| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
دو مورد از وصف خود در مصاحبه های شغلی:
ورژن اول
مسوول مصاحبه: بزرگترین موفقیت شغلی شما تا به امروز چیست؟
تو: بزرگترین موفقیت من مربوط به پارسال است که برای دومینبار بهعنوان ارزشمندترین کارمند تیم انتخاب شدم. کارم را خیلی جدی میگیرم و به این علت، بارها از من قدردانی شده است. سریع یاد میگیرم و هر کس سوالی دارد، سراغ من میآید. رئیسم میگوید من یک ستارهام و بقیه مدیران شرکت میگویند کارم عالی است. فکر کنم به این خاطر است که باهوشم و سخت کار میکنم. پس بزرگترین موفقیت من این است که در انجام همه کارها مهارت دارم.»
ورژن دوم
مسوول مصاحبه: بزرگترین موفقیت شغلی شما چیست؟
تو: وقتی یک کارمند تمام وقت بودم و گاهی حتی اضافهکاری میکردم، همزمان در مدرسه شبانه درس میخواندم. به نظرم این بزرگترین موفقیتم است. باید روزم را (گاهی حتی هر ساعت را) به بازههای کوچکتر تقسیم میکردم. کلی کار روی سرم ریخته بود و باید تکالیف مدرسه را هم انجام میدادم. گاهی از خودم میپرسیدم «یعنی میشود یک روز فارغالتحصیل شوم؟». کلی تمرکز لازم بود و کمی شانس. اما بالاخره از پسش برآمدم. مدیریت زمان را یاد گرفتم. پاسخ اول، باعث توقف مکالمه میشود. مکالمه دیگر نمیتواند ادامه پیدا کند. وقتی از خودت تعریف میکنی، مخاطب به سرعت علاقه و اشتیاقش را نسبت به تو از دست میدهد چون میداند که جوابت، معرف تو نیست. این جواب همهاش درباره این است که دیگران دربارهات چه فکر میکنند. اما جواب دوم به مخاطب میگوید «که هستی و چه عملکردی داشتهای». اینکه برای راضی نگه داشتن دیگران چه کارهایی کردهای مهم نیست. در جواب دوم، تو داستانی را روایت میکنی که برای همه قابل لمس است. ورژن اول تو نگران است، درست مثل بچهای که میخواهد بزرگترش را تحتتاثیر قرار دهد. ورژن دوم اما، آرام است. در متن دوم، تو جوابی ندادی که مسوول مصاحبه خوشش بیاید. تو از قابلیتها یا تعریف و تمجیدهای دیگران درباره خودت صحبت نمیکنی. تو از تجربهای صحبت میکنی که سخت بوده و از آن درس گرفتهای (درس خواندن همزمان با کار کردن). این یک دستاورد واقعی است؛ کاری که انجامش سخت است اما به دردسرش میارزد. اینکه مافوقهایت تو را تحویل بگیرند و نشان افتخار به تو بدهند، موفقیت نیست. اینکه دیگران تاییدت کنند اصلا بد نیست، اما جلب رضایت دیگران، نمیتواند بزرگترین موفقیت تو باشد. سخنران کلاس، بدون شک نیتش خیر بوده اما توصیهاش وحشتناک است. بدترین راه برای معرفی خودت این است که از خودت تعریف کنی. منشا خودستایی، ترس است. هدف تو این است که با اعتماد به نفس در مصاحبه حاضر شوی. به هر حال، قرار نیست همه مسوولان مصاحبه تو را بپسندند. بعضی از آنها اصلا از تو خوششان نمیآید حتی اگر برای جلب رضایت آنها سنگ تمام گذاشته باشی. اصلا چرا باید سنگ تمام بگذاری؟ میتوانی در کمال اعتماد به نفس وارد اتاق مصاحبه شوی چون حقیقت این است که نمیتوانی همه چیز را تحت کنترل داشته باشی.
اینکه مسوول مصاحبه دنبال چه جور کارمندی است را نمیتوانی تغییر دهی. باید وقتی وارد اتاق میشوی، خودت باشی. اگر تو را بفهمند، پس استحقاقت را دارند. همین و بس! کسی که به جای توجه به تو، تحتتاثیر نشانهای افتخار و مدالهایت قرار بگیرد، قطعا استحقاق استعدادهایت را نخواهد داشت.
منبع : دنیای اقتصاد