این موارد چند نمونه از خودآزماییست

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 2288
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 2114
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 229
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 211
    آي پي امروز آي پي امروز : 763
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 705
    بازدید هفته بازدید هفته : 4402
    بازدید ماه بازدید ماه : 8041
    بازدید سال بازدید سال : 758927
    بازدید کلی بازدید کلی : 2365150

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 18.116.170.100
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

این موارد چند نمونه از خودآزماییست

این موارد چند نمونه از خودآزماییست

بخونید و صادقانه پاسخ بدین!

 

 

اگر هنگامی که در هتل و یا جای مشابهی هستید و در چای خود شکر بیشتر از اندازه ای که در خانه خود هستید، بریزید؛ شما احتمالا آدم فاسدی هستید.

 

اگر در توالت عمومی از دستمال کاغذی بیشتری نسبت به مواقعی که در خانه خود هستید، استفاده میکنید؛ شما یک دزد بالقوه هستید و اگر موقعیتی بدست آورید قطعا اموال دیگران را از آن خود خواهید کردید

 

اگر شما در مواقعی که دیگران هزینه غذا خوردن رستوران را حساب میکنند، بیشتر از اندازه معمول غذا بخورید؛ شما آدم حریصی هستید

 

اگر آدمی هستید که در صف ها جلو میزنید، در صورتیکه موقعیت شغلی مهمی بدست آورید؛ شما احتمالا شخصی هستید که از موقعیت خود سوء استفاده خواهید کرد.

 

اگر در ترافیک سنگین از خط خود خارج شده و بطریقی دیگران را رد کنید، در صورتیکه موقعیت شغلی خاصی بدست آورید و از آنجایی که از قانون نفرت دارید؛ بسادگی اموال را عمومی اختلاس خواهید کرد.

 

اگر فاضلاب و یا آب کثیف منزل خود را مدیریت نکنید و بطرف منزل همسایه خود هدایت نمایید کنید؛ شما بالقوه داری ضعف شخصیت و انسان بی ادبی هستید.

 

اگر شما این پست را خواندید و موارد آنرا غیر ضروری تلقی کردید شما آدم صادقی نیستید و به خود و جامعه آسیب خواهید رساند. بیایید سعی کنیم انسانی باشیم که بتوانیم در هر کجا خود را پیدا نماییم.

 

دکتر امجد حسین، رئیس دانشگاه ملی کامپیوتر و علوم نوظهور- لاهور

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 11 / 6 / 1397 ساعت: 3:2 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

مشکل دور و برت نیست، مشکل خودتی!

مشکل دور و برت نیست، مشکل خودتی!
درنقد آدم های نق نقو!

 

 

همیشه کسانی دور و بر ما هستن که هر از چند گاهی از دور و بر، از سازمان، از دوست، رفیق، همکار، محیط و .... شکایت میکنند، حالشان بد است.

 

مهم دلیل و بهونه نیست اما حالشان بده، انگار با دنیا سر جنگ و جدل دارند و اثبات و توجیه! هر از چند گاهی موضوعی رو پیدا می‌کنند و می‌جنگند. به همین سادگی، به هم میریزند، گریه می‌کنند، شیون می‌کنند، ناله و فغان از دار و ندار دنیا.

 

احساس می‌کنند بهترین خودشون بوده‌اند، هزار و هزار گل به سر همه زده‌اند اما همه در حقشان بدی کرده‌اند، دوست نبوده‌اند، دروغ گفته‌اند، ظلم کرده‌اند، قدرشان را ندانسته‌اند و خلاصه بازم حالشان بد است.

 

حس سختیه کنار این آدم‌ها کار کردن و تحملشون و با بالا و پایینشون بالا و پایین رفتن. چون حس اعتماد و امنیت کنارشان رو نداری. هر از چندگاهی ممکنه با بهونه و بی‌بهونه زیر میز و کاسه کوزه بزنن و تیر خلاص!

 

این آدم‌ها به خودشون هم بد می‌کنند چون هیچ وقت از داشته‌ها و اتفاقات دور و بر لذت نمیبرند و همیشه باز حالشون بده، زحماتشون به چشم نمیاد یا حتی اعتماد ایجاد شده رو به پشیزی می‌تونن از بین ببرند.

 

مشکل و سختی ارتباط با این آدم‌ها اینه که نمیشه بهشون گفت، عزیزم مشکل دور و برت نیست، مشکل خودتی!

 

چون اونقدر جبهه دارن که فکر می کنند همه می‌خوان بهش ضربه بزنن که گوش شنوایی ندارند و معمولا هم به همین دلیل مشکلات ارتباطی و گفتمان. دریغ و افسوس که اینجور آدم‌ها چون ریشه رو پیدا نمی‌کنند، هر از چند گاهی دوباره به همونجا میرسند و لوپ بی‌نهایت زندگی!

 

مراقب این آدم‌ها باشید، براشون انرژی زیاد نزارید که به بودن یا نبودنشان اعتمادی نیست و کلی انرژی می‌برند و مشکل چون خودشونن هیچ موقع نمی‌بینن و حل نمی‌شه و این وسط شمایید که پر پر میزنید و پر پر می‌شید و البته که افسوس می‌خورید از انرژی هدر رفته اون آدم و خودتون.

 

دعا کنیم به آرامش.
خیلی از ماها همه مشکلاتمون خودمون هستیم و بس!

 

 نازنین دانشور، موسس تخفیفان

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 11 / 6 / 1397 ساعت: 2:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آیا در کارآفرینی شریک داشتن خوب است؟

آیا در کارآفرینی شریک داشتن خوب است؟

 

 

 اکثر افراد بر این باورند که اگر شما یک شرکت را راه‌اندازی کرده‌اید، پس رئیس بزرگ هستید و تنها باید در برابر نهادهایی مانند اداره مالیات پاسخگو باشید. اما این باور صحیح نیست. شما باید تکریم و وفاداری خود را به مشتریان، عرضه‌کنندگان، ماموران دولتی و وکلا نشان دهید. برخلاف ظاهر، اکثر فعالیت‌های اقتصادی موفق نمی‌توانند به دیدگاه و فعالیت‌های یک فرد به طور مجزا نسبت داده شوند.

 

 

بیل گیتس، آکیو موریتا و استیو جابز به تنهایی شرکت‌های خود- به ترتیب شرکت‌های مایکروسافت، سونی و اپل- را بنیان ننهادند؛ هر چند این باوری هست که توسط رسانه‌های عمومی ترویج شده‌ است. در این بخش توصیه‌های پیرامون گرفتن یک شریک با طرح سه پرسش زیر مطرح می‌کنیم:

 

▪️چرا یک شریک مورد نیاز است؟
▪️شریک شما چه کسی باید باشد؟
▪️چرا رسیدن به یک اجماع مهم است؟

 



چرا یک شریک مورد نیاز است؟

اکثرا افراد جذب مشاغل در حوزه کارآفرینی می‌شوند؛ چرا که تصور می‌کنند کارآفرینی جایی است که آنها می‌توانند فردیت خود را ابراز کنند؛ بنابراین مفهوم داشتن یک شریک به نظر غیر قابل ‌پذیرش می‌آید. اما، یک شریک به شما منفعت خواهد رساند؛ چون:

 

▪️یک شریک می‌تواند در ریسک‌ها سهیم شود.
▪️یک شریک می‌تواند دلگرمی و حمایت ایجاد کند.
▪️هیچ‌کس نمی‌تواند همه کارها را به تنهایی و بدون کمک انجام دهد.
▪️یک شریک ممکن است به یک فعالیت اقتصادی اعتبار بدهد.

 

شریک شما چه کسی باید باشد؟

هرگز کسی را صرفا به این خاطر که در دسترس است، اولین کسی است که داوطلب شده یا خویشاوند یا دوست شماست، به عنوان شریک انتخاب نکنید. باید کسی را به عنوان شریک انتخاب کنید که علاقه شدیدی به کارآفرین شدن داشته باشد، مکمل شما در مهارت‌ها، تجربیات، دانش و شخصیت مفید برای فعالیت اقتصادی‌تان باشد و بتوانید دیدگاه خود برای فعالیت اقتصادی‌تان را با او به اشتراک بگذارید.

 

بهترین تیم‌های کسب‌و‌کار آنهایی بوده‌اند که شرکا یکدیگر را برحسب مهارت‌ها، تجربیات، دانش و شخصیت تکمیل و توازنی بین رفتارها پیدا کرده‌اند. مثلا اگر فردی خوش‌بین هستید و همیشه دیدگاهی فانتزی نسبت به آینده دارید، ممکن است نیاز به یک شریک بدبین داشته باشید که اندکی واقع‌بین باشد.

 

ریچارد برانسون خیلی زود دریافت که داشتن فردی در کنارش برای جبران نقاط ضعفش تا چه حد مهم و ضروری است. برانسون در مجله «دانش‌آموز» جانی جمز را در کنار خود داشت. جمز می‌دانست که مجله باید با چه کسانی مصاحبه کند و چرا؛ در حالی‌که برانسون توانایی برای ترغیب آنها برای موافقت کردن با یک مصاحبه را داشت. مایکروسافت، اپل و اوراکل محصولات و فرهنگ‌های کاملا متفاوتی دارند اما حداقل در یک مورد مشترک هستند: هر کدام از آنها یک فروشنده پرانرژی را در کنار یک نابغه تکنیکی قرار داده‌اند: بیل گیتس با پل آلن در مایکروسافت، استیو جابز با استیو وازنیاک در اپل و لری الیسون با باب ماینز در اوراکل.

 

چرا رسیدن به یک اجماع مهم است؟

فعالیت‌های اقتصادی کارآفرینانه اغلب مملو از داستان‌های مشاجره‌ها و حتی دعواهای دادگاهی بین شرکاست. گاهی این مشاجره‌ها در حد یک رنجش و دلخوری هستند و گاهی می‌توانند فاجعه‌آمیز باشند. بنابراین شرکا باید تا جای ممکن روی بسیاری از مسائل- از جمله استراتژی شرکت و فرآیندهای حول انحلال شرکت- به اجماع برسند.

 

منبع: کتاب Never Bet The Farm

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 6 / 1397 ساعت: 4:54 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

از مهم ترین پشیمانی های بزرگ کارآفرینان موفق درس بگیرید!

از مهم ترین پشیمانی های بزرگ کارآفرینان موفق درس بگیرید!

 

 

این که فکر کنیم کارآفرینان موفق از ثروتمند ترین های دنیا هستند، تا حدود زیادی نادرست می باشد. زیرا وقتی ما حرف از "ثروت" می زنیم، در واقع از نقطه نظر مالی به قضایا نگاه می کنیم. در صورتی که فعالیت به عنوان یک تاجر یا فروشنده شناخته شده، با گذاشتن سرمایه خود در بانک متفاوت می باشد.

 

به دلیل تصمیمات مهمی که یک کارآفرین باید در طول عمر کاری خود بگیرد، همواره پشیمانی هایی نیز در ذهن خود خواهد داشت. در اینجا به 10 کاری می پردازیم که یک تاجر موفق، اگر به عقب بازگردد طور دیگری آن ها را انجام می داد.

 

 

1-  آرزو می کنند که ای کاش زوتر شروع می کردند

این یکی از رایج ترین پشیمانی های افراد موفق به شمار می رود. همه آن ها دوست داشتند که ایده های درخشان خود را زودتر پیدا می کردند.

 

2- کاش به دانشگاه نمی رفتیم

تقریباً همه تاجران موفق از تحصیلات آکادمیک خود پشیمان هستند. دلیل این امر مشخصاً بلا استفاده بودن واحد هایی است که در آن دوره گذرانده اند. زیرا اگر دانشگاه را سکوی پرتابی برای ورود به بازار کار بدانیم، این کارآفرین ها از این سکو کمکی نگرفته اند.

 

3-  از عجله داشتن خود پشیمان هستند

خواستن موفقیت و ثروت بیشتر برای کسب و کار خود، کار بسیار ساده ای می باشد. اما صبر داشتن در شروع یک کار، باعث کاهش تعداد و شدت شکست های یک تجارت می گردد.

 

4-  پشیمانی از عدم ارتباط مناسب با دیگران

اگر نتوانید یک رابطه کاری سودمند را با یک برند، یا طیفی از مشتریان خود برقرار سازید، حتماً در آینده به مشکل خواهید خورد. داشتن ارتباطات قوی با مردم، به شما کمک می کند تا یک پایگاه نیرومند متشکل از مشتریان و همکاران داشته باشید.

 

5-  نداشتن یک زندگی اجتماعی با کیفیت

اگر محیط کاری شما خیلی سرد و بی روح باشد، انرژی و انگیزه لازم برای پیشرفت و تلاش در بدنه شرکت شما پدیدار نخواهد شد. پس از امروز به دنبال یک تعامل دوستانه با دیگران باشید.

 

6-  غافل شدن از خانواده

خانواده شما همیشه باید در اولویت اول قرار داشته باشند. اگر به اندازه کافی با آن ها وقت نگذرانید، از شما دور می شوند و این سردی، در کار شما نیز تاثیر منفی خواهد نهاد.

 

7-  کار بیش از حد و بی توجهی به دیگران

این که بیش از اندازه به کسب و کار خود توجه کنید، ناخواسته موجب می شود تا از زندگی لذت نبرید و برای ایجاد دوستی های تازه زمانی نداشته باشید.

 

8-  ارتباط ناکافی با بچه ها

بیشتر افراد موفق انقدر مشغول جلسه ها و همایش های مختلف هستند، که وقتی برای بچه های خود ندارند. این برای سلامت خانواده و روحیه آن ها مضر است.

 

9-  نظر نخواستن از مشتریان

اگر در مورد خدمات و محصولات خود از مشتریان سوال نکنید، آن ها به سادگی به سمت گزینه های دیگر خواهند رفت.

 

 عدم ایجاد یک فرهنگ مثبت در شرکت

برای این که در مسیر پر تلاطم موفقیت در بازار امروز، کاری از پیش ببرید، نیاز دارید تا یک روحیه تیمی مثبت و قوی را در بطن تجارت خود تزریق نمایید.

 

منبع: SuccessStory.com

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 6 / 1397 ساعت: 4:33 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

نمیگویم درس نخوانید، می‌گویم درس خواندن خاصیتی ندارد!

نمیگویم درس نخوانید، می‌گویم درس خواندن خاصیتی ندارد!

 

 

من به عنوان کسی که در این کشور درس خوانده و درس میدهد نمیتوانم و نمیگویم که: «درس نخوانید».

 

به قول قدیمیها، «رطب خورده منع رطب کی توان کرد؟»

 

من حرفم این است که در دنیای امروز تحصیلات در بهترین حالت میتوان شرط لازم برای موفقیت باشد نه شرط کافی.

 

شرط دیگری که میتواند شانس موفقیت را افزایش دهد «تمایز» است.

 

در کشوری که صد سال مردم بستنی «اکبر مشدی» خوردند، «آیس پک» ثروتمند شد این قانون دنیاست: «متمایز باش یا بمیر!».

 

 

دو راه مشخص برای تمایز وجود دارد:

 

راه اول) رها کردن مسیر دانشگاهی و در پی مسیر زندگی رفتن (مدیران زیادی در کشور در این شرایط هستند)

راه دوم) درس خواندن و در همان مسیر درسی و دانشگاهی راهی برای تمایز پیدا کردن.

 

 

در کلاسی که استیو جابز رسم الخط می آموخت ۳۰ نفر دیگر هم بودند اما فقط رسم الخط یاد گرفتند. استیو بود که تصمیم گرفت زیبایی رسم الخط را به دنیای دیجیتال هدیه دهد.

 

من زمانی که مکانیک میخواندم فهمیدم که عمده دانشجویان مکانیک از برق و کامپیوتر سر در نمی آورند. این بود که وقتم را برای برنامه نویسی و میکرو کنترلر ها و طراحی مدارهای واسط و … گذاشتم. و همانها شد که موفقیت بیشتر در کار فنی را برای من به همراه آورد.

 

به عنوان آدمی که در ده ها مجموعه درگیر کسب و کار است صریحاً میگویم که اگر در بدنه دولت کار کنید تفاوت لیسانس و فوق لیسانس میشود چند ده هزار تومان افزایش حقوق. دکترا هم همینطور.

 

در بخش خصوصی هم هیچکس پول مدرک شما را نمیدهد، بلکه پول تواناییهای شما را میدهد و «ثروت»ی که برای شرکت خلق میکنید.

 

محمدرضا شعبانعلی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 6 / 1397 ساعت: 4:31 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا میتوانیم جنگنده بسازیم، اما درب قوطی نوشابه نه؟!

چرا میتوانیم جنگنده بسازیم، اما درب قوطی نوشابه نه؟!

 

 

در دوران نوجوانی مثل خیلی از هم سن و سالهای خودم به هواپیما علاقه داشتم. از آن موقع به خاطرم هست که بین امریکا و شوروی رقابت تنگاتنگی در زمینه ساخت هواپیماهای جنگی وجود داشت و برترین هواپیمای ساخت شوروی اگر بهتر از برترین هواپیمای امریکا نبود، بدتر هم نبود. احتمالا این رقابت هنوز هم برقرار باشد.

 

ولی بین این دو تفاوتهایی وجود دارد که در وضعیت عمومی کشورها قابل مشاهده است. در غرب، دولت تولید کننده نیست. دست بالا سفارش دهنده است. منظورم از دولت،‌ کل حاکمیت است و نه صرفا بدنه اجرایی - یعنی آنچه ما در ایران دولت می‌شناسیم.

 

مدرن‌ترین جنگنده‌ها را شرکتهای خصوصی طراحی می‌کنند و می‌سازند. این چند نتیجه دارد:‌ یکی این که بخش خصوصی به قدرت و برتری نظامی و … کاری ندارد و به دنبال سودآوری است، پس تولیدش - هر چه که باشد - باید سودآور باشد گرنه تولید نمی‌کند. دیگر این که تکنولوژی مربوط به ساخت آن نیز توسط بخش خصوصی توسعه می‌یابد و چون خود او مالک و دارنده این تکنولوژی است، به مرور به سمت استفاده از این تکنولوژی در سایر بخشها می‌رود، چون می‌خواهد بهره‌وری از سرمایه‌گذاری در ایجاد این فناوری را حداکثر. مثال آن، استفاده وسیع از فیبر کربن در تولیدات صنعتی (مثلا بدنه خودرو) است که ابتدا برای صنایع نظامی و فضایی اختراع شده بود.

 

دولت در غرب البته نقش دیگری هم دارد و به این که فروش محصولات تولیدی بخش خصوصی و یا فناوریهای توسعه یافته توسط ایشان به که انجام شود نظارت می‌کند. این می‌شود که حتی زمانی فروش پلی استیشن ۳ به ایران ممنوع بود چون پردازنده‌اش آن قدر قوی بود که می‌توانست کاربرد نظامی هم داشته باشد. به جایش دولت اگر برای بخش خصوصی‌اش محدودیتی ایجاد کرد، حمایتش هم می‌کند تا سر پا بماند.

 

این نکته را اقتصاددانان بسیار گفته اند که: دولت بنگاه‌دار خوبی نیست. تئوری کارگزاری (Agency Theory) به خوبی توضیح می‌دهد که وقتی مالک و مدیر در یک فعالیت اقتصادی یکی نبودند، تضاد منافع پیش می‌آید و این مشکل در هنگامی که دولت وارد بنگاه‌داری و تولید می‌شود، بسیار شدیدتر است.

 

در عوض در بلوک شرق سابق،‌ مالک و تولیدکننده همه چیز دولت است. در این حالت تولید بهینه نیست و معمولا دولت چون اهداف سیاسی دارد،‌ به اقتصادی بودن تولیدش لزوما توجه نمی‌کند و چون هزینه تحقیق و توسعه از جیبش نرفته،‌ به دنبال این که از این فناوری به دست آمده حداکثر استفاده را بکند، نیست. پس این فناوری در همان صنایع نظامی محدود می‌ماند و به سایر تولیدات صنعتی توسعه نمی‌یابد.

 

احتمالا الان روشن است که چرا جنگنده می‌سازیم ولی چیزهایی را که ساخت و تولیدشان به نظر خیلی ساده‌تر می‌آیند وارد می‌کنیم، مثل درب نوشابه قوطی!

 

محمدپزشک

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 6 / 1397 ساعت: 4:25 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

دوست دارید زمان بیشتری در اختیار داشتید، یا پول بیشتری؟

دوست دارید زمان بیشتری در اختیار داشتید، یا پول بیشتری؟

 

 

یک مطالعه جدید نشان می‌دهد افرادی که برای زمان نسبت به پول اهمیت بیشتری قائل‌اند نسبت به افرادی که بیشتر به جمع کردن ثروت بها می‌دهند افراد خوشحال‌تری‌اند.

 

یافته‌های این پژوهش بیان‌کننده این موضوع است که خیلی فرقی نمی‌کند که فرد از کدام از این دو منبع (پول و زمان) بیشتر در اختیار دارد، در عوض آن‌چه مهم است ذهنیت او نسبت به این دو موضوع است، از این رو فردی که به زمان بیش از پول اهمیت می‌دهد زندگی و روحیه خوش‌تری نسبت به فردی دارد که جیبش پرپول است و به آن بهای زیادی می‌دهد.

 

پژوهش‌گران دانشگاه پنسیلوانیا و دانشگاه کالیفرنیا (UCLA) از ۴۴۰۰ نفر یک سوال ساده پرسیدند: «از کدام بیشتر در اختیار دارید: پول یا زمان؟»

 

پس از آن از افراد حاضر در این مطالعه پرسش‌هایی پرسیده شد که هدف آن‌ها سنجش میزان خوشحالی و خوشبختی افراد بود.

 

پس از پایان پژوهش، نتایج نشان می‌داد که بیشتر افراد، یعنی حدود ۶۴ درصد، خواهان پول بودند، در صورتی که افرادی که بیشتر زمان و وقت را جست‌وجو می‌کردند آدم‌های خوش‌حال‌تری بودند. نتایج نشان می‌دهد که خیلی مهم نیست افراد چه چیزی در حال حاضر دارند بلکه آن‌چه مهم است چیزی است که به دنبال آن‌اند و در نتیجه فکر می‌کنند از اهمیت بیشتری برخوردار است.

 

در مقاله این مطالعه که در مجله Social Psychological and Personality Science به چاپ رسیده، آمده: «چیزی که در این مسئله حائز اهمیت است ارزشی است که افراد برای هر منبع قائل‌اند. خوشحالی و شادی بیشتر به چیزی که به دنبال‌ آن‌اند وابسته است نه میزان منبعی که در اختیار دارند».

 

به طور کلی این پژوهش نشان می‌دهد که پول زیاد داشتن به معنای شادتر بودن نیست. پول‌دار و فقیر فرقی ندارد، آن‌که به زمان بیش از پول اهمیت می‌دهد زندگی شادتری دارد.
منبع: ScienceAlert

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 6 / 1397 ساعت: 4:22 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

تجربه‌های ارزشمند ۶ کارآفرین برتر

تجربه‌های ارزشمند ۶ کارآفرین برتر

 

 

1-  زمان را با مقیاس‌های مشخص ارزش‌گذاری کنید.

زمان بزرگ‌ترین سرمایه شماست و هیچ‌گاه توانایی بازگرداندن آن را ندارید.بنابراین روی اولین اولویت زندگی و کسب و کار خود برنامه‌ریزی کنید.
به‌عبارت دیگر مقدار ارزشی که برای زمان قائل هستید، نقشی اساسی در زندگی شما ایفا می‌کند.

کوین هارینگتون،بنیان‌گذار «As Seen on TV».



2-  استمرار کنجکاوی

به مهارت‌هایی که به‌واسطه نشست‌های کارآفرینی شکل گرفته توجه کنید. من پس از سال‌ها زندگی به اعتقاداتی رسیدم که دقیقا متضاد با طرز فکر من بود.
با داشتن فکری باز و ذهنی پویا، ایده‌های جدید و نوآوری خلق کنید، این امر سبب می‌شود فرصت‌هایی را برای خود ایجاد ‌کنید.
خودتان را در معرض دید قرار دهید و در فعالیت‌های تولیدی و کسب و کارها، دامنه کاری خود را توسعه دهید.
در واقع با تعامل و ارتباط با کسب و کارهای دیگر، دامنه فعالیت شما گسترش می‌یابد.
عکس این موضوع هم صادق است، یعنی اگر ذهنتان منحصرا درگیر فعالیت خودتان باشد، دیدگاه و ذهن شما محدود خواهد شد و فرصت‌های مناسبی را از دست می‌دهید.
مایکل آلدن، مدیر کل CloiXonné



3-  برتری انگیزه‌ها و تفکرات شما

بیشترین تجربیات من از شکست‌ها و ناکامی‌ها به دست آمدند.
برای هر شخص شکست دردناک است، اما این امر سبب پرورش خودآگاهی خواهد شد. آن شکست‌ها باعث ‌شدند زمانم را صرف افزایش تسلط بر مهارت‌ها و تسلط بر افکار و انگیزه‌های خود کنم. در گذشته بسیار پریشان بودم. اگر شما یک کارآفرین با افکار پراکنده و احساسات ناخوشایند هستید، مطمئن باشید به‌صورت اشتباه واکنش نشان می‌دهید که سبب عقب ماندگی بیشتر، شکست‌های بزرگ‌تر و چالش‌های ناگهانی می‌شود.
بنابراین هر روز اهداف خود را مرور کنید. با توجه به اهداف و اندیشه‌های خود و شناختی که از خود دارید، زمان را تقسیم‌بندی کنید و به آنچه که در زندگی می‌خواهید دست یابید.
کارآفرین Com Mirza «مرد ۵۰۰ میلیون دلاری» و مدیر عامل شرکت «میرزا هلدینگ» که تا به امروز هشت مرتبه در کسب و کار خود شکست خورده است اما اکنون یک سازمان با بیش از ۶۰۰ کارمند را فرمانروایی می‌کند.

 

4-  اعتقادتان به بینش و چشم‌انداز

یک کودک را در نظر بگیرید. او بسیار پرماجرا، حریص، غیرقابل انکار، الهام بخش و سرسخت است. اکثر کارآفرینان پس از چند بار شکست اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهند. برخی‌ها شکست را غیر قابل اجتناب تصور می‌کنند.
اما دقیقا در همین زمان است که باید مهم‌ترین اقدامات مانند اخذ تصمیمات اساسی برای کسب و کار و تجدید نظر بر روی اهداف و برنامه‌ریزی جهت دستیابی به موفقیت انجام شود، بنابراین شما می‌توانید از شکست خود درس بگیرید و به سمت موفقیت حرکت کنید.
یکی دیگر از درس‌های مهمی که من آموخته‌ام این است که همیشه در جست‌وجوی روش‌هایی برای بهبود کسب و کار و ایجاد ارزش در زندگی مردم باشم.
هنگامی که شما رو به شکست پیش می‌روید، در آن لحظه باید فکر کنید که چه محصول یا خدماتی برای افراد جامعه مفید است تا به آن بپردازید.
مارینا رز،، بنیانگذار DNA Acceleration

 

5-  توانمندسازی استعدادهای با انگیزه

محیط و فضای محل کار باید به نحوی طراحی شود که شما و افراد گروه بتوانید به خوبی وظایف محوله خود را انجام دهید.
به‌عنوان یک کارآفرین پر تلاش و فعال اغلب نگران از دست دادن مشتریان هستیم. شما در یک صورت می‌توانید استعدادهای با انگیزه را جذب کنید و آن طراحی سازمانی است که شما انجام داده‌اید.به عبارت دیگر شخصی که فقط به فکر گذراندن ساعات روزانه خود است و نسبت به چشم انداز شرکت حس مثبتی ندارد مناسب نیست. من هیچ کسی را با این ذهنیت ضعیف استخدام نمی‌کنم.

AJ Rivera، کارشناس بازاریابیseven-figure و مشاور کسب و کار و مدیر عامل شرکت FitPro Heroes

 


6- خارج شدن از مسیر

در ذهنم یک مدل طراحی کردم که در آن من موتور یک کشتی هستم. با استفاده از این ذهنیت، هفت روز هفته را به کار مشغولم و دو برابر کردن این زمان برایم بسیار دشوار است. در حال حاضر کسب‌و‌کار من از سوی سه رکن رهبر کسب و کار، پرسنل و سیستم شکل گرفته است.
این سه رکن می‌تواند در کسب و کار شما تغییراتی در راستای رشد و موفقیت‌های پایدار به‌وجود آورد.
رهبر کسب و کار چشم‌انداز معینی را معرفی می‌کند، وظایف تیم را مشخص و آنها را در راستای تحقق اهداف هدایت می‌کند. به تیمتان نشان دهید که به آنها اعتماد دارید و آنها را به افراد کلیدی در سازمان خود تبدیل کنید.
همه افرادی که برای شما کار می‌کنند برابر هستند. من هیچ وقت اجازه نمی‌دهم کسی من را «رئیس» خطاب کند. مهم نیست که چقدر رشد کرده و بزرگ شده‌اید، این نکته را به یاد داشته باشید که بدون تیم‌تان هیچ چیزی نیستید.
مدیرعامل اینتل

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 6 / 1397 ساعت: 4:17 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

دانشگاه‌ چه کاری انجام نمی‌دهد؟

دانشگاه‌ چه کاری انجام نمی‌دهد؟

 

 

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

 

دانشگاه هاروارد در آمریکا – تأسیس 1636 میلادی - سالیان سال است که در صدر فهرست برترین دانشگاه‌های دنیا قرار دارد. هاروارد – در کنار چند دانشگاه دیگر - به نوعی نماد دانشگاه‌های برتر در جهان نیز هست. هری لویس (Harry Lewis - 1947) متخصص ریاضیات و علوم کامپیوتر که در فاصله 1995 تا 2003 رئیس کالج هاروارد بوده در کتابی با عنوان انگلیسی «نخبگی بدون روح» که توسط «مرتضی مردیها» به فارسی با عنوان «نگاهی انتقادی به دانشگاه هاروارد» (1395) منتشر شده است، به شیوه‌ای متفاوت به دانشگاه و وظایف آن می‌نگرد. کتاب درباره دانشگاه هاروارد است اما بخش مهمی از آن درباره هر نظام دانشگاهی و بالاخص دانشگاه در ایران نیز صادق است.

 

ایده اصلی لوییس این است که دانشگاه‌ها نقش تربیتی خود را در قبال دانشجویان کارشناسی فراموش کرده‌اند. دانشگاه‌ها به دانشجویان کمک نمی‌کنند تا هدف‌های بزرگ‌تری برای زندگی‌شان تعریف کنند و هنگامی که کالج را ترک می‌کنند انسان‌های بهتری شده باشند. او می‌نویسد «وقتی سخنرانی‌های مدیران دانشگاهی را مطالعه می‌کنید ... به ندرت چیزی درباره قدرت شخصی، یکپارچگی شخصیتی، مهربانی، همکاری، و این‌که چطور جهان بهتری بسازیم پیدا می‌کنید.»

 

لوییس عبارتی از یورگه دومینگوئز را درباره آموزش ذکر می‌کند که بسیار تأمل‌برانگیز است: «آموزش لیبرال چیزی است که پس از فراموش کردن چیزهای اولیه‌ای که به شما آموخته بوده‌اند، هم‌چنان در ذهن شما باقی مانده است. با چنین معیاری، فارغ‌التحصیلان کالج‌های امروزی چه چیزی را با خود از دانشگاه یادگار می‌برند؟» و خودش درباره دانشگاه می‌گوید «... به جای آن‌که استخوان‌بندی اخلاقی دانشجویان را محکم کنیم آن‌ها را با آب‌نبات خوشحال و راضی می‌کنیم.»

 

لوییس علاوه بر این‌که نشان می‌دهد حتی هاروارد نیز فهمی سطحی و ضعیف از هدف آموزشی خود در دوره کارشناسی دارد، به مصائب رقابت علمی در بین اساتید برای کسب ارتقا و جایگاه شغلی بهتر نیز می‌پردازد. او نشان می‌دهد که رقابت برای نوشتن مقالات هر چه بیشتر استادان تازه‌کار را وادار می‌کند چیزهایی بنویسند که زودتر در مجلات پذیرفته می‌شوند و در نهایت نتیجه می‌گیرد اساتید در طی فرایندهای آکادمیک به کسانی تبدیل می‌شوند که به قلب و روح دانشجویان توجهی ندارند و صرفاً بر ذهن ایشان متمرکز می‌شوند. «هیچ فشار رقابتی‌ای بر اساتید اعمال نمی‌شود تا آن‌ها را وادار کند از دانشجویان انسان‌های بهتری بسازند.»

 

لوییس معتقد است هاروارد به دانشجویان درس می‌دهد اما آن‌ها را خردمند بار نمی‌آورد. دانشگاه دیگر دانشجویان را برای مسئولیت‌پذیری در برابر جامعه - جامعه‌ای که به آن‌ها اجازه و امکانات داده تا در بهترین دانشگاه تحصیل کنند – تربیت نمی‌کند. دانشگاه حتی دانشجویان را برای طرح سؤالات بنیادین در زندگی سیاسی و اجتماعی هم آماده نمی‌کند. دانشگاه تحت تأثیر نظام ارتقای اساتید، پولی‌شدن روابط، توسعه ورزش حرفه‌ای (در دانشگاه آمریکایی) مبتنی بر پول، و عواملی دیگر، دانشجویان را برای زندگی در جامعه آماده نمی‌کند.

 

آن‌چه لوییس می‌گوید درباره هاروارد – برترین دانشگاه دنیا – است که حداقل از نگاه اول، سهمی بزرگ در تخصص‌ها و تحقیقات در جهان دارد؛ ولی وظیفه تربیتی و اجتماعی‌اش را درست انجام نمی‌دهد. خوانندگان کتاب که خود تجربه دانشگاه ایرانی را – بالاخص در یک دهه گذشته داشته باشند – در تطبیق دادن بسیاری از ایده‌های کتاب «نگاه انتقادی به دانشگاه هاروارد» با شرایط دانشگاه ایرانی مشکلی نخواهند داشت. استاد و دانشجو با خواندن این کتاب با نگاه دیگری به وظیفه و مسئولیت دانشگاه آشنا خواهند شد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 6 / 1397 ساعت: 4:15 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

برای رسیدن به موفقیت، باید ۸ چیز را قربانی کنید. آیا آماده قربانی دادن هستید؟!

برای رسیدن به موفقیت، باید ۸ چیز را قربانی کنید. آیا آماده قربانی دادن هستید؟!

 

 

1-  زمان
کارهای زیادی وجود دارد که می توانید در یک روز انجام دهید؛ مسئله، در اختیار داشتن زمان کافی نیست، بلکه استفاده درست از آن است.

 

2-  ثبات
برای اینکه به رویاهایتان دست پیدا کنید، باید ثبات را قربانی کنید و یک زندگی غیرقابل پیش بینی را برگزینید.

 

3-  زندگی شخصی
اگر برای رسیدن به موفقیت مصمم هستید، باید تغییراتی در زندگی شخصی، دوستی ها و روابطتان ایجاد کنید.

 

4-  خواب
مهم نیست در طول روز چقدر کارایی دارید، گاهی اوقات به ساعت های آرام و ساکت شب احتیاج پیدا می کنید.

 

5-  سلامتی
متاسفانه، واقعیت این است که انسان های موفق سالم غذا نمیخورند، کمتر ورزش می کنند و حتی سلامتی روحی و ذهنی شان را به خطر می اندازند.

 

6-  آرامش
همه ما می دانیم که باید لحظه را غنیمت بشماریم اما این را هم می دانیم که باید برای آینده برنامه ریزی کنیم. انسان های موفق می دانند که مشغله ها تا ابد ادامه پیدا نخواهند کرد.

 

7-  سلامت عقل
تلاش برای رسیدن به اهداف بزرگ در زندگی هیچ وقت آسان نبوده است. این اهداف و آرزوها همیشه ما را امتحان می کنند و به چالش می کشند.

 

8-  آرزوهای آنی
چیزهای زیادی هستند که می خواهیم همین حالا انجام دهیم. اما باید بین آرزوهای آنی و نیازهایی که باعث پیشرفت ما می شود، یکی را انتخاب کنیم.

 

 آیا هنوز هم دوست داری فرد موفقی باشی!!؟
پس خودت را برای قربانی دادن آماده کن

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 6 / 1397 ساعت: 4:12 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

اگر افرادتان، تغییرات مورد نظرتان را نمی‌خواهند چه باید کرد؟

اگر افرادتان، تغییرات مورد نظرتان را نمی‌خواهند چه باید کرد؟

 

 

تغییر و تحول در درون سازمان و بین کارکنان به هر شکلی که باشد در ابتدا با مقاومت افراد مواجه می‌شود که درهم شکستن این مقاومت‌ها نیازمند هوشیاری زیادی است.
حال اگر شما هم جزو آن دسته از مدیرانی هستید که به‌شدت مشتاق تغییردادن سازمان و افراد تحت ‌مدیریت‌شان هستند اما بسیاری از افراد در برابر آن مقاومت می‌کنند و به دگرگون‌شدن خود و فرآیندها تن در نمی‌دهند، به راهکارهایی نیاز دارید که با استفاده از آنها بتوانید با کمترین چالش، سخت‌ترین مقاومت‌ها و سرسخت‌ترین کارمندان را درهم بشکنید.

 

 

در ادامه به هفت استراتژی و راهکار کلیدی برای شکستن مقاومت‌ها در برابر تغییر و تحول در درون سازمان‌ها اشاره شده است:

 

1-  علت عدم تمایل افراد برای تغییر را بشناسید:
هر مدیری باید به‌طور شفاف از کارکنانش بپرسد که چرا با تغییر کردن و تغییر دادن مخالفند. این کار به مدیران کمک می‌کند تا با از بین بردن عامل کندی کار یا عدم پیشرفت، فرآیند تغییر تسریع و تسهیل شود.

 

2-  در برابر کارکنان مقاومت‌کننده بیشتر شنونده باشید تا گوینده:
افراد شما وقتی ببینند که شما به شکلی محترمانه به دلایل مخالفت آنها گوش می‌کنید و در صورت امکان آنها را به‌کار خواهید بست تا حد زیادی از ادامه مقاومت در برابر آن دست برمی‌دارند. در این میان هدف اصلی دیگر عبارت است از شناسایی راه‌های پیشبرد فرآیند تغییر و تحریک کارکنان برای تغییر دادن خود و شرایط.

 

3-  درجه شدت مقاومت‌ها را شناسایی کنید:
تا شما ندانید شدت مقاومت در برابر تغییراتی که مدنظر شماست چقدر است، نخواهید توانست آن را به خوبی مدیریت کنید. این کار همچنین باعث می‌شود تا مدیر و رهبر سازمان درک درست‌تری در مورد خصوصیات و اقدامات کارکنان به‌دست آورد و در آینده خواستار تغییراتی در سازمان شود که با مقاومت کمتری روبه‌رو شوند.

 

4-  احساسات کارکنان‌تان را نیز مدنظر داشته باشید:
بی‌توجهی یا کم‌توجهی به احساسات و عواطف کارکنان می‌تواند به مقاومت آنها در برابر تغییر و تحول دامن بزند و سایر اقدامات شما در این زمینه را بی‌نتیجه سازد.

 

5- از همه کمک بخواهید:
شما به عنوان مدیر و رهبر سازمان باید همیشه به‌یاد داشته باشید که تغییر، فرآیند دستوری و از بالا به پایین نیست و به ابزارهایی نیاز دارد که هر کدام از اعضای سازمان می‌توانند از آنها برخوردار باشند و به مدیران در این زمینه کمک کنند.

 

6- گام‌های بعدی‌تان را تعیین کنید:
در بسیاری موارد کارکنان یک سازمان به این دلیل با ایجاد تغییر مخالفت می‌کنند که از آینده این تغییرات نامطمئن هستند. بنابراین لازم است که شما به عنوان مدیر و رهبر سازمان هم به مراحل بعدی کار توجه کافی داشته باشید و هم افرادتان را از تردید در مورد آینده نجات دهید و بدانید که آنها پس از مطمئن‌شدن از موفقیت‌آمیز بودن تغییرات از مقاومت در برابر آن دست برمی‌دارند.

 

7- آهسته و پیوسته حرکت کنید:
برای اینکه تغییر و تحول را به کارکنان خود بقبولانید باید صبور باشید و آهسته و پیوسته حرکت کنید و یقین داشته باشید که بخش عمده‌ای از افرادی که در ابتدا با تغییرات مورد نظر شما مخالف بوده‌اند، وقتی مصمم بودن شما را ببینند، دست از مقاومت کردن در برابر آن برمی‌دارند و در این مسیر با شما همراه می‌شوند.

 

منبع: مجله Strategic Management

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 28 / 5 / 1397 ساعت: 3:5 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا نظر مخالف در محیط کار مفید است؟

چرا نظر مخالف در محیط کار مفید است؟

 

 

داشتن اختلاف‌نظر بخش اجتناب‌ناپذیر، طبیعی و سالم ایجاد رابطه با دیگران است. هیچ محیط کاری که بدون تعارض و اختلاف‌نظر باشد وجود ندارد. شاید رویای کار کردن در یک مدینه‌فاضله صلح‌آمیز را داشته باشید اما این محیط برای سازمان مناسب نیست، همچنین برای خود شما و کارتان هم مناسب نیست. در واقع نظرات مخالف اگر خوب مدیریت شوند، نتایج مثبت بسیاری خواهند داشت. در اینجا به ذکر چند نمونه می‌پردازیم:

 

 

▪️نتایج کاری بهتر

وقتی شما و همکاران‌تان همدیگر را به چالش می‌کشید و همواره می‌پرسید آیا راه‌حل بهتری هم وجود دارد؟ این اختلاف‌های مبتکرانه می‌تواند به راه‌حل‌های جدید منجر شود.

 

▪️موقعیت‌های یادگیری و رشد

همان‌قدر که به چالش کشیده شدن ایده‌هایتان در شما احساس ناراحتی به‌وجود می‌آورد، به همان میزان برای شما موقعیت یادگیری فراهم است. با گوش دادن و دریافت بازخورد می‌توانید تجربه کسب کنید، با مسائل جدید روبه‌رو شوید و به عنوان یک مدیر تکامل یابید.

 

▪️بهبود روابط

وقتی در فضای تضاد با هم کار می‌کنید، با افراد و اطرافیان خود احساس نزدیکی بیشتری می‌کنید و درک بهتری از آنچه برای آنها است به‌دست می‌آورید و متوجه می‌شوید چه موضوعاتی برای آنها مهم است و ترجیح می‌دهند چگونه کار کنند.

 

▪️رضایت شغلی بالاتر

وقتی از مخالفت کردن سازنده درباره موضوعات در محیط کار ترس نداشته باشید، احتمالا برای رفتن به محل کار خوشحال‌تر هستید. از آنچه انجام می‌دهید راضی‌تر خواهید بود و از رابطه با همکاران لذت خواهید برد.

 

▪️یک محیط کاری فراگیرتر

اگر مایل هستید تنوع و فراگیر بودن در سازمانتان وجود داشته باشد، باید برای مخالفت کردن آماده باشید. هرچند گروه‌های همگن از لحاظ کارآیی مطمئن‌تر هستند، گروه‌های متنوع اغلب در انجام وظایف موفق‌تر عمل می‌کنند.

 

اگر شما شخصی هستید که از تضاد دوری می‌کند، احتمالا با خواندن این مقاله ناامید شده‌اید اما خوشبختانه این امکان وجود دارد که با به‌کارگیری تکنیک‌هایی در ارتباط با تضاد راحت‌تر باشید. در اینجا به ذکر چند نمونه‌ می‌پردازیم.

 

▪️احساس نیاز به دوست داشته شدن را کنار بگذارید

بیشتر افراد دوست دارند که مورد علاقه دیگران باشند. این یک امر طبیعی است. به جای آنکه سعی کنید محبوبیت خود را افزایش دهید، بر احترام تمرکز کنید (هم دادن و هم گرفتن آن). اگر خودتان راحت‌ باشید و به این نتیجه برسید که احترام مهم‌تر از دوست داشته شدن است، در این صورت برای تیم خود الگویی خواهید شد که مخالفت کردن اشکالی ندارد و فضای بازتری برای بیان ایده‌های آنها مطرح می‌شود.



▪️بر تصویر بزرگ تمرکز کنید

در مخالفت کردن اگر با آن به عنوان یک مساله شخصی روبه‌رو شوید، کار مشکلی است، اما تضاد‌ها در محیط کار اغلب با تفاوت‌ها روی اهداف و فرآیندها آغاز می‌شوند. به نیازهای کسب‌و‌کار فکر کنید.

 

▪️مخالفت کردن را با نامهربانی همسان فرض نکنید

 

اغلب افراد پذیرای شنیدن نظرات مخالف و متفاوت هستند اگر شما این نظرات را با فکر و با احترام ارائه کنید.

 

 

▪️یک الگو پیدا و از آنها تقلید کنید

خوشبختانه همیشه حداقل یک شخص در زندگی شما هست (مثلا یک همکار، فامیل یا دوست) که در رک بودن و صداقت در بیان اندیشه‌ها و نظراتش بدون حاشیه‌سازی سرآمد باشد. به آن شخص دقت کنید. ببینید چه می‌کند و بعد از او تقلید کنید.

از هر تاکتیکی که استفاده می‌کنید، ابتدا آن را در مقیاس کوچک امتحان کنید. در گفت‌وگوهایی که ریسک کمی دارند صریح و رک باشید و ببینید چگونه پیش می‌رود. خوشبختانه خواهید دید که بهتر از آنچه انتظار داشتید، پیش خواهد رفت و اگر این گونه نشد، می‌توانید از آن موقعیت یاد بگیرید و دوباره امتحان کنید. گاهی اوقات مخالفت کردن همان کاری است که طرف مقابل انتظار دارد شما انجام دهید. البته تا زمانی که این کار را با احترام و یکدلی انجام دهید.

 

منبع: hbr

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 28 / 5 / 1397 ساعت: 2:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

در زمان پریشان حالی در محیط کار چه باید کرد؟

در زمان پریشان حالی در محیط کار چه باید کرد؟

 

 

گاهی اوقات پیچیدگی‌های زیادی در زندگی انسان و دنیای پیرامون رخ می‌دهد، طوری که توان تمرکز از فرد سلب می‌شود. زمانی که پشت میزتان می‌نشینید و احساس پریشانی و حواس‌پرتی می‌کنید چه اقداماتی باید انجام دهید؟

 

ابتدا سعی کنید بفهمید دلیل حواس‌پرتی چیست، مثلا تلفنی که دائم زنگ می‌خورد یا پیام‌هایی که از توئیتر دریافت می‌شود.
برای غلبه بر این مشکل و بازیابی تمرکز قدم‌های زیر را بردارید.

 

 

1-  به خطرات چند وظیفه بودن واقف باشید

ابتدا به تاثیری که چند وظیفه بودن، مثلا پاسخ به تلفن و رسیدگی به پیام‌های توئیتر، بر مغز شما دارد واقف باشید. ما شبکه‌ای از ساختارهای مغزی داریم که با تمرکز فرد در ارتباط هستند. یک «شبکه حالت پیش‌فرض» وجود دارد که مسوول تجزیه و تحلیل گذشته، پیش‌بینی یا برنامه‌ریزی برای آینده و بازتاب اثر آن روی شخص و دیگران است. زمانی که لازم است فکر خود را متمرکز کنید وارد «شبکه مستقیم توجه» می‌شوید که به شما اجازه می‌دهد خاطرات را کنار بگذارید و روی کار تمرکز کنید.
پریشانی یا حواس‌پرتی، شما را مجددا به حالت پیش‌فرض بازمی‌گرداند و هزینه شناختی بازیابی تمرکز بسیار بالاست.

 

2-  پاسخ عاطفی خود را آزاد بگذارید، اما مسوول باقی بمانید

احساس درماندگی می‌تواند با عواطف گوناگونی همراه باشد (استیصال، خشم، هیجان) که می‌تواند اثر مخرب‌تری روی بهره‌وری فرد داشته باشد. بهتر است احساسات خود را شناسایی و نامگذاری کنید و بعد از خودتان درباره این احساسات سوال بپرسید. باید تایید کنید که چنین احساساتی وجود دارند. این احساسات مشروع و مهم هستند. اما نباید بر موج این احساسات سوار شد.

 

3-  توجه خود را جمع کنید

زمانی که خودتان را پریشان یافتید، مکث کرده و وضعیت را بررسی کنید، آگاه باشید که در چنین وضعیتی هستید. سپس نقطه کانونی توجه خود را عوض کنید و تمرکز خود را روی موضوعات آنی و جزئی قرار دهید مثلا تنفس کردنتان.
این به معنی تلاش برای نادیده گرفتن احساس پریشانی نیست: لازم نیست این احساس را سرکوب کنید. آن را یادداشت کنید، تایید کنید و آن را در گوشه‌ای از ذهن خود قرار دهید که بعدا درباره آن فکر کنید، یا با کسی در میان بگذارید یا زمانی که سر کار نیستید و وقت فکر کردن دارید به آن بپردازید.

 

4-  بر ارزش‌های خود تکیه کنید

زمانی که توجه خود را جمع کردید، می‌توانید انتخاب کنید که آن را در چه حوزه‌ای متمرکز کنید. تمرکز روی ارزش‌هایتان به شما احساس کنترل می‌دهد. اگر همکاری کردن از ارزش‌های اصلی شماست، روی آن متمرکز شوید. چگونه می‌توانید به افراد کمک کنید که احساس کنند بخشی از تیم هستند؟ و به این مساله فکر کنید که عدم تمرکز شما چه تاثیری بر احساساتتان دارد.

 

5-  مرزها را مشخص کنید

وقتی آگاهی بیشتری درباره علت پریشانی خود به‌دست آوردید، برای خود قانون بگذارید. اگر متوجه شدید زمانی که صبح‌ها اخبار را دنبال می‌کنید باعث می‌شود در محیط کار ناراحت و غیرمتمرکز باشید، در این‌صورت به خودتان بگویید که تا زمان ناهار به سراغ اخبار جهان نخواهید رفت. پس وقت بگذارید و به ذهن خود آموزش دهید که روی یک کار متمرکز باقی بماند.

 

6-  افرادی را که با آنها تعامل دارید، هوشمندانه انتخاب کنید

سرایت اجتماعی یک مساله واقعی است. اگر همکارانی دارید که همواره دچار حواس‌پرتی هستند، یا کسانی که همواره شما را از کار اصلی‌تان دور می‌کنند، سعی کنید وقت کمتری با آنها بگذرانید. لازم نیست بی‌ادب باشید؛ می‌توانید از عبارات ساده استفاده کنید، مثلا «می‌توانیم این گفت‌وگو را بعدا ادامه دهیم؟ باید این گزارش را تمام کنم و بعد می‌توانیم استراحت داشته باشیم».

 

7-  همکاران خود را حمایت و از آنها حمایت دریافت کنید

به‌جای آنکه از همکاران حواس‌پرت خود فاصله بگیرید، می‌توانید همدیگر را تشویق کنید که متمرکز باقی بمانید. با همکارانتان قرار بگذارید، زمانی را مشخص کنید که طی آن بدون مزاحمت برای یکدیگر یا بدون سر زدن به رسانه‌های اجتماعی یا سستی بتوانید کار کنید. وقتی به کسی می‌گویید که قصد دارید روش خود را تغییر دهید، احتمال اینکه این کار را واقعا انجام دهید، افزایش می‌یابد.

 

8-  از بدن خود مراقبت کنید

اگر خسته و پریشان هستید، نسبت به احساس درهم شکستگی آسیب‌پذیرتر خواهید بود. به اندازه کافی خوابیدن و ورزش کردن مهم است. استراحت کنید، ناهار سالم بخورید، موبایل خود را در وضعیت بی‌صدا قرار دهید. اگر به‌طور معمول ساعت ناهار خود را در فیس‌بوک می‌گذرانید، تلفن خود را کنار بگذارید و به‌جای آن برای پیاده‌روی بیرون بروید.

 

منبع: HBR

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 28 / 5 / 1397 ساعت: 2:52 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

میزان درصد افراد و پورسانت بازاریاب و فروش به نکات زیر وابسته است

میزان درصد افراد و پورسانت بازاریاب و فروش به نکات زیر وابسته است:

 

 

۱- قیمت کالا و خدمات:پورسانت بازاریاب

برخی از محصولات و خدمات قیمت بسیار بالایی دارند، مثل ماشین ها و یا آهن آلات. برای درصد پورسانت بازاریاب این نوع کالاها حتی ۱% هم درصد بسیار بالایی می باشد بنابراین در این موارد درصد پورسانت فروش و بازاریابی بازاریابان بسیار کم خواهد بود.

 

۲- دانش فروش محصولات:

بعضی از محصولات و یا خدمات نیاز به دانش خاصی دارد، مثلاً بازاریابان محصولات پزشکی باید دانش نحوه و موارد استفاده محصولاتی را که برای آن بازاریابی می کنند داشته باشند، طبعاً پورسانت بازاریاب و فروش این افراد باید میزان بالاتری داشته باشد.

 

۳- مسئولیت چک های پاس نشده

چنانچه مسئولیت پاس شدن و نشدن چک هایی که از مشتریان دریافت می شود با بازاریاب و یا ویزیتور باشد باید میزان پورسانت بازاریاب نیز بیشتر شود.

 

۴- بازاریاب و ویزیتور مستقر در شرکت و یا سیار

فروش بعضی محصولات به صورت تلفنی می باشد، اما در مقابل فروش بعضی از محصولات به صورت حضوری است و باید ویزیتور برای فروش به سراغ مشتریان برود، بنابراین پورسانت بازاریاب که به صورت حضوری کار می کند باید بیشتر باشد.

 

۵- زمان مورد نیاز برای برنامه ریزی بازاریابی و بازاریابی :

بعضی از محصولات و خدمات هستند که زمان مورد نیاز برای برنامه ریزی و آموزش بازاریابی و اجرای بازاریابی آنها بسیار زیاد است مثلا بعضی از محصولات در سال ۱ عدد از آنها فروخته می شود، بنابراین پورسانت بازاریاب در نظر گرفته شده برای بازاریابی و فروش این محصول باید به گونه ای باشد که خرج بازاریاب و ویزیتور را تامین نماید.

 

۶- هزینه های بازاریابی:

کار ویزیتوری و یا بازاریابی بسیار پرهزینه است، گاهی برای فروش و بازاریابی یک محصول نیاز است که بازاریاب به شهری سفر کند و یا به شرکت مشتریان برود. و در هر صورت بسته به اینکه هزینه های احتمالی را کدام یک از طرفین (بازاریاب و شرکت) متحمل گردد پورسانت بازاریاب و فروش متغییر خواهد بود.

 

۷- مدل فروش:

بعضی از بازاریابان به صورت نقد کار می کنند و برخی دیگر به صورت چک، بنابراین چنانچه بازاریابی شرکت را دچار چالش های چک و نقد و وصول آن نکند پورسانت بیشتری دریافت می کند.

 

۸- میان حق الزحمه ثابت:

بهترین شیوه تعیین حق الزحمه یک ویزیتور ترکیب حقوق ثابت به اضافه پورسانت بازاریاب است، چنانچه ویزیتوری حقوق ثابت بالایی دریافت می نماید پورسانت او کاهش می یابد.

 

۹- سابقه کاری ویزیتور بازاریابی :

چنانچه می خواهید ویزیتور یا بازاریاب با سابقه و تجربه کاری خوبی استخدام نمایی باید پورسانت بالایی را برای او در نظر بگیرید.

 

۱۰- شهرستانی که بازاریاب در آن ساکن است:

اگر بازاریاب و یا ویزیتوری در تهران زندگی می کند باید میزان پورسانت بیشتری برای او در نظر بگیرید زیرا هزینه زندگی در تهران به نسبت شهرستانها بسیار بالاتر است.

 

اما به صورت تقریبی یک فرمول برای محاسبه میزان پورسانت بازاریاب وجود دارد که به شرح زیر می باشد.

۱- به طور حدودی محاسبه نمایند که ویزیتور شما در سال و یا ماه چه میزان فروش دارد.

۲- از بازاریاب بپرسید میزان حق الزحمه ای که می خواهد چقدر است؟

۳- حق الزحمه ثابتی که برای او در نظر دارید به چه میزان می باشد؟

 

با استفاده از اطلاعات بالا می توانید خیلی ساده درصد پورسانت مناسب بازرایاب را بدست آورید. البته نکته ای که بسیار در زمینه فروش لازم و واجب می باشد این است که برای بازاریابان خود سقف فروش نگذارید.


/روزنامه کسب و کار

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 28 / 5 / 1397 ساعت: 2:23 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

دو قضاوت فوری آدمها درباره ما در اولین برخورد چیست؟

اعتماد یا توانمندی؟! کدام مهمتر است؟

دو قضاوت فوری آدمها درباره ما در اولین برخورد چیست؟

 

 

نتایج یک تحقیق ده ساله دانشگاه هاروارد نشان می دهد که مردم بلافاصله با دانستن پاسخ دو سوال زیر، درباره همدیگر قضاوت می کنند:

 

آیا می توانم به این فرد اعتماد کنم؟
آیا می توانم به توانمندی های این فرد احترام بگذارم؟

 

طبق این تحقیق؛ 80 تا 90 درصد تاثیر برخورد اول بر مبنای این دو فاکتور؛ یعنی اعتماد و توانمندی می باشد!

 

اصلاح یک پارادایم ذهنی
ما غالبا فکر می کنیم توانمندی؛ مهمترین فاکتور است و به همین دلیل در برخورد اول با آدمها سعی می کنیم آنرا به رخ دیگران بکشیم در حالی که نتایج تحقیقات فوق نشان می دهد اعتماد حرف اول را می زند!

 

به عبارت دیگر؛ برای اینکه توانمندی های ما از قبیل مدارک تحصیلی، گواهی نامه های حرفه ای، ارتباطات، سخنوری و...در نظر دیگران با اهمیت شود، ابتدا و مقدم بر آنها آدمها باید به ما اعتماد کنند و بدون اعتماد؛ قابلیت ها و توانمندی های ما یعنی تهدید و نقاط منفی و تلاش متقلبانه!

 

سالها لازمه تا اعتماد شکل بگیره، چند ثانیه تا از بین بره و بازسازی آن تا ابد طول میکشه!

چگونه در اولین برخورد اعتماد سازی کنیم؟

دکتر تراویس برادبری؛ نویسنده مشترک کتاب هوش هیجانی دو، پنج مورد را یادآوری می کند که در ذیل به آنها اشاره می شود:

 

 

1-  اجازه بدید فردی را که ملاقات می کنید اول صحبت کند!

اجازه بدید آن فرد هدایت گفتگو را بدست بگیرد و در این صورت شما می توانید با پرسیدن سوالات خوب و درست، این موضوع را تقویت کنید. بدست گرفتن بحث و گفتگو در ملاقات اول توسط شما؛ یعنی تلاش برای سیطره بر طرف مقابل که حرکتی ضد اعتماد است. انسانها خواهان دیده و فهمیده شدن هستند!

 

2-  از زبان بدن مثبت استفاده کنید!

اطمینان خاطر از مثبت بودن اشارات، عبارات و تن صدا؛ مردم را به سوی شما مثل مورچه به سوی شیرینی روانه می کند! بکار بردن تن صدای محبت آمیز، دست به سینه نبودن، حفظ تماس چشمی و به سمت مخاطب نشستن؛ در ارتباطات بسیار موثر است.

10 درصد از مناقشات به خاطر اختلاف نظرها و 90 درصد آنها به خاطر تن صدای اشتباه است!

 

3-  تلفن همراه خود را کنار بگذارید!

محال است که موفق به اعتماد سازی شوید و همزمان؛ نگاهتان به صفحه نمایشگر موبایل یا تبلت تان باشد! هیچ چیز مثل وسط گفتگو پیامک دادن و چت کردن، انسان ها را از ادامه گفتگو سرد نمی کند!

آخرش فهمیدم! آدما زندانی تلفن هاشون هستند! به همین خاطره که اسمشو گذاشتن تلفن های سلولی!

 

4-  برای گفتگوی کوتاه وقت بگذارید!

ممکن است این پیشنهاد مهم تلقی نشود اما تحقیقات نشان می دهد آغاز جلسات با پنج دقیقه گپ و گفتگوی مختصر و آزاد نتایج بهتری در پی دارد!

 

5-  برای شنوندگی فعال تمرین کنید!

شنوندگی فعال به معنای تمرکز روی شنیدن حرف های طرف مقابل است تا اینکه آدم بدون شنیدن حرف های او؛ برای گفتن حرف بعدی نقشه بکشد!

«بیشتر مردم با این نیت که طرف مقابلشان را درک کنند به حرف های او گوش نمی دهند، آنها به این نیت گوش می دهند که پاسخ بدهند!» استفان کاوی

 

نقشه کشیدن برای گفتن سخن بعدی بدون گوش دادن به حرف های طرف مقابل؛ نه تنها تمرکز شما را از گوینده سخن دور بلکه این پیام را به طرف القا می کند که حرف های من مهمتر از حرف های شما می باشد! وسط حرف یکی پریدن و سخن گفتن به معنای این است که: خیلی خوب! گرفتم منظورتو! بس کن! حرف نزن دیگه!

 

و سخن آخر اینکه اگرچه رعایت این موارد و فنون موجب اعتماد سازی در اولین برخورد می شود، اما پیش شرط رابطه طولانی مدت مفید و سودمند؛ داشتن نیت و ذهنیت درست است که بدون آن، تاثیر اعتماد ساخته شده و توانمندی ها؛ مقطعی و تاریخ انقضای آنها کوتاه مدت خواهد بود!

 

امیرعباس زینت بخش

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 28 / 5 / 1397 ساعت: 2:16 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

به خاطر دیگران، خود را زیر پا نگذارید.

به خاطر دیگران، خود را زیر پا نگذارید.

 

 

اساساً انسان در كبد(رنج) آفريده شده است. بدون رنج نمي‌توان به حق رسيد و احراز حقانيت كرد. امكان ندارد كه آدم به حق برسد، بدون اينكه رنج، يا درد ببرد. اگر چنين بود، همة آدمها هم حق را مي‌گرفتند و هم لذت را. اينكه آدم به خاطر حق بايد از لذت چشم‌پوشي كند، به خاطر آن است كه چنين وضعي وجود دارد كه آدم بايد رنجها و دردهايي را تحمل كند.

 

اگر كسي به خاطر ديگران خود را زيرپا بگذارد، در سني مثل سن من واقعاً به پوچي مي‌رسد. من اگر ببينم كه در زندگي گذشته‌ام هرچقدر دروغ گفته‌ام و نادرستي‌ كرده‌ام، براي آن بوده است كه بچه‌هايم فلان شوند و بعد در اين سني كه اكنون هستم، ببينم كه بچه‌هايم مستقل شده‌اند و در برابر من موضع مي‌گيرند، در آن صورت به اين حالت مي‌رسم كه يك عمر به خاطر آنها به هر پستي تن دادم، حال آنها در مقابل من ايستاده‌ايد. در آن صورت به پوچي صرف مي‌رسم.

 

هر كس يك وقت اين طور است. فقط بچه آدم اين طور نيست. گاهي شاگرد آدم در مقابل آدم مي‌ايستد و بر ضد آدم كتاب مي‌نويسد. اگر شما براي لبخند او و خوشايند او حقي را باطل كرده باشيد، مي‌گوييد ما تمام اين رطب و يابسها را گفتيم تا آن شاگرد را با خود داشته باشيم. حال كار او به جايي رسيده است كه بر كتاب من نقد مي‌نويسد.

 

همة امور زندگي آدم اين طور هستند و به آدم وفا نمي‌كنند، نه فقط شاگرد آدم، يا بچه آدم. همه چيز در زندگي اين طور هستند كه به آدم وفا نمي‌كنند. نه اينكه اين نقص اخلاقي آنها باشد، بلكه لازمة زندگي اين است. همه كه نمي‌توانند تا آخر با ما همراه بمانند. يك روزي راهشان از ما جدا مي‌شود. آن روزي كه راهشان از ما جدا مي‌شود، اگر ما به خاطر رضايت آنها و همراه داشتن آنها با خود حقي را باطل كرده باشيم و باطلي را حق كرده باشيم، آن روزي كه راهشان از ما جدا ‌شود، احساس خلاء مي‌كنيم و احساس مي‌كنيم كه هيچ چيز در مشت ما نيست.

 

تا وقتي كه طوطي زيباي سخنگوي خوبي در قفس داريم، هرچقدر شكر مصرف او كنيم، اشكالي ندارد، زيرا او در قفس ماست. اما چه موقع مي‌گوييم، حيف شد و تمام آن شكرها از دست ما رفت؟ وقتي كه طوطي پرواز كند و برود. به تعبير قرآن گمان مي‌كنيم كه آب درش است، اما حال مي‌بينيم كه آب هم درش نيست. اگر انسان در زندگي بدود، تلاش كند و به دنبال آبي كه گمان مي‌كند برود و به سرچشمه برسد، كارهاي و رنجهاي او معنادار مي‌شود. اما اگر بدود و بعد ببيند كه آب نبوده، بلكه سراب بوده است، كار او هباء منثورا مي‌شود و همه چيز او به پوچي مي‌رسد.

 

مصطفی ملکیان، درس گفتار پاسخ به یک سؤال ،دهه70

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 28 / 5 / 1397 ساعت: 2:13 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

زنگ خطرهای یک پیشنهاد شغلی بد کدامند؟

زنگ خطرهای یک پیشنهاد شغلی بد کدامند؟

 

 

۱. اگر حقوق پرداختی کمتر از رقمی بود که با کارفرما توافق کرده‌ای یا اگر میان شغل پیشنهادی و آنچه در عمل باید انجام دهی، تفاوت زیادی وجود داشت، پیشنهاد را رد کن.

 

۲. اگر به افرادی که طی فرآیند مصاحبه با آنها ملاقات کرده‌ای اعتماد نداری، پیشنهاد را رد کن.

 

۳. اگر در محیط کار احساس راحتی نمی‌کنی پیشنهاد را رد کن. اگر جو حاکم بر محیط سنگین باشد و همه ناراضی یا ناراحت به‌نظر برسند، این یعنی فرهنگ سازمان دچار مشکل است.

 

۴. اگر مستقیما یا تلویحا بگویند که به تو اعتماد ندارند پیشنهاد را رد کن. مثلا بخواهند که فیش حقوقی شغل سابقت را به آنها نشان دهی. چرا باید به کسانی که به تو اعتماد ندارند، اعتماد کنی؟

 

۵. اگر طی فرآیند استخدام با هرگونه بدرفتاری مواجه شدی، پیشنهاد را رد کن. وقتی کارفرما، به تو که قصد استخدامت را دارد احترام نمی‌گذارد، وقتی کارمند شرکت شوی، بیشتر به تو بی‌احترامی خواهد کرد.

 

۶. اگر به تو اجازه ندادند که با همکاران آینده‌ات دیدار کنی، محیط کار را ببینی یا یک کپی از دفترچه راهنمای کارکنان داشته باشی، پیشنهاد را رد کن. دفترچه راهنما شامل اطلاعاتی درباره فرهنگ سازمان، سیاست‌ها، شرایط کار، انتظارات کارفرما و... است.

 

۷. اگر هفته‌ها تو را بی‌خبر گذاشتند و یک روز، ناغافل با تو تماس گرفتند و پیشنهاد شغلی دادند، این یعنی برای تو احترام قائل نیستند وگرنه با تو در تماس می‌ماندند و تو را در تمامی مراحل همراهی می‌کردند.

 

۸. اگر احساس کردی که شغل پیشنهادی، یک شغل واقعی نیست و کارفرما به دنبال کسی است که برای مدت کوتاهی به او مشاوره دهد، پیشنهاد را رد کن. متاسفانه برخی از کارفرمایان برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها، به جای مشاور، یک کارمند تمام‌وقت استخدام می‌کنند، چراکه دستمزد مشاور به مراتب بیشتر است.

 

۹. اگر بارها با آنها مصاحبه کرده‌ای و نمی‌گویند که چند مصاحبه دیگر باقی‌مانده، پیشنهاد را رد کن. سازمان‌هایی که به‌درستی مدیریت می‌شوند، نهایتا ۴ بار با یک کاندیدا مصاحبه می‌کنند. برخی از کارفرمایان تنها به دنبال این هستند که از کارجو ایده بگیرند. اگر تعداد مصاحبه‌ها بیش از حد معمول باشد، این یک زنگ خطر است.

 

۱۰. اگر جلسه مصاحبه به درستی مدیریت نشود و مسوول مصاحبه بارها مرتکب اشتباه شود و حتی متوجه اشتباهاتش نشود، بهتر است پیشنهاد را رد کنی.

 

۱۱. اگر برای مصاحبه به سازمانی رفتی و آنها فراموش کرده بودند که با تو قرار دارند، این نشانه را جدی بگیر. بی‌نظمی یک زنگ خطر جدی است و یعنی در آن سازمان عدم هماهنگی وجود دارد.

 

گاهی به ندای درونت گوش کن. اگر نسبت به این فرصت شغلی احساس خوبی نداری، به احساست اعتماد کن. نگرشت را تغییر بده و استانداردهای خود را بالا ببر. هرکسی استحقاق تو را ندارد.


منبع: Forbes
/دنیای اقتصاد

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 28 / 5 / 1397 ساعت: 2:6 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

افشای 12 راز موفقیت استیو جابز

افشای 12 راز موفقیت استیو جابز 

 

 

گای کاوازاکی» 52‌ساله که در بخش سرمایه‌گذاری در «سلیکون ولی» اشتغال دارد و در نخستین سال‌های شکل‌گیری اپل در جهت موفقیت این شرکت کمک‌های شایانی کرده، درپی درگذشت استیوجابز روی پروفایل خود در «گوگل پلاس» فهرستی از نکات رازآمیزی را نوشته که می‌گوید آن‌ها را در طول کار با جابز آموخته است.

 

«کاوازاکی» که کار با استیو جابز را از 1983 آغاز کرد به مدت چهار سال همکاری نزدیکی با رئیس اپل داشت. اکنون وی این فهرست را تدوین کرده است تا هیچ یک از درس‌های جابز از بین نروند یا به دست فراموشی سپرده نشوند.

 



1-  کارشناسان هیچ‌چیز نمی‌دانند

روزنامه‌نگاران، تحلیلگران، مشاوران، بانکداران و راهبران نمی‌دانند چه بکنند، بنابراین تنها به شما مشاوره می‌دهند. آن‌ها به تو می‌گویند چه چیزی در محصول تو وجود دارد که خوب عمل نمی‌کند اما قادر نیستند محصولی بهتر را بسازند. آن‌ها می‌توانند به تو بگویند چگونه یک محصول را بفروشی اما خود قادر به فروش آن نیستند.

آن‌ها می‌توانند به تو توضیح دهند چگونه گروه‌های کاری بزرگ تشکیل‌دهی اما خودشان بدترین دفاتر را دارند. برای مثال، کارشناسان به ما می‌گویند 2نقص مهم «مکینتاش» در اواسط دهه 80 فقدان حمایت برای یک چاپگر چرخشی و نبود لوتوس3،2،1 بود؛ این تنها چیزی است که کارشناسان می‌توانند به ما بگویند.

 

2-  مشتریان نمی‌دانند چگونه چیزی را که می‌خواهند به تو بگویند.

نقطه تمرکز اپل، نیمکره راست مغز استیو بود که با نیمکره چپ حرف می‌زد. اگر از مشتریان بپرسی چه چیزی می‌خواهند، آن‌ها به تو می‌گویند: «بهترین، سریع‌ترین و ارزان‌ترین». اما این صدای یکنواخت تکراری بویی از یک تغییر انقلابی نبرده است.

مشتریان تنها می‌توانند آرزوهای خود را در قالب کلماتی بیان کنند که هنوز درحال استفاده از آن‌ها هستند؛ در دوره‌ای که در آن مکینتاش تولید می‌شد، همه می‌گفتند می‌خواهند رایانه‌ای با بهترین، سریع‌ترین و ارزان‌ترین سیستم عامل MS-DOS داشته باشند. بهترین چیز برای یک شروع، تولید محصولی است که تو می‌خواهی استفاده کنی؛ این چیزی است که استیو جابز و استیو وزنیاک انجام دادند.

 

3-  اهمیت جهش به جلو

تغییرات بزرگ زمانی رخ می‌دهند که تو جهشی فراتر از قدم‌های یکنواخت برداری. بهترین تولیدکنندگان چاپگرهای چرخشی در ابتدا شروع به تعریف ویژگی‌های جدیدی کردند که متفاوت بودند.

اپل یک جهش رو به جلو برداشت: چاپگرهای لیزری. به آن‌هایی فکر کنید که یخ جمع می‌کردند. به شرکت‌هایی فکر کنید که یخ را تولید می‌کردند و به آن‌هایی فکر کنید که یخچال‌ها را می‌سازند. آیا هنوز هم امروز کسی هست که در طول زمستان یخ جمع کند؟

 

4-  بیشترین، بزرگ‌ترین است و بیشترین چالش، کیفیت کار را بهتر می‌کند

من همیشه با این ترس کار می‌کردم که استیو بتواند به من بگوید من عالی نیستم یا کارم هیچ ارزشی ندارد. این ترس، چالش بزرگ من بود اما رقابت با IBM و مایکروسافت یک چالش عظیم بود. تغییر دادن دنیا یک چالش بزرگ بود. من و کارمندان اپل (قبل و بعد از من) کار خود را به بهترین شکل انجام داده‌ایم چون باید برای انجام این چالش‌های بزرگ حداکثر توان خود را صرف می‌کردیم.

 

5-  روی طراحی حساب کن

استیو با درخواست‌های عجیب خود درباره طراحی، افراد مختلفی را دیوانه می‌کرد: بعضی از قاب‌های سیاه به اندازه کافی سیاه نبودند. انسان‌های فناپذیر عادی فکر می‌کنند، رنگ سیاه سیاه است و خاکستری خاکستری اما استیو یک کمالگرا بود و حق داشت؛ بعضی افراد طراحی را در دل دارند، درحالی‌که بسیاری دیگر تنها به آن توجه می‌کنند.

 

6-  زمانی‌که از گرافیک‌های بزرگ و حروف درشت استفاده می‌کنی نمی‌توانی اشتباه کنی

نگاهی به اسلایدهای استیو فونت حروف در سایز 70، از نوعی است که یک نمایشگر یا گرافیک بزرگ دارند. حال به رونمایی‌هایی فکر کنید که دیگرانی که در بخش فن‌آوری مشغول به کار هستند، انجام می‌دهند.

آن‌ها از فونت با سایز هشت استفاده می‌کنند و عناصر گرافیکی در رونمایی‌های آن‌ها وجود ندارد. بسیاری از مردم می‌گویند استیو بزرگ‌ترین معرفی‌کننده برای محصولات جدید بود... اما هیچ شده از خود بپرسید چرا افراد بسیار کمی ‌هستند که از سبک وی تقلید می‌کنند؟

 

7-  تغییر ایده نشانه‌ای از هوش است

زمانی که اپل اولین «آی فن» را عرضه کرد، هیچ برنامه جانبی برای آن وجود نداشت.

برنامه‌های جانبی (app) را استیو به وجود آورد. آن‌ها ایده بدی بودند چون هرگز نمی‌دانستی با تلفن تو چه کار می‌توانند بکنند. در ابتدا تعریف برنامه‌های جانبی وب در داخل مرورگر «سافاری» تنها امکانی بود که می‌توانست تصور شود.

تا این‌که 6ماه بعد، استیو تصمیم گرفت برنامه‌های جانبی را به عنوان ابزارهای مناسبی به کار برد. اپل در مدت زمان کوتاهی راه‌های بسیاری را پیمود تا به شعار معروف خود برسد: «برای هر چیزی یک برنامه جانبی وجود دارد» (there’s an app for that).

 

8-  ارزش با قیمت فرق دارد

بیچاره هستید اگر فکر کنید همه‌چیز به قیمت وابسته است و باز هم بیچاره‌تر هستید اگر فکر کنید تنها می‌توان روی قیمت با دیگران رقابت کرد. قیمت تمام آن چیزی نیست که شما باید روی آن حساب کنید: آن‌چه باید روی آن حساب کرد، حداقل به اعتقاد تعداد کمی ‌از مردم، ارزش است.

ارزش است که باید در آماده‌سازی محصول خود به آن فکر کنید تا بتوانید لذت استفاده از بهترین دستگاه موجود را به مشتری بدهید. می‌توانیم بگوییم هیچ‌کس محصولات اپل را به خاطر قیمت پایین آن‌ها نمی‌خرد.

 


9-  نمایش‌های مدیر اجرایی

استیو جابز قادر بود 2 بار در سال و در دوره رونمایی‌هایش به میلیون‌ها نفر نشان دهد iPadها، iPodها، iPhoneها و Macها چگونه کار می‌کنند. چرا بسیاری از مدیران اجرایی (CEO)، معاونان یا سایر مدیران ارشد خود را روی صحنه مراسم رونمایی صدا می‌زنند؟ شاید برای این‌که نشان دهند در پس یک محصول، مجموعه‌ای پرقدرت قرار گرفته است یا شاید به این دلیل که مدیر اجرایی عمق کاری را که شرکتش انجام می‌دهد نمی‌داند یا نمی‌فهمد، ‌بنابراین نمی‌تواند آن را به خوبی توضیح دهد.

 

 10- شغل مستقیم مدیر اجرایی

شاید همیشه محصول مطلوب نبود اما همیشه به حدی چشمگیر بود که بتواند در تمام دنیا گسترده شود. در این مورد، استیو همیشه یک هدف داشت: «سلطه روی بازارهای موجود و ایجاد بازارهای جدید در سطح جهانی».

 

11-  بازاریابی

به مربعی فکر کنید که به چهار مربع کوچک‌تر تقسیم شده است. محور عمودی نشان می‌دهد محصول شما چقدر با محصول رقیب تفاوت دارد. محور افقی ارزش محصول شما را نشان می‌دهد. در سمت راست پایین: ارزش است اما تک نیست و به یک قیمت رقابتی نیاز دارد.

در سمت چپ بالا: تک است اما ارزش نیست، بنابراین شما در بازاری که وجود ندارد اولین هستید. در سمت چپ پایین: تک نیست و ارزش نیست، بنابراین شما یک ابله هستید.

در سمت راست بالا: تک است و ارزش است و این‌جاست که شما می‌توانید هم پول به دست آورید و هم تاریخ را بسازید. برای مثال، iPod تک بود و ارزش داشت چراکه تنها روش برای بارگذاری موسیقی قانونی بود و ارزان بنابراین به‌ آسانی از سوی بزرگ‌ترین تهیه‌کنندگان موسیقی حمایت شد.

 


12- برای این‌که بعضی چیزها را ببینی نیاز است که آن‌ها را باور کنی

زمانی‌که در تلاشی تا جهشی به جلو برداری، به دنبال راهی برای فرار از دست کارشناسان می‌گردی، در جست‌وجوی چالش‌های بزرگ هستی، وسواس طراحی داری و تمام توجه خود را روی ارزش واحد پروژه معطوف می‌کنی، باید مردم را متقاعد کنی تا کاری را که مشغول انجام آن هستی باور کنند.

مردم برای دیدن مکینتاش آن را باور کردند و به همین دلیل به واقعیت بدل شد. این اتفاق در مورد iPod، iPhone و iPad هم رخ داد. نقطه آغاز برای تغییر دنیا تغییر ایده‌هاست؛ این بزرگ‌ترین درسی بود که از استیو آموختم.

 

منبع:hamshahrimags.com

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 28 / 5 / 1397 ساعت: 1:58 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

گوگل شکست می خورد اما در هم شکسته نمی شود!

گوگل شکست می خورد اما در هم شکسته نمی شود!

 

 

همه ما فکر می کنیم که گوگل یک شرکت آرمانی است که مهره مار دارد. دست به هر کاري که مي زند غوغا می کند. کارهایش عالی، تصمیماتش عالی، پروژه هایش عالی و صد البته سودآوری اش هم عالی! اين روزها عادت داريم در هر حوزه اي اسم گوگل را ببينيم و موفقيت هاي روز افزون گوگل برايمان عادي شده است. اما واقعیت چیز دیگری است. برای اینکه دیدگاهمان اصلاح شود بهتر است هفت پروژه اي که گوگل شروع کرد و نگرفت! را مرور کنيم.

 

 

1. در شبکه اجتماعي گوگل زنده [google lively] کاربران براي خود يک آواتار مي ساختند تا بتوانند در محيط سه بعدي با ديگران ارتباط برقرار کنند. در اين محيط مجازي که معماري مختص خودش را داشت افراد مي توانستند با هم دوست شوند و حرف بزنند و به جاهايي که دوست دارند سر بزنند.

 

2. گوگل پاسخ [google answers] پروژه ديگري است که اين روزها رها شده است. اصولا در دنيايي که جواب هر سوالي را با يک جستجوي ساده در گوگل مي توان پيدا کرد مفهوم «پاسخ» با آن چيزي که قبلا بود عوض شده است. اگر چه «ياهو پاسخ» هنوز وجود دارد و به کارش ادامه مي دهد ولي اين به خاطر اين نيست که او دارد واقعا پاسخي را به سوالها ارايه مي کند بلکه به اين دليل است که پاسخهايش عجيب و غريب و سرگرم کننده هستند.

 

3. تبليغات چاپي و راديويي گوگل شکست خورد، از اينترنت پول دربياور نه از بيرون آن! جمله معروفي است که اين روزها شعار اغلب وب سايتها شده: از اينترنت پول در بياور. ولي چند سال قبل گوگل درست برعکس اين شعار حرکت کرد و تصميم گرفت از بيرون از اينترنت پول دربياورد. شايد تحت تاثير فشار روزافزون براي کسب درآمد بيشتر گوگل تصميم گرفت وارد صنعت تبليغات چاپي و راديويي شود.

 

4. داجبال [dodgeball] شکست خورد ايده پرداز قهر کرد و رفت. داجبال یک اپليکيشن برای شبکه اجتماعي بود که می خواست از گوشي هاي هوشمند استفاده کند تا افراد را به هم وصل کند و مثلا جاهايي که يک نفر مي رود يا رستوران خوبي را که پيدا مي کند با کساني که مي شناسد و در منطقه هستند به اشتراک بگذارد. خب چه بر سر اين ايده آمد؟ براي دو سال پروژه به خوبي پيش رفت تا اين که دنيس کراولي که ايده پرداز اوليه اين طرح بود در سال ۲۰۰۷ از گوگل بيرون آمد و شرکت فوراسکور را تاسيس کرد و اين شرکت که دقيقا همين خدمات را ارايه مي دهد الان بسيار محبوب است. مشکل اين طرح در زمان خودش اين بود که زيادي آينده نگر بود و سخت افزار لازم براي فراگير شدن آن که همان گوشي هاي هوشمند بودند خيلي طول کشيد تا غالب بازار شود.

 

5. جايکو شکست خورد توييتر قبلا اين ايده را پياده کرده بود. گوگل در سال ۲۰۰۷ يک سايت براي بلاگهاي بسيار کوچک راه انداخت که جايکو نام داشت ولي تا سال ۲۰۰۹ معلوم شد که اين توييتر است که فاتح دنياي پستهاي کوتاه و سريع است.

 

6. گوگل نوت بوک [google notebook ] شکست خورد. گوگل نوت بوک در سال ۲۰۰۹ از مجموعه پروژه هاي گوگل کنار گذاشته شد. قرار بود بستری باشد برای حفظ و نگهداری فایل ها و به اشتراک گذاری آن. اما مشتریان رقبا را انتخاب کردند.

 

7.گوگل ویدئو [google video ] شکست خـورد، مشکل با خريد يوتيوب حل شد! گوگل ويدئو تلاش کرد تا يوتيوب را در هم بشکند و شکست خورد و تنها دليلش اين بود که اين ابزار قبلا وجود داشت و نامش هم يوتيوب بود. بعد از آن البته گوگل يوتيوب را با قيمت ۱.۶۵ ميليون دلار خريد و قال قضيه را کند و آخر سر همه خوشحال و راضي بودند.

 

ساختن آینده نیازمند یادگیری است.
یادگیری نیازمند تجربه کردن است
تجربه کردن بخشی با پیروزی همراه است و بخشی اش هم شکست.
وارد هیچ پروژه ای نباید شد که اگر شکست خوردیم، کلیت شرکت زیر سوال برود. پروژه هایی باید انتخاب شوند که اگر نتیجه مطلوب نبود ما از زندگی ساقط نشویم و ورشکسته و درهم شکسته نشویم. همین مساله نیز در امر سرمایه گذاری بسیار مهم است. بسیار دیده ام که افراد خانه خود را می فروشند (تقریبا تمام دارایی خود را) و وارد یک بازار ناشناخته می شوند به این نمی گویند ریسک پذیری به این می گویند بی گدار به آب زدن. این شجاعت نیست نام دیگری دارد. هیچ گاه برای سنجش عمق یک رودخانه با هر دو پا وارد آن نشوید.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 28 / 5 / 1397 ساعت: 1:55 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

رنجی به نام معمولی بودن!

رنجی به نام معمولی بودن!

 

 

من یک فمینیست هستم/ شعر، کتاب و قهوه اصل ترک/ سفر، دورهمی های دوستانه و مکاشفه فردی/ نوشتن، ورزش و کافه/ طراحی داخلی، عکاسی و گاهی هم شعر/ می‌نویسم پس هستم/ عکاسی، طبیعت، طراحی/ مجسمه‌سازی، طراحی جواهر، عکاسی/ خیره به جهان می‌نگرم/
این‌ها ویژگی‌هایی است که برخی از کاربران شبکه‌های اجتماعی در توصیف خود آورده‌اند. هدف این نوشته، نه تحقیر، بلکه تحلیل این موضوع است.

 

زیمل، جامعه‌شناس آلمانی، یکی از ویژگی‌های زندگی در شهرهای بزرگ را فشار بر فرد برای رفتار عقلانی و حسابگرانه می‌دانست. درواقع شرایط زندگی در شهرهای بزرگ به‌گونه‌ای است که افراد چاره‌ای جز رفتار عقلانی ندارند. فرد به‌جای آنکه با قلب به جهان اطراف اش نگاه کند با سر (مغز) نگاه می‌کند. کیفیت در روابط اجتماعی تبدیل به کمیت می‌شود و این جریانِ آبی است که همه را همراه خود می‌برد. به همین دلیل یکی از کارکردهای شهرهای بزرگ «یکسان‌سازی» است. ساکنان شهرها عمدتاً شبیه یکدیگرند. کمتر عاطفی و بیشتر حسابگرند. دیسیپلین (نظم و آداب) در همه‌جا حرف نخست را می‌زند.

 

البته زیمل معتقد بود که افراد معمولاً در مقابل «قدرت یکسان‌ساز» شهرِ مدرن مقاومت می‌کنند. آن‌ها نمی‌گذارند تا «فردیتشان» زیر چرخ‌دنده‌های «یکسان‌ساز» شهر نابود شود. به همین دلیل زیمل به بررسی «مد» در شهر پرداخت. او مد را یکی از شکل‌های مقاومت افراد در برابر قدرت یکسان‌ساز شهر می‌دانست. فرد با مد سعی می‌کند تا وجود متفاوت خود را در دل این شهر بزرگ حفظ کند. ظهور آدم‌های عجیب‌وغریب Peculiar persons یا خاص special persons در شهرهای بزرگ را می‌توان از این زاویه دید. خلاصه آنکه، تلاشِ شهر؛ یکسانی و در مقابل تلاشِ فرد، یکتایی است و این چالش مدام ادامه می‌یابد.

 

برخی از متفکران، این ایده زیمل را ادامه دادند. ازنظر آنان، در جهان مدرن، رنجی به نام «معمولی بودن» وجود دارد. افراد اصرار دارند تا بگویند که من شبیه آن دیگرانِ انبوه نیستم. من مانند مردم نیستم. من مانند مادر یا پدر سنتی‌ام نیستم. من چیزی دارم که مرا از دیگران متمایز می‌کند. شاید به همین دلیل است که افراد بسیاری خودشان را به آب‌وآتش می‌زنند و حتی خارج از ساعات اداری یا کاری‌شان، برای خودشان سرگرمی یا تفننی دست‌وپا می‌کنند. به کلاسی می‌روند و به‌عمد خود را در معرض هنری قرار می‌دهند چراکه باید چیزی یا بهانه‌ای برای عرضه یافت و از رنج معمولی بودن کاست. شبکه‌های اجتماعی این رنج را پررنگ‌تر کرده‌اند. افراد باید در معرفی خودشان چیزی بنویسند. «فردیت» باید در صفحات شخصی برجسته باشد. من، خودم هستم و شخصیت متمایز خودم را دارم.

 

در جهان پیشرفته، کمپانی‌ها این رنج را به‌خوبی شناسایی کرده و تلاش کرده‌اند تا برای آن کسب‌وکاری فراهم کنند. در این کشورها «صنعت توجه» attention industry شکل گرفت و «تولید محتوا» برای صفحات شخصی افراد یکی از مشاغل پردرآمد شده است. ما کاری می‌کنیم که شما دیده شوید. ما کاری می‌کنیم که شما چیزی برای عرضه داشته باشید. ما برایتان تولید محتوا می‌کنیم. ما می‌گردیم و در شما چیزی برای عرضه و کسب توجه پیدا می‌کنیم.

 

به نظر می‌رسد که در ایران امروز، رنجی به نام معمولی بودن غلیظ‌تر از جهان پیشرفته است. در جهان پیشرفته زندگی در دل شهرهای بزرگ، وجود سازمان‌های عظیم بوروکراتیک و اجرای بندبند مقررات و نظم، به شکلی تهدیدکننده فردیت فردند و یکسان‌سازی یکی از پیامدهای احتمالی آن‌هاست و به همین دلیل درصحنه اجتماعی تلاش پررنگی برای احیاء و حفظ «فردیت» به چشم می‌خورد. ظهور سلیقه‌های مختلف و متفاوت در همه عرصه‌های زندگی نظیر افکار، جهان‌بینی‌ها، لباس، غذا، چیدمان خانه و غیره پاسخی به همان فشار یکسان‌سازی و تلاشی برای یکتایی و کاستن از رنجی به نام معمولی بودن است.

 

در ایران، علاوه بر همه این‌ها، نهادهای رسمی هم از منظری ایدئولوژیک تمام تلاش خود را برای «یکسان‌سازی» اعمال می‌نمایند. درواقع در ایران فرد، هم با الزامات زندگی مدرن مواجه است که منظم، قانونمند و عقلانی بودن را از او طلب می‌کند و هم با نهادهای ایدئولوژیکی مواجه است که قصد دارند درنهایت انسانی ایدئولوژیک طبق خواسته خودشان تولید کنند. در این شرایط، فردیت از دو جهت مورد تهدید واقع‌شده است و به همین دلیل، تلاش برای یکتایی، در مقابل فشار برای یکسانی، در ایران غلیظ‌تر می‌شود. در جهان، کاربران شبکه‌های اجتماعی می‌گویند که من آدم متفاوتی هستم، ولی در ایران این کاربران، هم می‌گویند که من آدم متفاوتی هستم و هم اصرار دارند بگویند که من آنی نیستم که سیستم ایدئولوژیک تلاش می‌کند بسازد.

 

نوشته فردین علیخواه| جامعه‌شناس

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 28 / 5 / 1397 ساعت: 1:52 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

قانون 5 ساعته که شما را به موفقیت و پیشرفت شخصی می رساند!

قانون 5 ساعته که شما را به موفقیت و پیشرفت شخصی می رساند!

 

 

بعضی افراد شب و روز کار می کنند، اما هیچ موفقیتی نصیبشان نمی شود. نه وضعیت مالی‌شان بهتر می شود و نه به دانششان افزوده می شود؛ اما چطور می توانیم فردی موفق باشیم و به بیشترین بهره وری دست یابیم؟

 

گاهی به گوش مان می رسد فلانی در شغل خود ترفیع گرفته یا خودرو و خانه‌ای گران قیمت خریده است؛ از خودمان می‌پرسیم چرا ما هیچ پیشرفتی نداریم و تغییری در زندگی‌مان حاصل نمی شود؟

 

اگر شما هم چنین زندگی‌ای دارید، لازم است برنامه ریزی و قوانین زندگی‌تان را تغییر دهید. خیلی از افراد موفق دنیا از یک قانون 5 ساعته استفاده می کنند که زندگی آن‌ها را به پیشرفت رسانده است؛ از جمله این افراد موفق می توان به بیل گیتس، اپرا وینفری و مارک زاکربرگ اشاره کرد.

 

برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی و دستیابی به موفقیت و پیشرفت، همواره در حال یادگیری باشید. حتی وقتی که سرتان شلوغ است و کارهای روزانه‌تان را به سختی انجام می دهید، باز هم یادگیری را رها نکنید. بهتر است 5 ساعت در هفته را به یادگیری اختصاص دهید. پس در 5 روز کاری، روزی یک ساعت به یادگیری بپردازید. یادگیری باعث جوان شدن مغز می شود و با این کار به پیشرفت بیشتری خواهید رسید. 5 گام زیر را برای یادگیری بپیمایید:

 

 

1-  مطالعه کنید

تمام افراد موفق به مطالعه کردن عادت دارند. با مطالعه می توانید به معلومات خود بیافزایید. پس هر هفته برای خود برنامه ریزی مطالعاتی داشته باشید. برنامه بریزید و هر روز چند صفحه یا یک البته می توانید در هنگام ترافیک و در مسیر رسیدن به سرکار به کتاب‌های صوتی گوش دهید. بیل گیتس یک کتاب خوان حرفه‌ای است که هر ساله بیش از 50 جلد کتاب می خواند و مطالعه را عامل اصلی پیشرفت خود تلقی می کند.

 

2-  انعکاس آموخته‌ها و استفاده از آن

انعکاس چیزی که آموخته‌اید از اصلی‌ترین بخش یادگیری است. اگر فقط بخواهید حجم زیادی از اطلاعات را بدون هدف در ذهن خود نگه دارید، به هیچ دستاوردی نمی رسید و فقط از یادگیری مهارت‌های جدید باز می مانید. پس از اطلاعات خود استفاده کنید و آن‌ها را با دیگران به اشتراک گذارید.

 

3-  آزمون و خطا

خیلی از محصولات و دستاوردها، نتیجه‌ آزمون و خطا هستند. آزمون‌هایی که در طی آن ایده‌های جدید و ناب به دست می‌آید. البته این تنها مختص دانشمندان و مخترعان نیست، بلکه هر ایده‌ جدیدی سبب رشد و شکوفایی می شود. اگر خانه دار هستید در آشپزخانه غذاهای جدید بپزید و در آشپزی به ایده‌های نو برسید. در محل کار روش‌های جدیدی را برای انجام کارهای خود امتحان کنید و از این طریق به زندگی‌تان شادابی و نشاط دهید.

 

4-  کار کردن با یادگیری متفاوت است

باید بدانید کار کردن با یادگیری فرق دارد. ممکن است هفته‌ای 40 ساعت کار کنید و به این احساس برسید که در مسیر پیشرفت و موفقیت قرار دارید. خیلی خوب است که با انگیزه کار کنید اما حتماً می دانید فشار کاری فرصت رشد و یادگیری را از شما می گیرد. براساس قانون 5 ساعته، زمانی جداگانه را به یادگیری اختصاص دهید. برای آموختن مهارتی جدید اقدام کنید تا با ایجاد تنوع ذهنی، یادگیری مؤثرتری نیز داشته باشید.

 

5-  روی پیشرفت تمرکز کنید نه بهره‌وری

خیلی از افراد تصور می کنند وقتی بهره‌وری بیشتری داشته باشند موفق‌ترند؛ اما بهره‌وری یکی از کلیدهای اصلی موفقیت است و با یادگیری متفاوت است. شاید کارهای روزانه‌تان را به خوبی انجام دهید و در شغل خود موفق باشید، اما باید برنامه‌ای جداگانه برای پیشرفت شخصی و یادگیری در نظر بگیرید.

 

در پایان، 5 ساعت در هر هفته را به یادگیری اختصاص دهید. در این زمان کتاب‌های مفید بخوانید، مستند تماشا کنید و مهارت‌های جدید را به دست آورید. یادگیری کوتاه مدت شما را به موفقیت‌های قابل توجهی می رساند. از زندگی و مسیر افراد موفق الگو بگیرید و مطمئن باشید به پیشرفت خوبی خواهید رسید.

 

منبع: Lifehack

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 5 / 1397 ساعت: 3:11 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پیرشده‌اید آقایان چرچیل!

پیرشده‌اید آقایان چرچیل!

 

 

فوتبالیست‌های مشهور که همیشه بر جلد روزنامه‌های هستند، بعد از دوران بازی دچار افسردگی می‌شوند. آنان از دیده نشدن، از نبودن در اخبار، از فراموشی می‌ترسند. برخی که نمی‌توانند با این وضعیت کنار بیایند، تا تخریب کامل تصویر خود پیش می‌روند!

 

این همان چیزی است که در کمین سیاستمداران هم می‌نشیند!

چرچیل تا ۸۰ سالگی‌اش نخست‌وزیر ماند. در زمانی که حتی به سختی راه می‌رفت، به سختی می‌نشست، حاضر به استعفا نبود و آنقدر بزرگ بود که انگلیسی‌های محافظه‌کار ترجیح می‌دادند از مقابله با او کنار بکشند. در واقعیت اما چرچیل پیر شده بود.

 

 

چرچیل بزرگ
چرچیل نخست‌وزیری بود که نظام سلطنت را در سایه‌ی خودش برده بود. او بی‌رقیب‌ترین سیاستمدار جهان بود و باقی ماند. چرچیل در هر ۴ رویداد بزرگ قرن ۲۰م انگلیس نقشی فراتر از سیاستمدار ایفا کرد، تا لقب «پدر ملت» را دریافت کند:

 

 

1- جنگ جهانی اول: او تصمیماتی گرفت که در سرنوشت جنگ و انگلستان تاثیرگذار بود. زمانی که وزیر جوان دریانوردی (از ۳۶ سالگی) کابینه بریتانیا بود؛ خود را در قامت نخست‌وزیر می‌دید. او در ۴۰ سالگی و از همان اولین روزهای جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ فراتر از یک وزیر بود.

 

2- جنگ جهانی دوم: او سخت‌ترین تصمیمات را برای انگلستان گرفت؛ در حالی که همه متفق بودند تا با هیتلر قرارداد صلح امضا کنند، تصمیم به جنگ گرفت. در نهایت او بود که هم انگلستان و هم اروپا را نجات داد.

 

3- کناره‌گیری شاه: ادوارد ۸م بخاطر ازدواج با معشوقه‌اش در روزهای سخت انگلیس از سلطنت کنار رفت؛ و چرچیل کسی بود که این تغییر را با کمترین هزینه مدیریت کرد، تا سلطنت به جرج ۶م برسد.

 

4- تغییر سلطنت: پس از مرگ جرج ۶م تا تحویل سلطنت به دختر جوان ۲۶ ساله‌ای که در زمان تولدش در انتهای لیست کاندیداهای سلطنت قرار داشت، باز هم نقش آفرید. ملکه الیزابت بنا به اتفاقات عجیبی که در کمتر از ۱۰ سال برای انگلستان روی داد، باید سلطنتی را که برایش آموزش ندیده بود تحویل می‌گرفت.

 

 

چرچیل اما کم کم تبدیل به نماد گذشته شده بود او جوان‌ترهای جنگ نادیده را دوست نداشت، ایده‌های جدید را برنمی‌تابید.

 

چرچیل بداخلاق، پیر و بزرگ را چه کسی توانست به استعفا بکشاند؟‌

 

تولد ۸۰ سالگی
برای تولد ۸۰ سالگی چرچیل، نمایندگان مجالس اعیان و عوام تصمیم به برگزاری یک جشن ملی می‌گیرند و این تولد از تلویزیون هم قرار است مستقیم پخش شود. اما هدیه‌ی تولد آقای چرچیل چیست؟ نقاشی پرتره‌اش.

 

این نقاشی پرتره سفارش داده می‌شود به نقاش معروف «گراهام ساترلند» هنرمند نوگرای انگلیسی آن زمان.

 

ساترلند به مانند هر هنرمندی در پس نقاشی چهره، به دنبال حقیقت است. چرچیل را در چندین نوبت می‌بیند و در موردش تحقیق می‌کند. چرچیل اما خودش نقاش است و برای همین به ساترلند یادآوری می‌کند که «او نقاش چهره‌ی چرچیل نیست، او باید تصویرگر چهره‌ی جایگاه چرچیل باشد».

 

هنر آیینه‌ای است برای دیدن خودمان. آیینه‌ای که اگر مدام به آن نگاه نکنیم، زشت خواهیم شد. ساترلند صریح‌تر از آن است که چرچیل بزک‌شده را بکشد؛ او همان آیینه‌ای را می‌سازد که چهره‌ی واقعی چرچیل را نشان می‌دهد.

 

روز تولد در محل مجلس از نقاشی رونمایی می‌شود و چرچیل برآشفته می‌شود از دیدن خویش در آن آیینه. او درصدد بازپس فرستادن نقاشی است؛ اما ساترلند هنرمندی نیست که بشود به سادگی از آن گذشت و بازاندیشی در آنچه هست، می‌افتد به جان چرچیل!

 

ساترلند به دیدن چرچیل می‌رود. او به صراحت به چرچیل می‌گوید که هم او را دوست دارد و هم او را قابل ستایش می‌داند؛ اما «پیر شده‌ای آقای چرچیل!»


ساترلند هنر را آیینه‌ای می‌داند که باید به چرچیل یادآوری کند که به جنگ سن و سال نمی‌تواند برود.

 

نقاشی به دستور همسر چرچیل به آتش کشیده می‌شود. اما آتش آن تصویر که به جان چرچیل بزرگ افتاد تا او استعفای خود را اعلام کند! چرچیل از دیدن خویش در آیینه‌ی هنر به واقعیت پی‌برد؛ او برای حفظ احترام خودش و کشورش باید کنار بکشد!

 

امروزه نقاشی ساترلند شاهکاری از دست رفته است؛ شاهکاری که توانست غایت هر هنری باشد؛ هر هنری که برای بیان صریح حقیقت در پس بزک‌شدن‌ها و بازی‌کردن‌ها، تنها امید آدمی است.

 

همین نقاشی بود که انگلستان آن روز را از اشتباهات مردان بزرگش رهانید. ساترلند صریح گفت: شما به جنگ سن و سال‌تان رفته‌اید! شما به نبرد با طبیعت آدمی برخاسته‌اید!

 

فرد پیر ناخودآگاه دل‌بسته‌ی افکار کهنه است! این طبیعت آدمی است و نمی‌شود با طبیعت چنین به جنگ برخاست.

 

چرچیل آن زمان هم چرت‌های ملوکانه‌اش در جلسات زبانزد شده بود؛ و چقدر سیاست ما این روزها به هنری نیاز دارد که به آن‌ها در زمان بیداریشان یادآوری کند: کمی پیرشده‌اید آقایان چرچیل!

 

امیر ناظمی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 5 / 1397 ساعت: 3:7 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۱۰ مهارت گفتگو که همه ما باید یاد بگیریم

۱۰ مهارت گفتگو که همه ما باید یاد بگیریم

 

 

ارتباط کلامی شما با دیگران نقش مهمی در به‌وجود آوردن برند شخصی‌تان دارد. این ارتباط بر زندگی شخصی و حرفه‌ای شما تأثیر بسزایی دارد. هرکدام از این مهارت‌ها هم در زندگی شخصی و هم در زندگی حرفه‌ای ما اهمیت دارند. با بهبود بخشیدن مهارت‌های گفتگو می‌توانید به‌سرعت با دیگران ارتباط مؤثر برقرار کنید، روی آنها تأثیر بگذارید و نزد دیگران دوست‌داشتنی تر و مقبول‌تر و قابل احترام باشید.

 

«دن شوبل»، متخصص برندینگ شخصی، می‌گوید: «وقتی افراد مهارت‌های مشابه دارند و برای به‌دست آوردن موقعیت‌های مشابه رقابت می‌کنند، آنچه آنها را متمایز می‌کند مهارت‌های گفتگو است. طوری‌ که خود را نشان می‌دهید، ارتباط‌تان با دیگران هنگام مصاحبه یا حین کار، می‌تواند برند شخصی شما را بسازد یا تخریب کند.
امروزه بیشتر افراد به این نتیجه رسیده‌اند که نکات کوچک، مخصوصا در محیط رقابتی امروز اهمیت بیشتری دارند».

 

شوبل سپس به تحقیقات جدیدی اشاره می‌کند که «کلی سرویس» (Kelly Services) روی ۱۳۴۰۰۰ نفر انجام داده است. طبق این تحقیق، ویژگی‌‌ای که اکثر افراد برای به‌وجود آوردن برند شخصی خود از همه مهم‌تر می‌دانند مهارت‌های گفتگوست.

این باعث شد از خودم بپرسم «بهترین مهارت‌های گفتگو که می‌توانند به افراد کمک کنند بر رقبای خود پیروز شوند کدام‌ها هستند»؟

 

 

در ادامه با ۱۰ مورد بسیار مهم برای تقویت مهارت‌های گفتگو آشنا می‌شویم.

1-  رفتار دوستانه‌ داشته باشید

ما ناخودآگاه جذب افرادی می‌شویم که رفتار دوستانه‌تری دارند چون این افراد احساس بهتری در ما ایجاد می‌کنند و خوشحالی بیشتری به زندگی ما می‌آورند.

 

2-  قبل از صحبت کردن فکر کنید

یکی از ضرب‌المثل‌های مورد علاقه من این است: «اگر حرف نقره باشد سکوت طلاست». بارها دیده‌ام افراد بدون اینکه ‌ذره‌ای فکر کنند هرچه را به ذهن‌شان می‌رسد، می‌گویند و با حرف‌های نسنجیده‌شان احترام دیگران را از دست می‌دهند.

 

3-  روشن حرف بزنید

افرادی که در ارتباطات کلامی خود روشن نیستند و فقط به مسائل اشاره می‌کنند و منظورشان را دقیق بیان نمی‌کنند کمتر مورد احترام سایرین قرار می‌گیرند. وقتی می‌خواهید چیزی بگویید از خودتان بپرسید روشن‌ترین روشی که می‌توانم منظورم را بیان کنم کدام است؟

 

4-  پرحرفی نکنید

اغلب افراد دوست ندارند با کسی همراه باشند که تمام مدت حرف می‌زند و به دیگران اجازه‌ صحبت کردن نمی‌دهد.

 

5-  خودتان باشید

امروزه بیشتر از هر زمان دیگری مردم از کسانی که نقش بازی می‌کنند تا حرف‌شان را به کرسی بنشانند بیزارند. ما جذب کسانی می‌شویم که روشن و شفاف و از صمیم قلب‌ حرف می‌زنند.

 

6-  فروتن باشید

فروتنی یکی از جذاب‌ترین ویژگی‌های فردی است و باعث جلب احترام دیگران می‌شود. افرادی که با فروتنی و احترام صحبت می‌کنند همیشه جایگاه والاتری نسبت به دیگران دارند.

 

7- با اعتماد به نفس حرف بزنید

اعتماد به نفس یعنی اطمینانی که در نتیجه‌ درک توانایی‌هایتان به‌دست می‌آورید. در عین حال فروتنی یعنی عقیده‌ متواضعانه‌ای در مورد اهمیت خودتان داشته باشید. با اعتماد به نفس صحبت کردن در نتیجه‌ انتخاب کلمات مناسب، تُن صدا، ارتباط چشمی و زبان بدن حاصل می‌شود.

 

8-  روی زبان بدن خود تمرکز کنید

زبان بدن ابزار قدرتمندی است که استفاده‌ درست از آن باعث ایجاد احترام و علاقه می‌شود و منظور واقعی‌تان را به فرد مقابل می‌رساند.

 

9-  خلاصه حرف بزنید

از قبل برنامه‌ریزی کنید و یک‌راست بروید سر اصل مطلب! مخاطب شما وقتی برای تلف کردن ندارد. مدام از خودتان بپرسید «چطور می‌توانم مختصر و مفید و با کمترین کلمات ممکن حرفم را بزنم و در عین حال احترام شنونده را رعایت کنم».

 

 هنر گوش‌ دادن را بیاموزید

در مهارت گفتگو به‌دقت گوش دادن مهم‌تر از حرف زدن است. باید واقعا به موضوع گفتگو علاقمند باشید، سؤالات مناسب بپرسید،‌ به معنای واقعی پیغام توجه کنید و حرف گوینده را قطع نکنید.

 

و در نهایت، مردم به‌طور طبیعی جذب کسانی می‌شوند که شبیه خودشان هستند؛ برای همین است که معمولا دوستان سلایق مشابهی دارند. می‌توانید از این قانون به نفع خود استفاده و رفتار و صدای افراد را تقلید کنید. مثلا اگر آنها آرام صحبت می‌کنند شما هم آرام صحبت کنید یا اگر با هیجان صحبت می‌کنند، شما هم پرانرژی باشید. هرچه بیشتر مانند آنها صحبت کنید، بیشتر شما را دوست خواهند‌ داشت.

 

منبع: littlethingsmatter

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 5 / 1397 ساعت: 3:2 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

کند ذهن باشیم!

کند ذهن باشیم!

 

 

در مؤسسۀ فناوری کالیفرنیا (کال‌تک) آزمایشی ترتیب داده شد با موضوع انتخاب بین خوراکی‌های مختلف مثل چیپس یا کلوچه. در هر تصمیم‌گیری، دو خوراکی در دو طرف یک نمایش‌گر کامپیوتر نشان داده می‌شد و حرکات چشم آزمایش شوندگان ضبط می‌شد. تصمیم‌ها ظرف چند ثانیه گرفته می‌شدند. اما حرکات چشم آزمایش شوندگان به دقت زیر نظر گرفته می شد. نتيجه جالب بود: وقتی تصمیم گیری دشوار می شد یعنی زمانی که دو خوراکی به یک اندازه جذاب بودند، چشم‌ها بیش از زمانی که تصمیم ها ساده بود، بین دو گزینه جابجا می‌شدند. پژوهشگران این رفت و برگشت چشم ها را نشانه تلاش مغز برای «انباشت شواهد» یا همان جمع آوری اطلاعات و داده ها در شرایط تردید می دانند. ظاهرا این مساله محدود به انسان ها هم نیست.

 

استاد روان‌شناسی دانشگاهی در نیویورک، در یک آزمایش پیشتاز یک دلفین به نام ناتوا را آموزش داد که بسته به زیر یا بم بودن یک صدا، یکی از دو اهرم را فشار بدهد. پس از آنکه ناتوا توانست از پس این تکلیف بربیاید، او تُن‌های مبهم را برای دلفین پخش کرد. ناتوا بین دو اهرم مردد می‌ماند، اول به طرف یکی و بعد به طرف دیگری شنا می‌کرد، انگار که مطمئن نبود کدام‌یک را فشار بدهد. یک دیدگاه آن است که رفتار دلفین یعنی شنا از یک گزینه به سوی گزینۀ دیگر، معادل چشم چرخاندن انسان‌ها بین گزینه‌های مختلف در آزمایش انتخاب چیپس ها باشد.



در حالت عادی در زمان تصمیم گیری اطلاعات مختلف از نواحی مختلف در عرض چند میلی ثانیه جمع آوری می شود و تصمیم گیری صورت می گیرد. اما زمان هایی وجود دارد که مغز تصمیم می گیرد سرعت را پایین بیاورد. درست مانند این است که در هنگام رانندگی شما دنده ها را متناسب با شرایط عوض می کنید.


در روان‌شناسی این را به‌عنوان «بده‌بستان سرعت-دقت» می‌شناسیم که یکی از دیرپاترین یافته‌ها در پژوهش های یکصدساله اخیر است. اتصالات بین قشر مغز با منطقه‌ای از مغز که به نام هستۀ ساب‌تالامیک شناخته می‌شود، کنترل‌کنندۀ میزانی است که فرد در مواجهه با یک انتخاب دشوار تصمیم‌گیری‌هایش را کند می کند. این سازوکار مانند یک ترمز عمل می‌کند که سرعت تصمیم گیری را پایین می آورد، تا مغز بتواند شواهد بیشتری انباشت کرده و تصمیم‌های بهتری بگیرد. (برگرفته از نوشته ای به ترجمه محمد معماریان نشر یافته در کانال خوب ترجمان)

 

 

تجویز راهبردی:
چه نکاتی را می توان آموخت و چه می توان کرد؟

 

1: مدیریت یک حس رنج آور غیرواقعی: اولین کار این است که قبول کنیم تردید بد نیست. تردید به‌واقع یک نشانۀ رفتاری است که مغز در حال تامل (= مقایسه گزینه ها، جمع آوری اطلاعات، سبک‌سنگین کردن شواهد له و علیه گزینه ها و موازنه و بده بستان) است.

 

2: کندذهنی را تجربه کنیم: برخی افراد همیشه جوابی در آستین دارند و می‌توانند در یک ثانیه به هر سوالی پاسخ دهند یا تصمیم گیری کنند. اکثر ما واکنش‌های سریع آنان را نشانۀ تیزهوشی می‌دانیم و تردید و درنگ را نشانه‌ای از کندذهنی. اما بهتر است که ذهنیت مان را تغییر دهیم و کندذهنی (تصمیم گیری مبتنی بر تامل، درنگ و شواهد) را تجربه و تمرین کنیم! مغز با کُند کردن فرآیند تصمیم گیری فرصت می یابد تا امکان یک انتخاب خوب را فراهم کند. تردید نشانه تامل و تامل بخشی از گمشده این روزهای ما یعنی عقلانیت است. آیا تردید در همه تصمیم ها به جاست؟ جواب منفی است. علت آن است که اگر بخواهیم از مغزمان برای همه تصمیمات کار بکشیم، توان ذهنی مان فرسوده می شود. شاید بزرگ ترین تصمیم آن باشد که برای کدام تصمیم ها بیشتر وقت بگذاریم، تامل کنیم و تردید بورزیم.

 

3: مانند داروین عمل کنیم: انسان‌ها از این موهبت برخوردارند که آینده را شبیه‌سازی کنند و از زبان برای سبک‌سنگین کردن مزایا و معایب بهره بگیرند. هر کسی می‌تواند درون ذهنش با خودش گفتگو کند و ایده‌هایش را بنویسد و با دیگران در میان بگذارد. چارلز داروین هنگام تصمیم‌گیری برای ازدواج، فهرستی از مزایا و معایب تهیه کرد که نهایتاً تصمیم گرفت مزایای ازدواج به معایبش می‌چربد. مثلا او در ستون مربوط به معایب ازدواج نوشته بود: پول کمتر برای خرید کتاب و همچنین اجبار برای رفتن به مهمانی! با این حال مزایای ازدواج بیشتر بود و با اِما ازدواج کرد و صاحب 10 فرزند نیز شد! در تصمیمات دشوار، تردید را در ذهن خود نگاه ندارید، روی کاغذ بیاورید و منظم شان کنید.

 

مجتبی لشکربلوکی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 5 / 1397 ساعت: 2:45 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آمارهایی تامل برانگیز درارتباط با نتایج کنکور سراسری ۹۷

آمارهایی تامل برانگیز درارتباط با نتایج کنکور سراسری ۹۷:

 

 

حتما مطالعه کنید

 

1- گروه علوم انسانی:

-تعداد شرکت کنندگان در آزمون ۲۰۴۹۳۶نفر
-کل ظرفیت پذیرش ۳۰۸۱۵۴
نفر
-تعدادصندلی خالی ۱۰۳۲۱۸

 


2-  گروه علوم تجربی:

-تعدادشرکت کنندگان درآزمون ۶۴۲۲۲۸نفر
-کل ظرفیت پذیرش ۱۷۴۹۵۸نفر
-تعداد افرادی که رد خواهندشد ۴۶۷۲۷۰نفر

 

3-  گروه ریاضی فیزیک:

-تعداد شرکت کنندگان در آزمون ۱۴۴۴۳۷نفر
-کل ظرفیت پذیرش ۲۳۶۲۲۳نفر
-تعدادصندلی خالی ۹۱۷۸۶

 

4-  گروه زبان خارجه:

-کل شرکت کنندگان ۱۴۵۵۴۱نفر
-تعدادافرادی که فقط گروه زبان را انتخاب کرده اند ۷۵۳۴نفر

 

5-  گروه هنر:
-کل شرکت کنندگان ۷۸۸۱۵نفر
-تعداد افرادی که فقط گروه هنر را انتخاب کرده اند ۱۲۲۴۹ نفر

 

 


تعدادکل شرکت کنندگان درپنج گروه:۱۰۱۱۳۸۴نفر

 

◀️ نسبت شرکت کنندگان گروه انسانی به کل۲۰/۲۶درصد

◀️نسبت شرکت کنندگان گروه تجربی به کل۶۳/۵۰درصد

◀️ نسبت شرکت کنند‌گان گروه ریاضی به کل۱۴/۲۸درصد

◀️ افرادی که فقط در گروه زبان خارجه شرکت کرده اند ۰/۷۴درصد

◀️ افرادی که فقط در گروه هنرشرکت کرده اند ۱/۲۱درصد

 

 

1-  شانس قبولی گروه انسانی ۱۵۰/۳۶درصد
2- شانس قبولی گروه تجربی۲۷/۲۴
3-  شانس قبولی گروه ریاضی۱۶۳/۵۴

 

 

نتیجه تحلیل،بدین معناست در گروههای انسانی و ریاضی کلیه شرکت کنندگان در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی پذیرفته خواهند شد.ضمن اینکه ظرفیت خالی وجودخواهند داشت.

 

اما در گروه علوم تجربی بدلیل آمار بسیار بالای شرکت کنندگان و رقابت فوق العاده سنگین ونفس گیر، فقط۲۷/۲۴ درصدِ شرکت کنندگان پذیرفته خواهند شد. و ۷۲/۷۶ درصدآنان رد و خداحافظی خواهندکرد.
واین نتایج نشان از بلایی است که در دوره های گذشته برسر گروه ریاضی وعلوم مهندسی کشور آمد وآنچه سالهاست برعلوم انسانی میرود وقطعا درآینده ای نزدیک برعلوم تجربی خواهد رفت

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 5 / 1397 ساعت: 2:4 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

اجازه بدهیم کارکنان حرف بزنند!

اجازه بدهیم کارکنان حرف بزنند!

 

 

کارکنان حرف های زیادی برای گفتن دارند اما نمی گویند. حرف زدنِ رو به بالا(up ward voice) موضوعی مهم در فرهنگ سازمانی است.

 

بعضی مدیران ، سکوت کارکنان را بیشتر از صدای آنها دوست دارند. وقتی کارکنان با ما صحبت نمی کنند به این معنی است که امید و تمایل خود را برای تغییر دادن شرایط و بهبود بخشیدن به اوضاع از دست داده اند.

 

صحبت کردن در مورد سازمان و مسائل آن، پیشنهاد دادن برای حل و فصل مسائل سازمان، سوال کردن در مورد آینده سازمان و نگران بودن در مورد سرنوشت سازمان یکی از نشانه های دلبستگی کارکنان به کار و سازمان است.

 

 

دو عامل مهم است که روی تصمیم کارکنان برای انتخاب بین صحبت کردن یا سکوت کردن موثر است:

 

 

1 آیا گفتن من منجر به نتیجه مطلوب می شود؟ آیا احتمال پذیرش آنچه می گویم وجود دارد؟


2 آیا گفتن من خطری برایم ایجاد نمی کند؟ آیا رئیسم با شنیدن آنچه می گویم خشمگین نمی شود؟

 

 

علاوه بر این دو عامل اصلی عوامل زیر هم اثرگذار هستند:

 

برون گرائی، وظیفه شناسی ومسئولیت پذیری کارمند،
رضایت شغلی کارمند وحمایت های سازمانی از او،
وجود یا عدم وجود احساساتی مثل خشم، یاس، صمیمیت، امنیت و ...
مافوقی که تحول گرا و اخلاق مدار است و فکر باز و پذیرا دارد.
فضای سالم گفت و گو در سازمان و وجود فرصت های رسمی و غیر رسمی مناسب برای گفت و گو

 

فضا را سالم کنیم. ترس را از فضای سازمان دور کنیم. از صحبتهای کارکنان حتی وقتی کمی تلخ است استقبال کنیم و از سکوت آنها که نشانه قطع امید آنهاست بترسیم!

 

 دکتر بهزاد ابوالعلائی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 3:18 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

9 چیزی که در مصاحبه کاری نباید بپوشید

9 چیزی که در مصاحبه کاری نباید بپوشید

 

 

اغلب گفته می‌شود که ما باید لباسی را انتخاب کنیم که تأثیر گذار باشد، اما زمانی که صحبت مصاحبه شغلی به میان می‌آید، یک اشتباه کوچک در این زمینه می‌تواند منجر به اولین نتیجه منفی شود.
اولین قضاوتی که مصاحبه کننده در مورد شما می‌کند، اساساً بر مبنای ظاهر شما و چیزی است که می‌پوشید. مسلماً لباس شما نقش مهمی را در تصدیق نتیجه نهایی ایفا خواهد کرد. مهم نیست چه نوع مصاحبه‌ای در پیش دارید، حتماً به یک رهنمود اساسی نیاز خواهید داشت.

 

در اینجا 9 چیزی که هنگام شرکت در مصاحبه شغلی برای حرفه‌ای ظاهر شدن و جدا کردن تصویر اجتماعی از حضور حرفه‌ای باید از پوشیدنش اجتناب کنید را عنوان می‌کنیم.

 

 

1-  پیراهن‌های عجیب

پیراهن‌هایی با طرح‌های چاپی افراطی، الگوهای عجیب و غریب و رنگ‌های شدید می‌توانند کارفرمایان را از آنچه که می‌خواهند بیش از حد دور کند. از الگوهای زننده و رنگ‌ قرمز در پیراهن یا کروات خودداری کنید و کراواتی انتخاب کنید که به کل لباس شما بیاید.


2-  تی‌شرت

به جای پوشیدن یک تی‌شرت معمولی که بیش از حد غیر رسمی است، پیراهنی دکمه‌ای انتخاب کنید.

 

3-  کفش پاشنه بلند

دختران به یاد داشته باشید که پاشنه کفش خود را در ارتفاع متعادل نگه دارید. این قد شما نیست که نظر مصاحبه گر را به خود جلب می‌کند، بلکه عقل، فردیت و صلاحیت شما برای انجام آن کار است.

 

4-  پیراهن با نوشته روی آن

هنگامی که یک پیراهن با پیام خنده دار، تهاجمی و یا بدخواهانه پوشیدید، حس مثبتی را القا نخواهید کرد.

 

5-  شلوار جین

حتی اگر می‌دانید شرکتی که مصاحبه می‌کنید به کارکنان اجازه می‌دهد شلوار جین بپوشند، بهتر است که این کار را نکنید. بهتر است که محافظ کارانه عمل کنیم.

 

6-  لباس‌های مجلسی

مصاحبه شغلی یک رویداد اجتماعی مجلل نیست که هر کس لباس شیک‌تری پوشید، بیشتر به چشم بیاید. لباس‌های بیش از حد مجلل در مصاحبه شغلی هیچ جایگاهی ندارند.

 

7- رنگ‌های روشن

رنگ‌های روشن به‌اندازه پیراهن‌، کروات یا جوراب‌های زننده و الگو دار نامناسب هستند. پیراهن ساده سفید یا تیره رنگ با یک کراوات تک رنگ و کفش سیاه و یا قهوه‌ای انتخاب کنید.

 

8-  کوله پشتی

رفتن به مصاحبه همانند رفتن به پیک نیک یا پیاده روی نیست. اگر نیاز دارید چیزی حمل کنید فقط یک کیف دستی یا کیف لپ تاپ حمل کنید.

 

9- دمپایی یا صندل

حتی اگر به‌اندازه‌‌ای غیر قابل تحمل گرم باشد، لطفاً برای رفتن به مصاحبه، دمپایی یا صندل نپوشانید. با انجام این کار ممکن است نشان دهید که برای تعطیلات تابستان اشتیاق دارید تا شغلی که برای آن مصاحبه می‌دهید.

 

منبع: Careeraddict

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 3:6 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

دلیل هفت مشکل رایج مدیران چیست؟

دلیل هفت مشکل رایج مدیران چیست؟

 

 

1-  کارمند خوب پیدا نمی‌شود

مشکل از آنجاست که مهارت کافی در استخدام نداریم. البته منظور ما این نیست که استخدام کار بسیار راحتی است. کار سخت است ولی امکان‌پذیر است.

 

2- هیچکس کار را مثل خود آدم انجام نمی‌دهد

باید در «واگذاری کارها» مهارت بیشتری کسب کنیم. واگذاری قابل یادگیری است و نکات فراوانی دارد که باید رعایت کنیم تا کارمندان کار را به خوبی انجام دهند.

 

3-  اگر من نباشم کارمندان کار نمی‌کنند

انگیزه دادن به کارمندان را بلد نیستیم. اگر رهبر خوبی باشیم و مدام به کارمندان انگیزه بدهیم کارها به خوبی انجام خواهند شد.

 

4-  اگر به کارمندان آزادی و اختیار می‌دهیم سوءاستفاده می‌کنند

مشکل از آنجاست که هیچ سیستمی برای سنجش عملکرد کارکنان نداریم. اگر عملکرد کارکنان با معیارهای عددی سنجیده شود امکان سوء استفاده از بین می‌رود.

 

5-  آنقدر سرم شلوغ است که فرصت بازاریابی و تبلیغات ندارم

مدیریت زمان ضعیفی داریم و همچنین کارها را به اندازه کافی واگذار نمی‌کنیم.

 

6- شرایط اقتصادی خوب نیست و نمی‌توان کاری کرد

به اندازه کافی بر بازاریابی و تبلیغات تمرکز نکرده‌ایم. با شنیدن کلمه بازاریابی بلافاصله به فکر بیل‌بورد و تبلیغات چند میلیونی نیفتید. راه‌های بسیار ارزانی وجود دارد که می‌تواند مشتریان زیادی ایجاد کند.

 

7-  رقیبان نمی‌گذارند فروش خوبی داشته باشیم

مشکل از آنجاست که استراتژی ندارید یا حداقل استراتژی مناسبی ندارید. آنقدر در کارهای روزانه غرق شده‌اید که دیدگاه بلندمدت را از دست داده‌اید.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 2:59 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

ده راز بزرگ کازینو که کسی به شما نمی گوید

ده راز بزرگ کازینو که کسی به شما نمی گوید

 

 

صنعت ۷۳ میلیارد دلاری کازینو یکی از پول ساز ترین و حرفه ای ترین صنایع در حال فعالیت در دنیا است که همیشه راز های بزرگی را در دل خود داشته است. راز هایی که همیشه پاسخ گوی جذب مشتریان جدید و قدیم خود بوده است

 

حال در این مقاله شما با ۱۰ راز بزرگ کازینو ها که روزانه میلیون ها دلار را روانه حساب هایشان میکند آشنا میشوید

 

 

راز اول : تو قهرمان دوستانت هستی

در بیشترعکس های تبلیغاتی کازینو ها، تمامی افراد در کنار معشوقه ها، دوستان و یا همسر خود در حال خندیدن و بازی کردن هستند. این عکس ها به صورت ناخودآگاه این حس را به مخاطبان می رساند که این یک موقعیت است که شما در کنار دوستان خود به تفریح مشغول شوید. این که یک فرد در کنار دوستان خود شروع به بازی می کند باعث می شود تا کاملا تحت تاثیر روانی دوستان و همراهان قرار بگیرد و قدرت کنترل و تصمیم گیری خود را از دست بدهد و در نتیجه بازی بیشتر،ریسک بالاتر و پول بیشتری خرج کند

 

راز دوم : تو هم میتوانی برنده شوی

در کازینو ها همیشه برنامه ها به صورتی زمان بندی می شوند که همه ی افراد حاضر در سالن حداقل یکبار پیروزی و برنده شدن افراد را به صورت مشهود توسط بازی با نور و صدا و همچنین تجمع جمعیت و تشویق مجری در سالن را ببیند و این حس به آن ها دست بدهد که اگر او توانست پس من هم می توانم

 

راز سوم : فرصت ها در همه جا

فرصت ها در همه جا هستند. حتی در سرویس های بهداشتی. این به این معنی هست که افراد در هر لحظه و در هر موقعیت که تصمیم به بازی گرفتند یک دستگاه در کنارشان باشد تا ثانیه ای باعث نشود تا تصمیمشان تغییر کند و یا فرصتی به دلیل دور بودن تحت تاثیر قرار گیرد

 

راز چهارم : امکانات رایگان

اگر قرار است دقیقه دقیقه های افراد سود مند باشد. پس چه بهتر که هر چه بیشتر افراد را در محل نگه بدارند، آن هم به وسیله ی امکانات رایگان. در بیشتر کازینو ها خوراکی ها و نوشیدنی های مختلف به صورت رایگان در اختیار افراد قرار می گیرد تا دلیلی باشد بر تداوم حضور افراد و حضور افراد یعنی بازی بیشتر و کسب درآمد بیشتر برای کازینو

 

راز پنجم : زمان

در کازینو ها شما نمی توانید هیچ ساعتی پیدا کنید، اما چرا ؟ چون افراد نباید گذر زمان را متوجه شوند . زمانی که در رو به روی شما هیچ ساعتی نباشد و دکوراسیون پر زرق و برق و جذاب سالن هیچ پنجره ی شیشه ای به بیرون نداشته باشد تا شما متوجه گذر زمان شوید، پس میتوانید هر چه بیشتر در کازینو بدون نگرانی از زمان بمانید و پول خرج کنید

 

راز ششم : ژتون به جای پول

در کازینو های دنیا تمامی بازی ها توسط سکه های مخصوصی انجام می شود که آن ها را ژتون می نامند، اما چرا ژتون ؟ به دلیل آنکه افراد احساس از دست دادن پول خود را نداشته باشند. ژتون در ضمیر ناخودآگاه افراد ارزش پول را ندارد پس ریسک های بالاتری را می توان با آن انجام داد و پول بیشتری خرج کرد

 

راز هفتم : منطق ظاهری ریاضی

اگر این چند شماره و یا شکل در کنار هم قرار بگیرند شما برنده ی ۱۰۰ هزار دلار می شوید، به همین سادگی

اما آیا این حساب و کتاب ساده واقعا به همین سادگی رخ می دهد ؟ مطمئنا خیر. سرعت بالای بازی ها، بازی با نور، جو جمعیت و ... همه و همه باعث می شوند که شما روند بازی را درست متوجه نشوید و به ظاهر الگوریتم ریاضی بازی را خیلی ساده و دست یافتنی در ذهن تصور کنید

 

راز هشتم : قدم به قدم کنترل

وقتی شما حکم یک قلک پول را دارید پس از همان لحظه که وارد می شوید ارزشمند و مهم هستید و باید کنترل شوید تا تمام پول های این قلک تمام شود. در تمامی جای جای کازینو ها دوربین هایی قرار دارند که تمامی افراد را کنترل میکنند تا در بعضی از بازی ها به قصد شما را برنده و در خیلی های دیگر بازنده کنند

 

راز نهم : نوشیدنی های الکلی رایگان

حالا که افراد مشغول بازی هستند و تمامی این تاکتیک ها بر روی آن ها تاثیر مد نظر را گذاشته پس چرا با چند لیوان نوشیدنی الکلی ریسک پذیری افراد را بالا تر نرود و بازی ها جذاب تر نشوند ؟ ریسک پذیری بیشتر یعنی خرج کردن پول بیشتر

 

راز دهم : توهم قدرت انتخاب

در کازینو هیچ کس به شما نمی گوید که کدام بازی را باید انجام دهید، شما هر بازی که دوست دارید و احساس می کنید که در آن استعداد بیشتری دارید می توانید انجام دهید و این یعنی قدرت انتخاب. هنگامی که افراد دارای قدرت انتخاب باشند و آزادی عمل بیشتری داشته باشند زمان بیشتری را در سالن می گذرانند و لذت بیشتری می برند. این قدرت انتخاب باعث می شود افراد هر چه بیشتر اعتماد کنند و در ضمیر ناخودآگاه خودشان تصور کنند که قهرمان بازی امشب آن ها هستند

 

حسین جم

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 2:42 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

اهمیت لیست نبایدها در کارآفرینی

اهمیت لیست نبایدها در کارآفرینی

 

 

اغلب کارآفرینان تنها روی هدف نهایی و کارهایی که باید انجام دهند تمرکز می کنند درصورتی که تهیه ی لیست نبایدها نیز به همان اندازه مهم است...

 

کارآفرینی یا همان راه اندازی کسب وکار جدید بیش از هر زمانی میان مردم جا افتاده است و اغلب آن ها با تهیه ی یک لیست انجام کار و لیستی از انتظاراتشان وارد بازار می شوند. نکته ی مهم این که که تهیه ی لیستی از کارهایی که نباید انجام شود نیز به همان اندازه مهم است. به عبارت دیگر این افراد مقصد نهایی خود را می دانند اما مشکلات مسیر را پیش بینی نمی کنند. این افراد باید عجله را کنار بگذارند و از خود و ایده شان محافظت کنند. هدف داشتن در هر کسب وکاری ضروری است اما اجتناب از اشتباهات نیز مهم است. علاوه براین پیش بینی مشکلات مسیر، سرعت رسیدن به اهداف نهایی را نیز تسریع می کند. در ادامه این مقاله ی زومیت به بررسی زیادتر کارهایی می پردازیم که باید در لیست نبایدهای یک کارآفرین جا بگیرد.

 

 

1-  انتظار نداشته باشید بازاریابان اولین مشتری را پیدا کنند.

هرگز انتظار نداشته باشید که اولین مشتری کسب وکار از کمپین های بازاریابی پیدا شود. مشتری های اولیه برند باید توسط کارآفرین کشف شده و سپس وارد مذاکره شوند. بسیاری از محققان موافق این موضوع هستند و عنوان کرده اند مذاکرات رو در رو تا ۳۴ درصد موفق تر از بازاریابی ایمیلی عمل می کند.

 


2-  کسب درآمد تمام ماجرا نیست.

پول درآوردن مهم است اما نباید هدف اول و آخر یک کارآفرین باشد. حتی تمام پول های کره ی زمین هم نمی توانند کسب وکاری با طراحی و بنیان گذاری ضعیف را نجات دهند. بنابراین پیش از اینکه به فکر جذب سرمایه باشید، استراتژی های خود را دوباره ارزیابی کنید. به عنوان مثال بسیاری از مردم حتی پیش از ارزیابی محصول خود برای جذب سرمایه اقدام می کنند. شاید مفهوم ایده روی کاغذ جالب باشد اما مشکلات اصلی را حل نمی کند. بسیاری از مشکلات زمانی که وارد عمل شوید بروز پیدا می کنند. جالب است بدانید اغلب استارتاپ ها به دلیل عدم آگاهی از کار و نه به دلیل کمبود سرمایه محکوم به شکست هستند.

 


3-  حسرت فرصت‌های گذشته را نخورید.

هیچ‌کس به فرصت‌های از دست رفته اهمیت نمی‌دهد بنابراین دست از سرزنش خودتان بردارید و نگویید که می‌توانستید قانع‌کننده‌تر ظاهر شوید. این افکار نه تنها نتیجه‌ی مثبتی ندارند بلکه ابتکار عمل را نیز از بین می‌برند. تصور و مرور موقعیت‌های غیرواقعی شانس رسیدن به دستاوردهای جدید را کاهش می‌دهد، فرآیند پیشرفت را کند کرده و فرصت پیشرفت را به رقبا واگذار می‌کند.

به جای فکر کردن به اینکه چرا نفر اول نیستید روی دستاوردهایی که داشته‌اید تمرکز کنید. کارآفرینی مسیری است که باید به کمک اعضای تیم طی شود و هیچ‌کس دلیل اصلی موفقی یا شکست نیست. اینکه چه توانایی یامهارت‌هایی دارید مهم نیست، مهم این است که کل اعضای تیم تا چه اندازه موفق خواهند بود.

 


4-  گوش دادن را فدای صحبت کردن نکنید.

آیا همیشه دنبال این هستید که خودتان را ثابت کنید؟ شما یک زبان و دو گوش دارید. به عبارت دیگر باید دو برابر بیشتر از زمانی که حرف می‌زنید، گوش دهید تا نکات مثبت و جدید یاد بگیرید. از سوال کردن نترسید و با دقت به پاسخ طرف مقابل گوش دهید. داشتن مربی و گوش دادن به صحبت‌های او بهترین تمرین برای تقویت مهارت شنیداری است.

 

5-  برای پیشرفت عجله نکنید

اگر برای رسیدن به موفقیت عجله دارید و بیش از اندازه روی این موضوع تمرکز کرده‌اید باید بدانید احتمال اشتباه کردن را افزایش داده‌اید. موفق شدن در هر کسب‌وکاری مهم است اما یک شبه حاصل نمی‌شود. موفقیت در استارتاپ مانند مسابقه‌ی دوی ماراتن است نه دوی سرعت.

 

پیشرفت کردن را در اولیت قرار دهید و از شکست‌ها استقبال کنید. قبل از اینکه به گسترش کسب‌وکار فکر کنید، از استخدامنیروی کار مناسب مطمئن شوید و ببنید آیا در مسیر درستی قرار گرفته‌اید یا خیر؟ آیا استراتژی کسب‌وکارتان با هدف جذب مشتری‌های وفادار طراحی شده است یا خیر؟ این موارد بهتر است پیش از گسترش کسب‌وکار در نظر گرفته شوند.

 

قبل از اینکه به طور جدی به راه‌اندازی استارتاپ فکر کنید لیست نبایدها را نیز همزمان با لیست بایدها تنظیم کنید. در این صورت می‌توانید رو به جلو حرکت کرده و با پیش‌بینی اشتباه‌ها مسیر موفقیت را هموار کنید.


/زومیت

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 2:38 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

شرکت‌هایی که از یک کشور بیشتر پول دارند!

شرکت‌هایی که از یک کشور بیشتر پول دارند!

 

 

والمارت: یکی از بزرگ ترین فروشگاه های زنجیره ای جهان که درآمد عملیاتی آن در سال ۲۰۱۷ معادل ۴۸۶ میلیارد دلار بوده است. این درآمد از اقتصاد ششمین اقتصاد بزرگ منطقه یورو یعنی بلژیک با ۴۶۸ میلیارد دلار بیشتر است. اگر والمارت یک کشور بود بیست و چهارمین اقتصاد جهان به شمار می‌رفت.

 

فولکس واگن: درآمد این خودروساز مشهور آلمانی از تولید ناخالص داخلی شیلی بیشتر است. با وجود شایعه رسوایی خودروهای دیزلی، این خودروساز سال گذشته ۲۷۶ میلیارد دلار درآمد داشت که بیشتر از کل اقتصاد شیلی با ۲۵۰میلیارد دلار ارزش است. فولکس واگن در صورت فرض شدن به عنوان یک کشور، چهل و دومین اقتصاد بزرگ دنیا بود.

 

 اپل: غول بزرگ تکنولوژی آمریکا با درآمد ۲۲۹ میلیارد دلاری خود می‌توانست در صورت کشور بودن در رده چهل و هفتمین اقتصاد بزرگ جهان قرار گیرد. برای مقایسه بهتر است بدانید تولید ناخالص داخلی پرتغال در سال ۲۰۱۶ حدود ۲۰۵ میلیارد دلار بوده است.

 

 آمازون: این شرکت آمریکایی که به سرعت در حال تبدیل شدن به بزرگ ترین شرکت جهان است، سال گذشته ۱۱۷ میلیارد دلار سود کسب کرد که از اقتصاد کویت به ارزش ۱۱۱ میلیارد دلار بیشتر است.

 

 آلفابت: یکی از زیرمجموعه های اصلی شرکت گوگل که سال گذشته با ۱۱۱ میلیارد دلار سودآوری از اقتصاد پرتوریکو بیشتر درآمد کسب کرد. این شرکت می توانست در صورت کشور بودن، پنجاه و نهمین اقتصاد بزرگ جهان به شمار رود. /ایسنا

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 2:34 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه می‌توان از انرژی احساسی کارمندان بهره‌برداری کرد؟

چگونه می‌توان از انرژی احساسی کارمندان بهره‌برداری کرد؟

 



هنگامی که از کارمندان شرکت‌های موفق جویا می‌شویم که چه چیزی آنان را از کار در آن محیط خشنود می‌سازد، اغلب شگفت‌زده می‌شویم که چگونه پاسخ‌های دریافتی از تمامی افراد یک سازمان، جدا از رده، کارکرد یا گروه‌شان، یکپارچه و هم‌راستا هستند. این تکیه‌گاه‌های فرهنگی برای افراد خارج از این محیط همیشه به سرعت قابل مشاهده نیستند.

 

ممکن است نیروی محرکه کارمندان یک مرکز درمانی خیریه، این باشد که کار آنان سبب افزایش طول عمر و سلامت بیماران خواهد شد؛ کارکنان یک شرکت معروف ممکن است از کار کردن در یک برند برتر و در سطح جهانی شناخته شده احساس افتخار کنند؛ افراد شاغل در شرکت‌های تازه تاسیس شاید ساختار شکنانه بودن شرکت خود را همچون یک نشان افتخار بدانند؛ کارگران یک کارخانه شاید به سهم خود در نقش مولد کارخانه بنازند. این تفاخر، سوخت «انرژی احساسی» را تامین می‌کند که مفهومی حیاتی هم برای درک ما از فرهنگ سازمانی و هم برای بازدهی حداکثری کارمندان است.

 

البته امتیازهای بالا در بازدهی حداکثری کارمندان همواره به این معنا نیست که فرهنگ شما پشتیبان راهبردهای شما است یا به‌عکس، امتیاز‌های بازدهی پایین الزاما به این معنا نیست که فرهنگ شما نابسامان است. ضرورتا، پیشرفت فرهنگی مترادف با بهبود بازدهی کارمندان نیست. بیایید نگاهی ژرف‌تر به چیستی این امر بیندازیم.

 

انرژی احساسی، فارغ از مشوق‌های بیرونی نظیر پاداش یا مزایا، کارمندان را تشویق می‌کند که ادامه دهند و پیش بروند. منبع تغذیه این انرژی احساسی نقاط قوت به‌خصوصی هستند که منشا حس افتخار در داخل یک شرکتند که افراد را به سوی سختکوشی بیشتر در جهت ارتقای سازمان هدایت می‌کند. احساس غروری که از این دستاورد حاصل می‌شود خود منبع تامین انرژی احساسی بیشتری خواهد شد که افراد را تشویق می‌کند برای دستیابی به موفقیت‌های افزون‌تر باز هم بکوشند و به همین شکل این چرخه تکرار می‌شود.

 

درباره اینکه چرا احساس افتخار از پول اهمیت بیشتری دارد: جان کاتسن باخ در قدرتِ بزرگ‌ترین نیرو محرکه جهان چنین توضیح می‌دهد که احساس افتخار، یک اوج احساسی است که به دنبال کسب موفقیت پدید می‌آید. پیش‌بینی موفقیت‌‌های آتی همچون یک منبع نیرو محرکه ذاتی‌ عمل می‌کند که اغلب اوقات قدرتمندتر از مشوق‌های رسمی و پاداش‌هاست.

 

توانایی بهره‌وری از این منابع احساس افتخار به‌ویژه در دوره‌های دگرگونی و اختلال اهمیت پیدا می‌کند. در هنگام تلاش برای ایجاد دگرگونی‌هایی با مقیاس بزرگ، شرکت‌هایی که تعهد کارمندی بر پایه افتخار، احساسات یا فرهنگ موجود را به عنوان منبعی برای قدرت خود به‌کار می‌برند تقریبا دو برابر بیش از شرکت‌هایی که از این منابع استفاده نمی‌کنند، احتمال دستیابی به دگرگونی پایدار را دارا هستند.

 

تلاش‌های ایجاد دگرگونی می‌تواند منابع احساس افتخار و در پی آن انرژی احساسی کاری شما را به مخاطره بیندازد. هنگامی که این معیارهای فرهنگی مورد حمله قرار می‌گیرند، کارمندان دچار بی‌اعتمادی و تشویش خاطر شده و ممکن است در مقابل تغییرات مقاومت کنند. در این شرایط رفتارهایی ضدتولید پدید می‌آیند، ازجمله زبان‌بازی برای پُربازده کردن اهداف و پنهان‌سازی اطلاعات به‌منظور حمایت از گروه‌های جداگانه (در درون یک سازمان).


در چنین حالتی دیگر جای تعجب نیست که پس از دو، سه سال، هزینه‌ها کم کم افزایش یافته، سازمان‌های مقلد شکل گرفته و شرکت خود را ناگزیر از رفتن زیر بار یک برنامه بازسازی دیگر می‌بیند.

 

برای بهره‌وری کامل از انرژی احساسی یک سازمان، بایسته است که اهداف آن سازمان با چیزهایی که سبب ایجاد احساس افتخار در افراد از کار کردن در آن مکان می‌شود، پیوند بخورد.

 

نویسنده: Alice Zhou

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 5 / 1397 ساعت: 11:45 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا ما در ریشه یابی مشکلات داخلی به دنبال عوامل خارجی هستیم؟

حکمرانی و عوامل خارجی

 

چرا ما در ریشه یابی مشکلات داخلی به دنبال عوامل خارجی هستیم؟

 

 

 آیا اماراتی ها، گرجستانی ها و مردم ترکیه، پول و سرمایه خود را به بانک های ایرانی منتقل می کنند؟ یا برعکس. چرا گرجستان ویزا برای ایرانی ها را لغو می کند و زمینه برای سرمایه گذاری میلیاردی آنها را در گرجستان فراهم میکند؟ و شاید پرسشی اصولی تر: چرا شهروندان به این فکر می افتند که دارایی های خود را به ارز تبدیل کرده و در خارج مستغلات بخرند؟

 

 این سوال و ده ها سوال مرتبط، به اصول ثابت حکمرانی بر می گردد. اگر شخصی روزی چهار پاکت سیگار مصرف کند و نیم کیلو چربی وارد بدن خود کند و با هر چای دوازده حبه قند بخورد، نمی تواند وقتی در CCU بستری شد، روزگار و اطرافیان خود را سرزنش کند. حکمرانی مانند سلامتی جسم انسان، اصول دارد و اگر آن اصول جهان شمول رعایت نشوند، کارآمدی دچار اختلال می شود. اولین شرط حکمرانی، ایجاد امنیت فکری، شغلی، مدنی و اقتصادی است. بعد از این که سطح قابل توجهی از این امنیت فردی تحقق پیدا کرد، حفظ هویت و تعلق خاطر اهمیت پیدا می کند.

 

 اگر شهروندان یک کشور صبح از خواب بیدار شوند و متوجه شوند چهل درصد ارزش دارایی های آنها از بین رفته است به طور طبیعی در پی چاره اندیشی خواهند بود. در چنین شرایطی، هویت، تعلق به خاک و اعتماد به آینده رنگ می بازد. محمدرضاشاه صدها هزار نفر را با سواد کرد، آموزش دانشگاهی داد و دانشجو به خارج فرستاد، بعد گفت: حرف نزنید؛ من می فهمم. او بهترین اقتصاددانان (علینقی عالیخانی) و مجریان (عبدالمجید مجیدی) را به کار گمارد و بعد به آنها دستور داد تا فرامین او را عمل کنند. او با گرفتن حس مشارکت از آنها، امنیت فردی و اعتبار و مسئولیت را از افراد گرفت. مجریان و شهروندان بی تفاوت شدند.

 

 اکثریت مطلق مردم اتحادیه اروپا که 508 میلیون نفر جمعیت دارد زندگی بسیار معمولی دارند: یک آپارتمان بسیار کوچک، یک دوچرخه، یک کارت مترو و قطار و یک شغل معمولی. اما بسیار راضی و خوشحال هستند، چون امنیت روانی دارند و در جوامعی با ثبات زندگی می کنند. نرخ تورم حدود 2 درصد است و به همان میزان درآمد آنها در سال افزایش پیدا می کند و بنابراین احساس ثبات می کنند.

 

 وقتی عوارض خروج از کشور یک دفعه 300 درصد (بار اول) و 420 درصد (برای بار دوم) افزایش می یابد، خودبخود تنظیم روانی مسافرین را به هم می ریزد. اگر در سال، عوارض خروج از کشور 5 درصد و حتی 10 درصد افزایش یابد با روان و انتظارات انسان ها تطابق می کند ولی افزایش ناگهانی 420 درصدی، حاکی از فقدان آشنایی با روانشناسی انسان در حوزه ثبات، امنیت و انتظارات معقول است.

 

 محمدرضاشاه آموزش عمومی را گسترش داد، مردم را شهرنشین کرد و درآمد آنها را افزایش داد و بعد حکم کرد: حرف نزنید و انتقاد ممنوع. هر شهروندی که نقد میکرد عامل خارجی قلمداد میشد. این مسدود کردن حق طبیعی و امنیت فردی انسانها است. حکمرانی مانند پزشکی، مهندسی و معماری یک تخصص است: متونی در حد چند هزار کتاب دارد. محتاج تجربه و یادگیری است. به چارچوبی فکری به نام قرارداد اجتماعی میان مجریان نیاز دارد و از همه مهم تر تابع یک سیستم با ثبات است.

 

 آیا آمریکا میتواند در امور نروژ دخالت کند؟ آیا آمریکا، روسیه، انگلستان، آلمان و چین میتوانند نروژ هراسی به راه اندازند؟ نمی توانند چون نروژ ثبات دارد. با پنج میلیون و دویست هزار نفر جمعیت، 371 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارد. با 1.2 درصد نرخ تورم، مردم این کشور 7.3 درصد از درآمد خود را پس انداز میکنند، این در شرایطی است که دستمزدها در سال 4.6 درصد افزایش پیدا میکنند. درآمد حاصل از نفت فقط به «صندوق نفت» رفته و در صدها شرکت سرمایه گذاری میشود و تنها 4درصد از سود سرمایه گذاری در بودجه جاری به کار گرفته میشود.

 

 صندوق نفت نروژ حدود یک تریلیون دلار است. اصل و سود آن برای نسل های آتی است. درآمد سرانه در این کشور 62510 دلار است. با این آرامش، ثبات، امنیت، توزیع امکانات و آینده نگری، کدام کشور خارجی می تواند در نروژ نارضایتی ایجاد کند؟!

 

حکمرانی یک تخصص است. با تغییر وزرای اقتصادی اتفاق خاصی نمی افتد؛ باید اندیشه های حکمرانی را اصلاح کرد.

 

 طبع بشر به گونه ای ساخته شده که دوست دارد دیده شود: دیده شدن یک نیاز است و هر فردی که در خود استعدادی می بیند، حس و علاقه مندی او به دیده شدن بیشتر است. وقتی انسان ها دیده نشوند، همکاری نمی کنند. ریشه ی عموم نارضایتی ها در نادیده شدن و بنابراین در ناکارآمدی است.

 

 کارآمدی در حکمرانی نیازمند اجرای سیاست هایی است که به ثبات و امنیت روانی انسانها بیانجامد.

 

محمود سریع القلم

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 5 / 1397 ساعت: 11:20 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

درباره کتاب زوربای یونانی، اثر نیکوس کازانتزاکیس

درباره کتاب زوربای یونانی، اثر نیکوس کازانتزاکیس

 

 

این کتاب اجمالا داستان مرد کتاب خوان و روشنفکریه که تصمیم می گیره مدتی دور از کتاب به میان مردم عادی بره و با اونا زندگی کنه. اون در ابتدای سفرش به جزیره کرت برای بهره برداری از معدنی که از پدرش بهش رسیده، با پیرمرد سرزنده ای به نام زوربا آشنا میشه و زوربا قبول می کنه که برای اون کار کنه و داستان شرح مواجهه این جوان متفکر و کتابخوان با زوربای تحصیل نکرده اما دنیا چشیده است.

 

زوربا مردیه که اهل تحلیل و حساب کتاب کردن نیست، به احساساتش اعتماد می کند، تا می تواند از زندگی کام می گیرد، درگیر گذشته و نگران آینده نیست، به اخلاقیات اعتنای چندانی ندارد، به دنبال کشف حقیقت هستی نیست، آزادانه زندگی می کند، عقاید منجمدی ندارد، اهل کتاب و کلمات نیست، خجالت و حساسیت در کارش وجود ندارد و به هر کاری مشغول شود، آن را با جدیت انجام می دهد و این ویژگی ها کاملا متضاد ویژگی های ارباب کتاب خوان و متفکرش است که با او همراه شده است.

 

زوربا گرچه بی سواد است، اما صاحب فرزانگی خاصی است که باعث می شود اربابش شیفته او شود. ارباب او در ذهنش دائما در حال کلنجار رفتن با سوالاتش است و به دنبال راهی برای بهتر زیستن، اما زوربا توجهش به دنیای بیرونست و با تکیه بر احساساتش با اشتیاق زندگی می کند.

 

 

من بعضی از جملات کتاب را که برای خودم جذاب بود را انتخاب کرده ام و در این جا برایتان آورده ام:

 

 

زوربا: تنها راه نجات خودت این است که برای نجات دیگران مبارزه کنی

 

زوربا: آدم وقتی جوان است جانور درنده ایست، بلی ارباب، جانور درنده ای که آدم می خورد. گوسفندها را هم می خورد، مرغ ها و خوک ها را هم، ولی تا گوشت آدم نخورد سیر نمی شود.

 

چیزهایی که برای ما عادی هستن، برای زوربا به صورت معماهای بسیار وحشتناک جلوه می کنند. زوربا وقتی یک زن،مرد، یک درخت به گل نشسته یا یک لیوان آب خنک را می بیند، مات و متحیر می پرسد: این چه رمزیست؟ این چه موجودیست؟ او هر روز هر چیز را انگار بار اولست که می بیند.

 

نیاز انسان واقعی با چیز کم هم برآورده می شود.

 

ارباب: با خود گفتم این مرد به مدرسه نرفته و مغزش مغشوش نشده است. او همه رنگش را دیده، فکرش باز شده و قلبش منبسط گشته است بی آن که شهامت و جسارت نخستینش را از دست داده باشد. او همه مسائل بغرنج را که برای ما لاینحل مانده است، مانند همشهری خود اسکندر کبیر که با یک ضربت شمشیر گره گوردیان را گشود، حل می کند.

 

خطا کردن و زمین خوردن برای زوربا مطرح نیست، چون همه جایش از پا تا سر به زمین تکیه دارد. او مانند مار، مادر طبیعت را لمس می کند، با او در می آمیزد و با او یکی می شود، ولی ما مردم درس خوانده پرندگان بی مغز هوا هستیم.

 

کنفوسیوس می گوید: "بسیار کسان خوشبختی را در بالاتر از آدمی می جویند و گروهی در پایین تر از او، ولی خوشبختی درست به قامت آدمیست." بنابراین، به تعداد قد آدمیان خوشبختی وجود دارد.

 

آه که چگونه روح آدمی بر حسب آب و هوا و سکوت و انزوا یا معاشرانی که در مصاحبتشان به سر می برد، در تغییر و تحول است.

 

بلندترین فکرها را هم وقتی خوب می شکافیم، می بینیم که عروسک های پر شده از خاک اره هستند که لای آن خاک اره، فنری از حلبی گذاشته اند.

 

زوربا به ارباب: گفتی دردسر نمی خواهی؟ پس چه می خواهی؟ زندگی خودش دردسر است ولی مرگ نه.

 

ارباب با خود می اندیشد که: من تا آن درجه سقوط کرده بودم که اگر قرار بود بین عاشق شدن به یک زن و خواندن کتاب عشقی، یکی را انتخاب کنم، کتاب را انتخاب می کردم.

 

زوربا خطاب به ارباب: محاسبه نکن ارباب! این اعداد و ارقام را دور بینداز. این ترازوی لعنتی را خرد کن و از من بشنو و دکانت را تخته کن. همین حالاست که تو می توانی روحت را رستگار کنی یا از دست بدهی.

 

زوربا: به من بگو با آن چه می خوری چه می کنی تا بگویم که کیستی.

 

زوربا: سعادت واقعی همین است که انسان هیچ توقعی نداشته باشد و مثل یک زنگی کار کند، به طوری که ظاهرا همه گونه توقعی دارد …

 

ما نباید شتاب کنیم، نباید بی تابی از خود نشان بدهیم و باید با اعتماد تمام از آهنگ ابدی طبیعت پیروی کنیم.

 

بودا آخرین انسانست. ما هنوز در آغاز راهیم. ما به قدر کافی نه خورده ایم، نه آشامیده ایم و نه دوست داشته ایم. ما هنوز زندگی نکرده ایم. این پیرمرد نحیف از نفس افتاده خیلی زود به سراغمان آمده است. بگو هرچه زودتر برود پی کارش.

 

دوست ارباب: به جز کار ای استاد بی کاره من، راه دیگری برای رستگاری وجود ندارد.

 

همه آدم ها جنون خاص خود را دارند و اما بزرگ ترین جنون به نظر من آنست که آدم جنون نداشته باشد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 12:3 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

راهکارهایی برای شروع کسب‌وکار در شرایط دشوار اقتصادی

راهکارهایی برای شروع کسب‌وکار در شرایط دشوار اقتصادی

 

 

شروع یک کسب‌وکار جدید کار سختی است و وقتی کشوری در شرایط اقتصادی دشوار قرار می‌گیرد، این کار سخت‌تر هم می‌شود. دلیل آن هم تا حدی این است که وقتی بازارهای اعتباری در تنگنا قرار می‌گیرند، تامین مالی دشوار می‌شود. اگر می‌خواهید سهمی از تامین مالی داشته باشید، باید پیش‌بینی‌های واقع‌بینانه از پولی که در دست دارید، داشته باشید:


چقدر پول می‌خواهید وارد کسب‌وکارتان کنید، چقدر پول باید اضافه کنید تا هزینه‌های عملیاتی شما جبران شود و چه کاری باید انجام دهید تا به سود برسید.

 

اگر می‌خواهید به سوی کارآفرینی بشتابید، نکات زیر را در نظر داشته باشید تا در شرایط اقتصادی سخت بتوانید کسب‌وکار موفقی راه‌اندازی کنید.

 

 

1-  پیدا کردن منبع مالی: قبل از اینکه درخواست وام بدهید، از مشاوران حرفه‌ای درخواست کنید طرح کسب‌وکارتان را مرور کنند تا مطمئن شوید چیز مهمی را از قلم نینداخته‌اید و فرضیات‌تان دقیق است.

علاوه بر تامین مالی برای بنگاه جدید، اگر نتوانستید پیش‌بینی‌های درآمدی اولیه خود را محقق کنید، یک برنامه مالی پشتیبان، هم برای کسب‌وکارتان و هم امور مالی شخصی ایجاد کنید. همچنین باید ذخایر نقدی داشته باشید تا به اندازه ۶ تا ۱۲ ماه بودجه کافی برای پرداخت‌ ضروری‌ترین بدهی‌های خود را (اجاره، حق بیمه و...) داشته باشید.

 

2-  بازاریابی هوشمندانه: وقتی اقتصادی در وضعیت نابسامان به سر می‌برد، شروع یک کسب‌وکار جدید به خلاقیت و نبوغ نیاز دارد. عناصر بازاریابی را در طرح کسب‌وکارتان بیشتر مورد توجه قرار دهید. قرار است دقیقا چه چیزی بفروشید، مشتریان هدف شما چه کسانی هستند، محصولات یا خدمات خود را چگونه قیمت‌گذاری می‌کنید و برنامه شما برای توسعه کسب‌وکار چیست؟

باید بدانید رقبایتان کجا قرار گرفته‌اند و سپس برای به‌دست آوردن سهم بازار، خودتان را متمایز کنید. به عنوان مثال، بررسی کنید که رقبا کجا فعالیتی ندارند و کدام مشتریان احتمالی را از دست داده‌اند، سپس آن بخش از بازار را در دست خودتان بگیرید.

 

3-  کوچک شروع کنید: انتظارات و هزینه‌های خود را تا جایی که ممکن است از مقیاس کوچکی شروع کنید و سپس وقتی کسب‌وکارتان رونق گرفت، برای توسعه برنامه بریزید. به عنوان مثال ببینید آیا می‌توانید از مکان کوچک‌تر و ارزان‌تری کارتان را شروع کنید یا فعلا دفتر فیزیکی نداشته باشید و مجازی فعالیت کنید؟ قبل از استخدام نیروهای تمام وقت، فکر کنید چه پست‌هایی باید پر شوند و آیا می‌توان از نیروهای موقت یا نیمه‌وقت استفاده کرد؟

 

4-  استفاده از تکنولوژی به نفع خود: تکنولوژی می‌تواند راه‌های زیادی را برای پس‌انداز پول و افزایش سود، پیش پای شما بگذارد. به عنوان مثال:

 

 

▪️بازار خود را با فروش از طریق کانال‌های آنلاین توسعه دهید.

 

▪️به‌جای تبلیغات چاپی یا الکترونیکی گران‌، از بازاریابی ایمیلی یا شبکه‌های اجتماعی استفاده کنید.

 

▪️از وبت‌سایت‌ها و روزنامه‌هایی که مطالبی در مورد کارآفرینان و رهبران کسب‌وکار موفق منتشر می‌کنند، بهره ببرید.

 

▪️وب‌سایت خود را بهینه‌سازی کنید تا وقتی مشتری موضوع مشابهی در مورد محصول شما جستجو می‌کند، جزو اولین‌ سایت‌ها در مرورگرها بالا بیاید.

 

▪️ابزارهای بازاریابی مقرون به‌صرفه مثل پادکست‌ها یا وبینارها را از طریق وب‌سایت خود تولید کنید.

 

▪️یک برنامه وفاداری مشتری آنلاین ایجاد کنید که در آن توصیه‌های پیشرفته‌ای در مورد فروش و تخفیف‌ها مطرح شده باشد.

 

 

5-  شبکه، شبکه و شبکه: تا جایی که می‌توانید با افراد فعال در جامعه خود که شما را به مشتریان جدید ارجاع می‌دهند و در توسعه کسب‌وکارتان نقش دارند، ارتباط برقرار کنید.

 

6-  ایده‌هایی برای کاهش هزینه‌ها: یک اقتصاد ضعیف می‌تواند روش‌های خوبی که برای پس‌انداز پول وجود دارد را پنهان کند اما ایده‌های خلاقانه‌ای وجود دارد تا بتوانید هزینه‌های استارت‌آپ خود را به حداقل برسانید:

 

 

▪️خریدن ملزومات و مواد اولیه از کسب‌وکارهایی که در آستانه تعطیلی هستند یا می‌خواهند موجودی کالای خود را کم کنند.

 

▪️تهاتر کردن با دیگر صاحبان کسب‌وکار. امکان اتحادهای کاری را بررسی کنید و با تجارت محصولات یا خدمات با کسب‌وکارهای دیگر، خیلی از هزینه‌های خود را جبران کنید.

 

▪️اگر پول کافی برای پرداخت هزینه مشاور حقوقی ندارید، از منابع آنلاین که اطلاعات حقوقی کافی در امور بازرگانی کشورتان را در اختیار می‌گذارند، استفاده کنید.

 

منبع: Investopedia

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 11:43 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پيش بيني احساسي

پيش بيني احساسي

 

 

فرض کن روزی تلفن زنگ میزند. صدایی پرهیجان به تو میگوید برنده ی جایزه ی بزرگ ده میلیون دلاری بخت آزمایی شده ای! چه احساسی خواهی داشت؟ و این احساس چه قدر دوام خواهد آورد؟

 

سناریوی دیگر؛ تلفن زنگ میزند و متوجه می شوی بهترین دوستت از دنیا رفته. دوباره، چه احساسی خواهی داشت؟ و برای چه مدت؟



چگونه می توانیم احساسات مان را پیش بینی کنیم؟ آیا در مورد خودمان تخصصی داریم ؟ آیا برنده شدن در بخت آزمایی ما را سال ها به شادترین انسان زنده تبدیل می کند؟


دن گیلبرت ، روان شناس دانشگاه هاروارد، نظرش منفی است. او در مورد برندگان بخت آزمایی پژوهشی انجام داد و متوجه شد اثر شادی آنها بعد از چند ماه فروکش می کند. بنابراین، فرد چند وقت پس از دریافت چکی با مبلغ کلان مانند گذشته راضی یا ناراضی خواهد بود. او این موضوع را "پیش بینی احساسی" مینامد؛ ناتوانی ما در پیش بینی صحیح احساسات خودمان.


افرادی که در شغلشان تغییر یا پیشرفتی می کنند از نظر میزان خوشحالی بعد از حدود سه ماه دوباره به همان حالت اولیه برمیگردند. علم این اثر را تردمیل خوشبختی می نامد؛ ما سخت تلاش می کنیم، پیشرفت می کنیم و می توانیم چیزهای بیشتر و بهتری را بخریم، ولی این موارد در حال حاضر ما را خوشحال تر نمی کنند.


پس اتفاقات منفی چگونه بر ما اثر میگذارند؟ مثلاً آسیب دیدگی از ناحیه ی نخاع یا از دست دادن یک دوست؟ در این جا هم ما مدت و شدت احساسات آینده مان را بیش از حد تخمین میزنیم. برای مثال، زمانی که یک رابطه ی عشقی به پایان می رسد، احساس می شود زندگی دیگر به روال عادی بازنمیگردد. زوج پریشان کاملاً متقاعد شده اند هرگز شادی را تجربه نخواهند کرد، اما بعد از چند ماه قرار ملاقاتهای جدید را از سر می گیرند.

 

خوب نبود اگر می دانستیم ماشین، شغل یا رابطه ی عشقی جدید دقیقاً چقدر خوشحال مان می کنند؟


خب، بخشی از آن عملی است. این توصیه ها را که از نظر علمی نیز تأیید شده اند به کاربر تا تصمیمات بهتر و هوشمندانه تری بگیری؛

 

 

۱) از چیزهای منفی که نمیتوانی به آنها عادت کنی اجتناب کن، مثل تردد بین خانه و محل کار، سروصدا یا استرس مزمن


۲) از چیزهای مادی مثل ماشین، خانه، برنده شدن در لاتاری، پاداش ها و جوایز انتظار شادی کوتاه مدت داشته باش

 

۳) تا حد ممکن وقت آزاد و مستقل برای خودت در نظر بگیر، چون آثار مثبت طولانی مدت معمولاً از آنچه پیوسته انجامش می دهی نشئت می گیرند. علایقت را دنبال کن، حتا اگر مجبور باشی بخشی از درآمدت را صرف شان کنی. روی دوستی ها سرمایه گذاری کن. برای اکثر مردم، داشتن موقعیت اجتماعی حرفه ای شادی طولانی مدتی به ارمغان می آورد، به شرطی که در همان زمان به دنبال تغییر تراز اطرافیان خود نباشند. به عبارت دیگر، اگر به پست مدیرعاملی ارتقا پیدا کنی و فقط با سایر مدیران و هم رتبه هایت صمیمی شوی، اثر ناشی از شادی مدیر شدنت به زودی از بین میرود.

 

رولف دوبلی / هنر شفاف اندیشیدن

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 11:31 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مزایای استخدام کسی که بارها شغل خود را عوض کرده است!

مزایای استخدام کسی که بارها شغل خود را عوض کرده است!

 

 

هیچ شرکتی نباید یک متقاضی را صرفا به خاطر دانشگاهی که در آن درس خوانده یا اینکه بارها شغلش را عوض کرده، رد کند. چنین رویکردی عواقب و ریسک‌های خودش را دارد. تحصیل در یک دانشگاه رده بالا، لزوما به این معنا نیست که فرد دارای توانایی حل مساله، هوشمندی و خلاقیت است.

 

من با میلیون‌ها نفر مصاحبه کرده‌ام. متقاضیانی که از مدارس فوق‌العاده رقابتی فارغ‌التحصیل شده‌اند، لزوما از بقیه بهتر نیستند. کسی که تمام تمرکزش، کسب نمره بالا بوده است، باهوش‌تر یا با قابلیت‌تر از بقیه افراد نیست. وقتی تمام هم‌و‌غم شما، دریافت مدرک دانشگاهی باشد، این یعنی شما بلدی به اهداف و معیارهایی دست پیدا کنی که دیگران برایت تعیین کرده‌اند. در عرصه کسب وکار، باید بتوانیم نه تنها برای رسیدن به اهدافی که برایمان تعیین کرده‌اند بکوشیم، بلکه خودمان برای خودمان هدف‌گذاری کنیم و دنبال علایقمان باشیم. هیچ شرکتی با استخدام کسی که تمام دغدغه‌اش در ۲۰ سال اول زندگی، گرفتن نمره ۲۰ بوده است، سود نمی‌برد.

 

سعی کنید کسانی که استخدام می‌کنید، از همه گروه‌ها باشند: هم از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های معتبر، هم از سایر دانشگاه‌ها و حتی از میان کسانی که تحصیلات دانشگاهی ندارند. دنیا به سرعت در حال تغییر است. هر سازمانی به تلفیقی از دیدگاه‌ها و نظرات مختلف نیاز دارد. این نه تنها خودخواهانه، بلکه نادانی است اگر فکر کنیم استخدام فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های دهان پر کن، موفقیت شرکتمان را تضمین می‌کند.

 

اما برویم سراغ پیشینه شغلی متقاضی. بسیاری از کسانی که در گذشته شغل‌های کوتاه‌مدت داشته‌اند، خودشان انتخاب نکرده‌اند که شغلشان را مدام تغییر دهند. آنها طبق یک روال پیش نرفته‌اند و فراز و نشیب‌های زیادی داشته‌اند. آنها می‌دانند چطور بر ناملایمات غلبه کنند. آنها می‌دانند وقتی کار نیاز دارند، چطور کار پیدا کنند. این کاملا بدیهی است و مدیران استخدام باید این را بدانند، اما متاسفانه افرادی که در جایگاه استخدام هستند، از این مساله غافلند.

 

 

برای استخدام فردی که بارها «از این شاخه به آن شاخه پریده»، دلایل بسیاری وجود دارد، از جمله:

 

 

1-  کسانی که شغل خود را بارها عوض کرده‌اند، از ورود به محیط‌های جدید و کشف ناشناخته‌های یک سازمان جدید نمی‌ترسند. چون این کار را بارها انجام داده‌اند. کسانی که شغل خود را بارها تغییر داده‌اند، می‌دانند چگونه در مسیر زندگی و دائما یاد بگیرند و این مهارتی است که همه سازمان‌ها نیاز دارند.

 

2-  این افراد، در مقایسه با افرادی که سال‌ها در یک سازمان می‌مانند، دایره ارتباطات گسترده‌تری دارند. شبکه ارتباطی گسترده یعنی ایده‌های بیشتر، حمایت معنوی بیشتر و ارتباط با گروه‌های مختلف و متنوع و اینها فاکتورهای مهمی برای موفقیت کارکنان و سازمان شما هستند.

 

3-  کسانی که شغل خود را بارها تغییر داده‌اند، برای مدیران مختلف کار کرده‌اند. آنها می‌دانند چگونه خود را با سبک‌های مدیریتی مختلف وفق دهند.

 

4-  کسی که به میل و خواسته خود، شغل خود را بارها عوض کرده است، به توانایی‌هایش ایمان دارد و می‌داند اگر محیط قدیمی پاسخگوی نیازهایش نبود، می‌تواند وارد یک محیط جدید شود. آیا نمی‌خواهید کسی را استخدام کنید که اعتماد به نفس دارد و جایگاهش را می‌داند؟

 

5-  کسانی که مدام شغل خود را تغییر می‌دهند، در هر سازمانی که باشند، مهارت‌های جدید یاد می‌گیرند و چیزهای جدید کشف می‌کنند. آنها تجربه‌ای دارند که سایر کارکنان کمتر دارند: تجربه «تازه‌وارد بودن». وقتی در یک محیط جدید هستیم، بیشتر از هر زمانی یاد می‌گیریم.

 

6-  این افراد به مواجهه با تغییر عادت دارند. آنها برای آنکه موفق شوند، نیازی به حفظ وضعیت موجود ندارند. آیا شما می‌خواهید کسب‌وکارتان تا سالیان سال در یک وضعیت بماند؟ گمان نمی‌کنم!

 

7-  این افراد براحتی می‌توانند نشانه‌های موفقیت یا شکست یک برنامه، فرآیند یا طرح را تشخیص دهند. وقتی کسی می‌گوید «چند تا پیراهن بیشتر پاره کرده‌ام»، منظورش را می‌دانیم. این افراد برای کسب تجربه بارها زمین خورده‌اند و پروژه‌های موفق و ناموفق بسیاری را پشت سر گذاشته‌اند. این زمین خوردن‌ها و زخم‌ها برای هر سازمانی ارزشمندند.

 

نویسنده: Liz Ryan

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 11:25 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پدیده‌ "ویل راجرز" : با میانگین‌ها گول نخوریم!

پدیده‌ "ویل راجرز" : با میانگین‌ها گول نخوریم!

 

 

 ویل راجرز اصطلاحا پدیده‌ای است که در آن، با انتقال تعدادی از اعضای یک مجموعه به مجموعه‌ای دیگر، مقدار میانگین هر دو مجموعه را افزایش می‌دهیم. این پدیده، از جمله‌ای منسوب به ویل راجرز، کمدین معروف آمریکایی، برگرفته شده است که در آن گفته می‌شود:
"وقتی که اُکلاهمایی‌ها، اُکلاهما را به مقصد کالیفرنیا ترک می‌کنند، آن‌ها میانگین بهره‌ هوشی هر دو ایالت را بالا می‌برند!"

 

 

 این پدیده زمانی که هر دوی این شرایط، در آ‌نِ ‌واحد برقرار باشند، حتما روی خواهد داد:

 

▪️اول این‌که اعضایی که از مجموعه‌ی اول منتقل می‌شوند، مقدارشان از مقدار میانگین آن مجموعه، کمتر باشد.
▪️دوم این‌که اعضایی که از مجموعه‌ اول منتقل می‌شوند، مقدارشان از مقدار میانگین اعضای مجموعه‌ دوم، بیشتر باشد.
هر چند که این دو شرط، شرط‌های لازم برای روی‌دادن این پدیده محسوب نمی‌شوند.

 

 مثال عددی:
دو مجموعه‌ A و B را در نظر بگیرید که:
اعضای A عبارتند‌از: ۱ و ۲ و ۳ و ۴
و اعضای B عبارتند از: ۵ و ۶ و ۷ و ۸ و ۹
میانگین حسابی مجموعه‌ی A برابر است با ۲.۵ و میانگین حسابی مجموعه‌ B برابر است با ۷.
حال اگر عدد ۵ را از مجموعه‌ B به مجموعه‌ A منتقل کنیم آن‌گاه:
اعضای A عبارت ‌خواهند شد از: ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵
و اعضای B عبارت خواهند شد از: ۶ و ۷ و ۸ و ۹
که میانگین حسابی مجموعه‌ A به ۳ و میانگین حسابی مجموعه‌ B به ۷.۵ افزایش یافته‌اند.

 

 حالا فرض کنید مدیرعامل یک بانک خصوصی هستید. مشتریان این بانک افراد ثروتمند هستند. دو مدیر مالی الف و ب به شما گزارش می‌دهند. مدیر مالی الف پول تعدادی از مشتریان بسیار بسیار ثروتمند را اداره می‌کند. مشتریان مدیر مالی ب هم ثروتمندند، اما نه خیلی زیاد. هیئت‌مدیره از شما می‌خواهد حجم سرمایه میانگین هر دو مدیر مالی را در عرض شش‌ماه بالا ببرید. اگر موفق شوید، پاداش خوبی دریافت خواهید کرد وگرنه این کار را به فرد دیگری می‌سپارند. از کجا شروع می‌کنید؟

 

خیلی ساده است. در واقع یک مشتری با حجم سرمایه بالا اما نه بالاتر از میانگین از میان مشتریان گروه الف انتخاب می‌کنید و او را به گروه ب منتقل می‌کنید. با یک حرکت میانگین هر دو گروه الف و ب زیاد می‌شود و شما حتی یک مشتری جدید هم پیدا نکرده‌اید!

 

هنر شفاف‌اندیشیدن

رولف دوبلی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 11:14 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پس از تعلیق از کار چگونه خود را بازیابید؟

پس از تعلیق از کار چگونه خود را بازیابید؟

 

 

اخراج شدن در پی تعدیل نیرو یکی از دشوارترین تجربیاتی است که می‌توانید در حرفه خود با آن روبرو شوید. تعدیل نیرو می‌تواند احساس ضعف و شک به خود را به شکل یک عدم کنترل ترسناک و یک صدای منتقد بی‌رحم در درون فرد تحریک کند؛ این مساله به‌خصوص وقتی سایر افراد سازمان همچنان مشغول به کار باقی می‌مانند تشدید می‌شود. اینکه در مورد آنچه رخ داده است چگونه فکر می‌کنید، نقشی اساسی در گذار موفقیت‌آمیز شما به مرحله بعد از شغل و زندگی‌تان ایفا می‌کند.

 

گرچه یک تعدیل نیرو می‌تواند به‌طور موقت شرایط را بی‌ثبات کند، اما باید بیاموزید که کدام بخش‌های فرآیند - به‌طور خاص، عادات ذهنی که در ارتباط با اتفاق رخ داده ایجاد می‌کنید - را «می‌توانید» کنترل کنید.
در زیر سه گامی که می‌توانید پس از یک تعدیل نیرو، برای خاموش کردن صدای انتقاد درونی‌تان بردارید، خود را بازیابید و در یک چارچوب ذهنی بهره‌ور باقی بمانید، آورده شده است.

 

 

1-  یک نگرش مثبت اخذ کنید:
برای اینکه پس از یک شکست خود را بازیابید، حلقه‌‌های ذهنی غیرمفیدی که به‌جای ارائه راه‌حل‌های بالقوه، مشکلات را تشدید می‌کنند به چالش بکشید.
برای اینکه ببینید چگونه طرز فکر شما می‌تواند بر بازیابی ناشی از یک تعدیل نیرو اثر بگذارد، به تجربیات به شدت متفاوت دو مدیر بیوتکنولوژی ۵۰ ساله– به نام‌های اوون و باب- توجه کنید:

 

گرچه تعدیل نیروی اوون نتیجه یک ادغام و نه بر مبنای عملکرد او بود، اما او خودش را سرزنش می‌کرد: «چرا متوجه نشانه‌های واضح این اتفاق بد نشدم؟» او خودش را متقاعد کرد که اعتبارنامه و سن او باید مقصر باشند و با خود فکر می‌کرد: «من نباید در حوزه علم وارد می‌شدم و اکنون که بالای ۵۰ سال سن دارم، شغل دیگری را به‌دست نخواهم آورد.» اوون به‌جای صرف زمان در مورد اینکه بعدا می‌تواند چه کاری انجام دهد، بیشتر وقت خود را صرف ملامت خود و جست‌وجوی اتفاقی پست‌های شغلی می‌کرد و بیشتر از قبل ناامید می‌شد.

 

باب نیز یک تعدیل نیرو را تجربه کرد؛ اما نگرش کاملا متفاوتی را اتخاذ کرد. پس از شوک اولیه اخبار تعدیل نیرو، او بر احتمالات جدید متمرکز شد. رزومه و پروفایل لینکدین خود را آپدیت کرد تا این حقیقت را منعکس کند که به دنبال کار کردن است. گرچه گاهی شک و دودلی در دلش رخنه می‌کرد و از اینکه موقتا بیکار شده عصبی و نگران می‌شد، اما مدام به خودش یادآوری می‌کرد که: «من مهارت‌های قابل‌توجهی دارم و این تغییر فرصتی برای جست‌وجوی گزینه‌های شغلی است که در غیر این صورت هرگز شانسی برای جست‌وجوی آنها نداشتم.» در عرض چند هفته، باب چندین گزینه کاری بالقوه و جدید را شناسایی کرد.

 

اوون و باب هر دو در ابتدا به‌طور مساوی در مورد از دست دادن شغل‌شان ناامید بودند. اما باب، برخلاف اوون، در مورد آنچه «می‌توانست» در مورد موقعیتش کنترل کند تمرکز کرد و اجازه نداد منتقد درونی‌اش فضایی در ذهنش داشته باشد.

 

 

2-  تفکرات‌تان را به چالش بکشید:
پس از یک تعدیل نیرو، کاملا طبیعی است که خودتان را در چنگ عصبانیت و شک به خود ببینید.
با به چالش کشیدن منتقد درونی‌تان، می‌توانید این چرخه منفی سرزنش خودتان را متوقف کنید. در زیر چند مثال از تفکرات منفی معمول که ممکن است پس از یک تعدیل نیرو به ذهن‌تان خطور کند به همراه سوالاتی که می‌توانید برای کمک به بازیابی چشم‌انداز از خودتان بپرسید، آورده شده است:

 

 

◀️ تفکر: «برای جلوگیری از تعدیل شدن می‌توانستم کارهای بیشتری انجام دهم.»
سوال: «چه دلیلی دارم که می‌توانستم جلوی این تعدیل نیرو را بگیرم؟»

 

◀️ تفکر: «این تعدیل نیرو باید به دلیل فقدان مهارت یا برخی نقاط ضعف دیگر رخ داده باشد.»
سوال: «چگونه با قطعیت می‌دانم که این اتفاق به دلیل قصور از سمت من رخ داده است؟»

 

 

3-  تمرکز خود را از نقاط ضعف به نقاط قوت تغییر دهید:
وقتی شغل‌تان را از دست می‌دهید، معمولا تلاش می‌کنید تا دریابید که چه کاری را اشتباه انجام داده‌اید. برای جهش از این تفکرات دلسردکننده به یک تفکر مثبت، چشم‌انداز خود را گسترش دهید. به دفعه قبلی که موقعیت دشوار دیگری برایتان پیش آمد اما نهایتا بر آن فائق آمدید فکر کنید. با یادآوری این مورد در ذهن‌تان، از خودتان سوالات زیر را بپرسید:

 

 

▪️چه نقاط قوتی را برای حل این مشکل استفاده کرده‌اید؟

 

▪️در مورد خودتان در این فرآیند چه آموخته‌اید؟

 

▪️چگونه می‌توانید از این نقاط قوت در گذار شغلی فعلی استفاده کنید؟

 

توانایی در تنظیم آینده خودتان، انتخاب نحوه نگاه به یک موقعیت و ایجاد خودآگاهی از نقاط قوت‌تان تنها چند مزیت غیرمنتظره‌ای هستند که با ایجاد این دیدگاه حتی وقتی عصبانی و ناامید هستید منتظر شما هستند.

 

منبع: hbr

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 11:4 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

یک ساعت زودتر بیدار شوید تا به موفقیت برسید!

یک ساعت زودتر بیدار شوید تا به موفقیت برسید!

 

 

اگر برای یک سال، هر روز یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوید و این زمان را به خود اختصاص دهید، بهره‌وری‌تان تا 1000 درصد افزایش خواهد یافت. در یک ساعت می توانید کارهای موردعلاقه‌تان را انجام دهید، این کارها همان کارهای دلخواه است نه کارهایی که هر روز انجام می دهید. لحاظ کردن این زمان می تواند عملکردتان را بهبود ببخشد و شما را به یک زندگی مثبت و عالی برساند.

 

 

در اینجا، نکاتی را بیان می کنیم تا از این زمان حداکثر استفاده را ببرید:

 

 

برای یک روز یا یک هفته جلوتر حرکت کنید

هر روز روی برنامه‌های آینده خود تمرکز کنید و از آن‌ها فراری نباشید. این کار نه تنها تجربه‌ لذت بخش تر با استرس کمتری به دنبال خواهد داشت بلکه باعث می شود از زمان خود نیز نهایت استفاده را ببرید.
بدین ترتیب مغزتان به اندازه‌ کافی استراحت می کند و می توانید بدون هیچ استرسی برای برنامه‌های آتی خود آماده شوید.
مثلاً وقتی بدانید با شروع روز باید کارهای اداری را انجام دهید و وقتی به منزل بازگشتید باید به سراغ پرداخت قبض‌ها بروید کارتان ساده‌تر می شود؛ تا اینکه خسته و درمانده به خانه برسید و تازه به دنبال این باشید چه کارهای دیگری باید انجام شود.

 

 

به دنبال یادگیری مستقل باشید

با یک ساعت زودتر بیدار شدن می توانید برای بهبود مهارت‌های دلخواه خود تلاش کنید. این زمان اضافی فرصت خوبی برای یادگیری برنامه نویسی یا طراحی یا انجام یک سرگرمی جذاب است. انجام این کارها باعث افزایش شور و اشتیاق و تحریک مغز شما خواهد شد.
انسان با یادگیری و پیشرفت شادتر است. معمولاً افراد بعد از اتمام مدرسه یا دانشگاه ذهن خود را توسعه نمی دهند؛ اما جا دادن این کارها در برنامه‌ روزمره می‌تواند مزایای زیادی برای شما به دنبال داشته باشد.

 

 

آغاز یک عادت جدید

یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوید و این زمان را صرف توسعه یک عادت جدید کنید. این عادت می تواند نوشتن پستی در وبلاگ شخصی ، ارسال ایمیل ، ارتباط با یک نفر و ... باشد. به خودتان زمان و فرصت دهید تا به این برنامه‌های روزانه عادت کنید و به فواید آن در طولانی مدت دست یابید.

 

 

ورزش

فقط 15 دقیقه تمرین ورزشی در روز می تواند باعث سلامتی و تناسب اندامتان شود. اگر ورزش از برنامه‌های روزانه شماست پس نیاز نیست آن را جز عادت‌های جدید خود لحاظ کنید. وقتی زمان زیادی ندارید یا ضربان قلب تان به شدت بالا رفته، انجام یک ورزش سریع می تواند باعث کاهش استرس شود. ورزش اول صبح راهی سریع برای شروع یک روز خوب و احساس بهره‌وری بالاست.

 

 

تفکر

تفکر ، فعالیت مؤثری است که معمولاً توجهی به آن نمی شود. تفکر فقط فرصت تمرکز نیست بلکه می تواند ارزش‌های زیادی به دنبال داشته باشد. تفکر درباره عملی کردن یک تصمیم مشخص، چالش برانگیز است زیرا نیاز به صرف زمان و انرژی ذهنی دارد. اگر فکر کردن را به اولویت خود تبدیل نکنید، جامعه انتخاب‌های خود را به شما تحمیل می کند.
با تفکر و تأمل در مورد کارهای خود به انتخاب‌های بهتری می رسید و می توانید روی خودتان سرمایه گذاری کنید.

 

منبع: entrepreneur

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 5 / 1397 ساعت: 11:51 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 265