| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
پول نمی تواند برای هر کاری جبران باشد.والدین بدون هیچ گونه بازپرداخت فکری بچه هایشان را بار می آورند.افراد زیادی هستند که پول زیادی دارند اما بسیار فقیر هستند.هدف ما هم بایستی پول درآوردن باشد و هم ثروتمند شدن.
هنگامی که از پول صحبت می شود الزاما همیشه عقل و منطق در کار نیست.یک جنبه ی تاسف آور زندگی زمانی است که مردم برای به دست آوردن پولی که استحقاقش را ندارند،نقشه می کشند.به دست آوردن پول آسان تر از نگه داشتن آن است.
بهترین و زیباترین چیزهای دنیا را نمی توان دید و حتی لمس شان کرد،بلکه آن ها را بایستی با دل احساس کرد(هلن کلر)
افراد وقتی به ارزش پول پی می برند که برای به دست آوردن آن به سختی کار کنند.از این جهت لازم است که والدین این درس را به فرزندان شان یاد بدهند.من برای نسل جوانی که پول بدون ارزش به ارث می برند،احساس تاسف می کنم.بدون این درس ها و راهنمایی ها،آن ها غالبا هر چیزی را معادل پول می دانند.آن ها چنین فکر می کنند که هر چیزی رامی توان با پول خرید یا فروخت.البته این درست نیست.مردمی که ارزشمند هستند برچسب قیمت ندارندو کاری برخلاف ارزش هایشان انجام نمی دهند.
مجمع جهانی اقتصاد هر سال گزارش رقابت پذیری جهانی درباره وضعیت اقتصادهای جهان را منتشر میکند و به بررسی آمار حوزههای مختلف از وضعیت بانکها تا پیشرفتگی شرکتها در هر کشور می پردازد و سپس از این آمار برای تهیه تصویری از اقتصاد هر کشور استفاده میکند.
یکی از مواردی که مورد بررسی مجمع جهانی اقتصاد قرار گرفته است، نوآوری است که مسائلی مانند کیفیت تحقیقات علمی در دانشگاهها، هزینه شرکتها در بخش تحقیقات و توسعه، همکاری میان دانشگاهها و صنعت، امتیازهای انحصاری و شمار مهندسان و دانشمندان یک کشور را مورد بررسی قرار میدهد.
به گزارش پایگاه خبری بیزنس اینسایدر ۱۵ کشوری که در گزارش مجمع جهانی اقتصاد، بالاترین رتبه را از نظر نوآوری بدست آوردهاند، عبارتند از:
۱- سوییس (۵.۸)
۲- اسرائیل (۵.۷)
۳- فنلاند (۵.۷)
۴- آمریکا (۵.۶)
۵- آلمان (۵.۶)
۶- سوئد (۵.۴)
۷- هلند (۵.۴)
۸- ژاپن (۵.۴)
۹- سنگاپور (۵.۳)
۱۰- دانمارک (۵.۱)
۱۱- تایوان (۵.۱)
۱۲- نروژ (۵.۱)
۱۳- انگلیس (۵)
۱۴- اتریش (۵)
۱۵- بلژیک (۵)
یاعلی
ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زبالهاش دنبال چیزی میگردد. گفت، خدا رو شکر فقیر نیستم.
مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانهای با رفتار جنونآمیز در خیابان دید و گفت، خدا رو شکر دیوانه نیستم.
آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل میکرد گفت، خدا رو شکر بیمار نیستم.
مریضی در بیمارستان دید که جنازهای را به سرد خانه میبرند. گفت، خدا رو شکر زندهام.
فقط یک مرده نمیتواند از خدا تشکر کند. چرا امروز از خدا تشکر نمیکنیم که یک روز دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟
این تکنیک ها چیزهایی هستند که من آرزو داشتم زمانی که شروع به معامله گری کردم کسی به من گوشزد میکرد:
1ابتدا مبانی را بیاموزید :
بسیاری از معامله گران آماتور سعی میکنند بدون هیچ پیش زمینه و دانشی در مورد بازاری که درآن معامله میکنند وارد شوند. برای ایجاد یک پایه محکم معامله گری شما باید وقت صرف کنید تا بدانید که بازاری که در آن کار میکنید چگونه کار میکند و یک فهم درست از همه اصطلاحات آن داشته باشید.
2یک استراتژی معامله گری را یاد بگیرید و به آن پایبند باشید:
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که میبینم معامله گران آماتور بارها و بارها آن را تکرار میکنند تغییر دادن مکرر روش معاملاتی میباشد. اگر شما یک منطق و روش معامله گری عمومی مانند روش پرایس اکشن من دارید شما باید قبل از انجام هر کاری آن را یاد گرفته و در آن مهارت داشته باشید.
اگر فکر میکنید که با تغییر زیاد استراتژی و روش معاملاتی به یک جام شراب در معامله گری خواهید رسید بدانید که این یک امیدواری اشتباه است که منجر به غیر منطقی عمل کردن و از دست دادن سرمایه شما خواهد شد. بنابراین به خاطر چند ضرر روش خود را عوض نکنید.
هر روشی در تعداد مشخصی از معاملات دارای اشتباهاتی نیز میباشد که کاملا طبیعی است و جزیی از معامله گری میباشد. شما نباید اجازه دهید که معاملات بازنده تاثیر زیادی روی شما بگذارند و شما واقعا برای بهتر شدن در معامله گری به نظم و انضباط فوق العاده سختی نیاز دارید.
3غرق اطلاعاتی نشوید :
خیلی ساده است که به عنوان یک آماتور غرق در اطلاعلات و سیستمهای معاملاتی شویم و این کار در ابندا برای همه ما اتفاق افتاده است. بهترین راه برای محدود کردن یا اجتناب از آن پیدا کردن یک مربی یا کسی است که بتوانیم از او یاد بگیریم و موفقیت های او را دنبال کنیم
یاعلی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
موسس فيسبوک 9سال پيش
درخوابگاه هاروارد 5نفر را
دعوت كرد تاايده اى رو
باهاشون در ميون بذاره.
اون شب فقط ٢تاشون اومدن
الان اون2نفر بيليونرهستن.
هيچى بدتر ازيک فرصت از دست رفته نيست.
قتی از کسی دلخوریم، دلیل نمیشه عشقمون را ازش دریغ کنیم!
يه جهان سومی باديدن اين عكس خدا رو شكر ميكنه
يه جهان اولی باديدن اين عكس به اين فكرميكنه كه چطوری يه پای مصنوعی بسازه
یاعلی
در یک روز بسیار آفتابی اگر ذره بین را متحرک نگهدارید،ذره بین پرقدرت کاغذ را نمی سوزاند.اما اگر آن را متمرکزحفظ کنید،کاغذ آتش خواهد گرفت.این امر مربوط به قدرت تمرکز است.
مردی مسافرت می کرد و سر یک چهارراه توقف کرد.از یک پیرمردسوال کرد:این راه به کجا می رود؟پیرمرد از او پرسید:شما کجا می خواهی بروی؟مرد پاسخ داد:من نمی دانم.پیرمرد گفت:پس هر راهی را می خواهی انتخاب کن.چه تفاوتی دارد؟وقتی ما نمی دانیم به کجا می خواهیم برویم هر راهی ما را به آنجا می برد.
فرض کنید شما بازی فوتبال داریدومشتاقانه برای بازی کردن آماده می شوید.اما کسی دروازه را برداشته است.برای بازی شما چه اتفاقی می افتد؟هیچ چیزی باقی نمانده است.چه طور شما امتیازها را محاسبه می کنید؟اشتیاق بدون جهت مانند ترکیب اشتغال زا است و به ناکامی منجر می شود.اهداف،جهت را معین می کنند.
آیا شما تا به حال در یک قطار یا هواپیما نشسته اید.بدون این که بدانید کجا می خواهید بروید؟پاسخ به طور آشکار منفی است.پس چرا مردم بدون داشتن هدف زندگی می کنند؟
درچهارم جولای،1952فلورانس گادویک درمسیری قرار داشت که به عنوان اولین زن در کانال کاتالینا شنا می کرد.اوقبلا از کانال انگلیس گذشته بود.جهان در تماشای او بود.گادویک با مه متراکم،سرمای گزنده ی استخوان هاو بسیاری از موانع دیگر و با کوسه ها نیز نبرد می کرد.اوبرای رسیدن به ساحل تلاش می کرد.اما هر موقع چشمش را به سوی ساحل خیره می کرد تنها چیزی که می دید مه متراکم بود.اونمی توانست ساحل را ببیندولذا شکست خورد.گادویک وقتی متوجه شد او تنها نیم مایل از ساحل فاصله داشته بسیار مایوس شد.او تسلیم شد نه به علت این که او ناتوان بود،بلکه به این دلیل که هدف او آشکارنبود.عوامل او را متوقف نکرد.او گفت:من هیچ بهانه ای نداشتم اگر ساحل را دیده بودم،می توانستم موفق شوم.
دوماه بعد،اودوباره برگشت و در کانال کاتالینا شنا کرد.این بار،علی رغم هوای بد،هدفش را ذهن داشت ونه تنها آن را انجام داد،بلکه او از رکورد مردان که دو ساعت بود،بهتر عمل کرد.
یک مرد دانای هندی در قدیم به پیروانش هنر تیر اندازی با کمان را آموزش می داد.او یک پرنده ی چوبی را به عنوان هدف قرارداد وازآن ها خواست چشم پرنده را هدف بگیرند.دراولین مرحله ی تمرین،سوال می کرد هرچه را که فرد می بیند توصیف کند.تیراندازمی گفت:((من درختان،شاخه ها،برگ ها،آسمان،پرنده و چشمش را می بینم))مرد باهوش از شاگردانش می خواست تا این مرحله را خوب تمرین کنند.سپس او در دومین مرحله همان سوال را می پرسید و پاسخ می شنید:((من فقط چشم پرنده را می بینم))مرد باهوش گفت:((خیلی خوب،پس شلیک کن))تیر به طرف هدف می رفت و به چشم پرنده اصابت می کرد.
نتیجه ی اخلاقی این داستان چیست؟اگر ما تمرکز نکنیم،نمی توانیم به هدفمان برسیم تمرکز کردن سخت است اما مهارتی است که می توان یادگرفت.
ابراهام مازلو می نویسد : « داستان نژاد بشر داستان زنان و مردانی است که خودشان را دست کم می گیرند » اکثر مردم به دلایل ترس به چیزهای کمتر از شایستگی خود قانع می شوند .
در شغلی که خواستارش نیستند خواهند ماند . به رابطه ای که در آن احساس خوشبختی نمی کنند ادامه می دهند عاداتی دارند که برای سلامتی شان متناسب و مطلوب نیست . پول و دارایی شان را در مواردی سرمایه گذاری می کنند که در موردش اطلاعات کافی ندارند و حتی بعد از اینکه متوجه اشتباهشان می شوند پولشان را در آنجا نگه می دارند . اگر از هر قسمتی از زندگی یا از جایگاه فعلی تان راضی نمی باشید به خاطر داشته باشید که همیشه می توانید بهایی را برای آزادیتان بپردازید و خوب می دانید این ها چیست ؟!
برایان تریسی
هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد. در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا می داد پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت:
مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی می بری. هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن.
پیرمرد خنده ای کرد و گفت : اعلی حضرت! این گونه هم که فکر می کنی فرمان در دست تو نیست. به آن طرف جاده نگاه کن. چه می بینی؟
پادشاه: پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است.
پیرمرد: می دانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است ولی فقرش از من بیشتراست؟
پادشاه: باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد.
پیرمرد: اعلی حضرت! آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است. او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار می داد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد.
بارسنگین هیزم، با صدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک می شود. آنچه به من فرمان می راند خنده کودکان است و آنچه تو فرمان می رانی گریه کودکان است!
یاعلی
یاعلی
روزی یک کشتی پراز عسل در ساحل لنگر انداخت وعسلها درون بشکه بود وپیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود
و به بازرگان گفت :
از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل کنی که تاجر نپذیرفت وپیرزن رفت ..
سپس تاجر به معاونش سپردکه آدرس آن خانم را پیدا کند وبرایش یک بشکه عسل ببرد ...
آن مرد تعجب کرد وگفت
ازتو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی والان یک بشکه کامل به او میدهی .
تاجر جواب داد :
ای جوان او به اندازه خودش در خواست میکند ومن در حد و اندازه خودم به او میدهم
اگر کسی که صدقه میداد به خوبی میدانست ومجسم میکرد که صدقه ی او پیش از دست نیازمند در دست خدا قرار می گیرد ...
هراینه لذت دهنده بیش از لذت گیرنده بود
این یک معامله با خداست
بسیاری از مشکلات را نباید حل کرد،
بلکه باید منحل کرد،
چون زاییدۀ ذهن ماست.
همیشه با افکار زیبایت زندگی کن،
چون زندگی فقط با فکرهای تو زیبا می شود.
چرا وقتی که انسان ها از عادت منفی خود آگاهی پیدا می کنند.آن ها را تغییر نمی دهند.دلیل این که تمایل به تغییر ندارند این است که نمی خواهند احساس مسئولیت کنند.در ضمن لذت ادامه دادن آن بیشتر از درد و رنج است.آن ها ممکن است:
1-تمایلی به تغییر نداشته باشند
2-کمبود نظم برای تغییر داشته باشند
3-اعتقادی به تغییر ندارند
4-آگاهی آن ها برای نیاز به این تغییر کم باشد.
تمام این عوامل باعث می شوند که ما عادات منفی خود را ترک نکنیم.همه ی ما حق انتخاب داریم.می توانیم از عادات منفی چشم پوشی کنیم و امیدوار باشیم که از ما دورشوندویا با آن ها مقابله نموده و برای همیشه بر آن ها غلبه کنیم(رویکرد شتر مرغ)اصلاح رفتار از غلبه بر ترس های غیر منطقی و نامعقول و خارج شدن از راحت طلبی حاصل می شود.به خاطر داشته باشید که ترس یک رفتار آموخته شده است و می تواند آموخته هم نشود.عذر تراشی های زیر رایج ترین توضیحات برای تغییر ندادن عادات منفی هستند:
1-ما همیشه آن کار را به آن طریق انجام داده ایم.
2-ما هرگز آن کار را به این طریق انجام نداده ایم.
3-آن به من مربوط نیست.
4-فکر نمی کنم تفاوتی ایجاد کند
5-خیلی مشغولم
انسان بی شباهت به «آب» نیست
اگربخواهد زنده باشد و زندگی ببخشد
باید جریان داشته باشد
باید پی برخورد با سنگ ها و سختی ها را به تنش بمالد
باید شجاعت چشیدن گرم و سرد روزگار را داشته باشد
تا باران شود و بر جهان ببارد…
وگرنه کسی که تحمل سختی ها را نداشته باشد
همچون آب ساکنی است که صدایش به کسی آرامش نمی دهد
با دیگران که کنار نمی آید هیچ
خودش راهم نمی تواند نجات دهد..!
مرداب می شود و می گندد...
وقتي شما به شهر نيويورك سفر كنيد، جالب ترين بخش سفر شما هنگامي است كه پس از خروج از هواپيما و فرودگاه، قصد گرفتن يك تاكسي را داشته باشيد. اگر يك تاكسي براي ورود به شهر و رسيدن به مقصد بيابيد شانس به شما روي آورده است. اگر راننده ي تاكسي شهر را بشناسد و از نشاني شما سر در آورد با اقبال ديگري روبرو شده ايد. اگر زبان راننده را بدانيد و بتوانيد با او سخن بگوييد بخت يارتان است و اگر راننده عصباني نباشد، با حسن اتفاق ديگري مواجه هستيد. خلاصه براي رسيدن به مقصد بايد از موانع متعددي بگذريد.
هاروي مك كي مي گويد: «روزي پس از خروج از هواپيما، در محوطه اي به انتظار تاكسي ايستاده بودم كه ناگهان راننده اي با پيراهن سفيد و تميز و پاپيون سياه از اتومبيلش بيرون پريد، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفي خود گفت: «لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذاريد.»
سپس كارت كوچكي را به من داد و گفت: «لطفا به عبارتي كه رسالت مرا تعريف مي كند توجه كنيد.»
بر روي كارت نوشته شده بود: «در كوتاه ترين مدت، با كمترين هزينه، مطمئن ترين راه ممكن و در محيطي دوستانه شما را به مقصد مي رسانم.»
✈️من چنان شگفت زده شدم كه گفتم نكند هواپيما به جاي نيويورك در كره اي ديگر فرود آمده است. راننده در را گشود و من سوار اتومبيل بسيار آراسته اي شدم. پس از آنكه راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من كرد و گفت: «پيش از حركت، قهوه ميل داريد؟ در اينجا يك فلاسك قهوه معمولي و فلاسك ديگري از قهوه مخصوص براي كسانيكه رژيم تغذيه دارند، هست.»
گفتم: «خير، قهوه ميل ندارم، اما با نوشابه موافقم».
راننده پرسيد: «در يخدان هم نوشابه دارم و هم آب ميوه.»
سپس با دادن يك بطري نوشابه، حركت كرد و گفت: «اگر ميل به مطالعه داريد مجلات تايم، ورزش و تصوير و آمريكاي امروز در اختيار شما است.»
آنگاه، بار ديگر كارت كوچك ديگري در اختيارم گذاشت و گفت: «اين فهرست ايستگاههاي راديويي است كه مي توانيد از آنها استفاده كنيد. ضمنا من مي توانم درباره بناهاي ديدني و تاريخي و اخبار محلي شهر نيويورك اطلاعاتي به شما بدهم و اگر تمايلي نداشته باشيد مي توانم سكوت كنم. در هر صورت من در خدمت شما هستم.»
از او پرسيدم: «چند سال است كه به اين شيوه كار مي كنيد؟»
پاسخ داد: « دو سال.»
پرسيدم: «چند سال است كه به اين كار مشغوليد؟»
جواب داد: «هفت سال.»
پرسيدم: «پنج سال اول را چگونه كار مي كردي؟»
گفت: «از همه چيز و همه كس،از اتوبوسها و تاكسي هاي زيادي كه هميشه راه را بند مي آورند، و از دستمزدي كه نويد زندگي بهتري را به همراه نداشت مي ناليدم. روزي در اتومبيلم نشسته بودم و به راديو گوش مي دادم كه وين داير شروع به سخنراني كرد. مضمون حرفش اين بود كه مانند مرغابيها كه مدام واك واك مي كنند، غرغر نكنيد، به خود آييد و چون عقابها اوج گيريد. پس از شنيدن آن گفتار راديويي، به پيرامون خود نگريستم و صحنه هايي را ديدم كه تا آن زمان گويي چشمانم را بر آنها بسته بودم. تاكسيهاي كثيفي كه رانندگانش مدام غرولند مي كردند، هيچگاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبي نداشتند. سخنان وين داير، بر من چنان تاثيري گذاشت كه تصميم گرفتم تجديد نظري كلي در ديدگاهها و باورهايم به وجود آورم.»
پرسيدم: « چه تفاوتي در زندگي تو حاصل شد؟»
گفت: «سال اول، درآمدم دوبرابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسيد. نكته اي كه مرا به تعجب واداشت اين بود كه در يكي دو سال گذشته، اين داستان را حداقل با سي راننده تاكسي در ميان گذاشتم اما فقط دو نفر از آنها به شنيدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال كردند. بقيه چون مرغابيها، به انواع و اقسام عذر و بهانه ها متوسل شدند و به نحوي خود را متقاعد كردند كه چنين شيوه اي را نمي توانند برگزينند.»
شرح حكايت
شما، در زندگي خود از اختيار كامل برخورداريد و به همين دليل نمي توانيد گناه نابسامانيهاي خود را به گردن اين و آن بيندازيد. پس بهتر است برخيزيد، به عرصه پر تلاش زندگي وارد شويد و مرزهاي موفقيت را يكي پس از ديگري بگشاييد.
دنيا مانند پژواك اعمال و خواسته هاي ماست.
اگر به جهان بگويي: «سهم منو بده...»
دنيا مانند پژواكي كه از كوه برمي گردد، به تو خواهد گفت: «سهم منو بده...» و تو در كشمكش با دنيا دچار جنگ اعصاب مي شوي.
اما اگر به دنيا بگويي: «چه خدمتي برايتان انجام دهم؟»، دنيا هم به تو خواهد گفت: «چه خدمتي برايتان انجام دهم؟»
یاعلی
یاعلی
یاعلی
آیهای از قرآن بر روی جلد مجله تایم
"هرکس جان یک نفررانجات دهد،بشریت رانجات داده است" (آیه 32سوره مائده)
یاعلی
یاعلی
کانال تلگرامی عشق پول کلیک کنید
در هر 3 ثانیه یه نفر تو دنیا میمیره و یکی از این 3 ثانیهها نوبت ماست.
در همین مدت که جمله ی بالا رو خوندی حداقل 2 نفر مردن!
پس قدر ثانیه ثانیه ی زندگیتون رو بدونید...
من ۳ بار در کالج رد شدم. بیش از ۳۰ بار برای استخدام اقدام کردم اما همیشه تقاضای من رد شد.
زمانی که KFC برای اولین بار به چین وارد شده بود، ما ۲۴ نفر بودیم که برای استخدام تقاضا داده بودیم اما من تنها نفری بودم که نتوانست وارد شود.
برای ورود به پلیس هم تقاضا داده بودم که آنجا هم تنها متقاضی ناکام بودم.
در ضمن ۱۰ بار برای ورود به دانشگاه هاروارد در آمریکا اقدام کردم که هر ۱۰ بار پاسخ منفی بود.
شاید فکر کنید اینها خاطرات یک بیمار روانی یا آخرین نامهی کسی است که به دلیل افسردگی شدید خودکشی کرده است.
اما اگر چنین فکر میکنید سخت در اشتباهید، چرا که اینها جملات جک ما (Jack Ma) خالق سایت Alibaba و صاحب رتبهی ۳۳ در بین ثروتمندترین افراد دنیا است که ثروت او بالغ بر ٢٨/٨ میلیارد دلار تخمین زده میشود.
این ثروتمندترین مرد چینی، قبل از موفقیت این سایتش، در دو بیزینس اینترنتی دیگر شکست خورده بود.
لطفا بلند شوید و به حرکت ادامه دهید.
دهه سوم زندگی هر فردی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است؛ زیرا زمانی است که تصمیمات مهمی در این دوره از زندگی گرفته میشود. جوانان اصولا در این بازه زمانی انتخاب میکنند که تا چه مقطعی تحصیلات خود را ادامه دهند، تواناییهای خود را در چه شغلهایی محک بزنند و در نهایت شغل ایدهآلشان را انتخاب کرده و دنبال کنند.
به عبارتی دهه سوم زندگی را میتوان زمانی توصیف کرد که هر جوانی سعی میکند اولین گامهای خود را در کسب و کار برداشته و آیندهاش را بسازد. یکی از مواردی که ممکن است جوانان از آن غافل شده و به درستی آن را استفاده نکنند اوقات فراغتشان است.
هر یک از ما معنی متفاوتی از موفقیت داریم اما اصولا جوانان موفقیت را در شادمانی، سلامتی، داشتن روابط اجتماعی قوی و زندگی متعادل میبینند. طبق گفته متخصصان، اینکه چطور از اوقات فراغتتان استفاده کنید میتواند به رشد تواناییهایتان کمک بسزایی کرده و شما را در رسیدن به خواستههایتان یاری بخشد. نویسنده کسب و کار، لین تیلور گفته است:
اگر از زمان فراغت برای برطرف کردن خستگیتان استفاده کرده و به تغذیه مناسب و فعالیتهای ورزشی بپردازید میتوانید به مرحلهای برسید که همیشه پر انرژی در محل کارتان حاضر شده و برای رسیدن به موفقیت انگیزهی بیشتری داشته باشید.
وی ادامه داده است:
در نظر داشته باشید که یک ذهن خلاق و بدن سالم باعث میشود تا بهترین عملکرد را داشته باشید. همچنین دانستن اینکه توانستهاید عملکرد خوبی در محل کارتان داشته باشید به شما شهامت اینکه از اوقات فراغتتان بهتر استفاده کنید را داده و میتوانید علایقتان را مصممتر دنبال کنید. این موضوع باعث میشود تا میان زندگی شخصی و کارتان به یک تعادل مناسب برسید.
دانستن اینکه باید از اوقات فراغتتان به درستی استفاده کنید قدم اولی است که به شما در کسب موفقیت بیشتر کمک میکند اما ممکن است که در نحوه انتخاب فعالیت مناسب در اوقات فراغت مردد باشید. به همین دلیل قصد داریم ۱۶ کاری که جوانان موفق در زمانهای فراغتشان به انجام آنها مشغول هستند را با هم مرور کنیم. ادامه مقاله را با زومیت دنبال کنید:
اوقات فراغتتان را با خانواده و دوستانتان سپری کنید
همراه بودن خانواده یا دوستانتان، در زمان تحصیل یا حضور در محل کارتان معمولا امکان پذیر نیست. به همین دلیل باید از اوقات فراغتتان برای سپری کردن زمان با کسانی که به فکر شما بوده و به شما اهمیت میدهند استفاده کنید.
در نظر داشته باشید که تشویق شدن برای رسیدن به رویاهایتان توسط افرادی که شما را دوست دارند میتواند در بیشتر شدن انگیزه برای فعالیت بیشتر، تاثیر بسزایی داشته باشد.
فعالیتهای ورزشی داشته باشید
خیلی از افراد موفق با وجود برنامه سنگین کاری که دارند زمانی را در میان فعالیتهای روزانه خود به ورزش اختصاص میدهند. این کار کمک میکند تا در کنار داشتن سلامتی جسمی، انرژی مثبتی نیز جذب کنند؛ انرژی که قادر است از نظر روحی نیز به آنها در رسیدن به بهترین سطح عملکرد کمک کند. شما میتوانید در اوقات فراغتتان به انجام دوچرخهسواری، اسکی، شنا، پیادهروی یا دیگر فعالیتهای خوب ورزشی بپردازید.
در زندگی روزمره، بیشتر با استرس و اضطراب رو به رو میشویم که میتوانند روی ما تاثیر منفی بگذارند. فعالیتهای ورزشی با آدرنالینی که تولید میکنند میتوانند ما را از این استرسها دور سازند و به زندگی ما هیجان بخشند. به همین دلیل افراد موفق به انجام تمرینهای ورزشی مشغول میشوند.
دانستههای خود را افزایش دهید
جوانان موفق همیشه نسبت به مسائل مختلف کنجکاو هستند و علاقه دارند بیشتر بدانند. آنها با مطالعه، ثبت نام در دورههای آموزشی، تحقیق در اینترنت و استفاده از تجربیات دیگران سعی میکنند بر میزان دانششان بیفزایند.
در نظر داشته باشید این اقدام برای هر جوانی فوق العاده مفید است زیرا زمانی که بخواهند وارد کسب و کاری شوند هرچه دانش آنها بیشتر باشد احتمال استخدامشان افزایش مییابد.
عقاب چگونه دوباره متولد میشود؟ ﻋﻤﺮ ﻋﻘﺎﺏ 70 ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ سن 40 ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ، ﭼﻨﮕﺎﻝﻫﺎﯾﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻧﻌﻄﺎﻑِ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻃﻌﻤﻪ ﺭﺍ ﺩﯾﮕﺮ ندﺍﺭﺩ. ﻧﻮﮎ ﺗﯿﺰﺵ ﮐُﻨﺪ، ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻬﺒﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﮐﻬﻨﺴﺎﻝ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﮐﻠﻔﺘﯽ ﭘﺮ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻣﯿﭽﺴﺒﺪ ﻭ پرﻭﺍﺯ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻋﻘﺎﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻭﺭﺍﻫﯽ: بمیرد یا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﻮﺩ. ﻭﻟﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ؟ ﻋﻘﺎﺏ ﺑﻪ ﻗﻠﻪ ﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﻧﻮﮎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮ ﺻﺨﺮﻩ ﻣﯿﮑﻮﺑﺪ ﺗﺎ ﮐﻨﺪﻩ ﺷﻮﺩ و ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﻧﻮﮐﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺮﻭﯾﺪ. ﺑﺎ ﻧﻮﮎ ﺟﺪﯾﺪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﭼﻨﮕﺎﻝﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﯼ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺗﺎ ﭼﻨﮕﺎﻝ ﻧﻮ ﺩﺭﺁﯾﺪ . ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮐﻨﺪﻥ ﭘﺮﻫﺎﯼ ﮐﻬﻨﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ 150 ﺭﻭﺯ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﻭﻟﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ 5 ﻣﺎﻩ ﻋﻘﺎﺏ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ 30 ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ. ﺑﺮﺍﯼ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﺮﺩ، ﺩﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪ، ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺬﺷﺖ، ﻋﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺪ ﺭﺍ ﻫﺮﺱ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ، یا ﺑﺎید مُرد.
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺍﺭﺱ، ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ بازيگوشى ﺑﻪ ﻧﺎﻡ غلام درس ميخواند.
ﺭﻭﺯﯼ خانم معلمش كه از شيطنت هاي او به تنگ آمده بود با او دعواي سختي كرد و به او گفت كه در آينده هيچ چيز نميشود .
غلام آنقدر در مقابل هم كلاسي هايش خجالت زده شد كه مدرسه خود را عوض كرد و تا سالها كسى از او خبر نداشت.
بيست ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺣﻤﺪﯼ ﺑﻌﻠﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻗﻠﺒﯽ ﺩﺭﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺷﺪ ﻭ ﺗﺤﺖ ﻋﻤﻞ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ،
ﻋﻤﻞ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ،
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪﻥ ، ﺩﮐﺘﺮﺟﻮﺍﻥ ﺭﻋﻨﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻭﯼ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩ
ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻭﯼ ﺗﺸﮑﺮﮐﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺑﻌﻠﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﯼ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺣﺮﻑﺯﺩﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﻟﺒﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺭﻧﮓ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﻮﺩ
ﮐﻢ ﮐﻢ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺩﺭ ﺣﺎﻝﮐﺒﻮﺩ ﺷﺪﻥ ﺑﻮﺩ
ﺗﺎﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﯼ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﮐﺘﺮﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺖ ،
ﺩﮐﺘﺮ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﺍﻧﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ،
پس از بررسی متوجه شد
ﻧﻈﺎﻓﺘﭽﯽ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺩﻭﺷﺎخه ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻩ
ﻭ ﺷﺎﺭﮊﺭ ﮔﻮﺷﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﺯﺩﻩ ﺍﺳﺖ
اون نظافتچی کسی نبود جز
غلام ! ! !
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯾﻦ غلام دکتر شده ؟ !
نكته مديريتى :
هرگز از تلاش دست برنداريد حتى اگر از نظر روحى آسيب ديديد . بياييد غلام دوم نباشيم
هر وقت احساس کردی برای کاری ساخته نشده ای، به این تصویر 5 ثانیه نگاه کن، شاید نظرت عوض شد
یا علی
سالهاِ بعد،بابتِ کارهایی که نکردی بیشتر افسوس میخوری تا بابتِ کارهایی که کردی
پس روحیه ی تسلیم را کنار بگذار
از حاشیه ی امن بیرون بیا
آرزو کن ،بگرد، کشف کن ...
1.اگر میخواهید یک سرمایه گذار باهوش باشید، باید ریسک های زیادی انجام دهید و این ریسک های زیاد، قرار نیست همه شان تبدیل به موفقیت شوند. حتی ریسک های زیاد بر روی تصمیم گیری نیز، قمار نیستند. در واقع قمارباز کسی است که غرورش با پولش ازدواج کرده.
2.تصمیم گیری احساسی خطرناک است و زمانی خطرناک تر میشود که توسط یک گروه تصمیم گیری میشود! البته که شما انسان هستید، احساسات دارید. طبیعی است که واکنش های احساسی به شرایط داشته باشید! چه منفی و چه مثبت! اما به عنوان یک فرد بالغ، در کسب و کار و زندگی تان باید یکبار برای همیشه یاد بگیرید، هنگام تصمیم گیری های، احساساتتان را کنار بگذارید و با واقعیات و عینیات تصمیم تان را بگیرید.
3.زمانی که پولتان را از دست میدهید، شکست میخورید، معمولا بر حسب عادت، دوست دارید آنرا بین خودتان نگه دارید یا به اصطلاح درونی اش کنید و هیچکس را از آن خبردار نکنید. این یکی از خطرناک ترین اقداماتی است که سرمایه گذاران جوان انجام میدهند.آنها ارزش خالص دارایی شان را با ارزش خالص خودشان برابر میدانند؛ این اشتباه است. شما اگر شکستی متقبل شدید ویا پولتان را از دست دادید، شما در واقع شخصی هستید که شکست خورده، نباید تصور کنید یک “فرد شکست خورده” هستید.
زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند، می توانند کنترل زندگی خود را کاملا در دست بگیرند.
انشاالله ما هم به هم چین مراحلی می رسیم
بزرگترین بلا ناامیدی است مولا علی
سخت است بدون همکاری و مشارکت دیگران به موفقیت رسید.یک شخصیت جذاب ضمن حفظ آرامش،انعطاف پذیر و سازگار است.انعطاف پذیری به معنی رفتار ناامیدانه یا بی فایده نیست،بلکه به معنی ارزیابی و پاسخ دهی مناسب در شیوه ای به موقع و به جا در موقعیت های خاص است.انعطاف پذیری شامل اصول و ارزش ها نمی شود.
کارهای اشتباهی که درباره ی دیگران انجام می دهیم و یا از چیزهایی که رنج می بریم به گونه ی متفاوت تعببیر و تفسیر می شوند.همدلی به تنهایی ویژگی مهم یک شخصیت مثبت است.افراد همدل از خودشان این سوال را می پرسند((چه احساسی به من دست می دهد اگر کسی با من چنین برخوردی کند؟))
دوستی ها به شرح زیر می توانند طبقه بندی شوند:
1-دوستان تفریحی.شما دوست هستید مادامی که روابط برای سرگرمی وتفریح پابرجایند.مثل رفیق نیمه راه.
2-دوستی برای راحتی وآسایش.افراد این نوع دوستی را برای رسیدن به سود برقرار می کنند.این دوستی تا وقتی دوام پیدا می کند که فایده ی شخص تمام نشده باشد این دوستی ها دوام ندارند.
3-دوستی واقعی.این نوع دوستی مبتنی بر تایید و احترام متقابل است.دوستان واقعی افرادی هستند که در خوب بودن بر یکدیگر برتری گیرند.دوستان واقعی کسانی هستند که خیر یکدیگر را در دل و در عمل می خواهند.اعمال خوب به وسیله دوستان خوب به وقوع می پیوند وخوبی از هر دوطرف ادامه می یابد.خوب بودن بر پایه ی منش و تعهد حاصل می شود.
خوشی ها،دوستی ها را به وجود می آورند و گرفتاری های آن ها را آشکار می کنند.رفیق نیمه راه در متن زیر به خوبی توصیف شده است.
افراد در شادی شما را جست و جو می کنند و هنگام سختی روی برمی گردانند و می روند.
آن ها می خواهند از شما شادی کامل را کسب کنند،اما غم و غصه ی شما را نیاز ندارند.اگر خوش و سرحال باشید.
دوستان شما زیادند،اما اگر گرفتار باشید تمام آن ها را از دست می دهید.هیچ یک از آن ها نمی خواهند از شربت خوشی شما کمی بنوشند،اما شما باید تمام تلخی ها را به تنهایی سر بکشید (ویلکوک)
افرادی که دوستان واقعی دارند واقعا به یکدیگر کمک می کنند و هیچ گونه چشم داشت مادی از یکدیگر ندارند و آن چه که لازمه ی دوستی است به جا می آورند.
اگر آن ها نتوانند یکدیگر را کمک کنند در روابطشان شکست می خورند.
روابط اتفاقی به وجود نمی آیند،بلکه برای ایجاد شدن به زمان نیاز دارند.آن ها براساس مهربانی،فهم،ازخودگذشتگی و نه براساس حسادت،خودخواهی،خودرا بالا کشیدن و رفتار غیر مودبانه ایجاد می شوند.
روابط دوستانه نباید حالت بده و بستان داشته باشند.همین که دوستی ها برقرار شد،نیاز دارند که به طور مداوم افزایش یابند.به یاد داشته باشید که هیچ کس کامل و ایده آل نیست و چنین انتظاری در دوستی منجر به نومیدی می شود.