بازار یعنی اعتبار

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 1038
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 2114
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 104
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 211
    آي پي امروز آي پي امروز : 346
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 705
    بازدید هفته بازدید هفته : 3152
    بازدید ماه بازدید ماه : 6791
    بازدید سال بازدید سال : 757677
    بازدید کلی بازدید کلی : 2363900

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 18.189.185.100
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تصادفی

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

بازار یعنی اعتبار

بازار یعنی اعتبار

 

 

در تیرماه سال ۶۴ یکی از بازاریان کرمان تماس گرفت و گفت: بابت مطالباتی که از شرکت تعاونی پسته داشتم سه دستگاه وانت دوکابین تویوتا دریافت کردم، می‌خواهم هر سه را مدت‌دار بفروشم خریدار هستی؟ گفتم باید ببینم.

 

بعدازظهر آن روز برای دیدن خودروها به محل کارش رفتم. راستش خیلی تمایل به خرید نداشتم اما به دو دلیل موافقت کردم. احساس کردم قیمت خودرو‌ها مناسب است و دیگر این‌که برداشتم این بود که خرید خودروها می‌تواند کمکی برای آن شخص باشد. به قول معروف نفع هر دو طرف را دیدم. برای همین بود که در نهایت چکی صادر کردم و تحویل فروشنده دادم.

 

وقتی به محل کارم رسیدم، شنیدم که در چند روز گذشته، شرکت تعاونی پسته رفسنجان تعداد زیادی خودرو بابت پرداخت بدهی‌هایش واگذار کرده و عملا باعث شده قیمت خودروها در بازار کاهش پیدا کند.

 

به این ترتیب متوجه شدم در خرید سه دستگاه خودرو، حدود ۹۰۰ هزار تومان زیان کرده‌ام. خیلی ناراحت شدم به خصوص این‌که مبنای خرید من، اعتماد به اطلاعات فروشنده بود.
بلافاصله تماس گرفتم و اعلام کردم که از خرید خودروها منصرف شده‌ام. نپذیرفت.من هم گفتم راضی نیستم و چطور می‌پذیری که در کم‌تر از یک ساعت،۹۰۰ هزار تومان زیان به من تحمیل شود در حالی که هدفم کمک به تو بوده؟

 

یکی از دوستان را برای پس گرفتن چک‌ها به دفتر کارش فرستادم. قبول نکرد و چک‌ها را پس نداد.

 

ماجرا را برای پدرم تعریف کردم. حق را به فروشنده دادند و گفتند: شما معامله کرده‎ای و چک را هم داده‌ای. کجایش ایراد دارد؟ گفتم حتما تلافی می‌کنم. موعد چک که رسید، آن‌قدر امروز و فردا می‌کنم تا وصول پول چند ماه طول بکشد.

 

پدرم گفتند: کار درستی نیست. می‌دانی با این کار چقدر به اعتبار خودت لطمه می‌زنی؟ من جای تو باشم، دو ماه مانده به سررسید چک، تماس می‌گیرم و می‌گویم حسابم پول دارد و می‌توانی زودتر چک را نقد کنی.

 

متعجب شدم و گفتم: پدرجان چرا باید با کسی که کلاه سرم گذاشته سخاوتمندانه برخورد کنم؟

 

گفتند: ۹۰۰ هزار تومان زیان چیزی نیست که برنگردد، اعتبار است که بر نمی‌گردد. تأخیر انداختن در پرداخت بدهی یعنی بی اعتبار کردن خودت.طرف همه جا می‌نشیند و چک برگشت خورده تو را نشان همه می‌دهد و اعتبارت را به چالش می‌کشد.ضمن این‌که روابط کاری تو را به خطر می‌اندازد. این دعوا ممکن است منجر به قطع ارتباط کاری شما شود و او همواره خواهد گفت چه خوب کردم دیگر با او معامله نکردم چون خیلی بدحساب و بد قول بود. برعکس اگر به تعهدت عمل کنی، اعتبارت صد چندان می‌شود. در این صورت او همواره خواهد گفت فلانی با وجود زیانی که دید، پولش را زودتر هم پرداخت کرد و قطعا پشیمان خواهد بود که چرا اعتماد چنین بازاری خوش حسابی را به خاطر یک معامله کوچک خدشه دار کرده است؟

 

مطمئن باش این بهترین درس است اگر می‌خواهی او را متوجه خطایش کنی.

 

به صحبت‌های پدرم فکر ‌کردم. به این نتیجه رسیدم که کاملا درست می‌گویند و تصمیم گرفتم به توصیه ایشان گوش کنم.

 

سه هفته مانده به سررسید چک، تماس گرفتم و گفتم حسابم اعتبار دارد و می‌توانید زودتر از موعد چک را نقد کنید. تعجب کرد و گفت: یعنی چک را زودتر به بانک ببرم؟ گفتم: بله،خودروها را فروختم و پولش را به حسابم واریز کرده‌ام.فکر می‌کنم دو روز بعد نقد شد.

 

این ماجرا به این شکل تمام شد اما همان طور که پدرم پیش بینی کردند، فروشنده خودروها تلاشش را آغاز کرد تا رابطه مان را بازسازی کند.درست چند روز پس از آن‌که چک را نقد کرد،تماس گرفت و پیشنهاد کاری داد. من هم به صراحت گفتم ؛ دوستی‌مان سرجای خود، اما هنوز از معامله قبل ناراحتم و تصمیم گرفته‌ام با شما کار نکنم.

 

خلاصه بارها و بارها اعلام کرد که حاضر به همکاری و جبران خسارت است اما من نپذیرفتم. یکی دو سالی گذشت که یک روز وارد دفتر کارم شد،صورتم را بوسید و گفت: من را ببخش. روزی نیست که از کاری که با تو کردم ابراز پشیمانی نکنم.من هم صورتش را بوسیدم و روابط کاری ما دوباره برقرار شد.

 

 

 از این داستان چهار درس گرفته‌ام:

 

1-  تا اطلاعاتم نسبت به بازارها تکمیل نشده،خرید و فروش نکنم.

 

2-  اعتبار بلندمدتم را بر منافع یا زیان‌های کوتاه مدت ترجیح ندهم.

 

3-  در تصمیم‌هایم ثابت قدم باشم و در صورت زیان احتمالی،عقب ننشینم.

 

4-  برای تنبیه افراد،اصول و اخلاق کسب وکار را زیر پا نگذارم و در مقابل این اصول را تقویت کنم.قطعا پافشاری بر اصول کسب وکار در درازمدت بر اعتبار من می‌افزاید حتی اگر در کوتاه مدت به زیان من باشد.

 

 محسن جلال‌پور

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 4 / 1397 ساعت: 5:6 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

با کارمندان باید چطور رفتار کرد؟

 با کارمندان باید چطور رفتار کرد؟

 

 

اگر دوست دارید کاری کنید کارمندانتان با علاقه شخصی خودشان برای شما کار کنند و نه به خاطر حقوق شان، بهتر است به آنها به جای پول، تخصص، تعلق و تعمق بدهید...

 

 

1-  آنها را متخصص کنید :

به عقیده پروفسور کانتر، رئیس و مدیر یک کارمند، باید کارمندش را متخصص تربیت کند.

باید کاری کند مهارتهایشان هر روز بهتر شود و در کاری که می کنند تبحر داشته باشند.

حتی در سخت ترین شرایط، بدترین کارمندان هم با کمی پشتیبانی، راهنمایی و کمک میتوانند بهترین عملکردشان را به نمایش بگذارند و از خودشان و کارشان راضی باشند.

 

2-  آنها باید به شرکت علاقه داشته باشند :

کارمندان شما انگیزه بیشتری پیدا خواهند کرد اگر بدانند متعلق به سیستمی معتبر هستند.

برای مثال، نمونه بارز این اقدام شرکت اپل است. کارمندان این شرکت حقوق بیشتری نسبت به شرکت های دیگر دریافت نمی کنند! ، اما به طرز عجیبی به این شرکت احساس تعلق دارند و کارمند شرکت اپل بودن را افتخار میدانند.

بنابراین سعی کنید کارمندانتان را جزئی از شرکت تان بدانید؛ آنها را با افراد مختلف در قسمت های مختلف شرکت آشنا کنید، سعی کنید در مشکلات بزرگ از آنها کمک بخواهید. کاری کنید کارمندانتان بدانند وجودشان در شرکت شما مهم است.

 

3-  در شغل آنها تعمق ایجاد کنید :

معنا و مفهوم در انجام یک کار، بیش از خود آن کار مهم است.
اگر حتی شما به عنوان کارآفرین، هیچ مفهوم و ارزشی در کارتان نبینید، از فردا انگیزه ای برای ادامه کارتان نخواهید داشت ! پس کارمندانتان را درک کنید، به آنها یاد بدهید که چرا کاری که میکنند مهم است و چرا بودن خود آنها بر سر کار مهم تر است؟


و در آخر، همیشه به خاطر داشته باشید:

 

یک مدیر موفق همیشه بر شانه کارمندان موفق ایستاده است.


/نبوغ مالی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 20 / 4 / 1397 ساعت: 4:59 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سیستمهای احمق یا مدیران جلسه‌ای؟

سیستمهای احمق یا مدیران جلسه‌ای؟

 

 

همه ما می‌دانیم که مدیران بسیار سرشان شلوغ است. دلیل اصلی آن هم این است که دائم جلسه دارند. علت آن این است که باید در مورد موضوعات متعددی تصمیم بگیرند. البته پوشیده نیست که بخشی از این کارها و جلسات نیز تشریفاتی است. خوب چرا این تصمیمات از طریق دیگری گرفته نمی‌شود؟

 

مثلا چرا کارهای گسترده کارشناسی در قالب یک گزارش خوب تهیه نمی‌شود و مدیر از طریق خواندن آن گزارش تصمیم نمی‌گیرد؟ می‌توان گفت به همان دلیل که بسیاری از اساتید، پایان نامه دانشجویان را نمی‌خوانند و تنها در جلسه به ارائه وی گوش می‌دهند و نظر می‌دهند.

 

ریشه این ماجرا پدیده «احمق بودن سیستمها»ست (Stupid). بسیاری از سیستمها در کشور ما احمق هستند و این باعث می‌شود که درست کار نکنند و لذا مدیران ناگزیر باید دائم با آنها کلنجار بروند. پس با دو سیستم احمق و سیستم هوشمند روبرو هستیم. اما فرق این دو سیستم در چیست؟ مثلا آیا سیستم بیمارستانی ما هوشمند است یا احمق؟ سیستم حمل و نقل؟ سیستم علمی؟ مالیاتی؟ ثبت اسناد؟ تامین اجتماعی؟ گمرک؟ بازنشستگی؟ آموزش و پرورش؟ کنکور؟

 

سیستم هوشمند سیستمی است که ظاهر آن ساده است و شما به راحتی با آن مواجه می‌شوید و کار خود را انجام می‌دهید ولی در پشت آن، پیچیدگی بسیار زیادی وجود دارد که شما اصلا نمی‌بینید. شما از کار کردن با سادگی آن لذت می برید در حالیکه نمی‌دانید چقدر طراحی پیچیده‌ای دارد. در مقابل، سیستم احمق سیستمی است که ظاهری پیچیده دارد و شما در کار کردن با آن دچار مشکلات می‌شوید در حالیکه پشت آن بسیار ساده است و توان خاصی ندارد. در عمل اتفاقی که می‌افتد این است که در سیستم هوشمند، شما بار خاصی متحمل نمی‌شوید و خیلی ساده با آن کار می‌کنید در حالیکه در سیستم احمق، همه بار بر روی دوش شماست.

 

مثلا گوگل را فرض کنید. پیچیده‌ترین سیستم دنیاست و در عین حال ساده ترین ظاهر را دارد. اما در مقابل، در سیستم ارزیابی آموزشی، همه بار بردوش دانشجو و دانش‌آموز و خانواده وی است در حالیکه در باطن خبری نیست و معلوم نیست چه چیز را می‌سنجد. یا در سیستم ارتقای اساتید، باید نمره‌ها را تک تک از جاهای مختلف جمع‌آوری کنی و همه بار بر روی دوش توست و آن طرف چک می‌کند که نمرات را آوردی یا نه. وارد یک بیمارستان که می‌شوی، همه کارها را باید خودت انجام دهی. خلاصۀ ماجرا اینکه باید بدوی.

 

در سیستمهای احمق، مدیران ناگزیر می‌شوند تا برای همه چیز تصمیم‌گیری کنند. باطن سیستم خبری نیست. جوک معروفی بود که می‌گفت درون سر طرف را که شکافتند صرفا یک سیم بود که دو تا گوش را به‌هم وصل می‌کرده که نیفتد؛ این همان حکایت سیستم احمق است. اما متاسفانه مدیران به جای اینکه تلاش کنند سیستم‌سازی کنند، خود به روش احمقانۀ دیگری به مدیریت می‌پردازند و آن همانا حل مسائل و چالشهای آن یکی پس از دیگری از یک جلسه به جلسه دیگر است. اینطوری میشود که مدیر ما همیشه سرش شلوغ است.

 

پس نمی‌توان و نباید همه چیز را به آمریکا مرتبط کرد. این سیستمها هستند که احمق هستند و اگرچه مدتی کنترل و مدیریت فردی می شوند، اما ناگهان از یک جایی کار خراب می‌شود و همه چیز می‌ریزد بیرون. حال سوال این جاست که چه کسی و چه زمانی بالاخره آستین همت بالا خواهد زد و سیستمها را به صورت هوشمند طراحی خواهد کرد؟ آیا این تغییرات باید از بالا به پائین باشد؟ آیا باید منتظر تغییر نسل باشیم؟ یا پائین به بالا هم میتوان کاری کرد؟

 

به نظرم هر کسی از پائین هم می‌تواند در سیستمهایی که خودش حضور دارد تلاش کند و هوشمندی را به آنها تزریق کند. با هر بهبود ساده، سیستمها هوشمندتر می‌شوند...

 

مدیرانی که خود را به احمقانگی سیستمها تسلیم می‌کنند، بهتر است شغل دیگری برای خود برگزینند. انتظار می رود یک مدیر (حال می خواهد رئیس بانک مرکزی باشد یا وزیر اقتصاد یا رئیس یک سازمان)، تحلیل خوبی از سیستم خود داشته باشد و آن را از نو طراحی کند. طرحی که هوشمندانه باشد و بتواند به راحتی با شبیه سازی نیازهای مراجعان، به آنها پاسخ دهد.

 

خلاصه اینکه در سیستم احمق، مدیران جلسه‌ای ما به تصمیمات احمقانه‌تری می‌رسند. مثلا سیستم احمق اجازه تاسیس موسسات مالی داده و تصمیم احمقانه‌تر این بوده که پول را به مالباختگان (!) از بودجه عمومی برگرداندیم . یا مثلا نرخ ارز جابجا شده و ما در یک جلسه تصمیم گرفتیم ارز 4200 تومانی به خیلی‌ها بدهیم. یا مثلا توی کویر ذوب آهن زدیم، حالا میخواهیم از خلیج فارس آب بیاوریم...

 

خدایا پناه می‌بریم به تو از دست سیستمهای احمق و مدیران جلسه‌ای!

 

 

علی بابایی

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 

 


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:38 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 ویژگی شخصیت عصبی!

10 ویژگی شخصیت عصبی!

 

 

1-  كوششی در جهت درک واقعیت و کشف حقیقت ندارد.

 

2-  مسئولیت را به اندازه نمی پذیرد یا بیش از حد مسوول است یا کمتر از حد.

 

3-  با وقت و زمان مشکل دارد یا در گذشته زندگی میکند یا نگران آینده است.

 

4-  با مسائل احساسی و عاطفی، مخصوصاً موضوعات جنسی مشکل دارد. اصولا حتی با وجود داشتن میل جنسی زیاد، در عمق وجود خود احساس بدی راجع به رابطه جنسی و جنس مخالف دارد.

 

5-  برخورد نادرست با موضوع خشم خود دارد
يا بصورت خوردن و کنترل خشم است يا بصورت رفتار عصبانیت.

 

6-  مشکل حرمت نفس دارد؛ خود را موجودی خوب و دوست داشتنی نمیداند.

 

7-  مشکل اعتماد به نفس دارد؛ یعنی با خودش میگه من نمیدونم و یا با وجودیکه میدونم نمیتونم.

 

8-  با موضوع های قدرت و آبرو مشکل دارد.

 

9-  افرادي بسیار وابسته هستند؛ کوششی در جهت اندیشه و احساس مستقل داشتن از دیگران نمیکنند.

 

 موضوع محبت و دوستی و عشق بزرگترین گرفتاریشان است. مثلا ممکنه باور داشته باشند که محبت و عشق یک بازی یا فریب بزرگ است یا اگر محبت کسی را بخواهند آن را بصورت انحصاری و همیشگی و مطلق و یاحتی در حد فداکاری انتظار دارند. لذا اگر مثلاً شریک زندگیشون برادرشو دوست داشته باشه، اونها احساس حسادت میکنند.

 

منبع: كتاب: عصبيت و رشد آدمى،
اثر كارن هورناى

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:17 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه نصیحت استیو جابز شرکت نایکی را نجات داد؟

چگونه نصیحت استیو جابز شرکت نایکی را نجات داد؟

 

 

هنگامی که مارک پارکر در سال 2006 به عنوان مدیرعامل شرکت نایکی (Nike) انتخاب شد، از استیو جابز درخواست کرد تا به او برای موفقیت در کار یک نصیحت کند. نصیحت جابز چه بود و چگونه باعث موفقیت نایکی شد؟

 

در سال 2006، شرکت نایکی با تحول بزرگی مواجه شد. مارک پارکر (Mark Parker) صندلی مدیرعاملی را در اختیار گرفت تا یکی از بهترین شرکت‌های موجود در جهان، مسیر تازه‌ای را پیش بگیرد. اما پیش از اینکه پارکر کار خود را آغاز کند، تصمیم گرفت تا از یکی از مدیران موفق در جهان فناوری مشاوره بگیرد. در آن زمان نایکی در تلاش بود تا استراتژی استفاده از محصولات دیجیتال خود را به خط تولید هزاران محصول خود اضافه کند. به همین دلیل، پارکر در اولین حرکت خود به عنوان مدیرعامل شرکت نایکی، با استو جابز ا(Steve Jobs) تماس گرفت تا از او برای «موفقیت» یک نصیحت درخواست کند. جابز نیز در جواب به پارکر می‌گوید:

 

«نایکی برخی از بهترین محصولات جهان را می‌سازد؛ محصولاتی که عاشق آن‌ها هستیم. اما از طرفی محصولات آشغال زیادی نیز دارد.

 

پس محصولات اضافی و بیهوده را فراموش کنید و تمرکز خود را تنها روی محصولات خوبی که دارید بگذارید.»

 

 

پارکر سال‌ها بعد در یکی از مصاحبه‌های خود درباره سخن جابز می‌گوید:

 

 

او کاملا درست می‌گفت. ما نیاز داشتیم تا تغییراتی را ایجاد کنیم.

 

اما نایکی صبر کرد. به جای عرضه محصولاتی که فناوری‌های جدیدی داشتند، آن‌ها تصمیم گرفتند تا به تولید لوازمی که در ساخت آن‌ها ماهر بودند مشغول شوند. نایکی، مسیر همیشگی خود را ادامه داد و در طول چندسال همکاری نزدیکی با شرکت اپل داشت. در نتیجه، سال‌ها بعد شاهد عرضه اکوسیستم نایکی پلاس (Nike+) بودیم؛ چیزی که به یکی از موفق‌ترین کمپین‌های عرضه شده از سوی نایکی تبدیل شد.

 

استیو جابز فردی نبود که فقط شعار بدهد یا بخواهد این نصیحت را تنها به افراد دیگر بگوید؛ بلکه وی از این نصیحت در زندگی خود نیز استفاده کرد. در ابتدا وی از شرکت اپل اخراج شد، اما هنگامی که در سال 1997 به این شرکت بازگشت، اپل با مشکلات زیادی مواجه شده بود.

 

اولین کاری که جابز با بازگشت خود انجام داد، متوقف کردن تولید محصولات اضافی بود. تا پایان سال میلادی، جابز ساخت و عرضه 70 درصد از محصولات اپل را متوقف کرد. یک سال بعد، اپل از 1.04 میلیارد ضرر خود فاصله گرفت و در کمال تعجب موفق شد تا به سود 300 میلیون دلاری دست پیدا کند.

 

 

چرا تمرکزروی «یک موضوع» همیشه سخت است؟

 

 

همه ما با عوامل زیادی در زندگی دست و پنجه نرم می‌کنیم. فرهنگ موجود در جامعه بشری، دائم به ما گوشزد می‌کند تا به سراغ موقعیت‌های تازه برویم. جلسه‌ای تازه داشته باشیم. در آن رویداد شرکت کنیم؛ چراکه «هرگز نمی‌دانیم» ممکن است چه چیزی رخ بدهد. از طرفی موضوعاتی روانی نیز در این بین دخیل هستند. ترس ازدست دادن و باختن، می‌تواند محرک بسیار قدرتمندی باشد. نمی‌خواهیم فرد دیگری موقعیت‌های ما را از چنگمان در بیاورد.

 

شاید از نگاه بسیاری از ما – به ویژه در یک نگاه سطحی و ابتدایی – کم کردن موقعیت‌ها و پایین نگه داشتن تعداد موارد برای تمرکز، با دست یافتن به موفقیت و پیروزی در تضاد باشد؛ اما اینگونه نیست. کم کردن موقعیت‌ها چیزی است که باید همین امروز آن را انجام بدهید. این روزها در عصر اینترنت زندگی می‌کنیم؛ جایی که موقعیت‌ها، گزینه‌ها، اطلاعات و راه‌های زیادی در مقابل ما قرار دارد. این درحالی است که مغز ما، به دنبال یک روند ساده است تا کار آسان‌تری داشته باشد.

 

برای مثال روند کاری جابز و اپل را درنظر بگیرید. این شرکت 3 سال ابتدایی خود با جابز را به فروش کامپیوتر اپل 1 (Apple 1) اختصاص داد. بعد از تمرکز روی این محصول و فروش خوب آن بود که اپل به سمت جلو حرکت کرد و به چیزی تبدیل شد که امروزه می‌بینیم.

 

ساخت تنها «یک» محصول در مسیر خوب، کار بسیار بعیدی است. اما به یاد داشته باشید که به دست آوردن موفقیت نهایی، به تنهایی یک موضوع بعید و نادر خواهد بود. ما همیشه به دنبال بهترین راه‌حل هستیم. با کم‌کردن موضوعات اطراف و تمرکز روی یک کار، به خود این اجازه را می‌دهید تا محصول یا کاری که در اختیار مشتریان خود می‌گذارید، به راه‌حل یک مشکل برای آن‌ها تبدیل شود و عملکرد فوق‌العاده‌ای داشته باشد.

 

وقتی انرژی و منابع مادی و معنوی خود را روی موضوعات مختلفی بگذارید، دیگر توانی برای حل مشکلاتی که در سطح بالاتری هستند نخواهید داشت. دیگر از تمرکز موردنیاز برای ساخت آن محصول «عالی» وجود ندارد؛ پس چیزی تولید می‌کنید که صرفا «خوب» است

 

 پی نوشت: در شرایط اقتصادی فعلی، توجه به این نصیحت استیوجابز برای تولیدکنندگان ایرانی (خصوصا خودورسازها) بشدت ضروری بنظر می رسد. تنوع محصولات باید کاهش یابد و بجای آن، محصولات عالی و باکیفیت تولید گردد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:11 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 کار مدیران چابک

10 کار مدیران چابک

 

 

1- کار کمتر:
کار در جریان را در سطح سبد محصول محدود کنید، اتلاف را حذف نمایید، تمرکز ایجاد کنید، کارهای موازی کمتری انجام دهید، مسائل را ساده نگاه دارید.

 

2- اکتشاف و تطبیق:
به جای دنبال کردن برنامه ای مشخص، اکتشاف کنید و خود را با آموخته هایتان تطبیق دهید.

 

3- یادگیری سریع:
چرخه های بازخورد را کوتاه کنید، تحملِ پذیرش اشتباهات را داشته باشید و برای یادگیری و بهبود مستمر ارزش قائل شوید.

 

4- یک تیم، یک هدف:
برای جلوگیری از انباشته شدن کارها، تیمهایی محصول محور ، متحد و چندتخصصی با هدفی مشترک تشکیل دهید و سیاسی کاری را سرکوب کنید.

 

5- تمرکز روی ارزش:
به جای هزینه، روی ارزش تمرکز کنید، ارزش را هر چه زودتر و به تدریج تحویل دهید و روی ساخت محصولِ درست تمرکز کنید.

 

6- توانمندسازی تیمها:
با الهام بخشیدن و تعامل با تیمها، فرصتی برای ایجاد محرک های ذاتی مانند اختیار ، تسلط و هدف فراهم کنید.

 

7- پذیرش واقعیت های سخت:
در پذیرش مشکلات و واقعیت های سخت باز عمل کنید و تیم خود را در حل مشکلات یاری و حمایت نمایید و همواره به یاد داشته باشید که چابکی مشکلات شما را حل نمیکند، بلکه آنها را برایتان نمایان می سازد.

 

8- افکار بزرگ، شروع کوچک:
چشم اندازی بزرگ داشته باشید ولی آنرا در بخش های کوچک تحویل دهید.

 

9- همکاری:
نقش خود را به خوبی ایفا نمایید و اعضای تیم خود را حمایت کنید و به افراد فرصت دهید که حضوری فعال در پروژه ها داشته باشند.

 

10- رهبری نمونه بودن :
ابتدا خود چابک باشید، از تکنیک های آن استفاده کنید، اصول چابکی را به معرض نمایش قرار دهید و مانند رهبری خدمتگزار رفتار نمایید.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:8 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آنچه مدیران میانی تازه کار باید بدانند

آنچه مدیران میانی تازه کار باید بدانند

 



واقعیت این است که فعالیت کردن بعنوان مدیر میانی در یک سازمان امری بسیار پیچیده و سرشار از ظرافت‌هایی است که توجه کافی به آنها از فرد یک مدیر مقتدر می‌سازد و بی‌توجهی به آنها هم می‌تواند عمر مدیریتی یک مدیر را کوتاه سازد. مدیران میانی از یکسو با زیردستانی در ارتباط هستند که نقش کارمندی یا کارگری ایفا می‌کنند و از سویی دیگر با مدیران ارشد سازمان در ارتباط هستند که ماهیت و جنس رابطه با آنها کاملا متفاوت از ارتباطات با کارمندان است.

 

بعبارت بهتر، مدیران میانی باید مانند «آچار‌فرانسه» عمل کنند و حلقه اتصال لایه‌های مختلف سازمانی باشند. اما برای این دسته از مدیران یکسری بایدها و نبایدها وجود دارد که بی‌توجهی به آنها می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری به وجهه مدیریتی افراد وارد کند. در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

 

 

 آنچه مدیران میانی باید حتما انجام دهند:

 

 

اعتماد و احترام مدیریت ارشد را به خود جلب کنید. برای این کار باید توانمندی‌های خود را به آنها اثبات کنید. پس از ایجاد این ارتباط مثبت است که امکان تفویض اختیارات به شما آسان‌تر و هدفمندتر صورت می‌پذیرد.

 

مطمئن شوید که از بودجه و امکانات کافی برای عمل به وظایف محوله برخوردارید و اگر چنین نیست به‌طور رسمی درخواست بودجه اضافی کنید.

 

به مشکلات و موانع موجود توجه کنید و آنها را شناسایی و حل کنید.

 

همیشه از یک روش حتی اگر در گذشته موثر و مفید بوده برای حل مشکلات مختلف استفاده نکنید بلکه از سبدی از راه‌حل‌های متنوع و خلاقانه برای حل مسائل بهره ببرید.

 

کارآمدی شغلی‌تان را بازتعریف کرده و اصول آن را اجرا کنید. کارآمدی و موثر بودن یک مدیر میانی با یک کارمند تا حد زیادی متفاوت است.

 

همیشه تمام جوانب امر را بسنجید و از یک‌بعدی نگاه کردن به قضایا خودداری کنید، چرا که یک مدیر میانی خوب کسی است که هم از دریچه کارکنان به قضایا نگاه کند و هم از دیدگاه مدیران ارشد.

 

تصمیمات تاثیرگذار و شجاعانه بگیرید و سعی نکنید فقط مجری تصمیمات اتخاذ شده باشید. مدیران ارشد از آن دسته از مدیران میانی خوششان می‌آید که با تصمیم‌گیری‌های درست خود باری از دوش آنها بردارند.

 

افرادی را که تحت رهبری‌تان هستند راهنمایی کنید و این‌گونه فکر نکنید که آنها کاملا می‌دانند چه کنند.

 

خودتان شروع‌کننده بعضی کارها باشید و صرفا منتظر صدور فرمان و دستور از طرف مقامات مافوق نباشید.

 

 

 آنچه مدیران میانی نباید انجام دهند:

 

 

به افرادتان تکالیف مبهم و نامشخص ندهید.

 

سعی نکنید کارهای جذاب و راحت را خودتان انجام دهید و کارهای سخت و خسته‌کننده را به افرادتان واگذار کنید. یک مدیر میانی خوب کسی است که با برعهده گرفتن وظایف سخت هم توانایی‌های خود را به افرادش ثابت می‌کند و هم فرصت‌های یادگیری ارزشمندی را در اختیار افرادش قرار می‌دهد.

 

عملکرد مدیران میانی پیشین و سایر مدیران میانی را زیر سوال نبرید. این کار در بلندمدت موجب بدگمانی دیگران نسبت به آنها خواهد شد.

 

وقتتان را صرف کارها و پروژه‌های کم‌اثر و بی‌فایده نکنید. یک مدیر میانی خوب کسی است که قادر است اولویت‌های اصلی را تشخیص دهد و در جهت آنها گام بردارد.

 

از ایجاد شبکه‌های ارتباطی با سایر مدیران میانی غفلت نکنید. در بطن ارتباطات با سایر مدیران میانی، ایده‌های ارزشمندی نهفته است که به‌کارگیری آنها می‌تواند برای شما بسیار مفید باشد.

 

از مقابله مقتدرانه با عملکرد ضعیف و غیرقابل قبول کارکنانتان نترسید. از شما به‌عنوان یک مدیر میانی این انتظار می‌رود که با کم‌کاری و عملکرد ضعیف افرادتان با اقتدار و صریح برخورد کنید و در این مسیر به هیچ عنوان مماشات و تعارف نکنید.

 

در مورد تشویق و پاداش‌دهی به کارکنانتان خسیس نباشید. شما بعنوان مدیر میانی نیز در حد خود می‌توانید و باید افرادتان را تشویق کنید، چون هر کارمندی دوست دارد به خاطر هر کار خوبی حتی اگر کوچک هم باشد مورد تشویق قرار بگیرد.

 

منبع:Association of professional Office Managers

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:3 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ابتکار جالب یک شرکت ژاپنی برای استخدام کارکنان

ابتکار جالب یک شرکت ژاپنی برای استخدام کارکنان

 

 

به تازگی یک شرکت ژاپنی، کوهپیمایی را یکی از شروط استخدام و قبول کارمند قرار داده است. این یکی از خلاقانه ترین تصمیماتی است که تا‌‌‌ حالا در زمینه منابع انسانی و جذب و استخدام نیروی پرسنلی به گوش رسیده است. وقتی با دقت بیشتری در تار و پود این شرط عجیب و غریب استخدامی بنگریم می توانیم به پیامدها و نکات ارزنده این تصمیم پی ببریم. این شرط از چندین زاویه و با تکیه بر چندین صفت مشخصه مثبت، مسائلی را در ابعاد گوناگون اجتماعی، فکری، جسمی و فرهنگی به ما نشان می دهد که ما در ذیل به 11 مورد آن اشاره ای مختصر می کنیم.:

 

 

شرایط فیزیکی: اولین و شاید ساده ترین برداشت از این حرکت پی بردن به وضعیت جسمانی افراد یا همان سلامتی و تندرستی فیزیکی خواهد بود. چه امری از این مهم تر که بنیادی ترین سرمایه یک سازمان از سلامت و تندرستی کافی برخوردار باشد.

 

انعطاف پذیری: در وحله نخست همین که این افراد شرط غیر معمول استخدامی این شرکت را نسبت به وضعیت عادی دیگر شرکت ها ترجیح داده اند، روحیه انعطاف پذیری آنها می باشد. مطمئناً وجود این پرسنل، سازمان را در پویایی همیشگی قرار می دهد زیرا آنان قدرت سازگاری با هر شرایطی را دارند و پذیرای تغییرات سازمانی خواهند بود.


ریسک پذیری: کسانی که این شرط را قبول نموده، در واقع خطرات آن را نیز به جان خریده اند (قبول ریسک). آنان که از شروع این صعود تا پایان راه را با موفقیت به پایان رسانده اند و از موقعیت های سختی که ما بین راه پیش آمده، فرار نکرده اند و در واقع ریسک پذیر و متعهد بوده اند همان افرادی هستند که گاه توانایی نجات یک سازمان را دارند. این افراد درصد موفقیت بالایی نسبت به ریسک گریزها و توانایی خلق یک پیروزی را از دل یک شکست دارند و در واقع همان کورسوی امید هستند.


خلاقیت و ابتکار: خلاقیت با میزان ریسک پذیری رابطه مستقیم دارد. یعنی افرادی که ریسک پذیر هستند از قوه خلاقیت بالا برخوردارند و می شود گفت این افراد همان خصیصه های افراد گروه 3 را دارا هستند. آنان مدام پیگیر شناخت مسیرهای تازه، سریع و گوناگون در راه پیش روی هستند و در این زمینه ابتکار فراوان به خرج می دهند. آنان صرفاً دنباله رو فرد پیش روی نیستند و در واقع می توان آنها را در زمره رهبران آینده دانست، کسانی که نمی هراسند، فکر می کنند و ابتکار به خرج می دهند.


انگیزه: مهترین عاملی که در افراد ایجاد قدرت افزوده می کند انگیزه می باشد. افرادی که با انگیزه بالا در حرکت هستند مدام به مقصد و نتیجه کار فکر می کنند هرگز در برابر مشکلات کمر خم نمی کنند و هیچ عاملی آنان را از کسب پیروزی دور نمی سازد. در این مسیر افراد با انگیزه بصورت خستگی ناپذیر از ابتدا تا انتهای راه حضوری پر شور دارند و اگر در آینده سازمان در یک شرایط بحرانی قرار بگیرد و مدیریت حقایق را برای پرسنل تشریح نماید، این افراد (انگیزه مند) بصورت توده ای عظیم به حرکت در می آیند و تمام افراد را به تغییر وضع موجود و حرکت به سمت وضع مطلوب ترغیب می نمایند. این افراد گنج های پنهانی هستند که در سختی ها به مدد سازمان می آیند. در یک نگاه، انگیزه می تواند خاکستری را به آتش مبدل می کند.

 

استقامت و پشتکار: یکی دیگر از خصیصه هایی که در این آزمون به چشم می آید، میزان استقامت و پشتکار در افراد می باشد. مسلماً این مورد یکی از پله های صعود سازمان و نیز خود فرد به سمت کارایی بیشتر است. آنان که به سمت قله در حرکت هستند مدام با سختی های بسیار دست و پنجه نرم می کنند کسانی که برتر هستند سعی می کنند تا با قدرت و ثبات به راهشان ادامه دهند و در برابر ناملایمات صبر و شکیبایی پیشه می کنند تا اینکه در نهایت پیروزی را در آغوش بگیرند.

 

روحیه ایثار: افرادی که دارای این خصیصه هستند براحتی قابل شناسایی خواهند بود. آنها در این مسیر سخت و پر پیچ و خم، هرگز به دیگران تنه نمی زنند، برای دیگران مزاحمت ایجاد نمی کنند و بر عکس، اگر فردی دچار مشکل یا حادثه ای شود بلافاصله برای کمک رساندن حاضر می شوند. این دسته، از خودگذشته ترین افراد هستند. آیا شما اینگونه افراد را که اهداف فردیشان را فدای اهداف جمعی و سازمانی می کنند، در جمع سازمان خویش راه نمی دهید؟ این افراد کم مشکل ترین و سر براه ترین پرسنل شما در سازمان خواهند بود و شما همواره به وجود این نیرو ها نیازمند هستید.اجتماعی یا گوشه گیر: در این حرکت گسترده به سمت قله، شما می توانید به راحتی و بدون جلب توجه، افراد اجتماعی و یا گوشه گیر را شناسایی کنید.این شناخت به شما کمک می کند تا تناسب بهتری بین خود و شغل برقرار کنید که متعاقب آن افراد بهتر به فعالیت می پردازند و کارآیی را در بالاترین سطح توان خود نمایان می سازند و در نتیجه به دلیل این علاقه، با مشتری و ارباب رجوع رفتار بهتری خواهد داشت.

 

شناخت این صفات در افراد، فرد گرا را در اموری که آرام و فاقد جنب جوش است، همچون بایگانی و جمع گرا را که بیشتر اجتماعی تر هستند را در مشاغلی پر برخورد تر و فعالتر همچون پشت باجه یک بانک و یا در سمت یک فروشنده، بکار می گماریم. اگر هر کس همانجا باشد، که باید باشد، دیگر دغدغه ای گریبان گیرتان نخواهد شد.

 

سرعت یا دقت: فردی که با عجله و سریع به فعالیت می پردازد به همان نسبت نیز از دقت کمتری در انجام امور بهره می برد و بلعکس فردی که در اصطلاح پیوسته و آرام گام بر می دارد اگر چه ممکن است با صرف زمان بیشتری به مقصد برسد اما مطمئن خواهد بود که کار را بدون نقص به پایان رسانده است. به هر حال از هر کدام از این خصایص که دقیقاً عکس هم هستند، می توان در زمان و مکان خودش به خوبی استفاده کرد. مهم آن است که مدیریت، افرادی را که دارای این فاکتورها هستند را بشناسد تا بتواند بطور درست بکارگیری نماید.


روحیه مشارکت: از بارزترین خصایص سازمانی وجود روحیه مشارکت در پرسنل آن سازمان می باشد چرا که یک کل چیزی نیست جز مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته، که در جهت تحقق یک هدف، در کنار هم فعالیت می کنند. سازمانی که می خواهد همیشه در موفقیت غوطه ور باشد باید تمام پیکره و اجزایش با هم هماهنگ و همسو فعالیت نماید. در این کوه پیمایی افرادی هستند که با مشارکت و همکاری در پی رسیدن به قله می باشند، لذایذ و تلخی ها را با هم و در کنار هم می چشند تا اینکه در نهایت امر، بر بام قله پای نهند.


ادب و احترام: در این سفر کوچک سازمانی (کوه پیمایی) می توان افراد را از نقطه نظر رعایت ادب و احترام شناسایی نمود. حتماً همگی به این امر واقف هستید که شایستگی های علمی و فنی در کنار رعایت ادب و احترام سنگینی بیشتری خواهد داشت و افراد شایسته هرگز نباید در وادی غرور و تکبر گام بردارند چرا که از ارزش های خویش می کاهند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 9:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

معمولی بودن!

معمولی بودن!

 

 

معمولی بودن در زندگی، میتواند سخت ترین وضعیت ممکن باشد.

 


مثلا؛


شاگرد معمولی بودن، قیافه معمولی داشتن، دونده معمولی بودن، نقاش معمولی بودن، دانشجوی معمولی بودن، نویسنده معمولی بودن، معمولی ساز زدن، معمولی مهمانی دادن، فرزند معمولی داشتن...
منظورم از "معمولی" همان است که عالی و ایده آل و منحصر به فرد و کمیاب و در پشت ابرها نیست، بلکه همین جا، روی زمین، کنار ما، فراوان و بسیار هست.


فرهنگ ایده آل گرایی تیغ دولبه ای است که هم انگیزه ایست مثبت برای پیشرفت و هم می تواند شوق و ذوق فراوان آدمهای معمولی را شهید کند.
من مثلا بعد از سالها با علاقه نقاشی کشیدن، روزی که فهمیدم در نقاشی خیلی معمولی ام برای همیشه نقاشی را کنار گذاشتم. این کنار کشیدن زمانی بود که همکلاسی دبیرستانم، در عرض دو دقیقه با مداد بی جانش، چهره معلم مان را کوبید...
کنار طرحی که من بیست دقیقه طول کشیده بود تا دزدکی در حاشیه جزوه از او بکشم.


حقیقت این است که دوستم در نقاشی یک نابغه بود و تمرین و پیگیری من خیلی با نبوغ او فاصله داشت و من لذت نقاشی کشیدن را از خودم گرفتم تا خفت معمولی بودن را تحمل نکنم.


آن روزها آنقدر ضعیف بودم که با شاخص های "ترین" زندگی کرده و خود را مقایسه می کردم. و این ترین بودن آدم را ضعیف و شکننده می کند.
شاید همه آدم ها اینطور نباشند. من اما، همیشه در درونم یک سوپر انسان داشته ام که می خواست اگر دست به گچ بزند، آن گچ حتماً بایستی طلا شود. یک توانای مطلق که در هیچ کاری حق معمولی بودن را ندارد.


اما امروز فهمیده ام که معمولی بودن شجاعت می خواهد. آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد نه نقاشی را میگذارد کنار، نه دماغش اگر معمولی است را عمل می کند، نه غصه می خورد که ماشینش معمولی است، نه حق غذا خوردن در یک سری از رستوران های معمولی را از خودش میگیرد، نه حق لبخند زدن به یک سری آدم ها را، نه حق پوشیدن یک سری لباس ها را.


حقیقت این است که "ترین" ها همیشه در هراس زندگی می کنند. هراس هبوط (سقوط) در لایه آدم های "معمولی". و این هراس می تواند حتی لذت زندگی، نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن، خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد.


تصمیم گرفته ام خودِ معمولی ام را پرورش دهم. نمی خواهم دیگر آدم ها مرا فقط با "ترین"هایم به رسمیت بشناسند. از حالا خودِ معمولی م را به معرض نمایش می گذارم و به خود معمولیم عشق می ورزم و به آدم ها هم اجازه دهم به من معمولی عشق بورزند.

 

علی شریفی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 9:54 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

مهارت تاب آوری چیست؟

مهارت تاب آوری چیست؟

 

 

 ﺗﺎﺏآوری ظرفیت گذشتن از دشواری پایدار و ترمیم خویشتن است. این ظرفیت می تواند به فرد کمک کند پیروزمندانه از رویدادهای ناگوار زندگی بگذرد و با وجود قرار گرفتن در معرض تنش های شدید، شایستگی های اجتماعی، تحصیلی و شغلی خود را ارتقا ببخشد و متمایز شود.

 

 

 ویژگی های افراد تاب آور چیست!؟

 



1-  احساس ارزشمندی:
پذیرفتن خود به عنوان فردی ارزشمند، احترام قائل شدن برای خود و توانایی های خود، سعی در شناخت نقاط مثبت خود و پرورش دادن آنها و از طرف دیگر شناخت نقاط ضعف و کتمان نکردن آن ها.

 

2-  مهارت حل مسئله:
افراد تاب آور ذهنیتی تحلیلی – انتقادی نسبت به توانایی های خود و شرایط موجود دارند، در مقابل شرایط مختلف انعطاف پذیرند و توانایی شگفت انگیزی در پیدا کردن راه حل های مختلف درباره یک موقعیت یا مسئله خاص دارند.

 

3-  مهارت های اجتماعی:
افراد تاب آور مهارت های ارتباط با دیگران را خیلی خوب آموخته اند. آن ها می توانند در شرایط سخت هم شوخ طبعی خودشان را حفظ کنند، با دیگران صمیمی شوند و در مواقع بحرانی از حمایت اجتماعی دیگران بهره ببرند، ضمن اینکه می توانند سنگ صبور خوبی باشند.

 

4-  خوش بینی:
اعتقاد راسخ به این که آینده می تواند بهتر باشد و احساس امید و هدفمندی، از ویژگی های دیگر افراد تاب آور است. این افراد باور دارند که می توانند زندگی و آینده خود را کنترل کنند.

 

5-  همدلی:
افراد تاب آور توانایی برقراری رابطه توأم با احترام متقابل با دیگران را نیز دارند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 9:50 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

خانه سازی در قرآن

خانه سازی در قرآن

 

 

 واللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَنًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعَامِ بُيُوتًا تَسْتَخِفُّونَهَا يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَيَوْمَ إِقَامَتِكُمْ وَمِنْ أَصْوَافِهَا وَأَوْبَارِهَا وَأَشْعَارِهَا أَثَاثًا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ ﴿۸۰﴾

 

 

و خدا خانه هایتان را برای شما مایه آرامش و راحت قرار داد، و برای شما از پوست دام ها سر پناه [مانند قبّه و خیمه] مقرّر کرد، که آنها را روز کوچ کردنتان و هنگام اقامتتان [در جابجا کردن] سبک می یابید و [برای شما] از پشم ها و کرک ها و موهای آنها تا زمانی معین، وسایل زندگی و کالای تجارت پدید آورد. (۸۰)

 

شما هم می توانید بدون توجه به ظواهر قرآن هر گونه که دلتان خواست این آیه را تفسیر کنید یا قرآن را برای عصر انسان های نخستین بدانید، کسی هم اعتراض نخواهد کرد بلکه نشان با سوادی شما خواهد بود!

 

ولی واقعیت تغییری نمی کند
قرآن به "زندگی عشایری" اشاره می کند و با این آیه روشن است که یکی از بهترین سبک های زندگی قرآنی زندگی عشایری هست.

 

می توان گفت که امن ترین، زیباترین، مفیدترین، سالم ترین، اقتصادی ترین، صمیمی ترین، دینی ترین و.... زندگی که بشر تجربه کرده است، همین زندگی عشایری هست که هم تولید اقتصادی در اوج است و هم مرض مصرف گرایی و تشریفات ندارد و هم تامین کننده ی سلامت جسم و جان است.

 

امامان و پیامبران علیهم السلام هم در سیره ی عملی خود استفاده از سیاه چادر و "خیمه" داشته اند و تفکیک و حذف این سیره، به حذف تاریخ زندگی ایشان می انجامد.

 

 

خوب است بدانید زندگی در چادرها ده ها مزیت بر زندگی مسخره ی آپارتمانی دارد، مسکن بودن واقعی در این سبک خانه سازی معنی پیدا می کند.

 

گرمایش و سرمایش در سیاه چادر ها بدون هزینه تامین می گردد.

 

تولیدات و استفاده از کشاورزی، دامداری،طیور، باغداری،لباس و.... بصورت کیفی و ارزان برای همه ممکن می شود.

 

معلوم می شود چرا" سازمان صهیونیستی فائو "دستور حذف زندگی عشایری را به وزارت جهاد کشاورزی ایران داده است.

 

هیچ یک از منافع نظام سرمایه‌داری"، در این شیوه ی زندگی قابل تحقق نیست و تحریم و دلار و بازی های کثیف دیگر، امکان ظهور ندارد.

 

اگر ساعت ها به مزیت این سبک زندگی بپردازیم تنها بخشی از صلابت، اتقان، زیبایی این سبک خانه سازی و این شیوه ی زندگی می تواند اشاره کرد،فقط فکر کنید تا بن بست کامل این تمدن چیزی باقی نمانده است.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 9:40 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 جمله اشتباهی که نباید به رئیس تان بگویید

10 جمله اشتباهی که نباید به رئیس تان بگویید

 

 

نحوه‌ تعامل شما با رئیس‌تان بسیار بااهمیت است. گاهی یک عبارت ساده، مقدمه‌ای برای سوءتفاهم و اختلاف ایجاد می‌کند و نهایتا ممکن است باعث برکناری از یک شغل خوب شود. در اینجا عباراتی را که می‌تواند رابطه شما و رئیس‌تان را دچار مشکل کند بررسی می‌کنیم.

 

 

حقوق من باید افزایش پیدا کند؛ چون باید خانه‌ام را تعمیر کنم

شما می‌توانید و باید در مورد افزایش حقوق خود با رئیس‌تان صحبت کنید، البته در شرایطی که این درخواست شما به دنبال دستاوردهای ارزشمندی در زمینه‌ کار باشد. مشکلات و نیازهای شخصی شما باعث نمی‌شود که به خاطر آنها از کارفرما درخواست افزایش حقوق کنید.

 

می‌توانم بعد از ناهار محل کار را ترک کنم؟ چون کاری برای انجام دادن ندارم

اگر برنامه‌ کاری شما به نحوی است که یک برنامه‌ روزانه برای انجام برخی از موارد مشخص شده دارید، بعد از انجام آنها می‌توانید از این عبارت استفاده کنید. در سایر شرایط استفاده از این عبارت می‌تواند به روابط کاری شما آسیب جدی بزند.
در درجه‌ اول با گفتن این جمله نشان می‌دهید که به کار و محیط کاری خود علاقه‌ای ندارید و از طرف دیگر به جای اینکه مجوز خروج از محل کار بگیرید، با انبوهی از وظایف جدید مواجه می‌شوید.

 

تقصیر همکارم بود

توانایی پذیرش اشتباهات بدون توجیه‌کردن و مقصردانستن دیگران، یکی از نشانه‌های بلوغ فکری در افراد است. چنین کارمندی شایسته‌ اعتماد و احترام است؛ حتی اگر گاهی اوقات اشتباهاتی مرتکب شود. حتی اگر اشتباه از دیگران باشد، روش‌های بسیاری وجود دارد که این نکته را به کارفرما اعلام کنید، بدون اینکه این مسئله شخصی شود.

 

 من این کار را رها می‌کنم

اگر واقعا قصد دارید که کارتان را ترک کنید، این کار را انجام دهید. اگر از تهدید به رفتن، سوءاستفاده کنید تا حرف خود را به کرسی بنشانید، بعد از یک یا دوبار، دیگر کسی شما را جدی نمی‌گیرد و البته هیچ فردی نیست که غیرقابل جایگزینی باشد. بنابراین اگر بعد از ترک محل کار، کسی جای شما را گرفت تعجب نکنید.

 

 همیشه این کار را به همین شکل انجام می‌دادیم

فرقی نمی‌کند که در مورد تصمیمات رئیس سابق‌تان حرف بزنید یا در مورد عادات فردی خودتان. این عبارت را اگر به این شکل استفاده کنید معانی مختلفی دارد که تقریبا برابر است با این جمله که "رئیس سابقم این کار را بهتر انجام می‌داد".
هیچ‌کس این مقایسه‌ها را دوست ندارد. در واقع نوعی تنبلی و عدم تمایل به تغییر، در پس این عبارات وجود دارد.

 

 سعی‌ام را می‌کنم

این عبارت معمولا این‌گونه برداشت می‌شود که چندان مایل نیستید وظیفه‌ای را که به شما محول شده، به انجام برسانید. وقتی شما می‌گویید: «سعی ام را می‌کنم»، رئیس‌تان این عبارت را می‌شنود: «نمی‌خواهم این کار را انجام دهم.»

 

 سرم خیلی شلوغ است

اگر رئیس‌تان کار جدیدی به شما محول می‌کند، احتمالا برنامه‌ عملکرد شرکت تغییر یافته است. به همین دلیل است که بهتر است ابتدا مشخص کنید که کدام وظیفه‌ محوله، دارای الویت است. گاهی بعضی از این وظایف آنقدر اهمیت دارند که باید سایر کارهای خود را کنار بگذارید و بر وظیفه‌ جدید محول شده، تمرکز کنید.

 

این کار چه نفعی برای من دارد؟

شما برای کاری که انجام می‌دهید باید دستمزد بگیرید، ولی درخواست پاداش برای انجام وظایف کوچک کار شایسته‌ای نیست، وقتی می‌توانید آن را رایگان انجام دهید و برای موفقیت شرکت تلاش کنید.

 

این مشکل من نیست

هر مشکلی که امروز مستقیما با شما ارتباطی نداشته باشد، به مرور زمان بزرگتر می‌شود و شرکت محل کارتان را با مشکلات جدی‌تری مواجه می‌کند که فردا، روی شغل شما تأثیر می‌گذارد. اگر می‌دانید که مشکل را چطور حل کنید، راه حل آن را ارائه کنید. حتی اگر با راه حل شما، این مشکل حل نشود، حداقل اشتیاق خود را برای حل مشکلات شرکت نشان داده‌اید.

 

من فکر می‌کردم…

هر کارفرما معمولا بعد از شنیدن این جمله زیاد خوشحال نمی‌شود. اگر چیزی برایتان واضح نیست، باید قبل از شروع وظایف‌تان کاملا در مورد آن صحبت کنید تا همه چیز برای‌تان جا بیافتد. نه اینکه مطابق با میل خود رفتار کنید و بعد به کارفرما بگویید که «فکر می‌کردم این کار، صحیح‌تر باشد».

 

 

 البته همواره کارفرماها و رؤسایی وجود دارند که عکس‌العمل‌های تند و شدید دارند و ممکن است واکنشی نشان دهند که انتظار ندارید. وقتی با افرادی که دارای شخصیت‌های سخت هستند، سروکار دارید، باید مجموعه‌ای از قوانین ارتباطی خاص را در نظر بگیرید و از عباراتی که ممکن است آنها را دچار سوءتفاهم کند، استفاده نکنید.

 

منبع : brightside

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 12:0 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پولدارها چکار میکنند؟!

پولدارها چکار میکنند؟!

 


تام کارلی، محقق آمریکایی برای مدت ۵ سال، عادات روزانه ۲۳۳ پولدار و ۱۲۸ فرد با وضع خراب مالی را دنبال کرد و کتاب پرفروش Rich Habits را نوشت.

 

او در این کتاب ۲۰۰ رفتار مشترک میان پولدارها را شناسایی کرده و توضیح می‌دهد که عادات روزانه پولدارها و غیرپولدارها به شدت متفاوت است و با توجه به عادات روزانه یک شخص می‌توان وضعیت مالی‌اش را پیش‌بینی کرد.

 

او در مورد این طبقه پولدار که درباره‌شان تحقیق کرده نوشته: "جالب اینجاست ۸۵ تا ۸۸ درصد میلیونرهای آمریکایی پولدارهایی خودساخته و نسل اولی هستند."

 

 

این ده عادت را بدانیم :

 

حدود ۷۰ درصد پولدارها روزانه کمتر از ۳۰۰ کالری هله‌هوله (junk food) مصرف می‌کنند و حدود ۹۷ درصد بی‌پول‌ها روزانه بیشتر از ۳۰۰ کالری هله‌هوله می‌خورند.

 

حدود ۸۰ درصد پولدارها روی " یک" هدف مشخص تمرکز کرده‌اند و فقط ۱۲ درصد بی‌پول‌ها چنین کاری می‌کنند.

 

حدود ۷۶ درصد پولدارها چهار روز در هفته ورزش می‌کنند ولی ۲۳ درصد بی‌پول‌ها اهل ورزش مرتب هستند.

 

حدود ۶۳ درصد پولدارها موقع رفتن سر کار به کتاب‌های صوتی گوش می‌دهند ولی فقط ۵ درصد بی‌پول‌ها چنین عادتی دارند.

 

حدود ۸۱ درصد پول‌دارها کارهایی را که باید انجام بدهند لیست می‌کنند ولی فقط ۱۹ درصد بی‌پول‌ها to-do list دارند.

 

حدود ۶۳ درصد والدین پولدار بچه‌هایشان را مجبور می‌کنند که ماهی دو جلد یا بیشتر کتاب غیرداستانی بخوانند و فقط ۳ درصد بی‌پول‌ها چنین عادتی دارند.

 

حدود ۲۳ درصد پولدارها اهل قمار هستند ولی ۵۲ درصد بی‌پول‌ها قمار می‌کنند.

 

حدود ۸۰ درصد پولدارها به دیگران زنگ می‌زنند تا تولدشان را تبریک بگویند ولی فقط ۱۱ درصد بی‌پول‌ها چنین کاری می‌کنند.

 

حدود ۶۷ درصد پولدارها اهداف‌شان را روی کاغذ می‌آورند و فقط ۱۷ درصد بی‌پول‌ها از این کارها می‌کنند.

 

حدود ۸۸ درصد پولدارها روزی نیم ساعت یا بیشتر را به مطالعه با هدف کاری یا آموزشی می‌گذرانند و فقط ۲ درصد بی‌پول‌ها چنین عادتی دارند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 11:56 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

یک مثالی از هواپیما که بسیار الهام بخش‌ است

یک مثالی از هواپیما که بسیار الهام بخش‌ است

 

 

وقتی مهماندارها آموزشهای لازم برای ایمنی پرواز رو ارائه میدهند میگویند:

 

“به محض تغییر اکسیژن اول ماسک خود را بگذارید سپس ماسک کودکان را”

 

 

واضح است اگر اول ماسک خود را نگذارید بیهوش می شوید و کودکتان هم بیهوش خواهد شد.

 

ما اگر خودمان حس و حال خوبی نداشته باشیم، اگر برای حال خوب خودمان تلاش نکنیم چگونه انتظار داریم بتوانیم روی اطرافیانمان تاثیرگذار باشیم؟!!

 

گاهی افراد فقط قصد دارند حال بقیه را خوب کنند، دنیای درونی خودشان به شدت آشفته است، حال روحی شان اصلا خوب نیست ولی معتقدند نباید حرفی زد، باید حفظ ظاهر کرد و به اصطلاح صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشت تا دیگران نفهمند و همیشه لبخند به لب در حال پاسخ به نیازهای دیگران هستند و سعی میکنند از هیچ کمکی به بقیه دریغ نکنند

 

و حتی گاهی آنقدر مهرطلب می شوند که نمی توانند به دیگران نه بگویند چون می ترسند خاطر دیگران مکدر شود و یا دیگران آن ها را رها کنند و حتی نمی توانند از دیگران در خواستی داشته باشند چون نگرانند باری بر روی دوش دیگران بگذارند ولی به این مساله اصلا توجه نمی کنند که اگر حال شما خوب نباشد و دائم در حال سرویس دادن به بقیه باشید در دراز مدت دچار افسردگی و کناره گیری از بقیه می شوید و در افکاری چون چرا دیگران به من هیچ اهمیتی نمی دهند؟ بشکنه این دست که نمک نداره؟ این همه در حقشون خوبی کردم چرا جبرانش نکردن و … غرق خواهید شد و مقصر دیگران نیستند چون شما هیچ وقت از آن ها خواسته ای نداشته اید که آن ها اجابت کنند

 

پس مواظب حال خوب خودتون باشید و بعد به حال خوب بقیه فکر کنید

 

حال خوب شما فقط به خود شما و افکار و باورهایتان بستگی دارد.
شاهکار هنری منحصر به فرد خودتان را فقط خود شما می توانید خلق کنید و برای این کار حتما لازم است خودتان را با باورهای سازنده و محکم سرشار کنید.

 

برای اینکه بتوانیم خانواده ای سالم داشته باشیم و اطرافیانمان هم از ما تاثیر مثبت بگیرند، اول باید حال خودمان راخوب کنیم.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 11:8 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

5 اصل اساسی که "سرمایه گذاران هوشمند" از آنها پیروی می کنند

5 اصل اساسی که "سرمایه گذاران هوشمند" از آنها پیروی می کنند...

 

 

سلطان بازار سهام جهان؛ وارن بافت در حرفه و روش "سرمایه گذاری بر اساس ارزش ذاتی" از هیچکس به اندازه استاد و مربی، کارفرما، شریک و دوست سابق خود یعنی"بنجامین گراهام" که البته پایه گذار این روش می باشد، تاثیر نپذیرفته است.

 

او در جاهای مختلف و در پاسخ به این سوال که کدام کتاب را در زمینه سرمایه گذاری توصیه می کند؛ بلافاصله به "سرمایه گذار هوشمند" 

 

"The Intelligent Investor by Benjamin Graham"
اشاره کرده و گفته:"بهترین کتابی که در زمینه سرمایه گذاری تا بحال نوشته شده است"!

 

خواندن آن برای اولین بار در سال 1949 زندگی وارن را به کلی متحول کرد و تا امروز که با پیروی از اصول، قوانین و مفاهیم آن؛ امپراطوری461 میلیارد دلاری برکشایر هثوی را ساخته، به آن پایبند است!

 

او همچنین توصیه می کند: وقتی نوسانات بازار زیاد می شود و قیمت ها با سرعت تغییر می کنند و هیچ چیز قطعی و مشخص نیست و وسوسه می شوید بخرید یا بفروشید (چیزی شبیه اوضاع کنونی بازار ایران)، این کتاب را باز کنید و دوباره بخوانید!

 

به اعتقاد وارن و بسیاری از سرمایه گذاران بزرگ، اصولی که بنجامین سرمایه گذاری های هوشمندانه خود را بر آنها بنا نهاده و در کتاب خود مفصل به آنها پرداخته؛ نه به یک قرن پیش و بازاری که در آن فعالیت داشته محدود می شود، بلکه هم اکنون و در همه بازارهای جهانی نیز کماکان بسیار کاربردی و گره گشاست!

 

 

1-  یک برگه سهام؛ فقط یک سمبل دستگاه نمایش بهای سهام و یا تصویری که در صفحه نمایشگر نشان داده می شود، نیست! بلکه مدرکی برای مالکیت یک کاروکسب واقعیِ دارای ارزش پایه ای است که (آن ارزش) بستگی به قیمت آن سهام ندارد!

 

2-  بازار یک پاندول است که برای همیشه بین خوشبینی ناپایدار (که قیمت سهام را خیلی گران می کند) و بدبینی بدون توجیه (که قیمت سهام را خیلی ارزان می کند) تاب می خورد! سرمایه گذار هوشمند یک واقعگرا است که سهام را به خوشبین می فروشد و از بدبین می خرد!

 

3-  ارزش آتی هر سرمایه گذاری؛ تابعی از ارزش کنونی آن است. هرچه قیمت بیشتری برای یک سهام بپردازید؛ بازده سرمایه گذاری شما در آینده کمتر می شود!

 

4-  مهم نیست که چقدر با ملاحظه و محتاط هستید. تنها ریسکی که هیچ فرد سرمایه گذاری نمی تواند آنرا حذف کند، ریسک اشتباه کردن است! با معیار قرار دادن و تاکید بر اصل ساده "حاشیه امنیت" و اینکه "هرگز گران نخرید، مهم نیست که یک سرمایه گذاری چقدر هیجان انگیز است"؛ شما می توانید از اشتباهات خود بکاهید!

 

 

وارن: بیزینسی که 83 میلیون دلار می ارزد را با 80 میلیون دلار نمی خرید چرا که باید حاشیه امنیت زیادی (برای پوشش ریسک) در نظر بگیرید. وقتی یک پل می سازید، شما تاکید می کنید که تحمل کامیون با وزن 13.5 تن را دارد، اما در عمل با کامیون 4.5 تنی از روی آن گذر می کنید!

 

5- راز موفقیت مالی شما در درون خودتان نهفته است. اگر تبدیل به یک متفکر انتقادی بشوید که هیچ واقعیتی در وال استریت (بازار) را بدون شواهد و دلایل کافی نمی پذیرد و باور نمی کند، و با اعتماد به نفس و صبورانه سرمایه گذاری کنید، خواهید توانست پیوسته حتی از بدترین بازارهای خرسی هم منتفع شوید. با بسط و توسعه انضباط و جسارت خود، خواهید توانست مانع تسلط "مود نوسانی" دیگران بر سرنوشت مالی خود شوید!

 

و در پایان؛
اینکه سرمایه گذاری شما چگونه رفتار می کند، بسیار کم اهمیت تر از آن است که خود شما چگونه رفتار می کنید!

 

 

و سخن آخر؛ یک توصیه دیگر از وارن!

 

او در بخشی از نامه سالیانه (2005) خود خطاب به سهامداران برکشایر هثوی نوشت:
در زمانهای خیلی قدیم، سِراسحاق نیوتون سه قانون حرکت را به ما معرفی کرد که حاصل نبوغ او بود. اما استعداد او به درد سرمایه گذاری نمی خورد: او پول خیلی زیادی در حباب قیمتی دریای جنوب (انگلستان-1711) از دست داد که در توضیح آن می گوید: "من می توانم حرکت ستاره ها را محاسبه کنم اما حماقت بشر را نه!" اگر او با این ضرر و زیان آسیب ندیده بود، قانون چهارم حرکت را کشف کرده بود:

 

 

"برای سرمایه گذاران به طور کلی، با افزایش حرکت، بازده کم می شود!"

 

 

در شرایط متلاطم بازار هر چه جو روانی موجب افزایش حرکت ها و انجام معاملات بیشتر می شود، کمیسیون و حق مشاوره به کارگزاران و مشاوران و...بیشتر می شود و از سود سهامداران و سرمایه گذاران کم می شود! علاوه بر آن؛ در چنین شرایطی قیمت ها واقعی نبوده و هر لحظه احتمال باخت کل سرمایه هم وجود دارد!

 

به همین دلیل؛ در نظر وارن، راهبرد انفعالی "بخر و نگه دار" یا همان روش سرمایه گذاری هوشمندانه مبتنی بر ارزش ذاتی و اصول 5 گانه فوق، در هر شرایطی بهتر از راهبرد فعال "خرید و فروش های فوری سفته جویانه" مبتنی بر هیجانات و احساسات زود گذر است!

 

امیرعباس زینت بخش

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 11:3 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

شروع روز کاری پیش از ساعت ۱۰ صبح «شکنجه» است ؟

شروع روز کاری پیش از ساعت ۱۰ صبح «شکنجه» است ؟

 

 

 دانشمندان علوم اعصاب معتقدند مضرات کم‌خوابی مشابه اعتیاد به سیگار و الکل است.
پژوهشگران دانشگاه آکسفورد می‌گویند مجبور کردن کارکنان برای شروع کار قبل از ساعت ۱۰ صبح، معادل شکنجه است و موجب بیماری، فرسودگی و استرس آنان می‌شود.

 

 به گفته محققان گرچه پیش از رسیدن به سن ۵۵ سالگی، ساعت بیولوژیکی افراد بزرگسال با ساعت کاری ۹ صبح تا ۵ عصر هماهنگ می‌شود، اما این مساله یک «تهدید جدی» برای سلامت جسمانی و روانی افراد است. همچنین شرکت‌هایی که کارمندان را مجبور می‌کنند کار خود را صبح زود آغاز کنند، بازدهی کمتری دارند.

 

 تحقیقاتی که بر روی خواب و مسائل آموزشی کودکان و نوجوانان صورت گرفته حاکی از این است که کودکان ۱۰ ساله نمی‌توانند زودتر از ساعت ۸:۳۰ صبح بر روی مسائل آموزشی متمرکز شوند. همچنین مطالعات علمی نشان می‌دهد برای گرفتن بهترین نتیجه تحصیلی، بهتر است نوجوانان ساعت ۱۰ صبح و دانشجویان ساعت ۱۱ صبح فعالیت‌های آموزشی و یادگیری خود را آغاز کنند.

 

 دکتر پل کیلی، محقق دانشگاه آکسفورد در این زمینه می‌گوید: «ما نمی توانیم ساعت بیولوژیکی را تغییر دهیم. شما نمی‌توانید یاد بگیرید که در یک زمان خاص بیدار شوید. بدن شما با نور خورشید سازگار است ولی شما از آن آگاه نیستید چرا که این سازگاری به بخش هیپوتالاموس مغز شما گزارش می‌شود نه چشمانتان.»

 

 کم‌خوابی در افراد سبب خستگی، اضطراب، سرخوردگی، خشم، افزایش وزن، افزایش فشار خون، پایین آمدن ایمنی بدن و استرس آنها می‌شود. همچنین دانشمندان علوم اعصاب معتقدند آسیب‌هایی که در اثر کم‌خوابی به بدن انسان وارد می‌شود، مشابه مضرات مصرف دخانیات و اعتیاد به الکل است.

 

 کم‌خوابی همچنین اثرات مخربی بر عملکرد و سلامت مغز، قلب و کبد دارد. فقط یک هفته با خواب کمتر شش ساعت در شب منجر به ۷۱۱ تغییر در نحوه عملکرد ژن‌ها می‌شود.
به گفته محققان دانشگاه آکسفورد بهترین زمان خواب برای افراد نوجوان و بزرگسال حدود نیمه شب و بهترین زمان برخاستن حوالی ساعت ۱۰ صبح است.

 

منبع : سایت یورونیوز فارسی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 10:47 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

دستورالعملی برای بهبود روابط شغلی

دستورالعملی برای بهبود روابط شغلی

 

 

اکنون زمان بیشتری را با همکاران خود سپری می‌کنیم. با توجه به میزان سرمایه‌گذاری زمانی که انجام می‌شود، انتظار بازگشت سرمایه قابل قبولی هم وجود دارد. ایجاد روابط بهتر شغلی نیز به یکی از ضروری‌ترین مولفه‌های مورد نیاز برای رشد و ترفیع تبدیل شده است. جین دیوال اشاره می‌کند از آنجاکه پیشرفت شغلی حاصل شبکه‌سازی است، کیفیت روابط کاری می‌تواند به‌طور گسترده بر شانس بالا رفتن از نردبان پیشرفت شغلی بیفزاید.

 

به باور خانم دیوال «اگر از روابط شغلی مثبت بهره‌مند نیستید، ایجاد شبکه‌ای حرفه‌ای از منابع و طرفدارانی که ارزش شما را درک می‌کنند و خواستار موفقیت شما هستند، دشوار خواهد بود. به روابط مثبت شغلی خود فکر کنید، هرچه طرفدار بیشتری داشته باشید به همان اندازه احتمال پیشرفت شغلی شما بیشتر خواهد بود.»

 

اکنون که از دلایل اهمیت سرمایه‌گذاری در زمینه توسعه و بهبود روابط حرفه‌ای آگاه شده‌اید، جین دیوال توصیه‌هایی برای بهبود ارتباطات با همکارانتان دارد. چه یکی از اعضای تازه وارد تیم باشید یا یک مدیر فصلی، باید با راهکارهای تقویت پیوندهای شغلی برای توسعه مسیر شغلی خود آشنا شوید:

 

 

1-  سخت نگیرید.

اگر در حال پیوستن به یک سازمان هستید، دیوال به شما توصیه می‎کند با یک جلسه غیررسمی برای آشنایی بیشتر این کار را آغاز کنید. سعی کنید با آنها به خوبی آشنا شوید. از تجارب آنها بپرسید، از تخصص‎های خاص آنها و اینکه آیا به‌عنوان یک عضو جدید پذیرای سوالات شما خواهند بود یا نه؟

 

2-  تواضع و قدردانی را تمرین کنید.

هیچ‎کس نمی‎خواهد با شخصیتی «همه چیز دان» وقت بگذراند. اگر چنین خصوصیت رفتاری داشته باشید به احتمال زیاد تعداد زیادی از افرادی را که طالب همکاری با شما هستند از دست خواهید داد. همیشه از افرادی که شما را در یادگیری و پیشرفت به‌ویژه در آغاز فعالیت‌تان در سازمان یاری می‎کنند، قدردانی کنید. چرا که این موضوع احتمال شکل‌گیری روابط مثبت را افزایش می‌دهد.

 

3-  مشاهده‌گر خوبی باشید.

قبل از هرگونه اظهار نظری زمان کافی برای درک فرهنگ و هنجارهای موجود اختصاص دهید. اطمینان حاصل کنید که برای تصمیمات سازمان احترام قائل هستید. این احترام و کنجکاوی به پیوندهای عمیق حرفه‌ای ختم خواهند شد.

 

4-  در سخت‌ترین شرایط هم صریح و صادق باشید.

به باور دیوال باید برای اصلاح برخی روابط شکست خورده اقدام کنید. بهترین توصیه وی در این خصوص تشخیص چالش یا مساله‌ای است که منجر به ایجاد مشکل شده است، مسوولیت آن را بر عهده بگیرید. جلسه‌ای خصوصی با فرد مورد نظر ترتیب دهید تا با او گفت‌وگو کرده و عذرخواهی کنید. هرگز برای عذرخواهی دیر نیست.

 

5-  از روابط کاری خود انتظارات روشنی داشته باشید.

مدیرانی که به دنبال توسعه فرهنگ سازمان یا تیم خود هستند، قدم‌های کوچکی را در راستای تغییر بر می‌دارند. به نظر خانم دیوال کسب اطمینان از شفافیت انتظارات شما از اعضای تیم نکته‌ای مهم است. هر چه صراحت بیشتر باشد اعتماد به نفس اعضای تیم بیشتر خواهد بود و آنان از تمام توان خود برای برای انجام خواسته‌های شما استفاده خواهند کرد.

 

6- تعامل و مشارکت را فراموش نکنید.

دست کم هر دو هفته یکبار برای جلسات تشویق و تقدیر برنامه‌ریزی کنید. افراد احتیاج دارند در محل کار دیده شوند، می‌خواهند مطمئن شوند که برای سازمان مهم هستند. تقدیر و تشویق راهکاری برای اطمینان دادن به کارکنان است، اطمینان از اینکه ارزشمند هستند. هرچه این اطمینان بیشتر باشد بیشتر برای موفقیت سازمان تلاش خواهند کرد.

 

7-  به یاد داشته باشید همکاران و اعضای تیم هم انسان هستند

صرف‌نظر از سمتی که هر شخصی در سازمان دارد، او یک انسان است، درست مثل شما. با آنها مانند هر فرد دیگری تعامل داشته باشید. علایق آنها را بشناسید، با رویاها، زندگی شخصی، عادات و سرگرمی‌های مورد علاقه آنها آشنا شوید. هر چه بیشتر با آنها آشنا شوید روابط عمیق‌تر و بهتری خواهید داشت.

 

8-  تفاوت‌های فردی را بپذیرید.

دانستن اینکه چه رفتاری مناسب تعامل با هر یک از همکاران است، به مهارت‌های خاصی نیاز دارد. خانم دیوال بر این باور است که داشتن حسن نیت در این زمینه بهترین اصل است. همه ما انسان هستیم و تجربیات و پیش زمینه‌های مختلفی داریم که شکل‌دهنده شخصیت ما هستند. به این تفاوت‌ها احترام بگذارید.

 

منبع: Fastcompany

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 6:14 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

اولین روز هفته را با انرژی آغاز کنیم

اولین روز هفته را با انرژی آغاز کنیم

 



معمولاً همه‌ افراد از اولین روز هفته به عنوان بدترین روز خود یاد می کنند؛ اما نمی توان این روند روزمره را تغییر داد پس باید به بهترین نحو ممکن از آن استفاده کرد و با انجام دادن کارهای ساده در این روز انرژی کل هفته را در خودمان تأمین کنیم.
با انجام اقدامات زیر شنبه را به دوست داشتنی روز هفته تبدیل کنید.

 

 

1-  شنبه را با یک کار ساده شروع کنید

طوری روزهای هفته را برای خود برنامه ریزی کنید که برای شنبه ساده‌ترین کارها را در لیست تان نوشته باشید. همیشه تکمیل یک کار چنان احساس موفقیتی در فرد ایجاد می کند که باعث می شود آن شخص با انرژی و انگیزه‌ای دو چندان به ادامه فعالیت خود در هفته بپردازد.
وقتی شما انجام تمامی کارهای سخت خود را به شنبه موکول می کنید این باور را در خود می پرورانید که شنبه همیشه خسته کننده ترین روز هفته است؛ اما واقعیت برنامه ریزی نادرست خود شماست. در حقیقت اگر کارهایی ساده را انتخاب کنید با کامل انجام دادنشان به آرامش ذهنی سرشار از موفقیت می رسید و مسلماً وقتی هفته‌ی خود را با چنین احساسی آغاز کنید تا آخر هفته پر انرژی خواهید ماند.

 

2-  کارهای چالش انگیز را در اولویت قرار دهید

وقتی از انجام یک کار ساده فارغ و احساس خوشایند از اتمام آن کار را پیدا کردید دیگر وقت آن است به سراغ کارهای سخت بروید. نگران نباشید و به خود اعتماد کنید هنوز تا پایان روز فرصت دارید، به سراغ کارهای سخت بروید تا با تمام کردنشان بار زیادی از روی دوشتان برداشته شود تا دیگر نیاز نباشد بخواهید کل روز خود را با فکر کردن به آن اختصاص دهید.
همیشه انجام دادن یک سری کارهای ناخوشایند را مدام به تعویق می اندازیم ولی اگر حس می کنید کاری ندارید بهتر است به سراغ آن‌ها بروید و از احساس منفی که بر روی ذهنتان دارند نجات پیدا کنید.

 

3-  برای از بین رفتن انرژی‌تان به جنگ با خستگی میان روز بروید

این که اجازه ندهید خستگی میان روز انرژی‌تان را بگیرد برای تمام روزهای هفته توصیه نمی شود، اما اهمیت این کار در روزهای شنبه بیشتر است. حتماً به این نکته توجه داشته باشید تمام افراد بعد از دو روز تعطیلی و تفریح دوباره باید به حیطه‌ کاری خود وارد شوند و این کاملاً طبیعی است مدیریت ساعت کاری لازم را نداشته باشند؛ پس این اطمینان را به شما می دهم با یک وقفه‌ کوتاه به عملکرد ذهن خود کمک کنید.

 

4-  شنبه‌ها هم مثل بقیه روزها یک روز معمولی است

این نتیجه و تفکر خود ما انسان‌هاست که از شنبه به عنوان بدترین روز هفته یاد می کنیم. در واقع مغز ما به همه چیز آگاه است و بعد از شنیدن هر کلمه‌ای تعیین می کند چه روحیه‌ای داشته باشیم.
پس اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که نسبت به کلمه شنبه احساس بدی پیدا می کنید، سعی کنید کلمه‌ای جایگزین آن کنید تا با آوردن آن کلمه به جای گفتن کلمه شنبه به اتفاقات مثبت فکر کنید.
اما اگر قادر به پیدا کردن افکار مثبت در خود نیستید با نوشتن جملات انگیزشی به خود کمک کنید تا زمانی که احساس خستگی می کنید با یک نگاه به جملات ذهنتان را تقویت کنید. شما با تلاش برای بهتر کردن شنبه‌ها خواهید توانست روی بقیه ایام هفته‌ای که پیش رو خواهید داشت تأثیر بگذارید. پس اول هفته خود را پر انرژی آغاز کنید تا شاهد تأثیر آن روی کل ایام هفته خود باشید.

 

منبع: forbes

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 6:9 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

بانک زمان در سوئیس

یک دانشجوی خارجی که برای ادامه تحصیل به سوئیس رفته می نویسد: در زمان تحصیل، نزدیک دانشگاه یک خانه اجاره کردم. صاحبخانه یک خانم 67 ساله بود که با شغل معلمی بازنشست شده بود. طرح های بازنشستگی در سوئیس آنقدر قوی هستند که بازنشستگان هیچ نگرانی برای خورد و خوراک ندارند.


به این جهت؛ یک روز از اینکه متوجه شدم او کار پیدا کرده متعجب شدم! مراقبت از یک پیرمرد 87 ساله!


از او پرسیدم آیا برای نیاز به پول این کار را می کند، پاسخش من را متحیر کرد!من برای پول کار نمی کنم، بلکه "زمان" خودم را در "بانک زمان" سپرده می کنم تا در زمانی که (مثل این پیرمرد) توان حرکت ندارم، آنرا از بانک بیرون بکشم!

 

این اولین بار بود که درباره مفهوم "بانک زمان" می شنیدم! وقتی بیشتر درباره آن تحقیق کردم، متوجه شدم "بانک زمان" یک طرح بازنشستگی برای مراقبت از سالمندان است که توسط وزارت تامین اجتماعی فدرال سوئیس تدوین و توسعه داده شده است.


داوطلبان، زمان مراقبت از سالمندان را در حساب شخصی شان در "سیستم امنیت اجتماعی" پس انداز کرده تا وقتی خود؛ پیر ناتوان شدند یا نیاز به مراقبت داشته باشند، از آن برداشت کنند!


طبق قرارداد؛ یک سال بعد از انقضای خدمات متقاضی (سپرده گذاری زمان)، بانک زمان میزان ساعات خدمات را محاسبه کرده و به او یک "کارت بانک زمان" می دهد! وقتی او هم نیاز به کمک یک نفر دیگر دارد، می تواند با استفاده از آن کارت؛ "زمان و بهره" آنرا برداشت کند. بعد از تایید، بانک زمان داوطلبانی را برای مراقبت از او در بیمارستان و یا منزل تعیین می کند!

 


در ضمن، متقاضیان سپرده گذاری "زمان"، باید سالم و تندرست، دارای مهارت های ارتباطی خوب و پر از عشق و علاقه به همنوعان باشند!

 

صاحبخانه ام هفته ای دو بار برای مراقبت از پیرمرد سرکار می رفت و هر بار هم دو ساعت وقت برای خرید، تمیز کردن اتاق، آفتاب گرفتن پیرمرد و گپ زدن با او سرمایه گذاری می کرد


اتفاقا یک روز دانشگاه بودم که تماس گرفت و گفت در حالی که شیشه اتاق منزل خودش را تمیز می کرده از چهارپایه افتاده! من فورا مرخصی گرفتم و او را به بیمارستان رساندم. مچ پای او شکسته بود و برای مدتی نیاز داشت روی تخت بماند. داشتم کارهای تقاضا برای مرخصی جهت مراقبت خانگی را انجام می دادم که به من گفت جای نگرانی نیست چرا که برای برداشت از بانک زمان درخواست داده است!
ظرف کمتر از دو ساعت بانک زمان یک داوطلب فرستاد که به مدت یک ماه هر روز با گپ زدن و پختن غذاهای لذیذ از او مراقبت می کرد. 

 

او به محض بهبودی، دوباره مشغول کار مراقبت از دیگران شد و گفت که می خواهد برای روزهای پیری زمان سپرده گذاری کند!

 

مسلما پیاده شدن چنین ایده ای در کشورمان که جمعیت سالمند آن نزدیک 10 درصد بوده و با شتاب به سمت 30 درصد شدن در حال حرکت است!، نه تنها هزینه های بیمه و مراقبت در دوران سالمندی را کاهش می دهد، بلکه موجب تقویت اتحاد و همبستگی میان نسل ها شده که در سایر طرح های پولی موجود نظیر خانه سالمندان و پرستار خانگی کمتر دیده می شود!

 

ایده "بانک زمان" یا "بانک مراقبت از سالمندان" اولین بار در سال 2012 و در شهر اس تی گلن سوئیس که جوانترین جمعیت را دارد، مطرح و پیاده شد و طبق گزارش دولتی که قصد دارد "فرهنگ زیبای روستایی مراقبت از یکدیگر" را به شهرهای مدرن بیاورد؛ بیش از نیمی از جوانان از این طرح استقبال کرده اند!

 

استقبال جوانان از چنین طرحی و همجواری، همزبانی و همدلی با سالمندان؛ یعنی ترکیب خامی و پختگی و کسب تجربه فراوان برای جوانان، زنده ماندن اخلاق و احترام به اصل و ریشه در جامعه و همچنین روشن شدن چراغ امید در دل سالمندان.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 6:5 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا در جهان مسابقات خر سواری صورت نمی گیرد

می دانید چرا در دنیا هیچگاه مسابقه " خرسواری" برگزار نمی شود؟!

 

 

پس از انجام تحقیقات میدانی و عملی بسیار جانورشناسان، مشخص شد که اسب ها در میدان مسابقه فقط در خط راست و مستقیم حرکت کرده و نه تنها مانع جلو رفتن و تاختن سایر اسبها به جلو نمی شوند،بلکه هرگاه سوارکار خودشان یا سایر اسبها به زمین بیفتد، تا حد امکان که بتوانند آن سوارکار سقوط کرده را لگد نمی کنند.

 

اما خرها وقتی در خط مسابقه قرار می گیرند، پس از استارت اصلا توجهی به جلو و ادامه مسیر مسابقه به صورت مستقیم نداشته و فقط به خر رقیب که در جناح چپ و یا راستش قرار دارد، پرداخته و تمام تمرکزش، ممانعت از کار دیگران است!
یعنی تنها هدفشان این است که مانع رسیدن خر دیگر به خط پایان شوند!
حتی به این قیمت که خودشان به خط پایان نرسند.

 

امروزه از این موضوع در علم مدیریت بسیار استفاده می شود و بدین معناست که افراد ناتوان که می دانند خود به خط پایان نمی رسند، با سنگ اندازی و ایجاد مشکلات و چوب لای چرخ دیگران گذاشتن، به بهانه مختلف، مانع رسیدن دیگران به اهدافشان می شوند و در اصطلاح میگویند: "فلانی، مسابقه خر سواری راه انداخته است".

 

رابرت کیوساکی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 5:59 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,
می پسندم نمی پسندم

دایره‌ شایستگی!(هنر خوب زندگی کردن)

دایره‌ شایستگی!

 

 

 این عبارت جالب را وارن بافت استفاده می‌کند. داخل این دایره توانایی‌هایی هستند که در آن‌ها مهارت زیادی دارید. بیرون از آن، مسائلی هستند که یا فقط بخشی از آن‌ها را متوجه می‌شوید یا اصلا چیزی از آن‌ها نمی‌دانید.

 

 شعار وارن بافت در زندگی این است:
دایره‌ شایستگی‌تان را بشناسید و به آن پای‌بند بمانید. اندازه‌ این دایره اهمیت زیادی ندارد. اما شناختن مرزهای آن بسیار حیاتی است.
تام واتسون، موسس شرکت آی‌بی‌ام، در مورد خودش می‌گوید:
من نابغه نیستم. در بعضی موارد شایستگی دارم؛ اما خودم را اطراف آن موارد نگه می‌دارم.

 

 تمرکز روی دایره‌ شایستگی‌تان، علاوه بر مزایای مادی، برای شما مسائل احساسی خوبی هم به‌دنبال خواهد داشت. احساس ارزشمند استادی، احساس خوبی است که کارایی شما را نیز بالا خواهد برد و هم‌چنین دردسرهای تصمیم‌گیری در مورد پذیرفتن یا نپذیرفتن یک مسئولیت را از بین خواهد برد.

 

 در دایره‌ شایستگی است که صرفه‌جویی خوبی نسبت به دیگران، در زمان دارید.
در این دایره است که کمتر اسیر توهم و اشتباه می‌شوید. به‌علاوه ریسک‌پذیری شما در این محدوده بهتر انجام خواهد شد، زیرا اطلاعات کافی از اوضاع دارید و می‌توانید پیش‌بینی کنید که تقریبا قرار است چه اتفاقی بیفتد.

 

 نتیجه اینکه خودتان را بابت نقطه‌ ضعف‌های‌تان سرزنش نکنید. اگر دست و پا چلفتی هستید، یادگرفتن رقص باله را فراموش کنید!
اگر ملاقات با عمه‌تان برای‌تان سخت است، فکر بازکردن رستوران را از سرتان بیرون کنید!

 

 اینکه در چند حوزه متوسط یا زیرمتوسط هستید، اصلا اهمیتی ندارد. مهم اینست که حداقل در یک حوزه بسیار بالاتر از میانگین و در حالت ایده‌آل بهترین باشید. به‌محض رسیدن به این مهم، سنگ‌بنای محکمی برای زندگی خوب خواهید داشت.


هرساعتی که روی دایره‌ شایستگی خود وقت بگذارید، معادل هزاران ساعتی که در جاهای دیگر صرف کنید، ارزش دارد.

 

 هنر خوب‌زندگی‌کردن
 رولف دوبلی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 5:55 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سوگیری اجتناب از شکست یا زیان‌گریزی

سوگیری اجتناب از شکست یا زیان‌گریزی

 

 

همه‌ ما بیشتر ترجیح می‌دهیم از شکست اجتناب کنیم تا اینکه به موفقیت برسیم. اگر بخواهم ساده‌تر بگویم، احتمالا سعی می‌کنیم ۱میلیون تومان خود را از دست ندهیم، تا اینکه بخواهیم ۱میلیون تومان به‌دست بیاوریم.
اجتناب از شکست، از دام‌های ذهنی در روند تصمیم‌گیری است.

 

تا چه زمانی می‌خواهیم به‌جای رسیدن به موفقیت، فقط از شکست اجتناب کنیم؟ تحقیقی از دانیل کانمن نویسنده‌ کتاب خوبِ «فکرکردن، سریع و آهسته» نشان می‌دهد از منظر روان‌شناختی، شکست‌ها دوبرابر اثرگذارتر از موفقیت‌ها هستند. به‌قول معروف، سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه است.

 

این سوگیری درک‌شدنی است. شکست یعنی ازدست‌دادن چیزی که واقعا وجود دارد؛ اما به‌دست‌نیاوردن موفقیت، یعنی ازدست‌دادن چیزی به‌صورت نظری، نه عملی. اگر فرصتی برای‌مان پیش بیاید که ۱۰۰هزار تومان به‌دست بیاوریم، اما از این فرصت استفاده نکنیم، بد است؛ اما اگر ۱۰۰هزار تومان داشته باشیم و آن را از دست بدهیم، خیلی خیلی بد است!

 

مشکلِ اجتناب از شکست این است که به پیشامدهای جاری می‌پردازیم؛ مثلا تصمیم می‌گیریم در همایشی شرکت نکنیم، چون نمی‌خواهیم یک ساعت از وقت خود را از دست بدهیم؛ اما اگر در این همایش، شریک مناسبی برای سرمایه گذاری پیدا کنیم، چطور؟


یا مثلا به این نتیجه می‌رسیم که لازم نیست بیست‌میلیون تومان دیگر روی کسب‌وکارمان سرمایه گذاری کنیم، چون می‌ترسیم پول خود را از دست بدهیم؛ اما اگر این پول موقعیتی فراهم کند که خط تولیدی ایجاد کنیم و آن خط تولید، منبع درآمد جدید فوق‌العاده‌ای باشد، چطور؟

 

مهم، ارزش‌گذاری درستِ این شکست احتمالی است. اغلب اوقات آنچه از دست خواهیم داد، آن‌قدر هم که در ذهن‌مان است، ارزشمند نیست.
بیایید این‌طور به آن فکر کنیم: ما می‌توانیم از بیش‌تر شکست‌ها جانِ سالم به‌در ببریم؛ اما آیا روزی برای انجام‌ندادن کارهایی که رسیدن به آرزوهایمان را محتمل می‌کردند، حسرت نخواهیم خورد؟

 

منبع: Inc

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 5:52 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

منحنی رتبه بندی و اخراج کارکنان جک ولش

منحنی رتبه بندی و اخراج کارکنان جک ولش

 

 

منتقدان نام آن را «رتبه‌بندی و اخراج» (rank and yank) گذاشته‌اند اما نام اصلی این مدل، «منحنی سرزندگی» است که نخستین بار توسط «جک ولش»، مدیرعامل سابق شرکت جنرال الکتریک مطرح شد. براساس این مدل، مدیران باید هر سال کارکنان خود را ارزیابی و به سه گروه تقسیم کنند: کارکنان نمونه که ۲۰ درصد جمعیت سازمان را تشکیل می‌دهند، کارکنان متوسط که ۷۰ درصد جمعیت سازمان را تشکیل می‌دهند و کارکنان ضعیف که تنها ۱۰درصد از جمعیت کارکنان هستند. ۲۰ درصد اول، باید از هرگونه پاداش و امتیازات ویژه به‌طور سخاوتمندانه بهره‌مند شوند و تا جایی که ممکن است از آنها قدردانی شود. به اعتقاد آقای «ولش»، از آنجایی که منابع مالی محدود هستند، تمام کارکنان سازمان نباید به یک اندازه پاداش دریافت کنند. او اعطای پاداش مالی به‌طور یکسان به همه کارکنان را به آبیاری گیاهان با «آبپاش» تشبیه می‌کند و معتقد است که این کار، هدر دادن منابع مالی است.
افراد متوسط یا طبقه میانه باید زیر نظر مربیان آموزش ببینند و اهداف آنها کاملا مشخص شود. باید برای این افراد فرصت‌هایی فراهم شود تا بتوانند به کارکنان نمونه نزدیک شوند. به باور آقای «ولش»، سخت‌ترین مسوولیت مدیران در برابر این افراد، ایجاد انگیزه در آنها است. او در کتاب خود تحت عنوان «آیین پیروزی» در این رابطه می‌گوید: «بخش اعظمی از جمعیت کارکنان شما در این گروه قرار دارند پس مراقب باشید آنها را از دست ندهید. باید کمک کنید تا پیشرفت کنند». «ولش» معتقد است که جمعیت ۱۰ درصدی یا همان افراد ضعیف، اساسا اصلاح شدنی نیستند و باید اخراج شوند. اما منتقدان این روش معتقدند که رتبه‌بندی اجباری، جایگاه کار گروهی را زیر سوال می‌برد و باعث می‌شود کار تیمی تاثیر خود را از دست بدهد. در چنین شرایطی، کارکنان ناخودآگاه وارد بازی‌های مخربی می‌شوند که توسط مدیران طراحی شده تا دغدغه هر کارمندی کسب اعتبار برای خودش باشد و به دیگران اجازه پیشرفت ندهد.


«جفری ففر»، استاد دانشگاه استنفورد و «رابرت ساتن» از منتقدان سرسخت این مدل هستند. آنها برای اثبات مخالفت خود با رتبه‌بندی اجباری، میان بیش از ۲۰۰ کارشناس منابع انسانی یک نظرسنجی برگزار کردند تا درباره تاثیرات به‌کارگیری این روش از آنها سوال کنند. این کارشناسان که با بیش از ۲۵۰۰ کارمند سر‌و‌کار داشتند و اغلب آنها شاهد اعمال این روش در شرکت‌های خود بودند اقرار کردند که رتبه‌بندی اجباری، پیامدهای مخربی به دنبال دارد، ازجمله: افزایش بی‌عدالتی، کاهش بهره‌وری، ایجاد بستر بی‌اعتمادی میان کارکنان، کاهش همکاری و وظیفه‌شناسی کارکنان، تضعیف روحیه کارکنان و بی‌اعتمادی آنها نسبت به رهبری سازمان. چه از حامیان این مدل باشید و چه از مخالفان آن، بهتر است چند نکته را در این رابطه در نظر داشته باشید.


نخست آنکه، کارمندان نمونه را شناسایی کنید و از آنها با دست و دلبازی تقدیر کنید اما تنها به دنبال قدردانی از افرادی نباشید که همیشه در مرکز توجه بوده‌اند. این اشتباه است. دوم اینکه برای یک مدیر، اخراج یک کارمند به خاطر عملکرد ضعیفش، کار آسانی نیست؛ چرا که پیامدهای انسانی بزرگی به دنبال دارد و به نوعی نشانگر ضعف سیستم مدیریتی است، به‌خصوص اگر مدیر سازمان شخصا کارمند مربوطه را استخدام کرده باشد. به همین علت، مدیران اغلب از اخراج کارکنان ضعیف امتناع می‌کنند. اخراج ۱۰ درصد از کارکنان در سال، جادو نمی‌کند اما بسیاری از مدیران معتقدند که برای شناسایی و غربال کردن کارمندان ضعیف، باید قانون و نظم مشخصی وجود داشته باشد. اگر واقعا ناچارید کارمندی را اخراج کنید و دوست دارید همه چیز خوب پیش برود، بهتر است همه چیز را به روز اخراج موکول نکنید. در حقیقت، گفته‌ها و رفتار شما در ماه‌های منتهی به اخراج یک کارمند است که فرآیند اخراج را سخت یا آسان می‌کند.


در یک محیط کاری سالم، انتظارات مدیران و مسوولیت‌های کارمندان کاملا مشخص است و بازخوردها صریح و صادقانه هستند. در چنین بستری، اخراج کردن و اخراج شدن ممکن است اتفاق ناخوشایندی باشد اما دور از انتظار یا غافلگیرکننده نیست. از آنجا که در چنین فضایی، همه چیز قابل پیش‌بینی است، کارمندان ضعیف، پیش از آنکه کسی تصمیم بگیرد اخراجشان کند، خودشان استعفا می‌دهند. این اولین قانون اخراج یک کارمند است: «قابل پیش‌بینی بودن». «جک ولش» در این رابطه می‌گوید: «در شرایط ایده‌آل آخرین مکالمه میان مدیر و کارمند به این شکل خواهد بود»:
مدیر: بسیار خوب، فکر کنم که حدس می‌زنید این جلسه درباره چیست.
کارمند: بله، حدس می‌زدم. فقط بگویید چه زمانی باید بروم و برنامه شما چیست؟

 

قانون دوم آقای «ولش»: «تحقیر را به حداقل برسانید».

 

حتی پس از اخراج یک کارمند، شما به‌عنوان یک مدیر در برابر او مسوولید و باید کمک کنید قدم بعدی را بردارد.

 

به نقل از اکادمی منابع انسانی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 5:49 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

وقتی از بخش خصوصی حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟

وقتی از بخش خصوصی حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟

 

 

توئیت کرده بودم که بخش‌خصوصی در سخنان رئیس‌جمهور حکم چرخ زاپاس را دارد و اشاره کرده بودم که هروقت ایشان این بخش را موتور محرک اقتصاد ببیند نه چرخ زاپاس،می‌توانیم به آینده کشور امیدوار باشیم.


یکی از دوستان پرسید مگر «رئیس‌جمهور ترکیه چه نگاهی به بخش خصوصی دارد که رئیس‌جمهور ما ندارد؟»
به طور مشخص یاد خاطره‌ای افتادم که بازگو کردنش می‌تواند بهترین پاسخ به پرسش دوست قدیمی‌ و سیاسی‎ام باشد.


در سفری که در سال 1394 همراه با رؤسای اتاق‌های شهرستان‌ها به ترکیه داشتم، آقای «حصار چیکلی‌اوغلو» رئیس اتاق بازرگانی این کشور خاطره‌ای تعریف کرد که فهمیدم آنها که ترکیه را در مسیر توسعه قرار دادند،چه افکار بلندی داشتند.


آز آقای حصار چیکلی‌اوغلو پرسیدم سیاستمداران ترکیه به بخش خصوصی چه نگاهی دارند؟


گفت: نخستین روزهای حضور من در هیأت رئیسه اتاق ترکیه مصادف شد با قدرت گرفتن تورگوت اوزال. یک روز خواست به دیدارش بروم و گفت: تحولات مهمی در راه است و باید به دولت کمک کنید.پرسید برای شروع چه کنیم؟ گفتم: تنها راه این است که دولت کنار برود و میدان را به بخش خصوصی بدهد. گفت: از کجا باید شروع کنیم؟


گفتم: از همین‌جا. مگر نمی‌خواهید برای استقرار وزارتخانه‌ها ساختمانی بزرگ بسازید؟ بدهید بخش خصوصی تکمیلش کند.


تورگوت اوزال برای این‌که در بخش خصوصی اطمینان ایجاد کند، ساختمان نیمه کاره و بسیار بزرگ دولتی را به اتاق بازرگانی به قیمت 100 میلیون دلار واگذار کرد اما قرارداد اجاره‌ای تنظیم شد که بر اساس آن وزارت‌خانه‌های اقتصادی موظف ‌شدند به این ساختمان نقل مکان کنند و بابت اقامت در آن،به اتاق بازرگانی ترکیه اجاره بپردازند.


به گفته آقای چیکلی اوغلو، وزارت‌خانه‌های اقتصادی ترکیه در حقیقت مستأجر اتحادیه اتاق‌ها و مبادلات کالایی ترکیه هستند و وزرای اقتصادی نیز به واسطه این ارتباط،همواره در دسترس مستقیم تشکل‌های بخش خصوصی قرار دارند.


تورگوت اوزال چه فکر بلندی در سر داشت و عجب نقشه‌ای کشید. دو بال توسعه را همسایه کرد.در حالی‌که مردمی‌ترین سیاستمداران ما در ایران فکر می‌کنند بخش خصوصی در ایران به قدری ضعیف و نحیف است که قادر به ایفای نقش در اقتصاد کشور نیست. بی‌تعارف بگویم حتی تکنوکرات‌های ما هم درک درستی از بخش خصوصی نداشته و ندارند اگر نه به بهانه ضعف بخش خصوصی، پای غریبه‌ها را به اقتصاد باز نمی‌کردند.


صحبت‌های آقای چیکلی اوغلو به همین‌جا ختم نشد. او خاطره‌ای هم از نورسلطان نظر بایف تعریف کرد؛«وقتی اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و قزاقستان مستقل شد، رئیس اتاق بازرگانی این کشور که دوست قدیمی‎ام بود، دعوتم کرد تا به دیدار نورسلطان نظر بایف برویم. یک روز به اتفاق، به دیدار رئیس جمهور قزاقستان رفتیم. جلسه مفصلی داشتیم و یکی از پرسش‌ها این بود که چرا بخش خصوصی مهم است؟


توضیح دادم که بخش خصوصی یک پایه توسعه است و اگر دولت می‌توانست توفیقی داشته باشد،دولت شوروی باید موفق‌ترین دولت می‌شد.درباره اوزال برایش گفتم و کارهای بی‌نظیری که کرده بود؛ از جمله تجمیع بخش‎خصوصی و دولتی ترکیه در دو ساختمان یکسان و شبیه به هم. طوری که وزیر دولتی برای حل مشکل بخش خصوصی همواره در دسترس بخش خصوصی باشد. گفتم هروقت بخواهم به رئیس جمهور یا نخست وزیریا هرکدام از وزرای کشورم پیامی برسانم،نیم ساعت بیشتر طول نمی‌کشد. نظربایف خیلی از صحبت‌هایم را یادداشت کرد و در نهایت به رئیس اتاق قزاقستان گفت، مسیر ما هم همین است. همان که اوزال و ترکیه رفتند.»


نمی‌دانم حصار چیکلی‌اوغلو اخیرا به قزاقستان سفر کرده یا نه اما من و جدول رتبه بندی جهانی کسب وکارها شهادت می‌دهیم که قزاقستان آنقدرخوب عمل کرده که در رتبه جهانی سهولت کسب وکار حتی از ترکیه هم پیش افتاده است.

 

 محسن جلال‌پور

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 5:17 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پرسه‌زنی اینترنتی خیلی هم بد نیست!

پرسه‌زنی اینترنتی خیلی هم بد نیست!

 

 

پرسه زنی در اینترنت یا «سایبرلوفينگ» به‌عنوان رفتاری در جهت ناكارآمدی كاركنان در محيط های كاری یاد شده است.

 

پیامدهای پرسه‌زنی اینترنتی

 

پرسه‌زنی اینترنتی هر چند می‌تواند منجر به کاهش اثربخشی سازمانی بشود، ولی زمانی که به کارکنان و سازمان کمک کند، می‌تواند مفید باشد. جالب است بدانید که برخی دیگر از تحقیقات نشان می‌دهد که پرسه‌زنی اینترنتی، الزاما غیرمفید نیست و حتی می‌تواند سودمند هم باشد. این دسته از محققان باور دارند که استفاده از اینترنت می‌تواند منجر به خلاقیت، انعطاف‌پذیری و پرورش یادگیری محیطی بشود.

 

 

پیامدهای مثبت پرسه زنی اینترنتی

تسکین خستگی و استرس
 افزایش رضایت شغلی
خلاقیت
حس بهتر بودن
سرگرمی و در کل حس شادی در بین کارکنان
استنتون در تحقیقات‌اش نشان می‌دهد که کارکنانی که از اینترنت استفاده می‌کنند رضایت شغلی بیش‌تری نسبت به کارمندانی که فاقد اینترنت هستند، دارند. زمانی که هدف کارمند فرار از کارهای روتین و کاهش استرس است، پرسه‌زنی اینترنتی به‌عنوان یک رفتار سودمند خواهد بود و منجر به افزایش اثربخشی و کارایی عمل‌کرد کارکنان می‌شود.

 

 

‌‌‌‌‌‌‌پیامدهای منفی پرسه زنی اینترنتی

شواهد بسیاری نشان می‌دهد که نتایج این گونه رفتارها هزینه‌های زیادی در منابع انسانی و منابع مالی برای سازمان خواهد داشت. برخی از اثرات منفی برای سازمان شامل خاتمه‌ی همکاری با کارکنان، افزایش رفتارهای غیرحرفه‌ای، نقض مقررات سازمانی و شخصی به‌همراه میلیون‌ها هزینه برای سازمان می‌شود. پرسه‌زنی اینترنتی هم‌چنین می‌تواند منجر به کاهش عملکرد و بی کفایتی منابع انسانی جهت استفاده از شبکه، دلیل مشکلات امنیت شبکه‌ای و افزایش ویروس و هکرها بشود. در مجموع پرسه‌زنی اینترنتی منجر به تشکیل شبکه‌ای از رفتارهای انحرافی از کارکنان در سازمان می‌شود.


/مدیران فرهیخته

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 5:14 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه سفر خارجی مجانی برویم؟! یا چگونه یک شبه بدون هیچ زحمتی میلیاردر شویم؟!

چگونه سفر خارجی مجانی برویم؟! یا چگونه یک شبه بدون هیچ زحمتی میلیاردر شویم؟!

 

 

صادق الحسینی

 

از همان ابتدا هم گفتم که سیاست ارز 4200 تومانی به اضافه ممنوعیت خرید و فروش ارز که سیاست ارزی فعلی دولت است به دلایل مختلف غلط بوده و متاسفانه نه تنها راه حل شوک ارزی که به کشور وارد شده نیست، بلکه خودش شوک جدیدی به اقتصاد وارد کرده و باعث شده قیمت دلار بی جهت بالا برود. شوک خارجی اصلی وارد شده از محل فشار به کانالهای انتقال ارز ما در خارج بود ولی ما اقدام به تک نرخی کردن ارز در قیمت 4200 تومان (قیمتی پایین) و ممنوعیت خرید و فروش ارز در بازار کردیم. اگر بخواهم مثال بزنم همانند این است که مریض ما سرطان کبد دارد ولی به دنبال جراحی کردن مغز او هستیم! طبیعی است که این جراحی نه تنها کمکی به مریض نمی کند بلکه وضع او را بدتر خواهد کرد. در این مطلب نشان می دهم که این سیاست ارزی چگونه عده ای دلال را میلیاردر می کند و چگونه می توانید مسافرت مجانی بروید!

 

 

1-  چگونه بعضی ها یک شبه میلیاردر می شوند؟ پاسخ: با واردات کالا با دلار 4200 تومانی و صادرات همان کالا با دلار 8200 تومانی!

سیاست غلط ارزی جریانی غیرقابل باور را در کشور شکل داده که اسمش را نمی دانم چه میشود گذاشت. عده ای با دلار 4200 تومانی کالا وارد کرده و همان کالا را بدون هیچ تغییری به عراق یا افغانستان (یا حتی مابقی کشورها) صادر می کنند! نفع این کار چیست؟ علی القاعده در شرایط عادی چنین کاری حماقت محض است و فقط هزینه های حمل را به فرد تحمیل می کند. اما منفعت میلیاردی این سیاست این است که با دلار 4200 تومانی وارد می کنند ولی دلار حاصل از صادرات به قیمت بازار آزاد (مثال 8200 تومان) است! (در مورد عراق و افغانستان که حتی نیاز به بازگرداندن ارز صادراتی هم نیست) این بدان معناست فردی که مثلا 20 میلیون دلار سویا با ارز 4200 تومانی وارد کرده، این سویا را صادر می کند و ارز آن را به قیمت بازار آزاد می فروشد! یعنی او برای واردات سویا 84 میلیارد تومان پرداخت میکند ولی برای صادرات همان کالا و بدون هیچ زحمت اضافی 164 میلیارد تومان دریافت می کند!

 

2-  بلیط مجانی می دهیم، حواله ارزتان را به ما بدهید!

در سیاست ارزی دولت، برای مسافرتهای دور و نزدیک 500 و 1000 دلار به قیمت 4200 تومان داده میشود. این یعنی اگر خانواده ای سه نفره بخواهند به پاتایا بروند 3 هزار دلار به آنها ارز 4200 تومانی می دهیم. وقتی قیمت دلار در بازار سیاه 8200 تومان است یعنی این خانواده برای رفتن به پاتایا 12 میلیون تومان یارانه می گیرند! کار و کاسبی آژانس های مسافرتی در این فضا جالب است. برخی از آژانس ها جدیدا می گویند به شما بلیط مجانی میدهند به شرطی که حواله ارز را به آژانس تحویل دهید! سود آژانس همین اختلاف ارز است خصوصا وقتی آژانس بلیط ها را بصورت چارتر خریده باشد! همین است که می بینیم مسافرت های خارجی در 3 ماه گذشته رشد بالایی داشته است.

 

3-  صادرکنندگان ارزهایشان را خرج نمی کنند یا در بورس کالا دلالان را میلیاردر می کنند!

تک نرخی کردن دلار در 4200 تومان باعث شده تا صادرکنندگان از مهلت 6 ماهه وارد کردن ارز حاصل از صادرات استفاده کنند و تا لحظه آخر دلارشان را نفروشند. از طرف دیگر، برخی صادرکنندگان دولتی و شبه دولتی که اقدام به فروش ارزشان در نرخ 4200 تومان میکنند، مدیرانشان (غالبا مدیران میانی) مابه التفاوت ارز را بصورت زیرمیزی دریافت میکنند! و پول به جای اینکه به خزانه دولت برود به جیب مدیر فاسد میرود. برخی دیگر از صادرکنندگان دولتی و شبه دولتی هم ترجیح داده اند خودشان صادرات را متوقف کرده و کالایشان را در بورس کالا بصورت ریالی عرضه کنند. در نگاه اول این کار مطلوب به نظر می رسد. اما می دانید این یعنی چی؟ یعنی دلالانی که مثلا قیر یا محصولات پتروشیمی را در بورس کالا با دلار 4200 تومان از این شرکت ها می خرند اقدام به صادرات آن به عراق و افغانستان (یا هر کشور دیگر) می کنند و ارز آن را به نرخ واقعی می فروشند! همین باعث می شود عرضه ارز بیش از پیش کاهش یافته و قیمت بیخود بالاتر از قیمت واقعی قرار بگیرد.

 

اینها فقط سه نمونه از تبعات ناخواسته و ناگوار سیاست ارزی دولت است. این سیاست باید سریعا تغییر کند. در غیر این صورت نه تنها منابع کشور را به هدر میرود، نه تنها فساد به شدت گسترش می یابد، نه تنها واردات را ارزان کرده و نمی توانیم حجم آن را کنترل کنیم، بلکه اثری که سیاست گذار دنبال آن است یعنی عدم افزایش قیمت کالاهای وارداتی هم محقق نخواهد شد و کالاها خود را با قیمت ارز بازار سیاه تعدیل خواهند کرد.

این سیاست ارزی باید کنار گذاشته شود.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 5:10 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

فقط ۲ درصدی‌ها مهم نیستند!

فقط ۲ درصدی‌ها مهم نیستند!

 

 

 در فصل ۲۰۱۷ انجمن ملی بسکتبال آمریکا (NBA)، دو تیم به نام‌های گلدن استیت و بوستون سلتیکس که دستمزدهای کمتر از متوسط دریافت می‌کردند، در گروه‌بندی خود اول شدند. گلدن استیت در نهایت قهرمان NBA شد. همزمان، هشت تیم که دستمزدهای بالاتر از حد متوسط دریافت می‌کردند، این فصل را با ناکامی پشت‌سر گذاشتند.

 

 دلیل مهم این اتفاق «کار تیمی» بود؛ به‌ویژه همکاری به شیوه‌ای که اثربخشی دیگر هم‌تیمی‌ها را افزایش دهد. بازیکنان تیم‌های سلتیکس و گلدن استیت، نسبت به سایر تیم‌ها خیلی بهتر پاسکاری می‌کردند و آمار پاسکاری آنها ۱۵ تا ۳۰ درصد بالاتر از متوسط لیگ بود. این حرکت نشان‌دهنده همکاری عمیق بین آنها است، چون بازیکنان از امتیازگیری فردی صرف‌نظر می‌کنند تا نتیجه تیمی بگیرند.

 

 این یک فداکاری واقعی است، چون با اینکه بسکتبال یک ورزش تیمی است، اما لیگ NBA ستاره‌هایی را که در هر فصل ده‌ها میلیون دلار دریافتی دارند، پررنگ‌تر می‌کند. بزرگ‌ترین معیار این موضوع هم میزان امتیازگیری بازیکنان است و کسی به پاسکاری زیاد به اندازه امتیازگیری اهمیت نمی‌دهد.
در این میان، تیم‌هایی که فراتر از منافع فردی فکر می‌کنند و کار تیمی را تقویت می‌کنند، امتیاز بیشتری می‌گیرند و بازی‌ها را می‌برند.

 

 این ایده که ۲ درصد بهترین کارکنان شما سزاوار ۸۰ درصد توجه شما هستند، به یک اصل جاافتاده تبدیل شده است. اما در این مورد همیشه اغراق شده و اهمیت این ۲ درصد در دنیای امروز در حال افول است.
شرکت‌های بیشتری این روزها به این موضوع پی می‌برند که روش‌های چابک کار کردن در عصر اطلاعات متغیر، کاربرد بیشتری دارد؛ بنابراین به تیم‌های میان‌کارکردی روی می‌آورند تا سرعت کار را بالا ببرند. این تیم‌ها اهمیت توانایی‌هایی مثل برقراری ارتباط و مشارکت را افزایش می‌دهند و اثر آن ۲ درصد را – هر چقدر هم که مهارت بالایی داشته باشند – کم می‌کنند.

 

 مطمئنا ستاره‌های یک سازمان هنوز هم می‌توانند بدرخشند، اما برای اینکه اثرگذارتر باشند، باید از کسانی که مهارت آنها را ندارند، کمک بگیرند. کار کردن در قالب تیم مزایای دیگری هم دارد: تعهد و وفاداری کارکنان تا حد چشمگیری افزایش می‌یابد.

 

منبع: BCG

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 5 / 4 / 1397 ساعت: 12:48 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه تماس‌های تلفنی و ایمیلی‌تان را مدیریت کنید

چگونه تماس‌های تلفنی و ایمیلی‌تان را مدیریت کنید

 

 

هر روزه همه ما تعداد قابل‌توجهی تماس تلفنی با دیگران داریم و ایمیل‌ها و پیام‌های صوتی و متنی مختلفی را در محل کارمان دریافت می‌کنیم که تا حد زیادی آرامش و تمرکز کاری‌مان را به هم می‌زنند و در نهایت باعث کاهش بهره‌وری‌مان می‌شوند. درحالی‌که با اعمال مدیریت دقیق و قوی بر این تماس‌ها و ارتباط‌ها قادر خواهیم بود تا ضمن صرفه‌جویی در زمان و جلوگیری از به هم خوردن تمرکز کاری‌مان، به اهداف و خواسته‌های خود نیز دست یابیم.

 

آنچه در مورد توصیه‌هایی که در ادامه خواهند آمد حائز اهمیت است این است که اغلب آنها به‌رغم ساده و پیش پا افتاده بودن، دارای تاثیر شگرفی بر مدیریت هر چه بهتر زمان از سوی مدیران و کارمندان بوده و بهره‌وری کاری آنها را تا حد بسیار زیادی ارتقا می‌بخشد.

 

1-  مدیریت مکالمات تلفنی را خودتان در دست بگیرید:
اگر کسی با شما تماس تلفنی گرفت و خواست با شما صحبت کند در ابتدای مکالمه خود با آن فرد به‌طور شفاف مشخص کنید که چقدر از وقتتان را می‌توانید صرف صحبت کردن با او کنید. در این حالت او نیز سعی خواهد کرد صحبت‌هایش را خلاصه و مفید بیان کند. در حین گفت‌وگوهای تلفنی همیشه به یاد داشته باشید که وقت طلاست و نباید آن را بیش از حد برای مکالمات کم ارزش و حاشیه‌ای صرف کرد.

 

2-  به تماس‌های برنامه‌ریزی‌نشده و ناشناس پاسخ ندهید:
اگر شما در حال اجرای یک پروژه حساس و پیچیده هستید و به تمرکز بالایی نیاز دارید به هیچ عنوان نباید جواب تلفن‌های ناشناس یا برنامه‌ریزی‌نشده را بدهید، چرا که این کار به شدت به میزان بهره‌وری‌تان لطمه خواهد زد. در این حالت بهترین کار قرار دادن تلفنتان در حالت پیامگیر است تا در زمان مناسب به آنها رسیدگی کنید.

 

3-  تماس‌های ناموفقی را که فاقد پیام هستند پیگیری نکنید:
چنانچه کسی با شما تماس گرفت و به هر دلیلی به آن پاسخ ندادید و او هیچ پیامی برای شما نگذاشت از پیگیری آن تماس یا تماس گرفتن با آن فرد اجتناب کنید، چرا که اگر آن فرد کار ضروری و مهمی با شما داشت به‌طور حتم برایتان پیام می‌گذاشت.

 

4-  از دیگران بخواهید به جای زنگ زدن به شما پیام بگذارند:
تا آنجا که می‌توانید از دیگران بخواهید تا تماس‌های تلفنی‌شان با شما را به صورت پیام گذاشتن روی پیام‌گیر تلفنتان انجام دهند نه اینکه به‌طور مستقیم با شما سخن بگویند. شما با این کار به گونه‌ای عمل می‌کنید که اختیار وقتتان را در دست خودتان نگه می‌دارید نه دیگران.

 

5-  فهرست تماس‌های سریع خود را به‌طور دوره‌ای به روز کنید:
اگر می‌خواهید تماس‌های تلفنی‌تان با دیگران را در کوتاه‌ترین زمان ممکن انجام دهید لازم است یک فهرست آماده از شماره‌هایی که بیشتر با آنها تماس می‌گیرید و با یک اشاره در اختیارتان قرار می‌گیرند داشته باشید. بنابراین لازم است این فهرست را به‌طور دوره‌ای به‌روزرسانی کنید.

 

6-  ایمیل‌هایتان را به شکل کنترل شده‌ای چک کنید:
اگر مجبور نیستید به‌طور دائم به ایمیل‌هایتان جواب دهید و به اصطلاح همیشه آنلاین باشید بهتر است در طول ساعات کاری‌تان فقط دو تا سه بار ایمیل‌هایتان را چک کنید. چک کردن پی درپی و پرتعداد ایمیل‌ها نتیجه‌ای غیر از اتلاف وقت و از بین رفتن تمرکز کاریتان به دنبال نخواهد داشت.

 

7-  حتما از برنامه‌های مدیریت ایمیل استفاده کنید:
امروزه برنامه‌های قدرتمند و پرطرفداری همچون مایکروسافت اوتلوک و موزیلا تاندربرد در بازار وجود دارند که کمک شایانی به افراد در مدیریت هدفمند ایمیل‌هایشان می‌کند. پس با نصب این نرم‌افزارها روی کامپیوتر و تلفن همراه خود زمام امور مربوط به ایمیل‌ها را در دست بگیرید و از شر پیام‌های مزاحم و بی‌موقع خلاص شوید.

 

8- فقط یک میل باکس فعال داشته باشید:
توصیه می‌شود تمام ایمیل‌های دریافتی خود را به یک آدرس ایمیل هدایت کنید و هر روز فقط همان میل باکس را چک کنید.

 

9- هنگامی که در محل کارتان هستید از زدن دکمه refresh خودداری کنید:
بارها برای همه ما پیش آمده که با زدن دکمه Refresh ایمیل خود با انبوهی از پیام‌ها مواجه شده‌ایم و وسوسه شده‌ایم که آنها را مرور کنیم که نتیجه این کار تلف شدن وقتمان در محل کار بوده است و بس. برای اجتناب از این مشکل در صورتی که منتظر ایمیل کاری فوری نیستید از زدن این دکمه خودداری کنید، چرا که زدن این دکمه همانا و مشغول شدن با تعداد زیادی از ایمیل‌های شخصی و غیرکاری که ذهن شما را به هر سو می‌برند همان.

 

منبع: گالوپ

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 5 / 4 / 1397 ساعت: 12:42 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

شاد بودن یک انتخاب است

شاد بودن یک انتخاب است

 

 

اگر شما هم جزو آن دسته از افراد ناشادی هستید که انگیزه‌ای برای شاد بودن و احساس شادی در محل کار و زندگی شان ندارند خوب است حتما به نتایج تحقیق دکتر برونی ویر با دقت توجه کنید.


او محقق و نویسنده‌ای است که در مورد افرادی تحقیق می‌کند که می‌دانند دیر یا زود خواهند مرد و می‌دانند به دلایل پزشکی بیشتر از چند هفته یا چند ماه زنده نیستند.

 

او درباره چنین افرادی می‌گوید: «این افراد، وقتی با مرگ روبه‌رو می‌شوند و می‌دانند به‌زودی به کام مرگ خواهند رفت، به شکل شگفت انگیزی رشد می‌کنند و هیچ گاه نباید ظرفیت رشد و تعالی چنین افرادی را دست کم گرفت. چرا که در هفته‌ها و ماه‌های پایانی زندگی، آنها طیف متنوع و وسیعی از احساساتی همچون انتظار، بیم، امید، انکار و تسلیم را تجربه می‌کنند.»

 

دکتر ویر از این افراد پرسیده که آیا هیچ حسرت و افسوسی در زندگی‌شان داشته و دارند و اگر می‌توانستند به زندگی بازگردند، چه کاری انجام می‌دادند. این افراد در پاسخ به این سوال جواب‌هایی مشابه و تکراری داده‌اند که به برخی از آنها در اینجا اشاره می‌کنم:

 

 

▪️ای کاش طوری زندگی می‌کردم که با خود روراست و صادق بودم، نه اینکه آنطور زندگی کنم که دیگران از من انتظار دارند.
این یکی از حسرت‌هایی است که تقریبا تمام افراد مورد بررسی به آن اشاره کرده‌اند. هنگامی که افراد می‌فهمند که زندگی‌شان رو به پایان است و وقتی که به عقب نگاه می‌کنند درمی‌‌یابند که چه بسیار رویاها و آرمان‌های برآورده نشده‌ای که باقی گذاشته‌اند و اکنون نیز که زمان مرگ فرا رسیده دیگر امکان برآورده کردن آنها وجود ندارد.

 

▪️ای کاش آنقدر سخت و طاقت فرسا کار نکرده بودم.
این جمله را بسیاری از مردان مورد بررسی بیان کرده‌اند و معتقد بوده‌اند که به خاطر کار کردن زیاد و سپری کردن ساعات طولانی در خارج از خانه، دوران رشد و نوجوانی فرزندان‌شان را از دست داده‌اند و برای همسرشان نیز آنطور که باید و شاید وقت نگذاشته‌اند.
البته برخی زنان مورد بررسی نیز این حسرت را داشته و ابراز کرده‌اند که‌ای کاش کمتر کار کرده بودند تا بتوانند به خود و دیگران بیشتر و بهتر رسیدگی کنند.

 

▪️ای کاش به احساسات و عواطفم بیشتر توجه می‌کردم.
خیلی‌ها از این حسرت می‌خورند که به خاطر دیگران و ناراحت نشدن اطرافیان پا برروی احساسات خودگذاشته و در نتیجه طوری زندگی کرده‌اند که باب میل‌شان نبوده و نتوانسته‌اند کارهایی را که می‌خواستند انجام دهند.

 

▪️ای کاش ارتباطم را با دوستانم حفظ می‌کردم.
خیلی‌‌ها فقط هنگامی که در آستانه مرگ قرار دارند، ارزش دوستان قدیمی‌شان را می‌فهمند و از مزایای بی‌شمار دوستی‌های قدیمی و پایدار آگاهی می‌یابند. متاسفانه بسیاری از ما آنقدر درگیر زندگی خود و خانواده خود می‌شویم که برای سالیان متمادی از دوستان قدیمی خود بی‌خبر می‌شویم و وقتی قدر دوستان قدیمی‌مان را می‌دانیم که یا خود در آستانه مرگ قرار داریم یا شاهد مرگ آنها هستیم.

 

▪️ای کاش به خودم اجازه می‌دادم شادتر باشم.
خیلی‌ها تا زمان مرگ‌شان نمی‌فهمند که شاد بودن و شادی یک انتخاب است که باید آن را برگزید. انتخابی که نباید به خاطر متهم شدن به حماقت و مبتذل بودن از آن فرار کرد. خندیدن با تمام وجود و از ته قلب، گزینه رایگانی است که همه ما می‌توانیم انتخابش کنیم.

 

کن رابینسون
 کتاب Finding Your Element

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 2 / 4 / 1397 ساعت: 2:6 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

روش‌هایی برای انگیزه دادن به خودتان برای شروع جست‌وجوی شغلی

روش‌هایی برای انگیزه دادن به خودتان برای شروع جست‌وجوی شغلی

 

 

آیا از شغل‌تان ناراضی، دلسرد و ناامید و به دنبال شغل جدیدی هستید؟ پیش از اینکه رزومه خود را بنویسید، ابتدا باید ذهنیت درستی در مورد موفقیت در خودتان ایجاد کنید. اینکه در مورد رئیس‌ یا همکارتان غر بزنید و به اطرافیانتان بگویید که می‌خواهید از این زندان شغلی رها شوید، بسیار آسان است. آنچه دشوار است تبدیل رویا‌هایتان به عمل است.


در اینجا سه روش برای توسعه ذهنیت‌ درست برای شروع فرآیند مصاحبه با اعتماد به نفس و اشتیاق آورده شده است.

 

 

1  از غر زدن دست بردارید و همین الان دست به‌کار شوید.

همه ما بخش زیادی از زمان باارزش‌مان را به امید اینکه همه چیز به‌طور معجزه‌آسایی تغییر کند و یک‌شبه بهتر شود، به هدر می‌دهیم. اما این روش موثر واقع نمی‌شود. در واقعیت، به‌جای گله کردن از رئیس و شغل فعلی‌تان، باید تغییر ایجاد کنید و تصمیم بزرگی برای تعقیب رویا‌یتان بگیرید. نیازی نیست تا برای جستجوی شغل جدیدی که پول بیشتر، چالش‌های فکری و فرصت‌های بهتری برای رشد ارائه می‌دهد، اجازه کسی را کسب کنید.

 

ممکن است خانواده و دوستان‌تان حتی شما را تشویق کنند که رویایتان را به تعویق بیندازید و به این ترتیب می‌توانید زمان بیشتری با آنها تفریح کنید. اما آن زمان هم بهانه‌ای خواهید داشت که رویایتان را باز هم عقب‌تر بیندازید.
همه آنچه نیاز دارید اینست که جدی باشید و در مورد ایجاد تغییر به شدت تمرکز کنید و واقعا تصمیم به شروع بگیرید.

 

2  یک برنامه و نقشه عمل برای یافتن یک شغل بنویسید.

یک برنامه یا استراتژی سریع و آسان که بتوانید به صورت روزانه آن را وارد عمل کنید، برای خودتان پیش‌نویس کنید.
رزومه خود را برای تناسب با مشاغلی که می‌خواهید آنها را درخواست دهید، سازماندهی کنید. پروفایل لینکدین خود را به‌روز کنید و با ارتباط با پرسنل منابع انسانی و اعضای لینکدینی که می‌توانند در رسیدن به شغل بعدی به شما کمک کنند، شروع به شبکه‌سازی روی این پلت‌فرم کنید. موقعیت‌‌های مناسب شغلی را پیدا کنید و رزومه خود را برای آنها ایمیل کنید.
با همکاران، همکاران قبلی و افرادی که می‌توانند به راهنمایی شما کمک کنند، متصل شوید.
این یک برنامه عملی است که شما هر روز بدون استثنا از آن پیروی خواهید کرد. به خودتان قول دهید که با قدرت و شجاعت با آنها می‌جنگید.

 

3  از افراد منفی‌باف اجتناب کنید و دور و بر خودتان را با یک گروه همفکر و باانگیزه پر کنید.

اکثر افراد به‌طور تاسف‌باری ناراضی هستند. به‌جای شاد بودن برای شما، در نهان می‌خواهند که شکست بخورید و در بدبختی آنها شریک باشید. اگر اینها دوستان و خانواده شما هستند، قاطعانه برای مدتی خودتان را از آنها جدا کنید. نباید آنها را رد کنید، بلکه تنها باید فاصله درست را با آنها حفظ کنید تا بتوانید فعالانه هدف‌تان را دنبال کنید و به زندگی دلخواهتان برسید.

 

در عوض، افرادی همفکر بیابید. افرادی را پیدا کنید که اشتیاق و انگیزه شما را به اشتراک می‌گذارند. اگر افرادی را می‌شناسید که آنها نیز به دنبال شغل جدیدی هستند، از آنها ایده بگیرید. شما با انرژی آنها نیروی تازه‌ای خواهید گرفت و تکنیک‌های جدید در مصاحبه یاد می‌گیرید. شما می‌توانید دلیل اینکه چرا آن پیشنهاد شغلی را دریافت نکرده‌اید تجزیه‌و‌تحلیل کنید و برای ایجاد تغییرات مثبت در سبک و نگرش مصاحبه خود گام‌های مهمی بردارید.

منبع: Forbes

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 2 / 4 / 1397 ساعت: 2:0 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۲۰ نقل قول از اینشتین که طرزتفکر شما را تغییر می‌دهد

۲۰ نقل قول از اینشتین که طرزتفکر شما را تغییر می‌دهد

 

 

آلبرت اینشتین در ۱۴ مارس ۱۸۷۹ در شهر اولم آلمان متولد شد. او فیزیک‌دان و نظریه‌پرداز بود و مهم‌ترین فعالیتش ارائه‌ نظریه‌ نسبیت است. اینشتین در سال ۱۹۲۱ موفق به کسب جایزه‌ نوبل شد. علاوه‌براین، او عاشق نواختن ویلون بود، به سفرکردن علاقه داشت و در زمینه‌های مختلفی اظهارنظر می‌کرد. اکثر جملات او معانی بسیار عمیقی دارند و واقعا راه‌گشا هستند.

 

آلبرت اینشتین در زمان خودش، مرد بسیار بزرگی بود: فیزیک‌دان معروف نظری، ارائه‌دهنده‌ تئوری نسبیت، پدر فیزیک مُدرن. امروز‌ه نام او مترادف است با خلاقیت و نبوغ؛ مردی که قادر بود ساز‌وکار واقعیت را بهتر از هر کس دیگری شرح دهد – البته بعد از نیوتن.

 

امروزه به‌سختی می‌توان کسی را پیدا کرد که نام آلبرت اینشتین را نشنیده باشد و به‌نحوی تحت‌تأثیر سخنان حکیمانه‌ او قرار نگرفته باشد. به دلیل استعداد زیاد و توانایی او برای درک مفاهیم والایی که بقیه متوجه‌ آن نمی‌شدند، اغلب از او خواسته می‌شد در مورد موضوعات بسیاری که فراتر از قلمرو علم و فیزیک بودند، اظهارنظر کند.

 

آنچه اینشتین را جذاب‌تر و فریبنده‌تر می‌کرد، این واقعیت بود که او فقط یک دانشمند و متفکر نبود، بلکه شگفت‌زده و مسحور زندگی بود و در تمام عمرش، حس تعجب کودکانه داشت. رابرت اوپنهایمر، فیزیک‌دان هسته‌ای در مورد انیشتین این‌گونه اظهارنظر می‌کند: «او به‌هیچ‌وجه فرد دنیادوستی نبود و به مادیات علاقه نداشت… او همیشه نوعی پاکی و خلوص فوق‌العاده داشت و درعین‌حال مانند کودکان، سمج و خیره‌سر بود.»

 

امروزه نقل‌قول‌های او هنوز هم به اندازه‌ صد سال پیش، مفید و کاربردی هستند. اینها ۲۰ مورد از خردمندانه‌ترین نقل‌قول‌های اینشتین هستند که به شما کمک می‌کنند نبوغ و استعداد‌تان را شکوفا کنید.

 

 

▪️به طبیعت عمیق نگاه کنید. پس از آن همه‌چیز را بهتر درک خواهید کرد.

 

▪️سعی نکنید به فرد موفقی تبدیل شوید، درعوض سعی کنید که انسان باارزشی باشید.

 

▪️آموزش همان چیزی است که پس از فراموش کردن چیزهایی که در مدرسه آموخته‌ایم، می‌توانیم به‌یاد بیاوریم.

 

▪️ما نمی‌توانیم مشکلات‌مان را با همان طرز فکری حل کنیم که با آن، مشکلات را به‌وجود آورده‌ایم.

 

▪️زندگی مانند راندن یک دوچرخه است؛ برای آنکه تعادل‌تان را حفظ کنید، باید به حرکت ادامه دهید.

 

▪️مسئله‌ مهم آن است که هرگز از سؤال‌کردن دست برندارید. برای هر حس کنجکاوی، یک پاسخ وجود دارد.

 

▪️انسان باید هر چیزی را همان‌طور که هست ببیند، نه آن‌طور که دوست دارد.

 

▪️از آدم های منفی فاصله بگیرید، آنها برای هر راه‌حلی یک مشکل دارند.

 

▪️منطق، شما را از نقطه «الف» به نقطه «ب» می‌رساند اما تخیل (تصور) شما را همه جا می‌بَرَد.

 

▪️هرگز از کاری که واقعا قصد انجامش را دارید، دست نکشید. شخصی که رؤیاهای بزرگی دارد، قدرتمندتر از کسی است که همه‌ی حقایق را می‌داند.

 

▪️مردم ضعیف انتقام می‌گیرند، مردم قوی می‌بخشند، اما افراد باهوش نادیده می‌گیرند.

 

▪️یک کشتی در ساحل همیشه امن است اما این چیزی نیست که برایش ساخته شده است.

 

▪️چیزی که درست است، همیشه محبوب نیست و آنچه محبوب است، همیشه درست نیست.

 

▪️آموزش، یادگیری حقایق نیست، بلکه پرورش ذهن برای تفکر است.

 

▪️تخیل، مهم‌تر از دانش است.

 

▪️ترس از مرگ، بی‌موردترین ترس‌هاست، چون هیچ حادثه‌ ناگواری یک آدم مرده را تهدید نمی‌کند.

 

▪️درمیان هر مشکلی یک فرصت وجود دارد.

 

▪️من با همه به یک شیوه صحبت می‌کنم؛ خواه آن فرد یک رفتگر باشد یا رئیس دانشگاه.

 

▪️دو شیوه برای زندگی کردن وجود دارد. یکی آن است که فرض کنیم هیچ معجزه‌ای وجود ندارد و دیگری آن است که همه‌چیز را معجزه بدانیم.

 

▪️من از همه‌ کسانی که به من «نه» گفتند، متشکرم. به خاطر آنهاست که من اکنون در چنین جایگاهی هستم.

 

آلبرت انیشتین، کسی بود که زندگی را دوست داشت و به‌نحو احسن از آن استفاده کرد. او فردی بود که به وجود انسان اهمیت می‌داد و برای یافتن پاسخ‌هایی برای رایج‌ترین و دشوارترین سؤالات انسان به جست‌وجوی درونی عمیق می‌پرداخت. او در ارائه‌ پاسخ در زمینه‌هایی که مردم قادر به درکش نبودند، بسیار موفق عمل می‌کرد.
دستاوردهای فکری انیشتین، اصالت، خلاقیت و حس بشردوستی او، نامش را با نبوغ مترادف ساخت.

 

هنوز چیزهای زیادی وجود دارد که باید از این مرد بزرگ بیاموزیم؛ کسی که در زمان حیاتش تغییرات بزرگی در جهان ایجاد کرد و حتی پس از مرگش نیز همچنان به این کار ادامه می‌دهد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 4 / 1397 ساعت: 1:56 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

همه ایده هایم رو قبلا ارائه کردم! ( هشداری به آدم های خلاق )

همه ایده هایم رو قبلا ارائه کردم! ( هشداری به آدم های خلاق )

 

 

ست گادین

 


وقتی دوازده سالم بود ، صدتا کتاب کمیک با خودم به اردوی تابستونی بردم که قطعا زیاده روی بود !

 

وقتی کسی می خواست یکیشو ازم قرض بگیره ، می‌گفتم : « البته ، بفرمایید » .

 

در عرض یک هفته ، همه اون ها ناپدید شدند و من بقیه ی تابستون رو دست خالی موندم .

 

فکر نمی کردم همچین اتفاقی بیوفته ، در واقع می گفتم کلاً همچین چیزی غیرممکنه ، اما حالا در اول آوریل ۲۰۱۸ ، بعد از انتشار کلی پست وبلاگی ، ۱۸ تا کتاب و چندین پروژه و کتاب الکترونیک و ویدیو و پادکست ، کاملاً از « ایده » تخلیه شدم ! چه ایده ی بزرگ ، چه کوچیک . همه شون رفتند . مصرف شدند .

 

چیزی برام باقی نمونده .

 

همیشه باور داشتم که خلاقیت بازتولید میشه ، یک ایده منجر به تولید دوتا دیگه میشه . باور داشتم احتکار ایده ها ، خودخواهی و حماقته . ارتباطات بیشتر باعث ارزش آفرینی بیشتر و اونم باعث خلاقیت بیشتر میشه . یک سیکل فضیلت برای همه نسل ها .

 

و حالا من اینجام ، شانزدهمین آوریل از این وبلاگ و بالاخره صفر . خالی .

 

اثری از هیچ چیزی که رنگ و بوی یک ایده ی جدید یا بینش جامع یا الهام باشه در من باقی نمونده . هیچ حرف تازه ای ندارم که بتونه شما رو فوری برای یک کار مهم تحریک کنه . حتی نمی دونم برای شام چی درست کنم .

 

هشدار دهنده است .

 

ظاهراً بطور کلی ، هر کسی هفت یا هشت هزار ایده به ذهنش میرسه . کاش اینو زودتر می دونستم . شاید اون موقع محتاط تر بودم . احتکار شون می کردم . با دقت ازشون نگهداری می کردم !
مواظب باشید ایده هاتون رو هدر ندید .

 

ترجمه : مصطفی منبری

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 4 / 1397 ساعت: 1:52 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

کارهای اشتباه روزمره که زندگی‌مان را به چالش می کشد

کارهای اشتباه روزمره که زندگی‌مان را به چالش می کشد

 

 

آیا تاکنون با خود فکر کرده‌اید شاید بعضی کارهایی که هر روز انجام می دهید اشتباه باشد و تنها به این خاطر که روزانه آن‌ها را تکرار می کنید گواهی بر عدم مشکل آن‌ها نیست؟

 

 ابتدا کارهای ساده را انجام می دهیم

بهتر است اول کارهای مشکل را انجام دهید. برخی‌ها به این استراتژی "قورت دادن قورباغه" لقب می دهند. بهترین اقدام این است کارهایی که نیاز به تمرکز بیشتری دارند را اول صبح انجام دهید. همچنین کار عاقلانه این است اول کارهای سخت را انجام دهید، زیرا ممکن است بعد از آن کارهایی پیش بیاید که با برنامه‌هایتان تداخل پیدا کند.

 

 مدام ایمیل‌های خود را می خوانیم

تحقیقات نشان می دهد وقتی کارهای مختلف را به صورت هم‌زمان انجام می دهید، کارها 40 درصد از نظر زمانی بیشتر به طول می انجامد.
بهترین تصمیم این است گوشی موبایل خود را روی بی صدا بگذارید یا وقتی کار مهمی برای انجام دادن دارید، صفحه‌ ایمیلتان را ببندید. پیشنهاد می شود ساعات خاصی را به خواندن و پاسخ دادن ایمیل‌هایتان اختصاص دهید تا بهره‌وری بیشتری داشته باشید.

 

گوشی موبایل خود را روی میز کار می گذارید

این به تنهایی کافی نیست که گوشی خود را روی ویبره یا سکوت بگذارید، حتی نگه داشتن گوشی خاموش روی میز کار هم درست نیست. بودن گوشی موبایل در نزدیکی شما می تواند روی عملکرد شناختی‌تان تاثیر بگذارد. حتی وقتی متوجه این تأثیر منفی نباشید. بهترین اقدام این است گوشی خود را در اتاقی دیگر قرار دهید.

 

 تمام روز یک جا می نشینیم

شما به عنوان یک کارمند تمام روز پشت میز هستید و امکان فعالیت فیزیکی چندانی ندارید. براساس تحقیقات، افرادی که تنها یک ساعت در روز فعالیت فیزیکی داشته اند، 50 درصد کمتر در خطر مرگ و میر هستند. همچنین یک ساعت فعالیت روزانه می تواند به بخش‌های پنج دقیقه ای تقسیم شود و نیاز نیست یک ساعت فعالیت مداوم باشد.

 

چند ساعت به صفحه‌ کامپیوتر زل می زنیم

ساعت‌ها زل زدن به صفحه‌ کامپیوتر می تواند باعث خستگی دیجیتالی چشم و خشکی چشم و تاری دید شود.
پس به دنبال قانون 20-20-20 باشید. این قانون می گوید هر 20 دقیقه برای 20 ثانیه به چیزی نگاه کنید که 20 فوت (6 متر) از شما فاصله دارد.

 

در اواخر بعدازظهر استراحت می کنیم

هرچه از ابتدای روز کاری سپری می شود استراحت بی‌فایده‌تر می شود. وقتی ابتدای روز استراحت می کنید انرژی، تمرکز و انگیزه‌ی بیشتری دارید.
حتماً نیاز نیست در طول استراحت خود کارهای غیر مرتبط به شغلتان انجام دهید. بلکه بهتر است در زمان استراحت به سراغ کار موردعلاقه‌تان بروید.

 

هنگام کار به موسیقی گوش می دهیم

اگر کارهای ذهنی مانند خواندن و نوشتن را هم‌زمان با گوش دادن به موسیقی انجام دهید، عملکردتان به طور قابل توجهی کاهش می یابد. البته وقتی کارهایتان تکراری و یکنواخت باشند، این قانون صادق نیست. بهتر است 10 تا 15 دقیقه قبل از شروع کار به موسیقی گوش دهید.

 

غذاهایی می خوریم که به ظاهر سالم می آیند

در مورد انتخاب غذاها درایت بیشتری به خرج دهید. شاید آب میوه‌ها و اسموتی های آماده را سالم و مغذی بدانید، اما در واقع این نوشیدنی‌ها سرشار از قند و کالری هستند.

 

مدام شبکه های اجتماعی را دنبال می کنیم

استفاده‌ منفعلانه از شبکه های اجتماعی می تواند احساس بدی در شما ایجاد کند. این بدین خاطر است که به زندگی تجملاتی و پر زرق و برقی که دیگران به نمایش کشیده اند، حسادت می کنید. پس بهتر است کمتر منفعلانه عمل کنید؛ به جای اینکه تنها تماشاگر باشید، برای دوستانتان پیام بفرستید یا روی عکس خانوادگی آن‌ها کامنت بگذارید.

 

مدام با همکار خود جر و بحث می کنیم

وقتی یکی از همکارانتان با شما جنجال می کند یا کنایه‌ای می زند، ساده‌ترین اقدام این است حرفی توهین آمیز به او بزنید، اما باید سعی کنید جلوی خود را بگیرید.

 

شب‌ها خیلی دیر به رختخواب می رویم

محققان اقدام به کشف پدیده‌ای با نام "به تأخیر انداختن زمان خواب" کرده اند. این بدین معناست "در وقت مناسب نمی خوابید، اما دلیل کافی هم برای نخوابیدن ندارید".
دانشمندان ادعا می کنند کم خوابی به‌اندازه‌ سیگار کشیدن برای انسان مضر و خطرناک است. پس به موقع تلویزیون را خاموش کنید و برای خوابیدن آماده شوید.

 

منبع: thisisinsider

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 4 / 1397 ساعت: 1:46 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

تکبر یا تواضع، مسأله این است

"تکبر یا تواضع، مسأله این است!!"

 



زنگر و فولکمن دو پژوهشگر مدیریت هستند. آنها اخیرا یک ارزیابی 360 درجه را با کمک 750 هزار نفر در مورد 69 هزار مدیر انجام داده اند که نتیجه آن در شماره نوامبر 2015 مجله HBR چاپ شده است.

 

یافته های جالب و تا حدی غیر منتظره این تحقیق نشان میدهد که مدیران متواضع، قابلیت ها و مهارتهای خود را کمتر از آنچه دیگران ارزیابی کرده اند، میبینند. این مدیران در مقایسه با مدیران مغرورتر که مهارتها و قابلیت های خود را بالاتر از دیگر ارزیابان، ارزیابی کرده اند، هم در تحقق اهداف (اثربخشی) و هم از نظر داشتن کارکنانی باانگیزه، وضعیت بهتری دارند.

 

 

دلایل موفقیت مدیران متواضع تر عبارتند از:

 

 

آنها انرژی روانی بیشتری را صرف اثرگذاری بر دیگران، همراه کردن دیگران و اثبات خود میکنند؛ زیرا خود را نیازمند این کار میدانند.

 

▪️آنها استانداردهای کاری بالاتری دارند و اصولا به همین دلیل است که آنقدر که دیگران از آنها راضی هستند، از خودشان راضی نیستند.

 

آنها چون مغرور نیستند، خود را درگیر فعالیتهای چالشی تر و دشوارتر از سطح واقعی مهارت ها و قابلیت هایشان نمیکنند.

 

▪️آنها چون خودشان را دارای نقاط ضعف میدانند، برای خودشان برنامه یادگیری و بهبود مهارت و شایستگی دارند.

 

آنها با دیدن و شنیدن ارزیابی مثبت دیگران از خودشان، حس و انرژی مثبت پیدا کرده و مشتاقانه تر کار میکنند.

 

لذا، متواضع باشیم تا مدیران موفق تری باشیم و کارکنان مشتاق تر و باانگیزه تری داشته باشیم.

 

به نقل از دکتر بهزاد ابوالعلایی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تحارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 4 / 1397 ساعت: 1:43 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

قدرت «گوش دادن» در کمک به تغییر افراد

قدرت «گوش دادن» در کمک به تغییر افراد

 

 

ارائه بازخورد عملکرد، یکی از معمول‌ترین روش‌هایی است که مدیران به وسیله آن به یادگیری و بهبود زیردستان‌شان کمک می‌کنند. با این‌حال، تحقیقات نشان داده است که بازخورد می‌تواند به عملکرد آسیب برساند. این اتفاق هم با «بازخورد مثبت» و هم با «بازخورد منفی» اتفاق می‌افتد و بیشتر زمانی رخ می‌دهد که «بازخورد» نحوه نگاه افراد به خودشان را تهدید می‌کند.

 

یکی از دلایلی که ارائه بازخورد (حتی زمانی که مثبت است) اغلب نتیجه معکوس می‌دهد، این است که بازخورد این پیام را می‌فرستد که رئیس متصدی امور است و اوست که در این میان قضاوت می‌کند. این امر می‌تواند کارمندان را مضطرب کند و در حالت تدافعی قرار دهد و در نتیجه مشاهده دیدگاه افراد دیگر را برای آنها دشوارتر سازد.
ما بر آن شدیم تا دریابیم آیا یک مداخله ماهرانه‌تر، برای مثال پرسیدن سوالات و گوش دادن، می‌تواند از این پیامدها جلوگیری کند یا خیر.

 

درحالی که بازخورد درباره این است که به کارمندان بگویید نیاز به تغییر دارند، گوش دادن به کارمندان و پرسیدن سوالاتی از آنها، ممکن است «میل» به تغییر را در آنها برانگیزد. ما در مقاله اخیر نشان دادیم که تجربه گوش دادن با کیفیت بالا (توجه، همدلی و خودداری از قضاوت) می‌تواند احساسات و طرزبرخورد گوینده را به‌طور مثبتی شکل دهد.

 

در مجموع، یافته‌های ما نشان می‌دهد که گوش دادن کارمند را ریلکس‌تر، خودآگاه‌تر از نقاط قوت و ضعفش و مایل‌تر به انعکاس از یک شیوه غیردفاعی می‌سازد.


این امر می‌تواند موجب شود تا کارمندان با همکاران دیگر به‌جای رقابت، همکاری کنند؛ چرا که آنها علاقه بیشتری به اشتراک نگرش‌هایشان و نه تلاش برای متقاعد کردن دیگران برای پذیرش آنها دارند و در توجه به دیدگاه‌های دیگر آزادتر هستند.

 

به بحث ارائه بازخورد بازمی‌گردیم، البته ادعا نمی‌کنیم که گوش دادن باید جایگزین بازخورد شود، بلکه به نظر می‌رسد که گوش دادن به کارمندانی که در مورد تجربیات‌شان صحبت می‌کنند، می‌تواند ارائه بازخورد را سودمندتر کند.


به این ترتیب به آنها کمک می‌کند تا از نظر روانی احساس امنیت کنند و کمتر حالت تدافعی به خود بگیرند.
یافته‌های ما نشان می‌دهد مدیرانی که به خوبی گوش می‌دهند به عنوان رهبران سازمانی افراد دیده می‌شوند، اعتماد بیشتری گردآوری می‌کنند، رضایت شغلی بیشتری تزریق می‌کنند و خلاقیت تیم‌شان را بالا می‌برند.

 

 

با این حال، اگر گوش دادن برای کارمندان و سازمان‌ها سودمند است، چرا در محیط کار آن‌قدر رایج نیست؟ چرا به اکثر کارمندان آن طوری که می‌خواهند گوش داده نمی‌شود؟ تحقیقات نشان می‌دهد که اغلب چندین مانع در این مسیر وجود دارد:

 

 

▪️ فقدان قدرت: تحقیقات تیم ما نشان داده است که برخی مدیران ممکن است احساس کنند که اگر به کارمندان‌شان گوش دهند، به نظر ضعیف خواهند آمد.

 

▪️گوش دادن، زمان و تلاش زیادی مصرف می‌کند: در بسیاری از مثال‌ها، مدیران تحت «فشار زمانی» یا وقتی که حواسشان توسط افکار یا کار دیگران پرت شده است، به کارمندان گوش می‌دهند.

 

▪️ ترس از تغییر: گوش دادن با کیفیت بالا می‌تواند پرمخاطره باشد؛ چراکه مستلزم چشم‌انداز یک گوینده بدون تلاش برای قضاوت کردن است.
ما چندین بار مشاهده‌ کرده‌ایم که وقتی مدیران را برای گوش دادن صادقانه آموزش دادیم، دیدگاه‌های مهمی در مورد کارمندان‌شان به‌دست آوردند- آنها از اینکه در مورد زندگی‌های افرادی که سال‌ها برایشان کار کرده‌اند، اطلاعات اندکی داشتند، حیرت‌زده بودند.

 

 

ترفندهایی برای تبدیل شدن به یک شنونده بهتر

 

گوش دادن نیاز به آموزش، پافشاری، تلاش و از همه مهم‌تر، قصد و نیت برای تبدیل شدن به یک شنونده خوب دارد. گوش دادن نیاز به پاک کردن ذهن از صداهای درونی و بیرونی دارد و اگر این شرایط برقرار نیست، مکالمه را برای زمانی که بتوانید واقعا و بدون پرتی حواس به صحبت‌ها گوش کنید، به تعویق بیندازید.
در اینجا برخی از بهترین تمرین‌ها آورده شده است:

 

 

▪️ ۱۰۰ درصد توجه‌تان را به خرج دهید یا اصلا گوش نکنید. به گوینده نگاه کنید حتی اگر او به شما نگاه نکند. تماس چشمی مداوم به گوینده اجازه می‌دهد تا احساس کند شما در حال گوش دادن هستید.

 

▪️قضاوت یا ارزیابی نکنید. بدون عجله برای نتیجه‌گیری یا تفسیر به آنچه می‌شنوید، گوش فرا دهید.

 

▪️تظاهر به گوش دادن نکنید.



▪️برای کمک به افرد برای جست‌وجوی عمیق‌تر در افکار و تجربیات‌شان سوالاتی بپرسید. پیش از اینکه یک سوال را مطرح کنید، از خودتان بپرسید «آیا این سوال قصد دارد، تا به سخنگو منفعت برساند یا فقط حس کنجکاوی من را ارضا کند؟» گرچه فضایی برای هر دوی اینها وجود دارد اما یک شنونده خوب نیازهای دیگران را اولویت‌بندی می‌کند.

 

منبع: hbr

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 4 / 1397 ساعت: 1:38 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۸ دلیل که داشتن یک وبسایت مانع شما برای نابود کردن کسب و کارتان می شود

۸ دلیل که داشتن یک وبسایت مانع شما برای نابود کردن کسب و کارتان می شود :

 

 

۱- مشتریان توقع دارند شما سایت داشته باشید :

طبق آمارهای یک بررسی جهانی ۹۷ درصد مشتریان – فقط ۷۵ میلیون نفر در آمریکا – کالا یا خدمت مورد نیازشان را در اینترنت جست و جو می کنند، البته اگر بخواهیم منصف باشیم این عدد در ایران کمتر از ۹۷ درصد ولی همچنان قابل تامل است.

 

۲- حرفه ای تر دیده می شوید!

تمام شرکت های بزرگی که می شناسید وبسایت دارند و این به یک استاندارد حرفه ای بودن تبدیل شده، از طرفی زمانی که کسب و کار شما چندان بزرگ نشده داشتن یک سایت به شما کمک می کند مشتریان شما را به عنوان یک کسب و کار به رسمیت بشناسند، در چشم مشتریان مشروعیت و اعتبار کسب کنید و در صورتی که سایت خوبی داشته باشید حتی ممکن است کسب و کارتان بزرگتر از آنچه واقعا هست به نظر برسد.

 

۳- توانایی رقابت بیشتری پیدا می کنید :

اگر در بازار کسب و کار فعالیت می کنید، مسلما رقبایی هم دارید و احتمالا حداقل برخی از این رقبا وبسایت دارند، هیچ کس به طور قاطع نمیتواند بگوید وقتی یک نفر کالا و یا خدمات شما را در گوگل جستجو می کند در نهایت با چه کسی قرارداد خواهد بست ولی یک چیز واضح و قطعیست : آن شخص شما نخواهید بود!

 

۴- مشتری راحت تر است!

برای عموم مردم تماس گرفتن با یک شرکت برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد کالا یا خدمت مورد نظرشان آخرین راه حل است، ولی اکثر مردم با کمال میل حاضرند محتوای مفید، مستند و مرتب وبسایت همان شرکت را بخوانند و اطلاعاتی که لازم دارند را کسب کنند.

از طرفی دسترسی تمام وقت به سایت شما باعث می شود در زمان های عدم حضور شما یا زمان هایی که قادر به پاسخگویی نیستید سایت شما به عنوان سامانه پشتیبانی مشتریان ثانویه ی شما عمل کند، این بُعد از کاربرد سایت بازده ی چند برابری خواهد داشت اگر سایت شما محتوایی خوب، مفید و آگاهی بخش داشته باشد.

 

۵- مرزهای بازار خود را گسترش می دهید :

بالا بردن زمان فعالیت و دیده شدن شما تنها مزیت سایت در حوزه ی بازاریابی نیست، شما می توانید حوزه ی فعالیت خود را به آسانی گسترش دهید.

با داشتن یک وبسایت چند زبانه ی خوب شانس این را دارید که توسط مشتریان بالقوه خارج از حوزه ی مکانی فعالیت خود نیز شناخته شوید. شما بدون صرف زمان و هزینه ی زیاد قادر خواهید بود در بازار های کشور و یا حتی قاره ی همسایه حضور پیدا کرده و محصول خود را بفروشید.

 

۶- بهتر و بیشتر می فروشید:

با استفاده از زیرساخت های فروش الکترونیک قادر خواهید بود در ۲۴ ساعت شبانه روز، ۷ روز هفته و و ۳۶۵ روز سال حتی در زمانهایی که در خواب ناز به سر می روید محصول و یا خدمت خود را به آسانی بفروشید!

همچنین می توانید در ازای یک محتوای ارزشمند مثل یک گزارش یا کتاب الکترونیکی رایگان در زمینه ی کاری خودتان، اطلاعات تماس ( شماره تلفن، ایمیل و …) مراجعه کنندگان سایتتان را به دست آورید و برای فروش های بعدی از این بانک اطلاعاتی ارزشمند استفاده کنید.

 

۷- یک تریبون همیشگی خواهید داشت :
ساختن سایت اولین قدم است، وقتی یک مشتری قدیمی وارد سایت شما می شود و دقیقا همان چیزی را میبیند که ماه قبل دیده است انگیزه ای برای بازدید بعدی نخواهد داشت، از طرفی شما جایی دارید که همیشه می توانید حرفهای خود را از طریق آن به گوش مشتریانتان برسانید، اطلاع رسانی یک فروش ویژه، معرفی محصولات جدید، نمایش نحوه ی انجام سفارشات و جمله های حاکی از رضایت مشتریان قبلی می تواند نمونه هایی برای این ماجرا باشد.

 

۸- برندتان را در ذهن مشتریان می کارید :

رقابت با رقبا تنها رسالت یک وبسایت نیست، سایت شما می تواند وجه تمایز شما و رقیبانتان نیز باشد، برای توضیح بهتر این موضوع سایت خود را مانند یک تابلوی اعلانات بزرگ و پر بازدید در نظر بگیرید که در آن می توانید برندتان را به مشتریان بشناسانید، جایگاه و خصوصیت منحصر به فرد برند را به آنها گوشزد کنید، لوگو و رنگ های خود را در آن معرفی کنید و در نهایت بازدیدکنندگان را علاوه بر محصولات و خدمات با دیدگاه، ارزش ها و هویت برند خود آشنا کنید و به آنها بفهمانید چگونه می توانید به آنها سود برسانید.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 30 / 3 / 1397 ساعت: 7:51 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

زندگی مثل والیبال است یا فوتبال؟

زندگی مثل والیبال است یا فوتبال؟

 

 

برگرفته از داستانی در توییتر

 

 

۱۸ سالم بود که عمه‌ام متوجه شد شوهرش با یک زن دیگه رابطه دارد. آبروریزی به پا کرد. بعد فهمید فقط رابطه نیست، عقد هم کرده و طرف باردار است. مدتی دعوا و جار و جنجال کرد. ۲۰ سالم که بود از هم جدا شدند. عمه‌ام ۵۶ ساله بود در آستانه بازنشستگی با سه بچه نوجوان و جوان.

 

۲۲ سالم بود که عمه‌ام بعد از بازنشستگی کلاس نقاشی ثبت نام کرد. نقاشی‌هایی که می کشید در حد بچه‌های دبستانی بود. در نظرم یک آدم داغون و شکست‌خورده بود. به قول فرنگی ها یک لوزر به تمام معنا که حالا سر پیری یادش اومده بود با یک مشت بچه کم سن و سال هم‌شاگردی بشه و نقاشی یاد بگیره

 

پدرم در نظرم یک قهرمان بود. یک سال با عمه ام اختلاف سنی داشتند. همه چیز زندگی پدرم مرتب و منظم بود. بچه‌هاش درس‌خون بودند. کار و زندگی مرتبی داشت و کم‌کم آماده می‌شد برای بازنشستگی.

 

ده سال از اون زمان گذشت. ۳۲ ساله بودم. درسم تمام شده بود در شرکتی کار می‌کردم. اتفاقی با خواهرم تلفنی حرف می‌زدم گفت الان گالری هستیم رفتیم خونه بهت زنگ می‌زنیم. پرسیدم گالری چی؟ گفت نقاشی‌های عمه دیگه!


عمه؟ نقاشی؟
گفت آره دیگه الان خیلی وقته این کار رو می‌کنه. نقاشی‌هاش رو می‌فروشه یکی دو جا هم تدریس می‌کنه. خیلی معروف شده. داشتم شاخ در می آوردم. حالا بعد از چند سال که نگاه می‌کنم می‌بینم آدم لوزر من بودم که چنین دیدگاهی به زندگی داشتم و فکر می‌کردم از یه جایی به بعد پیر هستی و نمی‌شه چیز جدید یاد گرفت و زندگی را تغییر داد و بعضی کارها را باید از بچگی شروع کرد و گرنه دیگه خیلی دیره.

 

عمه‌ام بعد از بازنشستگی، زندگی جدید برای خودش شروع کرد و آدم متفاوتی شد اما پدرم یاد گرفت چطور با کامپیوتر بازی کنه و سرخودش را با بازی کردن و شکستن رکوردهای پیاپی خودش گرم کنه. عمه‌ام تبدیل شده به الگوی خانواده. دو تا از خواهرهام بعد از لیسانس رشته‌هاشون رو عوض کردند و رفتند سراغ چیزی که دوست داشتند. یکی‌شون کامپیوتر را ول کرد رفت مترجمی زبان. دومی علوم سیاسی را ول کرد رفت سراغ معماری که از بچگی بهش علاقه داشت.

 

می‌خوام بگم زندگی مثل بازی والیبال می‌مونه مثل فوتبال نیست که اگر نیمه اول خیلی عقب باشید نیمه دوم کار خیلی سختی برای جبران دارید. مثل والیبال می‌مونه. هر ست که تمام می‌شه شروع ست جدید یک موقعیت تازه است و همه چیز از اول شروع میشه. مهم نیست تا حالا جلو بودی یا عقب.
یه مسابقه جدیده

 

 


تحلیل و تجویز راهبردی:

 

تصور از ما افق های پیش رو بسیار وابسته است به سن و سالمان. هر مقدار که پیش می رویم افق هایمان بسته تر می شود و گزینه هایمان محدودتر. اما به این فکر نمی کنیم که بسیاری از افراد موفق در نیمه دوم زندگی به یکی از شش مطلوبیت شخصی (شهرت، ثروت، قدرت، منزلت، معرفت و یا معنویت) رسیده اند.

 

ناصرخسرو، در نیمه اول در پی جستجوی بی فرجام حقیقت، دچار سرگردانی شد و برای فرار به می‌گساری روی آورد. اما در نیمه دوم غوغا کرد و شد شاعر و نویسنده درجه یک و خالق گنجینه‌های ادب و فرهنگ.

 

دیوید سندرز بعد از فوت پدرش از ده سالگی مشغول به کار شد: مامور آتش نشانی، فروشنده بیمه، کارگر کشتی‌، فروشنده لاستیک و کارگر پمپ بنزین. اما در ابتدای نیمه دوم زندگی، ساندرز برای مشتریان یک پمپ بنزین خوراک مرغ درست می‌کرد. دستپختش مورد استقبال قرار گرفت و در طول سه دهه بعدی وی به یکی از ثروتمندترین ها تبدیل شد: صاحب رستوران های زنجیره ای معروف کی.اف.سی (KFC ) با حضور در بیش از 100 کشور جهان.

 

و مثال آخر، پیرمردی 92ساله ای از نحوه اداره کشورش ناراضی بود. سال های دور نخست وزیر بود. اما اکنون مدت ها بود که سیاست را کنار گذاشته بود. اما با این حال به خاطر شرایط کشورش تصمیم گرفت که دوباره وارد عرصه سیاست شود. بسیاری پیش بینی می کردند که شکست بخورد و آبرویش برود. اما امروز او مسن ترین نخست وزیر دنیاست: ماهاتمیر محمد از مالزی.

 

 

در هر مرحله ای از زندگی که هستید این سه نکته را با خود مرور کنید:

 

 

1 هر گذشته ای که داشتم مهم نیست، اکنون اگر از اول می خواستم شروع کنم چه کاری انجام می دادم؟

 

2 اگر نیمه اول زندگی را 4 بر هیچ عقب باشم، کافیست که نیمه دوم را یک بر هیچ ببرم. لازم نیست با اختلاف 4 گل برنده شوم.

 

3 خداوند دنیا را سرشار از فرصت آفریده و در کتاب آسمانی خود فرموده آنچه برای شما روا و حلال شده است را برای خود ممنوع و حرام نکنید. پس چرا به این فکر نکنیم که در چهل سالگی یک رشته دانشگاهی جدید بخوانیم، در پنجاه سالگی بعد از یک طلاق تلخ یک ازدواج مجدد شیرین داشته باشیم و در شصت سالگی نویسندگی را شروع کنیم و در هفتاد سالگی راه اندازی یک بنیاد نیکوکاری و در هشتاد سالگی سرمایه گذاری روی ایده های جوانان خلاق. همیشه می توان از نو شروع کرد.


مجتبی لشکربلوکی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تحارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 29 / 3 / 1397 ساعت: 7:15 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۳۰ مانع مهم بین کارکنان و مدیران

۳۰ مانع مهم بین کارکنان و مدیران

 

 

1- بی احترامی بين مدیران و کارکنان


2- نداشتن اختیار تصمیم گیری لازم


3- عدم وجود آزادی برای اعلام آزادنه نظرات کارکنان


4- دیده نشدن کارهای خوب کارکنان


5- عادلانه نبودن اعمال سیاستهای پرسنلی


6- عدم توجه مدیران به صحبتها و پیشنهادات کارکنان


7- نگذاشتن احترام شخصی به کارکنان


8- اتخاذ تصمیمات ضعیف مدیریتی


9- عدم اطمینان به اطلاعاتی که از طریق مدیران اعلام می شوند.


10- عدم ایجاد انگیزه برای کارکنان


11- عدم اطمینان به نوع مدیریت


12-نبود اطلاعات لازم جهت انجام کارها


13- عدم دادن آموزش های لازم جهت انجام کارها


14- ضعیف بودن کالا و خدمات سازمان از نظر کارکنان


15- عدم وجود همکاری بین بخش های مختلف سازمان


16- وجود تشریفات زائد در سازمان


17_ وجود افراد ناکارامد در سازمان


18- ناراضی بودن از درصد حقوق


19- ناعادلانه بودن دستمزد

 

20- مفید نبودن ارزیابی عملکرد کارکنان


21- عدم وجود رابطه مناسب بین حقوق و عملکرد کارکنان


22- کمبود مزایا و تسهیلات سازمان


23- عدم وجود فرصتهای پیشرفت


24- عدم لذت بردن از شغل


25- وجود احساس نا امنی شغلی


26- عدم وجود تعادل بین زندگی کاری و شخصی


27- عدم استفاده مناسب از توانایی های کارکنان


28- عدم وجود تعهد کارکنان به سازمان


29_ نبود راهنمایی های لازم


30- اتخاذ تصمیمات استخدامی ضعیف

 

 

بروس کاچر - آدام اسنایدر
ترجمه دکتر محمد لگزیان
گردآورندگان: الهام رسایی- تهمینه مرادیان پور

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 3 / 1397 ساعت: 11:37 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 قانون کلي انتونی رابینز

10 قانون کلي انتونی رابینز:

 

 

قانون يکم:
به شما جسمي داده شده. چه جسمتان را دوست داشته يا از آن متنفر باشيد. بايد بدانيد که در طول زندگي در دنياي خاکي با شماست.

 

قانون دوم:
در مدرسه اي غير رسمي و تمام وقت نام نويسي کرده ايد که زندگي نام دارد.

 

قانون سوم:
اشتباه وجود ندارد، تنها درس است.

 

قانون چهارم:
درس آنقدر تکرار مي شود تا آموخته شود.

 

قانون پنجم:
آموختن پايان ندارد.

 

قانون ششم:
قضاوت نکنيد،
غيبت نکنيد،
ادعا نکنيد،
سرزنش نکنيد،

" تحقيرو مسخره نکنيد و گرنه سرتان مي آيد."

 

قانون هفتم:
ديگران فقط آينه شما هستن.

 

قانون هشتم:
انتخاب چگونه زندگي کردن با شماست. همه ابزار ومنابع مورد نياز را در اختيار داريد.

 

قانون نهم:
جواب هايتان در وجود خودتان است. تنها کاري که بايد بکنيد اين است که نگاه کنيد، گوش بدهيد و اعتماد کنيد.

 

قانون دهم:
خير خواه همه باشيد تا به شما نيز خير برسد.

 

آرزوی مرگ خواهی برای کسی نکنید. چون موج منفی اون نفرت اول به خودتون برمیگردد. نفرت پراکنی نکنید، لعنت نکنید. بگذارید رحمت کائنات نصیب مردم بشود.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 3 / 1397 ساعت: 11:30 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سندروم میسوفونیا !

سندروم میسوفونیا !

 

 

لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید:

 

- کسانی که موقع غذا خوردن اصطلاحا ملچ مولوچ می کنند، کفر شما را در می آورند؟

 

- از هورت کشیدن مایعات توسط اطرافیانتان عصبانی می شوید؟


- صداهای تکرارشونده مثل نفس کشیدن، خروپف کردن، جویدن آدامس و ... آزارتان می دهد؟


- شنیدن صدای کسی که با دهان پر حرف می زند، دیوانه تان می کند؟


- از صدای آروغ بیزارید؟

 

 اگر پاسخ شما به بیشتر سوالات، بلی باشد؛ شما به "سندروم میسوفونیا" مبتلا هستید. میسفونیا یا "صدابیزاری" به اختلالی گفته می شود که افراد مبتلا به آن از برخی صداها نفرت دارند. هرچه شدت این اختلال بیشتر باشد، تعداد صداهای مورد نفرت بیشتر خواهد شد. پاسخ های احساسی افراد مبتلا از ناراحتی و ترک محل تا تپش قلب، تعریق، خشم، و انزجار متغیر است.

 

 میسوفونیا اولین بار در علوم مربوط به شنوایی مطرح شد و در دسته اختلالات شنوایی طبقه بندی می شد، اما به تدریج در علوم دیگر از روانشناسی تا علوم شناختی مورد توجه قرار گرفت.


تاکنون پژوهش هایی در زمینه شناسایی منشا این مشکل انجام شده و نتایج متفاوتی نیز حاصل شده است. نتایج مطالعه ای که به تازگی و توسط پژوهشگران دانشگاه نیوکاسل انگلیس انجام شده، نشان می دهد کسانی که مبتلا به سندروم میسوفونیا هستند، تفاوت‌هایی در بخش فرونتال یا پیشانی مغزشان دارند. به عبارت دیگر ساختار مغز این افراد تا حدودی با افراد دیگر متفاوت است. نتایج این پژوهش در نشریه بسیار معتبر Current Biology چاپ شده است.

 

 بررسی ها نشان می دهند که افراد بسیاری در دنیا به این سندروم مبتلا هستند، بنابراین اگر شما هم میسوفونیا دارید، احساس عجیب بودن بهتان دست ندهد.


درمان های مختلفی برای این سندروم پیشنهاد شده است مانند حساسیت زدایی، درمان های رفتاری-شناختی، هیپنوتیزم و غیره، اما تاکنون درمان قطعی برای این مشکل شناسایی نشده است. انجمن هایی نیز وجود دارد که افراد مبتلا به میسوفونیا در آن به تبادل دانش و تجربیات خود می پردازند. در جدیدترین مطالعه ای که انجام شده از ذهن‌آگاهی به عنوان یکی از درمان ها یاد شده است.

 

با توجه به اینکه افراد مبتلا به این سندروم به طور ناخواسته دچار واکنش های هیجانی و احساسی منفی می گردند و بسیار هم اذیت می شوند، بنابراین نقش اطرافیان در بهبود حال آنها بسیار موثر خواهد بود. درک این موضوع که این افراد مقصر نبوده و عدم تولید صداهایی که باعث آزار آنها می شود، کمک زیادی در بهبود حال آنها خواهد داشت.

 

 مطالعات نشان می دهند کارمندانی که از این سندروم رنج می برند در سازمان دچار مشکلاتی می شوند که از پیامدهای آن می توان به طردشدگی سازمانی اشاره نمود. بنابراین مدیران بایستی این نکته را در نظر داشته باشند.

 

در مباحث بازاریابی و تبلیغات نیز این موضوع بایستی مدنظر قرار گیرد. برخی از تبلیغات، به ویژه تبلیغاتی که مربوط به مواد غذایی است می تواند تاثیر منفی بر افراد دچار این سندروم بگذارد. به همین دلیل لازم است تا تبلیغ کنندگان صداهایی که بیشترین احساسات منفی را برمی انگیزانند شناسایی و در تبلیغات خود از آنها پرهیز نمایند.

 

 دکتر رضا صالح زاده

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 23 / 3 / 1397 ساعت: 11:25 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 265