مهارت فکر کردن!

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 2741
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 2114
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 274
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 211
    آي پي امروز آي پي امروز : 914
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 705
    بازدید هفته بازدید هفته : 4855
    بازدید ماه بازدید ماه : 8494
    بازدید سال بازدید سال : 759380
    بازدید کلی بازدید کلی : 2365603

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.144.158.54
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

مهارت فکر کردن!

مهارت فکر کردن!

 

 

یادم میاید که سر کلاس درس استراتژی که در دانشکده MBA داشتم، استاد درس یک روز سر کلاس آمد و با تاکید بسیار گفت، لطفا قبل از هر کار مشخصی،فکر کنید؛ فکر کنید؛ فکر کنید.

 

این حرف بسیار ساده استاد، برای من عجیب بود؛ خب معلوم است که همه فکر میکنیم؛ مگر فکر کردن کار سختی است!

 

بعدها که مطالعات و تجربیاتم بیشتر شد، ارزش آن جمله را بسیار زیاد فهمیدم:

 

 

فهمیدم و اعتقاد دارم که ما آدمها سر یک موضوع مشخص، خیلی کم فکر میکنیم.
بنابراین همه چیز را ساده میبنیم و بنابراین قضاوت میکنیم و بنابراین خطا میکنیم و بنابراین ظلم! میکنیم و حال همه را بد میکنیم.

 

 

 

فکر کردن یک مهارت است؛ در برخی منابع گفته اند که شش سطح برای فکر کردن داریم:

 

 

 سطوح پایین مهارت فکر کردن به ترتیب شامل مهارت بخاطر سپاری، مهارت فهمیدن و مهارت اعمال کردن است.

 

کسی که میتواند چیزی را بخاطر بسپارد، کمترین سطح از فکر کردن را دارد و کسی که میفهمد و آنچه را فهمیده میتواند اعمال کند، سطوح بعدی مهارت فکر کردن را دارند.

 

 سطوح بالای مهارت فکر کردن ارزش بالاتری دارند و به ترتیب از ارزش کم به زیاد شامل تحلیل، ارزیابی(Evaluation) و خلق (Creation) هستند.

 

اگر شما بتوانید موضوعی را تحلیل کنید، یعنی میتوانید شناخت خود از موضوع را از جهات مختلف (همه جهات) مکتوب و دسته بندی کنید.

 

اگر شما میتوانید علاوه تحلیل کردن، به صورت مستدل در مورد خوبی یا بدی چیزی نظر دهید، شما توان ارزیابی دارید.

 

اگر بتوانید علاوه بر اینها (دقت کنید علاوه بر اینها!) حرف و روش تازه ای را با تحلیل و ارزیابی، اثبات کنید که بهتر است، شما توان خلق کردن دارید.

 

بنابراین صرف داشتن یک ایده، در ذهن، بصورت شفاهی، و بصورت توفان فکری، حتما یک خلق جدید نیست.

 

یک ایده جدید وقتی قابل خلق است که با تحلیل و ارزیابی در مورد بهتر بودن آن بتوان قضاوت کرد.


یک مدیر خوب، باید حداقل توانایی تحلیل خوب را داشته باشد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 20 / 7 / 1397 ساعت: 3:9 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

هدف را فراموش نکنید اما نتیجه را به دست فراموشی بسپارید!

هدف را فراموش نکنید اما نتیجه را به دست فراموشی بسپارید!

 

 

منتظر نتیجه گرفتن کار و کوشش، سبب شکاف و شقاق درونی می شود.فرض کنید که شما می‌خواهید به یک هدفی برسید. مثلاً می‌خواهید در کنکور دکتری مثلاً فلان رشته قبول بشوید. خوب مثل هر انسان عاقلی،باید تمام مقدمات لازم را برای قبول شدن آماده کنید. مثلا باید درس بخوانید، تمرین حل کنید، تکلیف انجام بدهید، و هزار کار باید بکنید تا این که بتوانید در کنکور موفق باشید. همه این کارها را می‌کنید ،که البته هیچ عیب و ایرادی ندارد، وارد جلسه کنکور می‌شوید، آن جا هم دقت می‌کنید، عجله نمی‌کنید، با طمانینه، با وقار امتحان را می دهید و بیرون می آیید. تا اینجا هیچ مشکلی ندارد. مشکل از آن جا شروع می‌شود که وقتی از جلسه امتحان بیرون می‌آیید، تا وقتی نتایج امتحان را بدهند، دائماً دغدغه دارید، که کی نتایج را اعلام می کنند؛ آیا قبول می‌شوم، آیا قبول نمی‌شوم؟

 

عارفان به ما می‌گفتند هدف را فراموش نکنید، اما نتیجه را به دست فراموشی بسپارید، چون نتیجه به دست تو نیست. منتظر نتیجه ماندن تمرکز را کم می کند هدفت این بود که در کنکور قبول بشوی، به اندازه لازم هم زحمت کشیدی.به محض این که که از جلسه کنکور بیرون آمدی، به کار بعدیت مشغول شو

 

در قرآن به پیامبر گفته است که «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ» وقتی از یک کاری فارغ شدی به کار بعدی بپرداز. برخی از عارفان از این آیه چنین برداشتی داشتند. یعنی می گفتند نباید درگیر نتیجه کارمان باشیم؛ چرا که نتیجه همیشه آدمی را در آینده نگه می دارد و از زمان حال بیرون می کند. ضمن این که منتظر نتیجه بودن هیچ تاثیری در خود نتیجه ندارد. وقتی منتظر بودن هیچ تاثیری در خود نتیجه ندارد چرا وجودمان را از آن تمرکزی که لازم است دور می کنیم و منتظر نتیجه می شویم؟

 

سعی و تلاش آدمی شرط لازم برای موفقیت است اما شرط کافی نیست. میلیاردها عامل خارج از اختیار ما وجود دارند که باعث موفقیت یا عدم موفقیت می شوند. ما تنها باید سعی و تلاش خودمان را انجام دهیم و در باقی امور توکل کنیم. یعنی آن را بر دوش عالم بیندازیم. قرآن می فرماید: «فاذا عزمت فتوکل علی الله » . وقتی تصمیمت را گرفتی که کاری را انجام بدی نتیجه را به خداوند بسپار، چرا که نتیجه در اختیار تو نیست.



آیا می‌شود گفت که هر که درس خواند در کنکور قبول می شود؟، نه، اگر همه دو میلیون آدمی که درکنکور شرکت می‌کنند، بیشترین حد درس را بخوانند، باز هم یک دهم آن ها در کنکور قبول می‌شوند، نه‌ دهم آنها در کنکور عقب می‌افتند، چرا؟ چون اساساً شرط لازم برای موفقیت در کنکور و در هر کاری تلاش است، اما شرط کافی تلاش نیست، میلیاردها چرخ و دنده دیگر در عالم باید دست به دست هم بدهند تا تو قبول شوی .

 

«از رنج، کسی به گنج وصلت نرسید/ وین طرفه که بی رنج ، کس آن گنج ندید.می‌گوید که هیچ کس نیست که بگوییم لزوماً با رنج کشیدن به گنج می‌رسد، اما همه کسانی که به گنج رسیدند حتماً رنج کشیدند. این معنایش این است که رنج شرط لازم است اما شرط کافی نیست.تمام فعالیت‌های عالم همین طور است، فقط عشق الهی و گنج محبت خدا و این ها نیست،

 

همه چیز این گونه است که تلاش من، شرط لازم موفقیت است، اصلاً شرط کافی نیست خیلی چیزهای دیگر باید دست به دست بدهند تا موفقیت حاصل شود. از نظر عارفان منتظر نتیجه ماندن هم تمرکز را از آدمی سلب می کند.

 

منبع: سخنرانی مجموع نشینی استاد مصطفی ملکیان

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 20 / 7 / 1397 ساعت: 3:3 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

فریب زندگی اسلایسی دیگران را نخوریم!

فریب زندگی اسلایسی دیگران را نخوریم!

 

 

یک نفر عکسی از پاهای تُپل نوزادی را در توئیتر به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته: اگر می خوایید گاز بگیرید برید ته صف!

 

صدها نفر برای این پاهای بامزه غش و ضعف رفته‌اند. چند نفر نوشته‌اند همین فردا میرم «شوور»! می‌کنم، دو سه نفر نوشته‌اند اصلاً من به عشق همین پاها می‌خوام بچه‌دار شم و ...

 

مردی روی نوک کوهی ایستاده و دست‌هایش را باز کرده و نوشته: زندگی یعنی فتح قله‌ها!

 

زنی در اینستاگرام عکسی از قورمه‌سبزی که پخته منتشر کرده و نوشته: هرکی هرچی دلش می‌خواد بگه. من عاشق اینم برای همسرم قورمه‌سبزی بپزم، اونم بیاد بشینه موهامو ببافه.



دهها نفر نوشته‌اند: آره خوشبختی یعنی همین! خوشبختید شما...حسودیم شد.... خوش به حال جفت‌تون... دلم برای خودم سوخت و ...

 

مردی عکسی از سوئیچ ماشینی که خریده را منتشر کرده و نوشته «بالاخره خریدمش». جماعتی لایک کرده‌اند که خوش به حالت و مبارکه و ...

 

اینها همه بُرش هایی از زندگی هستند نه تمام آن. زندگی اسلایسی! آن بخش از زندگی که دست چین می‌کنیم و به واسطه شبکه‌های مجازی به دیگران اجازه می‌دهیم آن را ببینید و بسیاری بر اساس همین «اسلایس» ما را قضاوت می‌کنند.

 

بسیاری از آنها که برای آن پاهای تپل دوست‌داشتنی غش و ضعف می‌روند اگر همان کودک را به آنها بدهید که ساعت سه نصفه شب بیدار می‌شود، زار می‌زند، نمی‌خوابد، پوشک‌اش نیاز به تعویض دارد، شیر می‌خواهد، خواب را از آدم می‌گیرد و ...

 

بعید است هنوز فقط به خاطر گازگرفتن پاهایش به او وفادار بمانند و کماکان بچه بخواهند. کودک فقط گازگرفتن نمی‌خواهد، احساس مسئولیت و مراقبت دائمی هم می‌خواهد. می‌توانید؟

 

این تصور که زندگی مشترک فقط آن لحظه است که بوی خوش قورمه‌سبزی در فضای خانه می‌پیچد یا مرد می‌نشیند به بافتن گیسوی زن، یک فانتزی زیباست اما وقتی عملی نمی‌شود بسیاری از همسران احساس ناکامی می‌کنند که پس چرا زن من قورمه‌سبزی نمی‌پزد؟ یا چون همسرم موهام رو نمی‌بافه پس دوستم نداره!

 

مردی که خسته از جدال در یک زندگی بی‌رحمانه به خانه می‌آید و هنوز ذهنش درگیر پرخاش رئیس و ضرر و زیان ناشی از معامله و ترافیک کُشنده و بی‌ثباتی بازار و ... است دل و دماغی برایش نمی‌ماند که شب هنگام وقتی می‌رسد بنشیند به بافتن گیسو!

 

البته که اگر این کار را بکند عجب مرد نیکویی است اما اگر هم حال و حوصله‌اش را نداشته‌باشد دلیل بر فقدان عشق و دوست نداشتن همسر نیست. آن یک عکس که دیده‌اید هم نشان خوشبختی تمام وقت آن زوج نیست. فقط یک بُرش دست چین‌شده از یک زندگی است. یک اسلایس!

 

فتح قله ها لذت‌بخش است اما قبل از آنکه کسی روی نوک‌کوهی فاتحانه عکس یادگاری بگیرد، باید رنج بالارفتن از آن را به جان بخرد. عرق‌ریختن، زمین‌خوردن، تحمل سرما و گرما، تاول زدن پا و ... آن عکس فقط یک بُرش است. فقط یک اسلایس لذتبخش!

 

مردی که عکسی از سوئیچ ماشین اش را به اشتراک گذاشته هم دشواری خریدن آن را که علنی نکرده. غبطه‌خوردن به آن لحظه گرچه واکنشی طبیعی است اما شاید اگر رنج رسیدن به این موفقیت را می‌دانستیم هرگز غبطه نمی‌خوردیم. این تنها یک بُرش از زندگی مرد است. یک اسلایس نه تمام آن.

 

خلایق حق دارند هر اسلایسی از زندگی شان که دوست‌دارند را به نمایش بگذارند اما ما حق نداریم آن یک اسلایس را «تمام» زندگی‌شان فرض کنیم، دست به مقایسه‌اش با زندگی خودمان بزنیم و احساس ناکامی کنیم.

 

زندگی اسلایسی می‌تواند آفت آرامش مان باشد اگر باور نکنیم که بسیاری از عکس‌هایی که می‌بینیم و حرف‌هایی که می‌شنویم تنها بُرش‌هایی گزینش شده‌اند، نه تمام آن!


عصرایران

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 20 / 7 / 1397 ساعت: 2:59 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

روزمرگی‌های سالم برای تقویت ذهن

روزمرگی‌های سالم برای تقویت ذهن

 

 

1- صبحانه خوردن
صبحانه منجر به بهبود عملکرد شناختی، حافظه و تمرکز بهتر می‌شود. شکی نیست که صبحانه بهترین غذا برای مغز است.

 

2- نوشیدن چای سبز

یکی از سالم‌ترین نوشیدنی‌ها که سرشار از آنتی اکسیدان و آلکالوئیدها است و به عملکرد مغز کمک می‌کند، چای سبز است. این نوع چای به کاهش سطح افسردگی و استرس نیز کمک می‌کند.

 

3- حل پازل

وقتی روی روال حل پازل می افتید، به سادگی می‌توانید ذهن خود را فعال نگه دارید و قدرت حافظه خود را بهبود بخشید.

 

4-مصرف آنتی اکسیدان ها

آووکادو، اسفناج، کلم بروکلی، مارچوبه، چغندر و ... سرشار از آنتی اکسیدان ها هستند و می‌توانند به بهود تمرکز، حل توانایی مسئله و بهبود حافظه کمک کنند. آنتی اکسیدان ها به کند کردن روند پیری مغز معروفند.

 

5- خواب کافی

خواب مناسب با ذهن سالم در ارتباط مستقیم است و در عوض کمبود خواب توانایی‌های فکری را کاهش می‌دهد.

 

6- يادداشت وقایع روزانه

محققان دریافته‌اند که نوشتن خاطرات روزانه می‌تواند مغز را تحریک کند و منجر به تعادل بین ذهن، بدن و احساسات شود.

 

7- دور ماندن از داروهای مخدر

از آنجا که داروهای مخدر می‌تواند منجر به آسیب‌های دائمی به مغز شود، دور ماندن از آنها با افزایش قابلیت در تفکر و قدرت توجه همراه است.

 

8- كاهش استرس

استرس شغلی و استرس در روابط اجتماعی تأثیر منفی روی عملکرد مغز دارد. مهار کردن استرس و در میان گذاشتن مشکلات با خانواده و دوستان از این تأثیر منفی به میزان قابل توجهی می‌کاهد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 20 / 7 / 1397 ساعت: 2:53 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,
می پسندم نمی پسندم

ضعف سواد‌رسانه‌ای مخاطب و بازیچه رسانه‌ها شدن!

ضعف سواد‌رسانه‌ای مخاطب و بازیچه رسانه‌ها شدن!

 


اتفاقاتی که این روزها در بازار سکه و ارز شاهد آن هستیم تا مدت‌ها میتونه موضوع پژوهش‌ها و مقالات مختلفی باشه؛ از بررسی رفتار مردم گرفته تا بررسی نقش رسانه‌ها.

 

اما چیزی که بیش از بقیه من رو عذاب میده سطح پایین سواد‌رسانه‌ای مردم جامعه و نبود نگاه انتقادی در آن‌ها نسبت به رسانه‌ها است.

 

مثلا فرض کنید بنده به عنوان یک دلال یا مفسد اقتصادی یا آقازاده یا عامل دولت یا هرچیز دیگه‌ای، تنها مبلغ یک میلیارد تومان رو بین کانال‌های پرمخاطب تلگرام، توئیتر و فالشگرام‌های اینستاگرام توزیع کنم و از اونا بخوام که یک خط خبری ثابت درباره افزایش قیمت دلار و هجوم مجدد مردم برای خرید ارز در میدان فردوسی و صرافی‌ها رو دنبال کنند و همزمان چندین میلیارد دیگه بین دلال‌ها توزیع کنم که توی میدان فردوسی شروع کنند به خرید و فروش دلار با قیمت بالا، به نظرتون عکس‌العمل مردم و بازار نسبت به این کار من چیه و چه تاثیری روی بازار میذاره؟!!!

 

حالا اگه بگم یکی از دلایل اصلی افزایش دلار در ماه‌های گذشته همین بوده نظرتون چیه؟!!! اگه بگم عکس همین قضیه در روزهای اخیر برای کاهش قیمت ارز اتفاق افتاد چی؟!!!

 

متاسفانه در روزگاری که اخلاق رسانه‌ای تقریبا مُرده و پول حرف اول رو میزنه، بی سوادی رسانه ای و عدم مواجهه‌ی انتقادی با رسانه‌ها باعث شده که مردم جامعه طعمه‌ی راحتی برای سودجویان باشند که همواره و در هر شرایطی متضرر می شوند!

 

فرض کنید طی یک هفته مدام اخباری در رسانه‌های پرمخاطب تلگرامی منتشر شود مبنی بر اینکه با توجه به شرایط اقتصادی کشور و به نظر کارشناسان اقتصادی و متخصصین حوزه خودرو، قیمت پراید در سال ۹۸ با رشد چهل درصدی مواجه خواهد شد یا اینکه عرضه پراید توسط شرکت سایپا تا هفتاد درصد کاهش خواهد یافت.

 

به نظرتون چه راهکاری راحت تر از این برای خالی کردن انبارهای شرکت سایپا و هجوم مردم برای پیش‌خرید پراید و جبران کمبود احتمالی بودجه شرکت سایپا وجود داره؟!!!

 

متاسفانه اخبار دقیقی داریم که بسیاری از کانال‌های پرمخاطب تلگرامی به راحتی با دریافت رانت و هزینه‌های بالا، درباره موضوعات مختلف، اخبار کذبی رو منتشر می‌کنند و با مهندسی افکار عمومی جامعه، به رفتار مردم جهت‌دهی می‌کنند که همواره موجب سود عده‌ای خاص و ضرر عموم مردم می‌شود!

 

منبع: سواد رسانه ای

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 20 / 7 / 1397 ساعت: 2:38 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مهم‌ترین تفاوت افراد بسیار موفق با مردم عادی

مهم‌ترین تفاوت افراد بسیار موفق با مردم عادی

 

 

«دارن هاردی» سردبیر مجله‌ی موفقیت و نویسنده‌ی کتاب بسیار ارزشمند «اثر مرکب» با موفق‌ترین افراد دنیا مصاحبه کرده است. وی معتقد است یک تفاوت اساسی میان افراد بسیار موفق و مردم عادی وجود دارد. فکر می‌کنید آن تفاوت چیست؟ داشتن استعداد خاص؟ آی کیوی بالا؟ مدرک تحصیلی؟ کشور محل سکونت؟ جنسیت و نژاد؟ شرایط جسمانی؟ پول و پارتی؟ ... خیر!

 

 

فکر می‌کنید افراد بسیار موفق، مشهور و ثروتمند مانند «وارن بافت» یا «استیو جابز» چه پاسخی به دارن هاردی داده‌اند؟

 

تنها تفاوت افراد بسیار موفق و غیرموفق در «انتخاب‌های» آنهاست. افراد بسیار موفق از بین هر 100 انتخاب در روز، به 99 انتخاب «نه» می‌گویند. این همان جایی است که ما مردم معمولی مشکل داریم و به‌سادگی به هر موقعیت وسوسه‌کننده‌ای «آری» می‌گوییم:

 

آری، بگذار کمی بیشتر بخوابم، آری بگذار این فیلم را هم ببینم، آری بگذار ببینم آن سریال چه می‌شود، آری بگذار در تلگرام کمی بیشتر چرخ بزنم، آری بگذار تمام عکس‌ها و ویدئوهای فلان خواننده را در اینستاگرام ببینم، آری بگذار وارد فلان بحث سیاسی با دوستانم بشوم، ... «آری»های تمام‌نشدنی به موضوعات تمام‌نشدنی بی‌حاصل، کاری است که افراد موفق انجام نمی‌دهند. آنها انتخاب «دشوار و غیرشیرین» را به انتخاب «ساده و شیرین» ترجیح می‌دهند و می‌دانند که به چه گزینه‌هایی «نه» بگویند.

 

تمام دستاوردهای فعلی زندگی ما (ثروت/فقر، سلامتی/بیماری، رفاه/گرفتاری ...)، نتیجه‌ی انتخاب‌هایی است که تا کنون در زندگی داشته‌ایم و تا زمانی که مسئولیت کامل و صددرصد انتخاب‌های روزمره‌ی خود را نپذیریم، زندگی فعلی ما تغییر چشمگیری نخواهد داشت.

 

 چرا نمی‌توانیم از وسوسه‌های زودگذر پرهیز کنیم؟
چون «عادت» کرده‌ایم و ترک عادت بسیار سخت است. بسیاری از کارهای روزمره‌ی ما فقط و فقط به خاطر آنست که به آن عادت کرده‌ایم.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 20 / 7 / 1397 ساعت: 2:31 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

بابا؛ من خودکار می‌خواهم در نقد والدین هلیکوپتری!

بابا؛ من خودکار می‌خواهم در نقد والدین هلیکوپتری!

 

 

می‌گوید: «وقتی کنکور قبول شدم پدرم برام یه پراید هاچ بک 111 خرید. اصلاً اونو دوس نداشتم. من 206 می‌خواستم». به او می‌گویم: «چرا انتظار داشتی که پدرت به خاطر قبولی در کنکور برات یه 206 بخره؟» با خونسردی پاسخ می‌دهد: «خب من می دونم که اون می تونست بخره، پولشو داشت».

 

در اواخر شهریور هرسال؛ نتایج نهایی کنکور منتشر می‌شود. فرزندان عده‌ای قبول می‌شوند و فرزندان عده‌ای دیگر؛ قبول نمی‌شوند. روشن است که این اتفاق؛ طبیعی است. کانون توجه این نوشتۀ کوتاه، نحوه مواجهه برخی والدین با قبولی فرزندشان در کنکور است. نحوه مواجهۀ گروه دیگر با مسئله « قبول نشدن فرزندشان در کنکور»؛ هم بسیار مهم است و بررسی مستقل دیگری را می‌طلبد.

 

ابراز خوشحالی و شعف خانوادگی ، مهمانی گرفتن، خرید هدیه‌ای برای فرزند، ازجمله اقداماتی است که معمولاً والدین برای قبولی فرزندشان در کنکور انجام می‌دهند. البته هستند والدین اندکی که هیچ واکنشی از خود نشان نمی‌دهند چون اساساً نمی‌دانند که برای موفقیت‌های حتی کوچکِ فرزندشان باید خوشحالی‌شان را در مقابل او ابراز کنند تا او خوشحال شود. دهه شصتی‌ها از این نوع واکنش‌ها خاطرات بسیاری دارند. ولی رویۀ غلطی که طی سال‌های اخیر از طرف برخی از والدینِ خوشحال در حال گسترش است خرید جایزه‌های آن‌چنانی برای فرزندشان است که برای نمونه می‌توان به خرید ماشین صفر، آپارتمان، و در مواردی هم خرید تجهیزات تفریحی و سرگرمی به مبلغ پنجاه تا صد میلیون تومان اشاره کرد. نکته قابل‌تأمل آنکه چنین انتظاری به‌تدریج در برخی از نوجوانان هم ایجادشده است که در صورت قبولی در کنکور، والدین باید با خرید جایزه‌های گران‌قیمتی مانند ماشین، آنان را « سورپرایز» کنند. اما پرسش آن است: آیا فرزندان ما نباید توجیه و قانع شوند که قبولی در کنکور یا هر موفقیت شخصی دیگری، چیدمان پازلی به نام آینده (خودشان) است که آنان با دست خودشان در حال تکمیل آن هستند؟ آیا آنان نباید اقناع شوند که قبولی در کنکور، نه خدمت به والدین؛ بلکه خدمت به خودشان و نگارش دفتر آینده با دست خودشان است؟ آیا تعیین جایزه برای هر نوع فعالیتی، آن‌هم به شکلی که بیان شد، لزوماً به نفع فرزندان خواهد بود؟

 

آنچه بیان شد نشانه‌ای از تغییر اجتماعی وسیع‌تری است که مدت هاست در ایران شروع شده است. متأسفانه با نوع جدیدی از «والدین هلی‌کوپتری» helicopter parent مواجه هستیم که مدام بالای سر فرزندانشان پرواز می‌کنند و مراقب آنان هستند تا اگر احیاناً به چیزی نیاز داشتند فوراً در اختیار آنان قرار دهند تا مبادا اندکی دچار سختی گردند. این والدین تقریباً هیچ مسئولیتی را به فرزندانشان نمی‌سپارند. البته ناگفته نماند که بسیاری از این والدین، نوجوانی یا جوانی خود را در دهه شصت یعنی دهه جنگ، تنگدستی و احساس محرومیت عمیق گذرانده‌اند. لذا معتقدند که « دیگه من به‌اندازه کافی محرومیت کشیدم. نمی‌خوام بچه هام هم محرومیت بکشن». نتیجه آنکه این روزها با نوجوانان یا جوانانی مواجه هستیم که کوچک‌ترین کارها را نمی‌توانند به‌تنهایی انجام دهند و در مواجهه با هر مشکل کوچک و بزرگی؛ در بالای سرشان به دنبال هلی کوپتر امدادی می‌گردند. این روزها فرزندان ما استقلال، خوداتکائی و مسئولیت‌پذیری را به‌خوبی یاد نمی‌گیرند.

 

سایت مشهور «بیزنس انسایدر» در سال 2017 نام ثروتمندان و کارآفرینانی را منتشر کرد که از ثروت افسانه‌ای خود چیزی برای فرزندانشان در نظر نگرفته یا درصد بسیار ناچیزی از آن را برای فرزندانشان به ارث گذاشته‌اند. در بین این دوازده نفر دو نام بسیار مشهور هم وجود دارد: بیل گیتس، مؤسس شرکت معروف ماکروسافت با 89 میلیارد دلار و مارک زاکربرگ، مالک شبکه اجتماعی فیسبوک با 74 میلیارد دلار ثروت. بیل گیتس در مصاحبه‌ای بیان داشت که مطمئن است چنین کاری به نفع فرزندانش خواهد بود. آنان باید با نبوغ و استعداد خودشان ثروت‌اندوزی کنند.

 

سخن آخر: عنوان این مطلب حکایت یکی از قبول‌شدگان در کنکور است. او به هنگام تکمیل برگه‌های ثبت‌نام در دانشگاه متوجه می‌شود که خودکار به همراه ندارد. به جای آنکه در همانجا مشکل را حل کند با « بابا» که در ساختمان دیگری حضور دارد تماس می‌گیرد و می‌گوید: بابا؛ من خودکار می خوام! بابا که از نوع والدین هلی کوپتری است فورا برای او خودکار می آورد!

 

فردین علیخواه|جامعه‌شناس

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 20 / 7 / 1397 ساعت: 2:28 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

۹ اشتباه که در ۱۰ دقیقه اول روز کاری مرتکب می شویم

۹ اشتباه که در ۱۰ دقیقه اول روز کاری مرتکب می شویم

 

 

۱۰ دقیقه اول روز کاری شما برای بهره‌وری ۸ ساعت بعدی بسیار مهم و حساس است.

 

 


ما کمی تحقیق کرده‌ایم و ۹ تله‌ی رایج را گردآوری کردیم که می‌تواند در ۱۰ دقیقه اول روز کاری شما را به دام بیندازد.

 

۱. دیر می‌رسید

ممکن است شما حتی قبل از این‌که روزتان شروع شود، آن را خراب کنید.
اخیرا پژوهشی که در هافینگتون پست به آن اشاره شده‌است، نشان داده‌است معمولا رؤسا کارمندانی را که دیر می‌رسند غیرمتعهدتر می‌پندارند و در ارزیابی عملکرد به آنها رتبه‌ی پایین‌ترین می‌دهند حتی اگر آن کارمندان محل کار را دیرتر ترک کنند.
این منصفانه نیست اما درحال‌حاضر واقعیت دارد. بنابراین سعی کنید تا حد امکان زود به دفتر کار برسید.

 

۲. با همکاران‌تان خوش و بش نمی‌کنید

شما با چند دقیقه گفت‌وگوی کوتاه می‌توانید روحیه‌ای خوب برای خودتان و اطرافیان‌تان بسازید.
بر اساس گفته‌ یک متخصص محل کاراگر به اعضای تیم‌تان نمی‌گویید “سلام”، مهارت‌های مردمی به ظاهر پایین‌تان می‌تواند قابلیت فنی‌تان را تحت‌الشعاع قرار دهد.

حتی اگر شما یک مدیر نیستید، در صورتی که بدون هیچ کلامی مستقیما به سوی میزتان بروید ممکن است خودتان را همکاری جلوه دهید که نزدیک شدن به او سخت است.

 

۳. قهوه می‌نوشید

اگر شما به محض بیدار شدن یک فنجان قهوه را سر نمی‌کشید، احتمالا به محض این‌که به دفتر کار برسید به سراغ قهوه می‌روید.

اما پژوهش‌ها حاکی از این است که بهترین زمان برای نوشیدن قهوه بعد از ۹:۳۰ دقیقه صبح است.
چون هورمون استرس، یعنی کورتیزول، که تنظیم‌کننده‌ی انرژی است، معولا بین ساعت ۸ و ۹ در بالاترین میزان است.
وقتی در طول این مدت قهوه می‌نوشید، بدن کورتیزول کم‌تری تولید می‌کند و بیش‌تر به کافئین اتکا می‌کند.

هنگامی که پس از ۹:۳۰ صبح کورتیزول به‌تدریج کاهش پیدا می‌کند، ممکن است واقعا به بالا بردن کافئین نیاز داشته‌باشید.

 

۴. به تمام ایمیل‌های صندوق دریافت پاسخ می‌دهید
وقتی در صندلی خود قرار می‌گیرید، وسوسه‌کننده است که مستقیما در دریاچه‌ی پیام‌هایی که در طول شب آمده‌است شیرجه بزنید.

اما بر اساس گفته‌ مایکل کر، سخنران بین‌المللی و نویسنده‌ “شما نمی‌توانید جدی باشید! درکار شوخ‌طبع باشید”، ۱۰ دقیقه اول روز کاری باید صرف مرور سریع و اولویت‌بندی ایمیل‌ها شود.

به این طریق می‌توانید ببینید آیا ایمیلی فوری هست یا نه و برنامه‌ای بریزید که بعدا سایر پیام هارا پاسخ دهید.

 

۵. بدون این‌که یک زمان‌بندی مبتنی بر تجربه در ذهن داشته‌باشید، کارتان را شروع می‌کنید

 

۶. اول آسان‌ترین وظایف را انجام می‌دهید

پژوهش‌ها حاکی از این است که معمولا با سپری شدن روز، انرژی و انگیزه‌ شما کاهش می‌یابد.
برای همین ضروری است در اسرع وقت مهم‌ترین چیزها را انجام دهید و آنها را از سر راه وظایف دیگر بردارید.
بعضی آدم‌ها این استراتژی را قورت دادن قورباغه می‌نامند، که بر گرفته از گفتاوردی از مارک تواین است: “اول صبح یک قورباغه‌ی زنده بخورید و در باقی روز هیچ چیزی بدتر از آن برایتان اتفاق نخواهدافتاد.”

 

۷. چند وظیفه‌ای هستید
چون صبح‌ها انرژی خیلی زیادی دارید، ممکن است احساس کنید که می‌توانید هم‌زمان میلیون‌ها کار مختلف را انجام دهید.

اما پژوهش‌ها حاکی از آن است که چندوظیفه‌ای بودن می‌تواند به عملکرد شما در وظیفه‌ی اصلی‌تان آسیب بزند، و بهتر است در هر زمان فقط یک کار را انجام دهید.

 

۸. روی افکار منفی تمرکز می‌کنید
ممکن است یک عابر در مسیر رفتن به محل کار با شدت مستقیما به شما تنه بزند. یا شاید شب گذشته با نامزدتان دعوا کرده‌باشید.
اجازه ندهید این تجربه‌ها حواس‌تان را از وظایفی که باید امروز انجام شود پرت کند.
تیلور توصیه می‌کند ذهن‌تان را تقسیم‌بندی کنید و هنگامی که هفته‌تان را شروع می‌کنید آن افکار منفی را در “جعبه‌ای جداگانه” قرار دهید. اگر لازم باشد می‌توانید بعدا این افکار را بازبینی کنید.

 

۹. جلسه دارید
جلسه‌های صبحگاهی می‌تواند منابع شناختی شما را هدر دهد.

بر اساس گفته‌ی لورا وندرکم، نویسنده‌ “آن‌چه موفق‌ترین آدم‌ها قبل از صبحانه انجام می‌دهند”، باید صبح زود را به وظایفی مانند نوشتن اختصاص دهید که مستلزم تمرکز حواس و توجه زیاد است.
اگر در جلسات با رییس و هم‌کاران‌تان حرفی برای گفتن دارید، مطمئن شوید آن را در زمان‌هایی برگزار می‌کنید که انرژی‌تان پایین است، مثل بعد از ظهر، مگر این‌که یقین دارید جلسه‌تان مستلزم انرژی ذهنی زیادی است.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 20 / 7 / 1397 ساعت: 2:19 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

پنج بعد سلامت روان

پنج بعد سلامت روان

 

 

1- خودپذیری
2- روابط مثبت با دیگران
3- خودمختاری
4- تسلط بر محیط
5- مقصود در زندگى

 

 

کسانی که سطح بالایی از این پنج ویژگی را دارند:

 

 

از نگرش مثبت به خود برخوردارند، جنبه های متعدد خود را می پذیرند، از جمله ویژگی های خوب و بد آن را و در مورد گذشته احساس خوبی دارند.

 

روابط گرم، رضایت بخش و مطمئنی با دیگران دارند، به رفاه دیگران اهمیت می دهند، از همدلی عمیق، محبت و صمیمیت برخوردار هستند، و مصالحه در روابط انسانی را درک می کنند.

 

خودمختار و مستقل هستند، در برابر فشارهای اجتماعی برای فکر کردن و عمل کردن به شیوه خاص مقاومت می کنند و رفتارشان را از درون تنظیم می کنند و با معیارهای شخصی خودشان را ارزیابی می کنند.

 

در رابطه با اداره کردن محیط,احساس تسلط و شایستگی می کنند؛ مجموعه پیچیده ای از فعالیتهای بیرونی را کنترل می کنند؛ از فرصتهای موجود در محیط استفاده موثر می کنند؛ می توانند موقعیتهایی را انتخاب کنند یا به وجود آورند که با نیازها و یا ارزشهای شخصی مناسب باشد.

 

در زندگی هدف دارند؛ احساس می کنند زندگی حال و گذشته معنی دارد ,برای زندگی کردن برنامه و هدفهایی دارند.

 

احساس می کنند جریان رشد ادامه دارد، خود را رشد کننده و گسترش یابنده می بینند، به روی تجربیات جدید گشوده هستند، به صورتی تغییر می کنند که بیانگر خودآگاهی و اثر بخشی بیشتر است.

 

منبع: کتاب انگیزش و هیجان
نوشته: مارشال ريو

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 20 / 7 / 1397 ساعت: 2:11 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مهم ترین اندرزهای جکسون براون به پسرش

مهم ترین اندرزهای جکسون براون به پسرش

 

 

«از عبارت متشکرم زیاد استفاده کن .»

 

«اگر مجبور شدی با کسی درگیر شوی اولین ضربه را بزن و محکم بزن .»

 

«برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر .»

 

«همیشه در حال آموختن باش .»

 

«آنچه میدانی به دیگران بیاموز .»

 

«روز تولدت یک درخت بکار .»

 

«دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر .»

 

«راز دار باش .»

 

«فرصت لذت بردن از خوشی‌ها را به بعد موکول نکن .»

 

«به دیگران متکی نباش .»

 

«اشتباه‌هایت را بپذیر. بدان تمام اخباری که می‌شنوی درست نیست .»

 

«به کسی کنایه نزن.»

 

«از بین کتابهایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد.»

 

«افتخاراتت را با دیگران قسمت کن .»

 

«نگذار شرافتت لکه دار شود.»

 

«سعی کن کاری بکنی که دیگران احساس مهم بودن بکنند .»

 

«هیچ وقت شادی دیگران را از بین نبر.»

 

«یک اشتباه را دوبار تکرار نکن .»

 

«سعی کن برای دیگران الگو باشی .»

 

«همیشه شکر گذار باش .»

 

«کوچکترین پیشرفتها را هم موفقیت بدان .»

 

«وظیفه شناس باش.»

 

«به جزئیات توجه کن .»

 

«از افراد بدبین دوری کن .»

 

«بدان تمام چیزهایی که می‌شنوی درست نیست.»

 

«هرگز آرزوها و رویاهای دیگران را کوچک نشمار .»

 

«از صمیم قلب عشق بورز .»

 

«ممکن است کمی لطمه ببینی اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.»

 

«شجاع باش، حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی، هیچ‌کس نمی‌تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد .»

 

«یادت باشد که محبت همه کس را تحت تأثیر قرار می‌دهد .»

 

«یادت باشد تمام مردم از چیزی وحشت دارند، به چیزی عشق می‌ورزند، و چیزی را از دست داده‌اند.

 

آرام صحبت کن اما در فکر کردن سریع باش .»

 

«سعی کن اولین کسی باشی که برای دفاع از خود برمیخیزد .»

 

«وقتی گوشی تلفن را بر می‌داری لبخند بزن بدان که طرف مقابل این را از صدایت حس می‌کند .»

 

«گشاده‌رو باش. وقتی قصد حمایت از کسی را نداری حداقل او را نترسان.»

 

«راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نگیر .»

 

«ثروت و موفقیت را یکسان تلقی نکن .»

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 4 / 7 / 1397 ساعت: 9:51 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,
می پسندم نمی پسندم

مردی که 16 بار پای پیاده به حج رفت، امام حسین (علیه السلام) را به شهادت رساند

مردی که 16 بار پای پیاده به حج رفت، امام حسین (علیه السلام) را به شهادت رساند 

 

 

یکی از افراد مقابل ابا عبدالله الحسین علیه السلام، شمر بن ذی الجوشن است. مروری گذرا بر زندگی شمر گویای روحیه ی جاه طلبی و فرصت طلبی اوست. به دلیل همین روحیه، وی همواره در عرصه های گوناگون تاریخ اسلام حاضر بود. به ویژه آن جا كه نام و مسأله ی نان و جاه در میان بوده، حضور شمر آشكارتر است.

 

در تاریخ زندگانی او، نشانه هایی از مبارزه های بی باكانه ی وی به چشم می خورد. این پیشینه به گونه ای است كه در جنگ با سیدالشهداء (علیه السلام)، امیری یك لشكر چهار هزار نفری به او سپرده می شود.

 

شمر آدم کوچکی نبود، او کسی است که شانزده بار با پای پیاده به سفر حج رفته است. فکر نکنید شمر اهل نماز و روزه نبوده و یا از آن دسته آدم هایی بوده که عرق می خوردند، عربده می کشیدند؛ شمر و بسیاری دیگر که در مقابل امام حسین علیه السلام ایستاده بودند، آدم هایی بودند که پیشانی پینه بسته داشتند، بسیاری از آن ها اهل تهجد بودند.

 

تعدادی از این افراد با پیغمبر (صلی الله و علیه و آله) هم دیده شده اند. وقتی امام حسین علیه السلام به کربلا وارد شد بعضی از این افراد را صدا زد و فرمود: « مگر شما پیغمبر را ندیدید؟»

 

این افرادی که پیغمبر را دیده بودند و رو به سوی قبله نماز می خواندند، رو در روی امام ایستاده اند.
در کتاب تاریخ مسعودی آمده است که در کربلا هر روز 20000 نفر در فرات غسل می کردند. غسل قربة الی الله که حسین علیه السلام را بکشند و می گفتند: غسل می کنیم تا ثوابش بیشتر باشد.

 

در ظهر عاشورا وقتی ابا عبدالله علیه السلام برای نماز خواندن اذان می گفتند، در طرف سپاه دشمن حسین علیه السلام هم نماز می خواندند؛ برخی از این افراد به ابا عبدالله علیه السلام می گویند که نماز شما قبول نیست! و حبیب به آن ها می گوید: « نماز شما قبول است؟! » درگیری می شود و حبیب قبل از اذان ظهر روز عاشورا به شهادت می رسد.
هشداری برای امروز و فردای ماشمر جانباز امیر المومنین علیه السلام بود، چه شد که فرمانده جنگ حضرت علی علیه السلام به این جا رسید؟

 

شمر در جنگ صفین حاضر بود و در شمار شیعیان لشكریان امام علی علیه السلام، شجاعت از خود نشان داد. او در این جنگ به دلیل درگیری با «ادهم بن محرز باهلی»، به سختی مجروح شد، به گونه ای كه شمشیر، استخوان پیشانی وی را شكافت. شمر نیز به عنوان انتقام، نیزه ای به او زد و او را از اسب به زیر افكند. با این حال ادهم با كمك شامیان از مرگ رهایی یافت.

 

در پایان جنگ صفین، آغاز انحراف گروهی به ظاهر مسلمان، به نام خوارج بود. هسته های نخستین این گروه منحرف كه به «خوارج نهروان» و «مارقین» معروف بودند، در زمان پیامبر (صلی الله و علیه و آله) برچیده شد، ولی در زمان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با شعار «لا حكم الا لله» به مرحله ی ظهور رسید. در این زمان است که انحراف شمر از سپاه امام علی علیه السلام به گروه معاویه در تاریخ ذکر شده است.

 

 

◀️ چه خصوصیاتی شمر را از راه حق منحرف کرد؟

 

 

1-  اولین خصوصیت شمر این بود که شکم پرست قهّاری بود؛

 

شکم از همه چیز برای او مهم تر است. مهم بود که غذای خوب بخورد و برای دست یافتن به این غذا دست به هر کاری می زد. شمر عبدالبطن ؛ اسیر و بنده ی شکم بود و این اسارت او را بیچاره کرد.

یک روز بهلول از راهی می گذشت. هارون او را صدا زد و گفت: ما را نصیحتی نمی کنی؟ می خواست او را دست بیندازد ... بهلول گفت: حوصله نصیحت ندارم. اما می توانم سوالی از تو بپرسم؟ گفت: بفرما. بهلول گفت: اگر می خواستی غذا بخوری و غذا را در دهانت گذاشتی و هر کاری کردی غذا پایین نرفت چه کار می کنی؟ حاضری چقدر از ثروتت را بدهی؟ هارون کمی فکر کرد و گفت: نیمی از ثروتم را می دهم. بهلول گفت: حالا سوالم را طوری دیگر مطرح می کنم. اگر غذا پایین رفت ولی هر کاری کردی نتوانستی آن را دفع کنی چه می کنی؟ گفت معلوم است می میرم؛ نصف ثروتم را می دهم تا رهایی پیدا کنم.

بهلول گفت: می بینی همه دعوا سر یک روده و یک فرو دادن و پس دادن است، توجه به همین ریزه کاری ها ما را از گناه و عصیان باز می دارد.

 

2- ویژگی شخصیتی دیگر شمر بود این بود که چشم دیدن پیشرفت هیچ کس را نداشت..
یک روحیه شقاوت پیشه داشت ... مدام از این و آن سخن می گفت ...

خداوند در سوره حجرات به این مسئله اشاره کرده است که اگر فاسقی نزد شما آمد و خبری پیش شما آورد، زود تأییدش نکنید و هیچ گاه از خبر چینی دیگران لذت نبرید. مثلا فردی نزد ما می آید و خبری را به ما می گوید ما می گوییم "راست می گویی؟" این کار باعث تشویق طرف مقابل می شود و این عامل باب غیبت را می گشاید.

در حقیقت شمر و همراهانش در شناخت حق، دچار مشكل شده بودند و به جای آنكه نسبت به افرادی كه پیامبر اكرم (ص) معرفی كرده بود، شناخت پیدا كنند، به مسائل ظاهری و مطامع دنیویی پرداختند و عملكردشان را خوب و مستحق می دانستند

از دیگر خصوصیات شمر آن بود که افراد را دست می انداخت، زخم زبان می زد و این در حالی است که قرآن کریم مجازات بد کاران را مشخص کرده ولی بد ترین مجازات ها متوجه کسانی است که زخم بر جان دیگران می زنند. حفره در روح ها ایجاد می کنند؛ سرزنش می کنند و می شکنند. در کربلا شمر بارها حرف های آزار دهنده ای به ابا عبدالله (ع) زد.

 

3-  شمر در شناخت حق، کم آورد. او و همراهانش در شناخت حق، دچار مشكل شده بودند. از آنجا که خمیر مایه انسان ها و چگونگی شكل گرفتن آن را بسیار مهم است، چنانچه بعضی از افراد اگر هزاران مشكل سر راه دینشان قرار گیرد، دست از دینشان بر نمی دارند و به تعبیر امام حسین (ع) «وقتی انسان ها در برابر امتحانات قرار گیرند، تعداد افراد دین دار بسیار اندك می شود كه این نشان دهنده ضعف دینی افراد است. یعنی دین آنها دینی نبوده كه آنها را در مسیرهای دشوار زندگی ثابت قدم نگاه دارد، بنابراین در مقابل كوچك ترین مشكلاتی دین خودشان را از دست داده و اقدام به فعالیت هایی می كنند كه باعث غربت اسلام می شود.»
شمر نیز به همین مشكل دچار است به طوری كه از ابتدا دین او دین استواری نبوده است و به تعبیر قرآن مجید «اینان در استقامت كم آوردند» یعنی با روبه رو شدن با برخی مسائل، بلافاصله از دین خود خارج شدند.
جالب اینكه این افراد، خارج شدن خود از دین را قبول ندارند. در یك روایت در كتاب «الاعلام» نوشته «زركلی» آمده است: «بعد از حادثه كربلا شمربن ذی الجوشن در كوفه بود. روزی در مسجد كوفه مشغول نماز خواندن بود كه در نماز به خداوند عرض كرد: خداوندا! به شرافتم من را ببخش، به این معنا كه خود را یك انسان شریف می دانست. در این حین شخصی كه كنار او نشسته بود، به او گفت: من تو را می شناسم، تو به كربلا رفتی و پسر دختر پیغمبر (ص) را كشتی، حالا خودت را شریف می دانی؟ و ادعا می كنی كه خدا تو را به شرافتت ببخشد! شمر گفت: اگر نمی رفتم كربلا و حسین (ع) را نمی كشتم، شریف نبودم، چون دستور یك عالم و خلیفه رسول خدا (ص) را اطاعت كرده ام».

 

این عمل شمر نشان از این دارد که عمل صالح - حتی جانبازی در رکاب امام علی (ع) - به تنهایی نباید موجب غرور افراد شود؛ چون هیچ تضمینی در رستگاری دائمی فرد وجود ندارد. ایمان و اعتقاد شمر حتی اگر از روی فهم و یقین هم بود در نهایت مغلوب دنیاپرستی و منفعت طلبی او شد و به همین دلیل، او خواسته های نفسانی را بر خواست الهی مقدم داشت و به بدترین جنایت دست زد.

 

در قرآن نیز از این گونه افراد یاد شده که پس از دیدن آیات و معجزات الهی، مجدد از شیطان پیروی کرده و در مسیر گمراهی قرار می گیرند: «و خبر آن کسى را براى آنان بخوان که آیات خویش را بدو ارزانى داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پى او افتاد و از گمراهان شد» [ اعراف، 175]

 

در حقیقت شمر و همراهانش در شناخت حق، دچار مشكل شده بودند و به جای آنكه نسبت به افرادی كه پیامبر اكرم (ص) معرفی كرده بود، شناخت پیدا كنند، به مسائل ظاهری و مطامع دنیویی پرداختند و عملكردشان را خوب و مستحق می دانستند.

 

کلام آخر:
فراموش نکنیم که شمر بن ذی الجوشن، نخستین و آخرین بدطینت جهان نبوده و نیست. زمین، هیچگاه خالی از شمرها نبوده و نیست و نخواهد بود، چونان كه هیچ زمانی، زمین خالی از حجت و نیك نامان نبوده است. ممكن است در جهان پر از اضطراب، حسین بن علی ها كم باشند، اما رسوایی و نفرین حق طلبان همواره عاقبت بد اندیشی و بد خواهی امثال شمر است.
این خصوصیات از جانباز امیر المومنین علی علیه السلام شمر را ساخت، شمری که در کربلا با قساوت کامل بر سینه پسر پیغمبر نشست و با بی رحمی تمام دوازده ضربه از پشت بر گردن ابا عبدالله علیه السلام وارد کرد و بعد هم سرخون چکان حسین علیه السلام را دست گرفت و از قتلگاه بیرون آمد.

 

کمی مراقب رفتارها و عملکرهایمان باشیم و کنکاش بیشتری از خود داشته باشیم، به نمازها و روضه رفتن ها و کارهای نیکمان غرّه نشویم که هیچ معلوم نیست می توانیم آنها راحفظ کنیم یانه


/تبیان

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 4 / 7 / 1397 ساعت: 9:42 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سی ویژگی کسانی که کتاب نمی خوانند

"سی ویژگی کسانی که کتاب نمی خوانند"

 

 

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

 

 


1-خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات و Propaganda قرار می گیرند؛

2-حرف های تکراری می زنند؛

3-دایره ی واژگان آنها بسیار محدود است؛

4-خود را نمی شناسند؛

5-با هیجان و احساس زندگی می کنند؛

6-بخش استدلالی ذهن آنها تقریباً تعطیل است؛

7-استعداد پوپولیست شدن را پیدا می کنند؛

8-قوای عقلی آنها پرورش نیافته است؛

9-بر آنچه می گویند خیلی کنترل ندارند؛

10-گوش کردن به دیگران را نمی آموزند؛

11-مستعد پذیرش شایعات هستند؛

12-اهمیت متفاوت بودن انسانها را کشف نمی کنند؛

13-مغز، حالت سولفاته پیدا می کند؛

14-غلظت یادگیری آنها به شدت کاهش می یابد؛

15-فرصت فکر کردن در زندگی را از دست می دهند؛

16-با واژه «انتقاد» بیگانه اند؛

17-زمینه های تداوم اقتدارگرایی را فراهم می آورند؛

18-حرف های نسنجیده زیاد می زنند؛

19-منافع خود را به خوبی تشخیص نمی دهند؛

20-با واژه «مشورت» ناآشنا هستند؛

 

22-باعث می شوند که نظام حزبی در یک کشور شکل نگیرد؛

23-زود عصبانی می شوند؛

24-از حقوق شهروندی خود و دیگران ناآگاه هستند؛

25-برای رشد فکری و شخصیتی، احساس نیاز نمی کنند؛

26-در همه زمینه ها، اظهار نظر می کنند؛

27-راحت بر دیگران القاب می گذارند؛

28-تفاوت بین توهم و غیرتوهم را نمی دانند؛

29-تعریفشان در خصوص زندگی، از غرایز انسانی فراتر نمی رود؛

30-نمی دانند جهل چیست.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 4 / 7 / 1397 ساعت: 9:34 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,
می پسندم نمی پسندم

سی ویژگی کسانی که کتاب نمی خوانند

"سی ویژگی کسانی که کتاب نمی خوانند"

 

 

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

 

 


1-خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات و Propaganda قرار می گیرند؛

2-حرف های تکراری می زنند؛

3-دایره ی واژگان آنها بسیار محدود است؛

4-خود را نمی شناسند؛

5-با هیجان و احساس زندگی می کنند؛

6-بخش استدلالی ذهن آنها تقریباً تعطیل است؛

7-استعداد پوپولیست شدن را پیدا می کنند؛

8-قوای عقلی آنها پرورش نیافته است؛

9-بر آنچه می گویند خیلی کنترل ندارند؛

10-گوش کردن به دیگران را نمی آموزند؛

11-مستعد پذیرش شایعات هستند؛

12-اهمیت متفاوت بودن انسانها را کشف نمی کنند؛

13-مغز، حالت سولفاته پیدا می کند؛

14-غلظت یادگیری آنها به شدت کاهش می یابد؛

15-فرصت فکر کردن در زندگی را از دست می دهند؛

16-با واژه «انتقاد» بیگانه اند؛

17-زمینه های تداوم اقتدارگرایی را فراهم می آورند؛

18-حرف های نسنجیده زیاد می زنند؛

19-منافع خود را به خوبی تشخیص نمی دهند؛

20-با واژه «مشورت» ناآشنا هستند؛

 

22-باعث می شوند که نظام حزبی در یک کشور شکل نگیرد؛

23-زود عصبانی می شوند؛

24-از حقوق شهروندی خود و دیگران ناآگاه هستند؛

25-برای رشد فکری و شخصیتی، احساس نیاز نمی کنند؛

26-در همه زمینه ها، اظهار نظر می کنند؛

27-راحت بر دیگران القاب می گذارند؛

28-تفاوت بین توهم و غیرتوهم را نمی دانند؛

29-تعریفشان در خصوص زندگی، از غرایز انسانی فراتر نمی رود؛

30-نمی دانند جهل چیست.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 4 / 7 / 1397 ساعت: 9:34 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,
می پسندم نمی پسندم

هفت درس کار تیمی از اپل

هفت درس کار تیمی از اپل

 

 

1-  درس اول: یک نفر مسئول هر کار
استیو جابز (رهبر سابق اپل) برای هر پروژه یا جریان کار فقط و فقط یک نفر مسئول قرار می‌داد. این یک نفر در عالی‌ترین سطح مسئولیت پذیری، کار را به سرانجام می‌رساند

 

2-  درس دوم: یک بار دور هم نشینی در هفته
زمانی که استیو جابز رهبر اپل بود، یکایک تیم‌های کاری اپل یک بار در هفته دور هم جمع می‌شدند تا هم‌دیگر را از همه جوانب و زوایای پروژه‌های خود آگاه سازند. هدف از این آگاه سازی همگانی این بود تا با هم‌‌‌افزایی و هم‌فکری بتوانند به چشم انداز خانواده اپل نزدیک‌تر شوند

 

3-  درس سوم: شروع کار تیمی از سطوح مدیریتی بالای سازمان
تجربه نشان داد که خواسته یا ناخواسته، فرهنگ کار تیمی از مدیران رده بالای سازمان نشأت می‌گیرد و به تدریج به سطوح پایین‌تر سرایت می‌کند. اگر تیم ارشد مدیریتی سازمان به صورت واحدی یکپارچه عمل نکند، بعید است که سایر اعضای سازمان بتوانند به صورت تیمی کار کنند

 

4- درس چهارم: کلید اعتماد
اعتماد مهم‌ترین و با ارزش‌ترین ویژگی هر تیم به حساب می‌آید. وقتی اعضای تیم عمیقاً به هم اعتماد داشته باشند، بدون ترس یا تعارف هر انتقادی را که لازم و سازنده باشد بیان می‌کنند. هر زمان احساس کنند رفتار هم تیمی‌شان با فرهنگ تیم همخوانی ندارد، این مسأله را به او تذکر داده و با اطمینان به اصلاح‌پذیر بودن او رفتارش را به چالش می‌کشند.

 

 

به قول استیو جابز:
«کار یک رهبر این است که افراد فوق‌العاده را به کار بگیرد و برای انجام کارها به آن‌ها اعتماد کند»

 

 

5-  درس پنجم: مباحثات شگفت‌انگیز
خیلی وقت‌ها استیو جابز در دید عموم، یک رهبر بی‌رحم و ظالم به نظر می‌آمد. او یک بار گفت: «من نباید به افراد راحت بگیرم. من باید کاری کنم که آن‌ها بهتر از چیزی شوند که الان هستند». او همیشه کارکنان اپل را برای یافتن بهترین راه حل در کسب و کار به چالش دعوت می‌کرد. او اعتقاد داشت که همیشه بهترین ایده‌ها برنده هستند!

 

6-  درس ششم: اجازه تصمیم‌گیری
اگر در یک سازمان افراد خیلی باهوش و فوق‌العاده کاربلد را به کار بگیریم اما آزادی عمل را از آن‌ها سلب کنیم، نتیجه این می‌شود که در نهایت همان افراد ناامید خواهند شد و تعهد کاری‌شان را از دست خواهند داد. استیو جابز نه تنها برای هر کاری فقط یک نفر مسئول به کار می‌گرفت و کارکنان را به مباحثات شگفت انگیز دعوت می‌کرد، بلکه به آن‌ها اعتماد می‌کرد و به ایشان اجازه تصمیم‌گیری می‌داد

 

7-  درس هفتم: پیش‌روی به سمت یک هدف
یک ویژگی بارز همه تیم‌های موفق این است که در این تیم‌ها کارهای به ظاهر ساده (اما اساسی) به بهترین حالت ممکن انجام می‌شود. این همان نکته‌ای است که استیو جابز با دقت به آن توجه می‌کرد و مهارت عجیبی در به تصویر کشیدن هدف برای تیم‌های کاری اپل داشت

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 4 / 7 / 1397 ساعت: 9:27 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

25 خصوصیت بدترین و ناموفق‌ترین مدیران دنیا!

25 خصوصیت بدترین و ناموفق‌ترین مدیران دنیا!

 

 

ویژگی‌های شخصیتیِ زیادی وجود دارد که در بین تمام مدیرانِ بد دیده می شود. یکی از خصوصیات این است که آن‌ها هیچ وقت خود را مدیر بدی نمی دانند، بلکه فکر می کنند تمام کارهایشان به خوبی و روی اصول انجام می شود و مدیر خوبی هستند. در ادامه‌، به چندین ویژگی مشترک بدترین مدیران دنیا اشاره می کنیم، اگر این خصوصیات را در خود پیدا کردید، به سرعت به دنبال اصلاح آن‌ها باشید.

 

 

ارتباط خوبی با کارمندان برقرار نمی کنند.

 

بسیار خودشیفته هستند

 

بیش از حد وسواس دارند و همیشه می خواهند کارهای جزئی کارمندانشان را هم کنترل کنند.

 

میان کارمندان فرق می گذارند. باید در محیط کار با تمام کارمندان به یک صورت رفتار شود و این صمیمیت بیش از اندازه منحصر به خارج از محل کار است.

 

از کارمندان انتظارات نامشخص دارند. وقتی مدیری نمی داند از کارمندانش دقیقا چه چیزی می خواهد، کارمندان چطور می توانند انتظارات او را برآورده کنند؟

 

به دنبال ترساندن کارمندان هستند و با این شیوه برای حرکت رو به جلوی تیم استفاده کرده و کارمندان را مجاب به انجام کاری می کنند.

 

خیلی زود عصبانی می شوند.

 

توان تصمیم گیری درست را ندارند.

 

در بیشتر موفقیت‌ها، سهم زیادی برای خود قائل هستند.

 

کارمندان را به خاطر اشتباهاتشان سرزنش می کنند و در شکست‌ها همه را جز خودشان مقصر می دانند.

 

عاشق چاپلوسی هستند. یک مدیر خوب و موفق، علاقه‌مندی کارمندان را در قلب خود لمس می کند نه از طریق زبان آنها.

 

مسئولیت اشتباهاتشان را قبول نمی کنند و هرگز معذرت خواهی نمی کنند.

 

در مقابل تغییر مقاومت می کنند.

 

قادر به درک کارمندان نیستند. درک نکردن کارمندان و عدم قدردانی از آن‌ها سبب می شود روحیه‌ افراد تضعیف شود.

 

توانایی انگیزه دادن به تیم را ندارند.

 

وقتی کار زیادی برای انجام وجود دارد، غیب می شوند و زمانی که به حضور آن‌ها برای انجام کارهای مختلف نیاز است، در دسترس نیستند.

 

با بروز مشکلات، ناپدید می شوند و از چالش‌ها فرار می کنند. آن‌ها وقتی کارمندانشان دچار مشکلی می شوند، در دسترس نیستند تا مشکل را حل کنند.

 

طرز فکر محدودی دارند.

 

چیزی که می گویند را باور ندارند. برخی مدیران در حضور کارمندان از آن‌ها تعریف و تمجید می کنند، اما در ذهن و قلبشان نظر دیگری دارند.

 

انتظارات غیرواقعی از کارمندان دارند

 

فقط روی کار تمرکز دارند و قادر به برقراری تعادل میان کار و زندگی‌شان نیستند.

 

متوجه کم کاری کارمندان نیستند. وقتی یکی از اعضای تیم با کم کاری خود باعث می شود فشار بیشتری به بقیه وارد شود، قطعاً این مسئله سبب ایجاد تنفرِ اعضای تیم نسبت به او خواهد شد، اما یک مدیر خوب نباید اجازه دهد چنین اتفاقی بیفتد.

 

ریاکار و دو به هم زن هستند و در تیم‌های کاری به دنبال اختلاف انداختن بین دیگران هستند.

 

همیشه به کارمندانشان پوزخند می زنند.

 

کارمندان را در جمع تحقیر و تمسخر می کنند و می گویند تحقیر کارمندان سبب بالا رفتن انگیزه آنها می شود.

 

منبع: linkedin

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 4 / 7 / 1397 ساعت: 8:54 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا من اینقدر احساساتی هستم؟

چرا من اینقدر احساساتی هستم؟

 

 

آیا معمولا در شرایط بد کنترل احساسات خود را از دست می‌دهید؟ آیا فردی بسیار احساساتی هستید و این امر مانع پیشرفت شما شده است؟ اگر می‌توانستیم حتی در بدترین شرایط احساساتمان را کنترل کنیم عالی نمی‌شد؟ این امر امکان پذیر است!
هنگامی که افکار و احساسات شما به شدت در جریان هستند، خود آگاهی و خود تنظیمی می‌تواند در وسط یک طوفان عاطفی بزرگ شما را آرام کند.

 

"چرا من خیلی احساسی هستم؟"
این سؤال ممکن است بیشتر از آنچه اعتراف ‌کنید در ذهن شما وجود داشته باشد. شاید احساس خشم شما در حالی که با همکارانتان مواجه می‌شوید افزایش پیدا می‌کند. شاید در هنگام تماشای تلویزیون به راحتی گریه می‌کنید.

 

یادگیری نحوه تنظیم احساسات به شما کمک می‌کند تا فشار، عدم اطمینان و با طیف وسیعی از احساسات مقابله کنید. راهنمایی‌های زیر به شما کمک می‌کنند تا احساسات خود را تشخیص دهید و آن‌ها را کنترل کنید قبل از اینکه آنها شما را کنترل کنند.

 

 

1-  به یاد داشته باشید که چه چیزی اهمیت دارد.

در اصل، چیزهای کوچک و یا چیزهایی که واقعاً در زندگی شما تأثیری نخواهد گذاشت را نادیده بگیرید.
در مورد عواقب هر شرایطی که در آن هستید فکر کنید. سپس درباره بدترین سناریوی مورد نظر با خودتان صحبت کنید و تعیین کنید آیا واقعاً اینقدر بد است یا خیر.

 

2-  یک برنامه‌ ایجاد کنید.

از قبل برنامه ریزی کنید - نه تنها برای روز خود بلکه برای چیزهایی که می‌تواند در آینده اتفاق بیفتند.
چه چیزهایی در زندگی شما باعث می‌شوند احساساتی شوید؟ فکر کنید اگر این مسائل امروز اتفاق می‌افتادند چه می‌شد و برنامه‌ای برای مقابله با آنها ایجاد کنید تا بتوانید آماده باشید.
داشتن یک برنامه به شما کمک می‌کند مانند زمانی که نمی‌دانید چه کار باید انجام دهید نگران نشوید.

 

3-  انعطاف پذیر باشید.

در حالی که ممکن است برنامه‌ای در دست داشته باشید، به یاد داشته باشید که همه چیز در آخرین لحظه ممکن است تغییر کند.
در صورتی که این اتفاق افتاد، به مرور زمان، افکار خود را تنظیم کنید و مطابق با آن پیش بروید.

 

4-  وضعیت را به فاجعه تبدیل نکنید.

هنگامی که یک اشتباه کوچکی را مرتکب شدید، آیا فکر می‌کنید که شما فرد بدی هستید و یا کار خود را نمی‌توانید انجام دهید؟
وقتی را صرف فکر کردن در مورد همه چیزهایی که درست انجام‌ دادید در مقایسه با یک اشتباه کوچک کنید. تفکر مثبت بجای به فاجعه تبدیل کردنِ موقعیت را تمرین کنید.

 

5-  سعی نکنید در یک زمان بیش از حد کار کنید

اگر اغلب تعجب می‌کنید که "چرا من خیلی احساسی هستم؟" ممکن است به این دلیل باشد که شما در یک زمان بیش از حد کار می‌کنید. با آنچه که انجام می‌دهید، به آرامی حرکت کنید و فقط بر یک چیز در آن واحد تمرکز کنید.

 

6-  تنفس عمیق را تمرین کنید.

هر زمان که احساس اضطراب می‌کنید، نفس‌های سریع و کم عمق بکشید. این کار را تا زمانی که احساس آرامش کنید انجام دهید.

 

7-  موقعیت‌های خود را انتخاب کنید.

از هرگونه شرایطی که می‌دانید به احتمال زیاد باعث ایجاد احساسات ناخواسته می‌شود دوری کنید.
به عنوان مثال، اگر می‌دانید زمانی که در عجله هستید، معمولا عصبانی می‌شوید، تلاش کنید وظایف خود را به آخرین لحظه نسپارید.
به همین ترتیب، اگر به افراد آزاردهنده‌ای برخوردید، راهی برای دوری کردن از آنها ایجاد کنید.

 

8-  وضعیت خود را تغییر دهید.

شاید شما سعی می‌کنید از احساس ناامیدی توسط خودتان و افراد دیگر دوری کنید. شاید شما همیشه امیدوار هستید که دوستان خاصی شما را شام دعوت کنند، اما هرگز دعوت نمی‌شوید.
وضعیت خود را با دعوت از آنها برای شام در خانه خود و یا رفتن به شام ​​با دوستانی که دارید تغییر دهید. فعال باشید.

 

9-  تمرکز خود را تغییر دهید.

شاید زمانی که به باشگاه می‌روید و افرادی را می‌بینید که به وضوح نتایج بهتری گرفته‌اند احساس پایین بودن می‌کنید. در حالی که به این افراد غبطه می‌خورید، دشوار است که به آن‌ها نگاه نکنید، اما سعی کنید تمرکز خود را بر افرادی که بیشتر در سطح شما هستند قرار دهید.
این به شما کمک خواهد کرد که در توانایی‌های خود اعتماد به نفس داشته باشید.

 

 

 واکنش خود را تغییر دهید.

اگر همه چیز به شکست ختم شود و احساسات بیرون بریزد، بهترین کار این است که واکنش خود را کنترل کنید.
نیروهای داخلی خود را جمع آوری کنید و حداقل یک لبخند بزنید - این امر ثابت شده است که تاثیر مثبتی روی خلق و خوی شما داشته باشد.
احساساتی شدن امری بسیار طبیعی است؛ یک واکنش طبیعی و سالم به شرایط خاص است. اما اگر احساسات شما اغلب از کنترل خارج می‌شوند و یا اغلب در زمان نامناسب آن را نشان می‌دهید وقت آن است که یاد بگیرید که چگونه آن‌ها را مدیریت کنید.



منبع: Liveboldandbloom

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 4:54 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

6 عادت کاری مضر که باید ترک کنید!

6 عادت کاری مضر که باید ترک کنید!

 

 

برخی عادت های مشکل ساز وجود دارند که بر ما چیره شده اند. اگرچه ممکن است که آنها را بعنوان نشانه ای از سرسختی، اهمیت و کارایی خود تفسیر کنید، اما این عادتها در واقع پیامی به دیگران ارسال می کنند که شما خارج از کنترل هستید. این عادتها از تمرکز شما می کاهند و به اعتماد به نفس شما لطمه می زنند.

 


در اینجا به 6 عادتی که باید ترک شوند تا در کار خود پیشرو باشید، اشاره می شود:

 

 

 کارها را با تاخیر انجام دادن
زمانی که شما کارهایتان را با تاخیر انجام می دهید، و به این کار عادت می کنید، به نظر می رسد که شما برنامه ریزی منسجمی ندارید و نمی توانید زمان خود را مدیریت کنید. با وقت شناسی و کنترل زمان خود، به خودتان، دوستان و همکارانتان احترام بگذارید.

 

 تند حرف زدن
سریع صحبت کردن و تلاش برای کوتاه کردن جلسات برای ذخیره چند دقیقه زمان بیشتر، اغلب باعث می شود که به نظر برسد شما تحت فشار هستید و نمی توانید با فشار کاری خود مقابله کنید.
زمانی که شما با وضوح و شمرده صحبت کنید و برای انتقال پیام خود وقت بگذارید، تاثیرات بسیار بیشتری دارد و اعتماد بیشتری نسبت به برنامه ها و چشم اندازهای شما ایجاد می کند.

 

 قوز کردن و خمیده بودن
خسته بودن، تبعات زندگی مدرن است. ولی نشان دادن خستگی از طریق وضعیت ظاهری شما، به شما زیان قابل توجهی وارد می کند.

 

 مشغول بودن به تلفن همراه
اگر در جلسات، تلفن همراه شما جلویتان باشد، حتی در صورتیکه صفحه نمایش آن به سمت پایین باشد، نشان دهنده اینست که نمی توانید بین آنچه که اضطراری و آنچه مهم است تمایز قائل شوید. دانستن اینکه روی چه چیزی تمرکز کنید و با جدیت به آن بپردازید، چیزی است که رهبران را از دیگران جدا می کند.

 

عذرخواهی کردن و خجالت زده بودن
عذرخواهی مداوم (برای دیر کردن، خسته بودن و ...) توجه همه را به مساله جلب می کند و نشان می دهد که شما ضعف های خود را می شناسید اما نمی توانید بر آنها غلبه کنید.

 

عدم برقراری تماس چشمی
داشتن تماس چشمی با افراد، ساده ترین راه برای کسب اعتماد و احترام است و نشان دهنده اینست که شما بطور جدی تعهدات خود را می پذیرید و به آنچه که می گویید، باور دارید. تماس چشمی مناسب باعث می شود که همراهان بیشتری جذب کینید و بهترین نتیجه را از تیم خود بدست آورید. این کار را تمرین کنید تا به آن عادت کنید.

 

منبع: Forbes

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 4:50 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

پنج روش برای تسخیر قدرت در کار و زندگی

پنج روش برای تسخیر قدرت در کار و زندگی

 

 

الیوت شرمن، استادیار رفتار سازمانی به افرادی که می‌خواهند در کار و زندگی به رده‌های بالای قدرت برسند، موارد زیر را توصیه می‌کند:

 

 

1-  یاد بگیرید که دیگران را تحت تاثیر قرار دهید. پیش رفتن به جلو در ابتدای کارتان، یعنی توسعه و نشان دادن قابلیت‌ها. اما بعد از مدتی پیشرفت به این معنا خواهد بود که چطور می‌توانید بر دیگران تاثیر بگذارید. آیا می‌توانید در مورد یک رویکرد جدید برای حل مشکل آنها را با خود همراه کنید؟ آیا می‌توانید با آنها به یک اجماع نظر برسید؟ دادن پاسخ درست به این سوال‌ها کافی نیست. باید بتوانید پیش‌بینی کنید، انگیزه‌های افراد را بدانید و بفهمید چگونه آنها را با خود همراه کنید.

 

2-  تفاوت‌های فرهنگی را درک کنید. تفاوت‌های فرهنگی نوع نگاه افراد به قدرت را شکل می‌دهند. در بیشتر فرهنگ‌های غربی، افراد قدرت را روشی برای رسیدن به اهداف شخصی خود می‌دانند، اما در برخی فرهنگ‌های شرقی قدرت می‌تواند محدودکننده باشد و حس مسوولیت‌پذیری در قبال رفاه دیگران را به مدیران القا کند.
حدود ۱۰ سال پیش، مدیر عامل شرکت ژاپن ایرلاینز حقوقش را به ۹۰ هزار دلار کاهش داد، دفتر کارش را رها کرد و تصمیم گرفت در کافی شاپ بنشیند و خوراکی بخورد. اما می‌توانید تصور کنید مدیر یک بانک سرمایه‌گذاری در آمریکا چنین کاری کند؟

 

3-  تشنه رقابت بمانید. همه می‌گویند یک همکار ایده‌آل کسی است که به دیگران فکر و به آنها کمک می‌کند. اما این کل داستان نیست.
درست است، همه دوست دارند با فردی کار کنند که هدفش با آنها مشترک و قابل اعتماد است. اما افراد رده‌های بالاتر، همکاری را می‌خواهند که تشنه رقابت مثبت باشد. آنها همیشه به دنبال سیگنال‌هایی هستند که تعهد طرف مقابل را بسنجند. آنها نیاز دارند به شما احساس اعتماد داشته باشند تا با خیال راحت روی شما سرمایه‌گذاری کنند.

 

4-  سیاست‌ها را بدانید. اگر می‌خواهید پله‌های موفقیت در سازمان را طی کنید، دانستن سیاست‌های کاری آن سازمان بسیار مهم است. باید در مورد موضع افراد نسبت به مسائل برجسته یا درگیری‌هایی که قبلا در شرکت پیش آمده، اطلاعات جمع کنید؛ به‌خصوص اگر اخیرا به شرکت پیوسته‌اید.
معمولا کسی تمایل ندارد رک و راست به این سوال‌ها جواب بدهد، بنابراین زمان و مکان مناسب را برای پرسیدن آنها انتخاب کنید و به یاد داشته باشید اگر افراد اطلاعات حساسی را در اختیارتان می‌گذارند، انتظار دارند شما هم این کار را انجام بدهید.

 

5-  مساله جنسیت را در نظر بگیرید. بچه داشتن باعث می‌شود به قدرت رسیدن برای زنان سخت‌تر شود. نگهداری از کودک معمولا کار زنان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. جامعه می‌گوید زنان می‌توانند به پیشرفت برسند، اما آنها در ضمن باید مادری نمونه باشند و به الگو تبدیل شوند. این یک هدف کاملا غیرواقع‌گرایانه است.

 

منبع: London business school

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 4:46 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

راهکارهای طلایی مدیریت زمان برای زنان شاغل

راهکارهای طلایی مدیریت زمان برای زنان شاغل

 

 

لارا وَندِرکَم، نویسنده‌ چند کتاب پیرامون مدیریت زمان است. او می گوید اگر شاغل و دارای فرزند هستید، قطعاً همیشه سرتان شلوغ است. با این وجود، باز هم می توانید از یک زندگی کامل و رضایت بخش لذت ببرید.
او 10 راه را معرفی کرده که با استفاده از آنها زنان شاغل می توانند از وقت خود بیشترین بهره را ببرند:

 

 

1-  با تفکری تازه به خود، کار و زندگی‌تان نگاه کنید

زنان باید طرز تفکر خود را درباره باورهای پیرامون زنان و مدیریت زمان تغییر دهند. وندرکم در تحقیقی دریافت زنان شاغلی که ساعت کاری معمول و درآمد سالیانه‌ 6 رقمی دارند، حدود 44 ساعت در هر هفته کار می کنند. حتی زنانی که شغل پرمسئولیت و پرمشغله دارند و صاحب فرزند هستند نیز در حدود 54 ساعت وقت برای خوابیدن دارند. با وجود دغدغه‌های بسیار، زنان پرمشغله راهکارهای خوبی برای گذران وقت با خانواده و رسیدگی به کارهای شخصی پیدا می کنند.

 

2-  تمام اتفاقاتی که رخ می دهد را به همراه زمان وقوع آن‌ها یادداشت کنید.

خیلی از زنان وقتی یادداشت‌های خود را مرور می کنند از این که می بینند ساعت کاری معقول و زمان کافی برای خواب، تفریح و استراحت داشته‌اند، شگفت زده می شوند.
اکنون فکر کنید چه کاری را دوست دارید بیشتر انجام دهید؟ زمان آن را یادداشت کنید. ما زنان شاغلِ باهوشی هستیم و می توانیم وقتمان را با کارهای موردعلاقه‌مان پر کنیم.

 

3-  کارها را جابجا کنید

کارهایتان را به چند شیفت تقسیم کنید. برای مثال، ساعت 5 بعدازظهر محل کارتان را ترک کنید، بعدازظهر را با خانواده‌تان باشید و بعد از این که بچه‌ها خوابیدند، به سراغ مابقی کارها بروید. داشتن شیفت کاری باعث می شود برای انجام کارهای شخصی وقت بیشتری داشته باشید.
توصیه می کنیم به 168 ساعت هفته فکر کنید نه 24 ساعت. این که فکر کنیم هر روز باید کارهای تکراری انجام دهیم تفکری اشتباه است.

 

4-  به آینده امیدوار باشید

فهرستی از 100 آرزویی که در سر دارید تهیه کنید و سال بعدتان را در ذهن خود مجسم شوید. اگر دقیقا بدانید به کجا می خواهید بروید، رسیدن به آنجا آسان‌تر می شود. می خواهید تا پایان سال چه کاری انجام دهید؟ 5 مورد را انتخاب کنید.

 

5-  جلوی دید باشید

برای ارتباطات خود در محل کار وقت صرف کنید. گاهی خیلی سخت کار می کنید و نتایج خوبی هم به دست می آورید، اما تصور می کنید دیگران خیلی از شما خوششان نمی آید. شاید این بدین خاطر است که آن‌ها اصلاً شما را نمی شناسند.
پس شاغل بودن تنها به معنای کار کردن نیست. زنان شاغل هم می توانند ساعات خوبی در محل کار داشته باشند.

 

6-  فرصت ایجاد کنید

داشتن بهره وری در کارهایی که اهمیت ندارند بی‌معناست. شما می توانید بیشتر ساعات روز به این طرف و آن طرف بروید و در آخر به جایی نرسید. فکر نکنید حتماً باید تمام وقت خالی خود را پر کنید.
وقت‌های آزاد سبب می شود فرصت‌ها پدیدار شوند. وقتی یک مشتری جدید می‌خواهد با شما صحبت کند، تمام توجه خود را به او اختصاص دهید و نگران نباشید مبادا به کاری نرسید.

 

7-  به موقع در خانه بمانید

خانه و خانواده شما به اندازه‌ شغلتان به توجه و تمرکز نیاز دارند. در مسیر بازگشت به خانه به برنامه‌های شخصی‌تان فکر کنید، این خیلی بهتر است تا این که به خانه بیایید و روی مبل بخوابید. به همراه همسرتان به پیاده روی بروید یا غذای جدیدی را امتحان کنید.

 

8-  کارِ خانه را سخت نگیرید

این خود ما هستیم که زندگی را سخت یا آسان می گیریم. اگر هر شب آشپزی می کنید به این خاطر که انجام این کار شخصاً برایتان ارزشمند است، اشکالی ندارد، اما اگر این کار را انجام می دهید چون فکر می کنید یک مادر ایده آل باید این کار را انجام دهد، به فکر تجدید نظر باشید.
شاید بعد از خوابیدن بچه‌ها به سراغ جمع کردن اسباب بازی‌هایشان بروید. آن‌ها صبح دوباره تمام اسباب بازی‌ها را روی زمین پخش می کنند اما وقتی که شما صرف مرتب کردن آن‌ها کرده‌اید هرگز بر نمی‌گردد. مطمئن باشید کسی زنگ در خانه‌تان را نمی زند تا به خاطر جمع نکردن اسباب بازی‌ها جریمه‌تان کند.

 

9- از دیگران کمک بگیرید

بیشتر والدین از این که فرزندشان را در مهدکودک بگذارند اجتناب می کنند. شما با کمک گرفتن از دیگران، در محل کار و خانه از آرامش بیشتری بهره‌مند خواهید شد.
باور غلطی وجود دارد که می گوید زنان شاغلی که به صورت تمام وقت کار می کنند، فرصت کافی برای رسیدگی به فرزندانشان ندارند. این حرف اصلاً درست نیست. زنان شاغل زمان زیادی را با فرزندان خود سپری می کنند. این زمان گاهی صبح‌ها و گاهی روزهای تعطیل است.

 

 

 به خودتان رسیدگی کنید

رسیدگی به خود به زنان فرصت می دهد به زندگی پرمشغله‌شان رسیدگی کنند. وقتی به خودتان اهمیت بدهید، انرژی لازم برای تمرکز و بهره وری بیشتر را خواهید داشت.

 

منبع: chicagotribune

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 4:42 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

یک فرهنگ سازمانی شادی‌محور چه مزیت‌هایی دارد؟

یک فرهنگ سازمانی شادی‌محور چه مزیت‌هایی دارد؟

 

 

یکی از سوالات محوری و کلیدی که در ارتباط با راه‌های توسعه شادکاری در سازمان‌ها مطرح است حول محور فرهنگ سازمانی حامی شادکاری متمرکز می‌شود. تجربه نشان داده که حتی اگر شرکتی بتواند بهترین کارکنان را جذب کند و بهترین دستمزدها را به آنها پرداخت کند باز هم بدون داشتن یک فرهنگ سازمانی مبتنی بر شادی نخواهد توانست کاری از پیش ببرد و از تمام پتانسیل‌های نهفته در نخبگانی که برای آن شرکت کار می‌کنند بهره‌مند شود.

 

 

حال سوال اینجاست که یک فرهنگ سازمانی شادی‌پرور چه مزیت‌هایی دارد و چگونه می‌توان شادی را به فرهنگ سازمانی تزریق کرد؟ در ادامه به چند نکته در این زمینه اشاره خواهد شد:

 

 

▪️احساس شادی در کار را به بالا بودن دستمزدها ارجحیت دهید

تحقیقات نشان داده که برای ۳۶ درصد داوطلبان تصدی مشاغل در آمریکا، کار کردن در یک محیط شاد، بر بالا بودن سطح دستمزد اولویت دارد. از سوی دیگر مشخص شده که ادامه فعالیت موثر کارکنان برجسته و کارآمد در یک شرکت، وابستگی زیادی به وجود و استمرار جو شادی و رضایت از کار در آن شرکت دارد.

 

▪️فقط استعدادهای برتر را استخدام کنید

تحقیقات جدید در آمریکا نشان داده که تنها ۴۰ درصد از کسانی که در سال ۲۰۱۷ در مشاغل جدیدی مشغول به کار شده‌اند از شغل جدیدشان رضایت دارند و ۶۰ درصد دیگر از شغل جدیدشان خوششان نمی‌آید و از کار کردن احساس شادی ندارند. تحقیقات دیگر نیز حکایت از آن دارد که هزینه‌های ناشی از اشتغال افراد در مشاغل بد و ناشاد، ۵/ ۲برابر دستمزدی است که باید به آنها پرداخت شود.
بنابراین استخدام بهترین نیروها و فراهم آوردن محیط کاری شاد برای آنها می‌تواند هزینه‌های ناشی از اتلاف نیروی انسانی در محیط‌های کاری ناشاد را به حداقل برساند.

 

▪️جو مثبت را در سازمان‌ها گسترش دهید

شرکت‌هایی که جو سازمانی مثبت و شادی را برای کارکنانشان فراهم می‌آورند تا ۱۰درصد بر رقبای خود برتری دارند و به شکل کم‌هزینه‌تری کارکنانشان را تشویق می‌کنند. به عبارت بهتر، تقویت بنیان‌های شادکاری در سازمان‌ها راهی است برای کاهش نیاز به مشوق‌ها و پاداش‌های مالی جهت انگیزه‌بخشی به کارکنان.

 

▪️پس از تعیین اهداف، کارکنانتان را به سمت تحقق آنها سوق دهید

یکی از مشکلات اساسی بسیاری از شرکت‌ها به ویژه شرکت‌های کوچک این است که آنها یا فاقد اهداف سازمانی مشخص هستند یا اینکه کارکنانشان به سمت اهداف مقرر حرکت نمی‌کنند. تعیین اهداف و خیز برداشتن کارکنان به سمت آن اهداف می‌تواند احساس مثبتی را در افراد به وجود آورد و باعث شود تا کارکنان در همه حال احساس مفید بودن کنند و احساش شادی در کار در آنها تقویت شود.

 

▪️کارکنانتان را به کار تیمی دعوت کنید

یکی از بهترین راه‌ها برای ایجاد و تقویت روحیه شادی در کار و مثبت اندیشی در میان کارکنان یک سازمان این است که آنها را در قالب تیم‌های کاری سازماندهی کرد و به سمت جلو حرکت داد.
تجربه نشان داده که فعالیت افراد با قابلیت‌ها و مهارت‌های گوناگون در قالب تیم‌های کاری می‌تواند موجب تعامل هر چه بیشتر بین آنها شود و همین مساله باعث شادکاری و مثبت اندیشی حداکثری افراد در محل کار و در نهایت موجب افزایش چشمگیر بهره‌وری بین آنها می‌شود.

 

منبع: مجله Happy Work
دنیای اقتصاد

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 4:39 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

تیپ های شخصیت- شغل شش گانه جان هالند را بیشتر بشناسید

تیپ های شخصیت- شغل شش گانه جان هالند را بیشتر بشناسید:

 

 

شخصیت قراردادی ( سنتی / معمول) ( Conventional)
فرد با شخصیت قراردادی تمایل دارد که کارها را به خوبی سازمان دهی کند و یک محیط کاری پایدار با اهداف سازمانی روشن را ترجیح می دهد. افرادی اهل عمل، مرتب و منظم و قادر به کنترل خویش‌اند. برخی جنبه های نامطلوب این شخصیت ممکن است ویژگی های چون کمبود تخیل و خلاقیت و الگوهای تفکر انعطاف ناپذیر باشد. این نوع شخصیت نوع گسترده ترین شخصیت شغلی در دنیای کسب و کار است.

 

شخصیت هنری (Artistic)
این نوع شخصیت مخالف شخصیت قراردادی است، افرادی تخیلی هستند و به شهود خود بسیار اتکا می کنند. آنها معمولا مهارت های کلامی خوبی دارند، اما اغلب دارای توانایی های ریاضی و قیاسی نیستند. برخی خصوصیات منفی ایندسته شامل تمایل به بی نظمی است. افراد تیپ هنری خود را به شکل آزاد و سازمان نیافته بیان می‌نمایند. ارزش‌های این افراد اصالت، خلاقیت و آزادی است.

 

شخصیت واقع گرا(Realistic)
این افراد به عنوان افرادی واقع گرا، پایدار و عمل گرا توصیف شده اند. آنها اغلب خجالتی بوده و با خواسته ها و آرزوهای دیگران خود را تطابق می دهند. این افراد معمولاً از مهارت‌های مکانیکی و فنی خوبی برخوردارند و تحمل کمی نسبت به مسائل انتزاعی و نظری دارند. ارزش‌های این افراد پول، ثروت و مقام است و روابط انسانی برای این تیپ اهمیت کمتری دارد. یک فرد واقع‌گرا در بیان احساسات خود مقاومت می‌کند و بیشتر دوست دارد درباره فعالیت‌ها و تخصص‌ها صحبت نماید.

 

شخصیت اجتماعی (Social)
هسته مرکزی شخصیت افرادی که در این تیپ قرار می‌گیرند؛ " کمک کردن " است. این افراد در ایجاد ارتباط انسانی مهارت دارند. تمرکز اصلی آن‌ها بر روی مشکلات اجتماعی است و خدماتی که به دیگران می‌دهند معمولاً از نوع ارتباطی است. آن‌ها به فعالیت‌های آموزشی علاقه‌مندند. معمولاً افراد اجتماعی دوست دارند مشکل خود را با تشکیل تیم‌های گروهی و یا از راه مذهب، سیاست و خدمات اجتماعی حل کنند. بسیار اخلاقی هستند و از کار کردن با ماشین و ابزارآلات خوششان نمی‌آید.

 

شخصیت تهوری - جسور (Enterprising)
افرادی که در این تیپ قرار می‌گیرند؛ قدرت رهبری و نفوذ روی دیگران دارند. افرادی جاه‌طلب و سلطه‌جو هستند. قدرت کلامی آن‌ها قوی است. دوست دارند در موقعیت‌های رهبری قرار گیرند و کار کردن با دیگران را دوست دارند نه برای اینکه به آن‌ها کمک کنند؛ بلکه برای اینکه آن‌ها را مدیریت و رهبری نمایند. آن‌ها توانایی‌های خود را بیش‌ازاندازه تخمین می‌زنند. به مشاغل جسورانه علاقمند هستند.

 

شخصیت جستجوگر(Investigative)
افرادی که در تیپ جستجوگر قرار می‌گیرند؛ تکلیف محورند. به ریاضیات و علوم علاقه زیادی دارند. معمولاً مستقل‌اند. ذهن تحلیل‌گر و باهوشی دارند. می‌خواهند دیگران دور آن‌ها جمع شوند. این افراد در حل مشکلات خود اعتماد به‌ نفس بالایی دارند و دوست دارند با سؤالاتی که جوابش معلوم نیست چالش داشته باشند. به مشاغل تفحصی علاقمند هستند. آنها در سازمانهای تحقیقاتی رشد می کنند و بر خود فشار کمی برای متقاعد کردن دیگران می آورند. این افراد تعامل کمتری با بقیه افراد دارند و معمولا با فراد اجتماعی بهتر کار می کنند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 4:35 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چهار دنیای کاری در سال ۲۰۳۰

چهار دنیای کاری در سال ۲۰۳۰

 



دنیایی را تصور کنید که در آن کارکردهای منابع انسانی به شکلی که ما می‌شناسیم محو شود و اتوماسیون، برون‌سپاری و تیمهای خودسازماندهی‌کننده جایگزین آن شود؛ یا دنیایی که در آن جنگ بر سر جذب استعدادهای برتر آنقدر شدید است که بیشتر متخصصان حوزه تکنولوژی، مدیر برنامه‌هایی را برای مذاکره و مدیریت امورشان می‌گمارند. این تصورات مثل یک داستان علمی است. اما دنیای کار آنقدر سریع در حال تحول است که هر سناریویی در آن می‌تواند به واقعیت تبدیل شود.

 

کارشناسان موسسه PwC چهار گزینه برای «دنیای کار آینده» متصور شده‌اند که هر کدام با یک رنگ مشخص شده است. این سناریوها به سازمان‌ها کمک می‌‌کنند احتمالات مختلف را بررسی کنند و برای مواجه شدن با آن آماده شوند.

 

مطمئنا، در آینده کاری یکی از عوامل چهار دنیایی که متصور شده‌ایم - قرمز، آبی، سبز و زرد - نفوذ و قدرت بیشتری دارد. اما منطقی که در پس هر یک از این دنیاها قرار گرفته، برای کسانی که مسوول استخدام و توسعه نیروی کار هستند و نیز برای خود نیروی کار، اثرات و معنی‌های مهمی دارد.

 

 

دنیای قرمز

▪️در دنیای قرمز کوچک‌تر بودن نشانه قدرت است. تکنولوژی به کسب‌وکارهای بسیار کوچک امکان می‌دهد از ذخایر اطلاعات، مهارت‌ها و پول که قبلا فقط در اختیار سازمان‌های بزرگ بود، بهره‌برداری کنند. در دنیای قرمز، آهسته و پیوسته رفتن معنایی ندارد، بلکه متخصصانی موفق خواهند بود که خیلی سریع به نتیجه می‌رسند.

 

▪️در این دنیا واحد منابع انسانی دیگر کارکرد مجزایی ندارد. استفاده از اتوماسیون برای پیدا کردن استعدادهای مناسب و وفق دادن کارکنان با کارفرمایان و نیز وفق دادن مهارت‌ها با تقاضا، متداول خواهد شد.

 

▪️در میان رقابت شدیدی که برای جذب استعدادها وجود دارد، کسانی که دارای مهارت‌های پرتقاضا هستند، خیلی بیشتر از همه پول درمی‌آورند. مذاکرات کاری به جای اینکه منحصرا در مورد میزان حقوق و پاداش باشد، فاکتورهایی مثل مالکیت دارایی‌های فکری و آزادی داشتن در کار را شامل می‌شود.

 

 

 دنیای آبی

▪️در دنیای آبی شرکت‌های بزرگ جهانی محور قرار می‌گیرند و بیش از همیشه، بزرگ‌تر و قدرتمندتر و تاثیرگذارتر می‌شوند.

 

▪️جنگ بر سر جذب استعدادها سخت‌تر می‌شود. واحد منابع انسانی از معیارهای پیشرفته‌ برای پیش‌بینی نیازهای استعدادهای آینده و سنجش عملکرد کارکنان استفاده می‌کند.

 

▪️شرکت‌ها از گروه کوچکی از «ابرکارکنان» که بهره‌وری خود را با تکنیک‌ها و ابزارهای توسعه فیزیکی و پزشکی به حداکثر می‌رسانند، بهره خواهند برد. تقاضا برای نیروی کار قراردادی با مهارت‌های تخصصی بالا خواهد بود و این گروه پاداش‌های خوبی دریافت خواهند کرد.

 

 

 دنیای سبز

▪️دنیای سبز بر اساس نیاز به آگاهی اجتماعی قدرتمندی پیش خواهد رفت و مسوولیت‌پذیری در برابر محیط زیست، تنوع‌گرایی، رعایت حقوق بشر و عدالت، الزاماتی هستند که شرکت‌ها باید رعایت کنند.

 

▪️مدیر عامل هدایت‌کننده استراتژی مدیریت افراد برای سازمان است. واحد منابع انسانی به «مردم و جامعه» تغییر نام خواهد داد و نقش‌های جدیدی مثل حفاظت از برند، بازاریابی، مسوولیت اجتماعی شرکتی و تجزیه و تحلیل داده به آن محول خواهد شد. استراتژی‌های پاداش حول «شهروند شرکتی» و رفتارهای خوب حین عملکرد کارکنان خواهد چرخید.

 

▪️کارکنان می‌دانند که اخلاق کاری آنها به‌طور جدی مورد توجه است و عملکردشان با طیف گسترده‌ای از معیارها ارزیابی خواهد شد. کارکنان آینده ساعات کاری منعطف و متناسب با نیازهای خانواده خواهند داشت و برای شرکت در پروژه‌های مفید اجتماعی تشویق خواهند شد.

 

 

 دنیای زرد

▪️در دنیای زرد ، کارکنان و شرکت‌ها به دنبال معنا و ارتباطات بیشتری هستند و به ابعاد انسانی ارزش زیادی داده خواهد شد. کارکنان انعطاف و استقلال خواهند داشت و برای سازمان‌هایی با سوابق اجتماعی و اخلاقی قوی کار خواهند کرد.

 

▪️کارکردهای سنتی واحد منابع انسانی به رهبران کسب‌وکار یا یک مدیریت جمعی واگذار خواهد شد. مفهوم «پرداخت عادلانه»‌ رواج خواهد یافت. درگیری بین تکنولوژی از یک طرف و ابعاد انسانی از طرف دیگر، معمولا به نفع مورد دوم حل و فصل خواهد شد. از آنجا که مشتریان در برابر همه‌گیر شدن اتوماسیون مقاومت می‌کنند، شرکت‌ها روی محصولات خود نشانه‌هایی می‌گذارند که نشان دهد این محصول به دست انسان ساخته شده، نه ماشین.

 

▪️کارکنان بیشترین وفاداری را نه به کارفرماهای خود، بلکه به افراد دیگری که مهارت‌ها یا انگیزه‌های یکسانی دارند، نشان خواهند داد. این موضوع زمینه را برای ظهور انجمن‌های صنفی جدید فراهم می‌کند که مسوول رفاه، مزایای بازنشستگی، آموزش و حتی تحصیلات دانشگاهی اعضای خود خواهند بود.

 

منبع: Strategy+Business

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 4:28 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چه زمانی کار تیمی واقعا ضروری است؟

چه زمانی کار تیمی واقعا ضروری است؟

 

 

اکثر رهبران سازمانی این طور فرض می‌کنند که آنها نیاز به پرورش کار تیمی بین افرادی دارند که مستقیم یا غیرمستقیم زیردست آنها هستند. مشکل زمانی شروع می‌شود که رهبران سازمانی تلاش می‌کنند تا نوع غلطی از همکاری در تیم‌های خود ایجاد کنند و نتیجه آن زمان تلف‌شده و گاهی ناامیدی است.

 

 

به مثال نیکولاس توجه کنید:
نیکوکلاس، نایب‌رئیس بخش فروش منطقه‌ای در شرکت تجهیزات پزشکی است. وقتی او به نقش جدیدش ارتقا پیدا کرد، وارث گروهی از مدیران فروش منطقه شد که مسوول فروش در مناطق جغرافیایی مخصوص به خود بودند. گرچه جلسات رودرروی او با زیردستانش که شامل بازبینی پیشرفت، انگیزه و مربی‌گری می‌شد، به شدت بهره‌ور بودند، اما جلسات تیمی ماهانه او چندان پرحاصل نبود. گرچه گروه او جمع شدن دور هم و انجام برخی فعالیت‌های مشترک را دوست داشتند، اما افراد او اغلب تعجب می‌کردند که چرا در یک اتاق حضور دارند.

 

حال نگاهی به نقش کاترین می‌اندازیم:
او مدیر ارشد بازاریابی در همان شرکت نیکولاس است و هدایت یک تیم توسعه محصول را برعهده دارد. گرچه او گاهی نیاز به کار با اعضای تیم به‌طور فردی را داشت، بهره‌ورترین کار در جلسات هفتگی اتفاق می‌افتاد که در آن بحث‌های موثرتری در مورد مسائل کلیدی ارائه می‌داد. شرکت‌کنندگان این جلسات به ندرت احساس می‌کردند که وقت‌شان را تلف کرده‌اند.

 

 

البته بزرگ‌ترین تفاوت بین این دو موقعیت در میزان وابستگی بین اعضای گروه و کار تیمی منتج از آن نهفته است.
پیش از شروع هرگونه فعالیتی در ایجاد تیم یا حتی انجام جلسات تیمی، رهبران سازمانی باید از خودشان یک سوال بپرسند: آیا من گروهی از افراد با عملکرد بالا را مدیریت می‌کنم یا یک تیم با عملکرد بالا؟

در مورد نیکولاس، مورد اول درست است. بنابراین آنچه او بیشتر از همه نیاز داشت یک رهبری سازمانی به شکل تعامل رودررو از طریق جلسات هفتگی فردی بود. او پس از تشخیص این موضوع، از جلسات ماهانه به جلسات فصلی تغییر جهت دارد و تنها آن مسائلی را حل کرد که واقعا نیاز به کار تیمی داشت. آگاهی در مورد این کارآیی و تاثیر کلی آن به شدت افزایش یافت.

 

کاترین به شدت معتقد بود که او یک تیم با عملکرد بالا را هدایت و حتی ایجاد کرده است. این به معنای داشتن جلسات تیمی هفتگی فشرده و دو ساعته بود که تعاملات رودررو و «برحسب نیاز» ضمیمه آن شده است.

 

پس از ارزیابی اینکه زیردستان شما تا چه میزانی باید با یکدیگر هماهنگ و در ارتباط باشند، گام بعدی این است که تمرکز کار گروهی بر چه چیزی باشد. در اینجا هشت نقش معمول بیان شده است؛ نقش‌هایی که ممکن است زیردستان شما نیاز داشته باشند تا با یکدیگر ایفا کنند:

 

 

▪️تنظیم‌کنندگان برنامه کار: اولویت‌ها را تعریف می‌کنند و به سایرین اطلاع می‌دهند.

 

▪️ادغام‌کنندگان: از یکپارچگی بین واحدها اطمینان حاصل می‌کنند.

 

▪️محرکان اجرا: محرک برنامه‌ریزی، اجرا و پاسخگویی هستند.

 

▪️توسعه‌دهندگان استعداد: استعدادها را جذب، ارزیابی، توسعه و حفظ می‌کنند.

 

▪️دیپلمات‌ها: پیوستگی درونی ایجاد می‌کنند و به محیط خارجی شکل می‌دهند.

 

▪️الگوها: ارزش‌ها، رفتار و فرهنگ سازمانی را شکل می‌دهند.

 

▪️معمارها: سازمان را طراحی کرده و تغییرشکل می‌دهند.

 

 

به‌عنوان مثال، زیردستان نیکولاس باید تنظیم‌کنندگان برنامه کار، توسعه‌دهندگان استعداد و پیشگامان می‌بودند. در مقابل، اعضای تیم توسعه محصول کاترین، باید ادغام‌کنندگان، محرکان اجرا و دیپلمات‌ها می‌بودند.

 

گروه‌ مدیران اجرایی که شرکت‌ها یا واحدها را هدایت می‌کنند، باید بین هدایت همزمان تیم‌ها و بنگاهشان توازن برقرار کنند. آنها اغلب باید هر هشت نقش را تا حدودی ایفا کنند. گرچه روشن کردن اینکه کدام یک نیاز به بیشترین تاکید دارد بسیار مهم است. قابل ذکر است که نقش‌هایی که گروه باید به‌صورت جمعی ایفا کند، با گذشت زمان تغییر می‌کند.

 

 از سوی دیگر، برای داشتن افرادی برنامه‌ریزی کنید که نظرات‌شان را در مورد همه مسائل ارائه بدهند و در یک بحث گروهی شرکت کنند تا اطمینان یابید که همه افراد اتفاق‌نظر دارند. تلاش‌های برای کار تیمی باید مناسب با هر گروه و موقعیت باشد.

 

منبع: hbr

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 4:22 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه به عنوان یک مدیر عادل شناخته شویم؟

چگونه به عنوان یک مدیر عادل شناخته شویم؟

 

 

احتمالا شما هم در طول زندگی حرفه‌ای‌تان با مدیرانی برخورد کرده‌اید که به نظرتان بی‌انصاف بوده‌اند. احتمالا با خود فکر کرده‌اید «وقتی مدیر شوم، هرگز این‌گونه نخواهم بود!» اکنون که به سمت مدیریت ارتقا یافته‌اید، ‌به احتمال زیاد زمان و انرژی زیادی را به این مساله اختصاص می‌دهید که تصمیمات بی‌طرفانه اتخاذ کنید، ‌اما بدون شک ایجاد تعادل در این زمینه کار چندان ساده‌ای نیست.

 

برای شروع می‌توانید از استانداردترین معیار سنجش عدالت که بر «نتایج» تصمیمات شما دلالت دارد تمرکز کنید. آیا فرآیند تصمیم‌گیری شما به یک توزیع عادلانه برای همه افراد مشارکت‌کننده انجامیده است؟ می‌توانید این آزمایش را روی تصمیمات معمولی مدیریتی مانند چگونگی تخصیص حجم کار، و تشویق و پاداش به کار گیرید.

 

مطمئن باشید که تیم شما نتایج این تصمیمات مهم را به دقت زیر نظر دارند. اگر حتی یک نفر تحت تاثیر تصمیم‌گیری‌ شما مزایای مثبتی دریافت نکند و این مساله چند بار تکرار شود، احتمال دارد که تصمیم‌گیری شما ناعادلانه برداشت شود. اگر این همه آن چیزی بود که باید نگران آن می‌بودید، زندگی نسبتا آسان بود.

 

متاسفانه مسائل پیچیده‌تر از این است. علاوه بر عدالت در مورد نتایج، تیم‌تان عدالت شما در فرآیندها را نیز مورد قضاوت قرار می‌دهند. آیا فرآیند تصمیم‌گیری‌ شما ذاتا و بدون در نظر گرفتن نتیجه عادلانه بوده است؟
مشکل اینجاست که وقتی می‌خواهید عدالت را در یکسو برقرار کنید، ممکن است سهوا طرف دیگر را مورد بی‌توجهی قرار دهید.

 

تحقیقات نشان داده‌اند که اهمیت نسبی عدالت در نتایج در مقابل عدالت در فرآیند، بستگی به این دارد که آن کارمند درباره کدامیک اول شنیده باشد. به عنوان مثال، در یک آزمایش، وقتی به افراد برای اولین‌بار گفته شد که استخدام نشده‌اند، در حالی که هیچ توضیحی درباره فرآیند اتخاذ این تصمیم به آنها داده نشد، آنها فورا فرض کردند که این تصمیم ناعادلانه است.
این تحقیق نتیجه مهمی دارد. وقتی یک فرآیند عادلانه را طی می‌کنید که ممکن است به یک نتیجه ناعادلانه منتهی شود، مطمئن شوید که جزئیات فرآیند را به اطلاع تیم خود برسانید قبل از آنکه تیم از تصمیم شما مطلع شود.

 

اینکه عدالت در تصمیم یا نتیجه کدام یک مقدم است، بستگی به طبیعت تصمیم دارد. در حالی که سعی دارید کار تیمی و ارتباطات را تقویت کنید، توزیع مساوی نتیجه می‌تواند مفید باشد. مثلا اشتراک سود یک روش رایج برای پاداش دادن به کل گروه است وقتی موفقیتی که آنها به دست آورده‌اند نتیجه کار گروهی همه آنها بوده است. اما زمانی که قصد دارید کارآیی فردی افراد را افزایش دهید باید روی فرآیند عادلانه بودن متمرکز شوید. پاداش فروش و سایر پاداش‌های فردی کارمندان را تشویق می‌کند تا حداکثر تلاش خود را به کار گیرند.
اجازه دهید اهداف هر موقعیت خاص مشخص کند که چه فرمولی باید مدنظر قرار گیرد.

 

حتی زمانی که تلاش زیادی می‌کنید تا تصمیم عادلانه بگیرید، باز هم هیچ تضمینی وجود ندارد که تصمیم شما از دید آنها هم عادلانه برداشت شود. این اشتباه را مرتکب نشوید که فکر کنید تصمیمات شما خودشان گویای واقعیت هستند. اگر به دنبال یک فرآیند عادلانه از انتخاب اینکه چه کسی ارتقا بگیرد هستید، اجازه دهید تیم شما درباره شیوه قضاوت و تمایلات شما مطلع باشند.
یادتان باشد که در میان گذاشتن آنچه به آن فکر می‌کنید بسیار مهم است. شفافیت اعتماد را افزایش می‌دهد و در عین حال ورای فرآیند تصمیم‌گیری برای کارمندان‌تان ارزش خلق می‌کند.

 

در پایان همه ما می‌دانیم که زندگی عادلانه نیست. شما به عنوان مدیر، این مهم را زودتر از دیگران درک می‌کنید. با تصمیمات سختی روبه‌رو می‌شوید که هیچ راه‌حل ایده‌آلی ندارد و نتیجه تصمیم برای بعضی‌ها عادلانه و برای برخی ناعادلانه است. به خودتان زیاد سخت نگیرید. تا زمانی که با دقت درباره نیازهای کسب و کار فکر کرده‌اید و ارزیابی شما از راه‌حل‌های موجود تا حد امکان عینی و عاقلانه است، کار خود را به خوبی انجام داده‌اید. همیشه این فرصت را دارید که در تصمیم بعدی خود تعادل را مجددا برقرار کنید.

 

منبع: hbr

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 4:14 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه از خود و کسب‌وکارتان محافظت کنید؟

چگونه از خود و کسب‌وکارتان محافظت کنید؟

 

 

 همه مدارس کسب‌و‌کار رفتار اخلاقی در کسب‌وکار را به‌عنوان یک اولویت مهم تدریس می‌کنند و اغلب آن را در بیانیه‌های ماموریت خود ارجاع می‌دهند. این کار بسیار با ارزش است و شاید منجر به ایجاد بازاری با محیط خصمانه به مراتب کمتری شود. اما تا زمانی که این مدینه فاضله ایجاد شود، باید این واقعیت تلخ را بپذیرید که افراد بسیار زیادی در بازار وجود دارند که حاضرند هر کاری بکنند تا پول‌تان را از چنگ‌تان دربیاورند.

 

گاهی می‌توان از یک رفتار غیراخلاقی تفاسیر مختلفی داشت. آنچه برای یک فرد بی‌عدالتی است، برای فرد دیگری فعالیتی بی‌عیب در کسب‌و‌کار است. اغلب افراد گروه دوم اصرار خواهند کرد که هیچ قانونی را زیر پا نگذاشته‌اند. من این ایده را تایید نمی‌کنم که شما باید با رفتار غیراخلاقی‌تر تلافی کنید اما باید هر کاری می‌توانید انجام دهید تا خودتان را از کارمندان متقلب، مشتریان دروغگو، مالکان کلاهبردار، عرضه‌کنندگان بدنام و رقبای ظالم محافظت کنید.

 

کتاب‌های بسیار زیادی وجود دارند که می‌توانند اطلاعات بیشتری فراهم کنند اما من یک جمله را به‌‌عنوان قاعده کلی بیان می‌کنم: استفاده‌ از وکلا برای جلوگیری از مشکلات به‌جای حل آنها، در بلندمدت، بسیار ارزان‌تر و با دردسر کمتری همراه است.
کارآفرینان می‌توانند با پیروی از این قوانین از خودشان محافظت کنند:

 

 

▪️اعتماد کورکورانه به کسی نداشته باشید:
گرچه ایجاد روابط قوی بین عرضه‌کنندگان، مشتریان، کارمندان و سایرین نکات کلیدی برای شانس هر کارآفرینی برای موفقیت هستند؛ شما نباید کورکورانه وارد رابطه کاری شوید و این تصور را داشته باشید که طرف مقابل به همان صمیمیتی که نشان می‌دهد رفتار خواهد کرد.
مثلا یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی که می‌توانید مرتکب شوید این است که کل میزان پول را قبل از تکمیل کار به فردی پرداخت کنید.

 

▪️همه معاملات را ثبت کنید:
جالب است که پذیرش این مفهوم برای اکثر افراد دشوار است. برخی افراد این کار را توهین قلمداد می‌کنند؛ برخی نیز از درخواست چنین چیزی احساس خجالت می‌کنند. اما این کار هنوز بهترین روش برای اجتناب از سوء‌تفاهم‌ها و اختلافات است. چه می‌شود اگر یک تصادف هولناک برای شریکتان اتفاق بیفتد و معامله شما روی کاغذ نوشته نشده باشد؟

 

▪️فاصله مناسب با کارمندان را حفظ کنید:
ایجاد یک محیط کاری خانواده دوست، مزیت‌های زیادی دارد؛ از جمله افزایش روحیه، انگیزه، عملکرد، رضایت شغلی و حفظ کارمندان. متاسفانه، برخی کارآفرینان این مفهوم را به شکل افراطی آن می‌پذیرند.
حفظ برخی فاصله‌ها به رئیس شرکت اجازه می‌دهد تا نظم و نظارت را که هر دو برای یک سازمان موثر و کارآ ضروری هستند، حفظ کند. یک رئیس خوب باید مسوول، صادق، شفاف و در دسترس باشد بدون اینکه به کارمندانش اجازه دهد که فراموش کنند برای چه کسی کار می‌کنند.

 

ما از اینکه یک هیولای ظالم باشید دفاع نمی‌کنیم اما اینکه مانند یک بره قربانی رفتار کنید نیز چندان جالب نخواهد بود. اگر کسب‌و‌کارتان و خودتان را محافظت نکنید، مدت تصدی شما به‌عنوان یک کارآفرین کوتاه و نامطلوب خواهد بود.

 

منبع: کتاب Never Bet The Farm

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 1 / 7 / 1397 ساعت: 3:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مفهوم سفسطه به زبان ساده

مفهوم سفسطه به زبان ساده

 

 

شاگردان از استادشان پرسیدند: سفسطه چیست؟

 

استاد کمی فکر کرد و جواب داد: گوش کنید، مثالی می زنم، دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز و دیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟

 

 

هر دو شاگرد یک زبان جواب دادند:
خوب مسلما کثیفه!

 

استاد گفت: نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟
حالا پسرها... می گویند: تمیزه!

 

استاد جواب داد: نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد. و باز پرسید: خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟

 

یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه!

 

استاد گفت: اما نه، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟

 

بچه ها با سر درگمی جواب دادند: هر دو!

 

استاد این بار توضیح می دهد: نه، هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!

 

شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است.

 

استاد در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید، این یعنی سفسطه! خاصیت سفسطه بسته به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی

 

پی نوشت:
پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی‌‌تمکین بود
/مثنوی معنوی، مولانا

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 16 / 6 / 1397 ساعت: 1:19 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,
می پسندم نمی پسندم

مدیر : خدمتگزار یا سرور

مدیر : خدمتگزار یا سرور

 

 

در سازمانها و شرکتهای ژاپنی، معمولا کارمندان و مدیران در سالنهای وسیع به مانند ساردین کنار هم نشسته اند! اگر بخواهید مدیران واحدها را پیدا کنید، محال است که از روی امکانات، بزرگی میز و فضای کاری ، منشی و غیره بتوانید تشخیص بدهید که مدیر بخش کیست و باید حتما سوال کنید که مدیر چه کسی است و با تعجب خواهید دید که امکانات و فضای کاری مدیر، در حد بقیه و حتی کمتر از اعضای گروهی است که بر آنها مدیریت میکند. !!

 

حدود سه ماه قبل از ناگویا به یک دفتر شیک در مرکز توکیو منتقل شدیم و در ابتدا فضای کاری باز با کلی فضای خالی داشتیم که بتدریج و با انتقال و جذب نیروهای جدید، تکمیل شد. با ورود مستمر اعضای جدید، انتظار داشتم که فضای کاری من و سایر کارمندان کوچکتر شود ولی با کمال تعجب مشاهده میکنم که بجای فضای کاری کارمندان، این فضای کاری مدیر کل دفتر توکیو است که هر روز کوچک و کوچکتر میشود !! هر نفری جدیدی که می آید بخشی از فضای او را میگیرند با گذاشتن یک میز و کامپیوتر، به نیروی جدید اختصاص میدهند!!!

 

اینگونه است که مدیران ژاپنی خدمتگزار شرکت و کارمندان زیر دست خود هستند ( هرگاه شرکت مشکل مالی پیدا کند در ابتدا حقوق و پاداش مدیران کاهش می یابد و قطع میشود) و کارمند ژاپنی با دیدن این مدیران خدمتگزار، با جان و دل برای پیشرفت شرکت کار و تلاش میکند چون میبیند مدیر او جلوتر از او در صف اول فداکاری و تلاش قرار دارد و در هنگام مشکل و سختی، مدیر او پیشتاز و جلوتر از اوست.

 

یادم می آید در ایران مدیری داشتیم که طبق معمول مدیران ایرانی چند ده شغله بود و تقریبا هیچ‌وقت در شرکت حضور نداشت!! با اینحال اتاق و فضای بسیار بزرگی را به خود اختصاص داده بود که بسیار هم به آن حساس بود. در مقطعی شرکت پروژه بزرگی را گرفت و تعداد زیادی نیروی جدید به شرکت وارد شدند. بتدریج فضای کاری ما کوچک و کوچکتر شد بطوریکه برخی مجبور شدند که در راهروها میز بگذارند و کارشان را انجام بدهند !!!

 

با اینحال کسی جرات نداشت از آن مدیر مغرور درخواست کند که بخش کوچکی از آن فضای بلا استفاده خود را به نیروهای جدید تخصیص دهد و خودش هم با دیدن این شرایط، هیچ اقدامی انجام نداد!!!

 

من نمیدانم ریشه اینهمه غرور و نخوت و احساس سروری در مدیران ما از کجا نشات گرفته است!! آخر چه عرضه کرده اند و چه گلی بسر ما زده اند !!! حداقل کارایی و بهره وری هم نداشته و ندارند که به آن ببالند و شرایط اسفناک کنونی اقتصاد، نتیجه عملکرد همین مدیران نالایق مغرور و سرور پیشه است. کمی مدیران ژاپنی را ببینید که با اینهمه کارایی و زحمت و تلاش، بدون ادعا به مانند یک خدمتگزار در خدمت شرکت و کارمندان زیر دست خود هستند!!!

 

 

دکتر حسین تهرانی، محقق ارشد شرکت تویوتا

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 16 / 6 / 1397 ساعت: 1:17 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

نوآوری فرغونی! (نوآوری‌هایی که به آن‌ها می‌خندیم!)

نوآوری فرغونی! (نوآوری‌هایی که به آن‌ها می‌خندیم!)

 

 

هر چیزی که یک جامعه آن را نوآوری می‌نامند، نوع نگاه آن جامعه را به نوآوری نشان می‌دهد. اگر شرکتی تصمیم بگیرد تا «چرخ چاه» را به شیوه‌ای طراحی کند که با نصب سریع‌تر داشته باشد یا یک «فرغون» بسازد که جمع بشود، آیا ما آن را نوآوری می‌نامیم؟ آیا به آن می‌خندیم؟

 

 

◀️ نوآوری ترسناک

این روزها نوآوری یک واژه‌ی ترساننده است. وقتی اسم نوآوری می‌آید انتظار داریم تا تغییرات بزرگ را در بالاترین سطوح تکنولوژی شاهد باشیم. نوآوری برای ما یعنی معرفی یک فناوری جدید که استیو جابز در سالنی بزرگ با حضور خبرنگاران داشت، یا یک تغییر بزرگ که ایلان ماسک در خصوص خودروهای برقی به ما معرفی می‌کند.

 

اساسا تصور آن فرغون فرضی که گفته شد، برای ما یک تصور خنده‌دار است. آیا در ساخت آن فرغون دانش استفاده نشده است؟ آیا آن فرغون دانش‌بنیان است؟

 

اگرچه این پرسش‌ها خنده‌دار است، اما می‌تواند پرسش‌هایی جدی در حوزه‌ی نوآوری باشد.

 

 

 

◀️ نوآوری مردمی

اما آسیایی‌ها و خصوصا هندی‌ها در دهه‌ی اخیر یک مفهوم جدید به نام «نوآوری مردمی» (Grassroot Innovation) را معرفی کرده‌اند. نوعی از نوآوری که در آن نمی‌توان از فناوری‌های جدید سراغ گرفت، بلکه تنها ابزاری است که زندگی را برای مردم ساده‌تر می‌کند. نوآوری مردمی کاری به لبه‌ی فناوری ندارد، اساسا کاری به بازارهای جهانی هم ندارد، بلکه از فناوری‌های گذشته، از ایده‌های ساده و از تکنیک‌های پیش پا افتاده بهره می‌برد تا بتواند با شیوه‌های نو، زندگی را ساده‌تر کند.

 

در نوآوری مردمی ممکن است یک سطح آب طراحی شود تا روستانشینان صحرای آفریقا بتوانند ساده‌تر از چشمه به چادر و سرپناه‌شان آب بیاورند! همانطور که در فیلم پست بعدی می‌بینید.

 

نوآوری را اصولا آن طبقه‌ی خلاق شهری که تحصیل‌کردگان دانشگاه‌های برتر هستند، تولید می‌کنند، در حالی که نوآوری مردمی را اغلب کنش‌گران مدنی و فعالان اجتماعی راهبری می‌کنند. نوآوران مردمی از درد زندگی مردم نوآوری می‌کنند. آن‌ها اهمیت کارشان در آن است که بتوانند سختی‌های زندگی را ببینند و برای سختی‌ها راه‌حل‌های مناسب بیابند.

 

شاید بد نباشد به جای کمک به روستانشینان بشاگرد، به جای ژست مردمی گرفتن و فرغون در دست گرفتن و عکس گرفتن با آن، تلاش کنیم تا از طریق «نوآوری مردمی» کمی زندگی را برای آنان ساده‌تر کنیم.

شاید بد نباشد تا شیوه‌ی نگاهمان به نوآوری را تغییر دهیم.

 

 دکتر امیر ناظمی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 16 / 6 / 1397 ساعت: 1:13 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

رمز و راز (اصول ساده) کار گروهی در ژاپن

رمز و راز (اصول ساده) کار گروهی در ژاپن

 

 

مقصر نه، راه حل آری

 

همین چند وقت پیش بود که زحمات دوساله گروهی که در آن کار میکردم بر باد هوا رفت و خودرو و تمام تجهیزات پیشرفته آن، بیش از دو سال کد نویسی و تست، به یکباره از کار افتاد و کسی نمیدانست که دقیقا چه اتفاقی افتاده و هیچکس نمیتوانست دلیل قانع کننده ای برای آن پیدا کند. بطور خودکار اولین فکری که از ذهن من گذشت این بود که مقصر از کار افتادن سیستم کیست؟ سیستم و خودرو بسیار خوب و دقیق عمل میکرد و مشکلی نداشت و پس باید کسی در جایی خراب کاری انجام داده باشد!!

 

در این میان برخورد مدیران پروژه بسیار جالب و آموزنده بود. در جلسات متعددی که بلافاصله تشکیل شد، اصلا صحبتی از سرزنش و پیدا کردن فرد مقصر و خاطی نبود و تنها صحبت از این بود که به چه دلیل این مشکل بوجود آمده است. در حالیکه من همچنان بر وجود یک مقصر و خطاکار تاکید داشتم، سایر اعضای گروه بر یافتن مشکل اصلی تمرکز داشتند و سعی میکردند که پای کسی را به عنوان خطاکار به میان نیاورند و صحبتها در جلسات به حاشیه نرود.

 

پس از انجام تست ها و بررسی های مختلف ، سرانجام به مشکل اصلی پی بردیم که از تصور ما خارج بود و به پیچیدگی زیاد سیستم برمیگشت ( به قولی به عقل جن هم نمیرسید!!) و بر همین اساس در حال نوشتن چند حق اختراع خوب و اساسی هستیم. من از ذهنیت اولیه خودم بسیار شرمنده شدم که بدون تفکر لازم و با هیجان بسیار ( کلا هوش و عمل هیجانی ما ایرانیها بسیار بالا است)، تنها بدنبال مقصر بودم که در حالیکه مقصری وجود نداشت و مشکل اصلی عدم درک کامل ما از پیچیدگی های سیستم بود.

 

یادم می آید در ایران در پروژه پیچیده و مشکل لوله گزاری زیر آب و تست های مربوطه، با مشکلات و تاخیرات فراوانی مواجه بودیم . با اینکه مهندسین و نیروهای پروژه از افراد بسیار کارآمدی تشکیل شده بودند، ولی پیچیدگی های فنی و عدم تجربه، مشکلات و تاخیرات زیادی بوجود آورده بود. متاسفانه برخورد مدیر پروژه در مواجهه با این تاخیرات، تنها پیدا کردن مقصر و خراب کردن آوار بر سر او بود. با این روش مدیریت، نه تنها وقت زیادی از اعضای گروه صرف دعواهای بدون سرانجام میشد، بلکه با ایجاد جو سرخوردگی، بسیاری از نیروهای کارآمد پروژه را ترک کردند و عملا چندین بار کل تیم پروژه تغییر پیدا کرد، ولی مشکلات و تاخیرات نه تنها حل نشد بلکه به مراتب اوضاع بدتر و وخیم تر شد!!

 

در سطحی وسیعتر در مدیریت اقتصاد و صنعت مملکت هم دیدگاه مشابهی برای پیدا کردن مقصر و خطاکا وجود دارد. با بروز کوچکترین مشکل، به جای اینکه انرژی و وقت نیروهای نخبه صرف پیدا کردن راه حل شود، صرف دعواهای بی انتهایی میشود که تنها مشکل را تشدید میکند و هیچ نتیجه ای در برندارد.

 

 دکتر حسین تهرانی، محقق ارشد شرکت تویوتا

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 16 / 6 / 1397 ساعت: 1:8 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

قلعه‌ ذهنی شما

قلعه‌ ذهنی شما

 

 

کتاب تسلّای فلسفه، آخرین کتابی است که در زندان و توسط بوئتیوس رومی نوشته شد. زمانی که بوئتیوس وحشت‌زده و مستاصل در زندان به انتظار اعدام نشسته بود، شمایل زنانه‌ گیرایی بر او ظاهر می‌شود؛ این زن فلسفه است. فلسفه، دنیا را برایش توضیح می‌دهد و برخی از ابزارهای ذهنی را در اختیارش می‌گذارد تا برای کنارآمدن با وضعیت جدید و گریزناپذیرش به او کمک کند. خلاصه‌ توصیه‌های فلسفی او به شرح زیر است:

 

 

▪️وجود سرنوشت را قبول کنید. خیلی در قید این نباشید که در حال صعود هستید یا نزول. همه‌چیز ممکن است زیرورو شود.

 

▪️همه‌ آنچه متعلق به شماست و برایتان ارزشمند و عزیز است؛ سلامتی‌تان، همسرتان، فرزندان‌تان، دوستان‌تان، خانه‌تان، اموال‌تان، سرزمین‌تان، اعتبارتان و همین‌طور جایگاه اجتماعی‌تان، همگی گذرا هستند. دلبسته‌ هیچ‌کدام‌شان نباشید. اگر سرنوشت این‌ها را به شما بخشید، خوشحال باشید، اما همیشه یادتان باشد که اینها زودگذر، شکننده و موقتی‌اند.
بهترین نگاه ممکن است این باشد که فرض کنید آن‌ها به امانت پیش شما هستند تا هم بیشتر قدردان‌ آن‌ها باشید و هم وابسته و دل‌بسته‌ آن‌ها نشوید.

 

▪️اگر همه‌چیز را از دست داده‌اید، باز هم به‌یاد داشته باشید که ویژگی‌های مثبت، به‌نسبت منفی‌ها در زندگی‌تان خیلی بیشترند. غرولندکردن بی‌مورد است.

 

▪️آن چیزهایی که نمی‌شود از شما گرفت، افکارتان هستند. ابزارهای ذهنی‌تان و این که چه‌طور بدشانسی‌ها، شکست‌ها و ناکامی‌ها را تعبیر می‌کنید. می‌توانید به این فضا قلعه‌ ذهنی (Epictetus) بگویید، آزادی‌ای که هیچ‌وقت از شما سلب نخواهد شد.

 

 

مطمئنا همه‌ این مطالب را قبلا شنیده و خوانده‌اید. این‌ها اصول بنیادی رواقی‌گری‌اند؛ یک فلسفه‌ زندگی باستانی و بسیار کاربردی که ریشه‌ آن به آتن و قرن چهارم پس از میلاد، یعنی هزار سال قبل از بوئتیوس بر می‌گردد. جالب‌توجه است که رواقی‌گری هنوز هم تنها شاخه‌ فلسفه است که پاسخ‌های کاربردی برای سؤالات روزمره‌ زندگی دارد. سایر شاخه‌ها و زیرشاخه‌ها، اگرچه می‌توانند ما را به فکر فروبرند، اما در مواجهه با زندگی کمک چندانی نمی‌کنند.

 

هرچه دنیا پیچیده‌تر و درهم تنیده‌تر باشد، احتمال اصابت ضربات غیرمنتظره و بی‌سابقه‌ سرنوشت هم بالاتر می‌رود. الان سرمایه‌گذاری روی یک جعبه‌ابزار فکری، که ما را از نظر عاطفی برای خسارت‌ها آماده کند، بیشتر از همیشه ارزشمند خواهد بود.
یک توفان اینترنتی می‌تواند شما را نابود کند. یک بحران مالی جهانی می‌تواند پس‌انداز شما را از بین ببرد. شریک زندگی‌تان عاشق یک دوست فیس‌بوکی می‌شود و شما را از خانه بیرون می‌اندازد. همه‌ اینها بدند، اما هیچ‌کدام مرگبار نیستند. تا همین حالا هم شما از پس بزرگ‌ترین نبردهای سرنوشت بر آمده‌اید


.
بدون تردید دنیا پر از بی‌ثباتی و اتفاقات تصادفی است و هرازگاهی زندگی شما هم زیرورو خواهد شد. خوشبختی را در موقعیت حرفه‌ای، ماشین‌های گران‌قیمت، حساب بانکی یا موفقیت‌های اجتماعی پیدا نخواهید کرد. هرکدام از این‌ها ممکن است در کسری از ثانیه از شما گرفته شود. خوش‌بختی را تنها در قلعه‌ ذهنی‌تان می‌توانید پیدا کنید. پس روی آن سرمایه‌گذاری کنید.

 

 هنر خوب‌زندگی‌کردن
 رولف دوبلی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 16 / 6 / 1397 ساعت: 1:0 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

استعداد ما در شایعه پذیری و فقدان مرجع روشنگری

استعداد ما در شایعه پذیری و فقدان مرجع روشنگری

 

تردیدی نیست کسر مهمی از ما بشدت جوگیر و مستعد پذیرش آسان شایعات هستیم . بخوبی به یاد دارم بعد از فروپاشی شوروی در دهه ۷۰ سیل مسافران کشورهای باز مانده از شوروی به بازار ایران روان شده با ولع زیاد آنچه در بازار موجود بود از ماکارونی های بی کیفیت دهه هفتاد تا چینی آلات بهداشتی و مبلمان را با دلار خریداری می‌کردند . بعید میدانم بازار ما در دوران معاصر چنان رونقی را به خود دیده باشد . بجای اینکه آن وضعیت موجب خوشحالی ما شود و شرایط بهتری برای استمرار و استفاده بیش‌تر برای آن فراهم آوریم ، بلافاصله شایعه شد که اینها در حال غارت کشور هستند !!! و پول خرید اجناس را زنان آنها با خود فروشی به مردان ایرانی تامین می‌کنند . با اوج گیری شایعات مسئولان بلافاصله جوگیر شده محدودیت های زیادی برای ورود آنها ایجاد کردند ، آنها هم راهشان را به سمت دبی و استانبول تغییر دادند و با دیدن کیفیت و تنوع کالا و خدمات آنجا متوجه شدند كه قبلاً با رفتن به ایران چه کلاه گشادی سرشان رفته است . در نتیجه فرصتی عالی که بر اثر یک حادثه و نه تدبیر ما به وجود آمده بود را دو دستی به دیگران تقدیم کردیم.

 

 اکنون نیز و طی هفته های اخیر دوباره همان داستان (البته بالعکس) در مورد توریست‌ / زائران عراقی در حال تکرار است ، با این تفاوت که به مدد فضای مجازی گستردگی شایعه پراکنی و زمينه شایعه پذیری صد چندان شده . یک کلیپ که در آن صدای فردی به زبیم عربی شنیده می‌شود که مدعی است برای گرفتن خدمات جنسی از عراق به ایران آمده در سطحي گسترده پخش می‌شود و اینطور القاء می‌شود که گوئی که تمام آنها به این منظور به ایران می آیند . هزاران نفر هم بی توجه به صحت و سقم موضوع و تبعات منفی جلوگیری از ورود توریست‌های عراقی آن هم در شرایط رکود فعلی و شروع دوباره تحریم ها ، با هدف دفاع از ناموس زنان ایران به گسترش شایعه کمک می‌کنند . اما اگر کمی دقت کنند متوجه می‌شوند اکثریت عراقی های وارد شده به ایران را زنان ، کودکان و مردان مسن تشکیل می دهند . مردان میانسال و جوان هم عمدتاً خانوادگی به ایران سفر می‌کنند .

 

 بسیاری از شیعیان عراق به دلیل پیوندهای چند صد ساله مذهبی و فرهنگی با ما ایران را وطن دوم خود میدانند ، در مقابل هر ساله صدها هزار زائر ایرانی به عراق سفر می‌کنند . اینکه در مقطعی مردی با جنون قدرت و جویای نام جنگی خونین بین دو ملت به راه انداخت ربطی به مردم عادی عراق که با آن جنگ مخالف بودند ندارد . در نیمه اول قرن گذشته ملتهای اروپایی طی دو جنگ جهانی همدیگر را وحشيانه سلاخی کردند اما در نیمه دوم همان قرن مرزهای بین خود را برچیدند . اگر توریست‌ / زائران عراقی صرفاً در ايران به دنبال خدمات جنسي باشند در همه كشورهاي أطراف و نزديك عراق اين امكان بیش‌تر برای آنها فراهم است . پس با همراهی و سکوت در برابر شایعات بی اساس مردم خود و عراق را بدنام و از هم متنفر نکنیم .

 

 طول سواحل درياي خزر ٦/٠٠٠ كيلومتر و طول ساحل ما از اين دريا فقط ٦٠٠ كيلومتر است يعني ١٠٪؜ كل ساحل خزر . به يكباره موجي شديد در فضای مجازي راه مي افتد كه مسئولان سهم ۵۰‎٪ ایران را با سهم ۱۱‎٪ عوض کردند . کسانی که با سوء نيت به اين شايعات دامن ميزنند تكليفشان معلوم است ، اما كساني كه از سر دلسوزي اينكار را ميكنند يك لحظه به نقشه خزر و كشورهاي ساحلي آن نگاهی نمی اندازند تا متوجه شوند اگر قرار بر اختصاص ۵۰‎٪ از خزر به ایران باشد باید ترکمنستان و آذربایجان را بطور کلی و بخش زیادی از قزاقستان را از خزر محروم کرد !!! .
یا اینکه خبري در مورد ماهيگيري چيني ها در خليج فارس پخش می‌شود ، موجی سهمگین از شایعات مبنی بر فروش خلیج فارس !!! راه می افتد . اما هیچ کس کم و کیف موضوع را بررسی نمیکند . آیا حضور چینی ها قانونی است ؟ منافع حضور آنها برای ما بیش‌تر است یا عدم حضور آنها ؟ اگر آنها صید نکنند ما ميتوانيم كار آنها را انجام دهيم ؟ آيا ماهي هاي صيد شده بين ما و آنها تقسيم ميشود ؟اگر با ما قرارداد نبندند می‌توانند با عمان و امارات قرار داد بندند و همین کار را انجام دهند ؟ ما جواب هيچكدام از اين سؤالها را نميدانيم ، با اينحال مطمئن هستيم در اين مورد خيانت شده است !!!.

 

 اما چرا بخش زیادی از ملت ما اینچنین در این مورد آسیب پذیر و بی دفاع است ؟ زیرا اولاً مرجع مورد اعتمادی رسمی وجود ندارد که با صدور یک اطلاعیه ، مصاحبه و یا خبر به شایعات پایان دهد ، ثانیاً ما ملتی اهل تحمل سختی تحقیق و بررسی نیستیم.

 

 غلامرضا مصدق

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 16 / 6 / 1397 ساعت: 12:49 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,
می پسندم نمی پسندم

بازی قدرت در سازمان‌ها

بازی قدرت در سازمان‌ها

 

 

همه انسان‌ها دوست دارند راه خودشان را پیدا کنند و افراد قدرتمند این راه را بهتر و بیشتر می‌یابند. ما معمولا رفتار بهتری با این افراد داریم و به آنچه می‌گویند گوش می‌دهیم. چه کسی دوست ندارد در موضع قدرت باشد؟ اما رسیدن به این جایگاه چندان ساده نیست.

 

دانشگاهیان، قدرت را حق امتیاز دسترسی به منابعی تعریف می‌کنند که افراد دیگر به آن نیاز دارند، اما دسترسی ندارند. این منبع می‌تواند پول باشد. بنابراین، رئیس شما که می‌تواند درآمد شما را با افزایش حقوق، ترفیع یا اخراج‌تان کنترل کند، بر شما قدرت دارد. به هر حال این منبع هر چه باشد، همه کس به آن دسترسی ندارد.

 

انا اینسی، استادیار رفتار سازمانی در مدرسه کسب‌وکار لندن می‌گوید: «قدرت وابسته به موقعیت است. مدیری که در یک بخش قدرت را در اختیار دارد، در یک حوزه دیگر چنین جایگاهی ندارد. مدیر عاملی را در نظر بگیرید که وقتی به خانه می‌رود، باید حرف کودک لجبازش را گوش کند. پس مساله این است که کدام منبع در آن لحظه مهم است و چه کسی به آن دسترسی بیشتری دارد.
قدرت در حال تغییر و زودگذر است. قدرت نسبی است و همواره به این ربط دارد که در این لحظه چه چیزی اهمیت دارد.»

 

دکتر اینسی در مورد رابطه قدرت و فساد توضیح می‌دهد که قدرت لزوما مدیران را به افراد بدی تبدیل نمی‌کند، بلکه به آنها آزادی می‌دهد تا بیشتر همراستا با اهداف شخصی خود حرکت کنند. بنابراین، اگر کاری دارید که شما را در معرض رشوه‌خواری قرار می‌دهد و در آن کار به موضع قدرت می‌رسید، احتمال اینکه رشوه بگیرید، بیشتر می‌شود. همزمان، اگر فردی اجتماعی و بخشنده هستید، با به قدرت رسیدن، بیشتر از این ویژگی‌های خود استفاده می‌کنید.
در شرکت‌هایی که سلسله مراتب قدرت در آنها قوی‌تر است، چون چند منبع قدرت (پول، احترام و نفوذ) هم‌راستا می‌شوند، رفتارهای افسارگسیخته تشدید می‌شوند.

 

کلتنر، استاد روانشناسی دانشگاه یو.سی برکلی، در مورد «پارادوکس قدرت» می گوید که مدیران معمولا به خاطر ویژگی‌های خوب و شایستگی‌هایی که داشته‌اند به قدرت می‌رسند، اما وقتی چنین جایگاهی به‌دست آوردند، به تدریج این ویژگی‌ها را از دست می‌دهند.
کلتنر می‌نویسد: «ما به سبب ماهیت انسانی خود به قدرت می‌رسیم و در دنیا تفاوت ایجاد می‌کنیم، اما تجربه کردن قدرت و امتیازهایی که به دست می‌آوریم، باعث می‌شوند مثل افراد جامعه‌ستیز غیرقابل کنترل به بدترین شکل رفتار کنیم و از این قدرت افول کنیم.»

 

کلتنر می‌گوید که تعریف سنتی از قدرت دیگر قدیمی شده و دنیای مدرن شکل نرم‌تری از آن را به رسمیت می‌شناسد:
"قدرت همه تعاملات ما را از روابط بین والدین و فرزندان تا روابط بین همکاران، شکل می‌دهد. قدرت وسیله‌ای است که از طریق آن با هم ارتباط برقرار می‌کنیم. قدرت یعنی از طریق نفوذ در دیگران، در دنیا تفاوت ایجاد کنیم."

 

منبع: London Business School

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 16 / 6 / 1397 ساعت: 12:40 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

اهمیت سخت‌کوشی بیشتر است یا داشتن استعداد؟

اهمیت سخت‌کوشی بیشتر است یا داشتن استعداد؟

 

 

روزگاری است که در آن، همه دوست دارند به موفقیت‌های بزرگ دست یابند. در چنین جامعه‌ای اگر کسی به دستاورد قابل‌توجهی برسد، سریعا یک برچسب «بااستعداد» روی او می‌زنند. آدم‌های موفق اغلب به شکل اَبَرانسانی به‌تصویر کشیده می‌شوند که با توانایی‌های خارق‌العاده به دنیا آمده‌اند و متفاوت‌تر از بقیه هستند. مثلا بازیگرانی که جایزه‌های بزرگ می‌بَرَند یا کسانی که در دنیای کسب‌وکار به موفقیت می‌رسند بااستعداد دانسته می‌شوند. اگر آن فرد، جوان هم باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که چنین برچسبی بخورد.

 

رسانه‌ها به نشان دادن سخت‌کوشی یا به اینکه آن آدم به‌اصطلاح بااستعداد پیش از اینکه به نتیجه برسد، چقدر تلاش کرده است، علاقه‌ای ندارند. امروزه جامعه‌ ما آدم‌ها را براساس دستاوردهایشان قضاوت می‌کند و فرض را بر این می‌گذارد که آنها حتما استعدادهای مادرزادی دارند که به چنین جایگاهی رسیده‌اند.


بیشتر ما به تلاشی که صرف یک رُمان پرفروش، یک شرکت سودده یا یک اثر هنری چشم‌نواز شده است، توجهی نداریم؛ بلکه ترجیح می‌دهیم این‌گونه فرض کنیم، این «استعداد» است که به‌طور طبیعی نتایج خوبی به‌ارمغان می‌آورد.

 

می‌توانید این باور را در سرتاسر جامعه مشاهده کنید. برای مثال، شرکت‌ها با فرض اینکه هر کسی یا بااستعداد متولد شده و یا آدمی معمولی است، اغلب از تست‌های آی‌کیو برای بررسی متقاضیان شغلی استفاده می‌کنند تا شخصی را پیدا کنند که بالقوه‌ترین فرد برای درخشیدن در میان همتایانش است.


کسب‌وکارها تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا «بهترین‌ها» را بیابند و آموزش دهند. در بسیاری از موارد، آن «بهترین» یعنی همان «شخصی که به‌نظر، با توانایی‌های ذاتی به‌دنیا آمده است».

 

اگرچه رسانه‌ها سعی دارند طور دیگری بقبولانند، اما سخت‌کوشی واقعا بر استعداد ارجحیت دارد. وقتی برای نخستین بار با شخص موفقی ملاقات می‌کنیم یا درباره‌اش می‌شنویم، با خودمان فکر می‌کنیم که او حتما با آن استعداد شگفت‌انگیز به‌دنیا آمده است، اما در واقعیت نمونه‌های بی‌شماری از آدم‌های معروف وجود دارند که در مسیر رسیدن به موفقیت، بر سخت‌کوشی اتکا کرده‌اند.

 

برای مثال، مایکل جردن، بسکتبالیست افسانه‌ای، از تیم بسکتبال دبیرستانش کنار گذاشته شد، اما بعدها به یکی از بزرگ‌ترینِ ورزشکاران همه‌ دوران تبدیل شد؛ یا روزنامه‌ای که والت دیزنی (پیش‌گام دنیای انیمیشن) را اخراج کرده بود، به وی گفته بودند ایده‌های خوب و تخیل کافی ندارد؛ یک بار هم به اپرا وینفری گفته بودند که مناسب تلویزیون نیست!


این داستان‌ها نشان می‌دهند که هر فرد موفقی یک‌شبه به موفقیت و اعتبار نرسیده، بلکه سخت‌کوشی و پشتکارش بوده که بالاخره او را به نتایج دلخواهش رسانده است.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 11 / 6 / 1397 ساعت: 3:26 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

اصول یادگیری زبان بدن

اصول یادگیری زبان بدن

 

 

۱. با آرامش درتمام مراحل صحبت، حرکات ریز بدن و چهره و چشم طرف مقابل را زیر نظر بگیری

 

۲. هرمانعی که مزاحم حرکت یا فکر آزادانه شماست، برطرف کنید

 

۳. مواظب ۴ دقیقه اول برخورد خود با دیگران باشید. چون ۸۰ درصد از ذهنیت شما را نسبت به افراد تعیین می کند

 

۴. هگام ورود به جلسه/دیدار، لبخند بزنید

 

۵. فاصله مجاز با تمام افراد را همیشه حفظ کنید

 

۶. راحت بنشینید نه در حد کاناپه منزل بلکه در حدی که فکر شما درست کار کند

 

۷. تمام مدت ارتباط چشمی خود را حفظ کنید.زل نزنید/نگاه خود را روی چهره و چشمان طرف مقابل، تقسیم کنید

 

۸. با صورت، دماغ و گوش هایتان بازی نکنید

 

۹. با قدرت، از دستها و چهره تان برای حرف زدن استفاده کنید

 

۱۰. هنگام نوشیدن چای لیوان را جلوی سینه یا دهان خود نگه ندارید/چون نزدیک می شود به حالت تدافعی

 

۱۱. حس روحی مثبت داشته باشید

 

۱۲. لباس زیبا و آراسته مخصوص مذاکره و ملاقات داشته باشید/مودب و موقر دیده می شوید

 

۱۳. مدل موی متعارف داشته باشید/ با موی تمیز، نکته بین و ظریف دیده می شوید

 

۱۴. مجموع حرکات طرف مقابل را در نظر بگیرید. یک حرکت را قضاوت نکنید

 

۱۵. در برخورد با جنس مخالف تمام جهات دینی و شرعی را رعایت کنید

 

۱۶. دروغ نگویید. واکنش غیر ارادی اندام بدن به دروغگویی، فرد مقابل را متوجه می کند

 

۱۷. غذای سبک بخورید تا حرکات بدن و چشم تان کند نشود

 

۱۸. لحن مناسب/ از بلند یا کوتاه کردن لحن صدا برای تاکید یا نفی استفاده کنید

 

۱۹. برای رصد بهتر حرکات بدن، روبروی مذاکره کننده باشید

 

۲۰. از حرکات بدنش یادداشت برداری کنید تا در فرصت مناسب آنها را مطالعه کنید

 

۲۱. خندیدن بی مورد ممنوع/ چون حالت طبیعی چهره تان از بین می رود

 

۲۲. با هرکسی شوخی نکنید بخصوص شوخی فیزیکی

 

۲۳. ایستادن بی مورد و تکیه به صندلی ممنوع/باعث ایجاد خستگی و بی علاقگی در طرف مقابل می شود

 

۲۴. به طور احساسی دست و پای خود را حرکت ندهید/ حرکت باید طبیعی باشد

 

۲۵. برای استفاده از زبان بدن هر روز تمرین کنید/ باور داشته باشید

 

برگرفته از کتاب مهندسی زبان بدن، پویا ودایع

 

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 11 / 6 / 1397 ساعت: 3:14 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

فرصت هایی که میسوزند و زمانهایی که از دست میروند!

فرصت هایی که میسوزند و زمانهایی که از دست میروند!

 

دکترحسین تهرانی، محقق ارشد شرکت تویوتا

 

 

اگر به تاریخ و سابقه کشورهایی که از عقب ماندگی خارج شده اند، نگاهی دقیق داشته باشیم ، متوجه میشویم که در این میان همیشه یک یا چند کشور توسعه یافته، نقش اساسی داشته اند . کشورهای توسعه یافته به مانند استاد و آموزگار، راه درست و اصولی توسعه و پیشرفت را آموزش داده و کشورهای عقب مانده تحت حمایت و مدیریت آنها، به رشد و بالندگی رسیده اند.


اگر به تاریخ کشورهایی مانند کره جنوبی، چین، سنگاپور، مالزی، تایوان ،... نگاه دقیقی داشته باشیم، نقش کلیدی و پر رنگ کشورهای توسعه یافته و ثروتمندی مانند ژاپن و آمریکا را میتوانیم به وضوح ببینیم. کشورهای توسعه یافته با سرمایه گزاری مالی و انسانی، حمایت تکنولوژیکی، پشتیبانی مدیریتی و آموزشی، باعث پیشرفت سریع و صحیح این کشورها شده اند.


بهانه نوشتن این مطلب این بود که اخیرا تعداد زیادی مهندس جوان ویتنامی، هندی و تایلندی در شرکت میبینم که مشغول گذراندن دوره های آموزشی و کار در شرکت با ژاپنیها هستند. شرکت از طرفی حقوق و مزایای خوبی به آنها پرداخت میکند و از طرف دیگر برای آنها محیط آموزشی موثری فراهم میکند و روشهای اصولی مهندسی و توسعه محصول را به آنها آموزش میدهد.


این مهندسین جوان میتوانند در آینده منشا تاثیرات مهمی بوده و زمینه ساز تشکیل شرکتهای بزرگ و سوددهی مانند سامسونگ، هیوندای، ... در کشور خود باشند و حتی از استاد و آموزگار خود پیشی بگیرند!! همچنان که کره جنوبی، چین و تایوان در بسیاری موارد از شرکتهای ژاپنی و آمریکایی عبور کرده اند!!!.


اینکه ما ( منظورم ژنهای خوب و مدیران بدون تاریخ بازنشستگی خودمان است که فکر میکنند دانش و توانایی مدیریت دنیا را دارند !!!) گمان بریم که میتوانیم تنها با تکیه به خود و امکانات داخلی، راه پیشرفت و توسعه را طی کنیم و کشور پیشرفته ای شویم، خیالی باطل و عملی ناشدنی و محال است که در چند دهه اخیر امتحان خود را پس داده است.

 

با اطمینان و پس از سالها کار کردن در شرکتهای ایرانی و ژاپنی به جرات می گویم که در حوزه صنعت، بدون یک آموزگار مجرب، هیچوقت نخواهیم توانست صنعتی پیشرفته، توانمند و قابل رقابتی در سطح دنیا داشته باشیم و هرچقدر زحمت بکشیم و هزینه بکنیم بی فایده خواهد بود. درست به مانند یک کودک که قادر است با تکیه بر خود و بدون آموزگار، رشد جسمی داشته باشد ولی قطعا رشد فکری مناسبی نخواهد داشت و توانایی خاصی هم پیدا نخواهد کرد. اطمینان ندارم که فرصتهای کنونی همیشگی باشد و کشورهایی که حریصانه در حال توسعه و پیشرفت هستند فرصت نفس کشیدنی برای ما در آینده باقی بگذارند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 11 / 6 / 1397 ساعت: 3:9 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

این موارد چند نمونه از خودآزماییست

این موارد چند نمونه از خودآزماییست

بخونید و صادقانه پاسخ بدین!

 

 

اگر هنگامی که در هتل و یا جای مشابهی هستید و در چای خود شکر بیشتر از اندازه ای که در خانه خود هستید، بریزید؛ شما احتمالا آدم فاسدی هستید.

 

اگر در توالت عمومی از دستمال کاغذی بیشتری نسبت به مواقعی که در خانه خود هستید، استفاده میکنید؛ شما یک دزد بالقوه هستید و اگر موقعیتی بدست آورید قطعا اموال دیگران را از آن خود خواهید کردید

 

اگر شما در مواقعی که دیگران هزینه غذا خوردن رستوران را حساب میکنند، بیشتر از اندازه معمول غذا بخورید؛ شما آدم حریصی هستید

 

اگر آدمی هستید که در صف ها جلو میزنید، در صورتیکه موقعیت شغلی مهمی بدست آورید؛ شما احتمالا شخصی هستید که از موقعیت خود سوء استفاده خواهید کرد.

 

اگر در ترافیک سنگین از خط خود خارج شده و بطریقی دیگران را رد کنید، در صورتیکه موقعیت شغلی خاصی بدست آورید و از آنجایی که از قانون نفرت دارید؛ بسادگی اموال را عمومی اختلاس خواهید کرد.

 

اگر فاضلاب و یا آب کثیف منزل خود را مدیریت نکنید و بطرف منزل همسایه خود هدایت نمایید کنید؛ شما بالقوه داری ضعف شخصیت و انسان بی ادبی هستید.

 

اگر شما این پست را خواندید و موارد آنرا غیر ضروری تلقی کردید شما آدم صادقی نیستید و به خود و جامعه آسیب خواهید رساند. بیایید سعی کنیم انسانی باشیم که بتوانیم در هر کجا خود را پیدا نماییم.

 

دکتر امجد حسین، رئیس دانشگاه ملی کامپیوتر و علوم نوظهور- لاهور

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 11 / 6 / 1397 ساعت: 3:2 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

مشکل دور و برت نیست، مشکل خودتی!

مشکل دور و برت نیست، مشکل خودتی!
درنقد آدم های نق نقو!

 

 

همیشه کسانی دور و بر ما هستن که هر از چند گاهی از دور و بر، از سازمان، از دوست، رفیق، همکار، محیط و .... شکایت میکنند، حالشان بد است.

 

مهم دلیل و بهونه نیست اما حالشان بده، انگار با دنیا سر جنگ و جدل دارند و اثبات و توجیه! هر از چند گاهی موضوعی رو پیدا می‌کنند و می‌جنگند. به همین سادگی، به هم میریزند، گریه می‌کنند، شیون می‌کنند، ناله و فغان از دار و ندار دنیا.

 

احساس می‌کنند بهترین خودشون بوده‌اند، هزار و هزار گل به سر همه زده‌اند اما همه در حقشان بدی کرده‌اند، دوست نبوده‌اند، دروغ گفته‌اند، ظلم کرده‌اند، قدرشان را ندانسته‌اند و خلاصه بازم حالشان بد است.

 

حس سختیه کنار این آدم‌ها کار کردن و تحملشون و با بالا و پایینشون بالا و پایین رفتن. چون حس اعتماد و امنیت کنارشان رو نداری. هر از چندگاهی ممکنه با بهونه و بی‌بهونه زیر میز و کاسه کوزه بزنن و تیر خلاص!

 

این آدم‌ها به خودشون هم بد می‌کنند چون هیچ وقت از داشته‌ها و اتفاقات دور و بر لذت نمیبرند و همیشه باز حالشون بده، زحماتشون به چشم نمیاد یا حتی اعتماد ایجاد شده رو به پشیزی می‌تونن از بین ببرند.

 

مشکل و سختی ارتباط با این آدم‌ها اینه که نمیشه بهشون گفت، عزیزم مشکل دور و برت نیست، مشکل خودتی!

 

چون اونقدر جبهه دارن که فکر می کنند همه می‌خوان بهش ضربه بزنن که گوش شنوایی ندارند و معمولا هم به همین دلیل مشکلات ارتباطی و گفتمان. دریغ و افسوس که اینجور آدم‌ها چون ریشه رو پیدا نمی‌کنند، هر از چند گاهی دوباره به همونجا میرسند و لوپ بی‌نهایت زندگی!

 

مراقب این آدم‌ها باشید، براشون انرژی زیاد نزارید که به بودن یا نبودنشان اعتمادی نیست و کلی انرژی می‌برند و مشکل چون خودشونن هیچ موقع نمی‌بینن و حل نمی‌شه و این وسط شمایید که پر پر میزنید و پر پر می‌شید و البته که افسوس می‌خورید از انرژی هدر رفته اون آدم و خودتون.

 

دعا کنیم به آرامش.
خیلی از ماها همه مشکلاتمون خودمون هستیم و بس!

 

 نازنین دانشور، موسس تخفیفان

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 11 / 6 / 1397 ساعت: 2:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آیا در کارآفرینی شریک داشتن خوب است؟

آیا در کارآفرینی شریک داشتن خوب است؟

 

 

 اکثر افراد بر این باورند که اگر شما یک شرکت را راه‌اندازی کرده‌اید، پس رئیس بزرگ هستید و تنها باید در برابر نهادهایی مانند اداره مالیات پاسخگو باشید. اما این باور صحیح نیست. شما باید تکریم و وفاداری خود را به مشتریان، عرضه‌کنندگان، ماموران دولتی و وکلا نشان دهید. برخلاف ظاهر، اکثر فعالیت‌های اقتصادی موفق نمی‌توانند به دیدگاه و فعالیت‌های یک فرد به طور مجزا نسبت داده شوند.

 

 

بیل گیتس، آکیو موریتا و استیو جابز به تنهایی شرکت‌های خود- به ترتیب شرکت‌های مایکروسافت، سونی و اپل- را بنیان ننهادند؛ هر چند این باوری هست که توسط رسانه‌های عمومی ترویج شده‌ است. در این بخش توصیه‌های پیرامون گرفتن یک شریک با طرح سه پرسش زیر مطرح می‌کنیم:

 

▪️چرا یک شریک مورد نیاز است؟
▪️شریک شما چه کسی باید باشد؟
▪️چرا رسیدن به یک اجماع مهم است؟

 



چرا یک شریک مورد نیاز است؟

اکثرا افراد جذب مشاغل در حوزه کارآفرینی می‌شوند؛ چرا که تصور می‌کنند کارآفرینی جایی است که آنها می‌توانند فردیت خود را ابراز کنند؛ بنابراین مفهوم داشتن یک شریک به نظر غیر قابل ‌پذیرش می‌آید. اما، یک شریک به شما منفعت خواهد رساند؛ چون:

 

▪️یک شریک می‌تواند در ریسک‌ها سهیم شود.
▪️یک شریک می‌تواند دلگرمی و حمایت ایجاد کند.
▪️هیچ‌کس نمی‌تواند همه کارها را به تنهایی و بدون کمک انجام دهد.
▪️یک شریک ممکن است به یک فعالیت اقتصادی اعتبار بدهد.

 

شریک شما چه کسی باید باشد؟

هرگز کسی را صرفا به این خاطر که در دسترس است، اولین کسی است که داوطلب شده یا خویشاوند یا دوست شماست، به عنوان شریک انتخاب نکنید. باید کسی را به عنوان شریک انتخاب کنید که علاقه شدیدی به کارآفرین شدن داشته باشد، مکمل شما در مهارت‌ها، تجربیات، دانش و شخصیت مفید برای فعالیت اقتصادی‌تان باشد و بتوانید دیدگاه خود برای فعالیت اقتصادی‌تان را با او به اشتراک بگذارید.

 

بهترین تیم‌های کسب‌و‌کار آنهایی بوده‌اند که شرکا یکدیگر را برحسب مهارت‌ها، تجربیات، دانش و شخصیت تکمیل و توازنی بین رفتارها پیدا کرده‌اند. مثلا اگر فردی خوش‌بین هستید و همیشه دیدگاهی فانتزی نسبت به آینده دارید، ممکن است نیاز به یک شریک بدبین داشته باشید که اندکی واقع‌بین باشد.

 

ریچارد برانسون خیلی زود دریافت که داشتن فردی در کنارش برای جبران نقاط ضعفش تا چه حد مهم و ضروری است. برانسون در مجله «دانش‌آموز» جانی جمز را در کنار خود داشت. جمز می‌دانست که مجله باید با چه کسانی مصاحبه کند و چرا؛ در حالی‌که برانسون توانایی برای ترغیب آنها برای موافقت کردن با یک مصاحبه را داشت. مایکروسافت، اپل و اوراکل محصولات و فرهنگ‌های کاملا متفاوتی دارند اما حداقل در یک مورد مشترک هستند: هر کدام از آنها یک فروشنده پرانرژی را در کنار یک نابغه تکنیکی قرار داده‌اند: بیل گیتس با پل آلن در مایکروسافت، استیو جابز با استیو وازنیاک در اپل و لری الیسون با باب ماینز در اوراکل.

 

چرا رسیدن به یک اجماع مهم است؟

فعالیت‌های اقتصادی کارآفرینانه اغلب مملو از داستان‌های مشاجره‌ها و حتی دعواهای دادگاهی بین شرکاست. گاهی این مشاجره‌ها در حد یک رنجش و دلخوری هستند و گاهی می‌توانند فاجعه‌آمیز باشند. بنابراین شرکا باید تا جای ممکن روی بسیاری از مسائل- از جمله استراتژی شرکت و فرآیندهای حول انحلال شرکت- به اجماع برسند.

 

منبع: کتاب Never Bet The Farm

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 6 / 1397 ساعت: 4:54 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

از مهم ترین پشیمانی های بزرگ کارآفرینان موفق درس بگیرید!

از مهم ترین پشیمانی های بزرگ کارآفرینان موفق درس بگیرید!

 

 

این که فکر کنیم کارآفرینان موفق از ثروتمند ترین های دنیا هستند، تا حدود زیادی نادرست می باشد. زیرا وقتی ما حرف از "ثروت" می زنیم، در واقع از نقطه نظر مالی به قضایا نگاه می کنیم. در صورتی که فعالیت به عنوان یک تاجر یا فروشنده شناخته شده، با گذاشتن سرمایه خود در بانک متفاوت می باشد.

 

به دلیل تصمیمات مهمی که یک کارآفرین باید در طول عمر کاری خود بگیرد، همواره پشیمانی هایی نیز در ذهن خود خواهد داشت. در اینجا به 10 کاری می پردازیم که یک تاجر موفق، اگر به عقب بازگردد طور دیگری آن ها را انجام می داد.

 

 

1-  آرزو می کنند که ای کاش زوتر شروع می کردند

این یکی از رایج ترین پشیمانی های افراد موفق به شمار می رود. همه آن ها دوست داشتند که ایده های درخشان خود را زودتر پیدا می کردند.

 

2- کاش به دانشگاه نمی رفتیم

تقریباً همه تاجران موفق از تحصیلات آکادمیک خود پشیمان هستند. دلیل این امر مشخصاً بلا استفاده بودن واحد هایی است که در آن دوره گذرانده اند. زیرا اگر دانشگاه را سکوی پرتابی برای ورود به بازار کار بدانیم، این کارآفرین ها از این سکو کمکی نگرفته اند.

 

3-  از عجله داشتن خود پشیمان هستند

خواستن موفقیت و ثروت بیشتر برای کسب و کار خود، کار بسیار ساده ای می باشد. اما صبر داشتن در شروع یک کار، باعث کاهش تعداد و شدت شکست های یک تجارت می گردد.

 

4-  پشیمانی از عدم ارتباط مناسب با دیگران

اگر نتوانید یک رابطه کاری سودمند را با یک برند، یا طیفی از مشتریان خود برقرار سازید، حتماً در آینده به مشکل خواهید خورد. داشتن ارتباطات قوی با مردم، به شما کمک می کند تا یک پایگاه نیرومند متشکل از مشتریان و همکاران داشته باشید.

 

5-  نداشتن یک زندگی اجتماعی با کیفیت

اگر محیط کاری شما خیلی سرد و بی روح باشد، انرژی و انگیزه لازم برای پیشرفت و تلاش در بدنه شرکت شما پدیدار نخواهد شد. پس از امروز به دنبال یک تعامل دوستانه با دیگران باشید.

 

6-  غافل شدن از خانواده

خانواده شما همیشه باید در اولویت اول قرار داشته باشند. اگر به اندازه کافی با آن ها وقت نگذرانید، از شما دور می شوند و این سردی، در کار شما نیز تاثیر منفی خواهد نهاد.

 

7-  کار بیش از حد و بی توجهی به دیگران

این که بیش از اندازه به کسب و کار خود توجه کنید، ناخواسته موجب می شود تا از زندگی لذت نبرید و برای ایجاد دوستی های تازه زمانی نداشته باشید.

 

8-  ارتباط ناکافی با بچه ها

بیشتر افراد موفق انقدر مشغول جلسه ها و همایش های مختلف هستند، که وقتی برای بچه های خود ندارند. این برای سلامت خانواده و روحیه آن ها مضر است.

 

9-  نظر نخواستن از مشتریان

اگر در مورد خدمات و محصولات خود از مشتریان سوال نکنید، آن ها به سادگی به سمت گزینه های دیگر خواهند رفت.

 

 عدم ایجاد یک فرهنگ مثبت در شرکت

برای این که در مسیر پر تلاطم موفقیت در بازار امروز، کاری از پیش ببرید، نیاز دارید تا یک روحیه تیمی مثبت و قوی را در بطن تجارت خود تزریق نمایید.

 

منبع: SuccessStory.com

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 6 / 1397 ساعت: 4:33 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

نمیگویم درس نخوانید، می‌گویم درس خواندن خاصیتی ندارد!

نمیگویم درس نخوانید، می‌گویم درس خواندن خاصیتی ندارد!

 

 

من به عنوان کسی که در این کشور درس خوانده و درس میدهد نمیتوانم و نمیگویم که: «درس نخوانید».

 

به قول قدیمیها، «رطب خورده منع رطب کی توان کرد؟»

 

من حرفم این است که در دنیای امروز تحصیلات در بهترین حالت میتوان شرط لازم برای موفقیت باشد نه شرط کافی.

 

شرط دیگری که میتواند شانس موفقیت را افزایش دهد «تمایز» است.

 

در کشوری که صد سال مردم بستنی «اکبر مشدی» خوردند، «آیس پک» ثروتمند شد این قانون دنیاست: «متمایز باش یا بمیر!».

 

 

دو راه مشخص برای تمایز وجود دارد:

 

راه اول) رها کردن مسیر دانشگاهی و در پی مسیر زندگی رفتن (مدیران زیادی در کشور در این شرایط هستند)

راه دوم) درس خواندن و در همان مسیر درسی و دانشگاهی راهی برای تمایز پیدا کردن.

 

 

در کلاسی که استیو جابز رسم الخط می آموخت ۳۰ نفر دیگر هم بودند اما فقط رسم الخط یاد گرفتند. استیو بود که تصمیم گرفت زیبایی رسم الخط را به دنیای دیجیتال هدیه دهد.

 

من زمانی که مکانیک میخواندم فهمیدم که عمده دانشجویان مکانیک از برق و کامپیوتر سر در نمی آورند. این بود که وقتم را برای برنامه نویسی و میکرو کنترلر ها و طراحی مدارهای واسط و … گذاشتم. و همانها شد که موفقیت بیشتر در کار فنی را برای من به همراه آورد.

 

به عنوان آدمی که در ده ها مجموعه درگیر کسب و کار است صریحاً میگویم که اگر در بدنه دولت کار کنید تفاوت لیسانس و فوق لیسانس میشود چند ده هزار تومان افزایش حقوق. دکترا هم همینطور.

 

در بخش خصوصی هم هیچکس پول مدرک شما را نمیدهد، بلکه پول تواناییهای شما را میدهد و «ثروت»ی که برای شرکت خلق میکنید.

 

محمدرضا شعبانعلی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 6 / 1397 ساعت: 4:31 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 265