| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
"برای کارکنان هورا بکشید!!!"
مدیران و رهبران باید مثل مربیان تیمهای ورزشی روی خط کنار زمین بایستند و کارکنان را تشویق و تهییج کنند. کارکنان باید بدانند که تلاش هایشان در مسیر درستی است و مورد تأیید و قدردانی مدیران میباشد. شاید هیچ محرک دیگری مؤثرتر از این تشویق ها و تأییدهای فوری نباشد.
همه ما از تأثیر عاطفی فوق العاده تشویق فوری مدیرمان آگاه هستیم؛ به ویژه وقتی که در میانه یک پروژه سخت، توسط رئیس غافلگیر میشویم و تشویق های او را مستقیم و فوری و برآمده از دل و احساس او دریافت میکنیم. با دریافت چنین تشویق های عاطفی، خستگی از تن کارکنان بیرون میرود و آنها تا مدت زمان طولانی بعد از این تشویق و حمایت، انگیزه کار و تلاش پیدا میکنند.
وقتی کارکنان در قبال موفقیتها، ایده ها و تلاش هایشان از سوی مافوق یا همکارانشان تأیید و تشویق میشوند - به ویژه وقتی که این تشویق ها در ملاء عام صورت میگیرد - در واقع، یک نیاز مهم خود یعنی دریافت احترام و کسب پرستیژ را ارضاء شده می بینند و در قبال این تأمین نیاز، انگیزه بیشتری برای خدمت به سازمان پیدا میکنند.
به همین دلیل است که سازمانهای موفق دنیا از هر فرصتی استفاده میکنند و هر موفقیتی را بهانه میکنند تا جشن کوچک یا بزرگی برپا کنند و برای کارکنانشان هورا بکشند و خستگی آنها را با انگیزه ای قوی و عاطفی برای ادامه راه جابجا نمایند.
نکته مهم آن است که این تشویقها و تأییدها باید فوری باشند. تشویق ها و حمایت هایی که از زننده گل در یک مسابقه فوتبال میشود، مثال خوبی از چگونگی این تشویق ها و آثار و پیامدهای مثبت آن روی انگیزه و روحیه بازیکنان / کارکنان است. مربیان خوب و هواداران تیم های ورزشی برای تأیید و تشویق بازیکنان، منتظر اتمام بازی نمیمانند. آنها حتی وقتی هنوز گلی زده نشده است، اما بازی زیبایی در جریان است، از تأیید و تشویق تیم محبوب خود دریغ نمیکنند.
البته، توجه داشته باشید که تشویق های فوری و مستقیم مدیران، جای پول و افزایش حقوق را نمیگیرد همانگونه که پول نیز نمیتواند جای خالی چنین تشویق هایی را پر کند ... این دو را باید مکمل یکدیگر باشند.
به نقل از آقای دکتر بهزاد ابوالعلایی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
برای آنکه در جلسات کاری بدرخشید یازده ترفند را بهکار ببرید
برخی افراد در محل کار میتوانند تصویر خوب و تاثیرگذاری از خود به دیگران انتقال دهند. ظاهرا این خصلت در آنها ذاتی است. اما برای کسانی که نمیتوانند به صورت ذاتی این کار را انجام دهند، راهکارهایی در رابطه با چگونگی شرکت در جلسات ارائه میدهیم که به کمک آنها بتوانند پیش رئیس و همکاران خود امتیازاتی کسب کنند.
مجله مادام فیگارو برای مدیران میانی شرکتها، از میان صد راهکاری که تحقیقات آنها را موثرترین روشها دانستهاند، یازده راهکار را برگزیده است تا با استفاده از آنها در جلسات کاری، باهوش و زیرک به نظر برسید و تاثیرگذار باشید.
وقتی یکی از همکاران از شما میپرسد آیا برای جلسهای وقت دارید یا خیر، هر چند که از پیش میدانید پاسختان مثبت است، نگاهی به سر رسید خود بیندازید تا ببینید چه زمانهایی وقت خالی دارید و پاسخ دهید: «باید ببینم احتمالا جای دیگری قرار نداشته باشم.» به این ترتیب خود را پرمشغله نشان میدهید.
زمانی که همکاری در حال صحبت و معرفی برنامه کاری خود است ابتدا صحبتش را قطع کنید، سپس به او اجازه دهید که حرفش را به پایان رساند. برای این کار، او را با اسم کوچک صدا کنید و بگویید با عرض معذرت حرفت را قطع میکنم. با این حرکت نشان میدهید سخنانی را که شما پس از او درباره موضوع جلسه مطرح خواهید کرد از اهمیت ویژهای برخوردار است.
کنار رئیس جلسه بنشینید. میپرسید: «چرا؟»، با این کار خود را مهم نشان میدهید. زمانی که در حین صحبت در جلسه راه میروید از شخصی بخواهید به نشان دادن اسلاید با برنامه پاورپوینت بپردازد و آنها را با تمام جزئیاتش نشان دهد. گاهی نیز برای تاکید بر اهمیت سخنانتان به این شخص بگویید: «لطفا میتونی عکس قبلی را دوباره نشان دهی؟»
کاری کنید که مخاطبان با شما همدل باشند. بگویید تمام چیزهایی که شما از آن صحبت میکنید محرمانهاند. گفتن چنین جملهای: «لطفا این حرف را برای خودت نگه دار، اما…» به شما این فرصت را میدهد که مهم جلوه کنید و همکار شما را بر آن خواهد داشت که در عوض مطالب محرمانهاش را برای شما بازگو کند. اعتراف میکنم چنین رفتاری شیطنتآمیز است!
وقتی از کاری صحبت میکنید حتی اگر در آن دخیل نیستید از ضمیر شخصی مقتدرانه «ما» استفاده کنید. این باعث میشود که مخاطبان احساس کنند شما نیز در آن کار سهیم بودهاید.
از برگزاری جلسه استقبال کنید. تشکیل بعضی جلسات از قبل پیشبینی نشده است و برخی افراد در ابتدای آن به صورت منظم آه میکشند.
شما بر خلاف آنها رفتار کنید. زمانی که همکارتان شما را به چنین جلسهای دعوت میکند، روی خوش نشان دهید و در پاسخ بگویید: «هر چند زمان زیادی برای تصمیمگیری ندارم، ولی به خاطر تو وقتم را جور میکنم.»
زمانی که برای آوردن آب از جلسه خارج میشوید از دیگران نیز بپرسید آیا به چیزی احتیاج دارند. هرچند این کار بوی تملق میدهد؛ ولی حال و هوایتان عوض میشود، بادی به سرتان میخورد و امتیازی برایتان خواهد بود.
در اوج آرامش باشید.
تشکیل یک جلسه به شیوه استیو جابز را پیشنهاد دهید یعنی به جای نشستن در یک جا، راه بروید و درباره موضوع جلسه گفتوگو کنید. چنین جلساتی نه تنها برای سلامتی مفید هستند، بلکه به درازا نیز کشیده نمیشوند.
روی لبه میز یک وری بنشینید. با این کار نه تنها مهم جلوه میکنید بلکه آرامش بیشتری خواهید داشت.
حتی زمانی که مشغول تایپ کردن هستید با گفتن «بله بله» این احساس را به دیگران القا کنید که به سخنان آنها نیز گوش میدهید. استنباط آنها نیزاز این رفتار این خواهد بود که شما در انجام دادن همزمان چند کار با هم توانمند هستید.
منبع: Madame Figaro
دنیای اقتصاد
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
رفتارهای ضد شهروندی سازمانی
این یک واقعیت است که یکی از مسائلی که سازمان های امروزی با آن مواجه اند، وجود رفتارهایی چون طفره رفتن از کاره، لجبازی و خودسری ، مقاومت در برابر اقتدار، کینه توزی و پرخاشگری است. این رفتارها به عنوان رفتار ضد شهروندی شناخته شده اند و بر عملکرد سازمان و روابط بین شخصی و احساسی افراد، تاثیر می گذارد.
هاربر عنوان کرد که بین 33 تا 75 درصد همه کارکنان، هر يك به شكلی، رفتارهایی منفی مانند دردی و خرابکاری دارند
شیوع رفتارهای ضد شهروندی در سازمان ها و نهاد های دولتی، به اعتماد عمومی صدمه می زند و بر اجرای وظایفشان تاثیر می گذارد. در بخش خصوصی نیز این رفتارها به اخراج کارکنان، از دست دادن مشتری و ورشکستگی سازمان های ضعیف می انجامد.
ابعاد رفتار ضد شهروندی
یکی از کامل ترین مفهوم سازی ها از رفتارهای ضد شهروندی، توسط جلینک وافرت (2006) و با اقتباس از نیومن و بارون (1998) و اسکارلیکی و فولگو (1997)، ارائه شده است. شامل مفاهیمی نظیر الجبازی و خودسری ، مقاومت در برابر اقتدار، اجتناب از کار، کینه توزی، و پرخاشگری است.
لجبازی و خودسری: منظور از این نوع رفتار ضد شهروندی، هر رفتار آشکار کارمند است که به طور مستقیم، مغایر سیاست ها و انتظارات سازمان باشد. چنین رفتاری، به شکلی مداوم و در معرض عموم، مدعیانه و دشمنانه ابراز می شود
مقاومت در برابر اقتدار: بر خلاف لجبازی و خودسری که مستقیم و آشکار ابراز می شود، این بعد از رفتار ضد شهروندی به طور کلی درونی تر و بدون اعتراض علنی، انجام می شود. افرادی که در برابر اقتدار سازمان و مدیریت آن مقاومت نشان می دهند به مثابه یک نیروی مخالف و با عقیده ای متفاوت، تلقی شده، اغلب به صورت آتش زیر خاکستر هستند. رفتار هایی مانند جبهه گیری عمومی در برابر سازمان و دور زدن و یا کنار گذاشتن مدیران، نمونه هایی از این نوع رفتارها هستند.
طفره رفتن ازکار: اجتناب یا فرار از کار را می توان مشتمل بر هر رفتاری دانست که با قصد سرباز زدن، انکار و فراموشی کار با وظایف و مسئولیت های مربوط به آن، انجام می شود. به ویژه در مشاغلی که حضور فیزیکی در یک محل مشخص مطرح نیست مثل بازاریابان که اغلب، بیرون از محل سازمان فعالیت می کنند. طفره رفتن از کار، بیشتر به منزله یک جنبه از رفتار ضد شهروندی نمایان می شود.
کینه توزی: هر رفتاری است که در راستای تلافی خطاها و آسیب های گذشته انجام شود مانند انجام هزینه های غیر تجاری، دزدیدن مواد شرکت، در میان گذاشتن اسرار شرکت با دیگران.
راهکار مدیریتی
مدیران می توانند با مدیریت فضای اخلاقی سازمان، بر رفتارهای افراد سازمان اثر گذاشته و سبب کاهش رفتارهای غیر اخلاقی و ضد شهروندی شوند. مهم آن است که مدیران بدانند انتظار بروز رفتار های اخلاقی و شهروندی توسط کارکنان در شرایطی که خود و سازمان شان، غیر اخلاقی عمل می کنند کاملا بیهوده است.
رفتارهای حاکم بر سازمان ها کاملا دو طرفه است، به این معنی که بد رفتاری از یک طرف، نمی تواند رفتار های مثبت از طرف دیگر را به همراه داشته باشد.
پس اگر سازمان ها مایلند به بهبود فضای رفتاری خود کمک کنند پیش از توصیه کردن به کارکنان شان، باید ابتدا به خود توصیه کنند که درست، انسانی و اخلاقی عمل کنند. هر قدر، سازمان انتظار بروز رفتارهای شهروندی و اخلاقی بیشتری داشته باشد باید به همان میزان، تعهد خود را در قبال بروز رفتارهای اخلاقی نسبت به کارکنان و کل سازمان ارتقاء دهد. رفتار کارکنان، بازتاب رفتار مدیران است، اگر چنین باشد، تغییر در این بازتاب، مستلزم تغییر در رفتار اوليه است.
تئوری فضای اخلاقی، بیان کننده این واقعیت است که می توان به جای وضع قوانین و دستورات انضباطی و کنترل های یک جانبه مدیریتی و اجبارها و محدودیت ها (که غالبا بدون نتیجه است)، نسبت به مدیریت فضای اخلاقی سازمان، همت گماشت واز این طريق است که نوعی پایبندی از سر آگاهی و مسئولیت نسبت به مدیران و کارکنان به وجود خواهد آمد و رفتارهای ضد شهروندی، جای خود را به رفتارهای شهروندی خواهند داد.
باتشکر از جناب آقای دارابی فرد
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
سبك يادگيري خود را ميشناسيد؟
راه های مورد پسند شما برای مطالعه و یادگیری مسائل چگونه است؟
حتما به صورت تجربی با این واقعیت برخورد کرده اید که یادگیری شما تحت شرایط خاصی به شدت متفاوت و لذت بخش است ترجیحات و یا سبک های یادگیری افراد بسیار گوناگون اند، ولی می توان آن ها را به سه دسته اصلی شناختی، عاطفی و فیزیولوژیکی تقسیم کرد. سبک های یادگیری شناختی، به روش هایی که شخص موضوعات را ادراک می کند، اطلاعات را به خاطر می سپارد، درباره مطالب می اندیشند و مسائل را حل می کند، گفته می شود. سبک های یادگیری عاطفی دربرگیرنده ویژگی های شخصیتی و هیجانی یادگیرنده، مانند: پشتکار، تنها کار کردن یا با دیگران کار کردن، و پذیرش یا رد تقویت کننده های بیرونی است. سبک های یادگیری فیزیولوژیکی جنبه زیست شناختی دارند و دربرگیرنده واکنش فرد به محیط فیزیکی موثر بر یادگیری او هستند، مانند: ترجیح دادن مطالعه در شب یا روز.
مقدمه ای که گفته شد به این دلیل است که می خواهیم در این مقاله، یکی از انواع سبک های یادگیری در حوزه شناختی را به شما معرفی کنیم. این سبک توسط دیوید کلب بر اساس یک چرخه چهار مرحله ای به نام چرخه یادگیری تجربه ای تعریف شده است.کلب با توجه به الگوی یادگیری تجربه ای خود، دو بعد و چهار شیوه یادگیری را معرفی کرده است.
بعد نخست شامل دو شیوه یادگیری تجربه عینی در مقابل مفهوم سازی انتزاعی است. شما برای یادگیری و تفکر بیشتر به مباحث عینی و ملموس علاقه مند هستید یا موضوعات ذهنی و انتزاعی؟
بعد دوم نیز شامل دو شیوه یادگیری، آزمایشگری فعال در مقابل مشاهده تاملی است. بیشتر علاقه دارید که به عنوان یک مشارکت کننده در فرایند یادگیری درگیر شوید و آزمایش کنید یا ترجیح می دهید، صرفا مشاهده و تفکر عمیقی پیرامون موضوع داشته باشید؟
بر همین مبنا، کلب و فرای با ترکیب این چهار شیوه یادگیری، سبک های مختلف یادگیری شامل : سبک های واگرا، جذب کننده، همگرا و انطباق یابنده را معرفی نموده، که به شکل زیر مطرح می شوند:
واگراها:
واگراها قابلیت های تجربه عینی و مشاهده تاملی قوی دارند، آن ها موقعیت را از زوایای متعدد می بینند، به طوفان مغزی و تولید ایده تاکید دارند، تخیل بسیار قوی دارند، به ارزش ها حساس ترند، به احساسات دیگران احترام می گذارند، با ذهن باز و بدون سوگیری گوش می دهند و در موقعیت های مبهم به تخیل می پردازند.
جذب کننده ها:
جذب کننده ها قابلیت های مفهوم سازی انتزاعی و مشاهده تاملی قوی دارند، قدرت ساخت مدل های نظری را دارند، به مفاهیم انتزاعی علاقه مندند، چندان به کاربرد عملی نظریه ها اهمیت نمی دهند، اطلاعات را سازماندهی می کنند، مدل های مفهومی خوبی می سازند و داده های کمی را خوب تحلیل می کنند.
همگراها:
همگراها قابلیت ها و مهارت های مفهوم سازی انتزاعی و آزمایش گری فعال قوی دارند، آن ها قدرت حل مساله بالایی دارند و برای مشاغل مدیریتی مناسب اند، در کاربرد نظریه بسیار قوی عمل می کنند، به کارهای فنی و تکنیکی علاقه دارند، روش های جدیدی برای تفکر و عمل ایجاد می کنند، ایده های جدید را آزمایش می کنند، راه حل های بهینه تری انتخاب می کنند و در تصمیم گیری مهارت خوبی دارند.
انطباق دهنده ها:
انطباق دهنده ها قابلیت تجربه عینی و آزمایش گری فعال قوی دارند، قدرت تحلیل این ها کمتر است، در موقعیت های تصمیم گیری به عقل سلیم خود اعتماد می کنند، طرح ها و تجربیات را متناسب با شرایط به کار می گیرند، سرعت بالایی دارند و برای مشاغلی همچون فروش و بازاریابی بسیار مناسب اند. به تحقق اهداف تعهد بالایی دارند، به دنبال شکار و بهره برداری از فرصت ها هستند و دوست دارند با دیگران در تعامل باشند.
حال با توجه به آن چه گفته شد، فکر می کنید شما جزو کدام یک از این دسته بندی ها قرار می گیرید؟ امیدواریم که پس از مطالعه این مطلب شناخت بیشتری از سبک یادگیری خود بدست آورده باشید و مبتنی بر این خودآگاهی تجربه های یادگیری لذت بخش و پربارتری برای خود ایجاد کنید. برای شناخت سبک یادگیری خود، می توانید به پرسشنامه سبک های یادگیری کلب مراجعه نموده و سبک فردی خود را شناسایی نمایید.
نکات کلیدی:
در نظر داشته باشید که هر چهار سبک یادگیری در افراد وجود دارد، ولی در مجموع تمایل افراد به برخی از سبک ها به نسبت بقیه بیشتر است. نکته ای که باید یادآور شویم این است که بر خلاف هوش و استعداد که توانایی هستند، سبک یادگیری توانایی نیست. به این معنی که، سبک یادگیری به اینکه یادگیرنده چگونه یاد می گیرد اشاره می کند نه به میزان موفقیت فر د در امر یادگیری و طبعا هرچه سبک یادگیری شخصی شما با آنچه می آموزید هماهنگ تر باشد، یادگیری اثربخش و لذت بخش تر خواهد بود.
روانشناسی پرورشی نوین، نشر دوران، علی اکبر سیف
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
در زندگی با این واقعیتهای مهم روبرو شوید تا بهتر و شادتر باشید
هر فردی در زندگی خود با مشکلات و چالشهای زیادی مواجه است. شاید هر روز گرفتار احساسات منفی و ناخوشایندی شویم یا نگرانی به سراغمان بیاید، آشفته میشویم و مدام در ذهن خود "ای کاش"هایی میگوییم و فکر میکنیم این زندگیای نیست که توقع اش را داشتیم. توصیه میکنیم تنها یک بار بنشینید و بدون ایده آل گرایی به واقعیتهای زندگیتان نگاه کنید.
در ادامه به چندین مورد از واقعیتهای زندگی که شاید تاکنون به آنها فکر نکردهاید اشاره می شود:
در اطرافمان مسائل زیادی است که قادر به کنترل آنها نیستیم.
باید قبول کنید که نمیتوانید تمام اتفاقات پیرامون خود را کنترل کنید، تنها باید واکنش درستی در مقابل آنها نشان دهید.
انتظارات بالا سبب ناراحتیها و دلشکستگیهای بزرگ میشود
وقتی میتوانیم شادی واقعی را درک کنیم که زندگی را همان طور که هست بپذیریم و قدردان داشتههایمان باشیم.
هر کسی عیب و نقصی دارد
اگر میخواهید منتظر بمانید تا کامل شوید و آن وقت ایدهها، استعدادها و مهارتهای خود را بروز دهید، هیچ وقت به این هدف دست نخواهید یافت.
عمری را که به نگرانی سپری کردهاید، هدر رفته است
نگرانی هیچ کمکی به رفع مشکلاتتان نمیکند. باید در مواجهه با دشواریها و چالشهای زندگی، بهجای نگرانی به دنبال راه حلهایی باشید که تجربیات زندگی را به شما میآموزند.
ارزشمندترین درسها از سختترین تجربهها به دست میآید
گاهی نیاز است سختیهای زیادی را پشت سر بگذاریم تا بتوانیم درسهای بزرگی بگیریم.
هیچ وقت از موفقیتها مغرور و از شکستها مأیوس نشوید
در زمان موفقیتها متواضع باشید، در هنگام سختیها با اراده بمانید و هیچ وقت خود را نبازید. با این کار شادیهایتان پایدار و ناراحتیهایتان کوتاه خواهد بود.
همیشه مشغول بودن به معنای بهرهوری بالا نیست
کاری به نتیجه میرسد که با دقت و تمرکز انجام شود. پس نباید انرژی و وقت خود را صرف کارهای بیهوده کنید.
بدون برنامه ریزی خرج نکنید
برای گذراندن زندگی خود به پول نیاز داریم، پس باید کار کنیم و پول به دست آوریم. وقتی مدیریت نداشته باشیم، درآمد بالا هیچ کمکی به زندگیمان نمیکند. پس نحوه خرج کردن پول بسیار مهمتر از کسب آن است.
با داشتن پول بیشتر، شادتر نخواهیم بود
شاید با وجود پول زیاد و تمام امکانات رفاهی باز هم شاد نباشید، در این زمان باید شادی را از درون خود جستجو کنید. وقتی بتوانید ذهن آشفته خود را سر و سامان دهید، شادتر خواهید بود.
تجملات و وسایل الکترونیکی، زندگی را از ما گرفتهاند
بیایید لبخند و اعتماد را به یکدیگر هدیه کنیم. به جای دنیای مجازی، در دنیای واقعی برای هم وقت بگذاریم و از حال هم با خبر شویم.
در ظاهر انسانها به دنبال زیبایی نباشید
خودتان را همان طور که هستید دوست بدارید و همیشه در رفتار و منش دیگران به دنبال زیبایی باشید.
خیلی از بحث و جدلها بیمورد است
نباید بی دلیل وارد بحث شوید. گاهی آرامش داشتن، بسیار بهتر از پیروز شدن در جر و بحثهاست.
اطرافیان را براساس رفتارهایشان و خودمان را با ایده آل هایمان قضاوت میکنیم
با دیگران همان طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار کنند. همیشه گفتار، رفتار و ارزشهای خود را یکسان کنید.
همیشه همان طور که میخواهیم با ما رفتار نمیشود
اگر توقع داشته باشید همان گونه که با دیگران رفتار میکنید، با شما رفتار میشود، مأیوس خواهید شد.
مستحق تحقیر و سرزنش نیستید
هیچ وقت به سرزنش و عیب جویی اطرافیانتان اهمیت ندهید. وقتی زندگی روی خوش به شما نشان میدهد که تصمیم بگیرید افسار زندگیتان را خود به دست بگیرید و به هیچ کس جز خودتان تکیه نکنید.
پذیرش شکست خیلی هم سخت نیست
گاهی پذیرفتن شکست بسیار آسانتر از شروع دوباره است. شروع دوباره به این معناست که شکست تنها بخشی از گذشته ماست.
بهای هر موفقیتی را بپردازید
وقتی در مسیر دست یابی به هدفی قرار دارید، از خود بپرسید: برای رسیدن به این هدف باید از چه چیزهایی بگذرم؟
گامهای کوچک، ما را به موفقیت میرسانند
باید برای رسیدن به هدف خود، گامهای کوچک و مداوم بردارید.
همیشه نمیتوانیم از فرصتهایی که به وجود میآید استفاده کنیم
خیلی از فرصتهای زندگی، ما را به و پیشرفت میرسانند. این فرصتها سبب میشوند از منطقه امن خود بیرون بیاییم. به همین خاطر گاهی در مواجهه با فرصتهای زندگی، آماده استفاده از آنها نیستیم.
خودمان میتوانیم عمرمان را بلندتر کنیم
هر انسانی با مرگ مواجه میشود؛ اما داشتن عمر طولانی و افزایش کیفیت زندگی، غیرممکن نیست. هر روز از خود بپرسید امروز کیفیت زندگی چطور بود؟
منبع: marcandangel
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
با احساس عدم ارزشمند بودن در کارتان چه باید کرد؟
اصلاً جالب نیست برای کاری تلاش کنید و زحماتتان اصلاً دیده نشود. چگونه می توانید بدون اغراق در کارتان دستاوردهایتان را برجسته سازید؟ درخصوص این عدم قدردانی با چه کسی باید صحبت کنید؟ و در صورت عدم تغییر شرایط، چقدر باید در آن شرکت بمانید؟
به نظر آنی مک کی، نویسندۀ کتاب «چگونه در محل کار خوشحال باشیم»، چیزی بدتر از دیده و شنیده نشدن در محیط کاری وجود ندارد. همۀ ما نیازی انسانی برای مورد تقدیر قرار گرفتن بابت تلاش هایمان داریم و به همین علت وقتی همکارانمان کمک ها و تلاش هایمان را نمی بینند، احساس عدم تعلق به ما دست می دهد و ممکن است نگرانی موجهی راجع به پیشرفت های حرفه ای بالقوه مان پیدا کنیم.
ولی به زعم کارین دیلون، نویسندۀ کتاب «راهنمای HBR درخصوص سیاست های کاری»، برای تغییر شرایط کاملاً ناتوان هم نیستید. راه های بسیاری وجود دارند که می توانید به کمک آنها مردم را متوجه تلاشهایتان کنید و کلید آن در «یافتن راه هایی دیپلماتیک برای ارتقای خودتان است.»
در اینجا چند ایده را در این خصوص مطرح می کنیم:
1 واقع بین باشید
به قول مک کی، پیش از هر اقدام از خود بپرسید که آیا راجع به میزان قدردانی که «از رئیس، همکاران، همتایان و مشتریان» دریافت می کنید واقع بین هستید یا خیر. وی پیشنهاد می کند که به هنگام احساس عدم قدردانی، از خودتان بپرسید که آیا کارم فوق العاده بود؟ اگر مطمئن نیستید، نظر شخصی دیگر مثل «همکار رده بالاتر» و یا همکاری را که برایش احترام قائلید بپرسید.
2 با رئیس خود صحبت کنید.
مک کی اضافه می کند که اگر تلاش هایتان بی پاسخ می مانند، با رئیستان وارد گفتگو شوید. یک مدیر حد متوسط توجه چندانی به نیازهای انسانی ندارد. اگر مورد شما نیز در همین دسته جای می گیرد، می توانید به او نشان دهید که خواهان دیالوگ بیشتری درخصوص عملکردتان هستید. اگر هم رئیستان در ردۀ متوسط به خوب باشد، ممکن است به این یادآوری نیاز داشته باشد.
پیشنهاد مک کی آن است که چیزی شبیه به این را بگویید: «مایلم راجع به سه ماه گذشته صحبت کنیم تا متوجه نقاط قوتم شده و بدانم در چه بخش هایی نیاز به یادگیری بیشتر دارم.»
3 تیمتان را به چشم بیاورید
به زعم دیلون، اگر تیمی را تحت رهبری دارید، باید به دنبال راه هایی بگردید که از طریق آن بتوانید کارهای گروه را به دیگران شرح داده و علت اهمیت آن را یادآور شوید.
راههای بهتری برای جلب توجه رئیستان به تلاش های روزمره تان بیابید. اجازه ندهید که گزارش ها یا ارائه ها بدون مشخص شدن اینکه چه کسی آنها را ایجاد کرده بیرون بروند.
4 از کمک های سایرین تقدیر کنید.
یکی از راه های مطمئن برای دیده شدن کارتان – گرچه ممکن است متناقض به نظر برسد- «ستودن و قدردانی از دیگران است». در اغلب موارد، پاسخ شخص مقابل به این کار اقدام متقابل است. اگر رئیستان بازخورد مثبتی ارائه نمی کند، با اعضای تیمتان راجع به اینکه چطور می توانید همدیگر را حمایت کرده و خوشبینی را در میان سطوح ایجاد کنید صحبت کنید.
5 به خود اعتبار ببخشید
دیلون اذعان می دارد که گرچه مورد تقدیر و تشکر قرار گرفتن بابت کارتان بسیار عالی است، ولی نباید تمامی انگیزۀ خود را از افتخارات، تقدیر و قدردانی های دیگران دریافت کنید. او همچنین می افزاید: «مراقب باشید که به هنگام اندیشیدن به کارهای اشتباهتان وارد فاز عدم کفایت و نالایقی نشوید». بلکه بُردهایتان را لیست کنید.
6 سازمانتان را ترک کنید!
اگر همچنان در شرکتتان احساس بی ارزشی می کنید، ممکن است دال بر این باشد که آن شرکت جای مناسبی برای شما نیست. همۀ ما در مشاغلی می مانیم که به دلایل بسیار ممکن است مناسب ما نباشند؛ شاید به کسب تجربه احتیاج دارید و یا به این دلیل نتوانید جابجا شوید که می خواهید در مکان جغرافیایی معین باشید. ولی اگر می خواهید شغلتان رضایت بخش تر باشد و تمامی راه ها را نیز امتحان کرده اید، شاید زمان آن فرارسیده که به دنبال کار دیگری بگردید.
منبع: HBR
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
لطفا منفعل نباشیم!
فرض کن همراه دو کوهنورد دیگر روی یک سطح یخی ایستاده اید، نفر اول سُر می خورد و در یک شکاف عمیق می افتد. اگر تو درخواست کمک کنی، ممکن است او زنده بماند، اما این کار را نمی کنی و او می میرد. نفر دوم را خودت داوطلبانه هُل می دهی و کمی بعد او می میرد. کدام بیشتر روی وجدان شما سنگینی می کند؟
با بررسی منطقی گزینه ها، هر دو به یک میزان قابل سرزنش هستند و هر دو منجر به مرگ همراهانتان شده است. اما یک چیز باعث می شود مورد اول، یعنی انفعال، کمتر از دیگری وحشتناک جلوه کند.
این موضوع زمانی اتفاق می افتد که منجر به عواقب بی رحمانه ای شود. در چنین مواردی ما انفعال را ترجیح می دهیم و نتایج آن برای ما آرام بخش تر است.
فرض کنید رئیس دایره تایید داروهای جدید هستید. باید درباره صدور مجوز دارویی برای بیماران صعب العلاج تصمیم بگیری. این قرص ها ممکن است عوارض جانبی کشنده ای داشته باشند و در ۲۰ درصد موارد، بیمار درجا می میرد، اما در ۸۰ درصد موارد این داروها در مدت کوتاهی جان بیمار را نجات می دهد. چه تصمیمی می گیری؟
بیشتر افراد استفاده از دارو را تایید نمی کنند. برای آنها تایید استفاده از دارویی که باعث مرگ یک پنجم افراد شود، نسبت به کمک نکردن به ۸۰ درصد باقی مانده عمل ناشایست تری به نظر می رسد.
حالا به عنوان مدیر در محیط کار، افرادی را در مجموعه خود دارید که بی کیفیت هستند ولی از اینکه با آنها برخورد نمی کنید، یا پاداش کمتری به آنها نمی دهید و یا اخراجشان نمی کنید و به قول معروف “نون آنها را نمی بُرید” احساس بهتری دارید. یعنی با “انفعال” احساس بهتری دارید، هر چند که این انفعال به وضوح منجر به ضربه زدن به شرکت شما و حتی نابودی تان شود.
پس لطفا منفعل نباشیم!
اچ آر یار
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
سندرم کارشیفتگی یا اعتیاد کارکردن
برای کارشیفتگان هیچ موضوعی غیر از کار مفهوم ندارد. آنها همواره یک ایمیل دیگر برای خواندن دارند، یک تماس تلفنی برای زدن و... . کار آنها تمامی ندارد.
اوقات فراغت، آخر هفته ها، تعطیلات، خانواده و... هیچ یک برای افراد مبتلا به سندرم کارشیفتگی محلی از اعراب ندارد. در گذشته مرز میان کار و زندگی شخصی تا حد زیادی مشخص بود، اما امروز گویا کار بر زندگی شخصی ما حمله ور شده و دیگر حفظ تعادل میان کار بیرون از خانه و زندگی شخصی به راحتی امکان پذیر نیست.
معتادان به کار لزوما از کار خود لذت نمی برند بلکه، دلیل شیفتگی وسواس گونه و اختلالی آنها نسبت به فعالیت خود آن است که کارشیفتگان تصور می کنند که تنها خود آنها هستند که می توانند کار مربوطه را انجام دهند. نشانه های سندرم کارشیفتگی به شرح زیر است:
کارکردن در خارج از دفتر کار
در حالی که همکاران مشغول تفریح و استراحت هستند، اما یک کارشیفته تنها به کار می اندیشد. کارشیفتگان اگر کاری صورت ندهند، احساس کسالت و عدم بهره وری می کنند و به شدت دچار تنش می شوند.
هیچ گاه از کار دل نمی برند
این از نشانه های اولیه افراد مبتلا به سندرم کارشیفتگی است. هرچند که ممکن است ساعت اداری پایان یافته باشد، اما بیشینه زمان این افراد پیرامون مسائل کاری است. به طور کلی کار اولویت تمام در تک تک لحظات کارشیفتگان دارد. آنها به طرق مختلف (لپ تاپ، تلفن همراه و...) ارتباط مداوم با کار دارند.
امتناع از محول کردن برخی وظایف به دیگران
کارشیفتگان این گونه تصور می کنند که کسی بهتر از آنها در انجام وظایف وجود ندارد.
کار، ورد زبان آنها است
آنها هیچ حرفی جز کار ندارند و شاید همین امر اصلی ترین عامل ایجاد اختلال در زندگانی شخصی شان باشد.
درمان سندرم کارشیفتگی از طرق زیر امکان پذیر است:
نه گفتن را فراموش نکنید: چه همکارتان از شما تقاضای انجام کاری اضافه را داشته باشد، چه معلم کودک تان از شما کاری بخواهد، به یاد داشت باشید که کاملا طبیعی خواهدبود اگر با احترام به او نه بگویید.
کار را برای محل کار بگذارید: با وجود انواع فناوری های مدرن و پیشرفته امروزی که می توان هر لحظه با هر کسی و تقریبا از هر مکانی ارتباط برقرار کرد، ممکن است هیچ مرزی میان کار با خانه و خانواده وجود نداشته باشد، مگر اینکه خودتان این مرز را ایجاد کنید. پس خوب است آگاهانه تصمیم گیری کنید که زمان کار را از فرصت های شخصی خود جدا کنید. به عنوان مثال می توانید وقتی که در کنار خانواده هستید، تلفن همراه خود را خاموش کنید و رایانه شخصی خود را کنار بگذارید.
زمان خود را مدیریت کنید: یک برنامه روزانه از کارهایی که قرار است انجام دهید، آماده کنید. در نهایت کارهایی که باید انجام شود را انجام دهید و سایر کارها را رها کنید.
پرویز درگی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چرا افراد تحصیلکرده افسردهتر هستند؟
پژوهشگران دانشگاه تگزاس در مطالعات اخیر خود دریافتند که شیوع افسردگی و اضطراب در افراد دارای تحصیلات عالی بیشتر بوده و در این میان زنان آسیبپذیرتر بوده و به نسبت مردان بیشتر در معرض افسردگی و اضطراب قرار دارند.
میگنا: نتایج یک تحقیق جدید نشان میدهد میزان شیوع افسردگی و اضطراب در بین افراد تحصیلکرده در مقاطع عالی دانشگاهی در حدود ۷ برابر بیش از سایر مردم است.
در این مطالعات، پژوهشگران به بررسی شرایط دو هزار و سیصد دانشجوی تحصیلات تکمیلی در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری پرداختند که ۹۰ درصد این افراد را دانشجویان مقطع دکترا و ۱۰ درصد را دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد تشکیل میدادند.
نتایج این بررسیها نشان داد که ۴۱ درصد از افراد فوق دارای سطوح مختلف اضطراب از حد متوسط تا حاد بوده و ۳۹ درصد نیز دارای خصوصیات و ویژگیهای متوسط تا حاد افسردگی هستند.
برای نمونه زمانی که از افراد موردمطالعه قرارگرفته شده پرسیده شد که آیا تناسب مناسبی بین زندگی و کار شما وجود داشته و شما از زندگی خود راضی هستید، پاسخ اکثریت افراد تحصیلکرده، منفی بود. به باور نویسنده این مقاله و سرپرست گروه تحقیقاتی فوق، ایجاد توازن در زندگی و خوشنودی از شرایط وقتیکه شما از صبح تا ساعات پایانی روز به کار در آزمایشگاه میپردازید، امری بسیار دشوار است. به همین دلیل پژوهشگران توصیه میکنند که مراکز آموزش عالی در مقاطع تحصیلات تکمیلی حتماً بخشی ویژه را برای پایش سلامت روان دانشجویان خود تعیین کرده و بهطورجدی به این موضوع بپردازند.
ترجمه: احسان محمدحسینی
منبع: consumer.healthday
هنر مصاحبه برای جذب استعدادهای بزرگ
فرآیند جذب نیرو برای شرکتها فرآیندی حساس است که طی آن، داوطلبان دوست دارند در مورد شرکت و نقش خود بیشتر بدانند و از سوی دیگر مدیران نیز میخواهند از این فرصت برای شناخت توانمندیهای افراد بهره ببرند. گفتگوهای انجام شده در قالب مصاحبه در نهایت به نقطهای میرسد که طرفین به این اطمینان میرسند که استخدام فرد به نفع هر دو طرف است.
مصاحبه با استعدادهای برتر باید به صورت انفرادی و خصوصی انجام پذیرد تا مشخص شود آیا الگوهای فکری و رفتاری فرد داوطلب با شغلی که قرار است بر عهده بگیرد، تطابق دارد. بنابراین باید وقت کافی برای هر کدام از کاندیداها اختصاص و آنها را به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
بهترین راه برای کشف استعدادهای یک فرد در مصاحبه اینست که به او فرصت داده شود تا با انتخابهایی که میکند، خود را به بهترین شکل ممکن نشان دهد و به عبارت بهتر خود را برای شما آشکار سازد. از این منظر مصاحبههای شغلی باید آیینه تمامنمایی از آن رفتاری باشد که فرد بعد از تصدی شغل مورد نظر از خود بروز خواهد داد، بنابراین در حین مصاحبه بهتر است سوالاتی باز پرسیده شود که حاوی مسیرهاگالوپ کارکردی است و فرد داوطلب را در معرض موقعیتهایی قرار میدهد که در عرصه واقعی با آن روبرو خواهد شد.
مطرح کردن سوالاتی که با «به من بگو وقتی که...» شروع میشوند میتواند کمک قابلتوجهی به شما در درک جزئیات مهم و کلیدی در مورد داوطلبان کند. در پاسخ به این سوالات است که مصاحبهکنندگان میتوانند از جزئیات مهم و کلیدی و ظرافتهای مهم در مورد افراد سر دربیاورند و بفهمند که او در برخورد با موقعیتهای کاری چگونه عمل خواهد کرد.
از طریق طرح چنین سوالاتی است که میتوان افرادی را که فقط از نظر آکادمیک قوی هستند، اما در عرصه عمل دچار مشکل و چالش هستند از افرادی که مرد عمل و روزهای سخت هستند، تشخیص داد.
بهعنوان مثال، فرض کنید میخواهید فردی را برای نمایندگی فروش استخدام کنید و به دنبال فردی میگردید که استعدادهای مدنظر شما را برای این کار داشته باشد. شما میتوانید چنین سوالی را مطرح کنید: «به من بگو چگونه میخواهی بر مقاومتهای علیه ایده مورد نظرت مقابله کنی؟» شما با طرح این سوال میکوشید از جزئیاتی که فرد در پاسخ سوال شما به آنها اشاره میکند آگاهی یابید. شما به دنبال جوابهایی میگردید که من واقعی مصاحبهشونده را به شما میشناساند.
حال به این دو جواب احتمالی به سوال مطروحه دقت و آنها را با هم مقایسه کنید:
1 من فکر میکنم خیلی مهم است در چنین شرایطی، مقاوم و پایدار باشیم و اگر به نظر و ایده خود معتقدیم، روی آن پافشاری کنیم. اگر من به اعضای تیمم پیشنهادی دادم که با آن مخالف بودند، باید آن قدر بر نظر خود اصرار و تاکید کنم تا زمانی که پیشنهاد و ایده بهتری نسبت به آن ارائه شود.
2 اتفاقا همین دیروز این مساله برای من پیش آمد و من...
به نظر شما کدام یک از این دو جواب، بهتر و مشخصتر است؟ البته به سختی میتوان مشخص کرد، اما بهطور کلی میتوان گفت که جواب دوم از ویژگی متمایزسازی بیشتری برخوردار است چرا که در اینجا فرد در حال آوردن مثالی واقعی از دنیای واقعی و حاوی جزئیات است. جزئیاتی که میتوانند در عمل و به صورت کاربردی نیز روی دهند، درحالیکه در پاسخ اول داوطلب میکوشد تا تصویری کلی و نظری از مساله به شما ارائه دهد و نمیتواند به شما اطلاعات چندانی در مورد نحوه برخورد او با چنین موقعیتی در عرصه عمل بدهد.
با این همه، پس از طرح چنین سوالاتی لازم است که به نحوه برخورد افراد با موقعیتهای به تصویر کشیده شده توجه کرد و تشخیص داد که آیا آنها افرادی نکتهسنج هستند و اینکه آیا آنها از استعداد کافی برای ایفای نقش مورد نظر برخوردار هستند یا نه؟
در اینجا باید به این نکته مهم نیز توجه کرد که مصاحبهکنندگان نباید به خاطر ارضای حس کنجکاویشان اقدام به طرح سوالات متعدد و جزئی کنند، چرا که این کار موجب مخدوش شدن تصویر به دست آمده از فرد داوطلب خواهد شد.
منبع: گالوپ
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چگونه میتوان از انرژی احساسی کارمندان بهرهبرداری کرد؟
هنگامی که از کارمندان شرکتهای موفق جویا میشویم که چه چیزی آنان را از کار در آن محیط خشنود میسازد، اغلب شگفتزده میشویم که چگونه پاسخهای دریافتی از تمامی افراد یک سازمان، جدا از رده، کارکرد یا گروهشان، یکپارچه و همراستا هستند. این تکیهگاههای فرهنگی برای افراد خارج از این محیط همیشه به سرعت قابل مشاهده نیستند.
ممکن است نیروی محرکه کارمندان یک مرکز درمانی خیریه، این باشد که کار آنان سبب افزایش طول عمر و سلامت بیماران خواهد شد؛ کارکنان یک شرکت معروف ممکن است از کار کردن در یک برند برتر و در سطح جهانی شناخته شده احساس افتخار کنند؛ افراد شاغل در شرکتهای تازه تاسیس شاید ساختار شکنانه بودن شرکت خود را همچون یک نشان افتخار بدانند؛ کارگران یک کارخانه شاید به سهم خود در نقش مولد کارخانه بنازند. این تفاخر، سوخت «انرژی احساسی» را تامین میکند که مفهومی حیاتی هم برای درک ما از فرهنگ سازمانی و هم برای بازدهی حداکثری کارمندان است.
البته امتیازهای بالا در بازدهی حداکثری کارمندان همواره به این معنا نیست که فرهنگ شما پشتیبان راهبردهای شما است یا بهعکس، امتیازهای بازدهی پایین الزاما به این معنا نیست که فرهنگ شما نابسامان است. ضرورتا، پیشرفت فرهنگی مترادف با بهبود بازدهی کارمندان نیست. بیایید نگاهی ژرفتر به چیستی این امر بیندازیم.
انرژی احساسی، فارغ از مشوقهای بیرونی نظیر پاداش یا مزایا، کارمندان را تشویق میکند که ادامه دهند و پیش بروند. منبع تغذیه این انرژی احساسی نقاط قوت بهخصوصی هستند که منشا حس افتخار در داخل یک شرکتند که افراد را به سوی سختکوشی بیشتر در جهت ارتقای سازمان هدایت میکند. احساس غروری که از این دستاورد حاصل میشود خود منبع تامین انرژی احساسی بیشتری خواهد شد که افراد را تشویق میکند برای دستیابی به موفقیتهای افزونتر باز هم بکوشند و به همین شکل این چرخه تکرار میشود.
درباره اینکه چرا احساس افتخار از پول اهمیت بیشتری دارد: جان کاتسن باخ در قدرتِ بزرگترین نیرو محرکه جهان چنین توضیح میدهد که احساس افتخار، یک اوج احساسی است که به دنبال کسب موفقیت پدید میآید. پیشبینی موفقیتهای آتی همچون یک منبع نیرو محرکه ذاتی عمل میکند که اغلب اوقات قدرتمندتر از مشوقهای رسمی و پاداشهاست.
توانایی بهرهوری از این منابع احساس افتخار بهویژه در دورههای دگرگونی و اختلال اهمیت پیدا میکند. در هنگام تلاش برای ایجاد دگرگونیهایی با مقیاس بزرگ، شرکتهایی که تعهد کارمندی بر پایه افتخار، احساسات یا فرهنگ موجود را به عنوان منبعی برای قدرت خود بهکار میبرند تقریبا دو برابر بیش از شرکتهایی که از این منابع استفاده نمیکنند، احتمال دستیابی به دگرگونی پایدار را دارا هستند.
تلاشهای ایجاد دگرگونی میتواند منابع احساس افتخار و در پی آن انرژی احساسی کاری شما را به مخاطره بیندازد. هنگامی که این معیارهای فرهنگی مورد حمله قرار میگیرند، کارمندان دچار بیاعتمادی و تشویش خاطر شده و ممکن است در مقابل تغییرات مقاومت کنند. در این شرایط رفتارهایی ضدتولید پدید میآیند، ازجمله زبانبازی برای پُربازده کردن اهداف و پنهانسازی اطلاعات بهمنظور حمایت از گروههای جداگانه (در درون یک سازمان).
در چنین حالتی دیگر جای تعجب نیست که پس از دو، سه سال، هزینهها کم کم افزایش یافته، سازمانهای مقلد شکل گرفته و شرکت خود را ناگزیر از رفتن زیر بار یک برنامه بازسازی دیگر میبیند.
برای بهرهوری کامل از انرژی احساسی یک سازمان، بایسته است که اهداف آن سازمان با چیزهایی که سبب ایجاد احساس افتخار در افراد از کار کردن در آن مکان میشود، پیوند بخورد.
نویسنده: Alice Zhou
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
علت عقب ماندگی کشور عزیزمان ایران
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار میداد:
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود. این زندان همه امکاناتی که باید یک زندان طبق قوانین بین المللی برای رفاه زندانیان داشته باشد را دارا بود.
این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود و حتی امکان فرار نیز تا حدی وجود داشت.
آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد.
در آن از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد، اما...
اما بیشترین آمار مرگ زندانیان
در این اردوگاه گزارش شده بود.
عجیب اینکه زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.
با این که حتی امکانات فرار وجود داشت اما زندانیان فرار نمیکردند.
بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.
آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خودشان و نسبت به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند، و در عوض عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحويل نميشد هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.
هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت.
اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و معلوم شده بود خلافی کرده هیچ نوع تنبیهی نمیشد.
در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است،چرا که با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین می رفت.
با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد هم گروهی ها از بین میرفت.
و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.
نتيجه:
اگر این روزها فقط خبرهای بد میشنويم، اگر هیچکدام به فکر عزت نفس مان نيستيم و اگر همگي در فکر زدن پنبه همدیگر هستيم،
به سندرم «شکنجه خاموش» مبتلا شده ايم.
این روزها همه خبرهای بد را فقط به گوشمان میرسانند و ما هم استقبال میکنیم ...
دلار گران شده ...
طلا گران شده ...
کار نیست ...
مدرسه ای آتش گرفت ...
زورگیری در ملاءعام...
و مسئولینم خواسته یا ناخواسته با کارهاشون دارن دامن میزنن به این موضوع با دزدی و اختلاس و بی عدالتی و...
این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس ما نیست!
شما چطور فکر میکنید؟ ...
ما ایرانیها دزدیم! ...
ما ایرانیها همه کارهایمان اشتباه است.
ما ایرانیها هیچی نیستیم!
ما ایرانی ها از زیر کار درمیرویم!
ما هیچ پیشرفتی نکردیم!
ما ایرانیها هیچ هنری نداریم!
ما ایرانیها آدمِ حسابی نداریم!
ما ایرانیها هر عیبی که یک انسان میتواند داشته باشد داریم!
در همین محیط های مجازی چقدر با دلیل و بی دلیل به خودمان بد می گوییم و لذت می بریم.
به خودمان فحش می دهیم و کیف می کنیم و می خندیم.
اقوام مختلف ایرانی را مسخره می کنیم و همه با هم کل ایران را !
بزرگان علمی، هنری، ادبی و دینی کشور خودمان را وسیله خنده و تفریح کرده ایم و هیچکس هم نباید فکر کند این ها نقشه است.
این همان جنگ نرم است.
این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند، شما چطور؟
این روزها همه احساس می کنند در زندانی بدون دیوار دوران بی پایان محکومیت خود را می گذرانند، شما چطور؟
این روزها همه شبیه زندانیان جنگ آمریکا و کره منتظر مرگ خاموش هستند٬ شما چطور؟
من فکر میکنم اون قدرت یا تفکر ، چه داخلی چه خارجی که به فکر از بین بردن این مردم و تمدن بزرگ هست ، تا الان که خیلی به هدفش نزدیک شده
بیاییم از خواندن و شنیدن اخبار منفی فاصله بگیریم و تا میتوانیم به خود و اطرافیانمان امید بدهیم، احترام بگذاریم و در هرشرایطی شاد زندگی کنیم.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
برخی از مضرات کاج
این کاج بومی نیست، میوه ندارد، چوب آن دیر رشد میکند، درمصارف صنعتی وغیر صنعتی کم بازده است، به علت سمی بودن برگهای سوزنی كاج پرندگان روی آن لانه نمیسازند یا کمتر آشیانه میکنند، در زیر چتر آن گیاهان رشد نمیکنند، تولید اكسیژن برگهای سوزنی شكل كاج نسبت به چنار، سرو، بلوط و نارون در حد صفر میباشد، تنها فایده آن سبز بودن در تمام فصول است. مضافا این که تحقیقات عدهای از متخصصان وصاحبنظران نیز حکایت از مضرات ومعایب دیگری برای کاج دارد از جمله :
١ ـ دربرابر مواد سمی وبارانهای اسیدی ،آسیب پذیر است.
٢ ـ به علل گوناگون آفتها و آلودگیها در اطراف آن انباشته میشوند.
٣ ـ به دلیل برگهای سوزنی ،سطح کمتری را پوشش داده وقدرت تصفیه هوا و ساخت اكسیژن در حد صفر میباشد.
٤ ـ خاک پیرامون خود و زیر درخت را اسیدی کرده ومانع از رشد گونههای دیگر گیاهان میشود. تولید این اسید به حدی زیاد است كه برای كاشت درختان دیگر به غیر كاج باید محل كاشت كاج را تا عمق چهار متر خاك برداری كنند.
٥ ـ برخی براین عقیده اند که این نوع کاج نوعی اکسید نیتروژن را وارد فضا می کند که درفضای شهرهای پر تردد شهری که اکسید نیتروژن بیش از اندازه توسط صنایع وخودروها تولید میشود به جای تصفیه هوا بر آلودگی میافزاید، سایه انداز مناسبی هم ندارد.
٦ ـ مطالعات انجام شده نشان میدهد که متوسط پوشش علفی در تیپ کاج سوزنی برگ 1/2 % است که عامل آن را می توان موارد ذیل دانست: خاصیت آللوپاتی گونه کاج تهرانی، کمبود رطوبت مورد نیاز پوشش علفی، کوبیدگی شدید خاک، تراکم زیاد درختان کاج در واحد سطح، نوروحرارت کم وفراوانی لاش برگ و سوزنیهای ریخته شده و تولید آهک و اسید در قطعاتی که کاج سوزنی کاشته شده است.
٧ ـ طی سالیان گذشته آتش سوزیهایی که در پارک های جنگلی اتفاق افتاده است اغلب در قطعات کاج بوده که براثر قابلیت زیاد اشتغال برگ های سوزنی خشکیده (صمغ و رزین) میباشد.
٨ ـ برخلاف سرو، چنار، بلوط ، نارون، كنار و زبان گنجشك که گرچه آنها هم میوه ندارند، ولی در جریان جابجایی هوا و فرصت دهی به سایر گیاهان ممانعتی مثل کاج ندارند.
٩ـ از نظر فرهنگی و در بین عامه مردم درخت کاج نماد گورستان است واز طرفی یادآور مراسم غربی بوده و با مراسم و فرهنگ ایران چندان انطباق ندارد و هیچ زیبایی برای پاركها و معابر ندارد.
١٠ ـ چون رطوبت سطحی زمین را به اعماق هدایت می کند دراطراف آن گیاهی رشد نمیکند، اگر گیاهی هم كشت شود نیاز به آب فراوان دارد. (پارک تفریحی چیتگر نمونه مشهود برای معرفی گونه کاج می باشد، تقریبا اکثر شهروندان تهرانی حداقل یک بار به پارک جنگلی چیتگر رفته اند و متوجه شدهاند که قسمت سوزنی برگ ها تبدیل به مکانی بی روح و مرده شده است، چون سطح خاک این مناطق عاری از گیاه بوده و هیچ پرنده ای در میان درختان لانه نکرده وخاک زیر درختان، متراکم و سفت است.)
١١ ـ پرندگان تمایلی به لانه سازی بر شاخسار این درخت ندارند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
"کمتر مدیریت کنید! بیشتر رهبری کنید!"
بسیاری از صاحبنظران، "جک ولش" را بزرگترین و موفق ترین مدیر عامل قرن بیستم میدانند. توصیه های او خطاب به مدیران و رهبران، توصیه هایی ناب و ارزشمند و برآمده از تجارب کم نظیری است که سخاوتمندانه در اختیار ما قرار گرفته است.
در یک بررسی گسترده روی افکار و ایده های او که با تمرکز روی آخرین کتابش (the winning) انجام شده است، عصاره این تجارب در قالب 25 توصیه ارائه شده است که بعضی از آنها به شرح زیر میباشد:
چشم اندازتان را دقیق و شفاف کنید.
کارها را ساده کنید و کمتر رسمی باشید.
سازمان را از شر بروکراسی های مزاحم خلاص کنید.
مرزهای درون سازمان را حذف و سازمان را بدون مرز کنید.
از ارزش ها به هیچ وجه کوتاه نیایید.
رهبران مورد نیاز سازمان را پرورش دهید.
یادگیری را به فرهنگ تبدیل کنید.
کارکنان را در اداره امور مشارکت دهید.
اعتماد را ایجاد و در سازمانتان تزریق کنید.
به کارکنان انرژی بدهید.
بیشتر رهبری کنید و کمتر مدیریت کنید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چرا معتاد فضای مجازی میشویم؟
طراحان فضای مجازی نقطه ضعف روانی انسان را برای اعتیاد به تکنولوژی پیدا کردهاند.
به گزارش گاردین، یکی دو هفته پیش سین پارکر یکی از بنیانگذاران فیسبوک اعترافی بیسابقه کرد، او گفت: «فضای مجازی برای متحد کردن ما ساخته نشده، بلکه هدف از ساخت آن گیج کردن ما است؛ روند تفکر ما برای ساخت فضای مجازی این بود که چگونه میتوانیم تا جای ممکن وقت شما و توجه آگانه شما را از بین ببریم؟»
به گفته پارکر که سال ۲۰۰۵ از حضور در شرکت فیسبوک استعفا داد، برای رسیدن به این هدف طراحان از یک نقطه ضعف در روان انسان استفاده کردند: «هر وقت کسی عکسی شما را «لایک» میکند یا زیر آن «کامنت» میگذارد، به شما یک ضربه کوچک دوپامین وارد کردهایم. فیسبوک امپراتور امپراتورهاست و فقط روی یک مولکول ساخته شده.»
دوپامین یکی از ۲۰ انتقال دهنده عصبی است که در سال ۱۹۵۷ کشف شده، این مانند یک پیک دوچرخه سوار پیامهای ضروری بدن را بین نورونها، اعصاب و سلولهای دیگر بدن جابهجا میکند. در سال ۲۰۱۷ در مطلبی در نیویورک تایمز با تیتر«تکنولوژی چقدر شیطان است؟» نوشته شده بود: شرکتهای فناوری میدانند چه چیزی باعث بروز دوپامین در مغز میشود و کاری میکنند که ما فریب آنها را بخوریم. برای مثال وقتی قمار باز احساس خوششانسی میکند دوپامین آزاد میشود.
این دقیقا راز به وجود آمدن دوران فیسبوک است؛ «ما به طور پیوسته سایت را چک میکنیم چون هیچوقت نمیدانیم طنین خوشمزهی تایید مجازی کی زنگ میزند.»
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
بهترین راه برای تبدیل شدن به یک مدیر صاحب نفوذ
نیک مورگان نویسنده کتاب نشانههای قدرت میگوید «به دست آوردن قدرت نفوذ بر دیگران در محل کار مدرن و امروزی بسیار دشوار است. وجود حجم بسیار بالای اطلاعات در دسترس همگان و سرعت زندگی دیجیتالی (منجر به کوتاهی فاصلهها) شده است. با این حال فشار موجود در محل کسبوکار برای گرفتن نتیجه، اهمیت داشتن توانایی نفوذ بر دیگران را دو چندان میکند
در اینجا لازم است به چند نکته پرداخته شود:
ایجاد ارتباطات: کلارک میگوید در یک سطح اساسی یکی از دلایلی که مردم برای شما کاری انجام میدهند یا ایده شما را پشتیبانی میکنند یا با بودجه مورد نظرتان موافقت میکنند این است که شما را دوست دارند. برای رسیدن به این نقطه شما نیاز دارید که یک ارتباط کاری خوب با همکارانتان برقرار کنید.
قبل از تلاش برای متقاعد کردن گوش دهید: بهترین راه برای اینکه همکاران از شما و موضوعات مورد نظرتان پشتیبانی کنند این است که آنها احساس کنند شما شنونده نظرات آنها هستید. پس از همکارانتان درخواست کنید که دیدگاهها و توصیهها خود را با شما در میان بگذارند.
مراقبت از زبان بدن: مورگان میگوید مردم بهطور مداوم در حال ارزیابی این هستند که آیا به شما اعتماد کنند یانه ؟ ما سخت تلاش میکنیم که تا جواب این سوال را پیدا کنیم که افراد دوست ما هستند یا مخالف ما ؟ زبان بدن شما در درستی شکل انتقال پیام مدنظر شما، نقش بسیار مهمی دارد. همان اندازه که درست ایستادن، عقب دادن شانهها و با مخاطب خود با سر بالا گفتوگو کردن نشانه اعتماد به نفس، فرماندهی و احاطه شما بر موضوع مورد گفتوگو است، برعکس با سر پایین وبا چشمهای دوخته شده به پاهای خود صحبت کردن در جلسات کاری پیام متضادی را به مخاطب انتقال میدهد.
توسعه تخصص: کلارک میگوید، راه دیگر برای افزایش نفوذ در محل کار این است که در صنعت یا سازمان خود بهعنوان یک متخصص شناخته شوید. این توانمندی یک شبه اتفاق نخواهد افتاد، اما شما میتوانید برای توسعه تخصص و مهارتهای حیاتی کسبوکار اقداماتی انجام دهید.
نقشه راه استراتژیک: هنگامیکه زمان قدرت نفوذتان برای ترویج ابتکار و ایده خاصی که بهوجود آوردهاید فرا میرسد باید یک فرد استراتژیست باشید. توجه داشته باشید که اینجا جنگ بازی موقعیت است، موقعیت چه کسی ممکن است بهوسیله برنامههای شما تهدید شود و چگونه میتوانید آنها را همسو و در راستای اهداف ویژهای که طراحی کردهاید به حرکت درآورید ؟
به مردم آنچه میخواهند ارائه دهید: شما میتوانید بهوسیله شرح صادقانه مساله بهعنوان یک مزیت برای افرادی که میخواهید در کنار شما باشند، نفوذ خود را روی یک مساله خاص افزایش دهید. نیازها، دیدگاهها و سلیقه هر ذینفع را در نظر بگیرید. مورگان میگوید کشف کنید، افراد نیاز به شنیدن چه چیزی دارند و چه چیزی توجه آنها را جلب میکند.
مترجم: محسن عزیزی
منبعHarvard Business Review
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻭﻟﻔﮕﺎﻧﮓ ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻧﻮﺑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۹۴۵
ﭘﺎﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﻫﯿﭻ ﺩﻭ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﯾﮑﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ.
ﭘﺎﻭﻟﯽ ﻣﺜﺎﻟﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:
ﺳﯿﺒﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﻫﺎ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، ﻓﻘﻂ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ .
ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﻧﺎﻡ ﺁﻥ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ "ﺍﺭﯾﮏ ...."
ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﺍﺭﯾﮏ ﻋﺪﺩﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﻢ، ﻓﺮﺽ ﮐﻨﯿﺪ ﺁﻥ ﻋﺪﺩ ﺑﺰﺭﮒ 23 ﺑﺎﺷﺪ.
ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻫﯿﭻ ﮐﺠﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﮐﻬﮑﺸﺎﻥ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﯿﭻ ﺳﯿﺐ ﺩﯾﮕﺮﯼ، ﺑﻠﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﺷﯿﺌﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﺶ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﺁﻥ 23 ﺑﺎﺷﺪ.
ﺣﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﺩﺳﺘﻤﺎﻟﯽ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﻡ، ﺍﺯ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ ﺍﺭﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﺭﺗﻘﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺜﻼ 26 ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎ ﻋﺪﺩ ﮐﻮﺍﻧﺘﻮﺍﻣﯽ 26 ﺑﻮﺩﻩ ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺗﻮﺍﺯﻥ ﺧﻮﺩ، ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ. ﭘﺎﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻧﻮﺑﻞ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﮔﺮ ﻫﺮ ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺲ ﻫﺮ ﺷﯿﺌﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻭﺍﺟﺪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺖ.
ﻭ ﺍﻣﺎ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﯿﺮﯼ:
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺻﻄﮑﺎﮎ ﮐﻮﭼﮏ، ﺗﻐﯿﯿﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ ﻭ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻢ ﻭ ﯾﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻢ..
ﻭ ﯾﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﻡ ﻧﺎﺳﺰﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﻭ ﯾﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺧﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ..
ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺯﻧﺠﯿﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ.
ﻫﺮ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ، ﺍﻟﮑﺘﺮﻭﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﺴﺘﺮﻩ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻣﺮﺍ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﺤﺒﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ، ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﯽ ﻣﻬﺮﯼ ﺩﯾﺪﯾﺪ، ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﺸﻮﯾﺪ؛
ﭼﻮﻥ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺩﯾﮕﺮ را صد در صد ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﻳﺪ..
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻋﻠﻢ ﺑﺮ ﺁﻣﻮﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻣﻬﺮ ﺗﺄﯾﯿﺪ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ. ﭼﻮﻥ ﻓﻼﺳﻔﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺍﺳﺖ.
ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﺎﻃﻊ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ. ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺗﺎ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺯ ﭘﺲ ﮔﯿﺮﯾﺪ..
ﺩﺭ ﮔﺴﺘﺮﻩ ﯼ ﮐﯿﻬﺎﻥ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﻭ ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ. ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﻢ . ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭﻭﻥ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻧﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﻭﺻﻒ ﻧﺎﺷﺪﻧﯽ ﺑﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چهار سبک رهبری
1 سبک اوّل :هدایت گرانه Directive
رهنمون و هدایت زیاد –حمایت کم
در این سبکِ رهبری، رهبر برای دستیابی به هدف دستورات و راهنمایی های لازم را به فرد می دهد و شیوه ی درست انجام کار را بروشنی به او نشان می دهد.
مدیر بر عملکردِ کارمند نظارت می کند تا او بتواند بطور مرتب نتایج و پیشرفت کار را ارزیابی کند.
2 سبک دوّم : مربی گرانه Coaching
هدایت و رهنمون زیاد- حمایت زیاد
در این شیوه ، رهبر درباره شیوه ی دستیابی به هدف و چگونگی انجام تکلیف از سوی رهبر ارائه می شود. در این سبک رهبر درباره ی چگونگی انجام کار توضیحاتی به زیر دست خود می دهد ولی نظرات او را هم می پرسد و بتدریج او را وارد فرایند تصمیم گیری می¬کند.
3 سبک سوّم: پشتیبانی/حمایت گرانه Supportive
هدایت کم- حمایت زیاد
در این سبک رهبری، رهبر و فردِ زیردست باهم در فرایند تصمیم گیری فعال هستند.
کار اصلی رهبر در این شیوه تسهیل_گری، گوش دادن به اظهار نظرات فرد زیردست ،طرح سئوالات مناسب برای شناسایی افکار و احساسات او و تشویق و دلگرمی اوست.
4 سبک چهارم: تفویض اختیار
هدایتِ کم – حمایتِ کم
در این سبک رهبر فقط از توانایی و اقدامات فردِ زیر دست قدرشناسی می کند و از پیشرفت و اقدامات رشدمند او که نتیجه اش شکوفایی توانمندی هایش خواهد بود حمایت می کند. فردِ زیردست بدون نیاز به رهبر خودش می تواند تصمیم بگیرد و اقدام کند.
دکتر علی صاحبی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
آیا باید اشتباهات دوستانتان را در محیط کار مخفی کنید؟
اینکه دوستی در محیط کار داشته باشید که مراقب شما باشد و از بهترین علایق شما آگاهی داشته باشد، بسیار خوب است. حتی تحقیقات نشان داده است که این امر به تعهد شما در کار کمک میکند. مزایای داشتن یک دوست در محیط کار مشخص است؛ اما معایب آن چیست؟ وقتی دوست شما تصادفا شروع به افشای اطلاعات یا رازهای مهمی میکند، چه اتفاقی رخ میدهد؟ آیا باید کار آنها را لاپوشانی کنید؟
مانند دشوارترین موقعیتها در محیط کار، یک پاسخ درست برای سوالات بالا وجود ندارد. نگرشی که شما اخذ میکنید، به عوامل متنوعی بستگی دارد.
اول اینکه این اشتباهات تا چه حد نگرانکننده هستند؟ آیا آنها مشکلات قابلتوجهی برای تیم و حتی مشتری شما ایجاد خواهند کرد؟ دوم اینکه دوستتان تا چه حد در مورد رفتار مضر خود و اثرات آن، آگاه است؟ و در آخر اینکه آیا رئیس شما این موقعیت را مدیریت میکند؟ آیا کسی غیر از شما از این مشکل آگاه است؟ پاسخهای این سوالات به شما کمک خواهد کرد تا تصمیم بگیرید چه زمانی مداخله کنید و با چه سرعتی از یکی از گامهای زیر به گام بعدی حرکت کنید.
اولینبار که دوستتان مرتکب اشتباهی میشود، لاپوشانی کار او کاملا قابلپذیرش است. وقتی از «لاپوشانی» صحبت میکنیم، منظورمان مخفی کردن موضوع نیست. منظور اینست که شما میتوانید خودتان دست بهکار شوید. به عنوان مثال، اگر قرار بود دوست شما یک مشتری را در یک تور راهنمایی کند، اما در زمان مقرر پیدایش نشد، شما میتوانید خودتان تور را هدایت کنید. این نوع لاپوشانی میتواند به معنای کمک شما در جلوگیری از انتشار پیامدهای منفی باشد. نکته مهم این است که نباید دروغ بگویید؛ نه تنها این کار نادرست است، بلکه اگر این دروغ افشا شود، میتواند اعتبار شما و دوستتان را تهدید کند.
اگر دوستتان به فراموش کردن وظایف مهمش ادامه میدهد، زمان آن است که در مورد برخورد خود صریحتر باشید. در این مرحله، تجربیات خود از رفتار فرد و اثری را که روی شما دارد به اشتراک بگذارید. اکنون زمان آن است که بازخورد رسمیتری داشته باشید. حتی تغییر در زبان و لحنتان این سیگنال را خواهد فرستاد که کار اشتباهی رخ داده است. اگر دوستتان از خیرخواهی شما در پوشش اشتباهاتش سوءاستفاده میکند، باید اثری را که رفتار آنها روی شما میگذارد با او به اشتراک بگذارید.
در واقع اگر بازخورد شما موثر واقع نمیشود، نیاز به تغییر روشتان خواهید داشت. اگر هر باری که دوستتان اشتباهی را مرتکب میشود، شما آنجا هستید که آن را رفعورجوع کنید، ممکن است متوجه پیامدهای این اشتباه نباشد تا روشهای خود را تغییر دهد. همه آنچه با لاپوشانی اشتباهات دوستانتان انجام دادهاید، این است که به آنها نشان دادهاید که شما مسوول خواهید بود، بنابراین آنها نباید مسوول باشند. باید موضع خود را عاقلانه انتخاب کنید؛ اجازه ندهید چیزی اتفاق بیفتد که میدانید برای تیم مضر است یا اینکه مشتری متوجه آن شود.
اگر دوست شما به ضربالاجلهای داخلی بیاعتنایی میکند یا قسمتهای بزرگی از ارائهای که در حال آمادگی آن است را فراموش میکند، بهتر است دیگربه دادش نرسید. دوستتان را راهنمایی کنید و سپس تثبیت موقعیت را به عهده او بگذارید.
در این موقعیت، اگر این فرد واقعا یک دوست باشد، شما نیز خواهید خواست تا در مورد درک آنچه در حال رخ دادن است اندکی جدیتر باشید. آیا مشکل او این است که در خانه بسیار سرش شلوغ است؟ اگر چنین است، بهجای اینکه همه را گرفتار کنید، میتوانید به فرد پیشنهاد دهید تا از سایر اعضای تیم درخواست کمک کند. اگر چیزی نگرانکننده مانند یک مشکل سلامتی فیزیکی یا روحی وجود دارد، دوستتان باید کسی را داشته باشد که با او درد دل کند. اگر دوستتان در مورد بیان مشکلش راحت نیست، به او فشار نیاورید. در این مورد میتوانید او را تشویق به یافتن حمایتی خارج از محیط کار کنید.
اگر دوستی دارید که سهم خود را در کار انجام نمیدهد، وقتی مجبور به لاپوشانی کار او میشوید برای او روشن کنید، اثری که رفتارش بر هر دوی شما میگذارد را به اشتراک بگذارید، اجازه دهید تا پیامدهای طبیعی عدمفعالیت او اتفاق بیفتد و اگر ضروری است، مدیرش را آگاه کنید که رفتار فرد مورد نظر چه اثرات منفی روی تیم، سازمان و مشتری دارد. این چیزی است که یک دوست واقعی انجام خواهد داد.
منبع: HBR
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
داستان جذاب و هدف زندگی یک مالتی میلیاردر ایرانی
هفت ساله بودم كه پدرم را از دست دادم.
امكانات ماليمان اجازه نميداد به مدرسه بروم و فقط پس از رفتن به كلاس اول مجبور شدم پشت دار قالي بنشينم و قاليبافي كنم.
تا 13 سالگي روزها قالي ميبافتم و شبها درس ميخواندم. چارهاي نبود، وسع مالي ما جز اين اجازه نميداد.
خاك خوردم و زحمت بسيار كشيدم. در سال 2بار بيشتر نميتوانستيم برنج بخوريم. يك بار روز 21 ماه رمضان و بار دوم شب چهارشنبهسوري. آرزو داشتم يا خلبان شوم يا پولدار و براي رسيدن به اين آرزوها بسيار زحمت كشيدم.
كارم را با به دوش كشيدن پشتي و قاليهاي كوچك و بردن آن از اسفنجان يا اسكو براي فروش آغاز كردم. در آغاز كار از هركدام از آنها يك يا دو تومان (نه هزار يا 2هزار تومان) سود ميكردم. پنج سال اينچنين سخت كار كردم. بسيار دشوار بود. اما پشتكار و اعتقاد به هدف با توكل به خدا تحمل سختيها را آسان ميكرد. در 18 سالگي توانستم 20 هزار تومان پسانداز كنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت تا اينكه مجبور به ترك تحصيل شدم.
در اين فكر بودم كه سرمايهام را افزايش بدهم تا بتوانم كاري بكنم. ميخواستم يك كارگاه فرشبافي راه بيندازم. سراغ پسرعموي پدرم رفتم و از او 20 هزار تومان قرض كردم و 60 هزار تومان هم از بانك وام گرفتم. سرمايهام شد 100 هزار تومان يعني به اندازه يك تراول صد توماني امروزي.
وقتي اين پول دستم آمد تازه به فكر افتادم كه چه بكنم. چه ايده جديدي داشته باشم؟ ماهها فكر كردم. آن روزها چون انقلاب پيروز شده بود تا 2 سال به هيچ ايراني پاسپورت نميدادند. در اين مدت فكر كردم و فكر كردم تا به اين نتيجه رسيدم كه با صادرات كارم را شروع كنم.
اما هيچ اطلاعاتي نداشتم. شنيده بودم آلمان مركز تجارت فرش است. ويزا گرفتم و به هامبورگ رفتم و در يك مسافرخانه يا پانسيون مستقر شدم. به سالنها و انبارهاي فرش آنجا سرزدم و با سليقهها آشنا شدم. آنجا به من گفتند ثروتمندان براي خريد فرش به سوئيس ميروند. ويزاي 15 روزه سوئيس گرفتم و به ژنو رفتم.
زبان هم نميدانستم. در يك هتل با تاجري آشنا شدم و او ايده اصلي را به من داد: فرش گرد بباف. در آن دوران در ايران فرش گرد بافته نميشد و كيفيت توليد فرش و رنگبنديها هم مناسب نبود. چاي و قهوهام را خوردم و همان روز به ايران برگشتم.
به ده خودمان آمدم و ساختماني اجاره كردم. دستگاه خريدم، با 10 درصد نقد و بقيه اقساط. ابريشم هم قسطي خريدم. انسان بايد ريسكپذير باشد و من هم ريسك كردم. با دست خالي و از هيچ.
شروع به بافتن فرش گرد كردم و چند نمونه كه بيرون آمد سر و كله تاجران آلماني پيدا شد و آنان به اسفنجان آمدند. باور ميكنيد يا نه؟ در اولين معامله 6.5 ميليون تومان نقد پرداختند و شش ميليون تومان هم چك دادند! آن شب از شدت هيجان نخوابيدم.
احساس آن شب را خوب به خاطر دارم. سرمايه 100 هزار توماني من كه 80 هزار تومانش قرض بود در كارخانه اجارهاي اينچنين سودي نصيب من كرده بود، در اولين قدم... كسب و كارم رونق گرفت و صادراتم را به آلمان، ايتاليا، سوئيس، انگليس، بلژيك و ديگر كشورها آغاز كردم. بسيار سفر كردم و ايدههاي جديد دادم. از موزههاي فرش كشورها بازديد ميكردم و از طرحها اقتباس يا از آنها عكس ميگرفتم و با الهام از آنها و تلفيق طرحها، ايدههاي نو بيرون ميدادم. در اين مدت سليقه مشتريان را شناختم.
ميپرسيد هدف من چیست؟ و چه احساسي نسبت به پول دارم؟ پول ديگر مرا ارضا نميكند. هدف من كارآفريني است. تنها در پروژه یک هتل 600 نفر به طور مستقيم كار ميكنند.
من برنده تنديس الماس بزرگترين بيزينسمن شدم و بزرگترين صادركننده فرش كشور هستم. اما ميدانيد بزرگترين افتخار من چيست؟
يتيمنوازي. افتخار ميكنم 2 سال خير نمونه كشور شدم. افتخار ميكنم جزو 100 كارآفرين برتر كشور هستم. دوست دارم اشتغالزايي كنم. دوست دارم سفره مرتضي علي باز كنم، معتقدم خدا من را وسيله قرار داده است. هماكنون 1070 بچه يتيم را زير پوشش دارم و با خودم پيمان بستم تا عمر دارم هر سال 100 بچه به آنها اضافه كنم. وصيت كردهام وقتي مردم تا 10 سال بعد از عمرم هر سال 100 بچه يتيم اضافه شود و مخارج همه يتيمها را از محل ارثم بپردازند. بعد از 10 سال هم اگر بازماندگانم لياقت داشتند، راه من را ادامه ميدهند. سفره كه مياندازيم براي يتيمها و ميآيند و غذا ميخورند، كيف ميكنم. گريه ميكنم و حال ميكنم.
"احد عظیم زاده" مولتی میلیاردر تبریزی در همین ایران ما که محیط سختی برای کسب و کار هاست ،ارزش آفرین وثروت آفرین شده است.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
سوء تعبیرهایی درباره شادی
سوءتعبیرها و کجفهمیهای بسیاری درباره شادی وجود دارد که بسیاری از آنها با اما و اگر همراه هستند. بهعنوان مثال: من اگر در قرعهکشی برنده شوم، یک خانه بزرگ داشته باشم، ازدواج کنم یا جدا شوم، بچه داشته باشم، شغل متفاوتی داشته باشم و... شاد خواهم بود.
چنین فهرستی میتواند بسیار طولانی و شاید هم بینهایت باشد. اما واقعیت آن است که تصورات ما درباره آنچه باعث شادیمان میشود، عمدتا توهم و رویا هستند، نه واقعیت. خیلیها فکر میکنند که داشتن پول بیشتر آنها را شاد و خوشبخت خواهد ساخت.
البته من هم این را قبول دارم که بدون داشتن پول، گرفتاریهای فراوانی برای افراد پیش میآید، اما به هیچ عنوان این را نمیپذیرم که داشتن پول فراوان متضمن شادی افراد خواهد بود.
من برای این ادعای خود دلایل بسیاری دارم، از جمله اینکه ایالات متحده آمریکا که ثروتمندترین کشور جهان است، جزو ناشادترین کشورهای دنیا به حساب میآید یا انگلستان در سالهای ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۲، رشد ۸۰ درصدی تولید ناخالص داخلی را تجربه کرد درحالیکه طی همین مدت، سطح رضایتمندی انگلیسیها از زندگیشان بهشدت سقوط کرده بود.
بسیاری از روانشناسان و پژوهشگران بر این اعتقادند که برخلاف تصور عامه که معتقدند پول میتواند شادی بسیاری را تا پایان عمر برای افراد به ارمغان بیاورد، شادی ناشی از کسب ثروت، بسیار اندک و آن هم برای کوتاهمدت خواهد بود.
تحقیقات نشان داد که بیش از ۵۰ درصد افرادی که ارزش داراییشان بیش از ۱۰ میلیون دلار است، اعلام کردهاند که ثروت نه تنها آنها را شاد نکرده، بلکه مشکلات بسیار زیادی را نیز برایشان ایجاد کرده است.
یکی دیگر از توهمات در رابطه با شادی به مساله لذتجویی و استراحت و تفریح فراوان مربوط میشود؛ به این صورت که برخی افراد فکر میکنند که رفتن به مسافرتهای پی در پی یا استراحت کردن در خانه باعث شادتر شدن آنها میشود. اما باید دانست که چنین پدیدههایی برای کسانی که سرشار از انرژی و میل به فعالیت هستند، یک نوع عذاب و مرگ تدریجی به حساب میآیند.
به عبارت روشنتر، لذتجویی و تفریح کردن مانند پول فقط در کوتاهمدت میتواند شادیآور باشد همانطور که لذیذترین غذا پس از سیر شدن دیگر برایمان لذیذ و شادیآور نخواهد بود.
حال، مساله این است که اگر موارد فوقالذکر، شادی حقیقی محسوب نمیشوند، پس شادی حقیقی و دائمی کدام است و بودن در گوهر درون خود چگونه میتواند به رسیدن به شادی دائمی و ماندگار منتهی شود.
شادی یک مفهوم مادی نیست، بلکه مفهومی معنوی محسوب میشود که به فرد آرامش و رفاه درونی میدهد. بعضیها شادی را تجربهای مملو از کامیابی و احساس مفید بودن تعریف میکنند و برخی دیگر آن را نه یک احساس زودگذر مثل بردن در قرعهکشی، بلکه احساسی شبیه به پرواز تا بینهایت انسانیت و رسیدن به این نتیجه که «من خیلی خوب هستم» میدانند.
شادی حقیقی یعنی اینکه شما به این یقین برسید که دارای زندگی خوبی هستید، از انجام کارتان لذت میبرید و مطمئن هستید که برای آن کار ساخته شدهاید، احساس خوشبختی میکنید و استعدادهای درونیتان را شناختهاید و در یک کلام «در گوهر خودتان هستید».
پس میتوان چنین نتیجه گرفت که با شادی کار کردن و شاد بودن عبارت است از فعالسازی دائمی احساسات مثبت و منتفعشدن از مزایای جسمی و روحی ناشی از آن.
منبع:کتاب Finding Your Element
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
پنج نکته برای نوشتن یک رزومه متمایز
1 از فرمت مناسب استفاده کنید.
شما برای این که بتوانید موفقیت ها و شایستگی های خود را برجسته کنید تا افراد رزومه شما را بررسی کنند، می توانید از فرمت مناسب رزومه استفاده کنید. بر اساس این فرمت، با نگارش یک پاراگراف مختصر و مفید نقش ها و مسئولیت ها و سوابق برجسته خود را بنویسید و با علائم بولت آنها را تیتر کنید. دقت کنید که اشتباه املایی و جملات مبهمی در نگارش آنها نداشته باشید. قسمت های مختلف ویژگی ها و شایستگی های خود را بخش بندی کنید. به عنوان مثال می توانید گواهی نامه های حرفه ای خود را از افتخارات جدا کنید.
2 بخش های رزومه را از همدیگر تفکیک کنید.
گزینه های بولد و ایتالیک (ابزارهای نرم افزار Word) باعث می شود که توجه خواننده به قسمت های مهم رزومه شما جلب شده و مرور بخش های مختلف نیز برای بررسی کننده رزومه نیز راحتتر گردد. برای مثال، اگر تجربه کاری شما پنج مورد را شامل می شود و در شرکت های مختلفی مشغول کار بوده اید، با استفاده از این علائم مشخص کلمات کلیدی را مشخص کنید. این کار کمک می کند که از فضای صفحه رزومه خود به خوبی استفاده کنید. به خاطر داشته باشید تنها در صورتی رزومه یک صفحه ای بنویسید که اخیرا فارغ التحصیل شده اید یا تجربه کاری زیادی ندارد. معمولا رزومه های خوب شامل دو الی سه صفحه و با جزییات کامل هستند.
3 از اعداد و نشانه ها استفاده کنید.
سعی کنید از کلمه های کوتاه و از ارقام به جای حروف آن استفاده کنید. استفاده کردن از اعداد باعث جلب توجه بیشتر رزومه می شود. اگر در صنعتی و حرفه ای مشغول هستید که کلمه اختصار آن متداول شده است، سعی کنید از این کلمات استفاده کنید.
4 از به کار بردن شکل، لوگو و گرافیک های خاص اجتناب کنید.
امروزه بسیاری از رزومه ها به صورت نسخه های الکترونیک هستند. هر چه فایل شما طراحی ساده و منظمی داشته باشد، برای خواننده آن نیز خسته کننده نخواهد بود. بنابراین سعی کنید که از شکل های گرافیکی و لوگو در صورتی که لزومی ندارد، استفاده نکنید. نگارش محتوا بسیار مهم است، سعی کنید که از کلمات جدید و غیر تکراری از رزومه های دیگران بنویسید. همچنین از فونت های ساده و متدوال استفاده کنید.
5 رزومه مناسب با صنعت و حرفه خود بنویسید.
فرمت و سبک نگارش رزومه شما باید متناسب با حرفه شما باشد. برای مثال وقتی می خواهید برای شغلی مانند دستیار حسابدار یا کارشناس مالی درخواست شغلی کنید، رزمه شما باید با رزومه شخصی که برای شغلی مانند طراحی وب سایت و فروش است، متفاوت باشد. بنابراین از کلمات مربوط به حرفه و صنعت خودتان استفاده کنید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
"مدیران سازمان را از درون سازمان انتخاب کنیم یا از بیرون؟"
ما در سازمان دو دسته مدیر داریم یا میتوانیم داشته باشیم؛ یک، مدیرانی که از درون سازمان رشد کرده اند، سلسله مراتب را طی کرده اند و مدیر شده اند و دو، مدیرانی که از بیرون دعوت میشوند و به استخدام سازمان در می آیند تا مستقیما مسئولیتهای مدیریتی را بر عهده بگیرند. مدیران بیرونی با خودشان ایده های جدید می آورند، نسبت به گذشته سازمان تعصب کور ندارند، چیزهایی را میبینند که درونی ها به دلیل عادت زدگی و روزمرگی، آنها را نمیبینند، میتوانند ساختارشکنی کنند، نسبت به اعضای سازمان پیشداوری ندارند و بالاخره، انگیزه زیادی دارند تا در همان هفته ها و ماه های اول، خودشان را اثبات کنند و در نقش منجی سازمان، مورد تحسین و تأیید قرار بگیرند.
علیرغم همه این امتیازات، تحقیقات زیادی انجام شده که حاکی از آن است که مدیران درون سازمانی، اگر درست انتخاب شوند، موفق تر از بیرونی ها خواهند بود. وقتی مدیران را از درون سازمان انتخاب میکنیم آنها:
1 فرهنگ و مناسبات و ارتباطات را میشناسند.
2 با اهداف و برنامه ها آشنا هستند و تا حدود زیادی به آنها ملتزم و متعهد میباشند و از صفر شروع نمیکنند.
3 نسبت به سازمان تعصب دارند و در قبال سرنوشت آن، احساس مسئولیت میکنند.
4 به سایر کارکنان پیام میدهند که اگر آنها هم خوب کار کنند و شایسته باشند، میتوانند رشد کنند، ارتقا یابند و مدیر شوند، لذا خروج از خدمت کارکنان شایسته کاهش می یابد و روحیه کارکنان تقویت میشود.
5 شایسته هستند؛ زیرا بعد از سالها کار در سازمان، ما آنها و قابلیتهایشان را دقیقتر میشناسیم، لذا انتخاب آنها با ریسک کمتر و اطمینان بیشتری انجام میشود.
6 برای شروع کار در مسئولیتهای جدید خود، نیاز کمتری به آموزش و توجیه دارند.
این نوع انتصاب با چند ریسک جدی هم مواجه است که باید مراقب آنها بود مانند:
مشکل بروز حسادت و رقابتهای داخلی منفی و مشکل توجیه و حفظ روحیه کسانی که در رقابتهای داخلی برای ارتقاء برنده نمیشوند.
غیر منعطف شدن سازمان از نظر فرهنگی و مقاومت آن در قبال تغییراتی که منشاء بیرونی دارند.
محدودیت در ورود افکار و ایده های جدید پیشنهاد میشود از ترکیبی از مدیران درونی و بیرونی بهره ببرید البته با تأکید بر سهم بیشتر مدیران درونی
به نقل از آقای دکتر بهزاد ابوالعلایی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هنر لطیف خویشتنداری!
خویشتنداری برای انسان یکی از سختترین کارهاست و انسان به دلیل پیچیدگی خود، کارهایی که برایش مضر هستند را بسیار راحتتر از کارهایی که برای او مفید هستند انجام میدهد. جلوگیری از انجام کارها و انتخابهای اشتباه ممکن است سخت باشد اما غیرممکن نیست.
پس از اینکه شخصی در سال ۱۹۵۶ با یک قمقمه به سمت تابلوی مونالیزا اسید پاشید، آنها این تابلو را در یک محفظه شیشهای ضد گلوله و ضد اسید قرار دادند و همچنین پس از اینکه شخصی با اسپری قرمز با کلمات بزرگ بر روی تابلوی گرنیکا اثر پیکاسو نوشت "همه دروغها را از بین ببرید" نیز همین کار را انجام دادند.
اکثر قریب به اتفاق آثار هنری معمولا با نوارها، نردههای ریسمانی بلند و یا طنابهای مخملی ضخیم محافظت میشوند.
هیچکدام از این مرزها نمیتواند یک فرد خلافکار را متوقف سازد، اما ۱۰۰درصد از افراد عادی را نسبت به آسیب رساندن به این آثار متوقف خواهد کرد. این موانع میخواهد در نظر داشته باشید که به جای رد شدن از روی آنها از کنارشان رد شوید.
طناب مخملی نمیتواند از نظر فیزیکی کسی را متوقف سازد اما به نوعی از نظر روانی تقریبا هرکسی را متوقف میسازد. این یک اصل مفید برای هدایت کردن خود شماست. شما با استفاده از قدرت هدایت طنابهای مخملی میتوانید خود را از انگیزه های کوتاه مدتی که بعضی اوقات اهداف بلند مدت شما را تضعیف میکنند رها کنید.
انگیزه معمول ما این است که خود را کنترل و در صورت لزوم خود را مجبور کنیم. ما اعلامیههای گستردهای را در مورد چگونگی تغییر رفتارمان از امروز به بعد را اعلام میکنیم و یا با خود میگوییم که دیگر در روزهای هفته غذاهای ناسالم نمیخوریم و یا دیگر قبل از نهار از اینترنت استفاده نمیکنیم.
احتمالا در ابتدا با آوردن استثناهای مختلف نسبت به قانونهای خود ساخته خود، نافرمانی خواهیم کرد و در آخر هنگامی که مشخص شد که نمیتوانیم هم قانونگذار، پلیس و مجرم باشیم، تمامی قانونهای خودساختهمان را کنار میگذاریم.
این موضوع در ترک عادتهای ناسالم بسیار بیشتر صدق میکند. بعنوان مثال یکی از کارهای احمقانهای که من به انجام آن عادت کرده بودم، نوشیدن قهوه در اواخر بعد از ظهر بود. شکی ندارم که اگر هر روز ساعت 2 بعد از ظهر یک خطی کوچک از طناب مخملی به دور قهوه ساز من ظاهر شود، هرگز این انتخاب اشتباه را انجام نخواهم داد.
من طنابهای مخملی کوچک ندارم، پس در عوض بعد از قهوه پس از ناهارم، بلافاصله مخزن پلاستیکی قابل جابجایی قهوه سازم را در سینک ظرفشویی قرار میدهم تا در آینده با ظرفها شسته شود. این واقعیت که این قطعه در سینک ظرفشویی به همراه ظرفهای نشسته قرار دارد برای من کافی است تا دست از قهوه بکشم.
طناب مخملی مسیر شما را با اجبار تغییر نمیدهد، بلکه هدایت میکند و انتخاب را به شما واگذار میکند، اما آن انتخاب را اندکی آسانتر میکند. نکته اصلی این است که این هنوز یک انتخاب است، تنها با داشتن انتخاب است که میتوانید به کاری که انجام میدهید خویشتن داری بگویید.
هنگامی که فعالیت مضر به کمی سختتر از حالت آسان خود تبدیل شود، شما احتمالا آن کار را انجام نخواهید داد. این دقیقا همان کاری است که طناب مخملی انجام می دهد و انجام دادن کار اشتباه را کمی سختتر از حالت عادی خود میکند. کلید این رویکرد شناسایی کردن آن نقطه در زمان و مکان بوده که انجام دادن کار آسان نامناسب است و پس از شناسایی آن زمان و مکان میتوان یک مانع کوچک و لطیف را در راه انجام دادن آن کار ایجاد کرد.
چه کاری در زندگیتان هست که میخواهید آن را انجام ندهید؟ آیا میتوانید مانعی بر سر راه آن کار قرار دهید؟
هنگامی که بدانید در چه موقعیتی به سمت انتخابهای اشتباه کشیده میشوید در آن زمان است که میتوانید با یک مانع نمادین از انجام آن کار جلوگیری کنید؛ برای مثال یک کش لاستیکی به دور کیف پولتان و یا یک وزنه بر روی شیشه کلوچهها میتوانند موانعی برای جلوگیری از اعمالی باشند که میخواهید آنها را انجام ندهید.
منبع: Raptitude
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هر شب قبل از خواب به 10 سؤال مهم پاسخ دهید
به اعتقاد کارل سندبرگ، هر فردی باید ساعتی از روز را با خود خلوت کند تا بداند در چه جایگاهی قرار دارد.
با پاسخ به 10 سؤالی که هر روز از خود میپرسید، مسیر روشنی برای دستیابی به اهداف برایتان ترسیم میشود تا بتوانید در مسیر درست زندگی قرار گیرید. توصیه میشود این سؤالات را در پایان روز و قبل از خواب از خودتان بپرسید.
آیا امروز یک قدم جلوتر از دیروز بودهام؟
اگر فکر میکنید امروز عملکرد بسیار بهتری نسبت به روز گذشته داشتهاید، قطعاً در زندگی در مسیر پیشرفت قرار دارید. نباید خودتان را با کسی مقایسه کنید، زیرا در این صورت دچار حسادت و یاس خواهید شد.
آیا شخصیت قابل قبولی دارم؟
شخصیت هر فردی معرف او در جامعه است، پس باید شخصیتتان را بر پایهی اعتماد، صداقت و صبر شکل دهید. نباید فکر کنید شخصیتتان یک شبه ساخته میشود، بلکه در طی زمان و فعالیتهای روزانه شکل میگیرد. پس برای داشتن شخصیت کامل و خودساخته کارهای خود را بدون نقص انجام دهید، تعامل خوبی با اطرافیان داشته باشید و از انجام هر کاری که به شخصیتتان آسیب میرساند، خودداری کنید.
آیا کارهای امروزم را بهدرستی و با رضایت انجام دادهام؟
از خود بپرسید امروز در محل کار خود احساس خوبی داشتم؟ آیا برای انجام وظایف تمام تلاش خود را به کار گرفته بودم؟ در صورتی که پاسخ این دو سؤال منفی است، به دنبال دلیل اصلی بیانگیزگی و بیحوصلگی خود باشید.
امروز چیزهای جدیدی یاد گرفتهام؟
باید هر روز دنبال آموختههای جدید باشید. سعی کنید ذهنی فعال داشته باشید، هرروز کتاب بخوانید، به دنبال یادگیری زبان جدیدی باشید و پیگیر کارها و مهارتهایی باشید که برایتان مفید است و به آنها علاقهمندید.
برای یک زندگی سالم و مفرح چه کاری انجام دهم؟
برای زندگیتان برنامهریزی داشته باشید و در اوقات فراغت خود به ورزش و تحرک بیشتر بپردازید و غذاهای ناسالم را از برنامه غذاییتان حذف کنید. بدین ترتیب سبک زندگیتان سالم خواهد شد و بهسلامتی خود اهمیت میدهید.
امروز برای حفاظت از محیط زیست چه کاری کردهام؟
به حفظ محیط زیست و منابع انرژی اهمیت دهید. برای مثال در هنگام مسواک زدن در مصرف آب صرفهجویی کنید.
آیا امروز به خانواده و دوستانم ابراز علاقه کردهام؟
ابراز علاقههای مداوم سبب میشود احساس خوبی میان شما و اطرافیانتان به وجود آید، روابطتان مستحکمتر شود و میزان رضایت از زندگیتان نیز افزایش یابد.
آیا امروز به قدر کافی برای همسرم وقت گذاشتهام؟
باید هر روز زمانی را به بودن در کنار همسرتان اختصاص دهید. نیاز نیست هر روز با او به گردش و تفریح بروید، تنها کافی است زمانی را به او اختصاص دهید و درباره اتفاقات طول روز، تجربیات گذشته و احساساتتان حرف بزنید.
آیا امروز از کسی دلگیر شدهام؟
پیش از خوابیدن، تمام اتفاقات روز را در ذهنتان مرور کنید. اگر با کسی مشاجره داشتهاید قبل از این که بخوابید او را ببخشید و به دنبال حلوفصل مشکلتان باشید. کینه به سلامت جسم و روحتان آسیب میرساند؛ پس برای سلامتتان هم که شده او را ببخشید و با آرامش بخوابید تا زندگی برایتان شیرینتر شود.
آیا از زندگی رضایت دارم؟
باید در زندگی شاد بودن را هدف اصلی خود قرار دهید. برای خودتان هدفی در نظر بگیرید و تلاش کنید با تمام تلاش و قوا به آن برسید. باید به خود یادآوری کنید هرچقدر زندگیتان شادتر باشد، احتمال موفقیتتان بالاتر خواهد بود.
منبع : lifehack
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
دلایل تنفر کارمندان از مدیران!
۴۳ درصد کارکنان میگویند که کارهای خوب آنها دیده نمیشود!
بسیار دیده میشود که خیلی از کارمندان در سازمان ناخشنودند؛ چرا که بر این باورند که مدیر آنها به کار خوبشان ارج نمیدهد.
زمانی که کارمندان شما تصمیمات خوبی میگیرند، کمک شایان توجهی در خلال جلسات میکنند و یا ایدههای نویی را مطرح میکنند، مشتاق تشویق و بازخور مثبت هستند. اما اغلب سرپرستان و مدیران سازمانی در تمجید و تقدیر از آنها دچار کوتاهی میشوند!
یکی از نشانههای یک سازمان سالم، وجود جوی مبتنی بر تقویت مثبت و قدرشناسی است. در این سازمانها باید از سرپرستان شنید که به کارکنان میگویند:
▪️نکته خوبی است!
▪️واقعا قابل ستایش است!
▪️چه خوب، چه عالی!
▪️مرسی
از دلایل عمده ای که مدیران در تقدیر از کارکنان خود کوتاهی میکنند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. آنها کارکنان را برای بهرهکشی و سختکوشی بدون تشکر میخواهند.
۲. آنها به کارکنان به چشم هزینه تا یک دارایی با ارزش و سرمایهگذاری مینگرند.
۳. اغلب اوقات درک نمیکنند که تقدیر و شناسایی چقدر برای کارکنان اهمیت دارد.
۴. آنها فاقد سطح مناسب هوش عاطفی هستند و تشکر از کارکنان را کاری بیزارکننده و عبث میدانند!
۵. خودشان هرگز مورد تقدیر سرپرستانشان قرار نگرفتهاند!
منبع: impact
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
اشتباهات زبان بدن که شما را از پیشرفت شغلی باز می دارد
تصور کنید کارمند بامسئولیت و منضبطی هستید و انتظار دارید بالاخره یک روز ارتقای شغلی پیدا کنید. تمام وظایفی که به شما محول می شود را بیشتر از حد انتظار مدیرتان انجام می دهید و حتی یک ربع زودتر از شروع شیفت کاری در محل کار حاضر می شوید؛ اما آیا می دانید برخی اشتباهات زبان بدن سبب می شود از موفقیت شغلی باز بمانید؟
البته خیلی از کارمندان بدون این که بدانند مرتکب اشتباهات زبان بدن می شوند. در ادامه به 19 اشتباهی که باید برای پیشرفت شغلیتان از آنها دوری کنید اشاره می شود.
فرورفتن در صندلی
اگر در محل کارتان مدام در صندلی فرو بروید، شاید رئیستان یا دیگر کارمندان تصور کنند به کارتان چندان اهمیت نمی دهید یا در محل کار بیش از اندازه راحت هستید.
برگرداندن چشم
این حرکت نشان دهنده عدم تمایل شما برای شنیدن حرفهایی است که باب میلتان نیست یا به نظرتان تکراری و احمقانه می آیند.
گره زدن دستها یا پاها
خیلی از افراد وقتی به حرف رئیس خود گوش می دهند، گره کردن و روی هم انداختن دستها و پاهایشان سبب می شود احساس راحتی بیشتری کنند، اما شاید این زبان بدن به دیگران انرژی منفی دهد. زیرا فکر می کنند حالت تهاجمی دارید، لجباز هستید یا احساس صمیمیتی با آنها ندارید.
تجاوز به حریم شخصی
با همکارتان خیلی صمیمی باشید یا نباشید، در هر صورت بهتر است در مورد موضوعات شغلی، فاصلهی مناسبی را با دوستان، همکاران و رئیستان در محل کار داشته باشید. بهترین قانون این است 1 تا 2.5 متر از همکارانتان فاصله بگیرید.
تکرار نکردن حرکات دیگران
رفتار مشابه با دیگران در برخورد با آنها، به شما امکان می دهد روابط عمیقتری برقرار کنید که در طولانی مدت سبب اعتماد بیشتر آنها به شما میشود.
عدم برقراری ارتباط چشمی
اگر می خواهید شانس خود را برای داشتن گفتگوهای مؤثر با دیگران در محل کار افزایش دهید، حتی وقتی در حال صحبت هستید، به چشمانشان نگاه کنید، زیرا این کار سبب ایجاد ارتباطی مستحکم میان دو طرف می شود.
شل دست دادن
محکم دست دادن در ملاقاتهای کاری اهمیت زیادی دارد. البته در هنگام دست دادن، دست همکارتان را به سمت خود نکشید یا به قدری محکم دست ندهید که استخوان دست طرف مقابل بشکند.
بی سر و صدا وارد شدن
وقتی وارد اتاق یا جلسهای می شوید، در بزنید و سلام کنید؛ حتی وقتی دیرتر از بقیه می آیید.
بیحوصله و کسل دیده شدن
نگاه کردن به ساعت، نقاشی کشیدنهای بیهدف، آه کشیدن پشت میز، به رئیستان نشان می دهد در محل کار کسل هستید. اگر در محل کار کسل هستید، قدم بزنید یا از همکارانتان بپرسید نیاز به کمک دارند یا نه.
بروز حرکات عصبی
از حرکات عصبی می توان به قلنج شکستن، بازی با مو، جویدن ناخن و گاز گرفتن لب اشاره کرد. انجام این رفتارها در مقابل رئیس یا همکارتان باعث می شود از اعتبارتان کاسته شود و دیگران فکر کنند شما مضطرب و نالایق هستید.
لم دادن به دیوار یا مبلمان
صاف ایستادن سبب می شود دیگران مطمئن شوند شما هوشیار هستید و اعتماد به نفس کافی دارید. در هنگام ایستادن، پاها را به اندازه عرض شانه باز کنید و به چهار ستون بدنتان تکیه دهید.
لبخند زدن
لبخند داشتن روی لب یکی از آسانترین راهها برای نشان دادن اعتماد به نفس است.
پنهان کردن دستها
پنهان کردن دستها در هنگام صحبت با دیگران، شما را فردی غیرقابل اعتماد نشان می دهد. کف دستهایتان باز و به سمت بالا باشد تا قابل اعتماد و شفاف به نظر برسید.
زل زدن به ساعت
نگاه کردن به ساعت، شما را فردی بیحوصله و کسل نشان می دهد و شاید طرف مقابل این رفتار را نوعی بیاحترامی تلقی کند.
استفاده از حرکات اغراق آمیز
حرکات زیاد دست نشان می دهد فردی غیرحرفهای هستید و اعتماد به نفس کافی ندارید. این رفتارهای غیرکلامی را در کمترین حد ممکن نگه دارید.
رو برگرداندن از اطرافیان در جلسات کاری
وقتی از حضار روی برمی گردانید یا بدنتان به سمت آنها نیست، شاید بیتوجه یا گستاخ به نظر برسید.
استفاده طولانی مدت از گوشی تلفن
نباید خیلی از تلفن استفاده کنید، مگر این که مکالمات تلفنی جزئی از کارتان باشد. کار کردن با گوشی موبایل در محل کار خصوصاً در هنگام جلسات، بیاحترامی به کسی است که صحبت می کند.
تکان ندادن سر
لبخند و سر تکان دادن ساده می تواند به عنوان یک حرکت غیرکلامی قدرتمند بهحساب آید که نشان می دهد به طور فعالانه در حال گوش دادن هستید.
کناره گرفتن از همکاران
وقتی از دیگران فاصله می گیرید، فردی بیمیل، ناراحت و حتی بیاعتماد به نفس به نظر خواهید رسید. از پیله تنهایی خود بیرون بیایید و برای برقراری ارتباط با همکارانتان وارد عمل شوید.
منبع: workandmoney
سایت ucan
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هوش DQ چیست و چرا مهم است؟
جک ما، سرمایهدار بزرگ چینی و موسس شرکت علیبابا، معتقد است هوش هیجانی (EQ) کلید موفقیت است و حتی از آن بالاتر افراد را نیازمند LQ (یعنی IQ عشق) میداند.
چه کسی با این جمله موافق باشد و چه نباشد، یک نکته کلیدی در لیست او نادیده گرفته شده است. این نوع هوش تنها برای هدایت همان کسبوکاری که خود جک بنیانگذارش بوده، لازم و ضروری است.
هر چقدر سبک زندگی ما بیشتر به سمت متصل شدن همه چیز به هم میرود، هوش دیجیتال یا DQ برای موفقیت فردی و رفاه اجتماعی، اهمیت بیشتری مییابد. مشکل این است که بیشتر کشورهای دنیا بهطور کامل با DQ و اثرات آن آشنایی ندارند.
بسیاری افراد فکر میکنند DQ یعنی مهارتهای مورد نیاز برای استفاده موثرتر از تکنولوژی؛ مثلا اینکه چطور مشکل کامپیوتری که روشن نمیشود را حل کنیم یا بلد باشیم از همه ویژگیهای گوشی هوشمندی که داریم استفاده کنیم. اما در واقع این DQ نیست.
برخی دیگر فکر میکنند DQ یعنی مدت زمان استفاده از صفحات دیجیتال و آگاه بودن از خطرات رو به افزایش این صفحات برای کودکانی که بیش از حد از آنها استفاده میکنند یا آگاهی از این مساله که چه زمانی باید اتصال دستگاه خود را قطع کنید و هر چیزی در این حوزه را که اعتیادآور است، از خودتان دور کنید. اینها بخشی از DQ و در واقع یکی از عواملی هستند که آن را تعریف میکنند.
طبق اعلام موسسه DQ که در سال ۲۰۱۶ این مخفف را اختراع کرد، هوش دیجیتال عبارتست از: «مجموعه ای از تواناییهای اجتماعی، احساسی و شناختی که به افراد امکان میدهند با چالشهای این حوزه مواجه شوند و با نیازهای زندگی دیجیتال سازگاری پیدا کنند.»
رسانههای دیجیتال جدید هر سال معرفی میشوند و با توجه به اینکه کاربران آنها دائما در حال افزایش هستند و سن کودکانی که به آنها دسترسی پیدا میکنند در حال پایین آمدن است، توجه بیشتری را به خود جلب میکنند. امروز، یک کودک ۸ ساله میتواند به راحتی دسترسی مستقل به اینترنت داشته باشد.
اما برخلاف IQ که معمولا بصورت ژنتیک از قبل مشخص شده، DQ باید ایجاد شود. این نوع هوش، عنصر اساسی توسعه مهارتها برای نیروی کار آینده است، چون مثل یادگیری زبان، در سنین پایینتر به شکل موثرتری جذب میشود.
مطالعهای که اخیرا در مورد ۳۸ هزار کودک ۸ تا ۱۲ سال در ۲۹ کشور مختلف انجام شده، به این نتیجه رسیده که بیش از نیمی از این کودکان در معرض حداقل یک تهدید مرتبط با اینترنت هستند. این تهدیدها عبارت است از: کاهش همدلی دیجیتال (که منجر به افزایش اضطراب در میان همسن و سالان میشود)، استفاده بیش از حد از صفحات دیجیتال، اعتیاد دیجیتال، خشونتهای سایبری، هک اطلاعات هویتی و سوء مدیریت حریم خصوصی آنلاین.
نکته هشداردهندهتر این است که جوانان در کشورهای نوظهور ۳/ ۱ برابر بیشتر از همسن و سالان خود در کشورهای توسعهیافته از نظر دیجیتالی، در معرض این تهدیدها هستند.
این واقعیت که یک کودک میتواند با دست خودش، در هر زمان و مکانی به دنیای آنلاین دسترسی داشته باشد، نه فقط برای والدین و سازمانهای جامعه مدنی، بلکه برای آموزشدهندگان، قانونگذاران، دولتها، رسانهها و حتی پلتفرمهای مصرفکننده و برندها، باید بالاترین نگرانی موجود باشد.
منبع: World Economic Forum
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
اگر از شما بپرسند از ۷ مهارتی نام ببرید که هرکسی باید حتما در زندگی آنها را بداند چه جوابی میدهید؟
شاید ذهنتان به سمت مهارتهایی مثل کار کردن با دستگاههای هوشمند و چیزهایی از این دست برود؛ اما باید بدانید قضیه بسیار سادهتر از این حرفهاست.
۷ مهارتی هست که یادگرفتنشان به زندگی بهترتان کمک میکنند؛ مهارتهایی که هم سخت و هم آساناند و همین تضاد عجیبشان است که گاهی خیلی از ما را دچار چالشی سخت برای آموختنشان میکند:
سکوت، واژهای که هزاران قصه پشت خودش دارد. شاید باورش سخت باشد اما سکوت در مواقع لازم، سکوت و خودداری وقت خشم؛ یا سکوت درباره چیزهایی که نمیدانیم واقعا مهارت بزرگی است که آموختنش حتما بر داناییتان میافزاید.
هوش هیجانی کمکتان میکند زندگی عاطفی، اجتماعی و کاری بسیار بهتری داشته باشید.
مدیریت زمان و بهترین استفاده از لحظات زندگی قدرت «نه گفتن» مهارت واقعا مهمی است که بار زیادی از استرس و فشارتان را کم خواهد کرد.
خوب خوابیدن و تمرین برای داشتن یک خواب آرام
تفکرات مثبت و مثبتاندیشی مهارت گوش دادن و تمرکز بر روی صحبتهای طرف مقابل
برگرفته از: Forbes
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چرا برخی کارکنان در موقعیتی که باید اظهار نظر کنند، سکوت میکنند؟
چرا برخی کارمندان با وجود آگاهی از در خطر بودن پروژه یا هر فرآیند سازمانی، سکوت می کنند و یا از هر گونه تلاش بالقوهای برای پیشگیری از آن اجتناب میکنند؟
دلیل این امر عدم احساس امنیت برای مشارکت و تعامل در سازمان است. بهنظر مزایای ناشی از سکوت بیش از منافع اظهار نظر است. کارکنان معمولا از این واهمه دارند که ایدههای جدید بهدلیل مخاطرات ذاتیشان رد شوند یا از طرف مدیران به شدت به چالش کشیده شوند. بنابراین ترجیح میدهند سرشان را پایین انداخته و اظهار نظری نکنند.
دادههای موسسه Gallup نشان میدهد که سه نفر از هر ۱۰ کارمند 8آمریکایی موافق تاثیرات مثبت اظهار نظر در محل کار هستند. با این حال، با تغییر این نسبت به ۶ نفر از هر ۱۰ نفر، سازمانها میتوانند ۲۷ درصد کاهش گردش مالی، ۴۰ درصد کاهش حوادث ایمنی و ۱۲ درصد افزایش بهرهوری را تجربه کنند.
دکتر امی ادمونسون، استاد مدرسه کسب وکار لندن، مفهوم «امنیت روانی» را مطرح کرده و آن را فضایی تعریف میکند که در آن افراد در بیان نظرات شخصی خود احساس راحتی میکنند. ادمونسون تاکید میکند که امنیت روانی زمینهساز بهبود کیفیت، یادگیری رفتار و بهرهوری است.
مطالعهای داخلی در شرکت گوگل نشان میدهد که تیمهای کاری دارای امنیت روانی بالاتر در اجرای ایدههای متنوع و بهبود عملکرد خود بهتر از تیمهای دیگر عمل میکنند. علاوهبر این، اعضای این تیمها به احتمال بیشتری در آینده سازمان را ترک نخواهند کرد.
فرهنگ امنیت روانی کارکنان را قادر به مشارکت در مسائل سازمانی میکند. به این ترتیب میتوانند بدون هیچ ترسی ریسک کرده و تجربه کنند. آنها میتوانند بدون هراس از شکست یا مجازات اظهار نظر کنند. چنین فرهنگی را با شرایطی مقایسه کنید که در آن کارمندان از هرگونه اظهار نظری و مطرح کردن ایدههای جدید وحشت دارند. حتی تصور مشارکت آنها در خصوص مسائل مختلف مربوط به سازمان دشوار است.
چهار پرسش برای رسیدن به امنیت روانی عبارتند از:
۱- بر سر چه قابلیتهایی میتوانیم به یکدیگر تکیه و اعتماد کنیم؟
۲- هدف تیم ما چیست؟
۳- شهرتی که به دنبال آن هستیم چیست؟
۴- در رسیدن به این شهرت چه اقدامات بدیعی باید انجام دهیم؟
این سوالات برای ایجاد فرهنگ امنیت روانی طراحی شدهاند. ترتیب آنها به اندازه خود سوالات بسیار مهم است.
درحالیکه برخی عناصر حیاتی نظیر ساختار سازمانی، فرآیندها و ویژگیهای سیستم بر فرهنگ سازمان تاثیرگذارند، ابعاد رفتاری فرهنگ توسط تک تک افراد، تک تک تیمها و هر روز در حال شکلگیری است. امنیت روانی تیمی و فردی هر دو از الزامات سازمان بهشمار میروند اما امنیت روانی فردی در فرآیند شکلگیری امنیت روانی نقش پررنگی ایفا میکند.
رهبران و مدیران میتوانند از این چهار پرسش برای تشویق کارکنان به تعامل و صداقت بیشتر استفاده کنند. رهبران باید به چهار پرسش از یک دیدگاه تیمی و سازمانی پاسخ دهند. در این صورت به بقیه اعضای سازمان ثابت خواهد شد که رفتار مورد انتظار قابل دستیابی است و هماهنگی یک قابلیت در دسترس برای سازمان است.
درحالیکه تغییر فرهنگی در سازمان به ندرت مسیری مستقیم و ساده را دنبال میکند، اما عملکرد حتی یک تیم در سازمان میتواند تاثیرات اجتماعی قابل توجهی به جای بگذارد. نباید بیش از این صبر پیشه کرد. مدیران باید بهسرعت زمینههای شکلگیری امنیت روانی در تیمهای خود را به کمک این چهار پرسش ساده فراهم کنند.
منبع: Gallup
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
شعار تبلیغاتی جنرال الکتریک: تخیل در کار
شاید شعار قبلی جنرال الکتریک را به خاطر بیاورید: «ما چیزهای خوبی وارد زندگی میکنیم.» این شرکت در سال ۱۹۷۹ از این شعار برای اولین بار استفاده کرد. گرچه این شعار به خوبی شناخته شده بود، شعار جدید یعنی «تخیل در کار» جایگزین شعار قبلی شد.
این تغییر نشان میدهد که فرهنگ داخلی یک شرکت میتواند تغییرات اساسی در نحوه دید و اهداف آن شرکت داشته باشد. Tim McCleary مدیر هویت سازمانی جنرال الکتریک میگوید:
"شعار جدید یعنی تخیل در کار، به فرهنگ و هدف شرکت تبدیل شد."
زمانی که جف ایلمت در سال ۲۰۰۱ به عنوان مدیر عامل جنرال الکتریک انتخاب شد، اعلام کرد که دوباره به ریشههای اصلی شرکت باز میگردد؛ شرکتی که به خلاقیت و نوآوری شناخته میشود. این فرهنگ، به برندسازی مجدد با شعار جدید منجر شد؛ شعاری که این ایده را به خوبی بازتاب میدهد:
تخیل، الهامبخش بشر در نوآوری است، کاری که شرکت برای پیشرفت خود انجام میدهد.
برگرفته از: hubspot referralcandy
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
15 دلیل که نشان می دهد از هوش هیجانی بالایی برخوردارید
کنترل احساسات امری است که روز به روز توجه بیشتری به آن می شود، چه در کسب و کار و چه در زندگی شخصی. از دست دادن کنترل احساسات چندان هم دور از ذهن نیست و خود شما نیز احتمالا هر روزه با آن دست به گریبان هستید. شاید هم به همین دلیل باشد که روز به روز به اهمیت کنترل احساسات افزوده می شود.
کنترل احساسات خود و دیگران، پی بردن به اهمیت و قدرت این احساسات و حتی استفاده از آن ها برای کنترل و جهت دهی به افکار، می تواند عاملی مهم برای دستیابی به موفقیت باشد و تمامی این مفاهیم، خود را تحت عنوان هوش هیجانی بروز می دهند.
درست همانند هر مهارت دیگری، هوش هیجانی نیز می تواند با تمرین به دست آید. هر چند، شاید فردی از هوش هیجانی بالایی برخوردار باشد اما خودش هم از این موضوع بی خبر است!
در اینجا به 15 دلیل که می تواند نشان دهد از هوش هیجانی بالایی برخوردارید، اشاره می شود:
زیاد به احساسات خود فکر می کنید.
دیدگاه دیگران را درباره خود جویا می شوید.
شما از دیگران تشکر می کنید.
شما می دانید چه زمانی باید صبر کرد.
شما به دنبال "چرایی" یک موضوع می گردید.
گوش شما به روی انتقادات باز است.
شما به طور مداوم عکس العمل دیگران را در نظر می گیرید.
شما عذرخواهی می کنید.
شما می بخشید.
شما از واژگان احساسی گسترده ای بهره مند هستید.
شما به طور خاص و خالصانه ای دیگران را ستایش می کنید.
شما بر روی کنترل تفکرات تان کار می کنید.
شما هرگز مردم را در لحظه قضاوت نمی کنید.
شما نقاط ضعف خود را تحلیل خواهید کرد.
شما می دانید که احساسات می تواند علیه شما استفاده شود.
منبع: inc
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مدیرانی با تیپ شخصیتی ماکیاولی!
تیپ شخصیتی «ماکیاولی» از نظریه «نیکولو ماکیاولی» فیلسوف ایتالیایی قرن پانزدهم میلادی اقتباس شده است و براساس دو دیدگاه عمده: «هدف، وسیله را توجیه میکند» و «صحبت کردن، مطابق میل مردم»، استوار میباشد.
گفته میشود «ماکیاولی» در زمانهای میزیسته که شخصیتهای دروغگو، فریبکار و بیرحم، اوضاع را در کنترل خود داشتند و بهتبع، جامعه گرایش شدیدی به نیرنگ، جعل شخصیت واقعی، نقش بازیکردن و مطابق میل دیگران رفتار کردن برای رسیدن به مقصود پیدا کرده بود. بدینترتیب، نظریه او، روایتی ناخوشایند از اوضاع نابسامان روانی و اجتماعی مردم زمان خود بود و افرادی که طبق مشی «ماکیاولی» رفتار کنند، با عنوان شخصیت «ماکیاولی» شناخته میشوند.
ویژگیهای شخصیت ماکیاولی
جاهطلبی:
اینقبیل تیپها، جز رسیدن به امیال و آرزوهای خود، به هیچچیز دیگری فکر نمیکنند. همیشه بهترین را برای خود میخواهند و مدام بهدنبال جاه، مقام و عظمت هستند.
تفرقهافکنی:
خطمشی این قبیل افراد، مطابق ضربالمثل «تفرقه بینداز و حکومت کن» است. اگر در رأس اداره یا سازمانی باشند و یا سرپرستی مکان و افرادی را برعهده داشته باشند، سعیمیکنند با اختلافافکنی میان افراد و بهکارگیری سیستم پلیسی، اوضاع را در کنترل خود بگیرند.
دورویی:
رفتار دوگانه دارند؛ در مقام حرف و نظر، بهگونهای ظاهر میشوند و در مقام عمل، بهگونهای دیگر. در ظاهر، یک جور خود را نشانمیدهند و در پشت صحنه بهگونهای نامتعارف عمل میکنند. خود را خیرخواه، مثبت، خاکی، مردمی و دموکراتیک نشانمیدهند اما در نهان، خلاف آنرا عمل میکنند بهگونهای که دربارهی آنان گفته میشود: «از پشت خنجر میزنند.»
دروغگویی:
دروغ برای آنان بهمثابه یک مکانیزم دفاعی در برابر دنیای بیرون است. از نظر آنان، تنها از راه دروغگویی است که میتوان به مقصود خود رسید. آنان در بهکارگیری دروغ، چنان حرفهای عمل میکنند که از نظر دیگران، صداقت جلوه میکند.
تخریبگری:
این قبیل افراد، بالقوه تخریبگر هستند و همیشه سعیدارند شرایط و اوضاع را به ضرر دیگران سمپاشی کنند. درواقع یک موضع «برد- باخت» در پیش میگیرند؛ برد برای خودشان و باخت برای دیگران.
به بردگی گرفتن دیگران:
به دیگران تا اندازهای پر و بال و اجازهی پیشرفت میدهند که در خدمتشان باشند و در درجهای پایینتر قراربگیرند و اگر زمانی برسد که دیگران، همسطح یا بالاتر از آنان قرارگیرند، از هر طریق ممکن، برای از میان برداشتنشان اقدام میکنند.
معادلهی آقا و برده:
به نظر آنان، افراد ضعیف و بیپشتوانه، حق اظهارنظر یا ابراز وجود ندارند بلکه تنها افرادی که از حیث ثروت، قدرت و شهرت در سطح بالا هستند، قابل احتراماند.
تحمیق دیگران:
همیشه دیگران را موجوداتی احمق و بیشعور قلمداد میکنند و خود را بالاتر و بافرهنگتر از همگان میدانند و یکنوع احساس برتری کاذب نسبت به دیگران دارند.
خشم نرم:
افرادی خشمگین و کینهجو هستند اما در ظاهر نشان نمیدهند؛ شاید به آنان گفته شود که با پنبه سر میبرند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
"تا میتوانید به کسانی که دوستشان دارید، بازخورد بدهید"
بازخورد یک فرصت و یک نعمت است و حیف است که آن را از کسانی که دوستشان داریم، دریغ نماییم. یکی از وظایف همیشگی همه مدیران و سرپرستان، دادن بازخوردهای منصفانه و محرمانه و خیرخواهانه به کارکنان است. بازخورد را باید مثل یک "کادو" به دیگران بدهیم. کادو یا هدیه چند ویژگی جالب دارد. این ویژگیها برای ارائه بازخورد نیز صادق هستند:
کادو را به کسانی میدهیم که برایمان عزیز هستند.
کادو را با نیت خوب و خیرخواهانه به دیگران میدهیم.
کادو را در بسته بندی زیبا و دلپذیر به دیگران میدهیم.
دریافت کننده کادو میتواند هدیه ما را بگیرد، کنار بگذارد و بعد آن را باز کند و ببیند.
بسته هدیه میتواند حاوی چیزی باشد که دریافت کننده آن را دوست داشته باشد یا نه، اما مهم این است که خیرخواهانه داده شده است.
کادو را میتوان نگاه داشت یا دور انداخت و اجباری برای استفاده از آن نداریم.
بازخورد را به همه کارکنانمان بدهیم. تصور نکنیم که کارکنان خوب ما نیاز به بازخورد ندارند، بلکه آنها هم به بازخورد نیاز دارند؛ زیرا آنها هم هنوز به اوج عملکرد و پتانسیل خود نرسیده اند. پس، آنها هم باید بدانند که چقدر موفق و مورد تحسین هستند.
بازخورد باید نماد توجه و علاقه ما به مخاطب باشد. حتی بازخوردهای تلخ و انتقادی هم میتوانند با فلسفه "خشونت عاشقانه" ارائه و هدیه شوند.
بازخورد دادن به شیوه سازنده را یاد بگیریم و بعنوان دهنده یا گیرنده بازخورد، آن را فرصتی برای یادگیری تلقی کنیم.
به نقل از "جناب آقای دکتر بهزاد ابوالعلایی"
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مدل "ABCD" در اعتماد و اعتماد سازی
اعتماد رابط اصلی هر ارتباط است. همه ما در برقراری ارتباط سازنده و مثبت با دیگران ، چه در دنیای ارتباطات شخصی و چه در دنیای ارتباطات کاری و سازمانی به شدت به اعتماد کردن و مورد اعتماد واقع شدن نیازمندیم.
به عنوان یک مدیر باید مورد اعتماد کارکنان باشیم تا از ما و دستورات مان پیروی کنند،به عنوان یک مشاور باید مورد اعتماد باشیم تا توصیه های ما را بپذیرند، به عنوان یک فروشنده باید مورد اعتماد باشیم تا از ما بخرند و به عنوان یک کارمند و کارشناس باید مورد اعتماد باشیم تا به ما اختیار و آزادی عمل بدهند و از ما مشورت بگیرند.
اعتماد بر اساس روابط تجربی و در بلند مدت و به سختی ساخته می شود ولی می تواند با سرعت و سهولت نابود شود.برای کسب و حفظ اعتماد دیگران باید پایبند ارزش ها و اخلاقیات باشیم، راست بگوئیم، اطلاعات مورد نیاز دیگران را از آنها پنهان نکنیم، به قول و قرار هایمان وفادار باشیم، قابل پیش بینی باشیم، از موفقیت دیگران خوشحال شویم ، اشتباهات و انتقادات را بپذیریم و راز دار باشیم .
بلانچارد مدل جالبی برای "اعتماد" پیشنهاد کرده است.
در مدل او کسی که می خواهد مورد اعتماد واقع شود باید 4 ویژگی داشته باشد:
او باید تجربه و شایستگی حل مساله داشته باشد.او باید دستاوردهای موفق داشته باشد تا دیگران او را "کاربلد" ارزیابی کنند.(Able)
او باید رازدار و صریح و صادق باشد.پشت سر دیگران حرف نزند و مسئولیت اشتباهاتش را بپذیرد. (Believable)
او باید همدلی کند، عضو خوبی برای کارهای گروهی و گروه های کاری باشد،به دیگران علاقه داشته باشد ، دیگران را خوب بشنود و به جا و بموقع تحسین کند.(Connected)
او باید منظم و پیگیر و پاسخگو باشد، روی قول و قرارش بایستد، سر وقت باشد ،دارای ثبات رویه بوده و دمدمی مزاج نباشد
(Dependable)
قدرسرمايه اعتمادی که دیگران به ما دارند را بدانیم، از این سرمایه محافظت کنیم و مراقب باشیم که از دست نرود چون دوباره و به آسانی به دست نمي آيد
نوشته آقاي دكتر ابوالعلايي
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مقاله کوتاه (مدیران، کاتالیزورهای شادی در کار)
هیچ مدیری نمیتواند کارمندانی مولد و پربازده و البته، شاد و سرزنده بسازد، بلکه فقط میتواند این روند را تسریع و تسهیل کند. در واقع، مدیران نقش کاتالیزور را در دستیابی به بهرهوری از طریق افزایش شادی در کار بازی میکنند. آنها میتوانند به کارمندان در پیداکردن مسیری با کمترین مانع و مقاومت برای رسیدن به اهدافشان کمک کنند و به ایشان یاد بدهند که چگونه میتوانند برای شغل خود برنامهریزی کنند. البته، باید گفت که مدیران هیچ کدام از این کارها را نمیتوانند بدون همکاری و تلاش جدی از سوی کارمندان انجام دهند. از نظر مدیران بزرگ، کارمندان مانند ستارههایی عمل میکنند که میتوانند به شدت بدرخشند و همه جا را روشن کنند و برای این درخشش، به روحیه شاد نیاز دارند. آنچه در ادامه خواهد آمد انتظاراتی هستند که مدیران از کارمندان بااستعداد و شاد خود دارند:
از هر فرصتی برای نگریستن به خود استفاده کنید؛ از هر ابزار بازخوردی که شرکت در اختیارتان قرار میدهد برای افزایش شناخت از خودتان و نگرش دیگران راجع به خودتان استفاده کنید.
تفکر عمیق داشته باشید؛ در طول ماه چند بار و هر بار بین 20 تا 30 دقیقه بنشینید و مروری بر آنچه طی هفته گذشته انجام دادهاید، داشته باشید. از خود بپرسید که طی این هفته چه آموختید و چه کارهایی را انجام دادید؟ از چه چیز لذت برده و از چه چیز تنفر پیدا کردهاید؟ ارتباط آنها با استعدادهایتان چیست؟ و ...
خودتان را کشف کنید؛ سعی کنید در طول زمان، تصویر کاملتری از مهارتها، دانش و استعدادهای خود پیدا کنید و از این درک و فهم فزاینده برای انتخاب و بر عهده گرفتن نقشهای مناسبتر، تبدیل شدن به همکاری بهتر، کسب آموزههای بیشتر و در نهایت، پیشرفت و ارتقا بهره ببرید.
سازگار شدن با دیگران را بیاموزید؛ به مرور زمان، انواع مؤثرتر و مفیدتر همکاری با دیگران را که به بهتر شدن کارتان کمک میکند، شناسایی کنید. تجربه ثابت کرده است که کارمندان دارای درجات بالاتر، انعطافپذیری و سازگاری بهتر و بیشتری با همکاران خود دارند و محیطهای کاری متفاوت را تحمل میکنند.
پیگیر باشید؛ بهطور دائم به آموختهها و کشفیات خود توجه داشته باشید و سعی کنید آنها را به کار ببندید. به کاربستن پی در پی و مؤثر دانستهها و آموختهها میتواند به کارتان هویت ببخشد و شما از کاری که انجام میدهید، احساس شادی و شعف بیشتری کنید.
هنگامی که وارد محل کارتان میشوید، تصمیم بگیرید کیفیتی بهتر از روز قبل داشته باشید و عملکردی برازندهتر ارائه دهید؛ کارمندان شاد کسانی هستند که در آغاز روز کاری، تصمیم میگیرند که بهتر از روز قبلشان کار کنند و در پایان روز و پس از نگریستن به عملکرد روزانهشان، به شدت احساس رضایت و خرسندی میکنند.
منبع: کتاب Work Happy Now
مترجم: سید حسین علوی لنگرودی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
ویژگی شخصیتها بر اساس مدل مایرز و بریگز یا مدل ام بی تی آی MBTI
افراد درونگرا(introversion)✔️
۱) از تنهایی انرژی میگیرند
۲) نمیخواهند کانون توجه باشند
۳) شنونده های خوبی هستند
افراد برونگرا(extraversion)✔️
۱)از تعامل با دیگران لذت میبرند
۲)بیش از انکه گوش بدهند حرف میزنند
۳)دوست دارند کانون توجه باشند
افراد حسی(sensing)✔️
۱)تمرکز بر دریافت اطلاعاتشان با حواس پنجگانه است
۲)به زمان حال توجه دارند
۳)از تکرار یک مهارت خسته نمی شوند
ویژگی شهودی(Intuition)✔️
۱)به الهام و دریافت قلبی معتقدند
۲)از تکرار یک مهارت خسته می شوند
۳)برای نوآوری و تخیل ارزش زیادی قائلند
ویژگی افراد احساسی(feeling)✔️
۱)به همدلی و درک دیگران اهمیت میدهند
۲)به راحتی از دیگران تشکر می کنند
۳)از طرف دیگران بیش از اندازه عاطفی ارزیابی میشوند
ویژگی افراد منطقی(Thinking)✔️
۱)بیش از حد برای منطق و عدالت بها قائل اند
۲)از طرف دیگران خشک و بی انعطاف ارزیابی می شوند.
۳)بزرگترین انگیزه ی آنها در کار موفق شدن است
‼️ویژگی افراد قضاوت کننده(judging)✔️
۱)معتقدند اول کار بعد تفریح
۲)زمان را منبع تمام شدنی می دانند
۳)نتیجه گرا هستند
ویژگی افراد دریافت کننده(perciving)✔️
۱)اول تفریح بعد کار
۲)زمان را منبع تجدید شدنی می دانند
۳)نتیجه گرا نیستند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
پاسخ به 9 سوال متداول در مورد رزومهنویسی
1 آیا میتوانم برای آنکه رزومهام جذابیت بصری داشته باشد، از چند فونت مختلف استفاده کنم؟
این کار اصلا توصیه نمیشود مگر اینکه گرافیست باشی. یک فونت خوانا انتخاب کن. اندازه فونت بهتر است ۱۲ باشد تا خواندنش راحت باشد. نوشتههایت نباید درهم باشند. تا جایی که میتوانی میان نوشتهها فضای خالی بگذار.
2 در بالای رزومه در بخش اطلاعات تماس، چه اطلاعاتی را قرار دهم؟
بالای رزومه را به درج این اطلاعات اختصاص بده: نام، نام شهر و ایالت (یا استان)، آدرس ایمیل، لینک حساب کاربری در لینکدین و شماره تلفن.
3 آیا میتوانم از سرصفحه (header) یا پاصفحه (footer) در رزومه استفاده کنم؟
میتوانی یک پاصفحه ایجاد کنی و در آن، نام خود و شغلی را که به دنبالش هستی درج کنی. اگر رزومهات بیش از دو صفحه است، شمارهگذاری صفحات فراموش نشود.
4 هنگامی که رزومه را روی کامپیوترم ذخیره میکنم، اسمش را چه بگذارم؟
وقتی میخواهی رزومهات را در کامپیوتر ذخیره کنی، اسمش را این گونه بگذار: نام+رزومه. اما اگر خواستی آن را به شرکتی ارسال کنی، نام آن را عوض کن.
5 آیا وقتی میخواهم زمان شروع و پایان همکاری با یک کارفرما را بنویسم، باید ماه و روز را ذکر کنم یا ذکر سال کفایت میکند؟
ذکر سال کافی است. کسی که رزومه را میخواند نیازی به اطلاعات بیشتر ندارد.
6 اگر به دنبال کاری باشم که در یک شهر دیگر قرار دارد، آیا باید آدرس محل سکونتم را ذکر کنم یا از ذکر آدرس صرفنظر کنم؟
میتوانی در شهری که میخواهی در آن کار کنی برای خودت یک صندوق پستی دریافت کنی و همان آدرس را در رزومهات بنویسی. یا میتوانی نام استان و شهر محل سکونتت را ذکر کنی و سپس در قسمت فوقانی رزومه، بهطور خلاصه توضیح دهی که قصد داری به آن شهر نقل مکان کنی.
7 اگر خواستم از رزومهام پرینت بگیرم تا در جلسه مصاحبه یا گردهماییها آن را همراه داشته باشم، آیا بهتر است آن را روی یک کاغذ عادی پرینت بگیرم یا از کاغذ خاصی استفاده کنم؟
اولا، هیچ وقت رزومهات را به گردهماییها یا رویدادها نبر. شرکت در گردهماییها و آشنا شدن با افراد جدید عالی است اما در گردهماییها نباید رزومه همراه داشته باشی، مگر اینکه گردهمایی با هدف به اشتراک گذاشتن رزومه افراد برگزار شده باشد.
اگر خواستی از رزومهات پرینت بگیری، بهتر است از یک کاغذ با کیفیت و ضخیمتر از کاغذهای عادی استفاده کنی. نیازی به خرید کاغذ رزومه نیست، مگر اینکه خودت دوست داشته باشی رزومهات را روی یک کاغذ متفاوت چاپ کنی.
8 میتوانم یکی از شغلهای قدیمیام را به میل خودم از رزومه حذف کنم؟
رزومه، یک سند بازاریابی است نه یک سند قانونی. میتوانی به میل خودت بعضی از شغلها را حذف کنی. بیشتر افراد، تمام شغلهای خود را در رزومه ذکر میکنند اما اگر برای مدت کوتاهی در شغلی کار کردهای، نیاز نیست آن را ذکر کنی.
9 آیا باید اطلاعات مربوط به درآمدهای سابقم را در رزومه ذکر کنم؟
به هیچ وجه! من با آگهیهایی که متقاضیان کار را وادار میکنند که حقوق سابق خود را در رزومه ذکر کنند کاملا مخالفم. این کار به ضرر آنها تمام میشود.
هوشمندانهترین راه برای استخدام افراد این است که شرکتها، محدوده درآمد پیشنهادی خود را در آگهی استخدام ذکر کنند. شما نیز بهعنوان متقاضی کار میتوانید درآمد دلخواهتان را در رزومه ذکر کنید، اما به هیچ وجه میزان درآمد سابق خود را فاش نکنید.
نویسنده: liz ryan
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
9 نشانه یک مصاحبه شغلی موفقیت آمیز
در فاصله زمانی بین مصاحبه شغلی تا اعلام پذیرش، عدم قطعیت در نتیجه مصاحبه برای متقاضیان کار رنج آور می باشد. اما اگر استخدام کنندگان نظر سریعی راجع به درخواست شغلی شما بدهند، حتی اگر نتیجه آن منفی هم باشد، میتوانید با آن به خوبی کنار بیایید.
برخی نشانهها وجود دارند که میتوانند حاکی از اخبار خوبی باشند. بنابراین دفعه بعدی که به مصاحبه کاری رفتید، بجای نگرانی در مورد حذف شدن، به سادگی بررسی کنید که آیا این 9 نشانه در مصاحبه به وقوع پیوسته اند یا خیر.
1 شما در مورد "کی" میشنوید، نه "اگر" :
مصاحبهکنندگان به دنبال این هستند که بی جهت متقاضیان کار را امیدوار نکنند، بنابراین آنها به طور کلی عباراتی از این قبیل را خواهند گفت "فرد در این موقعیت باید فلان کار را انجام دهد" . اما اگر آنها کاملا مطمئن باشند که شما برای این شغل ساخته شدهاید، آنگاه ممکن است ناخواسته در انتخاب لغاتشان تغییر ایجاد کنند.
مثلا میگویند: "بعد از آموزشهای منابع انسانی متصدی پذیرش ما به شما کمک خواهد کرد که آنها را به کار بگیرید".
به نشانههای کلامی همچون این نشانههای محکم، گوش فرا دهید.
2 زبان بدنشان شما را آگاه میکند:
حتی اگر مصاحبه کنندهها تلاش کنند با خونسردی با شما برخورد کند، اما زبان بدنشان به آنها اجازه نمیدهد که اشتیاقشان را نسبت به شما پنهان کنند.
"تکان دادن سر، لبخندهای ریز خوشایند و "اوهوم" گفتن ها و دیگر صداهای تاییدی حاکی از این است که آنها شما را پذیرفتهاند".
3 اگر در برخی موارد، مدیر استخدام کننده صحبت در مورد شغل را متوقف کرد و مصاحبه بیشتر به صورت دوستانه پیش رفت، نشانه مطمئنی است از اینکه مدیر استخدام کننده به صلاحیت عملکردی شما برای شغل مورد نظر پی بردهاست و حالا به امید اینکه به تیمش می پیوندید، علاقهمند می باشد بیشتر با شما آشنا شود.
4 آنها نشان میدهند که تمایل به شنیدن صحبت های شما دارند
گاهی اوقات مصاحبه کننده ممکن است خیلی واضح به شما بگوید شما همان مهارتها و تجاربی را دارید که آنها به دنبالش هستند.
5 با اعضای بیشتری از تیم آشنا می شوید:
ممکن است معرفی به تک تک اعضای تیم در مصاحبه حضوری خسته کننده باشد. اما مطمئن باشید این نشانه خوبی برای پذیرفته شدن شما است.
6 آنها صحبت از حقوق و مزایا میکنند:
اگر مصاحبهکنندگان شما را برای شغل مورد نظر بسیار مناسب بدانند همه چیزهای عالی شرکتشان را که می توانند به شما پیشنهاد دهند برجسته خواهند کرد، بطوری که اگر شما در شرکتهای مختلفی مصاحبه دارید، پیشنهاد آنها را قبول کنید.
7 مصاحبه بیش از حد معمول طول میکشد:
هیچ کسی زمان اضافی برای انجام مصاحبه ندارد، پس اگر شما متوجه شدید که آنها به خاطر اینکه کمی بیشتر با شما صحبت کنند از زمان ناهار خود استفاده می کنند، پس میتوانید به این فکر کنید که مناسب این نقش هستید و میخواهند شما را بهتر بشناسند.
8 شما جزئیاتی را در مورد گام بعدی بدست میآورید:
به وضوح، اگر کسی چنین چیزی بگوید "ما هفته بعد پیشنهادمان را به شما میگوییم" شما پذیرفته شدهاید. اما عباراتی مانند "به شما اطلاع خواهیم داد" نشان از بیعلاقگی است.
9 پاسخ سریع و مثبتی به ایمیل های پیگیری شما داده می شود:
بطور واقع بینانه، مصاحبهکنندگان همیشه وقت ندارند تا سریعا پاسخ این ایمیلها را بدهند، بخصوص اگر کاندیدایی کمتر نظرشان را جلب کرده باشد. بنابراین اگر آنها وقت گذاشتند و خیلی سریع جواب ایمیل شما را دادند، پس بدانید که شانس بالایی برای استخدام دارید.
منبع: glassdoor
سایت skillema
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تمرکز؛کالایی کمیاب در عصر اینترنت
برخی پژوهش ها نشان می دهد که وقتی می خواهید چند کار را با هم انجام دهید، هوشبهر (آی کیو) شما 5 تا 15 امتیاز کاهش می یابد، تحقیق دیگری داریم که اگر دو کار فکری را همزمان انجام دهید؛ عملکرد شما می تواند تا 50 درصد کم شود و همچنین در پژوهشی مشهور گفته شده است که شلوغی محیط کار و حواس پرتی می تواند توانایی ذهن را در فیلتر کردن اطلاعات نامربوط کاهش دهد.
در عصر دیجیتال و شبکه های اجتماعی جلوگیری از حواس پرتی و پرهیز از انجام همزمان کارها برای بهبود تصمیم گیری مدیران ضروری است، این مشکل جدی برای خود من است و شاید سه توصیه زیر به افزایش تمرکز کمک کند:
1- درست مانند یک جلسه زمانی را برای تمرکز و تنهایی و دوری از شلوغی در "کار" برنامه ریزی کنید (15 دقیقه زمان مناسبی است)، همه روز نباید مشغول کارهای جاری باشید، بخشی از زمان "کار" را برای تنهایی اختصاص دهید.
2- برای بهبود تمرکز لیستی برای کارهایی که نباید انجام دهید، تهیه کنید.
3- استفاده از شبکه های اجتماعی و اینترنت گردی را مدیریت کنید و زمانی خاص در روز را برای آن اختصاص دهید؛ برای جلوگیری از حواس پرتی بستن برنامه ها و مرورگرتان یک راه خیلی خوب است.
رهیافت
كانال تلگرامي عشق پول،دنياي تجارت كليك كنيد