با کارمندان باید چطور رفتار کرد؟

تبلیغات


نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

    به وبلاگ خوش آمدید امیدوارم بتوانم شما را به موفق شدن در زندگی تان نزدیک تر کنم یاعلی

امکانات جانبی

تبلیغات

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 2339
    کل نظرات کل نظرات : 4
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 4

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 138
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 99
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 14
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 10
    آي پي امروز آي پي امروز : 46
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 33
    بازدید هفته بازدید هفته : 16578
    بازدید ماه بازدید ماه : 2732
    بازدید سال بازدید سال : 753618
    بازدید کلی بازدید کلی : 2359841

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 13.59.235.245
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

چت باکس


    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

تبادل لینک

    تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رابطه ‍پول و موفقیت و آدرس 123movafagh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    StevJoyday - Levitra Cialis Ou Viagra <a href=http://leviplus.com>levitra canada free shipping</a> Stendra In Canada Website With Doctor Consult Prix Levitra 10 Mg Posologie - 1398/6/30
    تندخوانی - بابت اطلاع رسانیتون ممنونم.
    پاسخ:خواهش می کنم از شما هم ممنونم نظرات خود را با ما به اشتراک می گذارید با تشکر - 1396/3/29
    فن بیان - ممنون بابت اطلاع رسانیتون.
    پاسخ:هدف ما ایرانی سربلند می باشد و ملتی که بتواند راه خود را به خوبی ادامه بدهد وهم چنین که نظر می دید و ما را در بهتر کردن این وبلاگ یاری می کنید - 1396/3/29
    مایلینو - با تشکر از سایت خوبتون و مطاب خوبی که قرار میدید.
    پاسخ:باسلام ما سعی می کنیم که دوستان در مسیر پیشرفت قرار بگیرند و زندگی بهتری داشته باشند و همین طور ایرانی بهتر ممنونم بابت نظرتون نظرهای شما به ما انگیزه ی خوبی می ده برای ادامه راه - 1396/3/11

تبلیغات

با کارمندان باید چطور رفتار کرد؟

 با کارمندان باید چطور رفتار کرد؟

 

 

اگر دوست دارید کاری کنید کارمندانتان با علاقه شخصی خودشان برای شما کار کنند و نه به خاطر حقوق شان، بهتر است به آنها به جای پول، تخصص، تعلق و تعمق بدهید...

 

 

1-  آنها را متخصص کنید :

به عقیده پروفسور کانتر، رئیس و مدیر یک کارمند، باید کارمندش را متخصص تربیت کند.

باید کاری کند مهارتهایشان هر روز بهتر شود و در کاری که می کنند تبحر داشته باشند.

حتی در سخت ترین شرایط، بدترین کارمندان هم با کمی پشتیبانی، راهنمایی و کمک میتوانند بهترین عملکردشان را به نمایش بگذارند و از خودشان و کارشان راضی باشند.

 

2-  آنها باید به شرکت علاقه داشته باشند :

کارمندان شما انگیزه بیشتری پیدا خواهند کرد اگر بدانند متعلق به سیستمی معتبر هستند.

برای مثال، نمونه بارز این اقدام شرکت اپل است. کارمندان این شرکت حقوق بیشتری نسبت به شرکت های دیگر دریافت نمی کنند! ، اما به طرز عجیبی به این شرکت احساس تعلق دارند و کارمند شرکت اپل بودن را افتخار میدانند.

بنابراین سعی کنید کارمندانتان را جزئی از شرکت تان بدانید؛ آنها را با افراد مختلف در قسمت های مختلف شرکت آشنا کنید، سعی کنید در مشکلات بزرگ از آنها کمک بخواهید. کاری کنید کارمندانتان بدانند وجودشان در شرکت شما مهم است.

 

3-  در شغل آنها تعمق ایجاد کنید :

معنا و مفهوم در انجام یک کار، بیش از خود آن کار مهم است.
اگر حتی شما به عنوان کارآفرین، هیچ مفهوم و ارزشی در کارتان نبینید، از فردا انگیزه ای برای ادامه کارتان نخواهید داشت ! پس کارمندانتان را درک کنید، به آنها یاد بدهید که چرا کاری که میکنند مهم است و چرا بودن خود آنها بر سر کار مهم تر است؟


و در آخر، همیشه به خاطر داشته باشید:

 

یک مدیر موفق همیشه بر شانه کارمندان موفق ایستاده است.


/نبوغ مالی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 20 / 4 / 1397 ساعت: 4:59 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

سوء تفاهمی به نام مالیات

سوء تفاهمی به نام مالیات

 

 

مالیات در ایران از قدیم چرخه معیوبیداشته و هیچ دولتی در اصلاح آن موفق نبوده است. یا کارکردش مبتنی بر قواعد علم اقتصاد و اصول سیاست مالی نبوده یا اندازه و میزانش تناسب نداشته یا چرخه‌اش معیوب بوده یا در ذهن دولت‌ها صرفا ابزار تأمین کسری بودجه بوده است. از همه مهم‌تر این‌که در خیلی از کشورها مالیات عموما صرف باز‌توزیع درآمدها با هدف کاهش فقر و افزایش رفاه می‌شود،در ایران اما مالیات را بیشتر صرف هزینه‌های جاری دولت می‌کنند.

 

اجازه بدهید به عنوان فعال اقتصادی نظرم را درباره نارسایی های مالیاتی کشور بیان کنم.

 

 

مالیات برای مالیات دهنده ایرانی دو ایراد اساسی دارد:

 


یکی چرخه گرفتن مالیات است و دیگری نحوه هزینه کرد آن.
در حال حاضر به نظر می‌رسد بیش از 60 درصد اقتصاد‌ایران از پرداخت مالیات طفره می‌رود. در این چرخه معیوب،صرفا حقوق‌بگیران و فعالان اقتصادی که فعالیت شفاف و قانونی دارند مجبور به پرداخت مالیات هستند اما آنها که فعالیت غیررسمی و زیرزمینی دارند،عموما از پرداخت مالیات می‌گریزند. گذشته از آن به نظرم ایران تنها کشوری است که افراد برای پرداخت مالیات ناچارند در صف بایستند و زمان و هزینه زیادی صرف آن کنند.

 

در عین حال بی‌عدالتی درسیاستگذاری و دریافت مالیات در کنار نظام اداری معیوب و احتمالا فاسد و بروکراسی پیچیده و مندرس، منجر به دشوار شدن فضای کسب وکار در کشور شده و انگیزه فعالیت اقتصادی سالم را از فعالان اقتصادی گرفته است.یک فعال اقتصادی که علاقه دارد سالم فعالیت کند،قطعا با موانع زیادی مواجه است که نظام مالیاتی یکی ازآنهاست.

 

نحوه محاسبه مالیات هم به گونه‌ای نیست که با واقعیت‌های اقتصادی کشور همخوانی داشته باشد.این چرخه معیوب باعث افزایش پنهان‌کاری و فرار مؤدیان شده و دروغ و تقلب را در بخش خصوصی افزایش داده است.


نکته ناامیدکننده این است که در این چرخه معیوب، فردی که مسائل مالی‌اش را شفاف و علنی کند عملا بازنده می‌شود، بنابراین به سمت پنهان کاری بیشتر حرکت می‌کند.طرفه آن‌که در نظام مالیاتی ما اصل بر خلاف‌گویی افراد است مگر این‌که ثابت کند که درست می‌گوید. در حالی که در کشورهایی که نظام مالیاتی کارآمدی دارند،اصل بر درست گویی افراد است مگر آن‌که خلافش ثابت شود.

 

نکته قابل توجه دیگر این است که در نظام مالیاتی ایران احتمال زیان مالیات‌دهنده‌ به دلایلی که اشاره کردم ‌خیلی بیشتر از جریمه مالیات گریز است. به این معنی که در کشور ما فردی که مالیاتش را با تأخیر می‌پردازد،جریمه‌هایش نیز بخشیده می‌شود، اما فردی که مالیات را به موقع پرداخت می‌کند، پاداش خوش‌حسابی نمی‌گیرد.

 

این نارسایی‌ها را کنار نحوه و محل هزینه کرد درآمدهای مالیاتی بگذارید.
یکی از اساسی‌ترین نقص‌های نظام مالیاتی در کشور ما این است که مالیات‌دهنده واقعاً نمی‌داند مالیات پرداختی‌اش کجا مصرف می‌شود.
فردی که مالیات می‌پردازد همیشه این دغدغه را دارد که دولت درآمدهای مالیاتی را کجا خرج می‌کند. از آن‌جا که اساسا مأموریت باز‌توزیع منابع با هدف کاهش فقر در نظام بودجه‌ریزی کشور پیش بینی نشده، مالیات دهنده نسبت به نحوه هزینه کرد درآمدهای مالیاتی مشکوک و نگران است. ‌

 

به گمانم ایران تنها کشوری است که در آن فعالان اقتصادی مالیات می‌پردازند تا دولتی که مالیات می‌گیرد برای کسب وکار آنها مانع ایجاد کند. مالیات دهنده قطعا با خودش می‌گوید این چه اقتصادی است که باید در آن مالیات داد اما در مقابل،هیچ خدماتی دریافت نکرد؟


فعال بخش‌خصوصی مالیات می‌پردازد که دولت امنیت را برقرار کند،آموزش را بهبود بخشد و بهداشت را فراگیر کند. مالیات دهنده انتظار دارد دولت در عرضه خدمات عمومی حداقل استانداردها را رعایت کند در حالی که نه فقط این مسأله رعایت نمی‌شود که اختلاس‌ها،فسادهای مالی و سوء استفاده‌های گسترده باعث می‌شود به این موضوع فکر کند که چرا باید مالیات پرداخت در حالی که درآمدهایش صرف خدمات عمومی نمی شود و احتمال فساد نیز در نحوه هزینه کرد درآمدهایش وجود دارد.

 

يكی دیگر از مشکلات نظام مالیاتی ایران، معافیت‌های بی حساب و کتاب است.
در حال حاضر کشاورزی، صادرات، مناطق آزاد، تعاون،سود سپرده بانکی، نهادهای انقلابی و بنیادها،مناطق محروم،شرکتهای دانش بنیان و ....از مالیات معافند.


اغلب این معافیت‌ها نه تنها به هدف اولیه خود منجر نشدند که به پوششی برای فرار مالیاتی بدل شده‌اند.


با این همه حفره،هرگاه سیاستگذاردر صدد اصلاح قوانین برآمده، ذی‌نفعان قدرتمند اجازه نداده‌اند. این هم خود داستان مفصلی دارد.

 

 

محسن جلال پور

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:42 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه نصیحت استیو جابز شرکت نایکی را نجات داد؟

چگونه نصیحت استیو جابز شرکت نایکی را نجات داد؟

 

 

هنگامی که مارک پارکر در سال 2006 به عنوان مدیرعامل شرکت نایکی (Nike) انتخاب شد، از استیو جابز درخواست کرد تا به او برای موفقیت در کار یک نصیحت کند. نصیحت جابز چه بود و چگونه باعث موفقیت نایکی شد؟

 

در سال 2006، شرکت نایکی با تحول بزرگی مواجه شد. مارک پارکر (Mark Parker) صندلی مدیرعاملی را در اختیار گرفت تا یکی از بهترین شرکت‌های موجود در جهان، مسیر تازه‌ای را پیش بگیرد. اما پیش از اینکه پارکر کار خود را آغاز کند، تصمیم گرفت تا از یکی از مدیران موفق در جهان فناوری مشاوره بگیرد. در آن زمان نایکی در تلاش بود تا استراتژی استفاده از محصولات دیجیتال خود را به خط تولید هزاران محصول خود اضافه کند. به همین دلیل، پارکر در اولین حرکت خود به عنوان مدیرعامل شرکت نایکی، با استو جابز ا(Steve Jobs) تماس گرفت تا از او برای «موفقیت» یک نصیحت درخواست کند. جابز نیز در جواب به پارکر می‌گوید:

 

«نایکی برخی از بهترین محصولات جهان را می‌سازد؛ محصولاتی که عاشق آن‌ها هستیم. اما از طرفی محصولات آشغال زیادی نیز دارد.

 

پس محصولات اضافی و بیهوده را فراموش کنید و تمرکز خود را تنها روی محصولات خوبی که دارید بگذارید.»

 

 

پارکر سال‌ها بعد در یکی از مصاحبه‌های خود درباره سخن جابز می‌گوید:

 

 

او کاملا درست می‌گفت. ما نیاز داشتیم تا تغییراتی را ایجاد کنیم.

 

اما نایکی صبر کرد. به جای عرضه محصولاتی که فناوری‌های جدیدی داشتند، آن‌ها تصمیم گرفتند تا به تولید لوازمی که در ساخت آن‌ها ماهر بودند مشغول شوند. نایکی، مسیر همیشگی خود را ادامه داد و در طول چندسال همکاری نزدیکی با شرکت اپل داشت. در نتیجه، سال‌ها بعد شاهد عرضه اکوسیستم نایکی پلاس (Nike+) بودیم؛ چیزی که به یکی از موفق‌ترین کمپین‌های عرضه شده از سوی نایکی تبدیل شد.

 

استیو جابز فردی نبود که فقط شعار بدهد یا بخواهد این نصیحت را تنها به افراد دیگر بگوید؛ بلکه وی از این نصیحت در زندگی خود نیز استفاده کرد. در ابتدا وی از شرکت اپل اخراج شد، اما هنگامی که در سال 1997 به این شرکت بازگشت، اپل با مشکلات زیادی مواجه شده بود.

 

اولین کاری که جابز با بازگشت خود انجام داد، متوقف کردن تولید محصولات اضافی بود. تا پایان سال میلادی، جابز ساخت و عرضه 70 درصد از محصولات اپل را متوقف کرد. یک سال بعد، اپل از 1.04 میلیارد ضرر خود فاصله گرفت و در کمال تعجب موفق شد تا به سود 300 میلیون دلاری دست پیدا کند.

 

 

چرا تمرکزروی «یک موضوع» همیشه سخت است؟

 

 

همه ما با عوامل زیادی در زندگی دست و پنجه نرم می‌کنیم. فرهنگ موجود در جامعه بشری، دائم به ما گوشزد می‌کند تا به سراغ موقعیت‌های تازه برویم. جلسه‌ای تازه داشته باشیم. در آن رویداد شرکت کنیم؛ چراکه «هرگز نمی‌دانیم» ممکن است چه چیزی رخ بدهد. از طرفی موضوعاتی روانی نیز در این بین دخیل هستند. ترس ازدست دادن و باختن، می‌تواند محرک بسیار قدرتمندی باشد. نمی‌خواهیم فرد دیگری موقعیت‌های ما را از چنگمان در بیاورد.

 

شاید از نگاه بسیاری از ما – به ویژه در یک نگاه سطحی و ابتدایی – کم کردن موقعیت‌ها و پایین نگه داشتن تعداد موارد برای تمرکز، با دست یافتن به موفقیت و پیروزی در تضاد باشد؛ اما اینگونه نیست. کم کردن موقعیت‌ها چیزی است که باید همین امروز آن را انجام بدهید. این روزها در عصر اینترنت زندگی می‌کنیم؛ جایی که موقعیت‌ها، گزینه‌ها، اطلاعات و راه‌های زیادی در مقابل ما قرار دارد. این درحالی است که مغز ما، به دنبال یک روند ساده است تا کار آسان‌تری داشته باشد.

 

برای مثال روند کاری جابز و اپل را درنظر بگیرید. این شرکت 3 سال ابتدایی خود با جابز را به فروش کامپیوتر اپل 1 (Apple 1) اختصاص داد. بعد از تمرکز روی این محصول و فروش خوب آن بود که اپل به سمت جلو حرکت کرد و به چیزی تبدیل شد که امروزه می‌بینیم.

 

ساخت تنها «یک» محصول در مسیر خوب، کار بسیار بعیدی است. اما به یاد داشته باشید که به دست آوردن موفقیت نهایی، به تنهایی یک موضوع بعید و نادر خواهد بود. ما همیشه به دنبال بهترین راه‌حل هستیم. با کم‌کردن موضوعات اطراف و تمرکز روی یک کار، به خود این اجازه را می‌دهید تا محصول یا کاری که در اختیار مشتریان خود می‌گذارید، به راه‌حل یک مشکل برای آن‌ها تبدیل شود و عملکرد فوق‌العاده‌ای داشته باشد.

 

وقتی انرژی و منابع مادی و معنوی خود را روی موضوعات مختلفی بگذارید، دیگر توانی برای حل مشکلاتی که در سطح بالاتری هستند نخواهید داشت. دیگر از تمرکز موردنیاز برای ساخت آن محصول «عالی» وجود ندارد؛ پس چیزی تولید می‌کنید که صرفا «خوب» است

 

 پی نوشت: در شرایط اقتصادی فعلی، توجه به این نصیحت استیوجابز برای تولیدکنندگان ایرانی (خصوصا خودورسازها) بشدت ضروری بنظر می رسد. تنوع محصولات باید کاهش یابد و بجای آن، محصولات عالی و باکیفیت تولید گردد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:11 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آنچه مدیران میانی تازه کار باید بدانند

آنچه مدیران میانی تازه کار باید بدانند

 



واقعیت این است که فعالیت کردن بعنوان مدیر میانی در یک سازمان امری بسیار پیچیده و سرشار از ظرافت‌هایی است که توجه کافی به آنها از فرد یک مدیر مقتدر می‌سازد و بی‌توجهی به آنها هم می‌تواند عمر مدیریتی یک مدیر را کوتاه سازد. مدیران میانی از یکسو با زیردستانی در ارتباط هستند که نقش کارمندی یا کارگری ایفا می‌کنند و از سویی دیگر با مدیران ارشد سازمان در ارتباط هستند که ماهیت و جنس رابطه با آنها کاملا متفاوت از ارتباطات با کارمندان است.

 

بعبارت بهتر، مدیران میانی باید مانند «آچار‌فرانسه» عمل کنند و حلقه اتصال لایه‌های مختلف سازمانی باشند. اما برای این دسته از مدیران یکسری بایدها و نبایدها وجود دارد که بی‌توجهی به آنها می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری به وجهه مدیریتی افراد وارد کند. در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

 

 

 آنچه مدیران میانی باید حتما انجام دهند:

 

 

اعتماد و احترام مدیریت ارشد را به خود جلب کنید. برای این کار باید توانمندی‌های خود را به آنها اثبات کنید. پس از ایجاد این ارتباط مثبت است که امکان تفویض اختیارات به شما آسان‌تر و هدفمندتر صورت می‌پذیرد.

 

مطمئن شوید که از بودجه و امکانات کافی برای عمل به وظایف محوله برخوردارید و اگر چنین نیست به‌طور رسمی درخواست بودجه اضافی کنید.

 

به مشکلات و موانع موجود توجه کنید و آنها را شناسایی و حل کنید.

 

همیشه از یک روش حتی اگر در گذشته موثر و مفید بوده برای حل مشکلات مختلف استفاده نکنید بلکه از سبدی از راه‌حل‌های متنوع و خلاقانه برای حل مسائل بهره ببرید.

 

کارآمدی شغلی‌تان را بازتعریف کرده و اصول آن را اجرا کنید. کارآمدی و موثر بودن یک مدیر میانی با یک کارمند تا حد زیادی متفاوت است.

 

همیشه تمام جوانب امر را بسنجید و از یک‌بعدی نگاه کردن به قضایا خودداری کنید، چرا که یک مدیر میانی خوب کسی است که هم از دریچه کارکنان به قضایا نگاه کند و هم از دیدگاه مدیران ارشد.

 

تصمیمات تاثیرگذار و شجاعانه بگیرید و سعی نکنید فقط مجری تصمیمات اتخاذ شده باشید. مدیران ارشد از آن دسته از مدیران میانی خوششان می‌آید که با تصمیم‌گیری‌های درست خود باری از دوش آنها بردارند.

 

افرادی را که تحت رهبری‌تان هستند راهنمایی کنید و این‌گونه فکر نکنید که آنها کاملا می‌دانند چه کنند.

 

خودتان شروع‌کننده بعضی کارها باشید و صرفا منتظر صدور فرمان و دستور از طرف مقامات مافوق نباشید.

 

 

 آنچه مدیران میانی نباید انجام دهند:

 

 

به افرادتان تکالیف مبهم و نامشخص ندهید.

 

سعی نکنید کارهای جذاب و راحت را خودتان انجام دهید و کارهای سخت و خسته‌کننده را به افرادتان واگذار کنید. یک مدیر میانی خوب کسی است که با برعهده گرفتن وظایف سخت هم توانایی‌های خود را به افرادش ثابت می‌کند و هم فرصت‌های یادگیری ارزشمندی را در اختیار افرادش قرار می‌دهد.

 

عملکرد مدیران میانی پیشین و سایر مدیران میانی را زیر سوال نبرید. این کار در بلندمدت موجب بدگمانی دیگران نسبت به آنها خواهد شد.

 

وقتتان را صرف کارها و پروژه‌های کم‌اثر و بی‌فایده نکنید. یک مدیر میانی خوب کسی است که قادر است اولویت‌های اصلی را تشخیص دهد و در جهت آنها گام بردارد.

 

از ایجاد شبکه‌های ارتباطی با سایر مدیران میانی غفلت نکنید. در بطن ارتباطات با سایر مدیران میانی، ایده‌های ارزشمندی نهفته است که به‌کارگیری آنها می‌تواند برای شما بسیار مفید باشد.

 

از مقابله مقتدرانه با عملکرد ضعیف و غیرقابل قبول کارکنانتان نترسید. از شما به‌عنوان یک مدیر میانی این انتظار می‌رود که با کم‌کاری و عملکرد ضعیف افرادتان با اقتدار و صریح برخورد کنید و در این مسیر به هیچ عنوان مماشات و تعارف نکنید.

 

در مورد تشویق و پاداش‌دهی به کارکنانتان خسیس نباشید. شما بعنوان مدیر میانی نیز در حد خود می‌توانید و باید افرادتان را تشویق کنید، چون هر کارمندی دوست دارد به خاطر هر کار خوبی حتی اگر کوچک هم باشد مورد تشویق قرار بگیرد.

 

منبع:Association of professional Office Managers

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 10:3 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ابتکار جالب یک شرکت ژاپنی برای استخدام کارکنان

ابتکار جالب یک شرکت ژاپنی برای استخدام کارکنان

 

 

به تازگی یک شرکت ژاپنی، کوهپیمایی را یکی از شروط استخدام و قبول کارمند قرار داده است. این یکی از خلاقانه ترین تصمیماتی است که تا‌‌‌ حالا در زمینه منابع انسانی و جذب و استخدام نیروی پرسنلی به گوش رسیده است. وقتی با دقت بیشتری در تار و پود این شرط عجیب و غریب استخدامی بنگریم می توانیم به پیامدها و نکات ارزنده این تصمیم پی ببریم. این شرط از چندین زاویه و با تکیه بر چندین صفت مشخصه مثبت، مسائلی را در ابعاد گوناگون اجتماعی، فکری، جسمی و فرهنگی به ما نشان می دهد که ما در ذیل به 11 مورد آن اشاره ای مختصر می کنیم.:

 

 

شرایط فیزیکی: اولین و شاید ساده ترین برداشت از این حرکت پی بردن به وضعیت جسمانی افراد یا همان سلامتی و تندرستی فیزیکی خواهد بود. چه امری از این مهم تر که بنیادی ترین سرمایه یک سازمان از سلامت و تندرستی کافی برخوردار باشد.

 

انعطاف پذیری: در وحله نخست همین که این افراد شرط غیر معمول استخدامی این شرکت را نسبت به وضعیت عادی دیگر شرکت ها ترجیح داده اند، روحیه انعطاف پذیری آنها می باشد. مطمئناً وجود این پرسنل، سازمان را در پویایی همیشگی قرار می دهد زیرا آنان قدرت سازگاری با هر شرایطی را دارند و پذیرای تغییرات سازمانی خواهند بود.


ریسک پذیری: کسانی که این شرط را قبول نموده، در واقع خطرات آن را نیز به جان خریده اند (قبول ریسک). آنان که از شروع این صعود تا پایان راه را با موفقیت به پایان رسانده اند و از موقعیت های سختی که ما بین راه پیش آمده، فرار نکرده اند و در واقع ریسک پذیر و متعهد بوده اند همان افرادی هستند که گاه توانایی نجات یک سازمان را دارند. این افراد درصد موفقیت بالایی نسبت به ریسک گریزها و توانایی خلق یک پیروزی را از دل یک شکست دارند و در واقع همان کورسوی امید هستند.


خلاقیت و ابتکار: خلاقیت با میزان ریسک پذیری رابطه مستقیم دارد. یعنی افرادی که ریسک پذیر هستند از قوه خلاقیت بالا برخوردارند و می شود گفت این افراد همان خصیصه های افراد گروه 3 را دارا هستند. آنان مدام پیگیر شناخت مسیرهای تازه، سریع و گوناگون در راه پیش روی هستند و در این زمینه ابتکار فراوان به خرج می دهند. آنان صرفاً دنباله رو فرد پیش روی نیستند و در واقع می توان آنها را در زمره رهبران آینده دانست، کسانی که نمی هراسند، فکر می کنند و ابتکار به خرج می دهند.


انگیزه: مهترین عاملی که در افراد ایجاد قدرت افزوده می کند انگیزه می باشد. افرادی که با انگیزه بالا در حرکت هستند مدام به مقصد و نتیجه کار فکر می کنند هرگز در برابر مشکلات کمر خم نمی کنند و هیچ عاملی آنان را از کسب پیروزی دور نمی سازد. در این مسیر افراد با انگیزه بصورت خستگی ناپذیر از ابتدا تا انتهای راه حضوری پر شور دارند و اگر در آینده سازمان در یک شرایط بحرانی قرار بگیرد و مدیریت حقایق را برای پرسنل تشریح نماید، این افراد (انگیزه مند) بصورت توده ای عظیم به حرکت در می آیند و تمام افراد را به تغییر وضع موجود و حرکت به سمت وضع مطلوب ترغیب می نمایند. این افراد گنج های پنهانی هستند که در سختی ها به مدد سازمان می آیند. در یک نگاه، انگیزه می تواند خاکستری را به آتش مبدل می کند.

 

استقامت و پشتکار: یکی دیگر از خصیصه هایی که در این آزمون به چشم می آید، میزان استقامت و پشتکار در افراد می باشد. مسلماً این مورد یکی از پله های صعود سازمان و نیز خود فرد به سمت کارایی بیشتر است. آنان که به سمت قله در حرکت هستند مدام با سختی های بسیار دست و پنجه نرم می کنند کسانی که برتر هستند سعی می کنند تا با قدرت و ثبات به راهشان ادامه دهند و در برابر ناملایمات صبر و شکیبایی پیشه می کنند تا اینکه در نهایت پیروزی را در آغوش بگیرند.

 

روحیه ایثار: افرادی که دارای این خصیصه هستند براحتی قابل شناسایی خواهند بود. آنها در این مسیر سخت و پر پیچ و خم، هرگز به دیگران تنه نمی زنند، برای دیگران مزاحمت ایجاد نمی کنند و بر عکس، اگر فردی دچار مشکل یا حادثه ای شود بلافاصله برای کمک رساندن حاضر می شوند. این دسته، از خودگذشته ترین افراد هستند. آیا شما اینگونه افراد را که اهداف فردیشان را فدای اهداف جمعی و سازمانی می کنند، در جمع سازمان خویش راه نمی دهید؟ این افراد کم مشکل ترین و سر براه ترین پرسنل شما در سازمان خواهند بود و شما همواره به وجود این نیرو ها نیازمند هستید.اجتماعی یا گوشه گیر: در این حرکت گسترده به سمت قله، شما می توانید به راحتی و بدون جلب توجه، افراد اجتماعی و یا گوشه گیر را شناسایی کنید.این شناخت به شما کمک می کند تا تناسب بهتری بین خود و شغل برقرار کنید که متعاقب آن افراد بهتر به فعالیت می پردازند و کارآیی را در بالاترین سطح توان خود نمایان می سازند و در نتیجه به دلیل این علاقه، با مشتری و ارباب رجوع رفتار بهتری خواهد داشت.

 

شناخت این صفات در افراد، فرد گرا را در اموری که آرام و فاقد جنب جوش است، همچون بایگانی و جمع گرا را که بیشتر اجتماعی تر هستند را در مشاغلی پر برخورد تر و فعالتر همچون پشت باجه یک بانک و یا در سمت یک فروشنده، بکار می گماریم. اگر هر کس همانجا باشد، که باید باشد، دیگر دغدغه ای گریبان گیرتان نخواهد شد.

 

سرعت یا دقت: فردی که با عجله و سریع به فعالیت می پردازد به همان نسبت نیز از دقت کمتری در انجام امور بهره می برد و بلعکس فردی که در اصطلاح پیوسته و آرام گام بر می دارد اگر چه ممکن است با صرف زمان بیشتری به مقصد برسد اما مطمئن خواهد بود که کار را بدون نقص به پایان رسانده است. به هر حال از هر کدام از این خصایص که دقیقاً عکس هم هستند، می توان در زمان و مکان خودش به خوبی استفاده کرد. مهم آن است که مدیریت، افرادی را که دارای این فاکتورها هستند را بشناسد تا بتواند بطور درست بکارگیری نماید.


روحیه مشارکت: از بارزترین خصایص سازمانی وجود روحیه مشارکت در پرسنل آن سازمان می باشد چرا که یک کل چیزی نیست جز مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته، که در جهت تحقق یک هدف، در کنار هم فعالیت می کنند. سازمانی که می خواهد همیشه در موفقیت غوطه ور باشد باید تمام پیکره و اجزایش با هم هماهنگ و همسو فعالیت نماید. در این کوه پیمایی افرادی هستند که با مشارکت و همکاری در پی رسیدن به قله می باشند، لذایذ و تلخی ها را با هم و در کنار هم می چشند تا اینکه در نهایت امر، بر بام قله پای نهند.


ادب و احترام: در این سفر کوچک سازمانی (کوه پیمایی) می توان افراد را از نقطه نظر رعایت ادب و احترام شناسایی نمود. حتماً همگی به این امر واقف هستید که شایستگی های علمی و فنی در کنار رعایت ادب و احترام سنگینی بیشتری خواهد داشت و افراد شایسته هرگز نباید در وادی غرور و تکبر گام بردارند چرا که از ارزش های خویش می کاهند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 17 / 4 / 1397 ساعت: 9:57 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

همه مشاغل مهم هستند، اما بعضی مشاغل مهم ترند!

همه مشاغل مهم هستند، اما بعضی مشاغل مهم ترند!

 

 

این عنوان را از کتاب خواندنی قلعه حیوانات اثر جورج اورول به امانت گرفته ام آنجا که می نویسد "همه انسان ها برابرند اما بعضی ها برابرترند"!!
مشاغل کلیدی مشاغلی هستند که شکست و یا پیروزی سازمان را رقم می زنند. آنها تعیین کننده و تغییر دهنده سرنوشت بازی هستند. می گویند حدود 20 درصد از مشاغل سازمان را می توان شغل کلیدی محسوب کرد. این 20 در صد است که تکلیف 80 درصد عملکرد سازمان را روشن می کند.



 یکی از اجزاء نظام های پرداخت حقوق و مزایا، پرداخت بر اساس "ارزش شغل" است. به این ترتیب که باید ابتدا مشاغل را از نظر اهمیتی که برای سازمان دارند و ارزشی که برای ذینفعان سازمان تولید می کنند ارزیابی و سپس طبقه بندی کنیم تا بتوانیم به مشاغل کلیدی (و شاغلین آنها)حقوق و مزایای بیشتر و جذاب تری بپردازیم.

 

 

 من معیارهای زیر را برای شناسائی مشاغل کلیدی و ارزیابی و ارزش گذاری آنها پیشنهاد می کنم:

 

 

شغل کلیدی شغلی است که :


▪️با ماموریت اصلی سازمان ارتباط نزدیک دارد.
▪️برای سازمان سود و درآمد تولید می کند.
▪️در ارتباط مستقیم با مشتری و بازار و سهم بازار قرار دارد.

▪️تامین نیروی انسانی شایسته برای آن، آسان و ارزان نیست.
▪️انجام آن نیاز به سطوح بالائی از دانش و مهارت دارد.
▪️در آن، تصمیمات پیچیده و مهم گرفته می شود.
▪️روی سایر مشاغل سازمان اثرگذار است.
▪️غیبت شاغل آن به سرعت احساس می شود.
▪️با اطلاعات محرمانه و با ارزش سر و کار دارد.
▪️در زنجیره تولید ارزش قرار دارد و برای سازمان مزیت رقابتی ایجاد می کند.
▪️به راحتی و ارزانی قابل پیمان سپاری نیست.
▪️اشتباهات و ابتکارات در آن، آثار عمیق و بلند مدت بر سازمان دارد.
▪️پیچیده است و متغیرهای زیاد و پرتعدادی بر آن موثر است.
▪️حفظ و نگهداشت کارکنان شایسته آن، آسان نیست.



 مشاغل سازمان مان را خوب بشناسیم و آنها را با معیارهای مناسب ارزیابی و مقایسه و طبقه بندی کنیم تا بتوانیم با آنها و شاغلین شان برخورد و رفتار مناسب و مقتضی داشته باشیم.

 

همچنین به خاطر داشته باشیم که این مشاغل را نباید فقط در سطوح بالای سلسله مراتب سازمان و در میان مشاغل مدیریتی جستجو و پیدا کنیم، برخی شغل های ظاهرا کم اهمیت و غیر مدیریتی گاهی و در بعضی شرایط ، تعیین کننده و به شدت اثر گذار هستند.

 

 دکتر بهزاد ابوالعلایی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 12:22 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پولدارها چکار میکنند؟!

پولدارها چکار میکنند؟!

 


تام کارلی، محقق آمریکایی برای مدت ۵ سال، عادات روزانه ۲۳۳ پولدار و ۱۲۸ فرد با وضع خراب مالی را دنبال کرد و کتاب پرفروش Rich Habits را نوشت.

 

او در این کتاب ۲۰۰ رفتار مشترک میان پولدارها را شناسایی کرده و توضیح می‌دهد که عادات روزانه پولدارها و غیرپولدارها به شدت متفاوت است و با توجه به عادات روزانه یک شخص می‌توان وضعیت مالی‌اش را پیش‌بینی کرد.

 

او در مورد این طبقه پولدار که درباره‌شان تحقیق کرده نوشته: "جالب اینجاست ۸۵ تا ۸۸ درصد میلیونرهای آمریکایی پولدارهایی خودساخته و نسل اولی هستند."

 

 

این ده عادت را بدانیم :

 

حدود ۷۰ درصد پولدارها روزانه کمتر از ۳۰۰ کالری هله‌هوله (junk food) مصرف می‌کنند و حدود ۹۷ درصد بی‌پول‌ها روزانه بیشتر از ۳۰۰ کالری هله‌هوله می‌خورند.

 

حدود ۸۰ درصد پولدارها روی " یک" هدف مشخص تمرکز کرده‌اند و فقط ۱۲ درصد بی‌پول‌ها چنین کاری می‌کنند.

 

حدود ۷۶ درصد پولدارها چهار روز در هفته ورزش می‌کنند ولی ۲۳ درصد بی‌پول‌ها اهل ورزش مرتب هستند.

 

حدود ۶۳ درصد پولدارها موقع رفتن سر کار به کتاب‌های صوتی گوش می‌دهند ولی فقط ۵ درصد بی‌پول‌ها چنین عادتی دارند.

 

حدود ۸۱ درصد پول‌دارها کارهایی را که باید انجام بدهند لیست می‌کنند ولی فقط ۱۹ درصد بی‌پول‌ها to-do list دارند.

 

حدود ۶۳ درصد والدین پولدار بچه‌هایشان را مجبور می‌کنند که ماهی دو جلد یا بیشتر کتاب غیرداستانی بخوانند و فقط ۳ درصد بی‌پول‌ها چنین عادتی دارند.

 

حدود ۲۳ درصد پولدارها اهل قمار هستند ولی ۵۲ درصد بی‌پول‌ها قمار می‌کنند.

 

حدود ۸۰ درصد پولدارها به دیگران زنگ می‌زنند تا تولدشان را تبریک بگویند ولی فقط ۱۱ درصد بی‌پول‌ها چنین کاری می‌کنند.

 

حدود ۶۷ درصد پولدارها اهداف‌شان را روی کاغذ می‌آورند و فقط ۱۷ درصد بی‌پول‌ها از این کارها می‌کنند.

 

حدود ۸۸ درصد پولدارها روزی نیم ساعت یا بیشتر را به مطالعه با هدف کاری یا آموزشی می‌گذرانند و فقط ۲ درصد بی‌پول‌ها چنین عادتی دارند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 11:56 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

5 اصل اساسی که "سرمایه گذاران هوشمند" از آنها پیروی می کنند

5 اصل اساسی که "سرمایه گذاران هوشمند" از آنها پیروی می کنند...

 

 

سلطان بازار سهام جهان؛ وارن بافت در حرفه و روش "سرمایه گذاری بر اساس ارزش ذاتی" از هیچکس به اندازه استاد و مربی، کارفرما، شریک و دوست سابق خود یعنی"بنجامین گراهام" که البته پایه گذار این روش می باشد، تاثیر نپذیرفته است.

 

او در جاهای مختلف و در پاسخ به این سوال که کدام کتاب را در زمینه سرمایه گذاری توصیه می کند؛ بلافاصله به "سرمایه گذار هوشمند" 

 

"The Intelligent Investor by Benjamin Graham"
اشاره کرده و گفته:"بهترین کتابی که در زمینه سرمایه گذاری تا بحال نوشته شده است"!

 

خواندن آن برای اولین بار در سال 1949 زندگی وارن را به کلی متحول کرد و تا امروز که با پیروی از اصول، قوانین و مفاهیم آن؛ امپراطوری461 میلیارد دلاری برکشایر هثوی را ساخته، به آن پایبند است!

 

او همچنین توصیه می کند: وقتی نوسانات بازار زیاد می شود و قیمت ها با سرعت تغییر می کنند و هیچ چیز قطعی و مشخص نیست و وسوسه می شوید بخرید یا بفروشید (چیزی شبیه اوضاع کنونی بازار ایران)، این کتاب را باز کنید و دوباره بخوانید!

 

به اعتقاد وارن و بسیاری از سرمایه گذاران بزرگ، اصولی که بنجامین سرمایه گذاری های هوشمندانه خود را بر آنها بنا نهاده و در کتاب خود مفصل به آنها پرداخته؛ نه به یک قرن پیش و بازاری که در آن فعالیت داشته محدود می شود، بلکه هم اکنون و در همه بازارهای جهانی نیز کماکان بسیار کاربردی و گره گشاست!

 

 

1-  یک برگه سهام؛ فقط یک سمبل دستگاه نمایش بهای سهام و یا تصویری که در صفحه نمایشگر نشان داده می شود، نیست! بلکه مدرکی برای مالکیت یک کاروکسب واقعیِ دارای ارزش پایه ای است که (آن ارزش) بستگی به قیمت آن سهام ندارد!

 

2-  بازار یک پاندول است که برای همیشه بین خوشبینی ناپایدار (که قیمت سهام را خیلی گران می کند) و بدبینی بدون توجیه (که قیمت سهام را خیلی ارزان می کند) تاب می خورد! سرمایه گذار هوشمند یک واقعگرا است که سهام را به خوشبین می فروشد و از بدبین می خرد!

 

3-  ارزش آتی هر سرمایه گذاری؛ تابعی از ارزش کنونی آن است. هرچه قیمت بیشتری برای یک سهام بپردازید؛ بازده سرمایه گذاری شما در آینده کمتر می شود!

 

4-  مهم نیست که چقدر با ملاحظه و محتاط هستید. تنها ریسکی که هیچ فرد سرمایه گذاری نمی تواند آنرا حذف کند، ریسک اشتباه کردن است! با معیار قرار دادن و تاکید بر اصل ساده "حاشیه امنیت" و اینکه "هرگز گران نخرید، مهم نیست که یک سرمایه گذاری چقدر هیجان انگیز است"؛ شما می توانید از اشتباهات خود بکاهید!

 

 

وارن: بیزینسی که 83 میلیون دلار می ارزد را با 80 میلیون دلار نمی خرید چرا که باید حاشیه امنیت زیادی (برای پوشش ریسک) در نظر بگیرید. وقتی یک پل می سازید، شما تاکید می کنید که تحمل کامیون با وزن 13.5 تن را دارد، اما در عمل با کامیون 4.5 تنی از روی آن گذر می کنید!

 

5- راز موفقیت مالی شما در درون خودتان نهفته است. اگر تبدیل به یک متفکر انتقادی بشوید که هیچ واقعیتی در وال استریت (بازار) را بدون شواهد و دلایل کافی نمی پذیرد و باور نمی کند، و با اعتماد به نفس و صبورانه سرمایه گذاری کنید، خواهید توانست پیوسته حتی از بدترین بازارهای خرسی هم منتفع شوید. با بسط و توسعه انضباط و جسارت خود، خواهید توانست مانع تسلط "مود نوسانی" دیگران بر سرنوشت مالی خود شوید!

 

و در پایان؛
اینکه سرمایه گذاری شما چگونه رفتار می کند، بسیار کم اهمیت تر از آن است که خود شما چگونه رفتار می کنید!

 

 

و سخن آخر؛ یک توصیه دیگر از وارن!

 

او در بخشی از نامه سالیانه (2005) خود خطاب به سهامداران برکشایر هثوی نوشت:
در زمانهای خیلی قدیم، سِراسحاق نیوتون سه قانون حرکت را به ما معرفی کرد که حاصل نبوغ او بود. اما استعداد او به درد سرمایه گذاری نمی خورد: او پول خیلی زیادی در حباب قیمتی دریای جنوب (انگلستان-1711) از دست داد که در توضیح آن می گوید: "من می توانم حرکت ستاره ها را محاسبه کنم اما حماقت بشر را نه!" اگر او با این ضرر و زیان آسیب ندیده بود، قانون چهارم حرکت را کشف کرده بود:

 

 

"برای سرمایه گذاران به طور کلی، با افزایش حرکت، بازده کم می شود!"

 

 

در شرایط متلاطم بازار هر چه جو روانی موجب افزایش حرکت ها و انجام معاملات بیشتر می شود، کمیسیون و حق مشاوره به کارگزاران و مشاوران و...بیشتر می شود و از سود سهامداران و سرمایه گذاران کم می شود! علاوه بر آن؛ در چنین شرایطی قیمت ها واقعی نبوده و هر لحظه احتمال باخت کل سرمایه هم وجود دارد!

 

به همین دلیل؛ در نظر وارن، راهبرد انفعالی "بخر و نگه دار" یا همان روش سرمایه گذاری هوشمندانه مبتنی بر ارزش ذاتی و اصول 5 گانه فوق، در هر شرایطی بهتر از راهبرد فعال "خرید و فروش های فوری سفته جویانه" مبتنی بر هیجانات و احساسات زود گذر است!

 

امیرعباس زینت بخش

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 11:3 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

شروع روز کاری پیش از ساعت ۱۰ صبح «شکنجه» است ؟

شروع روز کاری پیش از ساعت ۱۰ صبح «شکنجه» است ؟

 

 

 دانشمندان علوم اعصاب معتقدند مضرات کم‌خوابی مشابه اعتیاد به سیگار و الکل است.
پژوهشگران دانشگاه آکسفورد می‌گویند مجبور کردن کارکنان برای شروع کار قبل از ساعت ۱۰ صبح، معادل شکنجه است و موجب بیماری، فرسودگی و استرس آنان می‌شود.

 

 به گفته محققان گرچه پیش از رسیدن به سن ۵۵ سالگی، ساعت بیولوژیکی افراد بزرگسال با ساعت کاری ۹ صبح تا ۵ عصر هماهنگ می‌شود، اما این مساله یک «تهدید جدی» برای سلامت جسمانی و روانی افراد است. همچنین شرکت‌هایی که کارمندان را مجبور می‌کنند کار خود را صبح زود آغاز کنند، بازدهی کمتری دارند.

 

 تحقیقاتی که بر روی خواب و مسائل آموزشی کودکان و نوجوانان صورت گرفته حاکی از این است که کودکان ۱۰ ساله نمی‌توانند زودتر از ساعت ۸:۳۰ صبح بر روی مسائل آموزشی متمرکز شوند. همچنین مطالعات علمی نشان می‌دهد برای گرفتن بهترین نتیجه تحصیلی، بهتر است نوجوانان ساعت ۱۰ صبح و دانشجویان ساعت ۱۱ صبح فعالیت‌های آموزشی و یادگیری خود را آغاز کنند.

 

 دکتر پل کیلی، محقق دانشگاه آکسفورد در این زمینه می‌گوید: «ما نمی توانیم ساعت بیولوژیکی را تغییر دهیم. شما نمی‌توانید یاد بگیرید که در یک زمان خاص بیدار شوید. بدن شما با نور خورشید سازگار است ولی شما از آن آگاه نیستید چرا که این سازگاری به بخش هیپوتالاموس مغز شما گزارش می‌شود نه چشمانتان.»

 

 کم‌خوابی در افراد سبب خستگی، اضطراب، سرخوردگی، خشم، افزایش وزن، افزایش فشار خون، پایین آمدن ایمنی بدن و استرس آنها می‌شود. همچنین دانشمندان علوم اعصاب معتقدند آسیب‌هایی که در اثر کم‌خوابی به بدن انسان وارد می‌شود، مشابه مضرات مصرف دخانیات و اعتیاد به الکل است.

 

 کم‌خوابی همچنین اثرات مخربی بر عملکرد و سلامت مغز، قلب و کبد دارد. فقط یک هفته با خواب کمتر شش ساعت در شب منجر به ۷۱۱ تغییر در نحوه عملکرد ژن‌ها می‌شود.
به گفته محققان دانشگاه آکسفورد بهترین زمان خواب برای افراد نوجوان و بزرگسال حدود نیمه شب و بهترین زمان برخاستن حوالی ساعت ۱۰ صبح است.

 

منبع : سایت یورونیوز فارسی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 4 / 1397 ساعت: 10:47 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

دستورالعملی برای بهبود روابط شغلی

دستورالعملی برای بهبود روابط شغلی

 

 

اکنون زمان بیشتری را با همکاران خود سپری می‌کنیم. با توجه به میزان سرمایه‌گذاری زمانی که انجام می‌شود، انتظار بازگشت سرمایه قابل قبولی هم وجود دارد. ایجاد روابط بهتر شغلی نیز به یکی از ضروری‌ترین مولفه‌های مورد نیاز برای رشد و ترفیع تبدیل شده است. جین دیوال اشاره می‌کند از آنجاکه پیشرفت شغلی حاصل شبکه‌سازی است، کیفیت روابط کاری می‌تواند به‌طور گسترده بر شانس بالا رفتن از نردبان پیشرفت شغلی بیفزاید.

 

به باور خانم دیوال «اگر از روابط شغلی مثبت بهره‌مند نیستید، ایجاد شبکه‌ای حرفه‌ای از منابع و طرفدارانی که ارزش شما را درک می‌کنند و خواستار موفقیت شما هستند، دشوار خواهد بود. به روابط مثبت شغلی خود فکر کنید، هرچه طرفدار بیشتری داشته باشید به همان اندازه احتمال پیشرفت شغلی شما بیشتر خواهد بود.»

 

اکنون که از دلایل اهمیت سرمایه‌گذاری در زمینه توسعه و بهبود روابط حرفه‌ای آگاه شده‌اید، جین دیوال توصیه‌هایی برای بهبود ارتباطات با همکارانتان دارد. چه یکی از اعضای تازه وارد تیم باشید یا یک مدیر فصلی، باید با راهکارهای تقویت پیوندهای شغلی برای توسعه مسیر شغلی خود آشنا شوید:

 

 

1-  سخت نگیرید.

اگر در حال پیوستن به یک سازمان هستید، دیوال به شما توصیه می‎کند با یک جلسه غیررسمی برای آشنایی بیشتر این کار را آغاز کنید. سعی کنید با آنها به خوبی آشنا شوید. از تجارب آنها بپرسید، از تخصص‎های خاص آنها و اینکه آیا به‌عنوان یک عضو جدید پذیرای سوالات شما خواهند بود یا نه؟

 

2-  تواضع و قدردانی را تمرین کنید.

هیچ‎کس نمی‎خواهد با شخصیتی «همه چیز دان» وقت بگذراند. اگر چنین خصوصیت رفتاری داشته باشید به احتمال زیاد تعداد زیادی از افرادی را که طالب همکاری با شما هستند از دست خواهید داد. همیشه از افرادی که شما را در یادگیری و پیشرفت به‌ویژه در آغاز فعالیت‌تان در سازمان یاری می‎کنند، قدردانی کنید. چرا که این موضوع احتمال شکل‌گیری روابط مثبت را افزایش می‌دهد.

 

3-  مشاهده‌گر خوبی باشید.

قبل از هرگونه اظهار نظری زمان کافی برای درک فرهنگ و هنجارهای موجود اختصاص دهید. اطمینان حاصل کنید که برای تصمیمات سازمان احترام قائل هستید. این احترام و کنجکاوی به پیوندهای عمیق حرفه‌ای ختم خواهند شد.

 

4-  در سخت‌ترین شرایط هم صریح و صادق باشید.

به باور دیوال باید برای اصلاح برخی روابط شکست خورده اقدام کنید. بهترین توصیه وی در این خصوص تشخیص چالش یا مساله‌ای است که منجر به ایجاد مشکل شده است، مسوولیت آن را بر عهده بگیرید. جلسه‌ای خصوصی با فرد مورد نظر ترتیب دهید تا با او گفت‌وگو کرده و عذرخواهی کنید. هرگز برای عذرخواهی دیر نیست.

 

5-  از روابط کاری خود انتظارات روشنی داشته باشید.

مدیرانی که به دنبال توسعه فرهنگ سازمان یا تیم خود هستند، قدم‌های کوچکی را در راستای تغییر بر می‌دارند. به نظر خانم دیوال کسب اطمینان از شفافیت انتظارات شما از اعضای تیم نکته‌ای مهم است. هر چه صراحت بیشتر باشد اعتماد به نفس اعضای تیم بیشتر خواهد بود و آنان از تمام توان خود برای برای انجام خواسته‌های شما استفاده خواهند کرد.

 

6- تعامل و مشارکت را فراموش نکنید.

دست کم هر دو هفته یکبار برای جلسات تشویق و تقدیر برنامه‌ریزی کنید. افراد احتیاج دارند در محل کار دیده شوند، می‌خواهند مطمئن شوند که برای سازمان مهم هستند. تقدیر و تشویق راهکاری برای اطمینان دادن به کارکنان است، اطمینان از اینکه ارزشمند هستند. هرچه این اطمینان بیشتر باشد بیشتر برای موفقیت سازمان تلاش خواهند کرد.

 

7-  به یاد داشته باشید همکاران و اعضای تیم هم انسان هستند

صرف‌نظر از سمتی که هر شخصی در سازمان دارد، او یک انسان است، درست مثل شما. با آنها مانند هر فرد دیگری تعامل داشته باشید. علایق آنها را بشناسید، با رویاها، زندگی شخصی، عادات و سرگرمی‌های مورد علاقه آنها آشنا شوید. هر چه بیشتر با آنها آشنا شوید روابط عمیق‌تر و بهتری خواهید داشت.

 

8-  تفاوت‌های فردی را بپذیرید.

دانستن اینکه چه رفتاری مناسب تعامل با هر یک از همکاران است، به مهارت‌های خاصی نیاز دارد. خانم دیوال بر این باور است که داشتن حسن نیت در این زمینه بهترین اصل است. همه ما انسان هستیم و تجربیات و پیش زمینه‌های مختلفی داریم که شکل‌دهنده شخصیت ما هستند. به این تفاوت‌ها احترام بگذارید.

 

منبع: Fastcompany

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 6:14 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

منحنی رتبه بندی و اخراج کارکنان جک ولش

منحنی رتبه بندی و اخراج کارکنان جک ولش

 

 

منتقدان نام آن را «رتبه‌بندی و اخراج» (rank and yank) گذاشته‌اند اما نام اصلی این مدل، «منحنی سرزندگی» است که نخستین بار توسط «جک ولش»، مدیرعامل سابق شرکت جنرال الکتریک مطرح شد. براساس این مدل، مدیران باید هر سال کارکنان خود را ارزیابی و به سه گروه تقسیم کنند: کارکنان نمونه که ۲۰ درصد جمعیت سازمان را تشکیل می‌دهند، کارکنان متوسط که ۷۰ درصد جمعیت سازمان را تشکیل می‌دهند و کارکنان ضعیف که تنها ۱۰درصد از جمعیت کارکنان هستند. ۲۰ درصد اول، باید از هرگونه پاداش و امتیازات ویژه به‌طور سخاوتمندانه بهره‌مند شوند و تا جایی که ممکن است از آنها قدردانی شود. به اعتقاد آقای «ولش»، از آنجایی که منابع مالی محدود هستند، تمام کارکنان سازمان نباید به یک اندازه پاداش دریافت کنند. او اعطای پاداش مالی به‌طور یکسان به همه کارکنان را به آبیاری گیاهان با «آبپاش» تشبیه می‌کند و معتقد است که این کار، هدر دادن منابع مالی است.
افراد متوسط یا طبقه میانه باید زیر نظر مربیان آموزش ببینند و اهداف آنها کاملا مشخص شود. باید برای این افراد فرصت‌هایی فراهم شود تا بتوانند به کارکنان نمونه نزدیک شوند. به باور آقای «ولش»، سخت‌ترین مسوولیت مدیران در برابر این افراد، ایجاد انگیزه در آنها است. او در کتاب خود تحت عنوان «آیین پیروزی» در این رابطه می‌گوید: «بخش اعظمی از جمعیت کارکنان شما در این گروه قرار دارند پس مراقب باشید آنها را از دست ندهید. باید کمک کنید تا پیشرفت کنند». «ولش» معتقد است که جمعیت ۱۰ درصدی یا همان افراد ضعیف، اساسا اصلاح شدنی نیستند و باید اخراج شوند. اما منتقدان این روش معتقدند که رتبه‌بندی اجباری، جایگاه کار گروهی را زیر سوال می‌برد و باعث می‌شود کار تیمی تاثیر خود را از دست بدهد. در چنین شرایطی، کارکنان ناخودآگاه وارد بازی‌های مخربی می‌شوند که توسط مدیران طراحی شده تا دغدغه هر کارمندی کسب اعتبار برای خودش باشد و به دیگران اجازه پیشرفت ندهد.


«جفری ففر»، استاد دانشگاه استنفورد و «رابرت ساتن» از منتقدان سرسخت این مدل هستند. آنها برای اثبات مخالفت خود با رتبه‌بندی اجباری، میان بیش از ۲۰۰ کارشناس منابع انسانی یک نظرسنجی برگزار کردند تا درباره تاثیرات به‌کارگیری این روش از آنها سوال کنند. این کارشناسان که با بیش از ۲۵۰۰ کارمند سر‌و‌کار داشتند و اغلب آنها شاهد اعمال این روش در شرکت‌های خود بودند اقرار کردند که رتبه‌بندی اجباری، پیامدهای مخربی به دنبال دارد، ازجمله: افزایش بی‌عدالتی، کاهش بهره‌وری، ایجاد بستر بی‌اعتمادی میان کارکنان، کاهش همکاری و وظیفه‌شناسی کارکنان، تضعیف روحیه کارکنان و بی‌اعتمادی آنها نسبت به رهبری سازمان. چه از حامیان این مدل باشید و چه از مخالفان آن، بهتر است چند نکته را در این رابطه در نظر داشته باشید.


نخست آنکه، کارمندان نمونه را شناسایی کنید و از آنها با دست و دلبازی تقدیر کنید اما تنها به دنبال قدردانی از افرادی نباشید که همیشه در مرکز توجه بوده‌اند. این اشتباه است. دوم اینکه برای یک مدیر، اخراج یک کارمند به خاطر عملکرد ضعیفش، کار آسانی نیست؛ چرا که پیامدهای انسانی بزرگی به دنبال دارد و به نوعی نشانگر ضعف سیستم مدیریتی است، به‌خصوص اگر مدیر سازمان شخصا کارمند مربوطه را استخدام کرده باشد. به همین علت، مدیران اغلب از اخراج کارکنان ضعیف امتناع می‌کنند. اخراج ۱۰ درصد از کارکنان در سال، جادو نمی‌کند اما بسیاری از مدیران معتقدند که برای شناسایی و غربال کردن کارمندان ضعیف، باید قانون و نظم مشخصی وجود داشته باشد. اگر واقعا ناچارید کارمندی را اخراج کنید و دوست دارید همه چیز خوب پیش برود، بهتر است همه چیز را به روز اخراج موکول نکنید. در حقیقت، گفته‌ها و رفتار شما در ماه‌های منتهی به اخراج یک کارمند است که فرآیند اخراج را سخت یا آسان می‌کند.


در یک محیط کاری سالم، انتظارات مدیران و مسوولیت‌های کارمندان کاملا مشخص است و بازخوردها صریح و صادقانه هستند. در چنین بستری، اخراج کردن و اخراج شدن ممکن است اتفاق ناخوشایندی باشد اما دور از انتظار یا غافلگیرکننده نیست. از آنجا که در چنین فضایی، همه چیز قابل پیش‌بینی است، کارمندان ضعیف، پیش از آنکه کسی تصمیم بگیرد اخراجشان کند، خودشان استعفا می‌دهند. این اولین قانون اخراج یک کارمند است: «قابل پیش‌بینی بودن». «جک ولش» در این رابطه می‌گوید: «در شرایط ایده‌آل آخرین مکالمه میان مدیر و کارمند به این شکل خواهد بود»:
مدیر: بسیار خوب، فکر کنم که حدس می‌زنید این جلسه درباره چیست.
کارمند: بله، حدس می‌زدم. فقط بگویید چه زمانی باید بروم و برنامه شما چیست؟

 

قانون دوم آقای «ولش»: «تحقیر را به حداقل برسانید».

 

حتی پس از اخراج یک کارمند، شما به‌عنوان یک مدیر در برابر او مسوولید و باید کمک کنید قدم بعدی را بردارد.

 

به نقل از اکادمی منابع انسانی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 5:49 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

وقتی از بخش خصوصی حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟

وقتی از بخش خصوصی حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم؟

 

 

توئیت کرده بودم که بخش‌خصوصی در سخنان رئیس‌جمهور حکم چرخ زاپاس را دارد و اشاره کرده بودم که هروقت ایشان این بخش را موتور محرک اقتصاد ببیند نه چرخ زاپاس،می‌توانیم به آینده کشور امیدوار باشیم.


یکی از دوستان پرسید مگر «رئیس‌جمهور ترکیه چه نگاهی به بخش خصوصی دارد که رئیس‌جمهور ما ندارد؟»
به طور مشخص یاد خاطره‌ای افتادم که بازگو کردنش می‌تواند بهترین پاسخ به پرسش دوست قدیمی‌ و سیاسی‎ام باشد.


در سفری که در سال 1394 همراه با رؤسای اتاق‌های شهرستان‌ها به ترکیه داشتم، آقای «حصار چیکلی‌اوغلو» رئیس اتاق بازرگانی این کشور خاطره‌ای تعریف کرد که فهمیدم آنها که ترکیه را در مسیر توسعه قرار دادند،چه افکار بلندی داشتند.


آز آقای حصار چیکلی‌اوغلو پرسیدم سیاستمداران ترکیه به بخش خصوصی چه نگاهی دارند؟


گفت: نخستین روزهای حضور من در هیأت رئیسه اتاق ترکیه مصادف شد با قدرت گرفتن تورگوت اوزال. یک روز خواست به دیدارش بروم و گفت: تحولات مهمی در راه است و باید به دولت کمک کنید.پرسید برای شروع چه کنیم؟ گفتم: تنها راه این است که دولت کنار برود و میدان را به بخش خصوصی بدهد. گفت: از کجا باید شروع کنیم؟


گفتم: از همین‌جا. مگر نمی‌خواهید برای استقرار وزارتخانه‌ها ساختمانی بزرگ بسازید؟ بدهید بخش خصوصی تکمیلش کند.


تورگوت اوزال برای این‌که در بخش خصوصی اطمینان ایجاد کند، ساختمان نیمه کاره و بسیار بزرگ دولتی را به اتاق بازرگانی به قیمت 100 میلیون دلار واگذار کرد اما قرارداد اجاره‌ای تنظیم شد که بر اساس آن وزارت‌خانه‌های اقتصادی موظف ‌شدند به این ساختمان نقل مکان کنند و بابت اقامت در آن،به اتاق بازرگانی ترکیه اجاره بپردازند.


به گفته آقای چیکلی اوغلو، وزارت‌خانه‌های اقتصادی ترکیه در حقیقت مستأجر اتحادیه اتاق‌ها و مبادلات کالایی ترکیه هستند و وزرای اقتصادی نیز به واسطه این ارتباط،همواره در دسترس مستقیم تشکل‌های بخش خصوصی قرار دارند.


تورگوت اوزال چه فکر بلندی در سر داشت و عجب نقشه‌ای کشید. دو بال توسعه را همسایه کرد.در حالی‌که مردمی‌ترین سیاستمداران ما در ایران فکر می‌کنند بخش خصوصی در ایران به قدری ضعیف و نحیف است که قادر به ایفای نقش در اقتصاد کشور نیست. بی‌تعارف بگویم حتی تکنوکرات‌های ما هم درک درستی از بخش خصوصی نداشته و ندارند اگر نه به بهانه ضعف بخش خصوصی، پای غریبه‌ها را به اقتصاد باز نمی‌کردند.


صحبت‌های آقای چیکلی اوغلو به همین‌جا ختم نشد. او خاطره‌ای هم از نورسلطان نظر بایف تعریف کرد؛«وقتی اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و قزاقستان مستقل شد، رئیس اتاق بازرگانی این کشور که دوست قدیمی‎ام بود، دعوتم کرد تا به دیدار نورسلطان نظر بایف برویم. یک روز به اتفاق، به دیدار رئیس جمهور قزاقستان رفتیم. جلسه مفصلی داشتیم و یکی از پرسش‌ها این بود که چرا بخش خصوصی مهم است؟


توضیح دادم که بخش خصوصی یک پایه توسعه است و اگر دولت می‌توانست توفیقی داشته باشد،دولت شوروی باید موفق‌ترین دولت می‌شد.درباره اوزال برایش گفتم و کارهای بی‌نظیری که کرده بود؛ از جمله تجمیع بخش‎خصوصی و دولتی ترکیه در دو ساختمان یکسان و شبیه به هم. طوری که وزیر دولتی برای حل مشکل بخش خصوصی همواره در دسترس بخش خصوصی باشد. گفتم هروقت بخواهم به رئیس جمهور یا نخست وزیریا هرکدام از وزرای کشورم پیامی برسانم،نیم ساعت بیشتر طول نمی‌کشد. نظربایف خیلی از صحبت‌هایم را یادداشت کرد و در نهایت به رئیس اتاق قزاقستان گفت، مسیر ما هم همین است. همان که اوزال و ترکیه رفتند.»


نمی‌دانم حصار چیکلی‌اوغلو اخیرا به قزاقستان سفر کرده یا نه اما من و جدول رتبه بندی جهانی کسب وکارها شهادت می‌دهیم که قزاقستان آنقدرخوب عمل کرده که در رتبه جهانی سهولت کسب وکار حتی از ترکیه هم پیش افتاده است.

 

 محسن جلال‌پور

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 5:17 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پرسه‌زنی اینترنتی خیلی هم بد نیست!

پرسه‌زنی اینترنتی خیلی هم بد نیست!

 

 

پرسه زنی در اینترنت یا «سایبرلوفينگ» به‌عنوان رفتاری در جهت ناكارآمدی كاركنان در محيط های كاری یاد شده است.

 

پیامدهای پرسه‌زنی اینترنتی

 

پرسه‌زنی اینترنتی هر چند می‌تواند منجر به کاهش اثربخشی سازمانی بشود، ولی زمانی که به کارکنان و سازمان کمک کند، می‌تواند مفید باشد. جالب است بدانید که برخی دیگر از تحقیقات نشان می‌دهد که پرسه‌زنی اینترنتی، الزاما غیرمفید نیست و حتی می‌تواند سودمند هم باشد. این دسته از محققان باور دارند که استفاده از اینترنت می‌تواند منجر به خلاقیت، انعطاف‌پذیری و پرورش یادگیری محیطی بشود.

 

 

پیامدهای مثبت پرسه زنی اینترنتی

تسکین خستگی و استرس
 افزایش رضایت شغلی
خلاقیت
حس بهتر بودن
سرگرمی و در کل حس شادی در بین کارکنان
استنتون در تحقیقات‌اش نشان می‌دهد که کارکنانی که از اینترنت استفاده می‌کنند رضایت شغلی بیش‌تری نسبت به کارمندانی که فاقد اینترنت هستند، دارند. زمانی که هدف کارمند فرار از کارهای روتین و کاهش استرس است، پرسه‌زنی اینترنتی به‌عنوان یک رفتار سودمند خواهد بود و منجر به افزایش اثربخشی و کارایی عمل‌کرد کارکنان می‌شود.

 

 

‌‌‌‌‌‌‌پیامدهای منفی پرسه زنی اینترنتی

شواهد بسیاری نشان می‌دهد که نتایج این گونه رفتارها هزینه‌های زیادی در منابع انسانی و منابع مالی برای سازمان خواهد داشت. برخی از اثرات منفی برای سازمان شامل خاتمه‌ی همکاری با کارکنان، افزایش رفتارهای غیرحرفه‌ای، نقض مقررات سازمانی و شخصی به‌همراه میلیون‌ها هزینه برای سازمان می‌شود. پرسه‌زنی اینترنتی هم‌چنین می‌تواند منجر به کاهش عملکرد و بی کفایتی منابع انسانی جهت استفاده از شبکه، دلیل مشکلات امنیت شبکه‌ای و افزایش ویروس و هکرها بشود. در مجموع پرسه‌زنی اینترنتی منجر به تشکیل شبکه‌ای از رفتارهای انحرافی از کارکنان در سازمان می‌شود.


/مدیران فرهیخته

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 5:14 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه سفر خارجی مجانی برویم؟! یا چگونه یک شبه بدون هیچ زحمتی میلیاردر شویم؟!

چگونه سفر خارجی مجانی برویم؟! یا چگونه یک شبه بدون هیچ زحمتی میلیاردر شویم؟!

 

 

صادق الحسینی

 

از همان ابتدا هم گفتم که سیاست ارز 4200 تومانی به اضافه ممنوعیت خرید و فروش ارز که سیاست ارزی فعلی دولت است به دلایل مختلف غلط بوده و متاسفانه نه تنها راه حل شوک ارزی که به کشور وارد شده نیست، بلکه خودش شوک جدیدی به اقتصاد وارد کرده و باعث شده قیمت دلار بی جهت بالا برود. شوک خارجی اصلی وارد شده از محل فشار به کانالهای انتقال ارز ما در خارج بود ولی ما اقدام به تک نرخی کردن ارز در قیمت 4200 تومان (قیمتی پایین) و ممنوعیت خرید و فروش ارز در بازار کردیم. اگر بخواهم مثال بزنم همانند این است که مریض ما سرطان کبد دارد ولی به دنبال جراحی کردن مغز او هستیم! طبیعی است که این جراحی نه تنها کمکی به مریض نمی کند بلکه وضع او را بدتر خواهد کرد. در این مطلب نشان می دهم که این سیاست ارزی چگونه عده ای دلال را میلیاردر می کند و چگونه می توانید مسافرت مجانی بروید!

 

 

1-  چگونه بعضی ها یک شبه میلیاردر می شوند؟ پاسخ: با واردات کالا با دلار 4200 تومانی و صادرات همان کالا با دلار 8200 تومانی!

سیاست غلط ارزی جریانی غیرقابل باور را در کشور شکل داده که اسمش را نمی دانم چه میشود گذاشت. عده ای با دلار 4200 تومانی کالا وارد کرده و همان کالا را بدون هیچ تغییری به عراق یا افغانستان (یا حتی مابقی کشورها) صادر می کنند! نفع این کار چیست؟ علی القاعده در شرایط عادی چنین کاری حماقت محض است و فقط هزینه های حمل را به فرد تحمیل می کند. اما منفعت میلیاردی این سیاست این است که با دلار 4200 تومانی وارد می کنند ولی دلار حاصل از صادرات به قیمت بازار آزاد (مثال 8200 تومان) است! (در مورد عراق و افغانستان که حتی نیاز به بازگرداندن ارز صادراتی هم نیست) این بدان معناست فردی که مثلا 20 میلیون دلار سویا با ارز 4200 تومانی وارد کرده، این سویا را صادر می کند و ارز آن را به قیمت بازار آزاد می فروشد! یعنی او برای واردات سویا 84 میلیارد تومان پرداخت میکند ولی برای صادرات همان کالا و بدون هیچ زحمت اضافی 164 میلیارد تومان دریافت می کند!

 

2-  بلیط مجانی می دهیم، حواله ارزتان را به ما بدهید!

در سیاست ارزی دولت، برای مسافرتهای دور و نزدیک 500 و 1000 دلار به قیمت 4200 تومان داده میشود. این یعنی اگر خانواده ای سه نفره بخواهند به پاتایا بروند 3 هزار دلار به آنها ارز 4200 تومانی می دهیم. وقتی قیمت دلار در بازار سیاه 8200 تومان است یعنی این خانواده برای رفتن به پاتایا 12 میلیون تومان یارانه می گیرند! کار و کاسبی آژانس های مسافرتی در این فضا جالب است. برخی از آژانس ها جدیدا می گویند به شما بلیط مجانی میدهند به شرطی که حواله ارز را به آژانس تحویل دهید! سود آژانس همین اختلاف ارز است خصوصا وقتی آژانس بلیط ها را بصورت چارتر خریده باشد! همین است که می بینیم مسافرت های خارجی در 3 ماه گذشته رشد بالایی داشته است.

 

3-  صادرکنندگان ارزهایشان را خرج نمی کنند یا در بورس کالا دلالان را میلیاردر می کنند!

تک نرخی کردن دلار در 4200 تومان باعث شده تا صادرکنندگان از مهلت 6 ماهه وارد کردن ارز حاصل از صادرات استفاده کنند و تا لحظه آخر دلارشان را نفروشند. از طرف دیگر، برخی صادرکنندگان دولتی و شبه دولتی که اقدام به فروش ارزشان در نرخ 4200 تومان میکنند، مدیرانشان (غالبا مدیران میانی) مابه التفاوت ارز را بصورت زیرمیزی دریافت میکنند! و پول به جای اینکه به خزانه دولت برود به جیب مدیر فاسد میرود. برخی دیگر از صادرکنندگان دولتی و شبه دولتی هم ترجیح داده اند خودشان صادرات را متوقف کرده و کالایشان را در بورس کالا بصورت ریالی عرضه کنند. در نگاه اول این کار مطلوب به نظر می رسد. اما می دانید این یعنی چی؟ یعنی دلالانی که مثلا قیر یا محصولات پتروشیمی را در بورس کالا با دلار 4200 تومان از این شرکت ها می خرند اقدام به صادرات آن به عراق و افغانستان (یا هر کشور دیگر) می کنند و ارز آن را به نرخ واقعی می فروشند! همین باعث می شود عرضه ارز بیش از پیش کاهش یافته و قیمت بیخود بالاتر از قیمت واقعی قرار بگیرد.

 

اینها فقط سه نمونه از تبعات ناخواسته و ناگوار سیاست ارزی دولت است. این سیاست باید سریعا تغییر کند. در غیر این صورت نه تنها منابع کشور را به هدر میرود، نه تنها فساد به شدت گسترش می یابد، نه تنها واردات را ارزان کرده و نمی توانیم حجم آن را کنترل کنیم، بلکه اثری که سیاست گذار دنبال آن است یعنی عدم افزایش قیمت کالاهای وارداتی هم محقق نخواهد شد و کالاها خود را با قیمت ارز بازار سیاه تعدیل خواهند کرد.

این سیاست ارزی باید کنار گذاشته شود.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 9 / 4 / 1397 ساعت: 5:10 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آیا تعریف کردن از خود در مصاحبه کار درستی است؟

آیا تعریف کردن از خود در مصاحبه کار درستی است؟

 

 

همه مسوولان مصاحبه، بارها این جملات را از متقاضیان شنیده‌اند:

 

▫️«هیچ گزینه‌ای بهتر از من پیدا نمی‌کنید».
▫️«آماده‌ام که کارم را از اول هفته شروع کنم. کی می‌خواهید به من پیشنهاد بدهید؟».
▫️«من بهترین کارمند فروش این صنعت هستم. اگر باور نمی‌کنید، از بقیه بپرسید».
▫️«من در انجام کارم بهترینم».

 

نمی‌توانیم متقاضیان را به خاطر اینکه از خودشان تعریف می‌کنند سرزنش کنیم. آنها تقصیری ندارند چون سال‌هاست که کتاب‌ها، مقالات و کارگروه‌ها به متقاضیان آموزش می‌دهند که از خودشان تعریف کنند. به‌علاوه، مصاحبه یک موقعیت استرس‌آور است. مصاحبه می‌تواند ترسناک باشد. هیچ‌کس از شنیدن خودستایی‌های متقاضی تعجب نمی‌کند. این واکنش طبیعی انسان در برابر ترس است.

 

مشکل اینجاست که خودستایی فایده‌ای ندارد. قانع‌کننده نیست و پیام اشتباهی را به مخاطب می‌رساند. تعریف کردن از خود نمی‌تواند نشان‌دهنده اعتماد به نفس باشد. برعکس، خودستایی این پیام را منتقل می‌کند که ترسیده‌اید. فقط انسان‌های ترسو می‌توانند خودشان را کوچک کنند و به دیگران التماس کنند که «باور کنید من باهوشم».

 

شما نیاز ندارید کسی را متقاعد کنید. بهترین رویکرد برای حضور در مصاحبه این است که کاملا آماده و شاد باشید و شرایطی که در آن هستید را پذیرفته باشید و گفت‌وگو را پیش ببرید. لازم نیست کسی را تحت تاثیر قرار دهید و نیازی نیست خودستایی کنید.

 

بدترین راه برای معرفی خودتان این است که از خودتان تعریف کنید. منشا خودستایی، ترس است. هدف شما این است که با اعتماد به نفس در مصاحبه حاضر شوید. به هر حال، قرار نیست همه مسوولان مصاحبه تو را بپسندند. بعضی از آنها اصلا از تو خوششان نمی‌آید حتی اگر برای جلب رضایت آنها سنگ تمام گذاشته باشید. اصلا چرا باید سنگ تمام بگذارید؟ می‌توانید در کمال اعتماد به نفس وارد اتاق مصاحبه شوید چون حقیقت این است که نمی‌توانید همه چیز را تحت کنترل داشته باشید.

 

اینکه مسوول مصاحبه دنبال چه جور کارمندی است را نمی‌توانید تغییر دهید. باید وقتی وارد اتاق می‌شوید، خودتان باشید. اگر شما را بفهمند، پس استحقاقتان را دارند. همین و بس! کسی که به جای توجه به شما، تحت‌تاثیر نشان‌های افتخار و مدال‌هایتان قرار بگیرد، قطعا استحقاق استعدادهایتان را نخواهد داشت.

 

نویسنده: Liz Ryan
منبع: Forbes

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 5 / 4 / 1397 ساعت: 12:57 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا برخی از افراد از زیر کار در می‌روند و در مقابل برخی دیگر در ساعت استراحت خود نیز کار می‌کنند؟

چرا برخی از افراد از زیر کار در می‌روند و در مقابل برخی دیگر در ساعت استراحت خود نیز کار می‌کنند؟

 

 

تفاوت افرادی که کارهای خود را با رضایت به منزل می‌برند و در تعطیلات آخر هفته روی آنها کار می‌کنند و افرادی که این ایده را نمی‌پسندند، چیست؟ تفاوت میان افرادی که سراسر روز به سختی کار می‌کنند و افرادی که تا حد امکان کمتر کار می‌کنند ، چیست؟ تفاوت افرادی که در کلاس‌های شبانه ثبت نام می‌کنند، و افرادی حتی تصور درس خواندن هم نمی‌کنند، چیست؟ تفاوت میان افراد فعال و با انگیزه و افراد تنبل چیست؟

 

علاقه شخصی، همه ما به خاطر علاقه‌ای که داریم کار می‌کنیم، ما فکر می‌کنیم که این کار بهترین چیز برای ماست. برخی افراد به این دلیل سخت کار می‌کنند که فكر می‌کنند پاداشی در انتظار آن‌هاست که نه تلاش آن‌ها را جبران می‌کند، بلکه حق مسلم آنهاست، آن‌هایی که زیاد از خود مایه نمی‌گذارند،فکر می‌کنند در بلند مدت پاداشی نمی‌بینند که بهتر از منافع کوتاه مدت تنبلی آن‌ها باشد، ارزش‌ چیزهايي که می‌خواهید به خودتان یاد آوری کنید و هزینه‌های که به شکل کار و تلاش پرداخت می‌کنید، بزرگ جلوه نکنید.

 

محققان دریافتند که علاقه، منافع شخصی و پاداشی که فکر می‌کنید در انتظار شماست عواملی هستند که میزان کوشش شما را در کار و رضایت از کار را تعیین می کنند. این عوامل 75 درصد انگیزه شخصی برای کسب موفقیت را تشکیل می دهند.

 

 بخشي از كتاب ١٠٠راز ساده افراد موفق

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 5 / 4 / 1397 ساعت: 12:55 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ارگونومی رنگ‌ها در محیط کار!

ارگونومی رنگ‌ها در محیط کار!

 

 

آیا ارگونومی رنگ‌ها بر عملکرد کارکنان تاثیر دارند؟

 

 

یک محیط کار مناسب باید فضایی باشد که فرد در آن احساس آرامش و تمرکز کند. به همین خاطر بهتر است قبل از انجام هرکاری اصول اساسی طراحی داخلی یک اتاق کار مناسب را بدانید. رنگ کردن در و دیوار و ابزار و وسایل در محیط کار به رنگ‌های خاص، باعث افزایش کارایی فرد در محیط می‌شود. بنابراین ما باید محیط‌های کاری را طوری طراحی کنیم که برای کارکنان و کارگران محیطی جذاب، آرامش بخش و عاری از هرگونه فشار عصبی و روانی باشد. البته باید بگوییم، رنگ‌هایی که باعث افزایش بهره‌وری می‌شوند به نوع کار افراد بستگی دارند.

 

در ادامه به برخی از تأثیرات رنگ‌های مختلف در محیط کار بر منابع انسانی اشاره می‌کنیم.

 

آبی: رنگ آبی، رنگی آرامش‌بخش است. این رنگ به دلیل تاثیری که بر اعصاب پاراسمپاتیک دارد منجر به پایین آمدن فشار خون و تعداد تنفس می‌شود و احساس امنیت را در کارمند افزایش می‌دهد. افزایش تمرکز و بهره‌وری، کاهش ترس از عدم موفقیت،کاهش خستگی روانی و جسمی کارمند از دیگر ویژگی‌های رنگ آبی است. علاوه بر این موارد رنگ آبی خواص درمانی نیز دارد و برای درمان طپش قلب و بی‌خوابی و افزایش قدرت دفاعی بدن به کار می‌رود.

 

قرمز: رنگ قرمز، رنگی مهیج و شورانگیز است. اگر می‌خواهید محیط کارتان جذابیت داشته باشد و توجه کارکنان‌تان را جلب کند، آن را با قرمز رنگ‌آمیزی کنید. این رنگ باعث افزایش فعالیت‌های عمومی و احساس رقابت می‌شود. خواص درمانی رنگ قرمز شامل کاهش کم خونی و کمبود آهن بدن است.

 

زرد : شادی‌افزاترین و روشن‌ترین رنگ به حساب می‎آید. این رنگ منجر به خوش‌بینی، خوش‌رویی، شادابی و شکوفایی خلاقیت کارکنان می‌شود. وجود رنگ زرد در محیط كار، به کارمندان کمک می‎کند که از مشكلات و موانع و تعارضات رهایی یابند.

 

بنفش: رنگ بنفش باعث کاهش نفرت و خشم و آرام ساختن هیجانات رهاشده می‌شود. محیط کار بنفش باعث می‌شود که كارگر یا كارمند به رویاها و چشم‌اندازهای خویش عینیت بخشد. یعنی افكارش را به عمل تبدیل كند. با استفاده از رنگ بنفش در سازمان می‌توان به جای ماندن در گذشته، رو به آینده حرکت کرد.

 

نارنجی: رنگی پرانرژی، چالشی و صمیمی است و باعث نمایان شدن هوش، وفاداری و اعتماد به نفس کارمندان می‌شود. رنگ نارنجی موجب کاهش افسردگی و افزایش میزان تمرکز، شفافیت ذهنی می‌شود.

 

سبز: رنگی متعادل، متوازن و همدل است. این رنگ باعث همکاری و هماهنگی جسم، ذهن و روح می‌شود. استرس کارمند را کاهش می‌دهد و باعث می‌شود که چشم کارمند خسته نشود و در ساعات کاری کارآمد باشد.

 

قهوه‌ایی: رنگ قهوه‌ای نمادی از نظم و وفاداری است. قهوه ای حس وابستگی را در افراد افزایش می‌دهد و منجر به افزایش تعلق به محیط کار می‌شود ولی به طور کلی استفاده از این رنگ مناسب نیست چون باعث دلمردگی کارکنان می‌شود.

 

سیاه: رنگی پایان‌دهنده و متوقف‌کننده است بنابراین این رنگ برای محیط کار مناسب نیست.

 

هر رنگ، رفتار کار و عملکرد افراد را به نوعی تحت تاثیر قرار می‌دهد. وقتی از ارگونومی رنگ به درستی استفاده شود محیط شاد و خوشحال کننده‌ای خواهیم داشت و از آن طرف بهره‌وری و بازدهی کل نیز افزایش می‌یابند. به‌کارگیری نادرست ارگونومی رنگ در محیط‌های انسانی و عدم جایگزینی مناسب در مکان خاص خود، صدمات روحی شدیدی به انسان وارد خواهد آمد. از آنچه که گفته شد به این باور می‌رسیم که توجه به ارگونومی رنگ در محیط کار منجر به افزایش راندمان کاری و کاهش صدمات ناشی از ناهنجاری های محیط کار می شود.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 5 / 4 / 1397 ساعت: 12:52 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ایران کشور کارمندها!

ایران کشور کارمندها!

 

 

ایران چیزی نزدیک به ٢‌میلیون و ٣٢٨‌هزار کارمند دارد که تعداد آنها در ١٥‌سال گذشته ثابت بوده است. از این میان ٤١‌درصد کارمندان دولتی زن هستند و این میزان نسبت به ١٥‌سال گذشته حدود ١٠‌درصد بیشتر شده است.

 

دولت برای این تعداد کارمند سالانه حدود ٨٢‌هزار ‌میلیارد تومان حقوق پرداخت می‌کند، البته حقوق‌های پرداختی به همین تعداد خلاصه نمی‌شود و اگر بازنشستگان و مستمری‌بگیران، کارمندان نهادهای غیردولتی که از دولت حقوق می‌گیرند، نظامی‌ها و... را به این جمع اضافه کنیم، دولت در مجموع به حدود ٨,٥‌میلیون نفر حقوق می‌دهد که این تعداد حدود ٣٥‌درصد شاغلان ایران هستند.

 

صندوق جهانی پول اعلام کرده است ایران حدود یک‌چهارم هزینه‌هایش را صرف پرداخت حقوق به کارمندانش می‌کند که این رقم بیشتر از میانگین جهانی و کشورهای پیشرفته است.

 

در میان کشورهای جهان سوم که آماری از آنها در زمینه ساعت کار مفید سالانه منتشر شده است؛ فقط کویت با ٦٠٠ ساعت و عربستان با ٧٢٠ ساعت کار مفید کمتری نسبت به کارمندان ایرانی دارند.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 5 / 4 / 1397 ساعت: 12:46 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه تماس‌های تلفنی و ایمیلی‌تان را مدیریت کنید

چگونه تماس‌های تلفنی و ایمیلی‌تان را مدیریت کنید

 

 

هر روزه همه ما تعداد قابل‌توجهی تماس تلفنی با دیگران داریم و ایمیل‌ها و پیام‌های صوتی و متنی مختلفی را در محل کارمان دریافت می‌کنیم که تا حد زیادی آرامش و تمرکز کاری‌مان را به هم می‌زنند و در نهایت باعث کاهش بهره‌وری‌مان می‌شوند. درحالی‌که با اعمال مدیریت دقیق و قوی بر این تماس‌ها و ارتباط‌ها قادر خواهیم بود تا ضمن صرفه‌جویی در زمان و جلوگیری از به هم خوردن تمرکز کاری‌مان، به اهداف و خواسته‌های خود نیز دست یابیم.

 

آنچه در مورد توصیه‌هایی که در ادامه خواهند آمد حائز اهمیت است این است که اغلب آنها به‌رغم ساده و پیش پا افتاده بودن، دارای تاثیر شگرفی بر مدیریت هر چه بهتر زمان از سوی مدیران و کارمندان بوده و بهره‌وری کاری آنها را تا حد بسیار زیادی ارتقا می‌بخشد.

 

1-  مدیریت مکالمات تلفنی را خودتان در دست بگیرید:
اگر کسی با شما تماس تلفنی گرفت و خواست با شما صحبت کند در ابتدای مکالمه خود با آن فرد به‌طور شفاف مشخص کنید که چقدر از وقتتان را می‌توانید صرف صحبت کردن با او کنید. در این حالت او نیز سعی خواهد کرد صحبت‌هایش را خلاصه و مفید بیان کند. در حین گفت‌وگوهای تلفنی همیشه به یاد داشته باشید که وقت طلاست و نباید آن را بیش از حد برای مکالمات کم ارزش و حاشیه‌ای صرف کرد.

 

2-  به تماس‌های برنامه‌ریزی‌نشده و ناشناس پاسخ ندهید:
اگر شما در حال اجرای یک پروژه حساس و پیچیده هستید و به تمرکز بالایی نیاز دارید به هیچ عنوان نباید جواب تلفن‌های ناشناس یا برنامه‌ریزی‌نشده را بدهید، چرا که این کار به شدت به میزان بهره‌وری‌تان لطمه خواهد زد. در این حالت بهترین کار قرار دادن تلفنتان در حالت پیامگیر است تا در زمان مناسب به آنها رسیدگی کنید.

 

3-  تماس‌های ناموفقی را که فاقد پیام هستند پیگیری نکنید:
چنانچه کسی با شما تماس گرفت و به هر دلیلی به آن پاسخ ندادید و او هیچ پیامی برای شما نگذاشت از پیگیری آن تماس یا تماس گرفتن با آن فرد اجتناب کنید، چرا که اگر آن فرد کار ضروری و مهمی با شما داشت به‌طور حتم برایتان پیام می‌گذاشت.

 

4-  از دیگران بخواهید به جای زنگ زدن به شما پیام بگذارند:
تا آنجا که می‌توانید از دیگران بخواهید تا تماس‌های تلفنی‌شان با شما را به صورت پیام گذاشتن روی پیام‌گیر تلفنتان انجام دهند نه اینکه به‌طور مستقیم با شما سخن بگویند. شما با این کار به گونه‌ای عمل می‌کنید که اختیار وقتتان را در دست خودتان نگه می‌دارید نه دیگران.

 

5-  فهرست تماس‌های سریع خود را به‌طور دوره‌ای به روز کنید:
اگر می‌خواهید تماس‌های تلفنی‌تان با دیگران را در کوتاه‌ترین زمان ممکن انجام دهید لازم است یک فهرست آماده از شماره‌هایی که بیشتر با آنها تماس می‌گیرید و با یک اشاره در اختیارتان قرار می‌گیرند داشته باشید. بنابراین لازم است این فهرست را به‌طور دوره‌ای به‌روزرسانی کنید.

 

6-  ایمیل‌هایتان را به شکل کنترل شده‌ای چک کنید:
اگر مجبور نیستید به‌طور دائم به ایمیل‌هایتان جواب دهید و به اصطلاح همیشه آنلاین باشید بهتر است در طول ساعات کاری‌تان فقط دو تا سه بار ایمیل‌هایتان را چک کنید. چک کردن پی درپی و پرتعداد ایمیل‌ها نتیجه‌ای غیر از اتلاف وقت و از بین رفتن تمرکز کاریتان به دنبال نخواهد داشت.

 

7-  حتما از برنامه‌های مدیریت ایمیل استفاده کنید:
امروزه برنامه‌های قدرتمند و پرطرفداری همچون مایکروسافت اوتلوک و موزیلا تاندربرد در بازار وجود دارند که کمک شایانی به افراد در مدیریت هدفمند ایمیل‌هایشان می‌کند. پس با نصب این نرم‌افزارها روی کامپیوتر و تلفن همراه خود زمام امور مربوط به ایمیل‌ها را در دست بگیرید و از شر پیام‌های مزاحم و بی‌موقع خلاص شوید.

 

8- فقط یک میل باکس فعال داشته باشید:
توصیه می‌شود تمام ایمیل‌های دریافتی خود را به یک آدرس ایمیل هدایت کنید و هر روز فقط همان میل باکس را چک کنید.

 

9- هنگامی که در محل کارتان هستید از زدن دکمه refresh خودداری کنید:
بارها برای همه ما پیش آمده که با زدن دکمه Refresh ایمیل خود با انبوهی از پیام‌ها مواجه شده‌ایم و وسوسه شده‌ایم که آنها را مرور کنیم که نتیجه این کار تلف شدن وقتمان در محل کار بوده است و بس. برای اجتناب از این مشکل در صورتی که منتظر ایمیل کاری فوری نیستید از زدن این دکمه خودداری کنید، چرا که زدن این دکمه همانا و مشغول شدن با تعداد زیادی از ایمیل‌های شخصی و غیرکاری که ذهن شما را به هر سو می‌برند همان.

 

منبع: گالوپ

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 5 / 4 / 1397 ساعت: 12:42 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

فریب مارها را در بورس نخورید

فریب مارها را در بورس نخورید

 

 

«هنری دیوید ثارو» می‌گوید :«مساله این نیست که شما به چه چیزی نگاه می‌کنید بلکه مساله این است که چه چیزی به نگاه شما می‌آید»

 

1  آیا شما سهام می‌خرید تا خیلی سریع ثروتمند شوید؟ اگر خیلی خوش شانس باشید، با سرمایه‌گذاری در سهام در طول یک سال پول خود را دو برابر می‌کنید چنین موفقیتی حاصل نمی‌شود مگر این که ریسک زیادی را متحمل شوید و از سرمایه‌گذاری عبور کرده و وارد مسیر سفته بازی شوید .اگرچه از نظر تاریخی سهام نسبت به سایر دارایی‌ها بالاترین بازده را داشته اما این بازده نوسانات زیادی را هم تجربه کرده است اگر انتظارات صحیحی از بازده و نوسانات نداشته باشید، هنگام سرمایه‌گذاری در سهام رفتار غیرمنطقی از خود نشان می‌دهید پذیرفتن ریسک بسیار بالا برای سریع پول دار شدن، فروش سریع سهام خوب به دلیل زیان کوتاه مدت و دایم معامله کردن از جمله رفتارهای غیرمنطقی هنگام سرمایه‌گذاری در سهام است.

 

2 ساده بگیرید، ساده گرفتن سرمایه‌گذاری احمقانه نیست. «بلیز پاسکال» فیلسوف قرن هفدهم، می‌گوید: « تمام بدبختی بشر از این است که نمی‌توند در یک اتاق، تنها و به آرامی بنشیند.» این نکته دقیقاً فرآیند سرمایه‌گذاری را توضیح می‌دهد آنها همواره در حال معامله‌اند یا برنکاتت و اطلاعات غیرمرتبط تکیه کرده یا می‌کوشند تا غیرقابل پیش‌بینی را پیش‌بینی کنند بنابراین احتمالاً بارویدادهای ناخوشایندی در سرمایه‌گذاری روبه رو می‌شوند . ساده انگاشتن با تمرکز بر شرکت‌هایی که مزیت رقابتی و فرصت سودآوری دارند در نظر گرفتن یک حاشیه امن هنگام خرید و سرمایه‌گذری با دید بلندمدت می‌تواند احتمال موفقیت سرمایه‌گذار را به طور چشمگیری افزایش دهد.

 

3  ممکن است در کوتاه مدت سهام نوسنات زیادی داشته باشند و قیمت ها در کوتاه مدت همگام با عکس‌العمل‌های «آقای بازار» به شنیده‌ها و شایعات پرفراز و نشیب باشند پیش‌بینی نوسانات کوتاه مدت بازار غیرممکن نیست اما بسیار سخت است بنجامین گراهام در این باره می‌گوید: «بازار در کوتاه مدت، همانند یک ماشین رای‌گیری است که نشان می‌دهد چه شرکت‌هایی شناخته شده و چه شرکت‌هایی ناشناخته‌اند. اما در بلند مدت ، بازار همانند یک ترازو است و اساس و جوهره شرکت را می‌سنجد با این وجود، بسیاری از سرمایه‌‌گذاران هنوز بر اخبار روزانه متمرکزند و در صورتی که این اخبار تغییری در قیمت سهم ایجاد نکنند، دچار یأس و ناامیدی می‌شوند. اما در برخی مواقع ممکن است این شنیده‌ها درست از آب درآمده و سود خوبی نصیبت آنها کنند. صبور باشید و برعملکرد بنیادی شرکت تمرکز کنید. پس از مدتی بازار سودهایی که شرکت کسب کرده درک و به درستی ارزش‌گذاری می‌کند.»

 

4  رسانه‌های زیادی وجود دارند که به دنبال جلب توجه سرمایه‌گذارن هستند و اغلب به ارائه دلیل و توجیه نوسانات قیمتی در بازارهای مختلف می‌پردازند این به این معنا است که حدس و گمان‌های زیادی درباره دلایل تغییرات قیمت بسیاری از کالاها، قیمت سهام، قیمت نفت، قیمت ارز، قیمت کالاهای کشاورزی ، صنعتی و … وجود دارد. متاسفانه تغییرات قیمتی به ندرت تغییرات واقعی در ارزش را نشان می‌دهند و تغییرات قیمت صرفاً نوسانات ذاتی بازار آزاد را نشان می‌دهند. با توجه نکردن به این بازار پرهیاهو نه تنها در وقت خود صرفه‌جویی می‌کنید بلکه بر عوامل مهم موفقیت در سرمایه‌گذاری بیشتر متمرکز می‌شوید یعنی برعملکرد شرکت‌هایی که سهام آنها را در اختیار دارید همان گونه که شما تنها با مطالعه کتاب‌های آموزشی کشتی، کشتی‌گیر خوبی نخواهید شد مهارت‌های سرمایه‌گذاری شما هم تنها با بررسی قیمت‌های سهام یا نمودارها بهبود نمی‌یابد مهارت ورزشکاران باتمرین و ممارست سرمایه‌گذاران با بیشتر دانستن درباره شرکتها و دنیای اطرافشان بهبود می‌یابد.

 

5  اگرچه وضعیت کسب و کار یک شرکت نکته بسیار مهم و کلیدی است اما مدیران شرکت هم نقش مهم و تاثیرگذاری دارند. اگر مارها کنترل شوند حتی شرکت‌های پرمزایا نیز می‌توانند عملکرد ضعیفی داشته باشند اگر شرکتی را مشاهده کردید که رفتارهای مدیریتی نامناسبی داشت مراقب باشید هنگام ارزیابی مدیریت به خاطر آوردن قضیه مار مفید خواهد بود عصر یک روز زمستانی مردی در حال عبور از کنار یک مار بود. مار از او پرسید: «ممکن است به من کمک کنید؟ من بسیار گرسنه‌ام و هوا هم بسیار سرد است اگر به دادم نرسید می‌میرم.» مرد پاسخ داد: « تو یک مار هستی و مطممئنم مرا نیش می‌زنی .» مار گفت : « خواهش می‌‌کنم به من کمک کنید . من بدبخت هستم و قول می‌دهم شما را نیش نزنم» مرد اندکی تامل کرد و سپس تصمیم گرفت مار را به خانه‌اش ببرد. مردم مار را گرم کرد و به او غذا داد . پس از صرف غذا، مار مرد را نیش زد . مرد از او پرسید: «چرا مرا نیش زدی؟ من زندگی تو را نجات دادم.» مار به آسانی پاسخ داد:« شما هنگامی که تصمیم گرفتید به من کمک کنید، می‌دانستید که من مار هستم.»

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 4 / 4 / 1397 ساعت: 7:28 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

برای خوداشتغالی عینک واقع‌بینی بزنید!

برای خوداشتغالی عینک واقع‌بینی بزنید!

 

 

این فکر که برای خودتان کار کنید و اصطلاحا رئیس خودتان باشید، همیشه وسوسه‌برانگیز است و در «اقتصاد گیگی» فرصت‌های زیادی برای این موقعیت وجود دارد. از به‌کار بردن پلت‌فرم‌ها گرفته تا پیدا کردن مشتریان خودتان به عنوان یک مشاور یا آزادکار، این امکان وجود دارد که از محیط کارمندی رها شوید.

 

به‌طور کلی، اگر با ۴۴ ساعت کار در هفته مثلا سالانه ۳۶ میلیون تومان درآمد دارید، با خوداشتغالی می‌توانید حدودا ساعتی ۵۰ هزار تومان دربیاورید. چرا امتحان نمی‌کنید؟

 

واقعیت این است که هزینه‌های انجام کسب‌وکار – هزینه‌های آشکار و پنهان – باعث می‌شود درآمدتان خیلی کمتر از آن چیزی شود که فکر می‌کنید بعنوان یک فرد خوداشتغال می‌توانید داشته باشید. این موضوع را گزارش ۲۰۱۷ شرکت "پی پال" در مورد افرادی که آزاد کار می‌کنند و میانگین درآمد سالانه آنها بسیار کم بوده، نشان داده است.


بنابراین، قبل از اینکه اعلام استقلال در کار کنید، از حساب و کتاب‌هایتان مطمئن شوید تا به عنوان یک کارگر اقتصاد گیگی بتوانید زندگی را سپری کنید.

 

 

در ادامه به برخی از مشکلات و هزینه‌های خوداشتغالی اشاره می‌شود:

 

 

1  دیگر مرخصی باحقوق ندارید

این یک واقعیت است که بعنوان یک کارمند، کل ۸ ساعت کاری روز را کار نمی‌کنید و وقت ناهار، تعطیلات رسمی و مرخصی استحقاقی دارید. اما وقتی کسب‌وکار خودتان را دارید، ساعات بازدهی شما تغییر می‌کند و وقتی که صرف بازاریابی یا کارهای اداری می‌کنید، برای شما درآمدزایی ندارد.
همچنین دیگر مرخصی با حقوق ندارید و هر ساعتی که به اموری غیر از کار بپردازید، یعنی از درآمدزایی خالص شما کم شده است. بنابراین مشخص کنید هر وظیفه‌ای در کسب‌وکارتان چقدر زمان می‌برد و چقدر از آن درآمدزا است و سپس برنامه‌ریزی دقیقی برای بهینه‌سازی این درآمد داشته باشید.

 

2  خداحافظی با مزایا

به‌عنوان یک کارمند حقوق بگیر، مزایایی مثل بیمه اجباری و احتمالا بیمه تکمیلی و کارانه و هدیه‌هایی به مناسبت‌های مختلف شامل حالتان می‌شود. اما اگر خودتان کارفرما شوید و به تنهایی کار کنید، باید کل هزینه‌های بیمه را خودتان بپردازید و مزایایی هم ندارید. اگر هم نیرویی استخدام کنید که باید هزینه‌های حقوق و مزایای او را متقبل شوید.

 

3  هزینه‌های انجام کسب‌وکار

وقتی کسب‌وکار خودتان را اداره می‌کنید، هزینه‌های تجهیزات، وسایل، حمل‌ونقل و غیره با خودتان است، بنابراین چه پول خرید کامپیوتر و تعمیر پرینتر باشد و چه بنزین و تعمیر خودروی شخصی، این هزینه‌ها همه از جیب شما بیرون می‌رود. در نتیجه درآمد خالصی که از کسب‌وکارتان به دست می‌آورید، کم می‌شود.

 

4  جدا کردن خودتان

خیلی مهم است که پیش از هر چیز تحقیق بازار انجام دهید و به نتیجه روشنی برسید که رقابت در خدمات مشابه به چه شکل است. آنهایی که درآمد بالایی در بخش مورد نظرتان دارند زیرنظر بگیرید تا بدانید چگونه در برابر ارزشی که ارائه می‌کنند، پول به دست می‌آورند. این تحقیقات به شما کمک می‌کند بدانید در کجا تجربه به دست آورید و درآمدتان را مقایسه کنید. اگر خیلی با رقبا فاصله دارید، به دنبال روش‌هایی برای جدا کردن خودتان از آن صنعت باشید. اگر تجربیات زیاد یا مهارت‌های منحصربه‌فردی دارید که در فضای بازار به‌کار می‌آیند، می‌توانید با خیال راحت جایگاه خود را ارتقا ببخشید.

 

خوداشتغالی می‌تواند تجربه‌ای دلپذیر برای خیلی از افراد باشد. آمادگی مالی قبل از تصمیم مهم برای ورود به چنین دنیایی، سطح موفقیت بالایی را تضمین می‌کند. اما برخی افراد به جای سبک سنگین کردن مزایا و معایب داشتن یک بنگاه، خوداشتغالی را از درون لنزهایی رنگی می‌بینند و عینک واقع‌بینی را کنار می‌گذارند. اگر موانع را به خوبی شناسایی کنید، خودتان را در برابر شکست‌های مالی آینده بیمه می‌کنید.

 

منبع: Forbes

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 4 / 1397 ساعت: 2:9 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

پاداش علنی یا مخفی؟

"پاداش علنی یا مخفی؟"

 

 

مدیر عامل محترمی میگفت: "بابت حسن عملکرد و ابتکارات پرتعداد یکی از کارشناسان، پاداشی را برای او در نظر گرفتم و در یک جلسه خصوصی دو نفره، بعد از تقدیر از مسئولیت پذیری کم نظیر او، پاکت حاوی یک فقره چک را تقدیمش کردم و هنگام رفتن از او خواستم که مراقب باشد دیگران از پاداشی که به او داده ام مطلع نشوند. او بر خلاف انتظارم پاکت را پس داد و گفت: "اگر کاری کرده ام که متفاوت و متمایز است و ارزش قدردانی و پاداش را دارد، چرا باید آن را از دیگران مخفی نگه دارم و اگر چنین تفاوت و تمایزی در کار نیست، چرا به من پاداش می دهید؟"

 

 

سؤال: پاداش باید علنی باشد یا مخفی؟

 

 

اگر پاداش مخفی باشد، فرهنگ نمیسازد و راه پاداش گرفتن را به دیگران نشان نمیدهد. از طرف دیگر، اگر پاداش علنی باشد، با حسادت و رقابت منفی و چشم و هم چشمی و بی انصافی سایر کارکنان چه کنیم؟

 

اعطای پاداش حساسیت زیادی دارد و این حساسیت بویژه در فرهنگ ما که گاهی بی انصاف میشویم و چشم دیدن موفقیت دیگران را نداریم، شدت پیدا میکند. به همین دلیل میتوان توصیه کرد که:

 

لازم نیست همه پاداشها علنی باشند، اما میشه علنی و شفاف باشد. باید این معیارها را از قبل تعیین و اعلام کرده باشیم. هیچ کارمندی نباید بگوید: "من بالاخره نفهمیدم در سازمان ما تعریف کار خوب و خوب کار کردن چیست؟ معیار رئیسم برای پاداش دادن چیست؟ و من چه کار باید بکنم تا پاداش بگیرم؟"

 

مستند کردن عملکرد کارکنان [که ارزیابی عملکرد را از سلیقه ای بودن دور میکند]، تصمیم گیری گروهی در مورد پاداش و اعلام قبلی چند معیار کم تعداد و دقیق، سه روشی است که بر اثربخشی پاداش می افزاید و انتقادها و حساسیت های منفی نسبت به آن را کم میکند.

 

برای پاداش دادن و قدردانی کردن از کارکنانی که استحقاق قدردانی و پاداش را دارند، هیچ فرصت و بهانه مناسبی را از دست ندهید.

 

دکتر بهزاد ابوالعلایی

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 2 / 4 / 1397 ساعت: 2:3 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

روش‌هایی برای انگیزه دادن به خودتان برای شروع جست‌وجوی شغلی

روش‌هایی برای انگیزه دادن به خودتان برای شروع جست‌وجوی شغلی

 

 

آیا از شغل‌تان ناراضی، دلسرد و ناامید و به دنبال شغل جدیدی هستید؟ پیش از اینکه رزومه خود را بنویسید، ابتدا باید ذهنیت درستی در مورد موفقیت در خودتان ایجاد کنید. اینکه در مورد رئیس‌ یا همکارتان غر بزنید و به اطرافیانتان بگویید که می‌خواهید از این زندان شغلی رها شوید، بسیار آسان است. آنچه دشوار است تبدیل رویا‌هایتان به عمل است.


در اینجا سه روش برای توسعه ذهنیت‌ درست برای شروع فرآیند مصاحبه با اعتماد به نفس و اشتیاق آورده شده است.

 

 

1  از غر زدن دست بردارید و همین الان دست به‌کار شوید.

همه ما بخش زیادی از زمان باارزش‌مان را به امید اینکه همه چیز به‌طور معجزه‌آسایی تغییر کند و یک‌شبه بهتر شود، به هدر می‌دهیم. اما این روش موثر واقع نمی‌شود. در واقعیت، به‌جای گله کردن از رئیس و شغل فعلی‌تان، باید تغییر ایجاد کنید و تصمیم بزرگی برای تعقیب رویا‌یتان بگیرید. نیازی نیست تا برای جستجوی شغل جدیدی که پول بیشتر، چالش‌های فکری و فرصت‌های بهتری برای رشد ارائه می‌دهد، اجازه کسی را کسب کنید.

 

ممکن است خانواده و دوستان‌تان حتی شما را تشویق کنند که رویایتان را به تعویق بیندازید و به این ترتیب می‌توانید زمان بیشتری با آنها تفریح کنید. اما آن زمان هم بهانه‌ای خواهید داشت که رویایتان را باز هم عقب‌تر بیندازید.
همه آنچه نیاز دارید اینست که جدی باشید و در مورد ایجاد تغییر به شدت تمرکز کنید و واقعا تصمیم به شروع بگیرید.

 

2  یک برنامه و نقشه عمل برای یافتن یک شغل بنویسید.

یک برنامه یا استراتژی سریع و آسان که بتوانید به صورت روزانه آن را وارد عمل کنید، برای خودتان پیش‌نویس کنید.
رزومه خود را برای تناسب با مشاغلی که می‌خواهید آنها را درخواست دهید، سازماندهی کنید. پروفایل لینکدین خود را به‌روز کنید و با ارتباط با پرسنل منابع انسانی و اعضای لینکدینی که می‌توانند در رسیدن به شغل بعدی به شما کمک کنند، شروع به شبکه‌سازی روی این پلت‌فرم کنید. موقعیت‌‌های مناسب شغلی را پیدا کنید و رزومه خود را برای آنها ایمیل کنید.
با همکاران، همکاران قبلی و افرادی که می‌توانند به راهنمایی شما کمک کنند، متصل شوید.
این یک برنامه عملی است که شما هر روز بدون استثنا از آن پیروی خواهید کرد. به خودتان قول دهید که با قدرت و شجاعت با آنها می‌جنگید.

 

3  از افراد منفی‌باف اجتناب کنید و دور و بر خودتان را با یک گروه همفکر و باانگیزه پر کنید.

اکثر افراد به‌طور تاسف‌باری ناراضی هستند. به‌جای شاد بودن برای شما، در نهان می‌خواهند که شکست بخورید و در بدبختی آنها شریک باشید. اگر اینها دوستان و خانواده شما هستند، قاطعانه برای مدتی خودتان را از آنها جدا کنید. نباید آنها را رد کنید، بلکه تنها باید فاصله درست را با آنها حفظ کنید تا بتوانید فعالانه هدف‌تان را دنبال کنید و به زندگی دلخواهتان برسید.

 

در عوض، افرادی همفکر بیابید. افرادی را پیدا کنید که اشتیاق و انگیزه شما را به اشتراک می‌گذارند. اگر افرادی را می‌شناسید که آنها نیز به دنبال شغل جدیدی هستند، از آنها ایده بگیرید. شما با انرژی آنها نیروی تازه‌ای خواهید گرفت و تکنیک‌های جدید در مصاحبه یاد می‌گیرید. شما می‌توانید دلیل اینکه چرا آن پیشنهاد شغلی را دریافت نکرده‌اید تجزیه‌و‌تحلیل کنید و برای ایجاد تغییرات مثبت در سبک و نگرش مصاحبه خود گام‌های مهمی بردارید.

منبع: Forbes

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 2 / 4 / 1397 ساعت: 2:0 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

۸ دلیل که داشتن یک وبسایت مانع شما برای نابود کردن کسب و کارتان می شود

۸ دلیل که داشتن یک وبسایت مانع شما برای نابود کردن کسب و کارتان می شود :

 

 

۱- مشتریان توقع دارند شما سایت داشته باشید :

طبق آمارهای یک بررسی جهانی ۹۷ درصد مشتریان – فقط ۷۵ میلیون نفر در آمریکا – کالا یا خدمت مورد نیازشان را در اینترنت جست و جو می کنند، البته اگر بخواهیم منصف باشیم این عدد در ایران کمتر از ۹۷ درصد ولی همچنان قابل تامل است.

 

۲- حرفه ای تر دیده می شوید!

تمام شرکت های بزرگی که می شناسید وبسایت دارند و این به یک استاندارد حرفه ای بودن تبدیل شده، از طرفی زمانی که کسب و کار شما چندان بزرگ نشده داشتن یک سایت به شما کمک می کند مشتریان شما را به عنوان یک کسب و کار به رسمیت بشناسند، در چشم مشتریان مشروعیت و اعتبار کسب کنید و در صورتی که سایت خوبی داشته باشید حتی ممکن است کسب و کارتان بزرگتر از آنچه واقعا هست به نظر برسد.

 

۳- توانایی رقابت بیشتری پیدا می کنید :

اگر در بازار کسب و کار فعالیت می کنید، مسلما رقبایی هم دارید و احتمالا حداقل برخی از این رقبا وبسایت دارند، هیچ کس به طور قاطع نمیتواند بگوید وقتی یک نفر کالا و یا خدمات شما را در گوگل جستجو می کند در نهایت با چه کسی قرارداد خواهد بست ولی یک چیز واضح و قطعیست : آن شخص شما نخواهید بود!

 

۴- مشتری راحت تر است!

برای عموم مردم تماس گرفتن با یک شرکت برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد کالا یا خدمت مورد نظرشان آخرین راه حل است، ولی اکثر مردم با کمال میل حاضرند محتوای مفید، مستند و مرتب وبسایت همان شرکت را بخوانند و اطلاعاتی که لازم دارند را کسب کنند.

از طرفی دسترسی تمام وقت به سایت شما باعث می شود در زمان های عدم حضور شما یا زمان هایی که قادر به پاسخگویی نیستید سایت شما به عنوان سامانه پشتیبانی مشتریان ثانویه ی شما عمل کند، این بُعد از کاربرد سایت بازده ی چند برابری خواهد داشت اگر سایت شما محتوایی خوب، مفید و آگاهی بخش داشته باشد.

 

۵- مرزهای بازار خود را گسترش می دهید :

بالا بردن زمان فعالیت و دیده شدن شما تنها مزیت سایت در حوزه ی بازاریابی نیست، شما می توانید حوزه ی فعالیت خود را به آسانی گسترش دهید.

با داشتن یک وبسایت چند زبانه ی خوب شانس این را دارید که توسط مشتریان بالقوه خارج از حوزه ی مکانی فعالیت خود نیز شناخته شوید. شما بدون صرف زمان و هزینه ی زیاد قادر خواهید بود در بازار های کشور و یا حتی قاره ی همسایه حضور پیدا کرده و محصول خود را بفروشید.

 

۶- بهتر و بیشتر می فروشید:

با استفاده از زیرساخت های فروش الکترونیک قادر خواهید بود در ۲۴ ساعت شبانه روز، ۷ روز هفته و و ۳۶۵ روز سال حتی در زمانهایی که در خواب ناز به سر می روید محصول و یا خدمت خود را به آسانی بفروشید!

همچنین می توانید در ازای یک محتوای ارزشمند مثل یک گزارش یا کتاب الکترونیکی رایگان در زمینه ی کاری خودتان، اطلاعات تماس ( شماره تلفن، ایمیل و …) مراجعه کنندگان سایتتان را به دست آورید و برای فروش های بعدی از این بانک اطلاعاتی ارزشمند استفاده کنید.

 

۷- یک تریبون همیشگی خواهید داشت :
ساختن سایت اولین قدم است، وقتی یک مشتری قدیمی وارد سایت شما می شود و دقیقا همان چیزی را میبیند که ماه قبل دیده است انگیزه ای برای بازدید بعدی نخواهد داشت، از طرفی شما جایی دارید که همیشه می توانید حرفهای خود را از طریق آن به گوش مشتریانتان برسانید، اطلاع رسانی یک فروش ویژه، معرفی محصولات جدید، نمایش نحوه ی انجام سفارشات و جمله های حاکی از رضایت مشتریان قبلی می تواند نمونه هایی برای این ماجرا باشد.

 

۸- برندتان را در ذهن مشتریان می کارید :

رقابت با رقبا تنها رسالت یک وبسایت نیست، سایت شما می تواند وجه تمایز شما و رقیبانتان نیز باشد، برای توضیح بهتر این موضوع سایت خود را مانند یک تابلوی اعلانات بزرگ و پر بازدید در نظر بگیرید که در آن می توانید برندتان را به مشتریان بشناسانید، جایگاه و خصوصیت منحصر به فرد برند را به آنها گوشزد کنید، لوگو و رنگ های خود را در آن معرفی کنید و در نهایت بازدیدکنندگان را علاوه بر محصولات و خدمات با دیدگاه، ارزش ها و هویت برند خود آشنا کنید و به آنها بفهمانید چگونه می توانید به آنها سود برسانید.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 30 / 3 / 1397 ساعت: 7:51 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

از جدایی کارخانه و فروشنده چه می آموزیم

از جدایی کارخانه و فروشنده چه می آموزیم

 

 

ست گادین

 

کارخانه های تولید خودرو به معجزه شبیه اند . آنها وسایلی پیچیده و گران را در کامل ترین شکل ممکن می سازند .

 

مردم عاشق محصولات آنها هستند و بطور منظم ، حتی خیلی قبل تر از آنکه لازم داشته باشند ، آخرین مدل ماشین ها را می خرند . یک مشکل عمده ی مهندسی که حل شده است.

 

از طرفی ، نمایندگی فروش خوردرو ها افتضاح هستند . کسی آنها را دوست ندارد . آنها کلاهبردار ، اضطراب آور و غیر قابل پیش‌بینی هستند .

 

تفاوت کارخانه و نمایندگی از تفاوت بین مدیریت و رهبری سرچشمه گرفته است .

 

کارخانه جات خودرو سازی ، اندازه گیری و مدیریت می شوند. صد ها سال است که کورنومترها و صفحات بزرگ اندازه گیری ، پروسه ی ساخت خودرو را قابل پیش بینی و قابل ارتقا و بهبود کرده است . مدیریت در خودرو سازی ، اقدامی مقتدرانه و با ظرفیت بالاست که تحت تنظیمات کنترل شده کارخانه ، قادر به ادامه ی حیات مدیریتی خویش است .

 

دلال های ماشین در نمایندگی های فروش ، ممکن است معیار های اندازه گیری ساده ای مثل تعداد فروش را بیان کنند ولی آنها پیوسته در سازمان دادن به مداخلات انسانی فی البداهه و سفارش های آنی مشتریان که فروشندگان مستقیم ماشین درگیرش هستند شکست می خورند .

 

معلوم می شود که عده ی کمی از نمایندگان فروش ماشین ، به معنای واقعی بزرگ هستند و این بخاطر قدرت رهبری آنها ست نه قدرت مدیریتی شان .

 

رهبری ، عملی آمیخته با کار داوطلبانه ، یک نام نویسی معنادار و تعاملی است نه فقط یک پروسه و حرکت .

 

بیشتر ما در کارخانه کار نمی کنیم . اغلب ما تلاشی برای حل مشکلات مهندسی هم نمی کنیم . بهترین روز ما به رهبری کردن می‌گذرد یا رهبری شدن توسط انسانها یی ارزشمند از میان خودمان .

 

رهبری کار سختی است. مگر اینکه آگاهانه انتخاب اش کنیم .

 

وقتی نمایندگی فروش خودتان را مثل یک کارخانه اداره می‌کنید ، راهی به موفقیت پیدا نخواهید کرد و زیرستان ناراضی به بار خواهید آورد ‌.

 


این است آنچه بروکراسی حریص و بی عاطفه برای ما ساخته است .

 

 

و اما جایگزین :

 

 

افراد درست را استخدام کنید ، و از افرادی که هم مسیر نیستند دور شوید .

 

از ثبت نام کردن بهره برداری کنید.

 

رفتارهای الگو سازی شده را بکار ببندید .

 

شراکت های درست را جشن بگیرید .

 

یک فرهنگ یا زبان یا روشی برای بودن در مسیر درست را توسعه دهید.

 

به مسیر متعهد بمانید .

 

افرادی مثل ما این‌گونه رفتار می کنند.

 

استاندارد ها را بالا ببرید ، و همین پروسه را تکرار کنید .

 

 

 

مترجم: مصطفی منبری

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 29 / 3 / 1397 ساعت: 7:34 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

8 عاملی که موفقیت استارتاپ شما را با شکست تهدید می کند

8 عاملی که موفقیت استارتاپ شما را با شکست تهدید می کند

 

 

منبع : Forbes
نویسنده : مارتین زوئیلینگ
ترجمه و انتشار در فضای مجازی : محمد امین بامیان

 

1- نوآوری بدون تجاری سازی ایده، کسب و کار نیست.
ممکن است ایده یا فناوری شما، شگفت انگیز و فرصتی بزرگ باشد ولی این به تنهایی موفقیت کسب و کار شما را تضمین نمی کند. شما هنوز نیازمند راهکاری جهت عرضه محصول، افرادی که بتوانند در کنار هم بصورت یک تیم کار کنند و مشتریانی هستید که حاضر به خرید محصول یا خدمات شما باشند. اطمینان حاصل کنید آنچه ارائه می کنید همان چیزی است که مشتری میخواهد نه آنچه شما توانایی عرضه اش را دارید.

 

2- عدم تامین منابع مالی (کافی) نتایجی بد بهمراه دارد.
حقوق و دستمزد فروشندگان و سایر کارکنان تان را به موقع پرداخت کنید چرا که در غیر اینصورت ممکن است کارشکنی بسرعت جایگزین وفاداری آنها به شما شود. تصمیمات حیاتی آنها در مواقع بحران میتواند برخلاف استراتژی کسب و کار شما بوده و موجب شکافی عمیق در فرآیند کار شود. تامین کردن پرسنل و پاسخ مناسب به درخواست های بجای آنها بسیار پر اهمیت تر از توسعه کسب و کار است.

 

3- یک شرکت نمی تواند بطور همزمان چندین خط مشی را دنبال نماید.
"خط مشی" در یک بیان ساده راه و روشی است که کلیه فعالیت ها حول محور آن انجام می پذیرد و همواره باعث پیشبرد استراتژی شما می شود. تعیین خط مشی در برخی شرکت ها برمبنای فناوری و در برخی دیگر بر مبنای مشتریان صورت می پذیرد. این بنیانگذار کسب و کار است که گفتار و عملکرد خط و مشی را تبیین میکند.

 

4- رهبران استارتاپ بایستی خود نمایانگر اعتماد و شفافیت باشند.
کارآفرینان موفق عرصه فعالیت کسب و کارشان را به گونه ای فراهم می آورند که بوجود آورنده تعهد و وفاداری است. آنها بر عملکرد افراد تمرکز دارند نه بر شخصیت شان. منظورشان همان چیزی است که بر زبان می آورند و آنچه بیان میکنند همان نیت آنهاست و همواره این را ثابت می کنند.

 

5- ناسازگاری بین اعضای تیم که به بروز اختلافات بیانجامد از سرعت پیشرفت شما می کاهد.
بهترین استارتاپ ها از مباحثات سالم بین مدیران و سایر اعضای تیم اجتناب نمی کنند. با این روش است که افراد باهوش با نگرشی نوآورانه تغییراتی اساسی ایجاد می کنند، اما جر و بحث های جنجالی تنها باعث بروز اختلاف و ایجاد اصطکاک بین افراد می شود و از یک تیم خوب، تیمی ناکارآمد می سازد.

 

6- تعصب بیجا بر روی راهکارهای اشتباه، نجات بخش نیست.
چنانچه راهکار شما در حل مساله موثر نیست و یا مشکلات جدی در بازار کارتان وجود دارد، در اینصورت هر چقدر هم که مصمم و خبره باشید با راه حل غلط کار به جایی نمی برید بالاخص در سولوشن های با فناوری "های تک" سماجت در ادامه کار برابرست با شکست . در اینگونه مواقع مدیران نیاز دارند تا با واقع بینی و درک اینکه چه زمانی لازم به عقب نشینی است از ادامه دادن مسیر اشتباه اجتناب نموده و با یک ریکاوری خوب تغییر مسیر دهند.

 

7- رسیدن به موفقیت در زمان کوتاه استراتژی با دوامی برای یک استارتاپ نیست.
آن دسته از کارآفرینانی که کسب ثروت اولویت اصلی آنهاست معمولا دیری نمی پاید که نا امید شده و خیلی زود دست از تلاش می کشند و یا انگیزه شان سست می گردد. ست گودین کارآفرین و نویسنده در حوزه کارآفرینی(با خوشبینی) می گوید: برای رسیدن به موفقیت یک استارتاپ معمولا 6 سال زمان لازم است. اطمینان حاصل کنید از فرآیند کارتان به همان اندازه لذت می برید که از رسیدن به هدف تان

 

8- بی برنامگی در کسب و کار، عین برنامه ریزی برای شکست است.
اگر نمی دانید به کجا می روید احتمالا به جای دیگری غیر از آنچه می خواهید می رسید. چنانچه طرح و برنامه مشخصی نداشته باشید هر کسی مسیر خود را دنبال می کند، کار تیمی و بهره وری که جهت ادامه حیات کسب و کارتان نیاز دارید از بین می رود. هیچ استارتاپی آنقدر ساده نیست که هر کسی بداند چه در سر شما میگذرد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 21 / 3 / 1397 ساعت: 3:46 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

10 نوع مشتری که هر کسب و کار باید بشناسد

10 نوع مشتری که هر کسب و کار باید بشناسد

 

 

۱. بی‌علاقه : آن ها چیزی که شما فراهم می‌کنید را نمی‌خواهند. هانسلمن : ” با تلاش برای تغییر آن‌ها وقت‌تان را تلف نکنید .“

 

۲. جداافتاده : فاقد وفاداری هستند. شما را صرفا یک تامین‌کننده‌ی دیگر می بینند که گاهی می‌توانید کمک‌شان کنید و هیچ خریدی ندارند.

 

۳. خوشحال : از انتظارات این مشتریان فراتر رفته‌اید و ممکن است نتوانید انتظارات آن‌ها را برآورده سازید.

 

۴. وفادار : انتظارات بالایی دارند . آن‌ها به شرکت شما برمی‌گردند، بیش‌تر خرج می‌کنند و راجع به شما با دیگران صحبت می‌کنند.

 

۵ .ناامید : وقتی کارها درست پیش نرود، ممکن است یک مشتری ناراضی گیرتان بیاید. این سوال را از خودتان بپرسید:‌ ” آیا از آن‌چه انجام می‌دهیم رضایت دارید؟ “ در صورت راضی نبودن دلیل‌اش را جویا شوید.

 

۶. سرخورده : مشتریان ناامیدی که مورد توجه قرار نمی‌دهید آزرده می شوند و تجربه‌شان را به دیگران می گویند. ” به هر قیمتی از به وجود آوردن مشتریان سرخورده پرهیز کنید. هرچه سریع‌تر با ناامیدی مقابله کنید.

 

۷. خاموش : این آدم‌ها در گذشته مشتریان خوبی بودند اما به آرامی کنار رفته‌اند. بهتر است به جای کسب یک مشتری کاملا تازه، آن‌ها را به بازگشت ترغیب کنید.

 

۸. تخلیه‌کننده : این مشتریان سودآور نیستند، پول و هم‌چنین زمان و انرژی‌تان را تخلیه می‌کنند. قبل از کنار گذاشتن این گروه، سعی کنید آن‌ها را سودآور کنید.

 

۹. رها شده : زمانیکه معیارهای مشخصی داشته باشید خلاص شدن از دست مشتری‌ها ایرادی ندارد. از رد کردن مشتری‌ها نهراسید؛ از خودتان بپرسید آیا مشتریان تخلیه‌کننده‌ی دیگری هم وجود دارند که لازم است رها شوند.

 

۱۰. ایده‌آل : این‌ها مشتریانی هستند که می‌خواهید و باید مدام به دنبال‌شان باشید.

 

نتیجه : در حقیقت شناخت درست مشتریان مساوی است با صرف بهینه منابع زمانی، مالی و انسانی.

 

از امروز اقدام به شناسایی مشتریانتان کنید..

 

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید

 


تاریخ ارسال پست: 21 / 3 / 1397 ساعت: 3:20 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

شروعی دوباره، اینبار در جایی دیگر!(سهند بهنام،کارآفرین)

شروعی دوباره، اینبار در جایی دیگر!

 

 

سهند بهنام، کارآفرین
خرداد ۱۳۹۷

 

دبستان که بودم دلم کامپیوتر میخواست، مادرم میرفت کلاس کامپیوتر ولی کامپیوتری تو خونمون نبود، ماجرا مال ۳۰ سال پیشه. عکس کیبورد رو روی کاغذ نقاشی کرده بودم که تایپ با کامپیوتر‌ رو تمرین کنم تا بعدا کامپیوتر دار بشم. اون زمان آتاری تازه اومده بود. ما تو خونمون تی‌وی‌گیم داشتیم. هنوز ویدئو های بتامکس رو بورس بود و VHS نیومده بود. یه دو ‌سه سالی گذشت، ۱۱ سالم شده بود. چند تا از بچه پولدارهای مدرسه Commodore64 خریده بودن. یه کامپیوتر خیلی ابتدایی که بجای دیسکت، نوارکاست میخورد و به تلویزیون وصل می‌شد. بین مسیر مدرسه و خونمون یه فروشگاه باز شده بود بنام سوپر تک (تو ‌میدون چیذر) یه غرفه داشت که کومودور و‌ آتاری میفروخت. هنوز آمیگا نیومده بود. هر روز وقتی مدرسه تعطیل میشد میرفتم سروقتش قیمت جدید میگرفتم، اونم همون قیمت قبلی رو تکرار میکرد. یادمه حدود ۲۳۰۰۰ تومن پول داشتم و قیمت اون حدود ۳۰۰۰۰ تومن بود. احتمالا فکر میکردم قراره قیمتها بیاد پایین.

 

بعد از چند ماه، طرف گفت بیا هرچی داری بده و بردار ببرش. ۲۶۰۰۰ تومن دادم و جای ۴۰۰۰ تومن بقیش ظهرها میرفتم مغازش که اون بره ناهار، منم مغازشو نگه دارم. یک سالی گذشت، کلی برنامه نویسی یاد گرفته بودم. به بچه‌هایی که کومودور داشتن، برنامه و بازی میفروختم. سر همین کسب و کارم نزدیک بود از مدرسه اخراج بشم. ناظم مدرسه نوار کاستها رو تو کیفم پیدا کرده بود و فکر میکرد گلچین آهنگهای سال رو پیدا کرده. احمق نشسته بود ۴ تا نوار یک ساعته، صدای فش فش دیتا گوش‌ کرده بود ببینه بالاخره کجاش اندی میخونه.



با پولی که درآوردم کمودور رو فروختم آمیگا۵۰۰ خریدم، بعد آمیگا ۶۰۰، آمیگا ۱۲۰۰ و تو سن ۱۵ سالگی ۸۰۲۸۶ خریدم. بعد ۸۰۳۸۶، ۸۰۴۸۶ و پنتیوم. سال ۱۳۷۴ اولین بار با یک مودم US-Robotic با سرعت 1200bps و با ترمینال برنامه NC به شبکه BBS وصل شدم. تلفن خونمون با صاحبخونمون مشترک بود، چند بار گوشی رو برداشته بود صدای فش فش شنیده بود، از مادرم پرسیده بود این صدای چیه؟ اونم گفته بود صدا نمیاد!

 

خلاصه وقتی فهمید کار منه قاطی کرد و ما رو جواب کرد. آخه فهمیده بود با دخترشم دوستم. سال بعدش اولین بار اینترنت و وب رو تجربه کردم. وقتی ۱۷ سالم بود برای خودم خدایی میکردم. آدم تو اون سن زود جوگیر ‌میشه و فکر میکنه دیگه آخرشه. تو اون سن، درآمدم از مدیر مدرسمون بیشتر شده بود. سال ۱۳۷۶ اولین وبسایتمو ساختم و یک سال بعدش تو ۱۸ سالگی من صاحب یک شرکت ارائه دهنده اینترنت بنام ایراتل بودم. ۲۴ تا خط تلفن رو با مودمهای اکسترنال وصل کرده بودم به یه مولتی پورت و با ویندوز NT4 و یه برنامه بنام NT-TacPlus سرویس میدادم. یه دیش ku باند هم‌گذاشته بودم و از KPN هلند دیتا دریافت میکردم و با ۲ تا خط که به ندارایانه وصل بود ارسال دیتا داشتم.

 

وقتی ۱۸ سالگی یه ISP داری و کلی آدم و شرکت از خدماتت استفاده میکنن حس قدرت داری. انقدر پول درآورده بودم که تو ۲۰ سالگی برای مادرم خونه خریدم. سال بعدش دولت جلوی ‌کار شرکتهای اینترنتی رو گرفت و فقط به رانتهای خودش مجوز داد. منم ورشکسته شدم و نشستم درس خوندم رفتم دانشگاه.

 

الان که به گذشته نگاه میکنم، باید همون‌ موقع مهاجرت میکردم. ولی خب کسی نبود که راهنماییم کنه. من هر مسیری که میرفتم برام مثل سفر اکتشافی بود و خودم همه چیزو‌ کشف میکردم. تازه اطلاعاتمو با بقیه هم درمیون میزاشتم، هنوزم همینطورم.

 

از ۲۱ تا ۲۷ سالگی درس خوندم و یک شرکت تو زمینه مسیریابی با GPS راه انداختم, ولی باز هم رانت دولتی جلو‌ کارمو گرفت و مجبور شدم از اول شروع کنم. تو ۲۸ سالگی شرکت شریف تراشه رو ‌راه انداختم. استراتژیم ساخت بزرگترین بانک داده‌ آب کشور بود. میدونستم تا چند سال بعد، آب میشه مشکل اول روی میز دولت. تو ۱۰ سال گذشته بیشتر از ۱۳۰۰۰ دیتالاگر ساختم و تو کشور نصب کردم. چندین ترابایت بیگ دیتا از اطلاعات آب و‌محیط زیست جمع کردم. نرم افزارهای پیشرفته تحلیل و پیشبینی برای کاهش هدر رفت آب ساختم و آماده بزرگترین حرکت زندگیم، یعنی کنترل شبکه های آب با هوش مصنوعی شدم. و دوباره داستان تکرار شد. اینبار مدیران فاسد آب و فاضلاب سنگ جلوی پای شریف تراشه انداختن و با ندادن طلبهای شرکت و دادن پروژه ها به رانتهای خودشون این شرکت رو‌ خسته کردن. درآخر هم با تهدید بانکهای اطلاعاتی رو گرفتن و بیزینس پلن ۱۰ ساله شرکت رو نقش بر زمین کردن.



الان که دارم‌ مهاجرت میکنم، هم افسوس این همه عمر و انرژی و سرمایه ای که خرج این مملکت کردم رو میخورم و هم دلم برای این سرزمین میسوزه.مسلما کسی مثل من از شروع دوباره نمیترسه و خسته نمیشه، ولی واقعیت اینه که مهاجرت با همه جاذبه‌هایی که داره، کار سختیه و پره از دل‌نگرانی و استرس. مخصوصا تو ۳۸ سالگی.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 21 / 3 / 1397 ساعت: 3:16 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

6 تکنیک ارتباط مؤثر در فروش حضوری

6 تکنیک ارتباط مؤثر در فروش حضوری

 


همه کارهای ما نوعی ارتباط است و همه سعی داریم تا به طریقی در دیگران نفوذ کنیم . تحقیقات نشان داده 70 تا 75٪ وقت انسانه صرف برقراری ارتباط می شود. بهتر و بیشتر حرف زدن ، ملاک ارتباط مؤثر نیست بلکه توجه به حرکات ،استفاده از حرکات و گوش دادن فعال ، باعث ایجاد ارتباط مؤثر می گردد.

 


تکنیک 1- سخنان مشتری را تفسیر کنید
با استفاده از گنجینه لغات خود ، استنباط خود را از صحبت های مشتری بیان کنید و از این طریق به او این اطمینان را دهید که خواسته هایش را درست فهمیده اید

 

تکنیک 2- سؤال های باز مطرح کنید
برای افراد بسیار مشکل است که مدت زیادی روی سخنان یک نفر تمرکز کنند و از آنجا که گفتگوهای فروش با ارائه حقایق و بیان مشخصات و مزایای محصولات و خدمات همراه است ، طولانی شدن گفتگو باعث منحرف شدن توجه مشتری می گردد. این مشکل را می توان با استفاده از سؤالهای مناسب رفع کرد.

 

تکنیک 3- سکوت طلایی
پس از طرح سوال و گوش دادن به مطالب مشتری که باعث کشف علایق ،نیاز ها ،خواسته هاو انتظارهای وی می گردد و انطباق نیازها وخواسته ها با خصوصیات و ویژگیهای محصولات خودمان و انعکاس استنباط و احساس خود به طرف مقابل ، با متانت و شکیبایی چند لحظه مکث کنید و به مشتری مجال دهید تا فکر کند .

 

تکنیک 4– اثر گذاری اولیه
با تحقیقاتی که از مکانهای تجاری به عمل آمده روشن شده است که در سه دقیقه اول ورود مشتری همه مسائل روشن می شود .تصویری که از شما در ذهن مشتری شکل می گیرد در همین سه دقیقه اول است. تجربه های خوب در ذهن مشتری تصویر خوب و تجربه های بد در ذهن او تصویر بدی می سازد .این ذهنیت شکل گرفته را به سختی می توانید تغییر دهید.همچنین تحقیقات نشان داده اند پس از اینکه فرد به یک نتیجه کلی دست می یابد و متوجه می شود کسی یا چیزی را دوست داردیا نه ،دیگر به راحتی نمی تواند نتیجه گیری خود را عوض کند ،از اعتقدهایی که نسبت به آن شخص یا چیز پیدا می کند روی بر نمی گرداند و به داطلاعات جدیدتر توجهی نمی کند ،بلکه آنها را طوری تغییر می دهد که تصورات اولیه خود را تأیید کند.

 

تکنیک 5– قدرت خنده
فروشنده خوب ،فروشنده ای است که همیشه لبخندی ملایم اما واقعی بر لب داشته باشد .«فردی که چهره ای شاد و خندان ندارد، نباید مغازه باز کند». هیچ چیز بیشتر از تند خویی، مشتری را فراری نمی دهد.

 

تکنیک 6 - قدرت دست دادن

 


سعی کنید در ارتباط های تجاری:

 

1) به هنگام دست دادن دست ها خشک باشد.

 

2) در میزان فشار دادن حد اعتدال را فراموش کنید.

 

3) دست طرف مقابل را حدود 6 ثانیه در دست خود نگه دارید.


4) برای ابراز تسلط از «چنگ مرد بزرگ »استفاده کنید، یعنی دست طرف مقابل را بیش از حد معمول فشار داده و مدت طولانی تری در دست خود نگه دارید.


5) برای ابراز دوستی و همکاری از «چنگ همایشی »استفاده کنید؛ یعنی در فشار دادن اعتدال را رعایت کنید، مدت نگه داشتن کمی طولانی تر باشد، چهره متبسم و آرام، ارتباط چشمی ملایم داشته باشید و کمی به جلو متمایل شوید.


6) برای ابراز خشوع، به هنگم دست دادن، دست رو به بالا و در برخورد اول، گردن کمی کج باشد.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 19 / 3 / 1397 ساعت: 12:30 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

آینده ، هم اکنون است !(دارا خسرو شاهی،مدیرعامل ایرانی تبار سامانه تاکسیرانی اینترنتی اوبر)

آینده ، هم اکنون است !

 


سهیل ایرجیان


دانشجوی مدیریت بازرگانی دانشگاه مریلند و عضو مجمع فعالان اقتصادی

 

 

دارا خسرو‌شاهی، مدیرعامل ایرانی‌تبار سامانه تاکسیرانی اینترنتی اوبر مدتی است شخصا در تبلیغات ویدیویی این شرکت حاضر می‌شود و از تجربیات مهاجرت از ایران می‌گوید. او با اشاره به نصایح پدرش‌ در دوران نوجوانی، نوعی سیاست جدید برای دلبری از مشتریان شرکت اوبر ارائه می‌دهد. شرکتی که در زمان سکانداری مدیر عامل سابقش، رسوایی‌هایی ازقبیل سرقت اطلاعات کاربران را در کارنامه‌ ثبت کرده‌ بود، به قول شروین پیش ور، سهام دار اوبر، حالا با وجود یک "رهبر واقعی" جانی تازه بر کالبد شرکت دمیده شده است.

 

حضور گران‌قیمت‌ترین مدیرعامل جهان در سری جدید تبلیغات اوبر، انگیزه‌ای شد که مقاله‌‌ای از مجله‌ بریتانیایی اکانومیست که چند ماه قبل‌تر مطالعه کرده‌بودم را دوباره بازخوانی کنم. مقاله‌ای که با عنوان "UBERWORLD” تصویری تقریبا دقیق از آینده‌ای از‌ جهان ارائه می‌دهد که اوبر و رقبایش صنعت حمل و نقل دنیا را به تملک خود درآورده‌اند.

 

اگر فکر می‌کنید در دنیای آینده همچنان پشت رول ماشین شخصی‌تان -که چهره‌ای ترمیناتور‌گونه به خود گرفته- عازم محل ‌کارتان می‌شوید، پیشنهاد می‌کنم این مقاله را تا پایان دنبال کنید.

 

اوبر، این استارت‌آپ ۷۰ میلیارد دلاری، هم اکنون در ۴۲۵ شهر جهان فعال است و قصد دارد بازار ۱۰۰ میلیارد دلاری حمل و نقل را به عدد نجومی ۱۰ تریلیون دلار در سال برساند! البته این شرکت که افزایش سود خود را در استفاده از خودرو‌های خودران می‌بیند در این رقابت پر سود تنها نیست. شرکت‌هایی همچون اپل، گوگل و خودروسازی پیشرو تسلا رقیبان قَدَر اوبر به حساب می‌آیند. در همین راستا به تازگی شاهد قراردادی میان شرکت‌های اپل و فولکس واگن آلمان در مورد خودرو‌های خودران بودیم.

 

دنیای آینده‌ حمل و نقل، شهروندان را با صرفه اقتصادی مجاب خواهد کرد که بجای استفاده از اتومبیل شخصی، از خدمات شرکت‌هایی نظیر اوبر بهره ببرند. برای پیشبرد چنین اهدافی، پیشتازان حمل و نقل نه تنها به دنبال ارتقا خودروهای خودران هستند، بلکه به دنبال افزایش بهره‌برداری از استفاده‌ گروهی از یک خودرو هستند، خدمتی که شرکت اوبر آن را "اوبرپول" نام گذاری کرده‌است.

 

بر اساس گزارش بانک مورگان استنلی، امروزه استفاده از این نوع سرویس که چند مسافر از یک خودرو برای مقصد یکسان استفاده کنند ۴ درصد کل حمل و نقل جهانی را تشکیل می‌دهد، که این عدد تا سال ۲۰۳۰ به ۲۵ درصد خواهد رسید. طبق گفته‌های خسروشاهی در برنامه تاک ات جی اس، شرکت اوبر به دنبال برنامه‌ای است که مسافر با استفاده‌ سریالی از تمام امکانات حمل نقل شهری مانند مترو، اتوبوس و حتی دوچرخه در کنار خودرو های اوبر، از ارزان ترین و سریع ترین راه ممکن بهره ببرد. او همچنین در مصاحبه دیگری درباره‌ "اوبر ایتز" که به وسیله ماشین های اوبر غذای سفارش داده شده را به دست مشتریان می‌رساند، تاکید کرد که برای افزایش سرعت انتقال همبرگرهای سفارش‌داده‌شده به زودی از پهباد استفاده خواهدکرد!

 

شاید در نگاه نخست این میزان تغییرات در حوزه حمل و نقل، قدری غیرقابل باور به نظر برسد، اما چنین مدلی از همین حالا دست کم در سنگاپور و شهر پیتزبورگ در ایالات متحده در حال اجراست. مطالعات شرکت او ایی سی دی نشان می‌دهد که اجرایی شدن طرح پیش‌رو، باعث کاهش ۸۰ تا ۹۰ درصدی نیاز به اتومبیل خواهد‌شد، در نتیجه شهرها شاهد ترافیک کمتر، هوای پاک‌تر و البته جای پارک بیشتر خواهندبود.

 

اگرچه برخی از کارشناسان با یادآوری سرنوشت شرکت‌هایی چون نوکیا و بلک بری به استمرار و افزایش قلمروی پادشاهی شرکت اوبر بر این بازار به دیده تردید می‌نگرند، اما رسیدن این شرکت از صفر تا ۷۰ میلیارد دلار، بدون مالکیت حتی یک خودرو را شگفت انگیز خوانده اند. موفقیتی که حالا با برنامه خودرو‌های خودران قطعا تغییر خواهد‌کرد و اوبر مجبور خواهدبود هزینه‌ خودروهایش را خود بپردازد. با توجه به علاقه مدیر عامل اوبر به نوعی از تجارت که دیگرانی جز مالکین و سهامداران اصلی شرکت هم در آن سهیم باشند،بعید نیست که برای این چالش هم پیش بینیهایی شده باشد.

 

با اینکه دنیای آینده حمل و نقل کشور‌های توسعه یافته با اقتصاد و فضای مجازی ناپایدار ایران اندکی غیر قابل مقایسه است، اما چنین برنامه هایی میتواند کمکی شایان به معضلاتی در کلانشهرهای ایران کند که حالا به دید مردم بحرانی لاینحل شده‌اند.

 

شایسته نیست به جای حمایت از استارت‌آپ‌های جدید و جوانان خوش فکری که این روزها بیشتر به مهاجرت می اندیشند و قادرند با دانش و انگیزه خود به جنگ بحران آلودگی و ترافیک در کلانشهرها بروند،سرمایه های این مرز و بوم در اختیار آنهایی گذاشته شود که به گفته وزیر جوان کابینه، حتی در جلب اعتماد مردم وا مانده اند!

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 19 / 3 / 1397 ساعت: 11:7 قبل از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

جملات شگفت‌‌انگیز درباره فروش‌بهتر

جملات شگفت‌‌انگیز درباره فروش‌بهتر

 

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «نمی دانم».
نماینده حرفه ای می‌گوید: «متشکرم، پرسش خوبی است. اجازه بدهید پاسخ آن را برای شما پیدا کنم.»

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «طرح دیگری نداریم.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «اجازه بدهید ببینیم اگر مطابق میل شما نیست، چطور می‌توانیم رضایت شما را جلب کنیم.»

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «خونسرد باشید.»نماینده حرفه‌ای می‌گوید: «من از شما عذرخواهی می‌کنم.»

 

نماینده معمولی می‌گوید: «همین بیمه نامه کافیست؟»
نماینده حرفه ای می‌گوید «آیا دوست دارید در کنار این از بیمه نامه دیگری هم استفاده نمایید؟ا» یا: «آیا دوست دارید در کنار بیمه نامه ثالث بیمه بدنه هم داشته باشید؟»

 

نماینده معمولی می‌گوید: «من نمی‌توانم این کار را انجام بدهم.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «کاری که می‌توانم انجام بدهم این است که...»

 

نماینده معمولی می‌گوید: «این بخش به من مربوط نمی‌شود.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «من با کمال میل شما را پیش کسی می برم که بیشتر از من در مورد این بخش اطلاعات دارد.»

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «ما فقط این طرح را داریم.»
نماینده حرفه‌ای می‌گوید: «الان این طرح را نداریم، اما طرح‌های جدیدی خواهیم داشت. ممکن است لطفا نام و شماره تلفن خود را به من بدهید تا با شما تماس بگیریم و اطلاع دهیم؟»

 

نماینده معمولی می‌گوید: «این برخلاف سیاست شرکت ماست.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «سیاست شرکت ما این است؛ اما قصد داریم آن را تصحیح کنیم. من می‌توانم در حال حاضر این کار را برای شما انجام دهم که...»

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «من تازه‌کار هستم.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «لطفا مرا تحمل کنید، برای کمکی که نیاز دارید در خدمت شما هستم.»

 

(هنگام مکالمۀ تلفنی)نماینده معمولی می‌گوید: «گوشی...»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «ممکن است خواهش کنم چند لحظه پشت خط منتظر باشید.»

 

 فروشندگان معمولی می‌گوید: «الان سرم شلوغ است.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «خوشحال می‌شوم بتوانم به شما کمک کنم.» یا: «هم‌اکنون چه کمکی می‌توانم بکنم؟»

 

 نماینده معمولی می‌گوید: «شما اشتباه می‌کنید.»
نماینده حرفه ای می‌گوید: «فکر می‌کنم سوء تفاهمی پیش آمده است. اجازه بدهید در موردش صحبت کنیم و حلش کنیم.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 12 / 3 / 1397 ساعت: 8:1 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

دولت؟ کارآفرینی؟ شیب؟ بام؟

دولت؟ کارآفرینی؟ شیب؟ بام؟

 

 

دکتر امیرحسین خالقی

 

گفته می شود که بسیاری از نوآوری های کنونی مانند انرژی هسته ای، اینترنت، رایانه ها و هواپیماها نه حاصل پژوهش بخش خصوصی؛ بلکه پیامد سرمایه گذاری های دولت است؛ همچنین شرکت های خصوصی از آنجا که ملاحظه سودآوری دارند و نگاه کوتاه مدت را دنبال می کنند، زیر بار پژوهش های بنیادین نمی روند؛ زیرا این قبیل پروژه ها با وجود ریسک بالا، سودآوری فوری به همراه نمی آورند.

 

این نگاه چند ایراد اساسی دارد؛

 

 

1 نخست آنکه نوآوری تکنولوژیک را با نوآوری اقتصادی یکی می گیرد؛ نوآوری تکنولوژیک چیزی است که مهندسان می پسندند و از نظر فنی پیشروست، ولی به هزاران دلیل مشتریان آن را انتخاب نمی کنند و شانسی برای تولید انبوه ندارند. نوآوری های تکنولوژیک تا زمانی که آزمون سخت بازار را پشت سر نگذارند، از منظر اقتصادی نوآوری تلقی نمی شوند.

 

یک نمونه فناوری "بتامکس" و "وی اچ اس" است که با وجود آنکه اهل فن اولی را برتر می دانستند، نتوانست در بازار از پس "وی اچ اس" برآید. دانشمندان شوروی هرچند در ابداع بسیاری از نوآوری ها پیشرو بودند، ولی آن امپراتوری شر از این ابداع ها به دلیل نبود آزمون بازار بهره ای نبرد.

 

2 دوم، مسئله هزینه فرصت است، این درست است که دولت در یک حوزه سرمایه گذاری می کند و نتایجی را هم کسب می کند؛ ولی آیا منابع عمومی اگر در جایی دیگر سرمایه گذاری می شدند، نفع بیشتری نداشت؟ خصوصی ها حواسشان به ریال ریال هزینه هایشان هست و انگیزه لازم برای به ثمر رساندن سرمایه گذاری های خوب و رها کردن سرمایه گذاری های بی حاصل را دارند، ولی دولتهای درگیر سیاست چنین نیستند. فساد و کارایی پایین پروژه های دولتی در عرصه علم هم تکثیر می شود و نورچشمی ها و ژن های خوب "علمی" سروکله شان پیدا می شود.

 

3 سوم، شواهد تاریخی وجود دارد که مثلا در امریکا در قرن 19 و حتی تا سال های دهه 1940 در عمل حتی بدون بودجه های پژوهشی کلان دولتی که بعدها رایج شد، این کشور بسیار نوآور بود. نوابغ مهندسی مانند برادران رایت ، ادیسون و تسلا به هیچ رو حمایت دولتی نداشتند و با پول و وقت خودشان ریسک می کردند یا در دهه 1930 شرکت های خصوصی مانند دوپونت خودشان دست به کار پژوهش های بنیادی شدند که بعدها به ابداع نایلون انجامید.

 

4 چهارم، سرمایه گذاری دولت در "نوآوری"، باعث می شود که بخش خصوصی در آن حوزه ها وارد نشود و به اصطلاح آنها را بیرون می راند و در واقع مسیر پیشرفت علم و نوآوری مخدوش و منحرف می شود؛ خشت کج اول می تواند دیوار را تا ثریا کج ببرد، پژوهشی که برای بوروکرات های دولت و نظامی ها انجام می شود، زمین تا آسمان با پژوهش های تجاری که باید پاسخگوی نیاز مشتریان باشد متفاوت است، نهادهای پژوهشی که به اولی عادت می کنند، پس از برداشتن حمایت های دولت، برای بقا کارشان ساده نیست.

 

خلاصه آنکه حواسمان باشد کارآفرینی و نوآوری کار افراد است نه دولت ها، والله اعلم.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 11 / 3 / 1397 ساعت: 5:10 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چگونه درخواست افزایش حقوق موفقیت آمیزی داشته باشیم؟

چگونه درخواست افزایش حقوق موفقیت آمیزی داشته باشیم؟

 

 

درخواست پول کردن کار سختی است زیرا از طرفی دوست ندارید ناسپاس، پر توقع و سمج نشان داده شوید و از طرف دیگر اگر بدانید جواب تان «خیر» است هرگز آن را مطرح نخواهید کرد.

 

شما با این که فکر می کنید ارزش تان بیشتر است یا به پول بیشتری نیاز دارید، هرگز درخواست افزایش حقوق تان را مطرح نکرده و هرگز آن را دریافت نمی کنید.

 

این رفتار به همین شکل ادامه می یابد تا اینکه به دنبال موقعیت بهتر آنجا را ترک می کنید. هفته ها به دنبال کار می گردید و سختی های زیادی می کشید. یا کار ایده آل را به دست می آورید یا خیر. این احتمال 50-50 است. به جای این کار می توانید با رعایت نکات زیر درخواست درستی ارائه داده و با افزایش حقوق تان از اتاق مدیر بیرون بیایید.

 

در زمان درست اقدام کنید
بیشتر مردم در زمان نادرستی این درخواست را ارائه می دهند. برای مثال زمانی که از شرکت ناراضی هستند یا می خواهند آنجا را ترک کنند. آنها به دنبال دلیل دیگری برای ماندن هستند و آن دلیل پول است. در این هنگام طرز تفکری که فرد با آن وارد اتاق مدیر می شود این است که «آنها قدر من را نمی دانند» و این فکر منفی او را به هیچ جایی نمی رساند. بهترین زمان برای درخواست افزایش حقوق زمانی است که کاری را به شکل مناسب انجام داده اید و رئیس تان از آن خوشحال است.

تنها زمانی درخواست کنید که همه چیز عالی پیش رفته است.

 

 

باید زمان بندی تان را با شرکت هماهنگ کنید. مثلا در آخر سال که بودجه ی سال بعد شرکت را می نویسند زمان مناسبی برای این کار نیست. وقتی که به شما مسئولیت بیشتری داده می شود یا کار بزرگی انجام می دهید بهترین زمان برای این درخواست است زیرا مدیر به خوبی به ارزش های شما آگاه شده است.

 

ارزش خود را بدانید
به یاد داشته باشید که هرگز با خواستن پول بیشتر نمی توانید به آن دست پیدا کنید. همه می خواهند پول بیشتری داشته باشند. از این رو باید تحقیق کنید. آیا کسانی که سطح مهارت های شان مانند شماست نیز همین مقدار پول دریافت می کنند؟ بهتر است درخواست تان منطقی باشد.

 

باید مانند مدیر تان فکر کنید. آیا توانسته اید کار مؤثری برای شرکت انجام دهید؟ مشتری ها از رفتار شما راضی هستند؟ آیا ایده ی پول آوری به شرکت ارائه داده اید؟ چه کاری برای شرکت کرده اید؟ اگر مدیر متوجه این کارهای شما نشده، وظیفه ی شماست که او را با این حقایق رو به رو کنید.

 

کنترل تان را از دست ندهید
داد نزنید و از تهدید یا لغات بد استفاده نکنید. باید شخصیت عالی و متعهدی را به مدیرتان نشان دهید. با رعایت اخلاق، نتیجه ی بهتری عایدتان خواهد شد.

 

مسئولیت بیشتری قبول کنید
هر شرکتی باید کارهای مشخصی را به پایان برساند و حقوق کارمندانش را پرداخت کند. شاید اگر مسئولیت بیشتری را قبول کنید بتوانید نیاز شرکت به استخدام دیگری را رفع کرده و حقوق بیشتری دریافت کنید. با این کار هم شرکت لازم نیست پول بیشتری برای استخدام فرد جدید پرداخت کند هم شما به حقوق بیشتری دست می یابید.

 

اگر جواب «خیر» است دست خالی بیرون نیایید!
اگر همه ی این استراتژی ها با شکست مواجه شد مطمئنا در موقعیت سنگینی خواهید بود. از مدیر بپرسید که شما را راهنمایی کند که چه کاری می توانید انجام دهید تا در آینده به حقوق بیشتری دست پیدا کنید. با این کار سنگینی فضا از بین می رود.

 

درخواست افزایش حقوق کار آسانی نیست اما با رعایت این نکات می توانید شرایط خوبی فراهم کرده و شاید بار دیگر راحت تر این درخواست را ارائه دهید.


/یادانه

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 7 / 3 / 1397 ساعت: 9:56 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,
می پسندم نمی پسندم

کلیدهای طلایی شروع یک رابطه کاری موفق

کلیدهای طلایی شروع یک رابطه کاری موفق

 



چه اعتراف کنیم و چه نکنیم، طبیعی است همه ما به کسانی که مثل ما فکر می‌کنند علاقه داریم. آشنا بودن، ارتباط و گفت‌وگوی کلیشه‌ای را به دنبال دارد، اما شباهت داشتن به ارتباط عمیق منجر می‌شود. دانشمندان علوم اجتماعی سال‌ها مساله «شباهت‌دوستی» را در روابط مختلف انسانی بررسی کرده‌اند.


مغز ما به سرعت شیوه‌ای که هر چیزی را با هم مقایسه می‌کنیم، پردازش می‌کند. «آیا سن و جنسیت طرف مقابل با ما یکی است؟ آیا از یک قوم یا همشهری هستیم؟»

 

شباهت‌دوستی در پی یک سری اهداف مفیداست که از جمله آنها می‌توان به برقراری ارتباطات سریع با غریبه‌ها اشاره کرد. اما این موضوع یک جنبه منفی هم دارد و آن اینکه می‌تواند دنیاهای اجتماعی افراد را محدود کند. همچنین شباهت‌هایی که در ویژگی‌های سطحی وجود دارد – مثل نژاد و قومیت – می‌تواند اختلاف ایجاد کند.

 

رینا برندز، استادیار رفتار سازمانی در مدرسه کسب‌وکار لندن می‌گوید: «در ابتدا، به خاطر ویژگی‌های جمعیت‌شناختی مشترک با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم. اما هرقدر بیشتر تعامل می‌کنیم، شباهت‌های ما بیشتر می‌شود و بیشتر جذب هم می‌شویم.» این اثر دینامیک، گروه‌های متراکمی از افراد مشابه به هم را در سازمان‌ها ایجاد می‌کند.

 

از سوی دیگر، ایجاد یک شبکه متنوع مزایای زیادی به همراه دارد؛ از جمله اطلاعات جدید، چشم‌اندازهای تازه، افزایش خلاقیت و تشخیص فرصت.


دکتر برندز می‌گوید: «تنوع در شبکه‌های اجتماعی کاری ما می‌تواند روابط را تقویت کند. اصل شباهت‌دوستی یعنی افراد در گروه‌های منسجم با هم تعامل برقرار می‌کنند، اما تناقضی که وجود دارد این است که این گروه‌های منسجم جوامع شکننده‌ای ایجاد می‌کنند، چون هیچ پلی بین آنها وجود ندارد.»
این موضوع در محیط کار معنای بیشتری پیدا می‌کند و شرکت‌هایی که زیر گروه‌های به هم‌ مرتبط‌تری دارند، بهتر می‌توانند از بحران‌ها عبور کنند.

 

دکتر برندز سه فاکتور را که مانع تشکیل شبکه‌های متنوع در محیط کار هستند شناسایی کرده است:

 

 

1  ساختار: در جمعیت‌های نامتوازن که برخی گروه‌های خاص بر دیگران تسلط دارند، شباهت‌دوستی رایج‌تر است. چیدمان سازمانی و جریان کار هم می‌تواند تاثیرگذار باشد. مثلا اگر میز شما در گوشه‌ای تاریک و دور قرار گرفته، احتمال اینکه با افراد جدیدتر آشنا شوید، در مقایسه با کسی که دم در ورودی قرار گرفته، کمتر است.

 

2  خودتان: ارتباط برقرار کردن زمان‌بر است. اما برای داشتن یک شبکه عمیق، به روابط قوی‌تر و نزدیک‌تر نیاز دارید. یک شبکه هسته‌ای ۸ تا ۱۰ نفر را شامل می‌شود.

 

3  دیگران: توانایی شما برای برقراری ارتباطات تازه به واکنش دیگران هم بستگی دارد. اولویت‌های ابتدایی شما بر مبنای شباهت با طرف‌های مقابل است و سپس اولویت‌های افرادی که می‌خواهید با آنها ارتباط داشته باشید مطرح می‌شود.

 

 

برقراری رابطه با افرادی که از نظر جمعیت‌شناختی با ما شباهت ندارند، باعث می‌شود به اطلاعات جدید و چشم‌اندازهای مختلف دسترسی پیدا کنیم. اگر خواهان شبکه‌های متفاوت هستید، نکات زیر را مدنظر قرار دهید:

 

 

مدیریت کردن با سرمشق. مدیران همیشه این فرصت را دارند که دینامیک‌های درون‌گروهی و برون‌گروهی را تغییر دهند. مدیران می‌توانند به جز سن و جنسیت و قومیت، از ویژگی‌های متنوع‌تری مثل عضو یک گروه بودن، دفاع کنند.

 

حل کردن یک موضوع. دکتر برندز می‌گوید اینکه مستقیم به افراد بگوییم با هم ارتباط برقرار کنند، چندان موثر نیست. حل کردن یک مشکل و پیوستن به یک پروژه، روش موثرتری برای رونمایی از شباهت‌های عمیق و شکل‌دهی روابط متنوع است.

 

تشکر از لطف دیگران. جمله «من مدیون شما هستم» روش خوبی برای شروع یک رابطه کاری است. لطف کردن یا تشکر از لطف دیگران به فرآیند اعتمادآفرینی کمک می‌کند و نشان می‌دهد برای فردی که می‌خواهید با او ارتباط برقرار کنید، ارزش قائل هستید.

 

منبع: London Business School

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 7 / 3 / 1397 ساعت: 9:49 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

چرا پول در اقتصاد به چرخش در نمی آید؟!

چرا پول در اقتصاد به چرخش در نمی آید؟!

 


دکتر محسن رنانی

 

اقتصاد ایران در حال حاضر همزمان سه رکود اقتصاد کلانی(توان تولید ثابت است، ولی کمتر تولید می‌شود و از ظرفیت موجود کمتر استفاده می‌شود)، رکود ساختاری (توان تولید وجود دارد، ولی ساختار روابط بخشهای اقتصادی برای هم مانع و محدودیت تولید می کنند) و رکود نهادی (خصوصیات کیفی و رفتارهای توسعه یافته ترک می‌شود) را دارد. بعلاوه با دو رکود خارجی دیگر شامل کاهش قیمت نفت و رکود اقتصادی جهانی دست و پنجه نرم می کند.

 

از این پنج دسته رکود فقط یکی به لحاظ تئوریک در اختیار دولت است. (ساختاری و نهادی دست دولت نیست و دو سطح هم که خارجی است.) اقدام برای رفع رکود نیازمند سلسله تصمیماتی است که این تصمیمات اقتصادی در سه سطح شامل تصمیمات بخش خرد (هریک از بنگاهها) ، تصمیمات کلان اقتصادی (بیشتر منظور تصمیمات و اعمال سیاست های مالی و پولی است) و تصمیمات بخش عمومی است.

 

در بخش رکودهای اقتصاد کلانی ؛ انتظار می رود رکودهای اقتصاد کلانی با تصمیمات دولت کنترل شوند. این رکود در کوتاه مدت برای اقتصاد ایران حدود یکسال است و حال آنکه رکود کوتاه مدت در اقتصادهای توسعه یافته سه ماه است. رکودهای ساختاری به 2 یا 3 سال برای تغییر ساختار نیاز دارند، تا حل شوند.

 

نهادها در بلند مدت شکل می گیرند، رکودهای نهادیهم به زمان بیشتر نیاز دارند و گاهی هم هرگز حل نمی شوند. رشد و رونق به معنای گردش بیشتر و سریع تر پول در چرخه اقتصاد کلان است. حالا چرا هر یک از بخش های بنگاه ها، خانوار، بازارهای مالی، دولت، خارجی ها اقدام به باز کردن شیرفلکه پول نمی‌کنند و پول خرج نمی کنند؟ بنگاهها می گویند؛ برای خرج کردن باید بفروشیم و مطالبات را وصول کنیم. این واحد ها به اندازه کافی وام دارند و گرفتن وام جدید برای مخارج توجیهی ندارد، اما خانوارها در این رابطه می گویند ؛ بیکار هستیم و حقوق دریافتی هم کافی نیست. از سوی دیگر ، نظام مالی اظهار می دارد که باید تا 70 درصد سپرده ها وام بدهیم، ولی همین الان 120 درصد سپرده ها وام داده ایم و بیش از این امکان پذیر نیست.

 

خارجی ها اما عنوان می کنند که می توانیم از دو راه پول تزریق کنیم ؛ جنس بخریم، ولی کیفیت و مزیت قیمتی ندارد و خرید به صرفه نیست و یا وام بدهیم. در نهایت دولت در این رابطه در حال حاضر تنها کاری که می‌تواند بکند، چاپ پول است که یک راه حل کوتاه مدت تورم زاست.

 

عدم توجه به وجود بحران یکی از بزرگترین مسائل کشور است . ویژگی خوب ما این است که در بحران خوب تصمیم می گیریم به شرطی که قبول کنیم که در بحرانیم. هم اکنون تنها ابزار دولت که ابزارهای پولی و مالی است ، کند است. بسیج ملی و یک فرمانده در قرارگاه اقتصادی می خواهیم که این فرمانده باید به اقتصاد افق بدهد و منازعات خطرناک سیاسی باید متوقف شود. تسهیل ورود سرمایه ایرانی های خارج از کشور باید برقرار شود.

 

رکود، خشکسالی و فساد اصلی ترین مسائل این کشور بوده و این در حالی است که در کوتاه مدت دولت فقط یک راه دارد و آن انتشار پول است که تورم زاست.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 6 / 3 / 1397 ساعت: 8:14 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

برگه تقلب مدیریت زمان برای مدیران

برگه تقلب مدیریت زمان برای مدیران

 

 

1  ابتدای هفته تمام کارهای مهمی که باید طی هفته انجام شود را بنویسید.
حداقل یک کار غیرفوری در فهرستان بنویسید که باعث رشد یا بهبود کارتان می‌شود.

 

2  هر روز صبح، ۳ کار مهم آن روز را مشخص کنید.
کارهای مهم کارهایی هستند که انجام آن‌ها تاثیری درازمدت بر شما و کارتان دارند.

 

3  قبل از انجام هر کاری از خود بپرسید:
آیا فقط خودم از عهده این کار بر می‌آیم؟
یا شاید بتوان این کار را واگذار کرد و به کار مهم‌تری پرداخت.
کارها را تا جای ممکن واگذار کنید.

 

4  قبل از شروع هر کاری زمان تقریبی آن را مشخص کنید و از یک شمارنده معکوس⏱ استفاده کنید.
می‌توانید از نرم‌افزارهای رایگان مثل Free countdown timer استفاده کنید.

 

5  کارهایی را مشخص کنید که می‌توان از انجامش صرفنظر کرد.
برخی کارها قابل حذف هستند و شاید صرفا به این دلیل که سال‌ها است آن کارها را انجام دادهایم، آن‌ها را ادامه می‌دهیم!

 

6  زمان انجام کارهای مهم را به ۹۰ دقیقه محدود کنید.
اگر نود دقیقه به طور پیوسته کار کنید بالاترین عملکرد ممکن را خواهید داشت.

 

7  قبل از شروع هر کار مهم تمام موارد لازم را آماده کنید تا هنگام کار بتوانید پیوسته و بدون وقفه کار کنید.

 

8  از مدل زندانی و اعدام استفاده کنید.
در انجام هر کار فرض کنید شما زندانی هستید و به شما مثلا ۹۰ دقیقه وقت داده‌اند که کار را تمام کنید.
یا کار تمام می‌شود یا اعدام می‌شوید!

 

9  هر روز حداقل نیم ساعت را به برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت و همچنین بلندمدت اختصاص دهید.
مثل افرادی نباشید که بدون آنکه تبر خود را تیز کنند فقط هیزم خورد می‌کنند و بازده پایینی دارند!

 

 جلوی وقفه‌ها را بگیرید.
قبل از انجام کار مهم به همکاران بگویید کارتان را قطع نکنند.
همچنین تمام موارد حواس‌پرتی مثل موبایل و … را از خود دور کنید.
یادتان باشد شما زندانی هستید و نمی‌خواهید اعدام شوید!

 

ژان بقوسیان، مدیر سبز

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 6 / 3 / 1397 ساعت: 8:6 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

هزینه های اولیه‌ استارتاپ را به چه مواردی تخصیص بدهیم؟

هزینه های اولیه‌ استارتاپ را به چه مواردی تخصیص بدهیم؟ 

 

 

 مهدی زارع سریزدی

 

هزینه‌های اولیه‌ی استارتاپ باید با دقت و برنامه‌ریزی کامل انجام شوند چرا که سرمایه‌ی این شرکت‌ها در ابتدا محدود بوده و فرصت اشتباه به موسسان نمی‌دهد.

 

بوت‌استرپینگ یکی از بهترین و کارآمدترین روش‌‌های سرمایه‌گذاری استارتاپ در روزهای اولیه‌ی تاسیس است. البته این راهکار دشوارترین روش نیز محسوب می‌شود چرا که منابع مالی، زمان، تیم، نیروی انسانی و بسیاری منابع در آن بسیار محدود هستند. بوت‌استرپینگ اعتبار موسس و کنترل او روی استارتاپ را نیز افزایش می‌دهد؛ چرا که بدون وجود سرمایه‌گذاران یا مدیران بالادستی، به‌تنهایی تصمیم‌گیری می‌کند.

 

بوت‌استرپینگ به‌معنای راه‌اندازی استارتاپ با سرمایه‌ی شخصی و حداقل هزینه‌ها است
نکته‌ی اساسی در زمانی که سرمایه‌ی اولیه‌ی استارتاپ کم است یا به روش بوت‌استرپینگ کار می‌کند، انتخاب زمینه‌ی مناسب برای هزینه کردن سرمایه است. چرا که در این سبک از مدیریت استارتاپ اگر هزینه‌ها به درستی انتخاب نشوند، ممکن است موسس استارتاپ سرمایه را در مسائلی بی‌اهمیت هزینه کند و از سرمایه‌گذاری در بخش‌های با بازدهی بلندمدت غافل شود. در ادامه‌ی این مطلب زومیت به بررسی چهار زمینه‌ای می‌پردازیم که موسسان استارتاپ باید سرمایه‌ی خود را در آنها هزینه کنند.

 

 ابزارهای مناسب
استارتاپ نیز مانند هر کسب‌وکار دیگر به ابزار مناسب احتیاج دارد. این ابزارها بسته به نوع شرکت می‌تواند نرم‌افزاری، سخت‌افزاری یا ابزارهای تولیدی باشد. به هر حال ابزار مناسب علاوه بر تضمین کیفیت خوب محصول نهایی، افزایش بازدهی و کارایی و کاهش هدررفت منابع را به همراه خواهد داشت.

 

 ابزار آلات
حتی اگر محصول شما یک سرویس باشد، ابزارهای مناسب برای آن حیاتی هستند. کیفیت ایده‌ی شما، همچنین مالکیت معنوی آن و تمایز شما از بازار همگی در راه‌اندازی استارتاپ مهم هستند؛ اما اگر بازدهی اجرای ایده مناسب نباشد، تمامی این موارد بی‌فاید خواهند بود.

 

همان‌طور که اشاره شد در هزینه کردن سرمایه باید دقت به خرج دهید. پس در انتخاب و خرید ابزارها نیز حساس باشید. خرید آخرین مدل ابزارها با بیشتری امکانات، برای استارتاپ مناسب نیست. باید به دنبال مواردی باشید که قطعا نیازهای شما را به بهترین نحو برطرف کنند. امکانات اضافه، به‌معنای هزینه‌ی اضافه خواهند بود و شما را از هدف اولیه یعنی هزینه کردن هوشمندانه دور می‌کنند. در نهایت به این نکته توجه کنید که هر خرید در این مرحله، یک سرمایه‌گذاری است و قطعا باید سرمایه‌گذاری با بیشترین نرخ بازگشت را انتخاب کنید.

 

 فضای کاری مناسب
موسسان و کارمندان شرکت‌های نوپا بسیار بیشتر از رقبای باسابقه‌ی خود در محیط کار می‌مانند. آنها وظایف و کارهای زیاد و زمان کمی برای انجام آنها دارند. در نتیجه در قدم اول باید به دنبال محل کاری راحت و ترجیحا جذاب باشید. البته محیط کار استارتاپ نباید آن‌چنان لوکس بوده یا تصویری بسیار بزرگتر از وضعیت کنونی استارتاپ را نشان دهد. همین که شما و همکاران از کار در آنجا راضی باشید، به هدف اولیه رسیده‌اید.

 

 راحتی محل کار مهم‌تر از زیبایی و لوکس بودن آن است
علاوه بر انتخاب محل، وسایل دفتر کار نیز باید با دقت انتخاب شوند. میز، صندلی، نورپردازی، کمد و مواردی از این دست باید به بهترین نحو گزینش شوند تا فضایی ارگونومیک برای کارمندان ایجاد شود. نکته‌ی حیاتی در این بخش این است که به دنبال جلب توجه دیگران نباشید. محیط کاری هزینه‌ای است که به راحتی می‌تواند شما را گرفتار کند و بخش عظیمی از سرمایه را ببلعد. تنها زمانی که استارتاپ شما ارتباطات متعددی با افراد بیرون داشته و نیاز به جلسات متعدد داشته باشید، می‌توان محیط کار را کمی لوکس‌تر و گران‌تر انتخاب کرد.

 

موارد تاثیرگذار روی مشتری
این بخش به طور خلاصه مشخص می‌کند که سرمایه‌ی استارتاپ در تمام موارد باید در جایی هزینه شود که روی مشتری تاثیر می‌گذارد. به‌عنوان مثال افزایش انگیزه‌ی تیم نیز روی محصول نهایی و در نهایت روی مشتری تاثیر می‌گذارد؛ پس در این دسته‌بندی قرار می‌گیرد. همیشه پیش از تصمیم برای هر هزینه‌ی جدید، این سوال را از خود بپرسید: «آیا روی تجربه‌ی مشتری تاثیر می‌گذارد؟»

 

اگر پاسخ سوال بالا مثبت بود، مراحل بعدی آسان خواهند شد. باید بازگشت این سرمایه‌ی جدید را برای خودتان مشخص کنید. به بیان دیگر پس از رسیدن محصول به مراحل اولیه، هرگونه هزینه‌ی جدید برای بهبود آن باید به سود مشتری باشد تا در نهایت سود شما را نیز افزایش دهد. در غیر این صورت شما در حال خرج کردن بی‌دلیل سرمایه هستید که برای هیچ استارتاپی خوب نیست.

 

 مدیریت تیم

همه‌ی کارشناسان کسب‌وکار در اهمیت تیم برای رشد استارتاپ هم‌عقیده هستند. شما هرچقدر هم که فردی سختکوش و باانگیزه باشید، در ادامه‌‌ی مسیر به کمک نیاز خواهید داشت. این کمک می‌تواند به شکل استخدام نیروهای آزادکار یا نیروهای ثابت باشد. به هر حال این هزینه، بخشی است که باید با دقت به آن پرداخته شود.

 

 باارزش‌ترین سرمایه‌گذاری استارتاپ روی اعضای تیم انجام می‌شود
اکثر موسسان استارتاپ تجربه‌ی استخدام دیرهنگام نیرو را دارند. آنها با تصور صرفه‌جویی، زمان استخدام را عقب انداخته‌اند و در نهایت سرعت رشد خود را نیز کاهش داده‌اند. در نتیجه انتخاب زمان صحیح برای جذب نیرو از چالش‌های اساسی شما خواهد بود. استخدام نباید در زمانی انجام شود که سرتان شلوغ است؛ چرا که یک موسس استارتاپ همیشه کارهای زیادی برای انجام دارد. در مقابل بهترین زمان وقتی است که نیاز به انجام وظیفه‌ای هست و شما مهارت کافی برای انجام آن را ندارید. مدیر فروش، برنامه‌نویس، مدیر امور مالی و مواردی از این دست، قطعا جزو نیازهای اولیه‌ی شما خواهند بود. فراموش نکنید که نیروی کاری مناسب، بهترین سرمایه‌گذاری برای استارتاپ است.

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید 


تاریخ ارسال پست: 6 / 3 / 1397 ساعت: 7:59 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

20 عادت فروش که باید حذفشان کرد

20 عادت فروش که باید حذفشان کرد

 

 

پائولو کوئیلو می گوید: همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم.

 

20 عادت در حوزه فروش و بازاریابی که تاثیر نامناسب بر روی کار دارند که اگر آنها را اصلاح نکنید، نمی توانید در مسیر پیشرفت گام بر دارید:

 



1) فقدان یا عدم توجه به اعتبارسنجی


2) به تاًخیر انداختن مشتری یابی


3) عجله کردن در مرحله معرفی


4) استفاده از موضوعات بی ربط در گفت و گو با مشتری


5) عدم به روز رسانی مهارت های فروش


6) وابستگی به یک مشتری بزرگ


7) عدم محصول شناسی


8) بیشتر از گوش کردن، حرف زدن


9) نگاه صرفا کمی به فروش


10) عدم تبدیل ویژگی ها به منافع


11) ترس داشتن از قیمت


12) عدم پیگیری


13) عدم شناخت مشتری


14) عدم شخصی سازی پیام


15) اشتباه در گفتن یا نوشتن اسم مشتری


16) استفاده از واژه های ناآشنا برای مشتری


17) حدس زدن درباره خواسته مشتری


18) زیادی به بروشورهای فروش متکی بودن


19) نامنظم بودن


20) همیشه عذرخواهی کردن یا هیچ وقت عذرخواهی نکردن

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 6 / 3 / 1397 ساعت: 7:56 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,
می پسندم نمی پسندم

شرکت‌ها چگونه می‌توانند محیطی دلپذیر برای کار ایجاد کنند؟

شرکت‌ها چگونه می‌توانند محیطی دلپذیر برای کار ایجاد کنند؟

 

 

اغلب کارمندان به دلایلی همچون اعتبار یک شرکت به آن می‌پیوندند، اما عاملی که تعیین می‌کند یک کارمند چه مدت و تا چه زمانی در یک شرکت باقی می‌ماند، بستگی زیادی به کیفیت مدیر مستقیم او دارد.


بهره‌وری کارکنان نیز تا حد زیادی بر اساس عملکرد و ویژگی‌های شخصیتی و کاری مدیران مستقیم آنها تعیین می‌شود. در مجموع، مدیران نقشی کلیدی در تبدیل استعدادهای کارکنان به عملکردهای درخشان دارند.

 

با این همه، شرکت‌ها نیز جایگاه و اهمیت خاص خود را دارند. اگر مدیران به تنهایی و بدون همراهی سایر ارکان شرکت، دست به تغییرات بزرگی بزنند که به بهتر شدن شرایط کمک کند، به سختی می‌توانند بر مقاومت‌های شکل گرفته به واسطه تفکرات سنتی و چارچوب‌های از پیش تعیین شده فائق آیند.

 

متاسفانه در بسیاری از شرکت‌ها هنوز تفکرات و ساختارهای سنتی ریشه دوانده و بزرگ‌ترین مدیران هم در مصاف با این تفکرات و سنت‌ها به زحمت می‌افتند. شما هر چقدر هم مدیر قابلی باشید باز هم به سختی می‌توانید با تفکرات کلیشه‌ای مانند موارد زیر مقابله کنید:

 

▫️هر فرد دارای پتانسیل‌های نامحدودی است.
▫️باید به افراد کمک کرد تا بر نقاط ضعف خود تمرکز کرده و آنها را برطرف سازند.
▫️به همان شکل با دیگران رفتار کنید که دوست دارید آنگونه با شما رفتار شود.

 

حتی اگر بهترین مدیر دنیا هم باشید و خلاقانه‌ترین ایده‌ها را برای دگرگون ساختن ساختارهای موجود در سر پرورانده باشید، چنانچه در محیط مناسبی مشغول فعالیت نباشید، با موانعی روبه‌رو خواهید شد که کار زیادی برای داشتن آنها نمی‌توانید انجام دهید و پاسخ‌هایی شبیه این خواهید شنید:

 

▫️نمی‌توانید به این شکل به کارکنان پاداش دهید.
▫️نمی‌توانید کارمندی را که کمتر از سه سال سابقه کار در شرکت دارد، ارتقا دهید.
▫️با کارکنان به شکل‌های متفاوتی رفتار می‌کنید. این منصفانه و عادلانه نیست و تبعیض‌آمیز به نظر می‌رسد.
▫️این سیستم جدید مدیریت عملکرد شرکت است، لطفا رویکردهایتان را با آن تنظیم کنید.
▫️کارکنان باید بر اساس استراتژی‌های تدوین شده شرکت آموزش دیده و مورد ارزیابی قرار گیرند، پس فقط آنها را مدنظر قرار داشته باشید و نه چیزهای دیگر را.
▫️نمی‌توانید چنین عنوانی (مثلا مدیر فلان بخش) را به او بدهید، چرا که کسی نیست بخواهد به او گزارش دهد و او زیر دستی ندارد که مدیرش باشد.

 

در این مسیر کلیدهایی وجود دارند که می‌توان با استفاده از آنها دیوار بلند تفکرات و سیستم‌های سنتی را در هم شکست و دیواری جدید ساخت:

 

1  بر نتایج و دستاوردها متمرکز شوید:
وظیفه اصلی شرکت‌ها، مشخص کردن اهداف مطلوب است و وظیفه کارکنان، یافتن بهترین روش‌ها و ابزار لازم برای دستیابی به این اهداف. عمل به توصیه‌های زیر می‌تواند در این زمینه موثر و مفید باشد:

 

▫️تا آنجا که امکان‌پذیر است، هر شغلی در شرکت را بر مبنای دستاوردها و با استفاده از واژگان مرتبط با نتایج تعریف کنید.
▫️روشی موثر را برای رتبه‌بندی و سنجش دستاوردهای کارکنان تدوین کنید، چرا که سنجش و اندازه‌گیری همیشه به بهبود عملکرد کمک می‌کند.
▫️به چهار شاخص و معیار سنجش عملکرد کارکنان و شرکت از نظر مشتریان، یعنی دقت، فراهم بودن، همکاری و تعامل و مشاوره ‌دادن کارکنان به مشتری توجه ویژه داشته باشید. علاوه‌بر این، هر کدام از نقش‌ها در درون شرکت را بر اساس میزان تاثیرگذاری بر تحقق این شاخص‌ها، مورد سنجش قرار دهید.

 

2 برای عملکرد درخشان کارکنان در هر نقشی که هستند، ارزش قائل شوید. اگر بخواهیم فرهنگ یک شرکت را به خوبی بشناسیم کافی است اول از همه به قهرمانان آن شرکت نگاه کنیم، برای این موضوع، کارهای زیر را انجام دهید:

 

▫️تا آنجا که ممکن است برای هر نقشی در سطوح مختلف دستاوردها را تعیین کرده و مشخص کنید با تحقق چه معیارهایی می‌توان به سطوح بالای عملکرد دست یافت. علاوه‌بر این، با اهدای گواهینامه و دیپلم افتخار به افراد آنها را برای حرکت به سمت سطوح بالاتر ترغیب کنید.

 

▫️برنامه‌های پاداش‌دهی متعددی را به تعداد مشاغل مختلف سازمان، طراحی و اجرا کرده و در هر کدام از آنها شاخص‌های ویژه‌ای را در نظر بگیرید. علاوه‌بر این، به‌طور شفاف توضیح دهید که چرا به کارکنان پاداش‌های متفاوتی می‌دهید.

 

▫️بهترین روزهای هرکدام از کارمندان‌تان را به همراه آنها جشن بگیرید. سیستمی طراحی کنید که در آن هر فردی بتواند عملکردش را به صورت ماهانه و فصلی مورد ارزیابی قرار دهد. از همین سیستم برای جشن گرفتن بهترین روزهای هر فرد در طول هر ماه، فصل و هر سال استفاده کنید. در این حالت، افزایش بهترین روزهای هر فرد، به معنای بهبود عملکرد او و پیشرفت شرکت خواهد بود.

 

منبع: گالوپ

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 5 / 3 / 1397 ساعت: 7:26 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

نقدی بر بوم مدل کسب و کار

نقدی بر بوم مدل کسب و کار 

 

 

اگر شما هم جزو آدم‌های بدشانسی باشید که در سه سال گذشته در کلاس‌های «خلق (یا درک) مدل کسب و کار» من شرکت کرده‌اند، می‌دانید که در همان پنج دقیقه‌ی اول، کتابِ نازنینِ چاپ اولِ «خلق مدل کسب و کار» (نوشته‌ی الکساندر استروالدر) را جلوی چشم حاضران به گوشه‌ای پرت می‌کنم و تقریباً با صدای بلندی فریاد می‌زنم: «استروالدر دروغ گفت! استروالدر سر همه‌مان را کلاه گذاشت!». البته حدود یک ساعت و نیم بعد دوباره با استروالدر و بوم مدل کسب و کار (Business Model Canvas) معروفش آشتی می‌کنم و توضیحی ده دقیقه‌ای درباره‌ی این بوم می‌دهم.

 

با وجود این قهر و آشتی (که بیشتر تکنیکی است برای جدا کردن ذهن مخاطب من در کلاس از آنچه که از مدل کسب و کار می‌داند)، اعتقاد عجیب و محکمی دارم به اینکه بوم مدل کسب و کار (BMC)، اصلاً و ابداً ابزار مناسبی برای طراحی مدل کسب و کار استارتاپ‌ها نیست. این ادعا از نظر من چند دلیل ساده بیشتر ندارد:

 

 

1 مهم‌ترین ایراد بوم استروالدر (و اصولاً هر بوم دیگری؛ حتی بوم ناب) این است که همه‌ی آنها ابزارند و نه هدف؛ به این معنی که همه‌ی بوم‌ها قرار است مثل چک لیستی عمل کنند که بدانیم پایه‌ای‌ترین چیزهایی که باید در نظر بگیریم چه هستند. اما متأسفانه به دلایل مختلف، در اکوسیستم استارتاپی ایران بعضاً صرف پر کردن بوم‌های کسب و کار را معادل طراحی مدل کسب و کار می‌دانند و این، یکی از دلایلی است که می‌بینیم استارتاپ‌هایی با ایده‌های خوب، بخاطر مسائل بدیهی در مدل کسب و کار شکست خورده‌اند.

 

2  کتاب استروالدر اولین بار در سال ۲۰۰۴ منتشر شده و مطابق اطلاعاتی که در صفحه‌ی ویکی‌پدیا خود استروالدر آمده هم تدوین این کتاب ۴ سال طول کشیده است. یعنی احتمالاً حوالی سال ۲۰۰۳، زمانی بوده که استروالدر و گروه نویسندگان، درباره‌ی این بوم کسب و کار به جمع‌بندی اولیه رسیده‌اند.

 

 

هرچند کسب و کارهای نوپا (که روزگاری به آنها SME‌ یا شرکت‌های کوچک و متوسط می‌گفتند) سابقه‌ای بسیار قدیمی‌تر از این حرف‌ها دارند، اما نباید فراموش کرد که تازه از سال ۲۰۰۷ بود که با برگزاری نخستین استارتاپ‌ویکند، توجه عمومی به مفهوم جدیدی به نام استارتاپ جلب شد. کتاب«نوپای ناب» (Lean Startup) که این روزها اغلب استارتاپ‌ها برای شروع به کار خود از آن ایده می‌گیرند هم تازه در سال ۲۰۱۱ چاپ اول خودش را تجربه کرد.

 

در نتیجه به نظر می‌رسد که کتاب استروالدر، به دورانی پیش از عصر استارتاپ‌های کنونی تعلق دارد: روزگاری که تلقی عمومی از استارتاپ، شرکت‌های اینترنتی بودند که نهایتاً تعداد زیادی از آنها در حباب دات.کام از بین رفتند؛ و نه استارتاپ‌های امروزی که بعضاً حتی مثل یک کارخانه اداره می‌شوند.

 

 

3  علاوه بر واقعیت‌های تاریخی، به نظر می‌رسد مواردی که در بوم مدل کسب و کار معرفی شده‌اند، چندان به کار استارتاپ‌ها نمی‌آیند و استارتاپ‌ها لااقل در شروع کار خود، نیاز دارند موارد دیگری را بررسی کنند که اثری از آنها در BMC نیست. معروف‌ترین نمونه‌ی این موارد، نکاتی است که استارتاپ‌ها در طراحی ارزش پیشنهادی خود باید به آنها توجه کنند: استارتاپ قرار است چه مشکلی را حل کند؟ ارزش پیشنهادی یکتای استارتاپ چیست؟ چه چیزی است که می‌توان آن را مزیت ناعادلانه‌ی استارتاپ برای رقابت با دیگران دانست؟ مشتریان در حال حاضر از چه موارد جایگزینی استفاده می‌کنند؟

 

شاید بتوان مهم‌ترین تفاوت بوم مدل کسب و کار و بوم‌های دیگری که برای استارتاپ‌ها مناسب‌سازی شده‌اند (مانند بوم ناب) را این دانست که در استارتاپ‌ها، بنیان‌گذار نیازمند اعتبارسنجی دقیق‌تری از ایده است و از بنیادی‌ترین مشکلات (pain) مشتری شروع می‌کند و سعی می‌کند برای آنها راه‌حل پیدا کند. اما در BMC، فرض ضمنی این است که می‌دانیم مشکل چیست و از صحت ایده‌ی مرتبط با آن هم اطمینان نسبی داریم.

 

به عبارت دیگر، به نظر می‌رسد بوم مدل کسب و کار بیشتر به درد کسب و کارهایی می‌خورد که عدم قطعیت کمتری نسبت به استارتاپ‌ها دارند و پاسخ برخی پرسش‌ها برای آنها مشخص شده است.

 

 

 

4  واقعیت این است که طراحی یک کسب و کار استارتاپی در عالم واقع، اصلاً از منطق BMC دنباله‌روی نمی‌کند! حرفه‌ای‌های طراحی مدل کسب و کار واقعاً اول از هر چیز به مشتری و مشکل‌اش فکر می‌کنند و سعی می‌کنند تعادلی بین این دو برقرار کنند. هم‌زمان هم جایگزین‌ها، مکمل‌ها و رقبا هم بررسی می‌شوند و این موضوع باعث می‌شود به مزیت ناعادلانه‌ی استارتاپ برسند: چه چیزی باعث می‌شود که مشتری از من خرید کند و از رقیبم نه.

 

در این فرآیند، طراح مدل کسب و کار ممکن است تا مدت‌ها به مواردی مثل فعالیت‌ها و منابع کلیدی یا کانال‌های عرضه و روش ارتباط با مشتریان فکر نکند و تمرکزش را تا جای ممکن، روی مفهوم ارزش و خلق آن بگذارد
پس اگر در واقعیت روش دیگری جز منطق BMC‌ استفاده می‌شود (و موفق هم هست)، چرا باید در تئوری آن را به‌عنوان روش اصلی یاد گرفت و اجرایی کرد؟

 


اگر بوم مدل کسب و کار برای استارتاپ‌ها ابزار مناسبی نیست، پس چرا هنوز که هنوز است از آن استفاده می‌کنند؟ فکر می‌کنم این موضوع چند دلیل دارد:

 

خیلی از افرادی که استفاده از BMC را برای استارتاپ‌ها تجویز می‌کنند، یا ابزار دیگری را واقعاً نمی‌شناسند یا با بوم استروالدر بوده که طراحی مدل کسب و کار را یاد گرفته‌اند. تغییر دادن ذهنیت در این موارد هم ممکن است زیاد ساده نباشد و به همین خاطر است که همه چیز را از عینک BMC است که می‌بینند.

 

بوم مدل کسب و کار، ساده فهم است: کسب و کارهای زیادی را می‌توان فهرست کرد که فعالیت‌های‌شان بر این بوم منطبق است. به همین خاطر است که لااقل در حوزه‌ی آموزش مدل کسب و کار، استفاده از BMC گزینه‌ی چندان بدی برای یک مدرس نیست. بماند که در عمل، اتفاق دیگری می‌افتد!

 

استارتاپ ویکندها نقش بزرگی در ترویج BMC داشته‌اند. در این رویداد، بوم مدل کسب و کار به‌عنوان ابزار طراحی مدل کسب و کار معرفی می‌شد و چون خیلی‌ها استارتاپ را با استارتاپ ویکند شناختند (و حتی ممکن است این دو را با هم اشتباههم بگیرند!)، اصولاً ممکن است چیزی جز بوم استروالدر را قبول نداشته باشند.

 


اما آیا این بوم، اینقدر که به نظر می‌رسد «بد» و «به درد نخور» است؟

 

نه قطعاً! BMC صرفاً یک ابزار است مانند دیگر ابزارها و بستگی دارد چه کسی و با چه دانشی از آن استفاده کند. برای یک فرد کم‌دانش (یا متوهم دانایی!)، هیچ ابزاری مفید نیست و برای کسی که طراحی مدل کسب و کار را درک کرده، همه‌ی ابزارها چوب جادویی‌اند.

 

میثم زرگرپور 

 

کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید


تاریخ ارسال پست: 3 / 3 / 1397 ساعت: 5:27 بعد از ظهر
برچسب ها : ,,,,,,,,
می پسندم نمی پسندم

ليست صفحات

تعداد صفحات : 176