| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
به نحوه پاسخگویی منشی تان به مشتریان و تماس ها دقت بیشتری بکنید... برخی از منشی ها سد بزرگی برای دسترسی فرصت ها به مدیران هستند.
امروز یکبار دیگر و با دقت بیشتری به نحوه پاسخگویی و ارتباط منشی تان با مشتریان توجه کنید. آیا می دانستید بسیاری از ناکامی ها و شکست ها از بی تفاوتی و پاسخگویی غیر حرفه ای اولین فردی است که به تلفن های شرکت پاسخ می دهد.
یکی از بزرگترین سدهایی که هر کدام از ما در برخی سازمان ها و شرکت ها گرفتارش می شویم اولین فردی است که تلفن را پاسخ می دهد.
ممکن است فرصت طلایی در شرکت را بزند ولی با یک سربه هوایی و بی تفاوتی منشی به یک تهدید تبدیل شود و این فرصت در اختیار شرکت رقیب قرار گیرد.
این پیام یک پیام جدی به شما مدیران است؛ منشی خود را مسئولیت پذیر انتخاب کنید و نسبت به اهمیت مشتری و ارتباطات، او را توجیه کنید و برای ارتباط مناسب با مشتریان آموزشش دهید.
این پیامی که امروز ارایه شد، مربوط به برخی از منشی ها می باشد که شاید هر یک از ما در ارتباط تلفنی و حضوری با ایشان برخورد داشتیم و شیوه پاسخگویی تلخ ایشان را تجربه کردیم؛ در این میان بسیاری از منشی های شرکت های بزرگ آموزش دیده و نسبت به اهمیت هریک از تماس ها و ارتباطات به شرکت توجیه هستند. (لطفا موجب کدورت نشود.)
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چند ملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»
کارمند تازه وارد گفت: «نه»
آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.
در کشور ژاپن مرد ثروتمندی زندگی میکرد که از درد چشم، خواب به چشمش نمی آمد. وی برای مداوای چشم دردش انواع داروها را مصرف کرد اما نتیجه چندانی نگرفت.
پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان متعدد، درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند.
او به آن راهب مراجعه میکند و راهب پس از معاینه به او پیشنهاد میدهد که برای مدتی به هیچ رنگی به جز رنگ سبز نگاه نکند.
وی پس از بازگشت از نزد راهب، به تمام مستخدم های خود دستور میدهد با خرید قوطی های رنگ سبز، تمام خانه را به رنگ سبز رنگ آمیزی کنند و همینطور تمام وسایل خانه را به رنگ سبز درآوردند. پس از مدتی، رنگ ماشین، لباس اعضای خانواده، روپوش مستخدمان و هرآنچه را به چشم می آمد به رنگ سبز تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.
مرد ثروتمند برای تشکر از راهب، او را به منزلش دعوت میکند. راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد شده بود، متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند.
او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد، از او میپرسد آیا چشم دردش تسکین یافته؟
مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید: "بله؛ اما این گران ترین درمانی بود که تا به امروز انجام داده بودم."
راهب میگوید:
"اتفاقا این ارزان ترین تجویزی بود که تا به امروز انجام داده بودم"
شما کافی بود به جای هزینه های بسیار برای سبز کردن دنیای اطرافتان، فقط یک عینک با شیشه سبز تهیه میکردید.
نتیجه: برای تغییر دنیا، کافیست بینش و دیدگاه خودمان را تغییر دهیم.
جان مینارد کینز، اقتصاددان و متفکر برجستهی قرن بیستم می گوید: «هنگامی که انباشت ثروت دیگر اهمیت اجتماعی بالایی نداشته باشد، تغییرات بزرگی در قواعد اخلاقی روی خواهد داد.»
ترامپ ۳/۷ میلیارد دلار دارایی دارد، اما عجیب است که وقتی با ۱۰،۰۰۰ دلار در ماه میتوان زندگی خیلی خوبی در آمریکا داشت پولهای افرادی مثل ترامپ به چه دردشان میخورد و چرا زندگیشان را وقف فعالیتی معنیدار مثل شناخت علمی از جهان یا کمک به دیگران یا آفرینش هنری نمیکنند؟
پاسخ ساده است: در شخصیت ترامپ جنبههای معنوی-فکری رشد چندانی نیافته است. برای آدمهایی مثل او پول و سلطه داشتن و مشهور بودن نزد عوام مهمترین چیز است. شاید بگویید ولی بیل گیتس که نابغهی کامپیوتر است! کسی که این را میگوید با علم کامپیوتر آشنایی کافی ندارد.
خیلی از اساتید دانشگاهی برجستهی کامپیوتر علاقهای به ورود به بازار ندارند، چون علاقهشان ثروتمند بودن و تحسین شدن توسط عوام نیست. برای مثال، وقتی پروفسور Donald Knuth، نرمافزار ارزشمند TeX را ساخت آن را رایگان عرضه نمود. او کتابها و مقالات اثرگذارش را مینویسد، خانواده و دوستانش را دارد، متخصصین بسیاری تربیت نموده، حقوق مادی مناسبی دریافت میکند، و از زندگی لذت میبرد. برای Knuth اهمیتی ندارد چند صد میلیون آدم نادان اسم او را بدانند، یا او را بهخاطر داشتن پول زیاد تحسین کنند.
شرکتی که فروش عینک برای سگ ها آن را به ثروتی هنگفت رساند.
عینک برای سگ خانگی؟ عجیب است نه؟ اما عجیب تر از آن اینست که افرادی از راه ساخت و فروش همین عینک ها صاحب میلیون ها دلار پول و ثروت شوند.
صاحبان این کارخانه که کار خود را با ساخت عینک برای سگ ها آغاز کردند، حالا کسب و کار خود را گسترش داده اند و وسایل دیگری مثل کوله پشتی، تی شرت، کلاه و اسباب بازی هم برای حیوانات می فروشند.
دوستان عزیزم بزرگترین بیزینس ها براساس ایده هایی راه اندازی شده اند که شاید به ذهن خیلی های دیگر هم رسیده بوده اما مهم افرادی هستند که آن را به فعل تبدیل کرده اند.همواره برای آغاز پیشرفت باید از جایی شروع کرد.اینکه بنشینیم و همواره به خود و دیگران انرژی منفی بدهیم به جز اتلاف وقت ارزش دیگری نخواهد داشت.
عاشق ریسک کردن باشید که هرگزززززززززز هیچ کس بدون ریسک به موفقیت نرسیده است.
آقای بابک بختیاری متولد ۱۳۵۷ اهل تهران موسس و صاحب امتیاز فروشگاه های زنجیره ای آیس پک و مدیر عامل شرکت آیس پک ایرانیان.
این مجموعه کمتر از دو سال توانست ۱۳۰ فروشگاه در داخل و خارج از ایران ایجاد نماید که در مقایسه با سیستم های بزرگ و معروف زنجیره ای دنیا نظیر مک دونالد، استار باکس، کینگ برگر و غیره قابل توجه و بلکه بسیار موفق تر عمل نموده است.
او دوران دبيرستان را در مدرسه موسيبنجعفر (ع) تهران به پايان رساند. همان سال در رشته عمران وارد دانشگاه شد، اما بعدها به دليل مشغله فراوان پس از اتمام 110 واحد درسي ترك تحصيل كرد و مدرك فوقديپلم گرفت.
ایشان دم در خانه بساط فروش نوشابه و کیک پهن کرده است. مسافر کشی هم کرده. خودش میگوید: انسان به صورت مقطعی کارهایی انجام میدهد که به سرمایه ای برسد، بعد وضعیتش را تغییر میدهد.
بختیاری میگوید:تقریباً سال دوم راهنمایی در ساختمانی ساکن بودیم که تعداد زیادی خانواده در آن بود. در آن دوران بروشوری چاپ و اعلام کردم ساندویچ هایی با قیمت مناسب می فروشیم. همسایهها زنگ میزدند و سفارش میدادند، در حالیکه اصلاً نمیدانستند رستورانی در کار نیست. با یک بروشور و خط تلفن ساندویچ میفروختم.
پس از مذاكره با مديران سه مدرسه توانستم بوفهاي را براي مدت يك سال تحصيلي اجاره كنم و با سرمايه بسيار اندك، سه يخچال دست دوم و كهنه ، بوفه اين مدرسهها را راهاندازي كردم.
سپس به خريد و فروش لوازم دست دوم روي آوردم ، به طوري كه از طريق آگهيهاي روزنامه لوازم دست دوم خريداري كرده و در طبقه دوم خانه رنگ ميكردم و پس از آن وارد بازار ميكردم.
سپس مركز ميزهاي كامپيوتر رادر خيابان ولي عصر با همكاري يك شريك راه انداختم. در ظرف مدت كوتاهي دو شعبه از مركز ميزهاي كامپيوتري را ايجاد كردم ؛ اما به دليل بيتجربگي و عجله داشتن براي پيشرفت در اثر سهلانگاري در برخورد با شريكم دچار مشكل شده و ورشكست شدم.
تصمیم گرفتم برای بدست آوردن سرمایه یک ماشین پیکان بخرم و در مسیر رفت و برگشت مسافر کشی کنم.
از مسافر کشی خسته شده بودم ، بنا براین شغلم را تغییر دادم . مغازه ای در هروی پیدا کردم . برای آن خیلی رویا داشتم و میدیدم که قرار است صاحب رستوران بشوم .
با آنکه پیکان را فروختم ، دو میلیون کم بود ، با یکی از اقوام شریک شدم و رستوران را راه اندازی کردیم . باید یک سری دستگاه و لوازم دیگر میخریدیم ، که همین مسئله به کشیدن چک یک ماهه منجر شد . از آن پس هر چه در آمد داشتیم بابت بدهی میدادیم .و در عمل پولی در صندوق برای خرید مواد اولیه غذایی نمی ماند . در نتیجه کار رستوران هم موفق نبود.
از آنجا بود كه تنها راه را در پرورش يك فكر خلاقانه و كسب و كاري جديد ديدم.
از دوران كودكي بستنيها را با هم زدن رقيق مي كردم و با موز يا اسمارتيز هم ميزدم و ميخوردم خيلي از اين كار لذت ميبردم.
لذا تصميم گرفتم اين كار را در مقياس بزرگ عملي كنم. به اين فكر افتادم كه يك بستني متفاوت براي مردم عرضه كنم.
فكر متفاوت بودن از ذهنم بيرون نميرفت.
تصميم گرفتم بستني بسازم رقيقتر، حاوي ميوه كه با بستهبندي كردن آن از طريق ني بشود آن را نوشيد.
پس از شكلگيري اين ايده در ذهنم نمونههاي اوليه آن را آماده كردم و براي امتحان به اعضاي فاميل و آشنايان دادم و ايده با استقبال خوبي روبهرو شد. تصميم گرفتم ايده خود را عملي كنم و آماده راهاندازي اولين شعبه آيس پك شدم.
از همان روز نخست چشمانداز جهاني شدن محصول را در ذهنم ميپروراندم. به همين منظور روي تابلوي اولين مغازه خود نوشتم آيس پك شعبه مركزي و بعد از سنجش توان بالقوه بازار در مكانهاي ديگر شعبات دوم و سوم و ... را راهاندازي كردم.
اكنون بالغ بر 120 شعبه در ايران و 10 شعبه در كويت، مالزي، دبي و هند در حال فعاليت ميباشد.
ایشان معتقدند زمانی که شکست می خورید و به مشکلات نگاه می کنید، دیگر نمی توانید بلند شوید، خودتان را می بازید و زمین می خورید. باید یاد بگیرید که به مشکلات فکر نکنید و به آینده نگاه کنید.
آقای بختیاری میگوید : دوست دارم همانطور که دنیا آمریکا را با فروشگاه های زنجیره ای مک دونالد میشناسد، آیس پک معرف ایران عزیزمان برای تمام مردم دنیا باشد. یقین دارم روزی فرا خواهد رسید که یکی از شعب آیس پک رادر قلب آمریکا افتتاح کنم.
وقتی صحبت از بنیانگذاران شرکت اپل می شود همه از استیو جابز و استیو وزنیاک نام می برند. اما در روزهای اول اپل نفر سومی هم وجود داشت. او بعد از 12 روز سهامش را به ۸۰۰ دلار به استیو جابز فروخت.
او اکنون می توانست صاحب صدها میلیون دلار ثروت باشد اما تصمیمی که گرفت زندگی او را تغییر داد و اکنون به عنوان مهندسی بازنشسته روزگار می گذراند...
نام او رونالد واین بود.
هرگز تسليم نشويد . شايد تا موفقيت تنها يك اينچ باقي مانده باشد .
مرد جوان فقیر و گرسنه ای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود
و گروهی از ماهیگیران را تماشا می کرد،
در حالیکه به سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود.
با خود گفت: کاش من هم یک عالمه از این ماهی ها داشتم.
آن وقت آن ها را می فروختم و لباس و غذا می خریدم.
یکی از ماهیگیران پاسخ داد:
اگر لطفی به من بکنی هر قدر ماهی بخواهی به تو می دهم.
-:این قلاب را نگه دار تا من به شهر بروم و به کارم برسم.
مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت.
در حالیکه قلاب مرد را نگه داشته بود،
ماهی ها مرتب طعمه را گاز می زدند و یکی پس از دیگری به دام می افتادند.
طولی نکشید که مرد از این کار خوشش آمد و خندان شد.
مرد مسن تر وقتی برگشت، گفت: همه ی ماهی ها را بردار و برو
اما می خواهم نصیحتی به تو بکنم. دفعه
بعد که محتاج بودی وقت خود را با خیالبافی تلف نکن.
قلاب خودت را بنداز تا زندگی ات تغییر کند،
زیرا هرگز آرزوی ماهی داشتن تور ما را پر از ماهی نمی کند
1- پگاه آهنگرانی برای هر فیلم ۱۲۰ میلیون تومان
۲- ساره بیات برای هر فیلم حداقل ۱۲۰ میلیون تومان
۳- الناز شاکردوست برای هر فیلم ۱۴۰ میلیون تومان
۴- هانیه توسلی برای هر فیلم ۱۴۰ میلیون تومان
۵- ویشکا آسایش در صورت بازی در نقش اول کمتر از ۱۵۰ میلیون تومان نمیگیرد
۶- مریلا زارعی دستمزدش میانگین ۱۵۰ میلیون تومان
۷- باران کوثری برای بازی در هر فیلم کمتر از ۱۵۰ میلیون نمیگیرد
۸- پریناز ایزدیار برای هر فیلم۱۵۰ میلیون تومان
۹- طناز طباطبایی برای هرفیلم بین۱۵۰تا۱۷۰ میلیون تومان
۱۰- مهتاب کرامتی برای هرفیلم بین ۱۵۰تا۱۷۰ میلیون تومان
۱۱- سحر دولتشاهی برای هر فیلم بین ۱۵۰تا۲۰۰ میلیون تومان
۱۲- نیکی کریمی برای هر نقش آفرینی ۲۰۰میلیون تومان
13- ترانه علیدوستی برای هر فیلم ۲۵۰ میلیون تومان
۱۴- مهناز افشار برای هر فیلم حداقل ۲۵۰ میلیون تومان
۱۵- هدیه تهرانی حداقل ۲۵۰میلیون تومان دریافتی برای هر فیلم
۱۶- لیلا حاتمی اگر در فیلمهای شوهر و یا دوستانش بازی نکند دستمزدهای بسیار کلانی طلب میکند. میانگین ۳۰۰ میلیون تومان
یکی از بخشهای مهم هر نظام اقتصادی، نظام تجاری آن میباشد. اینکه نظام تجاری به چه شکلی عمل کند بستگی به داشتن استراتژی هوشمند تجاری و صنعتی خواهد داشت. امروزه نميتوان بدون استراتژي مشخص و بي توجهي به ضريب ناامني وابستگي استراتژي تجاري و صنعتی تدوين کرد.
صنعت خودروسازي کشورمان دچار يک اشتباه استراتژيک شده است که به هيچ وجه با اصول اقتصاد مقاومتي سازگار نيست.
اقتصاد مقاومتي بر اصل تقسيم و مديريت ريسک استوار است. اما اقدام صنعت خودروسازي کشورمان کاملاً ريسک ناشي از وابستگي را افزايش داده است.
سومین قرارداد خودرویی مهم پسابرجام در فرانسه بین سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو) و شرکت رنو منعقد شد. پیش از این پژو با ایران خودرو و سیتروئن با سایپا، قرارداد همکاری مشترک در زمینه خودرو منعقد کرده بودند. اکنون با ۳ قرارداد خودرویی مواجه هستیم که اشاره به چند نکته درباره این قراردادها ضروری است.
هر ۳ قرارداد خودرویی پسابرجامی ایران با خودروسازان فرانسوی بسته شده است.
اتکای کامل خودروسازی کشور در روابط خارجی به یک کشور خاص، خلاف منطق و موجب آسیب پذیری این صنعت در صورت بازگشت تحریم هاست.
این موضوع مبین پذیرش دو فرضیه است یا متوليان صنعت خودرو در کشورمان کاملاً با ادبيات استراتژي تجاري بيگانه اند و یا تعارض منافع گروهی خاص اجازه نمیدهد که قراردادهای صنعت خودرو با کشوری غیر از فرانسه منعقد شود.
براي کشوری که طعم تلخ تحريم را چشيده است جاي تعجب دارد که با دست خودش براي خودش ريسک و مخاطره بتراشد.
فارغ از اين موضوع که فرانسوي ها پيش از اين در پارس جنوبي بد عهدي کرده بودند و در مذاکرات هسته اي هم به عنوان پليس بد نقش آفريني ميکردند و شايسته منفعت اقتصادي از سوي ايران نبايد باشند، اما اصل ماجرا اين است که ما همه تخم مرغ هايمان را در يک سبد گذاشته ايم و با يک لگد فرانسه کل صنعت خودرو سازي کشور تحت تاثير قرار خواهد گرفت.
پيشنهاد اين است که بهتر بود سه شرکت ايراني با سه کشور مختلف قرارداد انعقاد ميکردند.
اتخاذ رویکرد تقسیم و مدیریت ریسک هم مختص به کشور ما نیست، در انگلستان سیاستگذاران حوزه انرژی مقيد هستند که نبايد به هيچ کشوري در واردات انرژي بيش از ۴٠ درصد نياز وارداتي وابسته باشند. زيرا نمي خواهند بدين وسيله مورد نفوذ سياسي کشور مبداء قرار بگيرند.
فقدان استراتژی صنعتی در صنعت خودروسازی
اگر ما میخواهیم صنعت خودروی موفقی داشته باشیم باید در سیاستگذاری هم هوشمند باشیم، صنعت خودرو در ایران پیش از صنعت خودرو در کره جنوبی شروع بکار کرد، اما امروز صنعت خودرو در کره جنوبی، صنعتی پیشتاز و بین المللی است اما در ایران صنعتی سربار است که نتوانسته خارج از مرزهای کشور توفیقی بدست بیاورد. اما سوال اساسی این است که چرا چنین اتفاقی افتاده است؟
هنگامی که در ایران تصمیم گرفته شد از صنعت داخلی خودرو حمایت شود، تعرفه سنگین بر واردات خودرو وضع شد، اما تعرفه بر واردات قطعه سنگین نبود.
در همان زمان در کره جنوبی سیاستی بر عکس در راستای حمایت از تولید ملی اتفاق افتاد؛ تعرفه بر قطعات سنگین بود و تعرفه بر واردات خودرو ناچیز وضع شد.
نتیجه این شد که در ایران قطعات ارزان خارجی، خودروهای ملی را تولید کردند، اما در کره جنوبی قطعات بسیار گران خودروهای خارجی صرفه وارد کردن نداشت، لذا عوامل تولید در کره جنوبی تولید قطعه را اقتصادی دیدند و مجبور به قطعه سازی شدند.
کرهایها وقتی قطعه سازهای موفقی شدند؛ در خودرو سازی هم توانستند موفق عمل کنند. این در حالی است که کره جنوبی علاوه بر اینکه قدرت خود در تولید خودرو را بالا برد، توان خود در ایجاد زنجیره ارزش را هم افزایش داد.
در سال 2013 بیش از 40 درصد تجارت دنیا مربوط به محصولات و خدماتی بوده است که توسط زنجیره ارزش بین المللی تولید شده اند. این هم آسیب دیگری است که صنعت خودروی ما به دلیل فقدان هوشمندی سیاست گذار کشور را از این منبع درآمد و اشتغال بی بهره کرده است.
هر دو سیاست گذار در ایران و کره جنوبی قصد حمایت از تولید ملی داشتند، ولی تفاوت در عمق نگرش موجب تفاوتی این چنینی می شود. سیاست گذار باید هوشمند، دوراندیش و عمیق باشد. سحطی نگری و حل کردن مشکلات با مُسکن بزرگترین آفت سیاستگذاری است.
منبع: روزنامه صبح نو،
سید سجاد پادام
هنگامی که کسی زیاد تنبلی کند و یا کج و معوج بنشیند و یا لم بدهد، به او می گویند: مگه تنبلخونه شاه عباسه؟
امروز به ریشه یابی این مثل عامیانه می پردازیم.
شاه عباس کبیریک روز گفت: خدا را شکر! همه اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند
و هیچ کس نیست که بدون درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید،
آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلـاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط تنبل ها هستند که سرشان بی کلـاه مانده.
شاه بلـافاصله دستورداد تا تنبلخانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد.کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد
و تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد. تنبل ها از سرتاسر مملکت را در آن جای گرفتند
و زندگیشان از بودجه دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد،
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالـا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت،
آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
داستان ضرب المثل تنبل خانه شاه عباسی | داستان ضرب المثل
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود.سرانجام دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند
و منافذ حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند،
تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند
و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.
دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت:
بگو رفیقم هم سوخت!
بیش از ۷ میلیارد آدم رو زمین هست و تو اجازه میدی یک نفر روزت رو خراب کنه
اجازه نده.
درآمد: هیچگاه روی یک درآمد تکیه نکنید، برای ایجاد منبع دوم درآمد سرمایه گذاری کنید.
خرج: اگر چیزهایی را بخرید که نیاز ندارید، بزودی مجبور خواهید شد چیزهایی را بفروشید که به آنها نیاز دارید.
پس انداز: آنچه که بعد از خرج کردن می ماند را پس انداز نکنید، آنچه را که بعد از پس انداز کردن می ماند خرج کنید.
ریسک: هرگز عمق یک رودخانه را با هر دو پا آزمایش نکنید.
سرمایه گذاری: همه تخم مرغ ها را در یک سبد قرار ندهید.
انتظارات: صداقت هدیه بسیار ارزشمندی است، آن را از انسانهای کم ارزش انتظار نداشته باشید
نحوه گفتار هر جامعه تا حدود زیادی نشان دهنده طرز تفکر آن جامعه است . ما در مورد" پول " بیشتر از فعل در آوردن ، استفاده میکنیم ، یعنی پولی هست ما باید " در بیاوریم" ، " از جیب کسی ، از زیر زمین و ..."
ولی در انگلیسی تا جایی که من میدانم : بیشتر از فعل پول ساختن (making money) استفاده میشود یعنی پولی وجود ندارد ، باید آن را ساخت، به تنهایی یا با دیگران .
جمعیت جهان در حال پیر شدن است. در سالهای اخیر ما شاهد کاهش نرخ باروری در دنیا بودیم و امید به زندگی هم افزایش یافته است که در نتیجه این مساله سهم افراد بالای ۶۰ سال که در زمین زندگی میکنند افزایش یافته است و این روند ادامه خواهد داشت. اما اینکه افراد در دوره سالمندی چگونه زندگی کنند و از چه امکاناتی برخوردار باشند مسالهای است که بسته به کشوری که افراد در آن زندگی میکنند متفاوت است. شاخص جهانی حمایت از سالمندان سال ۲۰۱۵ مولفههایی را که روی سلامت اقتصادی و اجتماعی افراد سالمند اثر میگذارد شناسایی و مطالعه کرده است.
نکته جالب اینجاست که هماکنون شمار افراد سالمند در دنیا بیش از افراد زیر پنج سال است و تا سال ۲۰۵۰ میلادی شمار سالمندان از افراد زیر ۱۵ سال هم بیشتر میشود و این مساله میتواند فاجعهای بزرگ برای بازار کار در کشورهای صنعتی و توسعهیافته باشد. همچنین سرعت پیر شدن در کشورهای در حال توسعه دنیا بیشتر از کشورهای صنعتی است به این معنا که تا سال ۲۰۵۰ میلادی هشت نفر از هر 10 سالمند در کشورهای در حال توسعه زندگی خواهند کرد.
مطالعات نشان میدهد سرعت پیر شدن جمعیت در کشورهای اروپای غربی، آمریکای شمالی و استرالیا بیش از دیگر کشورهای جهان است و تا سال ۲۰۵۰ میلادی بیش از یکسوم جمعیت در این کشورها بیش از ۶۰ سال خواهند داشت.
در تهیه شاخص حمایت از سالمندی چهار مولفه مهم برای افراد سالمند در نظر گرفته میشود. این چهار مولفه عبارتند از: امنیت درآمدی، وضعیت سلامت، توانایی و ایجاد فضایی که افراد مسن برای انجام مستقل فعالیتهای روزمره خود به آن نیاز دارند. هر مولفه، دامنه امتیازی دارد و میانگین این امتیازها میتواند رتبه نهایی کشورها را از نظر حمایت از سالمندان تعیین کند.
البته هر مولفه چندین زیرمجموعه هم دارد.:
به عنوان مثال در بخش امنیت درآمدی چهار مساله مهم در نظر گرفته میشود که این چهار مساله عبارتند از: پوشش درآمد بازنشستگی، نرخ فقر در دوره سالمندی، رفاه نسبی افراد سالمند و در نهایت سرانه درآمد ناخالص ملی.
در بخش وضعیت سلامت سه زیربخش وجود دارد که عبارتند از: امید به زندگی بیش از ۶۰ سال، سلامت جسمی در سنین بالای ۶۰ سال و در نهایت سلامت روانی سالمندان.
سومین مولفه مهم هم توانایی سالمندان است که دو زیربخش امکان اشتغال در دوره سالمندی و وضعیت آموزش و سطح سواد سالمندان را شامل میشود
و در نهایت در بخش شرایط مساعد محیطی هم میتوان زیربخشهای ارتباطات اجتماعی، امنیت فیزیکی، آزادی فردی و دسترسی به وسایل حملونقل عمومی را در نظر گرفت.
ایران در شاخصهای مختلف سهولت کسب وکار رتبه مناسبی ندارد. سهولت کسب و کار به رشد و ظهور شرکتهای بزرگ در یک اقتصاد کمک می کند.
مردی به دنبال کار در دوران رکود اقتصادی در آمریکا
3 شغل بلدم. به 3 زبان صحبت می کنم. 3 سال جنگیده ام. 3 فرزند دارم. 3 ماه است که بیکارم.
ولی تنها چیزی که می خواهم یک شغل است.
ایران بیشترین ذخیره نفت روی آب در جهان را دارد
آمارها نشان میدهد ایران با ۳۵.۵ میلیون بشکه بیشترین میزان ذخیرهسازی روی آب را در جهان دارد.
دلایل شکست کسب و کار
میشل آمس در کتاب خود دلايل زير را برای شکست کسب وکارها در سال اول فعالیتشان بيان کرده است
✔️ رقابت
✔️ فروش پائين
✔️ عدم کنترل قوی
✔️ عدم وجود تجربه
✔️ نداشتن جايگاهی مناسب
✔️ عدم سرمايه کافی
✔️ قراردادهای اعتباری ضعيف
✔️ سرمایهگذاری بيش از اندازه در دارائیهای ثابت
✔️ استفاده شخصی از سرمایههای تجاری
عجیب اما واقعی!
باشگاه لايپزيگ آلمان:
2009 باشگاه ساخته شد
2010 قهرمان لیگ دسته 7
2011 قهرمان لیگ دسته 6
2012 قهرمان لیگ دسته 5
2013 قهرمان لیگ دسته 4
2014 قهرمان لیگ دسته 3
2015 قهرمان لیگ دسته 2
الان در بوندسلیگا همراه بایرن مونیخ در صدر جدول قرار دارد...
هیچ موفقیتی شانسی نیست
برای اینکه فردا تو صدر باشی امروز باید با برنامه و هوش تلاش کنی
خانوم رايس وزير سابق خارجه امريكا ميگه تو بچگي پدرم هميشه از جنب كاخ واشنگتن منو ميبرد مدرسه و ميگفت اينجا محل كارت میشه و عكسهاي كاخ سفيد رو تو اتاقم نصب كرده بود،،،،
◀️خانم كيت وينسلت بازيگر نقش رز در فيلم تاييتانيك وقتی به خاطر زيبا بازی كردن نقشش جايزه اسكار رو ميگيره
ميگه هر وقت بچه بودم ميرفتم حموم شامپومو بغل ميكردم و ميگفتم و تصور ميكردم جايزه اسكاره
اشك از چشماش سرازير ميشه و ميگه اما اين ديگه واقعا شامپو نيست و جايزه اسكاره،،،،،
◀️چند وقت پيش يه روزنامه انگليسی داشتم ميخوندم تيتر زده بود از زلاتان ابراهيموويچ بازيكن تيم ملي سوئد و پارس سنت ژرمن فرانسه كه جديدا يه خيابون تو سوئد به نامش زدن گفته بود،خواب تموم روياها و موفقيت هايم را در بچگی هايم ديده بودم..
◀️آقای هیلتون سرایدار یک هتل بود ... و
تمام جوانی و نوجوانیش سرایدار بود
اما الان ٨۴ هتل هیلتون تو دنیا داریم !
تو ی مصاحبه از ایشون سوال میشه :
تمام نوجوانی و جوانی سرایدار بودی چی شد که این شدی ؟
جواب میده : "من هتل بازی کردم!"
در جواب میگه :
تمام اون جوانی و نوجوانی که همه میدونند من سرایدار بودم وکیف مشتریا رو جابجا می کردم و ... اما
شبها که رییس هتلم می رفت خونه
من میرفتم تو اتاقش لباسامو در میاوردم
لباسای رییس هتل رو می پوشیدم
پشت میزش می نشستم و هتل بازی می کردم !
مدام تصور ذهنی من این بود که یکی
از بزرگترین هتلداران دنیا هستم ...
حالا بعضی از ماها تو خلوتمون
◀️سرطان بازی می کنیم
◀️بعضی ها تو ذهنشون روزی چند بار دادگاه میرند .
◀️روزی چند بار ورشکست می کنند
◀️روزی چند بار چاقو تو شکمشون می کنند .
◀️رابطه ی زيبا و عاشقانه مون رو تموم شده ميبينيم
◀️بچه ها و عزيزانمون رو از دست رفته احساس ميكنيم
◀️و خيلی وقتا نقش يه آدم شكست خورده، بی مسئوليت، نالايق، طردز شده، زشت ! و غيردوست داشتنی رو بازی كنيم ...
زندگي كردن بدون هدف شبيه رانندگي در مه غليظ است. موتور اتومبيلتان هرقدر قوي و قدرتمند باشد، شما به آرامي رانندگي مي كنيد، مردد هستيد و حتي روي جاده صاف حركت به جلو اندك داريد. با تصميم گيري درباره هدفهايتان، که بلافاصله از بين مي رود و شما در موقعيتي قرار مي گيريد كه از توانمنديهاي خود استفاده كنيد.
داشتن هدفهاي روشن و شفاف به شما امكان مي دهد پابر پدال گاز زندگي خود بفشاريد و شتابان در راستاي تحقق بخشيدن به خواسته هايتان به حركت درآييد.
اگر هدف جوي حالت خود به خود و اتوماتيك داشته باشد، چرا تنها شمار اندكي از مردم هدفهاي روشن، مكتوب و قابل اندازه گيري دارند؟ اين يكي از بزرگ ترين اسرار زندگي است. به اعتقاد اكثر روانشناسان مردم به چهار دليل هدف گذاري نمي كنند.
فكر مي كنند هدف گذاري مهم نيست.
نخست، اغلب اشخاص به اهميت هدف گذاري واقف نيستند. اگر شما در خانه اي بزرگ شويد كه كسي هدفي را دنبال نمي كند و يا با كساني معاشرت كنيد كه درباره هدف هرگز بحث نمي شود و يا كسي براي آن بها و ارزشي قائل نيست، شما در شرايطي بزرگ مي شويد و به بلوغ مي رسيد كه نمي دانيد هدف گذاري بيش از هر عامل ديگري در موفقيت زندگي شما سهم دارد.
به اطراف خود نگاه كنيد. چند نفر از افراد خانواده و يا دوستان شما به هدفهايشان معتقدند؟
راه آن را نمي دانند.
علت دوم نداشتن هدف اين است كه اشخاص اصولا نمي دانند چگونه بايد هدف گذاري كنند. از آن بدتر، خيلي ها فكر مي كنند كه داراي هدف هستند و حال آنكه آنها در نهايت چند ميل و رؤيا دارند. مثلا مي خواهند خوشبخت شوند، پول زيادي درآورند و يا زندگي خانوادگي خوبي داشته باشند.
اما اينها ابدا هدف نيستند.
اينها صرفا خيال و رؤيا هستند كه همه آنها را دارند. اما هدف با آرزو و ميل تفاوت دارد. هدف روشن، مكتوب و خاص است. مي توان آن را به سادگي و سهولت به كسي توضيح داد. مي توانيد آن را اندازه بگيريد و مي توانيد بفهميد كه آيا به اين هدف رسيده يا نرسيده ايد.
كاملا امكان پذير است كه از يك دانشگاه برجسته مدرك تحصيلي بگيريد و با اين حال حتي يك ساعت كسي درباره هدف برايتان حرف نزده باشد. انگار كساني كه محتواي درس مدارس و دانشگاهها را مي نويسند به كلي از اهميت هدف گذاري بي اطلاعند و نمي دانند براي دسترسي به موفقيتهاي آتي تا چه اندازه به آن احتياج است. و البته اگر قرار باشد قبل از رسيدن به بلوغ هيچ اطلاعي از نقش مهم هدف گذاري نداشته باشيد، نمي دانيد درهر كاري كه مي كنيد اين هدف گذاري چه سهم عمده اي ايفا مي كند.
ترس از شكست خوردن دارند.
تاریخ ارسال پست: 23 / 8 / 1395 ساعت: 7:57 بعد از ظهر
مجموعه تصاویری از ابتداى ساخت برج ایفل تا پایان ساخت.
سال ١٨٨٧ تا ١٨٨٩،سازنده:
گوستاو ایفل
با توجه به پیشرفت فناوری و وسیع شدن دایره استفاده از اینترنت در زندگی روزمره آدمها و فرصتهای بیشماری که اینترنت در اختیار تمامی کاربران قرار میدهد، امروزه راهاندازی یک کسب و کار اینترنتی تبدیل به شایعترین روش برای کارآفرینی شدهاست؛ از طراحی و توسعهی اپلیکیشنهای موبایل و نرمافزارهای کاربردی گرفته تا سادهترین کسب و کارها از قبیل دریافت سفارشات اینترنتی و ارسال غذا، از استارتاپهایی که نیاز به تخصصهای مختلفی همچون برنامهنویسی کامپیوتر و طراحی محصول دارند تا کسب و کارهای سادهای که تنها با آسانتر کردن بخش کوچکی از زندگی کاربران کسب درآمد میکنند. صرفنظر از نوع فعالیت و حوزهای که قصد وارد شدن به آن را دارید، نگاهی به عملکرد کارآفرینان موفق نشان میدهد همهی آنها مسیری شبیه به هم را طی کردهاند. اگر بخواهیم این مسیر مشترک را در قالب یک دستورالعمل یا فرمولی ساده تدوین کنیم، نکات زیر مهمترین مراحل راهاندازی یک کسب و کار اینترنتی برای کارآفرینی هستند:
۱) یک نیازی از کاربران اینترنت پیدا کنید و آنرا حل کنید.
۲) برای تبلیغ، بازاریابی و فروش محصول یا خدمات خود برنامهای تهیه کنید.
۳) یک وبسایت خوب طراحی کنید (یا بدهید طراحی کنند!).
۴) از موتورهای جستجو برای جلب توجه کاربران و افزایش ترافیک وبسایت خود استفاده کنید.
۵) برای خود یا کسب و کارتان شهرت ایجاد کنید.
۶) با مشتریان و اعضای وبسایت خود در تماس باشید.
۷) با تکنیکهای back-end sale
و upselling
درآمد خود را افزایش دهید.
تمامی علاقمندان و فعّالین، از یک کارآفرین تازهکار گرفته تا افراد موفق و باتجربه در حوزهی کارآفرینی، بهخصوص کسب و کارهای اینترنتی، میتوانند از فرآیندی که خلاصهی آن در 7 مورد بالا گنجانده شد استفاده کنند و کارآفرینی را از طریق راهاندازی یک کسب و کار اینترنتی تجربه کنید.
منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند)
زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش)
به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باش)
گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد (خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن)
انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.
اگر صدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرور مردان بود.
قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته هات را شاکر باش.
انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فكرش...
کلید جذب چیزی که در آرزویش هستید آن است که ارتعاشات وجود شما با آنچه مورد آرزوی شماست هماهنگی پیدا کند و ساده ترین راه برای دسترسی به هماهنگی ارتعاشات، آن است که تصور کنید صاحب آن چیز شده اید.
وانمود کنید که در حیطه ی تجربه شما قرار گرفته است، افکار خود را به سوی لذت بردن از آن تجربه معطوف کنید و با این کار اجازه ی ورود آن چیز یا تجربه را به زندگی خود می دهید.
اکنون با توجه به نوع احساسی که دارید می توانید به راحتی بفهمید که توجهتان از ته دل به این آرزو معطوف شد، یا آن که آن را واقعا نمی خواهید.
وقتی خواسته اتان جذب شده یا وقتی احساس خوبی دارید معنایش آن است که عواطف شما بر روی احساس رضایت و انتظار و اشتیاق و شادی است. اما اگر احساس بدبینی، اضطراب، ناامیدی و خشم دارید پس آرزویتان تحقق پیدا نخواهد کرد.
هنگامی که آگاهانه از عواطف خود با خبر شوید همیشه خواهید دانست که بخش پذیرنده ی خلاقیت شما چگونه عمل می کند و دچار این اشتباه نمی شوید که چرا وقایع به نحوی دیگر پیش می روند.
عواطف و احساسات شما، سامانه راهنمای شگفت انگیز وجود شما می باشند و اگر به آنها توجه نشان دهید، می توانید خود را به سوی هر چه آرزو دارید رهنمون کنید.
استر هیکس
هفت راز خوشبختی
متنفر نباش
عصبانی نشو
ساده زندگی کن
کم توقع باش
همیشه لبخند بزن
زیاد ببخش
یک دوست و همراه خوب داشته باش..
1-المپیک اتفاقی است که یاد و خاطره ی آن در اعصار ماندگار می شود.در طول یک مسابقه قایقرانی لورنس لیمپوکس به خاطر کمک به یکی از حریفانش که به دردسر افتاده بود از ادامه ی مسابقه صرف نظر کرد.تمام دنیا شاهد این صحنه بودند.اهمیت نجات جان یک انسان برای او مهم تر از برنده شدن بود.حتی با این که او در مسابقه برنده نشد ولی باز هم او یک برنده محسوب می شود.او به این خاطر که روحیه ی جوانمردی به المپیک بخشیده بود،از جانب همه ی پادشاهان و ملکه های دنیا مورد تقدیر قرار گرفت.
2-من داستانی درباره ی رابین گونزالس شنیده ام که او در یک بازی فینال مسابقات تنیس بازی می کرد.این یک رویداد مهم بود،او برای کسب عنوان قهرمانی جهان بازی می کرد.در آخرین سرویس گونزالس برای جلوگیری از امیتاز گرفتن حریف شوت بلندی زد.داور و خط نگه دار هر دو صحیح بودن شوت او را تایید کردندو اعلام کردند که با این شوت او برنده مسابقه است،اما گونزالس پس از مدت کوتاهی مکث و تردید،برگشت و به حریفش دست داد و گفت:((سروخطابود))نتیجه این شد که او آن سرو را باخت و در آن بازی هم شکست خورد.
همه تعجب کردند.چه کسی می توانست تصور کند که یک بازیکن در عین حال که داوران رسما به نفع او امیتاز داده اند و برگ برنده را در دست دارد،این چنین خود را محروم کند و ببازد.هنگامی که از او پرسیدند که او چرا این کار را کرد،پاسخ داد که((این تنها کاری بود که با انجام آن می توانستم از درستکاری خود محافظت کنم))او با این که مسابقه را باخت ولی باز هم یک برنده محسوب می شود.
3-چند نفر تاجر برای انجام ملاقاتی شهرشان را ترک کردند و به خانواده هایشان گفتند که تا جمعه شب بازخواهند گشت.اما به خاطر مشغله ی کاری زیاد نتواستند به موقع کارهایشان را تمام کنند.آن ها دیرشان شده بود و باید به پرواز می رسیدند.درآخرین لحظه در حالی که بلیط هایشان را دردست گرفته بودند،با این امید که هواپیما هنوز پرواز نکرده باشد،به فرودگاه رسیدند.در حالی که آن ها می دویدند یکی از آن ها با میزی برخورد کرد که روی آن یک سبد میوه گذاشته شده بود.همه میوه ها به زمین ریختند و له شدند،ولی آن ها وقتی برای ایستادن نداشتند.همه به دویدن ادامه دادندو خود را به هواپیما رساندند ونفسی با خیال راحت کشیدند البته به جز یک نفر از آن ها.او احساساتی شد و از صندلی اش بلند شد و به دوستان خود گفت خداحافظ و رفت.چیزی که او را شادمان و راضی می کرد برگشتن بود.اوبه طرف میزی که آن را واژگون کرده بود برگشت و دید که پشت آن میز دختر نابینای ده ساله ای برای گذران زندگی اش میوه می فروشد.مرد گفت:((آرزو می کنم که روز شما را خراب نکرده باشم.))از جیبش یک 10 دلاری در آورد و دردست دختر گذاشت وبه او گفت:((مواظب میوه هایت باش))و آنجا را ترک کرد.دختر نمی توانست ببیند که اوکجا می رود.ولی صدای دور شدن قدم هایش را می شنید.درحالی که صدای پای مرد درحال محو شدن بود دختر فریاد کشید:((آیا توخدا هستی؟))آن مرد پروازش را از دست داد ولی آیا او برنده محسوب نمی شود؟یک فرد بدون داشتن مدال هم می تواند برنده باشد و یک شخص با داشتن مدال هم اگر لیاقت برنده شدن را نداشته باشد،بازنده محسوب می شود.
میزان سرمایه گذاری مستقیم خارجی در نقاط مختلف جهان در سال 2015
ایران در جذب سرمایه گذاری مستقیم توفیق آنچنانی نداشته است.
انسانها روزانه آشغالهای زیادی تولید میکنند، اما برای دور ریختن این همه آشغال چه کاری میتوانیم بکنیم؟! یک روز جوانی در کانادا این سوال را از خودش پرسید و میدانید که «سوال به ذهن قلاب میشود»؛ و حاصلش شد تاسیس یک شرکت آشغال جمعکنی که الان ۱۷۵ شعبه در کانادا، آمریکا و استرالیا دارد!
آقای «برایان اسکادمور» در سال ۱۹۸۹ وقتی یک کامیون یدککش آشغال جمعکنی را در ونکوور دید، تصمیم گرفت کسبوکارش را بر پایه زدودن خرتوپرتها و آشغالها ایجاد کند.
او یک کامیون کوچک دستدوم را به قیمت ۷۰۰ دلار خرید، و با این شعار که «ما آشغالهای شما را در یک چشم بههم زدن جمع میکنیم» کارش را آغاز کرد.
آقای اسکادمور که خودش آن زمان دانشجو بود، وقتی که کسبوکارش توسعه پیدا کرد، دانشجوهای دیگر را هم استخدام کرد. بعضی از این افراد، در کوچهها کشیک میدادند تا آشغالهایی را که توسط شهرداری جمع نشده بود، با خودشان ببرند.
در سال ۱۹۹۳، آقای اسکادمور که یک سال و نیم به فارغالتحصیلیاش مانده بود، ترک تحصیل کرد تا فقط روی کارش تمرکز کند!
این شرکت حالا با ۱۷۵ شعبهاش و بیش از ۱۷۰۰ کارمندش، قراردادهای بزرگ هم میبندد؛ و حتی جمعآوری و بازیافت زبالهها و نخالههای بهجا مانده از حوادثی مثل گردبادها و طوفانها هم به این شرکت سپرده میشود.
کامیونهای این شرکت از سال ۲۰۰۷ به فناوریهای پیشرفته ارتباطی مجهز شدهاند؛ از جمله جیپیاس و امکان ارتباط کامیونها با هم، رهگیری آنها از دور، و همچنین دستگاههای کارتخوان بیسیم برای پرداخت پول. وبسایت این شرکت نیز هماکنون با امکانات متنوع از جمله رزرو خدمات و ثبت اینترنتی سفارشها، کار مشتریان را بسیار آسانتر کرده است.
تماس تلفنی با این شرکت نیز بسیار راحت است. شمارهی این شرکت ?G1-800-GOT-JUNK است که همان نام شرکت نیز است! (?Got junk آشغال دارید؟) و برای گرفتن این شماره، باید عددهای متناظر با هر کدام از حروف را روی صفحهکلید تلفن شمارهگیری کرد. نشانی وبسایت شرکت نیز همین است (بدون خطوط تیره و علامت سوال)، و این نشان میدهد که مدیر و بنیانگذار شرکت چه راهکارها و دید خوبی در زمینه برندسازی و جا انداختن آن داشته است.
اولین جمله ای که ما در اول دبستان میآموزیم چیست ؟
بابا نان داد / بابا آب داد...
می دانید اولین جمله ای که انگلیسی ها در دبستان یاد می گیرند چیست؟
من می توانم بخوانم و بنویسم...
و اولین جمله ی ژاپنی ها:
من باید بدانم...
و این است که ما همیشه چشممان به دست پدر است
و پدر را ضامن تامین ملزومات زندگی می دانیم و در بزرگسالی نیز حتی زندگی تجملی را انتظار داریم که ارث پدری باشد.
کار از ریشه خراب است...
و این یعنی: «فقر فرهنگی!»
وقتش رسیده این انتظارات رو دور بریزیم و واقعا در عمل دست به کار شویم !
وقتش رسیده با تلاش و انرژی خودمون دنیا رو نه تنها برای خودمون بلکه برای خانواده خود گلستان کنیم و هر غیرممکنی رو ممکن کنیم !
منظور از مشارکت حقوقی عبارت از تامین قسمتی از ‹‹سرمایه›› شرکتهای سهامی جدید و یا خرید قسمتی از سهام شرکتهای سهامی موجود است.
بانکها می توانند، بمنظور ایجاد تسهیلات لازم برای گسترش فعالیت بخشهای مختلف تولیدی، بازرگانی و خدماتی، قسمتی از سرمایه مورد نیاز شرکتهای سهامی را که برای امور مذکور تشکیل شده و یا می شوند تامین نمایند.
بانکها موظفند قبل از مشارکت وضعیت شرکتهای سهامی را که سهام آنها موضوع خرید است و یا طرح ارایه شده برای مشارکت را از لحاظ فنی، مالی و اقتصادی (درحد نیاز بانک) بررسی و ارزیابی نمایند.
مشارکت هر بانک از محل منابع بانک وسپرده های سرمایه گذاری در صورتی مجاز است که نتیجه بررسی و ارزیابی حاکی از پیش بینی عدم زیان دهی مشارکت باشد.
بانک مرکزی می توانند عنداللزوم نسبت مشارکت یک و یا چند بانک، از محل منابع بانک و سپرده های سرمایه گذاری در یک شرکت سهامی جدید و همچنین نسبت سهام خریداری توسط یک و یا چند بانک از محل مذکور، در یک شرکت سهامی موجود را تعیین نماید.
حتما شنیدید که شرکتی پس از چند ماه مجبور به اخراج منشی خود و یا منشی به طور ناگهانی تصمیم به ترک شرکت کرده است.
‼️ فکر می کنید چه اتفاقی میافتد که عمر منشی ها در شرکت اینقدر کوتاه است؟
مدیران باید بپذیرند که نماینده اول و آخر شرکت هایشان، همین منشی ها هستند و جابه جایی مستمر کارکنان هزینه های گزافی به شرکت تحمیل می کند و با ادامه این جابه جایی ها باید شاهد از بین رفتن انضباط کاری و بی اعتمادی نزد مشتریان بود.
وقتی در فکر طرح های کلان هستید از نقش منشی ها و نحوه ارتباط آنها با مشتریان غافل می شوید، بی آنکه بدانید این منشی ها هستند که می توانند نحوه ارتباط بلند مدت با مشتریان را تسهیل کنند.
یکی از وظایف مدیران ایجاد امنیت خاطر و ارتقای سطح معیشتی منشی هاست. اما به یاد داشته باشید که زیاده روی در این زمینه هم می تواند زیان بخش باشد ولی نباید منشی احساس کند از بقیه کارکنان ضعیف تر است...
نکته آخر اینکه از همان ابتدا منشی را توجیه کنید که تلفن شرکت باجه تلفن برای انجام امور شخصی نیست و او را از اهمیت ارتباط با مشتری آگاه سازید؛ گذر زمان کار را سخت تر می کند.
پروفسور سمیعی: محله ما یک رفتگر دارد، صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند و من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود. همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است، گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند. به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، بشدت لذت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است. تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد.
حکیمی شاگردان خود را برای یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود.
بعد از پیادهروی طولانی، همه خسته و تشنه در کنار چشمهای نشستند و تصمیم گرفتند استراحت کنند.
حکیم به هر یک از آنها لیوانی داد و از آنها خواست قبل از نوشیدن آب یک مشت نمک درون لیوان بریزند.
شاگردان هم این کار را کردند. ولی هیچیک نتوانستند آب را بنوشند، چون خیلی شور شده بود.
سپس استاد مشتی نمک را داخل چشمه ریخت و از آنها خواست از آب چشمه بنوشند وهمه از آب گوارای چشمه نوشیدند.
حکیم پرسید: «آیا آب چشمه هم شور بود؟»
همه گفتند: «نه، آب بسیار خوشطعمی بود.»
حکیم گفت: «رنجهایی که در این دنیا برای شما در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه کمتر و نه بیشتر. این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنجها را در خود حل کنید. پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنجها فایق آیید.»
دریا باش که اگر یک سنگ به سویت پرتاب کردند سنگ غرق شود نه آن که تو متلاطم شوی.!!
روانشناسان می گویند:
هر روز سه اتفاق خوشایندی که برایتان افتاده است را بنویسید.
سه اتفاق حتی کوچک.
این کار را برای 21 روز ادامه دهید. "سه اتفاق هر روز باید مختص آن روز باشند."
این کار مغز را عادت می دهد که بر روی مسائل مثبت تمرکز کند و بر طبق تحقیقات انجام شده، چنین عادتی (حتی بیشتر از حس موفقیت) باعث خوشحالی شما می شود...
همه ی ما به خاطر هدفی در این دنیا آفریده شده ایم و ما بخشی از یک تصویر بزرگ هستیم.اما انسان های کمی هستند که به هدف زندگی خویش پی برده باشند.بیشتر ما انسان ها به جای آنکه بر روی روزهای زندگی مان حساب کنیم تنها آن ها را می شماریم.
روزی از دکتر آلبرت اینشتین پرسیدند((ما چرا در این دنیا هستیم؟))وی پاسخ داد:((اگر دنیا بر اثر یک تصادف به وجود آمده باشد،پس ما نیز به تصادف این جا قرار گرفته ایم.اما اگر این جهان برای هدفی ایجاد شده باشد پس ما هم در زندگی هدفی داریم))و اضافه کرد:((من هرقدر که بیشتر به مطالعه ی فیزیک می پردازم بیشتر به متافیزیک علاقه مند می شوم))
من ترجیح می دهم در هدفی که درنهایت در آن پیروز خواهم شد،ابتدا شکست بخورم و درهدفی که در آخر در آن شکست می خورم،موفق شوم(ودرو ویلسون)
عقاب قبل از شروع طوفان وقتی متوجه نزدیک شدنش می شود به نقطه ای بلند پرواز می کند و در مرتفع ترین نقطه منتظر رسیدن باد می ماند وقتی طوفان از راه رسید بال هایش را باز می کند این حرکت موجب می شود که روی باد قرار گرفته و با کمک باد بالای طوفان رود
نتیجه
عقاب نه تنها از طوفان نمی ترسد و از ان فرار نمی کند بلکه با استراتژی مناسب نه تنها خود را از آسیب های طوفان حفظ می کند بلکه با استفاده از انرژی نهفته در طوفان اوج هم می گیرد
در برخورد با مشکلات و طوفانهای زندگی انسان ها ازچه استراتژی هایی استفاده می کنند؟
استراتژی های زیر معمولا استراتژی هایی هستند که افراد کمابیش استفاده می کنند
استراتژی فرار
کسانی که استراتژی فرار را انتخاب می کنند باید همیشه فرار کنند یعنی آنها به هیچ عنوان آمادگی روحی ، روانی و عملی مواجه با شرایط سخت و تلاطم های زندگی را ندارند آنها باید همیشه فرار کنند زیرا مشکلات و چالش ها همواره وجود دارند و چون می خواهند با آنها مواجه نشوند باید مرتب فرار کنند.
این گروه همچنان در آرزوی روزی هستند که مشکلات و طوفانها تمام شود تا بتوانند توقف کنند و با آرامش زندگی کنند امّا این اتفاق شاید نیافتد و شاید هم خیلی دیر شده باشد.
استراتژی بی تفاوتی
کسانی که از این استراتژی استفاده می کنند خود را به مشکلات می سپارند بدون اینکه آمادگی لازم را کسب کرده باشند
مشکلات و تلاطم ها آنها را با خود می برند امّا کجا ؟ به سرزمین ناامیدی ها ، چه کنم چه کنم ها و درماندگی و.....
استراتژی تدبیر
کسانی که استراتژی تدبیر را به کار می گیرند معتقدند تغییر و تلاطم زندگی جزء ماهیت جدانشدنی زندگی است نه می شود از آن فرار کرد و نه می شود خود را به آن سپرد
فقط می توان برای آن تدبیر نیکو کرد
توصیه آخر:مشکلات ماهیت های متفاوت دارند و به همین دلیل کلید هر مشکل هم اختصاصی است هنر ما این است که ماهیت مشکل را تشخیص دهیم و کلید متناسب با آنرا بسازیم.
هر مشکل و چالشی در زندگی راهکاری دارد هر چند سخت ، برای تدبیر نیکو در مواجه با هر چالش و تلاطم اساسی در زندگی باید مانند عقاب هم باید به توانمندی های خود متمرکز باشید و هم فرصت موجود در درون بحران یا مشکل را تشخیص دهید تا با استفاده از فرصت نهفته در درون هر طوفان زندگی با استفاده از مهارت ها و توانمندی های خدادادی و اکتسابی بهترین بهره برداری را به عمل آورید.
موفقيت يعني : از مخروبه هاي شکست ، کاخ پيروزي ساختن .....
موفقيت يعني : خنديدن به آنچه ديگران مشکلش ميپندارند ......
موفقيت يعني : از تجارب انسان هاي موفق درس گرفتن ......
موفقيت يعني : خسته نشدن از مبارزه با دشواري ها ......
موفقيت يعني : هميشه جانب حق را نگاه داشتن .........
موفقيت يعني : اشتباه را پذيرفتن و تکرار نکردن آن .......
موفقيت يعني : با شرايط مختلف خود را وفق دادن ......
موفقيت يعني : حفظ خونسردي در شرايط دشوار ......
موفقيت يعني : از ناممکن ها ، ممکن ساختن ........
موفقيت يعني : نا کامي ها را جدي نگرفتن ........
موفقيت يعني : تکيه گاه بودن براي ديگران ......
موفقيت يعني : توانايي دوست داشتن ......
موفقيت يعني : عاشق زندگي بودن ......
موفقيت يعني : با آرامش زيستن ......
موفقيت يعني : قدردان بودن ......
موفقيت يعني : صبور بودن ......