| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
پشت پرده جنگ های امریکا!؟
دکتر امیرحسین خالقی
@eshghepool
در صد روز اول دولت ترامپ در پنج کشور مختلف تحرکات نظامی جدی داشته است؛ یمن، سوریه، کره شمالی، افغانستان و عراق و گزینه برخورد با ایران هم که همیشه روی میز بوده است. ترامپ به تازگی درخواست افزایش بودجه نظامی 54 میلیارد دلاری کرده است، بد نیست بدانیم این نزدیک به کل بودجه نظامی 66 میلیارد دلاری روسیه است. سه گزینه محتمل برای بالا گرفتن درگیری ها در آینده سوریه، ایران و کره شمالی اند.
چین و روسیه نگران بالا گرفتن تنش ها در شبه جزیره کره اند، اعتقاد چینی ها اینست که امریکا در گذشته و حال از رواج دلار به عنوان ارز جهانی بارها به سود خود استفاده کرده است. استفاده از اسکناس سبز در مبادلات بین المللی و اعتبارهای بانکی منبع درآمد مطمئنی برای دولت امریکا بوده است. به باور چینی ها بعد از آنکه نیکسون استاندارد طلا برای دلار را در سال 1971ملغی کرد، ایالات متحده با ایجاد چرخه های رونق و رکود در میان دیگر کشورهای دارنده دلار، از اوضاع به نفع خود بهره برده است.
گفته اند با توجه به ارز جهانی بودن دلار، امریکا توانسته است از تورم بالا در امان بماند و البته به دلیل پایین نیامدن ارزش آن، دستش برای چاپ و عرضه نامحدود دلار باز نیست، پس اگر برای هزینه هایش نیاز به مقدار بیشتری دلار داشت و ذخیره در دسترس کافی نبود باید چه کند؟
راه آن را هم پیدا کرده اند، صدور اوراق قرضه و برگرداندن دلار به امریکا! به زبان ساده تر از یک طرف دلار چاپ می شود و عرضه می شود از طرف دیگر از طریق اوراق دوباره به اقتصاد امریکا برمی گردد. سه بازار کالا (کمودیتی)، اوراق خزانه و سهام آن دلارهای جدید را دوباره جذب می کنند. این فرایند چاپ دلار، صادر کردن آن به دیگر کشورها و بازیافت دوباره دلارهاست که امپراتوری مالی امریکا را ساخته است و از 19 تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی شاید 5 تریلیون آن مربوط به بخش واقعی اقتصاد باشد.
اما یک ترفند دیگر هم نیاز است؛ باید دیگر فرصت های سرمایه گذاری رقیب را پرریسک تر کرد تا افراد به سوی خرید اوراق خزانه بروند که بدون ریسک اند. برای مثال در دهه هفتاد در امریکای لاتین که اقتصاد کشورهای منطقه با توجه به دلار ضعیف رونقی یافته بود، ایالات متحده برای کاهش تورم، نرخ بهره را بالا برد و این باعث شد که سرمایه گذاران برای سرمایه گذاری جذاب تر، یعنی خرید اوراق خزانه هجوم بیاورند. بحران امریکای لاتین را فراگرفت و بازار سرمایه امریکا به رونق افتاد و بهره هم پایین آمد. در آسیا جنوب شرقی هم اتفاق مشابهی افتاد.
اما از نگاه چینی ها قضیه پیچیده تر است، آنها ادعا می کنند؛ سرنگونی صدام به این دلیل بود که می خواست نفت را به جای دلار با یورو مبادله کند (دیدگاه جنگ های پترو دلار) یا حضور در جنگ یوگسلاوی برای تضعیف یورو بود و گفته اند که با شلیک اولین موشک کروز در کابل، شاخص داو جونز 600 واحد در یک روز بالا رفت!
به اعتقاد چینی ها همین ترفند در چند سال گذشته برای آنها به کار گرفته شد، ولی با توجه به دولتی بودن بانک ها و کنترل خروج سرمایه اثر آن را خنثی کردند و فرار سرمایه جدی صورت نگرفت. همچنین می گویند کره شمالی، سوریه و ایران در خاورمیانه و آسیا پاسیفیک قرار دارند که این دو منطقه صاحب بیشتر مقدار ذخیره دلاری اند و عجیب نیست با بالا گرفتن احتمال جنگ فرار سرمایه اتفاق بیفتد، سرمایه هایی که برای خرید اوراق خزانه امریکا استفاده خواهند شد!
در مورد ادعای چینی ها حرف و حدیث کم نیست، ولی آنها بر پایه تحلیلشان نقشه هایی هم دارند که باید دید، راستی بازار طلا را خوب دنبال کنید!
تحلیل اولیه از بخشنامهی انسداد حسابهای بانکی شرکتهای دولتی
شرکتها به جای فعالیت اقتصادی در حال بهرهخواری هستند و اولین نتیجهی این بخشنامه این است که بهرهخواری شرکتها متوقف میشود.
در ادامه بانکها نیاز به جذب نقدینگی جدید پیدا میکنند و سه راه خواهند داشت:
1) بازی پونزی را ادامه بدهند 2) افزایش سرمایه بدهند 3) دارایی بفروشند.
راه اول غیراقتصادی و پرریسک است. راه دوم معقول است اما با توجه به این قیمت سهام بانکها زیر 1000 ریال است غیرممکن است. راه سوم منجر به ترکیدن حباب قیمتی املاک خواهد شد.
اصلاحات اقتصادی دردآور است. اما وقتی همه دردش را تحمل کردهاند، چرا بهرهخواران و بدهکاران بخش مسکن دردش را تحمل نکنند؟ کاسبان، تولیدکنندگان و سهامداران متضرر شدهاند، مگر میشود بهرهخواران و بدهکاران مستغلات ضرر نکنند؟ این تقدیر اقتصادی است و راه گریزی از آن وجود ندارد.
بررسی من از اقتصاد امریکا که کارآترین اقتصاد جهان و مستقلترین نظام پولی را دارد نشان میدهد که آنها نیز همین کار را کردهاند. البته یک سری تفاوتهای ساختاری در اقتصاد ما وجود دارد که صرفاً ظاهر کار را تغییر میدهد اما در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمیکند.
کلیهی فعالان اقتصادی معتقدند که با این نرخهای سود بانکی بالا فعالیت اقتصادی توجیه ندارد.
در آینده ابتدا حباب قیمتی مسکن خواهد ترکید و معادل 50% رشد قبلی را اصلاح میکند. سپس نرخ سود بانکی کاهش مییابد و در ادامه اقتصاد ایران از درون به واسطهی مصرف داخلی و سرمایهگذاری داخلی رشد خوبی را تجربه خواهد کرد.
هیچ راهی وجود ندارد کسانی که در اوج قیمت مسکن با سفتهبازی خرید کردهاند ضرر نکنند، غیرممکن است، باید ضرر کنند.
در همایش دورنمای اقتصاد ایران رییس پژوهشکدهی بانکی رسماً از لفظ بازی پونزی در مورد بانکها استفاده کرد. در دانشگاه علامه نشستی در مورد بانکها و کسبوکارها بود که یحیی آل اسحاق گفت من فقط یک جمله میگویم: "وضع بانکها خیلی خرابه". دکتر تیمور رحمانی هم در همایش دورنمای اقتصاد ایران گفت: بانک مرکزی باید قطعاً نرخ سود رو پایین بیاورد ولی اول باید "طرح نجات بانکی" را اجرا کند. اخیراً هم محسن رضایی در نامهای به رییسجمهور گفته: "دولت باید با یک برنامهی نجات بانکی، پول ملت را آزاد کند."
به نظر میرسد بانکها ادغام میشوند و افزایش سرمایه میدهند و بخشی از پولهای مردم در مؤسسات هم برای چندین سال بدون سود بلوکه میشود. اما بانک مرکزی قبل از افزایش سرمایه بانکها را مجبور میکند داراییهای خود را بفروشند.
یک قانون مالیاتی جدید هم برای 28% مالیات بر اموال مازاد بانکها داریم. سالی 3% هم زیادتر میشود.
هر چه هست یک شوک منفی به بازار ملک خواهیم داشت.
یک ابلاغیه هم اخیراً به بیمهها شده که باید در 4 سال آینده نرخ سود بیمههای عمر و سرمایه را حداکثر به 10% برسانند.
محمد ماهیدشتی
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
نوآوری یا محو شدن ؟
ماندگاری و کامیابی در فعالیت های اقتصادی هرگز کار آسانی نبوده و همیشه مسائلی وجود دارند که باید آنها را حل و فصل کرد و فرصتهایی به وجود می آیند که باید از آنها بهره برداری کرد .اما در خلال ازچند سال آینده از اکنون تا دهه اول قرن بیست و یکم سازمانهای بازرگانی و مدیران و کارکنانشان با چندین چالش راهبردی رو به رو خواهند شد که در تاریخ فعالیت های اقتصادی بی سابقه است.
مهمترین این چالش ها عبارتند از:
- تمامی ابعاد فعالیت های اقتصادی به سرعت تغییر میابند.
- رقابت رو به افزایش است.
- فعالیت های اقتصادی وسعت جهانی میابد.
- فناوری های جدید ظهور می کنند.
- ترکیب نیروی کار تغییر می کند.
- کمبود منابع به وجود می آید.
- اقتصاد آمریکا از یک اقتصاد صنعتی به یک اقتصاد مبتنی بر دانش تبدیل می شود.
- شرایط اقتصادی و بازار در سراسر جهان بی ثباط و ناپایدار می گردد.
- تقاضای سهامداران و طرفداران محیط زیست از سازمان افزایش میابد.
- محیط و شرایط فعالیت های اقتصادی پیچیده تر می شود.
در نتیجه این تحولات تمام فعالیت های اقتصادی از راهبرد کلی تا عملیات روزانه سر شار از مسائل و فرصت ها می گردد و این وظیفه که در هر حال باید فعالیت اقتصادی ادامه یابد همچنان باقی است.چگونه یک موسسه دراین شرایط باقی خواهد ماند؟تقریبا همه مدیران مندرج در لیست FORTUNE بر این باورند که نواوری تنها راه چاره برای باقی ماندن در این شرایط است.
منبع: کتاب 101 تکنیک حل خلاق مسئله، (راهنمای اندیشه نو برای کسب و کار)
تالیف : جیمز هیگینز
ترجمه : محمود احمدپور داریانی