| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
ذهن ما همواره دوست دارد سادهترین و مستقیمترین علت را برای اتفاقات اطرافش پیدا کند.
در سال ۲۰۰۸، شرکت Tata Nano برای عرضه ماشین ارزان قیمت در جهان راهاندازی شد.
راتان تتا، رییس هیئت مدیره، تفکری را که منجر به ایجاد آن شد را اینطور توضیح داد:
"من خانواده هایی را که دوچرخهسواری میکردند، مشاهده کردم. پدر رانندگی میکرد، بچه بزرگتر او جلویش و همسرش پشت او در حالیکه بچه کوچکی در بغل داشت نشسته بودند. من به فکر فرو رفتم که آیا میتوان یک فرم امن، مقرون به صرفه، مناسب تمام آبوهواها برای چنین خانوادهای را تصور کرد؟"
نانو یک وسیله نقلیه بود. یک ماشین برای طبقه متوسط در حال رشد هندوستان بود که فقط 100000 روپیه (تقریبا ۲۳۰۰ دلار آمریکا) برای آن هزینه میکردند. این شرکت تا حدی از موفقیت آمیز بودن ماشین جدید مطمئن بود که ظرفیت تولید 2450000 خودرو در سال را ایجاد کرد. اما فقط 60000 خودرو در سال اول فروخته شد. ماشین شامل مشکلات کیفیتی و ایمنی نیز بود.
اما در اصل، طرح ماشین شکست خورد، زیرا کسانی که آن را ایجاد کرده بودند فقط علت و معلول ساده را در نظر گرفته بودند. اساسا، مدل تاتا این بود: اگر شما یک ماشین ساختید، مردم فقیر میتوانند هزینه آن را بپردازند، و آن را بخرند. فرضیه اساسی این بود که "مردم شکلی از حمل و نقل را انتخاب میکنند که مقرون به صرفه باشد. همچنین، آیا همه نمی خواهند ماشین داشته باشند؟ بنابراین یک ماشین مقرون به صرفه میتواند تقاضای غریزی افراد را جذب کند و باعث موفقیت بزرگ نانو شود."
اما چه چیزی در این زنجیره منطقی گم بود؟
ماشین یک خرید کاربردی است؛ برای رفتن شما از نقطه "الف" به نقطه "ب". اما برای کسانی که خرید ماشین یک آرزو است؛ نانو چیزی جز آرزوی منفی نبود. چون یک ماشین برای مردم فقیر بود. خرید نانو ممکن است در شما این احساس را ایجاد کند که همچنان در فقر هستید؛ پس بهتر است صرفهجویی کنید و یک ماشین "واقعی" همانند اکثر هندیها بخرید و فقیر محسوب نشوید.
مدرسه نوآوری اجتماعی روشنا
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید