| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
پیشبینی گرایشهای نیروی کار در سال ۲۰۱۸
ترویج تعاملات انسانی از سوی رهبران سازمانها
شرکتها محیط کار خود را طوری طراحی خواهند کرد که ارتباطات میان کارکنان را سهولت بخشند. آیبیام (IBM) برنامههای دورکاری را متوقف کرده و از هزاران کارمند راهدور، خواسته تا برای حمایت از این برند به محیط کار بازگردند. ساختمان جدید اپل طوری طراحی شده تا کارکنان را به برقراری ارتباط و تبادل اطلاعات تشویق کند. کافههای گوگل با هدف تشویق واحدها به تعامل با یکدیگر طراحی شدهاند.
موج جدیدی از مدارک و دورههای آموزشی
یکی از حوزههایی که دستخوش تحولات بنیادین بوده، حوزه آموزش است. موسساتی مثل لینکدین که مستقیما در حوزه آموزش فعالیت نمیکنند، حالا دورههای آموزشی آنلاین برگزار میکنند و مدرک می دهند.
بسیاری از کارفرمایان، برای آنکه به طیف وسیعی از استعدادها دسترسی داشته باشند، انواع مدارک آموزشی را قبول می کنند. در نتیجه دانشجویان دیگر مجبور نیستند زیربار قرض بروند و میتوانند بدون ترس از بیکاری، هر طور که راحتند درس بخوانند.
تمرکز شرکتها بر آموزش مهارتهای بیشتر به کارکنان و حفظ کارکنان فعلی
شرکت AT&T اعلام کرده تا ۱۰ سال آینده، بسیاری از مشاغل منسوخ خواهند شد و بیش از ۱۰۰ هزار کارمندی که در این مشاغل کار میکنند، بیکار میشوند. برای جلوگیری از بیکاری کارکنان، آنها با سرمایهای برابر با یک میلیارد دلار، برنامهای را اجرا میکنند تا مهارتهای جدید را به این کارکنان بیاموزند. مشکل فقط کمبود مهارتها نیست. بسیاری از مهارتها به مرور زمان بلااستفاده میشوند. بیش از نیمی از وظایف کارکنان به زودی خودکارسازی خواهند شد. به منظور رفع شکاف مهارتی، سرمایهگذاری سازمانها در زمینه «آموزش و توسعه» افزایش خواهد یافت.
هوش مصنوعی در محیط کار
طی چند سال آینده، تقریبا تمامی دستگاهها و خدمات به هوش مصنوعی مجهز خواهند شد. «چتباتها» در محیط کار رواج بیشتری خواهند یافت و مکاتبات میان کارکنان را سهولت خواهند بخشید (چتبات برنامهای مبتنی بر هوش مصنوعی است). چتباتها میتوانند مصارف متعددی داشته باشند، ازجمله بهعنوان دستیار شخصی یا برای حمایت فوری از مشتری، دادهکاوی، احیای اطلاعات و پاسخگویی به سوالات مشتریان.
سلامت مالی و روانی، از مهمترین اولویتها
سلامت روانی در محیط کار نیز بیش از پیش مورد توجه سازمانها قرار گرفته است. منابع انسانی با حمایت از کارکنانی که دچار مشکلاتی مثل استرس یا افسردگی هستند، نقش یک مشاور را بازی میکند.
در PwC، خدمات مشاوره به صورت شبانهروزی به کارکنان ارائه میشود تا مبحث سلامت روانی و رجوع به مشاور، میان کارکنان عادی شود.
فرسودگی کارکنان، عامل اصلی گردش نیروی کار
حجم کاری که کارکنان انجام میدهند بیشتر شده، بیآنکه اضافه حقوقی دریافت کنند. برخی از کارکنان حتی پس از پایان ساعات کار یا وقتی در تعطیلات هستند از مدیران خود ایمیل کاری دریافت میکنند. بر اساس تحقیقات ما، حدود نیمی از رهبران منابع انسانی، خستگی و فرسودگی کارکنان را عامل اصلی گردش نیروی کار میدانند. برای جلوگیری از فرسودگی کارکنان، شرکتها به اجرای برنامههای سلامت و انعطافپذیری روی آوردهاند.
تاثیر برخورد با متقاضی در رفتار مشتری
رفتار مشتری تا حد زیادی تحت تاثیر تجربه متقاضی کار است. ۶۴ درصد متقاضیان کار میگویند یک تجربه ناخوشایند در برخورد با یک شرکت (مثلا در جلسه مصاحبه) میتواند باعث شود دیگر از آن شرکت خرید نکنند. علاوه بر رفتار متقاضی، عدم سرمایهگذاری در برنامههای آموزشی و جذب نیرو نیز باعث میشود کارکنان با استعداد خود را از دست بدهید.
جدی گرفتن تنوع نیروی کار
این روزها شرکتها بیش از پیش به مقوله تنوع روی آوردهاند و کارکنانشان را از میان جنس، قومیتها و سنین مختلف انتخاب میکنند، به خصوص شرکتهای «سیلیکون ولی».
حذف برخی محدودیتها از قانون کار
نیمی از شرکتهای مورد مطالعه ما میگویند که هر تغییری که در قوانین ایجاد میشود، به طور متوسط ۱۰۰ هزار دلار برای آنها هزینه دارد. بیش از دوسوم آنها میگویند که هزینههای تطبیق قانونی (compliance) در سال گذشته افزایش یافته و طی یک دهه گذشته نیز یک سیر صعودی را طی کرده است.
نیروی کار سالخورده
سن نیروی کار در ایالات متحده رو به افزایش است. از هر چهار نفر، سه نفر تصمیم دارد پس از بازنشستگی به کار ادامه دهد و دوسوم آنها کار نیمهوقت را ترجیح میدهند.
افزایش سن نیروی کار برای شرکتها هزینه دارد، ازجمله مزایای بازنشستگی، بیمه خدمات درمانی و ایجاد فرصتهای برابر. وقتی افراد مسن در جایگاههای ارشد مدیریتی کار میکنند، امکان پیشرفت جوانترها کمتر میشود و همین امر به گردش نیروی کار، استرس و سرخوردگی جوانان خواهد انجامید.
منبع: Forbes
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
15جمله شگفت انگیز یک نابغه فروش
بسیاری اوقات در گفتوگو با مشتریها، پرسشها و صحبتهایی پیش کشیده میشود که فروشندگان معمولی، پاسخهایی کلیشهای و اغلب نچسب به آنها میدهند. امافروشنده نابغه چگونه به این پرسشها پاسخ میدهند؟ پانزده جملۀ شگفتانگیز آنها را در ادامه میخوانید.
۱. فروشندگان معمولی میگویند: «نمی دانم».
فروشندگان نابغه میگویند: «متشکرم، پرسش خوبی است. اجازه بدهید پاسخ آن را برای شما پیدا کنم.»
۲. فروشندگان معمولی میگویند: «جنس فروختهشده پس گرفته نمی شود.»
فروشندگان نابغه میگویند: «اجازه بدهید ببینیم اگر مطابق میل شما نیست، چطور میتوانیم رضایت شما را جلب کنیم.»
۳. فروشندگان معمولی میگویند: «خونسرد باشید.»
فروشندگان نابغه میگویند: «من از شما عذرخواهی میکنم.»
۴. فروشندگان معمولی میگویند: «این که تمام شده؛ چرا این یکی را نمیبرید؟»
فروشندگان نابغه میگویند: «شاید از این جنس هنوز در انبار داشته باشیم، اجازه بدهید نگاهی بکنم. اگر نبود، پیشنهادهای دیگری هم برایتان دارم.»
۵. فروشندگان معمولی میگویند: «ساعت کار ما تمام شده.»
فروشندگان نابغه میگویند: «تعطیلی فروشگاه ساعت … و شروع به کار آن ساعت …. است. آیا کاری هست که بتوانم خیلی سریع برای شما انجام بدهم؟»
۶. فروشندگان معمولی میگویند: «خرید شما همین است؟»
فروشندگان نابغه میگویند: «آیا این محصول را هم دیدهاید که همراه با کالایی که شما خریدهاید استفاده میشود؟» یا: «آیا تا به حال از فلان کالای ما استفاده کردهاید؟»
۷. فروشندگان معمولی میگویند: «چیزی که میخواهید آن طرف است.»
فروشندگان نابغه میگویند: «لطفا با من بیایید؛ به شما نشان میدهم که کجاست.»
۸. فروشندگان معمولی میگویند: «من نمیتوانم این کار را انجام بدهم.»
فروشندگان نابغه میگویند: «کاری که میتوانم انجام بدهم این است که...»
۹. فروشندگان معمولی میگویند: «این بخش به من مربوط نمیشود.»
فروشندگان نابغه میگویند: «من با کمال میل شما را پیش کسی می برم که بیشتر از من در مورد این بخش اطلاعات دارد.»
۱۰. فروشندگان معمولی میگویند: «ما الان این کالا را تمام کردهایم.»
فروشندگان نابغه میگویند: «الان از این کالا در فروشگاه نداریم، اما … روز دیگر خواهیم داشت. ممکن است لطفا نام و شماره تلفن خود را به من بدهید تا با شما تماس بگیریم و اطلاع دهیم؟»
۱۱. فروشندگان معمولی میگویند: «این برخلاف سیاست فروشگاه ماست.»
فروشندگان نابغه میگویند: «سیاست مغازه ما این است؛ اما قصد داریم آن را تصحیح کنیم. من میتوانم در حال حاضر این کار را برای شما انجام دهم که...»
۱۲. فروشندگان معمولی میگویند: «من اینجا تازهکار هستم.»
فروشندگان نابغه میگویند: «لطفا مرا تحمل کنید، برای کمکی که نیاز دارید در خدمت شما هستم.»
۱۳. (هنگام مکالمۀ تلفنی) فروشندگان معمولی میگویند: «گوشی...»
فروشندگان نابغه میگویند: «ممکن است خواهش کنم چند لحظه پشت خط منتظر باشید.»
۱۴. فروشندگان معمولی میگویند: «الان سرم شلوغ است.»
فروشندگان نابغه میگویند: «خوشحال میشوم بتوانم به شما کمک کنم.» یا: «هماکنون چه کمکی میتوانم به و بکنم؟»
۱۵. فروشندگان معمولی میگویند: «شما اشتباه میکنید.»
فروشندگان نابغه میگویند: «فکر میکنم سوء تفاهمی پیش آمده است. اجازه بدهید در موردش صحبت کنیم و حلش کنیم.»
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چگونه امنیت شغلی خود را تضمین کنیم؟
راز امنیت شغلی در سال ۲۰۱۸ و سالهای پیش رو این است که این نکته را به یاد داشته باشیم که ما امنیت شغلیمان را خودمان ایجاد میکنیم. این روزها هیچ کارفرمایی نمیتواند امنیت شغلی شما را تا پایان عمرت تضمین کند. به همین منظور، باید این مهارتها را کسب کنید:
نباید به خودتان به عنوان مجموعهای از مدارک تحصیلی و آموزشی یا سالها تجربه نگاه کنید. درست مثل هر متخصصی (وکیل، لولهکش یا نماینده بیمه)، شما نیز باید بدانید که در حل چه مشکلاتی مهارت دارید و این مشکلات را به خوبی بشناسید. باید بدانید حل یک مشکل چقدر برای مشتریانتان هزینه دارد، چگونه ایجاد شده و چطور رفع میشود.
باید همواره در جریان تحولات بازار باشید تا ببینید مشکلی که در حل آن مهارت دارید، چگونه در گذر زمان دستخوش تغییر میشود. اگر خودتان را محدود به دیوارهای دفتر کارتان کنید، از تحولات بازار استعدادها بیخبر خواهید ماند. در این صورت به سختی میتوانید به مشکلات اشراف داشته باشید، ریشههایشان را شناسایی کنید و راه حل ارائه کنید.
باید ارزش خودتان را بدانید. اینکه بگویید «آخرین حقوقی که گرفتم، ۷۰ هزار دلار بود» کافی نیست. این اطلاعات به درد کسی که میخواهد شما را استخدام کند نمیخورد. ممکن است بگوید: «چه عالی، اما حقوق پیشنهادی ما ۶۰ هزار دلار است.» آیا میتوانی به آنها توضیح دهید که وجود شما در سازمان، چگونه باعث افزایش درآمد یا کاهش هزینههایشان میشود؟ آیا میتوانید برای حقوق پیشنهادیاتان یک دلیل قانعکننده بیاورید؟
حتی اگر شاغل هستید و از شغلتان راضی هستید، باید بازار استعدادها را زیر نظر داشته باشید و ببینید آیا به خدمات شما نیاز هست یا نه. هوشیار باشید و آگهیهای استخدام را همیشه مرور کنید، حتی وقتی مشغول کار هستید.
باید مهارتهایتان را بهروزرسانی کنید. ممکن است برای سازمانی کار کنید که از زمانه عقب باشد یا با تکنولوژیهای روز بیگانه باشد. شاید این سیستم جوابگوی نیازهای آنها باشد، اما برای شما اینطور نیست. فرقی نمیکند که پیشرفت شما برای کارفرمایتان مهم است یا نیست. برای آنکه قابل عرضه به بازار باشید، باید مهارتهایتان را به روز کنید.
ارتباطاتتان را حفظ کنید و گسترش بدهید. بسیاری از مردم وقتی شغل دارند، به ارتباطات اهمیت نمیدهند و فقط وقتی به دنبال برقراری ارتباط هستند که شغل خود را از دست داده باشند. این یک اشتباه بزرگ است. اگر تا به حال ارتباطاتتان محدود بوده، سعی کنید هر هفته یک دیدار رو در رو با یک دوست جدید یا قدیمی داشته باشید یا در یک رویداد شرکت کنید. عادت کنید با افراد جدید صحبت کنید.
مهارتی را فرا بگیرید که کمتر کسی آن را بلد است، مثلا متخصص نرمافزارهای آموزشی یا تبدیل مجلات چاپی به آنلاین. صرف نظر از اینکه چه کارهایی را به خوبی انجام میدهید، باید در یک زمینه خاص تخصص داشته باشید تا ارزش واقعی خود را نشان دهید.
از آنجا که مشکل را میشناسید و ارزش خودتان را میدانید، میتوانید همزمان که به دنبال کار میگردید یا حتی وقتی شاغلید، به صورت پارهوقت یا تماموقت مشاوره ارائه دهید. این روزها همه ما، چه بدانیم چه ندانیم، مشاوریم. خودتان را مثل یک کالا برندسازی کنید. هیچ چیزی به اندازه برندسازی نمیتواند عرضهپذیری تو را افزایش دهد.
همزمان که به مهارتهایتات افزوده میشود، بهعنوان یک شخص حرفهای شناخته خواهید شد. کسانی که شما را میشناسند پروژههایشان را به شما خواهند سپرد. میتوانید شغلهای قراردادی یا تماموقت پیدا کنید. به مرور میان گروه بزرگی از افراد که حتی آنها را نمیشناسید، وجهه و اعتبار پیدا میکنید. ارتباطات به شما کمک میکند که همیشه شغل داشته باشید. به لطف انجام پروژهها آنقدر پول دارید که اگر چند ماه بیکار شدید، نگران مخارجتان نباشید.
نهایتا به نقطهای خواهید رسید که به راحتی و بدون استرس، یک ماه به خودتان مرخصی بدهید. البته اگر به دنبال شرکتی باشید که تا زمان بازنشستگی برایشان کار کنید، هرگز به این نقطه نخواهی رسید. به دنبال امنیت در یک شغل یا سازمان نباشید. امنیت را خودتان ایجاد کنید تا کسی نتواند آن را از شما بگیرد.
نویسنده: Liz Ryan
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه ! حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانه خودش که آن را هم دزد زده بود ...!؟
به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری می دزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی میدزدید ؛ داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال صورت میگرفت ؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده ها
دولت هم به سهم خود سعی میکرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند
و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را میکردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن را بالا بکشند
به این ترتیب در این شهر زندگی به آرامی سپری میشد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده ..!
روزی ؛ مرد درستکاری گذرش به شهر افتاد و آنجا را برای اقامت انتخاب کرد و شبها به جای اینکه با دسته کلید و فانوس دور کوچه ها راه بیفتد برای دزدی، شامش را که میخورد سیگاری دود میکرد و شروع میکرد به خواندن رمان دزدها میامدند ؛ چراغ خانه را روشن میدیدند و راهشان را کج میکردند ومیرفتند...
اوضاع از این قرار بود تا اینکه اهالی، احساس وظیفه کردند که به این تازه
وارد توضیح بدهند که گرچه خودش اهل این کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود و هرشبی که در خانه میماند، معنیش این بود که خانواده ای سر بی شام زمین میگذارد و روزبعدهم چیزی برای خوردن ندارد !
بدین ترتیب، مرد درستکار در برابر چنین استدلالی چه حرفی برای گفتن میتوانست داشته باشد؟ بنابراین پس از غروب آفتاب، او هم از خانه بیرون میزد و همانطور که از او خواسته بودند، حوالی صبح برمیگشت؛ ولی دست به دزدی نمیزد ، آخر او فردی بود درستکار و اهل اینکارها نبود.
میرفت روی پل شهر میایستاد و مدتها به جریان آب رودخانه نگاه میکرد و بعد بهخانه برمیگشت و میدید که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته است .
در کمتر از یک هفته، مرد درستکار دار و ندارد خود را از دست داد؛ چیزی برایخوردن نداشت و خانه اش هم که لخت شده بود. ولی مشکل این نبود !
چرا که این وضعیت البته تقصیر خود او بود. نه! مشکل چیز دیگری بود. قضیه ازاین قرار بود که این آدم با این رفتارش، حال همه را گرفته بود!
او اجازه داده بود دار و ندارش را بدزدند بی آنکه خودش دست به مال کسی درازکند. به این ترتیب، هر شب یک نفر بود که پس از سرقت شبانه از خانه دیگری، وقتی صبح به خانه خودش وارد میشد، میدید خانه و اموالش دست نخورده است؛ خانه ای که مرد درستکار باید به آن دستبرد میزد.
به هر حال بعد از مدتی به تدریج، آنهایی که شبهای بیشتری خانه شان را دزد نمیزد رفته رفته اوضاعشان از بقیه بهتر شد و مال و منالی به هم میزدند و برعکس ، کسانی که دفعات بیشتری به خانه مرد درستکار (که حالا دیگر البته از هرچیز به درد نخوری خالی شده بود) دستبرد میزدند، دست خالی به خانه برمیگشتند و وضعشان روز به روز بدتر میشد و خود را فقیرتر میافتند .
به این ترتیب، آن عده ای که موقعیت مالیشان بهتر شده بود، مانند مرد درستکار ؛ این عادت را پیشه کردند که شبها پس از صرف شام، بروند روی پل چوبی و جریان آب رودخانه را تماشا کنند. این ماجرا، وضعیت آشفته شهر را آشفته تر میکرد؛ چون معنیش این بود که باز افراد بیشتری از اهالی ثروتمندتر و بقیه فقیرتر میشدند.
به تدریج، آنهایی که وضعشان خوب شده بود و به گردش و تفریح روی پل روی آوردند، متوجه شدند که اگر به این وضع ادامه بدهند، به زودی ثروتشان ته میکشد و به این فکر افتادند که چطور است به عده ای از این فقیرها پول بدهیم که شبها
"به جای ما هم بروند دزدی ؟!"
قراردادها بسته شد، دستمزدها تعیین و پورسانتهای هر طرف را هم مشخص کردند : آنها البته هنوز دزد بودند و در همین قرار و مدارها هم سعی میکردند سر هم کلاه بگذارند و هرکدام از طرفین به نحوی از دیگری چیزی بالا میکشید و ...
اما همانطور که رسم اینگونه قراردادهاست ، آنها که پولدارتر بودند ؛ ثروتمندتر و تهیدستها عموماً فقیرتر میشدند. عده ای هم آنقدر ثروتمند شدند که دیگر برای ثروتمند ماندن، نه نیاز به دزدی مستقیم داشتند و نه اینکه کسی برایشان دزدی کند ولی مشکل اینجا بود که اگر دست از دزدی میکشیدند، فقیر میشدند؛
چون فقیرها
در هر حال از آنها میدزدیدند
فکری به خاطرشان رسید؛ آمدند و فقیرترین آدمها را استخدام کردند تا اموالشان را در مقابل دیگر فقیرها حفاظت کنند ..؟!
اداره پلیس برپا شد و زندانها ساخته شد!
به این ترتیب مردم دیگر از دزدیدن و دزدیده شدن حرفی به میان نمیاوردند، صحبتها حالا دیگر فقط از دارا و ندار بود ،
اما در واقع هنوز همه دزد بودند ...
ایتالو کالوینو | دارا و ندار
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چرا سرمایهگذاری ترسناک است؟
برای خیلی از ما پول و سرمایهگذاری مثل یادگیری الفبا و دوچرخهسواری نبوده که در دوران بچگی تمرینشان کنیم و بیاموزیمشان و چهار تا بزرگتر هم برایمان دست بزنند و با اهدای «اوجولات» تشویقمان کنند که به همین راه ادامه بدهیم. اصلا خیلی از خانوادهها گفتگو دربارهی سرمایهگذاری را آنقدر خستهکننده میدانند که ترجیح میدهند صدای تلویزیون را زیاد کنند تا اگر کسی هم حرفش را زد، نشنوند.
همین میشود که فرزندشان دوران خوب ۲۰ سالگی را به یللی تللی میگذراند – نهایتش این است که دانشگاهش را تمام میکند و وارد بازار کار شود – و تازه وقتی شمع تولد ۳۰ سالگیاش را فوت کرد، متوجه میشود که اندوختهی قابل اتکایی برای آینده ندارد و از الان تا ۵۰ یا ۶۰ سالگی باید یک نفس این زمین دوار را طی کند تا محتاج نان شب نباشد.
خلاصه که برای عموم مردم، خانه جایی نیست که بتوانند از درونش استراتژیهای سرمایهگذاری را یاد بگیرند. پدر و مادرها – علیرغم نیت خوبشان – جور دیگری فکر میکنند و بیشتر توصیه میکنند پولتان را ذخیره کنید، اما شما دلتان میخواهد سریعتر پیشرفت کنید.
این دو خواستهی متفاوت – میل به احتیاط و میل به پیشرفت – در مقابل هم قرار میگیرند و منجر میشوند به اینکه سرمایهگذار بیتجربهی قصه ما بخواهد روی دندهی لج بیفتد و چند شب شام نخورد و به جای کار اصولی بخواهد حقانیت خودش را به والدینش اثبات کند. بعدش هم چون عجله دارد، بدون اینکه هِر را از بِر تشخیص بدهد میرود و کل پولش را مثلا برنج پیشخرید میکند و… . خلاصه که دردسرتان ندهم… او چون اینکاره نیست حسابی ضرر میکند و دلسرد میشود.
سرمایهگذاری کاری آیندهنگرانه است و هدف دور دست را نشانه میرود. سرمایهگذاری مثل موشک کروز قاره پیماست نه تفنگ آبپاش با بُرد مفید ۳۰ سانتیمتر. اینکار صبر و حوصله میخواهد. باید تا جایی که میتوانید از بازار اطلاعات کسب کنید و در نهایت با اتخاذ استراتژی، ریسک باخت سرمایهی خود را به حداقل برسانید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
6 مهارت شغلی تاثیرگذار برای افزودن به رزومهتان
در بازار کار امروز که استخدام کنندگان تعداد بالایی از درخواست ها را برای یک موقعیت شغلی مورد بررسی قرار میدهند، برای موفقیت می بایست رزومه برجسته و درخوری ارسال نمایید. اما باید از کجا شروع کنید؟
علاوه بر مهارت های تخصصی خاصی که مرتبط با حوزه کاری شماست، مهارت های شغلی دیگری نیز وجود دارند که استخدام کنندگان با دیدنشان در رزومه شما شگفت زده خواهند شد. در ادامه به بیان شش مهارت شغلی اثر گذار برای افزودن به رزومه تان می پردازیم.
مهارتهای سخت
خواه شما یک دانشمند علوم داده در صنایع با تکنولوژیهای سطح بالا باشید یا یک معلم با عملکرد فوقالعاده، میتوانید مهارت های سختی را که در ادامه بیان میشود فرا بگیرید و در عرصه رقابت ایستادگی کنید.
1جمعآوری و تحلیل دادهها
مواردی که در شغل فعلیتان از جمع آوری و تحلیل داده ها استفاده نموده اید را در رزومه خود عنوان کنید. اگر فاقد این مهارت می باشید می توانید در دوره های آموزشی تحلیل داده شرکت کرده و آن را در شغل فعلی خود به کار گیرید.
2شبکههای اجتماعی
صرفنظر از زمینه تخصصی شغلی، داشتن مهارت مدیریت شبکههای اجتماعی برای هر کاندیدایی یک امتیاز مثبت محسوب می گردد.
اگر شما دوره ای در مورد مدیریت شبکه های اجتماعی به اتمام رسانده اید یا در شغل فعلیتان درگیر شبکههای اجتماعی با کاربرد حرفه ای بوده اید آن را در رزومهتان ذکر کنید.
3 سیستمهای مدیریت محتوا
طراحی و ایجاد وب سایت صرفا مخصوص کدنویسان نیست. یادگیری سیستم های مدیریت محتوا برای طیف وسیعی از مشاغل مفید می باشد.
نحوه استفاده از این پلتفرمها را از طریق کلاسهای آنلاین یا آموزشهای مجازی فرا بگیرید و در قسمت مهارتهای رزومه خود درج کنید.
مهارتهای نرم
مدیران استخدام کننده مایل به استخدام کاندیداهایی هستند که مهارتهای نرم قوی دارند حتی اگر در مهارتهای فنی لازم کمبودهایی داشته باشند.
لیست کردن صرف مهارت های نرم نیز یک روش غیر حرفهای است و قانع کننده نمیباشد. به جای آن، چگونگی بهره گرفتن از این مهارت ها را به تصویر بکشید.
1 مهارت های ارتباطی
مهارت های ارتباطی جزء مهمترین مهارتهایی هستند که متقاضیان کار باید آنها را دارا باشند، هم گفتاری و هم نوشتاری.
رزومهتان را با دقت از نظر گرامری، املایی و از نظر رسایی ویرایش کنید و جملههای بلند را به جملههای کوتاه تبدیل کنید. مهارت های ارتباطی خود را در ایمیل ها، تلفن ها و در هر جایی که با استخدام کنندگان در تعامل هستید به اثبات برسانید.
2 مهارت حل مسأله
کارکنانی که قادرند راهحلهای خلاقانه برای مسائل پیچیده ارائه کنند، ارزش فوقالعادهای را برای کارفرما ایجاد می کنند و به یک عضو ضروری سازمان تبدیل می شوند.
بیشتر بر روی راه حل مسائل متمرکز شوید. در نتیجه، استخدام کنندگان می توانند با چگونگی بکارگیری مهارت حل مساله شما آشنا شوند.
3 نگرش مثبت
درک اینکه چرا کارفرمایان برای این نوع مهارت ارزش خاصی قائلند سخت نیست. این مهارت میتواند تقریبا به هر موقعیتی که شما در محیط کار با آن روبرو میشوید کمک کند.
نگرش مثبت را در یک مصاحبه آسانتر از یک رزومه میتوانید به نمایش بگذارید، با استفاده از افعالی مانند "غلبه کردن"، "فائق آمدن"، "موفق شدن" و "برنده شدن" میتوانید در خلق یک تاثیر کلی مثبت و پرانرژی نقش داشته باشید.
مهم نیست یکی از میلیونها بیکاری هستید که به دنبال شغل است یا در حال حاضر شاغلید اما به دنبال جایگاه های بهتری می باشید، میتوانید با فراگیری و اضافه کردن هر تعداد ممکن از این مهارت های ذکر شده به رزومه خود شانس استخدام خود را ارتقاء دهید.
منبع: glassdoor
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تدبیر در تشویق کاركنان
تا حالا شده به میز کار خود باز گردید و کاغذ یادداشت زرد رنگی روی میز خود ببینید؟ کاغذ یادداشتی که رئیس شما روی آن نوشته باشد "کار امروزت عالی بود!".
هر وقت که سخنرانی دارم این را از حاضرین میپرسم. در یک جمعیت ۱۰۰ نفری معمولا ۲ یا ۳ نفر دست خود را بلند میکنند. از آنها میپرسم "آن را چه کردید؟"، تنها یکبار شده که کسی بگوید آن را دور انداخته است. تمام افراد دیگر، آن را در محل کارشان در معرض دید نگاه داشتهاند. مثلا برای مدت زیادی روی صفحه نمایش رایانه خود چسپانده بودند.
شگفتآور است که اکثر ما توجه بسیار کمی از طرف رئیس خود دریافت میکنیم که در نتیجه، یک کاغذ یادداشت با چند کلمه روی آن اهمیت یک جایزه بزرگ را پیدا میکند. کاغذ یادداشت یادآوری است که نشان میدهد ما کاری انجام دادهایم که ارزش تقدیر و صرف ۳۰ ثانیه از وقت رئیس ما را داشته است.
کارکنان ممکن است برای حقوق سرکار حاضر شوند ولی کاغذهای یادداشت زرد رنگ بسیار با ارزشتر از حقوق هستند. این کاغذها هستند که تلاش آینده کارکنان را نتیجه میدهند.
برگرفته از کتاب «چماق و هویج دیگر کارایی ندارد»
نوشته پاول مارسیانو
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
از موارد شکست یک کسب و کار
مدیری که تیم خود را خوب نشناسد و برای آن برنامه ریزی نماید تیم خود را به سوی ناکارآمدی سوق خواهد داد.
راهکار:
اگر تیمی دارید که مدت هاست با شما در حال کار هستند بهتراست از سوابق کاریشان استفاده نموده و ارزیابی عملکرد داشته باشید.با آنها وارد مصاحبه شوید،انتقادات و پیشنهادات را در فرصتی که فراهم می کنید جویا شوید، فرصت دهید تا سازمان را از دید آنها نظاره گر باشید،حال از علایق،توانمندی ها و نقاط قوت هر یک ساختاری تهیه کنید. این جاست که چند هدف محقق خواهد شد:
1 با این کار متوجه خواهید شد تیم فعلی شما چند درصد کارایی دارد.
2 چند نفر کارا و چند نفر مازاد در مجموعه دارید ،یا چند نفر در جایگاه اصلی خود قرار نگرفته اند.
3 آیا همسویی در اهداف و انگیزه ها برای تحقق برنامه ها وجود دارد یا اینکه تنها گروهی گرد هم جمع شده اند بدون هدف و انگیزه.
4در این زمان است که می توانید تصمیم به جذب و ورود اعضای جدید به مجموعه بگیرید.
5 و اینکه می توانید برنامه ریزی درستی برای مجموعه داشته باشید و امیدوار باشید درصد تحقق برنامه ها افزایش خواهد یافت.
اما اگر در ابتدای مسیر کارآفرینی هستید بدانید تیم شما عامل کلیدی موفقیت شماست.برایش زمان خرج کنید و وقت بگذارید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
"خانواده کارکنان را دریابیم!!!"
در یکی از شرکتهای فعال در عسلویه، یک دوره آموزشی داشتم. مدیران محترم حاضر در دوره میگفتند: مدیر عامل قبلی آنها بلایی بر سرشان آورده است که هنوز درگیر و گرفتار آن هستند. آنها میگفتند: این مدیر عامل دستور داده بود که 20 درصد از دریافتی ماهانه مدیران، مستقیما به حساب همسرانشان واریز شود!!!
این تدبیر باعث شده بود تا همسران مدیران نسبت به دریافتی ماهانه ایشان مطلع و حساس شوند. در نتیجه، وقتی که این درصد کم میشد، همسرانشان را تحت فشار میگذاشتند که زود به منزل برنگردند! ساعات بیشتری را در شرکت کار کنند! مأموریت های شغلی بیشتری بروند! و رضایت مافوقشان را بیشتر جلب کنند تا دریافتی ماهانه شان و به دنبال آن، این 20 درصد نیز افزایش یابد!
خانواده های کارکنان از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار بر روحیه و رضایت و نحوه ارتباط کارمند با سازمان هستند. آنها میتوانند کارکنان را برای ماندن یا رفتن از سازمان تحت فشار بگذارند. من موارد بسیاری را دیده ام که کارمندی با اصرار و فشار خانواده بویژه همسر، سازمان را ترک کرده و مواردی را نیز به خاطر دارم که یک کاBciG3EDDRzی خانواده اش، دوباره به سازمان قبلی بازگشته است.
توجه و رسیدگی به خانواده کارکنان به تعادل میان زندگی شخصی و زندگی شغلی آنها کمک میکند و اجازه میدهد تا آنها وقت و انرژی بیشتری را صرف کار و سازمان کنند. یکی از توصیه های مؤکد و مکرر صاحب نظران این است که گاهی، پاداش کارکنان را به خانواده آنها مرتبط و متصل کنیم تا آنها هم طعم شیرین پاداش و قدردانی را بچشند و به سازمان علاقمند و وفادار و خوش بین شوند.
این اقدامات و ابتکارات را "اثرگذاری روی اثرگذارها" مینامند. البته، اگر این کارها با حسن نیت همراه نباشد و نمایشی تلقی شود، اثر انگیزشی زیادی نخواهد داشت.
به نقل از " دکتر بهزاد ابوالعلایی"
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تجربه مشتری از دل تجربه کارکنان بدست می آید
مترجم: مریم مرادخانی
هر روز تعداد فزایندهای از شرکتها به مزایای استراتژیهای مشتریمحور پی میبرند: درآمدهای بیشتر، هزینههای کمتر و وفاداری مستحکمتر مشتریان و کارکنان. به همین علت، سازمانها در حال ایجاد دگرگونی در تجربه مشتری و اصلاح تعاملات مستقیم میان مشتری و کارکنان هستند، اما متاسفانه بسیاری از این شرکتها از ضرورت «مشارکت کل سازمان» در ایجاد این دگرگونیها غافلند.
در این مقاله، کارکنان سازمان به دو بخش خط مقدم (front-line) و پشت صحنه (back office) تقسیم میشوند. گروه اول، کسانی هستند که مستقیما با مشتری در ارتباطند و گروه دوم، عملیاتهای پشتیبانی را بر عهده دارند مثل واحدهای فناوری اطلاعات یا منابع انسانی. همانطور که میدانید، رضایت مشتری تا حد زیادی تحت تأثیر عملکرد کارکنان خط مقدم و نحوه تعامل آنها با مشتری است، اما سوال اینجاست که عملکرد کارکنان خط مقدم تحت تأثیر چه عواملی است؟ به اعتقاد ما، کارکنان خط مقدم هیچ فرقی با مشتریان ندارند. آنها در واقع «مشتریان داخلی» سازمان هستند که از خدمات واحدهای پشتیبانی و کارکنان پشت صحنه استفاده میکنند. هر چه رضایت این کارکنان از خدمات همکارانشان در بخشهای پشتیبانی بیشتر باشد، عملکرد آنها بهتر خواهد بود و در نتیجه، خدمات بهتری را به مشتری ارائه خواهند کرد.
اصلاح و ایجاد تغییر در عملیات پشتیبانی و تبدیل آنها به عملیات خدماتی فوقالعاده، به شما کمک میکند برنامههای مشتریمحوری را در سراسر سازمان گسترش دهید و نسبت به ادامهدار بودن این برنامهها اطمینان حاصل کنید. با دگرگونی این عملیات، فرهنگ خدمت رسانی جدیدی شکل خواهد گرفت و مشتریمحوری در تمام لایههای سازمان نفود خواهد کرد. ایجاد این تغییرات و بکارگیری اصول تکریم و احترام به مشتری در مورد کارکنان، مشارکت کامل و بلندمدت کارکنان را به دنبال خواهد داشت. در شرکتهای پیشگام در زمینه مشتریمحوری ازجمله شرکت دیزنی، ایجاد یک تجربه به یاد ماندنی برای مشتری با ترسیم یک چشمانداز آغاز میشود که اصلیترین لازمه آن، وجود کارکنانی مشتاق و پرانرژی است که بتوانند تجربه تک تک مشتریان را به یک سفر خوشایند تبدیل کنند.
پیش از تعهد نسبت به مشتری، نسبت به کارمندان خود متعهد باشید. منطقی که پشت این ایده قرار دارد بسیار قدرتمند است. تجربه به ما نشان داده است که شرکتهای بزرگ و موفق برای دستیابی به یک مزیت رقابتی، علاوه بر تمرکز بر مشتریان خارجی، بر مشتریان داخلی (کارکنان خط مقدم) نیز تمرکز میکنند. البته، انجام این کار به هیچوجه آسان نیست. دو تا سه سال طول میکشد تا این برنامهها در تمام سطوح سازمان به اجرا دربیایند و تجربه مشتریان داخلی دگرگون شود.
این اقدامات را با برنامههای «رضایت کارکنان» که معمولا از طریق واحدهای منابع انسانی اجرا میشوند اشتباه نگیرید. ایجاد یک فرهنگ خدمت رسانی واقعی در میان کارکنان واحدهای پشتیبانی، نیازمند «حمایت رهبران ارشد، تعیین اهداف شفاف و جاهطلبانه و تخصیص منابع» است. اما، خبر خوب این است که میتوانید این برنامهها را همزمان با برنامههای تجربه مشتری پیش ببرید؛ چرا که هر دو مکمل و تقویتکننده یکدیگر هستند. تحقیقات ما نشان میدهد که ایجاد دگرگونی در تجربه مشتری، میزان رضایت مشتری را بین 15 تا 20 نمره افزایش میدهد، باعث کاهش 15 تا 20 درصدی هزینهها میشود و مشارکت کارکنان را تا 20 درصد افزایش میدهد.
منبع: مکنزی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هوش مصنوعی هم شغل میسازد و هم شغلها را از بین میبرد
وبسایت گارتنر میگوید تا سال ۲۰۲۰ هوش مصنوعی بالغ بر ۱.۸ میلیون فرصت شغلی را از بین خواهد برد ولی از آن طرف ۲.۳ میلیون فرصت شغلی جدید به وجود میآورد.
گارتنر میگوید تعداد و نوع مشاغلی که تحت تاثیر هوش مصنوعی قرار میگیرد متفاوت است.
به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۹ تقاضا برای مشاغل مربوط به بخش پزشکی، خدمات عمومی و آموزش افزایش خواهد داشت ولی درخواست برای استخدام نیروهای مربوط به خدمات تولید کمتر میشود.
همچنین طبق پیشبینیها در سال ۲۰۵۰ مشاغل مرتبط با هوش مصنوعی به دو میلیون فرصت شغلی جدید خواهد رسید.
به عبارت دیگر، اگر چه هوش مصنوعی میلیونها فرصت کاری متوسط و پایین را حذف خواهد کرد ولی از آن سو، باعث ایجاد میلیونها فرصت شغلی کاری جدید در حوزههای گوناگون از جمله مدیریت خواهد شد.
معاون پژوهش گارتنر (Svetlana Sicular) با بیان این مطلب افزود: هوش مصنوعی باعث میشود بهرهوری در بسیاری از مشاغل افزایش یابد. بر اساس این گزارش، انتظار میرود در سال ۲۰۲۱ ارزش تجاری بازار هوش مصنوعی به ۲.۹ میلیارد دلار برسد.
منبع:رایانش نیوز
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
لطفا از دفتر کارتان بیرون بیایید!
اغلب مدیران تازهکار خواسته یا ناخواسته در بدو ورودشان به دنیای مدیریت به تکیه زدن به صندلی مدیریت و گذراندن ساعات متمادی در دفتر کارشان گرایش پیدا میکنند و این مساله پس از مدتی به یکی از عادات کاری آنها تبدیل میشود.
اما اگر شما هم جزو آن دسته از مدیران تازهنفسی هستید که دغدغه اصلیشان پیدا کردن راهی برای آفرینش تصویری مثبت از خود و سازمان در ذهن آنها است، باید بدانید این هدف ارزشمند از طریق نشستن در دفتر کار قابل تحقق نیست، بلکه نیازمند آن است که مدیر با افرادش از نزدیک ارتباط برقرار کند و ارزشها و دیدگاههای شرکت را به آنها منتقل سازد.
بر اساس تحقیقات دانشگاه بیلور، که از مدیران عالیرتبه چهار شرکت مشهور و بینالمللی صورت پذیرفته، مشخص شده است که عامل اصلی موفقیت سازمانها در تشویق کارکنان، ارتباط مستمر بین مدیران ارشد و کارکنان است.
باز کردن در اتاق مدیریت و همچنین حضور یافتن مدیران در اتاق کارمندان یا سالن تولید میتواند تاثیر بسزایی در نزدیکتر شدن مدیران و کارکنان داشته باشد. بر این اساس، شکلگیری روابط دوستانه بین مدیریت و کارمندان هر شرکت، میتواند منجر به این شود که فرهنگ سازمانی به شکلی مطلوب به تمام اجزای سازمان منتقل شود و پس از آن است که بسیاری از غیرممکنها امکانپذیر خواهد شد.
خلق تصویری مثبت از سازمان در ذهن کارکنان میتواند باعث شود سختترین پروژهها از نظر کارکنان آسان و امکانپذیر جلوه کنند.
اما تحقیقات نشریه HBR نشان داده که فقط ۴۲ درصد از کارمندان و کارگران در جهان از شناختی نسبی و محدود از ارزشها و استراتژیهای سازمانی شرکتهایی که در آن مشغول به کار هستند، برخوردارند و بیش از ۹۵ درصد از کارمندان یا از بسیاری از ارزشها و استراتژیهای شرکتهای خود بیخبرند یا با آن موافق نیستند.
عامل اصلی این عدم همسویی، در فقدان ارتباط سازنده بین مدیران و کارکنان نهفته است و نتیجه آن میشود که از یکسو، مدیران کارکنان را به کمکاری متهم میکنند و از سوی دیگر، کارکنان نیز مدیران را افرادی میدانند که نفسشان از جای گرم بلند میشود و درک درستی از شرایط حاکم بر سازمان ندارند.
حال سوال اینجاست که برای حل این مشکل چه باید کرد؟ در پاسخ به این پرسش میتوان موارد زیر را پیشنهاد کرد:
ارزشها و اهداف کلیدی سازمانتان را بهصورت پیوسته و به هر بهانهای به تمام کارکنانتان یادآوری کنید.
تصویری روشن و دلپذیر از سازمان در ذهن کارکنان پدید آورید و آن را در تمام گفتگوهای کاری با پرسنل رعایت کنید. بهعنوان مثال اگر در فرهنگ شرکتی شما دروغگویی امری ناپسند است، سعی کنید هم خودتان راستگو باشید و هم دیگران را به راستگویی تشویق کنید، حتی اگر گفتن حقیقت به ضرر آنها تمام شود.
تصویرسازی از ارزشهای مورد قبول سازمانتان را بهطور روزانه انجام دهید، نه صرفا در زمان برگزاری جلسات عمومی فصلی یا سالانه با کارکنان.
راههای تحقق اهداف و پیاده شدن استراتژیها را برای کارکنان شرح دهید. جیمی دایمون، مدیر عامل مشهور بانک جی پی مورگان که سه بار از سوی مجله تایم بهعنوان یکی از ۱۰۰ شخصیت تاثیرگذار جهان انتخاب شده است در این مورد میگوید: «من اجرای درست و دقیق یک استراتژی درجه دو را به اجرای ناقص یک استراتژی فوقالعاده ترجیح میدهم.»
مطمئن شوید که کارکنانتان پیامهای ارسالی از سوی شما را به درستی فهمیدهاند.
برقراری ارتباط با کارکنان فقط به خوب سخن گفتن با آنها و انتقال پیام به آنها نیست، بلکه نیازمند شنیدن فعال و تبادل نظر با کارکنان نیز هست.
منبع: HBR
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
سود سپرده از محل زيان وام گيرندگان پرداخت مي شود و ادامه آن غير ممكن است
در گلدكوئيست سود يك نفر از محل زيان ديگري پرداخت ميشود
سودي كه بانكها به سپرده پرداخت مي كنند از محل زيان وام گيرنده و زيان بانكها پرداخت ميشود بانكها ، ماهيت گلدكوئيستي دارند
چرا بانكها اينگونه عمل مي كنند ؟
مديرعامل و اعضاي هيئت مديره بانكها ، مالك بانك نيستند و معمولا هر ٢ تا ٣ سال عوض ميشوند لذا چون مالك بانك نيستند برايشان مهم نيست كه بانك زيان ميكند يا سود، فقط اين مهم است كه در دوره ٢ تا ٣ ساله مديريت آنها ، همه چيز گل و بلبل نشان داده شود ، هيچ چيز بيشتر از اين نيست و هر كس جز اين تصور كند از داخل بانكها را نمي شناسد
صورت هاي مالي بانكها ، سود موهوم شناسائي مي كند ، صورت هاي مالي بانكها ، دستكاري شده است
اگر صورت هاي مالي بانكها با روش ifrs تنظيم شود جلو سود هاي موهوم گرفته ميشود و ديگر دستكاري صورت هاي مالي براي گل و بلبل نشان دادن ، ممكن نخواهد بود
بانكهاي خارجي فقط زماني حاضر به تعامل با يك بانك ايراني هستند كه براي سه سال متوالي صورت مالي آن بانك با روش ifrs تنظيم شده و براي آنها ارسال شود
اينكه ايراد گرفته ميشود برجام موفق نبود زيرا بانكهاي خارجي بزرگ !؟ حاضر با مراوده با بانك هاي ايراني نيستند حرف افراد غير مطلع است ، بانكهاي خارجي از بانكهاي ايراني صورت مالي بر اساس ifrs ميخواهند تا با آنها كار كنند و بانكها ندارند ، اشكال در برجام نيست ، اين حرف افراد غير مطلع است اشكال در صورت هاي مالي غير استاندارد بانكهاست
نگارنده در سخنراني كه در حضور معاون و مسئولان بورس در يكي از كارگزاري ها داشت وقتي به اين مسئله اشاره كرد ، معاون محترم سازمان بورس اظهار داشتند كه فقط نماد سه بانك در بورس باز است و علت آن اين است كه بقيه بانكها نماد آنها وقتي باز ميشود كه صورت مالي با ifrs ارائه شود و بانكها دارند مقاومت ميكنند
بانكهائي كه نماد آنها باز شد سود شناسائي شده با استاندارد حسابداري قبل ، وقتي بِه روش ifrs ارائه شد همه زيان ده شدند و ارزش سهام آنها در بورس سقوط كرد ، هر بانكي كه با روش ifrs صورت مالي ارائه داد سود شناسائي شده يا به زيان تبديل شد يا سود به ده درصد سابق كاهش يافت
استاندارد ifrs به سالها دستكاري بانكها در صورت هاي مالي و شناسائي سود غير واقعي پايان ميدهد
چهار ميليون سپرده گذار دارند از محل سود سپرده زندگي ميكنند ، چهار ميليون نفر دارند از محل سودي كه اصلا وجود ندارد زندگي ميكنند
صورت هاي مالي را دارند دستكاري ميكنند و سود غير واقعي تقسيم ميكنند و بعد اين سود غير واقعي را بين چهار ميليون نفر تقسيم ميكنند
اگر صورت هاي مالي بانكها با روش ifrs تنظيم شود سودي كه بانكها به سپرده پرداخت ميكنند كمتر از نيم درصد خواهد بود
بانك مركزي اجازه نمي دهد مجمع بانكها تشكيل شود بدون اينكه صورت مالي به روش ifrsتنظيم شود
حركت قاطع بانك مركزي در نگارنده عميقا احساس احترام ايجاد ميكند
چهار ميليون نفر شاغل و بازنشسته از بخش عمومي در ماه حقوق ميگيرند نظام بانكي از محل هيچ در ماه به چهار ميليون نفر در عمل حقوق ميدهد و اسم آن را ميگذارد سود بانكي
سود سپرده بايد به كمتر از يك درصد كاهش يابد و به اين بازي كودكانه و غير مسئولانه كه اقتصاد كشور را به بازي گرفته، خاتمه داده شود
بي جهت يك عده اي را دارند از محل هيچ ثروتمند ميكنند
ما در عصري زندگي ميكنيم كه چهار ميليون نفر از هيچ پول در ميآورند و زندگي ميكنند
كسي كه در ابتداي سال ٩٢ در موسسات و بانكهاي كوچك كه سود سپرده بالا ميدهند سپرده گذاري كرده اكنون سپرده اش دو برابر شده است بدون اينكه كار كرده باشد ، اينگونه يك عده اي را بدون كار كردن ثروتمند كردن ، فرهنگ كار كردن در كشور را لوث ميكند و سنگ روي سنگ بند نميشود
ثروت عده اي دو برابر شده از محل از هستي ساقط شدن وام گيرنده
بخشي از وام گيرندگان نيز توليد كنندگان بوده اند
سودي كه بانكها به سپرده پرداخت ميكنند به ٩٠ درصد كسب و كار ها دارد علامت ميدهد كه كسب خود را تعطيل و پول آن را در بانك سپرده گذاري كنند آيا اين رفتار مسئولانه است ؟ اين شيوه اداره بانكها به سود هيچ كس جز مدير عامل و هيئت مديره بانكها نيست كه با صورت هاي مالي دستكاري شده عملكرد خود را گل و بلبل نشان دهند و بعد به خاطر سودي كه اصلا وحود ندارد پاداش عملكرد در مجمع دريافت كنند
علم كم ، مثل پول خرد ميماند سر وصدا زياد به پا ميكند اما هيچ است
نگارنده فرد غير مطلع در امور بانكداري نيست و به مدت ٧ سال تا مهر ٩٦ مسئول ريسك بازار يكي از بانكهاي بزرگ كشور بود
اين بازي را نبايد تا آخرين ريال دارائي وام گيرنده ادامه داد
محمد حسين اديب
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
آیا در آینده به اندازه کافی کار وجود خواهد داشت؟
امروزه، این نگرانی مطرح میشود که با توجه به رشد اتوماسیون آیا مشاغل کافی برای نیروی کار آینده وجود خواهد داشت یا نه.
تاریخ ثابت کرده که چنین نگرانیهایی بیاساس است:
بازارهای کار در طول زمان خودشان را با تغییرات ناشی از ویرانگریهایی که تکنولوژی ایجاد میکند، تطبیق میدهند؛ حتی اگر دستمزدها برای مدتی تحت تاثیر قرار بگیرد و کاهش یابد.
اگر تاریخ راهنمای ما باشد، میتوانیم انتظار داشته باشیم که ۸ تا ۹ درصد تقاضای نیروی کار در سال ۲۰۳۰ مشاغلی به شکل جدید خواهند بود که پیش از آن وجود نداشتهاند.
تحلیلهای مختلف ما را به این نتیجهگیری میرسانند که با کمک رشد اقتصادی، نوآوری و سرمایهگذاری کافی، آنقدر شغل جدید ایجاد میشود که اثر اتوماسیون جبران شود.
چالش بزرگتری که وجود دارد این است که مطمئن شویم کارکنان از مهارتها و حمایت مورد نیاز برای تغییر به سوی مشاغل جدید، برخوردارند. کشورهایی که نمیتوانند این تحول را مدیریت کنند، شاهد افزایش بیکاری و کاهش شدید دستمزدها خواهند بود.
وسعت ایجاد مشاغل جدید در آینده با توجه به اثر اتوماسیون، بر اساس چهار فاکتور مهم در هر کشوری کاملا متفاوت است. این چهار فاکتور عبارتند از:
▪️سطح دستمزد: کشورهایی که سطح دستمزد بالاتری دارند، بیشتر تحت تاثیر اتوماسیون در کسبوکار قرار میگیرند. اما به هر حال، اگر شرکتها از اتوماسیون برای افزایش کیفیت، کنترل بیشتر تولید یا مزایای دیگری فراتر از کاهش هزینههای نیروی کار استفاده کنند، کشورهایی که سطح دستمزد پایینی هم دارند، تحت تاثیر قرار خواهند گرفت.
▪️رشد تقاضا: اقتصادهایی که در رکود بهسر میبرند یا رشد بسیار کمی دارند، نمیتوانند مشاغل جدید زیادی ایجاد کنند.
بنابراین انتظار میرود کشورهایی که رشد اقتصادی بالاتری دارند، تقاضای نیروی کار بیشتری را تجربه کنند.
▪️جمعیتشناسی: کشورهایی مثل هند که نیروی کار به سرعت در حال رشدی دارند، از «تقسیم جمعیت در سن کار» که رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) را در صورت استخدام نیروی کار جوان افزایش میدهد، بهره میبرند. کشورهایی مثل ژاپن که جمعیت نیروی کارشان در حال کاهش است، در آینده شاهد کاهش GDP خواهند بود.
▪️ترکیب بخشهای اقتصادی و مشاغل: پتانسیل اتوماسیون برای کشورهای مختلف، نشاندهنده ترکیب بخشهای اقتصادی و ترکیب مشاغل در هر بخش است. بهعنوان مثال، ژاپن پتانسیل اتوماسیون بیشتری نسبت به آمریکا دارد، چون وزن بخشهایی مثل تولید صنعتی که قابلیت استفاده از اتوماسیون را دارند، بالاتر است.
منبع: McKinsey
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چند نصیحت پولساز...
حقوق نگیرید
شما با دریافتن بهترین حقوق ها هم نمیتوانید ثروتمند شوید.
حتی یک ریال از پول تان را هم سرمایه گذاری نکنید
سرمایه گذاری برای حفاظت از ثروت است، نه برای تولید ثروت، پس در قدم اول باید با پولتان پول بسازید و بعد از آن محافظت کنید.
تصور نکنید که با نوشیدن چای از دکه به جای نوشیدن قهوه در کافی شاپ و یا استفاده از وسایل نقلیه به جای خودروی شخصی، شما را پولدار میکند
اینها فقط افسانه هستند. بهترین راه پس انداز پول، تولید پول بیشتر است.
یادبگیرید کپی کنید
هر وقت ثروتمند شدید، بیش از 2% از ثروتتان را در ایده شخصی سرمایه گذاری نکنید.
وارد کسب و کاری با رقیب های زیاد نشوید
وارد کسب و کارهایی شوید که به صورت مونوپل یا تقریبا انحصاری است. زیرا در چنین رقابت هایی، تقاضا بالاست، قیمت بالاست و تخصص و دانش آن مهارت نیز بالاست.
در مورد چیزهایی که ارتباطی با پول و مادیات ندارند مطالعه کنید
بعد آنها را به همدیگر ربط بدهید.
خوابیدن 8 ساعت در روز میتواند بهترین سرمایه گذاری شخصی تان باشد.
کنار افرادی باشید که دوستتان دارند و شما آنها را دوست دارید
از افرادی که بودن در کنار آنها باعث اذیت شدنتان میشود دوری کنید.
شکرگزاری = فراوانی
شما میتوانید از هر آنچه در زندگیتان جاری است شکرگزار باشید تا بیشتر از آن به فراوانی وارد زندگیتان شود، حتی اگر کم باشد.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
۵ اصل برای شروع تجارت آنلاین
شما چه یک پیشگام در راه اندازی یک استارتاپ باشید و یا یک مغازه دار، اگر به فکر فروش کالا یا خدمات خود به صورت آنلاین هستید بهتر است که این ۵ اصل را مد نظر داشته باشید:
1. ایده یا محصولتان بد است؟
قبل از هر اقدامی شما باید دست به تحقیق بزنید که آیا اصلا بازاری برای محصول و یا ایده شما وجود دارد! یا نه؟ کسی که شما را دوست دارد و می شناسد به شما در مقابل ایده یا محصول وحشتناکتان چه نظری خواهد داد؟! پس منابع نظرسنجی مناسب را انتخاب کنید.
2. استراتژی تجاری شما چیست؟
این موضوع برای من جای تعجب دارد که چطور بعضی از افراد بدون تعیین استراتژی پول گزافی را خرج بازاریابی می کنند. بر چه اساس محصول خودتان را قیمت گذاری کرده اید؟
3. رقبایتان در چه حدی هستند؟
4. چگونه مشتریان جدید را جذب و حفظ میکنید؟
5. چه چیزی باعث رشد تجارت شما میشود؟
وقتی به این پرسش ها (و بسیاری دیگر ) پاسخ دادید و طرح کسب و کار خود را آماده کردید آنگاه آماده اید که به بازار حمله کنید. البته اگر شما طرح خود را با زندگی واقعی مقایسه نمودید و بخش هایی را به آن افزودید و یا کاستید آنگاه نتایج مثبت را خواهید دید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تچارت کلیک کنید
سرمایه گذاران دودسته هستند
دسته اول که بیشتر افرادراشامل میشود افراد پرمشغله هستند.آنها سراغ سرمایه گذاری های بی خطر وآماده می روند .آنها کسانی هستند که مسئولیت خریدشان را به خرده فروشی هایی مانندبنگاه معاملات املاک یا دلال سهام یا برنامه ریزی مالی میدهند
دسته دوم
نوع دوم سرمایه گذارانی هستند که سرمایه گذاری می سازند .این افراد معمولا اجزای یک معامله راکنارهم میچینند وکارشان بیشتر شبیه انهایی است که قطعات کامپیوتر رامی خرند و کامپیوتر میسازند
نوع دوم سرمایه گذارها خبره تر هستند.اگر میخواهید جزو دسته دوم سرمایه گذارهاباشید باید به تقویت سه مهارت در خودتان بپردازید این مهارتها علاوه برمهارتهای کسب هوش مالی باید داشته باشید
1.مهارت یافتن فرصتهایی که دیگران ازدستش میدهند
2.مهارت افزایش پول
3.مهارت سازماندهی افراد باهوش
1.مهارت یافتن فرصتهایی که دیگران ازدستش میدهند :
آنچه راکه دیگران باچشمشان نمیبینند بافکرتان ببینید .مثلا یکی ازدوستانم خانه ی قدیمی و دربو داغانی راخریده بود که حال آدم بدمیشد همه ما ازخرید اوتعجب کرده بودیم.امانکته ای که اودرمورد این خانه میدانست ومانمیدانستیم این بود که خانه همراه چهار قطعه زمین دیگر فروخته میشد و اوبامراجعه به شرکت صاحب خانه این موضوع را فهمیده بود.اوآن راکوبید وپنج قطعه زمین رابه قیمت سه برابر کل قیمتی که برای خرید خانه پرداخته بود فروخت یعنی درمقابل دوماه کار3000000گیرش امد.اگرچه این مقدار مبلغ زیادی نیست اما مطمئنا ازمتوسط حقوق ماهانه بیشتر است وبه دست آوردنش هم از نظر فنی کارمشکلی نیست
2.مهارت افزایش پول:
یک فرداز طبقه متوسط برای فراهم کردن مبلغی پول تنهابه بانک مراجعه می کند.یک فرد سرمایه گذار ازنوع دوم باید بداند که چطور پول جمع کند .برای این کار راه های بسیاری وجود دارد ونیازی به بانک نیست .گاهی اتفاق می افتد که از بعضی هامی شنوم که بانک به من وام نمیدهدیابرای خرید فلان کالا پول ندارم.اگرمیخواهید یک سرمایه گذار ازنوع دوم باشید باید بیاموزید که همان کاری راانجام دهید که دیگران از انجام ان خودداری میکنند.بسیاری ازمردم به بهانه کمبود پول از خیر یک معامله میگذرند اگربتوانید با این مشکل کناربیاید نسبت به میلیونها نفردیگر که دراین کارمهارت ندارند جلوترهستید
3 .مهارت سازماندهی افرادباهوش:
آدم باهوش کسی است که ازخودش باهوش تررااستخدام میکندویاباآنهاکارمیکند.اگربه مشورت باکسی نیازداشتید ازمشاورتان مطمئن شوید.چیزهایی که لازم است یادبگیریدزیاد هستند.اماپاداشی که درمقابل دریافت میکنید سربه فلک است.اگرحوصله یادگرفتن این مهارتها راندارید ان وقت توصیه میکنم جزو سرمایه گذاران نوع اول شوید.نداشتن اگاهی ودانش کافی بزرگترین خطری است که شماراتهدیدمیکندهمیشه خطروجود دارد پس بیاموزید بجای دور شدن از آن چگونه مدیریتش کنید
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
سندرم کارشیفتگی
یا
اعتیاد کارکردن
برای کارشیفتگان هیچ موضوعی غیر از کار مفهوم ندارد. آنها همواره یک ایمیل دیگر برای خواندن دارند، یک تماس تلفنی برای زدن و... . کار آنها تمامی ندارد.
اوقات فراغت، آخر هفته ها، تعطیلات، خانواده و... هیچ یک برای افراد مبتلا به سندرم کارشیفتگی محلی از اعراب ندارد. در گذشته مرز میان کار و زندگی شخصی تا حد زیادی مشخص بود، اما امروز گویا کار بر زندگی شخصی ما حمله ور شده و دیگر حفظ تعادل میان کار بیرون از خانه و زندگی شخصی به راحتی امکان پذیر نیست.
معتادان به کار لزوما از کار خود لذت نمی برند بلکه، دلیل شیفتگی وسواس گونه و اختلالی آنها نسبت به فعالیت خود آن است که کارشیفتگان تصور می کنند که تنها خود آنها هستند که می توانند کار مربوطه را انجام دهند. نشانه های سندرم کارشیفتگی به شرح زیر است:
کارکردن در خارج از دفتر کار
در حالی که همکاران مشغول تفریح و استراحت هستند، اما یک کارشیفته تنها به کار می اندیشد. کارشیفتگان اگر کاری صورت ندهند، احساس کسالت و عدم بهره وری می کنند و به شدت دچار تنش می شوند.
هیچ گاه از کار دل نمی برند
این از نشانه های اولیه افراد مبتلا به سندرم کارشیفتگی است. هرچند که ممکن است ساعت اداری پایان یافته باشد، اما بیشینه زمان این افراد پیرامون مسائل کاری است. به طور کلی کار اولویت تمام در تک تک لحظات کارشیفتگان دارد. آنها به طرق مختلف (لپ تاپ، تلفن همراه و...) ارتباط مداوم با کار دارند.
امتناع از محول کردن برخی وظایف به دیگران
کارشیفتگان این گونه تصور می کنند که کسی بهتر از آنها در انجام وظایف وجود ندارد.
کار، ورد زبان آنها است
آنها هیچ حرفی جز کار ندارند و شاید همین امر اصلی ترین عامل ایجاد اختلال در زندگانی شخصی شان باشد.
درمان سندرم کارشیفتگی از طرق زیر امکان پذیر است:
نه گفتن را فراموش نکنید: چه همکارتان از شما تقاضای انجام کاری اضافه را داشته باشد، چه معلم کودک تان از شما کاری بخواهد، به یاد داشت باشید که کاملا طبیعی خواهدبود اگر با احترام به او نه بگویید.
کار را برای محل کار بگذارید: با وجود انواع فناوری های مدرن و پیشرفته امروزی که می توان هر لحظه با هر کسی و تقریبا از هر مکانی ارتباط برقرار کرد، ممکن است هیچ مرزی میان کار با خانه و خانواده وجود نداشته باشد، مگر اینکه خودتان این مرز را ایجاد کنید. پس خوب است آگاهانه تصمیم گیری کنید که زمان کار را از فرصت های شخصی خود جدا کنید. به عنوان مثال می توانید وقتی که در کنار خانواده هستید، تلفن همراه خود را خاموش کنید و رایانه شخصی خود را کنار بگذارید.
زمان خود را مدیریت کنید: یک برنامه روزانه از کارهایی که قرار است انجام دهید، آماده کنید. در نهایت کارهایی که باید انجام شود را انجام دهید و سایر کارها را رها کنید.
پرویز درگی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
علائمی که نشان می دهند شغلتان سلامت روان شما را تهدید می کند
اگر شما یک کارمند هستید، باید به سلامت روانی خود اهمیت دهید و در صورتی که احساس کردید در خطر آسیب هستید، باید در پی اصلاح شرایط کاری خود برآیید. همچنین اگر رئیس یک کسب و کار هستید نیز باید همواره سلامت روانی کارمندان را زیر نظر داشته باشید و در صورتی که احساس کردید آنها از این حیث در خطر هستند، در پی اصلاح شرایط محیط کار باشید.
در ادامه قصد داریم شش نشانه ای را بررسی کنیم که نمایانگر اثر مخرب شغل بر سلامت روان تان هستند.
1 صبح ها به سختی بیدار می شوید: اگر این احساس بیشتر روزها به سراغتان می آید نشان از استرس بیش از حدی است که در اثر کار به شما وارد می شود.
2 فکر می کنید باید 7 روز هفته و 24 ساعت شبانه روز برای کارتان در دسترس باشید: این کار به مرور به سلامت کارمندان آسیب می زند و تعادل بین کار و زندگی را بر هم می زند.
3 در حین کار استراحت نمی کنید: استراحت نکردن حین کار می تواند به سلامت روان افراد آسیب بزند. از سوی دیگر تفریح و استراحت های کوتاه، می تواند شادابی و نیز رضایت شغلی افراد را در حین کار افزایش دهد.
4 ارتباط اجتماعی با سایر کارمندان ندارید: اگر یک شغل برای کارمندان طاقت فرساست، ارتباط اجتماعی بین آنها می تواند از میزان اضطراب بکاهد.
5 تصور می کنید هر لحظه ممکن است اخراج شوید: عدم امنیت شغلی یکی از اصلی ترین دلایل ایجاد اضطراب و نیز افسردگی کارمندان است.
6 هنگام انجام کارهای خود احساس گناه می کنید: محیط برخی از شرکت ها پر خطر هستند. این مسئله می تواند به علت مشکلات ناشی از شرایط کاری پر مخاطره، تولید محصولات خطرناک یا سایر موارد ایجاد شود.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
۱۲ رفتار غیرحرفهای که از متقاضیان کار سر میزند
انتخاب یک عکس نامناسب برای حساب کاربری لینکدین.
عکسی که برای حساب کاربری انتخاب میکنید، باید تکی و واضح باشد و تمام صورتتان در آن مشخص باشد (از عکسی که مثلا در جشن عروسی گرفتهاید، استفاده نکنید).
عدم پاسخدهی به ایمیلهای مرتبط با کاریابی.
اگر برای چند روز در دسترس نیستید و نمیتوانید به پیامهای کارفرمایان یا آژانسهای کاریابی پاسخ دهید، آنها را در جریان بگذارید.
استفاده از رزومهای که غلط املایی یا نگارشی داشته باشد یا قالببندیاش نامناسب باشد.
غیبت در جلسه مصاحبه بدون اطلاع قبلی.
حضور در جلسه مصاحبه، بدون آمادگی، یا پرسیدن سوالات ابتدایی مثل «شرکت شما در چه زمینهای فعالیت میکند؟».
پیش از مصاحبه به وبسایت شرکت بروید و درباره آن اطلاعات کسب کنید. سوالاتی را که قصد دارید از مسئول مصاحبه بپرسید، آماده کنید.
عدم ارائه توصیهنامه شغلی.
باید دست کم سه تا پنج توصیهنامه برای ارائه به کارفرمای آینده خود داشته باشید
(توصیهنامه، نامهای است از سوی کارفرما، همکار، سرپرست، مشتری سابقتان یا هر کسی که میتواند صلاحیت شما را تایید کند).
تغییر عقیده درباره حقوق درخواستی.
وقتی از شما میپرسند «حقوق درخواستی شما چقدر است؟»، اگر مطمئن نیستید، درباره آن شغل بیشتر سوال بپرسید؛ سپس حقوق مورد نظرتان را اعلام کنید. اگر مبلغی را اعلام کردید، دیگر نباید نظر خود را عوض کنید.
مطرح نکردن مسائل مهم در مراحل اولیه مصاحبه.
سالها پیش با خانمی مصاحبه کردم که به دنبال یک شغل تماموقت بود. پس از مدتی وقتی آن شغل را به او پیشنهاد دادیم، گفت: «پیشنهادتان را میپذیرم اما من هر سهشنبه و پنجشنبه ساعت ۱۱ صبح کلاس یوگا دارم. از نظر شما که ایرادی ندارد؟» اما از نظر ما ایراد داشت.
پذیرفتن پیشنهاد شغلی و سپس ناپدید شدن.
بدگویی از کارفرمای قبلی.
اگر شرکت سابق خود را با دلخوری ترک کرده باشید، ممکن است وسوسه شوید و از رئیس سابقتان بدگویی کنید. اما با تخریب کارفرمای قبلی، در واقع شخصیت خود را نزد مسئول مصاحبه زیر سوال میبرید.
اشاره به ضعفها و نارساییها.
متقاضیان تازهکار معمولا عادت دارند در تمام جلسه، درباره ناتوانیهای خود صحبت کنند. مثلا میگویند: «ایرادی ندارد اگر اکسل بلد نباشم؟» یا «من در این زمینه تجربه ندارم».
بعنوان یک متقاضی کار، لازم نیست نقطه ضعفهایتان را بیان کنید. اجازه بدهید کارفرما شما را ارزیابی کند. اگر از نظرشان مشکلی در پیشینه شما وجود داشته باشد یا سوالی داشته باشند، خودشان مطرح خواهند کرد.
استفاده از واژههایی مثل «سختکوش» برای توصیف خود.
بعضی از متقاضیان یاد گرفتهاند بگویند: «من سختکوشم» یا «من خیلی زود یاد میگیرم». نیازی نیست برای دریافت یک شغل، خودتان را کوچک کنید یا التماس کنید. هیچ رویکردی نمیتواند تا این حد اعتماد کارفرما نسبت به شما را از بین ببرد.
علاوه بر اینها، از گفتن این جملات خودداری کنید:
«من محل کار سابقم را با دلخوری یا دعوا و مرافعه ترک کردم» یا «من از کار سابقم اخراج شدم» یا «آیا برای شما مهم است که کارمندتان وقتشناس باشد؟». اگر کسی از شما پرسید که چرا شغل خود را ترک کردید، میتوانید اینگونه پاسخ دهید: «دیگر وقت آن رسیده بود که فرصتهای جدید را امتحان کنم» یا «شغلم دیگر من را به چالش نمیکشید».
این حق شماست که درباره ساعت شروع و پایان کار اطلاعات کسب کنید اما نیازی نیست که با پرسیدن سوال درباره وقتشناسی، اعتماد مسئول مصاحبه را از بین ببرید. اگر دوست دارید ساعات کاریتان انعطافپذیر باشد، میتوانید بپرسید: «آیا امکان تغییر ساعات کار در این جایگاه شغلی وجود دارد؟» این سوال بالغانهتر است.
نویسنده: Liz Ryan
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چگونه کارمندان را تشویق به انجام وظایفی فراتر از نقششان کنیم؟
هر روز کارمندان تصمیم میگیرند که آیا میخواهند برای مشارکت در موفقیت سازمانشان سنگتمام بگذارند یا خیر. این تصمیم بسیار مهمی است، زیرا زمانی که کارمندان میخواهند با کمک کردن به همکارانشان، داوطلب شدن برای به عهده گرفتن وظایف خاص، معرفی ایدهها و فعالیتهای جدید، شرکت در جلسات غیراجباری، وقف ساعات اضافی برای تکمیل پروژههای مهم و...، کاری بیش از نقشهای تعریفشده سازمانی انجام دهند، شرکتهایشان کارآتر میشوند.
در نتیجه، یک وظیفه مهم برای مدیران موفق، انگیزه دادن به کارمندانشان برای تعهد به این گونه رفتارهاست؛ رفتارهایی که محققان آن را «رفتارهای شهروندی» یا citizenship behaviors مینامند.
از سوی دیگر، برخی مطالعات نشان داده است که کارمندان گاهی برای اینکه شهروند سازمانی خوب باشند، احساس فشار میکنند و ممکن است تنها برای اینکه از طرف سازمان پذیرفته شوند، این کار را انجام دهند.
با فرض اهمیت رفتار شهروندی برای موفقیت سازمانی، یک روش بطور بالقوه موثر برای انجام این کار چیزی است که ما آن را «دگرگونسازی شهروندی» مینامیم. دگرگونسازی شهروندی بر مبنای این مفهوم است که کارمندان میتوانند روشهایی را شکل دهند که فراتر از وظیفه خود عمل کنند؛ به طوری که نه تنها در سازمان همکاری کنند، بلکه شخصا از نقاطقوت خود به بهترین شکل بهره ببرند.
به این دلیل، ما مدیران را تشویق میکنیم تا به کارمندانشان اجازه دهند بدانند چه نوع رفتار شهروندی برای کار گروهی آنها مهمتر است؛ کارمندان باید در مورد اینکه چه نوع رفتارهای شهروندی با نقاط قوت، انگیزهها و علایق آنها پایدارتر است، با مدیرانشان رک و راست باشند.
به عنوان مثال مهندس درونگرایی که از اجتماع هراس دارد اما گاهی شببیداری برای انجام امور برایش چندان اهمیتی ندارد، ممکن است احساس تعهد کمتری به شرکت در هر رخداد اجتماعی داشته باشد، با اینکه میداند اگر نیاز باشد یک فرد تا دیروقت بیدار بماند و یک پروژه مهم را به انجام برساند، آن یک نفر خود اوست.
یا فروشندهای که نمیتواند تا پایان جلسات بنشیند اما از فرصتها برای تربیت دیگران استفاده میکند، میتواند درخواست کند تا از کارهای تیمی ملالآور دور شود و در عوض زمان اضافی برای مشاوره غیررسمی استخدامیهای جدید بدست میآورد.
با درک این نکته که همه شهروندان خوب شبیه هم نیستند و اجازه دادن به کارمندان برای سازمان دادن رفتار شهروندیشان با علایق و استعدادهای منحصربهفرد آنها، مدیران میتوانند همزمان رفاه کارمندان و بهرهوری کار گروهی را بالا ببرند.
در نهایت، دگرگونی شهروندی باید نیاز مدیران به استراتژی چماق و هویج را کاهش دهد.
منبع: HBR
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
هوش مالی و سرمایه گذاری برای بچه هاو فرزندان دلبندمان
سواد مالی کودکان
در هر سنی چه چیزی به بچه هایمان یاد بدهیم؟
با آنها در چه سنی در مورد پول حرف بزنیم؟
پول توجیبی
همه ما (والدین خانه و مدرسه) دوست دارند که بچههایی باهوش داشته باشند. در نظر آنها کودکی که اسم رنگها را میداند، چند لغت انگلیسی بلد است و میتواند پایتخت کشورها را نام ببرد، بچهای زیرک است؛ اما معمولا وقتی بحث به پول میرسد، با بچهها صادق نیستیم. خیلی پیش میآید که از آنها پول قرض کنیم و بدهی خود را نپردازیم.
در دارایی آنها دخل و تصرف کنیم. گاهی برایشان بدون مرز پول خرج کنیم و وقتی خواستههایشان بیش از توان مالی ما است، موضوع را به صراحت به آنها توضیح ندهیم. شاید برخی از والدین دوست نداشته باشند فرزندانشان درگیر مفهوم پول شوند؛ اما سواد مالی کودکان جدیتر از چیزی است که فکر میکنیم. سوادی که میتواند بر آینده آنها تاثیر بگذارد.
ارزش زمانی پول چیست؟
بعضی از بچهها به پول فیزیکی دلبستگی پیدا میکنند و به بانک اعتماد ندارند. داشتن کارتبانک و تجربه خرید با آن میتواند تا حد زیادی اعتماد او را جلب کند. مسائل امنیتی استفاده از کارت را به او توضیح بدهید؛ مثلا به او بگویید که رمز کارتش یک راز بزرگ است و هیچکس (حتی خود شما) نباید از آن خبر داشته باشد.
همچنین میتوانید با او در مورد تورم صحبت کنید. به او بگویید که اگر بهره بانکی ۱۵% است و تورم ۱۰%، پول او بعد از یکسال ۵ درصد زیاد شده است. برای او مثال بیاورید. قبلا با ۱۰۰ هزار تومان میتوانست ۱۰۰ نان بخرد، اما حالا با ۱۰۵ هزارتومانش میتواند ۱۰۰ نان بیشتر بخرد. این یعنی ۵ %.
سوال اینجا است که در چه سنی در مورد چه چیزهایی با آنها حرف بزنیم؟
7سالگی: پسانداز
7سالگی سن بسیار حساسی است. در این سن کودک به مدرسه میرود و برای نخستین بار حضور در جامعه را تجربه میکند. در این سن معمولا خانوادهها به او پولتوجیبی میدهند. بهاینترتیب کودک یاد میگیرد که برای خودش خرید کند و مراقب پولش باشد.
8سالگی: طلب
8سالگی سن خوبی است که کودک با مفهوم طلب آشنا شود. میتوانیم از او پول قرض بگیریم و برای پرداخت آن یک زمان مشخص کنیم. این زمان را در یک دفترچه یادداشت کنیم و درست سر موقع قرض را به او بازگردانیم.
9 سالگی: بدهی
این سن وقت خوبی است که به او تجربه بدهکار بودن را منتقل کنیم. این بار میتوانیم به او پول قرض بدهیم و از او بپرسیم چه زمان میتواند قرض را پس بدهد. میتوانیم از آموزههای قبلی استفاده کنیم. او تا اینجا با دو مفهوم پسانداز و طلب آشنا شده است. حالا میتواند از پسانداز برای پرداخت بدهیاش استفاده کند.
10 سالگی: ارزش زمانی پول
▪️برای این منظور میتوانیم برای پسانداز او یک حساب پسانداز کوتاهمدت درست کنیم. پسانداز او را در بانک بگذاریم و وقتی پولش بیشتر شد، به او توضیح بدهیم که این پول اضافه از کجا آمده است. لازم است او بداند که گرفتن سود از بانک، رخدادی طبیعی است و این مبلغ اضافه جایزه یا رخدادی استثنایی نیست.
11سالگی: مالیات و خیریه
▫️هدف از انتقال سواد مالی این نیست که کودکی ناخنخشک تربیت کنیم که همیشه مو را از ماست بکشد. برای همین بود که به او یاد دادیم پول قرض بدهد و به پول فیزیکی دلبستگی نداشته باشد.
12سالگی: شغل
بعضی از بچهها مقداری بیشتر از پولتوجیبی خود درخواست میکنند. پاسخ دادن به درخواست آنها میتواند چالشبرانگیز باشد. آیا باید خواستههای آنها را بیچونوچرا پذیرفت؟ یا باید در مقابل برخی از خواستههای او مقاومت کرد؟
کارهایی هم وجود دارند که خارج از حیطه وظایف او هستند؛ مثلا ممکن است او در شستن ظرف یا پاک کردن سبزی مشارکت نداشته باشد. حالا میتوانید برخی از این وظایف را در مقابل دستمزدی مشخص به او بسپارید.
13سالگی: بورس!
▫️بله! بورس! در این سن میتوانید برای فرزند خود یک کد بورسی بگیرید و پساندازش را به بازار سرمایه ببرید. توصیه میشود برای او صندوق قابل معامله در بورس با درآمد ثابت بخرید تا در بدو ورودش ضرر را تجربه نکند. حتی خودتان میتوانید به مقدار پساندازش اضافه کنید.
14 سالگی: سود و زیان
▪️حالا فرزند شما دیگر کودکی آسیبپذیر نیست. برای همین میشود او را با روی سیاه بازار سرمایه آشنا کرد. البته برای آموزش زیان نباید او را به موقعیتی مضر وارد کنید. بلکه میتوانید او را با یک سرمایهگذاری پرریسک آشنا کنید. (فقط بخش کوچکی از پسانداز او را به خطر بیندازید، نه تمام آن را.)
15سالگی: به دنیا واقعی خوشآمدی
▫️در سن 15 سالگی فرزند شما دبیرستانی است و باید بتواند برای آینده خود تصمیمات مهمی بگیرد. او باید انتخاب رشته تحصیلی کند و برای ورود به دانشگاه آماده شود. اگر مراحل آموزش مالی را بهخوبی طی کرده باشد، حالا شناخت بهتری از زندگی واقعی خواهد داشت...
منبع:مدرسه مالی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چرا شرکت ثبت کنم ؟
اگر صاحب کسب و کاری هستید ولی هنوز شرکت ندارید، بر خلاف باور عمومی از ثبت شرکت هراس و نگرانی نداشته باشید، برعکس داشتن یک شرکت می تواند خیلی به شما کمک کند.
شما با داشتن شرکت:
1 شخصیت حقوقی خواهید داشت و میتوانید در مناقصات و مزایدات پروژه هایی با مبالغ بسیار بالاتر شرکت کنید.
2 میتوانید از بانکها خیلی بیشتر وام بگیرید. مطابق اعلام بانک مرکزی در سال 95 حدود 80 درصد تسهیلات بانکی به شرکتها داده شده است!
3 مالیات شما از طریق اداره مالیات بر درآمد شرکتها بسیار کمتر و حساب شده تر از اداره مالیات بر درآمد مشاغل و اصناف خواهد بود!
4 در صورت ورشکستگی احتمالی ، از آنجا که شرکت شخصیت مستقلی از صاحبان آن دارد صرفا اموال به نام شرکت توقیف شده و بر خلاف حالت کسب و کار شخصی، هیچ کس نمی توانند اموال شخصی شما را توقیف و یا شما را خدای نکرده بازداشت کند!
5 نقل و انتقال سهام و یا خروج شریک از شرکت فقط با ثبت صورتجلسه تغییرات و طبق ضوابط خاصی و معمولا با موافقت سایر شرکا صورت می پذیرد. بر خلاف کسب و کار شخصی و سنتی که شریک تجاری شما هر وقت که اراده نماید بدون موافقت شما میتواند شراکت خود را بر هم زده یا سهم خود را به هر کس بخواهد انتقال دهد!
6 اگر در مناطق آزاد اقتصادی مانند قشم، کیش، آبادان، ارس، سلفچگان و ... شرکت ثبت کنید معافیت مالیاتی 10 ساله خواهید داشت!
7 اگر شرکت دانش بنیان داشته باشید و موفق به ارائه محصولی دانش بنیان در حوزه فناوریهای نو بشوید از مالیات معاف بوده و از انواع تسهیلات و حمایت های دولت برخوردار خواهید شد!
8 در حالت کسب و کار شخصی بدون داشتن شرکت شما تاجر و از نظر مالی توانمند محسوب شده و از بسیاری مزایای قانونی مانند اعسار (عدم پرداخت هزینه های دادرسی و یا پرداخت مهریه و بدهی های دیگر به صورت قسط بندی شده) محروم خواهید شد. حال آن که اعضا و سهامداران شرکت می توانند از این شرایط استفاده کنند زیرا از نظر قانونی به تنهایی تاجر محسوب نمی شوند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
ترکیه چرا ترکیه شد؟،تحلیل دلایل موفقیت کشور ترکیه
دکتر آرش خلیلی نصر
عضو هیات علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد
دانشگاه صنعتی شریف
همواره دولت مردان ما از کشورهای منطقه و ترکیه سخن می گویند و تمایل دارند از این کشور ها به خصوص ترکیه جلو بزنند ،اما به نظر می رسد که شناخت کافی از این کشور ، دستاورد هاو دلایل رشد آن در دست آنها نیست۰مطالب ذیل با همکاری چند استاد و مشاور از دانشگاه های ترکیه نوشته شده است،امیدوارم سرآغاز بحث ها و عملکرد سازنده در کشور ما باشد.
اطلاعات کلی و آشنایی با کشور ترکیه :
ترکیه «هفدهمین» اقتصاد بزرگ دنیا است و «هشتصد و پنجاه میلیارد»دلار تولید ناخالص داخلی دارد۰
«سومین» تولید کننده بیسکویت در دنیا است و«هفتمین» در لوازم خانگی است و۰۰۰
متوسط سنی افراد آن ۳۱ سال و نرخ رشد تولید ناخالص آن «۵ درصد» است و همانند ایران ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد۰
دلایل موفقیت ترکیه
البته بحث بر سر دلایل می تواند بسیار مفصل و طولانی تر از نوشته ذیل باشد که منتخبی از آن را برای شما در ذیل آورده شده است:
قابلیت مدیریت در شرایط پیچیده:
ترکیه «اقتصادِ باز» را سال هاست تمرین می کند و شرکت ها در طول زمان با کالاهای وارداتی به رقابت و مبارزه پرداخته اند۰تحقیقات نشان داده است که «علت اینکه امروز ترکیه دارای ۱۳ شرکت بین المللی است ، به سبب آموزش ها ،مبارزات و توانمندی هایی است که برای رقابت با کالاهای وارداتی انجام داده اند۰»
این مبارزه علمی واجرایی و همیشگی با کالاهای وارداتی آنها را توانمند ساخته است که پیچیده فکر و عمل کنند۰برای مثال شرکت های ترک،هر کجا وارد می شوند تحقیقات بازار وسیعی انجام میدهند،مراکز تحقیق و توسعه خود را راه اندازی می کنند ،خبره های صنعت و دانشگاه را به خدمت می گیرند و بر تکنولوژی های روز به میزان بالایی سرمایه گذاری می کنند۰
یادگیری فرهنگ بین المللی
شرکت های ترک یاد گرفته اند که شرکت های بین المللی در راستای یادگیری و تعامل بین المللی شکل می گیرند و اینگونه علاوه بر حل معضل بیکاری،ارز آوری وسیعی کرده اند۰ترک ها نیز به تنوع و گوناگونی افکار و عقاید احترام گذاشته وآنرا به جای تهدید برای رشد،فرصت گونه می بییند۰
ترک ها،خبره ها را در سطح بین المللی جذب کرده و پرورش می دهند۰شرکت های ترک،ارزیایی عملکرد سنگینی را در سطح شرکت و دپارتمان و افراد دارند و پرسنل را تشویق و راهنمایی و همسو می کنند تا به اهداف بلند شرکت دست یابند۰
صمیمات سریع و با کیفیت
ترک ها به اخذ تصمیمات مناسب در زمان کوتاه شهرت دارند و آن کلید موفقیت در بازارهای نوظهور می دانند۰
ترک ها به لطف «دپارتمان های استراتژی و مدیریت ریسک»خود،تحلیل و تدوین و پیاده سازی استراتژی را همواره انجام داده و تصمیم گیری درست را عادت وار انجام می دهند۰
روحیه کارافرینی و تفکر راجع به آینده:
بیشتر شرکت های ترک،چشم انداز مشخصی دارند،آنها به آینده فکر می کنند و دقیقا میدانند که ۵ سال دیگر کجا هستند۰ترک ها روحیه کارافرینی بسیار بالایی را در خود ایجاد کرده اند۰ کار و تلاش برایشان یک ارزش است تا یک وظیفه و اجبار ۰
تفکر طراحی:
ترک ها علاوه بر طراحی محصول،به طراحی کل «تجربه مشتریان» می پردازند۰آنها نیاز مشتریان را به درستی با انجام تحقیقات بازار می فهمند و تجربه منحصر بفردی را برای آنها طراحی می کنند و از مشتری فیدبک گرفته و اصلاح می کنند۰
سوال کلیدی این است که چرا با وجود اینکه ایران عزیز ما هم ۸۰ میلیون نفر جمعیت دارد که تقریبا میانگین سنی برابری با کشور ترکیه دارد،اما در بیشتر شاخص ها از ترکیه ضعیف تر است؟
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تجربه ی تلخ 246.2 میلیارد یورویی
شرکت نوکیا یکی از قدرتمندترین شرکت های دنیا و بزرگترین تولید کننده گوشی های تلفن همراه در جهان بود که اخیرا پس از کاهش 99 درصدی ارزش سهامش توسط شرکت مایکروسافت خریداری شد. در طول برگزاری نشست خبری اعلام فروش این شرکت به مایکروسافت رییس این شرکت گفت:
"ما بهترین تیم مدیریتی و اجرایی را در اختیار داشتیم، ماهیچ اقدام اشتباهی انجام ندادیم، سخت تلاش کردیم اما علی رغم همه این ها شکست خوردیم."
بعد از گفتن این جمله تمام تیم مدیریتی نوکیا و خود رییس آن شرکت به طور غم انگیزی گریه کردند
از اوایل سال 1990 تا سال 2012، نوکیا یکی از قدرتمندترین کمپانی های دنیا و بزرگترین تولیدکننده گوشی های تلفن همراه در جهان با در اختیار داشتن 80 درصد سهم بازار بود. قیمت هر سهم این شرکت 42 دلار و ارزش این شرکت 250 میلیارد یورو بود. نوکیا یک شرکت فوق العاده قوی با مدیرانی کاربلد و حرفه ای بود که کارشان را به خوبی انجام می دادند. اما متاسفانه امروزه به خوبی کار کردن و حفظ وضع موجود برای موفقیت کافی نیست
رهبران نوکیا، به دنبال یادگیری مداوم و تغییر و نوآوری سریع نبودند. آنها نتوانستند تغییرات مداوم و سریع صنعت تلفن همراه را که به واسطه شرکت های سامسونگ و اپل آورده شدند را پیش بینی کنند.
شرکت های اپل و سامسونگ تا چند سال قبل هرگز گوشی موبایل تولید نمی کردند اما آنها شرکت های یادگیرنده ای بودند و مدام به دنبال یادگیری، تغییر و نوآوری می گشتند
خیلی سریع iphone و Galaxy گوشی های نوکیا را در بازار کنار زده و سهم قابل توجهی از بازار گوشی های تلفن همراه را به خود اختصاص دادند. از سال 2011 تا 2013 نوکیا از رتبه اول بازار به رتبه دهم سقوط کرد. سهم بازار 80 درصدی نوکیا به 3 درصد رسید. ارزش هر سهم نوکیا از 42 دلار به 2.5 دلار کاهش پیدا کرد. هزاران کارمند سخت کوش نوکیا از کار برکنار شدند. ارزش شرکت نوکیا با کاهشی 99 درصدی از 250 میلیارد یورو به 3.79 میلیارد یورو رسید.
شرکت نوکیا هیچ اشتباهی نداشت. آنها هیچ کار خطایی انجام ندادند اما جهان به سرعت در حال تغییر است. ضعف آنها در عدم یادگیری، رشد و تغییر مداوم و سریع بود. آنها به این خاطر که یادگیری مداوم را فراموش کردند، نه تنها شانس خود برای رسیدن به موفقیت را از دست داده بلکه شانس بقا را نیز از دست دادند
امروزه اگر به دنبال رشد و پیشرفت نباشید و از موفقیت امروز خود راضی بوده و به دنبال حفظ وضع فعلی باشید شکست خواهید خورد. نوکیا به واسطه موفقیت چشمگیری که داشت شکست خورد. آنها قربانی موفقیت خود شدند
اگر شما از وضع خود راضی باشید و به جای آموزش های جدید و یادگیری مداوم به دنبال حفظ وضع کنونی بوده و از یادگیری و آموزش دست بکشید قطعا قربانی خواهید شد
نوآوری و پیش بینی تغییرات رمز ماندگاری و موفقیت است.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
اشتباهات متداول سرمایه گذار
ویلیام جی اونیل
ترجمه : رباب وفایی
خلاصه راه موفقیت آن است که ضعف های خود را اصلاح کنید ، تا زمانی که آنها به قوت شما تبدیل شوند . در طی یک دوره 35 سال، ویلیام اونیل با هزاران فرد ریسک پذیر ، از مبتدی تا حرفه ای ها در ارتباط بوده است. شرح زیر اشتباهاتی است که اغلب توسط سرمایه گذارانی که زیاد موفق نبودند، روی داده است.
1.بسیاری از سرمایه گذاران از دروازه های شروع نمی گذرند، آنها معیارهای انتخاب خوب را استفاده نمی کنند. آنها نمی دانند برای پیدا کردن یک سهم موفق چه چیز را جستجو کنند، بنابراین سهامی را می خرند که در بازار، رفتار غوغا کننده دارند درحالی که پیشروهای واقعی بازار نیستند.
2. یک راه خوب برای اطمینان از نتایج مصیبت بار، خرید در مسیر کاهش قیمت است!
در ظاهر یک سهام نزولی یک معامله ی خوب به نظر می رسد، چون ارزان تر از چند ماه قبل است، در حالی که گاه شرکت مورد نظر درگیر مشکلی جدی یا در آستانه ی ورشکستگی است.
3. یک عادت بدتر، کم کردن میانگین خریدتان قبل از دیدن علائم افزایشی هست.
اگر شما یک سهام در 40 دلار خریده اید و بعد در 30 دلار دوباره خرید کرده اید و میانگین خرید خود را به 35 دلار رسانده اید، شما با قرار دادن پول خوب در انتخاب بد ،ضرر و اشتباه خود را دنبال کرده اید. این استراتژی آماتور می تواند ضررهای جدی بسازد .
4.علاقه ی عمومی به خرید سهام ارزان، وقتی در قیمتهای پایین تر فروخته می شود، وجود دارد.
افراد به اشتباه حس می کنند که خرید تعداد زیاد سهام ارزان100یا 1000، کار عاقلانه ای است و این حس خوبی به آنها می دهد. ولی بهتر است 30یا 50 سهم از شرکت شناخته شده را بخرید. باید به مبلغ سرمایه گذاری فکر کنید نه تعداد سهامی که می توانید بخرید. شما نمی توانید بهترین کیفیت را با ارززان ترین قیمت خریداری کنید.
5. در وهله ی اول سفته بازان می خواهند توفیق ناگهانی در بازار بدست بیاورند.
آنها بدون مطالعه ی لازم و آماده سازی یا دستیابی به روش ها و مهارت های ضروری، می خواهند تا سود سریع و زیاد داشته باشند. به جستجوی راهی ساده و سریع بدون سپردن زمان یا تلاش برای یادگیری واقعی آنچه لازم هست، می باشند.
6. دلخوشی اصلی سرمایه گذاران در خرید پیشنهادات، شایعات، شنیده ها است . به عبارت دیگر، آنها مایل هستند پولی را که به سختی به دست آورده اند بخاطر گفته های دیگران به خطر بیندازند، به جای کسب آگاهی برای آن چیزی که آنها باید خودشان انجام دهند و اغلب شایعات نادرست هستند.
7. افراد سهم شرکتهایی را می خرند که با آن آشنایی دارند یا نامش را می دانند، تنها به دلیل اینکه شما برای جنرال موتورز کار می کنید، آن را لزوما یک سهم خوب برای خرید نمی سازد
بسیاری از بهترین سرمایه گذاری ها در نام های جدیدی خواهد بود که شما نمی دانید، اگر کمی مطالعه و تحقیق داشته باشید، می توانید و باید بدانید.
8. بسیاری از سرمایه گذاران قادر به پیدا کردن اطلاعات و مشاوره خوب نیستند. اگر آنها مشاوره ای بشنوند، نمی توانند آن را تشخیص یا دنبال کنند.
همیشه اقلیت بسیار کوچک دوستانتان ،کارگزاران، و یا خدمات مشاوره به اندازه کافی در بازار موفق می باشند تا شایستگی توجه تان را داشته باشند. کارگزاران برجسته بازار سهام و یا خدمات مشاوره بیشتر از پزشکان برجسته، وکلا یا بازیکنان بیس بال نیستند. تنها یک نفر از نه بازیکن بیس بال است که قرارداد حرفه ای با لیگ های بزرگ را امضا می کند.
9. اکثریت سرمایه گذاران غیرماهر، وقتی که ضرر آنها کم و معقول هست، سرسختانه اقدام به نگهداری سهام می کنند. آنها می توانند ارزان تر خارج شوند، اما به علت درگیر کردن احساس با نگهداری سهم به امید بازگشت قیمت، باعث هزینه های بزرگتر و عمیق تر می شود.
10. بیش از 98٪ افراد از خرید سهامی که شروع به بالارفتن در سطح قیمتی جدید (قیمت معقول) هستند، می ترسند، این به نظر آنها بیش از حد بالا به نظر می رسد.
احساسات و نظرات شخصی به مراتب دارای دقت و صحت کمتری از جهت بازار است. به همین ترتیب، سرمایه گذاران در سودهای کوچک کسب شده، نقد می کنند و در ضررهایشان نگهداری. این تاکتیک دقیقا برعکس روش سرمایه گذاری درست است.
11. سرمایه گذاران گاه نگران مالیات و کارمزد هستند. فعالیت شما باید در وهله ی اول منجر به سود خالص گردد.
نگرانی بیش از حد در مورد مالیات معمولا منجر به سرمایه گذاری غلط، به امید بدست آوردن یک پناه مالیاتی می گردد.در زمان های گذشته، سرمایه گذاران سود خوب را با نگه داشتن بیش از حد طولانی سهم از دست می دادند. هزینه های کمیسیون خرید یا فروش سهام، به ویژه از طریق تخفیف کارگزار، یک عامل نسبتا جزئی، در مقایسه با جنبه های مهم تر مانند تصمیم گیری درست در وهله اول و اقدام عمل در زمانی که مورد نیاز است. یکی از مزیت های بزرگ داشتن سهام نسبت به املاک واقعی، کمیسیون قابل ملاحظه ی پایین و قابلیت نقدینگی آن هست.
این شما را قادر به محافظت از خود با هزینه پایین و یا استفاده از گرایش های جدید بسیار سود آور می سازد.
12. سفته بازان در قراردهای آتی بیشتر هستند، چون آنها فکر می کنند ثروت بیشتری در زمان کمتری بدست می آورند.
وقتی آنها اختیار خرید یا فروش می خرند، آنها کاملا در کوتاه مدت تمرکز می کنند. قراردادهای اختیار خرید و فروش کوتاه مدت، نوسان و ریسک بیشتری دارند، این عملکرد ناصحیح سرمایه گذاری هست.
13. سرمایه گذاران تازه کار معمولا برای خرید و فروش خود محدودیت قیمتی قرار می دهند، آنها به ندرت سفارشات باز قرار می دهند.این روش ضعیفی است زیرا سرمایه گذار به جای تاکید بر جنبش و حرکت مهم تر و بزرگتر، درگیر ابهام در نقطه ی قیمتی است.
سفارشات محدود در نهایت منجر به از دست دادن کامل بازار می شود و عدم خروج از سهامی که باید به فروش می رفت تا از ضرر قابل توجهی جلوگیری شود.
14. برخی سرمایه گذاران در تصمیم به خرید یا فروش دچار آشفتگی اند، به عبارت دیگر، دو دل هستند و نمی توانند تصمیم بگیرند، در حقیقت نمی دانند چه می کنند.
آنها برنامه و طرح ، مجموعه از اصول یا قوانینی ندارند تا هدایتشان کنند و این باعث عدم اطمینان در آنچه باید انجام دهند، می شود.
15. بسیاری از سرمایه گذاران نمی توانند بی طرفانه به سهام نگاه کنند. آنها همیشه امیدوارند و علایقی دارند و بر علایق و وعقاید شخصی خود تکیه می کنند ، بدون توجه به دیدگاه بازاری که به مراتب درست تر هست.
اگر شما مشتاق تبدیل شدن به یک سرمایه گذار برنده هستید، این آیتم ها را بارها با دقت بخوانید و با خود روراست باشید!
تمام
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
استراتژی برتر برای رشد کسب و کار
استراتژی یک برنامه عملی (action plan) است که برای دستیابی به یک هدف خاص طراحی می شود. استراتژی رشد کسب و کار یک راهکار عملی برای دستیابی به رشد در کسب و کار است. در اینجا برخی از استراتژی های رشد که معروف و محبوب هستند را ذکر خواهیم کرد:
1 تنوع
تنوع، یک استراتژی رشد است که حتما باید به طور صحیح انجام شود.
2 توسعه بازار
یک کارآفرین می تواند به دنبال ایجاد یک بازار جدید برای محصولات و خدمات موجود خود باشد.
3 توسعه محصول
یک کارآفرین به جای پیدا کردن یک بازار جدید برای محصولات موجود، می تواند یک محصول جدید را در بازار فعلی ارائه دهد.
4 نفوذ در بازار
استراتژی نفوذ در بازار به افزایش سهم بازار محصول یا خدمات فعلی در بازار موجود کمک می کند.
5 سرمایه گذاری مشترک
دو یا چند شرکت والد موافقت می کنند که سرمایه، فن آوری، منابع انسانی، ریسک ها و پاداش ها را در شکل گیری یک نهاد جدید و تحت کنترل مشترک هر دو شرکت، به اشتراک بگذارند.
6 ادغام
ادغام، ترکیب دو یا چند شرکت موجود در قالب یک شرکت است.
7 فرانشیز
فرانشیز یکی از استراتژی تجاری است که به خوبی شناخته شده است. انجام یک کسب و کار کوچک با فرانشیز و تحت یک سازمان دیگر، برای شرکت هایی که نمی توانند سرمایه گذاری های زیادی را برای کسب و کارشان انجام دهند، بسیار سودمند است.
8 بازار جاویژه (Niche Market)
این استراتژی شامل شناسایی یک بخش خاص از بازار است که هیچ صاحب کسب و کاری تاکنون در آن حوزه به ارائه محصول یا خدمت نپرداخته باشد.
9 شبکه سازی یا کار شبکه ای
شبکه سازی شامل حفظ ارتباطات قدیمی و ایجاد ارتباطات جدید و گسترش پایگاه شبکه ای می شود. این شبکه می تواند شامل مشتریان، تامین کنندگان، خرده فروشان، عمده فروشان، سازمان های دولتی و غیر دولتی باشد.
تمرکز جغرافیایی
10 تمرکز صنایع در یک منطقه خاص جغرافیایی، تمرکز جغرافیایی نام دارد.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
جف بزوس، مدیرعامل آمازون، مالک 80 میلیون سهم (معادل ۱۷ درصد) از کل سهام شرکتی است که رشد فوق العاده خود را تا حدود زیادی مدیون بخش پردازش های ابری است. با این حال، آمازون از ابتدا یک غول تکنولوژی نبود. این شرکت در سال ۱۹۹۴ به عنوان یک کتابفروشی آنلاین تأسیس شد، اما با سریع ترین رشد در تاریخ کسب وکار، در سال ۲۰۱۵ به درآمد سالانه ۱۰۰ میلیارد دلاری رسید. چنین موفقیت خیره کننده ای، مستلزم تمرکز کاری است. با هم ۶ دیدگاه ارزشمند مدیرعامل تأثیرگذار آمازون را مرور می کنیم.
1 مهارتهای خود را با نیازهای بازار همسو کنید.
در سال ۲۰۰۹، جف بزوس، فلسفه شرکتی را که موجب موفقیت کتابخوانهای الکترونیک کیندل شده شرح داد. در آن زمان، کیندل، پرفروش ترین محصول آمازون بود. او توضیح داد که یکی از استراتژی هایی که باعث موفقیت کارآفرینان می شود، این است که بهترین مهارت خود را بشناسند و به دنبال بخشی از بازار بگردند که به این مهارتها نیاز دارد. گزینه دیگر هم این است که پی ببرید مشتریان . چه نیازهایی دارند و مهارتهای خود را در جهتی ارتقا دهید که به رفع این نیازها کمک کند. آمازون در توسعه کیندل از روش دوم استفاده کرد. خوانندگان برای مطالعه ای بوک ها به ابزاری نیاز داشتند و آمازون محصولی را تولید کرد که مورد پسند مخاطبان بود.
2 سازگار شوید و زنده بمانید
در سال ۲۰۱۳، جف بزوس که پیش از این تجربه ای در زمینه نشریات نداشت، واشنگتن پست را به مبلغ ۲۵۰ میلیون دلار خریداری کرد. این معامله، تعجب همگان را برانگیخت، چرا که بزوس، یک نوآور افسانه ای بود و نشریات چاپی، بیشتر متعلق به دوران گذشته بودند. شکی نیست که با رواج رسانه های دیجیتال، مخاطبان نشریات چاپی، به شدت کاهش یافته بودند. با این حال، بزوس نگاه دیگری به این ماجرا داشت. بزوس، با این باور که واشنگتن پست، برندی قدرتمند است و کارمندانی زبردست را در استخدام خوددارد، تصمیم گرفت برخلاف روند صنعت رسانه ها، امتیاز این روزنامه را خریداری کند. این حرکت، معنای عمیق تری داشت؛ اگر واقعیت را بپذیرید و خود را با آن سازگار کنید، قدرت پیدا می کنید. در غیر این صورت، راه زوال را انتخاب کرده اید.
بزوس در مصاحبه ای به شبکه ABC گفت: «من همیشه به آینده فکر می کنم. هنگامی که دنیای اطراف شما تغییر میکند و به خصوص اگر این تغییرات علیه شماست، باید فکر کنید که چه کاری از دستتان برمی آید. چراکه شکایت کردن، هیچ چیزی را حل نمی کند.».
3 همیشه جوان بمانید
جف بزوس معتقد است یکی از کلیدهای موفقیتهای فوق العاده او، این است که دلش را جوان نگه می دارد.
شبکه ABC از بزوس خواست نظرش را در مورد بلک بری بیان کند. بلک بری در دهه ۹۰ میلادی، پیشگام انقلابی بود که در صنعت موبایل به وجود آمد. اما این برند، موفق تشد نوآوری های خود را ادامه دهد و از بازار روز عقب افتاد. سال ۲۰۱۳، این شرکت مجبور شد ۴۰ درصد از کارکنانش را تعدیل کند. از طرف دیگر، آمازون شرکتی بود که از اوایل 90 رشد مداومی داشت. بزوس گفت: «اگر میبینید با گذشت زمان، متوسط سن مشتریان پایه شما بالا و بالاتر میرود، باید بدانید که در نهایت مهجور خواهید ماند. باید مدام مشتریان جدیدتان و نیازهایشان را شناسایی کنید و راهی بیابید که همیشه به روز و جوان بمانید.»
4 آزمایش کنید و از تلاش هایتان درس بگیرید
راه موفقیت شرکت آمازون، به کمک آزمایشهای متعدد و تجربه ها هموار شده است. برخی از این آزمایش ها موفق بوده اند و برخی دیگر به شکست های سختی منجر شده اند، از جمله پروژه های زیر:
✳️ فایرفون
✳️ سایت مقصد سفر آمازون
✳️ آمازون محلی
✳️ زدشاپ
بزوس، به جای اینکه برای اشتباهاتش ماتم بگیرد، به کسب و کار خود، به چشم یک لابراتوار نگاه می کند. او اخیرا به نشریه فورچون گفت: «تجربه ها و آزمایش ها کلیدهای نوآوری هستند. چراکه به ندرت به نتیجه دلخواه شما میرسند و شما مطالب زیادی از آنها یاد می گیرید.»
5 از نزدیک شدن به کارهای دشوار نهر اسید
واقعیت این است که بزوس به خاطر محافظه کاری، به دومین مرد ثروتمند جهان تبدیل نشده است. برعکس، گرچه هزینه شکست های عظیم بنیانگذار آمازون، با پول شرکت پرداخت شده، ولی موفقیتهای او میلیاردها دلار را به آمازون بازگردانده است. به ازای هر فایرفون یا مقصد سفر (پروژه های ناموفق)، یک آمازون پرایم یا مارکت پلیس وجود داشته که درآمد هرکدام، بیش از حد تصور است. از هر ۱۰ تلاش ریسک پذیر، ۹ مورد به شکست منجر می شوند. به همین دلیل، بزوس تأکید دارد که باید به ریسک کردن ادامه دهید، چون تلاشی که به موفقیت میرسد، نتیجه ای بزرگتر از صدماتی که متحمل شده اید خواهد داشت.
6 به پروسه ها و پروتکلها وابسته نشوید
بزوس معتقد است زمانی که شرکتها در مرحله رشد قرار می گیرند، به سیستمها و پروسه های خود متکی و وابسته می شوند. درست است که صرف سیستماتیک شدن سازمان مشکل زا نیست، ولی نباید به جای محصول، روی پروسه هامتمرکز شوید. این یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که ممکن است در زمان مدیریت کسب وکار مرتکب شوید. همانطور که بزوس میگوید، آنچه سرانجام شرکت شما را رقم میزند، موفقیت محصولات و خدمات نهایی است و اصرار بیش از حد به هر فرایندی، خطرناک است.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
مدیران بزرگ چگونه استعدادها را کشف میکنند؟
تجربه نشان داده که حتی اگر شما بدانید که استعدادهای نهفته در افراد چگونه شناسایی میشوند، بازهم نمیتوانید به آسانی افرادی که از آن استعدادها برخوردارند را پیدا کنید. مشکل اول در اینجا اینست که خیلی از افراد اطلاعی راجع به استعدادهای کلیدی و نابشان ندارند.
پیتر دراکر بزرگ در اینباره گفته است: «حتی امروز هم بسیاری از آمریکاییها نمیتوانند شغل مناسبی برای خود پیدا کنند و برای این کار نیاز به کمک دیگران دارند.
بنابراین هنگامی که از آنها میپرسید که در چه کاری خوب هستید؟ آیا به محدودیتهای خود واقف هستید؟ جواب قانعکنندهای از خیلیها دریافت نمیکنید.»
به طور کلی، شناسایی دانش و مهارتهای یک فرد، چه از سوی خود او و چه توسط دیگران به آسانی صورت میگیرد، اما درباره استعداد افراد، چنین نیست، چرا که فرآیند شناسایی استعدادها به خاطر پیچیدگیهای ذهنی و درونی افراد به سختی صورت میگیرد.
از سوی دیگر، خیلی از افراد جویای کار به دلایل مختلف تغییر رفتار داده و به گونهای متفاوت خود را به مصاحبهگران شغلی نشان میدهند. مثلا کسی که الگوی رفتاریاش از نوع تهاجمی است سعی میکند خود را فردی منطقی نشان دهد و به عبارت بهتر، ذات خود را پنهان میکند.
با وجود تمام این موانع و پیچیدگیها مدیران بزرگ بهخوبی میتوانند استعدادهای واقعی افراد را شناسایی کنند.
▪️در وهله نخست، برای شناسایی مطلوب استعدادها مدیران باید به فراسوی عناوین شغلی و شرح وظایف شغل نگاه کنند.
آنها باید با توجه به فرهنگ شرکت، مشخص کنند که آیا در شرکت، آمار و ارقام به عنوان مقیاس سنجش عملکرد افراد عمل میکند یا کیفیت و اثربخشی عملکرد ملاک ارزیابی است؟ آیا صرف دستیابی به اهداف حائز اهمیت است یا اینکه کسب مزیتهای رقابتی اهمیت دارد؟
پاسخ مدیران به هرکدام از این سوالات مشابه میتواند در تعیین استعدادهای مورد نیاز در داوطلبان شغل تاثیرگذار باشد. بعضی از شغلها به استعدادهای استدلالی نیاز دارند و برخی دیگر به استعداد ارتباطی.
▪️ علاوه بر توجه به فرهنگ حاکم بر شرکت، شما بهعنوان مدیر باید به مسائل دیگری نیز در هنگام شناسایی استعدادهای برتر توجه کنید.
مثلا شما باید مشخص کنید دقیقا چه توقعاتی از افرادتان دارید و اینکه تا چه حد و به چه صورت میخواهید افراد را تحت نظارت قرار دهید.
شما باید به طور شفاف به آنها نشان دهید که بهعنوان مدیر چه رابطهای با او خواهید داشت، سبک مدیریتی شما چگونه است و اینکه آیا به تحقق اهداف کوتاهمدت علاقهمند هستید یا اهداف بلندمدت؟
شما باید اطلاع دهید که وجود چه استعدادها و مهارتها و دانشی را خواستارید. همچنین شما باید از همان آغاز، محیط کاری که در شرکت انتظار افراد جدید را میکشد، برایشان توصیف کنید.
منبع: Gallup
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تحلیل رفتگی شغلی یاBURNOUT
تحلیلرفتگی شغلی حالت خستگی مفرط احساسی و جسمیه. معمولا اون رو با سه بُعد خستگی مفرط، بدبینی و عدم بهرهوری شناسایی میکنن. به طور مشخصتر، فرد دچار تحلیلرفتگی شغلی، علائم زیر رو داره:
احساس میکنه که هر روز در کار، روز بدیه؛
اغلب احساس خستگی مفرط داره؛
اشتیاقی به کارش نداره یا حتی کارش براش افسردهکننده است؛
احساس میکنه مسئولیتهاش بیش از تواناییاشه؛
به راههای گریز مثل مصرف الکل یا سکس پناه میبره؛
در مقابل دیگران صبرش کمتر میشه؛
در مورد زندگی یا کار احساس ناامیدی میکنه؛
علائم فیزیکی بروز میکنن؛ مثل درد در قفسه سینه، کم آوردن نفس، بیخوابی و تپش قلب.
مراحل 12 گانهای که فرد طی میکنه تا به تحلیلرفتگی شغلی برسه معولا به شرح زیره؛ البته ترتیبشون الزاما به این شکل نیست:
احساس اضطرار به اثبات خود، شروع با انگیزهی بیش از حد
کار کردن بیش از حد توان و پذیرش مسئولیتهای اضافی برای اینکه ثابت بشه وجودشون جدا نیازه، در جایگاه شغلی که معمولا از اول مناسبشون نبوده
فراموش کردن نیازهای دیگه در زندگی، شامل خواب کافی، تغذیه سالم، دیدار دوستان و ورزش
بروز علائم اولیه. البته در این مرحله ریشهی مشکلات رو نمیپذیرن، فقط متوجه میشن که یه جای کار ایراد داره
بازبینی ارزشها؛ انزوا، پرهیز از درگیری و انکار نیازهای فیزیکی اولیه، سیستم ارزشیشونو تغییر میده. چیزهای مهمی مثل تفریحات و دوستان بیاهمیت میشن. تنها ملاک ارزشگذاری خودشون رو شغلشون قرار میدن. بیاحساس میشن.
انکار مشکلاتی که به وجود میان؛ عدم تحمل، دیدگاه منفی نسبت به همکاران، غیرقابل تحمل شدن تعاملات اجتماعی و بدبینی. مشکلاتشون رو ناشی از فشار کاری میدونن نه تغییراتی که کردن.
چشمپوشیها؛ به حداقل رسوندن روابط اجتماعی، احساس ناامیدی و سرگردونی کردن، پناه بردن به راههای فرار مثل الکل و مواد مخدر
تغییر محسوس رفتار؛ اطرافیان دیگه نمیتونن تغییرات این افراد رو نادیده بگیرن. فرد، ترسو، خجالتی یا بیاحساس میشه و احساس بیارزشی میکنه
مسخ شخصیت؛ فرد، نه خودش و نه اطرافیانش رو باارزش نمیبینه، به نیازهاش توجه نداره، بازهی زمانی دیدش محدود به زمان حال میشه، به یه موجود مکانیکی تبدیل میشه
تهی شدن درون؛ پوچی اوج میگیره، در فرار از این وضعیت به پرخوری، مصرف الکل و مواد مخدر پناه میبرن.
افسردگی؛ در این مرحله سندروم تحلیلرفتگی شغلی معادل افسردگی میشه. افراد بیتفاوت، ناامید و بیش از حد خسته هستن. زندگی معناش رو از دست میده.
سندروم تحلیلرفتگی شغلی؛ فروپاشی احساسی و جسمی؛ نیاز فوری به مراقبتهای پزشکی. تقریبا تمام قربانیان تحلیلرفتگی شغلی در این مرحله به خودکشی به عنوان راهی برای فرار از وضعیتشون فکر میکنن. .
به نقل از آکادمی مدیریت حرفه ای
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
کاری که هر فرد کارآفرین انجام میدهد، معادل کار سه کارمند معمولی است!
یک ضربالمثل معروف وجود دارد که میگوید: «انسانهای جهان به دو دسته تقسیمبندی میشوند: کارآفرینان و مابقی افراد.»
کارآفرینان نوع خاصی از انسانها هستند که صفات خوب و بد زیادی دارند. در ادامه بیشتر به بررسی تفاوت افراد کارآفرین و دیگران میپردازیم.
۱. کارآفرینان کسانی هستند که اهل ریسک هستند و سعی میکنند کارهای خود را با ابتکار عمل پیش ببرند؛ در حالی که افراد معمولی کارهای خود را از راههای اصولی و تکراری انجام میدهند. آنها به صحبتهای دیگران گوش میدهند و تمایلی به رهبری کردن دیگران ندارند. همچنین از موقعیت شغلی ثابت خود لذت میبرند.
۲. در مقایسه با این افراد، کارآفرینان همواره سعی میکنند سنتهای قدیمی را از بین ببرند و کسبوکار جدیدی را از هیچ راهاندازی کنند. این درست همان چیزی است که به آنها انگیزه میدهد.
کارآفرینان ویژگیهای برجستهی دیگر نیز دارند که آنها را از دیگران متمایز میکند.
۳. اولین ویژگی آنها این است که انعطافپذیرند و بسیار سخت کار میکنند. راهاندازی یک کسبوکار کوچک بسیار انرژی میخواهد و افرادی که تجربهی شخصی دارند یا کسانی را میشناسند که این کار را انجام داده باشند، این موضوع را درک میکنند.
۴. کارآفرینان نقشهای متفاوتی در شرکت دارند. این افراد وظایف متعددی از جمله مدیریت شرکت، بازاریابی و حتی نظارت بر حملونقل را ممکن است تجربه کنند. طبق نظرسنجی که در سایت New York Life صورت گرفت، مشخص شد کاری که هر فرد کارآفرین انجام میدهد، معادل کار سه کارمند معمولی است!
۵. کارآفرینان مانند تکه سنگهایی هستند که به آب پرتاب میشوند و موجهایی زیبا خلق میکنند. اینکه آنها چه کسانی هستند و چه چیزی خلق میکنند، مانند همان موجهای مثبتی است که دیگر مردم جهان را تحت تأثیر قرار میدهد.
اولین موج، کارآفرینی است که کسبوکار جدیدی راهاندازی میکند.
موج دوم مربوط به تیمی است که این فرد میسازد و شغلهایی که برای آنها خلق میکند.
موج سوم مربوط به امور اقتصادی است. این افراد حقوق دریافت میکنند و مالیات میپردازند.
موج آخر الهامبخشی است. فرد کارآفرین و کسبوکارش به یک مثال ملموس تبدیل میشوند و دیگران از فعالیتهای آنها درس میگیرند.
۶. مالکوم گلدول در یکی از کتابهای خود، کارآفرینان را به «اتصالدهندگان» تشبیه کرده است؛ زیرا از نظر او این افراد در مرکز فعالیت قرار دارند و افراد زیادی را میشناسند و سپس آنها را به یکدیگر پیوند میدهند.
اگر کمی به حرف های او دقت کنید متوجه میشوید که درست میگوید. صاحب یک کسبوکار در مرکز فعالیتها قرار گرفته است و به اندازهی سه نفر فعالیت میکند. او مانند چسبی است که همه را در کنار یکدیگر نگه میدارد. او مسئول استخدام کارمندان، بازاریابی، رشد کسبوکار و پرداخت حقوق و دستمزد است و زندگی افراد زیادی را تحت تأثیر قرار میدهد. همین موضوع باعث میشود که اگر اتفاق غیر منتظرهای برای صاحب کسبوکار بیفتد، همه چیز با خطر روبهرو میشود و هزینهی زیادی برای حفظ و نگهداری آن کسبوکار باید پرداخت شود.
۷. صاحبان کسبوکارهای کوچک میدانند که زندگی افراد زیادی به آنها و فعالیتشان بستگی دارد؛ بنابراین نهایت تلاش خود را انجام میدهند تا از سقوط کسبوکار جلوگیری کنند. این افراد میدانند که انجام دادن کار درست برای کارمندان، در آینده به نفع خودشان خواهد بود. کارمندان خوشحال به معنای مشتریهای راضی خواهند بود و مشتریهای راضی همان مشتریهای وفادار یک برند هستند.
۸. کارآفرینان دوست دارند به آینده بیندیشند و استراتژیهایی پیدا کنند که در راه اثرگذاری مثبت به آنها کمک کند.
۹. یک کارآفرین همیشه میداند که چگونه با انجام دادن کارهایی مانند انرژی و انگیزه دادن به کارمندان و حمایت از مشتریها، روی دیگران تأثیر مثبت بگذارد.
منبع: ENTREPRENEUR
بنفشه نیکبخت، زومیت
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
ایده چیست؟ چگونه یک ایده طراحی کنیم؟
ایده ها را هرگونه جمع بندی و نتیجه گیری یا تعمیم که بر پایه علم، آگاهی عمومی، مبانی فلسفی و پیش فرض های عرفی باشد، تعبیر می کنند. علاوه بر این، در تعاریف، ایده ها را به گونه ای دسته بندی و تعبیر می کنند که این ویژگی ها را در بر داشته باشند:
- خلاق باشند.
- نوآورانه باشند.
- مبتنی بر حل مساله باشند.
همچنین در بررسی ادبیات ایده پردازی با این درس ها نیز روبرو می شویم:
- ایده پردازی، پیوند دقیقی با تفکر انتقادی دارد.
- ایده پردازی بر نوعی خلاقیت و یا تفکر خلاق مبتنی است.
- ایده پردازی باید خواه ناخواه همراه با نوعی مهارت ها و توان مندی هایی باشد که از جمله آن ها توانایی و مهارت بارش مغزی است.
برای آشنایی بیشتر با مبانی مفهومی و نظری ایده و نیز چگونگی طراحی یک ایده، خوب است که با تفکر انتقادی و تفکر خلاق بیشتر آشنا شویم.
تفکر انتقادی:
به تفکری انتقادی می گوییم که براساس سنجش و ارزیابی دقیق از اتفاقات و مشاهدات پیش رود و با در نظر گرفتن همه عوامل مربوط و شیوه درست منطقی به نتایجی برسیم که قابل لمس هستند و ممکن است که افراد زیادی بتوانند به همان نتایج برسند.
براساس تفکر انتقادی اطلاعات ما به وسیله مشاهده، تجربه، دلایل و ارتباط با دیگران به دست می آید. اطلاعاتی را نیز که به دست آوردیم براساس ملاک های صحیح و درست و به دقت و همچنین براساس سندهای معتبر، روشن و بدون هیچ ابهام، بی طرفانه و منصفانه ارزیابی و قضاوت می شود.
مراحل و اجزای تفکر انتقادی چیست؟
- باید بتوانیم افکار و دیدگاه هایمان را دسته بندی کنیم و آن ها را بر اساس موضوعات مختلف طبقه بندی کنیم. این یکی از اجزای مهم تفکر انتقادی است.
- برای ادعاهایمان، مثلا برای این که درستی حدس و پاسخ خود را برای یک رویداد مشخص کنیم، باید دلیل داشته باشیم.
- باید بتوانیم کلمات و تعبیرهای خود را در مورد هر موضوع و رویداد درست انتخاب کنیم و برای آن دلیل روشنی داشته باشیم و همین طور بتوانیم آنها را ارزیابی کنیم.
- دلایل خود را از طریق جمع آوری اطلاعات به دست آورده باشیم.
- بتوانیم، با استفاده از اطلاعاتی که در دسترس داریم، حدس ها و تحلیل خود در مورد یک موضوع، مساله یا رویداد را ارزیابی کنیم و بالاخره به جمع بندی و نتیجه گیری برسیم و قضاوتی به جا از موضع یا مساله و پدیده داشته باشیم.
البته باید توجه کنیم که تفکر انتقادی، لزوما باعث نمی شود که به حقیقت یا نتیجه گیری درست و صحیح دست پیدا کنیم. هیچ کس در هیچ کجا نمی تواند مجموعه ای کامل از اطلاعات را در یک مجموعه جمع آوری کند. خیلی از اطلاعات وجود دارد و ممکن است کشف نشده باقی مانده باشند. جهت گیری هر کسی می تواند مانعی برای جمع آوری و ارزیابی درست اطلاعات شود.
تفکر انتقادی چه سؤال هایی را مطرح می کند؟
- چه هدفی را دنبال می کنیم؟
- آیا می خواهیم نتیجه گیری کنیم؟
- چرا فکر می کنیم که درست می گوییم یا حق با ماست؟
- منبع اطلاعاتی ما چیست؟
- چه نوع اطلاعات و فرضیه هایی باعث نتیجه گیری ما می شود؟
- اگر اشتباه کنیم چه اتفاقی می افتد؟
- آیا می توانیم دو منبع نام ببریم که با دلایل ما مخالف بوده و دلیل آن را نیز ذکر کنیم؟
- چگونه به این نتیجه رسیدیم که چیزی را که می گوییم درست است و حقیقت دارد؟
- آیا برای ان چیزی که می گوییم،می توانیم دلیل دیگری نیز بیاوریم؟
تفکر خلاق:
به تفکری خلاق می گوییم که ابتکار و کشف و نوآ وری در آن وجود دارد. یعنی با این تفکر می توانیم این ویژگی ها را انجام دهیم. خلاقیت یا خلق کردن یا به وجود آوردن به نوعی فرآیند ذهنی است که مسئولیت تولید ایده ها و مفاهیم جدید و یا ارتباط بین این ایده ها و مفاهیم را به عهده دارد. از نظر علمی به وجود آمدن تفکر خلاق بیشتر به اصالت تناسب موضوع اشاره دارد. حالا به بیان امروزی تر: "خلاقیت بیشتر به معنی به وجود آوردن ایده ها و چیزهای نو و یا ابتکار در موضوع های هنری که متخصصان به عنوان یک ورزش علمی، هنری یا اجتماعی و فن آوری پذیرای آن هستند".
افرادی که اهل تفکر خلاق هستند دارای وِیژگی هایی از قبیل:
- انگیزه برای پیشرفت بیشتر
- کنجکاوی فراوان
- علاقه زیاد به نظم و ترتیب
- قدرت گفتن اینکه من هم هستم و همچنین داشتن اعتماد به نفس
- شخصیت غیر معمول
- پشتکار زیاد
- استقلال
- دارای طرز تفکر انتقادی
- دارای انگیزه های بالا و دانش زیاد
- سرشار از اشتیاق و احساس
- زیبا پسند، اشتیاق فراوان به مسائل اجتماعی دارای قدرت تأثیر گذاری بر دیگر مردم
برای اینکه بتوان به یک تفکر خلاق دست یافت:
- هدف و انگیزه را مشخص و تشخیص بدهیم.
- مهارت های پایه را ایجاد کرده و به دست آوریم.
- تشویق شدن برای به دست آوردن دانش مربوط به حوزه های مشخص و تخصصی
- برانگیختن و تشویق روحیه کنجکاوی و کشف کردن
- به وجود آوردن انگیزه به خصوص انگیزه های درونی
- تشویق و تقویت نمودن اعتماد به نفس
- دقت و اصرار داشتن در سبقت از دیگران و ارائه توانایی های خود
- بالا بردن سطح باورها و عقاید خود درباره خلاقیت
- ارائه فرصت هایی برای انتخاب و کشف کردن
- گسترش دادن و بهتر کردن توانایی های خود. (مانند: مدیریت؛ مثلاً مدیریت خود) آموزش دادن فنون و راه هایی برای آسان کردن عملکردهای خلاقانه
- به وجود آوردن تعادل
چگونه می توانیم یک ایده طراحی کنیم؟
به عنوان مثال، ما در کلان شهر تهران با مسائل مختلفی روبرو هستیم. محیط زیست، ترافیک، خدمات شهری و مسائلی از این قبیل. حالا می خواهیم که ایده ای را در یکی از این حوزه ها طراحی کنیم.
با در نظر گرفتن آنچه که در مورد شهر تهران و آن حوزه خاص می دانیم و با رعایت آنچه در مورد تفکر انتقادی و خلاق می دانیم، به عنوان مثال می خواهیم در مورد مسائل زیست محیطی، ایده ای را طراحی کنیم. برای این کار سعی می کنیم که این مراحل کلی را طی نمائیم:
1. اطلاعات لازم در مورد وضعیت آن حوزه را جمع آوری کنیم.
2. اطلاعات مان را دسته بندی کنیم.
3. تحلیلی در مورد آن اطلاعات ارائه کنیم.
4. سعی کنیم که این اطلاعات و تحلیل ها را به گونه تازه و نوآورانه یا جدیدی ببینیم. طوری که قبلا کمتر به این شکل تحلیل شده باشد.
5. انتخاب های موجود شهر برای مدیریت این مساله را در نظر بگیریم.
6. فرضیه ها و حدس هایی را در مورد راه حل های احتمالی و مناسب آن مساله در نظر بگیریم
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
پیشنهاد فوربز برای طرز فکر کارآفرینان
مانند یک استارت آپ فکر کنید
مرحله اول: شما چه نوع شرکتی می خواهید؟
با برخی از واکنش ها شروع کنید. از خودتان بپرسید: چه نوع شرکتی می خواهید؟ چگونه با کارکنان خود رفتار می کنید؟ کارکنان شما چه احساسی در مورد کار کردن در شرکت شما دارند؟
کارکنان، مشتریان، تامین کنندگان و سهامداران چگونه برند شما را توصیف خواهند کرد؟ مزایای کارکنان شما منعکس کننده قدرت برند شماست.
این سوالات پایه ای، برای ارزیابی وضعیت فعلی طرح مزایای کارکنان شما مهم است.
مرحله دوم: از کارکنان خود بپرسید چه نوع شرکتی باید باشید.
کارمندان شما، نیروی حیاتی شرکت شما هستند. بازخوردها را بگیرید و آن را با تفکر و برنامه خود ترکیب کنید.
از کارکنان خود بپرسید چه احساسی نسبت به مزایای کارکنان فعلی دارند و بازخوردها را جمع آوری کنید.
مرحله سوم: مزایایی را پیدا کنید که به کارمندان و شرکت کمک می کند.
اضافه کردن مزایای کارمندان جدید موفقیت نیست. کارفرمایان زمانی پیروز می شوند که کارکنانشان برنده شده باشند.
جنگ بر سر استعدادها شدید است. نه تنها شما نیاز به جذب استعدادهایبرتر دارید، بلکه باید سازمان خود را برای مدت طولانی حفظ و تقویت کنید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
طرح کسب و کارم را در چه زمان هایی به روز کنم؟
بعضی از مردم زمانیکه یک کسب و کار جدید را راه اندازی می کنند، یک طرح کسب و کار تهیه می کنند، اما از آن تنها به عنوان سندی که در یک مکان قفل شده نگهداری میشود استفاده کرده و برای مدت طولانی آن را فراموش می کنند و هرگز از آن استفاده نمی کنند.
با این حال، اگر می خواهید شانس موفقیت کسب و کار خود را به حداکثر برسانید، باید مطابق با طرح کسب و کار به روز شده خود پیش روید.
شما باید طرح کسب و کار خود را بهصورت یک سند زنده و ابزاری کارآمد برای کسب و کارتان مورد استفاده قرار دهید. بدون داشتن یک طرح کسب و کاری که مرتبا به روز می شود و به طور دقیق کسب و کار شما، بازار آن، اهداف، استراتژی های توسعه و پیش بینی های جریان های نقدی را شرح می دهد، شما بی هدف هفته ها را پشت سر گذاشته و هرگز نمیدانید که به کجا می روید.
بدین ترتیب، به احتمال زیاد کسب و کار شما آنگونه که میتواند رشد نخواهد کرد و بطور خلاصه شما نمیتوانید سرنوشت کسب و کار خود را کنترل کنید. به همین دلیل یک طرح تجاری می تواند به شناختن و جلوگیری از مشکلات، قبل از آنکه جدی شده و شما را در معرض خطر قرار دهد، کمک کند.
یک طرح تجاری ممکن است تمام پاسخ ها را نداشته باشد اما حداقل باید تمام سوالات را مطرح کند. این طرح باید نقشه جامعی برای سال آینده باشد. گاهی اوقات این طرح میتواند مانع از تصمیم گیریهای بد شما خواهد شد و شما را وادار به انجام کارهایی عاقلانهتر خواهد کرد.
به روزرسانی طرح کسب و کار معمولا راحتتر از شروع آن از اول می باشد؛ زیرا به جای تلاش برای کشف آنچه که مفهوم اساسی کسب و کار شماست، شما فقط باید درباره تغییرات آن تصمیم بگیرید.
در اینجا هفت دلیل برای بروزرسانی طرح کسب و کار شما را معرفی خواهیم نمود. اگر یکی از این دلایل در مورد شما صدق می کند زمان بروزرسانی طرح کسب و کار شما رسیده است.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چگونه میتوانید جلوی یک محیط کاری سمی را بگیرید؟
یک نقطه خوب برای آغاز این است که مطمئن شوید همه کارمندان برای بهتر شدن شرایط سازمان تلاش میکنند و به دنبال این هستند که کارشان را به بهترین شکل انجام بدهند تا ترسی که در سازمان وجود داشت، از بین برود.
اگر باز هم رفتارهای سمی مشاهده کردید، میتوانید استراتژیهای زیر را پیادهسازی کنید:
▪️برای ارزیابی محیط کار و عملکرد مدیران یا رهبری سازمان، نظرسنجی انجام بدهید. اگر مشکلی وجود داشت، منابع انسانی باید وارد عمل شود و سلامت سازمانی را ارزیابی کند.
مدیران منابع انسانی باید ملاقاتهایی ترتیب بدهند و از استعفای کارمندان خوب جلوگیری کنند.
▪️برای حذف کارمندانی که فضا را مسموم میکنند رفتارهایی مانند «احترام»، «کار تیمی» و «اشتیاق» را در فرایندهای ارزیابی عملکرد کارمندان درنظر بگیرید.
▪️برای آموزش مدیران و کارمندان هزینه کنید.
▪️زمانی که با یک همکار سمی برخورد دارید که بحث را به جدال تبدیل میکند، از فرد سومی بخواهید که جلسات را بهصورت دقیق مستندسازی کند تا بتوانید خود را از عواقب کارها در امان نگه دارید.
▪️همه کارمندان باید ارزشها و حد و مرزهای سازمان را بدانند. رفتار قابل قبول را برای آنها تعریف کنید و سپس در این مرزهای تعیینشده با کارمندان ارتباط برقرار کنید.
▪️با ترویج یک فرهنگ سالم و رعایت کردن ارزشهای مشخصشده، مشکل را آشکار کنید و موارد نامطلوب مانند شایعه، زورگویی، خرابکاری، بیاحترامی و سرپیچی را محکوم کنید.
هرچه اعضای گروه با جدیت بیشتری علیه رفتارهای سمی مبارزه کنند، بهتر میتوانند شرایطشان را تغییر بدهند.
منبع : Forbes
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
راهکار ایجاد انگیزه دائمی در کارکنان
نیروی انسانی، موتور محرک سازمان هاست و با استفاده صحیح از این منبع ارزشمند می توان بازدهی سازمان را به مراتب افزایش داد. سوخت این موتور محرک چیزی جز افزایش انگیزه کارکنان نیست.
برای مثال فرض کنید که فردی را برای مدیریت شبکه های اجتماعی استخدام می کنید. این کار کمی کسل کننده بوده و تنها کافی است چند تصویر و نوشته از سایت های مختلف جمع آوری کرده و در شبکه های اجتماعی بارگذاری کرد. همین عامل ممکن است باعث کاهش انگیزه فرد شود، در این صورت شما به عنوان مدیر برای افزایش انگیزه او چه کار خواهید کرد؟
شاید پاسخ شما وعده افزایش حقوق باشد اما اینکار در روحیه کارمند تاثیر چندانی نخواهد داشت؛ چون خود او می داند که تخصص خاصی ندارد و نمی تواند بیش از مقدار مشخصی دستمزد بگیرد.
افزایش انگیزه کارکنان تنها در پاداش های مالی، امنیت شغلی یا مرخصی های مستمر خلاصه نمی شود. این موارد می تواند از کم شدن انگیزه کارمند جلوگیری کند اما تنها با ایجاد یک چشم انداز روشن از آینده می توان انگیزه کارکنان را به صورت پیوسته افزایش داد.
رهبران بزرگ به خوبی می دانند که با ترسیم تصویری از آینده سازمان و موفقیت هایی که در این مسیر در انتظار کارکنان است، اشتیاق آنها را برای کار چند برابر می کنند.
برای انگیزه دادن به مسئول شبکه های اجتماعی نباید به او وعده غیر واقعی افزایش حقوق داده یا او را تهدید کنید که در صورت عدم جذب مخاطب کافی از کار اخراج می شود. در عوض با روشن ساختن اهمیت حضور سازمان در رسانه های اجتماعی، نقش وی در استراتژی کلان شرکت را توضیح دهید.
برای مثال اگر یک فروشگاه دارید و برای اطلاع رسانی تخفیف ها و آفرهای ویژه از رسانه های اجتماعی استفاده می کنید، برای این کارمند تاثیر حضور در این شبکه ها بر فروش کلی شرکت و جذب مشتریان بیشتر را توضیح دهید.
اکثر افراد شاغل در یک سازمان می دانند چه نقشی را برعهده دارند اما نکته مهم آگاهی از چگونگی قرار گرفتن این نقش ها در کنار یکدیگر و ترسیم تصویر بزرگتر است.
کارکنانی که نقش خود در موفقیت شرکت را درک نمیکنند، به احتمال زیاد از لحاظ احساسی ارتباطی با شرکت برقرار نمیکنند. از اینرو شما باید به آنان دلیل حضورشان در سازمان و تاثیرشان بر دستیابی به اهداف را توضیح دهید؛ بدین ترتیب کارکنان احساس می کنند در موفقیت کلی گروه نقش داشته و با جدیت بیشتری کار خواهند کرد.
در پایان باید گفت که همه کارکنان از بالاترین تا پایین ترین سطح، باید مطمئن شوند که تلاشهایشان در استراتژی گسترده تر شرکت نقش خواهد داشت.
منبع : INC
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
چرا تغییرات سازمانی با شکست مواجه می شوند؟
واقعیت تلخی درباره تغییر و تحولات سازمانی وجود دارد و آن ای است که درصد بالایی از چنین طرحهایی به شکست میانجامد. اما چرا؟
یکی از دلایل این امر آن است که مدیران هنگام شروع کار، اغلب با روشهای مختلف پیاده سازی تغییر و تحول در سازمان مواجه میشوند و معمولا در دريای انواع توصیههای ضد و نقیض مدیریتي غرق میشوند. گاهی اوقات برخی شرکتها سعی میکنند با کنار گذاشتن یک اسلوب خاص تغییر که پیشتر توفیقی در آن به دست نیاوردهاند، روش دیگری را امتحان کنند. این روش نیز خسارت بار است و تحمیل هزینههای هنگفت انسانی و مالی به سازمان، یکی از معایب آن به شمار میرود.
برای اجرا و پیاده سازی یک تغییر موفق، ابتدا باید دو نظریه اصلی تغییر را درک کرد:
۱. نظریه E
این نظریه بر ارزشهای اقتصادی تمرکز دارد و میزان موفقیت آن، فقط بر اساس ارزش سهام شرکت اندازه گیری میشود. در این رویکرد «سخت» با استفاده از مشوقهای اقتصادی، اصلاح و تجدید ساختار سازمان و اخراج بیمحابای کارکنان، بازده کاری افزایش مییابد. شرکت دانلوپ، یک نمونه شاخص در این زمینه به شمار میرود که با اخراج ۱۱ هزار تن از کارمندان و فروش چندین واحد کسب و کار خود، ارزش سهامش را سه برابر کرد و به ۹ میلیارد دلار رساند.
۲. نظریه O
این نظریه رویکردی «نرم» به شمار میرود و بر توسعه فرهنگ سازمانی و ارتقای سطح تواناییهای نیروی انسانی تمرکز دارد. در این روش، از طریق ارتباطات و کار گروهی، به تدریج در نیروها اعتماد و «تعهد عاطفی» به سازمان ایجاد میشود.
ایجاد توازنی بین این دو رویکرد کاملاً متفاوت، کار آسانی نیست چرا که معمولاً کارمندان به آن دسته از مدیرانی که گاهی به رشد و پرورش نیروها روی میآورند و گاهی به اقدامات خشن و سختگیرانه، چندان اعتمادی ندارند. اما در صورت پیاده سازی موفقیت آمیز، سازمان هم شاهد افزایش سود و بهرهوری خواهد بود و هم از مزیت رقابتی پایدار، که پیش افتادن از رقبا را به دنبال دارد، بهرهمند خواهد شد.
در جدول پست بعد ، تفاوتهای موجود بین دو نظریه E و O و مدل ترکیب این دو نظریه ارائه شده است:
یک نمونه عملی از موفقیت ترکیب نظریه E و O
فروشگاههای زنجیرهای ASDA در انگلیس، در سال ۱۹۹۱ در مرز ورشکستگی قرار گرفت. آرچی نورمن، مدیرعامل این شرکت با ترکیب دو نظریه E و O، به نتایج خارق العادهای دست یافت: فضایی باز و مبتنی بر اعتماد پایه ریزی شد و ارزش سهام شرکت نیز ۸ برابر رشد داشت.
در مجموع مطالعات ما نشان میدهد شرکتهایی که هر دو رویکرد سخت و نرم را به گونهای موثر و کارا، با هم به کار میبرند، میتواند به سود مالی فراوان و بهره وری قابل ملاحظهای دست یابند. از سوی دیگر احتمال اینکه چنین شرکتهایی به یک مزیت رقابتی پایدار برسند، بیشتر است.
این شرکتها همچنین قادر خواهند بود اضطراب ناشی از اجرای طرح تغییر و تحول در سازمان را کاهش دهند.
منبع: Harvard Business Review
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
سازمان آمارگیری مشاغل آمریکا(BLS) گزارشی منتشر کرده است و لیستی از بهترین و آینده دار ترین شغل ها را تا سال 2026 معرفی کرده است.
1- پرستاری
تعداد شغل ایجاد شده تا سال 2016: نفر437000
میانگین درآمد سالیانه در سال 2016: 68450 دلار
میزان تحصیلات مورد نیاز: لیسانس
2-توسعه اپلیکیشن و نرم افزار
تعداد فرصت های شغلی ایجاد شده تا سال 2016: 253400نفر
میانگین درآمد سالیانه در سال 2016: 100080
میزان تحصیلات مورد نیاز : لیسانس
3-مدیریت کلی و عملیات
تعداد فرصت های شغلی ایجاد شده تا سال 2026: 205900نفر
میانگین درآمد سالیانه در سال 2016: 99310دلار
میزان تحصیلات مورد نیاز: لیسانس
4- مدیریت امور مالی
تعداد فرصت شغلی ایجاد شده تا سال 2026: 108400نفر
میانگین درآمد سالیانه در سال 2016:121750دلار
میزان تحصیلات مورد نیاز: لیسانس
5-پزشکی تخصصی و جراحی
تعداد فرصت های شغلی ایجاد شده در سال 2026: 49600 نفر
میانگین درآمد سالیانه در سال 2016: 206920 دلار
میزان تحصیلات مورد نیاز: تحصیلات دکتری یا دارا بودن مدرک تخصصی
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تعامل مثبت با مشتری ها:
وقتی توانستید برخوردی گرم و صمیمانه با مشتری داشته باشید، رابطۀ خود را از طریق تعامل مثبت با مشتری ادامه دهید. اگر مثبت و سازنده برخورد کنید، مردم هم به همان شکل به شما پاسخ خواهند داد. بسیار مشکل است که با کسی که رفتاری مثبت و صمیمانه دارد، خشک و بی روح رو به رو شوید. خودتان دوست دارید بیشتر با چه افرادی در ارتباط باشید؟ با کسانی که شما را سر حال می آورند؟ یا با کسانی که باعث کسالت و از بین رفتن سرحالی تان می شوند؟ در محیط کار، سعی کنید فردی باشید که دیگران را سر حال می آورد.
مفید و کمک کننده باشید:
به مشتری های خود نشان بدهید که برایشان اهمیت قائلید. سعی کنید هر چه در توان دارید برایشان انجام دهید. این مسأله را به عنوان یک هدف فردی برای خودتان در نظر بگیرید که سعی کنید در هر روز حداقل به یک نفر کمک کنید. وقتی این هدف را برآورده سازید،احساس بهتری خواهید داشت. این عادت فردی بسیار پسندیده ای است که می توانید در خودتان ایجاد کنید.
متعهد باشید:
وقتی نسبت به کمپانی و مشتری های خود احساس تعهد داشته باشید، به دنبال راه هایی خواهید گشت تا روند امور را بهتر نمایید. هیچ تفاوتی ندارد که امروز چه کاری بر عهدۀ شما گذاشته شده است،هر کاری که هست تمام تلاشتان را به کار بگیرید تا آن را به نحو احسن انجام دهید.
به محصولات خود اعتقاد داشته باشید:
تفاوتی نمی کند که کمپانی تان چه چیزی تولید می کند یا می فروشد؟ باید به محصولاتتان اعتقاد داشته باشید. صداقت در واقع ناشی از اعتقادی است که به محصولات خود دارید. اعتقاد داشتن با این مسأله که محصولاتتان به مشتری هایتان کمک خواهند کرد یکی از ضروریات انجام امور درست و مناسب برای آنها است. در هر بخشی از کمپانی که باشید، اگر واقعاً به این مسأله اعتقاد داشته باشید که محصولاتتان به مشتری ها کمک می کنند، سعی خواهید کرد باعث پیشرفت محصولات، کمپانی و خودتان شوید و این کار را به شکلی مثبت و با رفتاری صادقانه به انجام خواهید رساند.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
شغل هایی که در ۲۰۱۸ شانس بیشتری دارند !
واقعیت مجازی
آیا واقعیت مجازی، مرز بعدی تکنولوژی است؟ لوازم و تجهیزات واقعیت مجازی (VR) از سال ۲۰۱۵ به بازار عرضه شدند؛ اما در همین مدت کوتاه، محبوبیت زیادی پیدا کردند.انتظار میرود درآمد حاصل از واقعیت مجازی و واقعیت افزوده (AR) در سال ۲۰۱۸ تا ۷ میلیارد دلار افزایش پیدا کند و تا پایان سال ۲۰۲۱ به حدود ۷۵ میلیارد دلار برسد. واقعیت مجازی یک میدان باز با پتانسیلی بسیار بالا است. بنابراین سخت است که پیشبینی کنیم چه صنایعی تحت تأثیر توسعهی آن قرار خواهند گرفت.
تعطیلات خانوادگی داوطلبانه !
برای برخی از افراد، تعطیلات فقط فرصتی برای دور شدن از زندگی روزمره نیست، بلکه موقعیتی است که میتوان به بهبود جهان کمک کرد. صنعت «گردشگری آزاد یا Voluntourism» بهوسیلهی گردشگرانی که میخواهند به جهان خدمت کنند، تعریف میشود. صنعت گردشگری آزاد بهسرعت در حال پیشرفت است. با در نظر گرفتن ترجیحات جوانان امروز و همچنین رواج هر چه بیشتر دورکاری، این سفرها در آیندهای نزدیک رقیب سرسخت تعطیلات سنتی خواهند شد.
انرژیهای سبز یا انرژی های تجدید پذیر
در طول ۱۰ سال گذشته صنعت انرژی سبز در آمریکا رشد مداومی داشته است و شرکتهای مطرحی هم در اروپا و چین فعالیتهای چشمگیر خود را به جهان نشان دادهاند. انرژیهای تجدید پذیر یک منبع خوب شغلی هم به شمار میروند؛ چنانکه در سال ۲۰۱۷ بیش از ۲.۷ میلیون نفر فقط در کشور آمریکا در این صنعت شاغل بودهاند.
هواپیمای بدون سرنشین
پهپادها نخستین بار بهعنوان یک فناوری نظامی مورد استفاده قرار گرفتند و هنوز هم مهمترین کاربردشان در برنامههای نظامی و امنیتی است. کاربرد این فناوری در ساختوساز، سینما، آتشنشانی و کشاورزی محرز است. بهعلاوه آنها میتوانند بهصورت ریموت آتشفشانها و مناطق سیلزده را مورد بازدید قرار دهند، محصولات را بهطور مؤثر بررسی کنند و حتی بستههای سفارشی را تحویل دهند. شاید اگر قیمت این فناوری کاهش پیدا کند، تعداد بیشتری از مردم آنها را برای مقاصد شخصی خریداری کنند.
تکنولوژیهای حملونقل مسافر و جاده ای
آیا حاضرید سوار اتومبیلهای خودکار بدون راننده شوید؟ اتومبیلهای خودکار بدون راننده بیشتر به داستانهای علمی تخیلی شبیهاند؛ ولی در حال حاضر بسیاری از تولیدکنندگان مهم خودرو و شرکتهای بزرگ تکنولوژی در حال توسعهی این فناوری هستند.
بیوتکنولوژی
بیوتکنولوژی در دههی ۷۰ میلادی، از فصل مشترک زیستشناسی و تکنولوژی به وجود آمد. بیوتکنولوژی پتانسیل حل مشکلات مختلفی در زمینههای پزشکی، کشاورزی و صنعتی دارد و همچنان که این صنعت رشد پیدا میکند، پتانسیلهای آنهم افزایش مییابند. در حال حاضر بیوتکنولوژی در زمینههای رفع مشکلات موجود در تکنولوژیهای جدید احیاکننده پزشکی، کمک به درمان بیماریهای صعبالعلاج مثل آلزایمر و سرطانها و همچنین بهبود محصولات کشاورزی فعالیت میکند.
بازاریابی محتوا
امروزه بدون در نظر گرفتن بازاریابی محتوا، صحبت کردن از بازاریابی غیر ممکن است. بازاریابی محتوا بخش جداییناپذیر بازاریابی دیجیتال است و در کنار سئو، شبکههای اجتماعی و بازاریابی ایمیلی قرار میگیرد. این محتوای اصیل است که برند شما را تعریف میکند، خریداران جدیدی را به سمت شما جذب میکند و وفاداری مشتریانتان را تضمین میکند. رشد بازاریابی محتوا به این زودی متوقف نمیشود و نهتنها در سال ۲۰۱۸، بلکه در سالهای بعد نیز ادامه خواهد داشت.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید