اجازه بدهیم کارکنان حرف بزنند!

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 1529
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 2114
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 153
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 211
    آي پي امروز آي پي امروز : 510
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 705
    بازدید هفته بازدید هفته : 3643
    بازدید ماه بازدید ماه : 7282
    بازدید سال بازدید سال : 758168
    بازدید کلی بازدید کلی : 2364391

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.137.178.51
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

اجازه بدهیم کارکنان حرف بزنند!

اجازه بدهیم کارکنان حرف بزنند!

 

 

کارکنان حرف های زیادی برای گفتن دارند اما نمی گویند. حرف زدنِ رو به بالا(up ward voice) موضوعی مهم در فرهنگ سازمانی است.

 

بعضی مدیران ، سکوت کارکنان را بیشتر از صدای آنها دوست دارند. وقتی کارکنان با ما صحبت نمی کنند به این معنی است که امید و تمایل خود را برای تغییر دادن شرایط و بهبود بخشیدن به اوضاع از دست داده اند.

 

صحبت کردن در مورد سازمان و مسائل آن، پیشنهاد دادن برای حل و فصل مسائل سازمان، سوال کردن در مورد آینده سازمان و نگران بودن در مورد سرنوشت سازمان یکی از نشانه های دلبستگی کارکنان به کار و سازمان است.

 

 

دو عامل مهم است که روی تصمیم کارکنان برای انتخاب بین صحبت کردن یا سکوت کردن موثر است:

 

 

1 آیا گفتن من منجر به نتیجه مطلوب می شود؟ آیا احتمال پذیرش آنچه می گویم وجود دارد؟


2 آیا گفتن من خطری برایم ایجاد نمی کند؟ آیا رئیسم با شنیدن آنچه می گویم خشمگین نمی شود؟

 

 

علاوه بر این دو عامل اصلی عوامل زیر هم اثرگذار هستند:

 

برون گرائی، وظیفه شناسی ومسئولیت پذیری کارمند،
رضایت شغلی کارمند وحمایت های سازمانی از او،
وجود یا عدم وجود احساساتی مثل خشم، یاس، صمیمیت، امنیت و ...
مافوقی که تحول گرا و اخلاق مدار است و فکر باز و پذیرا دارد.
فضای سالم گفت و گو در سازمان و وجود فرصت های رسمی و غیر رسمی مناسب برای گفت و گو

 

فضا را سالم کنیم. ترس را از فضای سازمان دور کنیم. از صحبتهای کارکنان حتی وقتی کمی تلخ است استقبال کنیم و از سکوت آنها که نشانه قطع امید آنهاست بترسیم!

 

 دکتر بهزاد ابوالعلائی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 3:18 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

9 چیزی که در مصاحبه کاری نباید بپوشید

9 چیزی که در مصاحبه کاری نباید بپوشید

 

 

اغلب گفته می‌شود که ما باید لباسی را انتخاب کنیم که تأثیر گذار باشد، اما زمانی که صحبت مصاحبه شغلی به میان می‌آید، یک اشتباه کوچک در این زمینه می‌تواند منجر به اولین نتیجه منفی شود.
اولین قضاوتی که مصاحبه کننده در مورد شما می‌کند، اساساً بر مبنای ظاهر شما و چیزی است که می‌پوشید. مسلماً لباس شما نقش مهمی را در تصدیق نتیجه نهایی ایفا خواهد کرد. مهم نیست چه نوع مصاحبه‌ای در پیش دارید، حتماً به یک رهنمود اساسی نیاز خواهید داشت.

 

در اینجا 9 چیزی که هنگام شرکت در مصاحبه شغلی برای حرفه‌ای ظاهر شدن و جدا کردن تصویر اجتماعی از حضور حرفه‌ای باید از پوشیدنش اجتناب کنید را عنوان می‌کنیم.

 

 

1-  پیراهن‌های عجیب

پیراهن‌هایی با طرح‌های چاپی افراطی، الگوهای عجیب و غریب و رنگ‌های شدید می‌توانند کارفرمایان را از آنچه که می‌خواهند بیش از حد دور کند. از الگوهای زننده و رنگ‌ قرمز در پیراهن یا کروات خودداری کنید و کراواتی انتخاب کنید که به کل لباس شما بیاید.


2-  تی‌شرت

به جای پوشیدن یک تی‌شرت معمولی که بیش از حد غیر رسمی است، پیراهنی دکمه‌ای انتخاب کنید.

 

3-  کفش پاشنه بلند

دختران به یاد داشته باشید که پاشنه کفش خود را در ارتفاع متعادل نگه دارید. این قد شما نیست که نظر مصاحبه گر را به خود جلب می‌کند، بلکه عقل، فردیت و صلاحیت شما برای انجام آن کار است.

 

4-  پیراهن با نوشته روی آن

هنگامی که یک پیراهن با پیام خنده دار، تهاجمی و یا بدخواهانه پوشیدید، حس مثبتی را القا نخواهید کرد.

 

5-  شلوار جین

حتی اگر می‌دانید شرکتی که مصاحبه می‌کنید به کارکنان اجازه می‌دهد شلوار جین بپوشند، بهتر است که این کار را نکنید. بهتر است که محافظ کارانه عمل کنیم.

 

6-  لباس‌های مجلسی

مصاحبه شغلی یک رویداد اجتماعی مجلل نیست که هر کس لباس شیک‌تری پوشید، بیشتر به چشم بیاید. لباس‌های بیش از حد مجلل در مصاحبه شغلی هیچ جایگاهی ندارند.

 

7- رنگ‌های روشن

رنگ‌های روشن به‌اندازه پیراهن‌، کروات یا جوراب‌های زننده و الگو دار نامناسب هستند. پیراهن ساده سفید یا تیره رنگ با یک کراوات تک رنگ و کفش سیاه و یا قهوه‌ای انتخاب کنید.

 

8-  کوله پشتی

رفتن به مصاحبه همانند رفتن به پیک نیک یا پیاده روی نیست. اگر نیاز دارید چیزی حمل کنید فقط یک کیف دستی یا کیف لپ تاپ حمل کنید.

 

9- دمپایی یا صندل

حتی اگر به‌اندازه‌‌ای غیر قابل تحمل گرم باشد، لطفاً برای رفتن به مصاحبه، دمپایی یا صندل نپوشانید. با انجام این کار ممکن است نشان دهید که برای تعطیلات تابستان اشتیاق دارید تا شغلی که برای آن مصاحبه می‌دهید.

 

منبع: Careeraddict

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 3:6 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

دلیل هفت مشکل رایج مدیران چیست؟

دلیل هفت مشکل رایج مدیران چیست؟

 

 

1-  کارمند خوب پیدا نمی‌شود

مشکل از آنجاست که مهارت کافی در استخدام نداریم. البته منظور ما این نیست که استخدام کار بسیار راحتی است. کار سخت است ولی امکان‌پذیر است.

 

2- هیچکس کار را مثل خود آدم انجام نمی‌دهد

باید در «واگذاری کارها» مهارت بیشتری کسب کنیم. واگذاری قابل یادگیری است و نکات فراوانی دارد که باید رعایت کنیم تا کارمندان کار را به خوبی انجام دهند.

 

3-  اگر من نباشم کارمندان کار نمی‌کنند

انگیزه دادن به کارمندان را بلد نیستیم. اگر رهبر خوبی باشیم و مدام به کارمندان انگیزه بدهیم کارها به خوبی انجام خواهند شد.

 

4-  اگر به کارمندان آزادی و اختیار می‌دهیم سوءاستفاده می‌کنند

مشکل از آنجاست که هیچ سیستمی برای سنجش عملکرد کارکنان نداریم. اگر عملکرد کارکنان با معیارهای عددی سنجیده شود امکان سوء استفاده از بین می‌رود.

 

5-  آنقدر سرم شلوغ است که فرصت بازاریابی و تبلیغات ندارم

مدیریت زمان ضعیفی داریم و همچنین کارها را به اندازه کافی واگذار نمی‌کنیم.

 

6- شرایط اقتصادی خوب نیست و نمی‌توان کاری کرد

به اندازه کافی بر بازاریابی و تبلیغات تمرکز نکرده‌ایم. با شنیدن کلمه بازاریابی بلافاصله به فکر بیل‌بورد و تبلیغات چند میلیونی نیفتید. راه‌های بسیار ارزانی وجود دارد که می‌تواند مشتریان زیادی ایجاد کند.

 

7-  رقیبان نمی‌گذارند فروش خوبی داشته باشیم

مشکل از آنجاست که استراتژی ندارید یا حداقل استراتژی مناسبی ندارید. آنقدر در کارهای روزانه غرق شده‌اید که دیدگاه بلندمدت را از دست داده‌اید.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 2:59 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

ده راز بزرگ کازینو که کسی به شما نمی گوید

ده راز بزرگ کازینو که کسی به شما نمی گوید

 

 

صنعت ۷۳ میلیارد دلاری کازینو یکی از پول ساز ترین و حرفه ای ترین صنایع در حال فعالیت در دنیا است که همیشه راز های بزرگی را در دل خود داشته است. راز هایی که همیشه پاسخ گوی جذب مشتریان جدید و قدیم خود بوده است

 

حال در این مقاله شما با ۱۰ راز بزرگ کازینو ها که روزانه میلیون ها دلار را روانه حساب هایشان میکند آشنا میشوید

 

 

راز اول : تو قهرمان دوستانت هستی

در بیشترعکس های تبلیغاتی کازینو ها، تمامی افراد در کنار معشوقه ها، دوستان و یا همسر خود در حال خندیدن و بازی کردن هستند. این عکس ها به صورت ناخودآگاه این حس را به مخاطبان می رساند که این یک موقعیت است که شما در کنار دوستان خود به تفریح مشغول شوید. این که یک فرد در کنار دوستان خود شروع به بازی می کند باعث می شود تا کاملا تحت تاثیر روانی دوستان و همراهان قرار بگیرد و قدرت کنترل و تصمیم گیری خود را از دست بدهد و در نتیجه بازی بیشتر،ریسک بالاتر و پول بیشتری خرج کند

 

راز دوم : تو هم میتوانی برنده شوی

در کازینو ها همیشه برنامه ها به صورتی زمان بندی می شوند که همه ی افراد حاضر در سالن حداقل یکبار پیروزی و برنده شدن افراد را به صورت مشهود توسط بازی با نور و صدا و همچنین تجمع جمعیت و تشویق مجری در سالن را ببیند و این حس به آن ها دست بدهد که اگر او توانست پس من هم می توانم

 

راز سوم : فرصت ها در همه جا

فرصت ها در همه جا هستند. حتی در سرویس های بهداشتی. این به این معنی هست که افراد در هر لحظه و در هر موقعیت که تصمیم به بازی گرفتند یک دستگاه در کنارشان باشد تا ثانیه ای باعث نشود تا تصمیمشان تغییر کند و یا فرصتی به دلیل دور بودن تحت تاثیر قرار گیرد

 

راز چهارم : امکانات رایگان

اگر قرار است دقیقه دقیقه های افراد سود مند باشد. پس چه بهتر که هر چه بیشتر افراد را در محل نگه بدارند، آن هم به وسیله ی امکانات رایگان. در بیشتر کازینو ها خوراکی ها و نوشیدنی های مختلف به صورت رایگان در اختیار افراد قرار می گیرد تا دلیلی باشد بر تداوم حضور افراد و حضور افراد یعنی بازی بیشتر و کسب درآمد بیشتر برای کازینو

 

راز پنجم : زمان

در کازینو ها شما نمی توانید هیچ ساعتی پیدا کنید، اما چرا ؟ چون افراد نباید گذر زمان را متوجه شوند . زمانی که در رو به روی شما هیچ ساعتی نباشد و دکوراسیون پر زرق و برق و جذاب سالن هیچ پنجره ی شیشه ای به بیرون نداشته باشد تا شما متوجه گذر زمان شوید، پس میتوانید هر چه بیشتر در کازینو بدون نگرانی از زمان بمانید و پول خرج کنید

 

راز ششم : ژتون به جای پول

در کازینو های دنیا تمامی بازی ها توسط سکه های مخصوصی انجام می شود که آن ها را ژتون می نامند، اما چرا ژتون ؟ به دلیل آنکه افراد احساس از دست دادن پول خود را نداشته باشند. ژتون در ضمیر ناخودآگاه افراد ارزش پول را ندارد پس ریسک های بالاتری را می توان با آن انجام داد و پول بیشتری خرج کرد

 

راز هفتم : منطق ظاهری ریاضی

اگر این چند شماره و یا شکل در کنار هم قرار بگیرند شما برنده ی ۱۰۰ هزار دلار می شوید، به همین سادگی

اما آیا این حساب و کتاب ساده واقعا به همین سادگی رخ می دهد ؟ مطمئنا خیر. سرعت بالای بازی ها، بازی با نور، جو جمعیت و ... همه و همه باعث می شوند که شما روند بازی را درست متوجه نشوید و به ظاهر الگوریتم ریاضی بازی را خیلی ساده و دست یافتنی در ذهن تصور کنید

 

راز هشتم : قدم به قدم کنترل

وقتی شما حکم یک قلک پول را دارید پس از همان لحظه که وارد می شوید ارزشمند و مهم هستید و باید کنترل شوید تا تمام پول های این قلک تمام شود. در تمامی جای جای کازینو ها دوربین هایی قرار دارند که تمامی افراد را کنترل میکنند تا در بعضی از بازی ها به قصد شما را برنده و در خیلی های دیگر بازنده کنند

 

راز نهم : نوشیدنی های الکلی رایگان

حالا که افراد مشغول بازی هستند و تمامی این تاکتیک ها بر روی آن ها تاثیر مد نظر را گذاشته پس چرا با چند لیوان نوشیدنی الکلی ریسک پذیری افراد را بالا تر نرود و بازی ها جذاب تر نشوند ؟ ریسک پذیری بیشتر یعنی خرج کردن پول بیشتر

 

راز دهم : توهم قدرت انتخاب

در کازینو هیچ کس به شما نمی گوید که کدام بازی را باید انجام دهید، شما هر بازی که دوست دارید و احساس می کنید که در آن استعداد بیشتری دارید می توانید انجام دهید و این یعنی قدرت انتخاب. هنگامی که افراد دارای قدرت انتخاب باشند و آزادی عمل بیشتری داشته باشند زمان بیشتری را در سالن می گذرانند و لذت بیشتری می برند. این قدرت انتخاب باعث می شود افراد هر چه بیشتر اعتماد کنند و در ضمیر ناخودآگاه خودشان تصور کنند که قهرمان بازی امشب آن ها هستند

 

حسین جم

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 2:42 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

اهمیت لیست نبایدها در کارآفرینی

اهمیت لیست نبایدها در کارآفرینی

 

 

اغلب کارآفرینان تنها روی هدف نهایی و کارهایی که باید انجام دهند تمرکز می کنند درصورتی که تهیه ی لیست نبایدها نیز به همان اندازه مهم است...

 

کارآفرینی یا همان راه اندازی کسب وکار جدید بیش از هر زمانی میان مردم جا افتاده است و اغلب آن ها با تهیه ی یک لیست انجام کار و لیستی از انتظاراتشان وارد بازار می شوند. نکته ی مهم این که که تهیه ی لیستی از کارهایی که نباید انجام شود نیز به همان اندازه مهم است. به عبارت دیگر این افراد مقصد نهایی خود را می دانند اما مشکلات مسیر را پیش بینی نمی کنند. این افراد باید عجله را کنار بگذارند و از خود و ایده شان محافظت کنند. هدف داشتن در هر کسب وکاری ضروری است اما اجتناب از اشتباهات نیز مهم است. علاوه براین پیش بینی مشکلات مسیر، سرعت رسیدن به اهداف نهایی را نیز تسریع می کند. در ادامه این مقاله ی زومیت به بررسی زیادتر کارهایی می پردازیم که باید در لیست نبایدهای یک کارآفرین جا بگیرد.

 

 

1-  انتظار نداشته باشید بازاریابان اولین مشتری را پیدا کنند.

هرگز انتظار نداشته باشید که اولین مشتری کسب وکار از کمپین های بازاریابی پیدا شود. مشتری های اولیه برند باید توسط کارآفرین کشف شده و سپس وارد مذاکره شوند. بسیاری از محققان موافق این موضوع هستند و عنوان کرده اند مذاکرات رو در رو تا ۳۴ درصد موفق تر از بازاریابی ایمیلی عمل می کند.

 


2-  کسب درآمد تمام ماجرا نیست.

پول درآوردن مهم است اما نباید هدف اول و آخر یک کارآفرین باشد. حتی تمام پول های کره ی زمین هم نمی توانند کسب وکاری با طراحی و بنیان گذاری ضعیف را نجات دهند. بنابراین پیش از اینکه به فکر جذب سرمایه باشید، استراتژی های خود را دوباره ارزیابی کنید. به عنوان مثال بسیاری از مردم حتی پیش از ارزیابی محصول خود برای جذب سرمایه اقدام می کنند. شاید مفهوم ایده روی کاغذ جالب باشد اما مشکلات اصلی را حل نمی کند. بسیاری از مشکلات زمانی که وارد عمل شوید بروز پیدا می کنند. جالب است بدانید اغلب استارتاپ ها به دلیل عدم آگاهی از کار و نه به دلیل کمبود سرمایه محکوم به شکست هستند.

 


3-  حسرت فرصت‌های گذشته را نخورید.

هیچ‌کس به فرصت‌های از دست رفته اهمیت نمی‌دهد بنابراین دست از سرزنش خودتان بردارید و نگویید که می‌توانستید قانع‌کننده‌تر ظاهر شوید. این افکار نه تنها نتیجه‌ی مثبتی ندارند بلکه ابتکار عمل را نیز از بین می‌برند. تصور و مرور موقعیت‌های غیرواقعی شانس رسیدن به دستاوردهای جدید را کاهش می‌دهد، فرآیند پیشرفت را کند کرده و فرصت پیشرفت را به رقبا واگذار می‌کند.

به جای فکر کردن به اینکه چرا نفر اول نیستید روی دستاوردهایی که داشته‌اید تمرکز کنید. کارآفرینی مسیری است که باید به کمک اعضای تیم طی شود و هیچ‌کس دلیل اصلی موفقی یا شکست نیست. اینکه چه توانایی یامهارت‌هایی دارید مهم نیست، مهم این است که کل اعضای تیم تا چه اندازه موفق خواهند بود.

 


4-  گوش دادن را فدای صحبت کردن نکنید.

آیا همیشه دنبال این هستید که خودتان را ثابت کنید؟ شما یک زبان و دو گوش دارید. به عبارت دیگر باید دو برابر بیشتر از زمانی که حرف می‌زنید، گوش دهید تا نکات مثبت و جدید یاد بگیرید. از سوال کردن نترسید و با دقت به پاسخ طرف مقابل گوش دهید. داشتن مربی و گوش دادن به صحبت‌های او بهترین تمرین برای تقویت مهارت شنیداری است.

 

5-  برای پیشرفت عجله نکنید

اگر برای رسیدن به موفقیت عجله دارید و بیش از اندازه روی این موضوع تمرکز کرده‌اید باید بدانید احتمال اشتباه کردن را افزایش داده‌اید. موفق شدن در هر کسب‌وکاری مهم است اما یک شبه حاصل نمی‌شود. موفقیت در استارتاپ مانند مسابقه‌ی دوی ماراتن است نه دوی سرعت.

 

پیشرفت کردن را در اولیت قرار دهید و از شکست‌ها استقبال کنید. قبل از اینکه به گسترش کسب‌وکار فکر کنید، از استخدامنیروی کار مناسب مطمئن شوید و ببنید آیا در مسیر درستی قرار گرفته‌اید یا خیر؟ آیا استراتژی کسب‌وکارتان با هدف جذب مشتری‌های وفادار طراحی شده است یا خیر؟ این موارد بهتر است پیش از گسترش کسب‌وکار در نظر گرفته شوند.

 

قبل از اینکه به طور جدی به راه‌اندازی استارتاپ فکر کنید لیست نبایدها را نیز همزمان با لیست بایدها تنظیم کنید. در این صورت می‌توانید رو به جلو حرکت کرده و با پیش‌بینی اشتباه‌ها مسیر موفقیت را هموار کنید.


/زومیت

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 2:38 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

شرکت‌هایی که از یک کشور بیشتر پول دارند!

شرکت‌هایی که از یک کشور بیشتر پول دارند!

 

 

والمارت: یکی از بزرگ ترین فروشگاه های زنجیره ای جهان که درآمد عملیاتی آن در سال ۲۰۱۷ معادل ۴۸۶ میلیارد دلار بوده است. این درآمد از اقتصاد ششمین اقتصاد بزرگ منطقه یورو یعنی بلژیک با ۴۶۸ میلیارد دلار بیشتر است. اگر والمارت یک کشور بود بیست و چهارمین اقتصاد جهان به شمار می‌رفت.

 

فولکس واگن: درآمد این خودروساز مشهور آلمانی از تولید ناخالص داخلی شیلی بیشتر است. با وجود شایعه رسوایی خودروهای دیزلی، این خودروساز سال گذشته ۲۷۶ میلیارد دلار درآمد داشت که بیشتر از کل اقتصاد شیلی با ۲۵۰میلیارد دلار ارزش است. فولکس واگن در صورت فرض شدن به عنوان یک کشور، چهل و دومین اقتصاد بزرگ دنیا بود.

 

 اپل: غول بزرگ تکنولوژی آمریکا با درآمد ۲۲۹ میلیارد دلاری خود می‌توانست در صورت کشور بودن در رده چهل و هفتمین اقتصاد بزرگ جهان قرار گیرد. برای مقایسه بهتر است بدانید تولید ناخالص داخلی پرتغال در سال ۲۰۱۶ حدود ۲۰۵ میلیارد دلار بوده است.

 

 آمازون: این شرکت آمریکایی که به سرعت در حال تبدیل شدن به بزرگ ترین شرکت جهان است، سال گذشته ۱۱۷ میلیارد دلار سود کسب کرد که از اقتصاد کویت به ارزش ۱۱۱ میلیارد دلار بیشتر است.

 

 آلفابت: یکی از زیرمجموعه های اصلی شرکت گوگل که سال گذشته با ۱۱۱ میلیارد دلار سودآوری از اقتصاد پرتوریکو بیشتر درآمد کسب کرد. این شرکت می توانست در صورت کشور بودن، پنجاه و نهمین اقتصاد بزرگ جهان به شمار رود. /ایسنا

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 5 / 1397 ساعت: 2:34 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه می‌توان از انرژی احساسی کارمندان بهره‌برداری کرد؟

چگونه می‌توان از انرژی احساسی کارمندان بهره‌برداری کرد؟

 



هنگامی که از کارمندان شرکت‌های موفق جویا می‌شویم که چه چیزی آنان را از کار در آن محیط خشنود می‌سازد، اغلب شگفت‌زده می‌شویم که چگونه پاسخ‌های دریافتی از تمامی افراد یک سازمان، جدا از رده، کارکرد یا گروه‌شان، یکپارچه و هم‌راستا هستند. این تکیه‌گاه‌های فرهنگی برای افراد خارج از این محیط همیشه به سرعت قابل مشاهده نیستند.

 

ممکن است نیروی محرکه کارمندان یک مرکز درمانی خیریه، این باشد که کار آنان سبب افزایش طول عمر و سلامت بیماران خواهد شد؛ کارکنان یک شرکت معروف ممکن است از کار کردن در یک برند برتر و در سطح جهانی شناخته شده احساس افتخار کنند؛ افراد شاغل در شرکت‌های تازه تاسیس شاید ساختار شکنانه بودن شرکت خود را همچون یک نشان افتخار بدانند؛ کارگران یک کارخانه شاید به سهم خود در نقش مولد کارخانه بنازند. این تفاخر، سوخت «انرژی احساسی» را تامین می‌کند که مفهومی حیاتی هم برای درک ما از فرهنگ سازمانی و هم برای بازدهی حداکثری کارمندان است.

 

البته امتیازهای بالا در بازدهی حداکثری کارمندان همواره به این معنا نیست که فرهنگ شما پشتیبان راهبردهای شما است یا به‌عکس، امتیاز‌های بازدهی پایین الزاما به این معنا نیست که فرهنگ شما نابسامان است. ضرورتا، پیشرفت فرهنگی مترادف با بهبود بازدهی کارمندان نیست. بیایید نگاهی ژرف‌تر به چیستی این امر بیندازیم.

 

انرژی احساسی، فارغ از مشوق‌های بیرونی نظیر پاداش یا مزایا، کارمندان را تشویق می‌کند که ادامه دهند و پیش بروند. منبع تغذیه این انرژی احساسی نقاط قوت به‌خصوصی هستند که منشا حس افتخار در داخل یک شرکتند که افراد را به سوی سختکوشی بیشتر در جهت ارتقای سازمان هدایت می‌کند. احساس غروری که از این دستاورد حاصل می‌شود خود منبع تامین انرژی احساسی بیشتری خواهد شد که افراد را تشویق می‌کند برای دستیابی به موفقیت‌های افزون‌تر باز هم بکوشند و به همین شکل این چرخه تکرار می‌شود.

 

درباره اینکه چرا احساس افتخار از پول اهمیت بیشتری دارد: جان کاتسن باخ در قدرتِ بزرگ‌ترین نیرو محرکه جهان چنین توضیح می‌دهد که احساس افتخار، یک اوج احساسی است که به دنبال کسب موفقیت پدید می‌آید. پیش‌بینی موفقیت‌‌های آتی همچون یک منبع نیرو محرکه ذاتی‌ عمل می‌کند که اغلب اوقات قدرتمندتر از مشوق‌های رسمی و پاداش‌هاست.

 

توانایی بهره‌وری از این منابع احساس افتخار به‌ویژه در دوره‌های دگرگونی و اختلال اهمیت پیدا می‌کند. در هنگام تلاش برای ایجاد دگرگونی‌هایی با مقیاس بزرگ، شرکت‌هایی که تعهد کارمندی بر پایه افتخار، احساسات یا فرهنگ موجود را به عنوان منبعی برای قدرت خود به‌کار می‌برند تقریبا دو برابر بیش از شرکت‌هایی که از این منابع استفاده نمی‌کنند، احتمال دستیابی به دگرگونی پایدار را دارا هستند.

 

تلاش‌های ایجاد دگرگونی می‌تواند منابع احساس افتخار و در پی آن انرژی احساسی کاری شما را به مخاطره بیندازد. هنگامی که این معیارهای فرهنگی مورد حمله قرار می‌گیرند، کارمندان دچار بی‌اعتمادی و تشویش خاطر شده و ممکن است در مقابل تغییرات مقاومت کنند. در این شرایط رفتارهایی ضدتولید پدید می‌آیند، ازجمله زبان‌بازی برای پُربازده کردن اهداف و پنهان‌سازی اطلاعات به‌منظور حمایت از گروه‌های جداگانه (در درون یک سازمان).


در چنین حالتی دیگر جای تعجب نیست که پس از دو، سه سال، هزینه‌ها کم کم افزایش یافته، سازمان‌های مقلد شکل گرفته و شرکت خود را ناگزیر از رفتن زیر بار یک برنامه بازسازی دیگر می‌بیند.

 

برای بهره‌وری کامل از انرژی احساسی یک سازمان، بایسته است که اهداف آن سازمان با چیزهایی که سبب ایجاد احساس افتخار در افراد از کار کردن در آن مکان می‌شود، پیوند بخورد.

 

نویسنده: Alice Zhou

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 5 / 1397 ساعت: 11:45 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا ما در ریشه یابی مشکلات داخلی به دنبال عوامل خارجی هستیم؟

حکمرانی و عوامل خارجی

 

چرا ما در ریشه یابی مشکلات داخلی به دنبال عوامل خارجی هستیم؟

 

 

 آیا اماراتی ها، گرجستانی ها و مردم ترکیه، پول و سرمایه خود را به بانک های ایرانی منتقل می کنند؟ یا برعکس. چرا گرجستان ویزا برای ایرانی ها را لغو می کند و زمینه برای سرمایه گذاری میلیاردی آنها را در گرجستان فراهم میکند؟ و شاید پرسشی اصولی تر: چرا شهروندان به این فکر می افتند که دارایی های خود را به ارز تبدیل کرده و در خارج مستغلات بخرند؟

 

 این سوال و ده ها سوال مرتبط، به اصول ثابت حکمرانی بر می گردد. اگر شخصی روزی چهار پاکت سیگار مصرف کند و نیم کیلو چربی وارد بدن خود کند و با هر چای دوازده حبه قند بخورد، نمی تواند وقتی در CCU بستری شد، روزگار و اطرافیان خود را سرزنش کند. حکمرانی مانند سلامتی جسم انسان، اصول دارد و اگر آن اصول جهان شمول رعایت نشوند، کارآمدی دچار اختلال می شود. اولین شرط حکمرانی، ایجاد امنیت فکری، شغلی، مدنی و اقتصادی است. بعد از این که سطح قابل توجهی از این امنیت فردی تحقق پیدا کرد، حفظ هویت و تعلق خاطر اهمیت پیدا می کند.

 

 اگر شهروندان یک کشور صبح از خواب بیدار شوند و متوجه شوند چهل درصد ارزش دارایی های آنها از بین رفته است به طور طبیعی در پی چاره اندیشی خواهند بود. در چنین شرایطی، هویت، تعلق به خاک و اعتماد به آینده رنگ می بازد. محمدرضاشاه صدها هزار نفر را با سواد کرد، آموزش دانشگاهی داد و دانشجو به خارج فرستاد، بعد گفت: حرف نزنید؛ من می فهمم. او بهترین اقتصاددانان (علینقی عالیخانی) و مجریان (عبدالمجید مجیدی) را به کار گمارد و بعد به آنها دستور داد تا فرامین او را عمل کنند. او با گرفتن حس مشارکت از آنها، امنیت فردی و اعتبار و مسئولیت را از افراد گرفت. مجریان و شهروندان بی تفاوت شدند.

 

 اکثریت مطلق مردم اتحادیه اروپا که 508 میلیون نفر جمعیت دارد زندگی بسیار معمولی دارند: یک آپارتمان بسیار کوچک، یک دوچرخه، یک کارت مترو و قطار و یک شغل معمولی. اما بسیار راضی و خوشحال هستند، چون امنیت روانی دارند و در جوامعی با ثبات زندگی می کنند. نرخ تورم حدود 2 درصد است و به همان میزان درآمد آنها در سال افزایش پیدا می کند و بنابراین احساس ثبات می کنند.

 

 وقتی عوارض خروج از کشور یک دفعه 300 درصد (بار اول) و 420 درصد (برای بار دوم) افزایش می یابد، خودبخود تنظیم روانی مسافرین را به هم می ریزد. اگر در سال، عوارض خروج از کشور 5 درصد و حتی 10 درصد افزایش یابد با روان و انتظارات انسان ها تطابق می کند ولی افزایش ناگهانی 420 درصدی، حاکی از فقدان آشنایی با روانشناسی انسان در حوزه ثبات، امنیت و انتظارات معقول است.

 

 محمدرضاشاه آموزش عمومی را گسترش داد، مردم را شهرنشین کرد و درآمد آنها را افزایش داد و بعد حکم کرد: حرف نزنید و انتقاد ممنوع. هر شهروندی که نقد میکرد عامل خارجی قلمداد میشد. این مسدود کردن حق طبیعی و امنیت فردی انسانها است. حکمرانی مانند پزشکی، مهندسی و معماری یک تخصص است: متونی در حد چند هزار کتاب دارد. محتاج تجربه و یادگیری است. به چارچوبی فکری به نام قرارداد اجتماعی میان مجریان نیاز دارد و از همه مهم تر تابع یک سیستم با ثبات است.

 

 آیا آمریکا میتواند در امور نروژ دخالت کند؟ آیا آمریکا، روسیه، انگلستان، آلمان و چین میتوانند نروژ هراسی به راه اندازند؟ نمی توانند چون نروژ ثبات دارد. با پنج میلیون و دویست هزار نفر جمعیت، 371 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارد. با 1.2 درصد نرخ تورم، مردم این کشور 7.3 درصد از درآمد خود را پس انداز میکنند، این در شرایطی است که دستمزدها در سال 4.6 درصد افزایش پیدا میکنند. درآمد حاصل از نفت فقط به «صندوق نفت» رفته و در صدها شرکت سرمایه گذاری میشود و تنها 4درصد از سود سرمایه گذاری در بودجه جاری به کار گرفته میشود.

 

 صندوق نفت نروژ حدود یک تریلیون دلار است. اصل و سود آن برای نسل های آتی است. درآمد سرانه در این کشور 62510 دلار است. با این آرامش، ثبات، امنیت، توزیع امکانات و آینده نگری، کدام کشور خارجی می تواند در نروژ نارضایتی ایجاد کند؟!

 

حکمرانی یک تخصص است. با تغییر وزرای اقتصادی اتفاق خاصی نمی افتد؛ باید اندیشه های حکمرانی را اصلاح کرد.

 

 طبع بشر به گونه ای ساخته شده که دوست دارد دیده شود: دیده شدن یک نیاز است و هر فردی که در خود استعدادی می بیند، حس و علاقه مندی او به دیده شدن بیشتر است. وقتی انسان ها دیده نشوند، همکاری نمی کنند. ریشه ی عموم نارضایتی ها در نادیده شدن و بنابراین در ناکارآمدی است.

 

 کارآمدی در حکمرانی نیازمند اجرای سیاست هایی است که به ثبات و امنیت روانی انسانها بیانجامد.

 

محمود سریع القلم

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 5 / 1397 ساعت: 11:20 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

درباره کتاب زوربای یونانی، اثر نیکوس کازانتزاکیس

درباره کتاب زوربای یونانی، اثر نیکوس کازانتزاکیس

 

 

این کتاب اجمالا داستان مرد کتاب خوان و روشنفکریه که تصمیم می گیره مدتی دور از کتاب به میان مردم عادی بره و با اونا زندگی کنه. اون در ابتدای سفرش به جزیره کرت برای بهره برداری از معدنی که از پدرش بهش رسیده، با پیرمرد سرزنده ای به نام زوربا آشنا میشه و زوربا قبول می کنه که برای اون کار کنه و داستان شرح مواجهه این جوان متفکر و کتابخوان با زوربای تحصیل نکرده اما دنیا چشیده است.

 

زوربا مردیه که اهل تحلیل و حساب کتاب کردن نیست، به احساساتش اعتماد می کند، تا می تواند از زندگی کام می گیرد، درگیر گذشته و نگران آینده نیست، به اخلاقیات اعتنای چندانی ندارد، به دنبال کشف حقیقت هستی نیست، آزادانه زندگی می کند، عقاید منجمدی ندارد، اهل کتاب و کلمات نیست، خجالت و حساسیت در کارش وجود ندارد و به هر کاری مشغول شود، آن را با جدیت انجام می دهد و این ویژگی ها کاملا متضاد ویژگی های ارباب کتاب خوان و متفکرش است که با او همراه شده است.

 

زوربا گرچه بی سواد است، اما صاحب فرزانگی خاصی است که باعث می شود اربابش شیفته او شود. ارباب او در ذهنش دائما در حال کلنجار رفتن با سوالاتش است و به دنبال راهی برای بهتر زیستن، اما زوربا توجهش به دنیای بیرونست و با تکیه بر احساساتش با اشتیاق زندگی می کند.

 

 

من بعضی از جملات کتاب را که برای خودم جذاب بود را انتخاب کرده ام و در این جا برایتان آورده ام:

 

 

زوربا: تنها راه نجات خودت این است که برای نجات دیگران مبارزه کنی

 

زوربا: آدم وقتی جوان است جانور درنده ایست، بلی ارباب، جانور درنده ای که آدم می خورد. گوسفندها را هم می خورد، مرغ ها و خوک ها را هم، ولی تا گوشت آدم نخورد سیر نمی شود.

 

چیزهایی که برای ما عادی هستن، برای زوربا به صورت معماهای بسیار وحشتناک جلوه می کنند. زوربا وقتی یک زن،مرد، یک درخت به گل نشسته یا یک لیوان آب خنک را می بیند، مات و متحیر می پرسد: این چه رمزیست؟ این چه موجودیست؟ او هر روز هر چیز را انگار بار اولست که می بیند.

 

نیاز انسان واقعی با چیز کم هم برآورده می شود.

 

ارباب: با خود گفتم این مرد به مدرسه نرفته و مغزش مغشوش نشده است. او همه رنگش را دیده، فکرش باز شده و قلبش منبسط گشته است بی آن که شهامت و جسارت نخستینش را از دست داده باشد. او همه مسائل بغرنج را که برای ما لاینحل مانده است، مانند همشهری خود اسکندر کبیر که با یک ضربت شمشیر گره گوردیان را گشود، حل می کند.

 

خطا کردن و زمین خوردن برای زوربا مطرح نیست، چون همه جایش از پا تا سر به زمین تکیه دارد. او مانند مار، مادر طبیعت را لمس می کند، با او در می آمیزد و با او یکی می شود، ولی ما مردم درس خوانده پرندگان بی مغز هوا هستیم.

 

کنفوسیوس می گوید: "بسیار کسان خوشبختی را در بالاتر از آدمی می جویند و گروهی در پایین تر از او، ولی خوشبختی درست به قامت آدمیست." بنابراین، به تعداد قد آدمیان خوشبختی وجود دارد.

 

آه که چگونه روح آدمی بر حسب آب و هوا و سکوت و انزوا یا معاشرانی که در مصاحبتشان به سر می برد، در تغییر و تحول است.

 

بلندترین فکرها را هم وقتی خوب می شکافیم، می بینیم که عروسک های پر شده از خاک اره هستند که لای آن خاک اره، فنری از حلبی گذاشته اند.

 

زوربا به ارباب: گفتی دردسر نمی خواهی؟ پس چه می خواهی؟ زندگی خودش دردسر است ولی مرگ نه.

 

ارباب با خود می اندیشد که: من تا آن درجه سقوط کرده بودم که اگر قرار بود بین عاشق شدن به یک زن و خواندن کتاب عشقی، یکی را انتخاب کنم، کتاب را انتخاب می کردم.

 

زوربا خطاب به ارباب: محاسبه نکن ارباب! این اعداد و ارقام را دور بینداز. این ترازوی لعنتی را خرد کن و از من بشنو و دکانت را تخته کن. همین حالاست که تو می توانی روحت را رستگار کنی یا از دست بدهی.

 

زوربا: به من بگو با آن چه می خوری چه می کنی تا بگویم که کیستی.

 

زوربا: سعادت واقعی همین است که انسان هیچ توقعی نداشته باشد و مثل یک زنگی کار کند، به طوری که ظاهرا همه گونه توقعی دارد …

 

ما نباید شتاب کنیم، نباید بی تابی از خود نشان بدهیم و باید با اعتماد تمام از آهنگ ابدی طبیعت پیروی کنیم.

 

بودا آخرین انسانست. ما هنوز در آغاز راهیم. ما به قدر کافی نه خورده ایم، نه آشامیده ایم و نه دوست داشته ایم. ما هنوز زندگی نکرده ایم. این پیرمرد نحیف از نفس افتاده خیلی زود به سراغمان آمده است. بگو هرچه زودتر برود پی کارش.

 

دوست ارباب: به جز کار ای استاد بی کاره من، راه دیگری برای رستگاری وجود ندارد.

 

همه آدم ها جنون خاص خود را دارند و اما بزرگ ترین جنون به نظر من آنست که آدم جنون نداشته باشد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 12:3 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

راهکارهایی برای شروع کسب‌وکار در شرایط دشوار اقتصادی

راهکارهایی برای شروع کسب‌وکار در شرایط دشوار اقتصادی

 

 

شروع یک کسب‌وکار جدید کار سختی است و وقتی کشوری در شرایط اقتصادی دشوار قرار می‌گیرد، این کار سخت‌تر هم می‌شود. دلیل آن هم تا حدی این است که وقتی بازارهای اعتباری در تنگنا قرار می‌گیرند، تامین مالی دشوار می‌شود. اگر می‌خواهید سهمی از تامین مالی داشته باشید، باید پیش‌بینی‌های واقع‌بینانه از پولی که در دست دارید، داشته باشید:


چقدر پول می‌خواهید وارد کسب‌وکارتان کنید، چقدر پول باید اضافه کنید تا هزینه‌های عملیاتی شما جبران شود و چه کاری باید انجام دهید تا به سود برسید.

 

اگر می‌خواهید به سوی کارآفرینی بشتابید، نکات زیر را در نظر داشته باشید تا در شرایط اقتصادی سخت بتوانید کسب‌وکار موفقی راه‌اندازی کنید.

 

 

1-  پیدا کردن منبع مالی: قبل از اینکه درخواست وام بدهید، از مشاوران حرفه‌ای درخواست کنید طرح کسب‌وکارتان را مرور کنند تا مطمئن شوید چیز مهمی را از قلم نینداخته‌اید و فرضیات‌تان دقیق است.

علاوه بر تامین مالی برای بنگاه جدید، اگر نتوانستید پیش‌بینی‌های درآمدی اولیه خود را محقق کنید، یک برنامه مالی پشتیبان، هم برای کسب‌وکارتان و هم امور مالی شخصی ایجاد کنید. همچنین باید ذخایر نقدی داشته باشید تا به اندازه ۶ تا ۱۲ ماه بودجه کافی برای پرداخت‌ ضروری‌ترین بدهی‌های خود را (اجاره، حق بیمه و...) داشته باشید.

 

2-  بازاریابی هوشمندانه: وقتی اقتصادی در وضعیت نابسامان به سر می‌برد، شروع یک کسب‌وکار جدید به خلاقیت و نبوغ نیاز دارد. عناصر بازاریابی را در طرح کسب‌وکارتان بیشتر مورد توجه قرار دهید. قرار است دقیقا چه چیزی بفروشید، مشتریان هدف شما چه کسانی هستند، محصولات یا خدمات خود را چگونه قیمت‌گذاری می‌کنید و برنامه شما برای توسعه کسب‌وکار چیست؟

باید بدانید رقبایتان کجا قرار گرفته‌اند و سپس برای به‌دست آوردن سهم بازار، خودتان را متمایز کنید. به عنوان مثال، بررسی کنید که رقبا کجا فعالیتی ندارند و کدام مشتریان احتمالی را از دست داده‌اند، سپس آن بخش از بازار را در دست خودتان بگیرید.

 

3-  کوچک شروع کنید: انتظارات و هزینه‌های خود را تا جایی که ممکن است از مقیاس کوچکی شروع کنید و سپس وقتی کسب‌وکارتان رونق گرفت، برای توسعه برنامه بریزید. به عنوان مثال ببینید آیا می‌توانید از مکان کوچک‌تر و ارزان‌تری کارتان را شروع کنید یا فعلا دفتر فیزیکی نداشته باشید و مجازی فعالیت کنید؟ قبل از استخدام نیروهای تمام وقت، فکر کنید چه پست‌هایی باید پر شوند و آیا می‌توان از نیروهای موقت یا نیمه‌وقت استفاده کرد؟

 

4-  استفاده از تکنولوژی به نفع خود: تکنولوژی می‌تواند راه‌های زیادی را برای پس‌انداز پول و افزایش سود، پیش پای شما بگذارد. به عنوان مثال:

 

 

▪️بازار خود را با فروش از طریق کانال‌های آنلاین توسعه دهید.

 

▪️به‌جای تبلیغات چاپی یا الکترونیکی گران‌، از بازاریابی ایمیلی یا شبکه‌های اجتماعی استفاده کنید.

 

▪️از وبت‌سایت‌ها و روزنامه‌هایی که مطالبی در مورد کارآفرینان و رهبران کسب‌وکار موفق منتشر می‌کنند، بهره ببرید.

 

▪️وب‌سایت خود را بهینه‌سازی کنید تا وقتی مشتری موضوع مشابهی در مورد محصول شما جستجو می‌کند، جزو اولین‌ سایت‌ها در مرورگرها بالا بیاید.

 

▪️ابزارهای بازاریابی مقرون به‌صرفه مثل پادکست‌ها یا وبینارها را از طریق وب‌سایت خود تولید کنید.

 

▪️یک برنامه وفاداری مشتری آنلاین ایجاد کنید که در آن توصیه‌های پیشرفته‌ای در مورد فروش و تخفیف‌ها مطرح شده باشد.

 

 

5-  شبکه، شبکه و شبکه: تا جایی که می‌توانید با افراد فعال در جامعه خود که شما را به مشتریان جدید ارجاع می‌دهند و در توسعه کسب‌وکارتان نقش دارند، ارتباط برقرار کنید.

 

6-  ایده‌هایی برای کاهش هزینه‌ها: یک اقتصاد ضعیف می‌تواند روش‌های خوبی که برای پس‌انداز پول وجود دارد را پنهان کند اما ایده‌های خلاقانه‌ای وجود دارد تا بتوانید هزینه‌های استارت‌آپ خود را به حداقل برسانید:

 

 

▪️خریدن ملزومات و مواد اولیه از کسب‌وکارهایی که در آستانه تعطیلی هستند یا می‌خواهند موجودی کالای خود را کم کنند.

 

▪️تهاتر کردن با دیگر صاحبان کسب‌وکار. امکان اتحادهای کاری را بررسی کنید و با تجارت محصولات یا خدمات با کسب‌وکارهای دیگر، خیلی از هزینه‌های خود را جبران کنید.

 

▪️اگر پول کافی برای پرداخت هزینه مشاور حقوقی ندارید، از منابع آنلاین که اطلاعات حقوقی کافی در امور بازرگانی کشورتان را در اختیار می‌گذارند، استفاده کنید.

 

منبع: Investopedia

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 11:43 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پيش بيني احساسي

پيش بيني احساسي

 

 

فرض کن روزی تلفن زنگ میزند. صدایی پرهیجان به تو میگوید برنده ی جایزه ی بزرگ ده میلیون دلاری بخت آزمایی شده ای! چه احساسی خواهی داشت؟ و این احساس چه قدر دوام خواهد آورد؟

 

سناریوی دیگر؛ تلفن زنگ میزند و متوجه می شوی بهترین دوستت از دنیا رفته. دوباره، چه احساسی خواهی داشت؟ و برای چه مدت؟



چگونه می توانیم احساسات مان را پیش بینی کنیم؟ آیا در مورد خودمان تخصصی داریم ؟ آیا برنده شدن در بخت آزمایی ما را سال ها به شادترین انسان زنده تبدیل می کند؟


دن گیلبرت ، روان شناس دانشگاه هاروارد، نظرش منفی است. او در مورد برندگان بخت آزمایی پژوهشی انجام داد و متوجه شد اثر شادی آنها بعد از چند ماه فروکش می کند. بنابراین، فرد چند وقت پس از دریافت چکی با مبلغ کلان مانند گذشته راضی یا ناراضی خواهد بود. او این موضوع را "پیش بینی احساسی" مینامد؛ ناتوانی ما در پیش بینی صحیح احساسات خودمان.


افرادی که در شغلشان تغییر یا پیشرفتی می کنند از نظر میزان خوشحالی بعد از حدود سه ماه دوباره به همان حالت اولیه برمیگردند. علم این اثر را تردمیل خوشبختی می نامد؛ ما سخت تلاش می کنیم، پیشرفت می کنیم و می توانیم چیزهای بیشتر و بهتری را بخریم، ولی این موارد در حال حاضر ما را خوشحال تر نمی کنند.


پس اتفاقات منفی چگونه بر ما اثر میگذارند؟ مثلاً آسیب دیدگی از ناحیه ی نخاع یا از دست دادن یک دوست؟ در این جا هم ما مدت و شدت احساسات آینده مان را بیش از حد تخمین میزنیم. برای مثال، زمانی که یک رابطه ی عشقی به پایان می رسد، احساس می شود زندگی دیگر به روال عادی بازنمیگردد. زوج پریشان کاملاً متقاعد شده اند هرگز شادی را تجربه نخواهند کرد، اما بعد از چند ماه قرار ملاقاتهای جدید را از سر می گیرند.

 

خوب نبود اگر می دانستیم ماشین، شغل یا رابطه ی عشقی جدید دقیقاً چقدر خوشحال مان می کنند؟


خب، بخشی از آن عملی است. این توصیه ها را که از نظر علمی نیز تأیید شده اند به کاربر تا تصمیمات بهتر و هوشمندانه تری بگیری؛

 

 

۱) از چیزهای منفی که نمیتوانی به آنها عادت کنی اجتناب کن، مثل تردد بین خانه و محل کار، سروصدا یا استرس مزمن


۲) از چیزهای مادی مثل ماشین، خانه، برنده شدن در لاتاری، پاداش ها و جوایز انتظار شادی کوتاه مدت داشته باش

 

۳) تا حد ممکن وقت آزاد و مستقل برای خودت در نظر بگیر، چون آثار مثبت طولانی مدت معمولاً از آنچه پیوسته انجامش می دهی نشئت می گیرند. علایقت را دنبال کن، حتا اگر مجبور باشی بخشی از درآمدت را صرف شان کنی. روی دوستی ها سرمایه گذاری کن. برای اکثر مردم، داشتن موقعیت اجتماعی حرفه ای شادی طولانی مدتی به ارمغان می آورد، به شرطی که در همان زمان به دنبال تغییر تراز اطرافیان خود نباشند. به عبارت دیگر، اگر به پست مدیرعاملی ارتقا پیدا کنی و فقط با سایر مدیران و هم رتبه هایت صمیمی شوی، اثر ناشی از شادی مدیر شدنت به زودی از بین میرود.

 

رولف دوبلی / هنر شفاف اندیشیدن

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 11:31 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مزایای استخدام کسی که بارها شغل خود را عوض کرده است!

مزایای استخدام کسی که بارها شغل خود را عوض کرده است!

 

 

هیچ شرکتی نباید یک متقاضی را صرفا به خاطر دانشگاهی که در آن درس خوانده یا اینکه بارها شغلش را عوض کرده، رد کند. چنین رویکردی عواقب و ریسک‌های خودش را دارد. تحصیل در یک دانشگاه رده بالا، لزوما به این معنا نیست که فرد دارای توانایی حل مساله، هوشمندی و خلاقیت است.

 

من با میلیون‌ها نفر مصاحبه کرده‌ام. متقاضیانی که از مدارس فوق‌العاده رقابتی فارغ‌التحصیل شده‌اند، لزوما از بقیه بهتر نیستند. کسی که تمام تمرکزش، کسب نمره بالا بوده است، باهوش‌تر یا با قابلیت‌تر از بقیه افراد نیست. وقتی تمام هم‌و‌غم شما، دریافت مدرک دانشگاهی باشد، این یعنی شما بلدی به اهداف و معیارهایی دست پیدا کنی که دیگران برایت تعیین کرده‌اند. در عرصه کسب وکار، باید بتوانیم نه تنها برای رسیدن به اهدافی که برایمان تعیین کرده‌اند بکوشیم، بلکه خودمان برای خودمان هدف‌گذاری کنیم و دنبال علایقمان باشیم. هیچ شرکتی با استخدام کسی که تمام دغدغه‌اش در ۲۰ سال اول زندگی، گرفتن نمره ۲۰ بوده است، سود نمی‌برد.

 

سعی کنید کسانی که استخدام می‌کنید، از همه گروه‌ها باشند: هم از فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های معتبر، هم از سایر دانشگاه‌ها و حتی از میان کسانی که تحصیلات دانشگاهی ندارند. دنیا به سرعت در حال تغییر است. هر سازمانی به تلفیقی از دیدگاه‌ها و نظرات مختلف نیاز دارد. این نه تنها خودخواهانه، بلکه نادانی است اگر فکر کنیم استخدام فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های دهان پر کن، موفقیت شرکتمان را تضمین می‌کند.

 

اما برویم سراغ پیشینه شغلی متقاضی. بسیاری از کسانی که در گذشته شغل‌های کوتاه‌مدت داشته‌اند، خودشان انتخاب نکرده‌اند که شغلشان را مدام تغییر دهند. آنها طبق یک روال پیش نرفته‌اند و فراز و نشیب‌های زیادی داشته‌اند. آنها می‌دانند چطور بر ناملایمات غلبه کنند. آنها می‌دانند وقتی کار نیاز دارند، چطور کار پیدا کنند. این کاملا بدیهی است و مدیران استخدام باید این را بدانند، اما متاسفانه افرادی که در جایگاه استخدام هستند، از این مساله غافلند.

 

 

برای استخدام فردی که بارها «از این شاخه به آن شاخه پریده»، دلایل بسیاری وجود دارد، از جمله:

 

 

1-  کسانی که شغل خود را بارها عوض کرده‌اند، از ورود به محیط‌های جدید و کشف ناشناخته‌های یک سازمان جدید نمی‌ترسند. چون این کار را بارها انجام داده‌اند. کسانی که شغل خود را بارها تغییر داده‌اند، می‌دانند چگونه در مسیر زندگی و دائما یاد بگیرند و این مهارتی است که همه سازمان‌ها نیاز دارند.

 

2-  این افراد، در مقایسه با افرادی که سال‌ها در یک سازمان می‌مانند، دایره ارتباطات گسترده‌تری دارند. شبکه ارتباطی گسترده یعنی ایده‌های بیشتر، حمایت معنوی بیشتر و ارتباط با گروه‌های مختلف و متنوع و اینها فاکتورهای مهمی برای موفقیت کارکنان و سازمان شما هستند.

 

3-  کسانی که شغل خود را بارها تغییر داده‌اند، برای مدیران مختلف کار کرده‌اند. آنها می‌دانند چگونه خود را با سبک‌های مدیریتی مختلف وفق دهند.

 

4-  کسی که به میل و خواسته خود، شغل خود را بارها عوض کرده است، به توانایی‌هایش ایمان دارد و می‌داند اگر محیط قدیمی پاسخگوی نیازهایش نبود، می‌تواند وارد یک محیط جدید شود. آیا نمی‌خواهید کسی را استخدام کنید که اعتماد به نفس دارد و جایگاهش را می‌داند؟

 

5-  کسانی که مدام شغل خود را تغییر می‌دهند، در هر سازمانی که باشند، مهارت‌های جدید یاد می‌گیرند و چیزهای جدید کشف می‌کنند. آنها تجربه‌ای دارند که سایر کارکنان کمتر دارند: تجربه «تازه‌وارد بودن». وقتی در یک محیط جدید هستیم، بیشتر از هر زمانی یاد می‌گیریم.

 

6-  این افراد به مواجهه با تغییر عادت دارند. آنها برای آنکه موفق شوند، نیازی به حفظ وضعیت موجود ندارند. آیا شما می‌خواهید کسب‌وکارتان تا سالیان سال در یک وضعیت بماند؟ گمان نمی‌کنم!

 

7-  این افراد براحتی می‌توانند نشانه‌های موفقیت یا شکست یک برنامه، فرآیند یا طرح را تشخیص دهند. وقتی کسی می‌گوید «چند تا پیراهن بیشتر پاره کرده‌ام»، منظورش را می‌دانیم. این افراد برای کسب تجربه بارها زمین خورده‌اند و پروژه‌های موفق و ناموفق بسیاری را پشت سر گذاشته‌اند. این زمین خوردن‌ها و زخم‌ها برای هر سازمانی ارزشمندند.

 

نویسنده: Liz Ryan

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 11:25 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پدیده‌ "ویل راجرز" : با میانگین‌ها گول نخوریم!

پدیده‌ "ویل راجرز" : با میانگین‌ها گول نخوریم!

 

 

 ویل راجرز اصطلاحا پدیده‌ای است که در آن، با انتقال تعدادی از اعضای یک مجموعه به مجموعه‌ای دیگر، مقدار میانگین هر دو مجموعه را افزایش می‌دهیم. این پدیده، از جمله‌ای منسوب به ویل راجرز، کمدین معروف آمریکایی، برگرفته شده است که در آن گفته می‌شود:
"وقتی که اُکلاهمایی‌ها، اُکلاهما را به مقصد کالیفرنیا ترک می‌کنند، آن‌ها میانگین بهره‌ هوشی هر دو ایالت را بالا می‌برند!"

 

 

 این پدیده زمانی که هر دوی این شرایط، در آ‌نِ ‌واحد برقرار باشند، حتما روی خواهد داد:

 

▪️اول این‌که اعضایی که از مجموعه‌ی اول منتقل می‌شوند، مقدارشان از مقدار میانگین آن مجموعه، کمتر باشد.
▪️دوم این‌که اعضایی که از مجموعه‌ اول منتقل می‌شوند، مقدارشان از مقدار میانگین اعضای مجموعه‌ دوم، بیشتر باشد.
هر چند که این دو شرط، شرط‌های لازم برای روی‌دادن این پدیده محسوب نمی‌شوند.

 

 مثال عددی:
دو مجموعه‌ A و B را در نظر بگیرید که:
اعضای A عبارتند‌از: ۱ و ۲ و ۳ و ۴
و اعضای B عبارتند از: ۵ و ۶ و ۷ و ۸ و ۹
میانگین حسابی مجموعه‌ی A برابر است با ۲.۵ و میانگین حسابی مجموعه‌ B برابر است با ۷.
حال اگر عدد ۵ را از مجموعه‌ B به مجموعه‌ A منتقل کنیم آن‌گاه:
اعضای A عبارت ‌خواهند شد از: ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵
و اعضای B عبارت خواهند شد از: ۶ و ۷ و ۸ و ۹
که میانگین حسابی مجموعه‌ A به ۳ و میانگین حسابی مجموعه‌ B به ۷.۵ افزایش یافته‌اند.

 

 حالا فرض کنید مدیرعامل یک بانک خصوصی هستید. مشتریان این بانک افراد ثروتمند هستند. دو مدیر مالی الف و ب به شما گزارش می‌دهند. مدیر مالی الف پول تعدادی از مشتریان بسیار بسیار ثروتمند را اداره می‌کند. مشتریان مدیر مالی ب هم ثروتمندند، اما نه خیلی زیاد. هیئت‌مدیره از شما می‌خواهد حجم سرمایه میانگین هر دو مدیر مالی را در عرض شش‌ماه بالا ببرید. اگر موفق شوید، پاداش خوبی دریافت خواهید کرد وگرنه این کار را به فرد دیگری می‌سپارند. از کجا شروع می‌کنید؟

 

خیلی ساده است. در واقع یک مشتری با حجم سرمایه بالا اما نه بالاتر از میانگین از میان مشتریان گروه الف انتخاب می‌کنید و او را به گروه ب منتقل می‌کنید. با یک حرکت میانگین هر دو گروه الف و ب زیاد می‌شود و شما حتی یک مشتری جدید هم پیدا نکرده‌اید!

 

هنر شفاف‌اندیشیدن

رولف دوبلی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 11:14 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پس از تعلیق از کار چگونه خود را بازیابید؟

پس از تعلیق از کار چگونه خود را بازیابید؟

 

 

اخراج شدن در پی تعدیل نیرو یکی از دشوارترین تجربیاتی است که می‌توانید در حرفه خود با آن روبرو شوید. تعدیل نیرو می‌تواند احساس ضعف و شک به خود را به شکل یک عدم کنترل ترسناک و یک صدای منتقد بی‌رحم در درون فرد تحریک کند؛ این مساله به‌خصوص وقتی سایر افراد سازمان همچنان مشغول به کار باقی می‌مانند تشدید می‌شود. اینکه در مورد آنچه رخ داده است چگونه فکر می‌کنید، نقشی اساسی در گذار موفقیت‌آمیز شما به مرحله بعد از شغل و زندگی‌تان ایفا می‌کند.

 

گرچه یک تعدیل نیرو می‌تواند به‌طور موقت شرایط را بی‌ثبات کند، اما باید بیاموزید که کدام بخش‌های فرآیند - به‌طور خاص، عادات ذهنی که در ارتباط با اتفاق رخ داده ایجاد می‌کنید - را «می‌توانید» کنترل کنید.
در زیر سه گامی که می‌توانید پس از یک تعدیل نیرو، برای خاموش کردن صدای انتقاد درونی‌تان بردارید، خود را بازیابید و در یک چارچوب ذهنی بهره‌ور باقی بمانید، آورده شده است.

 

 

1-  یک نگرش مثبت اخذ کنید:
برای اینکه پس از یک شکست خود را بازیابید، حلقه‌‌های ذهنی غیرمفیدی که به‌جای ارائه راه‌حل‌های بالقوه، مشکلات را تشدید می‌کنند به چالش بکشید.
برای اینکه ببینید چگونه طرز فکر شما می‌تواند بر بازیابی ناشی از یک تعدیل نیرو اثر بگذارد، به تجربیات به شدت متفاوت دو مدیر بیوتکنولوژی ۵۰ ساله– به نام‌های اوون و باب- توجه کنید:

 

گرچه تعدیل نیروی اوون نتیجه یک ادغام و نه بر مبنای عملکرد او بود، اما او خودش را سرزنش می‌کرد: «چرا متوجه نشانه‌های واضح این اتفاق بد نشدم؟» او خودش را متقاعد کرد که اعتبارنامه و سن او باید مقصر باشند و با خود فکر می‌کرد: «من نباید در حوزه علم وارد می‌شدم و اکنون که بالای ۵۰ سال سن دارم، شغل دیگری را به‌دست نخواهم آورد.» اوون به‌جای صرف زمان در مورد اینکه بعدا می‌تواند چه کاری انجام دهد، بیشتر وقت خود را صرف ملامت خود و جست‌وجوی اتفاقی پست‌های شغلی می‌کرد و بیشتر از قبل ناامید می‌شد.

 

باب نیز یک تعدیل نیرو را تجربه کرد؛ اما نگرش کاملا متفاوتی را اتخاذ کرد. پس از شوک اولیه اخبار تعدیل نیرو، او بر احتمالات جدید متمرکز شد. رزومه و پروفایل لینکدین خود را آپدیت کرد تا این حقیقت را منعکس کند که به دنبال کار کردن است. گرچه گاهی شک و دودلی در دلش رخنه می‌کرد و از اینکه موقتا بیکار شده عصبی و نگران می‌شد، اما مدام به خودش یادآوری می‌کرد که: «من مهارت‌های قابل‌توجهی دارم و این تغییر فرصتی برای جست‌وجوی گزینه‌های شغلی است که در غیر این صورت هرگز شانسی برای جست‌وجوی آنها نداشتم.» در عرض چند هفته، باب چندین گزینه کاری بالقوه و جدید را شناسایی کرد.

 

اوون و باب هر دو در ابتدا به‌طور مساوی در مورد از دست دادن شغل‌شان ناامید بودند. اما باب، برخلاف اوون، در مورد آنچه «می‌توانست» در مورد موقعیتش کنترل کند تمرکز کرد و اجازه نداد منتقد درونی‌اش فضایی در ذهنش داشته باشد.

 

 

2-  تفکرات‌تان را به چالش بکشید:
پس از یک تعدیل نیرو، کاملا طبیعی است که خودتان را در چنگ عصبانیت و شک به خود ببینید.
با به چالش کشیدن منتقد درونی‌تان، می‌توانید این چرخه منفی سرزنش خودتان را متوقف کنید. در زیر چند مثال از تفکرات منفی معمول که ممکن است پس از یک تعدیل نیرو به ذهن‌تان خطور کند به همراه سوالاتی که می‌توانید برای کمک به بازیابی چشم‌انداز از خودتان بپرسید، آورده شده است:

 

 

◀️ تفکر: «برای جلوگیری از تعدیل شدن می‌توانستم کارهای بیشتری انجام دهم.»
سوال: «چه دلیلی دارم که می‌توانستم جلوی این تعدیل نیرو را بگیرم؟»

 

◀️ تفکر: «این تعدیل نیرو باید به دلیل فقدان مهارت یا برخی نقاط ضعف دیگر رخ داده باشد.»
سوال: «چگونه با قطعیت می‌دانم که این اتفاق به دلیل قصور از سمت من رخ داده است؟»

 

 

3-  تمرکز خود را از نقاط ضعف به نقاط قوت تغییر دهید:
وقتی شغل‌تان را از دست می‌دهید، معمولا تلاش می‌کنید تا دریابید که چه کاری را اشتباه انجام داده‌اید. برای جهش از این تفکرات دلسردکننده به یک تفکر مثبت، چشم‌انداز خود را گسترش دهید. به دفعه قبلی که موقعیت دشوار دیگری برایتان پیش آمد اما نهایتا بر آن فائق آمدید فکر کنید. با یادآوری این مورد در ذهن‌تان، از خودتان سوالات زیر را بپرسید:

 

 

▪️چه نقاط قوتی را برای حل این مشکل استفاده کرده‌اید؟

 

▪️در مورد خودتان در این فرآیند چه آموخته‌اید؟

 

▪️چگونه می‌توانید از این نقاط قوت در گذار شغلی فعلی استفاده کنید؟

 

توانایی در تنظیم آینده خودتان، انتخاب نحوه نگاه به یک موقعیت و ایجاد خودآگاهی از نقاط قوت‌تان تنها چند مزیت غیرمنتظره‌ای هستند که با ایجاد این دیدگاه حتی وقتی عصبانی و ناامید هستید منتظر شما هستند.

 

منبع: hbr

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 5 / 1397 ساعت: 11:4 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

یک ساعت زودتر بیدار شوید تا به موفقیت برسید!

یک ساعت زودتر بیدار شوید تا به موفقیت برسید!

 

 

اگر برای یک سال، هر روز یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوید و این زمان را به خود اختصاص دهید، بهره‌وری‌تان تا 1000 درصد افزایش خواهد یافت. در یک ساعت می توانید کارهای موردعلاقه‌تان را انجام دهید، این کارها همان کارهای دلخواه است نه کارهایی که هر روز انجام می دهید. لحاظ کردن این زمان می تواند عملکردتان را بهبود ببخشد و شما را به یک زندگی مثبت و عالی برساند.

 

 

در اینجا، نکاتی را بیان می کنیم تا از این زمان حداکثر استفاده را ببرید:

 

 

برای یک روز یا یک هفته جلوتر حرکت کنید

هر روز روی برنامه‌های آینده خود تمرکز کنید و از آن‌ها فراری نباشید. این کار نه تنها تجربه‌ لذت بخش تر با استرس کمتری به دنبال خواهد داشت بلکه باعث می شود از زمان خود نیز نهایت استفاده را ببرید.
بدین ترتیب مغزتان به اندازه‌ کافی استراحت می کند و می توانید بدون هیچ استرسی برای برنامه‌های آتی خود آماده شوید.
مثلاً وقتی بدانید با شروع روز باید کارهای اداری را انجام دهید و وقتی به منزل بازگشتید باید به سراغ پرداخت قبض‌ها بروید کارتان ساده‌تر می شود؛ تا اینکه خسته و درمانده به خانه برسید و تازه به دنبال این باشید چه کارهای دیگری باید انجام شود.

 

 

به دنبال یادگیری مستقل باشید

با یک ساعت زودتر بیدار شدن می توانید برای بهبود مهارت‌های دلخواه خود تلاش کنید. این زمان اضافی فرصت خوبی برای یادگیری برنامه نویسی یا طراحی یا انجام یک سرگرمی جذاب است. انجام این کارها باعث افزایش شور و اشتیاق و تحریک مغز شما خواهد شد.
انسان با یادگیری و پیشرفت شادتر است. معمولاً افراد بعد از اتمام مدرسه یا دانشگاه ذهن خود را توسعه نمی دهند؛ اما جا دادن این کارها در برنامه‌ روزمره می‌تواند مزایای زیادی برای شما به دنبال داشته باشد.

 

 

آغاز یک عادت جدید

یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوید و این زمان را صرف توسعه یک عادت جدید کنید. این عادت می تواند نوشتن پستی در وبلاگ شخصی ، ارسال ایمیل ، ارتباط با یک نفر و ... باشد. به خودتان زمان و فرصت دهید تا به این برنامه‌های روزانه عادت کنید و به فواید آن در طولانی مدت دست یابید.

 

 

ورزش

فقط 15 دقیقه تمرین ورزشی در روز می تواند باعث سلامتی و تناسب اندامتان شود. اگر ورزش از برنامه‌های روزانه شماست پس نیاز نیست آن را جز عادت‌های جدید خود لحاظ کنید. وقتی زمان زیادی ندارید یا ضربان قلب تان به شدت بالا رفته، انجام یک ورزش سریع می تواند باعث کاهش استرس شود. ورزش اول صبح راهی سریع برای شروع یک روز خوب و احساس بهره‌وری بالاست.

 

 

تفکر

تفکر ، فعالیت مؤثری است که معمولاً توجهی به آن نمی شود. تفکر فقط فرصت تمرکز نیست بلکه می تواند ارزش‌های زیادی به دنبال داشته باشد. تفکر درباره عملی کردن یک تصمیم مشخص، چالش برانگیز است زیرا نیاز به صرف زمان و انرژی ذهنی دارد. اگر فکر کردن را به اولویت خود تبدیل نکنید، جامعه انتخاب‌های خود را به شما تحمیل می کند.
با تفکر و تأمل در مورد کارهای خود به انتخاب‌های بهتری می رسید و می توانید روی خودتان سرمایه گذاری کنید.

 

منبع: entrepreneur

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 5 / 1397 ساعت: 11:51 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

افزایش بهره‌وری با کنترل دمای محل کار!

افزایش بهره‌وری با کنترل دمای محل کار!

 

 

محمدتقی کریمی

 

این مطلبو زمانی نوشتم که در آواتک به عنوان راهبر خلاق کار میکردم، یه مدت سیستم تهویه آواتک خراب شده بود.

 

یافتن و تنظیم دمای محیطی که همه در آن احساس راحتی کنند کار چالش برانگیزی است. دمای محیط مطلوب امری بسیار مهم و تاثیرگذار در بهره‌وری کارمندان یک سازمان می‌باشد. تفاوت فقط چند درجه‌ای در دمای محیط، تاثیر قابل توجهی بر تمرکز و کارایی آنان دارد.

 

 

برای چندین دهه، با توجه به تحقیقات انجام شده، دمای مطلوب محل کار را بین 21 تا 23 درجه در نظر میگرفتند. اما این تحقیق کارایی خود را به دلیل قدیمی بودن از دست داده. تحقیق قدیمی بر اساس دفتری بود که اکثریت کارمندان آن را مردان تشکیل داده بودند. اما دفاتر کار امروزی تقریبا به همان مقدار که کارمندان مرد در آن کار میکنند، کارمندان زن نیز در آن حضور دارند. بنابراین چنین عاملی در تصمیم‌گیری برای دمای محیط تاثیر بسزایی دارد.

 

بر اساس تحقیقاتی که اخیرا صورت گرفته، تابستان به شدت بر روی بهره‌وری تاثیر گذار است. نتایج به دست آمده از این تحقیق در جدول ذیل آمده است:

 

کاهش بهره‌وری محل کار 20%

کاهش میزان حضور کارکنان 18%

کاهش زمان چرخش پروژه‌ها 13%

افزایش پریشانی/بی حوصلگی 45%

 

 

باتوجه به اینکه دمای محیط تاثیر بسیاری بر بهره‌وری محل کارتان دارد، بنابراین دمای مطلوب برای تنظیم ترموستات دفتر کارتان دقیقا باید چه عددی باشد؟ در اینجا نتایج تحقیقات را مشاهده میکنید:

 

دمای 21-22 درجه سانتیگراد، محدوده دمایی است که منجر به افزایش بهره‌وری میشود.

 

هر دمایی بالاتر از 22 درجه سانتیگراد، بهره‌وری شما را کاهش می‌دهد.

 

در دمای بالای 30 درجه سانتیگراد، بهره‌وری شما 90% نسبت به قبل کاهش پیدا میکند.

 

همچنین هر دمایی کمتر از 20 درجه سانتیگراد نیز باعث کاهش بهره‌وری می‌شود. دمای پایینتر از 20 درجه سانتیگراد موجب افزایش اشتباهات و همچنین افزایش احتمال ابتلا به بیماری می‌شود.

 

نکته: اگر در محل کارتان جلسات زیادی برگزار میکنید و یا افراد زیادی جهت مشاوره به آنجا مراجعه می‌کنند، می‌توانید درجه دمای محل کارتان را پایین بیاورید، این عامل باعث می‌شود جلسات به سرعت پایان یابند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 5 / 1397 ساعت: 11:47 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چه چیزی باعث اعتماد کارمند به رئیسش می‌شود؟

چه چیزی باعث اعتماد کارمند به رئیسش می‌شود؟

 

 

من در یکی از مطالعاتم به نام «چگونه باید در محیط کار اعتماد ایجاد کرد؟» از بیش از ۷هزار نفر درباره اینکه چرا به رهبران‌شان اعتماد می‌کنند یا به آنها اعتماد ندارند نظرسنجی کردم. اولین چیزی که با آن برخورد کردم این بود که تقریبا ۳۴‌درصد وفاداری کارکنان در نتیجه احساس اعتماد نسبت به رئیس‌شان ایجاد می‌شود. بنابراین پرواضح است که اعتماد کارکنان نسبت به رئیس‌شان اهمیت زیادی دارد.

 

ما در تحقیقاتمان به این نتیجه رسیدیم که مهمترین محرکی که باعث می‌شود کارمند به رئیس‌اش اعتماد کند این است که کارمندان هنگام طرح مشکل‌شان چقدر احساس می‌کنند رئیس‌شان به نحو موثری به آن پاسخ می‌دهد.


تحقیقات نشان داده است که تنها ۳۳‌درصد از افراد بر این باورند که هنگام طرح مشکل با رئیس‌شان پاسخ سازنده دریافت می‌کنند، درحالی‌که ۱۷‌درصد عقیده دارند رئیس‌شان هیچ‌وقت پاسخ سازنده‌ای به آنها نمی‌دهد.

 

چرا این مساله اهمیت زیادی دارد؟ یک دلیل این است که اگر کسی بگوید هنگام طرح مشکل رهبرش همیشه پاسخی سازنده دارد، ۱۲ برابر احتمال بیشتری دارد که این شخص از آن سازمان با عنوان کارفرمایی بی‌نظیر یاد کند.
بنابراین، چطور می‌شود وقتی کارکنان مشکلاتشان را مطرح می‌کنند با سرعت به آنها پاسخ سازنده‌ای داد؟

 

اول اینکه باید کاری کنید که کارمندان‌تان مشکلاتشان را با شما مطرح کنند. پس برای این کار دیگر نپرسید «اوضاع در چه حال است؟». این پرسش به نظر بی‌ضرر می‌آید. هدف پرسش به دست آوردن اطلاعات است اما وقتی از بیشتر آدم‌ها می‌پرسیم «اوضاع در چه حال است؟» پاسخ استاندارد این است: «همه‌چیز رو به راه است.»


پس باید چه پرسید؟ سعی کنید پرسش‌هایی از این دست از افرادتان بپرسید: «اخیرا مشکلی سر راه‌‌‌تان بوده؟»، « با چه موانعی رو به رو هستید؟» یا حتی « آیا اخیرا سر کار چیزی باعث کلافگی‌تان شده؟»

 

واضح و مبرهن است که اگر کارمندان هنگام طرح مشکل، آنها را با شما در میان نگذارند شما نمی‌توانید پاسخ سازنده‌ای به آن بدهید.
همین‌که متوجه وجود مشکلی بشوید قدم بعدی‌ این خواهد بود که به این مشکلات پاسخ سازنده بدهید. واضح است که دلتان نمی‌خواهد طوری پاسخ بدهید که انگار موضع دفاعی گرفته‌اید. اگر بتوانید خودتان را مجبور کنید که به انتقاد کارمندان‌تان با عبارت «ممنون که مشکل را با من در میان گذاشتید» پاسخ دهید، آن‌وقت می‌شود گفت در راه درستی برای دادن پاسخ سازنده قرار گرفته‌اید.

 

همچنین قدم نهایی برای ارائه‌ پاسخ سازنده، شتاب برای «رفع» مشکل احتمالیِ کارمندان‌تان نیست. اگر کارمند وارد دفتر شود و بگوید: «بخش حسابداری اطلاعات را به موقع در اختیار من قرار نمی‌دهد» واکنش بسیاری از رهبران این است که گوشی تلفن را بردارند، با بخش حسابداری تماس بگیرند و این‌طور مشکل را حل کنند. اما بیشتر وقت‌ها، هنگامی که کارمندان مشکلات‌شان را مطرح می‌کنند به دنبال گوش شنوا و تایید هستند.
سعی کنید بجای این کار از کارمندهایتان سوال‌هایی از این دست بپرسید: «من چگونه می‌توانم کمکتان کنم؟»، «تا حالا به چه راه‌حل‌هایی دست پیدا کرده‌اید؟»، «فکر می‌کنید بهترین راه برای حل این مشکل چیست؟»

 

بخشی از پاسخ سازنده دادن این است که وقتی کارمندتان با شما مشکلی را مطرح می‌کند بیشتر مثل یک مربی پاسخ دهید و کمتر مثل یک مدیر. وقتی از کارمندهای‌تان سوال می‌پرسید به آنها شانس آموختن و به اشتراک‌گذاری ایده‌هایشان را می‌دهید. شما با این کار تاکید می‌کنید که به آنها اعتماد دارید و رابطه‌ای را بنا می‌کنید که بیشتر مثل رابطه هم‌رده‌هاست تا رابطه رئیس و مرئوس.

 

نویسنده: Mark Murphy

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 5 / 1397 ساعت: 11:31 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

جلسات کاری با حضور هشت نفر، پربارتر برگزار می شود

جلسات کاری با حضور هشت نفر، پربارتر برگزار می شود

 

 

همیشه برگزاری جلسات کاری با مشکلات عدیده‌ای همراه است. یکی از مشکلاتی که نیاز به سیاست زیادی هم دارد، آماده کردن لیست افرادی است که باید در جلسه حضور داشته باشند.


نتایج تحقیقات رابرت ساتون، استاد رفتارهای سازمانی از دانشگاه استنفورد، نشان می دهد پربازده‌ترین جلسات از پنج تا هشت نفر تشکیل می شود. در واقع، بهره‌وری جلسات بعد از رسیدن به نقطه‌ اوج، رو به کاهش رفته و به تدریج کیفیت مباحث پایین می آید.

 

 

وقتی مدیران ، تمام افراد را به جلسه دعوت می کنند:

 

▪️همه‌ آنها این فرصت را پیدا نمی کنند تا در گفتگوها شرکت کنند.
▪️سخنرانی‌های باکیفیت، جای خود را به نظرات سطحی می دهد.
▪️اشتراک گذاری اطلاعات از مسیر اصلی منحرف می شود.
▪️افراد خیلی محافظه کارانه حرف می زنند.
▪️خیلی به مباحث و تصمیم گیری‌های دشوار توجه نمی شود.

 

در نتیجه کارمندان جلسات کاری را رویدادهایی می بینند که آمادگی، مشارکت و عملکرد آن‌ها را کاهش می دهد.

 

از طرفی گروه‌های کوچک احساس صمیمیت بین افراد را افزایش می دهند و راه برای بحث‌های مفید و معنادار هموار می شود. در این جلسات، افراد حاضر وقت بیشتری برای شنیدن ایده‌ها و درک چشم انداز یکدیگر دارند و با صداقت و وضوح عمل می کنند.

 

◀️ گام اول: به اعضای تیم بگویید قصد ایجاد تغییراتی را دارید.
شفاف و صادق باشید. اجازه دهید آن‌ها بدانند کم شدن اعضای حاضر در جلسه، با هدف افزایش کارایی انجام می گیرد و به دنبال استراتژی‌های جدیدی هستید که به بهترین خروجی ختم می شود.

 

◀️ گام دوم: با هوشیاری تمام لیست افراد را آماده کنید
اگر می خواهید مطمئن شوید افراد لازم را وارد اتاق جلسه کرده‌اید، ابتدا موضوعات مورد بحث را به طور دقیق مشخص کنید. دستورالعمل مشخصی داشته باشید و برای هر مبحث نیز وقت کافی لحاظ کنید. از خودتان بپرسید چه کسانی باید حضور داشته باشند تا مباحث به نتایج بهینه برسد؟ با نبود چه کسانی جلسه را لغو می کنید؟

 

◀️ گام سوم: برای جلوگیری از بروز سوءتفاهم و ابهام، معیارهای دعوت افراد را منتشر کنید. به آن‌ها بگویید این لیست براساس معیارهای زیر تدوین شده است:

 

 

▪️چه کسی دانش و اطلاعات بیشتری درباره موضوع مورد بحث در جلسه دارد؟
▪️چه کسی اجرا و پیاده سازی بهتری خواهد داشت؟
▪️چه کسی به طور مستقیم تحت تأثیر قرار می گیرد؟
▪️چه کسی با حضور در این جلسه نکات بیشتری فرا می گیرد؟

 

 

اگر کارمندان شما نسبت به لیست افراد حاضر در جلسات کاری ابهام دارند، کارهای زیر را انجام دهید تا لیست جدید را بهتر بپذیرند:

 

 

▪️اگر فردی دلیلی قانع کننده برای حضور داشت، به او توجه کنید.

 

▪️به اعضای دعوت شده امکان دهید در صورت تمایل دعوت را رد کنند. کارمندان باید احساس کنند به آنها اعتماد دارید و برای وقتشان احترام قائلید.

 

▪️در هر جلسه، یک نفر لیست کسانی که در جلسه حضور ندارند را یادداشت کند.

 

◀️ گام چهارم: مسئولیت اعضای تیم را به طور کاملاً واضح مشخص کنید.

 


باید مسئولیت تمام اعضای تیم مشخص شود؛ چه آن‌هایی که در جلسه حاضرند و چه کسانی که نیازی به حضورشان نیست.
افرادی که در جلسات کاری حاضرند را تشویق کنید موارد زیر را انجام دهند:

 

▪️مسئولیت دیدگاه‌های خود را بپذیرند، چرا که چشم انداز افراد نشانه‌ مشارکت و حضور آن‌هاست.

 

▪️متمرکز صحبت کردن را تمرین کنند.

 

▪️خودآگاهی را تمرین کنند. اطلاعات موردنیازشان را بپرسید و به پاسخ آن‌ها دقت کنید.

 

 

◀️ گام پنجم: به افراد حاضر بگویید دیدگاه کسانی را که حضور ندارند، درنظر بگیرند:

 

▪️آن‌ها چه سوالاتی دارند؟
▪️به دنبال دست یابی به چه اطلاعاتی هستند؟
▪️می خواهند درباره چه مسائلی با آن‌ها مشورت شود؟
▪️می خواهند برای پیشرفت چه اقداماتی انجام دهند؟
▪️چه مسائلی را لازم است با آن‌ها در میان بگذارید؟

 

 

◀️ گام ششم: اگر افرادی که به جلسه دعوت شده‌اند خواستند دعوت را رد کنند، به آن‌ها بگویید هنوز باید کارهای زیر را انجام دهند:

▪️دستور کار جلسه را بخوانند.
▪️تمام اطلاعات مرتبط را با فرد دیگری که در جلسه حاضر می شود به اشتراک بگذارند.
▪️خود را با نتایج جلسه به روز کنند.
▪️در پروژه‌هایی که مدیر مشخص می کند شرکت کنند.
▪️با تصمیمات اتخاذ شده، هماهنگ شوند.

 

 

◀️ گام هفتم: موفقیت خود را بسنجید
وقتی این تغییرات ساختاری را در جلسات کاری خود اعمال کردید، میزان کارایی جلسات و تعامل اعضای تیم با این تغییرات را مورد ارزیابی قرار دهید. بازخوردها را دریافت کنید، پروسه‌ها را اصلاح کنید تا وقتی که سیستم کاملاً مناسب سازمان را پیدا کنید.

 

منبع: hbr

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 5 / 1397 ساعت: 11:27 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

برای موفقیت، بجای توجه به نیازهای کاربردی مشتریان به نیازهای عاطفی و اجتماعی آنها بها دهید!

برای موفقیت، بجای توجه به نیازهای کاربردی مشتریان به نیازهای عاطفی و اجتماعی آنها بها دهید!

 

 

 نگین سمایی

 

 

کتاب فوق العاده
competing against luck
قابل مقایسه با هیچ کدوم از کتاب هایی که تاالان معرفی کردم، نیست. نویسنده این کتاب هم یکی از اساتید دانشگاه مدیریت هاروارده که اکثر کتابهاش معروف هستند ، Clayton Christensen

 

بعد از خوندن این کتاب کاملا یک دید جدید نسبت به نوآوری و اینکه محصولات یا سرویس های نوآورانه ای به مشتری ارائه کنید، پیدا میکنید. تو این کتاب با استفاده از یک تئوری به اسم The Jobs To Be Done آشنا میشید که به شدت کمک میکنه علت شکست و یا موفقیت خیلی از پروژه های معروف نوآوری تو استارت آپ ها یا شرکت های بزرگ را متوجه بشید. در کنار نوآوری به در مورد بازاریابی هم صحبت میکنه.
پیشاپیش بگم که این تئوری اصلا مثل مقاله های آکادمیک دانشگاهی نیست که کسل کننده و به درد نخور باشه.
بنابراین اگر ایران هستید، به دوستانتون خارج از کشور بگید که براتون بیارن و اگر خارج هستید ، حتما بخرید. دوستای مترجم هم فرصت خیلی خوبیه که نگاهی به این کتاب بندازید.

 

یکی از مثال هایی که در این کتاب عنوان شده، تجربه شرکت Procter & Gamble (P&G) در زمینه معرفی پوشک بچه در چین است. این شرکت بخش عمده ای از بازار پوشک بچه در امریکا و اروپا رو در دست دارد و با این تفکر که چین هم یک بازار بزرگ و بکر محسوب می شود، وارد این بازار می شود. بالاخص که در آن زمان در چین "اصلا "برای بچه ها پوشک استفاده نمی شد بنابراین یک بازار با پتانسیل بسیار بالا حساب می شود

 

ایده از این جا شروع میشود که اگر این شرکت بتواند پوشک های خیلی ارزان تولید کند، به سرعت بازار رو میگیرد. از دید مدیر R&D این شرکت اگر والدین چینی قیمت کالایی براشون مقرون به صرفه باشد،حاضر هستند که محصولات با کیفیت پایین تری از ورژن های امریکایی و اروپایی بخرند.

 

اما نکته این جاست با وجود اینکه P&G خط تولید را به چین منتقل کرد، پوشک هایی با جذب بالا و لطیف با قیمت 10 سنت تولید کرد، هیچ فروشی نداشت!!!. پس از این شوک، مدیر R&D شروع به تحقیق در مورد شکست این پروژه میکنند که ببیند آیا این عدم خرید ناشی از کیفیت محصول است؟! یا شاید محصول گران قیمت است؟! ... و تمرکز را روی "جنبه های" کاربردی محصول گذاشت.

 

در طی این تحقیق و مصاحبه با مادرهای چینی یک نکته مهمی را متوجه شد. در آن زمان والدین چینی از یک لباس مخصوصی برای بچه ها استفاده می کردند به اسم kaidangku یا Open-crotch pants
تاریخ ارسال پست: 1 / 5 / 1397 ساعت: 11:57 قبل از ظهر
برچسب ها : ,

می پسندم نمی پسندم

افزایش بهره‌وری با کنترل دمای محل کار!

افزایش بهره‌وری با کنترل دمای محل کار!

 

 

این مطلبو زمانی نوشتم که در آواتک به عنوان راهبر خلاق کار میکردم، یه مدت سیستم تهویه آواتک خراب شده بود.

 

یافتن و تنظیم دمای محیطی که همه در آن احساس راحتی کنند کار چالش برانگیزی است. دمای محیط مطلوب امری بسیار مهم و تاثیرگذار در بهره‌وری کارمندان یک سازمان می‌باشد. تفاوت فقط چند درجه‌ای در دمای محیط، تاثیر قابل توجهی بر تمرکز و کارایی آنان دارد.

 

برای چندین دهه، با توجه به تحقیقات انجام شده، دمای مطلوب محل کار را بین 21 تا 23 درجه در نظر میگرفتند. اما این تحقیق کارایی خود را به دلیل قدیمی بودن از دست داده. تحقیق قدیمی بر اساس دفتری بود که اکثریت کارمندان آن را مردان تشکیل داده بودند. اما دفاتر کار امروزی تقریبا به همان مقدار که کارمندان مرد در آن کار میکنند، کارمندان زن نیز در آن حضور دارند. بنابراین چنین عاملی در تصمیم‌گیری برای دمای محیط تاثیر بسزایی دارد.

 

 

بر اساس تحقیقاتی که اخیرا صورت گرفته، تابستان به شدت بر روی بهره‌وری تاثیر گذار است. نتایج به دست آمده از این تحقیق در جدول ذیل آمده است:

 

کاهش بهره‌وری محل کار 20%

 

کاهش میزان حضور کارکنان 18%

 

کاهش زمان چرخش پروژه‌ها 13%

 

افزایش پریشانی/بی حوصلگی 45%

 

 

باتوجه به اینکه دمای محیط تاثیر بسیاری بر بهره‌وری محل کارتان دارد، بنابراین دمای مطلوب برای تنظیم ترموستات دفتر کارتان دقیقا باید چه عددی باشد؟ در اینجا نتایج تحقیقات را مشاهده میکنید:

 

دمای 21-22 درجه سانتیگراد، محدوده دمایی است که منجر به افزایش بهره‌وری میشود.

 

هر دمایی بالاتر از 22 درجه سانتیگراد، بهره‌وری شما را کاهش می‌دهد.

 

در دمای بالای 30 درجه سانتیگراد، بهره‌وری شما 90% نسبت به قبل کاهش پیدا میکند.

 

همچنین هر دمایی کمتر از 20 درجه سانتیگراد نیز باعث کاهش بهره‌وری می‌شود. دمای پایینتر از 20 درجه سانتیگراد موجب افزایش اشتباهات و همچنین افزایش احتمال ابتلا به بیماری می‌شود.

 

نکته: اگر در محل کارتان جلسات زیادی برگزار میکنید و یا افراد زیادی جهت مشاوره به آنجا مراجعه می‌کنند، می‌توانید درجه دمای محل کارتان را پایین بیاورید، این عامل باعث می‌شود جلسات به سرعت پایان یابند.

 

محمدتقی کریمی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 24 / 4 / 1397 ساعت: 4:47 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

تحولی در صنعت پوشاک با ضایعات مواد غذایی

تحولی در صنعت پوشاک با ضایعات مواد غذایی

 

 

مردم سراسر دنیا سالانه حدود ۱۰۰ میلیارد عدد موز می‌خورند. این میزان مصرف، ضایعات و پوست بسیار انبوهی تولید می‌کند که اغلب یا سوزانده می‌شود و یا فاسد. سوزاندن محصولات هوا را آلوده می‌کند و فاسد شدن هم باعث آزاد شدن گاز متان در جو زمین می‌شود و همه اینها در افزایش گرمایش زمین نقش دارند.

 

آقای نیکلسون که سه دهه تجربه در صنعت مد پایدار دارد، وقتی از این حجم ضایعات تنها در یک میوه مطلع شد، فرصتی را شناسایی کرد. ضایعات مواد غذایی همچون موز و محصولات مشابهی مثل برگ آناناس، ساقه‌های کتان و شاهدانه و نیشکر را می‌توان جمع‌آوری و تبدیل به الیاف طبیعی کرد و با آنها پارچه بافت.


درست است که این مفهوم در حال پیشرفت است، اما روند معکوسی را نسبت به گذشته نشان می‌دهد، به‌طوری که تا دهه ۶۰ میلادی، ۹۷ درصد الیافی که در پارچه‌ها و متریال‌های مختلف استفاده می‌شد، ریشه طبیعی داشت. امروز، این رقم تنها ۳۵ درصد است.

 

نیکلسون با استارت‌آپ جدید خودش به نام سرکولار سیستمز، که الیاف درست شده از ضایعات مواد طبیعی را به متریال قابل استفاده تبدیل می‌کند، قصد دارد صنعت مد را وارد مسیر جدیدی کند که تامین منابع و تولید پایدارتر شود. به همین منظور، این شرکت همکاری با برندهای جهانی معروف پوشاک مثل H&M و Levis را شروع کرده تا الیاف‌های پایدار را وارد فعالیت‌های آنها کند.

 

سرکولار سیستمز از سه نوع تکنولوژی تشکیل شده است. یکی تصفیه‌خانه زیستی که یک سیستم ویژه برای تبدیل ضایعات میوه و گیاهان به پارچه است. تکنولوژی دوم Texloop نام دارد که ضایعات پارچه و لباس‌های استفاده شده را به الیاف جدید تبدیل می‌کند. سرکولار سیستمز همچنین یک تکنولوژی به نام اوربیتال (Orbital) ایجاد کرده که الیاف به دست آمده از ضایعات مواد غذایی و پارچه‌های ضایعاتی را با هم ترکیب می‌کند و الیاف جدیدی تولید می‌کند که هم بادوام است و هم ضد عرق. نیکلسون می‌گوید برخی برندهای بزرگ پوشاک ورزشی به این محصول علاقه نشان داده‌اند.

 

علاقه نیکلسون به تولید پارچه‌های پایدار و دوستدار محیط زیست به زمانی برمی‌گردد که او در دهه ۹۰ به‌عنوان طراح لباس‌های ورزشی و کت کار می‌کرد و شاهد بود در فرآیند تولید این لباس‌ها چقدر مواد شیمیایی مصرف می‌شود.


یک روز وقتی وارد واحد تولید شرکتش در پورتلند شد، از کنار جایی که دود غلیظ مواد شیمیایی از آن بلند می‌شد عبور کرد. او می‌گوید «نمی‌توانستم باور کنم افرادی هستند که در این شرایط کار می‌کنند.»

 

به عقیده نیکلسون، این تغییر رویکرد به‌سوی استفاده از مواد پایدارتر در صنعت مد و پوشاک، از نظر اقتصادی هم ضروری است. او می‌گوید: «در حال حاضر صنعت پوشاک استخراجی‌تر و مخرب‌تر شده و می‌بینیم که با رشد جمعیت منابع محدودتر می‌شوند.» افزایش جمعیت ایجاب می‌کند که زمین‌های کشاورزی بیشتر برای تولید مواد غذایی مورد استفاده قرار بگیرند، نه کشت دانه‌هایی مثل کتان.

 

نیکلسون می‌افزاید:‌ «با اینکه تامین منابع به‌صورت پایدار لزوما گران‌تر و کندتر است، اما مسیری است که نه تنها صنعت پوشاک، بلکه کلیه صنایع باید در آن قدم بگذارند تا طبیعت احیا و پایداری واقعی محقق شود. این به نفع کسب‌وکارها هم خواهد بود.»

 

منبع: Forbes

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 4 / 1397 ساعت: 5:42 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

افراد حسود کمک می کنند به موفقیت بیشتری دست یابید

افراد حسود کمک می کنند به موفقیت بیشتری دست یابید

 

 

وقتی به عنوان فردی موفق شناخته می شوید، باید انتظار آدم‌های حسود را در زندگی‌تان داشته باشید. آنها سعی می کنند ارزشمند بودن شما را زیر سؤال ببرند و به موفقیت هایتان حسادت می ورزند. افراد حسود تأثیر منفی خود را به سادگی به زندگی دیگران وارد می کنند؛ اما ما دوست نداریم مورد حسادت و بی‌لطفی دیگران قرار بگیریم؛ اما حقیقت این است معاشرت با افراد حسود اجتناب ناپذیر است.

 

در ادامه‌ به 10 نکته‌ مهم اشاره می کنیم که با استفاده از آنها می توانید از رفتار افراد حسود در جهت دست یابی به موفقیت بیشتر بهره ببرید.

 

 

1-  اگر به شما حسودی می شود، یعنی در مسیر درست زندگی قرار دارید

بودن تعدادی افراد حسود در اطرافتان این پیام را القا می کند که به موفقیت قابل توجهی دست یافته‌اید. اگر هیچ موفقیتی نصیبتان نشده است، هیچ کسی هم به شما آن‌قدر توجه ندارد که انتقادی بکند. پس حسادت‌ها نشان دهنده‌ درست بودن کارهایی است که انجام داده‌اید.

 

2-  متفاوت از رفتار و اخلاق آن‌ها عمل کنید

مواجهه با رفتارهای زشت دیگران، به شما یاد می دهد نسبت به اطرافیانتان پذیراتر باشید. به جای تکرار رفتارهایی که حسودها در مقابل دیگران انجام می دهند، رفتار برعکس آن‌ها را در پیش بگیرید. با چنین نگرشی، آگاهی و همدلی‌تان نسبت به احساسی که دریافت بازخوردِ منفی در اطرافیان ایجاد می کند، ارتقا پیدا می کند.

 

3-  خود را با انتقادات آنها ارزیابی کنید

خیلی از انتقادها به خاطر حسادت بیان می شود، اما باز هم ممکن است با انتقادی درست رو به رو شوید. در این مواقع، ناراحت نشوید، بلکه به حرفی که دیگران می زنند خوب گوش کنید. گاهی انتقادات سازنده به شما کمک می کند به آدم بهتری تبدیل شوید.

 

4-  تواضع بیشتری داشته باشید

بدون شک شما موفقیت بیشتری از آدم‌های حسود دارید که سعی می کنند شرایط را برایتان سخت کنند. در هر صورت باید در واکنشی که دارید متواضع‌تر باشید. نیاز نیست خودستایی کنید یا سعی کنید اعتبار خود را به تائید برسانید. بلکه واکنش خود را متواضع و محترمانه نشان دهید.

 

5-  تعارض‌ها را بهتر حل و فصل کنید

برخورد با آدم‌های حسود، فرصتی فراهم می کند تا بهتر بتوانید تعارض‌ها را حل و فصل کنید. شاید شما را در فضای مجازی یا در برخورد حضوری به چالش بکشند و موقعیت سختی برایتان ایجاد کنند. باید از این فرصت برای آموختن بیشتر درباره‌ تعارض استفاده کنید. گاهی باید بگذرید و هیچ پاسخی ندهید؛ در برخی مواقع نیز واکنشتان باید کمی متفاوت باشد.

 

6-  یاد بگیرید خشمتان را کنترل کنید

شاید افراد حسود حرفی بزنند که شما را بسیار خشمگین و عصبانی کند؛ اما باید یاد بگیرید خشمتان را کنترل کنید و واکنش خود را به آرامی بروز دهید. بدون شک نتیجه این توانایی را در زندگی خود مشاهده خواهید کرد.

 

7-  تأثیر منفی برخورد با حسودان را نادیده بگیرید

ما نمی توانیم تمام اطرافیانمان را مجاب کنیم که دوستمان داشته باشند. به همین خاطر می توان از افراد حسود به عنوان افرادی ارزشمند برای یادگیری این درس استفاده کرد.
قبول این مساله به شما این امکان را می دهد تا توجهتان را روی مسائلی بگذارید که اهمیت بیشتری دارند؛ مثلاً، حضور داشتن در لحظه، چالش‌هایی که با آن‌ها مواجه هستید و تلاش برای تبدیل شدن به انسانی بهتر.

 

8- از حضور افراد حسود برای داشتن تفکری مستقل‌تر استفاده کنید

شاید با توهین‌های فردی مواجه شوید که باورها و شخصیت شما را زیر سؤال می برد. شما نمی توانید خود را با باورهای فرد دیگری مطابقت دهید. اگر یاد بگیرید خود را به خاطر همانی که هستید دوست داشته باشید، آن وقت می توانید با تفکری مستقل تر زندگی کنید. این روش زندگی میزان رضایت و موفقیتتان را افزایش می دهد.

 

9-  به افراد حسود اجازه دهید انگیزه‌ شما باشند

اگر فکر می کنید با رسیدن به موفقیت می توانید حسودان را کور کنید، از این فرصت استفاده کنید و از آن به‌عنوان انگیزه‌ای برای سخت‌تر تلاش کردن بهره ببرید.

 

 قدردان موفقیت‌هایتان باشید

آدم‌های حسود به شما کمک می کنند نسبت به پیروزی‌هایتان قدردان‌تر باشید. دست یابی به موفقیت بعد از اینکه افراد حسود زیادی به شما گفته‌اند این کار به نتیجه نمی رسد، بسیار خوشایند است.

 

منبع: entrepreneur

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 4 / 1397 ساعت: 5:35 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

نخست وزیر هلند از کره مریخ آمده یا مسوولان ما

نخست وزیر هلند از کره مریخ آمده یا مسوولان ما

 

 

 نخست وزیر هلند داشت کارت ورود به پارلمان را می‌زد که فنجان یا لیوان قهوه از دستش افتاد و بر زمین ریخت. نظافت‌چی تی به دست برای تمیز کردن آمد اما جناب نخست وزیر تی را از دست خانم نظافت‌چی گرفت و خود مشغول به تمیز کردن زمین شد.

 

آقای نخست وزیر قبل از ریختن قهوه بر روی زمین، با دوچرخه به محل کار آمده بود.

 

دیدن این صحنه‌ها برای ما عجیب است. خیلی هم عجیب است. یادمان نمی‌آید مسؤولی در ایران چنین رفتاری از خود نشان داده باشد. البته از نسل قبل تر شنیده ایم که اولین استاندار خراسان بعد از انقلاب در بهار 58 با دوچرخه به محل استانداری می رفت ولی درباره دیگران نشنیده ایم. نه تنها مسئولان رده بالای کشور بلکه مدیران مجموعه‌های کوچک نیز تصور می‌کنند بعد از رسیدن به جایگاه مدیریت تنها و تنها باید کارهای مدیریتی انجام دهد و لاغیر.

 

ما هر وقت مسئولی دیده ایم منتظر بوده یکی از محافظان درهای خودرو را برایش باز کند و تقریبا همه در لباس رسمی دیده می شوند در همه حال. چهره هایی چون حجت الاسلام دعایی مدیر روزنامه اطلاعات را البته با منش مردمی و دور از تشریفات می شناسیم ولی تصویر غالب یا قالب تصویر مدیران ایرانی همیشه به گونه ای بوده که گویا از کره‌ای دیگر آمده اند. اصطلاحا عصا قورت دادگی و لفظ قلم حرف زدن از ویژگی‌های مهم یک مدیر ایرانی تصور شده است.

 

اصلا تصور نمی کنم یک مدیر ایرانی از ماشین تا دفتر کار قهوه ای بخورد چون قرار است پرستیژ یک مدیر حفظ شود. بسیاری از ما عکس‌های روسای جمهوری دیگر کشورها را در حال ورزش کردن، شنا کردن، تفریح کردن دیده‌ایم. نمونه‌اش پوتین اما تصویرهای این چنینی برای ما غریب است. آخرین آن مربوط به حسن روحانی در حال تماشای جام جهانی بود.

 

بله، یک مدیر در ایران نباید رفتاری خارج از شان یک مدیر انجام دهد. اصلا مگر می‌شود یک وزیر لباس ورزشی بپوشد و با اعضای فامیل خود فوتبال بازی کند. یا مگر می‌شود مدیری را در شهربازی در حال بازی کردن با بچه‌هایش دید.

 

مدیر ایرانی باید روی صندلی عقب بنشیند، کت و شلوار تیره بپوشد، انگشتری به دست کند و منتظر بایستد تا کسی در خودرو را برایش باز کند.

 

بسیاری از مسئولان ما علاقه زیادی هم به داشتن محافظ دارند. گویی بسیاری از آقایان و خانم‌ها از اینکه کسی برای آنها در را باز کند و افرادی پشت سر آنها قدم بزنند لذت می‌برند.

 

در بسیاری از کشورها مدیران رده بالا در حد وزیر و یا حتی رییس جمهور بدون هیچ محافظی در میان مردم حاضر می‌شوند. حالا چه اشکالی دارد مسئولان ایرانی هم حداقل در هفته یک یا دو روز را در میان مردم باشند با آنها حرف بزنند و گفت‌وگو کنند.

 

تنها فرق آنها با مردم عادی مسؤولیت آنهاست.

 

البته حالا که یک سوزن به مسئولان زدیم بهتر است یک جوالدوز هم به خودمان بزنیم. مردم هلند، مالیات می‌دهند. سعی می‌کنند تا آنجا که می‌شود قانون را رعایت کنند. در کار خود کم کاری نکنند و در بسیاری از مواقع دروغ نگویند.

 

به خدا که نخست وزیر و مردم هلند از کره مریخ نیامده‌اند. ما هم می‌توانیم این سبک زندگی آنها یعنی قانون‌مندی و مسئولیت پذیری را از آنها بیاموزیم و به کار ببریم. به همین سادگی.

 

 

مصطفی داننده

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 23 / 4 / 1397 ساعت: 5:25 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۱۰ توصیه برای 《کسب و کار در بحران اقتصادی》

۱۰ توصیه برای 《کسب و کار در بحران اقتصادی》

 

 

1- وارد هیچ قرض، بدهی و فعالیت های ریسکی جدیدی نشیم.

 

2- ترجیحا فقط با بهترین و وفادار ترین مشتری هامون همکاری کنیم که البته خیلی بستگی به شرکت داره.

 

3-  مصارف هزینه اضافی را شناسایی و حذف کنیم و تا اونجا که میشه خرید خود را محدود کنیم و فقط به شکل نقدی یا کوتاه مدت فروش داشته باشیم

 

4-  مسائل مالی را بیش از پیش ارزیابی و دقت کنیم و حتی پیش بینی های مختلف رو در نظر بگیریم. سختگیری خیلی زیادی در قسمت مالی لازمه.

 

5-  از زمان آزادی که داریم برای آموزش های علمی و روانی کارکنان برای دوران بحران استفاده کنیم.

 

6-  از تحقیق و توسعه و نوآوری در فعالیت های فعلی یا جدید غافل نشیم چون این فرآیند متوقف نمیشه. مثل از آب گل آلود ماهی گرفتن میمونه.

 

7- از حمایت احساسی و نزدیک شدن تیم به هم غافل نشیم. بیرون این سازمان شرایط سختی هست ولی داخل شرکت فضا باید دوستانه، بدون استرس و صمیمی باشه. برای این کار، فعالیتهای گروهی خیلی کمک میکنه.

 

8-  با سختگیری و ریزبینی بیشتری بازاریابی و تبلیغات انجام دهیم و فقط روش هایی ادامه دار باشن که جوابشون رو پس دادن یا ارزیابی بازده شون راحت تره.

 

9-  استانداردهای بالاتری از قبل برای همکاری های جدید داشته باشیم. با هر کسی وارد معامله نشیم چون وضع خیلی ها خرابه ممکنه ما ضرر کنیم.

 

10- سعی کنیم اخراج افراد جزو آخرین گزینه هامون باشه بخصوص در این اوضاع چون ضررهای عجیبی به روحیه شرکت میزنه

 


/نبوغ مالی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 4 / 1397 ساعت: 5:15 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چقدر طول مي كشه كه در شغل تون تبدیل به یک چهره برجسته شوید؟

چقدر طول مي كشه كه در شغل تون تبدیل به یک چهره برجسته شوید؟

 

 

به نظرتون چقدر طول مي كشه كه يكي بتونه در شغلش آدم برجسته اي بشه؟


كاردرست ها چه كارى مى كنن كه از بقيه متمايز ميشن؟

 

اينها پرسشهايي بود كه "پروفسور جان هايز" دنبال جوابش مي گشت. ايشون سالها نقش تلاش، تمرين و دانش رو در كسانى كه در كارشون سرآمد بودن بررسى كرد و مي خواست ببينه چقدر طول كشيده كه اين افراد در "كلاس جهاني" تونستن خودشون رو عرضه كنن. پروفسور هايز، اول اومد آثار درخشان آهنگسازهاى مشهور و هزاران قطعه موسيقيايي كه بين سالهاي ١٦٨٥ تا ١٩٠٠ ساخته شده بود رو تحليل كرد.

 

سئوالي كه در ذهن ايشون مدام مي چرخيد اين بود: "از موقعي كه اون آهنگساز كارش رو آغاز كرده تا زمانيكه تونسته يه قطعه موسيقي شاهكار رو خلق كنه تقريبا چقدر طول كشيده؟"


ايشون پونصد قطعه اى كه مكررا توسط سمفوني هاي سراسر دنيا اجرا شده بود رو جمع آوري كرد و متوجه شد كه هر قطعه شاهكار "ده سال" بعد از شروع كار آهنگساز نوشته شده.

 

 

1-  بنابراين ايشون اينطور نتيجه گيري كرد كه ظاهرا هيچ كسي نمي تونه قبل از ده سال تلاش در كارش، خارق العاده بشه. حتي موتزارت كه به "نابغهء نابغه ها" هم مشهوره، بعد از ده سال، اولين قطعه مشهورش رو خلق كرده. اما سپري كردن ده سال به تنهايي كافي نيست.

 

2-  پروفسور هايز دومين فاكتور موفقيت رو بعد از تجربه ده ساله، "تمرين هدفمند" معرفي كرد.

تمرين هدفمند يعني چي؟ يعني تلاشِ متمركز و جهت دار به جاي تلاش چشم بسته و عادتي. مثال: "جاش وايتزكين" يه رزمي كار مشهور آمريكاييه كه بارها مدال طلايي قهرماني كشورش و جهاني رو صاحب شده. در فينال يه مسابقه، متوجه نقطه ضعفي در خودش ميشه. در كتابش نوشته كه وقتي حريفش، پاش رو بالا مي برده و به نوك بيني اش ضربه مي زده، ايشون به شدت عصباني ميشده و بعد كلا تمركزش رو از دست ميداده و نمي تونسته استراتژي خوبي رو پيش بگيره.
بنابراين بعد از مسابقه، تصميم مي گيره يه حريف تمريني براي خودش دست و پا كنه تا مدام اين حركت رو باهاش تكرار كنه تا بتونه "كنترل كردن احساساتش" رو تقويت كنه و اين ضعف رو از بين ببره. اين يه نمونه از تمرين هدفداره.

 

ترجمه و گردآوري:
مهشيد ابارشي
دكتر بهزاد چاوشي

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 4 / 1397 ساعت: 5:11 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,
می پسندم نمی پسندم

بازار یعنی اعتبار

بازار یعنی اعتبار

 

 

در تیرماه سال ۶۴ یکی از بازاریان کرمان تماس گرفت و گفت: بابت مطالباتی که از شرکت تعاونی پسته داشتم سه دستگاه وانت دوکابین تویوتا دریافت کردم، می‌خواهم هر سه را مدت‌دار بفروشم خریدار هستی؟ گفتم باید ببینم.

 

بعدازظهر آن روز برای دیدن خودروها به محل کارش رفتم. راستش خیلی تمایل به خرید نداشتم اما به دو دلیل موافقت کردم. احساس کردم قیمت خودرو‌ها مناسب است و دیگر این‌که برداشتم این بود که خرید خودروها می‌تواند کمکی برای آن شخص باشد. به قول معروف نفع هر دو طرف را دیدم. برای همین بود که در نهایت چکی صادر کردم و تحویل فروشنده دادم.

 

وقتی به محل کارم رسیدم، شنیدم که در چند روز گذشته، شرکت تعاونی پسته رفسنجان تعداد زیادی خودرو بابت پرداخت بدهی‌هایش واگذار کرده و عملا باعث شده قیمت خودروها در بازار کاهش پیدا کند.

 

به این ترتیب متوجه شدم در خرید سه دستگاه خودرو، حدود ۹۰۰ هزار تومان زیان کرده‌ام. خیلی ناراحت شدم به خصوص این‌که مبنای خرید من، اعتماد به اطلاعات فروشنده بود.
بلافاصله تماس گرفتم و اعلام کردم که از خرید خودروها منصرف شده‌ام. نپذیرفت.من هم گفتم راضی نیستم و چطور می‌پذیری که در کم‌تر از یک ساعت،۹۰۰ هزار تومان زیان به من تحمیل شود در حالی که هدفم کمک به تو بوده؟

 

یکی از دوستان را برای پس گرفتن چک‌ها به دفتر کارش فرستادم. قبول نکرد و چک‌ها را پس نداد.

 

ماجرا را برای پدرم تعریف کردم. حق را به فروشنده دادند و گفتند: شما معامله کرده‎ای و چک را هم داده‌ای. کجایش ایراد دارد؟ گفتم حتما تلافی می‌کنم. موعد چک که رسید، آن‌قدر امروز و فردا می‌کنم تا وصول پول چند ماه طول بکشد.

 

پدرم گفتند: کار درستی نیست. می‌دانی با این کار چقدر به اعتبار خودت لطمه می‌زنی؟ من جای تو باشم، دو ماه مانده به سررسید چک، تماس می‌گیرم و می‌گویم حسابم پول دارد و می‌توانی زودتر چک را نقد کنی.

 

متعجب شدم و گفتم: پدرجان چرا باید با کسی که کلاه سرم گذاشته سخاوتمندانه برخورد کنم؟

 

گفتند: ۹۰۰ هزار تومان زیان چیزی نیست که برنگردد، اعتبار است که بر نمی‌گردد. تأخیر انداختن در پرداخت بدهی یعنی بی اعتبار کردن خودت.طرف همه جا می‌نشیند و چک برگشت خورده تو را نشان همه می‌دهد و اعتبارت را به چالش می‌کشد.ضمن این‌که روابط کاری تو را به خطر می‌اندازد. این دعوا ممکن است منجر به قطع ارتباط کاری شما شود و او همواره خواهد گفت چه خوب کردم دیگر با او معامله نکردم چون خیلی بدحساب و بد قول بود. برعکس اگر به تعهدت عمل کنی، اعتبارت صد چندان می‌شود. در این صورت او همواره خواهد گفت فلانی با وجود زیانی که دید، پولش را زودتر هم پرداخت کرد و قطعا پشیمان خواهد بود که چرا اعتماد چنین بازاری خوش حسابی را به خاطر یک معامله کوچک خدشه دار کرده است؟

 

مطمئن باش این بهترین درس است اگر می‌خواهی او را متوجه خطایش کنی.

 

به صحبت‌های پدرم فکر ‌کردم. به این نتیجه رسیدم که کاملا درست می‌گویند و تصمیم گرفتم به توصیه ایشان گوش کنم.

 

سه هفته مانده به سررسید چک، تماس گرفتم و گفتم حسابم اعتبار دارد و می‌توانید زودتر از موعد چک را نقد کنید. تعجب کرد و گفت: یعنی چک را زودتر به بانک ببرم؟ گفتم: بله،خودروها را فروختم و پولش را به حسابم واریز کرده‌ام.فکر می‌کنم دو روز بعد نقد شد.

 

این ماجرا به این شکل تمام شد اما همان طور که پدرم پیش بینی کردند، فروشنده خودروها تلاشش را آغاز کرد تا رابطه مان را بازسازی کند.درست چند روز پس از آن‌که چک را نقد کرد،تماس گرفت و پیشنهاد کاری داد. من هم به صراحت گفتم ؛ دوستی‌مان سرجای خود، اما هنوز از معامله قبل ناراحتم و تصمیم گرفته‌ام با شما کار نکنم.

 

خلاصه بارها و بارها اعلام کرد که حاضر به همکاری و جبران خسارت است اما من نپذیرفتم. یکی دو سالی گذشت که یک روز وارد دفتر کارم شد،صورتم را بوسید و گفت: من را ببخش. روزی نیست که از کاری که با تو کردم ابراز پشیمانی نکنم.من هم صورتش را بوسیدم و روابط کاری ما دوباره برقرار شد.

 

 

 از این داستان چهار درس گرفته‌ام:

 

1-  تا اطلاعاتم نسبت به بازارها تکمیل نشده،خرید و فروش نکنم.

 

2-  اعتبار بلندمدتم را بر منافع یا زیان‌های کوتاه مدت ترجیح ندهم.

 

3-  در تصمیم‌هایم ثابت قدم باشم و در صورت زیان احتمالی،عقب ننشینم.

 

4-  برای تنبیه افراد،اصول و اخلاق کسب وکار را زیر پا نگذارم و در مقابل این اصول را تقویت کنم.قطعا پافشاری بر اصول کسب وکار در درازمدت بر اعتبار من می‌افزاید حتی اگر در کوتاه مدت به زیان من باشد.

 

 محسن جلال‌پور

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 4 / 1397 ساعت: 5:6 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

با کارمندان باید چطور رفتار کرد؟

 با کارمندان باید چطور رفتار کرد؟

 

 

اگر دوست دارید کاری کنید کارمندانتان با علاقه شخصی خودشان برای شما کار کنند و نه به خاطر حقوق شان، بهتر است به آنها به جای پول، تخصص، تعلق و تعمق بدهید...

 

 

1-  آنها را متخصص کنید :

به عقیده پروفسور کانتر، رئیس و مدیر یک کارمند، باید کارمندش را متخصص تربیت کند.

باید کاری کند مهارتهایشان هر روز بهتر شود و در کاری که می کنند تبحر داشته باشند.

حتی در سخت ترین شرایط، بدترین کارمندان هم با کمی پشتیبانی، راهنمایی و کمک میتوانند بهترین عملکردشان را به نمایش بگذارند و از خودشان و کارشان راضی باشند.

 

2-  آنها باید به شرکت علاقه داشته باشند :

کارمندان شما انگیزه بیشتری پیدا خواهند کرد اگر بدانند متعلق به سیستمی معتبر هستند.

برای مثال، نمونه بارز این اقدام شرکت اپل است. کارمندان این شرکت حقوق بیشتری نسبت به شرکت های دیگر دریافت نمی کنند! ، اما به طرز عجیبی به این شرکت احساس تعلق دارند و کارمند شرکت اپل بودن را افتخار میدانند.

بنابراین سعی کنید کارمندانتان را جزئی از شرکت تان بدانید؛ آنها را با افراد مختلف در قسمت های مختلف شرکت آشنا کنید، سعی کنید در مشکلات بزرگ از آنها کمک بخواهید. کاری کنید کارمندانتان بدانند وجودشان در شرکت شما مهم است.

 

3-  در شغل آنها تعمق ایجاد کنید :

معنا و مفهوم در انجام یک کار، بیش از خود آن کار مهم است.
اگر حتی شما به عنوان کارآفرین، هیچ مفهوم و ارزشی در کارتان نبینید، از فردا انگیزه ای برای ادامه کارتان نخواهید داشت ! پس کارمندانتان را درک کنید، به آنها یاد بدهید که چرا کاری که میکنند مهم است و چرا بودن خود آنها بر سر کار مهم تر است؟


و در آخر، همیشه به خاطر داشته باشید:

 

یک مدیر موفق همیشه بر شانه کارمندان موفق ایستاده است.


/نبوغ مالی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 20 / 4 / 1397 ساعت: 4:59 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سیستمهای احمق یا مدیران جلسه‌ای؟

سیستمهای احمق یا مدیران جلسه‌ای؟

 

 

همه ما می‌دانیم که مدیران بسیار سرشان شلوغ است. دلیل اصلی آن هم این است که دائم جلسه دارند. علت آن این است که باید در مورد موضوعات متعددی تصمیم بگیرند. البته پوشیده نیست که بخشی از این کارها و جلسات نیز تشریفاتی است. خوب چرا این تصمیمات از طریق دیگری گرفته نمی‌شود؟

 

مثلا چرا کارهای گسترده کارشناسی در قالب یک گزارش خوب تهیه نمی‌شود و مدیر از طریق خواندن آن گزارش تصمیم نمی‌گیرد؟ می‌توان گفت به همان دلیل که بسیاری از اساتید، پایان نامه دانشجویان را نمی‌خوانند و تنها در جلسه به ارائه وی گوش می‌دهند و نظر می‌دهند.

 

ریشه این ماجرا پدیده «احمق بودن سیستمها»ست (Stupid). بسیاری از سیستمها در کشور ما احمق هستند و این باعث می‌شود که درست کار نکنند و لذا مدیران ناگزیر باید دائم با آنها کلنجار بروند. پس با دو سیستم احمق و سیستم هوشمند روبرو هستیم. اما فرق این دو سیستم در چیست؟ مثلا آیا سیستم بیمارستانی ما هوشمند است یا احمق؟ سیستم حمل و نقل؟ سیستم علمی؟ مالیاتی؟ ثبت اسناد؟ تامین اجتماعی؟ گمرک؟ بازنشستگی؟ آموزش و پرورش؟ کنکور؟

 

سیستم هوشمند سیستمی است که ظاهر آن ساده است و شما به راحتی با آن مواجه می‌شوید و کار خود را انجام می‌دهید ولی در پشت آن، پیچیدگی بسیار زیادی وجود دارد که شما اصلا نمی‌بینید. شما از کار کردن با سادگی آن لذت می برید در حالیکه نمی‌دانید چقدر طراحی پیچیده‌ای دارد. در مقابل، سیستم احمق سیستمی است که ظاهری پیچیده دارد و شما در کار کردن با آن دچار مشکلات می‌شوید در حالیکه پشت آن بسیار ساده است و توان خاصی ندارد. در عمل اتفاقی که می‌افتد این است که در سیستم هوشمند، شما بار خاصی متحمل نمی‌شوید و خیلی ساده با آن کار می‌کنید در حالیکه در سیستم احمق، همه بار بر روی دوش شماست.

 

مثلا گوگل را فرض کنید. پیچیده‌ترین سیستم دنیاست و در عین حال ساده ترین ظاهر را دارد. اما در مقابل، در سیستم ارزیابی آموزشی، همه بار بردوش دانشجو و دانش‌آموز و خانواده وی است در حالیکه در باطن خبری نیست و معلوم نیست چه چیز را می‌سنجد. یا در سیستم ارتقای اساتید، باید نمره‌ها را تک تک از جاهای مختلف جمع‌آوری کنی و همه بار بر روی دوش توست و آن طرف چک می‌کند که نمرات را آوردی یا نه. وارد یک بیمارستان که می‌شوی، همه کارها را باید خودت انجام دهی. خلاصۀ ماجرا اینکه باید بدوی.

 

در سیستمهای احمق، مدیران ناگزیر می‌شوند تا برای همه چیز تصمیم‌گیری کنند. باطن سیستم خبری نیست. جوک معروفی بود که می‌گفت درون سر طرف را که شکافتند صرفا یک سیم بود که دو تا گوش را به‌هم وصل می‌کرده که نیفتد؛ این همان حکایت سیستم احمق است. اما متاسفانه مدیران به جای اینکه تلاش کنند سیستم‌سازی کنند، خود به روش احمقانۀ دیگری به مدیریت می‌پردازند و آن همانا حل مسائل و چالشهای آن یکی پس از دیگری از یک جلسه به جلسه دیگر است. اینطوری میشود که مدیر ما همیشه سرش شلوغ است.

 

پس نمی‌توان و نباید همه چیز را به آمریکا مرتبط کرد. این سیستمها هستند که احمق هستند و اگرچه مدتی کنترل و مدیریت فردی می شوند، اما ناگهان از یک جایی کار خراب می‌شود و همه چیز می‌ریزد بیرون. حال سوال این جاست که چه کسی و چه زمانی بالاخره آستین همت بالا خواهد زد و سیستمها را به صورت هوشمند طراحی خواهد کرد؟ آیا این تغییرات باید از بالا به پائین باشد؟ آیا باید منتظر تغییر نسل باشیم؟ یا پائین به بالا هم میتوان کاری کرد؟

 

به نظرم هر کسی از پائین هم می‌تواند در سیستمهایی که خودش حضور دارد تلاش کند و هوشمندی را به آنها تزریق کند. با هر بهبود ساده، سیستمها هوشمندتر می‌شوند...

 

مدیرانی که خود را به احمقانگی سیستمها تسلیم می‌کنند، بهتر است شغل دیگری برای خود برگزینند. انتظار می رود یک مدیر (حال می خواهد رئیس بانک مرکزی باشد یا وزیر اقتصاد یا رئیس یک سازمان)، تحلیل خوبی از سیستم خود داشته باشد و آن را از نو طراحی کند. طرحی که هوشمندانه باشد و بتواند به راحتی با شبیه سازی نیازهای مراجعان، به آنها پاسخ دهد.

 

خلاصه اینکه در سیستم احمق، مدیران جلسه‌ای ما به تصمیمات احمقانه‌تری می‌رسند. مثلا سیستم احمق اجازه تاسیس موسسات مالی داده و تصمیم احمقانه‌تر این بوده که پول را به مالباختگان (!) از بودجه عمومی برگرداندیم . یا مثلا نرخ ارز جابجا شده و ما در یک جلسه تصمیم گرفتیم ارز 4200 تومانی به خیلی‌ها بدهیم. یا مثلا توی کویر ذوب آهن زدیم، حالا میخواهیم از خلیج فارس آب بیاوریم...

 

خدایا پناه می‌بریم به تو از دست سیستمهای احمق و مدیران جلسه‌ای!

 

 

علی بابایی

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 

 


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:38 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 ویژگی شخصیت عصبی!

10 ویژگی شخصیت عصبی!

 

 

1-  كوششی در جهت درک واقعیت و کشف حقیقت ندارد.

 

2-  مسئولیت را به اندازه نمی پذیرد یا بیش از حد مسوول است یا کمتر از حد.

 

3-  با وقت و زمان مشکل دارد یا در گذشته زندگی میکند یا نگران آینده است.

 

4-  با مسائل احساسی و عاطفی، مخصوصاً موضوعات جنسی مشکل دارد. اصولا حتی با وجود داشتن میل جنسی زیاد، در عمق وجود خود احساس بدی راجع به رابطه جنسی و جنس مخالف دارد.

 

5-  برخورد نادرست با موضوع خشم خود دارد
يا بصورت خوردن و کنترل خشم است يا بصورت رفتار عصبانیت.

 

6-  مشکل حرمت نفس دارد؛ خود را موجودی خوب و دوست داشتنی نمیداند.

 

7-  مشکل اعتماد به نفس دارد؛ یعنی با خودش میگه من نمیدونم و یا با وجودیکه میدونم نمیتونم.

 

8-  با موضوع های قدرت و آبرو مشکل دارد.

 

9-  افرادي بسیار وابسته هستند؛ کوششی در جهت اندیشه و احساس مستقل داشتن از دیگران نمیکنند.

 

 موضوع محبت و دوستی و عشق بزرگترین گرفتاریشان است. مثلا ممکنه باور داشته باشند که محبت و عشق یک بازی یا فریب بزرگ است یا اگر محبت کسی را بخواهند آن را بصورت انحصاری و همیشگی و مطلق و یاحتی در حد فداکاری انتظار دارند. لذا اگر مثلاً شریک زندگیشون برادرشو دوست داشته باشه، اونها احساس حسادت میکنند.

 

منبع: كتاب: عصبيت و رشد آدمى،
اثر كارن هورناى

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:17 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه نصیحت استیو جابز شرکت نایکی را نجات داد؟

چگونه نصیحت استیو جابز شرکت نایکی را نجات داد؟

 

 

هنگامی که مارک پارکر در سال 2006 به عنوان مدیرعامل شرکت نایکی (Nike) انتخاب شد، از استیو جابز درخواست کرد تا به او برای موفقیت در کار یک نصیحت کند. نصیحت جابز چه بود و چگونه باعث موفقیت نایکی شد؟

 

در سال 2006، شرکت نایکی با تحول بزرگی مواجه شد. مارک پارکر (Mark Parker) صندلی مدیرعاملی را در اختیار گرفت تا یکی از بهترین شرکت‌های موجود در جهان، مسیر تازه‌ای را پیش بگیرد. اما پیش از اینکه پارکر کار خود را آغاز کند، تصمیم گرفت تا از یکی از مدیران موفق در جهان فناوری مشاوره بگیرد. در آن زمان نایکی در تلاش بود تا استراتژی استفاده از محصولات دیجیتال خود را به خط تولید هزاران محصول خود اضافه کند. به همین دلیل، پارکر در اولین حرکت خود به عنوان مدیرعامل شرکت نایکی، با استو جابز ا(Steve Jobs) تماس گرفت تا از او برای «موفقیت» یک نصیحت درخواست کند. جابز نیز در جواب به پارکر می‌گوید:

 

«نایکی برخی از بهترین محصولات جهان را می‌سازد؛ محصولاتی که عاشق آن‌ها هستیم. اما از طرفی محصولات آشغال زیادی نیز دارد.

 

پس محصولات اضافی و بیهوده را فراموش کنید و تمرکز خود را تنها روی محصولات خوبی که دارید بگذارید.»

 

 

پارکر سال‌ها بعد در یکی از مصاحبه‌های خود درباره سخن جابز می‌گوید:

 

 

او کاملا درست می‌گفت. ما نیاز داشتیم تا تغییراتی را ایجاد کنیم.

 

اما نایکی صبر کرد. به جای عرضه محصولاتی که فناوری‌های جدیدی داشتند، آن‌ها تصمیم گرفتند تا به تولید لوازمی که در ساخت آن‌ها ماهر بودند مشغول شوند. نایکی، مسیر همیشگی خود را ادامه داد و در طول چندسال همکاری نزدیکی با شرکت اپل داشت. در نتیجه، سال‌ها بعد شاهد عرضه اکوسیستم نایکی پلاس (Nike+) بودیم؛ چیزی که به یکی از موفق‌ترین کمپین‌های عرضه شده از سوی نایکی تبدیل شد.

 

استیو جابز فردی نبود که فقط شعار بدهد یا بخواهد این نصیحت را تنها به افراد دیگر بگوید؛ بلکه وی از این نصیحت در زندگی خود نیز استفاده کرد. در ابتدا وی از شرکت اپل اخراج شد، اما هنگامی که در سال 1997 به این شرکت بازگشت، اپل با مشکلات زیادی مواجه شده بود.

 

اولین کاری که جابز با بازگشت خود انجام داد، متوقف کردن تولید محصولات اضافی بود. تا پایان سال میلادی، جابز ساخت و عرضه 70 درصد از محصولات اپل را متوقف کرد. یک سال بعد، اپل از 1.04 میلیارد ضرر خود فاصله گرفت و در کمال تعجب موفق شد تا به سود 300 میلیون دلاری دست پیدا کند.

 

 

چرا تمرکزروی «یک موضوع» همیشه سخت است؟

 

 

همه ما با عوامل زیادی در زندگی دست و پنجه نرم می‌کنیم. فرهنگ موجود در جامعه بشری، دائم به ما گوشزد می‌کند تا به سراغ موقعیت‌های تازه برویم. جلسه‌ای تازه داشته باشیم. در آن رویداد شرکت کنیم؛ چراکه «هرگز نمی‌دانیم» ممکن است چه چیزی رخ بدهد. از طرفی موضوعاتی روانی نیز در این بین دخیل هستند. ترس ازدست دادن و باختن، می‌تواند محرک بسیار قدرتمندی باشد. نمی‌خواهیم فرد دیگری موقعیت‌های ما را از چنگمان در بیاورد.

 

شاید از نگاه بسیاری از ما – به ویژه در یک نگاه سطحی و ابتدایی – کم کردن موقعیت‌ها و پایین نگه داشتن تعداد موارد برای تمرکز، با دست یافتن به موفقیت و پیروزی در تضاد باشد؛ اما اینگونه نیست. کم کردن موقعیت‌ها چیزی است که باید همین امروز آن را انجام بدهید. این روزها در عصر اینترنت زندگی می‌کنیم؛ جایی که موقعیت‌ها، گزینه‌ها، اطلاعات و راه‌های زیادی در مقابل ما قرار دارد. این درحالی است که مغز ما، به دنبال یک روند ساده است تا کار آسان‌تری داشته باشد.

 

برای مثال روند کاری جابز و اپل را درنظر بگیرید. این شرکت 3 سال ابتدایی خود با جابز را به فروش کامپیوتر اپل 1 (Apple 1) اختصاص داد. بعد از تمرکز روی این محصول و فروش خوب آن بود که اپل به سمت جلو حرکت کرد و به چیزی تبدیل شد که امروزه می‌بینیم.

 

ساخت تنها «یک» محصول در مسیر خوب، کار بسیار بعیدی است. اما به یاد داشته باشید که به دست آوردن موفقیت نهایی، به تنهایی یک موضوع بعید و نادر خواهد بود. ما همیشه به دنبال بهترین راه‌حل هستیم. با کم‌کردن موضوعات اطراف و تمرکز روی یک کار، به خود این اجازه را می‌دهید تا محصول یا کاری که در اختیار مشتریان خود می‌گذارید، به راه‌حل یک مشکل برای آن‌ها تبدیل شود و عملکرد فوق‌العاده‌ای داشته باشد.

 

وقتی انرژی و منابع مادی و معنوی خود را روی موضوعات مختلفی بگذارید، دیگر توانی برای حل مشکلاتی که در سطح بالاتری هستند نخواهید داشت. دیگر از تمرکز موردنیاز برای ساخت آن محصول «عالی» وجود ندارد؛ پس چیزی تولید می‌کنید که صرفا «خوب» است

 

 پی نوشت: در شرایط اقتصادی فعلی، توجه به این نصیحت استیوجابز برای تولیدکنندگان ایرانی (خصوصا خودورسازها) بشدت ضروری بنظر می رسد. تنوع محصولات باید کاهش یابد و بجای آن، محصولات عالی و باکیفیت تولید گردد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:11 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 کار مدیران چابک

10 کار مدیران چابک

 

 

1- کار کمتر:
کار در جریان را در سطح سبد محصول محدود کنید، اتلاف را حذف نمایید، تمرکز ایجاد کنید، کارهای موازی کمتری انجام دهید، مسائل را ساده نگاه دارید.

 

2- اکتشاف و تطبیق:
به جای دنبال کردن برنامه ای مشخص، اکتشاف کنید و خود را با آموخته هایتان تطبیق دهید.

 

3- یادگیری سریع:
چرخه های بازخورد را کوتاه کنید، تحملِ پذیرش اشتباهات را داشته باشید و برای یادگیری و بهبود مستمر ارزش قائل شوید.

 

4- یک تیم، یک هدف:
برای جلوگیری از انباشته شدن کارها، تیمهایی محصول محور ، متحد و چندتخصصی با هدفی مشترک تشکیل دهید و سیاسی کاری را سرکوب کنید.

 

5- تمرکز روی ارزش:
به جای هزینه، روی ارزش تمرکز کنید، ارزش را هر چه زودتر و به تدریج تحویل دهید و روی ساخت محصولِ درست تمرکز کنید.

 

6- توانمندسازی تیمها:
با الهام بخشیدن و تعامل با تیمها، فرصتی برای ایجاد محرک های ذاتی مانند اختیار ، تسلط و هدف فراهم کنید.

 

7- پذیرش واقعیت های سخت:
در پذیرش مشکلات و واقعیت های سخت باز عمل کنید و تیم خود را در حل مشکلات یاری و حمایت نمایید و همواره به یاد داشته باشید که چابکی مشکلات شما را حل نمیکند، بلکه آنها را برایتان نمایان می سازد.

 

8- افکار بزرگ، شروع کوچک:
چشم اندازی بزرگ داشته باشید ولی آنرا در بخش های کوچک تحویل دهید.

 

9- همکاری:
نقش خود را به خوبی ایفا نمایید و اعضای تیم خود را حمایت کنید و به افراد فرصت دهید که حضوری فعال در پروژه ها داشته باشند.

 

10- رهبری نمونه بودن :
ابتدا خود چابک باشید، از تکنیک های آن استفاده کنید، اصول چابکی را به معرض نمایش قرار دهید و مانند رهبری خدمتگزار رفتار نمایید.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:8 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آنچه مدیران میانی تازه کار باید بدانند

آنچه مدیران میانی تازه کار باید بدانند

 



واقعیت این است که فعالیت کردن بعنوان مدیر میانی در یک سازمان امری بسیار پیچیده و سرشار از ظرافت‌هایی است که توجه کافی به آنها از فرد یک مدیر مقتدر می‌سازد و بی‌توجهی به آنها هم می‌تواند عمر مدیریتی یک مدیر را کوتاه سازد. مدیران میانی از یکسو با زیردستانی در ارتباط هستند که نقش کارمندی یا کارگری ایفا می‌کنند و از سویی دیگر با مدیران ارشد سازمان در ارتباط هستند که ماهیت و جنس رابطه با آنها کاملا متفاوت از ارتباطات با کارمندان است.

 

بعبارت بهتر، مدیران میانی باید مانند «آچار‌فرانسه» عمل کنند و حلقه اتصال لایه‌های مختلف سازمانی باشند. اما برای این دسته از مدیران یکسری بایدها و نبایدها وجود دارد که بی‌توجهی به آنها می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری به وجهه مدیریتی افراد وارد کند. در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

 

 

 آنچه مدیران میانی باید حتما انجام دهند:

 

 

اعتماد و احترام مدیریت ارشد را به خود جلب کنید. برای این کار باید توانمندی‌های خود را به آنها اثبات کنید. پس از ایجاد این ارتباط مثبت است که امکان تفویض اختیارات به شما آسان‌تر و هدفمندتر صورت می‌پذیرد.

 

مطمئن شوید که از بودجه و امکانات کافی برای عمل به وظایف محوله برخوردارید و اگر چنین نیست به‌طور رسمی درخواست بودجه اضافی کنید.

 

به مشکلات و موانع موجود توجه کنید و آنها را شناسایی و حل کنید.

 

همیشه از یک روش حتی اگر در گذشته موثر و مفید بوده برای حل مشکلات مختلف استفاده نکنید بلکه از سبدی از راه‌حل‌های متنوع و خلاقانه برای حل مسائل بهره ببرید.

 

کارآمدی شغلی‌تان را بازتعریف کرده و اصول آن را اجرا کنید. کارآمدی و موثر بودن یک مدیر میانی با یک کارمند تا حد زیادی متفاوت است.

 

همیشه تمام جوانب امر را بسنجید و از یک‌بعدی نگاه کردن به قضایا خودداری کنید، چرا که یک مدیر میانی خوب کسی است که هم از دریچه کارکنان به قضایا نگاه کند و هم از دیدگاه مدیران ارشد.

 

تصمیمات تاثیرگذار و شجاعانه بگیرید و سعی نکنید فقط مجری تصمیمات اتخاذ شده باشید. مدیران ارشد از آن دسته از مدیران میانی خوششان می‌آید که با تصمیم‌گیری‌های درست خود باری از دوش آنها بردارند.

 

افرادی را که تحت رهبری‌تان هستند راهنمایی کنید و این‌گونه فکر نکنید که آنها کاملا می‌دانند چه کنند.

 

خودتان شروع‌کننده بعضی کارها باشید و صرفا منتظر صدور فرمان و دستور از طرف مقامات مافوق نباشید.

 

 

 آنچه مدیران میانی نباید انجام دهند:

 

 

به افرادتان تکالیف مبهم و نامشخص ندهید.

 

سعی نکنید کارهای جذاب و راحت را خودتان انجام دهید و کارهای سخت و خسته‌کننده را به افرادتان واگذار کنید. یک مدیر میانی خوب کسی است که با برعهده گرفتن وظایف سخت هم توانایی‌های خود را به افرادش ثابت می‌کند و هم فرصت‌های یادگیری ارزشمندی را در اختیار افرادش قرار می‌دهد.

 

عملکرد مدیران میانی پیشین و سایر مدیران میانی را زیر سوال نبرید. این کار در بلندمدت موجب بدگمانی دیگران نسبت به آنها خواهد شد.

 

وقتتان را صرف کارها و پروژه‌های کم‌اثر و بی‌فایده نکنید. یک مدیر میانی خوب کسی است که قادر است اولویت‌های اصلی را تشخیص دهد و در جهت آنها گام بردارد.

 

از ایجاد شبکه‌های ارتباطی با سایر مدیران میانی غفلت نکنید. در بطن ارتباطات با سایر مدیران میانی، ایده‌های ارزشمندی نهفته است که به‌کارگیری آنها می‌تواند برای شما بسیار مفید باشد.

 

از مقابله مقتدرانه با عملکرد ضعیف و غیرقابل قبول کارکنانتان نترسید. از شما به‌عنوان یک مدیر میانی این انتظار می‌رود که با کم‌کاری و عملکرد ضعیف افرادتان با اقتدار و صریح برخورد کنید و در این مسیر به هیچ عنوان مماشات و تعارف نکنید.

 

در مورد تشویق و پاداش‌دهی به کارکنانتان خسیس نباشید. شما بعنوان مدیر میانی نیز در حد خود می‌توانید و باید افرادتان را تشویق کنید، چون هر کارمندی دوست دارد به خاطر هر کار خوبی حتی اگر کوچک هم باشد مورد تشویق قرار بگیرد.

 

منبع:Association of professional Office Managers

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:3 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ابتکار جالب یک شرکت ژاپنی برای استخدام کارکنان

ابتکار جالب یک شرکت ژاپنی برای استخدام کارکنان

 

 

به تازگی یک شرکت ژاپنی، کوهپیمایی را یکی از شروط استخدام و قبول کارمند قرار داده است. این یکی از خلاقانه ترین تصمیماتی است که تا‌‌‌ حالا در زمینه منابع انسانی و جذب و استخدام نیروی پرسنلی به گوش رسیده است. وقتی با دقت بیشتری در تار و پود این شرط عجیب و غریب استخدامی بنگریم می توانیم به پیامدها و نکات ارزنده این تصمیم پی ببریم. این شرط از چندین زاویه و با تکیه بر چندین صفت مشخصه مثبت، مسائلی را در ابعاد گوناگون اجتماعی، فکری، جسمی و فرهنگی به ما نشان می دهد که ما در ذیل به 11 مورد آن اشاره ای مختصر می کنیم.:

 

 

شرایط فیزیکی: اولین و شاید ساده ترین برداشت از این حرکت پی بردن به وضعیت جسمانی افراد یا همان سلامتی و تندرستی فیزیکی خواهد بود. چه امری از این مهم تر که بنیادی ترین سرمایه یک سازمان از سلامت و تندرستی کافی برخوردار باشد.

 

انعطاف پذیری: در وحله نخست همین که این افراد شرط غیر معمول استخدامی این شرکت را نسبت به وضعیت عادی دیگر شرکت ها ترجیح داده اند، روحیه انعطاف پذیری آنها می باشد. مطمئناً وجود این پرسنل، سازمان را در پویایی همیشگی قرار می دهد زیرا آنان قدرت سازگاری با هر شرایطی را دارند و پذیرای تغییرات سازمانی خواهند بود.


ریسک پذیری: کسانی که این شرط را قبول نموده، در واقع خطرات آن را نیز به جان خریده اند (قبول ریسک). آنان که از شروع این صعود تا پایان راه را با موفقیت به پایان رسانده اند و از موقعیت های سختی که ما بین راه پیش آمده، فرار نکرده اند و در واقع ریسک پذیر و متعهد بوده اند همان افرادی هستند که گاه توانایی نجات یک سازمان را دارند. این افراد درصد موفقیت بالایی نسبت به ریسک گریزها و توانایی خلق یک پیروزی را از دل یک شکست دارند و در واقع همان کورسوی امید هستند.


خلاقیت و ابتکار: خلاقیت با میزان ریسک پذیری رابطه مستقیم دارد. یعنی افرادی که ریسک پذیر هستند از قوه خلاقیت بالا برخوردارند و می شود گفت این افراد همان خصیصه های افراد گروه 3 را دارا هستند. آنان مدام پیگیر شناخت مسیرهای تازه، سریع و گوناگون در راه پیش روی هستند و در این زمینه ابتکار فراوان به خرج می دهند. آنان صرفاً دنباله رو فرد پیش روی نیستند و در واقع می توان آنها را در زمره رهبران آینده دانست، کسانی که نمی هراسند، فکر می کنند و ابتکار به خرج می دهند.


انگیزه: مهترین عاملی که در افراد ایجاد قدرت افزوده می کند انگیزه می باشد. افرادی که با انگیزه بالا در حرکت هستند مدام به مقصد و نتیجه کار فکر می کنند هرگز در برابر مشکلات کمر خم نمی کنند و هیچ عاملی آنان را از کسب پیروزی دور نمی سازد. در این مسیر افراد با انگیزه بصورت خستگی ناپذیر از ابتدا تا انتهای راه حضوری پر شور دارند و اگر در آینده سازمان در یک شرایط بحرانی قرار بگیرد و مدیریت حقایق را برای پرسنل تشریح نماید، این افراد (انگیزه مند) بصورت توده ای عظیم به حرکت در می آیند و تمام افراد را به تغییر وضع موجود و حرکت به سمت وضع مطلوب ترغیب می نمایند. این افراد گنج های پنهانی هستند که در سختی ها به مدد سازمان می آیند. در یک نگاه، انگیزه می تواند خاکستری را به آتش مبدل می کند.

 

استقامت و پشتکار: یکی دیگر از خصیصه هایی که در این آزمون به چشم می آید، میزان استقامت و پشتکار در افراد می باشد. مسلماً این مورد یکی از پله های صعود سازمان و نیز خود فرد به سمت کارایی بیشتر است. آنان که به سمت قله در حرکت هستند مدام با سختی های بسیار دست و پنجه نرم می کنند کسانی که برتر هستند سعی می کنند تا با قدرت و ثبات به راهشان ادامه دهند و در برابر ناملایمات صبر و شکیبایی پیشه می کنند تا اینکه در نهایت پیروزی را در آغوش بگیرند.

 

روحیه ایثار: افرادی که دارای این خصیصه هستند براحتی قابل شناسایی خواهند بود. آنها در این مسیر سخت و پر پیچ و خم، هرگز به دیگران تنه نمی زنند، برای دیگران مزاحمت ایجاد نمی کنند و بر عکس، اگر فردی دچار مشکل یا حادثه ای شود بلافاصله برای کمک رساندن حاضر می شوند. این دسته، از خودگذشته ترین افراد هستند. آیا شما اینگونه افراد را که اهداف فردیشان را فدای اهداف جمعی و سازمانی می کنند، در جمع سازمان خویش راه نمی دهید؟ این افراد کم مشکل ترین و سر براه ترین پرسنل شما در سازمان خواهند بود و شما همواره به وجود این نیرو ها نیازمند هستید.اجتماعی یا گوشه گیر: در این حرکت گسترده به سمت قله، شما می توانید به راحتی و بدون جلب توجه، افراد اجتماعی و یا گوشه گیر را شناسایی کنید.این شناخت به شما کمک می کند تا تناسب بهتری بین خود و شغل برقرار کنید که متعاقب آن افراد بهتر به فعالیت می پردازند و کارآیی را در بالاترین سطح توان خود نمایان می سازند و در نتیجه به دلیل این علاقه، با مشتری و ارباب رجوع رفتار بهتری خواهد داشت.

 

شناخت این صفات در افراد، فرد گرا را در اموری که آرام و فاقد جنب جوش است، همچون بایگانی و جمع گرا را که بیشتر اجتماعی تر هستند را در مشاغلی پر برخورد تر و فعالتر همچون پشت باجه یک بانک و یا در سمت یک فروشنده، بکار می گماریم. اگر هر کس همانجا باشد، که باید باشد، دیگر دغدغه ای گریبان گیرتان نخواهد شد.

 

سرعت یا دقت: فردی که با عجله و سریع به فعالیت می پردازد به همان نسبت نیز از دقت کمتری در انجام امور بهره می برد و بلعکس فردی که در اصطلاح پیوسته و آرام گام بر می دارد اگر چه ممکن است با صرف زمان بیشتری به مقصد برسد اما مطمئن خواهد بود که کار را بدون نقص به پایان رسانده است. به هر حال از هر کدام از این خصایص که دقیقاً عکس هم هستند، می توان در زمان و مکان خودش به خوبی استفاده کرد. مهم آن است که مدیریت، افرادی را که دارای این فاکتورها هستند را بشناسد تا بتواند بطور درست بکارگیری نماید.


روحیه مشارکت: از بارزترین خصایص سازمانی وجود روحیه مشارکت در پرسنل آن سازمان می باشد چرا که یک کل چیزی نیست جز مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته، که در جهت تحقق یک هدف، در کنار هم فعالیت می کنند. سازمانی که می خواهد همیشه در موفقیت غوطه ور باشد باید تمام پیکره و اجزایش با هم هماهنگ و همسو فعالیت نماید. در این کوه پیمایی افرادی هستند که با مشارکت و همکاری در پی رسیدن به قله می باشند، لذایذ و تلخی ها را با هم و در کنار هم می چشند تا اینکه در نهایت امر، بر بام قله پای نهند.


ادب و احترام: در این سفر کوچک سازمانی (کوه پیمایی) می توان افراد را از نقطه نظر رعایت ادب و احترام شناسایی نمود. حتماً همگی به این امر واقف هستید که شایستگی های علمی و فنی در کنار رعایت ادب و احترام سنگینی بیشتری خواهد داشت و افراد شایسته هرگز نباید در وادی غرور و تکبر گام بردارند چرا که از ارزش های خویش می کاهند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 9:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

معمولی بودن!

معمولی بودن!

 

 

معمولی بودن در زندگی، میتواند سخت ترین وضعیت ممکن باشد.

 


مثلا؛


شاگرد معمولی بودن، قیافه معمولی داشتن، دونده معمولی بودن، نقاش معمولی بودن، دانشجوی معمولی بودن، نویسنده معمولی بودن، معمولی ساز زدن، معمولی مهمانی دادن، فرزند معمولی داشتن...
منظورم از "معمولی" همان است که عالی و ایده آل و منحصر به فرد و کمیاب و در پشت ابرها نیست، بلکه همین جا، روی زمین، کنار ما، فراوان و بسیار هست.


فرهنگ ایده آل گرایی تیغ دولبه ای است که هم انگیزه ایست مثبت برای پیشرفت و هم می تواند شوق و ذوق فراوان آدمهای معمولی را شهید کند.
من مثلا بعد از سالها با علاقه نقاشی کشیدن، روزی که فهمیدم در نقاشی خیلی معمولی ام برای همیشه نقاشی را کنار گذاشتم. این کنار کشیدن زمانی بود که همکلاسی دبیرستانم، در عرض دو دقیقه با مداد بی جانش، چهره معلم مان را کوبید...
کنار طرحی که من بیست دقیقه طول کشیده بود تا دزدکی در حاشیه جزوه از او بکشم.


حقیقت این است که دوستم در نقاشی یک نابغه بود و تمرین و پیگیری من خیلی با نبوغ او فاصله داشت و من لذت نقاشی کشیدن را از خودم گرفتم تا خفت معمولی بودن را تحمل نکنم.


آن روزها آنقدر ضعیف بودم که با شاخص های "ترین" زندگی کرده و خود را مقایسه می کردم. و این ترین بودن آدم را ضعیف و شکننده می کند.
شاید همه آدم ها اینطور نباشند. من اما، همیشه در درونم یک سوپر انسان داشته ام که می خواست اگر دست به گچ بزند، آن گچ حتماً بایستی طلا شود. یک توانای مطلق که در هیچ کاری حق معمولی بودن را ندارد.


اما امروز فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد. آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد نه نقاشی را میگذارد کنار، نه دماغش اگر معمولی است را عمل می کند، نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است، نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های معمولی را از خودش میگیرد، نه حق لبخند زدن به یک سری آدم ها را، نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.


حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس هبوط (سقوط) در لایه آدم های "معمولی". و این هراس می تواند حتی لذت زندگی، نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن، خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.


تصمیم گرفته ام خودِ معمولی ام را پرورش دهم. نمی خواهم دیگر آدم ها مرا فقط با "ترین"هایم به رسمیت بشناسند. از حالا خودِ معمولی م را به معرض نمایش می گذارم و به خود معمولیم عشق می ورزم و به آدم ها هم اجازه دهم به من معمولی عشق بورزند.

 

علی شریفی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 9:54 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مهارت تاب آوری چیست؟

مهارت تاب آوری چیست؟

 

 

 ﺗﺎﺏآوری ظرفیت گذشتن از دشواری پایدار و ترمیم خویشتن است. این ظرفیت می تواند به فرد کمک کند پیروزمندانه از رویدادهای ناگوار زندگی بگذرد و با وجود قرار گرفتن در معرض تنش های شدید، شایستگی های اجتماعی، تحصیلی و شغلی خود را ارتقا ببخشد و متمایز شود.

 

 

 ویژگی های افراد تاب آور چیست!؟

 



1-  احساس ارزشمندی:
پذیرفتن خود به عنوان فردی ارزشمند، احترام قائل شدن برای خود و توانایی های خود، سعی در شناخت نقاط مثبت خود و پرورش دادن آنها و از طرف دیگر شناخت نقاط ضعف و کتمان نکردن آن ها.

 

2-  مهارت حل مسئله:
افراد تاب آور ذهنیتی تحلیلی – انتقادی نسبت به توانایی های خود و شرایط موجود دارند، در مقابل شرایط مختلف انعطاف پذیرند و توانایی شگفت انگیزی در پیدا کردن راه حل های مختلف درباره یک موقعیت یا مسئله خاص دارند.

 

3-  مهارت های اجتماعی:
افراد تاب آور مهارت های ارتباط با دیگران را خیلی خوب آموخته اند. آن ها می توانند در شرایط سخت هم شوخ طبعی خودشان را حفظ کنند، با دیگران صمیمی شوند و در مواقع بحرانی از حمایت اجتماعی دیگران بهره ببرند، ضمن اینکه می توانند سنگ صبور خوبی باشند.

 

4-  خوش بینی:
اعتقاد راسخ به این که آینده می تواند بهتر باشد و احساس امید و هدفمندی، از ویژگی های دیگر افراد تاب آور است. این افراد باور دارند که می توانند زندگی و آینده خود را کنترل کنند.

 

5-  همدلی:
افراد تاب آور توانایی برقراری رابطه توأم با احترام متقابل با دیگران را نیز دارند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 9:50 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

خانه سازی در قرآن

خانه سازی در قرآن

 

 

 واللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَنًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعَامِ بُيُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ ﴿۸۰﴾

 

 

و خدا خانه هایتان را برای شما مایه آرامش و راحت قرار داد، و برای شما از پوست دام ها سر پناه [مانند قبّه و خیمه] مقرّر کرد، که آنها را روز کوچ کردنتان و هنگام اقامتتان [در جابجا کردن] سبک می یابید و [برای شما] از پشم ها و کرک ها و موهای آنها تا زمانی معین، وسایل زندگی و کالای تجارت پدید آورد. (۸۰)

 

شما هم می توانید بدون توجه به ظواهر قرآن هر گونه که دلتان خواست این آیه را تفسیر کنید یا قرآن را برای عصر انسان های نخستین بدانید، کسی هم اعتراض نخواهد کرد بلکه نشان با سوادی شما خواهد بود!

 

ولی واقعیت تغییری نمی کند
قرآن به "زندگی عشایری" اشاره می کند و با این آیه روشن است که یکی از بهترین سبک های زندگی قرآنی زندگی عشایری هست.

 

می توان گفت که امن ترین، زیباترین، مفیدترین، سالم ترین، اقتصادی ترین، صمیمی ترین، دینی ترین و.... زندگی که بشر تجربه کرده است، همین زندگی عشایری هست که هم تولید اقتصادی در اوج است و هم مرض مصرف گرایی و تشریفات ندارد و هم تامین کننده ی سلامت جسم و جان است.

 

امامان و پیامبران علیهم السلام هم در سیره ی عملی خود استفاده از سیاه چادر و "خیمه" داشته اند و تفکیک و حذف این سیره، به حذف تاریخ زندگی ایشان می انجامد.

 

 

خوب است بدانید زندگی در چادرها ده ها مزیت بر زندگی مسخره ی آپارتمانی دارد، مسکن بودن واقعی در این سبک خانه سازی معنی پیدا می کند.

 

گرمایش و سرمایش در سیاه چادر ها بدون هزینه تامین می گردد.

 

تولیدات و استفاده از کشاورزی، دامداری،طیور، باغداری،لباس و.... بصورت کیفی و ارزان برای همه ممکن می شود.

 

معلوم می شود چرا" سازمان صهیونیستی فائو "دستور حذف زندگی عشایری را به وزارت جهاد کشاورزی ایران داده است.

 

هیچ یک از منافع نظام سرمایه‌داری"، در این شیوه ی زندگی قابل تحقق نیست و تحریم و دلار و بازی های کثیف دیگر، امکان ظهور ندارد.

 

اگر ساعت ها به مزیت این سبک زندگی بپردازیم تنها بخشی از صلابت، اتقان، زیبایی این سبک خانه سازی و این شیوه ی زندگی می تواند اشاره کرد،فقط فکر کنید تا بن بست کامل این تمدن چیزی باقی نمانده است.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 9:40 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 جمله اشتباهی که نباید به رئیس تان بگویید

10 جمله اشتباهی که نباید به رئیس تان بگویید

 

 

نحوه‌ تعامل شما با رئیس‌تان بسیار بااهمیت است. گاهی یک عبارت ساده، مقدمه‌ای برای سوءتفاهم و اختلاف ایجاد می‌کند و نهایتا ممکن است باعث برکناری از یک شغل خوب شود. در اینجا عباراتی را که می‌تواند رابطه شما و رئیس‌تان را دچار مشکل کند بررسی می‌کنیم.

 

 

حقوق من باید افزایش پیدا کند؛ چون باید خانه‌ام را تعمیر کنم

شما می‌توانید و باید در مورد افزایش حقوق خود با رئیس‌تان صحبت کنید، البته در شرایطی که این درخواست شما به دنبال دستاوردهای ارزشمندی در زمینه‌ کار باشد. مشکلات و نیازهای شخصی شما باعث نمی‌شود که به خاطر آنها از کارفرما درخواست افزایش حقوق کنید.

 

می‌توانم بعد از ناهار محل کار را ترک کنم؟ چون کاری برای انجام دادن ندارم

اگر برنامه‌ کاری شما به نحوی است که یک برنامه‌ روزانه برای انجام برخی از موارد مشخص شده دارید، بعد از انجام آنها می‌توانید از این عبارت استفاده کنید. در سایر شرایط استفاده از این عبارت می‌تواند به روابط کاری شما آسیب جدی بزند.
در درجه‌ اول با گفتن این جمله نشان می‌دهید که به کار و محیط کاری خود علاقه‌ای ندارید و از طرف دیگر به جای اینکه مجوز خروج از محل کار بگیرید، با انبوهی از وظایف جدید مواجه می‌شوید.

 

تقصیر همکارم بود

توانایی پذیرش اشتباهات بدون توجیه‌کردن و مقصردانستن دیگران، یکی از نشانه‌های بلوغ فکری در افراد است. چنین کارمندی شایسته‌ اعتماد و احترام است؛ حتی اگر گاهی اوقات اشتباهاتی مرتکب شود. حتی اگر اشتباه از دیگران باشد، روش‌های بسیاری وجود دارد که این نکته را به کارفرما اعلام کنید، بدون اینکه این مسئله شخصی شود.

 

 من این کار را رها می‌کنم

اگر واقعا قصد دارید که کارتان را ترک کنید، این کار را انجام دهید. اگر از تهدید به رفتن، سوءاستفاده کنید تا حرف خود را به کرسی بنشانید، بعد از یک یا دوبار، دیگر کسی شما را جدی نمی‌گیرد و البته هیچ فردی نیست که غیرقابل جایگزینی باشد. بنابراین اگر بعد از ترک محل کار، کسی جای شما را گرفت تعجب نکنید.

 

 همیشه این کار را به همین شکل انجام می‌دادیم

فرقی نمی‌کند که در مورد تصمیمات رئیس سابق‌تان حرف بزنید یا در مورد عادات فردی خودتان. این عبارت را اگر به این شکل استفاده کنید معانی مختلفی دارد که تقریبا برابر است با این جمله که "رئیس سابقم این کار را بهتر انجام می‌داد".
هیچ‌کس این مقایسه‌ها را دوست ندارد. در واقع نوعی تنبلی و عدم تمایل به تغییر، در پس این عبارات وجود دارد.

 

 سعی‌ام را می‌کنم

این عبارت معمولا این‌گونه برداشت می‌شود که چندان مایل نیستید وظیفه‌ای را که به شما محول شده، به انجام برسانید. وقتی شما می‌گویید: «سعی ام را می‌کنم»، رئیس‌تان این عبارت را می‌شنود: «نمی‌خواهم این کار را انجام دهم.»

 

 سرم خیلی شلوغ است

اگر رئیس‌تان کار جدیدی به شما محول می‌کند، احتمالا برنامه‌ عملکرد شرکت تغییر یافته است. به همین دلیل است که بهتر است ابتدا مشخص کنید که کدام وظیفه‌ محوله، دارای الویت است. گاهی بعضی از این وظایف آنقدر اهمیت دارند که باید سایر کارهای خود را کنار بگذارید و بر وظیفه‌ جدید محول شده، تمرکز کنید.

 

این کار چه نفعی برای من دارد؟

شما برای کاری که انجام می‌دهید باید دستمزد بگیرید، ولی درخواست پاداش برای انجام وظایف کوچک کار شایسته‌ای نیست، وقتی می‌توانید آن را رایگان انجام دهید و برای موفقیت شرکت تلاش کنید.

 

این مشکل من نیست

هر مشکلی که امروز مستقیما با شما ارتباطی نداشته باشد، به مرور زمان بزرگتر می‌شود و شرکت محل کارتان را با مشکلات جدی‌تری مواجه می‌کند که فردا، روی شغل شما تأثیر می‌گذارد. اگر می‌دانید که مشکل را چطور حل کنید، راه حل آن را ارائه کنید. حتی اگر با راه حل شما، این مشکل حل نشود، حداقل اشتیاق خود را برای حل مشکلات شرکت نشان داده‌اید.

 

من فکر می‌کردم…

هر کارفرما معمولا بعد از شنیدن این جمله زیاد خوشحال نمی‌شود. اگر چیزی برایتان واضح نیست، باید قبل از شروع وظایف‌تان کاملا در مورد آن صحبت کنید تا همه چیز برای‌تان جا بیافتد. نه اینکه مطابق با میل خود رفتار کنید و بعد به کارفرما بگویید که «فکر می‌کردم این کار، صحیح‌تر باشد».

 

 

 البته همواره کارفرماها و رؤسایی وجود دارند که عکس‌العمل‌های تند و شدید دارند و ممکن است واکنشی نشان دهند که انتظار ندارید. وقتی با افرادی که دارای شخصیت‌های سخت هستند، سروکار دارید، باید مجموعه‌ای از قوانین ارتباطی خاص را در نظر بگیرید و از عباراتی که ممکن است آنها را دچار سوءتفاهم کند، استفاده نکنید.

 

منبع : brightside

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 12:0 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پولدارها چکار میکنند؟!

پولدارها چکار میکنند؟!

 


تام کارلی، محقق آمریکایی برای مدت ۵ سال، عادات روزانه ۲۳۳ پولدار و ۱۲۸ فرد با وضع خراب مالی را دنبال کرد و کتاب پرفروش Rich Habits را نوشت.

 

او در این کتاب ۲۰۰ رفتار مشترک میان پولدارها را شناسایی کرده و توضیح می‌دهد که عادات روزانه پولدارها و غیرپولدارها به شدت متفاوت است و با توجه به عادات روزانه یک شخص می‌توان وضعیت مالی‌اش را پیش‌بینی کرد.

 

او در مورد این طبقه پولدار که درباره‌شان تحقیق کرده نوشته: "جالب اینجاست ۸۵ تا ۸۸ درصد میلیونرهای آمریکایی پولدارهایی خودساخته و نسل اولی هستند."

 

 

این ده عادت را بدانیم :

 

حدود ۷۰ درصد پولدارها روزانه کمتر از ۳۰۰ کالری هله‌هوله (junk food) مصرف می‌کنند و حدود ۹۷ درصد بی‌پول‌ها روزانه بیشتر از ۳۰۰ کالری هله‌هوله می‌خورند.

 

حدود ۸۰ درصد پولدارها روی " یک" هدف مشخص تمرکز کرده‌اند و فقط ۱۲ درصد بی‌پول‌ها چنین کاری می‌کنند.

 

حدود ۷۶ درصد پولدارها چهار روز در هفته ورزش می‌کنند ولی ۲۳ درصد بی‌پول‌ها اهل ورزش مرتب هستند.

 

حدود ۶۳ درصد پولدارها موقع رفتن سر کار به کتاب‌های صوتی گوش می‌دهند ولی فقط ۵ درصد بی‌پول‌ها چنین عادتی دارند.

 

حدود ۸۱ درصد پول‌دارها کارهایی را که باید انجام بدهند لیست می‌کنند ولی فقط ۱۹ درصد بی‌پول‌ها to-do list دارند.

 

حدود ۶۳ درصد والدین پولدار بچه‌هایشان را مجبور می‌کنند که ماهی دو جلد یا بیشتر کتاب غیرداستانی بخوانند و فقط ۳ درصد بی‌پول‌ها چنین عادتی دارند.

 

حدود ۲۳ درصد پولدارها اهل قمار هستند ولی ۵۲ درصد بی‌پول‌ها قمار می‌کنند.

 

حدود ۸۰ درصد پولدارها به دیگران زنگ می‌زنند تا تولدشان را تبریک بگویند ولی فقط ۱۱ درصد بی‌پول‌ها چنین کاری می‌کنند.

 

حدود ۶۷ درصد پولدارها اهداف‌شان را روی کاغذ می‌آورند و فقط ۱۷ درصد بی‌پول‌ها از این کارها می‌کنند.

 

حدود ۸۸ درصد پولدارها روزی نیم ساعت یا بیشتر را به مطالعه با هدف کاری یا آموزشی می‌گذرانند و فقط ۲ درصد بی‌پول‌ها چنین عادتی دارند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 11:56 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

یک مثالی از هواپیما که بسیار الهام بخش‌ است

یک مثالی از هواپیما که بسیار الهام بخش‌ است

 

 

وقتی مهماندارها آموزشهای لازم برای ایمنی پرواز رو ارائه میدهند میگویند:

 

“به محض تغییر اکسیژن اول ماسک خود را بگذارید سپس ماسک کودکان را”

 

 

واضح است اگر اول ماسک خود را نگذارید بیهوش می شوید و کودکتان هم بیهوش خواهد شد.

 

ما اگر خودمان حس و حال خوبی نداشته باشیم، اگر برای حال خوب خودمان تلاش نکنیم چگونه انتظار داریم بتوانیم روی اطرافیانمان تاثیرگذار باشیم؟!!

 

گاهی افراد فقط قصد دارند حال بقیه را خوب کنند، دنیای درونی خودشان به شدت آشفته است، حال روحی شان اصلا خوب نیست ولی معتقدند نباید حرفی زد، باید حفظ ظاهر کرد و به اصطلاح صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشت تا دیگران نفهمند و همیشه لبخند به لب در حال پاسخ به نیازهای دیگران هستند و سعی میکنند از هیچ کمکی به بقیه دریغ نکنند

 

و حتی گاهی آنقدر مهرطلب می شوند که نمی توانند به دیگران نه بگویند چون می ترسند خاطر دیگران مکدر شود و یا دیگران آن ها را رها کنند و حتی نمی توانند از دیگران در خواستی داشته باشند چون نگرانند باری بر روی دوش دیگران بگذارند ولی به این مساله اصلا توجه نمی کنند که اگر حال شما خوب نباشد و دائم در حال سرویس دادن به بقیه باشید در دراز مدت دچار افسردگی و کناره گیری از بقیه می شوید و در افکاری چون چرا دیگران به من هیچ اهمیتی نمی دهند؟ بشکنه این دست که نمک نداره؟ این همه در حقشون خوبی کردم چرا جبرانش نکردن و … غرق خواهید شد و مقصر دیگران نیستند چون شما هیچ وقت از آن ها خواسته ای نداشته اید که آن ها اجابت کنند

 

پس مواظب حال خوب خودتون باشید و بعد به حال خوب بقیه فکر کنید

 

حال خوب شما فقط به خود شما و افکار و باورهایتان بستگی دارد.
شاهکار هنری منحصر به فرد خودتان را فقط خود شما می توانید خلق کنید و برای این کار حتما لازم است خودتان را با باورهای سازنده و محکم سرشار کنید.

 

برای اینکه بتوانیم خانواده ای سالم داشته باشیم و اطرافیانمان هم از ما تاثیر مثبت بگیرند، اول باید حال خودمان راخوب کنیم.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 11:8 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

5 اصل اساسی که "سرمایه گذاران هوشمند" از آنها پیروی می کنند

5 اصل اساسی که "سرمایه گذاران هوشمند" از آنها پیروی می کنند...

 

 

سلطان بازار سهام جهان؛ وارن بافت در حرفه و روش "سرمایه گذاری بر اساس ارزش ذاتی" از هیچکس به اندازه استاد و مربی، کارفرما، شریک و دوست سابق خود یعنی"بنجامین گراهام" که البته پایه گذار این روش می باشد، تاثیر نپذیرفته است.

 

او در جاهای مختلف و در پاسخ به این سوال که کدام کتاب را در زمینه سرمایه گذاری توصیه می کند؛ بلافاصله به "سرمایه گذار هوشمند" 

 

"The Intelligent Investor by Benjamin Graham"
اشاره کرده و گفته:"بهترین کتابی که در زمینه سرمایه گذاری تا بحال نوشته شده است"!

 

خواندن آن برای اولین بار در سال 1949 زندگی وارن را به کلی متحول کرد و تا امروز که با پیروی از اصول، قوانین و مفاهیم آن؛ امپراطوری461 میلیارد دلاری برکشایر هثوی را ساخته، به آن پایبند است!

 

او همچنین توصیه می کند: وقتی نوسانات بازار زیاد می شود و قیمت ها با سرعت تغییر می کنند و هیچ چیز قطعی و مشخص نیست و وسوسه می شوید بخرید یا بفروشید (چیزی شبیه اوضاع کنونی بازار ایران)، این کتاب را باز کنید و دوباره بخوانید!

 

به اعتقاد وارن و بسیاری از سرمایه گذاران بزرگ، اصولی که بنجامین سرمایه گذاری های هوشمندانه خود را بر آنها بنا نهاده و در کتاب خود مفصل به آنها پرداخته؛ نه به یک قرن پیش و بازاری که در آن فعالیت داشته محدود می شود، بلکه هم اکنون و در همه بازارهای جهانی نیز کماکان بسیار کاربردی و گره گشاست!

 

 

1-  یک برگه سهام؛ فقط یک سمبل دستگاه نمایش بهای سهام و یا تصویری که در صفحه نمایشگر نشان داده می شود، نیست! بلکه مدرکی برای مالکیت یک کاروکسب واقعیِ دارای ارزش پایه ای است که (آن ارزش) بستگی به قیمت آن سهام ندارد!

 

2-  بازار یک پاندول است که برای همیشه بین خوشبینی ناپایدار (که قیمت سهام را خیلی گران می کند) و بدبینی بدون توجیه (که قیمت سهام را خیلی ارزان می کند) تاب می خورد! سرمایه گذار هوشمند یک واقعگرا است که سهام را به خوشبین می فروشد و از بدبین می خرد!

 

3-  ارزش آتی هر سرمایه گذاری؛ تابعی از ارزش کنونی آن است. هرچه قیمت بیشتری برای یک سهام بپردازید؛ بازده سرمایه گذاری شما در آینده کمتر می شود!

 

4-  مهم نیست که چقدر با ملاحظه و محتاط هستید. تنها ریسکی که هیچ فرد سرمایه گذاری نمی تواند آنرا حذف کند، ریسک اشتباه کردن است! با معیار قرار دادن و تاکید بر اصل ساده "حاشیه امنیت" و اینکه "هرگز گران نخرید، مهم نیست که یک سرمایه گذاری چقدر هیجان انگیز است"؛ شما می توانید از اشتباهات خود بکاهید!

 

 

وارن: بیزینسی که 83 میلیون دلار می ارزد را با 80 میلیون دلار نمی خرید چرا که باید حاشیه امنیت زیادی (برای پوشش ریسک) در نظر بگیرید. وقتی یک پل می سازید، شما تاکید می کنید که تحمل کامیون با وزن 13.5 تن را دارد، اما در عمل با کامیون 4.5 تنی از روی آن گذر می کنید!

 

5- راز موفقیت مالی شما در درون خودتان نهفته است. اگر تبدیل به یک متفکر انتقادی بشوید که هیچ واقعیتی در وال استریت (بازار) را بدون شواهد و دلایل کافی نمی پذیرد و باور نمی کند، و با اعتماد به نفس و صبورانه سرمایه گذاری کنید، خواهید توانست پیوسته حتی از بدترین بازارهای خرسی هم منتفع شوید. با بسط و توسعه انضباط و جسارت خود، خواهید توانست مانع تسلط "مود نوسانی" دیگران بر سرنوشت مالی خود شوید!

 

و در پایان؛
اینکه سرمایه گذاری شما چگونه رفتار می کند، بسیار کم اهمیت تر از آن است که خود شما چگونه رفتار می کنید!

 

 

و سخن آخر؛ یک توصیه دیگر از وارن!

 

او در بخشی از نامه سالیانه (2005) خود خطاب به سهامداران برکشایر هثوی نوشت:
در زمانهای خیلی قدیم، سِراسحاق نیوتون سه قانون حرکت را به ما معرفی کرد که حاصل نبوغ او بود. اما استعداد او به درد سرمایه گذاری نمی خورد: او پول خیلی زیادی در حباب قیمتی دریای جنوب (انگلستان-1711) از دست داد که در توضیح آن می گوید: "من می توانم حرکت ستاره ها را محاسبه کنم اما حماقت بشر را نه!" اگر او با این ضرر و زیان آسیب ندیده بود، قانون چهارم حرکت را کشف کرده بود:

 

 

"برای سرمایه گذاران به طور کلی، با افزایش حرکت، بازده کم می شود!"

 

 

در شرایط متلاطم بازار هر چه جو روانی موجب افزایش حرکت ها و انجام معاملات بیشتر می شود، کمیسیون و حق مشاوره به کارگزاران و مشاوران و...بیشتر می شود و از سود سهامداران و سرمایه گذاران کم می شود! علاوه بر آن؛ در چنین شرایطی قیمت ها واقعی نبوده و هر لحظه احتمال باخت کل سرمایه هم وجود دارد!

 

به همین دلیل؛ در نظر وارن، راهبرد انفعالی "بخر و نگه دار" یا همان روش سرمایه گذاری هوشمندانه مبتنی بر ارزش ذاتی و اصول 5 گانه فوق، در هر شرایطی بهتر از راهبرد فعال "خرید و فروش های فوری سفته جویانه" مبتنی بر هیجانات و احساسات زود گذر است!

 

امیرعباس زینت بخش

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 11:3 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 265