| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
برای یافتن معنا در کارتان، نحوه تفکر در مورد آن را تغییر دهید
در تحقیقی که در سال ۲۰۰۷ روی کارگران تصفیه فاضلاب انجام شد، شرکتکنندگان برای نشان دادن مهارت در کارشان وارد رقابت شدند و اغلب با اشتیاق زیادی این کار را انجام میدادند.
امیلی لوید، عضو دپارتمان حفاظت از محیطزیست نیویورک در مورد کار آنها گفته است که «کار آنها قطعا کار دشواری است و بیشتر اوقات بسیار ناخوشایند است، اما آنها در این کار فوقالعاده هستند.»
چرا برخی افراد میتوانند حقوقهای عالی دریافت کنند، در محیطهای راحت کار کنند اما احساس تهی بودن کنند؛ درحالیکه سایرین در فاضلابهای نیویورک کار میکنند اما احساس کامل بودن دارند؟
برای اکثر افراد «هدف» پیدا کردنی نیست، بلکه ساختنی است. کار کردن توام با هدف، عملی ارادی است که نیازمند تفکر و عمل است. صرفنظر از حرفهای که دارید، توصیههای زیر را در مورد نحوه هدفبخشی به کارتان مدنظر قرار دهید:
ارتباطی بین کارتان و افراد تحت خدمت خود ایجاد کنید:
هر کدام از ما با کارمان در حال خدمترسانی به فرد یا افرادی هستیم. مثلا معلمان میتوانند هر روز افراد جوانی که در حال تربیت آنها هستند را ببینند و شاهد اثر ماندگاری باشند که بر این افراد جوان می گذارند.
ارتباطات آگاهانه مشاغل روزمره ما با کسانی که به آنها خدمت میکنیم این کار را هدفمندتر میکند.
کار را به یک مهارت تبدیل کنید:
امی رزسنیوسکی، استاد دانشگاه ییل، یک بار یک مطالعه دقیق روی کارمندان نظافتچی بیمارستان انجام داد. او فعالیتی را بین شادترین و موثرترین نظافتچیها پیدا کرد و آن را «بازآفرینی شغلی» نامید.
این کارمندان به شدت بر خدمت به بیماران متمرکز بودند. مثلا یکی از این کارمندان آثار هنری را در اتاقها میچیند تا مغز بیماران در کما را تحریک کند. آنها ارزش کار خود را بهبود میبخشند تا برای خودشان و کسانی که به آنها خدمت میکنند معنیدار باشد.
از طرفی، این بازآفرینی، دلیلی برای برخورد با شغل به عنوان یک مهارت است؛ تمرکز بر مهارت موردنیاز برای تکمیل کار و تخصیص خودشان برای تکمیل این مهارتها. به نظر میرسد این فضا باعث ایجاد اهداف بزرگتر میشود.
در روابط مثبت سرمایهگذاری کنید:
اینکه با چه کسانی کار میکنیم، به اندازه آنچه انجام میدهیم مهم است. شادی و حتی موفقیت مالی به گرمای روابط فرد با سایرین گره خورده است. گرچه روابط ضرورتا در محیط کار نسبت به بیرون آن متفاوت به نظر میرسد؛ اما هنوز مساله بسیار مهمی است.
نگرش شما هر چه باشد، تلاشها برای پیشبرد روابط مثبتی که شما با دیگران در محیط کار دارید، میتواند بهکار معنای بهتری بدهد.
دلیل کارتان را به خاطر بسپارید:
اکثر ما از نعمت کار کردن تنها برای سرگرمی محرومیم. ممکن است ما از کارمان لذت ببریم، اما برای کسب درآمد کار میکنیم. برای اکثر ما کار کردن به خودی خود یک خدمت معنیدار است. مثلا پدر و مادرها اغلب به سختی کار میکنند تا روی فرزندانشان سرمایهگذاری کنند؛ یا کسانی هم که خانوادهای ندارند اغلب از منابع خود برای حمایت از سازمانهایی که به آن علاقه دارند استفاده میکنند. به ندرت میتوان کسی را پیدا کرد که تنها برای نیازهای شخصیاش کار کند.
اگر وظایفتان چندان برایتان جذاب نیست، به یاد بیاورید که کار شما خدمت به کسانی است که در زندگی شخصی به آنها اهمیت میدهید. با نگرش درست، تقریبا همه مشاغل میتوانند معنادار باشند.
منبع: HBR - دنیای اقتصاد
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
اشتغال خاکستری
دکتر عبدالحسین ساسان
در جوامع سنتی بسیاری از قراردادهای اجتماعی از طرف قوی تر به طرف ضعیف تر تحمیل می شوند. مثلاً در ازدواج های سنتی هیچ گاه از دختران نمی پرسیدند که آیا مایل به ازدواج با خواستگاران خود هستند یا خیر. حتی بسیاری از دختران شوهر خود را پس از جاری شدن صیغه عقد می دیدند. من شخصاً از چندین زن سالخورده شنیده ام که پس از عقد یا حتی در حجله گاه برای نخستین بار چشمشان به شوهرانشان افتاده بود. حتی بانوی سالخورده ای که در یازده سالگی به خانه ی بخت رفته بود، بارها برای فرزندان و نوادگانش می گفت: وقتی در حجله سراندازم را برداشتند، مردی را دیدم با ریش های حنا بسته، سر تراشیده و قامتی خمیده و تا شده. چنین وضعیتی در جوامع سنتی، حتی در دوران ما نیز یک امر عادی است. من این ازدواج ها را ازدواج های خاکستری می نامم.
نمی دانم چند نفر از میان خوانندگان این نوشتار از این سنت آگاه بودند و چند نفر از خواندن آن شگفت زده شدند. برای شگقت زدگان حرف تازه ای دارم. حرفم این است که حتی در جوامع مدرن کنونی هم ما با اقتصاد شهرها، استان ها و کشورهای خود به همین گونه رفتار می کنیم. ما بدون آن که آگاه شویم که شهرها یا استان های ما به چه صنعتی تمایل دارند، آن ها را دربست در اختیار صنعت یا صنایعی می گذاریم که خودمان می پسندیم؛ و نه صنایعی که آن ها می پسندند. من این گونه تصمیم گیری ها در مورد استقرار صنعت را نیز (اشتغال خاکستری ) می نامم.
در ازدواج خاکستری نه زن خوشبخت می شد و نه مرد . زن خوشبخت نمی شد چون مطلقاً همسر و هم بالین و هم خانه خود را انتخاب نکرده بود و مرد نیز خوشبخت نمی شد، چون با یک زن ناراضی ، دلمرده ، افسرده و درمانده نمی توان خوشبخت بود. حتی اگر او دختر بسیار جوان ، زیبا و خوش اندامی می بود و طبیعی است که فرزندان آن ها نیز نمی توانستند شاد و خوشبخت باشند.
در اشتغال خاکستری نیز نه ( مادر طبیعت ) خوشبخت می شود و نه ( پدر صنعتگر )؛ که کارآفرین، مدیرصنعتی یا سرمایه گذار باشد و نه فرزندان این قرارداد یک طرفه؛ یعنی کارگران و مصرف کنندگان. اشتغال خاکستری، روزگار همه را سیاه می کند. منابع آب شیرین را به نابودی می کشد، مراتع را می خشکاند. باغ ها و بیشه ها را به برهوت تبدیل می کند . کشاورزان شریف و خوشبخت را به کارگران روز مزد و ناآرام بدل می کند؛ سرمایه بانک ها را به باد می دهد و دولت را هم گرفتار و درمانده می سازد.
اشتغال خاکستری چیست؟
اشتغال خاکستری یعنی سرمایه گذاری و راه اندازی کسب و کار در زمینه هایی که مزیت نسبی وجود ندارد. مزیت نسبی می تواند از فراوانی معادن، منابع طبیعی، نیروی کار متخصص یا توانمند ، و هر گونه عاملی سرچشمه بگیرد که در مناطق دیگر وجود نداشته باشد، یا به فراوانی و ارزانی یافت نشود.
مزیت نسبی، که در دانش اقتصادی با مدل های پیچیده ای محاسبه می شود، به زبان غیر تخصصی مطلب ساده ای است. مزیت نسبی یعنی هر صنعت یا فعالیتی را که می خواهید، نمی توان به هر شهر و دیاری تحمیل کرد. بلکه باید به آن شهر و دیار هم حق داد که با زبان بی زبانی اش در مورد این قرارداد اقتصادی – اجتماعی سخن بگوید. مزیت نسبی یعنی طبیعت هر شهری حق دارد یار مهربانی تلقی شود که در ازدواج خود با فعالیت های اقتصادی میلش را اظهار کند.
کانال تلگرامی ما
@eshghepool