتظارات این مشتریان فراتر رفتهاید و ممکن است نتوانید انتظارات آنها را برآورده سازید.
۴. وفادار : انتظارات بالایی دارند . آنها به شرکت شما برمیگردند، بیشتر خرج میکنند و راجع به شما با دیگران صحبت میکنند.
۵ .ناامید : وقتی کارها درست پیش نرود، ممکن است یک مشتری ناراضی گیرتان بیاید. این سوال را از خودتان بپرسید: ” آیا از آنچه انجام میدهیم رضایت دارید؟ “ در صورت راضی نبودن دلیلاش را جویا شوید.
۶. سرخورده : مشتریان ناامیدی که مورد توجه قرار نمیدهید آزرده می شوند و تجربهشان را به دیگران می گویند. ” به هر قیمتی از به وجود آوردن مشتریان سرخورده پرهیز کنید. هرچه سریعتر با ناامیدی مقابله کنید.
۷. خاموش : این آدمها در گذشته مشتریان خوبی بودند اما به آرامی کنار رفتهاند. بهتر است به جای کسب یک مشتری کاملا تازه، آنها را به بازگشت ترغیب کنید.
۸. تخلیهکننده : این مشتریان سودآور نیستند، پول و همچنین زمان و انرژیتان را تخلیه میکنند. قبل از کنار گذاشتن این گروه، سعی کنید آنها را سودآور کنید.
۹. رها شده : زمانیکه معیارهای مشخصی داشته باشید خلاص شدن از دست مشتریها ایرادی ندارد. از رد کردن مشتریها نهراسید؛ از خودتان بپرسید آیا مشتریان تخلیهکنندهی دیگری هم وجود دارند که لازم است رها شوند.
۱۰. ایدهآل : اینها مشتریانی هستند که میخواهید و باید مدام به دنبالشان باشید.
نتیجه : در حقیقت شناخت درست مشتریان مساوی است با صرف بهینه منابع زمانی، مالی و انسانی.
از امروز اقدام به شناسایی مشتریانتان کنید..
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تجربه مشتری از دل تجربه کارکنان بدست می آید
مترجم: مریم مرادخانی
هر روز تعداد فزایندهای از شرکتها به مزایای استراتژیهای مشتریمحور پی میبرند: درآمدهای بیشتر، هزینههای کمتر و وفاداری مستحکمتر مشتریان و کارکنان. به همین علت، سازمانها در حال ایجاد دگرگونی در تجربه مشتری و اصلاح تعاملات مستقیم میان مشتری و کارکنان هستند، اما متاسفانه بسیاری از این شرکتها از ضرورت «مشارکت کل سازمان» در ایجاد این دگرگونیها غافلند.
در این مقاله، کارکنان سازمان به دو بخش خط مقدم (front-line) و پشت صحنه (back office) تقسیم میشوند. گروه اول، کسانی هستند که مستقیما با مشتری در ارتباطند و گروه دوم، عملیاتهای پشتیبانی را بر عهده دارند مثل واحدهای فناوری اطلاعات یا منابع انسانی. همانطور که میدانید، رضایت مشتری تا حد زیادی تحت تأثیر عملکرد کارکنان خط مقدم و نحوه تعامل آنها با مشتری است، اما سوال اینجاست که عملکرد کارکنان خط مقدم تحت تأثیر چه عواملی است؟ به اعتقاد ما، کارکنان خط مقدم هیچ فرقی با مشتریان ندارند. آنها در واقع «مشتریان داخلی» سازمان هستند که از خدمات واحدهای پشتیبانی و کارکنان پشت صحنه استفاده میکنند. هر چه رضایت این کارکنان از خدمات همکارانشان در بخشهای پشتیبانی بیشتر باشد، عملکرد آنها بهتر خواهد بود و در نتیجه، خدمات بهتری را به مشتری ارائه خواهند کرد.
اصلاح و ایجاد تغییر در عملیات پشتیبانی و تبدیل آنها به عملیات خدماتی فوقالعاده، به شما کمک میکند برنامههای مشتریمحوری را در سراسر سازمان گسترش دهید و نسبت به ادامهدار بودن این برنامهها اطمینان حاصل کنید. با دگرگونی این عملیات، فرهنگ خدمت رسانی جدیدی شکل خواهد گرفت و مشتریمحوری در تمام لایههای سازمان نفود خواهد کرد. ایجاد این تغییرات و بکارگیری اصول تکریم و احترام به مشتری در مورد کارکنان، مشارکت کامل و بلندمدت کارکنان را به دنبال خواهد داشت. در شرکتهای پیشگام در زمینه مشتریمحوری ازجمله شرکت دیزنی، ایجاد یک تجربه به یاد ماندنی برای مشتری با ترسیم یک چشمانداز آغاز میشود که اصلیترین لازمه آن، وجود کارکنانی مشتاق و پرانرژی است که بتوانند تجربه تک تک مشتریان را به یک سفر خوشایند تبدیل کنند.
پیش از تعهد نسبت به مشتری، نسبت به کارمندان خود متعهد باشید. منطقی که پشت این ایده قرار دارد بسیار قدرتمند است. تجربه به ما نشان داده است که شرکتهای بزرگ و موفق برای دستیابی به یک مزیت رقابتی، علاوه بر تمرکز بر مشتریان خارجی، بر مشتریان داخلی (کارکنان خط مقدم) نیز تمرکز میکنند. البته، انجام این کار به هیچوجه آسان نیست. دو تا سه سال طول میکشد تا این برنامهها در تمام سطوح سازمان به اجرا دربیایند و تجربه مشتریان داخلی دگرگون شود.
این اقدامات را با برنامههای «رضایت کارکنان» که معمولا از طریق واحدهای منابع انسانی اجرا میشوند اشتباه نگیرید. ایجاد یک فرهنگ خدمت رسانی واقعی در میان کارکنان واحدهای پشتیبانی، نیازمند «حمایت رهبران ارشد، تعیین اهداف شفاف و جاهطلبانه و تخصیص منابع» است. اما، خبر خوب این است که میتوانید این برنامهها را همزمان با برنامههای تجربه مشتری پیش ببرید؛ چرا که هر دو مکمل و تقویتکننده یکدیگر هستند. تحقیقات ما نشان میدهد که ایجاد دگرگونی در تجربه مشتری، میزان رضایت مشتری را بین 15 تا 20 نمره افزایش میدهد، باعث کاهش 15 تا 20 درصدی هزینهها میشود و مشارکت کارکنان را تا 20 درصد افزایش میدهد.
منبع: مکنزی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
راز موفقیت شما چیست؟
این سوال، یکی از سوالات رایج در دنیای کسب و کار است. فرقی نمیکند از چه کسی بپرسید؛ چون همیشه جوابهای متفاوتی دریافت میکنید. برخی کارآفرینان میگویند که روی دانش صنعتی یا مجموعه تواناییهای فنی خود تکیه میکنند و برخی شهود داشتن یا شوخ طبعی خود را عامل موفقیتشان میدانند.
شورای کارآفرینان جوان (YEC)، سازمانی تشکیل شده از ۴۰ کارآفرین بسیار موفق و جوان است. این شورا از ۱۱ تن از اعضای خود در مورد سلاح مخفی آنها بهعنوان یک کارآفرین پرسیده است. ممکن است این سلاح، یک ویژگی شخصیتی، یک طرز تفکر ویژه یا یک رفتار بهخصوص باشد. اما فرقی نمیکند؛ چرا که یکی از همین دلایل، علت موفقیت این رهبران کسب و کار در تمامی اوقات و شیوه مورد استفاده آنها است:
1. داشتن مهارتهای مردمی و شهود
۲. حس کنجکاوی و برگشت پذیری
۳. سازگاری برای تغییر کردن
۴. شناخت از خود
۵. داشتن دیدگاههای متنوع
۶. ریسک پذیری حساب شده
۷. داشتن سابقه غیر کارآفرینانه
۸. شوق همیشگی برای یادگیری
۹. علاقه به دوی استقامت!
۱۰. مشتری خود بودن
۱۱. برخورد عالی با کارکنان
منبع: Forbes
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تعامل مثبت با مشتری ها:
وقتی توانستید برخوردی گرم و صمیمانه با مشتری داشته باشید، رابطۀ خود را از طریق تعامل مثبت با مشتری ادامه دهید. اگر مثبت و سازنده برخورد کنید، مردم هم به همان شکل به شما پاسخ خواهند داد. بسیار مشکل است که با کسی که رفتاری مثبت و صمیمانه دارد، خشک و بی روح رو به رو شوید. خودتان دوست دارید بیشتر با چه افرادی در ارتباط باشید؟ با کسانی که شما را سر حال می آورند؟ یا با کسانی که باعث کسالت و از بین رفتن سرحالی تان می شوند؟ در محیط کار، سعی کنید فردی باشید که دیگران را سر حال می آورد.
مفید و کمک کننده باشید:
به مشتری های خود نشان بدهید که برایشان اهمیت قائلید. سعی کنید هر چه در توان دارید برایشان انجام دهید. این مسأله را به عنوان یک هدف فردی برای خودتان در نظر بگیرید که سعی کنید در هر روز حداقل به یک نفر کمک کنید. وقتی این هدف را برآورده سازید،احساس بهتری خواهید داشت. این عادت فردی بسیار پسندیده ای است که می توانید در خودتان ایجاد کنید.
متعهد باشید:
وقتی نسبت به کمپانی و مشتری های خود احساس تعهد داشته باشید، به دنبال راه هایی خواهید گشت تا روند امور را بهتر نمایید. هیچ تفاوتی ندارد که امروز چه کاری بر عهدۀ شما گذاشته شده است،هر کاری که هست تمام تلاشتان را به کار بگیرید تا آن را به نحو احسن انجام دهید.
به محصولات خود اعتقاد داشته باشید:
تفاوتی نمی کند که کمپانی تان چه چیزی تولید می کند یا می فروشد؟ باید به محصولاتتان اعتقاد داشته باشید. صداقت در واقع ناشی از اعتقادی است که به محصولات خود دارید. اعتقاد داشتن با این مسأله که محصولاتتان به مشتری هایتان کمک خواهند کرد یکی از ضروریات انجام امور درست و مناسب برای آنها است. در هر بخشی از کمپانی که باشید، اگر واقعاً به این مسأله اعتقاد داشته باشید که محصولاتتان به مشتری ها کمک می کنند، سعی خواهید کرد باعث پیشرفت محصولات، کمپانی و خودتان شوید و این کار را به شکلی مثبت و با رفتاری صادقانه به انجام خواهید رساند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چگونه مشتريان خود را وفادار سازيم؟
1 مشتريان خود طبقه بندى كنيد. مشتريان با ويژگيهاى مشترك را در يك گروه قرار دهيد و براى هر گروه برنامه ريزى كنيد.
2 فعال و حرفه اى باشيد. يك ديالوگ مداوم را با مشترى خود پيش ببريد. اطلاع رسانى كنيد، الهام بخش باشيد، تفريح كنيد وفقط به دنبال فروش نباشيد.
3 طولانی مدت فکر کنید و به هر کدام از مشتری ها به عنوان یک عضو از چرخ اقتصادی تان ارزش بدهید.
4 روی خدمات خوب سرمایه گذاری کنید . در حالی که برای خودتان اعتبار و تجربه کسب می کنید، می توانید مشتری خود را نگه دارید و آنها را از دست ندهید.
5 تجربه خود را مدلسازی کنید و هر بخش از ارتباط خود با مشتری تان را برنامه ریزی کنید.
6 به مشتری خود گوش کنید. یک انتقاد میتواند فرصتى برای جبران اشتباهات شما باشد.
7 با نوآوری های تازه و مداوم مشتریان خود را غافلگیر کنید.
8 برند خود را بسازید. به قولتان عمل کنید. محصول شما، ارتباطتان با مشتری و رفتار شما برند شما را معرفی می کند.
9 کارکنان خود را جزیی از برنامه خود کنید. با تشویق کردن، کمک کردن و آموزش کارکنان خود به آنها نیز نگرشی درباره برنامه تان بدهید.
به یاد مشتریان خود باشید. با هدیه دادن به آنها می توانید آنها را جزیی از برنامه تجاری آینده تان بکنید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چهار راه ترسیم مسیر خرید برای مشتری
واقعیت: خریداران شما درباره شما چیزهای زیادی می دانند.
هرگز تصور نکنید که مخاطبان شما نابینا هستند و کور کورانه به سمت شما پیش می آیند. مصرف کننده امروز با شعور تر از همیشه است، و اگر آنها از طریق اینترنت به سمت شما نیایند، از داد و هوارها و شعارهای گروه همسالان خود یا اعضای خانواده خود در باره شما چیزهایی دیده یا شنیده اند شما را پیدا خواهند کرد. مسیر سفر خریداران عادی قبلا و قبل از آن که حتی بر روی رادار شما قرار بگیرند، شروع شده است، از این رو چنین فرض کنید که افرادی که در گروه مخاطبان هدف شما قرار می گیرند هم اکنون نسبت به شما متخصص به حساب می آیند مگر آن که عکس آن ثابت شود. کلیه ارتباطات و اطلاع رسانی های شما باید پیرامون آنها متمرکز باشد: بزرگ ترین چالش ها، سوالات و نقاط توجه آنها، علاقه مندی های آنها، و اهداف آنها . این سطح از درک وشناخت خیلی زود رابطه عمیق تری را شکل خواهد داد و اگر شما در بازار های باز فروشی یا سایر حوزه های داد و ستد فعالیت دارید، چنین فرض کنید که شما ممکن است مخاطبان چند گانه ای داشته باشید که دارای ویژگی ها و اهداف بسیار متفاوتی باشند. خریداران شما نسبت به کاربران نهایی شما از ویژگی ها و مختصات متفاوتی برخوردار خواهند بود. توجه کنید که در دو طرف معادله چه کسانی قرار دارند سپس اطلاعات لازم را در اختیار بازفروشندگان خود قرار دهید، این اطلاعات به آنها کمک خواهد کرد که با کاربران نهایی ارتباط برقرار کرده و پایه های ارتباطی خود را بنا نهند.
برای مشتریان خود وقت بگذارید و با آنها روبه رو شوید.
چه شما در مرحله توسعه محصولات باشید چه در مرحله تبادل نظر در مورد استراتژی های بازاریابی، شما تصویر کاملی از افرادی که تلاش دارید به آنها دست یابید، به دست نخواهید آورد، مگر آن که با آنها نشست و برخاست داشته باشید. بله، البته برای شناخت سلیقه ها و اولویت های یک گروه بزرگ می توان از نظرسنجی های آنلاین استفاده کرد، اما این نظرسنجی ها این امکان را برای شما فراهم نمی کنند که جزئیات پاسخ ها و منطق آنها را مورد سوال قرار دهید. تعاملات رو در رو به شما کمک می کند تا به این نتیجه و تایید برسید که آیا مخاطبان درستی را انتخاب کرده اید یا خیر، و نیز علاوه بر این ممکن است در میان این دسته از مخاطبان، گروه های دارای موقعیت مناسب متفاوتی را به شما نشان دهد که نیازمند استراتژی های پیام رسانی ظریف تری خواهند بود. از همه مهم تر این که، تعاملات بین شخصی می توانند در تمامی مراحل مسیر مورد استفاده قرار گیرند، اگر شما همچنان در حال توسعه محصول خود هستید، می تواند به عنوان بخشی از تایید ارزیابی مفهومی ایفای نقش کند، یا آن که برای تایید ویژگی های مشتریان شما و رفتارهای آنها به کار رود. این گونه تعاملات به شما کمک می کند که مطمئن شوید که شما در حال اتلاف زمان، انرژی و پول در مورد چیزهایی که مخاطبان شما برای آنها اصلا اهمیت قائل نیستند، نیستید.این فرایند به شما کمک خواهد کرد تا نقاب های شخصیتی ایده آلی برای خریدار خود ترسیم کنید، که از روی آنها شما می توانید نقشه فرایندی را ایجاد کنید که یک مسیر عادی کلی را برای هر بخش ترسیم می کند.
با مخاطبان خود یکی باشید.
زمانی که شما در صدد آن هستید که واقعا نقاب شخصیتی خریداران خود را بشناسید، بهتر آن است که بتوانید به فرایندهای فکری آنها در طول هر مرحله از فرایند تصمیم گیری پی ببرید. خریداران معمولا از علاقه اولیه تا پذیرفتن شرایط خرید محصول، مراحل چندگانه ای را طی می کنند، و زمانی که شما خودتان را جای آنها می گذارید، شما قادر هستید که علل و عوامل برانگیزاننده و آغازگرهایی را که درهر مرحله بر روی نقشه موجب برانگیخته شدن فرد به کاری می شود، دقیقا مشخص نمایید. اعمال و اقدامات خریدار در طول هر مرحله به چه چیزی شبیه اند؟ چگونه می فهمید که آنها از یک مرحله به مرحله بعدی رفته اند؟ قبل از آن که خریداران شما از افزایش و عمیق شدن رابطه شان با شما آسوده خاطر شوند، چه سوالات و مسایلی مورد توجه آنهاست که باید به آنها پاسخ داده شود. اگر شما هم اکنون در ذهن مخاطبان خود جای دارید، شما از این زمینه مناسب برخوردار خواهید بود که پاسخ ها را شناسایی کنید.به محض آنکه شما به نتایجی درباره مخاطبان خود دست یافتید و نقشه بخش های مختلف مسیرهای آنها را به درستی ترسیم نمودید، لازم است که یافته های خود را با کل شرکت خود به اشتراک بگذارید. تیم های بازاریابی،فروش و تیم های اجراییباید به صورت متحد ومنظم در یک صف ( خط) قرار گیرند اما نه هرگز به صورت قبل، تا بتوانند به درستی نیازهای مشتریان را برآورده نمایند، و نقشه شما باید برای همه قابل دسترس باشدبه طوری که اصلاحات آن به صورت عمومی قابل انجام وقابل فهم باشد.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
طراحی افزایش فروش
برای افزایش فروش سه راه پیش روداریم:
1 اول افزایش تعداد موارد فروش فردی
2 دوم افزایش حجم فروش به هرمشتری
3 سوم، افزایش تعداددفعات فروش به هرمشتری.
مدل فروش قدیمی4 بخش داشت:
1 اول ابراز صمیمیت (تحویل گرفتن مشتری)
2 دوم صالحیت دادن به مشتری (شما چقدر پول دارید یا چقدر می خواهید هزینه کنید)
3 سوم سخنرانی برای مشتری (معرفی کالا)
4 چهارم، نهایی سازی فروش (کالا را بخر، مشتری!)
اما مدل جدید فروش برعکس شده است.
توصیه می شود 40 درصد از وقت خود را بگذارید برای ابراز صمیمیت و جلب اعتماد مشتری
30 درصد از وقت را به شناسایی نیازهای مشتری اختصاص دهید ( برای این منظور باید خیلی با دقت به حرفهای مشتری گوش کنید )
20 درصد از وقت را بگذارید برای معرفی کالا تا نشان دهید این کالا چگونه نیاز مشتری را برطرف می کند
10 درصد آخر را هم اختصاص بدهید به نهایی سازی فروش.
صحبت مشتری را قطع نکنید، وقتی او حرف می زند یک کلمه هم نگویید.
اگر مکث کنید و با توجه به حرفهایش گوش کنید و سوال های مرتبط بپرسید، مشتری این گونه تعبیر می کند که او برای من ارزش قائل است.
خوب سوال کنید. سوال ملایمی مثل :
«منظورتان چیست؟»
به مشتری می فهماندکه شما به درک نیاز او علاقمندید.
( روانشناسی فروش –برایان تریسی )
کانال تلگرامی عشق پول کلیک کنید
5 عامل محرک تصمیم گیری که فروشندگان باید بدانند:
درک چرا های رفتار خرید مصرف کننده و فرایندهای تصمیم گیری خرید فرآیندی دشوار است . مصرف کننده برای تصمیم گیری خرید 5 مرحله را پشت سر می گذارد :
1- شناخت شکل
2- تحقیق برای جمع آوری اطلاعات
3- ارزیابی گزینه ها
4-تصمیم گیری خرید
5- رفتار پس از خرید
بنابراین فرایند خرید قبل از تحقق خرید شروع می شود بعد از خرید نیز ادامه می یابد .این بدان معناست که بازاریاب باید تصمیم گیری و فرایند کامل آن را مورد توجه قرار دهد و محرکها و همچنین عوامل موثر بر تصمیم گیری را بشناسد. بعلاوه شناخت سوگیریهای موثر بر تصمیم گیری و بهره برداری از آنها نیز میتواند رفتار مصرف کننده را تحت تاثیر قرار دهد.
1-ترجیح می دهید 75% از بهای چیزی را بپردازید یا برای بهای کالا 25 درصد پس انداز کنید؟
مطمئنا واژه پس انداز از قدرت اقناع بالاتری برخوردار است. هرچند که هر این دو عبارت دقیقا مشابه یکدیگر هستند.
چرا؟ چون که انسانها تمایل دارند زمانی که نتیجه در قالب ضرر مطرح شود از ریسک اجتناب کنند. اما زمانی که همان نتیجه به عنوان سود و یک منفعت مطرح شود، از ریسک کردن لذت می برند. با این منطق ، پس انداز پول در مقایسه با هزینه کرد آن ترجیح دارد، هر چند که پرداخت 75 درصد از بهای یک محصول و پس انداز 25 درصد، دقیقا معنای مشابهی دارند و دست آخر مبلغی یکسان پرداخت و مبلغی یکسان در جیب مشتری باقی خواهد ماند.
2- ما بر اساس رفتار مردم در خصوص آنها نتیجه گیری و قضاوت می کنیم.
به عنوان مثال، زمانی که یک مشتری بالقوه احساس عدم علاقه می کند، ما تمایل داریم اینگونه فرض کنیم که این عدم علاقه به دلایل منفی است. ما اینگونه تصور می کنیم که آنها نمی خواهند چیزی از ما بشنوند و یا شاید به محصول ما علاقه ای ندارند.
به هر ترتیب، این تصور خطرناکی است. واقعیت آن است که ما دلیل اصلی و چرایی رفتار سرد مشنری را نمیدانیم و تنها براساس برداشتهای شخصی در خصوص آن نتیجه گیری میکنیم.
لذا دفعه دیگری که از مشتری شما عملی سر زد که آن را درک نمی کنید، از اقدام بر اساس فرضیات خود مادامی که اصل قضیه را نفهمیده اید اجتناب کنید.
به علاوه با طرح سوالاتی مثل آنچه در ادامه می خوانید، مکالمات تلفنی خود را به بیراهه نبرید، سوالاتی که ناشی از پیشفرضهای های ذهنی ما هستند: " آیا چند لحظه فرصت دارید؟ " یا " به نظر می رسد سرتان شلوغ باشد، نظرتان چیست که الان تلفن را قطع کنم و بعدا تماس بگیرم؟ " این قبیل سوالات مشتری را دلسرد میکنند.
3- ما به طور غریزی به اطلاعاتی بیشتر توجه می کنیم که فرضیات ما را تایید کنند و اطلاعاتی که باورهای فعلی ما را به چالش می کشد را نادیده می گیریم. لذا تاکید بر ویژگی ها و منافعی که از نگاه مشتری ارزشمند است، یکی از روشهای بهره برداری از این سو گیری است.
به طور مثال اگر چالش اصلی مشتری نداشتن زمان است، مذاکرات باید همراستای چنین عباراتی باشد: من با مدیران زیادی مثلشما هم صحبت بوده ام که تحت فشار زمان قرار دارند. این ویژگی محصول ما با خودکار سازی برخی فرایند ها این امکان را فراهم می کند تا در کوتاهترین زمان و تنها با چند کلیک ترتیب کارها را بدهید و بتوانید روی دیگر اولویت های خود تمرکز کنید.
4- ما مایلیم تا اطلاعاتی را که عزت نفس ما را به چالش می کشد نادیده بگیریم.
اگر کارها درست پیش نرود، ما به شکل طبیعی تمایل داریم تا به جهت حفظ غرور و عزت نفس مان، از انتقادات صرف نظر کنیم. از دیگر سو ما به موفقیتهای خود می بالیم و نظرات مخالف هرچند سازنده در این خصوص را نمیپذیریم. بنابراین در مذاکرات خود جبهه گیری نکنید و انتقاد کردن را به وقت دیگری موکول کنید و به جای تاکید روی اشتباهات مشتری، عزت نفس او را تقویت کنید.
5- واکنش های حسی مشتری عموما بیش از استدلال های منطقی شما، تصمیمات مشتری را تحت تاثیر قرار می دهند.
زمانی که سعی دارید مشتری را در خصوص چیزی که از نظر او باور پذیر نیست متقاعد کنید، منطق کار را خراب تر خواهد کرد و شما را از هدفتان دور می کند.
بنابراین در چنین موقعیت هایی احتمال موفقیت شما بوسیله تقویت همدلی با مشتریان و ایجاد روابط بر پایه اعتماد بالاتر می رود و موجب می شود که طرف معامله راهکار شما را جدی تر بگیرد.
به عنوان یک فروشنده که هدف او موفقیت است، در نوبت دیگری که با مشتری ملاقات دارید این سوگیری ها را به خاطر داشته و با بهره گیری آگاهانه از آنها شاهد نتایج آن باشید.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
بازار این فروشندگان هر روز کسادتر میشود:
1 فروشندگانی که به مشتری خود سلام نمیکنند و تُرشرو هستند.
2 فروشندگانی که پشت تلفن و هنگام صحبت با مشتری خود، لبخند نمیزنند.
3 فروشندگانی که روی هر شیشۀ مغازۀ خود نوشتهاند: «لطفا تکیه ندهید»، «لطفا دست نزنید»، «لطفا با خوراکی وارد نشوید»... انگار که نوشته باشند: «کلاً وارد نشوید!»
4 فروشندگانی که روی همۀ جنسهای مغازهشان نوشتهاند: «لطفا دست نزنید.»
5 فروشندههایی که وقتی خریدار از آنها میخواهد جنسی را نشانشان بدهد (معمولاً هم با لحنی تُند) میگویند: «اگر میخری
بیارم!»
6 فروشندگانی که به ظاهر خود نمیرسند، موی ژولیده و نامرتب دارند و بدنشان خوش بو نیست.
7 فروشندگانی که متناسب با شغل خود لباس نمیپوشند (مثل فروشندۀ کت و شلوارهای رسمی که شلوار جین و لباس اسپرت میپوشد و موهایش را فشن درست میکند!)
8 فروشندگانی که بیدلیل با خریدار صمیمی میشوند و جوک میگویند.
9 فروشندگانی که جلوی مشتری، با سایر همکاران خود جروبحث میکنند.
10 فروشندگانی که همانجا در برابر مشتری، دربارۀ کالاها و قیمتها با ویزیتورها یا نمایندگان شرکتها صحبتهایی میکنند که لزومی ندارد مشتریان در جریان آنها باشند.
11 فروشندگانی که اصلاً گوش نمیکنند و توجه ندارند خریدار دنبال چه نوع جنسی است و میخواهند سلیقۀ خود را به او تحمیل کنند.
12 فروشندگانی که خریداران را برای خرید، با اصرار زیاد و...، در رودربایستی قرار میدهند.
13 فروشندگانی که قسمهای الکی میخورند.
14 فروشندگانی که نزد خریدار، از دیگر شرکتهای تولیدی، ویزیتورها و... بدگویی میکنند.
15 فروشندگانی که نزد خریدار، از همکاران خود نیز بدگویی میکنند.
16 فروشندگانی که پس از خرید، از مشتری خود بهخاطر خریدش تشکر نمیکنند.
17 فروشندگانی که از بس حواسشان پرتِ چیزهای دیگر است، خریدار را مجبور میکنند یک چیز را چند بار از آنها بخواهد (حتی شده مشتری جنس را برداشته و میخواهد پولش را بدهد، بارها باید بپرسد چقدر شد تا پولش را بدهد و از مغازه برود بیرون!).
18 فروشندگانی که وقتی خریدار از آنها مشورت و راهنمایی نخواسته، اصرار دارند که به او مشورت بدهند و راهنماییاش کنند.
19 فروشندگانی که در مورد کیفیت و کارایی کالاها و یا خدمات خود، اغراق میکنند.
20 فروشندگانی که اگر خریدار برای یک خرید نسبتا کم، تراول ۵۰ هزار تومانی به آنها بدهد، اخم میکنند.
21 فروشندگانی که فکر میکنند خودشان همه چیز را بلدند و دنبال آموزشهای بیشتر نمیروند.
22 فروشندگانی که اگر مشتری سوالی دربارۀ جنسی داشته باشد که آنها ندارند (اما میتوانند دربارهاش راهنمایی کنند، یا مغازههای اطراف را معرفی کنند)، فقط سرشان را به علامت ندانستن بالا میبرند و به خودشان زحمت کوچکترین راهنمایی را هم نمیدهند (یا حداقل اینکه بگویند: متاسفانه من در این مورد اطلاعی ندارم).
23 فروشندگانی که فقط میخواهند مشتری را هیجانی کنند تا بخرد، اما اصلا توجه نمیکنند که شاید مشتری به آن کالا یا خدمات نیاز نداشته باشد.
24 فروشندگانی که اگر سوالات مشتری زیاد شود، از کوره در میروند.
25 فروشندگانی که بقیۀ پول مشتری را با کالاهای کمقیمت دیگر میدهند، اما عذرخواهی نمیکنند که چون پول خُرد ندارند مجبور به این کار هستند و حق انتخاب هم به مشتری نمیدهند.
26 فروشندگانی که ته ذهنشان فکر میکنند: فروش یعنی قالب کردن چیزی به دیگران.
27 فروشندگانی که رفقای خود را پشت دخل میبرند و در حضور مشتری، صحبتهای بیربط با هم میکنند.
28 فروشندگانی که ویترین و یا داخل مغازهشان شلخته است.
29 فروشندگانی که جنس خاکگرفته را از قفسه به مشتری میدهند و وقتی مشتری خواهش میکند آن را با یک دستمال پاک کنند یا یک کالای خاکنگرفته به او بدهند، با مشتری بحث میکنند و نهایتا با اکراه این کار را انجام میدهند.
کانال تلگرامی ما
https://t.me/eshghepool
چرا وابستگی به یک مشتری بزرگ، استراتژی مناسبی نیست؟
گرچه برخورداری از یک مشتری بزرگ به لحاظ حجم فروش و درآمد ممکن است برای یک کسب و کار مفید و مناسب تلقی شود. ولی به همان صورت ممکن است ریسک بزرگی را هم نیز در برداشته باشد.
تصور نمائید چنانچه یکی از مشتریان بزرگتان تصمیم بگیرد که دیگر با شما فعالیت نکند و به طور کلی با شما قطع ارتباط نماید، چگونه میخواهید ضرر از دست دادن او را جبران کنید؟
تقسیم بازار هدف و انتخاب مشتریان از بخشهای متعدد بازار و همچنین بکارگیری استراتژی بازاریابی مویرگی به شرکت کمک میکند که اگر روزی یکی از مشتریان کلیدی به هر دلیلی تصمیم به قطع همکاری گرفت، شرکت آنقدر در بازار نفوذ کرده باشد که بتواند این اتفاق را به سهولت مدیریت نماید.
در مقوله خدمات بانکی یک اصل جالبی با این مضمون وجود دارد:
«سپردههای خرد مشتریان، از ماندگاری بیشتری برخوردارند»
به همین دلیل وقتی که یک یا چند مشتری با سپردههای درشت، منابع خود را از یک شعبه خارج مینمایند، تجربه و مشاهدات نشان میدهد که شعبه دچار مشکل شده و جبران آن به سختی ممکن است صورت گیرد.
نکته کلیدی:
وابستگی به یک مشتری بزرگ، باعث میشود که شرکت مجبور شود برای از دست ندادن او با شرایطی که مطرح میکند،کنار بیاید و امتیازات بیشتری برای آن شرکت در نظر بگیرد. در حالی که با متنوع نمودن دامنه مشتریان، شرکت به راحتی میتواند تهدید و ریسک از دست دادن یک (یا حتی چند) مشتری بزرگ را مدیریت و جبران نماید.
@eshghepool
ایجاد روابط بهتر در فروش
راهنماییهایی برای ایجاد روابط بهتر با مشتریان آورده شده است:
1 استفاده از کلمات مثبت
هر باری که شما به مشتری نه میگویید شما در حال ارسال این پیام به مخاطبتان هستید که شما نمیخواهید به او کمک کنید. حتی اگر کاری را نمیتوانید انجام دهید همواره یک راه مثبت برای برقراری ارتباط وجود دارد.
✳️ به عنوان مثال فرض کنید مشتری باید حق بیمه بریزد تا برای او حساب دوم باز کنید، دو راه برای گفتن آن به مشتری دارید: الف) نه، شما باید حق بیمه بریزد، در غیراینصورت امکانش نیست. ب) بله، ما برای شما یک حساب جداگانه باز میکنیم، فقط طبق سیاستهای شرکت باید حق بیمه پرداخت کنید.
2 یافتن بهترین راهحل
هنگامی که نمیتوانید به مشتریان آنچه را که میخواهند ارائه کنید، نزدیکترین جایگزین را برای آن انتخاب کنید، حتی اگر احتمال دهید که مشتری آن را قبول نخواهد کرد.
فرض کنید یک مشتری از یک فروشگاه آنلاین محصولات یک برند خاصی را میخواهد و شما آن را به فروش نمیرسانید. شما دو راه برای گفتن آن دارید:
من متاسفم، ما محصولات آن برند را به فروش نمیرسانیم.
ما محصولات این برند را نداریم اما کارهای مشابه با کارهایی با آن برند داریم که ممکن است شما به آن علاقهمند باشید.
با ارائهی یک جایگزین شما شانس یک فروش را به دست میآورید. در نظر داشته باشید که تیم پشتیبانی شما باید محصولات و قابلیتهای آنها را به طور کامل بدانند تا جایگزینهای مناسبی را به مشتری نشان دهند.
3 ارائهی یک توضیح اختصاصی
همهی مشتریان قادر به درک محصولات شما خواهند بود، برخی از آنها جزئیات بیشتری میخواهند و برخی به سادگی از شما خرید خواهند کرد. فرض کنید شما ارائهدهندهی نرمافزار هستید و مشتری در پیادهسازی آن به مشکلی برخورده است. شما به دو صورت میتوانید به او جواب دهید.
در صورتی که دستورالعملها را کاملا رعایت کرده باشید به مشکلی برنخواهیدخورد.
دستورالعملها را گام به گام دنبال کنید. اگر این کار باز هم به شما کمک نکرد، میتوانید به سازمان مراجعه کنید و از من یا همکارانم کمک بگیرید.
راههای گوناگونی را برای حل مشکل مشتری ارائه دهید، اگر یک مشتری توضیح گام به گام را ترجیح میدهد مطابق با میل او رفتار کنید، اگر مشتری میخواهد با شما دیدار داشته باشد، او را ببینید و…
4 اجازه ندهید مشتریان بیش از حد به شما فشار بیاورند
با اینکه رفتار مودبانه با مشتریان ضروری است، شرکتها باید در مقابل فشارهای بیش از حد آنان ایستادگی کنند و اجازه ندهند بیش از حد به آنها فشار وارد شود. در صورتی که نمیتوانید هیچ کمکی به مشتری بکنید باید به گونهای رفتار کنید که مشتریان احساس کنند خواستهی آنها برای شما بسیار مهم است، اما در خواست آنها فراتر از سیاستها و هنجارهای شرکت و سازمان شما است.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
برای فروش موفق اصول روانشناسی فروش زیر را به خاطر بسپارید:
۱ - دو دلیل اصلی خرید یا عدم خرید میل به سود بردن و ترس از ضرر کردن است.
۲ - مردم احساسی تصمیم می گیرند و بعد با منطق این تصمیم را توجیه می کنند.
۳ - برای مشتری مهم نیست که کالای شما چیست و چگونه است برای او مهم این است که کالای شما چه کاری برای او انجام می دهد.
۴ - فروش حرفه ای با تحلیل نیاز ها شروع می شود.
۵ - اشخاص به دلایل خود از شما خرید می کنند نه به دلایل شما.
۶ - مشتری احتمالی، تنها زمانی از شما خرید می کند که بداند دوست او هستید و منافعش را رعایت می کنید.
۷ - مشتریان معمولا روی پیشنهاد شما فکر نمی کنند، به محض اینکه از دفتر یا محل کار مشتری بالقوه بیرون می روید او حتی فراموش می کند کسی مثل شما در این دنیا زندگی می کند.
۸ - هرگز انتظار نداشته باشید مشتریان به شما زنگ بزنند.
۹ - جواب نه مشتری احتمالی، جواب رد به شخص شما نیست. مقاومت اولیه در برابر فروش هم مقاومت در برابر شما نیست.
۱۰ - هشتاد درصد فروش ها قبل از ۵ جلسه پیگیری قطعی نمی شوند و تنها ۱۰ درصد فروشندگان برای قطعی کردن فروش بیش از ۵ بار تماس می گیرند بیش از ۵۰ درصد از فروشندگان بعد از یک بار تماس از فروش منصرف می شوند.
۱۱ - وقتی کسی به شما جواب نه می دهد، به شما به عنوان شخص جواب نه نمی دهد، بلکه به پیشنهاد یا ارائه قیمت شما جواب نه می دهد.
۱۲ - اگر جواب " نه " را شخصی تلقی کنید به این نتیجه می رسید که احتمالا اشکالی در شما وجود دارد و یا به این نتیجه می رسید که گناه به گردن محصول یا شرکت شماست.
وقتی این گونه فکر می کنید، به زودی مایوس می شوید، اشتیاق خود را به فروش از دست می دهید.
۱۳ - وقتی فروشندگان می خواهند از امکان شکست خوردن خود بکاهند به لحاظ جغرافیایی حیطه فعالیت خود را وسیع می کنند.
این فروشندگان ابتدا با یک سمت شهر تماس تلفنی بر قرار می کنند و تلفن بعدی را بعدازظهر به سمت دیگر شهر می زنند، این کار سبب می شود که مدت حرکت آن ها در اتومبیل افزایش یابد.
فروشنده وانمود می کند که دارد کار می کند و این در حالی است که وقت را می کشد.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
عادت های غلط فروشندگان!
فروشندگان حرفهای بایستی عادتهای زیر را ترک کنند:
فالو کردن شبکه های مجازی شخصی مشتری که قفل می باشد.
(سعی کنید فالو شوید نه درخواست کننده!)
قطع کردن حرف مشتری!
با دهان پر حرف زدن!
پچ پچ کردن و خندیدن مرموز با همکاران در حضور مشتری!
کنایه و یا طعنه زدن و توهین کردن به شرکت ها ویا مشتریان همسایه!
ورود به حریم شخصی مشتری!
شوخی به هر نوع و شکلی با مشتری!
خندیدن به خطا ها، آسیب ها و یا مشکلات دیگران در حضور مشتری!
مسخره کردن لهجه ها و یا شوخی های تحقیر آمیز!
بدگویی از رقبا یا هم صنفی ها!
دخالت و فضولی در کار مشتری!
اهمیت ندادن به وقت و برنامه مشتری!
پوشیدن لباس نامناسب و آراسته نبودن!
عبوس بودن و سکوت غیر عادی در حضور مشتری!
١٥ فرمان فروش از زبان ١٥ متخصص
در اینجا توصیههایی کوتاه از برجستهترین نمایندگان فروش جهانی را مرور میکنیم که میتواند از شما فروشنده بهتری بسازد:
1_از محصول خود یک قهرمان بسازید:
«مشتریان برندها را نمیخرند بلکه احساس خوبی که از محصول بدست میآورند را میخرند. آنها راحتی استفاده و ارزش پیشنهاد شده شما را میخرند. اگر به عنوان مثال دریل را در نظر بگیریم، مشتریان دریل را نمیخرند بلکه سادگی و کیفیت سوراخی که در دیوار ایجاد میکند را میخرند.بسیاری از محصولات شما در فروشگاهی چند قدم آن طرفتر هم وجود دارد؛ بنابراین قانون اول هر بازی آن است که نشان دهید شما چه چیزی دارید و چرا از محصولات سایرین بهتر است. شما باید نشان دهید که محصولات شما از نظر تنوع، کیفیت، قیمت و تجربه کاربری با فروشگاههای دیگر متفاوت است.»
مارک بابچ
*********************************
2_اول سوال بپرسید
«تجویز نسخه قبل از معاینه، مطلقا اشتباه است.»
شون مک فیت
*********************************
3_خوشبین باشید
«مهم نیست روز خود را چگونه گذراندهاید، همیشه در نهایت خوشبینی و با روی گشاده با مشتری برخورد کنید. یادتان باشد، فروش به نیازهای مشتریان تان مرتبط است نه نیازهای شخصی شما.»
لیندا نیکلسن
*********************************
4_ در مورد نادانستههای خود صادق باشید
«اگر پاسخ سوال مشتری را نمیدانید، لازم به حدس و گمان زدن نیست. با مشتری توافق کنید که در یک زمان مشخص با پاسخی مناسب برخواهید گشت و یادتان باشد حتما به قول خود وفا کنید»
گراهام بنت
*********************************
5_ دیدگاه مشتری را قرض بگیرید
«آن چه فکر میکنید میفروشید اهمیت چندانی ندارد. مهم این است که مشتری فکر میکند چه چیزی دارد میخرد. به بیان دیگر، کل فرآیند فروش را از دریچه نگاه مشتری ببینید و محصولی را که ارائه میکنید منطبق با خواستهها، سبک زندگی و جهانبینی مشتری ارائه کنید»
شون مکفیت
*********************************
6_ بیشفروشی ممنوع
«اعتماد حائز اهمیت است. هرگز قولی ندهید که نتوانید از پس انجامش برآیید»
آدری دیفلی
*********************************
7_ انتظارات را تعریف کنید
«در شروع هر قراری، دلیل حضور خود را دوباره گوشزد کنید ، همچنین دستور کار و موضوع مورد نظر خود و مشتری و همینطور نتایج احتمالی آن را بازگو کنید. در غیر این صورت، به احتمال 90 درصد میدان را واگذار خواهید کرد و انتظارات بیجا بوجود خواهد آمد»
فریزر هی
*********************************
ابتدا مسائل مبتلا به مشتری را حل کنید
«هرگز با هدف پول درآوردن چیزی نفروشید، بلکه با نیت گشودن گرهای از مشکلات مشتری به فروش بپردازید»
ژیلنرنتیس اسکات
*********************************
9_ اطلاعات خود را از منابع مختلف کسب کنید
«هیچگاه به یک منبع اطلاعاتی وابسته نباشید، و اطلاعات خود درخصوص مشتری و بازار را از کانالهای مختلف دریافت کنید»
دارن هیچکاک
*********************************
10_ به فکر فروش موثر باشید
«همیشه چشم به تکرار فروش داشته باشید و مترصد فرصتهای تکرار فروش باشید»
جرج مک براید
*********************************
11_ اجازه دهید مشتری خود به نتیجه برسد
«همه چیز وابسته به باورهای مشتری است، بپذیریم که فروش بازی تصمیمات مشتری است.»
نیک میکل
*********************************
12_ به زمان مشتری اهمیت بدهید
«وقت شناس باشید. مشتری هرگز اینکه شما پنج دقیقه زودتر به کار او رسیدگی کردهاید را به خاطر نمیسپارد. اما 5 ثانیه دیرکرد شما برای همیشه در ذهن او باقی خواهد ماند»
جوزف جوئی
*********************************
13_ نگرش و تجربه همه چیز است
«یک احساس خوب بوجود آورید. این چیزی است که مشتری به یاد خواهد آورد»
اندرو شیکوفسکی
*********************************
14_اعتماد به نفس کلید ورود به قلب مشتری است
«قبل از آنکه باب صحبت با مشتریان تان را باز کنید، موفقیت خود را در ذهنتان مجسم کنید. به خود مطمئن باشید و از زبان بدن برای تاکید بر واژگانتان بهره ببرید»
گری ساهوتا
*********************************
15_ اجازه دهید مشتری خودش نقش فروشنده را عهدهدار شود
«به جای جمله سازی، بیشتر سوال کنید – ترجیحا سوالاتی که جوابش را میدانید. این باعث میشود که مشتری نتیجهگیری خود را داشته و خود به خودش بفروشد، جای آنکه ما چیزی به او بفروشیم.»
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
روش های بازاریابی نوین
اگر درآمريكا از یک نمایندگی یک شرکت خودروسازی ماشین خریده باشید احتمالا براى تان این اتفاق خواهد افتاد؛
پس از گذشت مدتی از تسویه بهای خودرو، از طرف شرکت یک چک به مبلغ بسیار کم مثلا 5 دلار، برای شما ارسال خواهد شد.
تحت این عنوان که ما حساب کتاب کردیم متوجه شدیم شما به اندازه 5 دلار از شرکت ما طلبکار هستید و این چک به همین منظور برای پرداخت بدهی شرکت به شماست.
اگر با دانشکده های اقتصاد و بیزینس سروکار داشته باشید باید بدانيد این چک یک روش تبلیغاتی نوین است.
این شرکت ها متوجه شده اند چنین روش هایی علاوه بر هزینه بسیار پایین تاثير بسیار بیشتری از بیلبوردهای خيابانى و تیزرهای تلويزيونى بر مخاطب دارد و تا عمق روح و قلب مشتری نفوذ خواهد کرد؛
با این روش مشتری حس بسیار خوبی نسبت به درستکاری شرکت پیدا می کند و عملا در ادامه زندگی یک طرفدار پروپاقرص و ابزار تبلیغی رایگان برای آن خواهد شد.
از آنجا که یکی از بهترین و تاثيرگذارترین مدل تبلیغات، روش دهان به دهان مردمی ست شرکت ها با ارسال یک چک به مبلغ ناچیز که حتی از هزینه پست آن هم کمتر است سود بسیاری خواهند برد.
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
پنج اشتباه که باعث ریزش مشتریان میشود:
دلیل از دست رفتن اکثر مشتریان، بد رفتاری است که با آنها شده. نزدیک به 68% مشتریانی که سازمانی را ترک میکنند، معمولا نارضایتی آنها از نوع برخورد و غالبا بیتفاوتی کارمندان است. اما کلمه "بیتفاوتی" میتواند معانی متفاوتی برای هر مشتری و هر کسب و کاری داشته باشد.
در این مطلب به 5 مورد اشاره میکنیم که باعث میشود مشتریان حتی بدون گفتن کلمهای از نارضایتی خود، کسب و کار ما را ترک کنند.
1. خلف وعده:
معمولا افرادی در سازمان که مستقیما با مشتری در تماس هستند، نباید قولی به مشتری بدهند که به انجام آن مطمئن نیستند. مثلا ممکن است شما به مشتری خود بگویید به محض رسیدن قطعات یدکی، برای دستگاهی که مشتری قبلا از شما خریده و حالا نیاز به سرویس دارد، به شما خبر خواهیم داد. اما چون ساز و کاری برای این موضوع در سازمان شما وجود ندارد، قطعا فراموش خواهید کرد و همین موضوع باعث نارضایتی مشتری خواهد شد. اصلا به مشتری قولی ندهید که در فرآیندهای سازمان شما تعریف نشده است.
2. بحث کردن با مشتری:
ممکن است همیشه حق با مشتری نباشد اما بحث کردن با مشتری نیز هیچ وقت جایز نیست. جدا از اختلاف نظر به وجود آمده، لازم نیست برای اثبات حرفهای خود با او بحث کنید. خیلی وقتها هنگامی که مشکل توسط اختیارات شما حل نمیشود، ارجاع مشتری به سرپرست یا مدیر بخش میتواند کارساز باشد. معمولا مشتریان وقتی با افراد بالای سازمان صحبت میکنند، زودتر قانع میشوند.
3. بی اعتنا بودن:
خیلی وقتها مشتری به قصد بیان نارضایتی با سازمان تماس میگیرد اما با بیاعتنایی شخص پاسخگو مواجه میشود. این بدترین تجربه یک مشتری خواهد بود. حتی اگر شکایت یک مشتری مربوط به بخش شما نمیشود، در وهله اول سعی کنید مشتری را با گوش دادن صبورانه، آرام کنید و بعد او را به بخش مربوطه هدایت نمایید. در نظر داشته باشید اعلام شکایت، یکی از بهترین فرصتها برای گرفتن بازخورد از کیفیت محصول یا خدمت ارائه شده توسط سازمان شماست. سعی کنید با استقرار ساز و کارهای CRM بیشترین بهره برداری را از این فرصت بکنید.
4. دادن اطلاعات نادرست:
با توجه به این که کسب و کارهای امروزی به شدت پویا هستند و سرعت تولید اطلاعات در آنها بالاست، ممکن است همه کارمندان در جریان همه اطلاعات مورد نیاز مشتریان نباشند. لازم نیست هنگامی که مشتری سوالی از شما می پرسد و شما پاسخ آن را نمیدانید اطلاعات غلط بدهید. کافیست به او زمان تقریبی برای این که پاسخ را پیدا کنید، بگویید و بعد از پیدا کردن جواب، اطلاعات مورد نیاز را به او بدهید.
5. بدخلق بودن:
همه ما ممکن است روزهای بدی در ماه داشته باشیم، اما این موضوع به مشتری ربطی ندارد. اجازه ندهید مشکلات شخصی و کاری شما در برخورد شما با مشتری تاثیر بگذارد. مشتری تصور میکند شیوه پاسخگویی کل سازمان به این صورت است و قطعا سازمان شما را با نارضایتی ترک خواهد کرد. اگر روز خوبی ندارید، مرخصی بگیرید تا عواقب آن متوجه کار شما نشود.
گوریلا مارکتینگ یا بازاریابی چریکی ( پارتیزانی ) چیست؟
بازاریابی پارتیزانی روشی خاص است. بنابراین در حال حاضر نویسندگان دیدگاه خود را در رابطه با این پدیده تغییر دادهاند. آنها اظهار میکنند که بازاریابی پارتیزانی نوعی روش تفکر است که فرد میتواند بر اساس عملکردهای خاص، آن را تشخیص دهد و فرد دیگری نیز میتواند بر اساس عملکردهای مختلف به شناسایی این نوع بازاریابی بپردازد.
در این نوع بازاریابی از ذهنهای باز و نگرشهای مختلف برای کسب امتیاز در نبرد برای جذب مصرف کنندگان استفاده میشود.
بنابراین مهمترین اختلاف بین بازاریابی پارتیزانی و سنتی، حالت ذهنی کار است.
در بازاریابی پارتیزانی، فرد به دنبال استفاده از کانالها و روشهای جدید به منظور رسیدن به مصرف کنندگان جدید است.
این کار دارای اثرات خاص و بلند مدت است و منجر به ایجاد همهمه و جنب و جوش میشود.
تاکتیکهای بازاریابی پارتیزانی با هدف سرعت بخشیدن به کسب سود طراحی شدهاند، بدون اینکه سرمایهگذاری عظیمی بر روی زمان یا هزینه صورت گیرد.
در اغلب موارد این تاکتیکها بر خلاقیت روابط خوب و تمایل برای آزمایش روشهای مختلف تمرکز یافته است.
بین بازاریابی پارتیزانی و بازاریابی سنتی تفاوتهای اساسی وجود دارد.
فرق اصلی بین این دو، تاکتیکهای بازاریابی پارتیزانی است که بر خلاقیت، روابط خوب و رضایت تأکید دارد.
لوینسون اظهار میدارد که بازاریاب خوب پارتیزانی در بیشتر موارد باید از روابط موجود و پتانسیل توسعه روابط اضافه، آگاهی کافی داشته باشد. پس یکی از اصول پایهای بازاریابی پارتیزانی، رابطه است که در کانون موفقیت بازاریابی جای دارد.
روابط انواع مختلفی دارد:
روابط مشتری:
هر رابطهای با مشتریان بالقوه میتواند به وسیله فکر کردن در باره این که چه چیزی اساس یک رابطه خوب هست، ارتقا پیدا کند.
برای مثال، فرستادن نامه به صورت دست نوشته یا تماس با یک مشتری موجود به او فکر ادامه تجارت را میدهد.
روابط کارکنان:
هر یک از کارکنان شرکت شما باید بازاریابی حرفهای را بداند و از چگونگی روش ارتباط با مشتری، دستفروش و هر کسی که تجارت شما را عرضه میکند، به خوبی آگاهی داشته باشد.
روابط با رقبا:
روش بازاریابی پارتیزانی به ترویج روابط خوب با رقبا میپردازد.
به جای فکر کردن درباره شرکتهای دیگر به عنوان رقیب خود، بازاریابی پارتیزانی راههای همکاری را بیان میکند.
صاحبنظر برجسته بازاریابی در این باره میگوید:
بازاریابی پارتیزانی را میتوان بازاریابی همجوشی خواند و بر این اساس، شرکتهای کوچک میتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و یک شرکت بزرگتر را بوجود آورند.
گلچین 28 درس عملی مدیران موفق
1- هفده اصل مدیریت :
کسی که به من اعتماد می کند از کسی که مرا دوست دارد گامی فراتر نهاده است .
BY JOHN MAXWELL
2- هشت خوان تحول :
فرآیند "دیدن – حس کردن – متحول شدن " بسی نیرومند تر از فرآیند " تحلیل – تفکر – تحول " است .
BY JOHN KOTTER
3- با بزرگان بازاریابی :
نقش شرکت ایجاد مشتری های جدید است و فقط 2 عامل درونی می تواند این کار را بکند : بازاریابی و نوآوری .
BY LOURA MAZUR
4- بازاریابی تک به تک :
به جای فروختن محصول ، سعی کنید مشکل مشتری را حل کنید . محصولات گذار هستند اما این رابطه است که باقی می ماند .
BY DON PEPPERS
5- بازیهای استراتژیک بازاریابی :
اگر خودتان و رقبایتان را می شناسید ، نباید از جنگ بترسید . اگر خود را می شناسید و رقیبتان را نمی شناسید برای هر موفقیتی انتظار شکست را هم داشته باشید . اگر خود و رقیبتان را نمی شناسید شکست خواهید خورد .
BY JOHN ZAGULA
6- بی واسطه از دل :
توجه خود را بر مشتریان متمرکز کنید نه رقیبان . رفتار رقیبان وضع گذشته را نشان می دهد مشتریان نمایانگر آینده ، فرصتهای تازه ، اندیشه های و شاهراه پیشرفت هستند .
BY MICHAEL DELL
7- تمایز یا نابودی :
مدیران هوشمند هر روز با این سوال از خواب بر می خیزند که چرا مشتری باید از میان این همه گزینه کالا یا خدمت ما را خریداری کند .
BY JACK TROUT
8- شرکتهای بزرگ ، مشکلات بزرگ:
وقتی از دیگران تقلید می کنید شهروند درجه 2 شناخته می شوید . در دنیای امروز نگریستن به دنیا از پشت میز کار عملی بسیار خطرناک است .
BY JACK TROUT
9- فلسفه نام های تجاری :
بازاریابان امروز به دنبال تصاحب یک تکه از ذهن مشتری هستند. BMW در ذهن شماست نه در پارکینگ شما .
BY THOM BRAUN
10- گاو بنفش :
امنیت خطرناک است . همرنگی امروز جای خود را به تک رنگی داده است .
BY SETH GODIN
11- رهبری پروژه :
هر رفتاری در نظر صاحبش دلیل و معنا دارد . اگر رفتار کسی در نظر ما بی معنا باشد به این دلیل است که با باورهای ما یکسان نیست .
BY JAMES LEWIS
12- مدیریت پروژه به اندازه :
مسئولیت پذیرفتنی است نه واگذار کردنی ، چون یک تعهد درونی است .
BY CURTIS COOK
13- معجزه شش سیگما :
اگر به من بگویی فراموش می کنم . اگر به من نشان دهی به خاطر می سپارم . اگر مرا درگیر کنی آن را درک می کنم .
BY SUBIR CHOWDHURY
14- بابای دار ، بابای نادار
انسان در بازی گاهی می برد گاهی یاد می گیرد .
BY RIOBERT KIOSAKI
15- ثروت آفرینان :
هیجان انگیزترین اکتشافات پیش روی ماست نه پشت سر ما . اگر امروز چیزی نسازیم فردا هم چیزی که تماشایی باشد نخواهیم داشت .
BY LESTER THUROW
16- جهانی شدن :
جهانی شدن چیزی نیست جز جابجایی فعالیتها به منظور کسب سود بیشتر . از 100 اقتصاد بزرگ جهان 29 تای انها شرکت هستند نه کشور
BY LESTER THUROW
17- کارراهه بابای دارا :
تنها تفاوت داراها و نادارها این است که اوقات خود را به روشهای متفاوت می گذرانند .
BY RIOBERT KIOSAKI
18- آینده مدیریت :
وقتی عمر استراتژی کوتاه است، نوآوری تنها راهی است که شرکت می تواند حضور خود را در آینده تضمین کند .
BY GARY HAMEL
19- باز مهندسی فراگیر :
در بسیاری از سازمانهای پویادرخواست رعایت استاندارد همانند درخواست سکوت در یک کنسرت جاز است .
BY JAMES CHAMPY
20- درس هایی از آینده :
آنچه در تصور انسان می گنجد روزی تحقق خواهد یافت . آینده قابل پیش بینی نیست زیرا انسان آن را می سازد .
BY STAN DAVIS
21- روح تشنه :
به فرزندانم در پایان آموزش عالی چنین توصیه کردم . به جای شغل به دنبال مشتری باشید . اگر بتوانید محصولی ارایه کنید که خواهان داشته باشد از بیکاری نجات پیدا می کنید .
BY CHARLES HANDY
22- سازمان فردا:
در شرایط امروز هیچ چیز خطرناک تر از دل بستن به کامیابی های دیروز نیست .
BY THE DRUCKER FOUNDATION
23- راهنمای خودباوری زنان :
خود باوری عبارتست از تمایل به این که خود را فردی شایسته مواجهه با چالش های اساسی زندگی و لایق شادی بدانیم .
BY NATHANIEL BRANDEN
24- سخنرانی موثر
وقتی آدمها مثل هم فکر می کنند پیداست که هیچ کدام آن قدر که باید فکر نمی کنند .
BY BRIESINGS PUBLISHING group
25- مدیریت ارتباطات :
هیچ کس اهمیت نمی دهد که شما چقدر می دانید . مگر آنکه بداند چقدر به او اهمیت می دهید .
BY JOHN MAXWELL
26- مدیریت بر خود :
آرمان بدون عمل رویاست و عمل بدون آرمان ، کابوس
BY HYRUM SMITH
27- مدیریت جلسه موثر :
فقط کسانی را فرخوانید که حضورشان در جلسه لازم است ، فقط کسانی را دعوت کنید که به حرف آنها گوش می دهید .
BY ROBERT MILLER
28- مدیریت زمان :
اولین گام در مدیریت زمان هدفمند زیستن است
BY KEN BELANCH
۱ـ فروشندگانی که به مشتری خود سلام نمیکنند و تُرشرو هستند.
۲ـ فروشندگانی که پشت تلفن و هنگام صحبت با مشتری خود، لبخند نمیزنند.
۳ـ فروشندگانی که روی هر شیشۀ مغازۀ خود نوشتهاند: «لطفا تکیه ندهید»، «لطفا دست نزنید»، «لطفا با خوراکی وارد نشوید»... انگار که نوشته باشند: «کلاً وارد نشوید!»
۴ـ فروشندگانی که روی همۀ جنسهای مغازهشان نوشتهاند: «لطفا دست نزنید.»
۵ـ فروشندههایی که وقتی خریدار از آنها میخواهد جنسی را نشانشان بدهد (معمولاً هم با لحنی تُند) میگویند: «اگر میخری
بیارم!»
۶ـ فروشندگانی که به ظاهر خود نمیرسند، موی ژولیده و نامرتب دارند و بدنشان خوش بو نیست.
۷ـ فروشندگانی که متناسب با شغل خود لباس نمیپوشند (مثل فروشندۀ کت و شلوارهای رسمی که شلوار جین و لباس اسپرت میپوشد و موهایش را فشن درست میکند!)
۸ـ فروشندگانی که بیدلیل با خریدار صمیمی میشوند و جوک میگویند.
۹ـ فروشندگانی که جلوی مشتری، با سایر همکاران خود جروبحث میکنند.
۱۰ـ فروشندگانی که همانجا در برابر مشتری، دربارۀ کالاها و قیمتها با ویزیتورها یا نمایندگان شرکتها صحبتهایی میکنند که لزومی ندارد مشتریان در جریان آنها باشند.
۱۱ـ فروشندگانی که اصلاً گوش نمیکنند و توجه ندارند خریدار دنبال چه نوع جنسی است و میخواهند سلیقۀ خود را به او تحمیل کنند.
۱۲ـ فروشندگانی که خریداران را برای خرید، با اصرار زیاد و...، در رودربایستی قرار میدهند.
۱۳ـ فروشندگانی که قسمهای الکی میخورند.
۱۴ـ فروشندگانی که نزد خریدار، از دیگر شرکتهای تولیدی، ویزیتورها و... بدگویی میکنند.
۱۵ـ فروشندگانی که نزد خریدار، از همکاران خود نیز بدگویی میکنند.
۱۶ـ فروشندگانی که پس از خرید، از مشتری خود بهخاطر خریدش تشکر نمیکنند.
۱۷ـ فروشندگانی که از بس حواسشان پرتِ چیزهای دیگر است، خریدار را مجبور میکنند یک چیز را چند بار از آنها بخواهد (حتی شده مشتری جنس را برداشته و میخواهد پولش را بدهد، بارها باید بپرسد چقدر شد تا پولش را بدهد و از مغازه برود بیرون!).
۱۸ـ فروشندگانی که وقتی خریدار از آنها مشورت و راهنمایی نخواسته، اصرار دارند که به او مشورت بدهند و راهنماییاش کنند.
۱۹ـ فروشندگانی که در مورد کیفیت و کارایی کالاها و یا خدمات خود، اغراق میکنند.
۲۰ـ فروشندگانی که اگر خریدار برای یک خرید نسبتا کم، تراول ۵۰ هزار تومانی به آنها بدهد، اخم میکنند.
۲۱ـ فروشندگانی که فکر میکنند خودشان همه چیز را بلدند و دنبال آموزشهای بیشتر نمیروند.
۲۲ـ فروشندگانی که اگر مشتری سوالی دربارۀ جنسی داشته باشد که آنها ندارند (اما میتوانند دربارهاش راهنمایی کنند، یا مغازههای اطراف را معرفی کنند)، فقط سرشان را به علامت ندانستن بالا میبرند و به خودشان زحمت کوچکترین راهنمایی را هم نمیدهند (یا حداقل اینکه بگویند: متاسفانه من در این مورد اطلاعی ندارم).
۲۳ـ فروشندگانی که فقط میخواهند مشتری را هیجانی کنند تا بخرد، اما اصلا توجه نمیکنند که شاید مشتری به آن کالا یا خدمات نیاز نداشته باشد.
۲۴ فروشندگانی که اگر سوالات مشتری زیاد شود، از کوره در میروند.
۲۵ـ فروشندگانی که بقیۀ پول مشتری را با کالاهای کمقیمت دیگر میدهند، اما عذرخواهی نمیکنند که چون پول خُرد ندارند مجبور به این کار هستند و حق انتخاب هم به مشتری نمیدهند.
۲۶ـ فروشندگانی که ته ذهنشان فکر میکنند: فروش یعنی قالب کردن چیزی به دیگران.
۲۷ـ فروشندگانی که رفقای خود را پشت دخل میبرند و در حضور مشتری، صحبتهای بیربط با هم میکنند.
۲۸ـ فروشندگانی که ویترین و یا داخل مغازهشان شلخته است.
۲۹ـ فروشندگانی که جنس خاکگرفته را از قفسه به مشتری میدهند و وقتی مشتری خواهش میکند آن را با یک دستمال پاک کنند یا یک کالای خاکنگرفته به او بدهند، با مشتری بحث میکنند و نهایتا با اکراه این کار را انجام میدهند.
برای مشتری اعتماد ایجاد کنید یا به عبارتی اعتماد بفروشید. اعتماد = فروش.
۹۰ درصد وقت صحبت را به مشتری بدهید.
شناخت مناسبی از خود و محصول تان ارائه دهید.
بایستید! زمانی که تلفنی عمل فروش را انجام میدهید.
مثبت اندیش باشید و نه خیلی واقع گرا.
بازار مناسب را پیدا کنید. در هیمالیا یخ نفروشید!
پیگیری کنید.
به مشتری وقت دهید تا تصمیم گیری کند.
به خاطر داشته باشید که برای دریافت یک پاسخ بله , چندین و چند بار باید نه بشنوید
۱- یک پوشه برای نگهداری ایده های بازاریابی اختصاص دهید. سعی کنید همیشه اهداف و ایده های خود را مکتوب کنید.
۲- هر روز و هر ساعت کارت ویزیت را همراهتان داشته باشید. مخصوصا آن که نام سایت و ایمیل شخصی شما بر روی آن درج شده است.
۳- یک سنجاق سینه ی شخصی با آرم شرکت تان طراحی کنید و در جلسات به کت خود بزنید. این مساله خیلی مهم است.
۴- فقط سعی نکنید یک بازار جدید ایجاد نمایید. سعی کنیدفرصت سازی کنید. فرصت سازی به اندازه ی نیازسنجی مهم است.
۵- آزمودن، کلید موفقیت در بازاریابی است.
۶- در بازاریابی اول به فکر تجربه اندوزی از شیوه های رقباباشید.
۷- داشتن موقعیت بی همتا در اینترنت مهمتر از محتوای تبلیغاتی شما است.
۸- تنها به کاهش قیمت کالاها در سایت اکتفا نکنید.
۹- قبل از ایجاد و توسعه ی محصول، بازار آن را پیدا نمایید.
۱۰- به دنبال جماعت حریص و مشتاق به محصول یا خدمات باشید.
۱۱- هدف تمام تبلیغات شما باید افزایش فروش باشد.
۱۲- تبلیغات در مجله بسیار موثر است. تبلیغات در مجلات مهم است. اما معرفی علمی توانمندی های کارآفرینی شما درنشریات، یک فرهنگ سازی گسترده می کند که برای آینده ی شغلی شما بسیار مهم است.
۱۳- مقالاتی را به روزنامه و مجلات ارسال کنید. خیلی مهم است که معرفی شما به عنوان یک مبتکر کارآفرینی در حوزه کسب و کار، با انتشار مقالات و گزارشات تخصصی و عمومی در نشریات مختلف همراه باشد.
۱۴- اخبار خود را به همراه با عکس به مطبوعات بفرستید.
۱۵- از انتشار نشریات جدید آگاه شوید تا اخبار خود را به رسانه و فرد مناسب بفرستید.
۱۶- در روزنامه های عادی یا اقتصادی و نشریات تخصصیمطلب بنویسید.
۱۷- مقاله ای با قلم خود چاپ کنید و نسخه های آن را برای همکارانتان بفرستید.
۱۸- در تنظیم اخبار فعالیت شرکت خود کوشا باشید و آن ها را به موقع و چندین بار برای مطبوعات ارسال کنید.
۱۹- یکصمین، پانصدمین یا یکصدهزارمین مشتری خود را در مطبوعات معرفی کنید.
۲۰- یک جایزه ی سالیانه به راه اندازید و آن را در بوق و کرنا کنید، مثلا می توانید به بهترین کارمند سال شرکت یا سازمان خود جایزه دهید.
۲۱- در سمینارهای بازاریابی حضور یابید.
۲۲- کتاب های بازاریابی را بخوانید.
۲۳- مشترک نشریات مکتوب و اینترنتی بازاریابی شوید.
۲۴- هر ماه یک جلسه بازاریابی با کارکنان یا مباشران خود بگذارید تا درباره استراتژی و وضعیت بازار بحث کنید و ایده های تازه بگیرید.
۲۵- به انجمن یا سازمان های مرتبط با حرفه تان ملحق شوید.
۲۶- یک پوشه را برای یافتن طراح، نویسنده و سایر حرفه ای های بازاریابی کنار بگذارید.
۲۷- در نمایشگاه های مربوط به حرفه تان حتما یک غرفهبگیرید.
۲۸- همراه سازمان های غیرانتفاعی، مانند موسسات حمایت از کودکان معلول، سازمان بهزیستی، کمیته امداد شوید.
۲۹- در دبیرستان ها و دانشگاه ها سخنرانی کنید و به دانش آموزان و دانشجویان درباره حرفه ی آینده شان توصیه کنید.
۳۰- برچسب های جالبی برای نصب روی شیشه ی اتومبیل طراحی و بین مشتریان توزیع کنید.
۳۱- آگهی های خود را کدگذاری و نتایج شان را دنبال کنید.
۳۲- تابلو ساختمانتان و تابلوهای راهنمای داخلی و خارجی آن را بهبود ببخشید.
۳۳- اگر فکر میکنید آرم شرکت شما منسوخ شده، آن را از نو رنگ آمیزی کنید.
۳۴- حامی مالی یک مسابقه ورزشی یا برنامه رادیویی و تلویزیونی شوید.
۳۵- امکان خرید توسط کارت های اعتباری را در سایت خود قرار دهید.
۳۶- برای سفارش دهی، گزینه های مختلفی را به کاربرپیشنهاد دهید.
۳۷- فراموش نکنید ارائه ی کالاهای رایگان کلید فروش است. این روش برای ابتدای فعالیت یک کارآفرین پیشنهاد می شود.
۳۸- کالاهای خوب و باارزش را به صورت رایگان هدیه دهید.
۳۹- یک گارانتی بی قید و شرط را پیشنهاد دهید.
۴۰- برای افزایش ارزش کالاهای خود انعام نیز درنظر بگیرید.
۴۱- در فرم سفارش پیشنهادات دیگری را نیز ارائه دهید.
۴۲- سایت شما باید بر روی مزایا تمرکز داشته باشد.
۴۳- نشانی سایت خود را در سربرگ نامه ها، کارت ویزیت و بر روی تمامی کالاها قرار دهید.
۴۴- مطبوعات بهترین تبلیغات رایگان برای شما هستند.
۴۵- به مشتریان اینترنتی خود اطمینان دهید که سیستمامنیتی سایت شما قابل اعتماد است.
۴۶- هر سال اهداف خاص بازاریابی را تعیین و هر سه ماهیک بار آن ها را ارزیابی و تنظیم کنید.
۴۷- در فصل های اوج فعالیت تجاری برای کسب و کارتانتبلیغ کنید.
۴۸- یک شماره تلفن راحت و به یاد ماندنی بگیرید.
۴۹- برای سایت اینترنتی خود، آدرس به یدماندنی انتخاب کنید و آن را در کلیه ی ارتباطات بازرگانی قید نمایید.
۵۰- از طریق پست مستقیم، کسب و کار خود را به مشتریان و خریداران تبلیغ کنید.
چه نکاتی در شروع کسب و کار وجود دارد؟
قبل از آغاز یک کسب و کار باید مطمئن شوید که مفهومی که در ذهن دارید قابل اجراست. بهتر است ابتدا یک نمونه کار انجام دهید و نتیجه را ارزیابی کنید.
▪ بزر گ بیندیشید ولی با یک کار کوچک آغاز کنید.
▪ قبل از آغاز یک کسب و کار باید مطمئن شوید که مفهومی که در ذهن دارید قابل اجراست. بهتر است ابتدا یک نمونه کار انجام دهید و نتیجه را ارزیابی کنید. بیندیشید که چگونه میتوانید تئوری خود را در یک مقیاس کوچک بیازمائید، قبل از اینکه متعهد کاری بزرگ از قبیل قرارداد رهن و یا خرید مکان شوید.
▪ اگر حتی بتوانید حداقل یک مشتری پیدا کنید و به شما ثابت شد که طرح مورد نظرتان قابل اجراست این شانس را دارید که این موفقیت ،دفعات دیگری نیز برایتان تکرار گردد.
▪ با بودجه محدود کار کنید. اگر تجهیزات قدیمی تان قابل استفاده هستند، تجهیزات جدید تهیه نکنید. معامله پایاپای بهترین روش تهیه تجهیزات مورد نظرتان است.
▪ بدون داشتن یک طرح کسب و کار جامع که حاوی کلیه جزئیات باشد به آغاز یک کسب و کار جدید مبادرت نورزید .
▪ یک حسابدار می تواند به شما در مسائلی نظیر گردش نقدینگی، نقطه سربه سر و صورت سود و زیان کمک کند.
▪ بانکها به مراتب ارزان تر از شرکا هستند و مشکل کمتری نیز در مواجهه با آنها دارید.داشتن یک شریک مانند ازدواج بدون وجود عشق است. زندگی شما در اینصورت از آن خودتان نخواهد بود. البته به یاد داشته باشید که آغاز یک کسب و کار با یک شریک بی نهایت بهتر از عدم آغاز یک کسب و کار است.
▪ وقتی یک شریک دارید باید به نظرات اونیز توجه کنید. در شراکت بدون رسیدن به توافق لازم هر تلاشی به بن بست خواهید رسید.
▪ مسئله دیگر، مدیر عامل بودن و داشتن رای اکثریت است. این دلیل دیگری است که آگاه باشید هیچ گاه بیش از ۴۹ درصد از سهام شرکت خود را واگذار نکنید، البته اگر تمایل دارید که کنترل اوضاع به دست خودتان باشد!!
▪ آیا برای کسب و کار شما بازار وجود دارد؟ وسعت این بازار چقدر است؟
تحقیقات بازار بسیار مهم و اساسی است. بهتر است به جای ایجاد بازار جدید، بازارهای موجود را پیدا کنید.
▪ اگر در این بازار رقیبی ندارید و یا رقابت محدودی وجود دارد، هشیار باشید. ممکن است به واقع بازاری وجود نداشته باشد! به عبارت دیگر ممکن است روی یک محصول خاص دست گذاشته باشید که تا کنون شناخته نشده است.۱۲ قبل از آغاز یک کسب و کار، با یک مشاور، وکیل، واسطه بیمه و یا مدیر بانک مشورت نمائید. مشاوره بانک مجانی است. مشاوره اولیه با مشاوران حرفه ای نیز مجانی است. اما قبل از هر اقدامی پرسش نمائید.
▪ عموما بهترین کسب و کاری که می توانید انتخابی گوید: شما میتوانید در هر زمینه کسب و کار و یا صنعت جدید از طریق خواندن کتاب متخصصین آن فن، حتی برای یک ساعت در روز نیز میتونانید عملا تجربه کسب نمایید. حتی بیشتر از آن نیز میتوانید مطالعه کنید زیرا هرچه بیشتر مطالعه کنید، مغز اطلاعات جدید را بهتر از اطلاعات جزیی و آسان در ک میکند. تکرار با فاصله ،یک روش موثر در یادگیری موثر و اثبات شده است.
▪ حتی اگر فکر میکنید که برای آغاز کسب و کاری که در ذهن دارید به تجربه عملی نیاز دارید میتوانید مدتی را برای یکی از رقبای خود کار کنید. حتی میتوانید نیمه وقت کار کنید. هرچه برایتان مفید است یاد بگیرید و در عین حال مزد نیز دریافت کنید. البته بهتر است قبل از امضای قرارداد مربوط به انجام فعالیتهای محرمانه از آنجا بروید زیرا ممکن است علیه شما شکایت کنند!
▪ به همان سرعتی که دارایی شما افزایش می یابد، باید هدفتان این باشد که خود نیز توسعه پیدا کنید و از یک صاحب کسب و کار/ مجری به یک صاحب کسب و کار/مدیر تبدیل شوید.
▪ هیچ وقت نباید کسب و کاری را با این هدف که کلیه امور را خود رتق و فتق کنید آغاز نمایید. این کار درست مانند این است که کار خود را با پول بخرید.
▪ اگر بخواهید هر کاری را خودتان انجام دهید عملی نیست. باید یاد بگیرید که تفویض اختیار کنید. باید افراد با انگیزه ای را بکار بگیرید که حتی از شما باهوشتر و زیرک تر باشند. به آنها استانداردهای بالای خود را بیاموزید و در حالیکه آنها اغلب کارها را انجام میدهند بر آنها نظارت داشته باشید.
▪ انتخاب یک نام تجاری مناسب، برای موفقیت شما بسیار حایز اهمیت است. بعد از سالها تجربه در تبلیغات و بازاریابی، پیشنهاداتی که در این مورد به شما ارایه میکنم به شرح زیر میباشد:
▪ نام شما نباید مشابه نام رقبایتان و یا نزدیک به آن باشد زیرا اولا مشتریان سردرگم میشوند و به آسانی شما را پیدا نمیکنند و ثانیا ممکن است مورد شکایت شرکتهای رقیب واقع شوید.
▪ هرچقدر اسم شرکت کوتاهتر باشد، به یاد ماندنی تر خواهد بود.
▪ اسم باید به آسانی هجی شود و به وضوح قابل تلفظ باشد.
▪ اسم شما باید تبلیغی باشد برای آنچه میخواهید انجام دهید. کسب و کارهایی که نام صاحبان خود را دارند تنها در صورتی موفقند که این اسم برای دیگران آشنا باشد و یا مرادف یک محصول و یا خدمت شناخته شده باشد.
▪ نباید نام شما به نام شرکت ثبت شده دیگری تجاوز کند.
▪ نام شما باید متمایز و در ارتباط با تصویری باشد که مایلید از کسب و کار خود ارایه دهید. برای نمونه اگر شما خدمات نظافت منازل را انجام میدهید انتخاب نام سویس منازل APHRODITE (به معنای عشق وزیبایی) کاملا نامناسب است و در عوض نام خدمات منازل Spicand Span ( به معنای نو و ترو تمیز) بسیار مناسب خواهد بود.
▪ با توجه به ثبت اسم شرکت شما در کتاب زرد اگر اسم شما با اولین حروف الفبا آغاز شود در صدر لیست شرکتها قرار خواهید گرفت.
▪ شاید شما دوست داشته باشید نام شهر و یا شهرستان خود را بخشی از نام شرکت خود قرار دهید.
▪ دلیل دیگری که نام کوچک خود را در نام کسب و کارتان مورد استفاده قرار ندهید، این است که در اذهان مشتریانتان تبعیض ایجاد میکنید و آنها به دنبال شما میگردند و در حالیکه سایر همکارانتان بیکار نشستهاند کار فراوان روی سر شما ریخته میشود.
▪ همچنین زمانی که تمایل به فروش و یا واگذاری کسب و کار خود دارید در صورتی که نام کسب و کارتان، اسم کوچک شما باشد، به قیمتی پایین تر از زمانی که یک نام تجاری مناسب داشته باشد به فروش میرسد.
▪ تعیین نام مناسب به این روش انجام می شود:
یک جلسه هم اندیشی با روش طوفان مغزی (brain storming) تشکیل دهید. نام های مناسبی را که به ذهنتان میآید بنویسید، حتی اگر مسخره به نظر آیند. در این مرحله کمیت بیش از کیفیت اهمیت دارد. این رویه باید منجر به تولید حداقل ۱۰۰ اسم گردد.
▪ در این مرحله به تسویه فهرست اسامی و حذف نام های نا مناسب بپردازید تا به ۶ الی ۷ نام برسید. به ارتباطات فکری مردم نیز بیندیشید و اینکه اغلب انها کدام اسم را ترجیح میدهند. این لیست را به دوستان و انجمنهای حرفهای که به قضاوت آنها اطمینان دارید نشان دهید و نظر آنها را بخواهید. همچنین دلیل انها را از انتخاب این اسم بپرسید. در نهایت، خودتان تصمیم بگیرید زیرا شما رییس هستید و تصمیم نهایی با شماست چون کسب و کار متعلق به شماست.
▪ سپس به کتاب راهنمای آنلاین و آفلاین مراجعه کنید تا ببینید که آیا اسم منتخب شما وجود دارد یا خیر.
▪ همچنین در اینترنت شناسه های ".com" را جستجو کنید تا بدانید که آیا نام مورد نظر شما در اینترنت وجود دارد؟ به یاد داشته باشید که ".com" به ".net" ارجحیت دارد.
▪ قبل از هزینه کردن هر مبلغی برای تبلیغات، توضیح مختصری در مورد کسب و کار جدیدتان بنویسید و برای رسانههای معتبر بفرستید.
▪ نهایتا هر کارآفرین باید به یاد داشته باشد که اغلب کالاها و خدمات به خودی خود به فروش نمیروند. شاخص ویژهای برای این مطلب وجود دارد. اقتصاد دانی با نام ویافردو پارتو قاعدهای را به عنوان یک اصل ارایه داده است که به قانون ۲۰ ۸۰ معروف است. این اصل بیانگر این مطلب است که اگر ۲۰% از کسب و کارها به ارایه خدمات مشغول باشند، ۸۰% دیگر درگیر خدمات فروش و تبلیغات هستند.
▪ بنابراین بهتر است به مطالعه موردی در مورد روشهای تبلیغات و فروش برای کسب و کار خود بپردازید.
بیرونی است،به این معنی که انگیزش وجود دارد به شرطی که برانگیزاننده حاضر باشد.وقتی برانگیزاننده(محرک)حاضر نباشد انگیزش هم کاهش پیدا می کند.
استرس یا (فشار روانی)ایجاد می کند
عملکرد به اطاعت محدود می شود.
در طولانی مدت عملکرد کاهش پیدا می کند
خلاقیت رااز بین می برد.
فرد نسبت به تنبیه عادت می کند و متعاقبا تنبیه بیشتری را می طلبد
مشتری از کارمند سوال کرد چه زمانی شما کار را شروع می کنید او جواب داد:((هر زمان که آن ها تهدید به اخراج من کنند))