| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
نگویید نمیتوانم ازپس اینکار برآیم
بگویید من چگونه می توانم از پس اینکار برآیم؟
رابرت کیوساکی
در این سامانه شما دوستان می توانید به راحتی درآمد زایی کنید این سامانه از چند سایت که هر کدام هدف های خاصی را دنبال می کنند تشکیل شده است.
درضمن اگر شما در این سامانه یک حساب کاربری درست کنید می توانید با همین حساب کاربری به بقیه ی سایت های سامانه میترا دسترسی داشته باشید واحتیاج نیست که در هر کدام از این سایتها دوباره ثبت نام کنید(ثبت نام در یکی از سایتها می توانید به کل سامانه دسترسی داشته باشید)
حالا در مورد هریک از سایتها توضیح مختصری می دهم تا شما دوستان زیاد سر در گم نشوید وبنابر علاقه ی خود در هر کدم از سایتها این سامانه شروع کنید به درآمد زایی
سایت میترا نت:امکان همکاری در نمایش تبلیغ در وب سایت شما و کسب درآمد،پرداخت تا 1000 ریال برای هرکلیک واقعی و موفق،گزارش آماری دقیق ازتعداد کلیک ها در روز
سایت میترا رنک:افزایش تعداد ورودی گوگل وب سایت،افزایش بازدید واقعی وب سایت و وبلاگ،افزایش لایک فیس بوک فن پیچ شما(درآمد زایی از طریق فیس بوک)همکاری در انجام بازدید کلیک ها و کسب درآمد
سایت میترا دیزاین:عرضه وب سایت های آماده با امکانات متنوع و قیمت های اقتصادی،این سایت بیشتر در زمینه ی طراحی سایت می باشد برای کسانی که می خواهند سایت داشته باشند با قیمت مناسب و خیلی شیک
سایت مجله اینترنتی میترا:شما می توانید در این سایت مقاله مجله خود را با موضوعات مختلف در سایت بگذارید و با بازدید دیگران از مجله های شما درآمد کسب کنید وهم چنین مقالات و مجله های دیگران را مطالعه و بابت مطالعه مطالب دیگران درآمد کسب کنید.
سایت دستیار رایگان و هوشمند مدیران وب سایت:دراین سایت شما دوستان فایل های خود را به اشتراک می گذارید و با دانلود فایل شما اعم از(ورد،تصویری،عکس و غیره...)درآمد کسب کنید.
سایت میترا گت:در این سایت شما می توانید یک درگاه پرداخت شخصی آنلاین برای خود ایجاد کنید و مشتریان شما از این طریق پول را به حساب شما واریز کنند وهم چنین می توانید فروشگاه شارژ راه اندازی کنید و از طریق فروش شارژ درآمد زایی کنید،سرور مجازی و اف تی پی هم می توانید از سایت خریداری کنیدو یا به دیگران بفروشید و پورسانت دریافت کنید
سایت همینو:جامع ترین مجله اختصاصی معماری و عمران و شهرسازی ایران می باشد این سایت بیشتر بدرد دانشجوها و فارغ التحصیلان رشته های مورد اشاره می خورد وراه کسب درآمد از این سایت به این صورت می باشد که باید مقاله ها و مجله های خود را در زمینه ی معماری و عمران را درسایت قرار بدید وبا دانلود مقاله ها و مجله های شما درآمد زایی کنید هم چنین می توانید با مطالعه و دریافت مقاله های دیگران نیز درآمد کسب کنید
خوب اگر می خواهید شروع به درآمد زایی کنید از طریق سامانه های میترا(دراین سایت بیشتر کارها به عهده ی کامپیوتر می باشد وفقط شما کار نظارت را انجام می دهید)به لینک زیر بروید
باز تکرار می کنم ثبت نام در یکی از سایتهای میترا به دیگر سایتها با همان نام کاربری و رمز دسترسی دارید و نیازی نیست در هر سایتی دوباره ثبت نام کنید
ثبت نام در سامانه های درآمد زایی میترا
1:قانون رهبری:
اول بودن بهتر از برتر بودن است.
2:قانون طبقه:
اگر در یک طبقه نمی توانید اول باشید،طبقه دیگری درست کنید.
3:قانون ذهن:
وارد شدن به دنیای ذهن مشتریان بهتر از ورود به بازار است.
4:قانون تصورات:
بازاریابی جنگ محصولات نیست،جنگ تصورات است.
5:قانون توجه:
اثرگذارترین مفهوم در بازاریابی،داشتن کلمه ای در ذهن مشتریان است.
6:قانون انحصار:
دو شرکت نمی توانند یک کلمه مشترک در ذهن مشتری داشته باشند.
7:قانون نردبان:
استراتژی مورد استفاده شما،به پله ای بستگی دارد که در نردبان روی آن ایستاده اید.
8:قانون مسابقه دو نفره:
در بلند مدت هر بازاری به محل مسابقه دو اسب تبدیل می شود.
9:قانون عکس:
اگر هدفتان جایگاه دوم است،استراتژی شما را رهبر بازار تعیین می کند.
10:قانون تقسیم:
در طول زمان مقوله تقسیم،و به دو یا چند مقوله تبدیل می شود.
11:قانون چشم انداز:
آثار بازاریابی در گستره زمان نمایان می شود.
12:قانون توسعه خط:
فشار غیر قابل مقاومتي برای توسعه محصولات با نام تجاری پیشین وجود دارد.
13:قانون قربانی:
برای به دست آوردن چیزی،به ناچار باید چیز دیگری را از دست بدهید.
14:قانون ویژگی ها:
در برابر هر ویژگی،یک ویژگی اثر گذار دیگر وجود دارد.
15:قانون صداقت:
هنگامی که شما امتیاز منفی را می پذیرید،مشتری یک امتیاز مثبت به شما می دهد.
16:قانون حرکت جسورانه:
در هر موقعیت،تنها یک حرکت نتیجه غایی را تعیین می کند.
17:قانون غیر قابل پیش بینی بودن:
اگر نتوانید برنامه رقبای خود را بنویسید،نمی توانید آینده را پیش بینی کنید.
18:قانون موفقیت:
موفقیت معمولا غرور می آفریند و غرور به شکست می انجامد.
19:قانون شکست:
باید در انتظار شکست بود و آن را پذیرفت.
20:قانون سر و صدا:
شرایط در بیشتر موارد بر عکس چیزی است که در مطبوعات درج می شود.
21:قانون شدت:
برنامه های موفق مبتنی بر مد نیستند،بلکه بر پایه روند ها تنظیم می شوند.
22:قانون منابع:
بدون پول کافی هیچ ایده ای به نتیجه نمی رسد.
1. شما خیلی ریزبین هستید.
2. روی اشتباهات آنها تمرکز میکنید.
3. ایدههای آنها را نادیده میگیرید.
4. جلسههای بیهدف تشکیل میدهید.
5. قولهای توخالی میدهید.
6. روی حرفتان نمیایستید.
7. موفقیتهای آنها را نادیده میگیرید.
8. کاری که برای آنها تعیین میکنید خیلی بیشتر از توان یک نیروی کاری است و از آنها توقع زیادی دارید.
9. به برخی نیروهای خود بیشازحد بها میدهید.
ﻫﺮ ﮐﺴﺐ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺑﺎ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﯾﮏ ﺳﺮﯼ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺮﺧﯽ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﮐﺴﺐ ﮐﻨﯿﺪ. ﻫﻤﻪ ﮐﺴﺐ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﻓﻖ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻼ ﻧﮑﻨﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﭘﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﺭﻣﻮﺯ ﭘﻮﻝ ﺩﺭﺁﻣﺮﺩﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﯾﻞ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﻮﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺭﺍ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺑﺨﻮﺍﻧﯿﺪ:
1 - ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻗﺪﻡ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ! ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﻻ ﯾﺎ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺑﺎ ﮐﯿﻔﯿﺘﯽ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
2 - ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻭﻟﻮﯾﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﺪ! ﺑﺎﯾﺪ ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﺎﺕ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ، ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﭙﻮﻧﺪﺩ، ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺍﯾﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ!
3 - ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﯾﮏ ﮐﺎﻻ ﯾﺎ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ! ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﻮﻝ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺟﯿﺐ ﺑﺰﻧﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺷﺪ. ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ. ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﺍﻧﺤﺼﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﯾﮏ ﮐﺎﻻ ﯾﺎ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺍﯾﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﺁﻧﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ!
4- ﭘﻮﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ! ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﻮﻝ ﺩﺭﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺝ ﮐﻨﯿﺪ (ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ، ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺑﯽ، ﺗﻮﺳﻌﻪ ﮐﺎﺭ، ﻣﮑﺎﻥ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻭ… ﺑﺎﯾﺪ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﮐﻨﯿﺪ.) ﺗﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﯾﺪ! ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﮐﺴﺐ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺍﮔﺮ ﺑﺬﺭ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﮑﺎﺭﯾﺪ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﮐﺎﻓﯽ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ.
5- ﺑﺮ ﺳﻮﺩﺁﻭﺭﯼ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﮐﻨﯿﺪ! ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﺐ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﻫﺴﺘﯿﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﺪ! ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺎﺩﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ… ﺁﻧﻬﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺷﯿﺪ ﻣﯽ ﺧﺮﻧﺪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﻃﯽ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﺮﯾﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻧﺼﯿﺐ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ.
6- ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﻋﺮﺿﻪ ﮐﻨﯿﺪ! ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﻻ ﯾﺎ ﺧﺪﻣﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ ﭘﻮﻟﯽ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﺎﻻ ﯾﺎ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻮﻉ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ ﺍﺳﺖ. ﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﺪ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ، ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ، ﮐﺎﺗﺎﻟﻮﮒ ﻫﺎﯼ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﻭ… ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮐﺎﻻ ﻭ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ. ﻭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻫﻨﺮ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﺪ ﮐﺎﻻ ﯾﺎ ﺧﺪﻣﺎﺗﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﻔﺮﻭﺷﯿﺪ. ﺍﮔﺮ ﮔﺎﻻﯼ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻭ ﺑﺎ ﮐﯿﻔﯿﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻧﯿﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﺤﻮ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﻨﯿﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻗﻮﯼ ﺗﺮﯼ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺮﻏﯿﺐ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﺯ ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪ.
7- ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ! ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻨﻨﺪ، ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺻﺎﺩﻗﯽ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﮐﺎﻻ ﯾﺎ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺑﺎ ﮐﯿﻔﯿﺘﯽ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ. ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻗﻮﻝ ﺩﻫﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ ﭘﻮﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺍﺩ. ﺷﺎﯾﺪ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﮐﺎﻻ ﻭ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺗﯽ ﻫﻢ ﺭﺍﻩ ﺣﻠﯽ ﻫﺴﺖ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﭘﻮﻝ ﻣﺒﻠﻐﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮐﺎﺭﻣﺰﺩ ﮐﺴﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻼﻫﺒﺮﺩﺍﺭﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺻﺮﻓﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺳﺮ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺍﺭﺯﺩ!
8- ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺩﺍﺭﯾﺪ! ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﮐﻤﮏ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ، ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎﯼ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺍﯼ، ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺏ ﻫﺎ ﻭ ﺩﻻﻝ ﻫﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ. ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺩﻻﻝ ﻫﺎ ﻓﺮﻭﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺍﺭﻣﻐﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﺳﺖ ﯾﺎﺑﯿﺪ. ﺩﻻﻝ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭﯾﺎﺏ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺩﺳﺘﺮﺳﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﻻﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ: «ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺧﺮﺳﻨﺪ ﺷﻤﺎ!»
9- 30 ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺯ ﺳﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﮐﺴﺐ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ. ﺍﺯ ﭘﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﻠﯿﻐﺎﺕ، ﭼﺎﭖ ﮐﺎﺗﺎﻟﻮﮒ، ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻭﺏ ﺳﺎﯾﺖ، ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﻻ ﯾﺎ ﺧﺪﻣﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﺭﺍﺿﯽ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺗﺮ ﮐﻨﺪ! ﻭ… ﺑﺎﯾﺪ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﮐﻨﯿﺪ. ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﮐﺴﺐ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻞ ﭘﻮﻝ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﮐﺴﺐ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺵ ﻋﻤﻞ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺧﺴﺎﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺩﻫﯿﺪ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺑﺎﻻﯾﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ!
10 - ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯿﺪ! ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﭘﯿﺸﺮﻭ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﺪ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ
استقلال مالی سه پایه دارد: پس انداز بیمه و سرمایه گذاری
یکی از مسؤلیت های مهمی که نسبت به خودتان و افراد تحت تکلفتان دارید این است که به تدریج دور خودتان یک دژمالی بسازید.کارشما این است که شرایطی ایجاد کنید که از ناامنی های بیرون درامان باشید.برای رسیدن به این هدف باید نسبت درستی از دارایی تان را درهر کدام از این سه تا نگه دارید: پس انداز،بیمه وسرمایه گذاری.
اولین تنیجه قانون سه تایی می گوید: که برای امنیت کامل در برابر مسایل غیره منتظره، احتیاج به پس انداز نقد شدنی معادل مخارج 2تا6ماهتان دارید.
اولین هدف مالی تان باید این باشد که چنین پولی را پس انداز کنید که اگر تا 6 ماه منبع درآمدتان را از دست دادید ،آنقدر پول کنار گذاشته باشید تا زندگیتان بگذرد.
فقط همین که این مبلغ را پس انداز کرده و در یک حساب جداگانه مثل پس انداز کوتاه مدت پرسود بگذارید و یا اوراق قرضه بخرید، به شما احساس اطمینان و آرامش فوق العاده ای میدهد.اینکه بدانید چنین پولی را کنار گذاشته اید باعث میشود بسیار موثرتر از وقتی باشید که نگران حقوق بعدی یا خرید بعدیتان هستید.
دومین نتیجه قانون سه تایی میگوید: باید به اندازه ی کافی بیمه داشته باشید تا برای هر اتفاق ضروری که توان پرداخت هزینه اش را ندارید.آماده باشید.
همیشه به اندازه کافی بیمه داشته باشید تادر شرایط اظطراری که نمیتوانید هزینه اش را بدهید از خودتان محافظت کنید.بیمه درمان کافی داشته اشید تا مخارج خودتان و سایرین رادرهرشرایط اظطراری پزشکی تامین کنید. برای ماشین تان بیمه شخص ثالث و بیمه بدنه داشته باشید. بیمه عمر داشته باشید تا اگر اتفاق ناگواری برای تان افتاد،افراد تحت تکلفتان تامین باشند.شاید عمیق ترین نیاز و خواسته بشریت میل به امنیت باشد و بدون بیمه کافی مخاطراتی را می پذیرید که از پسش بر نمی آیید.
سومین نتیجه قانون سه تایی میگوید.هدف مالی نهایی تان باید این باشد که آنقدر سرمایه فراهم کنید که درآمد حاصل از سرمایه گذاری های تان بیشتر از درآمدی شود که میتوانید از شغل تان داشته باشید.
زندگی تان به طور کلی سه قسمت دارد که البته با هم تداخل دارند:
1.سال های آموزش که بزرگ میشوید و تحصیل میکنید.
2.سال های کوشش که تقریبا از 20 سالگی تا 65 سالگی است و پول در میاورید.
3.سال های آسایش که طول عمر متوسط امروز 80 سال و در حال افزایش است.
ساده ترین و موثرترین راهکار مالی این است که در طول زندگی کاریتان پس انداز و سرمایه گذاری کنید تا اینکه درآمد حاصل از سرمایه گذاری هایتان بیشتر از درآمدی شود که میتوانید از شغل تان داشته باشید. دراین مرحله میتوانید کم کم شروع کنید به پایان دادن شغل عادی تان و اختصاص دادن وقت بیشتر برای اداره سرمایه هایتان.
این یک راهکار بسیار ساده برای برنامه ریزی عمری است: اماجالب است که تعداد کمی از مردم آن را دنبال میکنند و چه تعداد زیادی از مردم با اندوخته ناچیز به سن 65 سالگی میرسند.
امروزه کل دارایی یک فرد بازنشسته در امریکا به طور متوسط فقط حدود 31000دلار به علاوه حقوق بازنشستگی است.نگذارید این بلا برسر شما هم بیاید.
1. دنبال پول باشید : در اوضاع اقتصادی امروز نه تنها در ایران بلکه در هر کشوری پول درآوردن سخت و نگه داشتن آن سخت تر است. اما شما برای اینکه میلیاردر شوید باید این اصل را رعایت کنید و تمرکزتان را بر روی افزایش درآمدتان قرار دهید. اجازه ندهید درآمد شما بر روی شما کنترل داشته باشد بلکه شما باید بر روی درآمدتان کنترل داشته باشید.
اگر اوایل کار کمی دشوار بود کاملا طبیعی است اما از لحظه ای که شروع کنید بر روی درآمدتان تمرکز کنید و سطح رضایتتان را بالا ببرید به طرز عجیبی درآمدتان نیز بیشتر خواهد شد.
2. نقش میلیاردر ها را بازی نکنید؛ خود میلیاردر باشید : قبل از اینکه کسب و کارتان را راه اندازی کنید و از درآمد ماهیانه ثابت آن خیالتان راحت باشد لازم نیست پول هنگفتی را برای بدست کردن ساعت های گران قیمت لوکس کنید و یا تمام پولتان را که قرار است وارد کارتان کنید بدهید تا یک ماشین خوب سوار شوید تا به دیگران نشان دهید شما میلیاردر هستید.
شما باید اول میلیاردر باشید و بعد آنرا نشان دهید. اگر “نشان دادن” بر “بودن” تقدم پیدا کند قطعا شما هم مانند قشر متوسط جامعه هیچوقت نخواهید توانست از این مخمصه بیرون بیایید.
3. پس انداز کنید که سرمایه گذاری کنید؛ برای پس انداز کردن پس انداز نکنید : تنها دلیل پس انداز پولتان باید سرمایه گذاری باشد. پولتان را هرچقدر که باشد در حسابی امن و دور از دسترستان قرار دهید و از آن هرگز استفاده نکنید – حتی روز مبادا (تا باعث شود اصل اول تقویت شود).
اگر فعلا جایی برای سرمایه گذاری پیدا نمیکنید بهتر از در بانک پس انداز کنید؛ مرتب و بدون برداشت.
(توصیه میشود این مطلب را بخوانید : 12 توصیه قدرتمند سرمایه گذاری از نفر شماره یک سرمایه گذاری دنیا : وارن بافت)
4. از بدهی هایی که برایتان پولساز نیستند دور باشید : این اصل میتواند تفاوت شما (یک میلیاردر) با افراد عادی باشد. اگر دقت کنید تمام افراد سطح متوسط جامعه پولشان را صرف خرید وسایل گران قیمت خانگی میکنند : تلوزیون، ماشین و … اما افراد ثروتمند ابتدا پولشان را سرمایه گذاری میکنند و بعد با درآمد آن پول شروع به خرید میکنند.
قبل از آنکه بخواهید پولی خرج کنید و یا قرض بگیرید از خودتان بپرسید : آیا با خرج/قرض کردن این پول، قرار است پول بیشتری بدست آورم؟ یا قرار است پول از دست بدهم؟
5. خسیس باشید : افراد عادی آرزو میکنند میلیونر شوند اما افراد میلیاردر آنرا در اولویت خودشان قرار داده اند… اگر میخواهید میلیاردر شوید و میلیاردر بمانید باید یاد بگیرید آنرا در اولویت خودتان قرار دهید. باید پول درآوردن و خرج کردن آن حساب شده باشد. فکر و ذکرتان در مورد سرمایه گذاری و کارآفرینی باشد.
اگر به پولتان اهمیت ندید و ولخرجی کنید؛ تعجبی ندارد که پول هم به شما اهمیت نمیدهد زیرا قدرش را نمیدانید.
6. پول تعطیلی ندارد : پول ،نه میداند خواب چیست، نه مسافرت و تفریح میرود و نه بیکار مینشیند (شما هم همینطور) پول عاشق آدم هایی است که کار میکنند. ازینکه 2 ساعت بیشتر کار کنید هراس نداشته باشید. شما اگر میخواهید میلیاردر باشید باید خیلی از کارهایی را که قبلا انجام میدادید را انجام ندهید(12 ساعت خوابیدن) و خیلی از کارهایی را که قبلا انجام نمیدادید انجام دهید (حداکثر 6 ساعت خواب)
اگر کمتر بخوابید (طوری که به سلامتی تان ضرر نرساند) و بیشتر کار کنید بدون شک شما جلوتر از دیگران برای رسیدن به موفقیت و ثروت هستید.
7. فقیر بودن هیچ افتخاری ندارد : یکی از جملات معروف بیل گیتس : اگر شما فقیر به دنیا آمدید؛ این تقصیر شما نیست. اما اگر فقیر از دنیا بروید قطعا شما مقصر هستید.
اگر فقیر باشید هیچ افتخاری ندارد.
همه میتوانند فقیر باشند اما افراد خیلی معدودی میتوانند میلیاردر شوند. شما تا میتوانید باید از فقر و زندگی با درآمد ناچیز دور بمانید. سعی کنید مانند میلیاردر ها زندگی و کار کنید. به قول معروف به جای اینکه چایی کم مصرف کنید تا صرفه جویی کنید اصل 1 را رعایت کنید و مانند ثروتمندان دست و دلباز برای خودتان چایی درست کنید.
8. یک مشاور میلیاردر داشته باشید : اگر این نوشته را میخوانید احتمالا اوضاع مالی میلیاردی ندارید و میخواهید داشته باشید پس بهتر است این اصل را حتما رعایت کنید.
شما نیاز به فردی دارید که میلیاردر است تا از او تقلید کنید. به همین سادگی. باید افکار، رفتار و نصیحت های یک میلیاردر را بشناسید. مهم نیست آیا راهی که به شما برای میلیاردر شدن توصیه میکند درست است یا نه شما میخواهید به طرز فکر و رفتار این افراد آشنا شوید. شاید راهی که او رفته راه شما نباشد اما رفتار و شخصیتی که در این راه داشته با دیگر میلیاردر ها حتما مشترک است.
9.پولتان را بفرستید باشگاه بدنسازی : شما باید یاد بگیرید چطور کاری کنید که پولتان برای شما کار کند. شما باید پول دربیاورید، آنرا سرمایه گذاری کنید تا پولتان برای شما کار کند و شما راحت تر پول بیشتری برای سرمایه گذاری بدست آورید.
برای مثال اگر پولی بدست آورده اید از پس انداز و یا … آنرا اگر در بانک قرار دهید. ماهیانه مقداری به پول شما اضافه میشود. این مثال ساده کار کردن پولتان است.
10. برای ماهیانه 1 میلیارد برنامه ریزی کنید؛ نه 1 میلیون : بزرگ فکر کنید. از فکر کردن به رویاهای بزرگ نترسید. اگر رویاهایتان شما را نمی ترساند پس به اندازه کافی بزرگ نیستند.
اگر کاری را میخواهید شروع کنید خیلی کوچیک و گام به گام شروع کنید به تکمیل آن اما اگر میخواهید آینده کسب و کارتان را تصور کنید بزرگ فکر کنید. بزرگ فکر کردن باعث میشود در ضمیر ناخودآگاه شما تصویری از آینده کاری که میخواهید انجام دهید شکل بگیرد و ناخودآگاه شما را به آن سمت ببرد.
11. کارآفرینی کنید : اگر میخواهید میلیاردر شوید باید کارآفرین شوید. هیچ راه دیگری ندارد. شما اگر کارمند باشید تا آخر عمرتان هم پولتان را پس انداز کنید هیچوقت نمیتوانید میلیاردر شوید. راه میلیاردر شدن چنین است : کارمندی -> خوداشتغالی -> کارآفرینی -> سرمایه گذاری
روزگاری مرید و مرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.
روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!".
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد.
سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بجه هایش چه آمد.
روزی از روزها مرید و مرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشم فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:
سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.
مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود.
دوستان و سروران گرامی بز زندگیتونو پیدا کنید و بکشید
1. لیست کارهایی که باید انجام دهید، بصورت روزانه، ماهیانه، فصلی و سالانه (باید حتما حداقل یکی از این لیستها را داشته باشید):
شما لیستی از کارهایی که باید انجام دهید را تهیه کنید. این لیست هرچقدر جزئیات بیشتری شامل شود بهتر است.
برای مثال؛ لیست کارهایتان میتواند سالانه، ماهیانه، فصلی، روزانه باشد.
شما اگر بتوانید سه لیست کارهای سالانه، ماهیانه، روزانه تان را تهیه کنید، به تنهایی مسیر موفقیت تان را به وضوح برای خودتان مشخص خواهید کرد و دقیقا 50% مسیر رسیدن به اهدافتان را طی کردید.
برای مثال می توانید لیست روزانه تان را هرشب برای روز بعد بنویسید.
2. لیست کارهایی را که باید به دیگران محول کنید (لیست برون سپاری):
فقط به خاطر اینکه میتوانید کاری را انجام دهید، دلیل نمی شود که باید حتما انجامش دهید !
برایان تریسی سخنران و نویسنده کتاب پرفروش قورباغه را قورت بده میگوید “اگر کسی را پیدا کردید که حتی 51% از کارهایی را که شما در طول روز در محل کارتان انجام میدهید را میتواند انجام بدهد، کارهایتان را به او بسپارید!!”
زیاد کار کردن شما را موفق نمیکند. شما باید فکرتان آزاد باشد تا بر روی کارتان فکر کنید نه در کارتان.
3. لیستی از ویژگی هایی که میخواهید داشته باشید (لیست باید-باشم)
یکی از تاثیرگذارترین زنان دنیا، اپرا وینفری ، می گوید “شما همانی خواهید بود که باور دارید خواهید شد.“
دکتر گایل ماتیو، پرفسور دانشگاه کالیفرنیا، در تحقیقات 20 ساله ای که بر روی دانش آموزان مدارس ابتدایی انجام داد به نتایج جالبی از اهمیت تعیین چشم انداز زندگی برای آینده رسید. در دوران ابتدایی از 100 دانش آموزش سوالاتی بر این مبنا پرسیده شد که چند نفر از آنها اهدافشان را مکتوب کرده اند؟، چند نفر هدف دارند و چند نفر هیچ هدفی ندارند؟
20 سال بعد، مجددا از وضعیت زندگی این 100 نفر اطلاعاتی جمع آوری کردند و مشخص شد 3% افرادی که اهدافشان را مکتوب کرده بودند، جزو مرفه ترین و پولدارترین خانواده های شهرشان شده بودند و به معنی واقعی کلمه موفقیت را در زندگیشان بدست آورده بودند.
شما نیز هر هدفی دارید، اعم از اینکه میخواهید به چه کسی بعد از چند سال تبدیل شوید و چه وضعیتی داشته باشید و ... را در لیستی مکتوب کنید.
کافیست روزانه حداقل یکبار این 3 لیست را مرور کنید تا تاثیر شگفت انگیز آنرا به وضوح حس کنید!!
فناوریهای واژگونگر*: ابداعاتی هستند که یک بازار یا زنجیرهای جدید از ارزش میسازند و در نهایت، بازار یا زنجیره ارزش موجود را واژگون میکنند.
پاییز همیشه شروع فصل سرد برای استارتآپهاست. گویی تابستان که تمام میشود مدیرانی که شش ماه اول را در گرما چرتی بهاری زدهاند، ناگهان از خواب بیدار میشوند تا چند برگ سبز دیگر را به زمین بیندازند؛ تاکنون امنیت، حاکمیت و مالکیت، ابزارهای این هرس کردن تجاری بودهاند.
این است که در پاییز پربینندهترین شبکه بهاشتراکگذاری ویدئویی کشور با محدودیت جدی و حکم قضایی مواجه میشود، یک اپراتور وقتی نمیتواند موفقترین بازارچه نرمافزارهای موبایل را بخرد خودش یک برنامه میلیاردی تلویزیونی در زمستان راه میاندازد و وقتی بانکها نمیتوانند خودشان پا به پای نیازهای کاربران حرکت کنند شب عید یکدوجین سایت را فلهای فیلتر میکنند. ایستگاه بعدی کجاست؟ فقط آن سرمایهگذاری که قبلاً از صافی سرمایهگذاری در اپراتور دوم گذشته حق دارد در یک استارتآپ حمل و نقل شهری میلیاردی هزینه کند و اگر شما یکی از معاونتهای ریاست جمهوری را الیالابد زیر نگین ندارید بهتر است اصلاً به سرمایه خارجی فکر نکنید.
چنین روندهایی از خودیسازی تجارت، کسب و کار و سرمایه نه تنها در کشور ما که در جهان هم بیگانه نیست. روزگاری بوده که ایزایران و صاایران در این کشور تلویزیون و موبایل ساختهاند، شهاب و پارس زیر نظر بنیادها کار کردهاند، اولین سیمکارت را خود دولت دست مردم داده و حتی هنوز هم میشود دید که وزارت ارتباطات شرکت فیبر نوری تاسیس میکند یا تامین اجتماعی میخواهد با قرارداد دفترچه الکترونیکی اپراتور آخر را نجات دهد.
در جهان هم اگر خوشخیال نباشیم همواره سطحی از ذینفع بودن را دولتهای بزرگ در سازمانهای موثر اطلاعاتی و ارتباطی حفظ میکنند که شاید همیشه مستقیم و آشکار نباشد ولی دستکم طی سالهای اخیر به لطف افشاگریهای متعدد از اسنودن گرفته تا جولیان آسانژ، دیگر انکارشدنی نیست که این اهرم در اغلب موارد هنوز در دست رجال سیاسی است اما این تمام ماجرا نیست.
آلوده شدن بنگاههای بزرگ دولتی یا فرادولتی به رقابت تجاری با استارتآپهایی که به نیازی واقعی در کشورشان پاسخ میدهد، خواه یک پیامرسان باشد خواه یک سرویس ویدئویی، نه تنها آزمودن دوباره یک آزموده تلخ در ناکامی تجاری است بلکه در عمل نیز ساختارهای بزرگتر کشور همچون صدا و سیما، بانکها و مخابرات را به رقابتی گره میزند که دیر یا زود بازنده آن خواهند بود. این فناوریهای واژگون حتی اگر اکنون به ضرب دادگاه و فیلترینگ از میدان به در شوند، دیر یا زود بازمیگردند و با خود هر چه در پیش دارند واژگون میکنند؛ چه بهتر که این تحول از درون کشور باشد. توسعه محتوای بومی بیش از شبکه ملی به عزم ملی یا شاید در این موارد اخیر کمی رحم ملی نیاز دارد.
* معمای خلاقیت؛ وقتی فناوریهای نو سازمان بزرگ را فرو میاندازند. کلیتون امکریستینسن، مدرسه کسب و کار هاروارد، ۱۹۹۷
رئیس بنیاد ملی بازیهای رایانهای با بیان این که متوسط زمان استفاده از بازی های رایانه ای در میان کاربران ایرانی ۷۹ دقیقه در روز برآورد میشود، گفت:۷۵ درصد افراد از طریق گوشی موبایل بازی میکنند.
کریمی قدوسی درباره وضعیت بازیهای رایانهای در کشور اظهار داشت: بر اساس پیمایشی که در سراسر کشور و با ارائه ۷۰ هزار پرسشنامه در میان مردم انجام دادیم، آمار مصرف بازیهای رایانهای تا پایان سال گذشته در کشور مشخص شده است.بر مبنای این پیمایش هماکنون ۲۳ میلیون نفر در کشور بازی رایانه ای انجام می دهند و به طور متوسط روزانه ۷۹ دقیقه از وقت خود را به بازی اختصاص میدهند.وی با بیان این که سال گذشته ۴۶۰ میلیارد تومان در کشور بازی رایانهای به فروش رسید، افزود:5 درصد این میزان از فروش، سهم بازیهای رایانهای ایرانی بود و ۹۵ درصد این مبلغ به بازیهای خارجی اختصاص داشت.وی از افزایش سهم فروش بازیهای رایانهای ایرانی طی 1.5 سال گذشته خبر داد و گفت: پیش از این تنها3درصد فروش بازیها را، بازیهای ایرانی در اختیار داشتند که هماکنون این رقم به 5 درصد رسیده است.وی با اشاره به افزایش فروش بازیهای ایرانی به دلیل عرضه شدن بازیهای موبایلی در کشور ادامه داد: شواهد نشان میدهد که استقبال خوبی از بازیهای موبایلی ایرانی از سوی کاربران صورت گرفته ؛ به نحوی که ۷۵ درصد کاربران از طریق گوشیهای موبایل بازی میکنند و تنها ۲۵ درصد کاربران ازرایانه برای بازی کردن استفاده میکنند.وی با اشاره به استقبال مردم از بازیهای موبایلی و آنلاین تأکید کرد: هماکنون بسیاری از بازیهای موبایلی ایرانی که در بازارهای داخلی وجود دارد، موفق بوده و برخی تا میلیاردها تومان نیز فروش داشته و به خارج از کشور هم صادر شده است.وی تأکید کرد: برای تقویت این بخش نیازمند ایجاد بازار عادلانه با استفاده از قانونگذاری در این حوزه هستیم تا بتوانیم شاهد افزایش تولید بازیهای آنلاین موبایلی در داخل کشور باشیم.
تفاوت كشورهای ثروتمند و فقير، تفاوت قدمت آنها نيست. براي مثال كشور مصر بيش از ۳۰۰۰ سال تاريخ مكتوب دارد و فقير است! اما كشورهای جديدی مانند كانادا، نيوزيلند، استراليا كه ۱۵۰ سال پيش وضعيت قابل توجهی نداشتند، اكنون كشورهایی توسعهيافته و ثروتمند هستند.
تفاوت كشورهای فقير و ثروتمند در ميزان منابع طبيعی قابل استحصال آنها هم نيست. ژاپن كشوری است كه سرزمين بسيار محدودی دارد كه ۸۰ درصد آن كوههایی است كه مناسب كشاورزی و دامداری نيست اما دومين اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمريكا را دارد. اين كشور مانند يك كارخانه پهناور و شناوری می باشد كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و به صورت محصولات پيشرفته صادر میكند. مثال بعدی کشور سوئيس است. کشوری كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نمیآيد اما بهترين شكلاتهای جهان را توليد و صادر ميكند. در سرزمين كوچك و سرد سوئيس كه تنها در چهار ماه سال ميتوان كشاورزی و دامداري انجام داد، بهترين لبنيات (پنير) دنيا توليد میشود. سوئيس كشوری است كه به امنيت، نظم و سختكوشی مشهور است و به همين خاطر به گاوصندوق دنيا مشهور شدهاست (بانكهای سوئيس).
افراد تحصيل کردهای كه از كشورهای ثروتمند با همتايان خود در كشورهای فقير برخورد دارند برای ما مشخص میكنند كه سطح هوش و فهم نيز تفاوت قابل توجهی در اين ميان ندارد. نژاد و رنگ پوست نيز مهم نيستند. زيرا مهاجرانی كه در كشور خود برچسب تنبلی می گيرند، در كشورهای اروپایی به نيروهای مولد و فعال تبديل میشوند.
پس تفاوت در چيست؟
تفاوت در رفتارهایی است كه در طول سالها فرهنگ و دانش نام گرفته است. وقتی كه رفتارهای مردم كشورهای پيشرفته و ثروتمند را تحليل میكنيم، متوجه میشويم كه اكثريت غالب آنها از اصول زير در زندگی خود پيروی میكنند:
۱ .اخلاق به عنوان اصل پايه
۲.وحدت
۳.مسئوليت پذيری
۴.احترام به قانون و مقررات
۵.احترام به حقوق شهروندان ديگر
۶.عشق به كار
۷.تحمل سختیها به منظور سرمايهگذاری روي آينده
۸.ميل به ارائه كارهای برتر و فوقالعاده
۹.نظم پذيری
۱۰.دروغ کثیفترین فعل غیر انسانی دنیا است
بارها شده بعنوان مدیر یا ارباب رجوع از کم کاری یک کارمند کلافه بشید؟
وقتی در یک شرکت کارها درست انجام نمی شود یا اصلا انجام نمی شود سوال بالا ذهن مدیر را به خود مشغول می کند. طبق تحقیقات گسترده ای که فردیناند فورینز انجام داده است عمده ترین دلیلی که کارمندان کارهایی را که شما می خواهید انجام نمی دهند این است که:
آن ها نسبت به کارهایی که باید انجام دهند توجیه نیستند؛ یا به عبارتی آن ها اصلا نمی دانند قرار است چه کاری انجام دهند.
وقتی یک کارمند نمی داند دقیقا باید چه کاری انجام دهد مشکل از او نیست بلکه از مدیر است.
برای اینکه شرکت بتواند بازدهی بالایی داشته باشد، مدیر باید به 4 چیز به طور جدی پایبند باشد:
1) انتظارات خود را به طور صریح به همه انتقال دهد.
2) اطلاعات و امکانات لازم را برای درست انجام دادن کارها فراهم کند.
3) بازخورد بگیرد و ارزیابی کند، کارمندان خوب را تشخیص دهد و از آن ها به خوبی تجلیل کند.
4) کارمندان را به پیشرفت تشویق کند.
اینکه مردم چگونه با برندها آشنا میشوند میتونه بهتون کمک کنه تا هزینه های تبلیغاتی تون رو هدفمند کنید.
هنگام پرزنت مشتری سعی کنید با هیجان و با اعتماد به نفس کامل حرف بزنید.
اگر برای سوال مشتری جوابی ندارید، لطفا جواب را حدس نزنید.
قبل از پرزنت مشتری جدید سعی کنید اطلاعاتی در مورد آن از جاهای مختلف بدست آورید.
لطفا همه واقعیت ها در مورد محصول و سرویس خود را ارائه بدهید. هیچ محصول و سرویسی بی عیب و نقص نیست.
مشتری را با پیشنهاد های گوناگون گیج نکنید. در هر جلسه سعی کنید فقط یک محصول یا خدمات را معرفی کنید.
بهترین بازاریاب و مدیر فروش شهر را انتخاب کنید و با هر قیمتی آن را استخدام کنید.
بابت سرویس و خدمات خود، قیمت های توهمی و پرت ندهید. مشتری از قیمت بازار و کیفیت کار شما خبر دارد.
با همکار خود در مقابل مشتری بحث و جدال نکنید.
درآمد: هیچگاه روی یک درآمد تکیه نکنید، برای ایجاد منبع دوم درآمد سرمایه گذاری کنید.
خرج: اگر چیزهایی را بخرید که نیاز ندارید، بزودی مجبور خواهید شد چیزهایی را بفروشید که به آنها نیاز دارید.
پس انداز: آنچه که بعد از خرج کردن می ماند را پس انداز نکنید، آنچه را که بعد از پس انداز کردن می ماند خرج کنید.
ریسک: هرگز عمق یک رودخانه را با هر دو پا آزمایش نکنید.
سرمایه گذاری: همه تخم مرغ ها را در یک سبد قرار ندهید.
انتظارات: صداقت هدیه بسیار ارزشمندی است، آن را از انسانهای کم ارزش انتظار نداشته باشید.
- نگاهی به درخت سيب بيندازيد. شايد پانصد سیب روی درخت باشد که هر کدام حاوی دست کم ده دانه است.
چرا اين همه دانه لازم است تا فقط چند درخت ديگر اضافه شود؟
اينجا طبيعت به ما چيزی ياد می دهد :
اکثر دانه ها هرگز رشد نمی کنند. پس اگر واقعاً می خواهيد چيزی اتفاق بيفتد، بهتر است بيش از يکبار تلاش کنيد.
- بايد در بيست مصاحبه شرکت کنی تا يک شغل بدست بياوری.
- بايد با چهل نفر مصاحبه کنی تا يک فرد مناسب استخدام کنی.
- بايد با پنجاه نفر صحبت کنی تا يک ماشين، خانه، جاروبرقی، بيمه و يا حتی ايده ات را بفروشی.
- بايد با صد نفر آشنا شوی تا يک رفيق شفيق پيدا کنی.
«قانون دانه» را درک کنيد و نااميد نشويد و به راحتی احساس شکست نکنيد.
قوانين طبيعت را بايد درک کرد و از آنها درس گرفت.
ﺭﺍﺯ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻓﻘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﺮﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺻﺮﻓﻪ ﺟﻮ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ، ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﻼ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮐﺮﺩ.
ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﻨﯿﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺟﺰﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﺮﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ …
ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ. ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﺮﻫﺎ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﮐﻤﺘﺮ ﺑﻪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﻟﻮﮐﺲ ﻭ ﻣﺪﻝ ﺑﺎﻻ ﺗﻮﺟﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﻘﯿﻪ ﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﻣﺪﻝ ﺑﺎﻻ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﺮﺟﯽ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻧﯿﺎﺯ ﺧﻮﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺨﺮﯾﺪ. ﭼﺮﺍ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﺧﺮﯾﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﻫﺎﯼ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺨﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﺯﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﮐﻨﺪ. ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﻤﺎ ﻓﻘﻂ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯾﺪ ﻭ ﻭﻗﺖ ﻭ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻫﺎﯼ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺼﺮﻑ ﺻﺮﻑ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺗﺨﻔﯿﻒ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ
ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻣﺎﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪ ﯾﮏ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﭼﺎﻧﻪ ﺯﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ. ﺑﺎ ﺧﺮﺝ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺣﺪ ﻭ ﻣﺮﺯ ﻫﺮﮔﺰ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﺪ. ﺷﻤﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺻﺮﻓﻪ ﺟﻮﯾﯽ ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﮐﻢ، ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺷﺪ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺧﺮﯾﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻗﯿﻤﺖ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﺑﻌﺪ ﺑﺨﺮﯾﺪ.
ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ
ﺍﻓﺘﺘﺎﺡ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﻮﻝ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺏ ﻭ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﯾﺎ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻭ ﯾﺎ ﻫﺮ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﯿﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻡ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ ﻭ ﺳﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﺪ.
ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ، ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ، ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ
ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻣﺘﺨﺼﺼﺎﻥ ﻣﺎﻟﯽ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺣﺪﺍﻗﻞ 10 ﺗﺎ 20 ﺩﺭﺻﺪ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﮐﻨﯿﺪ. ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﺮﻫﺎﯼ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺫﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﺩ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭘﻮﻝ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺎﺩﯼ ﺁﻭﺭ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ، ﺑﻮﺩﺟﻪ ﺑﻨﺪﯼ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻮﺩﺟﻪ ﺑﻨﺪﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺩ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ . ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
۱. تجزیه و تحلیل مشکل
۲. آماده شدن برای جلسه
۳. گوش دادن پویا
۴. کنترل احساسات
۵. ارتباط کلامی
۶. همکاری و کار گروهی
۷. حل مشکل
۸. قابلیت تصمیمگیری
۹. مهارتهای بین فردی
۱۰. اخلاق و قابل اطمینان بودن
ظاهر: یک بازاریاب برای فروش کالا باید ظاهری آراسته و لباسی تمیز و مرتب بر تن داشته باشد. افراط و تفریط در این مورد، شما را در اولین قدم ارتباطی با مشتری شکست خورده خواهد کرد.
البته توجه داشته باشید که همیشه هم نیازی به خرید لباس های گران و متنوع نیست، خیلی وقت ها می توان با کمی سلیقه با همان لباس های قدیمی، جذاب و حرفه ای ظاهر شد!
فن بیان: یک بازاریاب باید فن بیان مناسبی داشته باشد. به مدیران فروش توصیه می شود در آموزش فروش افراد تیم بسیار دقیق و حساس عمل کنند.
فن بیان مناسب، ادب و احترام در همان رفتارهای اولیه کاملا مشخص هستند، از این رو لازم است تا چشمان خود را کاملا باز کنیم.
صبر: یک بازاریاب باید به قابلیت صبر و حوصله در اندازه بی نهایت آن مجهز باشد
در هنگام آموزش فروش بهتر آن است که صبر و حوصله وی را نیز اندازه گیری کنید. البته در طول آموزش نمی توان خیلی شرایط واقعی فروش را برای افراد ترسیم کرد،لذا بهتر است برای شروع کار آن ها را سریع تر وارد مراحل فروش کرد تا ترسشان بریزد.
هر فروشنده چند خریدار را از دست میدهد. برای مقابله با این مشکل، مدام معامله جدید ایجاد کنید. بهترین منبع ایجاد معاملات جدید فهرست خریداران است. نیازهایشان را برطرف کنید. روابط خود با خریداران فعلی را عمیقتر کنید تا جریانهای درآمدی جدیدی به دست آورید.
انسانها ناخودآگاه از واژه «نه» میترسند. درحالیکه «نه» در فروش شاید فقط به معنی «امروز نه» باشد. فهرست همه افرادی که گفتهاند «نه امروز نه» از ارزشمندترین داراییها است.
به صورت دورهای با این خریداران احتمالی ملاقات کنید. شاید از زمان آخرین ملاقات تغییراتی به وجود آمده باشد. با هر کسی که تاکنون درخواست داده است، تماس بگیرید. از خریداران راضی بخواهید مشتریان جدیدی به شما معرفی کنند. وقتی مشتریان شغلشان را تغییر میدهند، آنها را پیگیری کرده و رابطهتان را حفظ کنید.
کسانی که قبل از 30 سالگی کارگری می کردند
١- جراح پلاستيکی نقل میکرد که بارها مردان میانسالی را دیده است که برای جوانترساختن چهره خود به او مراجعه کردهاند، برای اینکه فکر میکنند از این طریق در مسیر شغلی خود موفقتر خواهند بود! چرا؟ به این خاطرکه سرمایهگذاران، جوانان را برای راهاندازی شرکتهای نوپای فناورانه ترجیح میدهند. براساس مطالعات انجامشده از سوي مجله «هارواردبیزینس» در سال ٢٠١٤ میانگین سن مؤسسان و کارآفرینانی که شرکتهای حداقل یک میلیارددلاری تأسیس کردهاند ٣١ سال بوده است! حتی دانشگاه «امآیتی» خبرنامهای برای معرفی نوآوران زیر ٣٥ سال دارد و شاید همه اینها مرهون تحولات عصر ارتباطات و اینترنت باشد که انتظارها را از جوانان بهشدت بالا برده است.
٢- همه ما، در مقاطعی از زندگی خود با افرادی مواجه شدهایم که خواستهاند بیشتربودن سن و تجربه و بالاتر بودن مدرک تحصیلی خود را پایه ای کنند برای برتری و تحکم بر جوانترها و کم تجربه ترها. علاوه بر فضای کاری، فضای مدرسه، خدمت سربازی، دانشگاه و محل کار پر از اینگونه مثالهاست. خب جوان ترها چه می کنند؟
آرزوی دارند سن شان زودتر بالا برود تا از زیر بار این کم سن و سالی در بیایند.
به فکر گرفتن مدارک تحصیلی بالاتر می افتند و ...
٣- اما در دنیای امروز ما اتفاقات تازهای افتاده است؛ دنیای امروز تشنه پشتکار، خلاقیت، مهارت و نوآوری است که لزوما ارتباطی با سن، مدرک تحصیلی یا سابقه ندارد. دنیایی که بسیاری از افراد ٢٠ تا ٣٠ساله فارغ از مدرک و سابقه، زندگی ما را تغییر داده اند.
«مارک زاکربرگ» در ٢٠سالگی، فیسبوک با بیش از یکمیلیاردو ٧٠٠ میلیون نفر کاربر در کل دنیا را بنيان نهاد و در سال دوم از دانشگاه هاروارد انصراف داد.
«استیو جابز» در ٢١سالگی شرکت اپل (یکی از تأثیرگذارترین شرکتهای دنیای امروز) را پایهگذاری کرد و آخرین مدرک تحصیلیاش، تحصیلات دبیرستان باقی ماند.
تجویز راهبردی:
اگر در جایی از کره زمین، پیش فرضها، تغییر کرده است (همه می خواهند جوان باشند (از طریق جراحی زیبایی) تا به خاطر جوانی شان به آن ها اعتماد کنند!!!) این تغییر پیش فرض با درخواست از بزرگ ترها حل نشده است. بلکه جوان ترها، بی محابا مسیری متفاوت رفتند. یاد گرفتند به جای آن که در مورد کسب حمایت از بزرگ ترها بحث کنند، باید دست به عمل بزنند و در عمل نشان دهند که دنیا، متعلق به کسانی که جرات، جسارت، خلاقیت و البته استقامت لازم را دارند. وقتی نتایج موفقیت آمیز خودش را نشان داد، دارندگان مدرک و تجربه بالاتر در فکر خود تجدیدنظر خواهند کرد.
دقت کنید که این پیام متضمن رها کردن تحصیلات دانشگاهی نیست. جان سخن این است: برای تغییر جهان و خلق محصول جدید/کسب وکار جدید یا ارایه خدمت اجتماعی جدید، لزوما نیازی به داشتن مدرک و سن و تجربه نیست. نباید منتظر باشیم در سنی خاص، پس از مدرکی خاص یا سابقهای خاص کاری بزرگ انجام دهیم. همین الان می شود دست به اقدام زد، اقداماتی که کوچک هستند با ریسک کنترل شده ولی می توانند آغازگر یک داستان جدید باشند.
نوشته ی مهندس وحید شامخی
جان کوم زمانی که 16 سال سن داشت از اوکراین به امریکا مهاجرت کرد . اون پناهنده ی بسیار فقیری بود . جوری که پول تلفن زدن به پدرش و در اوکراین نداشت و وقتی پدرش فوت کرد یه حسرت بزرگ رو دلش موند چون نتونسته بود قبل از مرگش باهاش حرف بزنه
زندگی خیلی سختی رو پشت سر گذاشت ولی هیچ وقت نا امید نشد . چندین بار شکست خورد ولی دست از تلاش دوباره برنداشت ...
در سال 2009، وی و برایان اکتون ، اپلیکیشن برقراری ارتباط واتس اَپ را برای برقراری ارتباط بهتر مردم در سراسر جهان راه انداختند که به طور غالب جایگزین ارسال پیامک شد .
این اپلیکیشن حالا بیش از 600 میلیون مخاطب در سراسر جهان دارد و اوایل امسال با مبلغ 19 میلیارد دلار به فیسبوک فروخته شد و کوم را میلیاردر کرد .
سختی برای هممون هست.. مشکلات مالی و رفاهی برای خیلیا هست . بعضی ها همین مشکلات و بهانه میکنن برای درس نخوندن و پیشرفت نکردن. بعضی ها هم مثل همین آقای کوم وخیلی های دیگه ای که داستان زندگیشونو شنیدی،
همین مشکلات و سختیها با انگیزه ترشون میکنه و بهشون قدرت میده تا دنیاشونو به کام خودشون تغییر بدن !
روشهای بسیار زیادی برای بیشتر پول درآوردن وجود دارند، چون مشکلات بسیار زیادی وجود دارند که باید حل شوند. هر کسی که بتواند مشکلات بیشتری را حل کند، ثروتمندتر خواهد شد!
آیا میدانستید که اقلیت 5 درصدی از کل ثروتمندان جهان را فروشنده هایی تشکیل میدهند که اغلب آنها از محل فروش محصولات شرکتهای دیگر و دریافت کمیسیون، پورسانت، پاداش و دیگر مزایای حاصل از فروش موفق به این ثروت و امکانات دست یافته اند؟
- آیا میدانستید که فروشندگان حرفه ای و موفق در مقایسه با مدیران، پزشکان، وکلا، بازرگانان، تحصیلکرده ها و دیگر اقشار ثروتمند جامعه درآمد بیشتری دارند و در واقع از لحاظ سطح درآمد جزو 20 درصد اول اجتماع هستند؟
- فروشندگان موفق شغل مطمئن و درآمد بالایی دارند، به لحاظ ساعات کاری از آزادی عمل و اختیار بیشتری برخوردارند و در مدت زمانی که مشغول به کار هستند، بیشترین میزان پول و ثروت را تولید میکنند و از سوی دیگر، شرکت ها و کسب و کارهای مختلف نیز از منافعی که فروشندگان موفق تولید میکنند، رونق میگیرند و از گردش مالی ایده آلی برخوردار میشوند.
پدر ثروتمندم هميشه مي گفت: "بدون داشتن استقلال مالي ، هرگز طعم آزادي
حقيقتي را نخواهي چشيد. آزادي شايد رايگان به نظر برسد، اما بهايي نيز دارد." اين
كتاب به افرادي تقديم م يشود كه حاضرند بهاي آن را پرداخت كنند.
به نحوه پاسخگویی منشی تان به مشتریان و تماس ها دقت بیشتری بکنید... برخی از منشی ها سد بزرگی برای دسترسی فرصت ها به مدیران هستند.
امروز یکبار دیگر و با دقت بیشتری به نحوه پاسخگویی و ارتباط منشی تان با مشتریان توجه کنید. آیا می دانستید بسیاری از ناکامی ها و شکست ها از بی تفاوتی و پاسخگویی غیر حرفه ای اولین فردی است که به تلفن های شرکت پاسخ می دهد.
یکی از بزرگترین سدهایی که هر کدام از ما در برخی سازمان ها و شرکت ها گرفتارش می شویم اولین فردی است که تلفن را پاسخ می دهد.
ممکن است فرصت طلایی در شرکت را بزند ولی با یک سربه هوایی و بی تفاوتی منشی به یک تهدید تبدیل شود و این فرصت در اختیار شرکت رقیب قرار گیرد.
این پیام یک پیام جدی به شما مدیران است؛ منشی خود را مسئولیت پذیر انتخاب کنید و نسبت به اهمیت مشتری و ارتباطات، او را توجیه کنید و برای ارتباط مناسب با مشتریان آموزشش دهید.
این پیامی که امروز ارایه شد، مربوط به برخی از منشی ها می باشد که شاید هر یک از ما در ارتباط تلفنی و حضوری با ایشان برخورد داشتیم و شیوه پاسخگویی تلخ ایشان را تجربه کردیم؛ در این میان بسیاری از منشی های شرکت های بزرگ آموزش دیده و نسبت به اهمیت هریک از تماس ها و ارتباطات به شرکت توجیه هستند. (لطفا موجب کدورت نشود.)
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چند ملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»
کارمند تازه وارد گفت: «نه»
آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.
در کشور ژاپن مرد ثروتمندی زندگی میکرد که از درد چشم، خواب به چشمش نمی آمد. وی برای مداوای چشم دردش انواع داروها را مصرف کرد اما نتیجه چندانی نگرفت.
پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان متعدد، درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده میبیند.
او به آن راهب مراجعه میکند و راهب پس از معاینه به او پیشنهاد میدهد که برای مدتی به هیچ رنگی به جز رنگ سبز نگاه نکند.
وی پس از بازگشت از نزد راهب، به تمام مستخدم های خود دستور میدهد با خرید قوطی های رنگ سبز، تمام خانه را به رنگ سبز رنگ آمیزی کنند و همینطور تمام وسایل خانه را به رنگ سبز درآوردند. پس از مدتی، رنگ ماشین، لباس اعضای خانواده، روپوش مستخدمان و هرآنچه را به چشم می آمد به رنگ سبز تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.
مرد ثروتمند برای تشکر از راهب، او را به منزلش دعوت میکند. راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد شده بود، متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند.
او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد، از او میپرسد آیا چشم دردش تسکین یافته؟
مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید: "بله؛ اما این گران ترین درمانی بود که تا به امروز انجام داده بودم."
راهب میگوید:
"اتفاقا این ارزان ترین تجویزی بود که تا به امروز انجام داده بودم"
شما کافی بود به جای هزینه های بسیار برای سبز کردن دنیای اطرافتان، فقط یک عینک با شیشه سبز تهیه میکردید.
نتیجه: برای تغییر دنیا، کافیست بینش و دیدگاه خودمان را تغییر دهیم.
جان مینارد کینز، اقتصاددان و متفکر برجستهی قرن بیستم می گوید: «هنگامی که انباشت ثروت دیگر اهمیت اجتماعی بالایی نداشته باشد، تغییرات بزرگی در قواعد اخلاقی روی خواهد داد.»
ترامپ ۳/۷ میلیارد دلار دارایی دارد، اما عجیب است که وقتی با ۱۰،۰۰۰ دلار در ماه میتوان زندگی خیلی خوبی در آمریکا داشت پولهای افرادی مثل ترامپ به چه دردشان میخورد و چرا زندگیشان را وقف فعالیتی معنیدار مثل شناخت علمی از جهان یا کمک به دیگران یا آفرینش هنری نمیکنند؟
پاسخ ساده است: در شخصیت ترامپ جنبههای معنوی-فکری رشد چندانی نیافته است. برای آدمهایی مثل او پول و سلطه داشتن و مشهور بودن نزد عوام مهمترین چیز است. شاید بگویید ولی بیل گیتس که نابغهی کامپیوتر است! کسی که این را میگوید با علم کامپیوتر آشنایی کافی ندارد.
خیلی از اساتید دانشگاهی برجستهی کامپیوتر علاقهای به ورود به بازار ندارند، چون علاقهشان ثروتمند بودن و تحسین شدن توسط عوام نیست. برای مثال، وقتی پروفسور Donald Knuth، نرمافزار ارزشمند TeX را ساخت آن را رایگان عرضه نمود. او کتابها و مقالات اثرگذارش را مینویسد، خانواده و دوستانش را دارد، متخصصین بسیاری تربیت نموده، حقوق مادی مناسبی دریافت میکند، و از زندگی لذت میبرد. برای Knuth اهمیتی ندارد چند صد میلیون آدم نادان اسم او را بدانند، یا او را بهخاطر داشتن پول زیاد تحسین کنند.
شرکتی که فروش عینک برای سگ ها آن را به ثروتی هنگفت رساند.
عینک برای سگ خانگی؟ عجیب است نه؟ اما عجیب تر از آن اینست که افرادی از راه ساخت و فروش همین عینک ها صاحب میلیون ها دلار پول و ثروت شوند.
صاحبان این کارخانه که کار خود را با ساخت عینک برای سگ ها آغاز کردند، حالا کسب و کار خود را گسترش داده اند و وسایل دیگری مثل کوله پشتی، تی شرت، کلاه و اسباب بازی هم برای حیوانات می فروشند.
دوستان عزیزم بزرگترین بیزینس ها براساس ایده هایی راه اندازی شده اند که شاید به ذهن خیلی های دیگر هم رسیده بوده اما مهم افرادی هستند که آن را به فعل تبدیل کرده اند.همواره برای آغاز پیشرفت باید از جایی شروع کرد.اینکه بنشینیم و همواره به خود و دیگران انرژی منفی بدهیم به جز اتلاف وقت ارزش دیگری نخواهد داشت.
عاشق ریسک کردن باشید که هرگزززززززززز هیچ کس بدون ریسک به موفقیت نرسیده است.
آقای بابک بختیاری متولد ۱۳۵۷ اهل تهران موسس و صاحب امتیاز فروشگاه های زنجیره ای آیس پک و مدیر عامل شرکت آیس پک ایرانیان.
این مجموعه کمتر از دو سال توانست ۱۳۰ فروشگاه در داخل و خارج از ایران ایجاد نماید که در مقایسه با سیستم های بزرگ و معروف زنجیره ای دنیا نظیر مک دونالد، استار باکس، کینگ برگر و غیره قابل توجه و بلکه بسیار موفق تر عمل نموده است.
او دوران دبيرستان را در مدرسه موسيبنجعفر (ع) تهران به پايان رساند. همان سال در رشته عمران وارد دانشگاه شد، اما بعدها به دليل مشغله فراوان پس از اتمام 110 واحد درسي ترك تحصيل كرد و مدرك فوقديپلم گرفت.
ایشان دم در خانه بساط فروش نوشابه و کیک پهن کرده است. مسافر کشی هم کرده. خودش میگوید: انسان به صورت مقطعی کارهایی انجام میدهد که به سرمایه ای برسد، بعد وضعیتش را تغییر میدهد.
بختیاری میگوید:تقریباً سال دوم راهنمایی در ساختمانی ساکن بودیم که تعداد زیادی خانواده در آن بود. در آن دوران بروشوری چاپ و اعلام کردم ساندویچ هایی با قیمت مناسب می فروشیم. همسایهها زنگ میزدند و سفارش میدادند، در حالیکه اصلاً نمیدانستند رستورانی در کار نیست. با یک بروشور و خط تلفن ساندویچ میفروختم.
پس از مذاكره با مديران سه مدرسه توانستم بوفهاي را براي مدت يك سال تحصيلي اجاره كنم و با سرمايه بسيار اندك، سه يخچال دست دوم و كهنه ، بوفه اين مدرسهها را راهاندازي كردم.
سپس به خريد و فروش لوازم دست دوم روي آوردم ، به طوري كه از طريق آگهيهاي روزنامه لوازم دست دوم خريداري كرده و در طبقه دوم خانه رنگ ميكردم و پس از آن وارد بازار ميكردم.
سپس مركز ميزهاي كامپيوتر رادر خيابان ولي عصر با همكاري يك شريك راه انداختم. در ظرف مدت كوتاهي دو شعبه از مركز ميزهاي كامپيوتري را ايجاد كردم ؛ اما به دليل بيتجربگي و عجله داشتن براي پيشرفت در اثر سهلانگاري در برخورد با شريكم دچار مشكل شده و ورشكست شدم.
تصمیم گرفتم برای بدست آوردن سرمایه یک ماشین پیکان بخرم و در مسیر رفت و برگشت مسافر کشی کنم.
از مسافر کشی خسته شده بودم ، بنا براین شغلم را تغییر دادم . مغازه ای در هروی پیدا کردم . برای آن خیلی رویا داشتم و میدیدم که قرار است صاحب رستوران بشوم .
با آنکه پیکان را فروختم ، دو میلیون کم بود ، با یکی از اقوام شریک شدم و رستوران را راه اندازی کردیم . باید یک سری دستگاه و لوازم دیگر میخریدیم ، که همین مسئله به کشیدن چک یک ماهه منجر شد . از آن پس هر چه در آمد داشتیم بابت بدهی میدادیم .و در عمل پولی در صندوق برای خرید مواد اولیه غذایی نمی ماند . در نتیجه کار رستوران هم موفق نبود.
از آنجا بود كه تنها راه را در پرورش يك فكر خلاقانه و كسب و كاري جديد ديدم.
از دوران كودكي بستنيها را با هم زدن رقيق مي كردم و با موز يا اسمارتيز هم ميزدم و ميخوردم خيلي از اين كار لذت ميبردم.
لذا تصميم گرفتم اين كار را در مقياس بزرگ عملي كنم. به اين فكر افتادم كه يك بستني متفاوت براي مردم عرضه كنم.
فكر متفاوت بودن از ذهنم بيرون نميرفت.
تصميم گرفتم بستني بسازم رقيقتر، حاوي ميوه كه با بستهبندي كردن آن از طريق ني بشود آن را نوشيد.
پس از شكلگيري اين ايده در ذهنم نمونههاي اوليه آن را آماده كردم و براي امتحان به اعضاي فاميل و آشنايان دادم و ايده با استقبال خوبي روبهرو شد. تصميم گرفتم ايده خود را عملي كنم و آماده راهاندازي اولين شعبه آيس پك شدم.
از همان روز نخست چشمانداز جهاني شدن محصول را در ذهنم ميپروراندم. به همين منظور روي تابلوي اولين مغازه خود نوشتم آيس پك شعبه مركزي و بعد از سنجش توان بالقوه بازار در مكانهاي ديگر شعبات دوم و سوم و ... را راهاندازي كردم.
اكنون بالغ بر 120 شعبه در ايران و 10 شعبه در كويت، مالزي، دبي و هند در حال فعاليت ميباشد.
ایشان معتقدند زمانی که شکست می خورید و به مشکلات نگاه می کنید، دیگر نمی توانید بلند شوید، خودتان را می بازید و زمین می خورید. باید یاد بگیرید که به مشکلات فکر نکنید و به آینده نگاه کنید.
آقای بختیاری میگوید : دوست دارم همانطور که دنیا آمریکا را با فروشگاه های زنجیره ای مک دونالد میشناسد، آیس پک معرف ایران عزیزمان برای تمام مردم دنیا باشد. یقین دارم روزی فرا خواهد رسید که یکی از شعب آیس پک رادر قلب آمریکا افتتاح کنم.
وقتی صحبت از بنیانگذاران شرکت اپل می شود همه از استیو جابز و استیو وزنیاک نام می برند. اما در روزهای اول اپل نفر سومی هم وجود داشت. او بعد از 12 روز سهامش را به ۸۰۰ دلار به استیو جابز فروخت.
او اکنون می توانست صاحب صدها میلیون دلار ثروت باشد اما تصمیمی که گرفت زندگی او را تغییر داد و اکنون به عنوان مهندسی بازنشسته روزگار می گذراند...
نام او رونالد واین بود.
هرگز تسليم نشويد . شايد تا موفقيت تنها يك اينچ باقي مانده باشد .
مرد جوان فقیر و گرسنه ای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود
و گروهی از ماهیگیران را تماشا می کرد،
در حالیکه به سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود.
با خود گفت: کاش من هم یک عالمه از این ماهی ها داشتم.
آن وقت آن ها را می فروختم و لباس و غذا می خریدم.
یکی از ماهیگیران پاسخ داد:
اگر لطفی به من بکنی هر قدر ماهی بخواهی به تو می دهم.
-:این قلاب را نگه دار تا من به شهر بروم و به کارم برسم.
مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت.
در حالیکه قلاب مرد را نگه داشته بود،
ماهی ها مرتب طعمه را گاز می زدند و یکی پس از دیگری به دام می افتادند.
طولی نکشید که مرد از این کار خوشش آمد و خندان شد.
مرد مسن تر وقتی برگشت، گفت: همه ی ماهی ها را بردار و برو
اما می خواهم نصیحتی به تو بکنم. دفعه
بعد که محتاج بودی وقت خود را با خیالبافی تلف نکن.
قلاب خودت را بنداز تا زندگی ات تغییر کند،
زیرا هرگز آرزوی ماهی داشتن تور ما را پر از ماهی نمی کند
1- پگاه آهنگرانی برای هر فیلم ۱۲۰ میلیون تومان
۲- ساره بیات برای هر فیلم حداقل ۱۲۰ میلیون تومان
۳- الناز شاکردوست برای هر فیلم ۱۴۰ میلیون تومان
۴- هانیه توسلی برای هر فیلم ۱۴۰ میلیون تومان
۵- ویشکا آسایش در صورت بازی در نقش اول کمتر از ۱۵۰ میلیون تومان نمیگیرد
۶- مریلا زارعی دستمزدش میانگین ۱۵۰ میلیون تومان
۷- باران کوثری برای بازی در هر فیلم کمتر از ۱۵۰ میلیون نمیگیرد
۸- پریناز ایزدیار برای هر فیلم۱۵۰ میلیون تومان
۹- طناز طباطبایی برای هرفیلم بین۱۵۰تا۱۷۰ میلیون تومان
۱۰- مهتاب کرامتی برای هرفیلم بین ۱۵۰تا۱۷۰ میلیون تومان
۱۱- سحر دولتشاهی برای هر فیلم بین ۱۵۰تا۲۰۰ میلیون تومان
۱۲- نیکی کریمی برای هر نقش آفرینی ۲۰۰میلیون تومان
13- ترانه علیدوستی برای هر فیلم ۲۵۰ میلیون تومان
۱۴- مهناز افشار برای هر فیلم حداقل ۲۵۰ میلیون تومان
۱۵- هدیه تهرانی حداقل ۲۵۰میلیون تومان دریافتی برای هر فیلم
۱۶- لیلا حاتمی اگر در فیلمهای شوهر و یا دوستانش بازی نکند دستمزدهای بسیار کلانی طلب میکند. میانگین ۳۰۰ میلیون تومان
یکی از بخشهای مهم هر نظام اقتصادی، نظام تجاری آن میباشد. اینکه نظام تجاری به چه شکلی عمل کند بستگی به داشتن استراتژی هوشمند تجاری و صنعتی خواهد داشت. امروزه نميتوان بدون استراتژي مشخص و بي توجهي به ضريب ناامني وابستگي استراتژي تجاري و صنعتی تدوين کرد.
صنعت خودروسازي کشورمان دچار يک اشتباه استراتژيک شده است که به هيچ وجه با اصول اقتصاد مقاومتي سازگار نيست.
اقتصاد مقاومتي بر اصل تقسيم و مديريت ريسک استوار است. اما اقدام صنعت خودروسازي کشورمان کاملاً ريسک ناشي از وابستگي را افزايش داده است.
سومین قرارداد خودرویی مهم پسابرجام در فرانسه بین سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو) و شرکت رنو منعقد شد. پیش از این پژو با ایران خودرو و سیتروئن با سایپا، قرارداد همکاری مشترک در زمینه خودرو منعقد کرده بودند. اکنون با ۳ قرارداد خودرویی مواجه هستیم که اشاره به چند نکته درباره این قراردادها ضروری است.
هر ۳ قرارداد خودرویی پسابرجامی ایران با خودروسازان فرانسوی بسته شده است.
اتکای کامل خودروسازی کشور در روابط خارجی به یک کشور خاص، خلاف منطق و موجب آسیب پذیری این صنعت در صورت بازگشت تحریم هاست.
این موضوع مبین پذیرش دو فرضیه است یا متوليان صنعت خودرو در کشورمان کاملاً با ادبيات استراتژي تجاري بيگانه اند و یا تعارض منافع گروهی خاص اجازه نمیدهد که قراردادهای صنعت خودرو با کشوری غیر از فرانسه منعقد شود.
براي کشوری که طعم تلخ تحريم را چشيده است جاي تعجب دارد که با دست خودش براي خودش ريسک و مخاطره بتراشد.
فارغ از اين موضوع که فرانسوي ها پيش از اين در پارس جنوبي بد عهدي کرده بودند و در مذاکرات هسته اي هم به عنوان پليس بد نقش آفريني ميکردند و شايسته منفعت اقتصادي از سوي ايران نبايد باشند، اما اصل ماجرا اين است که ما همه تخم مرغ هايمان را در يک سبد گذاشته ايم و با يک لگد فرانسه کل صنعت خودرو سازي کشور تحت تاثير قرار خواهد گرفت.
پيشنهاد اين است که بهتر بود سه شرکت ايراني با سه کشور مختلف قرارداد انعقاد ميکردند.
اتخاذ رویکرد تقسیم و مدیریت ریسک هم مختص به کشور ما نیست، در انگلستان سیاستگذاران حوزه انرژی مقيد هستند که نبايد به هيچ کشوري در واردات انرژي بيش از ۴٠ درصد نياز وارداتي وابسته باشند. زيرا نمي خواهند بدين وسيله مورد نفوذ سياسي کشور مبداء قرار بگيرند.
فقدان استراتژی صنعتی در صنعت خودروسازی
اگر ما میخواهیم صنعت خودروی موفقی داشته باشیم باید در سیاستگذاری هم هوشمند باشیم، صنعت خودرو در ایران پیش از صنعت خودرو در کره جنوبی شروع بکار کرد، اما امروز صنعت خودرو در کره جنوبی، صنعتی پیشتاز و بین المللی است اما در ایران صنعتی سربار است که نتوانسته خارج از مرزهای کشور توفیقی بدست بیاورد. اما سوال اساسی این است که چرا چنین اتفاقی افتاده است؟
هنگامی که در ایران تصمیم گرفته شد از صنعت داخلی خودرو حمایت شود، تعرفه سنگین بر واردات خودرو وضع شد، اما تعرفه بر واردات قطعه سنگین نبود.
در همان زمان در کره جنوبی سیاستی بر عکس در راستای حمایت از تولید ملی اتفاق افتاد؛ تعرفه بر قطعات سنگین بود و تعرفه بر واردات خودرو ناچیز وضع شد.
نتیجه این شد که در ایران قطعات ارزان خارجی، خودروهای ملی را تولید کردند، اما در کره جنوبی قطعات بسیار گران خودروهای خارجی صرفه وارد کردن نداشت، لذا عوامل تولید در کره جنوبی تولید قطعه را اقتصادی دیدند و مجبور به قطعه سازی شدند.
کرهایها وقتی قطعه سازهای موفقی شدند؛ در خودرو سازی هم توانستند موفق عمل کنند. این در حالی است که کره جنوبی علاوه بر اینکه قدرت خود در تولید خودرو را بالا برد، توان خود در ایجاد زنجیره ارزش را هم افزایش داد.
در سال 2013 بیش از 40 درصد تجارت دنیا مربوط به محصولات و خدماتی بوده است که توسط زنجیره ارزش بین المللی تولید شده اند. این هم آسیب دیگری است که صنعت خودروی ما به دلیل فقدان هوشمندی سیاست گذار کشور را از این منبع درآمد و اشتغال بی بهره کرده است.
هر دو سیاست گذار در ایران و کره جنوبی قصد حمایت از تولید ملی داشتند، ولی تفاوت در عمق نگرش موجب تفاوتی این چنینی می شود. سیاست گذار باید هوشمند، دوراندیش و عمیق باشد. سحطی نگری و حل کردن مشکلات با مُسکن بزرگترین آفت سیاستگذاری است.
منبع: روزنامه صبح نو،
سید سجاد پادام