| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
تفکر جعبهسیاهی
در زندگی روزانه ما انسانها با اغلب ناتوانیها، شکستها و باختها روبرو میشویم که بیشتر آنها گریزناپذیر و یک واقعیت آشکار هستند.
برتراند راسل میگوید: هیچچیز خستهکنندهتر و در بلندمدت زجرآورتر از تلاش روزانه برای باور به چیزهایی نیست که هرروز غیرقابل باورتر میشوند. دستکشیدن از این تلاش، یک شرط ناگزیر خوشبختی پایدار و قطعی است.
البته این اغراقآمیز است چون خوشبختی قطعی و پایدار وجود ندارد. با این همه راسل درست میگوید که خودفریبی با زندگی خوب، ناسازگار است. وقتی آنچه را که میبینید باب میلتان باشد، پذیرفتن حقیقت آسان است. ولی وقتی حقیقت برخلاف میلمان هست، پذیرش آن دشوار است.
پذیرش بیقید و شرط شکستها، کمبودها و باختها چگونه امکانپذیر است؟
اگر بخواهید روی پای خودتان بایستید به مشکل بر میخورید. معمولا دیگران را بسیار واضحتر از خودتان میبینید. بنابراین بهترین کاری که میتوانید انجام دهید، یافتن یک دوست یا شریک قابل اعتماد است که تمام معایبتان را همانطور که هست، نشانتان دهد. حتی در اینصورت هم مغز شما تمام تلاشش را میکند تا حقایقی را که دوستشان ندارد، نادیده بگیرد. اما با گذشت زمان، یاد میگیرید که قضاوتهای دیگران درباره خودتان را جدی بگیرید.
درکنار پذیرش بیقید و شرط، به یک جعبه سیاه هم احتیاج دارید. جعبهسیاه یک دستگاه تقریبا خرابنشدنی ثبت اطلاعات حرکت در هواپیما یا کشتیها است که در هر ثانیه هزاران داده، شامل مکالمات خلبان یا ناخدا را در کابین ضبط میکند و بدین ترتیب علت دقیق وقوع حادثه راحتتر تشخیص داده میشود.
باید بتوانید جعبه سیاه خودتان را بسازید.
هروقت که تصمیم بزرگی میگیرید، آنچه را که در فکرتان میگذرد یادداشت کنید؛ فرضیات، افکار، برنامهها، روشها و نتیجهگیریهایتان. اگر تصمیمتان در نهایت بهدردنخور از آب در آمد، به اطلاعات ثبتشده جعبه سیاهتان نگاه کنید. البته یک دفترچه ساده برای ساخت جعبهسیاهتان کفایت میکند.
باید تمرین کنید که بتوانید دادههای جعبهسیاهتان را بهدرستی و دقیق تحلیل کنید و پیدا کنید که چه چیزی باعث اشتباه هدف شما شده است.
پذیرش بیقید و شرط جعبهسیاهی، بهخودیخود کافی نیست. باید اشکالات خود را شناسایی و اصلاح کنید.
چارلی مانگرو، شریک تجاری وارن بافت، میگوید: اگر مادامیکه یک مشکل قابلحل است به آن حمله نکنید و معطل کنید تا دیگر غیرقابل حل شود، در واقع اینقدر ابله هستید که حقتان است با چنین مشکلی مواجه شوید.
اگر تکلیفتان را با واقعیتها روشن نکنید، بهزودی واقعیت تکلیفش را با شما روشن خواهد کرد.
هنر خوبزندگیکردن
رولف دوبلی.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
رابطه بین برنامه ریزی و عملکرد؟؟
نوشته:دکتر اسماعیل هداوندی
✏️تا حالا به فرایند تصمیم گیری فردی و سازمانی توجه کردید؟ سازمانها چطور تصمیم گیری می کنند؟معمولا تصمیم گیری بر پایه مجموعه ای از روابط علّی میان متغیرهایی که یا توسط ما قابل کنترل هستند، یا متغیرهایی که ما نمی توانیم کنترل کنیم و نتیجه دلخواه و مدنظرمان صورت می گیرد.
✏️مثلا شناسایی روابط علّی میان قیمتگذاری و تبلیغات (قابل کنترل) و وضعیت کلی اقتصاد و قدرت خرید مردم(غیرقابل کنترل توسط شرکت) و میزان فروش شرکت(متغیر عملکرد) می تواند ما را در تصمیم گیری در زمینه بهبود فروش کمک کند!
✏️هرچه که در سازمان روابط علّی میان آنچه که انجام می دهیم و آنچه که می خواهیم بدان برسیم را بهتر درک کرده باشیم قابلیت برنامه ریزی اثربخش تری داریم. اما بسیاری از شکست ها در برنامه ریزی فردی یا سازمانی فرض کردن رابطه علّی در جایی که وجود ندارد و یا فرض نکردن آن در جایی که وجود دارد! از طرفی بسیاری رابطه علّی و رابطه همبستگی را با هم اشتباه می گیرند!
✏️علیت یعنی شرط لازم و کافی در حالی که همبستگی بین دو متغیر رفتار هم جهت و یا مخالف جهت همدیگر را نشان می دهد. مثلا شکل رابطه همبستگی میان تعداد کاربران فیسبوک و بازده اوراق قرضه 10 ساله یونان را نشان می دهد(که باعث ورشکستگی این کشور سال 2011 شد). آیا می توان گفت فیسبوک عامل بحران اقتصادی یونان است؟؟(یعنی نتیجه رابطه علی از یک رابطه همبستگی گرفت؟) مطمانا اینطور نیست.
✏️با نگاهی دقیقتر به موضع گیری مدیران ارشد در سازمان و حتی کشور می توان دریافت که بسیاری از رابطه هایی که آنها میان برنامه هایشان و عملکردی که حاصل شده است بیان می دارند یک رابطه همبستگی است و نه علیت! این نکته مورد توجه امبروز بیرس نویسنده معروف آمریکایی هم بوده است تا جایی که برنامه را چنین تعریف نموده است: برنامه کوشش برای یافتن بهترین شیوه دستیابی به یک نتیجه تصادفی است (هداوندی)
Plan: To bother about the best method of accomplishing an accidental result
کانال تلگرامی ما
https://telegram.me/joinchat/CpyMq0BT2QhELQqOq49UFg
بسیاری از شکستهای زندگی
نصیب کسانی میشود که
هرگزمتوجه نبودند
چقدرنزدیک موفقیت بودند
ولی دست ازکارکشیده اند
بین قول و تعهد چه تفاوتی وجود دارد؟قول بیانگر نیت فرد است.تعهد قولی است که باید حفظ شود و مهم نیست که آن قول چه هست.در مورد چه بودن قول می توان مسائل غیر قانونی و غیر اخلاقی را نیز شامل دانست.تعهد ناشی از منش است و می تواند ایمان و اطمینان را به وجود آورد.
می توانید تصور کنید که اگر هیچ کس نسبت به دیگران تعهد نداشته باشد جهان چگونه خواهد شد؟در این صورت در مورد روابط افراد زیر چه روی می دهد:
1-همسران
2-کارمندان و کارفرمایان
3-والدین و کودکان
4-معلمان و دانش آموزان
5-خریداران و فروشندگان
روابط بدون تعهد کاملا تو خالی و سطحی هستند و اطمینان افراد نسبت به هم کاملا موقتی است.بدون تعهد هیچ چیز دوام نمی آورد و حتی چیزی خلق نمی شود.تعهد بیانگر این است که((من در آینده ی پیش بینی ناپدیر،قابل پیش بینی هستم))
اکثر افراد تعهد را با گرفتاری و محدود شدن اشتباه می گیرند.این برداشت واقعا درست نیست زیرا تعهد آزادی را از بین نمی برد،بلکه واقعا عین آزادی و به معنی احساس امنیت است.
مهم ترین تعهدی که معمولا به عهده می گیریم تعهد به ارزش ها می باشد و دلیلش این است که حق نظام ارزش ها الزام آور است.برای مثال،اگر فرد خودش را متعهد حمایت از رهبری بداند که بعد از مدتی قاچاقچی مواد مخدر از آب دربیاید آیا باید به تعهدش ادامه بدهد؟جواب این است که به هیچ وجه(اصلا).تعهد موجب تحمل روابطی می شود که شدت و ضعف دارند.در واقع آن در شخصیت و روابط فرد آشکار می شود.
حتی تاریک ترین
شب نیزپایان خواهد یافت
و خورشید خواهددرخشید
روزهای خوب خواهندآمد
ب امید فردایی روشن که
ب آرزوهای امروزمان برسیم
سوال منطقی ما این است که انگیزش چیست؟
انگیزش چیزی است که عمل یا احساس را ترغیب می کند.برانگیختن به معنی ترغیب و تشویق کردن است.انگیزش می تواند به معنی جرقه زدن و تحریک احساس و رفتار باشد.انگیزش از نیروی قدرتمندی برخوردار است.آن می تواند شما را ترغیب نموده ویا متقاعد کند و به سوی یک عمل هدایت کند.به عبارتی دیگر،انگیزش می تواند به عنوان برانگیزنده ی عمل تعریف شود.آن نیرویی است که می تواند حقیقتا زندگی را تغییر دهد.
چرا ما به برانگیخته شند نیاز داریم؟انگیزش نیروی سوق دهنده در زندگی به حساب می آید و ازتمایل به موقعیت حاصل می شود.بدون موفقیت در زندگی افتخار کمی احساس می شودو هیچ لذت یا هیجانی در خانه و محل کار پدید نمی آید.آن موقع زندگی مثل یک فرمان نامیزانی است که سواری را نامتعادل می سازد.بزرگترین دشمن انگیزش،رضایت مندی است.رضایت مندی به نومیدی منجر می شود و وقتی افراد نومید می شوند آن ها دست از تلاش می کشند زیرا نمی توانند تشخیص دهند که چه چیزی مهم است؟
الکساندر گراهام بل به سختی تلاش می کرد که یک وسیله ی کمک شنیداری برای زن ناشنوایش اختراع کند.اودرابداع وسیله ی کمک شنیداری شکست خورد،ولی در طول این فرآیند به اصول اصلی تلفن دست پیدا کرد.آیا می توانید بگویید که این شخص شانس آورده است؟
هنگامی که فرد خود را آماده کرده باشد،می توان یک شانس خوب را نوید داد.بدون تلاش و آماده کردن خود،شانسی هم در کار نخواهد بود.
شانس
او هرروز کار می کرد.
وشب ها هم زحمت می کشید.
اواز بازی کردن دست شست.
وازدیگر تفریحات نیز گذشت.
او کتاب های خسته کننده را می خواند
وچیزهای جدیدی یاد می گرفت.
اوبه پیش می رفت.
و موفقیت ها کسب می کرد.
او آرام آرام
باایمان و شجاعت به پیش می رفت.
هنگامی که او به پیروزی رسید
مردمان گفتند که شانس آورده است.
(سخن از یک گمنام)
نگرش جبر گرایانه و اعتقاد به قضا و قدر موجب می شود که مردم در مورد موقعیتی که دارند احساس مسئولیت نکنند.آن ها موفقیت ها و شکست ها را به شانس نسبت می دهند.آن ها خود را تسلیم سرنوشت شان می کنند.آن ها به آینده مقدر و نوشته شده ای بر طالع یا ستاره شان یقین دارند که علی رغم تلاش آن ها طبق هر آن چه که قرار است اتفاق افتد،به وقوع خواهد پیوست.ازاین رو آن ها منتظر می مانند تا چیزها اتفاق بیفتند نه این که خود باعث وقوع شوند.از هر شکست خورده ای بپرسید می گوید که شکست به علت شانس است.
افراد کم هوش به آسانی طعمه ی پیشگویان و طالع بین ها می شوند که معمولا کارشان شیادی است.آن ها به این نحو خرافاتی می شوند.افراد سطحی نگر شانس را خیلی باور دارند.افراد قوی و بااراده معمولا رابطه ی علت و معلول را باور دارند.
بعضی افراد فکر می کنند که تنها آن ها بدشانس هستند.
این امر موجب نگرش های جبر گرایانه می شود.افرادی که دودل هستند یک چنین چیزهایی می گویند:
*یک دفعه ی دیگر سعی می کنم.
*ببینیم اگر آن کار کند.
*آن را باتیر می زنم
*من چیزی برای باختن ندارم
*بهرحال خیلی خرج این کار نمی کنم
ازآن جا که این افراد بدون هیچ گونه فداکاری و اراده ی راسخی،کاری را آغاز می کنند،شکست آن ها حتمی است.آن ها فاقد اعتماد به نفس،تعهد و جرات هستند.
آن ها با بی خیالی کاری را آغاز می کنند وخود را بدشانس می نامند.
داستانی دراین رابطه:
مردی یک اسب مسابقه خرید آن را در یک طویله نگهداری می کرد و با علامتی بزرگ روی آن نوشت:((سریع ترین اسب دنیا))صاحب اسب با آن نه تمرینی می کرد و نه به آن آموزش می داد تا وضعیت ظاهری خوبی داشته باشد.اواسب را در یک مسابقه شرکت داد و اسب آخر شد.صاحب اسب به سرعت نوشته روی اسب را این گونه تغییر داد:((کندترین اسب دنیا))باتنبلی یا انجام ندادن چیزی که باید آن را انجام داد،افراد شکست می خورند وتقصیر را به گردن شانس می اندازند.
درخندیدن،خطردیوانه به نظر آمدن وجوددارد.
درگریستن،خطر احساساتی به نظر آمدن وجود دارد.
نزدیک شدن به دیگران خطر درگیری را در پی دارد.
درنشان دادن احساسات،خطر آشکار شدن باطن وجود دارد.
دردوست داشتن،خطر دوست نداشتن وجوددارد.
قبل از این که عقاید و رویاها را به هم پیوند دهید،خطر از دست دادن آن ها وجود دارد.
درزندگی کردن،خطر مردن وجود دارد.
درآرزو کردن،خطر ناامیدی وجود دارد.
درتلاش کردن،خطر شکست خوردن وجود دارد.
اما باید خطر کرد به خاطر این که بزرگ ترین خطر در زندگی خطر نکردن است.
شاید افرادی که خطر نمی کنند،بتوانند خودرااز درد و رنج خلاص کنند،ولی نمی توانند یا بگیرند،تغییر دهند،رشد کنند،دوست داشته باشند و زندگی کنند.
فقط شخصی که خطر می کند آزاد است.
1-خطر نکردن
2-فقدان استقامت
3-لذت طلبی آنی
4-اولویت بندی نداشتن
5-جست و جوی میان برها(راه های کوتاه)
6-خودخواهی و طمع
7-نداشتن اعتقاد راسخ
8-درک نکردن قوانین طبیعی
9-بی میلی به داشتن برنامه و آمادگی
10-دلیل تراشی
11-درس نگرفتن از اشتباهات گذشته
12-ناتوانی در تشخیص فرصت ها
13-ترس
14-ناتوانی در استفاده از هوش
15-نداشتن نظم و انظباط
16-عزت نفس پایین
17-نبود دانش.
18-نگرش جبرگرایانه
19-نداشتن هدف
20-نداشتن جرات
اگه واقعا کلید موفقیت رو می خوای باید در جهت مخالف با بقیه دنبالش بگردی.
هنگامی که خسته می شوم و می خواهم که تمرین را تمام کنم،ازاین که می بینم حریف بغل دستی ام هنوز کار می کند شگفت زده می شوم.هنگامی که می بینم او هنوز کار می کند،شروع به فشارآوردن به خودم می کنم.هنگامی که می بینم او بیش از اندازه کار می کند،فشار بیشتری به خود می آورم
*مشوقی بزرگ لازم است
*انگیزه ی کافی لازم است
*بهترین عملکرد لازم است
*طعم پیروزی شیرین ترین است
تلاش های جدیدی هستند که توانایی های ما را شکوفا می سازند.بهترین عملکرد ورزشکاران زمانی است که تیم مقابل کمی از آن ها برتر باشد و آن ها مجبورند هر آن چه در آستین دارند رو کنند
موفقیت واقعی به وسیله ی احساس آگاهانه ی شما مبنی بر این که کارها به خوبی پیش رفته وبه اهداف تان رسیده اید،سنجیده می شود.
موفقیت نه به وسیله ی موقعیت های ما در زندگی،بلکه به وسیله ی موانعی که توانسته ایم.برآن ها غلبه کنیم،سنجیده میشود.
موفقیت های زندگی از طریق مقایسه ی کارهایتان با دیگران سنجیده نمی شود،بلکه باید ببینید قادر به انجام چه کارهایی هستید.افراد موفق با خودشان رقابت می کنند.از رکوردهای خود سبقت می گیرند ودائما در حال پیشرفت هستند.
موفقیت نه به وسیله ی این که چه قدر درزندگی خود را بالا کشیده ایم،بلکه به وسیله ی تعداد دفعاتی که پس از افتادن توانسته ایم خود را بلند کنیم سنجیده می شود.این قدرت برخاستن است که تعیین کننده ی موفقیت است.
پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش افتادند، دنبال تعبیر کنندگان خواب فرستاد.
اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید. پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند.
دومی گفت: تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانی تر خواهد بود. پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد.
نتیجه گیری:
هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جمله بندی متفاوت.
نوع بیان یک مطلب، می تواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد.
'محمد علی کلی' قهرمان افسانه ای بوکس سنگین وزن جهان که به علت بیماری تنفسی بستری شده بود،در بیمارستانی در ایالت آریزونای آمریکا درگذشت.
یک سخنگوی خانواده کلی روز شنبه گفت : کلی پس از ۳۲ سال مبارزه با بیماری پارکینسون، (عصر روزجمعه به وقت محلی) فوت کرد.
محمد علی، قهرمان سه دوره بوکس سنگین وزن جهان بود که فعالیت های وی درجریان جنبش مدنی آمریکایی های آفریقایی تبار، نام او را در تاریخ سیاسی آمریکا نیز ماندگار کرد.
وی برای بیش ازسه دهه ازبیماری پارکینسون رنج می برد که به تدریج میان او و دنیای حرفه ای بوکس فاصله انداخت.
مراسم خاکسپاری کلی در زادگاهش « لوییویل» در ایالت کنتکاکی آمریکا برگزار خواهد شد.
کلی تا همین اواخر نیز از فعالیت های سیاسی دست نکشید و ماه دسامبر گذشته طی بیانیه ای از دونالد ترامپ، نامزد احتمالی جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری به علت اظهاراتش در مورد 'ممنوع الورود کردن مسلمانان به آمریکا' انتقاد کرد.
محمد علی پیش از مسلمان شدن نامش کاسیاس کِلِی بود.
او از دوازده سالگی مشت زنی را شروع کرد و ۱۰ سال بعد (۱۹۶۴) قهرمان بوکس جهان شد.
سه سال بعد از کسب عنوان قهرمانی جهان، محمد علی از خدمت در ارتش آمریکا سر باز زد.
او علاوه بر مخالفت علنی با جنگ ویتنام، گفت باورهای مذهبی اش به او اجازه حضور در ارتش را نمی دهد.
پلیس آمریکا به همین علت محمد علی را بازداشت کرد و عناوین قهرمانی اش هم از او سلب شد.
محمد علی که به اتهام 'فرار از خدمت' گناهکار شناخته شده بود، چند سالی از رینگ بوکس دور ماند تا این که در آغاز دهه ۷۰ میلادی دادگاه عالی آمریکا محکومیت وی را لغو کرد.
کلی در سال ۱۳۷۲ به ایران نیز سفر کرد.
محمد علی کلی، اسطوره بوکس جهان، در بیمارستانی در آمریکا در سن ۷۴سالگی درگذشت.
«میلتون» با وجود اینکه نابینا بود، می نوشت.
«بتهوون» در حالی که ناشنوا بود آهنگ می ساخت.
«هلن کلر» در حالی که نابینا و ناشنوا بود سخنرانی می کرد.
«رنوار» در حالی که دست هایش دچار عارضه رماتیسمی بود، نقاشی می کرد.
مجسمه ساز مکزیکی بعد از قطع دست راستش، ساخت مجسمه ای را که آغاز کرده بود با دست چپ به پایان رساند.
آدم ها علیرغم نابینایی، ناشنوایی، معلولیت، پیری، فقر،کم سنی، مشقت یا بیسوادی بر سختی ها غلبه می کنند، از همه پیشی می گیرند، کار را به اتمام می رسانند و موفق می شوند.
شما هم می توانید علیرغم سختی ها و مشکلات خود را به هدف برسانید. شک نکنید...