| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
مفهوم و اهمیت کارآفرینی
مقدمه :
عصر جدید، عرصه رقابت بر سر منابع و سرمایه هاست، كشورهای بزرگ صنعتی كه فاتحان این عرصه اند بهره وری از منابع و سرمایه ها را در سرلوحه كار خود قرار داده اند و در پرتو وجود افراد تحصیلكرده و متخصص، چرخ های رشد و توسعه را به حركت در آورده اند و به ابداعات و نوآوری هایی دست یافته اند .دسترسی به این نوآوری ها كه اقتصاد كشورهای توسعه یافته را از نو زنده كرده است منوط به كارآفرینی است. (شان،2003) كارآفرینی را به این دلیل كه جامعه را به سمت تغییرات تكنیكی و مبتكرانه سوق داده و باعث رشد اقتصادی میشود و همچنین چون كارآفرینی دانش جدید را به خدمات و محصولات جدید تبدیل می كند حایز اهمیت است. سالازار(1383) نیز بر این اعتقاد است كه كارآفرینی علاوه بر ایجاد اشتغال، موجب بالا رفتن كیفیت زندگی، توزیع مناسب درآمد، كاهش اضطراب های اجتماعی و بهره وری از منابع ملی میشود. كارآفرینی پدیده فنی- اقتصادی جدیدی است كه در دو دهه اخیر جهان اقتصاد و صنعت را با پیامدهای شگفت خود متحول ساخته است. در حال حاضر كه اقتصاد كشور ما گرفتار نارسایی ها، كمبودها، و سوء مدیریت هایی است كه منجر به وضعیت ناهنجار بیكاری، كمبود تولید ناخالص داخلی، كاهش قدرت سرمایه گذاری دولت، ضعف در صادرات غیر نفتی و بیماریهایی از این قبیل شده است، نیم نگاهی به وضعیت جهانی اقتصاد ما را به سوی این باور می كشاند كه رشد كارآفرینی و فرهنگ كارآفرینانه به شرطی كه هنرمندانه، با فرهنگ، امكانات، تواناییها و سلیقه ایرانی آمیخته شود تنها راه بهبود بیماری امروز اقتصاد كشور و پیشگیری از وخامت حال فرداست (دهقانپور، 1381). با توجه به دلایلی كه در زمینه اهمیت كارآفرینی وجود دارد ضروری است برنامه ریزان و كارگزاران دولتی با حمایت همه جانبه از فرایند كارآفرینی و برنامه ریزی جامع، زمینه رشد و ترویج فرهنگ كارآفرینی را فراهم كنند. امروزه شواهد موجود نشان می دهد که کارآفرینی می تواند در نتیجه برنامه های آموزشی، پرورش یابد (سالازار، 1383). نظریهپردازان علم مدیریت كه بعد فنی كارآفرینی را بررسی می كنند بر این اعتقاد هستند كه كارآفرینان می توانند در كلاس درس آموزش ببینند و بالنده شوند(عابدی، 1381). بنابراین كارآفرینی امروزه به یكی از مهم ترین و گسترده ترین فعالیتهای دانشگاهها تبدیل شده است (احمدپور،1378). دانشگاهها ملزمند برای ترقی و ترویج آموزش كارآفرینی بیندیشند، چون نسل جوان نیاز داردكه بداند چطور در برابر محیطهای ناامن و پیچیده و قوانین و مقررات متغیر در بازار كار بطور انعطاف پذیر عمل كند. ساختار نظام آموزشی باید طوری تنظیم گرددکه فارغ التحصیلان بتوانند در آینده بصورت کارآفرین در جامعه فعالیت کنند (اوسامان، 1998).
از طرفی ساختار اقتصادی دنیای امروز با گذشته به طور اساسی تفاوت دارد. شاخصهای سخت افزاری و داراییهای مشهود كه دیروز در بنگاه اقتصادی نقشی تعیین كننده داشت جای خود را به نوآوری، ابداع، خلق محصولات جدید و داراییهای نرم افزاری داده است. اگر دیروز ثروتمندترین افراد دنیا آنهایی بودند كه منابع مالی بیشتری در اختیار داشتند، امروزه ثروتمندترین مردم دنیا، افراد صاحب دانش و كارآفرین هستند. از این رو توسعه اقتصادی در دنیای امروز برپایه نوآوری، خلاقیت، استفاده از دانش و کارآفرینی استوار است. اهمیت کارآفرینی و نقش کلیدی آن در پیشرفت جوامع، موجب شده است که بسیاری از دانشگاههای کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه، بهره گیری از کارآفرینی را مورد توجه قرار دهند و در این مسیر با تدوین استراتژی ها، سیاست ها و برنامه های علمی، در جهت بسط و تقویت روحیه و رفتار کارآفرینی در دانشجویان بکوشند. پرورش ویژگیهایی نظیر خلاقیت، خوش بینی به آینده، خطرپذیری، آینده نگری، مهارتهای رهبری، استقلال طلبی و کسب مهارتهای مختلف، می تواند فرصتهای کارآفرینی پیش روی دانشجویان را افزایش دهد (فیض و صفائی، 1386).
نگاهی آماری به وضعیت آموزش عالی کشور:
آخرین آمار انتشار یافته توسط مرکز پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی کشور نشان میدهد که پذیرفته شدگان در سال تحصیلی 85-84 بالغ بر 340 هزار نفر می باشند که از این تعداد قریب به 228 هزار نفر در مراکز وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری[1]، 24 هزار نفر در مراکز آموزش عالی مستقل[2] و 88 هزار و 700 نفر در مراکز آموزش عالی وابسته به ارگان های دولتی پذیرفته شده اند. همچنین تعداد دانش آموختگان در سال تحصیلی قبل آن (84-83) قریب به 179 هزار نفر بوده اند. از سوی دیگر، همین آمار تعداد کل دانشجویان کشور در سال تحصیلی 85-84 را بیش از یک میلیون و یکصد و نود و یک هزار (1191000) نفر بیان نموده است. نکته قابل توجه آن است که علی رغم تلاش و هزینه های هنگفت صرف شده برای ارتقای شاخص های آموزش عالی در کشور، متاسفانه، نرخ بیکاری در بین دانش آموختگان دانشگاهی بسیار بالا است. بر اساس آمار انتشار یافته در مراجع مختلف این نرخ بین 16 تا 19 درصد برآورد شده است. که در مقابل نرخ بیکاری کل جامعه، رقم نسبتا بالاتری را شامل میشود که نشان دهنده فراهم نبودن بستر اشتغال متخصصان در کشور میباشد
عمدهترین دلایل بیكاری و عدم اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی :
مرکز کارآفرینی دانشگاه تهران در آذر ماه 1384 عمدهترین دلایل بیكاری و عدم اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی را به شرح ذیل بیان میکند :
1. عدم تناسب بین رشد فارغ التحصیلان دانشگاهی با رشد ایجاد فرصتهای شغلی.
2. پایین بودن رشد فرصتهای شغلی مناسب و برخوردار از قابلیتهای لازم برای بكارگیری دانش آموختگان دانشگاهی.
3. عدم تناسب بین آموختههای علمی دانش آموختگان در دانشگاهها و مهارتهای ادراكی و تجربی مورد نیاز فعالیتهای اقتصادی.
4. عدم برخورداری نظام آموزش عالی از یك سیستم فراگیر توسعه فرهنگ كارآفرینی در میان دانش آموختگان دانشگاهی. (حداقل تا سال 80)
5. عدم آشنایی مقامات و مسئولین ارشد مراكز دانشگاهی با اهمیت توسعه روحیه و گسترش صفات كارآفرینی در میان دانش اموختگان دانشگاهی.
6. پایین بودن سطح مهارتهای علمی دانش آموختگان دانشگاهی.
میانگین نرخ بیكاری در میان فارغ التحصیلان دانشگاهی در حال حاضر 20 درصد میباشد.
7. فقدان مراكز مهم پرورش كارآفرینان از میان دانش آموختگان دانشگاهی تا قبل از سال 80 در كشور.
8. عدم حمایت كافی از مراكز كارآفرینی دانشگاهی در كشور لازم به توضیح میباشد كه:
الف) در برزیل از هر 20 نفر شروع كننده كسب وكار كارآفرینی، یك نفر فارغ التحصیل دانشگاهی میباشد كه در مراكز كارآفرینی دانشگاههای این كشور دورههای ویژه و مشاوره های لازم را برای شروع كسب و كار دریافت كرده است.
ب) در هندوستان در تمام دانشگاههای دولتی این كشور بالغ بر 2950 مركز توسعه كار آفرینی و مراكز رشد فعالیتهای كارآفرینی وجود دارد.
ج) در آمریكا از هر 10 شروع كننده فعالیتهای اقتصادی با استفاده از فنآوری پیشرفته، 1 نفر دانش آموخته دانشگاهی دارد كه در مراكز كارآفرینی دانشگاه آموزشها و مهارتهای لازم را فراگرفته است.
د) در مالزی وزارت كارآفرینی و جوانان مسئولیت ارشد هدایت و تامین تجهیزات نرمافزاری و سخت افزاری مراكز توسعه كارآفرینی در مراكز علمی را بعهده دارد.
9. عدم حمایت سیاستها و قوانین خاص حمایت از دانش آموختگان دانشگاهی در مسایل مالی، سرمایهگذاری، فنی،تكنولوژیكی و امور مشاورهای كه قصد راهاندازی فعالیتهای اقتصادی را دارند.
تب کارآفرینی :
خوشبختانه چند سالی است که تب کارآفرینی همچون تب واقعی که علامت دفاع و واکنش طبیعی نسبت به ورود یک میکروب خارجی است به عنوان علامت دفاع و درمان بیکاری و اشتغالزایی در چهره دولتمردان و دلسوزان نظام جمهوری اسلامی به خوبی و وضوح مشهود است . اگرچه فرصت طلبان و رانت خواران اقتصادی نیز خود را با تب مصنوعی به این چهره نمایان ساخته اند و سیلی های زیادی به تب داران واقعی نظام و کارآفرینان اقتصادی و اجتماعی جامعه زده اند، اما در مجموع طرح موضوع کارآفرینی در دولت و مجلس امری مبارک و خیر است . در چنین شرایطی چنانچه صاحبنظران کارآفرینی کشور احساس مسئولیت نکنند و با یک همت گروهی، جایگاه، رسالت و مفهوم حقیقی کارآفرینی را تبیین و معرفی ننمایند و از آن حفاظت و صیانت نکنند ممکن است همچون بسیاری از امور ضروری و مفید دیگر به انحراف، باد فراموشی و نهایتا به نابودی کشیده شود. کارآفرینی اگرچه یک شغل نیست و ترویج فرهنگ آن در جامعه، ابتدا موجب افزایش بیکاری میشود، اما موتور توسعه است و بیکاری های پنهان را نه تنها آشکار و درمان میکند،بلکه باعث پیشگیری از آن نیز میشود .در اینجا این سوال مطرح می گردد که اگر کارآفرینی یک شغل نیست و نتیجه کار او نیز ممکن است بیکاری را افزایش دهد، پس کارآفرینی چیست و کارآفرین کیست ؟ چرا آنها را موتور توسعه اقتصادی نامیده اند ؟ آیا کارآفرینی انواع مختلفی دارد؟ آیا ویژگی های روان شناختی و جمعیت شناختی کارآفرینان اقتصادی، سیاسی،اجتماعی با هم تفاوت دارند؟ و . . . در ادامه به این سئوالات پاسخ داده خواهد شد.
کارآفرینی چیست ؟
واژه کارآفرینی در زبان فارسی واژهای نو است که معنای لغوی آن، شنونده یا خواننده ناآشنا به مفهوم اصلی آن (که ترجمه واژه انگلیسی Entrepreneurship است) را به اشتباه میاندازد. این واژه اغلب در اذهان، مفهوم اشتغالزایی و ارتباط مستقیم و ذاتی با کار (آن هم از نوع فیزیکی آن) را تداعی میکند، متاسفانه عده ای در کشور، کارآفرینی را به عنوان یک شغل معرفی می کنند و آنها را در کنار کارگر، مدیر، مهندس، پزشک، خلبان، وکیل، جوشکار و.... قرار می دهند و عده ای دیگر آن را شغل آفرینی می دانند، عده ای دیگر کارآفرین را کسی می دانند که فقط بتواند کارگاه یا کارخانه یا شرکتی را تاسیس،راه اندازی و مدیریت نماید و ریسک آن را متقبل شود. عدهای دیگر فقط صاحبان کسب و کارهای کوچک و نوآور را کارآفرین می دانند و عده ای شالوده کار را در عصر صنعت " استخدام " و در عصر فرا صنعتی " کارآفرینی " معرفی می کنند، عده ای دیگر کارآفرینی را مترادف با شغل آزاد و کارآفرین را به معنی کارفرما و سرمایه دار تلقی می کنند . در حالی که کارآفرینی به معنی حقیقی و علمی خود، تعاریف مختلف و متنوعی دارد. در تعاریف صاحب نظران و دانشمندان تفاوت آشکاری بین کارآفرین، سرمایه گذار، مدیر و ... وجود دارد. او حتی مخترع، عالم و هنرمند نیست ولی توان بهره برداری مناسب از علم و تخصص و هنر دیگران را دارد و این از استعداد های مهم کارآفرینان است : یعنی شناسایی راه حل ها، بدست آوردن آنها و تبدیل آنها به فرآورده های موفق بازرگانی.
می توان گفت نخستین گام برای شناخت و درک هر مفهوم یا پدیده، ارائه تعریف واضح و روشن از آن میباشد . کارآفرینی یکی از مفاهیم مطرح در حوزه علوم انسانی است و از آنجا که مفاهیم علوم انسانی همانند مفاهیم علوم تجربی قطعی و واحد نیست، ارائه یک تعریف مشخص برای واژه های آن که مورد تائید همگان باشد، کاری بسیار دشوار و حتی غیر ممکن است . اغراق نیست اگر بگوییم که به تعداد صاحبنظران این حوزه، برای کارآفرینی تعریف وجود دارد (احمدپور، 1378). وجود تفاوت ها و مغایرتها در تعریف كارآفرینی، از یك سو نشان دهنده گستردگی و اهمیت آن است كه میتواند از زوایای مختلف مورد بررسی قرارگیرد، از سوی دیگر بیانگر پویایی موضوع است كه زمینه ارائه مدل ها و تئوریها و نظرات متفاوت را فراهم آورده است.(شاکر،1996)
روند تکاملی مفهوم کارآفرینی و ارائه تعاریف گوناگون از مفهوم کارآفرینی :
برای درک هر چه بهتر مفهوم کارآفرینی در این بخش به مرور سیر تکاملی مفهوم کارآفرینی و ارائه تعاریف گوناگون از مفهوم کارآفرینی از دید صاحبنظران مختلف میپردازیم :
خاستگاه واژه کارآفرینی کشور فرانسه است. این واژه، از واژه فرانسوی Entreprendre که به معنای متعهد شدن است، گرفته شده است. در اوایل سده شانزدهم میلادی کسانی را که ماموریتهای نظامی را هدایت می کردند، کارآفرین میخواندند . از حدود سال 1700 میلادی به بعد فرانسویان این واژه را برای پیمانکاران دولت که مسئول ساخت جاده، پل، بندر و ... بودند به کار بردند. این واژه در ادبیات فارسی ابتدا به معنای کارفرما و سپس کارآفرین ترجمه شد. البته این ترجمه، جامع، مانع و مفید معنای دقیق واژه نیست. در واقع اگر این واژه " ارزش آفرین " ترجمه می شد، به نظر رساتر بود. گرچه معنای واژه ای " ارزش " در ادبیات اقتصادی غرب با معنای آن در ادبیات دینی ما متفاوت است ( احمدپور،1383 ). در اوایل قرن هجدهم، برنارد دو بلیدور اقتصاددان فرانسوی تعریف فراگیرتری را ارائه نمود که عبارت است از : خریداری نیروی کار و مواد اولیه به بهایی نامعین و به فروش رساندن محصولات به بهایی طبق قرارداد . ریچارد کانتیلون در تعریف کارآفرین می آورد : فردی است که ابزار تولید را به منظور ادغام آنها برای تولید محصولاتی قابل عرضه به بازار ارائه میکند . جان تامپسون میگوید : فرایندی که در آن بتوان با استفاده از خلاقیت، عنصر جدیدی را همراه با ارزش جدید با استفاده از زمان، منابع، ریسک و به کارگیری دیگر عوامل، به وجود آورد، را کارآفرینی گویند. کارآفرینی فقط فردی نیست، سازمانی هم میتواند باشد. (جان تامپسون،2000) به عقیده آرتورکول کارآفرینی عبارت است از فعالیت هدفمند که شامل یک سری تصمیمات منسجم فرد یا گروهی از افراد برای ایجاد، توسعه یا حفظ واحد اقتصادی است. از دیگر سو «روبرت نشتات» فرهنگ کارآفرینی را قبول مخاطره، تعقیب فرصتها، ارضای نیازها از طریق نوآوری و تأسیس یک کسب و کار میداند.جان باتیست سیمی گوید : كارآفرین فردی است كه مسئولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را بر عهده می گیرد و كارآفرینی یعنی ارتقاء بازده منابع از سطحی به سطحی بالاتر . طبق نظر شومپیتر(که از سال 1925 تا سال 1932 استاد اقتصاد دانشگاه بُن بود و از سال 1932 تا سال1950 در دانشگاههاروارد تدریس می کرد) کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است و نقش وی عبارت است از نو آوری یا ایجاد ترکیب های تازه مواد. استدلال ژوزف شومپیتر این بود که نوآوری در نتیجة کارآفرینی به وجود می آید و به فردی نیاز دارد که ویژگیهای غیرعادی داشته باشد، درصدد بنانهادن یک قلمرو خصوصی باشد، برای رفع موانع، انگیزه داشته باشد و از ایجاد مهارت و به کاربستن آن در جهت کارآفرین شدن، لذت برده و خشنود شود. شومپیتر استدلال میکند که کارآفرینان، ساز و کارهای ایجاد و توزیع ثروت در نظام سرمایه داری هستند. او این فرآیند را ”تخریب خلاق“ می نامد، چرا که کارآفرینان ثروت جدید را از طریق تخریب ساختارهای موجود بازار ایجاد می کنند. آنها مدیران مالک شرکت های جدید و مستقلی هستند که نوآوریها را وارد بازارهای موجود می کنند . چنانچه نوآوری های آنها تقاضا را افزایش دهد و ثروت جدید ایجاد کند، بازارهای موجود را از بین می برد. هنگامیکه این گروه جدید از سهامداران، کارگران و عرضه کنندگان افزایش درآمدها را تجربه می کنند و گروه های قدیمی تر شاهد کاهش درآمد خود می شوند، کارآفرینان ثروت را توزیع میکنند و به محض اینکه شرکت های کارآفرین، بزرگ و ثروتمند می شوند، به طعمه ای برای کارآفرینان جدید تبدیل می شوند(احمدپور،1378). استیونسون و همکارانش معتقدند که کارآفرینی عبارت است از فرایندی که فرصت ها بوسیله افراد (یا برای خودشان یا برای سازمانی که در آن کار می کنند)، بدون توجه به منابعی که در اختیار دارند تعقیب می شوند(هارلی،1999). تیمونز1999))کارآفرینی را توانایی خلق و ساخت چیزی ارزشمند از هیچ چیز می داند . این مفهوم یعنی شروع انجام دستیابی و ایجاد یک شرکت یا سازمان ( مقیمی، 1383). «پیتر دراکر» معتقد است کارآفرین کسی است که فعالیت اقتصادی کوچک و جدیدی را با سرمایه شروع می نماید. کارآفرین ارزش ها را تغییر می دهد و ماهیت آن ها را دچار تحول می نماید. همچنین مخاطره پذیر است و به درستی تصمیم می گیری می نماید. برای فعالیت خود به سرمایه نیز دارد ولی هیچگاه سرمایه گذار نیست، کارآفرینی همواره به دنبال تغییر است وبه آن پاسخ می دهد و فرصت ها را شناسایی میکند وکارآفرینی به عقیدهُ دراکر همانا به کار بردن مفاهیم و فنون مدیریتی، استانداردسازی محصول، بکار گیری ابزار ها وفرایند ها و طراحی و بنا نهادن کار بر پایه آموزش و تحلیل کار انجام شده است. او کارآفرینی را یک رفتار می انگارد نه یک صفت خاص در شخصیت افراد.
از نظر اقتصاددانان کارآفرین کسی است که ارزش افزوده ایجاد نماید. یعنی اینکه با زمان و انرژی لازم، سرمایه ها را به گونه ای به کار گیرد که ارزش آنها و یا محصولات بدست آمده، نسبت به حالت اولیه اش افزایش یابد. «رابرت هیسریچ» فرایند کارآفرینی را خلق چیزی نو می داند که توام با صرف و وقت و تلاش بسیار و پذیرش خطرات مالی، روحی و اجتماعی برای به دست آوردن منابع مالی، رضایت شخصی و استقلال است، که نتیجه این فرایند از فعالیت های منظمی حاصل میشود که خلاقیت و نوآوری را به نیاز مندیها و فرصتهای بازار پیوند می دهد. یا به عبارتی فرایند کارآفرینی تنها خلق محصول یا خدمتی جدید نیست بلکه خلق محصول جدیدی است که متناسب با نیاز های بازار وتقاضای موجود باشد و بتوان آن را به جامعه ارائه نمود(سعیدی کیا، مهدی،1382). فرد كارآفرین كسی است كه توانایی تشخیص و ارزیابی فرصت های كسب و كار دارد و میتواند منابع لازم را جمع آوری كرده و از آنها بهره برداری نموده و عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی كند (مردیث،1371). «مک کله لند» تعریف گستردهتری از کار آفرینی بیان میکند و فرایند کارآفرینی را فراتر از شغل و حرفه بلکه یک شیوه زندگی تعبیر می نماید به طوری که خلاقیت و نوآوری، عشق به کار و تلاش مستمر، پویایی، مخاطره پذیری، آینده نگری، ارزش آفرینی، آرمان گرایی، فرصت گرایی، نیاز به پیشرفت، مثبت اندیشی، زیر بنا و اساس زندگی کارآفرینانه میباشد، در این زندگی شکست مفهومی ندارد به جز این که پله ای برای بالا رفتن، موقعیتی برای آموختن، تصور ناقصی از واقعیت، ابهامی که در هدف وجود دارد، واقعه ای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده است، دراین زندگی پول انگیزه ی اصلی و اولیه فعالیت های اقتصادی نیست بلکه معیاری برای سنجش میزان موفقیت فرد محسوب میشود. در زندگی کارآفرینانه هدف اصلی از کار و فعالیت ارضاء حس کنجکاوی، تحقق بخشیدن به آرمان ها، آزاد سازی انرژی های ذهنی و تبدیل آنها به ایده های عملی و نهاتاًٌ خلق ارزش است و همه چیز تحت الشاع آرمان شخصی قرار می گیرد (صمدآقایی، 1380). در مجموع می توان گفت کارآفرینی که منجر به ایجاد رضایتمندی و یا تقاضای جدید میشود. کارآفرینی عبارت است ازفرایند ایجاد ارزش از راه تشکیل مجموعه منحصر به فردی از منابع به منظور بهره گیری از فرصت ها (احمد پور،1387). و به عبارت دیگر فرایند کارآفرینی، فرایندی است که فرد کارآفرین با ایده های نو و خلق و شناسایی فرصت های جدید به معرفی محصول و یا خدمت جدیدی و یا بهبود ساختار تولید، که توام به پذیرش مخاطرات مالی، روانی و اجتماعی و دریافت منابع مالی، رضایتمندی شخصی و استقلال میباشد، مبادرت می ورزد. (سعیدی کیا، مهدی، 1382)
منابع و مآخذ:
1. سالازار، ( 1383). مقدمه اي بر کارآفريني ترجمه سيامک نطاق سازمان ملي بهره وري ايران چاپ اول
2. دهقانپور فراشاه، علي( 1381). «کارآفريني و کارآفرينان، تعاريف و ويژگيها»، فصلنامه صنايع شماره 33
3. عابدي، رحيم (1381) .« مروري بر مکاتب فکري کارآفريني»، مجله علوم انساني و اجتماعي دانشگاه سيستان و بلوچستان ويژنامه اقتصاد و مديريت :172-155.
4. احمد پوردارياني، محمود،1378، «كارآفريني (نظريات،تعاريف،الگوها)» تهران، انتشارات پرديس
5. فیض، داود و صفائی، میلاد،1386، طراحي الگوي مفهومي استفاده از ظرفيتهاي خوابگاههاي دانشجويي در توسعه کارآفريني دانشگاهي، مجموعه مقالات همايش ملي آموزش عالي و کارآفريني، انتشارات دانشگاه سمنان
6. احمدپور دارياني، محمود، 1383، کارآفريني يک دقيقه اي : در هزار نکته کارآفرينانه، انتشارات محراب قلم
7. مقيمي، سيد محمد، 1383، کارآفريني در نهادهاي جامعه مدني، انتشارات دانشگاه تهران.
8. سعيدي کيا، مهدي، ( 1382 )، آشنايي با کارآفريني، نشر سپاس، تهران .
9. مرديث، جفري و ديگران ، كار آفريني، انتشارات دفتر بين المللي كار، مترجم : محمد صادق بني ئيان، مؤسسه كار و تامين اجتماعي، تهران، 1371،ص1.
10. صمد آقايي، جليل، تکنيک هاي خلاقيت فردي و گروهي، مديريت دولتي، چاپ اول، 1380
11. Shan. S .Locke ،E & Collin ،C.(2003) “ Entrepreneurial motivation .Human resource management Review ” Vol،13 pp 257-279
12. Ussman ،Anna-Maria (1998) “University and Entrepreneurship Development International ” Conference Budapest Hungary .JULY p 13-15
13. Shaker ،zahra(1996):» Ownership and Corporate Entrepreneurship« The academy of Management، December،vol ،39
14. Hurley Amy ، "incorporating feminist theories in to sociological theories of entrepreneurship" ، women in management review ، vol.14 ، N2 1999.
[1] . شامل دانشگاههای دولتی، غیردولتی (مانند دانشگاه آزاد اسلامی) و غیرانتفاعی در کشور
[2] . شامل دانشگاهها و موسسات آموزش عالی غیردولتی و دانشگاههای امام رضا(ع)، امام صادق (ع)، علوم و فنون مازندران، مذاهب اسلامی، مفید و علوم اسلامی رضوی
مفاهيم و كليات كارآفريني
مقدمه
نخستين گام جهت شناخت و تبيين درست هر مفهوم يا پديده، ارائه تعريف روشني از آن است. كارآفريني مانند ساير واژههاي مطرح در علوم انساني هنگامي قابل تحليل و تبيين است كه بتوان تعاريف روشن و مشخصي از آن ارائه كرد. در مورد كارآفريني تعريف واحدي وجود ندارد و از ابتداي طرح آن در محافل علمي، تعاريف متفاوتي از ديدگاههاي گوناگون براي آن بيان گرديده است. اكنون در عرصه جهاني افراد خلاق، نوآور و مبتكر به عنوان كارآفرينان منشاء تحولات بزرگي در زمينههاي توليدي و خدماتي شدهاند كه از آنها به عنوان قهرمانان ملي ياد ميشود. طي سالهاي 1960 – 1980 در هندوستان، تنها 500 مؤسسه كارآفريني شروع به كار كردهاند، و حتي شركتهاي بزرگ جهاني براي حل مشكلات خود به كارآفرينان روي آوردهاند. در واقع چرخهاي توسعه اقتصادي همواره با توسعه كارآفريني به حركت در ميآيند. در ايالات متحده هر سال بيش از يك ميليون فعاليت تجاري جديد شروع به كار ميكند. اين در حالي است كه در ايران حتي يك مؤسسه كارآفريني در دهههاي اخير نداشتهايم. از سوي ديگر تغيير فراگير روشها و نگرشها طي دو دهه اخير، توجه بسياري را به آموزش و پرورش و نيز جذب و به كارگيري مديران كارآفرين سوق داده است. بنابراين از ابتداي دهه 60 توجه بيشتري به كارآفرينان مبذول شد. توجه به كارآفريني و ايجاد و توسعه آن عليرغم وجود بعضي انگيزههاي مشخص گام مثبتي در جهت ايجاد فضاي مناسب جهت توسعه، افزايش منابع ملي، كاهش نرخ بيكاري، تعادل ساختاري و توسعه در شهرها و روستاها خواهد بود.
كارآفرين
واژه كارآفرين از كلمهEntrepreneur (به معناي متعهد شدن) مشتق شده كه در اصل از زبان فرانسه به ديگر زبانها راه يافته است. انگليسيها سه اصطلاح با نامهاي ماجراجو، متعهد و كارفرما را در مورد كارآفرين به كار ميبردند. از نظر آنها،كارآفرين كسي است كه متعهد ميشودمخاطرههاي يك فعاليت اقتصادي راسازماندهي،اداره وتقبل كند.
در واقع كارآفرين كسي است كه نوآوري خاص داشته باشد. اين نوآوري ميتواند در ارائه يك محصول جديد، ارائه يك خدمت جديد، در طراحي يك فرآيند نوين و يا نوآوري در رضايت مشتري و... باشد.
كارآفرينان در واقع به تغيير به عنوان مقوله تعيين كننده مينگرند، آنها ارزشها را تغيير ميدهند و ماهيت آنها را دچار تحول ميكنند. آنان براي تحقق اين ايده، قدرت ريسكپذيري خود را به كار ميگيرند. به درستي تصميمگيري ميكنند و از اين رو هر كس به درستي اتخاذ تصميم نمايد به نوعي كارآفرين تلقي ميشود.
از نظر «شوميتر» كارآفرين نيروي محركه و موتور توسعه اقتصادي است. وي مشخصه كارآفرين را نوآوري ميداند. همچنين «جفري تيمونز» معتقد است كه كارآفرين فردي است كه باعث خلق بينشي ارزشمند از هيچ ميشود.
كارآفريني
فرآيندي كه بتواند با استفاده از خلاقيت، چيز نويي را همراه با ارزش جديد با استفاده از زمان، منابع، ريسك و به كارگيري همراهان بوجود آورد كارآفريني گويند. كارآفريني فقط فردي نيست. سازماني هم ميتواند باشد حتي شركتهاي بزرگ اعم از دولتي و خصوصي هم ميتوانند به كارآفريني دست زنند. امروزه حتي صحبت از دولت كارآفرين به ميان آمده است.
به عقيده «ارتوركول» كارآفريني عبارت است از فعاليت هدفمند كه شامل يك سري تصميمات منسجم فرد يا گروهي از افراد براي ايجاد، توسعه يا حفظ واحد اقتصادي است. «روبرت نشتات» كارآفريني را قبول مخاطره، تعقيب فرصتها، ارضاي نيازها از طريق نوآوري و تأسيس يك كسب و كار ميداند. از نظر «پيتر دراكر» كارآفريني يك رفتار ميباشد و در واقع بكاربردن مفاهيم و تكنيكهاي مديريتي، استانداردسازي محصول، بنا نهادن كار بر پايه آموزش ميباشد.
عوامل كليدي كارآفريني
شش عامل كليدي در مورد كارآفريني وجود دارد كه عبارتند از:
1_شناخت هدف 2_داشتن افق فعالیت 3_بكارگيري خلاقيتهاي ذهني 4_جامعهگرا و جامعهپذير بودن5_داشتن شهامت، ابتكار، اميدواری و ريسكپذير بودن 6_واقعبينانه برخورد كردن با تفاوت بين خلاقيتها و فرصتها
ويژگيهاي كارآفرينان
تا به حال ويژگي زيادي در خصوص كارآفرينان بيان شده است. همه كارآفرينان در صفات فردي يكسان نيستند اما ويژگيهاي عمومي در آنها وجود دارد كه عبارتند از:
خلاقيت و نوآوري;هدفگرايي;ريسكپذيري ; فرصتگرايي و فرصتشناسي;آيندهنگري و دورانديشي ; انعطافپذيري ;اهل كار و عمل;اعتماد به نفس و خودباوري;واقعبيني
مزايا و منافع كارآفريني
كارآفريني عامل ترغيب و تشويق سرمايه گذاري است.
كارآفريني عامل تحريك و تشويق حس رقابت است.
كارآفريني عامل تغيير و نوآوري است.
كارآفريني باعث ايجاد اشتغال ميشود.
كارآفريني كيفيت زندگي را بهبود ميبخشد.
كارآفريني موجب توزيع مناسب درآمد ميشود.
بنابر منافع مذكور، امروزه در تمام سرمايهگذاريهاي دنيا سعي بر اين است كه مغزهاي متفكر صنعتي را شناسايي و جذب كنند به دليل اينكه دنياي امروز، جهان علم و تكنولوژي است و ارزش اصلي توليد در مغز انسانها نهفته است.
نقش كارآفريني در اشتغال
زماني كه كارآفرينان يك شغل جديد را شروع ميكنند بالطبع حداقل به يك يا چند نيروي استخدامي نياز دارند تا كارهاي خود را سامان بخشند. كارآفرينان به علت قابليت اشتغالزايي كه دارند، به كاهش نرخ بيكاري كه از اهداف كلان اقتصادي، اجتماعي، دولتها است كمك ميكنند. بنابراين، كارآفريني ميتواند زمينهساز اشتغال نيروي كار باشد و نوآوري كه در يك فعاليت اقتصادي توسط خود فرد ايجاد ميشود منجر به ايجاد اشتغال در جامعه ميشود. بر اساس آخرين نظرسنجي كه تحت عنوان فرهنگ كار و نگاه ايرانيان در آن انجام شده است فقط 42 درصد از جمعيت ايران خواهان شغلهاي ثابت اداري و يا در چارچوب شغلهاي وظيفهگرايي هستند. اين در حالي است كه در سال2000 بيش از62 درصد از جمعيت دنيا اظهار داشتند كه ميخواهند داراي شغل مستقل (فعاليت خوداشتغالي) باشند، 34 درصد از كل جمعيت بالا آماده پذيرش ريسك به منظور دستيابي به رضايت شغلي متكي بر فعاليتهاي فردي تأكيد داشتند. امروزه روحيه كارآفريني به شدت در ميان جمعيت جوان ايران در حال گسترش است. از طرفي با توجه به شرايط اقتصادي، اجتماعي كشور در حال حاضر، توجه به كارآفريني بيش از پيش حائز اهميت شده است. با عنايت به اعمال سياست كاهش تصديگري دولت و همچنين محدوديتهاي سرمايهگذاري در بخش خصوصي، سوقدهي جوانان و زنان جوياي كار به سمت مشاغل كارآفريني و خوداشتغالي ضرورت مييابد. مملكتي كه يكي از آغاز كنندگان تمدن بشري بوده احتياج به جواناني دارد كه كانونهاي توليد و اشتغال را در جامعه تشكيل دهند.
آموزش كارآفريني
پژوهشها نشان ميدهد كه مهمترين عامل مؤثر در حركت كارآفريني از قوه به فعل، بروز روحيه كارآفريني در افراد از طريق آموزش ميباشد. سازمان بينالمللي كار (ILO) به منظور ارتقاء كارآفريني مديران صنايع كوچك، برنامههاي آموزشي و مشاورهاي با عنوان SIYB در كشورهاي مختلف بوجود آورده است. اين برنامهها كه عملكرد مؤسسات كوچك اقتصادي را بهبود ميبخشد برحسب توانايي مديران صنايع كوچك و نوع فعاليت طراحي شدهاند. قابل توجه است كه با طي دوره SIYB، 90 درصد شركتكنندگان با اصول اوليه كسب و كار آشنا شدهاند و 50 درصد از كارآفرينان مهارتهاي خاص مديريتي را فرا گرفتهاند. در حال حاضر ILO در 70 كشور دنيا برنامه SIYB را كه هدف آن رشد كارآفريني در صنايع كوچك است به اجرا آورده است.
كارآفريني در ايران
طي يك دهه از اجراي برنامه SIYB توسط ILO در كشورهاي مختلف جهان، بيش از صد هزار كارآفرين تحت آموزش قرار گرفتهاند. با استفاده از الگوي SIYB و تجارب ارزندهاي كه از اجراي آن بدست آمده و با توجه به شرايط اقتصاد ايران، چارچوبي براي تشكيل دورههاي آموزشي كارآفريني در ايران در قالب طرح «ستاد آموزش كارآفريني ايران» (SAKA) طراحي و ارائه شده است. همچنين مؤسسه كار و تأمين اجتماعي با استفاده از منابع بينالمللي كار (ILO)، طرح آموزش كارآفريني را در سال 1367 ارائه نمود و همزمان با تدوين نظام جديد آموزشي، در سال 1368 «كارآفريني» را به عنوان يكي از دروس رشته كار و دانش پيشنهاد كرد. در طرح آموزش كارآفريني تأكيد شده است كه «آموزش براي ايجاد اشتغال با مزد» ديگر تنها راه حل مقابله با مشكل فزاينده بيكاري نبوده و قلمرو آموزش از فرهنگ «براي ديگران كار كردن» فراتر رفته است.
وزارت كار و امور اجتماعي نيز در راستاي وظايف و اهداف خود، به كارآفريني به عنوان يك راهكار مؤثر در ايجاد اشتغال نگريسته و در اين زمينه اقداماتي به عمل آورده است. از جمله اهم اين اقدامات ميتوان به برگزاري جشنواره اشتغال و كارآفريني در مهر ماه سال 1383 اشاره كرد. اين جشنواره كه در تاريخ 14 و 15 مهر ماه سال 1383 در مجموعه فرهنگي ورزشي وزارت متبوع با همكاري سازمان همياري اشتغال فارغالتحصيلان برگزار شد، اهداف زير را دنبال ميكرد:
شناسايي و معرفي طرحها و تلاشگران برگزيده در حوزه اشتغال و كارآفريني
ترويج و اشاعه فرهنگ كارآفريني به منظور ايجاد اشتغال بيشتر
فراهم ساختن زمينه مناسب براي رقابت سازنده در اين عرصه.
تجارب چند كشور جهان
اولين كشوري كه ترويج فرهنگ كارآفريني را از سطح دبيرستان شروع كرد ژاپن بود. اولين مؤسسه در توكيو در سال 1956 ميلادي آغاز به كار كرد. در سال 1958 سازمان آموزش و پرورش ژاپن طرحي را براي اشاعه فرهنگ كارآفريني تحت عنوان سربازان فداكار اقتصادي ژاپن، پياده و اجرا كرد. براساس اين طرح از افراد از سطح دبيرستانها به مسئله كارآفريني پرداخته و آموزش ديدند كه در حين تحصيل چگونه كار كنند و به دنبال كسب سود باشند و چگونه كشورشان را از وابستگي صنعتي رهايي دهند. به تدريج مسئله كارآفريني در ژاپن به سطح دانشگاهها هم كشيده شد. اكنون در ژاپن بيش از 250 مؤسسه بزرگ كارآفريني وجود دارد.
بين سالهاي 1970 تا 1992 ميلادي بيش از 96 درصد نوآوري صنعتي كه توانست موقعيت ژاپن را در اقتصاد جهاني به يك موقعيت برتر تبديل كند توسط كارآفرينان صورت گرفت. البته ناگفته نماند حمايتهاي دولت هم در اين زمينه نقش مهمي داشته است.
در انگلستان، دولت به دانشگاهها جهت آموزش و كارآفريني يارانههايي ميپردازد. در هلند، براي پرسنل SMEها آموزشهاي حرفهاي گذاشته شد به طوري كه در سال 1998، 32 درصد از SMEها درگير آموزش حرفهاي بودهاند. همچنين در ايتاليا، 855 دوره كسب و كار براي 10000 نفر شركت كننده در بيش از 20 دانشگاه ارائه شده است.
راهكارهاي ترويج كارآفريني
با ضرورت روزافزون نياز به افراد كارآفرين در جامعه ما به ويژه بعد از انقلاب و دوران سازندگي كه با رشد صنعت مواجه هستيم بايد تمامي ارگانها با همكاري هم در اين زمينه قدم بردارند و هر كدام نقشي را بر عهده گيرند و نقش دولت در اين ميان از همه مهمتر است. از جمله:
تنظيم وتدوين سياستهاي بلندمدت وميان مدت درخصوص حمايت ازفعاليتهاي كارآفريني وكارآفرينان
ترويج فرهنگ كارآفريني و معرفي كارآفرينان نمونه از طريق مطبوعات و قدرداني از آنها.
ساختن فيلم و سريال در مورد زندگي كارآفرينان نمونه و تشويق مردم به كارآفريني توسط صدا و سيما.
وارد كردن مضامين كارآفريني در كتابهاي درسي بمنظور ايجاد انگيزه كارآفريني را در كودكان
تبيين شرايط محيطي لازم براي پرورش و رشد استعدادهاي كارآفريني.
برگزاري سمينار، نشر مقاله و ارائه سخنراني به منظور تغيير دانش و معرفت مديران
گسترش فرهنگ كارآفريني در بخش دولتي و تعاوني.
تدوين دورههاي آموزشي بلند مدت در چارچوب دورههاي تحصيلي كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكترا در دانشگاهها، ايجاد مراكز آموزشي مديريت در سطح دبيرستانها و مدارس راهنمايي و ابتدايي.
حمايتهاي دولتي و خصوصي جهت فعاليت بيشتر و مطلوبتر كارآفرينان.
ايجاد و گسترش صنايع كوچك به منظور بهرهبرداري از ظرفيتهاي خالي اقتصاد كشور.
اصلاح سياستها و قوانين دست و پاگير دولتي.
برگزاري جلساتي با حضور كارآفرينان و بيان مشكلات موجود و ارائه شيوههاي مقابله با آن مشكلات.
معرفي يك روز به عنوان روز كارآفرين به منظور ارزش و اعتبار بخشي به فعالیت آنها.
باعنایت به فعالیتهای انجام شده اميد آن ميرود كه فضاي كشور به گونهاي فراهم شود كه كارآفرينان بتوانند رشد نمايندکه اين امر مستلزم همكاري نزديك محافل علمي و مؤسسات اجرايي براي شناسايي و پرورش و توسعه استعدادهاي افراد است تا بتوان هر چه بهتر و بيشتر از اين ذخاير گرانبها به نحو احسن استفاده نمود.
فرایند حل خلاق مسئله
حل مسئله بخش جدایی ناپذیر زندگی سازمانی است. هر بار که مدیر یا رهبر افراد را در تولید یک محصول یا ارائه یک خدمت راهبری می کند حل مسئله روی میدهد و تصمیم گیری صورت می گیرد.و هر بار که عضوی از سازمان به روش جدیدی می اندیشد حل مسئله روی میدهد.
اما اینکه این حل مسئله امر واقعا خلاقی است جای بررسی دارد.برای افراد توسعه مهارت حل مسئله یک ضرورت است نه یک امر تشریفاتی و برای سازمانها نیز توسعه این مهارت در افرادشان یک ضرورت است و نواورترین افراد و سازمانها کسانی هستند که ماندگاری و کامیابی خود را با درجه اطمینان بالایی حفظ کرده اند.
در این بخش به شما نشان خواهیم داد که چگونه حل مسئله به صورت خلاق ار آغاز کنید.یا از فرصاها به صورت خلاقانه استفاده کنید چه در کار و چه در زندگی شخصیتان.
حل خلاق مسئله
تا چند سال اخیر حل خلاق مسئله را یک امر استدلالی و عقلایی تعریف می کردند و دانشمندان برای تجزیه و تحلیل به عوامل کیفی توجه داشتند . اما اکنون پی بردند که یک یک روش کاملا استدلالی و عقلایی تمام ابعاد حل مسئله را در بر نمی گیرد و خلاقیت در این فرایند ضروری است.بنابرای از این فرایند به عنوان فرایند حل خلاق مسئله نام (CPS )نام بردند.
در فرایند حل خلاق مسئله هشت مرحله وجود دارد که عبارتند از تحلیل محیط ،تشخیص مسئله ،شناخت مسئله ،فرضیه سازی ،ارائه راهکارها،انتخاب راهکار،اجرای راهکار و کنترل .این فرایند در نماب رشماره 2-1 نشان داده شده است.
1) تحليل محيط
اگر پيوسته در جست و جوي مسائل نباشيد پس چگونه خواهيد دانست كه آيا اين مسائل وجود دارد يا نه؟
شركت نفت Royal Dutch/shell ميليون ها دلار سالانه صرف پيگيري مسائل مربوط به رقابت و اقتصاد و كسب اطلاعات درباره مشتريان خود مي كند و اين هزينه صرفاً براي يك نوع سيستم اطلاعاتي، يعني سيستم اطلاعات راهبردي صورت مي گيرد.
2) تشخيص مسئله
پيش از آنكه بتوانيد مسئله اي را حل كنيد يا از فرصتي استفاده كنيد بايد از وجود آن مسئله يا فرصت با خبر شويد.
براي مثال هنگامي كه ميكيوكيتا نو در اوايل دهه 1990 اقدام به تجزيه و تحليل اطلاعات مربوط به هزينه توليد در شركت نمود در نهايت، احساس كرد يك جاي كار خراب است. مشكل اين بود كه پس انداز لازمي را كه مي بايست از بابت اتوماسيون و روباتي كردن كارخانه كه به تازگي آن را تكميل كرده است به دست آورد، به دست نمي آورد
3) شناخت مسئله
تفكر استدلالي و شهودي هر دو در اين مرحله صورت مي گيرد.اما شناسايي يك فرآيند عقلايي و استدلالي است.
سئوالات اصلي مطرح شده در شناخت مسئله:
1- چه اتفاقي افتاد، يا خواهد افتاد؟
2- روي چه كسي تأثير گذاشت يا خواهد گذاشت؟
3- چه زماني اتفاق افتاد يا خواهد افتاد؟
4- چگونه اتفاق افتاد با خواهد افتاد؟
5- چرا اتفاق افتاد يا خواهد افتاد؟
6- چه بايد بكنيم تا موفق باشيم
4) فرضيه سازي
فرضيه سازي درباره وضعيت عوامل آينده در شرايط حل مسئله، امري ضروري است.
براي مثال: وضعيت اقتصاد به هنگامي كه محصولات جديد راه اندازي شود چگونه خواهد بود؟ يا واكنش مديرتان نسبت به پيشنهادتان چه خواهد بود؟
در شركت FRITO-LAY حل خلاق مسئله،رمز موفقيت است.
شركت FRIYO-LAY توليد كننده مواد غذايي سبك مستقر در دالاس كه ساليانه 5/3 ميليارد دلار فروش دارد نخستين بار برنامه حل خلاق مسئله (CPS ) را در سال 1987 آغاز كرد. برنامه CPS در FRITO-LAY در هست مرحله انجام مي شود: 1- يافتن مسئله 2- جمع آوري اطلاعات 3- تعريف مسئله 4- نظريه پردازي براي يافتن راه حل 5- ارزيابي و انتخاب بهترين نظريه ها 6- تدوين يك برنامه عملي 7- قبولاندن نظريه به مديريت ارشد و 8- عملي كردن راه حل
5) خلق راه كارهاي گوناگون
خلق راه كارهاي مختلف مستلزم فهرست بندي راه كارهاي شناخته شده و ايجاد راه كارهاي اضافي مي باشد.خلق راه كارهاي مختلف تا حدودي يك امر عقلايي و استدلالي و تا حدودي شهودي و غير استدلالي است. هنگامي كه مهندسان شركت اپل كامپيوتر«نيوتن» را كه يك كامپيوتر دستيار ديجيتالي شخصي بود طراحي كردند صدها قابليت جايگزين را براي اين ماشين ايجاد كردند. در پايانة چندين قابليت اصلي از بين بقيه انتخاب شد.
6) انتخاب از بين راه كارهاي مختلف
هنگامي كه مهندسان هوندا براي اولين بار موتوري را طراحي كردند كه 55 مايل در هر گالن مصرف داشت، راه كارهاي مختلفي براي انتخاب در اختيار داشتند. تأثير فن آوري جديد بر هزينه توليد، سازگاري با سيستم هاي انتقال نيرو و غيره براي تصميم گيري آنان در انتخاب فن آوري، اهميت پسياري داشت.هر يك از فن آوري هاي ممكن مي بايست به لحاظ تأثير آنها بر اين عوامل، مورد ارزيابي قرار مي گرفت.
7) اجرا
پس از آنكه ديدگاه روشني نسبت به كاري كه مي خواهيد انجام بدهيد پيدا كرده و برنامه اي براي انجام آن داشتيد آنگاه مي توانيد عملاً دست به كار شويد. اجرا مستلزم توچه دايم است. اين امر يعني دقيق شدن در جزئيات و پيش بيني موانع و غلبه بر آنها .
8) کنترل
ارزيابي نتايج آخرين مرحله فرآيند حل خلاق مسئله است كه اغلب ناديده گرفته مي شود. اين مرحله مستقيماً به مرحله تجزيه و تحليل محيط راه پيدا مي كند و چرخه جديدي از حل خلاق مسئله آغاز مي شود.تشخيص نقايص در اين مرحله حايز اهميت است.
شركت سهامي ايتون، سازنده دنده و سوپاپ موتور، اكسل كاميون، مدار شكن و ديگر قطعات متداول، عمدتاً براي خودروسازيها، داراي 38000 نفر كارگر در 110 كارخانه در سراسر چهان است.كاهش چشمگير هزينه ها چهت افزايش بهره وري از عوامل موفقيت اين شركت است. ايتون دفاتر حساب هاي خود را باز گذاشت تا در تصميم گيري آگاهانه به آنها كمك كنند از طريق برنامه هاي تسهيم سود، يادداشت ها تقديري كاركنان خود را به تلاش جدي در امر نوآوري فرآيند، ترغيب نموده است.
منبع: کتاب 101 تکنیک حل خلاق مسئله، (راهنمای اندیشه نو برای کسب و کار)
تالیف : جیمز هیگینز ، ترجمه : محمود احمدپور داریانی
سير تاريخي مفهوم كارآفريني:
بنا بر مطالب متتشر شده توسط دبیرخانه طرح توسعه کارآفرینی در دانشگاههای کشور، واژه کارآفرینی در طول زمان همراه با تحول شيوه هاي توليد و ارزش هاي اجتماعي دچار دگرگوني و افزايش مفاهيم در برگيرنده شده است. از آنجا كه بررسي اين تحولات و موارد كاربرد اين واژه تا حد زيادي در راستاي توسعه نظريه كارآفريني حركت كرده است, مروري داريم به پنج دوره دگرگوني, در مفهوم كارآفريني.
دوره اول:
قرون 15 و 16 ميلادي «صاحبان پروژه هاي بزرگ»
اولين تعاريف كارآفريني در اين دوره ارائه مي شود. اين دوره همزمان با دوره قدرتمندي ملاكين و حكومتهاي فئودالي در اروپا است. كارآفرين كسي است كه مسئوليت اجراي پروژه هاي بزرگ رابر عهده مي گيرد و البته در اين راه مخاطره اي را نمي پذيرد، زيرا عموماً منابع توسط حكومت محلي تامين مي شود و او صرفاً مديريت ميكند. نمونه بارز كارآفرين در اين دوره معماران مسوول ساخت كليسا، قلعه ها و تاسيسات نظامي هستند.
دوره دوم:
قرن 17 ميلادي «مخاطره پذيري»
در اين دوره همزمان با شروع انقلاب صنعتي بعد جديدي به كارآفريني اضافه شد: مخاطره. كانتيلون يكي از اولين محققين اين موضوع، كارآفريني را اينگونه تعريف مي كند: كارآفرين كسي است كه منابع را با قيمت نامشخص مي خرد، روي آن فرايندي انجام مي دهد و آن را به قيمتي نامشخص و تضمين نشده مي فروشد، از اين رو مخاطره پذير است. كارآفرين در اين دوره شامل كساني نظير بازرگانان، صنعتگران و ديگر مالكان خصوصي مي گرديد.
دوره سوم:
قرون 18 و 19 ميلادي و اوايل قرن بيستم « تمايز كارآفرينان از ديگر بازيگران صحنه اقتصاد»
در اين دوره ابتدا كارآفرين از تامين كننده سرمايه متمايز مي گردد. يعني كسي كه ً مخاطره ً مي كند باكسي كه سرمايه را تامين مي كند، متفاوت است.
اديسون به عنوان يكي از كارآفرينان اين دوره پايه گذار فن آوري هاي جديد شناخته ميشود، ولي او سرمايه مورد نياز فعاليت هاي خود را از طريق اخذ وام از سرمايه گذاران خصوصي تامين ميكرد. همچنين دراين دوره ميان كارآفرين و مدير كسب و كار نيز تفاوت گذارده ميشود.كسي كه سود حاصل از سرمايه را دريافت مي كند با شخصي كه سود حاصل از توانمندي هاي مديريتي را دريافت مي كند، تفاوت دارد.
دوره چهارم:
دهه هاي مياني بيستم ميلادي «نوآوري»
مفهوم نوآوري در اين دوره به يك جزء اصلي تعريف كارآفريني تبديل مي شود. از تعاريف برآمده از اين دوره مي توان موارد زير را نام برد .
كارآفرين فردي نوآور و توسعه دهنده فن آوري هاي به كار گرفته نشده است. كارآفرينان كسب و كاري جديد را شروع مي كنند در حالي كه ديگران برخلاف آنان تغييرات اندكي درمحصولات موجود مي دهند.
مفهوم نوآوري مي تواند شامل همه چيز، از خلق محصولي جديد تا ايجاد يك نظام توزيع نوين يا حتي ايجاد يك ساختار سازماني جديد براي انجام كارها باشد.اضافه شدن اين مفهوم به خاطر افزايش رقابت در بازار محصولات و تلاش در استفاده از نوآوري براي ايجاد مزيت رقابتي در كسب و كارهاي موجود و بقاي آنهاست.
دوره پنجم:
دوران معاصر (از 1980 تاكنون) «رويكرد چند جانبه»
در اين دوره همزمان با موج جديد ايجاد كسب و كارهاي كوچك و رشد اقتصادي و شناخته شدن كارآفريني به عنوان تسريع كننده اين ساز و كار، توجه زيادي به اين رشته جلب شد. تا اين زمان كارآفريني فقط از ديدگاه محققان اقتصادي مورد بررسي قرار ميگرفت، ولي در اين دوره توجه جامعه شناسان و روانشناسان نيز به اين رشته معطوف گرديد. عمده توجه اين محققين بر شناخت ويژگي هاي كارآفرينان و علل حركت فرد به سوي كارآفريني است.
از تعاريف شناخته شده تر اين دوره مي توان به مورد زير اشاره كرد:
كارآفريني روند پويايي در جهت ابجاد و افزايش سرمايه است، اين كار توسط كسي انجام مي شود كه مخاطره از دست دادن زمان يا فرصت هاي شغلي ديگر را با هدف ايجاد ارزش براي يك محصول يا خدمت مي پذيرد.
امروزه واژه كارآفريني مفاهيم زير را به ذهن متبادر مي سازد:
- نوآوري
- مخاطره پذيري
- ايجادياتجديد ساختار يك واحد اقتصادي، اجتماعي
- رضايت شخصي و استقلال طلبي
كارآفرين ايده اي را يافته و آن را تبديل به فرصتي اقتصادي مي كند. در فضاي كسب و كار، فرصت، فكر نويي است كه قابليت تجاري شدن دارد.آگاهي از محيط، بازار و نيازهاي مشتري و نگرش كارآفرين او را در، يافتن فرصت و پرداختن به آن ياري ميدهد. سپس كارآفرين يك طرح تجاري مي نويسد كه در آن مسائلي چون بازار محصول يا خدمت، مسائل حقوقي و قانوني شركت، تامين سرمايه راه اندازي و رشد، سازماندهي و مديريت كسب و كار را بررسي مي نمايد. در واقع كارآفرين مانند يك رهبر اركستر وظيفه دارد كه مهارت ها و توانايي هاي مختلف را در كنار هم جمع نمايد و برنامهاي تدوين شده ارائه دهد.همانطور كه صدا بايد دلنشين باشد،طرح نهايي كارآفرين نيز بايد زيبا باشد. دو رويكرد متفاوت به كارآفريني وجود دارد:رويكرد شخصيتي و رويكرد رفتاري.در رويكرد شخصيتي،تمركز بر كارآفرين و شناسايي ويزگيهاي فردي اوست. در واقع اين رويكرد تقدم زماني دارد چرا كه اول كارآفرينان وجود داشتند و بعد كارآفريني به عنوان يك مفهوم مستقل به وجود آمد. در رويكرد رفتاري تكيه بر رفتارهاي كارآفرين در فرآيند راه اندازي يك كسب و كار است.البته قابل ذكر است امروزه كارآفرين تنها يك جزء از فرآيند كارآفريني است. درانتها، شايد بهترين تعريفي كه مي توان ارائه كرد اين است كه كارآفريني عبارت است از فرآيند نوآوري و بهره گيري از فرصت ها،باتلاش و پشتكار بسيار و همراه با پذيرش ريسك هاي مالي، رواني و اجتماعي كه باانگيزه كسب سود مالي،توفيق طلبي، رضايت شخصي و استقلال صورت پذيرد.
body> رويكردهايمطالعهكارآفريني
رويكردهايمطالعهكارآفريني
در سير تبيين مفهوم كارآفريني، ويژگي ها، كاركردها و فعاليت هاي متنوعي به فرد كارآفرين نسبت داده مي شوند. بنابراين ارائه چارچوب و طبقه بندي تعاريف مي تواند تا حدودي از ابهام هاي موجود بكاهد. كارآفريني در بطن تئوري هاي اقتصادي تبلور يافت و از قرن نوزدهم تا دهه 1960 تنها انديشمندان اقتصادي به آن ميپرداختند كه بعد از آن همراه با گرايش تحليل هاي اقتصادي به استفاده از شيوه هاي آماري و رياضي، عملاً از تئوري هاي اقتصادي حذف شد. با خارج شدن كارآفريني از نظريههاي اقتصادي و پر رنگ شدن نقش كارآفرينان در توسعه اقتصادي، روانشناسان با هدف ارائه نظريه هايي مبتني بر ويژگي هاي شخصيتي و همچنين با تفاوت قائل شدن بين كارآفرينان با مديران و غيركارآفرينان، به بررسي ويژگي هاي روان شناختي كارآفريني پرداختند. نظريه كارآفريني امروزه به جاي اين كه صرفاً پديده كارآفريني را مستندسازي كند، داراي قابليت هاي تشريح و توصيف رفتار كارآفرينها، پيش بيني شرايطي كه منجر به كارآفريني مي شود و ارائه رهنمودهاي ارزشي براي اقدام درست در يك شرايط معين است. مطالعه كارآفريني حیطهي گستردهاي از رشتههاي مديريت،اقتصاد، جامعه شناسي و روانشناسي را در بر مي گيرد و داراي اهميت ميان رشته اي است. لذا نظريه كارآفريني را مي توان بر مبناي نگرشي در قالب چهار ديدگاه روانشناختي، فرهنگي -اجتماعي، اقتصادي و شبكه هاي ارتباطي بررسي كرد. در اینجا سه رويكرد كارآفريني مورد توجه قرار مي گيرد، این سه رویکرد با منابع زیر مرتبط هستند :
1. سهم نويسندگان و نظريه پردازان اقتصادي در خصوص نقش كارآفرين در توسعه اقتصادي و كاربرد نظريه اقتصادي .
2. رويكرد ويژگي هاي روانشناختي يا ويژگي هاي شخصيتي كارآفرين .
3. رويكرد فرهنگي- اجتماعي كه تأثير محيط اجتماعي را مورد توجه قرار مي دهد.
هر رويكرد داراي مزايا و معايب خاص خود هستند؛ با اين حال آنها درك ما را از فرآيند كارآفريني بالا مي برند. (کردنائیج،1386)
1. رويكرداقتصادي :
اقتصاددانان نقش كارآفرين را در قرن هاي گذشته شناسايي كرده و مورد بحث قرار داده اند و چندين مكتب فكري براي آن بوجود آورده اند. رويكرد اقتصادي در قالب دو رويكرد قابل بررسي است كه عبارتند از: اقتصاد كلاسيك و اقتصاد نئوكلاسيك، كه در ادامه به توضيح هر يك پرداخته مي شود.
1-الف) اقتصادكلاسيك :
اقتصاد كلاسيك به سهم اقتصاد در پيش از اواخر قرن نوزدهم اشاره دارد كه در اغلب موارد به اقتصاد سیاسی معروف شده است. در زمينه اقتصاد كلاسيك چندين مكتب در كشورهاي مختلف قابل شناسايي است:
- مكتبآمريكايي :
اين مكتب توسط آماسا واكر (1875-1799) مطرح شد كه نقش كارآفرين را به عنوان ايجادكننده ثروت در نظر مي گرفت . بعدها پسرش فرانسيس اي . واكر (1897–1840) بيان كرد كه كارآفرينان موفق داراي ويژگیهاي آينده نگري، تسهيل كنندگي در سازمان، مجري، پر انرژي و رهبري هستند .او چهار نوع كارآفرين را شناسايي كرد:
1. افراد تيزهوش و پراستعداد - كه آينده نگر، مصمم و راسخ هستند و قادرند تا در افراد ايجاد انگيزه كرده و آنها را هدايت كنند.
2. افراد با استعداد سطح بالا - كه مهارت ذاتي داشته، آگاه، دقيق و مصمم هستند.
3. افرادي كه در كسب و كار نسبتا خوب هستند - به جاي آنكه افرادي باهوش و با استعداد باشند، داراي پشتكار و عزم و اراده ي قوي هستند.
4. افراد بي عرضه، آنهايي كه حرفه شان را به درستي شناسايي نكرده اند.
به علاوه، او معتقد بود كه سود در ازاي مهارت، توانايي يا استعداد فرد كارآفرين به وي بر مي گردد.
در مقابل، هاولي (1929– 1843) سود را به عنوان پاداشي براي كارآفرين به خاطر تحمل ريسك و به عنوان نتيجه كارش مي ديد . بنابراين مفاهيم ريسك و عدم اطمينان به طور قابل ملاحظه اي مورد توجه قرار گرفته است . به زعم هاولي و پيروانش، تمام تعاملات كسب و كار در شرايط عدم اطمينان صورت مي گيرد .بنابراين افرادي كه درگير تعاملات كسب و كار بوده و ريسك كار را مي پذيرند، همان كارآفرينان هستند.
- مكتبانگليسي :
مكتب انگليس به وسيله ي نويسندگاني چون آدام اسميت (790–1723) و ديويد ريكاردو (1823–1772) تجلي پيدا كرد. آنها وظيفه كارآفرين را با سرمايه دار تلفيق كردند. از ديدگاه آنها سود به عنوان پاداشي براي سرمايه ي مخاطره آميز در نظر گرفته مي شد و نه به خاطر پيش بيني آينده و هدايت مناسب كسب و كار .كارآفرينان در كسب و كارهايشان بر اساس تقاضا براي محصولاتشان سرمايه گذاري مي كنند و پاداش مي گيرند. اين مفهوم بيشتر از نوشته هاي جِرِمي بنتام (1832–1748) گرفته شد و مفهوم كسب و كار آزاد از كنترل (Laissez Faire) را مطرح كرد كه سه عامل كليدي را در خود دارد:
- تمايل (تمايل به ايجاد ثروت)
- دانش فني (دانش ايجاد ثروت)
- قدرت سرمايه (توانايي ايجاد ثروت)
وي استدلال مي كند كه دولت ها كمتر از طريق قانون اين سه عامل را تحت تأثير قرار داده اند و از رويكرد آزاد از كنترل طرفداري مي كنند. عليرغم اين كه او موضوع ماهيت كارآفرين را به طور مستقيم مورد تأكيد قرار نداده است، ولي از طريق استنباط بيان كرد كه كارآفرينان براي ايجاد ثروت داراي تمايل، دانش فني و قدرت سرمايه هستند.
- مكتبفرانسوی :
همان گونه كه در تمام مباحث مربوط به كارآفريني آمده است، اصطلاح كارآفريني ريشه در فعل فرانسوي Entreprendre (به معنی متعهد شدن) دارد. بنابراين عجيب نيست كه نخستين اقتصادداني كه تصور مي شود نقش كارآفريني را شناسايي كرده باشد، ريچارد كانتيلون (Richard Contillon) باشد . از او مقاله اي در همين مورد پس از مرگش در سال 1755 ميلادي چاپ شد. كانتيلون در آن مقاله بيان كرد كه كارآفرين در كسب و كارها براي به دست آوردن سود تلاش مي كند؛ كارآفرين كسي است كه ريسك كسب و كار را در مواجه با عدم اطمينان مي آزمايد.
كانتيلون، بين سرمايه دار و كارآفرين تمايز قايل بود. از نگاه او، كارآفرين ريسك پذير است كه قادر نيست ريسك هاي درگير در تصميم ها را محاسبه كند .همچنين كارآفرين يك نوآور هم نيست كه انتظار داشته باشد به جاي ايجاد تقاضا، آن را محاسبه كنيد. در نتيجه، اقتصاددانان موفق فرانسوي اين مفهوم را بيشتر توسعه دادند . در بين سال هاي 1730 تا 1792 باوديو (1832–1767) كمك كرد تا تئوري كانتيلون شناسانده شود . او بين كارآفرين و سرمايه دار تمايز قايل بود، اما بر خلاف كانتيلون، ريسك و عدم اطمينان را به عنوان نقطه ثقل كاركرد كارآفرين در نظر نگرفت . بلكه از نگاه سي، كارآفرين مديري بود كه نياز داشت تا تقاضا را برآورد يا پيش بيني كند. با اين حال او كارآفرين را به عنوان يك عامل تغيير در يك اقتصاد پويا در نظر نگرفت.
البته مکاتب دیگری مثل مکاتب اتریشی و آلمانی هم در رویکرد اقتصاد کلاسیک به کارآفرینی وجود دارد که ما از تشریح آنها صرف نظر می کنیم .
1-ب) اقتصادنئوكلاسيك :
همان گونه كه گلنسي و مك كوايد (2000) نشان داده اند، محور اصلي اقتصاد نئوكلاسيك آن است كه اقتصاد مي تواند به صورت سيستمي كه در آن تعادل وجود دارد، به مدل در آيد. اقتصاد نئوكلاسيك با اقتصاد دستوري كه دولت ها تصمیم ميگيرند تا منابع را تخصيص بدهد مرتبط نيست بلكه اقتصاد نئوكلاسيك با علوم اقتصادي مبتني بر بازار آزاد يا تركيبي كه عوامل بازار در آن تعيين كننده هستند، در ارتباط است . در اقتصاد نئوكلاسيك اعتقاد بر آن است كه وقتي سيستم در تعادل به سر مي برد گرايش كمي به كارآفريني وجود دارد . در مدل هاي اوليه تعادل، كارآفرين به عنوان مدير يا هماهنگ كننده سه عامل اصلي توليد يعني زمين، نيروي كار و سرمايه در نظر گرفته مي شود.
كارآفرين، مدير فرآيند توليد است كه مسؤول تعيين حداكثر بازده براي سطح تعيين شده ي ترجيحات مصرف كننده مي باشد. با اين حال، در مدل تعادل جزيي كه به وسيله ي مارشال (1924–1842) مطرح شد، بين كسي كه روش هاي جديد را به كار مي گيرد و كسب و كارها را بهبود بخشيده و ريسك پذير است و فردي كه از شكست مي ترسد و دستمزد مديريت خود را مي گيرد، تفاوت وجود دارد.
به نظر مارشال، توسعه كسب و كار به فردي بيش از يك مدير نياز دارد و مستلزم
موارد زير است:
- دانش مبادله
- دانش فني
- توانايي پي شبيني
- توانايي شناسايي فرصتها
- توانايي رهبري
- تمايل به بهبود عملكرد
به علاوه او معتقد است كار مديريت يك شركت سودده شامل دو مؤلفه ي مهم است: نخست، تلاش ذهني سازماندهي و انديشيدن بر روي روش هاي جديد، و دوم نگراني و ريسك . او سود را نه صرفاً كار مديريت كسب و كار بلكه به عنوان پرداخت براي چنين خدماتي در نظر مي گيرد. او همچنين معتقد است كه كسب و كارهاي كوچك جديد از طريق فرآيند انتخاب طبيعي بقا يافته و رشد مي كنند.
مفهوم ريسك از طريق كار نايت (1921) كه احتمالاً نخستين اقتصاددان نئوكلاسيك بود، براي شناسايي كار كارآفرينانه خاص در يك سيستم تعادل عمومي به جاي يكي از كارهاي مديريتي، بهبود داده شد . او ميان دو نوع ريسك قابل بيمه و غير قابل بيمه تمايز قائل شده است. كارنايت عدم اطمينان غير قابل بيمه را با تغييرات سريع اقتصادي و توانايي كارآفرينانه به هم مرتبط مي سازد . وي استدلال مي كند كه در شرايط ريسك امكان برآورد احتمال هر رويداد وجود دارد، درحالي كه در شرايط عدم اطمينان اين امكان وجود ندارد . اين تئوري عدم اطمينان به ايجاد مرز بين مدير و كارآفرين كمك مي كند . بر طبق اين تئوري، مديري كارآفرين مي شود كه در كار قضاوتش همراه با خطا باشد و مسؤوليت صحت كارش را بپذيرد. بنابراين وي معتقد است كه كارآفرينان توانايي هدايت ديگران را در شرايط عدم اطمينان دارند، كه اين توانايي مستلزم موارد ذيل است:
- دانش و قضاوت
- آينده نگري
- توانايي سطح بالاي مديريتي
- اعتماد به نفس
بر طبق اين نظريه، درآمد كارآفرينانه در بر گيرنده دو جزء است : دستمزد توانايي فرد و پرداخت تحمل عدم اطمينانش است . بنابراين در هر سازماني ممكن است كارآفريناني يافت شوند و سازمان هاي بزرگ، پر از افراد كارآفرين هستند . نايت معتقد است كه بهترين كارآفرينان از طريق توانايي و رقابت فعال به سطح عالي چنين سازمان هايي مي رسند. به علاوه، او فرض مي كند اگر افراد بتوانند درآمدي بيش از درآمدي كه از طريق استخدام در سازمان به دست مي آورند، كسب كنند، خوداشتغالي را انتخاب خواهند كرد.
از اين رو وقتي كه نرخ دستمزد ها پايين مي آيد، افراد بيشتري به سمت خود اشتغالي مي روند و وقتي نرخ هاي دستم زد بالا برود، افراد كمتر به خوداشتغالي روي میآورند.
بر طبق نظر وان ميسس (1972–1881) تمام تصميمات اقتصادي مستلزم ارزيابي و انتخاب گزينه ها و انطباق با عدم اطمينا ن هاي آينده است . او از اين هم فراتر مي رود و معتقد است كه اقدام انسان هم آينده را تحت تأثير قرار مي دهد و هم تحت تأثير آينده قرار مي گيرد. از نظر وان ميسس، كارآفرين تصميم گيرند هاي است كه از طريق چشم انداز آتي خود، آينده را تحت تأثير قرار مي دهد و هم تحت تأثير آينده قرار ميگيرد. ميسس به مسأله عدم اطمينان همانند نايت مي نگردد و معتقد است كه قابليت سوددهي پيامد چنين رفتار كارآفرينانه اي است. با اين حال، او به تصميم گيري درباره ي كارهاي نوآورانه صرفاً به عنوان يكي از فعاليت هاي تصميم گيري فرد كارآفرين مي نگرد.
يك انحراف مهم از مدل تعادل عمومي اقتصاد نئوكلاسيك به وسيله شومپيتر (1950–1883) ايجاد شد . بر طبق نظر گلنسي و مك كوايد (2000) شومپيتر كارآفرين را به عنوان كسيكه تركيباتجديديازابزارهايتوليدراايجادمی كند ويكنوآوراست، می بیند .
در تئوري توسعه اقتصادي شومپيتر، نقش كارآفرين تخريب وضع موجود (تعادل عمومی) از طريق نوآوري است . نوآوري ممكن است در شكل هاي مختلف به وجود آيد:
- خلق محصول جديد
- تبديل كيفيت محصول فعلي
- توسعه فرآيند جديد توليد
- ايجاد بازار جديد
- تصرف منبع جديد از عرضه
- ايجاد يك سازمان يا حرفه جديد
بر طبق نظر شومپيتر، كارآفريني منبع تغيير است. نوآوري فعاليت ها و بازارهاي جديدي را خلق مي كند. تحت چنين شرايطي، سود، مازاد يا حاشيه اي است كه به واسطه ي عمل نوآورانه اي كه منجر به هزينه هاي پايين تر يا قيم تهاي بالاتر مي شود، به دست مي آيد. اندازه مازاد مستقيماً با بهره وري فرد كارآفرين ارتباط دارد و سود، پرداخت قيمت خدمات فرد كارآفرين است. سود پاداش ريسك نيست. اگر شومپيتر درست بگويد و كارآفريني تحريك و بر هم زدن حالت تعادل باشد، پس بر طبق اقتصاد نئوكلاسيك، لازم است تا تعادل جديدي ايجاد شود.
گلسني و مك كوايد (2000) پيشنهاد مي كنند كه اين امر از طريق انطباق در تعداد كارآفرينان به دست مي آيد.
2. رويكردفرهنگی-اجتماعي :
اين رويكرد كارآفرين را به محيط يا زمينه فرهنگي - اجتماعي مرتبط مي كند و به فرهنگ به عنوان عامل تعيين كننده كارآفريني مي نگرد و براي رشد كارآفريني در يك جامعه تناسب بين سازه هاي ايدئولوژيكي و رفتار اقتصادي را ضروري ميداند .اين رويكرد، كارآفرين را به عنوان يك تصميم گيرنده كه درون يك مجموعه فرهنگي- اجتماعي خاص عمل مي كند، مي نگرد . هافستد در مطالعه اي در سال1980 در تبيين تفاوت مدل هاي فرهنگي كشورها، چهار بعد را براي يك فرهنگ ذكر كرده است:
- فاصله قدرت
- فردگرايي در مقابل جمع گرايي
- اجتناب از عدم اطمينان
- مردسالاري
همچنين برنر (Brenner) مي گويد: آن گروه هايي كه موقعيت اجتماعي خود را از دست مي دهند براي كارآفريني برانگيخته مي شوند، بنابراين كارآفريني پاسخ به عدم تحرك اجتماعي است.
رابرت لمب (1952) معتقد به نقش كارآفرين به عنوان تصميم گيرنده است .
وي معتقد است كه كارآفريني يك نوع تصميم گيري اجتماعي است كه توسط نوآوران اقتصادي انجام مي شود. نقش عمده ي كارآفرين اجراي گسترده ي ايجاد جوامع محلي، ملي و بين المللي يا دگرگون ساختن نمادهاي اجتماعي و اقتصادي است. (پالمر، 1987)
ژوزف مك گواير (1962) معتقد است نقش كارآفريني در جوامع مختلف با توجه به تنوع فرهنگي متفاوت است و منابع طبيعي و سرمايه ي نقدي ممكن است يكسان باشد . اما آنچه را كه بايد در درك تفاوت رفتار مورد توجه قرارداد عواملي است همچون:
- عقايد اجتماعي
- هنجارها
- پاداش رفتارها
- آرمان هاي فردي و ملي
- مكاتب ديني
- تعليم و تربيت (پالمر، 1987)
3. رويكردویژگیهای شخصیتی :
طبق این رويكرد، ويژگي هاي شخصيتي مشخص و معيني، افراد را مستعد كارآفريني مي كند. بنابراين يكي از مباحثي كه به طور مكرر در مورد آن تحقيق شده جستجو براي تعيين ويژگي هاي روا ن شناختي مشترك كارآفرين ها است .كارآفرين شخصي است، اهل عمل و با انگيزه قوي كه براي دست يافتن به هدف، قبول مخاطره مي كند. تا به حال ويژگي هاي زيادي در خصوص كارآفرينان در تحقيقات مختلف مطرح شده است .در اين رابطه روانشناسان سعي مي كنند، دريابند كه چه چيزي در يك كارآفرين وجود دارد كه اين اعمال از او سر مي زند. به جاي اين كه ما جهان را به كارآفرينان و غير كارآفرينان تقسيم بندي كنيم، بايد توانايي هاي بالقوه اي كه يك فرد را كارآفرين مي سازد، را مورد ملاحظه قرار دهيم.
منبع: کردنائیج، اسداله و دیگران، 1386، ابزار سنجش ویژگیهای شخصیتی کارآفرینان، دفتر نشر آثار علمی دانشگاه تربیت مدرس، چاپ اول