| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
افزایش کاریزما با ۱۰ نکتهای که جذابیت شما را چند برابر میکند
با کمی کاریزما میتوانید مدیر، سیاستمدار، پدر یا مادر و یا مربی کارآمدی باشید. کاریزما یکی از عوامل موفقیت (در واقع یکی از عوامل ناشناختهی موفقیت) در رهبری است. در گذشتههای دور هم، رهبران و شخصیتهای کاریزماتیک وجود داشتند. این رهبران وقتی ظاهر میشدند که جامعه برای مواجهه با جنگ یا حادثهای دیگر به اتحاد سریع مردم نیاز داشت. آنها توانایی متحدکردن افراد زیادی را دارند. آنها میتوانند مردم را تشویق کنند تا برای موفقیت گروه از خودگذشتگی کنند. این افراد قدرت کاریزماتیک دارند. مثلا وینستون چرچیل، مارتین لوتر کینگ و نلسون ماندلا.
در ظاهر، اینها هیچ ربطی به دنیای تجارت یا آموزش ندارند، ولی در این حوزهها هم کمی کاریزما میتواند تأثیر زیادی داشته باشد. حالا شما کاریزما دارید؟ اگر ندارید، نگران نباشید. چون با تمرین آن را بهدست میآورید. محققان روشهای زیادی را برای بهبود کاریزما (CLTها) ابداع کردهاند. اگر میخواهید کاریزمای شخصی خود را بهبود ببخشید، به موارد زیر توجه کنید:
۱. از استعاره استفاده کنید
مثلا «ما رقبای خود را بهزانو درآوردهایم»، «باید مسیر خود را تغییر دهیم».
عملکرد: استعاره نشان میدهد چقدر باهوش هستید.
۲. از داستان و مَثَل استفاده کنید
عملکرد: داستانهای شخصی بهتر در یاد مخاطب میمانند.
۳. جنبهی اخلاقی را نشان دهید
مثلا بگویید: «این کار درست است».
عملکرد: نشان میدهید رهبر درستکاری هستید و صداقت دارید.
۴. روی احساسات جمعی تأکید کنید
«قویتر خواهیم شد.»
عملکرد: با این کار به مخاطب نشان میدهید نگران رفاه آنها هستید، نه نگران خودتان.
۵. انتظارات زیادی برای خود و پیروان خود داشته باشید
عملکرد: نشان میدهد باید قوی باشید تا بتوانید از پس بحرانها بربیایید.
۶. اعتمادبهنفس خود را به دیگران نشان دهید
عملکرد: اعتمادبهنفس شما نشان میدهد چرا افراد باید از شما پیروی کنند نه از دیگران!
۷. از استفهام انکاری استفاده کنید
«چرا باید به حرف من گوش دهید؟»
کاربرد: دیدگاه خود را به دیگران منتقل میکنید.
۸. حواستان به تأثیر زبان بدن باشد
مثلا بلندکردن دستان، بالابردن انگشت شصت یا جلودادن سینه
کاربرد: این حرکات (زبان بدن) باعث میشوند بزرگتر، بهتر و مهمتر به نظر برسید.
۹. به حالتهای صورتتان توجه کنید
مثلا لبخند زدن، تکاندادن سر یا آرام بهنظر رسیدن.
کاربرد: مخاطبان ناخودآگاه این حالتهای صورت را تقلید میکنند. این باعث میشود حس بهتری داشته باشند.
۱۰. تُن صدای خود را بالا و پایین ببرید
کاربرد: باعث میشود مخاطبان به همهی سخنرانی شما گوش دهند. قبل از شروع سخنرانی، شاید بهتر باشد اول مهارتهای کاریزماتیک را جلوی آینه یا عزیزانتان تمرین کنید.
از کجا میفهمید کاریزمای خود را بهبود بخشیدهاید؟ اگر بتوانید کودکان خود را بدون شکایت به رختخواب بفرستید و کاری کنید سبزیجات بخورند، حتما موفق هستید!
ده فرد سمی که باید به هر قیمتی از آنها دوری کنید!
آدمهای سمّی چه نشانههای دارند؟ از کجا بدانید که با یک فرد سمّی معاشرت میکنید؟ و اگر اینطور است، بایدها و نبایدها در این خصوص کدامند؟ سروکار داشتن با افراد سمّی اجتنابناپذیر است.
آدمهای سمّی همه جا حضور دارند. آنها نه تنها زندگیتان را نابود میکنند و جلوی پیشرفت شما را میگیرند، بلکه میتوانند شما را تا سطح خودشان پایین بیاورند و شما را نیز به یک فرد سمّی تبدیل کنند.
1- شایعهپردازها
شایعهپردازها از بدبختی دیگران لذت میبرند. شاید در ابتدا سرک کشیدن به لغزشهای شخصی و حرفهای دیگران مایهی سرگرمی باشد، اما با گذشت زمان خستهکننده میشود و به شما احساس شرم میدهد و دیگران را نیز میرنجاند.
2- دمدمیمزاجها
برخی افراد هیچ کنترلی روی احساساتشان ندارند. آنها شما را به باد فحش خواهند گرفت، احساساتشان را به شما فرافکنی خواهند کرد و در تمام مدت تصور میکنند شما باعث بیقراری آنها شدهاید.
3- قربانیها
شناسایی قربانیها دشوار است، چون شما نخست با مشکلات آنها همدردی میکنید، اما با گذشت زمان، متوجه میشوید «زمان احتیاج» آنها، همهی وقت شماست. قربانیها در عمل هرگونه مسؤلیتی را کنار میزنند و هر سرعتگیر پیش رویشان را یک کوه غیرقابل صعود جلوه میدهند.
4- خودبینها
خودبینها با حفظ فاصلهی شدید از دیگران، شما را از پای درمیآورند. هر زمان که کاملا احساس تنهایی میکنید میتوانید حدس بزنید که دور و بر خودبینها میپلکید. داشتن رابطهی واقعی میان آنها و دیگران هیچ فایدهای ندارد. شما صرفا ابزاری هستید که به خودبینی آنها پر و بال بدهید.
5-حسودها
برای حسودها، همیشه مرغ همسایه غاز است. حتی وقتی اتفاق خوبی برای حسودها میافتد، هیچ لذتی از آن نمیبرند. دلیلش این است که آنها بخت و اقبال خود را با بخت و اقبال تمام دنیا مقایسه میکنند. آنها به شما یاد میدهند موفقیتهای خودتان را بیاهمیت بدانید.
6- فریبکارها
آنها با شما مثل یک دوست رفتار میکنند. میدانند شما چه چیزهایی را دوست دارید، چه چیزهایی خوشحالتان میکند و اینکه از نظر شما چه چیزی مضحک است. فریبکارها همیشه از شما چیزی میخواهند و اگر به رابطهتان با آنها رجوع کنید، تماما از شما گرفتهاند و چیزی به شما نیفزودهاند.
7-دیوانهسازها (دمنتورها)
آنها همیشه نیمهی خالی لیوان را میبینند و میتوانند ترس و نگرانی را حتی به بیخطرترین موقعیتها تزریق کنند. در تحقیقی از سوی دانشگاه نوتردام مشخص شد دانشجویانی که هماتاقیهای منفینگر داشتند احتمال منفینگر شدن و حتی افسرده شدن خودشان بسیار بیشتر بود.
8- غیرعادیها
افراد سمّیِ خاصی هستند که نیتهای بد دارند و از درد و بدبختی دیگران لذت وافر میبرند. هدفشان در زندگی این است که یا به شما آزار برسانند، یا کاری کنند احساس بدی پیدا کنید و یا چیزی از شما بگیرند، در غیر این صورت علاقهای به شما ندارند.
9- عیبجوها
عیبجوها همیشه آمادهاند به شما بگویند دقیقا چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. آنها کاری میکنند که نسبت به بهترین چیز مورد علاقهتان، بدترین احساس را پیدا کنید. عیبجوها تمایل شما به پرشور بودن و ابراز آن را خفه میکنند.
10- مغرورها
مغرورها زمان شما را هدر میدهند، چون به هر کاری که شما انجام میدهید به چشم یک چالش شخصی نگاه میکنند. افراد مغرور معمولا عملکردی ضعیف دارند، بیشتر ناسازگار هستند و بیش از افراد معمولی، دشواریهای شناختی دارند.
دکتر احسان محمدی/ کارشناس علوم ارتباطات
توقعات ممنوعه!
اگر میخواهید شاد باشید و از زندگیتان لذت ببرید این توقعات را از دیگران نداشته باشید:
1- توقع نداشته باشید دیگران به خاطر شما دست از کارهایشان بردارند.
شما تنها کسی نیستید که ممکن است گرفتار روزهای بد شود. معمولا در سختیها دوستان و اعضای خانواده کسانی هستند که میتوانید روی آنها حساب کنید، اما یادتان باشد از آنها سوءاستفاده نکنید. یاد بگیرید مراقب خود باشید. مستقل بودن بسیار مفید است. اگرچه مجبور نیستید تمام بار مشکلات زندگی را به تنهایی به دوش بکشید و هرگز از کسی کمک نخواهید ولی نباید آنها را در شرایطی قرار دهید که مجبور شوند کارهای مهم زندگیشان را به کناری گذاشته و فقط به مشکلات شما بپردازند.
در انتظارات خود تعادل ایجاد کنید و بدانید که تا چه حد از دیگران میتوان توقع داشت و در عین حال تقاضایتان را چه زمانی مطرح کنید. البته انجام دادن این کار بسیار سخت است، اما برای داشتن زندگی سالم و شادتر باید مراقب رفتارهایمان با دیگران باشیم.
2- انتظار نداشته باشید که دیگران همیشه با شما موافق باشند.
برخی از مردم دائم اعتراض دارند که چرا اطرافیانشان افکاری مشابه آنها ندارند و میخواهند همه را با خود موافق کنند. اما مسلما چنین اتفاقی نمیافتد، زیرا هرکس بنا به نوع زندگی و آموختههایش عقایدی دارد و هرگز نمیتوان اندیشههای دیگران را با خود یکی کرد. بنابراین دست از این کار بردارید تا کمتر دچار سرخوردگی و خشم غیرمنطقی شوید.
یاد بگیرید در قبال دیگران رفتارهای خودخواهانه از خود بروز ندهید. انسان حق دارد شاد زندگی کند و از لحظهلحظه آن لذت ببرد. پس با برخوردهای غیرمعقول زندگی را به کام خود تلخ نکنیم.
3- همانقدر که به خود احترام میگذارید از دیگران توقع احترام داشته باشید.
قدرت واقعی در روح و روان است نه در ماهیچهها و این قدرت با داشتن ایمان و اعتماد به وجود خود تامین میشود. پس از این لحظه به بعد تصمیم بگیرید هرگز از کسی مهر و محبت، احترام و توجه گدایی نکنید.
در واقع تنها کسی که میتواند به شما کمک کند فقط خودتان هستید. اگرچه مهم است که نسبت به دیگران خوب و مهربان باشید، اما باید خودتان را هم دوست داشته باشید. با نداشتن چنین انتظاری از دیگران آزاد و رها و شاد زندگی خواهید کرد.
مردم بندرت مطابق میل ما رفتار میکنند و باید آنها را همانطور که هستند بپذیریم و در عین حال از خواستهای بیجا و غیرمعقول خود بپرهیزیم، زیرا مشکلات دقیقا از لحظهای که توقعات مان برآورده نشود، شروع میشود.
اثر تشویق
در سال ۱۹۹۸ دانشگاه استنفورد مقالهای منتشر کرد که در آن Mueller و Dweck به بررسی «مکانیزم اثر تشویق» بر کارآیی دانشآموزان پرداخته بودند. نتایج این تحقیق، نگرش به شیوهی «انگیزش» را نه تنها در حوزهی دانشآموزان و درس و مدرسه، بلکه حتی در حوزهی آموزش و یادگیری سازمانی نیز تغییر داد.
در این تحقیق کودکان و دانشآموزان به سه گروه مختلف تقسیم میشدند و در هر گروه، زمانی که دانشآموزان در حل یک مسئله موفق میشدند به شیوهی متفاوتی تشویق میشدند.
1- شیوهی اول، این بود که به آنها میگفتند: «آفرین. تو خیلی تیزهوش هستی».
2- در روش دوم زمانی که مسئله حل میشد میگفتند: «آفرین. مسئله را خوب حل کردی» و زمانی که مسئله نادرست حل میشد میگفتند: «نه! مسئله را اشتباه حل کردی».
3- در سومین روش، به عنوان تشویق گفته میشد: «آفرین. تو تلاش خودت را کردی».
این آزمایش بارها و در شرایط مختلف تکرار شد و نتیجه بسیار جالب بود.
کسانی که به عنوان تشویق از «استعداد و تیزهوشی» آنها تعریف میشد، به تدریج توانمندی «حل مسئله» آنها کاهش یافت. همینطور در صورتی که در حل یک مسئله با شکست مواجه میشدند، توانایی آنها در حل مسائل بعدی نیز تحت الشعاع قرار میگرفت.
اما بهترین نتیجه زمانی حاصل شد که همواره در تشویق، از «میزان تلاش» دانش آموز صحبت میشد.
مولر دربارهی دلیل تاثیر منفی تعریف از «هوش» بر روی کارایی وعملکرد انسانها مینویسد: «ما هرگز همیشه برنده نیستیم. همیشه مشکلاتی وجود دارند که حل نمیشوند و نبردهایی هستند که در آنها شکست میخوریم. آنکس که احساس کند موفقیتاش ناشی از هوش بالاست، پس از هر بار شکست، اعتماد به نفس و باور خود را کمی از دست خواهد داد. اما آنکس که احساس میکند موفقیتاش ناشی از تلاش است، هر موفقیت به او انرژی بیشتر میدهد و هر شکست به او یادآوری میکند که باید تلاش خود را افزایش دهد».
آدم حسابی باشیم!
هنگامی که بخواهیم از کسی تعریف کنیم و او را متمایز از دیگران بشماریم می گوییم: "فلانی آدم حسابی است". عبارت آدم حسابی در کارکردهای مختلف یک جامعه می تواند ویژگیهایی را در بر گیرد. در نشست و برخاستهایی که در طی این چند سال داشته ام این عبارت را زیاد شنیده ام و اگر مجالی بوده از گوینده اش پرسیده ام که بر چه اساسی این قضاوت را در خصوص فرد مورد نظرش داشته است. پاسخهایی که دریافت کرده ام بسیار متنوع و متفاوت و بیشتر به یک یا چند ویژگی محدود بوده است و از کنار هم گذاشتن این ویژگیها و ساده سازی و پالایش آنها به موارد زیر رسیده ام. البته چون معاشرتهای من بیشتر در مجامع اقتصادی بوده است که در آن از مدیران دولتی گرفته تا نمایندگان مجلس و سایر دستگاهها و البته، به میزان بیشتری، مدیران بخش خصوصی رفت و آمد داشته اند شاید روایی این ویژگیها بیشتر درباره ی این گروهها باشد.
اما آدم حسابی کیست؟
١-آدم حسابی حرف حسابی می زند. اهل مغلطه نیست، اهل حرافی و هرزگویی نیست، اهل سخنان درهم ریخته و بی هدف هم نیست. برای همین شنوندگانش او را آسان می فهمند. سخنانش برخاسته از دانش است نه شهوت کلام یا خودنمایی.
٢-آدم حسابی اهل تخریب دیگران و تهمت زدن به کسی نیست. او برای حذف رقیب توطئه چینی یا زیرآب زنی نمی کند.
٣-آدم حسابی قانونگراست. اهل دور زدن قانون نیست. رشوه نمی دهد و رشوه قبول نمی کند. اهل پارتی بازی و رابطه سالاری نیست.
٤-آدم حسابی از اقرار به اشتباهاتش ابا ندارد و هرگاه متوجه اشتباه شد در صدد جبران آن یا برگشت از راه رفته بر می آید.
٥-آدم حسابی به اقتضای جلسه و محفلی که در آن نشسته است سخن نمی گوید. سخن او همواره برخاسته از باورهایش است.
٦-آدم حسابی با برخی افراد و افکار نمی تواند کار کند و قبولشان ندارد. او خود را مجبور به این کار نمی کند.
٧-آدم حسابی در مسائل کوچک صرف وقت نمی کند و درباره ی مسائل مهم بی تفاوت نیست.
٨-آدم حسابی با بالادستیهایش تعارف ندارد. اگر اشتباهی از ایشان ببیند می گوید و اگر اقناع نشود از همکاری و همراهی با ایشان کناره می گیرد.
٩-آدم حسابی در هر پست و مقامی که مشغول باشد، تمام تلاشش در راستای انجام مأموریتهای محوله به بهترین شکل است. او برای خوشامد رئیسانش یا به طمع پست و مقامی بهتر، تصمیم نمی گیرد و کار نمی کند.
١٠-آدم حسابی اهل باج دادن و معامله کردن در وظایف و اختیاراتش نیست. او از دید همکارانش آدم سختی به نظر می رسد.
١١-آدم حسابی به کسانی که از او تعریف و تمجید می کنند با احتیاط نگاه می کند و به کسانی که او را نقد می کنند خوب گوش می کند و در صدد تلافی برنمی آید.
١٢-آدم حسابی در مقابل کاری که برای دیگران می کند انتظاری از ایشان ندارد و در زمانی که کارش به آنها بیافتد به ایشان یاداوری نمی کند که چه کارهایی برایشان کرده است.
١٣-آدم حسابی در قید و بند دریافت تبریک و تسلیت از دیگران یا برگزاری مراسم بزرگداشت و تکریمش نیست. او کیش شخصیت ندارد.
١٤-آدم حسابی وامدار فرد یا گروهی نمی شود. او تلاش می کند کاستی هایش را با عزت نفس پر کند اما آزادگیش را در گرو نیازهایش نگذارد.
١٥-آدم حسابی بر اساس باورهای راستینش در گروه، حزب یا سازمانی وارد می شود. او اهل یافتن همفکرانش است نه همفکر شدن برای رسیدن به امیالش.
١٦-آدم حسابی دارای یک سلسله ارزشهای اخلاقی است که آنها را با اندیشه و پژوهش خود یافته است نه توصیه و تلقین دیگران.
١٧-آدم حسابی اهل مدرک گرایی نیست. او نداشتن عنوان دکتر و مهندس را کسر شأن نمی داند و به دنبال خرید مدرک یا عنوان تقلبی نیست. او یادگیری را یادگرفته است.
١٨-آدم حسابی نه اهل توهین است و نه اهل لودگی. او با گفتارش دیگران را خودخواسته به احترام وامی دارد. او آدم خشکی نیست. انضباط و چارچوب اخلاقی و شخصیتی مشخصی دارد اما دیگران از معاشرت با او زده نمی شوند.
١٩-آدم حسابی به کاری که می کند اعتقاد دارد و کاری نمی کند که به آن باور نداشته باشد. برای همین آمادگی بیشتری را برای جدا شدن از گروه، حزب، سازمان یا شغلی که مغایر با باورهایش باشد دارد.
٢٠-آدم حسابی با واژه ی "مصلحت" رفتار و گفتارش را توجیه نمی کند. مصلحت برایش مانند سوزنی است که او به ندرت به جان خود فرو می کند.
اضافه آنکه:
"آدم حسابی" نه خود و نه مردمان سرزمین خود را "نادان" خطاب نمیکند، آدم حسابی با مردمانش با "کرامت" صحبت میکند،... آدم حسابی می کوشد تا مردمانش آگاه و با شعور شوند... آدم حسابی تعقل دارد.
نوشته: دکتر پدرام سلطانى