| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
1- کاری را انجام دهید که لازم است؛ نه کاری که دلتان می خواهد.
برای یک ثروتمند انجام کارها کافی نیست؛ او باید کارهای درست را انجام دهد. کارهایی را انجام دهید که بیشترین تاثیر را بر کسب و کارتان خواهد داشت.
2- از فرصت ها بهترین استفاده را بکنید.
حل مسئله به نتایج موثر منجر نمی شود، فقط جلوی آسیب را می گیرد. برای کسب نتیجه باید از فرصت ها بهترین استفاده را کرد. حل مشکلات را به دیگران واگذار کنید و خود به دنبال فرصت ها باشید.
3- بهره وری عادت ثروتمندان است
برای داشتن بازده کاری بالا باید به طور مستمر و همیشگی رفتارهای کارآمد را تبدیل به عادت کرد. این بدان معناست که برای کارآمد بودن لازم نیست کارهای بزرگ انجام دهید بلکه باید کارهای کوچک اما صحیح روزمره را به طور منظم تکرار کنید. به قول معروف «شما همان چیزی هستید که همیشه تکرار می کنید».
4- زمان خود را مدیریت کنید
مهمترین چیزی که یک ثروتمند مدیریت می کند نه افراد هستند و نه بودجه بلکه زمان است. طرز استفاده شما از زمانتان میزان بهره وری شما و در نهایت میزان ثروت شما را تعیین می کند.
5- به دنبال تعالی باشید
برای بزرگ شدن باید آنقدر اعتماد به نفس داشته باشید که باور کنید جهان واقعا به شما و قدرت شما نیاز دارد. اگر به توانایی های خود باور نداشته باشید نمی توانید با اطمینان تصمیم بگیرید و با شجاعت اقدام کنید.
6-زیاد تصمیم نگیرید
ثروتمندی که تصمیمات زیادی می گیرد هم تنبل است و هم ناکارآمد. ثروتی که خوب اداره می شود، بحران های اندکی دارد. اگر دائم در حال تصمیم گیری هستید بدانید که دستورالعمل های لازم و صحیح را ایجاد نکرده اید.
اون جلو تصادف شده
اوسطو باز گذاشتن که
خودروهای امدادی برسن...
یاعلی
مصاحبه با مسی در نوجوانی :
من می دانم اگر سخت تمرین کنم
وخوب بخورم میتوانم توپ طلایی راببرم .
هدف یعنی این و پنج بار به هدفش رسیده
با وجود مشکلات...
بعضی ها می شکنند
و بعضی ها رکورد می شکنند...!
شما جزو کدوم دسته ای؟!
این قانون به قدرت تغییرات کوچک اشاره دارد!
تکرار کارهای کوچک نه تنها شخصیت انسان را میسازد بلکه شخصیت ملت ها را تعیین می کند.
1-اگر روزی 15 دقیقه را صرف خودسازی کنید در پایان یک سال، تغییر ایجاد شده در خویش را به خوبی احساس خواهید کرد.
2-اگر روزی 15 دقیقه از کارهای بی اهمیت خویش بکاهید، ظرف چند سال موفقیت نصیبتان خواهد شد.
3-اگر روزی 15دقیقه را به فراگیری زبان اختصاص دهید از هفته ای یک بار کلاس زبان رفتن بهتر است.
4-اگر روزی 15دقیقه را به پیاده روی سریع اختصاص دهید از هفته ای چند بار به باشگاه ورزشی رفتن، نتیجه ی بهتری خواهید گرفت.
5-اگر روزی 15 دقیقه مطالعه و سلول های خاکستری خویش را درگیر کنید؛ به پیشرفت های عظیم یادگیری دست خواهید یافت.
زیبایی روش یا قانون 15 دقیقه در این است که آنقدر کوتاهست که هیچ وقت به بهانه ی این که وقت ندارید آن را به تاخیر نمی اندازید.
جالبتر اینکه، کشور ژاپن امروزه موفقیت خود را مدیون این قانون میداند.
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎیﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ.
ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ :
"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"
ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ
ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ..........ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ .
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"
گر به دولت برسی، مست نگردی مردی،
گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی،
اهل عالم همه بازیچه دست هوسند،
گر تو بازیچه این دست نگردی مردی...
اصل اول: نمیتوان با تمرکز روزانه بر نوسانات قیمت سهام پول درآورد. لیورمور بر اهمیت تمرکز بر بازار بهصورت کل، بهجای سهام جداگانه تأکید میکرد. او اشاره داشت که موفقیت بزرگتر، از تعیین جهت کل بازار بهجای انتخاب مسیر یک سهام خاص بدون در نظر گرفتن مسیر بازار، حاصل میشود.
اصل دوم: از استراتژی بخر و نگه دار در دوران رونق استفاده کنید و وقتی همهچیز آرام شد سهام خود را بفروشید. لیورمور همیشه یک استراتژی خروج داشت.
اصل سوم: اطلاعات بنیادی یک شرکت، بازار و اقتصاد را مطالعه کنید. لیورمور سرمایه گذاران موفق و ناموفق را بهوسیله میزان تلاشی که برای سرمایه گذاری صرف میکردند، از هم جدا میکرد.
اصل چهارم: سرمایه گذارانی که اهداف کوتاهمدتی را در بورس دنبال میکنند، درنهایت سرمایه شان را از دست میدهند.
اصل پنجم: اطلاعات نهانی که از شرکت به بیرون درز پیدا میکند، نادیده بگیرید، تحلیل مستقل خودتان را انجام دهید. لیورمور درباره جایی که از آن اطلاعاتش را میگرفت بسیار محتاط بود و استفاده از منابع متعدد را توصیه میکرد.
اصل ششم: تغییر در استراتژیهای سرمایه گذاری خود را با توجه به شرایط در حال تکامل بازار با آغوش باز بپذیرید.
مارک البیون در کتاب خود تحت عنوان "ساختن زندگی و امرار معاش" دربارۀ یک مطالعۀ آشکار کننده از تاجرانی می نویسد که 2 مسیر کاملاً متفاوت پس از فراغت از تحصیل دانشگاهی طی کردند.
وی چنین می گوید: یک بررسی از فارغ التحصیلان دانشکده بازرگانی، سابقه 1500 نفر را از سال 1960 تا 1980 مورد مطالعه قرار داده است.
در آغاز فارغ التحصیلان به 2 گروه تقسیم شدند:
〰 الف: کسانی که گفته بودند می خواستند اول پول در بیاورند تا بعداً هر کار خواستند بکنند.
〰 ب: کسانی که ابتدا به دنبال علاقه واقعی خود بودند و اطمینان داشتند که پول عاقبت خود به دنبال آن می آید.
چه درصدی در هر گروه وجود داشت؟
از 1500 فارغ التحصیل در مطالعه موردنظر، کسانی که در گروه الف بودند 1245 نفر را تشکیل می دادند و گروه ب 255 نفر.
پس از 20 سال 101 نفر میلیونر در کل این 2 گروه به وجود آمده بود که یک نفر از گروه الف و 100 نفر از گروه ب بودند.
انتخاب با شخص شماست کدام راه مناسب تر است...
من همیشه مطمئن بودم روزی
ثروتمند خواهم شد
یادم نمی آید حتی یک لحظه هم
به این موضوع شک کرده باشم
وارن بافت چهارمین ثروتمند برتر جهان
برخی از ما هرگز زندگی نمیکنیم، بلکه همیشه در انتظار زندگی هستیم!
ما بجای اینکه همین امروز خوشحال باشیم، به امید یک آینده خوب و خوش نشستهایم و به همین خاطر امروزمان را از دست میدهیم...!
ما وقت بیشتر میخواهیم،
پول بیشتر میخواهیم،
شغل بهتر میخواهیم،
بازنشستگی میخواهیم،
مسافرت و تعطیلات میخواهیم
و امروز برای همین از دست خواهد رفت و ما به این مسئله اصلا توجهی نمیکنیم!
مهم نیست در آینده چه چیزی پیش میآید.
اگر امروز میتوانی غذا بخوری، از نور خورشید تابان لذت ببری و با دوستانت بگویی و بخندی، پس خدا را شکر کن و از امروزَت لذت ببر.
به خاطرات بد گذشته نگاه نکن و نگران آینده نباش.
تو فقط در این لحظه، از زنده بودن خود مطمئنی، پس این شانس بزرگ را از دست نده و قدر آن را بدان...
یاعلی
1- كمتر از درآمد خود خرج ميكنند.
2- به كيفيت فكر ميكنند.
3- حساب و كتاب مالي خود را با شرايط روز هماهنگ ميكنند.
4- به حقوق ثابت اكتفا نميكنند و به دنبال روشهاي جديد براي كسب درآمد بيشتر ميگردند.
5- صورتحسابهاي خود را با دقت كنترل ميكنند.
6- ريسكهاي احمقانه نميكنند.
7- قبول دارند كه همهچيز را درباره پول درآوردن نميدانند.
8- مسئوليت تصميمهاي مالي را گردن ديگران نمياندازند.
9- اجازه نميدهند پول، ارزشهايشان را بگيرد.
روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند.
خیلی او را صدا می زند
اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود!
به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازد
تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند!
کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود!
بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!!
بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند.
در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!!
این داستان همان داستان زندگی انسان است.
خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار او نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!!
اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند.
به خداوند روی می آوریم!!
بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!!
برای موفقیت نیازی نیست
«آلبرت انیشتین» باشید!
کافی است «آلبرت انیشتین» را
استخدام کنید...
و به او پول خوبی دهید!
قصه ى تغيير،خودباورى،از كارتن خوابى تا هواپيما شخصى،از هروئين تا ابميوه فروشى
تاریخ ارسال پست: 8 / 8 / 1395 ساعت: 10:47 بعد از ظهر
گویند فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت وگفت هندوانه برای رضای خدا بمن بده فقیرم وچیزی ندارم .
هندوانه فروش درمیان هندوانه ها گشتی زد وهندوانه خراب وبدر د نخوری را به فقیر داد فقیر نگاهی به هندوانه کرد دید که خورده نمی شود ومقدار پولی که به همراه داشت به هندوانه فروش داد وگفت به اندازه پولم به من هندوانه ای بده . هندوانه فروش هندوانه خیلی خوبی را وزن کرد وبه مرد فقیر داد
فقیر هردو هندوانه را روبه آسمان کرد وگفت خداوندا بندگانت را ببین این هندوانه خراب را بخاطر تو داده هست و این هندوانه خوب را بخاطر پول.
وای از این ریا.....
امروز یک چیز شگفت انگیز در زندگیم اتفاق افتاد. من یک معتقد به راز هستم و مدتیست که ازش استفاده می کنم.
یه دوست خیلی خوب بهم توصیه اش کرده. من هر روز به ویدیو راز گوش میدم و سعی می کنم اونو به طور کامل اجرا کنم
اخیرا به پول نیاز داشتم. بنابراین شروع کردم به تصور اینکه کیف پولم پر از پول نقد هست. از تعدادی عکس که مقدار زیادی پول رو نشون می داد پرینت گرفتم. روی "چک راز" اسمم را نوشتم که اظهار می داشت من به طورغیر منتظره مبلغ ده هزار روپیه در چهاردهم ژانویه به دست می آورم. من هیچ نظری نداشتم که چطور و از کجا اونو دریافت خواهم کرد.
نمی خواستم فکر کنم که "چگونه" به دستم خواهد رسید. فقط می دونستم که به طرفم خواهد اومد. هر بار اون پرینت هارو که روی میز کارم آویزون بودن و می دیدم؛ بیشتر و بیشتر احساس خوشحالی می کردم و برایمانم افزوده میشد
دیروز وقتی پدرم از اداره برگشت؛ گفت که یکی از سرمایه گذاری های مان تکامل یافته و ما از اون مبلغ ده هزار روپیه بدست خواهیم آورد. و دیروز چهاردهم ژانویه بود
اما برگه ای که برای مطالبه آن مقدار پول؛ ضروری بود؛ گم شده بود. مادرم اونو یه جایی گذاشته بود و قادر نبود به یاد بیاره که کجا گذاشته. هر دوی آنها ناراحت و عصبی بودن اما من هرگز از لحظه ای که اونو شنیدم از لبخند زدن باز نیستادم چون می دونستم که بدستش آوردم.
سپس چک رو به مادرم نشون دادم و همه چیز و بهش گفتم تا متقاعدش کنه که ما اون پولو بدست خواهیم آورد؛ اون در حال حاضر مال ماست. من بهش گفتم وقتی صبح روز بعد دوباره پیداش کردی؛ یه احساس مثبتی و در قلبت نگه دار و سعی کن تصور کنی که اون پول و داری؛ و در حال حاضر تو حسابمونه
امروز صبح، درست یک ساعت قبل، مادرم به من در دفترم زنگ زد و گفت که برگه رو پیدا کرده. اونهمون جایی پیداش کرد که ما دیشب دنبالش می گشتیم. اما دلیلی که باعث شد پیداش کنه اینه که اون امروز ذهن مثبتی داشت
بنابراین؛ کائنات به آرزویم تحقق بخشیدن و من امروز خیلی خیلی خوشحالم
کائنات بسیار سپاسگزارم.
راز سپاسگزارم و از تمام دوستانم که بمن کمک کردن که به راز ایمان داشته باشم سپاسگزارم
برای همه شما زندگی شادی رو آرزو می کنم
ثروتمندان اهل ریسک و خطرپذیرند
لکن فقرا به فکر حفظ وضع موجود هستند
ثروتمندان باتوکل برخدا
از قبل مشکلات را رفع می کنند
ولی فقرا فقط و فقط
از خدا کمک می خواهند
ثروتمندان با افراد موفق تر از خود
در ارتباط هستند
ولی فقرا با افراد شکست خورده تر از خود!
ثروتمندان در راه رسیدن به ثروت
دائم در حال تلاش هستند
ولی فقرا فقط به آن فکر می کنند
ثروتمندان دائم در حال
مطالعه و رشد هستند
ولی فقرا دائم فکر می کنند
هیچ چیز نمی فهمند
ثروتمندان بر ترسشان
در جهت موفقیت فائق می شوند
لکن فقرا توانایی غلبه بر ترس را ندارند
ثروتمندان با پول کار می کنند
لکن فقرا برای پول کار می کنند
ثروتمندان در مدیریت پول خبره اند!
ولی فقرا در سوء مدیریت خبره تر!
ثروتمندان می گویند هم ثروت هم خوشبختی
ولی فقرا می گویند یا این یا آن!!!
ثروتمندان زمان را با عملکردشان دور می زنند
ولی فقرا براساس کار در زمانی مشخص حقوق می گیرند!
ثروتمندان از اتفاقات
فرصتهای طلایی می سازند
و فقرا به دلیل ترس از آن گریزانند
ثروتمندان خود را بزرگتر از
مشکلات و فقرا خود را در مقابل مشکلات
حقیر می پندارند
ثروتمندان سایر افراد ثروتمند را
تحسین می کنند
ولی فقرا از آنان متنفرند!
افرادثروتمندبر روی فرصتهاتمرکزمی کنند
و مردم فقیر بر روی موانع
ثروتمندان اندیشه های بزرگ دارند
اما فقرا افکار کوچک
از تبلیغات نترسید !
از این بترسید که دیده نشوید و رفته رفته فراموش شوید ...
همه چیز تبلیغات نیست ولی بدون تبلیغات دیده نخواهید شد
و کسانی که عملا در مقابل شما حرفی برای گفتن ندارند ، جای شما را خواهند گرفت
تبلیغات اگر هدفمند و هوشمند انجام شود ، هزینه نیست
بلکه نوعی سرمایه گذاری است .
هنری فورد می گوید :
وقتی برای صرفه جویی در پول ، تبلیغات را متوقف کنید
مانند این می ماند که برای صرفه جویی در وقت و زمان ،
ساعت تان را از کار بیاندازید
از تبلیغات غافل نشوید
ساحلی آفتابی در Vibes
دیوید راکفلر، بزرگترین بیلیونر جهان، در جشن تولد 100 سالگی اش گفت و گویی با مجله فوربس انجام داده که در آن گفت و گو درس های مهم زندگی اش را که طی 100 سال زندگی به دست آورده است بیان می کند. شنیدن این تجربیات خواندنی است.
1 سود همیشه مهم است
2 اعتماد؛ رمز موفقیت
3 تا آنجایی که می توانید از محل کارتان دور شوید
4 پدرشدن زندگی را متفاوت می کند
5 تضاد جذابیت می آورد
6 به نظر دیگران اهمیت ندهید
7 یک معلم خوب بیابید
8 برای خودتان سرگرمی بسازید
1-قانون ادراك: بازاريابي جنگ ادراكات است و نه به طور ساده، جنگ محصولات. به نظر مي رسد كه اكثر مردم فكر مي كنند كه در جنگ براي بدست آوردن مشتري، اين بهترين محصول است كه برنده مي شود. اما مسلما قضيه از اين قرار نيست. بلكه برنده محصولي است كه مشتريان معتقدند بهترين است؛ كه اين موضوع با خريد يا عدم خريد آنها مشخص مي گردد. در حاليكه كيفيت يا ويژگيهاي محصول ممكن است نقش مهمي در تصميم گيري خريد بازي نكند، اما گونه هاي بسياري از ترغيب كردن وجود دارد كه بر تفكرات مشتريان تاثير خواهند گذاشت مانند تصوير مارك تجاري، شهرت شركت، و مقايسه شركت با رقباكه تمام اين موضوعات درك مي شوند
2- قانون سوالات: سوالات منجر به پاسخ ها مي شوند، پاسخ ها منجر به رابطه ها مي شوند، و رابطه ها منجر به سود مي گردند. يكي از ساده ترين راهها براي اينكه بيشترين درجه اهميت را به مشتري بدهيم، پرسيدن سوال به طور دائمي و احترام گذاشتن به پاسخ هاي مشتري است. هر چه بيشتر بپرسيد، مزيت رقابتي بيشتري به دست مي آوريد، و روابط شما با مشتريان مستحكم تر مي شود. در مستحكم تر كردن روابط با مشتري هيچ چيزي مانند توجه به توصيه هاي آنها موثرواقع نمي گردد فقط كافي است به عكس العمل آنها به يك ويژگي جديد محصول كه آنها پيشنهاد داده اند نگاه كنيد
3-قانون دقت وضوح: توانايي شما در تعريف كردن صحيح اهداف / بخشهاي بازارتان، به طور چشمگيري بر سودآوري شما تاثير مي گذارد . بنابراين به دقت بخش بندي كنيد بازارتان را به بخشهايي كه مشخص، سود آور و مناسب با نقاط قوت شما هستند تقسيم كنيد . باقي بخشها را رها كنيد و واقعا فقط بر آن بخشها متمركز شويد . اين امر از طريق بهبود توليد موجب صرفه جويي در هزينه ها مي گردد و فروش شركت شما را تقويت مي كند.
4-قانون ماموريتهاي مختلف براي موقعيتهاي مختلف: استراتژي هاي شما به موقعيت شما بستگي دارند. اگر شما در شماره 1 بودن در اذهان مشتريان شكست بخوريد، آنگاه بايد استراتژي هاي متفاوتي را اتخاذ كنيد. در موقعيت شماره 2، بايد خودتان را متمايز كنيد، در غير اين صورت فقط يك بدلي رنگ پريده به نظر مي رسيد . بهترين راه براي مجزا كردن خودتان، تمركزبرتفاوتها يعني تضاد ها است
5-قانون زمان: بازده بازاريابي در بلند مدت به دست مي آيد. آگاه باشيد كه سود كوتاه مدت (فروش امروز) ممكن است به بهاي ضرر در بلند مدت تمام شود. تلاش هاي شما بايد پيوسته و به طور يكنواخت پيوسته باشد. قيمت فروش امروز ممكن است به معني گران فروشي در زمان ديگري باشد كه نتيجه آن كاهش فروش در آينده است. از رابطه بين بلند مدت و كوتاه مدت آگاه باشيد و بايد بدانيد سود كوتاه مدت با چه هزينه اي به دست مي آيد. هدفتان رامشخص كنيد و براي پرداخت هزينه آماده باشيد
یاعلی
سال 2009،فیس بوک دو برنامه نویس به نام برایان اکتون و جان کوم را در مصاحبه شغلی خود رد کرد. چند سال بعد، آنها واتساپ را به قیمت 19 میلیارد دلار خریدند که توسط همین دو تن نوشته شده بود.