تفاوت کارکنان امروزی با کارکنان ۱۰ سال پیش

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 182
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 99
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 18
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 10
    آي پي امروز آي پي امروز : 61
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 33
    بازدید هفته بازدید هفته : 16622
    بازدید ماه بازدید ماه : 2776
    بازدید سال بازدید سال : 753662
    بازدید کلی بازدید کلی : 2359885

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.22.194.224
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

تفاوت کارکنان امروزی با کارکنان ۱۰ سال پیش

تفاوت کارکنان امروزی با کارکنان ۱۰ سال پیش:

 

مطالعه موردی در ایران

 

طی تحقیقی که چند سال پیش به همت دکتر بهزاد ابوالعلایی پدر منابع انسانی نوین در ایران انجام شد، مهم‌ترین تغییرات کارکنان امروزی نسبت به کارکنان 10 سال پیش بررسی شد و اینکه کارکنان امروزی در زمینه روحیات، انتظارات و عملکرد چه تفاوت بزرگی با کارکنان گذشته دارند. نتایج بسیار جالب توجه بود:

 

کارکنان امروزی انتظارات و توقعات بیشتری دارند. ترقی‌خواه و افزون‌طلبند. حرمت و احترام بیشتری می‌خواهند. عجول و تیزبین‌ترند. باهوش‌تر و باسوادتر شده‌اند. پایبندی سازمانی کمتری هم دارند. سازمان را محلی برای امرارمعاش می‌دانند. خود را مدیون سازمان نمی‌دانند. دوست دارند مشارکت کنند. طالب حضور در صحنه هستند. می‌خواهند یاد بگیرند. بی‌انضباط‌تر شده‌اند. برخوردهای خشک را نمی‌پذیرند. ابهام را نمی‌پذیرند. انتظار رشد شغلی دارند. بیش از قدیمی‌ها پرسش می‌کنند. دوست ندارند بگوییم چرا انجام بده و چگونه انجام بده و تعداد دیگری از پاسخ‌ها که با همین تعابیر بود. سپس از مدیران پرسیده شد، حال که معتقدید کارکنان نسبت به گذشته تغییر یافته‌اند، مدیران چگونه باید رفتار خود را تغییر دهند تا بتوانند بهره‌وری منابع انسانی را افزایش دهند. پاسخ مدیران به این پرسش نیز بسیار نقاط مهم و کلیدی داشت:

 

1- باید به کارکنان امروزی تفویض اختیار بیشتری کرد.

 

2- تبدیل مدیریت آمرانه به مدیریت مشارکتی و ایجاد سبک رهبری سازمان مناسب.

 

3- فرصت بیشتری برای نوآوری کارکنان به‌وجود آورد.

 

4- به ایده آنان احترام گذاشت و استفاده از خرد جمعی اولویت سازمان باشد.

 

5- باید اهمیت بیشتری به شخصیت و نیازهای روحی کارکنان داد.

 

6- فرصت رشد برای کارکنان را باید پدید آورد.

 

کانال تلگرامی ما

 

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 15 / 3 / 1396 ساعت: 3:12 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

7 چیز که نباید هیچگاه به رییس تان بگویید

7 چیز که نباید هیچگاه به رییس تان بگویید:

 

1. آن کار را چطور انجام بدهم؟

وقتی رئیس‌تان از شما می‌خواهد کاری انجام بدهید، به محض اینکه فهمیدید از چه صحبت می‌کند، وظیفه‌ی شما این است که بگویید: «حتما، مشکلی نیست. می‌توانید روی من حساب کنید.» سپس محل را ترک کنید و راه انجام آن کار را پیدا کنید، و حتما انجامش بدهید. در این روش بدون اینکه چیزی از ارزش‌های شما کاسته شود و مشکل‌ساز شوید، مسئولیت بیشتری می‌پذیرید که خیلی هم خوب است.

 

۲. وقتش را ندارم

اجازه بدهید رازی را با شما در میان بگذارم. هیچ کسی هرگز وقتش را نداشته است. دائما از همه‌ی ما کار بیشتر با پول کمتر می‌خواهند، این شامل رئیس شما و رئیس رئیس شما هم می‌شود. این جزئی از کار است. کافی است بفهمید کاری که از شما خواسته‌اند چه اهمیتی دارد و اولویت‌بندی کنید. اگر به‌عهده گرفتن آن کار به معنای این است که مسئولیت کار دیگری باید از دوش شما برداشته شود، بگذارید چنین شود و این را به رئیس‌تان هم بگویید.


۳. نه

به رئیس‌تان «نه» نگویید، مگر در مواردی که غیرقانونی یا غیراخلاقی است. حتی یک موقعیت به ذهنم نمی‌رسد که در آن نه گفتن به رئیس‌تان ایده‌ی هوشمندانه‌ای باشد. می‌توانید سؤال بپرسید، عقب بکشید یا مذاکره کنید اما نه نگویید مگر در صورتی که رزومه‌ای قوی دارید و نیازی هم به این شغل ندارید. با این کار فقط دنبال دردسر می‌گردید. هوس بیان خلاقانه‌ی «نه» با عباراتی مثل «فکر نکنم که…» هم به سرتان نزند.


۴. این کار پیشکش خودت باشد

شاید رئیس شما پست‌ترین آدم روی زمین باشد. شاید او ظالم و سوءاستفاده‌گر است و پرخاشگری‌های دوران کودکی‌اش را روی کارکنانی خالی می‌کند که آنها را بردگان خود می‌داند. مهم نیست او چه آدمی است و چه می‌کند. زمانی که تصمیم به ترک شغل‌تان گرفتید، این کار را حرفه‌ای انجام بدهید. پل‌های پشت سرتان را خراب نکنید؛ عواقب این کار متوجه خود شما خواهد بود.


۵. به واحد نیروی انسانی ارجاع می‌دهم

زمانی که مهندس جوانی بودم، از رئیسم سؤال کردم که چرا ارزیابی ضعیفی از من ارائه کرده است. پاسخم را داد اما من که قانع نشده بودم از او پرسیدم آیا برای او مشکلی نیست که با مافوقش صحبت کنم. او گفت نه و من این کار را کردم. مشکلی نیست اگر به سراغ بالادستی رئیس‌تان بروید، به این شرط که این کار را به‌نحو درست (صادقانه و محترمانه) و به دلایل صحیح انجام بدهید. اما اگر این کار نتیجه نداد رفتن به سراغ واحد نیروی انسانی سازمان کمکی به شما نخواهد کرد. اگر موضوع جدی است استعفا دهید. اگر غیرقانونی است، شکایت کنید. وگرنه، دست از گله و شکایت بردارید و واحد منابع انسانی را فراموش کنید.


۶. تقصیر من نبود، زیر سر فلانی است

اگر مسئول شمایید، مسئولانه رفتار کنید. اگر مسئولیت یا تقصیری بر گردن ندارید و توضیح دادن فایده دارد توضیح بدهید. اما هرگز انگشت اتهام را به سوی دیگری نشانه نروید. بله، می‌دانم که این دست رفتارها از برخی مدیران و سیاستمداران سر می‌زند. اما این افراد بی‌کفایت‌اند، غیرحرفه‌ای هستند و هزاران سال دیگر هم آنها را استخدام نخواهم کرد. مانند این افراد نباشید.
مقاله مرتبط: ۱۲ راه برای کاهش استرس در محیط کار


۷. فلانی یک احمق است

فرقی ندارد درباره‌ی همکارتان باشد یا مشتری یا فروشنده یا هرکس دیگر، حتی برای ثانیه‌ای این فکر به سرتان نزند که سفره‌ی دل‌تان را پیش رئیس‌تان باز کنید یا با او علیه دیگری توطئه‌ای بچینید، طوری که انگار او رفیق شماست. رئیس شما رفیق‌تان نیست. و با چنین رفتاری این خطر را به جان می‌خرید که بی‌حرمتی یا انتقادتان شامل حال کسی بشود که اهمیتش برای شرکت بیشتر از شخص شماست. علاوه بر این رئیس‌تان را به فکر فرو خواهید برد که پشت سر او به دیگران چه می‌گویید و اعتماد او را بعد از این هرگز نخواهید داشت.

 

توجه کنید، رؤسا هم درست مانند من و شما آدم‌های زمینی هستند. آنها درست مثل من و شما انسان‌اند. اما در موقعیت منحصربه‌فردی قرار دارند، و به همین دلیل لازم است که ارتباط با آنها تابع برخی ملاحظات باشد. در حالت کلی، اگر این رابطه را حرفه‌ای، مرتبط با کسب‌وکار و همراه با درجه‌ای از احترام حفظ کنید متقابلا همین‌ها را دریافت خواهید کرد. اگر مسئولیتی را پذیرفتید، در قبال آن پاسخ‌گو باشید و کارتان را به اتمام برسانید، در این صورت پیشرفت خواهید کرد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 15 / 3 / 1396 ساعت: 2:10 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 کار روزانه آدم های فوق العاده موفق

10 کار روزانه آدم های فوق العاده موفق

 

"زمانی که شما یک آدم موفق می بینید، فقط تعریف و تمجید عموم مردم درباره او را می بینید و هرگز فداکاری های شخصی او برای موفقیت را نمی بینید." وِیبهاو شاه



دکتر تراویس بِرَدبِری می نویسد: کِوین کروس اخیرا با بیش از 200 آدم فوق العاده موفق مصاحبه کرده که 7 تای آنها میلیاردر، 13 تای آنها قهرمانان المپیک، و گروهی از آنها کارآفرینان موفق و خودساخته می باشند.



او از آنها پرسیده: "راز شماره یک شما در بهره وری چیست؟"

 

کِوین با کد بندی پاسخ ها، به پیشنهادات خیلی جالبی رسیده که در ذیل به برخی از آنها که به نظر من از همه مطلوب تر می باشند اشاره می شود.

 

1. آنها روی دقایق تمرکز دارند نه ساعت ها: بیشتر مردم به صورت پیش فرض برنامه ریزی های ساعتی و یا نیم ساعتی دارند. در نقطه مقابل، آدم های خیلی موفق می دانند که در هر روز تنها 1440 دقیقه زمان در اختیار دارند. آنها می دانند که پول از دست رفته می تواند برگردد اما زمان از دست رفته هرگز بر نمی گردد. شانون میلر، قهرمان افسانه ای بازیهای المپیک به کِوین گفته: "تا امروز به یک برنامه پایبند بوده ام که تقریبا دقیقه به دقیه بوده است." برای تسلط بر زندگی باید بر دقایق آن مسلط باشید!

 

2. آنها فقط روی یک چیز تمرکز می کنند: آدم های فوق العاده مولد، می دانند که "مهمترین وظیفه" آنها چیست و هر روز صبح یک تا دو ساعت بدون وقفه روی آن کار می کنند. چه وظیفه و کاری بیشترین تاثیر در رسیدن شما به هدفتان را دارد؟ چه دستاوردی موجب ارتقای شغلی شما می شود؟ آن همان کاریست که باید هر روز صبحتان را صرف آن کنید.

 

3. آنها از لیست وظایف روزمره استفاده نمی کنند: لیست وظایف روزمره خودتان را دور بریزید و بجای آن هر کاری را روی تقویمتان برنامه ریزی کنید. نتایج یافته ها حاکی از آنست که 41% موارد لیست های روزمره انجام نمی شوند. همه این موارد انجام نشده منجر به استرس و بی خوابی شده که نتیجه اثر زیگارنیک (Zeigarnik) می باشد به این معنی که کارهای ناتمام تا تکمیل شدن در ذهن شما باقی می مانند. آدم های فوق العاده مولد، هر چیزی را در تقویم خود نگه داشته و با آن تقویم کار و زندگی می کنند.

 

4. آنها از یک دفترچه یادداشت استفاده می کنند: ریچارد برنسون مرد پنج میلیارد دلاری و موسس گروه ویرجین در چند مناسبت تاکید می کند که بدون داشتن یک دفترچه یادداشت که همه جا آنرا همراه خود دارد، نمی توانسته این شرکت بزرگ را بسازد. در یک مصاحبه، اریستوتل اوناسیس غول کشتیرانی یونانی گفته:" همیشه یه دفتر یادداشت همراه خودت داشته باش. همه چیز را در آن بنویس...این یک درس میلیون دلاریه که در مدارس کار و کسب به شما یاد نمی دهند!" آدمهای فوق العاده مولد به محض خطور فکر جدید، ذهنشان را با نوشتن همه چیز آزاد می کنند.

 

5. آنها ایمیل های خود را تنها چند بار در روز پردازش می کنند: آدمهای فوق العاده مولد ایمیل های خود را در کل روز مرتبا چک نمی کنند. آنها به هر ارتعاش یا ضربه ای که در قالب نامه الکترونیکی ناگهان وارد صندوق پستی شان می شود پاسخ نمی دهند. در عوض، آنها مثل سایر کارهای خود، طبق یک جدول زمانبندی، ایمیل های خود را سریع و کارا پردازش می کنند. برای بعضی ها این کار روزی یکبار و برای دیگران این کار صبح، ظهر و شب انجام می پذیرد.

 

6. آنها به هر قیمتی شده، از جلسات اجتناب می کنند: وقتی کِوین از مارک کیوبان، مرد سه میلیارد دلاری خواست که بهترین توصیه درباره بهره وری را ارائه کند، او بلافاصله پاسخ داد: "هرگز در جلسات شرکت نکنید مگر اینکه یکی برای شما یک چک بنویسد." جلسات بدجور وقت کش هستند. دیر آغاز می شوند، آدم های اشتباه در آنها شرکت می کنند، به موضوع اصلی نمی پردازند و موضوعات را می پیچانند، و خیلی کش پیدا می کنند. باید هروقت می توانید این جلسات را ترک کنید و خودتان هم کمتر از این جلسات را برگزار کنید. اگر جلسه ای برگزار می کنید، کوتاه و فقط درباره موضوع اصلی باشد.

 

7. آنها تقریبا به همه چیزی "نه" می گویند: وارن بافت میلیاردر می گفت: "فرق بین آدمهای موفق و خیلی موفق اینه که آدمهای خیلی موفق تقریبا به هر چیزی "نه" می گویند." و جیمز آلتوچر موسس بیش از بیست شرکت به کِوین این نکته را گوشزد کرد: "اگه یه چیزی یک "بله جهنمی" نیست، پس آن یک "نه" می باشد." یادتان باشد که شما در یک روز تنها 1440 دقیقه زمان دارید. آنها را آسان از دست ندهید.

 

8. آنها از قانون 20-80 پیروی می کنند: طبق اصل پارِتو Pareto Principle ، در بسیاری از موارد، 80% نتایج از تنها 20% فعالیت ها بدست می آیند. آدم های فوق العاده مولد، می دانند چه فعالیت هایی بیشترین نتایج را به همراه دارند، روی همان ها تمرکز می کنند و بقیه را نادیده می گیرند.

 

9. آنها تقریبا همه کارها را به دیگران تفویض و واگذار می کنند: آدم های فوق العاده مولد نمی پرسند: "چگونه من می توانم این کار را انجام دهم؟" در عوض آنها می پرسند، " این کار چگونه می تواند انجام پذیرد؟" آنها تا حداکثر امکان "من" را از پرسش خود بیرون می آورند. آنها آدم های کنترل گری نیستند و وقت خود را صرف مدیریت امور جزئی نمی کنند. در بسیاری از موارد، به قدر کافی خوب، به قدر کافی خوب است.

 

10. آنها به هر کاری فقط یک بار دست می زنند: چند بار تا بحال یک ایمیل معمولی و یا یک قبض آب و برق را باز کرده اید و آنرا برای بعد گذاشته اید؟ هرچند وقت یکبار یک ایمیل را می خوانید و آنرا می بندید و آنرا در صندوق پستی خود رها کره تا بعدا پاسخ دهید؟ آدم های فوق العاده موفق به هر کاری اگر کمتر از 5 یا 10 دقیقه زمان می برد، همان موقع و همانجا دست می زنند. این کار باعث کاهش استرس می شود چرا که آن کار در پس زمینه ذهنی آنها باقی نمی ماند و دیگر نیازی به بازخوانی و یا ارزیابی مجدد نیست.

 

شما ممکن است قهرمان المپیک، میلیاردر و یا کار آفرین نباشید (یا حتی بخواهید که یکی از آنها باشید)، اما رازهای آنها می تواند به شما کمک کند که کارهای بیشتری در زمانی کمتر انجام داده و در متوقف کردن احساس پرکاری و سراسیمگی به شما یاری رساند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 14 / 3 / 1396 ساعت: 3:17 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا استیو جابز در ذهن ها ماندگار شد ؟ با مهمترین ویژگیهای شخصیتی استیو جابز آشنا شويد

چرا استیو جابز در ذهن ها ماندگار شد ؟ با مهمترین ویژگیهای شخصیتی استیو جابز آشنا شويد:

 

چرا استیو جابز در ذهن ها ماندگار شد ؟

 

استیو جابز، یکی از خاص ترین افراد در طول تاریخ کمپانی های تکنولوژی است. او اپل را تاسیس کرد، سپس از آن اخراج شد و پیکسار را تاسیس کرد، آنرا تبدیل به کمپانی موفقی کرد و سپس دوباره به اپل بازگشت و نه تنها آنرا از نابودی نجات داد، بلکه آنرا تبدیل به یکی از موفق ترین کمپانی هایی کرد که تا این لحظه وجود داشته است.

 

اگر استیو، در اولین مرحله و بدون تجربه هیچ شکستی، موفق میشد، کاراکتر او اینقدر جذاب نبود اما او 3 مرتبه، از صفر آغاز کرد و به موفقیت های بزرگ رسید و به همین علت تقریبا از دید همه، به یک قهرمان جهانی تبدیل شده است.

 

دلایل زیادی برای اثر گذار بودن و قهرمان شدن او وجود دارد. ما در این مقاله 5 دلیل اصلی را ذکر می کنیم تا بتوانید با ساخت این ویژگیها در خود، به موفقیت مورد نظرتان برسید.

 


5 دلیل برای اثر گذار بودن استیو جابز

 

1) بسیار قانع کننده بود : وقتی بیشتر درباره زندگی او مطالعه میکنید، متوجه خواهید شد که شخصیت او، بسیار تاثیر گذار بوده است. او می توانست مردم را به خوبی قانع کند و ملاقات های ساده خود با دیگران را، به قرارداد های سود آورد تبدیل کند. به همین علت است که می گوییم ۹۰ درصد موفقیت شما در زندگی، به دانش روانشناسی شما یا بصورت دقیق تر، میزان مراجعات شما به هر آنچه که برای رسیدن به موفقیت نیاز دارید را بصورت جامع و تفکیک شده، بیان کرده ایم.

 

2) او هیچگاه نه را قبول نمی کرد : استیو هرگز نه را قبول نمی کرد. او به این معروف بود که در خواسته هایش، بسیار صریح بود. او یک خواسته و سوال را آنقدر تکرار می کرد تا نهایتا پاسخ آن را بیابد. به همین علت، مردم و کارمندانش، معمولا از بحث مستقیم با او خودداری می کردند زیرا می دانستند او توانایی بسیار بالایی در قانع کردن دیگران داشت تا جایی که هر کسی همراه با ایده او میشد و نمی توانست مقاومت کند.

 

3) او اهمیت بیشتری به محصول میداد تا به پول فروش آن :
استیو هرگز به پول اهمیتی نداد. وقتی به سی سالگی رسید، ثروت خالص او ۱۰۰ میلیون دلار بود و چند سال بعد نیز یک میلیاردر شد اما در تمام اوقات، تمرکز اصلی او روی تولید محصولات ماندگار بود، نه ثروتمند شدن. او کمپانی هایی را می شناخت که حتی پس از رفتن موسسین آن، کماکان معروف ماندند به همین علت تمام تمرکزش را روی ساخت محصولاتی با کیفیت می گذاشت.

 

4) او میخواست زندگی ها را عوض کند : بسیاری از افراد، آرزوهای کوچکی دارند. آنها ماشین خوب، کار مناسب و همسر خوبی میخواهند. اما برای استیو جابز، همه چیز متفاوت بود. او میخواست زندگی مردم را توسط محصولاتش بهتر کند و به همین علت است که هنوز اسم او بر سر زبانهاست، با اینکه خود، دیگر کنار ما نیست.

 

5) او هیچ اهمیتی به واقعیت نمی داد : استیو هیچ اهمیتی به این مساله نمیداد که واقعیت چیست. او مهندسین را مجبور به تولید محصولاتی می کرد که عملا تولید آنها قبل از وجود شرکت اپل، غیر ممکن بود. مهم نیست که این محصول، یک مک بوک بسیار نازک بود یا محصولی با پیچیدگی آیفون و آیپد، همین آگاهی استیو جابز و نپذیرفتن واقعیتها از سوی او بود که باعث الهام گرفتن دیگران و کارمندانش میشد و او را تبدیل به رهبری موفق می کرد.

 

چطور از این مقاله به سود خود استفاده کنید ؟

 

زندگی استیو جابز، اثباتی بر این مساله است : تا زمانیکه با مداومت به دنبال رویاهای خود هستید، هیچ غیر ممکنی وجود ندارد. او کامپیوتر را دید و به رویای ساخت یک کامپیوتر خانگی مشعول شد حال آنکه همه کمپانی های بزرگ فکر می کردند کامپیوتر ها هرگز به یک شخص معمولی فروخته نخواهند شد اما نهایتا در طی چند سال، همه مسیر استیو را دنبال کردند.

 

از آنجایی که او عمیقا به خود باور داشت، مردم را نیز به این سمت هدایت کرد که به او باور داشته باشند و به همین علت است که او تبدیل به قهرمانی شد که امروز همه او را میشناسیم. مهم نیست رویایتان چیست، به رویایتان باور داشته باشید و آنرا دنبال کنید تا به واقعیت شما تبدیل شود. فراموش نکنید : وقتی کاری را شروع می کنید، هرکسی غیر از خودتان، محصول و رویاهای شما را احمقانه خواهد دانست، پس این شما هستید که باید عمیقا به خود باور داشته باشید.

 

ما در این زندگی، در قوانینی محبوس شده ایم که بسیاری از آنها را دیگران درست کرده اند و به همین علت است که هیچوقت پتانسیل واقعی خود را کشف نمی کنیم. استیو یکی از افرادی بود که بر خلاف این قوانین، طغیان میکرد و نهایتا نیز ثابت کرد که این قوانین، قابل شکسته شدن هستند. بله مسیر آسان نبود، بهایی که باید بپردازید زیاد است اما اگر آن را صحیح انجام دهید، ممکن است استیو جابز بعدی باشید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 14 / 3 / 1396 ساعت: 3:13 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

برای موفقیت، یک سرفه ای هم باید کرد ..!

برای موفقیت، یک سرفه ای هم باید کرد ..!

 

شخص ساده لوحي مكرر شنيده بود كه خدا روزی رسان است. به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدي برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزي خود را بگيرد. يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد. همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد. هرچه به انتظار نشست برايش ناهاري نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكي براي شام كرد و چشم به راه ماند و خبری از غذا نشد . چند ساعتي از شب گذشته درويشي وارد مسجد شد و در گوشه ای نشست و شمعي روشن كرد وشروع به خوردن غذا کرد. مرد ساده لوح كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزي كرده بود و در تاريكي و به حسرت به خوراك درويش چشم دوخته بود، ديد درويش نيمي از غذا را خورد و به زودی باقيش را هم مي خورد بي اختيار سرفه اي كرد. درويش كه صداي سرفه را شنيد گفت: « بفرما » مرد بينوا كه از گرسنگي داشت مي لرزيد مشغول خوردن شد. وقتي سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد. درويش گفت:«فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودي من از كجا مي دانستم كه تو اينجايي تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزي خودت برسي؟ شكي نيست كه خدا روزي رسان است اما يك سرفه ای هم بايد كرد!”

 

داستان بالا حکایت این روزهای بخش عمده ای از جامعه جوان ماست .جوانانی که شنیده اند شرایط کشور تغییر کرده و امروز میتواند با یک ایده خوب با بهره گیری از شرایط مسیر موفقیت را طی کنند و به آرزوهای بزرگشان برسند. آرزوهایی مثل داشتن کسب و کار های بزرگ و بین المللی،ثروت ،شهرت و …اینها را تعداد شرکت کنندگان در انواع رویدادهایی که افراد موفق در آن داستان موفقیت خود را نقل میکنند میشود فهمید .

 

سوال اینجاست که آیا با نشستن و حرف زدن و دعا کردن و رویا بافتن اتفاقی می افتد؟ آیا با گوش دادن بارها و بارها به حرف های افراد موفق و بررسی زندگی آنها و خواندن هزاران جلد کتاب میتوانیم موفق شویم؟

 

قطعا پاسخ این است که نه ! یک سرفه ای هم باید کرد! باید یک اقدام عملی کرد باید حرکتی کرد تا موفقیت به سمت ما جلب شود. باید کاری کرد که چیزی برای ارائه فراهم شود.رویداد های مختلف استارتاپی میتواند محل خوبی برای طرح ریزی یک شروع حرکت باشد البته به شرطها و شروطها:

 

1  دست از کپی کردن کسب و کارهای دیگر و مدل های آنها برداریم

 

2  دست از فکر کردن به این موضوع که همه استارتاپ ها در حوزه فناوری وب هستند برداریم

 

3  بزرگ تصور کنیم اما کوچک و سریع اقدام کنیم .

 

4  رویداد را مکانی آموزشی ببینیم نه مکانی رقابتی و البته نه مکانی تفریحی

 

5  تیمی را انتخاب کنیم که توانمندی های مورد نیاز ما برای شروع مسیر را داشته باشند (توانمندی فنی،توانمندی کسب و کار و توانمندی مدیریت و کنترل برنامه و روند ) تا بعد از رویداد ها بتوانیم مسیر را ادامه بدهیم .قرار نیست با دوستانمان به اردو برویم .

 


یادمان باشد : اگر قرار بود با دوستان فعلی مان که با آنها به تفریح میرویم، کسب و کاری را شروع کنیم، تا الان اتفاق افتاده بود .بهتر است از دایره افرادی که میشناسید افراد مناسب و حرفه ای تر رو به عنوان همراهان تیمتون انتخاب کنید.

 

رویداد های نزدیک رو بررسی کنید و اونهایی که باعث شور و هیجان در شما میشه رو انتخاب کنید .

 


 سخن آخر : برای به دست آوردن موفقیت فقط حرف کافی نیست ،کلاس رفتن کافی نیست …

 

یک سرفه ای هم باید کرد ..!

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 14 / 3 / 1396 ساعت: 3:9 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

داستان زنی که از سرطان به یک کسب‌وکار موفق رسید

داستان زنی که از سرطان به یک کسب‌وکار موفق رسید

 

لوئیزیا فریاس، بانوی کارآفرینی است که داستان زندگی الهام‌بخشی دارد. او درست قبل از اینکه برای یک سال تحصیل به خارج از کشور سفر کند، متوجه شد سرطان دارد. نوع نگرش و ایمان خانم فریاس او را از سرطان نجات داد و تبدیل به کارآفرینی کرد که به خانم‌ها در ایجاد توازن میان کار و زندگی‌شان کمک می‌کند.

 

او تنها سه روز مانده به ترک کشورش برای نزدیک به یک‌ سال تحصیل، متوجه شد که سرطان دارد. روزی که فهمید سرطان دارد بدترین روز زندگی‌اش بود که به‌ناگهان به بهترین روز زندگی‌اش تبدیل شد.

 

او تصمیم گرفت تا از هر لحظه زندگی‌اش استفاده کند. البته پذیرش مسئولیت زندگی با سرطان برای او به‌آرامی صورت گرفت اما خانم فریاس شجاعانه با مشکل خود برخورد کرد و پس از یک‌سال که با دکترش تماس گرفت متوجه شد که هیچ اثری از سرطان در بدنش نیست. به‌همین دلیل انگیزه بزرگی برای ادامه زندگی و الهام‌بخشی به دیگران پیدا کرد. شکست سرطان آغاز دیگری برای او بود تا پا در راه آموزش دیگران برای داشتن توازن میان کار و زندگی بگذارد.

 

خانم فریاس یک لایف‌هکر حرفه‌ای است. لایف‌هکر کسی است که راهکارهایی برای حل مسئله، ساده‌سازی وظایف، کم کردن ناامیدی‌ها و... ارائه می‌دهد. او به افراد و کسب‌وکارها آموزش می‌دهد که چطور با استفاده از آموزش اولویت‌بندی در زندگی‌شان توازن ایجاد کنند. این روش همچنان کاربردی است.

 

او عادت داشت از این روش برای همکاری یا آموزش دیگران استفاده کند تا اینکه متوجه شد می‌تواند با دیدگاه خاص خودش آن را تبدیل به کسب‌وکار کرده و به یک گروه خیلی خاص یعنی زنان کارآفرین خدمات ارائه کند. او اعتقاد دارد برای پا گذاشتن در عرصه کسب‌وکار باید یک برنامه دقیق روی کاغذ داشته باشید. تنها داشتن یک طرح کسب‌وکار کافی نیست و نیاز به قطب‌نمای دقیق برای تحقق رویاها وجود دارد.

 

او از همان روز اول با تمام قدرت کار خود را آغاز کرد. او گام‌های کوچک اما محکم برمی‌داشت و در کتاب‌ها مقالات و پادکست‌ها ظاهر می‌شد و از این پس نیز در نمایشگاه‌های شبکه‌ای حضور خواهد داشت. تمام این موفقیت‌ها تنها به این دلیل به‌دست آمد که او علاقه و شفافیت زیادی در کار خود داشت.

 

توضیح اینکه یک لایف‌هکر دقیقا چکار می‌کند، یکی از مهم‌ترین سختی‌های کارش بود. اما وقتی متوجه شد چگونه بگوید که چه کار می‌کند، نتایجش را به‌خوبی دید.

 

او هر شب قبل از خواب به ایجاد فرصت‌های تازه برای کسب‌وکارش فکر می‌کند و از نظر او همیشه فرصت برای کمک به دیگران وجود دارد. این فلسفه باعث شده درها یکی پس از دیگری به روی او و کسب‌وکارش باز شوند. وقتی یک نفر به‌خاطر استواری، استقلال و ارائه بهترین خدمات شناخته‌شده باشد، همواره در یادها خواهد ماند. او به‌شدت اعتقاد دارد که می‌تواند برای دیگران کار انجام دهد و در طول این مدت بدون اغراق حتی یک ساعت هم از این کار دست نکشیده است.

 

توصیه او به سایر کارآفرینان این است که ذهن، بدن، روح و نفس خود را آماده کنند و برای پا گذاشن در راه یک کسب‌وکار مهیا شده تا در سختی‌ها بتوانند دوام آورند. روش او برای باانگیزه ماندن در سختی‌ها این است که به یادآورد چرا پا در این راه گذاشته است. فلسفه کسب‌وکار خانم فریاس هم خیلی ساده است: با اشتیاق و حرارت کار کنید و همواره برای ارائه خدمات در جهت حل یک مشکل آماده باشید. این باعث می‌شود حتی یک روز هم برای خودتان زندگی نکنید تا یک زندگی غیرمعمول از نوع هیجان‌انگیز برایتان رقم بخورد.

 

او وقتی با یک چالش بزرگ در زندگی‌اش روبه‌رو می‌شود، آن را به چشم یک فرصت می‌بیند. او با استفاده از راه‌حل‌هایی چون شکستن موضوع به اجزای کوچک‌تر و مهندسی معکوس، نه‌تنها یاد می‌گیرد که پیچیدگی‌های مشکل را ببیند، بلکه به‌سرعت آن را حل می‌کند.

 

بزرگ‌ترین ترس او از دست دادن حس کنجکاوی و شجاعانه‌ترین کاری که انجام داده دادن شانس به رویاهایش برای عملی شدن بوده است. خانم فریاس اگر به 20 سالگی برگردد فقط به خودش می‌گوید: «انجامش بده».

 

او معتقد است فرصت‌های بی‌شماری برای بزرگ شدن در این دنیا وجود دارد و خدمت کردن به دیگران باعث می‌شود دیگران جذب فرد شده و به او پاداش دهند. از نظر او، نتیجه قدم گذاشتن در این راه چیزی جز موفقیت نیست. او همان جایی است که باید باشد، چون مسیر را برایش باز کرده‌اند.

 

بزرگ‌ترین درسی که او تابه‌حال گرفته این است که بخواهد تا رشد کند و یاد بگیرد و خود را سرزنش نکند. ابزار یا منبع مورد علاقه خانم فریاس یک سیستم مدیریت محصول به‌نام Trello ا ست که برای بسیاری از پروژه‌ها و موقعیت‌های سخت جواب داده است.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:47 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

8 شگرد برای موفقیت در کسب و کار خانگی

8 شگرد برای موفقیت در کسب و کار خانگی

داشتن یک کسب و کار خانگی می‌تواند راه فوق‌العاده‌ای برای ایجاد درآمد از کاری باشد که واقعا دوست دارید انجامش دهید. خیلی چیزهاست که قبل از شروع باید در نظر بگیرید. اگر طرح بی‌نقصی بچینید و آن را دنبال کنید می‌توانید صاحب یک کسب و کار خانگی موفق باشید.

 

در ادامه ۸ شگرد را می خوانیم که کمک می کنند کسب و کار خانگی موفقی داشته باشیم:

 

1 اگر کسب و کار خانگی تان ایجاب می‌کند برای ملاقات با مشتریان‌تان سفر کنید، املاک و اموال را بازرسی کنید، یا خریدی انجام دهید، مطمئن شوید که اسناد همه‌ی هزینه‌های سفر را نگه می‌دارید. ۱۰۰ درصد مخارج سفر و ۵۰ درصد مخارج غذای سفر مالیات‌پذیر هستند. پس مطمئن شوید که برای همه چیز رسید می‌گیرید و اطمینان حاصل کنید که این رسید هزینه‌ی نهایی پرداخت شده را نشان می‌دهد.

 

2 همه چیز را درباره‌ی محصول‌تان بدانید. شما باید یک خبره باشید. می‌توانید مقاله‌هایی بنوسید که نشانی وبگاه و ایمیل کسب‌و‌کارتان را داشته باشد. توجه کنید که سخنرانی درباره‌ی محصول‌تان در برابر عموم، برای هر قشری می‌تواند جذاب باشد. مدرسه‌ها می‌توانند جای خوبی برای معرفی برخی محصولات باشند، ولی وقتی یک خبره شوید بهترین جاها برای سخنرانی درباره‌ی محصول‌تان را خودتان خواهید شناخت.

 

3 مطمئن شوید که نام کسب‌و‌کار خانگی‌تان و نشانی اینترنتی وبگاه‌تان را به‌عنوان امضای تمام ایمیل‌های ارسالی‌تان قراردهید. همین کار را برای وبلاگ یا دیگر جاهایی که می‌نویسید انجام دهید. افرادی که دوست دارند بدانند چه حرفی برای گفتن دارید احتمالا روی پیوست‌تان کلیک خواهند کرد.

 

4 برای کاهش مزاحمت‌ها در خانه، رفت‌و‌آمد بچه‌ها را به اتاق کارتان محدود کنید. ساعات کاری مشخصی داشته ‌باشید، تا بتوانید هم برای کسب‌و‌کار هم برای خانواده وقت بگذارید. بچه‌های بزرگ‌تر باید درک کنند که در هنگام کار مزاحم شما نشوند. برای موفقیت کسب‌و‌کارتان، خانواده باید حمایتگر باشد و به زمان کاری شما احترام بگذارد.

 

5 شروع کسب‌و‌کارتان در خانه‌ی خودتان می‌تواند تجربه‌ای عالی باشد ولی باید محوطه‌ی کاری خاص خودتان را از بقیه‌ی خانه جدا کنید. این‌گونه احساس می‌کنید که سر کار می‌روید و می‌دانید که وقتی در این محدوده هستید زمان تمرکز بر کارتان است. هم‌چنین به جلوگیری از مزاحمت‌های خانواده و دوستان کمک خواهد کرد.

 

6 این مهم است که کارت ویژه‌ی کسب‌و‌کارتان را داشته باشید. هم‌چنین با چند جست‌و‌جوی اینترنتی می‌توانید کارت‌های کسب‌و‌کارتان را به‌طور رایگان تهیه کنید. مشتریان متوجه نمی‌شوند که آن‌ها رایگان هستند و هنوز خیلی از کارت‌های رایگان توسط حرفه‌ای‌ها طراحی می‌شوند. این مهم است که مطمئن شوید این کارت‌ها اطلاعات تماس کسب و‌ کار دارند.

 

7 شما باید وب‌گاهی داشته باشید که محصولات کسب و کار خانگی تان را تبلیغ کند. شروع یک کسب و کار خانگی از طریق اینترنت راه بسیار خوبی برای به دست‌آوردن سود بیشتر است چرا که دیگر نیازی به اجاره‌ی مکانی برای کارتان نخواهید داشت.

 

8 قبل از شروع کسب و‌ کار خانگی‌تان باید کاملا مطمئن شوید که واقعا به کاری که می‌کنید علاقه‌مندید. اگر علاقه‌ی کمی دارید یا اصلا علاقه‌ای ندارید رسیدن به موفقیت برایتان خیلی سخت خواهد بود. خیلی از مردم به این باور رسیده‌اند که اگر عاشق کاری باشند که انجام می‌دهند به موفقیت‌های بی‌نظیری می‌رسند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:43 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

اشتباهات رايج مديران

اشتباهات رايج مديران

 

1- کارمند خوب پیدا نمی‌شود
مشکل از آنجاست که مهارت کافی در استخدام نداریم. البته منظور ما این نیست که استخدام کار بسیار راحتی است. کار سخت است ولی امکان‌پذیر است.

 

2- هیچکس کار را مثل خود آدم انجام نمی‌دهد
باید در «واگذاری کارها» مهارت بیشتری کسب کنیم. واگذاری قابل یادگیری است و نکات فراوانی دارد که باید رعایت کنیم تا کارمندان کار را به خوبی انجام دهند.

 

3- اگر من نباشم کارمندان کار نمی‌کنند
انگیزه دادن به کارمندان را بلد نیستیم. اگر رهبر خوبی باشیم و مدام به کارمندان انگیزه بدهیم کارها به خوبی انجام خواهند شد.

 

4- اگر به کارمندان آزادی و اختیار می‌دهیم سوءاستفاده می‌کنند
مشکل از آنجاست که هیچ سیستمی برای سنجش عملکرد کارکنان نداریم. اگر عملکرد کارکنان با معیارهای عددی سنجیده شود امکان سوء استفاده از بین می‌رود.

 

5- آنقدر سرم شلوغ است که فرصت بازاریابی و تبلیغات ندارم
مدیریت زمان ضعیفی داریم و همچنین کارها را به اندازه کافی واگذار نمی‌کنیم.

 

6- شرایط اقتصادی خوب نیست و نمی‌توان کاری کرد
به اندازه کافی بر بازاریابی و تبلیغات تمرکز نکرده‌ایم. با شنیدن کلمه بازاریابی بلافاصله به فکر بیل‌بورد و تبلیغات چند میلیونی نیفتید. راه‌های بسیار ارزانی وجود دارد که می‌تواند مشتریان زیادی ایجاد کند.

 

7- رقیبان نمی‌گذارند فروش خوبی داشته باشیم
مشکل از آنجاست که استراتژی ندارید یا حداقل استراتژی مناسبی ندارید. آنقدر در کارهای روزانه غرق شده‌اید که دیدگاه بلندمدت را از دست داده‌اید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:40 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مهمترین ویژگیهای آدمهای موفق! آیا شما از این گروه هستید؟

مهمترین ویژگیهای آدمهای موفق! آیا شما از این گروه هستید؟

 

1. آنها فرصت‌ها را می‌بینند.


2. از مشكلات درس می‌گیرند.


3. روی راه‌حل‌ها تمركز می‌كنند.


4. هوشیارانه و روشمندانه موفقیت‌شان را می‌سازند.


5. اجازه نمی‌دهند ترس آنها را كنترل و محدود كن


6. به ندرت از چیزی شكایت می‌كنند و منفی فکر نمی کنند.


7. مسوولیت كارهایشان را تماما به عهده می‌گیرند.


8. خودشان را با افرادی كه با آنها هم فكر هستند، متحد می‌كنند.


9. هوشیار و بلندپرواز هستند.

 

10. به‌وضوح و دقیقا می‌دانند كه چه چیزی در زندگی می‌خواهند.


11. بیشتر از آنكه تقلید كنند، نوآوری می‌كنند.


12. در انجام كارهایشان امروز و فردا نمی‌كنند.


13. همواره برای یادگیری روی خودشان كار می‌كنند.


14. در زندگی از این شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر نمی پرند.


15. ریسك‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند.


16. در مقابل مشكلات سرشان را زیر برف نمی‌كنند.


17. منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی‌مانند.


18. روی احساسات‌شان كنترل دارند.


19. ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها كار می‌كنند.


20.برای زندگی‌شان برنامه دارند .


21. قدر و ارزش كار كردن و بودن در شرایط سخت را می‌فهمند.


22. تعادل دارند.


23. اعتماد به نفس دارند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:35 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

13 اصل روانشناسی فروش

13 اصل روانشناسی فروش

 

در دنیای کسب و کار، فروش و بازاریابی یکی از اهرم‌های قدرتمند رونق زندگی مالی شما هستند که باید توجه ویژه‌ای به آن‌ها داشته باشید. در این میان توجه به روانشناسی افراد و کاری که برای جذب آنان در کسب و کارتان انجام می‌دهید بسیار مهم و حیاتی است. با ما همراه باشید و با ۱۳ اصل حیاتی و آسان روانشناسی فروش آشنا شوید تا بتوانید در یکی از همین روزها یک فروش بینظیر داشته باشید و به درآمد خوبی دست یابید.

 


 اصل ۱: دو دلیل اصلی خرید یا عدم خرید میل به سود بردن و ترس از ضرر کردن است.

 

 اصل ۲: مردم احساسی تصمیم می‌گیرند و بعد با منطق این تصمیم را توجیه می‌کنند.

 

 اصل ۳: برای مشتری مهم نیست که کالای شما چیست و چه گونه است برای او مهم این است که کالای شما چه کاری برای او انجام می‌دهد.

 

 اصل ۴: فروش حرفه‌ای باتحلیل نیاز‌ها شروع می‌شود.

 

 اصل ۵: اشخاص به دلایل خود از شما خرید می‌کنند نه به دلایل شما.

 

 اصل ۶: مشتری احتمالی، تنها زمانی از شما خرید می‌کند که بداند دوست او هستید و منافعش را رعایت می‌کنید.

 

 اصل ۷: مشتریان معمولا روی پیشنهاد شما فکر نمی‌کنند، به محض اینکه از دفتر یا محل کار مشتری بالقوه بیرون می‌روید او حتی فراموش می‌کند کسی مثل شما در این دنیا زندگی می‌کند.

 

 اصل ۸: هرگز انتظار نداشته باشید مشتریان به شما زنگ بزنند.

 

 اصل ۹: جواب نه مشتری احتمالی، جواب رد به شخص شما نیست. مقاومت اولیه در برابر فروش هم مقاومت در برابر شما نیست

 

اصل۱۰. ۸۰ درصد فروش‌ها قبل از ۵ جلسه پیگیری قطعی نمی‌شوند و تنها ۱۰ درصد فروشندگان برای قطعی کردن فروش بیش از ۵ بار تماس می‌گیرند بیش از ۵۰ درصد از فروشندگان بعد از یک بار تماس از خیر فروش می‌گذرند.

 

 اصل۱۱: وقتی کسی به شما جواب نه می‌دهد، به شما به عنوان یک شخص جواب نه نمی‌دهد، بلکه به پیشنهاد یا ارائه قیمت شما جواب نه می‌دهد.

 

 اصل ۱۲: اگر جواب " نه " را شخصی تلقی کنید به این نتیجه می‌رسید که احتمالا اشکالی در شما وجود دارد و یا به این نتیجه می‌رسید که گناه به گردن محصول یا شرکت شماست. وقتی این گونه فکر می‌کنید، به زودی مایوس می‌شوید، اشتیاق خود را به فروش از دست می‌دهید.

 

 اصل ۱۳: روش دیگری که فروشندگان می‌خواهند از امکان شکست خوردن اجتناب کنند این است که به لحاظ جغرافیایی حیطه فعالیت خود را وسیع می‌کنند. این فروشندگان ابتدا با یک سمت شهر تماس تلفنی بر قرار می‌کنند و تلفن بعدی را بعدازظهر به سمت دیگر شهر می‌زنند، این کار سبب می‌شود که مدت حرکت آنها در اتومبیل افزایش یابد. فروشنده وانمود می‌کند که دارد کار می‌کند و این در حالی است که وقت را می‌کشد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:32 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

8 تلقينی كه افراد موفق هر روز با خود تكرار می‌كنند

8 تلقينی كه افراد موفق هر روز با خود تكرار می‌كنند:

 

تکرار یک سری افکار هم می‌توانند در زندگی ما تاثیرگذار باشند و راه را برای رسیدن به موفقیت هموار نمایند، زیرا هر دستاوری نشات گرفته از اندیشه‌ای است. ما می‌توانیم از افکارمان نیز در جهت کسب موفقیت استفاده نماییم چون عمل زاییده افکار است.

 

" من نمی‌توانم همه کارها را امروز انجام دهم، اما می‌توانم اولین قدم کوچک را بردارم"
یک طرح، یک هدف یا یک ایده را انتخاب کنید و کارتان را آغاز نمایید. اولین قدم کوچک را بردارید. اولین قدم معمولاً سخت‌ترین قدم است. قدم‌های پشت سر هم همیشه آسان‌ترند.

 

" من کاری را انجام می‌دهم که کسی تمایل به انجام آن ندارد"
اغلب ساده‌ترین راه برای متفاوت بودن، انجام کارهایی است که دیگران از انجام آن سرباز می‌زنند. مهم نیست چه کاری باشد. هر چیزی که هست، انجامش دهید. با این کار کمی از دیگران متفاوت می‌شوید. پس ادامه دهید.

 

" من با ترس روبرو می‌شوم"
بدترین ترس، ترس از ناشناخته‌‌ها است. هنوز هم هیچ چیز سخت‌تر و ترسناک‌تر از آنچه که فکر می‌کنیم، نیست. مطمئن باشید که راهی برای غلبه بر مشکلات پیدا خواهید کرد، چون شما می‌توانید.

 

"ده برابر آنچه که صحبت می‌کنم، گوش می‌دهم"
حقیقت این است که افراد مطمئن و با اعتماد به نفس نیاز چندانی به صحبت کردن احساس نمی‌کنند.

 

" مهم نیست دیگران در مورد من چه فکری می‌کنند"
نباید بگذاریم نظر دیگران ما را از راهی که برای زندگی خود انتخاب کرده‌ایم، باز دارند. اگر واقعا می‌خواهید کسب و کاری را آغاز کنید و به نظر خودتان در این زمینه اطلاعات لازم را دارید و مطمئن هستید، این کار را انجام دهید. نگران نباشید که دیگران شما را دیوانه خطاب کنند،کار خودتان را انجام دهید. این زندگی شماست. بگذارید به کام شما باشد.

 

" من خوبم ولی کامل نیستم"
هیچ کاری به سرانجام نمی‌رسد مگر اینکه بگذارید پیش برود. به خودتان اعتماد داشته باشید شما می‌توانید با سخت کوشی به هر مشکلی غلبه کنید.

 

"سعی می‌کنم بهترین را انجام دهم"
انسان‌های موفق انتظار ندارند کامل باشند، اما همیشه فکر می‌کنند که می‌توانند بهتر باشند.

 

" صبر می‌کنم و به نتیجه کارهایم نگاهی می‌اندازم"
آنچه که در وجودتان دارید، امید، آرزو، یا رویا نیست.آنچه که دارید واقعیت است. آنچه که دارید متعلق به شما است. قدرش را بدانید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:22 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

20 قانون نوشتن تبلیغات موثر

20 قانون نوشتن تبلیغات موثر

 

• حاشیه نروید: به‌طور مستقیم به ویژگی‌های خود اشاره کنید. هر کلمه غیرضروری را حذف کنید. هر چقدر تعداد واژه‌هایتان بیشتر باشد، خوانندگان کمتری آن را خواهند خواند.

 

• برای تاثیر هر چه بیشتر تبلیغات، اصل پیام را در بدو امر اعلام کنید: پاراگراف اول را هرچه قوی‌تر و موثرتر بسازید. امتیازاتی را پیشنهاد کنید. پس از نوشتن نخستین پاراگراف، به توصیف مزایای اصلی محصولتان بپردازید. به خواننده آنچه را که باید در مورد محصولتان بداند، توضیح دهید و آن را پیوسته تکرار کنید.

 

• صریح باشید: اگر شما از زبان ساده استفاده نکنید، افراد عادی قادر به درک آن نخواهند بود. یک پیام ساده و صریح به شما فرصت می‌دهد که با مخاطبان بالقوه خود به‌گونه‌ای مستقیم حرف بزنید.

 

• با مخاطب خود مستقیم صحبت کنید: برخی نویسندگان تبلیغات بر این تصور هستند که با توده بی‌جان در ارتباطند. این روش خوبی نیست خواننده را در ذهن خود به‌خاطر آورید. با مخاطب خود حرف بزنید و به او گوش دهید. با مخاطبان خود درست همانند مردمی که هر روز با آنها روبه‌رو می‌شوید، رفتار کنید.

 

• از زمان حال استفاده کنید: زمان حال به شما اجازه می‌دهد که نظر خود را در نوشته‌تان ابراز کرده و بگویید که اکنون چه چیزی اتفاق می‌افتد و شما چه باید بکنید. همچنین می‌تواند در بیان رویدادی که در آینده رخ خواهد داد و شما اطمینان کامل به حضور این رویداد دارید، استفاده شود.

 

• از منطق و احساس استفاده کنید: آگهی شما نه‌تنها خواننده را در مورد یک امتیاز خاص مطلع می‌سازد، بلکه می‌تواند دارای یک امتیاز عاطفی نیز باشد. نوشته‌های تبلیغاتی منطقی نیز می‌توانند بسیار موثر واقع شوند. البته مشاهداتی نیز در خصوص تمایل کمتر خوانندگان عادی به خوانندن پیام‌های منطقی وجود دارد.

 

• پاراگراف خود را کوتاه و جذاب بسازید: یک موسسه آمارگیری مطرح در این مورد نظر قطعی خود را اعلام کرده است: «هر چقدر پاراگراف‌هایتان طولانی‌تر باشند، افراد کمتری آن را خواهند خواند».

 

• از کلمات کوتاه و متداول استفاده کنید: پژوهش‌ها نشان داده‌اند که کلمات کوتاه بر واژه‌های بلند برتری دارند. به همین ترتیب کلمات متداول بسیار موثرتر از واژه‌های مبهم‌اند. کلمات کوتاه و متداول به خوبی و به سرعت فهمیده می‌شوند و بهتر در ذهن باقی می‌مانند.

 

• مثبت باشید: اگر شما ناچارید که از یک جمله منفی استفاده کنید، با خط کشیدن در زیر فعل منفی یا استفاده از حروف چاپی درشت‌تر، توجه خواننده را به آن جلب کنید.

 

• توجه به ساختار فاعل، فعل و مفعول: اگر به راستی می‌خواهید پیامتان فهمیده شود – و بنابراین بهتر به خاطر سپرده شود – کلمات کلیدی را برای آخر جمله نگه دارید. افراد معمولا کلمه‌های شروع یک جمله را کمتر از آنهایی که در آخر جمله می‌آیند، فراموش می‌کنند.

 

• رابطه علت و معلول را مورد ملاحظه قرار دهید: معمولا یک جمله کامل زمانی خوب به خاطر سپرده می‌شود که با عبارت‌هایی همچون: به این دلیل، در نتیجه، کاملا روشن است که، زیرا، در هر صورت، شروع می‌شود.

 

• از ستاره یا سه نقطه به اندازه استفاده کنید: استفاده افراطی از این علائم، معمولا جریان فکری را مسدود ساخته و برای خواننده خسته‌کننده است.

 

• از کاربرد افراطی علامت تعجب اجتناب کنید: علامت تعجب معمولا برای نویسندگانی که شیوه نگارششان فاقد احساس است، یک پناهگاه محسوب می‌شود.

 

• نام محصولتان را تکرار کنید: تکرار نام محصول در آگهی، تا آنجا که مقدور باشد، بسیار موثر است.

 

• از بیان بدیهیات اجتناب کنید: از بیان عبارت‌های کلیشه‌ای همچون «بهترین»، «شماره یک»، «مطلوب همگان»، «ارزان‌ترین»، «موثرترین »، «مورد اعتمادترین»، «محکم‌ترین»، «غیرقابل‌رقابت‌ترین» و «منحصربه‌فرد» اجتناب کنید.مصرف‌کنندگان دیگر مثل گذشته ساده لوح نیستند. آنان می‌‌دانند چه می‌خواهند و می‌دانند در کجا معامله خوبی داشته باشند. آنان دیگر با جمله‌های سنتی و قدیمی گول نمی‌خورند.

 

• خودتان را اصلا وارد تبلیغاتتان نکنید: از عبارت‌هایی مانند «محصول مرا بخرید» و «از تقلید بر حذر باشید» اجتناب کنید، مصرف‌کننده احتمالا با این‌گونه توصیه‌ها موافق باشد، اما اگر احساس کند که به پول او علاقه‌مندند و نه منافعش از شما سلب اعتماد می‌کند.

 

• صمیمی باشد: براساس اظهارات «جیمز دی»، افرادی که گرم و صمیمی هستند، قدرت بیشتری در نگارش تبلیغات موفق دارند.

 

• در هر 25 سطر، از یک زیر عنوان استفاده کنید: زیر عنوان موثر، خواننده را علاقه‌مند نگه می‌دارد و به او فرصت می‌دهد که عصاره پیامتان را دریافت کند، بدون آنکه آگهی را از اول تا آخر بخواند.

 

• نتیجه را اعلام کنید: پیامی که دارای نتیجه‌گیری روشن باشد، دوبرابر آنهایی که فاقد نتیجه‌گیری‌اند، موثر واقع می‌شود.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:18 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

6 رمز موفقیت در کار به ما کمک کند تا زودتر بتوانیم با تلاش و پشتکار زیاد به نتیجه ی خوب برسیم

6 رمز موفقیت در کار به ما کمک کند تا زودتر بتوانیم با تلاش و پشتکار زیاد به نتیجه ی خوب برسیم.



1-نظم و ترتیب در کار:

برای شروع هر کاری یک اهدافی وجود دارد اهدافی که میخواهیم در کسب و کارمان به آن دست یابیم را باید برای خودمان تعریف کنیم.
ترتیب در کار ابتدا با نوشتن اهداف آغاز می شود پس از آن باید
یک برنامه ریزی منظم که در جهت رسیدن به اهداف ما باشد در این برنامه ریزی باید آنچه را که به بهتر شدن تجارت و کسب و کار کمک می کند را یادداشت کنید مثلا شناخت مصرف کنندگان، نیازهای آنها، رقبا، خدمات و محصولاتی که ارائه میدهیم و... باید در برنامه ریزی که داریم به صورت منظم نوشته شوند تا با استفاده از آن به ترتیب بتوانیم کسب و کار خود را رو به جلو ببریم.



2-تلاش و جدیت:

برای رسیدن به موفقیت باید تلاش و پشتکار فراوان داشت باید سعی کنیم که در آن تجارت و کسب و کاری که داریم بهترین باشیم داشتن بهترین عملکرد در کار و ارائه بهترین محصولات با کیفیت بالا از جمله مواردی است که نیاز به تلاش و جدیت درکاردارد.



3-مقابله با چالش های کاری:

در هر کار و تجارتی مشکلات و چالش ها وجود دارند بنابراین باید با استفاده از تجربیات خود از موانع کاری عبور کنیم و همچنین تشخیص راه هایی که سرعت عمل ما را در کار افزایش میدهد یک فاکتور مهم برای از بین بردن چالشها است که بتوانیم زودتر به اهداف خود برسیم.



4-خلاقیت:

تجارت های موفق همگی دارای خلاقیت هستند.
تمرکز روی این اصل مهم می تواند به ایجاد محصولی با کیفیت و تنوع بالا کمک کند که وقتی محصولات از کیفیت خوب برخوردار باشند قطعا میزان مصرف کنندگان بیشتر می شود و در نهایت درآمد زایی یک تجارت افزایش می یابد. هر چقدر که توانایی بیشتری در ایجاد خلاقیت در کار داشته باشیم موفق تر خواهیم بود.



5-تمرکز:

تمرکز کردن روی اهداف در کار و همچنین روی بهتر کردن نوع کار و گسترش آن از دیگر عواملی است که به موفقیت یک تجارت کمک می کند.

بهترین روش برای تمرکز بیشتر در کار این است که برنامه ریزی روزانه برای انجام کارهای خود داشته باشید. مثلا هر روز برنامه ریزی روز بعد را انجام دهید تا نظم و تمرکز در کار افزایش یابد.



6-تشویق و ترغیب:

تشویق و ترغیب و انگیزه دادن به کارمندان و تیم کاری به موفقیت بیشتر کمک می کند. در اصل اشتیاق کافی برای انجام کار راه رسیدن به موفقیت را آسان تر می کند. تشویق و ترغیب برای ایجاد تنوع در کار، گسترش و توسعه آن همگی نیاز به تشویق و ترغیب کافی دارد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:14 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

‌دلیل فقیر و ثروتمند بودن کشور ها چیست ؟

‌دلیل فقیر و ثروتمند بودن کشور ها چیست ؟

 

پس تفاوت در چیست؟

 

تفاوت در رفتارهایی است که در طول سال‌ها فرهنگ و دانش نام گرفته است.

وقتی که رفتارهای مردم کشورهای پیشرفته و ثروتمند را تحلیل می‌کنیم، متوجه می‌شویم که اکثریت غالب آنها از اصول زیر در زندگی خود پیروی می‌کنند:

 

۱ .اخلاق به عنوان اصل پایه

 

۲.وحدت

 

۳.مسئولیت پذیری

 

۴.احترام به قانون و مقررات

 

۵.احترام به حقوق شهروندان دیگر

 

۶.عشق به کار

 

۷.تحمل سختی‌ها به منظور سرمایه‌گذاری روی آینده

 

۸.میل به ارائه کارهای برتر و فوق‌العاده

 

۹.نظم ‌پذیری

 

۱۰.دروغ کثیف‌ترین فعل غیر انسانی دنیا است.

 

اما در کشورهای فقیر تنها عده قلیلی از مردم از این اصول پیروی می‌کنند.

 

در کشور ما کسی که زیاد کار کند تراکتور نامیده می شود ( این ضرب المثل را انگلیسی ها جا انداختن )

 

کسی که به قوانین احترام بگذارد بچه مثبت است

 

کسی که اخلاقیات را رعایت کند برچسب پاستوریزه خواهد گرفت

 

کسی که از وطنش حرف میزند توسط عده ایی مخالف مذهب شناخته میشود.

 

کسانی که حقوق دیگران را زیر پا می گذارند و افراد قالتاق، آدمهای زرنگ خوانده می شوند

 

انسانهای منظم و منطقی افراد خشک و حوصله سر بر هستند

 

انسانهای با ادب و مبادی آداب متملق به حساب می آیند.

 

جوانان بسیار ساعی وکوشا، خرخوان نامیده میشوند.

 

همه به دنبال یک شبه رفتن ره صد ساله هستند.

 

و……… شما بگوئید…!!

 

باید از خودمان شروع کنیم و از همین لحظه،

 

ما ایرانیان فقیر هستیم نه به این خاطر که منابع طبیعی نداریم یا اینکه طبیعت نسبت به ما بیرحم بوده‌ است.

 

ما فقیر هستیم برای اینکه رفتارمان چنین سبب شده‌ است.

 

ما برای آموختن و رعایت اصول فوق که (توسط کشورهای پیشرفته شناسایی شده است) فاقد اهتمام لازم هستیم.

 

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool

 


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 3:7 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

13 راهکار ساده برای رسیدن به موفقیت شغلی

13 راهکار ساده برای رسیدن به موفقیت شغلی :

 

1. با دقت لباش بپوشید

قبل از ترک منزل به سمت محل کار، زمانی را صرف چک کردن شیوه ی لباس پوشیدن خود کنید و اطمینان حاصل کنید که آیا لباس مناسب به تن کرده اید یا خیر. ممکن است بعضی ها بگویند که لباس برای آدم ارزش نمی آورد، اما به عقیده ی من کاملاً اشتباه است. دنیای کار و تجارت تا حد زیادی روی این مسئله می چرخد.اگر مثل یک فرد موفق لباس بپوشید، دیگران هم مثل یک فرد موفق با شما برخورد می کنند. پس در شیوه ی لباس پوشیدنتان تجدید نظر کنید.

 

2. مثل برنده ها بیندیشید.

رفتار خود شخص نقش بزرگی در موفقیتش دارد. دیدگاهتان نباید هیچگاه مثل انسان های شکست خورده باشد. خوب است که پیشرفت ها و دستاوردهایی که در راه آنها تلاش می کنید را برای خود مجسم کنید. همیشه نیمه ی پر لیوان را ببینید. مردم هم همیشه از افراد موفق تبعیت می کنند نه منفی بافان.

 

3. جزئی از یک گروه باشید

موفقیت اکثر اوقات یک کار گروهی است. یک گلزن در فوتبال هیچوقت به تنهایی نمی تواند موفقیت کسب کند. با همکاری و مساعدت اعضای مختلف یک گروه، موفقیت به دست می آید. اگر در یک گروه کار می کنید، تا جایی که می توانید مسئولیت ها و کارهای خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهید و از دیگران نیز همین انتظار را داشته باشید. در این حالت است که موفق خواهید شد.

 

4. پویشگر باشید

کسی که شکار کردن بلد باشد، می داند که می تواند منتظر شکار در جایی مخفی شود اما هیچوقت چیزی شکار نکند. قانون شکار این نیست. باید از مخفیگاه بیرون آیید و خودتان به دنبالش بروید. در مسائل کاری نیز وضع به همین منوال است. منتظر تکلیف نمانید. خودتان به دنبال کار باشید. در خود انگیزه ایجاد کنید و به دنبال پروژه های جدید باشید و از هیچ چیز هراسی به دل راه ندهید.

 

5. احساسات خود را به روشنی بیان کنید

وقتی همه ی قدم ها را به دقت بردارید، تنها چیزی که ممکن است مانع رسیدن شما به موفقیت شود، مهارت های ارتباطی است. خود را در یک جلسه ی کاری تصور کنید. رئیستان از شما نظر خواهی می کند. شما دقیقاً می دانید که چه باید بگویید تا مشکل حل شود، اما در بیان آن عاجزید. صدایتان و کلماتتان هیچکدام یاریتان نمی کنند. اینجاست که همه کم کم از شما دوری می کنند. پس یاد گرفتن مهارتهای ارتباطی یکی از اصول اولیه است.

 

6. همیشه نتیجه را در ذهن داشته باشید

هر کاری که انجام می دهیم، قطعاً دلیلی دارد. و برای رسیدن به نتیجه ای مشخص است که همه ی این کارها را انجام می دهیم. در محل کار هم باید همین طور باشد. هر کار ناخوشایندی هم که مجبور به انجامش هستید را با در نظر گرفتن نتیجه و هدفتان به دقت انجام دهید. این به شما انگیزه هم می دهد.

 

7. بدانید چطور پشت تلفن صحبت کنید

مهم نیست کار شما چه باشد، تلفن همیشه یکی از مهمترین ابزارها بوده است. حتی از کامپیوتر هم مهم تر است چون وسیله ای است که با آن ارتباط برقرار می کنیم. کسی که آنطرف خط است باید اطمینان یابد که شما دقت و توجه لازم را به او دارید. هنگام صحبت کردن با تلفن از خوردن و آشامیدن و آدامس جویدن خودداری کنید.

 

8. منظم باشید

هنگام کار کردن روی یک پروژه، قدم به قدم همه ی مراحل را به دقت طی کنید. برای کار خود طرح و برنامه داشته باشید. اگر قسمتی از کار را ندیده بگیرید، مطمئناً کارتان به نتیجه نخواهد رسید.

 

9. انتقاد نکنید

گروهی از مردم فقط برای ایراد گرفتن از سایرین زندگی می کنند. شما اینطور نباشید، اگر در کار کسی ایرادی مشاهده کردید، مثل یک معلم به او گوشزد کنید. کسی را مسخره نکنید و بیش از حد شکایت نکنید. و زمانی هم که کاری شایسته ی ستایش است، تحسین کنید.

 

10. مودب باشید

سعی کنید در برخورد با دیگران همیشه مودب و مشتاق و علاقه مند باشید. مردم درمورد ما با نحوه ی برخوردمان با آنها قضاوت می کنند. خوش خلق باشید و رفتارتان را اصلاح کنید.

 

11. هر از گاهی مسئولیت مشکلی را بر عهده گیرید

افراد در برخورد با مشکلات دست پاچه می شوند. بهترین راه حل برای از بین بردن این مشکل این است که هر از چند گاهی مسئولیت برطرف کردن یک مشکل را بر گردن بگیرید.

 

12. با انتقادات دیگران از شما به خوبی برخورد کنید

وقتی کسی از شما انتقادی می کند، ابتدا ببینید منبع معتبری دارد یا خیر. راحت است که انتقاد را ندیده بگیرید و پیش خود بگویید طرف حسود بود. اما خوب است که گهگاه خودمان را همانطور که دیگران می بینند ببینیم. روی انتقادات دیگران فکر کنید و توصیه ها را نادیده نگیرید.

 

13. الگو باشید.

همیشه کارها را طوری انجام دهید که انتظار دارید دیگران انجام دهند. این کار بسیار تاثیر گذار است و در کل شرکت انعکاس پیدا می کند. اگر همیشه کارهایتان را به بهترین نحو انجام دهید، در کارتان نمونه خواهید شد و دیگران نیز به عنوان یک سرمشق از شما پیروی می کنند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 2:56 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

12 نشانه موفقیت در کسب و کار

12 نشانه موفقیت در کسب و کار

 

هدایت یک کسب‌وکار کوچک می‌تواند گیج‌کننده باشد. بسياري از صاحبان کسب‌ وکار تنها به قدری موفق هستند که کسب‌وکارشان را به‌کل رها نکنند و ضرر ندهند. مسیر پیش روی کسب‌وکارهای کوچک مبهم و پرخطر است. آیا کسب‌ وکارتان را باید به امید‌ آینده باز نگه دارید یا‌اینکه باید همین حالا از آن دست بکشید؟

 

چه زمان درخواهید یافت که موفق بوده‌اید یا نه؟
12 نشانه که به شما می‌گوید کسب‌ وکارتان تنها نبردی برای ادامه‌ بقا است یا توانسته‌اید فراتر از آن حرکت کنید.

 

1 وقتی به تعطیلات رفته‌اید، باز هم شرکت‌تان درآمد کسب می‌کند.

 

2 در صدر نتایج جست‌وجو هستید.

 

3 شما زندگی مشتریان را تغییر می‌دهید.

 

4 مشتریان شما را به راحتی پیدا می‌کنند.

 

5 می‌دانید که تنها نیستید.

 

6 مشتریان به شما ارجاع می‌دهند.

 

7 شما دوباره به مسیر اصلی بازمی‌گردید.

 

8 در اخبار رسانه‌ها نامتان می‌آید.

 

9 برخی از مشتریان‌تان را رها می‌کنید.

 

10 شما به جریان نقدی مثبت رسیده‌اید.

 

11 ناشران از شما می‌خواهند کتاب بنویسید

 

12 اولین مشتری پول محصول شما را پرداخت می‌کند.

 

و حالا شما بگویید:
بهترین لحظه کسب‌وکارتان، لحظه‌ای که از کسب‌وکارتان مطمئن شدید، چه زمانی بوده است؟

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 13 / 3 / 1396 ساعت: 1:8 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چطور از ايده‌ی كسب و كار خود محافظت نماييم

چطور از ايده‌ی كسب و كار خود محافظت نماييم

 

چگونه می توانم برای کسب و کار خود سرمایه گذار پیدا کنم بدون اینکه ایده ام لو برود؟ اگر ایده‌ی مرا بدزدند چه میشود؟ در ادامه‌ی مطلب، حقایقی را در مورد محافظت از ایده‌ی كسب و كارتان مطرح می‌كنیم:
شما مالك ایده‌ی خود نیستید و نمی‌توانید آن را بفروشید.

 

ایده مثل یك نسیم تابستانی است، می‌توان از یک ایده خوب استفاده کرد اما نمی توان مالک یک ایده شد و یا حتی آن را از کس دیگری دزدید. ایده، مثل یك لطیفه‌ی خوب است. استفاده از لطیفه‌ی دیگران سرقت محسوب نمی‌شود. البته استثناهایی هم برای این قاعده وجود دارد. مثلا شما می‌توانید حق‌امتیاز یك اختراع، و كپی رایت یك كار جدید(موسیقی، فیلم، كتاب،‌ نرم‌افزار) را به دست آورید.

 

اولین دلیل برای اینكه نمی‌توانید یك ایده را بفروشید این است كه مالك آن نیستید. دومین دلیل این است كه نمی‌توانید كسی را پیدا كنید كه آن را بخرد. شما فقط می‌توانید با ایده‌ی خود یك كسب و كار ایجاد كنید، ارزش‌افزوده خلق نمایید، یك تیم جمع‌ كنید و كاری انجام دهید، تعهد مشتریان را به دست آورید، و به فروش زودهنگام دست یابید.
واقعا دلهره آور است ... نمی‌توانم كاری كنم؟ باید ایده‌ام را فاش كنم؟

 

اگر فكر می‌كنید می‌توانید ایده‌ی خود را بفروشید، دیگر ادامه‌ی این مطلب را نخوانید، چون این مطلب برای شما نیست. دارید وقت خود را هدر می‌دهید. ولی اگر می‌خواهید كار كنید تا ایده‌ی خود را اجرایی نمایید می‌توانید به سراغ ادامه‌ی مطلب بروید. من می‌خواهم به شما كمك كنم تا جایی كه می‌توانید از ایده‌تان محافظت كنید.

 

هیچ وقت ایده‌تان را شانسی و بدون برنامه‌ریزی فاش نكنید.

اولین كاری كه باید بكنید این است كه ساكت باشید. بررسی كنید ببینید با چه كسانی و تا چه حد می‌خواهید ایده‌‌ی خود را به اشتراك بگذارید. یادتان باشد اگر كسی ایده‌ی شما را شنید و قبل از شما آن را اجرا كرد دزد نیست.این افراد لیاقت برنده شدن را دارند. و شما هم اگر كاری جز صحبت كردن انجام ندهید سزاوار ضرر و زیان هستید.

 

دومین كاری كه باید بكنید این است كه بفهمید چه كسی نیاز به دانستن این راز دارد و به او بگویید. اگر می‌توانید ایده‌ی خود را به طور كامل به تنهایی اجرا كنید همین كار را بكنید. ولی اگر به تیم احتیاج دارید افراد تیم را با دقت انتخاب نمایید. قبل از اینكه كل ایده‌تان را با آنها در میان بگذارید، احساسات و علایق آنها را جویا شوید.

 

به چه كسی می‌توانید اعتماد كنید؟

اگر نتوانید در مورد ایده‌ی خود به كسی اعتماد نمایید نمی‌توانید تیم جمع كنید. یادتان باشد ایده به تنهایی هیچ ارزشی ندارد، بلكه كار و فعالیت شما و گاهی حتی تیم شماست که به آن معنا می بخشد.

مطمئن باشید كه سرمایه‌گذاران قانونی، ایده‌ی شما را نخواهند دزدید. ولی اگر ایده را در یك گروه 30 نفره (یا بیشتر) از سرمایه‌گذاران مطرح كنید، در این صورت اگر خلافی هم رخ دهد نمی‌توان كسی را متهم نمود.
شما نمی توانید هم ایده ی خود را مخفی نگه دارید و هم به طور همزمان آن را اجرایی کنید، ولی می توانید هوشمندانه تصمیم بگیرید که تا چه حد در مورد ایده ی خود صحبت کنید.

 

آیا باید ایده‌ی خود را قانونی كنید؟

برخی از كارشناسان قانونی قبل از اینكه چیزی به آنها بگویید با اصرار از شما می‌خواهند اسناد محرمانه ای را امضا كنید. بهتر است این کار را انجام دهید و در صورت امكان آن را قانونی كنید،‌ ولی به این اسناد اعتماد نكنید و فكر نكنید كه مشکل شما را حل می کنند .
نتیجه‌ِ‌ی نهایی: در مورد ایده‌تان حرف نزنید، بلكه آن را اجرا كنید.

تمام روز نگران این نباشید كه چه كسی می‌خواهد ایده‌ام را بدزدد. خودتان پا پیش گذاشته و یك كسب و كار بسازید. هوشمندانه از ایده‌ی خود محافظت نمایید ولی بدانید كه اگر ریسك به اشتراك‌گذاری ایده‌تان را به جان نخرید، فرصت‌ها را از دست خواهید داد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 11:23 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

5 دلیل اصلی که کار و کسب‌ها به خاک سیاه می نشینند

5 دلیل اصلی که کار و کسب‌ها به خاک سیاه می نشینند.

 

مرز میان موفقیت و شکست به اندازه‌ی یک تار مو است . همان طور که ما موفقیت را دنبال می کنیم, از شکست دور می شویم: و هر گاه که طعم شکست را می چشیم ، از موفقیت دور می‌شویم . این رابطه مهم است و نباید نادیده گرفته شود.
اما دستیابی به موفقیت و حفظ آن در صورتی که عوامل رایج شکست را نشناسیم و به شکلی آگاهانه از آن ها اجتناب نکنیم؛ غیر ممکن خواهد بود.
ماهیت یادگیری سازمانی عبارت است از: کسب؛ دسته‌بندی و به کارگیری دانش لازم در جهت پشتیبانی از اقدامات عملی و راهبردی در کلیه ی سناریوهای پیش بینی پذیر. برای تحقیق این منظور، ذخیره دانشی ما می بایست شامل برترین روندها و در عین حال بدترین آن ها باشد . اولی به ما می گوید که چه کاری بکنیم و دومی مواردی که می بایست از آن ها اجتناب کنیم را گوشزد می کند. درک این مهم به ویژه در محیط سیاست زده و پیچیده کنونی که در آن رویکردهای ساده انگارانه مدیریتی جایگزین تفکر نقادانه و رهبری اندیشه شده است. اهمیت به سزایی دارد.
در ادامه با این رویکرد 5 دلیل عمده ناکامی بنگاه های اقتصادی و روش های اجتناب از آن ها را مرور می کنیم:

 

1- چشم انداز دارید اما برنامه استراتژیک نه

تمام مشتریان ما و فعالین صنایع مختلف تمایل دارند به موفقیت دست یابند. آن ها حتی چشم اندازی دقیق از آرمان های خود دارند. اما با این وجود تعداد معدودی از آن ها از استراتژی لازم و برنامه عملیاتی مناسب برای تحقق این امر برخوردارند. برای موفق بودن، باید بدابدانیم که چه چیزی موفقیت را ممکن می سازد. این دانش از طریق مشاهده ی دلایل شکست و موفقیت و رقبا و یادگیری از آن ها به دست می آید.
این امر بدان معنا است که آن ها می بایست سهم بازار رقبای خود, پورتفولیوی مشتریان, پورتفولیوی محصول، نقش آفرینان کلیدی؛ ارتباطات برون سازمانی سطح بالاو رویه های استخدام و این قبیل موارد را شناخته و خود را در هر یک از بخش ها ارزیابی کنند.
به علاوه بنگاه ها می بایست مزایای رقابتی خود را شناسایی کنند و اگر احیانا فاقد هر گونه مزیتی هستند باید بتوانند یک مزیت را به سرعت ایجاد کنند ؛ عدم وجود یک برنامه راهبردی منبع اصلی استرس؛ تعارض، اشتباهات و شکست هاست.

 

2-افراد نادرست را استخدام می کنید.

استخدام نادرست, پرهزینه ترین اشتباهی است که سازمان ها به کرات مرتکب می شوند. استخدام نادرست به ویژه زمانی که سازمان به طور ناگهانی رشد می کند و فرصت های شغلی جدید به وجود می آورد و هم چنین زمانی که یکی از جایگاه های شغلی خالی می ماند و بدنه سازمان یا فشار کاری ناشی از آن مواجه می گردد روی می دهد . معمولا در این شرایط منطقی معمول گفتن این جمله است که «یافتن فرد مناسب فرآیندی بسیار زمان بر است. نتیجه؟ این مسکن موقت در اثر هزینه های بلندمدت نگهداری از کارمندان فاقد چشم انداز؛ انگیزه و تعهد از بین می رود. و البته رهبران سازمانی گاه به بهانه مشکلات اقتصادی از پرداخت حقوق های رقابتی سر باز می زنند. که نتیجه آن استخدام و جذب افراد نا متناسب با اهداف سازمانی است. اگر زمان کافی برای جست و جو و جذب افراد شایسته ندارید، بنابر این از موسسات ثالث و مشاوران اصلح در این حوزه کمک بخواهید. طلایی ها را استخدام کنید آن ها را توسعه‌دار و تربیت کنید. و متناسب با عملکردشان به آن ها پرداخت کنید.

 

3-اجازه می دهید دیپلماسی روی اصول تجاری شما سایه بیندازد.

دوستی در محیط کار می تواند شمشیری دو لبه باشد. همه ما دوست داریم با افرادی که کار می کنیم احساس راحتی داشته باشیم و گاهی این رویکرد به شکل گرفتن رابطه دوستانه با برخی از ایشان ختم می شود. اما گاهی این روابط دوستانه قضاوت حرفه ای ما را تحت تاثیر قرار می دهد که منشا مشکلات و مسائل فراوان در آینده سازمان خواهد شد. به علاوه این روابط در صورت عدم مدیریت می تواند منجر به تصمیم گیری های غلط در سطح سازمان شود. به طور خلاصه؛ دیپلماسی ناپخته و فارغ از هوش تدبیری درسازمان نتیجه ی سایه انداختن دوستی و رفاقت روی اصول موثر تجاری است. این روابط نامتعارف سرمایه های فکری را می بلعد و هرچند که برخی هنوز فکر می کنند که بهتر است مشاغل کلیدی و با اهمیت به نزدیکان و دوستان ..... است اما اساسا آن چه که در دوستی ها به دست می آید در رابطه کاری حرفه ای نیست. رفیق بازی سبب می شود که در بازار کار افراد در جایگاه های خود قرار نگیرند و افراد ناشایست با استفاده از فرصت ها به شرایط ایده آل است دست یابند و برخی دیگر در عین صلاحیت و بعضا از روی عمد دیده نشوند و بازار کار از تخصص و مهارت آن ها بی نصیب بماند.

 

4-به تیم تان اعتماد ندارید.

بی اعتمادی گسترده؛ یک ضعف سیستمی به حساب می آید که از ترکیب 3 مساله قابل پیشگیری نشات می گیرد:

الف) ندانستن برنامه

ب) استخدام نادرست

ج) سایه انداختن سیاست بازی و دیپلماسی نامتعارف روی اصول تجارت



لذا اگر در مقام مدیر یا رهبر یک تیم احساس می کنید که نمی توانید به کارکنانتان اعتماد کنید ، این بدان معنا است مدیریت ذره بینی دارید و یا این که در مسیر غلطی افتاده اید.
راه حل اولیه جهت شفاف سازی و حاکم ساختن جو اعتماد در سازمان این است که برنامه ای استراتژیک در پیش گرفته؛ استعدادهای شایسته را جذب کنیم و سیاسی بازی را از روندهای سازمان حذف کنیم.

 

5-اختلاف نظرها را به خوبی مدیریت نمی کنید.

اختلاف نظر موثق و سازنده که مبتنی بر رویکردهای ذاتا متفاوت برای حل مساله ای مشابه یا دستیابی به هدفی مشترک است؛ بنیان یادگیری و پیشرفت را شکل می دهد.
هرچند که اختلاف نظر آشکار در خصوص مسایل مهم که نشات گرفته از رفتار افرادی است که سعی دارند نقاط ضعف خود را در پس صدای مخالف بپوشانند و نظری اصلاحی و جایگزینی ارائه نمی کنند ؛ بستر ساز شکست سازمان است.



 روش مدیریت هر نوع از اختلاف نظرها متفاوت است. سازمان به منظور مدیریت اختلاف نظرهای موثق می تواند جلسات راهبردی و حرفه ای طوفان مغزی را در راستای همسوسازی اهداف و بسیج ظرفیتهای سازمان در مسیر حل مسائل برگزار کند. در نقطه مقابل سازمان ها باید افراد نق زن و کم کاری که با ایجاد تعارضهای عمدتا ساختگی سعی در مخفی ساختن نقاط ضعف خود را دارند از بدنه خود حذف کند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 11:19 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

5 عامل محرک تصمیم گیری که فروشندگان باید بدانند

5 عامل محرک تصمیم گیری که فروشندگان باید بدانند:

 

درک چرا های رفتار خرید مصرف کننده و فرایندهای تصمیم گیری خرید فرآیندی دشوار است . مصرف کننده برای تصمیم گیری خرید 5 مرحله را پشت سر می گذارد :

 

1- شناخت شکل

2- تحقیق برای جمع آوری اطلاعات

3- ارزیابی گزینه ها

4-تصمیم گیری خرید

5- رفتار پس از خرید

 

بنابراین فرایند خرید قبل از تحقق خرید شروع می شود بعد از خرید نیز ادامه می یابد .این بدان معناست که بازاریاب باید تصمیم گیری و فرایند کامل آن را مورد توجه قرار دهد و محرکها و همچنین عوامل موثر بر تصمیم گیری را بشناسد. بعلاوه شناخت سوگیریهای موثر بر تصمیم گیری و بهره برداری از آنها نیز میتواند رفتار مصرف کننده را تحت تاثیر قرار دهد.

 

1-ترجیح می دهید 75% از بهای چیزی را بپردازید یا برای بهای کالا 25 درصد پس انداز کنید؟
مطمئنا واژه پس انداز از قدرت اقناع بالاتری برخوردار است. هرچند که هر این دو عبارت دقیقا مشابه یکدیگر هستند.

 

چرا؟ چون که انسانها تمایل دارند زمانی که نتیجه در قالب ضرر مطرح شود از ریسک اجتناب کنند. اما زمانی که همان نتیجه به عنوان سود و یک منفعت مطرح شود، از ریسک کردن لذت می برند. با این منطق ، پس انداز پول در مقایسه با هزینه کرد آن ترجیح دارد، هر چند که پرداخت 75 درصد از بهای یک محصول و پس انداز 25 درصد، دقیقا معنای مشابهی دارند و دست آخر مبلغی یکسان پرداخت و مبلغی یکسان در جیب مشتری باقی خواهد ماند.

 

2- ما بر اساس رفتار مردم در خصوص آنها نتیجه گیری و قضاوت می کنیم.
به عنوان مثال، زمانی که یک مشتری بالقوه احساس عدم علاقه می کند، ما تمایل داریم اینگونه فرض کنیم که این عدم علاقه به دلایل منفی است. ما اینگونه تصور می کنیم که آنها نمی خواهند چیزی از ما بشنوند و یا شاید به محصول ما علاقه ای ندارند.

 

به هر ترتیب، این تصور خطرناکی است. واقعیت آن است که ما دلیل اصلی و چرایی رفتار سرد مشنری را نمیدانیم و تنها براساس برداشتهای شخصی در خصوص آن نتیجه گیری میکنیم.

 

لذا دفعه دیگری که از مشتری شما عملی سر زد که آن را درک نمی کنید، از اقدام بر اساس فرضیات خود مادامی که اصل قضیه را نفهمیده اید اجتناب کنید.

به علاوه با طرح سوالاتی مثل آنچه در ادامه می خوانید، مکالمات تلفنی خود را به بیراهه نبرید، سوالاتی که ناشی از پیشفرضهای های ذهنی ما هستند: " آیا چند لحظه فرصت دارید؟ " یا " به نظر می رسد سرتان شلوغ باشد، نظرتان چیست که الان تلفن را قطع کنم و بعدا تماس بگیرم؟ " این قبیل سوالات مشتری را دلسرد میکنند.

 

3- ما به طور غریزی به اطلاعاتی بیشتر توجه می کنیم که فرضیات ما را تایید کنند و اطلاعاتی که باورهای فعلی ما را به چالش می کشد را نادیده می گیریم. لذا تاکید بر ویژگی ها و منافعی که از نگاه مشتری ارزشمند است، یکی از روشهای بهره برداری از این سو گیری است.

 

به طور مثال اگر چالش اصلی مشتری نداشتن زمان است، مذاکرات باید همراستای چنین عباراتی باشد: من با مدیران زیادی مثلشما هم صحبت بوده ام که تحت فشار زمان قرار دارند. این ویژگی محصول ما با خودکار سازی برخی فرایند ها این امکان را فراهم می کند تا در کوتاهترین زمان و تنها با چند کلیک ترتیب کارها را بدهید و بتوانید روی دیگر اولویت های خود تمرکز کنید.

 

4- ما مایلیم تا اطلاعاتی را که عزت نفس ما را به چالش می کشد نادیده بگیریم.
اگر کارها درست پیش نرود، ما به شکل طبیعی تمایل داریم تا به جهت حفظ غرور و عزت نفس مان، از انتقادات صرف نظر کنیم. از دیگر سو ما به موفقیتهای خود می بالیم و نظرات مخالف هرچند سازنده در این خصوص را نمیپذیریم. بنابراین در مذاکرات خود جبهه گیری نکنید و انتقاد کردن را به وقت دیگری موکول کنید و به جای تاکید روی اشتباهات مشتری، عزت نفس او را تقویت کنید.

 

5- واکنش های حسی مشتری عموما بیش از استدلال های منطقی شما، تصمیمات مشتری را تحت تاثیر قرار می دهند.
زمانی که سعی دارید مشتری را در خصوص چیزی که از نظر او باور پذیر نیست متقاعد کنید، منطق کار را خراب تر خواهد کرد و شما را از هدفتان دور می کند.

 

بنابراین در چنین موقعیت هایی احتمال موفقیت شما بوسیله تقویت همدلی با مشتریان و ایجاد روابط بر پایه اعتماد بالاتر می رود و موجب می شود که طرف معامله راهکار شما را جدی تر بگیرد.

 

به عنوان یک فروشنده که هدف او موفقیت است، در نوبت دیگری که با مشتری ملاقات دارید این سوگیری ها را به خاطر داشته و با بهره گیری آگاهانه از آنها شاهد نتایج آن باشید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 11:14 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 کاری که مدیران چابک باید متفاوت انجام دهند

10 کاری که مدیران چابک باید متفاوت انجام دهند

عبارتند از:

 

۱- کار کمتر:
کارٍ در جریان را در سطح سبد محصول محدود کنید، اتلاف را حذف نمایید، تمرکز ایجاد کنید، کارهای موازی کمتری انجام دهید، مسائل را ساده نگاه دارید.

 

۲- اکتشاف و تطبیق:
به جای دنبال کردن برنامه ای مشخص، اکتشاف کنید و خود را با آموخته هایتان تطبیق دهید.

 

۳- یادگیری سریع:
چرخه های بازخورد را کوتاه کنید، تحملِ پذیرش اشتباهات را داشته باشید و برای یادگیری و بهبود مستمر ارزش قائل شوید.

 

۴- یک تیم، یک هدف:
برای جلوگیری از انباشته شدن کارها، تیمهایی محصول محور ، متحد و چندتخصصی با هدفی مشترک تشکیل دهید و سیاسی کاری را سرکوب کنید.

 

۵- تمرکز روی ارزش:
به جای هزینه، روی ارزش تمرکز کنید، ارزش را هر چه زودتر و به تدریج تحویل دهید و روی ساخت محصولِ درست تمرکز کنید.

 

۶- توانمندسازی تیمها:
با الهام بخشیدن و تعامل با تیمها، فرصتی برای ایجاد محرک های ذاتی مانند اختیار ، تسلط و هدف فراهم کنید.

 

۷- پذیرش واقعیت های سخت:
در پذیرش مشکلات و واقعیت های سخت باز عمل کنید و تیم خود را در حل مشکلات یاری و حمایت نمایید و همواره به یاد داشته باشید که چابکی مشکلات شما را حل نمیکند، بلکه آنها را برایتان نمایان می سازد.

 

۸- افکار بزرگ، شروع کوچک:
چشم اندازی بزرگ داشته باشید ولی آنرا در بخش های کوچک تحویل دهید.

 

۹- همکاری:
نقش خود را به خوبی ایفا نمایید و اعضای تیم خود را حمایت کنید و به افراد فرصت دهید که حضوری فعال در پروژه ها داشته باشند.

 

۱۰- رهبری نمونه بودن :
ابتدا خود چابک باشید، از تکنیک های آن استفاده کنید، اصول چابکی را به معرض نمایش قرار دهید و مانند رهبری خدمتگزار رفتار نمایید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 11:9 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

از عذرخواهی کردن نترسید

از عذرخواهی کردن نترسید

 

برخی از مدیران گمان می کنند معذرت‌خواهی نشانه ضعف است و آنان را از چشم کارمندان می‌اندازد اما در واقع عکس این موضوع صادق است مدیرانی که مرتکب اشتباه می‌شوند و معذرت‌خواهی نمی‌کنند، از ارزش‌شان نزد کارمندان کاسته می‌شود. کارمندان می‌دانند که هیچ‌کس کامل نیست و برای مدیرانی که این امر را نمی‌پذیرند، احترامی قائل نمی‌شوند. به نظر شما مدیری که اشتباه می‌کند و آن را نمی‌پذیرد، نادان است یا ترسو؟
البته منظورم این نیست که به گناهان خود اعتراف کنید، بلکه اشتباه خود را بپذیرید و صادقانه معذرت‌خواهی کنید.

 

بپذیرید کامل نیستید

شما مدیر هستید ولی دلیل نمی‌شود که خطا نکنید. در حقیقت در مقام مدیر ممکن است بیش از دیگران اشتباه کنید. اشتباه کردن طبیعی است.

 

اشتباه‌تان را بپذیرید

هیچ اشتباهی بدتر از آن نیست که مرتکب اشتباه شوید ولی تظاهر کنید هیچ اتفاقی نیفتاده است. آن را بپذیرید و صادقانه معذرت‌خواهی کنید.

 

منتظر نباشید از شما بخواهند
معذرت‌خواهی کنید.

گاهی اشتباه می‌کنید ولی متوجه نمی‌شوید و دیگران به شما گوشزد می‌کنند. با حسن‌نیت عذرخواهی کنید. ولی گاهی از اشتباه خود اطلاع دارید، اجازه ندهید دیگران از شما درخواست کنند معذرت‌خواهی کنید.

 

واقع‌بین باشید

شما مدیر و الگوی کارمندان هستید و رفتارتان سرمشق آنان است. حتی برای برخی مسائل و اشتباهات که تقصیر شما نیست، معذرت‌خواهی کنید. برای مثال اگر همکاران دیگر با خشونت با کارمندتان رفتار کرده‌اند، در مقام مدیر شرکت از او معذرت‌ خواهی کنید و بگویید «متاسفم که در این شرکت چنین مسائلی پیش آمده است.»
اگر نسبت به چنین مسائلی حساس باشید، کارمندان احساس می‌کنند شما از آنان در موارد ضروری حمایت می‌کنید.

 

سرزنش نکنید

سرزنش‌کردن بسیار اشتباه است. تنها نتیجه آن ترس از اشتباه مجدد است. کسی را سرزنش نکنید در عوض اشتباهات را فرصتی برای یادگیری بدانید.

 

با خود صادق باشید

وقتی اشتباه می‌کنید از خود بپرسید «در آن اشتباه چه نقشی داشته‌اید؟»
شاید شما مقصر نبودید. این امر تمرین خوبی است تا با خود صادق باشید. در صورت بروز اشتباه آن را بپذیرید.

 

خود را به دردسر نیندازید.

برای اشتباهات خود معذرت‌خواهی کنید ولی هرگز قول ندهید آن را تکرار نمی‌کنید. هرگز نگویید «دیگر تکرار نمی‌شود». زیرا با وجود تلاش زیاد، زندگی غیرقابل پیش‌بینی است.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 11:6 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

شیوه رفتاری افراد تأثیر گذار

شیوه رفتاری افراد تأثیر گذار:

 

۱- بیشتر از آن که سخن بگویند ، می ‌شنوند .

 

۲- صرف نظر از افراد به دیدگاه هایشان خوب گوش می ‌دهند .

 

۳- در هنگام ارتباط خود را مشغول حاشیه و لوازم شخصی نمی ‌کنند .

 

۴- به جای تمرکز بر چیزهایی که به دست می ‌آورند به چیزهایی که برای دیگران می ‌توانند فراهم کنند فکر می ‌کنند .

 

۵- به گونه افراد از خود راضی که خود را مهم می ‌پندارند عمل نمی ‌کنند .

 

۶- مردمان دیگر را مهم می ‌دانند چون می ‌توان از آنان آموخت .

 

۷- نقاط مثبت دیگران را می ‌بینند و آن را تقدیر می ‌کنند .

 

۸- در انتخاب کلماتی که به کار می ‌برند دقت می ‌کنند .

 

۹- بر نقاط ضعف دیگران تمرکز و پافشاری نمی ‌کنند .

 

۱۰- نقاط ضعف خود را با گشاده ‌رویی می ‌پذیرند .

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 11:3 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

6 نکته طلایی از زبان پدر مدیریت مدرن

6 نکته طلایی از زبان پدر مدیریت مدرن:

 

عقاید پیتر دراکر اثر بسیار عمیقی روی ساختار و مدیریت شرکت های امروزی داشته است. او به عنوان پایه گذار مدیریت مدرن شناخته شده و ایده «مدیریت هدف گرا» را برای اولین بار مطرح کرد.

 

1. کاری را انجام دهید که لازم است؛ نه کاری که دلتان می خواهد.

برای یک مدیر انجام کارها کافی نیست؛ او باید کارهای درست را انجام دهد. کارهایی را انجام دهید که بیشترین تاثیر را بر کسب و کارتان خواهد داشت.

 

2. از فرصت ها بهترین استفاده را بکنید.

حل مسئله به نتایج موثر منجر نمی شود، فقط جلوی آسیب را می گیرد. برای کسب نتیجه باید از فرصت ها بهترین استفاده را کرد. حل مشکلات را به دیگران واگذار کنید و خود به دنبال فرصت ها باشید.

 

3. بهره وری عادت است

برای داشتن بازده کاری بالا باید به طور مستمر و همیشگی رفتارهای کارآمد را تبدیل به عادت کرد. این بدان معناست که برای کارآمد بودن لازم نیست کارهای بزرگ انجام دهید بلکه باید کارهای کوچک اما صحیح روزمره را به طور منظم تکرار کنید. به قول معروف «شما همان چیزی هستید که همیشه تکرار می کنید».

 

4. زمان خود را مدیریت کنید

مهمترین چیزی که شما مدیریت می کنید نه افراد هستند و نه بودجه بلکه زمان است. طرز استفاده شما از زمان تان میزان بهره وری شما را تعیین می کند.

 

5. به دنبال تعالی باشید

برای بزرگ شدن باید آنقدر اعتماد به نفس داشته باشید که باور کنید جهان واقعا به شما و قدرت شما نیاز دارد. اگر به توانایی های خود باور نداشته باشید نمی توانید با اطمینان تصمیم بگیرید و با شجاعت اقدام کنید.

 

6. زیاد تصمیم نگیرید

مدیری که تصمیمات زیادی می گیرد هم تنبل است و هم ناکارآمد. موسساتی که خوب اداره می شوند، بحران های اندکی دارند. اگر دائم در حال تصمیم گیری هستید بدانید که دستورالعمل های لازم و صحیح را ایجاد نکرده اید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 11:0 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

فرآیند تغییر

فرآیند تغییر

 

توانایی تغییر بخش مهمی از محیط کسب و کار است. 

سازمانهایی که می‌خواهند به تغییرات موفقیت‌آمیز دست یابند باید بر فرصت‌ها متمرکز شوند و در آغاز جاده تغییر، باید چند پرسش زیر را از خود بپرسند:

- چه چیزی باید بهبود داده شود؟
- چگونه باید بهبود داده شود؟
- چه نتایجی به واسطه بهبود مدنظر است؟
- فرآیند بهبود چگونه باید اجرا شود؟
- پیامدهای بهبود چه مواردی هستند؟

 

زمان حاضر:

شرایط فعلی را تحلیل کنید. در حال حاضر چه کاری انجام می‌شود؟
در صورتی که تغییری رخ ندهد نتایج شرایط فعلی چه خواهد بود؟ استانداردها و سنت‌های سازمانی چه مواردی هستند؟

 

نتایج آینده:

نیازها، خواست‌ها و آرزوهایی که دیگران را برای ایجاد تغییر تشویق می‌کند مشخص کنید. مقصد و آرمان تغییر را شناسایی کنید. از طریق ادراک، شهود و درک روندها، دورنما را ترسیم کنید.

 

استراتژی:

به جایی که می‌خواهید باشید، چگونه می‌رسید؟ چیستی و چگونگی مورد نیاز رسیدن به مقصد را بشناسید. آیا در یک مسیر ثابت حرکت می‌کنید یا در میانه راه مسیر را تغییر می‌دهید. بدون درک روشن از نتایج آینده، استراتژی نمی‌تواند اجرا شود.

 

اقدام تغییردهنده:

برای اطمینان ازاینکه هرقدم یا مرحله از استراتژی اجرا می‌شود، اقدامات مورد نظر را شناسایی کنید. این اقدامات، اقدامات روزانه اجرای برنامه اصلی هستند. با این اقدامات است که استراتژی موجودیت می‌یابد و معیار پاسخگویی افراد مشخص می‌شوند.

 

بازنگری:

وقتی به مقصد رسیدید آیا می‌دانید کجا هستید؟ آیا به نتایج مورد نظر دست یافته‌اید؟ آنچه را که استراتژی و تغییر برای سازمان به ارمغان آورده‌اند اندازه‌گیری کنید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1396 ساعت: 10:20 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آموزش مهارت ارتباط و استراتژیهای کاربردی

آموزش مهارت ارتباط و استراتژیهای کاربردی:

يكي از مهمترين رازهای رسيدن به موفقیت جذابيت است و قبل از هر چيز بايد بدانيم كه جذابيت چيزی غير از زيبايی میباشد .
شخص ميتواند صورت زيبايی نداشته باشد اما بسيار جذاب باشد و هم چنين ميتواند بسيار زيبا باشد اما اصلاً جذابيت نداشته باشد.
جذابيت و گيرايی يك ويژگی كاملاً اكتسابی است و به راحتی و با راهکارهای زیر میتوانید به ان دست پیدا کنید :


همیشه ظاهری آراسته داشته باشيد :
تميز و مرتب باشيد ، هماهنگي و پاكيزگي شما، ناخودآگاه دیگران را به سمت شما جذب ميكند.

 

بيشتر سكوت كنيد:
غالباً افراد به اشتباه براي اين كه جذاب‌تر شوند، بيشتر شلوغ ميكنند و به خطا ميروند.

 

نرم و ملايم سخن بگوييد:
هنگامي كه نرم و ملايم صحبت ميكنيد افراد را جذب خود ميكنيد و به راحتي ميتوانيد بر روي آنها تأثير بگذاريد.

 

فرد محترمی باشيد:
بی‌احترامي به خود یا به ديگران و بی ادبی در كلام و رفتار همگی از جذابيت شما ميكاهد.

 

زياد شوخی نكنيد اما بسيار تبسم كنيد:
شوخی زیاده از حد و لودگی کردن از انرژی ذهنی و جذابيت شما ميكاهد.

 

قاطعيت داشته باشید :
افرادی كه شخصيت قاطعی دارند و هدف ها و ارزش‌های معينی برای خود دارند.

 

ده نکته برای ایجاد "خلاقیت در کار" :

نوآوری نیروی حیاتی موفقیت یک شرکت در دنیای امروز است. در بسیاری از شرکت ها نوآوری و دست یابی به ایده های برتر یک عنصر کلیدی به حساب می آید.در اینجا 10 استراتژی مهم را برای ایجاد خلاقیت در محیط های کاری گردآوری کرده است.

 

۱.دریافت های بصری
صرف نظر از مسئولیت، نقش و کاری که انجام میدهید تجسم داده ها به شکل گیری ایده های جدید کمک میکند در واقع یک ابزار قدرتمند برای ایجاد خلاقیت دید وسیع و قدرت تجسم بالا است.



۲.فکر آزاد
برای ایجاد خلاقیت در قدم اول ذهن را آماده میکنیم پس از آن باید ذهن شما بدون هیچ نگرانی یا استرسی از جملات منفی عبارت منفی یا موانع فکری عبور کرده و عباراتی مثل "میتوانم" و "میشود" را در ذهن پرورش دهد.

 

۳.وارونه بنگرید

به جای اینکه یک کار را از اول به آخر نگاه کنید از آخر به اول بنگرید. هیچ وقت نگویید "چطور" انجامش دهم راهی که در ایجاد خلاقیت به کار میگیرید نباید با وجود موانع متوقف بشود.

 

۴.بازی کنید
خلاقیت را در بازی کردن بیاموزید. در بازی ها میتوانید به خلاقیت دست یابید مثلا از کارمندان بخواهید در مورد موضوعات مختلف نظرشان را روی یک تکه کاغذ بنویسند یا ایده های کاری شان را بنویسند سپس یک کاغذ را به صورت تصادفی بردارید و آن ایده را پیاده سازی کنید.

 

۵.همه چیز را یادداشت کنید
هیچ ایده ای دور از دسترس نیست. هر ایده ای در کار ارزشمند است برای اینکه این ایده ها فراموش نشود باید با جزییات آنها را یادداشت کنید. یادداشت همین ایده ها منجر به شکل گیری ایده های بزرگتر میشود.

 

۶.به خود استراحت ذهنی بدهید
خیلی از رهبرهای تجارت های بزرگ از رسانه ها و یا اینترنت استفاده میکنند اما خیلی از آنها براین باورند که ذهن نیاز به استراحت دارد و استفاده ی بیش از حد از رسانه ها منجر به آشفتگی ذهنی میشود. البته ذهن نباید همیشه در حالت استراحت قرار داشته باشد چو ذهن حقیقتاً پویا است آنچه که در اینجا مطرح است همان تمرکز برای شکل گیری ایده های بهتر کاری است.

 

۷.ساعات خوشی را فراموش نکنید
برای اینکه خلاقیت بیشتری داشته باشید باید از ذهن خود کمک بگیرید طبیعتاً یک ذهن پریشان و آشفته ایده های ندارد که در اختیار شما بگذارد بنابراین سفر کنید و در سفر ذهن خود را خالی کنید تا ایده های جدید در آن شکل بگیرد.

 

۸.فعالیت های فیزیکی
فعالیت های بدنی ذهن را باز میکند. به خصوص اگر شغل شما به گونه ای است که باید دائما در حالت نشسته و پشت سیستم های کامپیوتری باشید باید حتما تحرک را از برنامه های روزانه خود حذف نکنید فعالیت به خوب فکر کردن شما کمک میکند.

 

۹.نقاط قوت را تقویت کنید
این یک تصور غلطی است که خلاقیت تنها متعلق به انسان هایی است که طبیعتاً هنرمند هستند هر انسانی میتواند خلاق باشد به شرطی که ذهنی آماده داشته باشد لازم نیست ایده های ما خیلی فوق العاده باشند ایده های کوچک گام اول برای شکل گیری ایده های بزرگ هستند.

 

۱۰.کلمات بیرون بریزید
ذهن زمانی که آشفته است باید درمان شود و درمان آن سخن گفتن است با بیرون ریختن کلمات از ذهن آشفتگی را از خود دور کنید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 1:40 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

بازار این فروشندگان هر روز کسادتر می‌شود

بازار این فروشندگان هر روز کسادتر می‌شود:

 

1 فروشندگانی که به مشتری خود سلام نمی‌کنند و تُرش‌رو هستند.

 

2 فروشندگانی که پشت تلفن و هنگام صحبت با مشتری خود، لبخند نمی‌زنند.

 

3 فروشندگانی که روی هر شیشۀ مغازۀ خود نوشته‌اند: «لطفا تکیه ندهید»، «لطفا دست نزنید»، «لطفا با خوراکی وارد نشوید»... انگار که نوشته باشند: «کلاً وارد نشوید!»

 

4 فروشندگانی که روی همۀ جنس‌های مغازه‌شان نوشته‌اند: «لطفا دست نزنید.»

 

5 فروشنده‌هایی که وقتی خریدار از آنها می‌خواهد جنسی را نشانشان بدهد (معمولاً هم با لحنی تُند) می‌گویند: «اگر می‌خری
بیارم!»

 

6 فروشندگانی که به ظاهر خود نمی‌رسند، موی ژولیده و نامرتب دارند و بدن‌شان خوش بو نیست.

 

7 فروشندگانی که متناسب با شغل خود لباس نمی‌پوشند (مثل فروشندۀ کت و شلوارهای رسمی که شلوار جین و لباس اسپرت می‌پوشد و موهایش را فشن درست می‌کند!)

 

8 فروشندگانی که بی‌‌دلیل با خریدار صمیمی می‌شوند و جوک می‌گویند.

 

9 فروشندگانی که جلوی مشتری، با سایر همکاران خود جروبحث می‌کنند.

 

10 فروشندگانی که همان‌جا در برابر مشتری، دربارۀ کالاها و قیمت‌ها با ویزیتورها یا نمایندگان شرکت‌ها صحبت‌هایی می‌کنند که لزومی ندارد مشتریان در جریان آنها باشند.

 

11 فروشندگانی که اصلاً گوش نمی‌کنند و توجه ندارند خریدار دنبال چه نوع جنسی است و می‌خواهند سلیقۀ خود را به او تحمیل کنند.

 

12 فروشندگانی که خریداران را برای خرید، با اصرار زیاد و...، در رودربایستی قرار می‌دهند.

 

13 فروشندگانی که قسم‌های الکی می‌خورند.

 

14 فروشندگانی که نزد خریدار، از دیگر شرکت‌های تولیدی، ویزیتورها و... بدگویی می‌کنند.

 

15 فروشندگانی که نزد خریدار، از همکاران خود نیز بدگویی می‌‌کنند.

 

16 فروشندگانی که پس از خرید، از مشتری خود به‌خاطر خریدش تشکر نمی‌کنند.

 

17 فروشندگانی که از بس حواس‌شان پرتِ چیزهای دیگر است، خریدار را مجبور می‌کنند یک چیز را چند بار از آنها بخواهد (حتی شده مشتری جنس را برداشته و می‌خواهد پولش را بدهد، بارها باید بپرسد چقدر شد تا پولش را بدهد و از مغازه برود بیرون!).

 

18 فروشندگانی که وقتی خریدار از آنها مشورت و راهنمایی نخواسته، اصرار دارند که به او مشورت بدهند و راهنمایی‌اش کنند.

 

19 فروشندگانی که در مورد کیفیت و کارایی کالاها و یا خدمات خود، اغراق می‌‌کنند.

 

20 فروشندگانی که اگر خریدار برای یک خرید نسبتا کم، تراول ۵۰ هزار تومانی به آنها بدهد، اخم می‌کنند.

 

21 فروشندگانی که فکر می‌کنند خودشان همه چیز را بلدند و دنبال آموزش‌های بیشتر نمی‌روند.

 

22 فروشندگانی که اگر مشتری سوالی دربارۀ جنسی داشته باشد که آنها ندارند (اما می‌توانند درباره‌اش راهنمایی کنند، یا مغازه‌های اطراف را معرفی کنند)، فقط سرشان را به علامت ندانستن بالا می‌برند و به خودشان زحمت کوچک‌ترین راهنمایی را هم نمی‌دهند (یا حداقل این‌که بگویند: متاسفانه من در این مورد اطلاعی ندارم).

 

23 فروشندگانی که فقط می‌خواهند مشتری را هیجانی کنند تا بخرد، اما اصلا توجه نمی‌کنند که شاید مشتری به آن کالا یا خدمات نیاز نداشته باشد.

 

24 فروشندگانی که اگر سوالات مشتری زیاد شود، از کوره در می‌روند.

 

25 فروشندگانی که بقیۀ پول مشتری را با کالاهای کم‌قیمت دیگر می‌دهند، اما عذرخواهی نمی‌کنند که چون پول خُرد ندارند مجبور به این کار هستند و حق انتخاب هم به مشتری نمی‌دهند.

 

26 فروشندگانی که ته ذهن‌شان فکر می‌کنند: فروش یعنی قالب کردن چیزی به دیگران.

 

27 فروشندگانی که رفقای خود را پشت دخل می‌برند و در حضور مشتری، صحبت‌های بی‌ربط با هم می‌‌کنند.

 

28 فروشندگانی که ویترین و یا داخل مغازه‌شان شلخته است.

 

29 فروشندگانی که جنس خاک‌گرفته را از قفسه به مشتری می‌دهند و وقتی مشتری خواهش می‌کند آن را با یک دستمال پاک کنند یا یک کالای خاک‌نگرفته به او بدهند، با مشتری بحث می‌کنند و نهایتا با اکراه این کار را انجام می‌دهند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 1:31 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۵ درس از کودکان کارآفرینی که بیشتر از شما پول درمی آورند

۵ درس از کودکان کارآفرینی که بیشتر از شما پول درمی آورند

 

تا زمانی که یک ایده ی عالی و شور و شوق برای موفقیت وجود داشته باشد، هر کسی می تواند کسب و کاری برای خود ایجاد کرده و رویاهای خود را در زندگی محقق سازد. امروزه تعداد انگشت شماری از کودکان نیز در دنیای کارآفرینی حضور پیدا کرده اند. این کودکان کارآفرین 8 تا 18 سال سن دارند ولی از همین الان می دانند چگونه کسب و کارشان را راه اندازی کرده و امور مالی خود را مدیریت نمایند. این کودکان اغلب منابع محدودی دارند و باید با همین سرمایه ای که در اختیار دارند به طور کارآمد عمل کنند و مدیریت پول را به بزرگسالان بیاموزند. پنج کارآفرین جوان، راهنمایی های ارزشمندی در مورد روش های کارآمد استفاده از امور مالی خود در اختیار ما گذاشته اند که در اینجا با هم می خوانیم:

 

1درخواست پول، همیشه جوابگو نیست

گاهی اوقات به جای دست به دست کردن مالکیت کسب و کار در ازای تامین مالی کوتاه مدت، بهتر است صاحبان کسب و کار، شرکت خود را به آرامی و با گذشت زمان به رشد برسانند. شرکت هایی که به موفقیت و رشد در بلند مدت علاقه دارند باید به برند خود وفادار بمانند و از سایر کسب و کارهایی که به دنبال سرمایه گذاری هستند تبعیت نکنند.

 

2مسئولیت اجتماعی خود را حفظ کنید

بعد از کسب درآمد فقط به فکر سود نباشید. یکی از این کودکان، بخشی از سود خود را به سازمان های بین المللی و محلی مبارزه برای نجات زنبور عسل اهدا کرد و در بسیاری از پنل های اجتماعی کارآفرینی نیز مشارکت کرده است. در کسب و کار، همیشه نباید فقط به پول درآوردن فکر کرد.

 

3اگر شغل خود را دوست نداشته باشید، درآمد و سود ارزشی ندارد

بخشی از شروع کسب و کار شما این است که مدام در حال پیگیری رویاهای خود باشید و آثار آن را در زندگی خود به وضوح به تماشا بنشینید. اغلب اوقات هدف اصلی کارآفرینان پول نیست. یکی از این کودکان کارآفرین پول خوبی از فروشگاه آنلاین خود درمی آورد ولی علاقه ی زیادی به کسب سود ندارد و تمرکزش روی خدمت رسانی به دیگران و لذت بردن از کسب و کارش است. طبق گفته ی او "اگر از شغل خود متنفر باشید، حتی درآمد میلیونی هم ارزشی ندارد".

 

4کسب و کار خود را با توجه به نیازهای زندگی ایجاد کنید

گاهی یک کسب و کار به خاطر یک ضرورت خاص به وجود می آید.
نیازی نیست کارآفرینان برای رسیدن به موفقیت حتما یک ایده ی عالی داشته باشند، کسب و کاری که یک نیاز خاص در یک بازار گوشه(نیچ مارکت) را تامین نماید می تواند به یک ایده ی بسیار سودآور منجر گردد.

 

5برای کاهش هزینه ها، به دنبال تامین کنندگان محلی باشید

کارآفرینان به جای اینکه منابع موردنیاز محصولات خود را از خارج از کشور تهیه کنند می توانند از منابع محلی و منطقه ای استفاده نمایند. در این صورت هزینه ی مواد کاهش یافته و کارآفرینان فرصت پیدا می کنند کالاهای خود را ارزان تر قیمت گذاری نمایند.
اصلا گمان نکنید که هنوز برای دنبال کردن اهداف کارآفرینی خود خیلی جوان هستید. این کارآفرینان جوان ثابت کرده اند که سن، عددی بیش نیست. گاهی اوقات ساده ترین ایده ها، بهترین ایده ها هستند. اگر در همان اوایل کار یاد بگیرید امور مالی و بودجه ی خود را مدیریت کنید می توانید در بلندمدت کسب و کار خود را رشد دهید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 1:17 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چطور می توان کارمندان را به افرادی کارآفرین تبدیل کرد؟

چطور می توان کارمندان را به افرادی کارآفرین تبدیل کرد؟

 

کارمندانی که مثل کارآفرینان فکر می کنند بسیار باانگیزه بوده و توانایی های بسیار خوبی برای حل مسئله دارند. با روش های زیر می توانید طرز فکر کارآفرینانه را در بین کارمندان پرورش دهید:

 

1 کارمندان را توانمند کنید

توانمندسازی کارمندان، تاثیر مستقیم بر عملکرد شغلی و تاثیر غیرمستقیم بر رضایت و قوه ی ابتکار و نوآوری آنها دارد. با توانمندسازی کارکنان برای تصمیم گیری، بر عهده گرفتن پروژه ها، و حل مسائل، تفکر نوآورانه را ایجاد کنید. منابع و آموزش لازم را به آنها بدهید، سپس آزادشان بگذارید تا بدانند که تیمشان، قابلیت های خود را باور دارد.

 

2 روابط کارمندان را اولویت بندی کنید

گاهی اوقات زمانی که اصلا انتظارش را ندارید(مثلا در یک گفتگوی خوب یا یک تعامل لذت بخش)، بهترین ایده ها در ذهن انسان جرقه می زنند. حتی وقتی که تیم ایده ها را خوب اجرا نمی کند و زیاد خسته شده است، داشتن روابط کاری مثبت با یکدیگر می تواند به اعضای تیم انرژی بدهد تا به کار خود ادامه بدهند. به اعضای تیم کمک کنید این روابط قوی را در بین خود افزایش دهند.
فعالیت های بعد از کار را که کارمندان در آنها شرکت کرده و یک دیگر را بهتر می شناسند، زمانبندی کنید. با هم ورزش کنید، غذا بخورید، و بازی کنید تا پیوند اعضای تیم با هم قوی و مستحکم گردد.

 

3 کارمندان را تشویق کنید به خارج از محدوده ی کاری خود قدم بگذارند

وقتی کارمندان هر روز همان وظایف تکراری خودشان را انجام می دهند تفکر روتین و معمولی خود را حفظ خواهند کرد. آنها را تشویق کنید غیر از کارهای روزانه، در پروژه ها هم مشارکت داشته باشند. در این صورت تفکر خلاق آنها پرورش پیدا می کند.

 

4 میزبانی جلسات پربار طوفان مغزی را بر عهده بگیرید

 برای تشویق تفکر خلاق، می توانید جلسات طوفان مغزی برگزار کنید تا چالش های سازمانی را بررسی کرده و اهداف و چشم انداز شرکت را با تمام کارمندان به اشتراک بگذارید.
به طور منظم با کارمندان ملاقات داشته باشید تا به مبادله ی ایده های جدید بپردازید و مطمئن شوید که استراتژی ها در راستای اهداف سازمانی قرار دارند.

 

5 اجازه دهید کارمندان هویت خود را ابراز کنند

محیط تاثیر زیادی بر تفکر نوآورانه دارد. نظم فیزیکی باعث تفکر معمولی و مرسوم می شود. مثلا کسی که در یک اتاق مرتب قرار دارد انتخاب های سالم تر و سخاوتمندانه ای دارد. ولی اتاق نامرتب، افراد را تشویق می کند آداب و رسوم سنتی و عرف رایج را بشکنند و این هم دقیقا همان مولفه ی کلیدی تفکر نوآورانه می باشد.
همه ی افراد از یک محیط یکسان الهام نمی گیرند، بنابراین تمام فضاهای کاری نباید مشابه هم باشند. هر فضای کاری باید برای یک شخص آماده شده باشد. به کارمندان اجازه دهید فضای کاری خود را هر طور که برایشان الهام بخش است تزئین کنند و با این کار هویت خود را بیان نمایند.

 

6 اجازه دهید ایده ها کامل شده و به بلوغ برسند

 در یک فرایند رشد یا انکوباسیون، تفکر خلاق توسعه یافته و تفکر ناخودآگاه غلبه پیدا می کند. به همین خاطر با تمرکز زیاد روی حل یک مسئله، به ندرت می توان به جواب رسید.
ولی وقتی به کارمندان اجازه داده می شود در مورد یک مسئله به اندازه کافی فکر کنند، آنها زمان کافی خواهند داشت تا ایده ی خود را به رشد رسانده و راه حل موردنیاز را تولید نمایند. گاهی اوقات اکثر ایده های نوآورانه زمان بر هستند. به کارمندان اجازه دهید وقتی با مانعی مواجه می شوند بروند و روی مسائل و چالش های پیچیده تمرکز کنند. با این کار، بعدا به طور غیرمنتظره ای ممکن است راه حل درست به ذهنشان خطور کند.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 1:11 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

یک بازار جذاب این 11 ویژگی را دارد

یک بازار جذاب این 11 ویژگی را دارد:

چک لیست

بعضی از صاحبان مشاغل مدعی اند که همه کار برای همه کس می کنند و در همه موارد نیز عملکرد خوبی دارند. آنها استراتژی بازار هدف= همه را دنبال می کنند که نتیجه آن چیزی جز شکست نیست. همگی نخبگان و فعالین عرصه بازاریابی بر این باورند که راه اندازی یک کار و کسب و پیشبرد اهداف آن مستلزم گزینش دقیق‌تر و سنجیده‌تر بازار هدف است. تلاش برای فائق آمدن برکل بازار و اصطلاحاً بازارگشایی و تولید هرگونه محصول، تلاشی بیهوده است. در عوض باید دنباله‌روی استراتژی تمایز و انتخاب قسمتی متمرکز از بازار باشیم که قابلیت هدفگذاری را دارا باشد. درواقع به بیان دیگر، استراتژی «خوشامد‌گویی به همه»، یک روش منسوخ بوده و به سهم بالاتر از بازار منجر نخواهد شد.

 

متاسفانه بویژه درکشورمان، بسیاری از شرکت‌ها فاقد ساز‌‌ و کارلازم برای شناسایی فرصتهای بالقوه کار و کسب و ارزیابی و انتخاب بازار مناسب هستند، و از این رو تلاشی برای شناسایی نیازهای فراموش شده یا برآورده نشده گوشه‌های دنج و جذاب بازار نمی‌کنند.

 

بنابراین قبل آنکه در کار و کسب، قدمی از قدمی برداشته شود باید ابتدا بازار هدف مناسب با استراتژی سازمان و محصولات و خدمات آن مشخص و یا طراحی شود. به طور مثال بازار هدف فروشگاه های همواره تخفیفی نظیر جانبو و یا در مقیاس خیلی بزرگ تر وال مارت، افرادی هستند که علاقه به چانه زنی و خرید با قیمت کم دارند. با این وجود تحقیقات نشان مي دهد علي رغم کثرت متغیرهایي که مدیران در اختیار دارند و دامنه ي گسترده تصمیم گیري آن ها، بسیاري از شرکت ها همچنان بر اساس معیار سودآوري کوتاه مدت، بازار هدف خود را تعیین مي کنند.

 

هیچ کدام از بازارها چندان تشابهی با یکدیگر ندارند. برخی بزرگ تر، بهتر و فریبنده تر از سایر بازارها هستند. آگاهی از چگونگی ارزیابی و انتخاب بازار هدف مناسب مانند کاری است که ماهیگیران حرفه ای انجام می دهند. آنها نقاط زیادی از رودخانه را بررسی و درمی یابند که کدام نقطه مناسب ترین محل برای صید است.

 

از 11 ویژگی که در ادامه می خوانیم در راستای ارزیابی سریع و آسان بازار مورد نظر خود و به تبع آن هدایت صحیح کار و کسب تان در مسیر موفقیت بهره ببرید. یک بازار جذاب و ارائه خدمات و محصولات متناسب با آن، به منزله کشتی نجاتی است که می تواند شما را از طوفان ها و امواج سهمگین به سلامت عبور دهد.

 

به منظور ارزیابی بازار مناسب خود قلم و کاغذی بردارید و در مورد 11 ویژگی که خواهید خواند ارزیابی درستی صورت دهید.

 

می توانید به هر شاخصی از عدد 1 تا 10 و بر اساس یک طیف نمره دهید. و اگر در نهایت نمره مجموع، عدد مناسبی بود می توانید نسبت به بازار انتخاب شده و جذابیت آن اطمینان داشته باشید:

 

1- اندازه: هر چه اندازه بازار بزرگ تر باشد بهتر است.

 

2- فوریت و اضطرار: هر چه مشتریان این بازار نیاز ضروری تری به محصول داشته باشند، بهتر است.

 

3- سرعت: هر چه سریع تر بتوانید ایده خود را به محصول قابل فروش تبدیل کنید، بهتر است.

 

4- پتانسیل قیمت گذاری بالا: هر چه بتوانید بابت محصول خود بهای بالاتری بگیرید و مشتری توان و تمایل پرداخت آن را داشته باشد، بهتر است.

 

5- هزینه پایین جذب مشتریان جدید: هرچه جذب مشتریان جدید آسان تر و ارزان تر باشد، بهتر است.

 

6- سهولت و هزینه پایین تحویل محصول.

 

7- منحصر به فرد بودن: هر چه محصول یا خدمت شما منحصر به فردتر باشد (و یا نحوه ارائه و عرضه آن اعم از کانال توزیع و مواردی نظیر بسته بندی) بهتر است.

 

8- سرمایه گذاری قبلی: هر چه برای تست بازار و ایجاد کار و کسب و شروع آن به منابع کمتری نیاز داشته باشید، بهتر است.

 

9- امکان بیش فروشی و فروش جانبی: هر چه بتوانید محصولات مرتبط بیشتری را به ههمراه محصول اصلی به مشتری بفروشید بهتر است. کار و کسبی که در آن تنها می توان یک محصول را یک بار به یک فرد فروخت عاقبت خوبی ندارد، چرا که پتانسیل رشد چندانی ندارد. شما باید بتوانید در بازار مورد نظر خود به فروشی سالم و موثر (تکرار شونده) دست یابید.

 

10-ظرفیت همیشه سبز بودن: دست روی محصولاتی بگذارید که همیشه برای آن بازار وجود دارد (البته این بازار می تواند خیلی کوچک باشد و به طور مثال محصول لوکسی را شامل شود).

 

11- دسترسی پذیری: هر چه راحت تر بتوانید به بازار خود دسترسی پیدا کرده و با آنها ارتباط بگیرید، بهتر است. پس براي به دست آوردن قسمتي از بازار که از نظر فعالیت هاي بازاریابي قابل دسترس نیست، نباید اقدامي صورت گیرد؛ براي مثال، به صرفه نیست که براي تعداد کمي از افراد بي سواد که در منطقه زندگي مي کنند و از طریق روزنامه یا وسایل ارتباط جمعي نمي توان به آنها دسترسی یافت، تبلیغ کرد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 12:59 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مدیریت زمان با این ۸ ترفند مهم

مدیریت زمان با این ۸ ترفند مهم

موضوع ما ۸ ترفند ضروری برای مدیریت زمان است که اگر این ۸ مورد را به تمامی اجرا نمی کنید، برای اجرای کامل شان از امروز تصمیم بگیرید و نتایج آن را به نظاره بنشینید.

 

آیا به دنبال ترفندهای مفیدی در زمینه مدیریت زمان هستید؟ به این هشت ترفند ساده ای که به راحتی می توانید انجام شان دهید، نگاهی بیندازید. این ترفند ها نه تنها کارایی شما را افزایش می دهند، اعتماد به نفسی را که برای رسیدن به اهدافتان احتیاج دارید، نیز به شما می بخشند.

 

۱.اهداف تان را بشناسید و بر اساس ارزش و اولویت مرتب شان کنید.

شما چند هدف دارید؟ اگر هیچ هدفی ندارید، امروز حداقل یکی انتخاب کنید. اهداف برای مدیریت کارآمد زمان عنصری ضروری هستند. شاید اهداف زیای داشته باشید. اگر چنین است، سازماندهی شان کنید. شما برای هر کدام از بخش های ضروری زندگی تان به یک هدف احتیاج دارید: به عنوان مثال هدفی برای کسب و کار، هدفی برای سلامتی و هدفی برای امور مالی. هر روز یک هدف ارزش و اولویت بیشتری پیدا می کند.

 

۲.اولویت بندی کنید و امروز فقط روی یک کار مهم متمرکز شوید.

شما اهدافی ایجاد کرده اید. با این حال نمی توانید هدف را یک باره به دست آورید بلکه باید کارهای کوچک تری را انجام دهید تا به هدف تان دست یابید. به مهم ترین و در اولویت ترین هدف تان فکر کنید و امروز قدم بزرگی در راه رسیدن به آن بردارید. اگر می توانید قبل از انجام هر کار دیگری به آن هدف بپردازید.

 

۳.در هر لحظه اولویت های خود را به خاطر داشته باشید.

قبل از آن که صبحگاه خانه را ترک کنید، برای روز کاری خود برنامه ای بچینید. شاید لیست کارهایی که باید انجام شوند، نامحدود بود. پنج کار مهم روزتان را انتخاب کنید، اولویت بندی شان کنید و به ترتیب اولویت انجام شان دهید. اگر مطمئن نیستید که باید در لحظه چه کاری انجام دهید، با خود فکر کرده و مهم ترین کار آن زمان را انتخاب کنید. کمتر پیش می آید که اولویت اصلی شما در روز چک کردن شبکه اجتماعی تان باشد!

 

۴.ارزش مالی هر ساعت خود را حساب کنید.

اگر بدانید که هر ساعت از روزتان چند هزار تومان ارزش دارد، راحت تر می توانید وقت تان را مدیریت کنید. اگر نمی دانید که هر ساعت از وقت تان چقدر می ارزد، حدس بزنید یا از رئیس تان بپرسید. اگر کار آفرین و به عبارت دیگر رئیس خودتان هستید، مطمئنا می دانید که هر ساعت چه ارزشی دارد. پس به راحتی می توانید کارهای بی فایده را کنار بگذارید.

 

۵.هیچ چیز کامل نیست. فقط انجام شان دهید و نهایت تلاش تان را بکنید.

شما می خواهید نهایت تلاش تان را بکنید. اما بدانید که کمال گرایی وقت تان را هدر می دهد. هیچ چیز کامل نیست. اگر به چنین چیزی قائل هستید، بدانید که فایده ای ندارد و سعی کنید ساده بگیرید.

 

۶.کارتان را در نیمی از زمانی که باید، انجام دهید.

سعی کنید محدوده زمانی سفت و سختی برای خود قائل شوید. به عنوان مثال فرض کنیم که برای انجام کاری همیشه سه ساعت زمان می گذاشتید. حالا سعی کنید آن را در نصف آن زمان، یعنی 90 دقیقه انجام دهید. احتمالا از دیدن این که توانستید در زمان کمتری کارتان را انجام دهید، شگفت زده خواهید شد.

 

۷.هر روز زمانی را به برنامه ریزی و تفکر اختصاص دهید.

اگر قبل از شروع و انجام هر پروژه ای لیست برنامه های اولویت بندی شده داشته باشید، در هر روز زمان زیادی را صرفه جویی خواهید کرد. هر روز زمانی را به برنامه ریزی پروژه ها و کارهای تان اختصاص دهید؛ حتی اگر شده قبل از خواب این کار را انجام دهید.

 

۸.اگر کس دیگری می تواند کاری را انجام دهد، آن کار را به او واگذار کنید.

شما متوجه شدید که هر ساعت از وقت تان چه مقدار ارزش دارد. به تمام کارهایی که هر روز انجام می دهید نگاهی بیندازید و تصمیم بگیرید که چه کارهایی را نباید خودتان انجام دهید. به عنوان مثال فرض کنیم هر ساعت از وقت تان 50 هزار تومان ارزش دارد. پس اگر وقت تان را صرف چک کردن شبکه اجتماعی کسب و کارتان کنید، آیا به صرفتان خواهد بود؟ خیر. پس شاید بتوانید شخصی را با هزینه کمتر به این کار بگمارید و در عین ایجاد یک فرصت شغلی، استفاده بهتری از وقت خود کرده باشید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 12:56 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 صفت انسان های بسیار موفق

10 صفت انسان های بسیار موفق:

چه کارهایی باید کرد تا به موفقیت دست پیدا کنیم؟ چه صفاتی را در خودمان به وجود بیاوریم و تقویت کنیم؟ پاسخ ما در دستان کسانی نهفته است که در زمینه های مختلف موفق بوده اند. شاید این صفات به نظر ساده و پیش پا افتاده بیایند، اما اگر کامل و درست آن ها را در خودتان ایجاد کرده و به کار بگیرید، منجر به نتایج قابل توجهی خواهند شد.

 

اگر واقعا می خواهید فرد موفقی باشید، باید روح خودتان را شخم بزنید، پرورش داده و به آن رسیدگی کنید. همانطور که برای پر محصول بودن یک زمین این کار را می کنند.

 

ویژگی هایی که در اینجا ذکر شده است، توسط افراد موفق از جای جای دنیا با ما به اشتراک گذاشته شده اند. این ویژگی ها ناگهانی و تصادفی به وجود نیامده اند، بلکه یک روز از یک جایی تصمیم گرفته و آغاز شده اند.

 

به خاطر داشته باشید: اگر شما به گونه ای زندگی کنید که بیشتر مردم زندگی می کنند، چیزهایی به دست می آورید که بیشتر مردم به دست می آورند. اگر با همه چیز کنار بیایید و قانع باشید، یک زندگی پر از قناعت خواهید داشت. اگر هر روز بهترین چیزی که می توانید باشید را از خودتان به نمایش بگذارید، بهترین زندگی که می توانید داشته باشید نصیبتان خواهد شد.

 

در ادامه رفتارهایی را خواهیم دید که انسان های بسیار موفق در وجودشان پرورش می دهند. شما چند تا از این 10 مورد را دارید؟

 

1- پیش روی

مصمم هستید که سخت کوش تر از بقیه باشید، و اطمینان حاصل کنید که کارها انجام می شود، و وقتی می بینید همه چیز کامل است، به خودتان می بالید. می توانید هر موقع که بخواهید شارژ شوید. شما با هدف به پیش می روید و خودتان را با بهترین ها تطبیق می دهید.

 

2- خود اتکایی

مسئولیت پذیر و پاسخگو هستید. تصمیمات سخت می گیرید و پای تصمیمتان می ایستید.

 

3- قدرت اراده

شما قدرت این را دارید که به جای مردد ماندن و تعلل در انجام کارها، خودتان را درگیر کرده و وارد مهلکه شوید. هر گاه اراده کنید، انجامش می دهید. بزرگترین دستاوردهای دنیا نصیب آنانی شده است که روی اهدافشان تمرکز کرده و در تلاش و کوشش خود مداومت به خرج داده اند.

 

4- صبر

صبور بودن را می پذیرید و می دانید که در هرچیزی شکست و ناکامی هم وجود دارد. برای رسیدن به چیز های خوب باید سختی کشید و گاهی متحمل ضرر و زیان هم شد.

 

5- درستکاری

این صفت، قابل گفتن نیست، اما یکی از مهمترین ویژگی هایی است که شما باید در وجود خودتان پرورش دهید. صداقت، برترین سیاست در هر کاری است که قصد انجام دادنش را دارید. درستکاری، عزت می آفریند و شخصیت شما را معرفی می کند.

 

6- اشتیاق

اگر می خواهید موفق باشید، اگر می خواهید زندگی کنید، این شور و اشتیاقتان است که شما را به سر منزل مقصود می رساند. زندگی 10 درصد اتفاقاتی است که تجربه می کنید، و 90 درصد بقیه پاسخ هایی هستند که شما به این اتفاقات می دهید.

 

7- ارتباط

شما می توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید. این باعث می شود که به بهترین و مهمترین قسمت هر چیزی که می خواهید، سریعتر دست پیدا کنید.

 

8- خوشبینی

شما می دانید که در این جهان خوبی های زیاد و دستاورد های فراوانی برای دست یابی وجود دارد. آنچه که ارزش جنگیدن دارد را نیز می شناسید. خوشبینی یک استراتژی برای ساختن آینده ای بهتر است؛ باور دارید که آینده می تواند بهتر از این ها باشد، پس قدم بر می دارید و مسئولیت می پذیرید تا آینده را آنچنان خوب که می تواند باشد، بسازید.

 

9- اعتماد به نفس

به خودتان اعتماد دارید، به همین سادگی. هنگامی که این اعتماد و ایمان غیر قابل خدشه به خودتان را دارید، یک قدم به موفقیت نزدیک تر هستید.

 

10- درک متقابل

کار می کنید تا درک کنید و به کسانی که با شما ارتباط دارند توجه می کنید. مهمترین قسمتش این است که توانایی دارید حرف های ناگفته را بشنوید. جایی که درک وجود دارد، اعتماد و احترام هم به دنبالش می آید.

 

هیچ کس برای انسان معمولی بودن برنامه نمی ریزد. معمولی بودن هنگامی پیش می آید که شما برنامه ای ندارید. اگر می خواهید موفق باشید، رفتارهایی که شما را به موفقیت می رسانند در پیش بگیرید، و به گونه ای برنامه بریزید که این رفتارها جزئی از زندگی روزانه تان بشوند.

فروتن و بزرگ باشید. شجاع و مصمم. وفادار و بی باک. این ها صفاتی است که در ذات شما نهاده شده و همیشه هم وجود داشته است. آن ها را تقویت کنید.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 12:44 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا نمیتوانید به اعضای تیم خود انگیزه بدهید؟

چرا نمیتوانید به اعضای تیم خود انگیزه بدهید؟

همه ما در زندگی خود سعی داریم به فرد دیگری انگیزه بدهیم. پدر و مادرها در تلاشند تا به فرزندانشان انگیزه بدهند. همسران میکوشند متقابلا به یکدیگر انگیزه ببخشند و سازمانها سعی میکنند به راهکاری اثربخش برای انگیزش کارکنان خود دست یابند.
اما ما نمیتوانیم به افراد انگیزه بدهیم. دست کم چندان در این مورد موفق نیستیم.

 

چرا؟ چون که هر فردی عامل انگیزاننده منحصر به خود را دارد. ممکن است یک نفر با فرصت سهیم شدن در کاری برانگیخته شود و دیگری با استقلال کاری و سرگرم کننده بودن کار به این نقطه برسد.

 

اما کاری که از پس شما بر می آید این است که دریابید چه چیزی میتواند عامل انگیزه بخش فرد موردنظرتان باشد. کاری که اغلب مدیران از آن سر باز میزنند. آنها عموما تصور میکنند که آنچه موجب انگیزش خودشان است میتواند دیگران را نیز تهییج و ترغیب کند.

 

اغلب اوقات مدیران سعی میکنند تا با اعطای برخی امتیازات به کارکنانشان نظیر کارتهای هدیه – سیاست هویج – به نقطه ترغیب کارکنان دست یابند. هرچند این راهکار در ابتدا ممکن است کارآمد باشد اما پس از گذشت مدتی کوتاه افراد از این حیث اشباع شده و خود را مستحق امتیازات بالاتر تصور میکنند و در واقع مشوقهای بزرگ تر در سازمان به یک عامل ضروری و الزام تبدیل خواهد شد.

 

انگیزاننده های منفی (سیاست چماق) مانند ترس از شکست، ترس از عدم احترام، و ترس از از دست دادن پول نیز سیاستی رایج در سازمانها محسوب میشود. سیاست چماق و ترس ممکن است در کوتاه مدت اثرگذار باشد اما عواقب بسیاری داشته و بعلاوه اثر پایداری نخواهد داشت.

 

مشکل تمام این انگیزاننده ها عدم پایداریشان است. سیاست چماق و هویج روشهایی کلاسیک و سنتی در انگیزه بخشی محسوب میشوند. و عموما اولین راهبردی که به ذهن میرسد استفاده از این راهبرد است.

 

بجای سوال چطور به فلان فرد انگیزه بدهیم؟ به دنبال پاسخ این پرسش باشیم که چطور فضایی را ایجاد کنیم که موجب برانیگختگی فرد و تحریک عوامل انگیزاننده در شخص او شود.


با هم تیمی های خود تعامل بیشتری داشته باشید و عوامل اصلی انگیزاننده در آنها را شناسایی کنید، چرا که نسخه ثابتی برای عوامل انگیزه بخش وجود ندارد. بطور مثال برخی با اضافه حقوق و پاداش مالی انگیزه کار بیشتری میگیرند و برخی دیگر با تشویق کلامی. بنابراین زمان کافی برای شناخت تیم خود اختصاص داده و پس از شناسایی عوامل اصلی انگیزاننده فرد، سعی در ایجاد فضای پشتیبان جهت تحریک این عوامل کنید.

 

بطور کلی این نکته را به خاطر داشته باشید که بر اساس تحقیقات جهانی، بیشتر مردم جهان توسط عواملی نظیر احترام، صلح و آرامش ذهنی، موفقیت ، مورد تایید قرار گرفتن، ثبات مالی، تشویق و مورد علاقه واقع شدن تهییج میشوند. بنابراین روشن است که عمده این عوامل غیرمادی هستند.

 

روشن است که اگر عوامل انگیزاننده خود و اطرافیانتان را بشناسید میتوانید با سرعت بیشتر و شیوه آسان تری به مقاصد و اهداف خود دست یابید. اگر به فکر رشد و توسعه و ایجاد روابط دو سر سود هستید، زمان ومنابع کافی را به منظور شناخت این عوامل اختصاص دهید. اما چگونه؟

 

1. توجه کنید.

اگر به آنچه دیگران میگویند، علایق آنها و آن چه که بر آن تمرکز دارند توجه کافی کنید میتوانید درک کنید که چه عواملی به شکل طبیعی موجب انگیزش ایشان میگردد.

 

2. سوال کنید.

به نظر ساده میرسد اما آخرین بار چه زمانی این سوال را مستقیما از افراد پرسیدید که برای انگیزه دادن به آنها چه کاری میتوانید برایشان انجام دهید؟

 

3.عوامل ضدانگیزه را حذف کنید.

مورد آخر نیز مستلزم تعامل بیشتر با افراد و شناخت روحیات و خصوصیات رفتاری شان است.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1396 ساعت: 12:40 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

7 عامل سازنده برندهای بزرگ

7 عامل سازنده برندهای بزرگ:

با هجمه رقابتی موجود در بسیاری از صنایع، تمایز و ایجاد هویتی منحصربفرد از طریق برندینگ استراتژیک اهمیت بیشتری از پیش یافته است. هرچند که ارادئه خدمات و محصولات باکیفیت یک اصل بدیهی است، اما برندسازی اثربخش میتواند موتور محرک و قلب توسعه سازمانها باشد.
برخی برندها قادرند بصورت کامل بازار هدف خود را قبضه کنند. اما چه ویژگیهایی این امر را محقق میکند؟ در ادامه یادداشت عوامل ایجادکننده برندهای اثرگذار را مرور میکنیم:

۱. رهبر
پشت هر برند موفقی، نیرویی محرک و پشتیبان، یعنی یک تیم رهبری مستعد وجود دارد.

برترین برندهای بازار برخوردار از رهبر و یا تیمی از رهبران مستعد، با بینشی متعالی و استراتژیک و آینده نگر برای توسعه بازار هستند که امیدشان در دست گرفتن و تسخیر بازار هدفشان است.

آنها به نحو احسن انگیزه میبخشند و می‌دانند چگونه همه‌ی منابع مورد نیاز برای توسعه را در اختیار تیم‌شان قرار دهند و جاده صاف کن موفقیت خانواده کاری باشند.

۲.رقابت‌پذیری و انگیزه پیشرفت
انگیزه پیشرفت مداوم و اراده خودارزیابی مستمر، کلید موفقیت یک برند است. یک برند عالی باید بر خط رقابت توسعه یابد و نسبت به آن مشتاق باشد.

انتظار منفعلانه برای آنکه مصرف‌کنندگان بازار را تغییر دهند، در قاموس برندهای بزرگ نیست. در عوض، آنها همواره در حال نوآوری و ابداع، و یافتن فرصتها و روش‌هایی برای دگرگون کردن بازار پیش از رقبایشان هستند.

۳.شناخت مخاطب
شناخت مخاطب مقدمه ایجاد هویتی متمایز برای یک برند است.
شما باید بدانید مخاطبان‌تان چه می‌خواهند، و محصول‌تان چگونه نیازهای‌شان را برآورده خواهد کرد، و چگونه می‌توانید بگونه ای خودتان را در بازار موقعیت گذاری کنید که مخاطبان برندتان را به خاطر بسپارند.

۴.فرهنگ سازمانی سازنده و سالم
برندهای فوق‌العاده به جهت آنکه ارزش‌های فوق‌العاده‌ای دارند، خیره کننده هستند.
برترین برندها ارزش‌هایی دارند که مورد تحسین مشتریان و مراجعان‌شان است.

بهترین برندها سابقه ای قوی در خدمات رسانی به مشتری و ارائه‌ی خدمات دارند و هم‌چنین به‌طور فزاینده‌ای بر اساس ارزش‌ها و اخلاق رهبری می‌شوند.

۵.منحصر به‌فرد بودن
برندهای برتر منحصر به‌فرد هستند که البته منحصر بفرد بودن به معنی اولین بودن نیست.
هرچند ممکن است برندتان نخستین برند در آن حوزه نباشد، اما شاید جذابیتی زیبایی‌شناختی یا محبوب داشته‌باشد که این یعنی افراد تمایل دارند آن را بخرند.
رویهم رفته، آن‌چه بهترین برندها نیاز دارند یک هویت متمایز است. در مجموع مادامی که پیامتان درست بوده و موقعیت روشنی در ارتباط با مخاطبان داشته باشید، دیگر مهم نیست که فقط یک محصول اصلی داشته باشید.

۶. شناساندن
تعریف من پرویز درگی از بازاریابی این است: شناسایی، شناساندن و خشنودی. در واقع امروزه بیش‌تر از هر زمان دیگری، این فرصت را داریم که تا جای ممکن برند خود را بشناسانیم.
البته شرکت‌های بزرگ‌تر شاید در این خصوص مزیت بیشتری داشته باشیم چرا که این دست برندها از موقعیت بهتری برای شناساندن برند خود به بیش‌ترین افراد ممکن برخوردارند.
هرچند که امروزه با وجود رسانه‌های اجتماعی به عنوان یکی از مولفه‌ های کلیدی کمپینهای تبلیغاتی و بازاریابی، این امکان وجود دارد که برندهای کوچک‌تر این شکاف را کم‌‌تر کنند.

۷. بردباری
شما باید با برندتان همچون یک نوزاد رفتار کنید، و این موضوع را درک کنید که یک برند برای شکوفایی حقیقی و تبدیل شدن به برندی به‌یادماندنی و سودآور تبدیل شود، به صبر و مراقبت نیازمند است.

توسعه بازار باید با توجه و مراقبت صورت گیرد و نباید در این خصوص کندروی شده و یا شتابزده عمل کرد. تمرکز روی پیام اصلی و خلق یک برند اصیل وابسته به این است که به خودتان وقت و فضا بدهید تا همه‌چیز را در مسر درست قرار دهید.

برندهای تجاری که نامشان مترادف با نام ژنریک محصولات شد

ا BandAid در واقع یک برند پانسمان و چسب زخم است که در ۱۹۲۰ توسط شرکت تجهیزات پزشکی جانسون‌اند جانسون معرفی شد اما در کشورهای مختلف همچنان پانسمان را با نام باند میشناسند.

زیراکس نیز یکی از برندهای شناخته شده در زمینه تولید دستگاههای کپی است، که در سال ۱۹۳۸ ساخته شد و امروز نام آن معادل رونوشت گرفتن استو

مدتهاست که ماشین‌های اسپرت و آفرود شاسی‌بلند با عنوان جیپ شناخته می‌شوند. کرایسلر توانست با تولید برند جیپ بازار را قبضه کند.

جکوزی مترادف وان آب داغ شده‌است، هرچند این شرکت دوش و توالت هم می‌سازد.

کلینکس که در ابتدا به عنوان جایگزینی برای حوله‌ی صورت به بازار عرضه شد، اکنون به عنوان دستمال کاغذی‌ای که میلیون‌ها نفر آن را انتخاب می‌کنند مشهور است.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 10 / 3 / 1396 ساعت: 6:33 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

جملاتی ناب از موفق ترین افراد

جملاتی ناب از موفق ترین افراد 


بیل گیتس:

اگر فقیر به دنیا آمده‌اید،
این اشتباه شما نیست.
اما اگر فقیر بمیرید،
این اشتباه شما است!

سوآمی ویوکاناندن:

در یک روز اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید،
می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید.


ویلیام شکسپیر:

سه جمله برای کسب موفقیت:
۱- بیشتر از دیگران بدانید.
۲- بیشتر از دیگران کار کنید.
۳- کمتر از دیگران انتظار داشته باشید.


آلن استرایک:

در این دنیا خود را با هیچ کس مقایسه نکنید!
در این صورت به خودتان توهین کرده‌اید.


تونی بلر:

برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست.
برنده شدن به معنی
انجام کاری بهتر از دفعات قبل است.


توماس ادیسون:

من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام؛
من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود.


لئو تولستوی:

هر کس به فکر تغییر جهان است.
اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.


آبراهام لینکلن:

همه را باور کردن خطرناک است.
اما هیچکس را باور نکردن خیلی خطرناکتر است.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 10 / 3 / 1396 ساعت: 6:30 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

تفاوت میان مدیران فروش و رهبران فروش در کجاست؟

تفاوت میان مدیران فروش و رهبران فروش در کجاست؟

هرچند عبارات رهبر فروش و مدیر فروش اغلب به جای هم و معادل یکدیگر بکار میروند، اما تفاوت بسیاری میان این دو نقش وجود دارد.

رهبران زیردستان خود را به سوی یک چشم انداز، راهبری و هدایت میکنند. آنها توانایی اثرگذاری، انگیزه بخشی، و الهام بخشی به دیگران به منظور سهیم کردنشان در فرآیند تحقق این چشم انداز را دارا هستند.

مدیران از دیگر سو، توانایی بیشتری در هدایت افراد در جهت اجرای سیستماتیک و فرآیندی چشم انداز مورد نظر رهبری سازمان را دارا هستند. مدیران توانمند قادرند عملکرد جزء به جزء اجزای سیستم و همینطور فرآیند آن را به شکلی جامع درک کرده و میان اجزا همسویی و هم افزایی ایجاد کنند.

رهبران همیشه مدیر نیستند و مدیران هم همیشه رهبر نیستند. اما هر دو از الزامات توفیق یک سازمان محسوب میشوند.

هماهنگ سازی صحیح با رهبران و یا مدیران فروش تاثیر عمیقی بر بهره وری، رضایت کارکنان و درآمد سازمان دارد.
برای آنکه درک بهتری از این دو نقش حیاتی در سازمان فروش پیدا کنیم از مثال شکارچی و کشاورز استفاده میکنیم.

شکارچیان

• گردآورنده
• جسور و بی محابا
• ریسک پذیر
• تشنه مورد پذیرش قرار گرفتن و شناخته شدن
• متمرکز
• رقابت جو
• کم صبر
• تنوع طلب

کشاورزان

• وابسته به رابطه
• مقاوم به ریسک
• مشارکت جو
• قابل پیش بینی
• وابسته
• علاقمند به محیطهای شناخته شده

وظایف شکارچی ها شامل یافتن فرصتهای پرخطر و بهره گیری از انها (مثل فرصتهای رقابت جویانه، و یا فرصتهایی که پیش تر از دست رفته است) و یا تسهیل فرآیند توسعه بازار، گسترش فعالیت به جغرافیا و حسابهای جدید میشود. در عین حال، وظایف کشاورزان شامل پرورش، رشد و حفظ درآمد در حسابهای موجود و همچنین دستیابی به سطح بالایی از رضایتمندی و خشنودی مشتری و ایجاد روابط ارزشمند است.

بر اساس این تعاریف، میتوان حدس زد که رهبران در صورتی که هدایت شکارچیان را عهده دار باشند راندمان بیشتری خواهند داشت و مدیران در صورتی که گروهی از کشاورزان را مدیریت کنند موفق تر خواهند بود.
لذا چرا ایجاد تمایز میان مدیران و رهبران اهمیت دارد؟

همه ما دوست داریم درک شده و ماهیت وجودی مان مورد پذیرش قرار گیرد. بنابراین علاقمندیم برای کسی کار کنیم و تحت هدایت کسی باشیم که بتواند این موارد را درک کند، لذا کار کردن زیر دست فردی که DNA شخصیتی کاملا متفاوتی دارد میتواند چالش برانگیز و غیربهره ور باشد.

تحقیقات میدانی در سطح کلان نیز نشان می‌دهد که کارمندان و کارفرمایان به دنبال ویژگی‌های مشابهی در رهبرشان هستند و این موضوع به کاروکسبی که در آن فعالیت می‌کنند، بستگی ندارد.رهبران و شخصیتهای شکارچی زمانی که کارها ساده و پیش بینی پذیر باشد احساس کسالت خواهند کرد، آنها دوست دارند با فرصتهای جدید، مخاطره آمیز و غیر منتظره مواجه شوند. در نقطه مقابل، مدیران و کشاورزان فضاهایی را انتخاب میکنند که آسوده و فارغ از هر ریسکی بوده و دارای رویکردی منظم به منظور رفع چالشها باشد. آنها روابط عمیق را ترجیح میدهند.

البته بدیهی است که برخی مدیران قادرند الهام ببخشند و برخی رهبران میتوانند بصورتی سیستماتیک کار اجرایی کنند، اما اینها نقاط قوت کلیدی و ویژگی قالب شخصیتی ایشان نیست.

درک اینکه چه کسی در سازمان شما مدیر و چه کسی دارای ویژگیهای رهبری است میتواند به شما در ایجاد یک فضای سازنده سازمانی و با بنیانهای قدرتمند اخلاقی و فرهنگی که به شکلی موثر قادر به انجام وظایف و نیازهای کاری است کمک کند. در مجموع با توجه به موارد بالا باید بگوییم آنچه رهبری را از مدیریت متمایز می کند مفهوم و حالات ذهنی است و در غیر این صورت در حوزه کارکرد که همان تحقق اهداف سازمانی از طریق یک سلسله اقدامات مشخص است تفاوتی وجود ندارد.

 

کانال تلگرامی ما

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 10 / 3 / 1396 ساعت: 6:7 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا سازمانهاي عريض و طويل كارايي ندارند؟

چرا سازمانهاي عريض و طويل كارايي ندارند؟
(يك داستان مرتبط)

مورچه کوچکی بود که هر روز صبح زود سرکار حاضر می شد و بلافاصله کار خود را شروع می کرد. مورچه خیلی کار می کرد و تولید زیادی داشت و از کارش راضی بود.

سلطان جنگل (شیر) از فعالیت مورچه که بدون رئیس کار می کرد، متعجب بود. شیر فکر می کرد اگر مورچه می تواند بدون نظارت این همه تولید داشته باشد، به طور مسلم اگر رئیسی داشته باشد، تولید بیشتری خواهد داشت. بنابراین شیر یک سوسک را که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارشات خوب مشهور بود، به عنوان رئیس مورچه استخدام کرد.

سوسک در اولین اقدام خود برای کنترل مورچه ساعت ورود و خروج نصب کرد. سوسک همچنین به همکاری نیاز داشت که گزارشات او را بنویسد و تایپ کند. سوسک بدین منظور و همچنین برای بایگانی و پاسخگویی به تلفن ها یک کارمند استخدام کرد، شیر از گزارش های سوسک راضی بود و از او خواست که از نمودار برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد تولیدی که توسط مورچه صورت می گیرد، استفاده کند. تا شیر بتواند این نمودار ها را در گزارش به مجمع مدیران جنگل به کار برد.

سوسک برای انجام امور یک کامپیوتر و پرینتر لیزری خریداری کرد.سوسک برای اداره واحد تکنولوژی اطلاعات یک زنبور نیز استخدام کرد. مورچه که زمانی بسیار فعال بود و در محیط کارش احساس آرامش می کرد، کاغذ بازی های اداری و جلسات متعددی که وقت او را می گرفت دوست نداشت.

شیر به این نتیجه رسید که فردی را به عنوان مدیر داخلی واحدی که مورچه در آن کار می کرد، بکار گمارد.این پست به ملخ داده شد. اولین کار ملخ خریداری یک فرش و صندلی برای کارش بود.

ملخ همچنین به کامپیوتر و کارمند نیاز داشت که آنها را از اداره قبلی خودش آورد تا به او در تهیه و کنترل بودجه و بهینه سازی برنامه ها محیطی که مورچه در آن کار می کرد، حال به مکانی فاقد شور و نشاط تبدیل شده بود. دیگر هیچ کس نمی خندید و همه غمگین و نگران بودند.

با مطالعه گزارش های رسیده شیر متوجه شد که تولیدات مورچه کمتر از قبل شده است. بنابراین شیر یک جغد با پرستیژ را به عنوان مشاور عالی استخدام کرد و به او ماموریت داد تا امور را بررسی کرده، مشکلات را مشخص و راه حل ارائه نماید.

جغد سه ماه وقت صرف کرد و گزارشی در چند جلد تهیه نمود و در آخر نتیجه گرفت که مشکلات پیش آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است و باید تعدیل نیرو صورت گیرد. پس بنابر این شیر دستور داد که مورچه را اخراج كنند زیرا مورچه دیگر انگیزه ای برای کار نداشت.


تاریخ ارسال پست: 10 / 3 / 1396 ساعت: 5:49 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چهارده ويژگي افراد خلاق

چهارده ويژگي افراد خلاق

1- راه هایی را جست و جو می کنند که از طریق آن بتوانند فکر خود را به سوی ایده های نو و تازه هدایت نمایند.
2 – به همه ی جوانب یک موضوع و مسئله توجه دارند.
3 – در حل یک مسئله تمرکز حواس بیشتری را از خود نشان می دهند.
4 – فکرهایی بکر (دست نخورده و نو) را بیشتر از دیگران از خود نشان می دهند.
5 – به راه حل هایی می اندیشند که ممکن است از دید دیگران اهمیت چندانی نداشته باشد.

6– از ربط ایده ها و تجربیات مختلف، نتایج جدیدی را می گیرند.

7 – افکار و عقاید خود را به راحتی مطرح می کنند و از مواجه با عقاید مختلف استقبال می کنند.

8– برای حل مسایل و مشکلات راه های مختلف را بررسی و تا رسیدن به نتیجه دلخواه تلاش می کنند.
9 – خود را محدود به نظرات دیگران نمی نمایند، حصار هر آن چه بود و هست را می شکنند.
10 – همواره کنجکاو بوده و در جست و جوی اطلاعات جدید و نو هستند.

11 – از قدرت تصویر سازی ذهنی بالایی برخودارند، تا حدی که به تفکرات خود ، عینیت می بخشند.
12 – مثبت نگر و پرانرژی هستند.
13 – معمولاً برای هر سؤالی آمادگی ارائه پاسخ های مختلف را دارند.
14 – سؤال وجواب های غیر عادی و عجیب و غریب در آن ها بیشتر دیده می شود.

https://t.me/eshghepool


تاریخ ارسال پست: 8 / 3 / 1396 ساعت: 6:58 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

توصيه هاى ريچارد برنسون ميلياردر براى شما

می پسندم نمی پسندم

سندروم باکستر چیست؟

سندروم باکستر چیست؟

در داستان کتاب "قلعه حیوانات"، حیوانات دست به دستِ هم می‌شوند و ارباب و خانواده‌اش را از مزرعه بیرون می‌کنند و خود مدیریت مزرعه را به دست می‌گیرند. اولین کار آن‌ها تنظیم عهد نامه‌ایست که طبق آن همه‌ی حیوانات باهم برابرند و هیچ‌کس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند.

اما چیزی نمی‌گذرد، خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است، آرام‌آرام عهدنامه را تغییر داده و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه‌ای وضع می‌کند.

در این میان، اسبی در مزرعه زندگی می‌کند به نام "باکستر" که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه‌ی حیوانات است. حیوانات از او می‌خواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند اما باکستر، سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه‌ای ندارد.

شعار او این است: "من کار می‌کنم!" و احساس می‌کند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد!

گرچه باکستر می‌توانست از اتفاق وحشتناکی که درقلعه ی حیوانات رخ می‌دهد جلوگیری کند، چنان با وجدان و شرافتمندانه سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از تغییرات باخبر شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت!

بسیاری از افراد باهوش و سختکوش گرفتار "سندروم باکستر" می‌شوند و جهت‌گیری درست و به‌موقع را از یاد می‌برند."باکستر جماعت‌ها" آدم‌های خوب و باشرافتی هستند اما بر اولویت نادرست تمرکز کرده اند.

@eshghepool


تاریخ ارسال پست: 6 / 3 / 1396 ساعت: 6:17 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

رازهای مدیریتی جک ولش

رازهای_مدیریتی جک ولش

از مدیریت دست بردارید، به رهبری بپردازید

“مدیران نا‌توان، کشنده کسب‌و‌کار هستند؛ شغل‌ها را نابود می‌کنند”.

جک ولش می‌خواهد عنوان مدیر را کنار بگذارد؛ زیرا بیشتر نقش فردی را به ذهن می‌آورد که مهار کننده است تا تسهیل کننده، کارها را پیچیده‌تر می‌کند تا سهل‌تر و بیشتر حالت فرماندهی دارد تا کسی که پیشبرد کارها را شتاب می‌بخشد. ولش می‌گوید که برخی از مدیران بجای آسان‌تر نمودن کارها آنرا گیج‌کننده و سرسام‌آور می‌کنند:
آنان مدیریت را برابر با پیچیده سازی می‌گیرند تا خود را هوشمند‌تر از دیگران نشان دهند. به کسی الهام نمی‌بخشند. ولش از ویژگی‌هایی که به مدیریت می‌دهند، بیزار است. آنان را در نا‌آگاهی گذاشتن و وقت انسان‌ها را در انجام کارهای کم‌اهمیت و تنظیم گزارش‌های غیر ضروری هدر دادن. نباید همواره سایه‌ به سایه کارکنان حضور داشت. اعتمادبه‌نفس را نمی‌توان اینگونه بوجود آورد. او به خرده‌کاری ها مانند شکل و شمایل یخچال یا فراورده‌های دیگر کاری ندارد. این کارها را به کارشناسان واگذار می‌کند.
جک ولش در نقش اداره کننده و پیش برنده شرکت بزرگ جنرال الکتریک با دوازده کسب‌و کار اصلی را نمی‌توان یک مدیر معمولی به حساب آورد. او بیشتر یک ابر ‌رهبر است.
وظیفه عمده ابر رهبر چیست؟
جک ولش می‌گوید ” کار من قرار دادن بهترین آدم ها در فرصت‌های بزرگ و تخصیص دلارها به جاهای درست است. اندیشه‌ها را به آنان منتقل می‌کنم، منابع را تامین می‌نمایم و از سر راهشان کنار می‌روم."

از دید جک ولش قرار دادن مدیران شایسته بر سر کسب‌و‌کارها، رمز پیروزی است. رهبران پیروزمند کسب‌و‌کارها را به لرزه درآورده و پیش می‌برد. رهبران ناشایست کسب ‌و ‌کارها را می‌لرزانند و به نابودی می‌کشند. مدیران ناتوان نابود‌کننده سازمان هستند؛ آنان کشنده فرصت‌های شغلی هستند. سازمان را باید پیوست نوسازی نمود. اندیشه‌ها، فرصت‌ها و خون های تازه فراوانند، باید آن‌ها را به سازمان وارد کرد. همواره باید رو به بهبود داشت. کار من یافتن اندیشه‌های بکر و بزرگ و پخش آن ها در سراسر سازمان با شتاب حرکت نور است. پس‌از آن باید منابع لازم را بسیج نمود. پیگیر اندیشه‌های نو باشید. این وظیفه همه مدیران ماست.

@eshghepool


تاریخ ارسال پست: 3 / 3 / 1396 ساعت: 5:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 265